توحید از دیدگاه انسان‌شناختی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_13
#جلسه_141
آنچه که در بحث بهره مندی از نعم در جامعه توحیدی مغفول ماند این است که سعی و تلاش در جامعه توحیدی در راستای «نیاز» است.
در روایتی در غررالحکم آمده است که: «عَلیكَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ‌ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ
بر تو باد به میانه روی در كارها؛ هر كس از میانه روی روی گرداند، ستم می كند و هر كس به آن چنگ زند، ‌عدالت ورزد»
این روایت به روشنی بیان می دارد که یکسانی در بهره مندی از امکانات و فرصت ها کفه ای از یک ترازو است و سنجش ظرفیت و استعدادها و آنگاه با راهبرد میانه روی به سراغ نعم رفتن کفه ای دیگر و تا این دو کفه به تعادل نرسند، عملا درگیری بین حق و باطل و جهاد در برقراری عدالت پابرجاست زیرا که طبق این حدیث، راهبرد میانه روی، باید از سمت انسان توحیدی «اخذ» شود و عدالت بورزد و الا جز ستم چیزی را به دنبال نخواهد داشت.

معنای #عدالت!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_44
#جلسه_141

💠 معنای #عدالت!

🔺 در یک نگاه اولیه می توان گفت که عدالت در این زاویه نگاه که مؤلف محترم کتاب #روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا انتخاب کرده است، را باید به معنای #عدم_تبعیض گرفت.
🔺 توضیح بیشتر اینکه ایشان می فرمایند که در یک جامعه توحیدی و یا از نگاه اجتماعی توحید اقتضای یک جامعه بی تبعیض را دارد که انسان بما هو انسان دارای حق برابر از نعیم جهان هستند. نعمت های این جهان هیچ یک اختصاص به یک تیره و نژاد و جغرافیا و حتی ایدئولوژی خاصی نیست و اینطوری نیست که بگویید این نعمت مختص به ما است و دیگران هیچ حقی برای بهره مندی از آن ندارند. «نحن ابناء الله و احبا
🔺 این به این معنا نیست که بودن در یک تیره و نژاد و یا حضور در یک جغرافیا و یک ایدئولوژی خاصی زمینه برای بهره مندی و در اختیار بودگی یک نعمت را برای شخصی سهل تر یا دشوارتر نمی کند، می گوید اگر از نگاه اجتماعی بنگریم مقتضی توحید عدم اختصاص حق به دسته یا گروه یا شخص خاصی است به نحوی که دیگران حق بهره مندی از آن را نداشته باشند.
🔺 بله انسان ها هر چه تلاش بکنند بیشتر بهره مند می شوند و این طبیعی است و جزو نوامیس این عالم است. و همچنین جزو نوامیس این عالم است که وقتی در یک محیطی نسل هایی تلاش کردند نسل های بعدی از حاصل آن تلاش ها بهره مند خواهند شد، لذا نیازی نیست برای اینکه بخواهیم عدالت را تصویر بکنیم حتما همه چیز را صفر بکنیم و بر گردانیم به حالتی که حضرت آدم و حواء پا بر زمین گذاشتند؛ در عدالت می خواهیم بگوییم اختصاصی برای کسی نیست و جامعه توحیدی یعنی جامعه ای که تبعیض در آن نهادینه نشده است.
🔺 این بی تبعیضی هم یک امر تشکیکی است یعنی هر چه تبعیض کمتر باشد جامعه توحیدی تر است، و اینطور نیست که اگر یک مراتبی از تبعیض در جامعه دیده شد دیگر آن جامعه اصلا از زاویه عدالت مردود است و اصلا توحیدی نیست.

❇️ در همین راستا #شهید_مطهری در بحث #مشخصات_اسلام تقریری به همین شکل از این بحث تحت عنوان #مساوات دارند. البته این تقریر ایشان هر دو زاویه انسان شناسانه و جامعه شناسانه را با همدیگر تلفیق کرده است چون ایشان بحث را مثل آقا سه شقی نکرده بلکه دو شقی کرده و از دو زاویه (1. از نظر جهان بینی و 2 از نظر ایدئولوژی) به بحث توجه کرده اند:
🔹 مساوات: يكی از اصول و اركان ايدئولوژی اسلامی اصل مساوات و نفی تبعيض است از نظر اسلام انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند، مردم از اين نظر دو گونه يا چند گونه آفريده نشده اند، رنگ، خون، نژاد، قوميت ملاك برتری و تفوق نيست، سيد قرشی و سياه حبشی برابرند آزادی، دموكراسی و عدالت در اسلام زاده برابری و مساوات انسانهاست.
.

مالکیت تکوینی و تشریعی در متن!

[ عکس ]
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_42
#جلسه_140

💠 مالکیت تکوینی و تشریعی در متن!
🔺 در عکس قرمزها توصیفی و سبزها توصیه ای هستند. لذا می شود پاراگراف اول توصیفی (تکوینی) و پارگراف دوم توصیه ای (تشریعی) است

❇️ سیاق «چنان نیست که بتوانی فلان کار را بکنی» به این معناست که «نمی توانی فلان کار را بکنی» و نمی توانی ظهور در این دارد که به فلان کار نگاه می کند و توصیف می کند که تو نمی توانی آن کار را بکنی.
🔺 چنان نیست که بتوانی این سنگ به این بزرگی را برداری / بتوانی پرواز کنی و …
🔺 چنان نیست که بتوانی از ملک خدا بیرون بروی و حتی آن تلاش هایت برای فساد نیز ملک خدا است. الفعل فعل الله!
🔺 تو نمی توانی نعیم این جهان را تباه و نابود کنی
🔺 تو نمی توانی نعیم این جهان را بی استفاده بگذاری (یک گوشه فقط بخوری و بخوابی، هم داری از نعمت های خدا می خوری و هم داری از نعمت خواب استفاده می کنی)
🔺 تو نمی توانی نعمت های خدا را جز در راه تعالی انسان به کار بری [قسمت سختش اینجاست] (این جهان تو بخواهی و نخواهی کلش واسه خداست، در یک حرکت جوهری و صیرورت درونی برایندی رو به جلو دارد و هر تلاشی که بشر می کند حتی فسادانگیزهایش چون دارد از نعیم این جهان و ظرفیت های این جهان بهره می برد آن حرکت جهان به سمت اشرقت الارض بنور ربها را دارد نزدیک تر می کند.]
🔹 اینکه از این عبارت فهمیده شود که نمی توانی یعنی نباید بکنی، نیاز به زور بیشتری دارد. هر چند مجازا می توان این اراده را از نمی توانی کرد ولی ظهور نمی توانی در توصیف است نه توصیه!
.

به کمال رساندن و زنده کردن نعم

محمد حسین خانی:
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_12
#جلسه_140

🔰به کمال رساندن و زنده کردن نعم

حضرت آقا در انتهای بحث مالکیت مطلق به زنده کردن نعم اشاره ای کردند یعنی ما بعضی از نعمت ها را نباید منتظر بمانیم تا بالفعل شود وبعد از آن استفاده کنیم بلکه خودمان هم باید تلاشی در جهت به فعلیت رساندن آن نعمت بکنیم
ما باید نعمت های بالقوه را به فعلیت برسانیم و از آن استفاده کنیم .
حضرت امام با جامعیت وشناخت کاملی که از اسلام داشت یکی از ظرفیت های بالقوه اسلام را که امامت وبه تبع آن حکومت اسلامی بود شناخت و با تمام توان سعی بر زنده کردن این نعمت داشت و با استعانت و عنایت الهی این ظرفیت را به فعلیت رساند و در گام بعدی ملتی را به قیام برای به کمال رساندن این ظرفیت دعوت کرد .
اما ظرفیتی که با کمال رساندن آن یک امتی هم به کمال رسید و ظرفیت های پنهانی از اسلام هم در این قیام رو آمد و به چشم ملت آمد یک نعمتی که در دل آن وبستر آن کثیری از نعم الهی زنده نگه داشته وبه کمال رسیدن
اکنون هم حضرت آقا درگام دوم انقلاب مردم را به قیامی که امامه دعوت کرده بود دعوت می کنند تا این نعمت ارزشمند و مقدس را به کمال خود برسانیم و مقدمه ساز ظهور منجی ظهور باشیم.
رحمت خدا بر روح الله محی شریعت

#اقامه_دین
#گام_دوم
#زنده_کردن_انقلاب
#ظهور

توحید از دیدگاه خط مشی اجتماعی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#احمد_قوی
#یادداشت_7
#جلسه_140

مقدمه:
ما در ادبیات دینی با معارفی در لایه های مختلف روبرو هستیم و همانطور که استاد فرمودند بیان گزاره های یک لایه در جایی که نیاز مخاطب چیز دیگری است بر خلاف حکمت و نگاه تعالی بخش دین است. لذا در قرآن کریم که کتاب هدایت و راهبری است به وضوح دیده می شود که به سطوح مختلف معارف با ضرایب و پژواک متفاوتی پرداخته است.
اما در مورد ادعای توصیفی بودن این متن چند نکته به ذهن می رسد:
” چنان نيست كه انسان دارنده بتواند نعيم اين جهان را كه دستاورد تلاش هزاران پديده و عنصر اين جهان است تباه و نابود سازد يا بى استفاده و مهمل بگذارد يا در راهى بجز تعالى انسان بكار برد آنچه در دست انسان است اگر چه براى اوست ولى داده و بخشوده خداست پس بايد در راهى بكار رود كه خدا معين كرده است و در واقع :
درراه طبيعى و اصلى اش در راهى كه براى آن آفريده شده است صرف آن و بهره جوئى از آن در هر جهت ديگر منحرف كردن آن است از جهت طبيعى اش ( فساد) نقش انسان در اين بارانداز نعمت هاى رنگارنگ خدا بكار گرفتن و بهره بردن درست آن است و قبلا البته زنده كردن و به كمال رساندنش.”

۱. اگرچه که برخی جملات این عبارت قابلیت برداشت دوگانه را دارد. اما برای ظهور گیری از متن باید به سیاق مقام بیان و … توجه کرد.
اینکه گفته شود عبارت “چنان نیست که انسان بتواند” ظهور در توصیف دارد به شدت محل خدشه است. چرا که اساسا ظهور یک کلام و حجیت آن در مقام مراد جدی متکلم و پس از توجه به همه قرائن لفظی و حاای شکل میگیرد و نه در مرتبه مدلول تصوری!
۲. در ما نحن فیه نیز واضح است که متکلم (بویژه با فهمی که از دغدغه ایشان برای تالیف این متن داریم) در مقام بیان توحید افعالی و صیرورت تکوینی عالم به سمت کمال نیستند بلکه در مقام بیان ضرورت توحید تشریعی قرار دارنر . استفاده از جملات خبری در مقام انشا نیز امری متداول است.

عدالت و جهاد

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_12
#جلسه_140
#عدالت_و_جهاد
در بحث قبل، یعنی بحث مالکیت گذشت که همه مالکیت ها از آن خداست، زیرا که او خالق و مالک همه چیز است. لذا با پذیرفتن این اصل توحیدی وارد بحث اجتماعی نسبت انسان ها و نعم می شویم.
حال اگر در این بخش گفته شود که «امكانات و فرصت ها بطور مساوى در اختيار و از آن همگان است تا از اين بساط گسترده هر كس بقدر نياز و در شعاع سعى و عمل خود بهره گيرد» این به معنای این است که امکانات و فرصت ها از آن جهت که همه از آن خداست در نگاه توحیدی نباید سعی و عملی جز در آن سو که خودش مشخص کرده تصاحب گردد. لذا مقتضی بهره بردن از نعمت ها به طور مساوی موجود است، آن زمان که به انحراف کشیده نشود؛ یعنی همان طور که در بحث قبل گذشت ممکن است موانعی وجود داشته باشد که سعی و عمل انحرافی در بهره بردن از نعم رقم بخورد، این درگیری قطعا میدان عدالت و مساوات را به هم خواهد زد و اتفاقا در این درگیری است که #جهاد به معنای حرکت اولیا برای تصاحب نعمت ها از آن جهت که در مسیر تکوینی و تشریعیش به بهره گیری همه انسان ها برسانند، شروع می شود.
لذا نباید این بحث را جدای از مباحث قبل معنا کرد.
در آخر نیز باید به روایتی اشاره کنم که حضرت امیر آیه 29 بقره را ادامه می دهند: « هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ. قال: هو الذي خلق لكم ما في الأرض جميعا لتعتبروا به، و لتتوصلوا به إلى رضوانه، و تتوقوا به من عذاب نيرانه‏(البرهان، ج1، ص162-163)»؛ شاید این روایت بتواند به عنوان مانیفست #جهاد تکوینی بشر تعریف کرد به این معنا که وقتی هر آنچه در زمین برای انسان خلق شده است و انسانی که در بستر تربیت توحیدی هیچ حق مالکیتی برای خودش قائل نیست، لذا از این امکانات و فرصت ها به گونه ای بهره می گیرد که عبرت آموز، دست آویز رسیدن به رضوان الهی، و رهایی از عذاب دوزخ باشد و آن انسان توحیدی مطمئنا اگر غیر از این سعی و تلاش را در قومی از انسان ها مشاهده کند آنها را طاغوت خطاب کرده و علم قیام برای پس زدن این مانع تحقق عدالت اقدام می کند. لذاست که از لحظه شروع زندگی بشری بر زمین جهاد نیز شروع خواهد شد.

إحياي موات

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#توحيد_از_ديدگاه_خط‌مشي_اجتماعي
#اميد_فشندي
#يادداشت_32
#جلسه_139

 

#إحياي_موات

از جمله اسباب مالكيت كه در فقه به آن اشاره شده، احياي موات است: زنده‌سازي زمين‌هاي بي‌صاحب و بي‌استفاده

شايد بتوان اسم مالك را از شئونات اسم حيّ خداوند متعال بدانيم؛ يعني مالكيت از شئونات إحيا است، انسان هم به هر ميزان كه تجلّي اسم حيّ خداوند شود، مظهر اسم مالك هم خواهد شد … زنده‌سازي زمين، زنده‌سازي انسان، زنده‌سازي ظرفيت‌هاي نهادينه در طبيعت و …

شايد براي جلوگيري از برخي عوارض منفي مالك‌پنداري انسان است كه سعی می‌شود از او سلب مالكيت كنيم، اما شايد راه ديگر اين باشد همان‌طور كه خداوند مالك همه چيز است، اما رحيم و كريم و عادل و جابر و غفور و شكور و … هم هست و اين همه در كنار هم، مالك مطلق‌العنان ستم‌گر را به «مَلِكٌ كريم» تبديل مي‌كند، تلاش برای جامعيت صفاتی انسان هم او را از «مَلِکٌ جبّار» شدن، باز می‌دارد.

مالکیت در عینیت جامعه است.

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_16
#جلسه_139

نکته قابل توجه در متن، کارامدی و استفاده از مسئله مالکیت در عینیت جامعه است.
مشکلی که با اکثر تولیدات در حوزه علوم انسانی اسلامی داریم این است که در مبانی بسیار عمیق و متقن صحبت می شود اما وقتی به صحنه عمل وارد می شوند و می خواهند خود آن علم را تبیین کنند، سر می خورند در دامن علوم انسانی رایج غربی و شرقی و عملا از مبانی اسلامی هم فاصله گرفته می شود.
مثلا یکی از کتبی که در زمینه نظام اقتصادی اسلام، نوشته شده است، ابتدا به همین مباحث و حتی صفات خداوند پرداخته، ولی وقتی وارد لایه های بعدی می شود، اثری از این مباحث دیده نمی شود.

نکته ویژه متن این است که با مطرح کردن بحث خط طبیعی و اصیل هر نعمت، و استفاده از نعمت ها در مسیر طبیعی و همچنین بیان عنوانی به نام فساد، تلاش کرده است دامنه مسئله مالکیت را به لایه های بعدی نیز بکشاند.

اقسام اعتبارات قبل الاجتماع

❇️ اقسام اعتبارات قبل الاجتماع

2️⃣ كلام، سخن‏
🔺 نيازمندى به ساختن سخن و وضع لفظ دلالت كننده از چيزهايى است كه انسان (و غالب جانوران صدادار تا آنجا كه مى‏دانيم) در اولين مرحله اجتماع پى به آن مى‏برند.
➖مرغ به جهت فهمانيدن جوجه برابر چشم او نوك منقار به دانه زده و برداشته و مى‏خورد و اگر چنانچه جوجه غافل بوده باشد مرغ صدايى كرده و اين كار را انجام مى‏دهد و جوجه نيز به موجب غريزه بحث از علل حوادث كه غريزه حيوانى است متوجه جهت صدا شده و كار مادر را ديده و خود نيز با تقليد همان كار را انجام مى‏دهد در اين مرحله دلالت صدا به معنى مقصود، #دلالت_عقلى بوده و بالملازمه است
➖ ولى پس از چند بار تكرار، ذهن مخاطب ميان مقصود و صدا يك نحو ملازمه (نظير تداعى معانى) معتقد شده با شنيدن صدا از دور به سوى مادر به قصد دانه مى‏شتابد. اختلاف احساسات درونى مانند مهر و كينه و دوستى و دشمنى و انفعال و شفقت و تملق و شهوت جنسى و غير آنها در شكل صدا اختلافاتى غير قابل انكار به وجود مى‏آورد و به اين وسيله صداها تنوع پيدا كرده دلالت صدا بر مقصود، #عقلى_و_طبيعى است
➖ كم‏كم حوادث را با صداهاى ملازم وجود آنها حكايت مى‏نمايد و در نتيجه حروف تهجّى از همديگر تميز پيدا كرده و كلمات مركبه پيدا مى‏شود چنانكه مى‏بينيم مقدار زياد و معتنابهى از كلمات در لغتهاى گوناگون حكايت اصواتى است كه در حوادث صدادار، مقارن حادثه پيدا مى‏شوند دلالت عقلى و طبعى جاى خود را به #دلالت_لفظى مى‏دهد و انسان با پيدا كردن شعور به اين خاصه، كار تكلّم را يكسره مى‏نمايد، تا كار به جايى مى‏رسد كه انسان هنگام سخن گفتن يا سخن شنيدن از الفاظ غفلت كرده و تنها متوجه معنى مى‏شود
⭐️ آنگاه (1) اختلاف محيطهايى كه افراد انسان به واسطه مهاجرت و انشعابات قومى به وجود آورده‏اند از يك طرف (2) و وضع الفاظ تازه به واسطه مواجهه با احتياجات تازه به واسطه تكامل زندگى اجتماعى از طرف ديگر (3) و انتخاب اخف و اسهل از طرف ديگر
موجب اشتقاق لغتهاى متنوّعه از يك لغت اصلى و بروز و ظهور تهجّيهاى گوناگون در محيطهاى مختلف شده و تكلّمات كامله صورت مى‏پذيرد.
3️⃣ رياست و مرئوسيت و لوازم آنها
🔺 به مقتضاى قريحه و غريزه استخدام، افرادى كه در جامعه‏هاى ابتدائى از همه قوى‏تر بوده‏اند و خاصه آنان كه توانايى جسمى و توانايى ارادى بيشترى داشته‏اند همان گونه كه موجودات جمادى و نباتى و حيوانى ديگر را مورد استفاده خود قرار مى‏داده‏اند افراد ديگر جامعه را نيز استخدام مى‏كرده و اراده خود را به آنها تحميل مى‏نموده‏اند
🔺 و در نتيجه اين اعتبار، لوازم طبيعى حقيقت اين نسبت از قبيل فرمانروايى جامعه و انقياد دسته جمعى و انقيادهاى فردى و يك سلسله مقررات و رسوم و آداب كه مقام رئيس را نشان داده و مظاهر احترام و تعظيم او مى‏باشد- مانند اقسام تعارفات و كرنشها و پرستشهاى بزرگ و كوچك با وجهى كه مناسب كمال فعلى اجتماع مى‏باشد- جعل و اعتبار شده

4️⃣ اعتبارات در مورد تساوى طرفين‏
🔺ما يك سلسله اعتبارات با لحاظ تساوى طرفين نيز داريم كه در ميان افراد متساوى الحال (بدون رياست و مرئوسيت) از راه حاجت اجتماع اعتبار شده‏اند مانند اقسام مبادله‏ها و ارتباطها و حقوق متعادله اجتماعى

.

معنای مالکیت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_41
#جلسه_139

💠 معنای مالکیت

🏷 جناب علامه طباطبایی در کتاب شریف اصول فلسفه و روش رئالیسم وقتی به بحث #اعتباریات می رسند، اعتباریات را به دو دسته قبل الاجتماع و بعد الاجتماع تقسیم می کنند و #مالکیت را به عنوان اولین اعتبار بعد الاجتماع تعریف می کنند.

⭐️ برای آشنایی بیشتر عزیزان، معظم مقاله 6 را گزارش می کنم و در یک پست جداگانه مطالب مربوط به بحث #مالکیت را نیز می آورم. در این گزارش از متن علامه و پاورقی های شهید مطهری و نکات استاد کرمانشاهانی در تدریس و نکات استاد فلاح در تدریس بعلاوه نکاتی توسط نگارنده استفاده شده است.

❇️ توضیح بیشتر اینکه:
🔺 ما یک اعتباری عقلی داریم و یک اعتباری عقلایی، اعتباری عقلی همان معقولات ثانی فلسفی هستند در مقابل معقولات اولی که از ماهیات گرفته می شدند؛ در اعتباری عقلی عقل مضطر است که آن ها را اعتبار کند، لذا عنوان بهتر برای اعتباری عقلی انتزاعی است یعنی تحققی دارد و عقل من را مجبور به انتزاع آن می کند.
🔺 اما اعتباری عقلائی به این شکل است که عقلاء یک اغراضی دارند که برای رسیدن به آن اعتباراتی را انجام می دهند.
🔺 پس اعتباری عقلایی دایر مدار اغراض است در مقابل اعتباری عقلی که دایر مدار معرفت است. اختلاف اغراض و اختلاف راه ها رسیدن به اغراض باعث می شود که اعتبار عقلا متفاوت بشود بنابراین به یک مفهوم خاص اضطرار ندارند. اعتباری عقلایی به ید عقلا است . عقل به اصل این اعتبارات مضطر است ولی می تواند در محیط ها و فرهنگ های مختلف با هم فرق بکنند.
🔹 حضرت علامه از استعاره ها و تشبیه ها شروع می کند می گوید این ها را برای اغراض عملی انجام می دهند، و «اگر دانشمندى كه از نقطه نظر واقع بينى به تميز مطابقت و عدم مطابقت مفاهيم و تشخيص صدق و كذب قضايا مى‏پردازد با اين مفاهيم و قضاياى استعارى روبرو شود البته مفردات آنها را غير مطابق با مصاديق و مركبات و قضاياى آنها را كاذب تشخيص خواهد داد،زيرا مطابق خارجى كلمه «شير» جانور درنده مى‏باشد نه انسان و مطابق واژه «ماه» كره‏اى است آسمانى نه خوبروى زمينى»
🔺 در گام بعد بین دروغ حقیقی و دروغ شاعرانه این فرق را می گذارد که دومی آثار حقیقی واقعی دارد و گاهی یک شعر باعث جنگی شده است!
🔹 از این بیانی که داشتیم چند نتیجه گرفته می شود.
1️⃣ اين معانى وهميّه در ظرف «توهّم» مطابق دارند اگر چه در ظرف خارج مطابق ندارند
2️⃣ تا احساس و انگیزه از آن اعتبار موجود است این اعتبار موجود است اگر داعی و احساس ایجاد کننده از بین برود او نیز از بین می رود یا تبدیل به چیز دیگری می شود.
3️⃣ هر یک از این حدود وهمی از حقیقتی گرفته شده اند، یعنی یک حقیقتی هست که واقعا این اعتبار را که ما به چیزی می دهیم او واقعا دارد. مثلًا اگر انسانى را «شير» قرار داديم يك شير واقعى نيز هست كه حد شير از آن اوست.
4️⃣ اين معانى و همى در عين حال كه غير واقعى هستند آثار واقعيه دارند. پس لغو نیستند.
5️⃣ تعریف اعتبار: اعتبار یعنی با عوامل احساسی و برای اغراض خاصی حد چیزی را به چیز دیگری بدهیم.
6️⃣ رابطه بین اعتباریات عقلایی با یکدیگر همانند ادراکات حقیقی با هم نیست، در اینجا رابطه تولیدی وجود ندارد یعنی در اعتباریات نمی توانیم فرایندی همانند فرایند تفکر که در ادراکات حقیقی داشتیم و با تعریف و استدلال مجهول را به معلوم تبدیل می کردیم داشته باشیم.
🔺 در اعتباریات رابطه بین آن ها همیشه جعلی و قراردادی و فرضی و اعتباری است لذا هیچ مفهوم اعتباری با حقیقی یا دو اعتباری با هم رابطه نفس الامری ندارند که حالا بخواهد حد وسطی پیدا کرد و بین آن ها رابطه برقرار کرد و به معلومی تازه رسید!
🔺 لذا شهید مطهری همینجا می فرمایند: «در اعتباريات، «تقدم شى‏ء بر نفس» و «ترجح بلامرجّح» و «تقدم معلول بر علت» و … محال نيست و «انتفاء كل با انتفاء جزء» و «انتفاء مشروط با انتفاء شرط» و … ضرورى نيست و «جعل ماهيت» و «جعل سببيت» و … نامعقول نيست.»
🔹 اما واقعا رابطه بین اعتباریات به چه شکل است؟
🔺 در اینجا می گویند که میزان در اینجا لغویت و عدم لغویت است و اینکه این اعتبار چقدر می تواند من معتبِر را به غایت خود برساند، و هر چه ذهن معتبِر پیچیده تر باشد روابط پیچیده تری بین این اعتبارها ایجاد می کند.

.

7️⃣ ادراکات اعتباری بین طبیعت حیوانی و غایات و اهداف او واسطه می شوند!
🔺موجود زنده یک سلسله خواص و آثار طبیعی مثل تغذیه و تنمیه و تولید مثل دارد که به حسب طبیعت خود انجام می دهد، و یک سلسله اندیشه ها و احساسات نیز دارد.
حیوان بر خلاف نبات برای رفع برخی از احتیاجات طبیعی خود نیازمند واسطه شدن اندیشه و اراده و میل است؛ لذا در دستگاه نفسانی انسان میلها و غرائزی تعریف شده که كه حيوان را به طرف رفع نيازمندى طبيعت خود می کشاند.
🔺 بين اين دو دستگاه (طبيعت و نفسانيات) همكارى و هماهنگى كامل برقرار است و معمولًا همان چيزى تمايل حيوان را ارضاء مى‏كند كه طبيعت را به سوى مقصد خويش كمك مى‏كند و بر عكس چيزى طبيعت را به سوى مقصد كمك مى‏كند كه تمايل حيوان را نيز ارضاء مى‏كند. حالا بايد بدانيم آيا كداميك از اين دو قسمت تابع است و كداميك متبوع؟ يعنى آيا وجود اين تمايلات و غرائز و انديشه‏ها براى رسيدن طبيعت است به مقصد و هدف خويش، يا آنكه دستگاه طبيعت براى اين به وجود آمده كه تمايلات مخصوصى را در حيوان ارضاء كند و اين انديشه‏ها و آرزوها و تمنيات را در او پديد آورد؟
🔺پاسخ این است که نفسانيات حيوان يعنى تمايلات و احساسات و انديشه‏هاى ناشى از آنها که به آن ها «انديشه‏هاى اعتبارى» می گوییم تابع و طفيلى هستند و به منزله ابزارى هستند كه طبيعت آنها را براى رسيدن به هدف و مقصد خويش ساخته است.
🔺فى‏الجمله مسلّم است كه تغيير محيط و تغيير احتياجات، هم در وضع تجهيزات بدنى و اعضا و جوارح موجود زنده مؤثر است و هم در وضع روحى و نفسانى وى. اختلاف طرز فكر ملل و امم در «افكار اعتبارى» است نه در «حقايق»؛ البته در ميان افكار اعتبارى نيز يك سلسله افكار هست كه قابل تغيير و تبديل نيست.
🔺 به طور خلاصه؛ من گرسنه ام، یک سیبی هم اینجا هست، قوه عامله باید برای خوردن این سیب تحریک بشود، ابتدا شوق ایجاد می شود، ولی چون انسان فاعل ارادی است شوق کافی نیست و باید اراده بکند (شوق فعل قلب و اراده فعل عقل است) پس من باید یک «باید» به خودم بگویم، که باید این سیب را بخوری! این ادراک نظری نیست، بلکه من بین خودم و خوردن این سیب یک نسبت ضرورت ادعا می کنم؛ قوه واهمه که عقل ساقط است می آید سر صحنه و خلق باید می کند. ضرورتی که مثلا من بین آتش و کاغذ می دیدم که ضرورتا می سوزاند را برداشتم آوردم بین خودم و خوردن این سیب اعتبار کردم. بین سیب و خاصیتش و بین نیاز معده من به خاصیت آن سیب واقعا رابطه باید وجود دارد ولی بین من و خوردن سیب رابطه باید وجود ندارد و می توانم نخورم؛ اینجا اراده انسان به کمک واهمه (عقل ساقط) به میان می آید و یک باید خلق (اعتبار) می کند تا قوه عامله بلند شود و این کار را بکند. در واقع انسان نسبت باید را میان خود و میان صورت علمی احساسی (تصور سیری بعد از خوردن این سیب) قرار می دهد.
🔺 «بنا بر اين همين كه انسان قواى فعاله خود را به كار انداخت عده زيادى از اين نسبت (بايد) را در غير مورد حقيقى خودش گذاشته و همچنين به چيزهاى بسيارى‏ صفت وجوب و لزوم داده در حالى كه اين صفت را به حسب حقيقت ندارند.»

❇️ این اعتباریات که به آن ها اعتبارات عملی و بالمعنی الاخص (در مقابل اعتبارات نظری و بالمعنی الاعم که ادراکات مقابل ماهیات هستند) می گویند؛ دو دسته هستند

1️⃣ اعتباريات عمومى ثابت غير متغير مانند اعتبار متابعت علم و اعتبار اجتماع و اختصاص
2️⃣ اعتباريات خصوصى قابل تغيير مانند زشت و زيبايى‏هاى خصوصى و اشكال گوناگون اجتماعات

❇️ دسته بندی دیگر در اعتباریات به این شکل است
1️⃣ اعتباريات پيش از اجتماع
2️⃣ اعتباريات بعد از اجتماع
🔹 توضیخ اینکه: «فعاليت اين قوا يا پاره‏اى از آنها محدود و بسته به اجتماع نمى‏باشد؛ مثلًا انسان قواى مدركه و همچنين جهاز تغذى خود را به كار خواهد انداخت خواه تنها باشد و خواه در ميان هزار. آرى، يك دسته از ادراكات اعتبارى، بى فرض «اجتماع» صورت‏پذير نيست مانند افكار مربوط به اجتماع ازدواجى و تربيت اطفال و نظاير آنها،»

❇️ اقسام اعتبارات قبل الاجتماع
1️⃣ وجوب
🔺 انسان در نخستين بار به كار انداختن قواى فعاله خود نسبت ضرورت و وجوب (بايد) را ميان خود و ميان صورت احساسى خود كه به نتيجه عمل تطبيق مى‏نمايد مى‏گذارد و حال آنكه اين نسبت به حسب حقيقت در ميان قواى فعاله و حركات حقيقى صادره آنها جاى دارد
2️⃣ حسن و قبح (خوبى و بدى)
🔺 این اعتبار زاييده بلافصل اعتبار وجوب عام مى‏باشد
🔺 این دو صفت نسبی بوده و به معنای ملايمت و موافقت يا عدم ملايمت و موافقت وى با قوه مدركه مى‏باشد
3️⃣ انتخاب اخف و اسهل (سبكتر و آسان‏تر)
🔺قوه فعاله به سوى كار بى‏رنج تمايل كرده و كار پر رنج را ترك خواهد گفت
🔺 خود اخف و اسهل واقعی هستند اینکه من باید راه اسهل را بپیمایم اعتباری است.
🔺 روى اين اصل مى‏باشد كه تطور و تحولى در همه اعتباريات، در جميع شئون انفرادى و اجتماعى انسان، موجود مى‏باشد. چنانكه تأثير اين اصل در عادات و رسوم و لغات در انسان بسيار روشن است
4️⃣ اصل استخدام و اجتماع‏
🔺 انسانی که در ارتباط با تمام اشیاء و نباتات و حیوانات به فکر به استخدام کشیدن و استفاده از آن ها است، به انسان هم که می رسد به فکر استفاده از او و افعال او می افتد.
🔺 مرحوم علامه اجتماعی را فرع بر استخدام می دانند. یعنی ابتدا انسان خواست دیگران را به استخدام بکشد و از اینجا بود که جامعه شکل گرفت! (فتأمل!)
➖ «انسان با هدايت طبيعت و تكوين پيوسته از همه سود خود را مى‏خواهد (اعتبار استخدام) و براى سود خود سود همه را مى‏خواهد (اعتبار اجتماع) و براى سود همه عدل اجتماعى را مى‏خواهد (اعتبار حسن عدالت و قبح ظلم) »
🤔 ظاهرا شهید مطهری چون اینجا مخالف است دیگر این قسمت مقاله 6 را پاورقی نزده! رجوع شود به یادداشت برادر حمزه در تفاوت جامعه استیلا – جامعه بازار و جامعه اخوت!

5️⃣ اصل متابعت علم‏
🔺 قواى فعاله در ماده چنانكه خود مادى هستند فعاليت آنها نيز در ماده مى‏باشد و يك قوه فعاله همين كه ماده‏اى را مناسب فعاليت خود يافت شروع به فعاليت كرده و اثر خود را به سوى متأثر خود روانه خواهد ساخت
🔺ما در صحنه فعاليت خود با واقعيت خارج كار داريم، واقعيت خارج را مى‏خواهيم؛ با كسى كه سخن مى‏گوييم با شنونده خارجى رازگويى مى‏نماييم، به سوى مقصدى كه روانه مى‏شويم مقصد را مى‏جوييم
🔺پس ناچار به علم، اعتبار واقعيت داده‏ايم يعنى صورت ادراكى را همان واقعيت خارج مى‏گيريم و آثار خارج را از آن علم و ادراك مى‏شماريم.
🔺 پس بايد قضاوت كرد كه انسان و هر موجود زنده هيچگاه از اعتبار دادن به علم (مقابل مطلق ترديد) مستغنى نيست و به حكم اضطرار غريزى به علم اعتبار خواهد داد؛ يعنى صورت علمى را همان واقعيت خارج خواهد گرفت («اعتبار واقعيت علم» به اصطلاح اين مقاله، «حجيت قطع» به اصطلاح فن اصول).
🔺 ما هيچگاه نمى‏توانيم اين اعتبار را از دست علم بگيريم زيرا هر گامى كه در اين راه برمى‏داريم در خط علم راهپيمايى نموده‏ايم و هيچگاه نمى‏توانيم دوباره به علم اعتبار بدهيم زيرا خواه و ناخواه اين اعتبار را در نخستين برخوردى كه با خارج نموده‏ايم به وى داده‏ايم و انسان نمى‏تواند در دايره زندگى خود به يك نقطه برسد (براى نمونه) كه از عمل به علم خالى بوده باشد
🔹 در پایان این اعتباریات قبل الاجتماع علامه می فرماید: «اعتبارات عمومى منحصر به پنج اعتبارى كه شمرده شد نمى‏باشد / اعتبار اختصاص و اعتبار فايده و غايت در عمل از اعتبارات عامه هستند / اصل #مالکیت یکی از شعب این اعتبار اختصاص است که در اینجا ذکر شده است.
🔺 زيرا اگر انسان را تنها در حال انفراد فرض كنيم در هر استفاده كه از ماده مى‏كند اگر يك مانع و مزاحمى (اگر چه انسان و يا موجود زنده ديگرى نبوده و يك مانع طبيعى باشد) پيش آمده و بخواهد انسان فعال را از اصل فعاليت يا از كمال فعاليت يا از تكميل فعاليت مانع شود انسان نيز ناچار و خواهى نخواهى به مقام دفاع بر آمده و با فعاليت دفاعى خود ماده را تخصيص به خود داده و تصرف خود را بر وى مستقر خواهد ساخت؛ و در عين حال اين وضع را يك نسبتى ميان خود و ماده انديشيده و مفهوم اختصاص (اين ماده از آن من است) در پندار وى جلوه‏گر خواهد شد.
➖ علاوه بر مالکیت؛ دارايى، رتبه و مقام و هر گونه حقوق قراردادى و علقه زناشويى و … از شعب اعتبار اختصاص است.

🔘 نکته مهم: اعتبارات عمومى (اعتبارات قبل الاجتماع) هيچگاه از ميان نرفته و تغييرى در ذات آنها پيدا نمى‏شود.

⚠️ در این پست بحث اصلی که مربوط به بحث #مالکیت است آورده شده است

❇️ اقسام اعتبارات قبل الاجتماع
🔺 پيوسته انسان به حسب پيشرفت اجتماع و تكامل فكر خود مفاهيم تازه‏اى ساخته و هر روز يك يا چند نمونه تازه به معرض نمايش مى‏گذارد؛ مرحوم علامه 4 قسم از اقسام اعتباریات بعد الاجتماع را که به منزله ریشه های سایر اعتبارات بعد الاجتماع هستند را به شکل زیر نام می برد:

1️⃣ اصل ملك‏
[محل بحث ما در کتاب #روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا همینجا است]
🔺 آمد ريشه اين اصل پيش از تحقق اجتماع محقق بوده و آن همان «اختصاص» است كه بعدها به صورت «ملك» تكميل شده و داراى اثر خاصى كه جواز همه گونه تصرفات بوده باشد گرديده و اصل اختصاص يا اختصاص مطلق در مورد بعضى تصرفات، اعتبار پذيرفته چنانكه مى‏بينيم در ملك ديگران مى‏توانيم اختصاصاتى (امتيازات) داشته باشيم يا آنكه مى‏توانيم اختصاصى در مواردى پيدا كنيم كه مورد تعلق ملك نخواهد بود مانند اختصاصات زوجيت و دوستى و همسايگى و پدرى و فرزندى و خويشاوندى
🔺 اين گونه اختصاصات «حقوق» ناميده مى‏شوند و تقريباً يا تحقيقاً در نظر اجتماع، مورد اختصاص، فايده مى‏باشد و در نخستين روزى كه اجتماع ميان «عين» و «فايده» فرق گذاشته اختصاص (حق) را به معناى «ملك فايده» ناميده و ملك را اختصاص به عين- كه محل جميع تصرفات ممكنه است- اعتبار نموده است.
🔺 در مرتبه تالى اين اعتبار، به واسطه احتياجى كه هر يك از افراد اجتماع به مواد متصرفى و بالخصوص ملكى غير پيدا نموده‏اند اضطراراً #اعتبار_تبديل پيش آمده و به واسطه اعتبار «مبادله» تقسيمات تازه‏اى به واسطه اختلافات نوعى مالك (واجد شرايط تصرف و غير واجد چون بچه و ديوانه، مالك شخصى و مالك اشتراكى گوناگون و مالك نوعى و هيئت و مقام) و اختلاف نوعى اعيان مملوكه (انسان برده و حيوان و نبات و جماد و املاك قابل نقل و انتقال و غير قابل نقل و انتقال و موجود و غير موجود و جز اينها) پيش آمده كه منشأ اعتبار يك سلسله موضوعات اعتبارى تازه دامنه‏دار از معاملات گوناگون و وضع احكام گوناگون از براى آنها گرديده‏ است و در نتيجه عدم تعادل نسب ميان مواد مورد مبادله، احتياج به #اعتبار_پول پيش آمده؛ البته اين اعتبار نيز يك سلسله اعتبارات فرعى مربوطه را ايجاب مى‏كند كه دستگاه وضع پول طلا و نقره و اسكناس و چك و اوراق ديگر بهادار و اعتبار و غيره با احكام و آثار خود نماينده آنها مى‏باشند.
⭐️ همه اين موضوعات و خواص و آثار آنها اعتبارى و ساخته ذهن هستند كه مطابق حقيقى خارجى ندارند

❇️ اقسام اعتبارات قبل الاجتماع

2️⃣ كلام، سخن‏
🔺 نيازمندى به ساختن سخن و وضع لفظ دلالت كننده از چيزهايى است كه انسان (و غالب جانوران صدادار تا آنجا كه مى‏دانيم) در اولين مرحله اجتماع پى به آن مى‏برند.
➖مرغ به جهت فهمانيدن جوجه برابر چشم او نوك منقار به دانه زده و برداشته و مى‏خورد و اگر چنانچه جوجه غافل بوده باشد مرغ صدايى كرده و اين كار را انجام مى‏دهد و جوجه نيز به موجب غريزه بحث از علل حوادث كه غريزه حيوانى است متوجه جهت صدا شده و كار مادر را ديده و خود نيز با تقليد همان كار را انجام مى‏دهد در اين مرحله دلالت صدا به معنى مقصود، #دلالت_عقلى بوده و بالملازمه است
➖ ولى پس از چند بار تكرار، ذهن مخاطب ميان مقصود و صدا يك نحو ملازمه (نظير تداعى معانى) معتقد شده با شنيدن صدا از دور به سوى مادر به قصد دانه مى‏شتابد. اختلاف احساسات درونى مانند مهر و كينه و دوستى و دشمنى و انفعال و شفقت و تملق و شهوت جنسى و غير آنها در شكل صدا اختلافاتى غير قابل انكار به وجود مى‏آورد و به اين وسيله صداها تنوع پيدا كرده دلالت صدا بر مقصود، #عقلى_و_طبيعى است
➖ كم‏كم حوادث را با صداهاى ملازم وجود آنها حكايت مى‏نمايد و در نتيجه حروف تهجّى از همديگر تميز پيدا كرده و كلمات مركبه پيدا مى‏شود چنانكه مى‏بينيم مقدار زياد و معتنابهى از كلمات در لغتهاى گوناگون حكايت اصواتى است كه در حوادث صدادار، مقارن حادثه پيدا مى‏شوند دلالت عقلى و طبعى جاى خود را به #دلالت_لفظى مى‏دهد و انسان با پيدا كردن شعور به اين خاصه، كار تكلّم را يكسره مى‏نمايد، تا كار به جايى مى‏رسد كه انسان هنگام سخن گفتن يا سخن شنيدن از الفاظ غفلت كرده و تنها متوجه معنى مى‏شود
⭐️ آنگاه (1) اختلاف محيطهايى كه افراد انسان به واسطه مهاجرت و انشعابات قومى به وجود آورده‏اند از يك طرف (2) و وضع الفاظ تازه به واسطه مواجهه با احتياجات تازه به واسطه تكامل زندگى اجتماعى از طرف ديگر (3) و انتخاب اخف و اسهل از طرف ديگر
موجب اشتقاق لغتهاى متنوّعه از يك لغت اصلى و بروز و ظهور تهجّيهاى گوناگون در محيطهاى مختلف شده و تكلّمات كامله صورت مى‏پذيرد.
3️⃣ رياست و مرئوسيت و لوازم آنها
🔺 به مقتضاى قريحه و غريزه استخدام، افرادى كه در جامعه‏هاى ابتدائى از همه قوى‏تر بوده‏اند و خاصه آنان كه توانايى جسمى و توانايى ارادى بيشترى داشته‏اند همان گونه كه موجودات جمادى و نباتى و حيوانى ديگر را مورد استفاده خود قرار مى‏داده‏اند افراد ديگر جامعه را نيز استخدام مى‏كرده و اراده خود را به آنها تحميل مى‏نموده‏اند
🔺 و در نتيجه اين اعتبار، لوازم طبيعى حقيقت اين نسبت از قبيل فرمانروايى جامعه و انقياد دسته جمعى و انقيادهاى فردى و يك سلسله مقررات و رسوم و آداب كه مقام رئيس را نشان داده و مظاهر احترام و تعظيم او مى‏باشد- مانند اقسام تعارفات و كرنشها و پرستشهاى بزرگ و كوچك با وجهى كه مناسب كمال فعلى اجتماع مى‏باشد- جعل و اعتبار شده

4️⃣ اعتبارات در مورد تساوى طرفين‏
🔺ما يك سلسله اعتبارات با لحاظ تساوى طرفين نيز داريم كه در ميان افراد متساوى الحال (بدون رياست و مرئوسيت) از راه حاجت اجتماع اعتبار شده‏اند مانند اقسام مبادله‏ها و ارتباطها و حقوق متعادله اجتماعى

.

حقیقت عبودیت چیست

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_11
#جلسه_139
در حدیث معروف عنوان بصری(1)، از حضرت سوال می شود که حقیقت عبودیت چیست و حضرت پاسخ می دهند:
که حقیقت عبودیت سه چیز است:
1. عبد در آن چیزی که خداوند در اختیار او قرار داده است، برای خودش ملکیت و مالکیتی نبیند
2. برای خودش تدبیر نکند
3. اشتغال دائم به آنچه خدا به آنها امر کرده است
در ادامه نتایج رعایت نکردن این سه اصل را می فرمایند که اگر رعایت نشود دنیا و ابلیس و خلق بر انسان سخت خواهد شد، از دنیا طلب تکاثر و تفاخر می کند، از مردم طلب عزت و بزرگی می کند و ایامش به بطلان می گذرد
هم چنین امام در ادامه می فرمایند که این سه اصل اولین درجه تقوا است یعنی کمتر از این خارج شدن از دایره حرکت توحیدی است و عملا در ضلالت رفتن است
حضرت در شاخصه تحقق اصل اول یعنی این که عبد برای خودش هیچ مالکیتی قائل نگردد می فرمایند اگر این اصل در انسان تحقق یابد انفاق در آن مسیری که خدا امر آسان می گردد.یعنی شاخصه «انفاق آسان» از بهترین ملاک های سنجش جامعه ایمانی برای اصل اول تقوا ست.
این حدیث از باب این که انفاق آسان را ابتدایی ترین درجه تقوای جامعه ایمانی می داند و هم چنین نتایج انحرافی عمیق این گونه جامعه را، چون بطلان ایام، ذلت در برابر جوامع دیگر و تکاثر و اشرافیت خواهی در دنیا و جوامع، به بهترین وجه عمق راهبردی یک انحراف در بحث مالکیت را بیان می فرماید.

(1): قُلْتُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِيقَةُ الْعُبُودِيَّةِ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْكاً لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُنْفِقَ فِيهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَكْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَةِ هَانَ‏
عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ إِبْلِيسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا يَطْلُبُ الدُّنْيَا تَكَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا يَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا يَدَعُ أَيَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين‏(بحار ج1، ص225)

حقیقت عبودیت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_34
#جلسه_139

#مالکیت
#حقیقت_عبودیت

در حدیث عنوان بصری وقتی سائل از حقیقت عبودیت پرسش میکند حضرت امام صادق علیه السلام اولین مرتبت پاسخ شان در بیان حقیقت عبودیت ناظر به مالکیت می باشد.

قُلْتُ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ؟!
قَالَ: ثَلاَثَةُ أَشْیَآءَ:
أَنْ لاَ یَرَی‌ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَهُ مِلْکًا، لاِنَّ الْعَبِیدَ لاَ یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ، یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَهُ بِهِ؛

وَ لاَ یُدَبِّرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیرًا؛

وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَی‌ بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ.

گفتم‌: ای‌ أبا عبدالله‌! حقیقت‌ عبودیّت‌ کدام‌ است‌؟

گفت‌: سه‌ چیز است‌: اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ دربارة‌ آنچه‌ را که‌ خدا به‌ وی‌ سپرده‌ است‌ مِلکیّتی‌ نبیند؛ چرا که‌ بندگان‌ دارای‌ مِلک‌ نمی‌باشند، همة‌ اموال‌ را مال‌ خدا می‌بینند، و در آنجائیکه‌ خداوند ایشان‌ را امر نموده‌ است‌ که‌ بنهند، میگذارند؛

و اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مصلحت‌ اندیشی‌ و تدبیر نکند؛ و تمام‌ مشغولیّاتش‌ در آن‌ منحصر شود که‌ خداوند او را بدان‌ امر نموده‌ است‌ و یا از آن‌ نهی‌ فرموده‌ است‌.

بنابراین‌، اگر بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مِلکیّتی‌ را در آنچه‌ که‌ خدا به‌ او سپرده‌ است‌ نبیند، انفاق‌ نمودن‌ در آنچه‌ خداوند تعالی‌ بدان‌ امر کرده‌ است‌ بر او آسان‌ می‌شود. و چون‌ بندة‌ خدا تدبیر امور خود را به‌ مُدبّرش‌ بسپارد، مصائب‌ و مشکلات‌ دنیا بر وی‌ آسان‌ میگردد. و زمانی‌ که‌ اشتغال‌ ورزد به‌ آنچه‌ را که‌ خداوند به‌ وی‌ امر کرده‌ و نهی‌ نموده‌ است‌، دیگر فراغتی‌ از آن‌ دو امر نمی‌یابد تا مجال‌ و فرصتی‌ برای‌ خودنمائی‌ و فخریّه‌ نمودن‌ با مردم‌ پیدا نماید.

#اقول:

انسان موحدی که حقیقت عبودیت را فهم کرده است چه جامعه ای را شکل میدهد؟!

از باب تعرف الاشیاء بأضدادها بهتر است نقطه مقابل آن را ببینیم. نقطه مقابل آن همانطور که برادر وطن فدا در یادداشت شماره 22 شان تقریر کردند اینگونه است که:

– در جامعه استیلایی رعیت اساسا حقی برای ملکیت برای خود نمی یابد و تمام ارض در ید قهاریت پادشاه است و پادشاه به واسطه استیلا و سیطره ی خود همه منابع و ثروت ها را برای خویش جمع میکند. در این جوامع شهوت و امیال پادشاه است که حکمرانی می کند.

– در جامعه بازار که روابطشان بین الاثنینی و بر اساس داد و ستد شکل گرفته است هر چیزی تبدیل به کالا شده است و انسان منفعت خواه جامعه بازار بر مدار حرص و طمع از کسب دارایی بیشتر دریغ نکرده و نهاد علم در خدمت تولید ثروت بیشتر است و در این جامعه انسان منفعت خواه است که مدام فربه می شود.

– اما در جامعه توحیدی انسان موحد از آن جا که ثروت و مالی که در اختیار خویش قرار داد مال الله می بیند و ملک خویش نمی بیند فلذا مدام بر مدار این است که بفهمد کجا بایستی مال الله قرار بدهد.
فلذا تحقیقا به عکس جامعه بازار که نهاد علم در خدمت نهاد بازار و اقتصاد(زر و ثروت) هست به جهت تولید ثروت هر چه بیشتر و افزایش GDP، در جامعه توحیدی نهاد بازار و اقتصاد در اتصال و خدمت نهاد علم می باشد که محل جریان یافتن ثروت را بفهمد و بیابد.

کما اینکه ما می بینیم که در نحوه چینش معماری و شهرسازی ما در گذشته های نه چندان دور، حوزه های علمیه در دل بازار ها ساخته می شد. بازار خود را محتاج نهاد علم می دید و نهاد علم نیز خادم بازار بود در جهت هدایت جریان پول و ثروت به قصد تامین مصالح اسلام.

.

اسلام حداکثری برائتی احتیاطی امضایی تاسیسی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_15
#جلسه_138
#اسلام_حداکثری #برائتی_احتیاطی #امضایی_تاسیسی

1. آنچه در دست انسان است اگر چه براى اوست ولى داده و بخشوده خداست پس بايد در راهى بكار رود كه خدا معين كرده است و در واقع :
درراه طبيعى و اصلى اش در راهى كه براى آن آفريده شده است صرف آن و بهره جوئى از آن در هر جهت ديگر منحرف كردن آن است از جهت طبيعى اش.

2. در میان اندیشمندان نگاه افراطی نسبت به بهره مندی از نعمت های مادی کمتر دیده می شود. اما نگاه هایی نسبت به نفی دنیا و ممنوعیت بهره های مادی دیده می شود. مثلا نگاهی که عالم ماده را سراسر ظلمت و تاریکی می داند و هیچ بهره ای از حقیقت برای آن قائل نیست، برای سلوک قائل به ریاضت های حداکثری و چشم پوشی و فرار از بهره های مادی دنیا می شود. به خلاف اندیشه ای نظیر صدرا که برای عالم ماده هم بهره ای از وجود قائل است، که به معنای امکان استفاده از نعمت های مادی برای سلوک است.

3. بعد از پذیرش استفاده متعادل از نعمت های مادی، دو رویکرد کلی می توان در رابطه با انسان و بهره مندی از نعمت ها داشت:
الف. هر مخلوقی هدفی دارد و تنها در همان هدف باید استفاده شوند و صرف آن در غیر آن هدف یعنی فساد و انحراف
ب. هر نوع استفاده از نعمات خدا مجاز است مگر نهی ای وارد شده باشد.

4. این دو رویکرد، اثرات متعددی دارند و جریانات متفاوتی به راه می اندازند. اثرات آنها را می توان در جای جای فقه مشاهده کرد:
الف. «احتیاطی و برائتی». رویکرد اول نزدیک به جریان احتیاطی هاست. و رویکرد دوم نزدیک به جریان برائتی ها
—یعنی می توان گفت انقلابیون و اسلام گراها، نسبت به غرب احتیاطی عمل می کنند.
—روشنفکران و غربگراها اصالة البرائه جاری می کنند.

ب. «امضایی و عقلایی» بودن معاملات در اسلام در مقابل «اسلام حداکثری».
—اگر بگوییم معاملات در اسلام عقلایی و امضایی است، راه برای ورود پیشرفت های غرب باز می شود.
—و اگر بگوییم همه احکام را باید از اسلام بگیریم، ادبیاتی مثل «علوم انسانی ذاتا مسموم» تولید می شود.

چه ثمري دارد كه بخواهيم در مورد مالك حقيقي بحث كنيم؟

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#توحيد_از_ديدگاه_خط‌مشي_اجتماعي
#اميد_فشندي
#يادداشت_31
#جلسه_138

وقتي خداوند تمام آنچه در آسمان و زمين است را براي انسان آفريده، و هم اذن تكويني به تصرف انسان در آنها و تسخير آنها داده، ديگر چه ثمري دارد كه بخواهيم در مورد مالك حقيقي بحث كنيم؟

اما مسئله‌ي مهمي كه به اشاره در متن ذكر شده، این مطلب است که: «چنان نيست كه انسان دارنده، بتواند نعيم اين جهان را كه دستاورد تلاش هزاران پديده و عنصر اين جهان است، تباه و نابود سازد یا بى‌استفاده و مهمل بگذارد، یا در راهى بجز تعالى انسان بكار برد».

این توصیف از دارایی‌های انسان، هم به توحید و پیوستگی اجزای جهان نزدیک‌تر است، هم پشتوانه‌ی عملی خوبی برای توصیه‌ها و تجویز‌های حقوقی است؛ همان‌طور که مسائلی مانند مالیات هم با همین تحلیل قابل وصول است.

در بحث مالکیت ، ما به چند فضا سرک میکشیم و از چند زاویه مشتق میگیریم ➖زاویه اول

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_23
#جلسه_138

در بحث مالکیت ، ما به چند فضا سرک میکشیم و از چند زاویه مشتق میگیریم

➖زاویه اول

انفاق و ایثار گذشتن از خود و مال خود و جان خود
مشتق دوم ان به اخوت میخورد
یعنی مال تو نیست، امانت است چرا نمیبخشی

➖زاویه دوم

زاویه دیگر بحث فساد است ،
یعنی مال تو نیست چرا اینگونه داری از ان استفاده میکنی و بدون دستورالعمل صاحب ان داری از ان بهره مند میشوی
که مشتقش را در بحث تمدن مدرن و ریشه های فساد انگیزی ان میگیریم

➖زوایه سوم
زاویه دیگر بحث فقر و حس فقر و اضطرار است
اینها که داری و به دست اوردی تو را دارا نکرده است و تو کماکان دچار ناداری و فقر هستی و باید چشمت به دست صاحب نعمتها باشد

➖زاویه چهارم
زاویه اطمینان است
چون مال تو نیست ، ان حس روانی مثبت از به دست اوردن ها و ان حس منفی از دست دادن ها از بین میرود و احساس طمانینه و ارامش پدید می اید

زاویه پنجم
زاویه شکر است ، چون مال تو نیست اما در اختیار تو قرار میگیرد و صاحب نعمت به تو امانت میدهد لذا شکر انگیز است

زاویه ششم
زاویه بحث های فقهی و مشتقات فقهی است
اگر مال خداست اکنون اختیار اینها به دست چه کسی باید باشد و تحت چه انضباطی باید این امانت دست به دست گردد و پشتوانه بحث نظام حقوقی قرار میگیرد

و دیگر زوایا ….
.

بحث فساد و انحراف

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_10
#جلسه_138
بحث فساد و انحراف که در این متن اتفاقا خیلی پررنگ و نتیجتا به آن اشاره شده مورد توجه ویژه ای قرار نگرفت و نقطه ابهام است و این فساد اینطور که معلوم است یکی از جایگاه های اصلی عالم را به هم میزند و آن بحث مالکیت است، مالکیتی که حق دخل و تصرف می دهد؛
عملا مؤلف جهت دهی نعمتها را در حد یک فساد معادل دخل و تصرف غیرمجاز و غصب می دانند و این مسئله همیشه در عالم موجب دعواهای سنگینی میگردد

مالکیت فرع قدرت است.

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#مالکیت
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_3
#جلسه_137

 

◾️مالکیت فرع قدرت است.
◾️ماسوی الله عین فقر‌اند.
◾️ماسوی الله وجود ندارند و اصلا چیزی نیستند و در این هویت همه مشترک‌اند.
◾️ماسوی الله قادر نیستند. زیرا قدرت و تاثیر فرع وجود است.
◾️ما سوی الله علی الخصوص بشر مستوی القامه فقط اختیار و توانایی دارد.
◾️بشر بدون اجازه مالک اصلی حق تصرف حتی در خود را ندارد. (بحث اهدای عضو، خودکشی، افراط در ایثار و انفاق، کیفیت و کمیت تعامل با افراد و منابع و محیط زیست و…)
▪️در جلسات قبلی مطرح شد که به حکم عقل فقط باید برنامه و روش خالق، حاکم باشد. (توحید در تشریع)
◾️بشر این پدیده‌ی ضعیف و نیست، بالذات در بهره‌وری از منابع برتری ندارد و باید طبق روش حق و با اجازه‌ی او با این جهان عاریه‌ای، تعامل کند والا متصف به فساد می‌شود زیرا دائما از تعادل خارج و در اسراف و احتکار شناور است.

مالکیت تکوینی و مالکیت تشریعی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_40
#جلسه_137

💠 مالکیت تکوینی و مالکیت تشریعی

🔺 متن بعد از اینکه اصل اینکه توحید به معنای انحصار مالکیت به خدا است را بیان می کند، دو پاراگراف بحث می کند که در اولی به مالکیت تکوینی و در دومی به مالکیت تشریعی می پردازد.
1️⃣ #مالکیت_تکوینی
در این قسمت از متن
«هیچ‌کس، هیچ چیز را رأسا و مستقلا مالک و صاحب اختیار نیست. همه چیز، امانتى است در دست انسان براى بهره‌مندى و یارى گرفتن از آن در راه تکامل و تعالى. چنان نیست که انسانِ دارنده، بتواند نعیم این جهان را که دستآورد تلاش هزاران پدیده و عنصر این جهان است، تباه و نابود سازد یا بىاستفاده و مهمل بگذارد یا در راهى بجز تعالى انسان بهکار برد.»
🔺مالکیت تکوینی را می پردازد لذا است که می گوید انسانِ دارنده ناچارا نعمت های جهان را در مسیر تعالی انسان به کار می برد، اصلا نمی تواند بدون استفاده در این مسیر بگذارد، نمی تواند تباه کند.
🔺مالکیت تکوینی می گوید که همه چیز ملک واقعی خدا است و تو حتی لحظه ای که داری فساد ایجاد می کنی هم خودت و آن فسادت همه ملک خدا هستید؛ «لا یمکن الفرار من ملکه»
2️⃣ #مالکیت_تشریعی
اما پاراگراف دوم متن در مورد مالکیت تشریعی است آنجا که می فرماید:
«آنچه در دست انسان است اگر چه براى اوست، ولى داده و بخشودۀ خداست، پس باید در راهى به‌کار رود که خدا معین کرده است، و در واقع، در راه طبیعى و اصلى‌اش، در راهى که براى آن آفریده شده است. صَرف آن و بهره‌جوئى از آن در هر جهت دیگر، منحرف کردن آن است از جهت طبیعى‌اش(فساد). نقش انسان در این بارانداز نعمت‌هاى رنگارنگ خدا، به‌کار گرفتن و بهره بردن درست آن است، و قبلا البته زنده کردن و به کمال رساندنش؛»
🔺در اینجا سریع از یک یک فضای تکوینی که در آنجا توصیف اتفاق می افتد یک کره توصیه ای هم می گیرد که حال که همه چیز ملک خدا است و خدا به عنوان نعمت به انسان بخشیده پس باید در راهی به کار رود که خدا معین کرده است!
🏷 (واقعا این جزو ویژگی های فوق العاده این متن است که ابتدا یک فضای تکوینی و توصیفی مطرح می کند و سریع کره تشریعی و توصیه ای آن را نیز می گیرد. در بقیه متن نیز همین کار تکرار شده است.)
🔺 اینجاست که فساد یعنی منحرف کردن نعمت الهی به انسان از مسیر تعیین شده توسط مالک حقیقی آن معنا پیدا می کند؛ یعنی انسانی که در برش تکوینی خود او و همین فسادش هم ملک خدا ست، در برش تشریعی حق ندارد که این فساد را ایجاد کند و باید این نعمت را در مسیر تعیین شده توسط مالک حقیقی خود مصرف کند؛ لذا است که بهره بردن درست و نادرست معنا پیدا می کند.

💠 آیات مورد استشهاد و بیان مالکیت تکوینی و تشریعی
1️⃣ دو آیه اول و بیان مالکیت تکوینی
34. قُلْ لِمَنِ اَلْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهٰا إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿المؤمنون‏،84﴾
35. سَیقُولُونَ لِلّٰهِ قُلْ أَ فَلاٰ تَذَکرُونَ ﴿المؤمنون‏،85﴾
🔺 در این دو آیه کاری با دادن نعمت ها به انسان و وظیفه او در مقابل این نعمت های داده شده به او ندارد و صرفا بیان می کند که زمین و هر آنچه در آن است (به عنوان نعمت های در دسترس انسان) فقط برای خدا است.
2️⃣ دو آیه دوم و بیان مالکیت تشریعی
36. هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ لَکمْ مٰا فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً ﴿البقرة،29﴾
37. اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَکمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیرُهُ هُوَ أَنْشَأَکمْ مِنَ اَلْأَرْضِ وَ اِسْتَعْمَرَکمْ فِیهٰا ﴿هود،61﴾
🔺 در این دو آیه حالا انسان از حیث داده شدن نعمت ها به او مد نظر است، نعمت هایی که ملک خدا است ولی خدا برای انسان (خلق لکم) و برای استفاده درست او از آن ها (استعمرکم فیها) قرارشان داده است.

ارتقای مفهوم فساد!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#احمد_قوی
#یادداشت_5
#جلسه_137

💠 ارتقای مفهوم فساد!

معمولا واژه ها و مفاهیم مختلف بر اساس یک تلقی عرفی در ذهن ما شکل میگیرد و در ادامه نیز مناسبات ما با این‌مفاهیم بر اساس همان فهم اولیه عرفی شکل می گیرد.
اما این پایان ماجرا نیست و یکی از اتفاقات جالب توجهی که در ادبیات دینی به چشم میخورد دستکاری در مفاهیم است. البته این دستکاری تضادی با فهم عرفی اولیه ایجاد نکرده و آن را دستخوش استحاله قرار نمی دهد بلکه به صورتی هنرمندانه یک مفهوم را عمیق تر و دقیق تر تقریر کرده و موجب و رشد آن مفهوم میگردد. برای این پدیده (که میتوان از آن به ارتقای مفهومی یا واژگانی تعبیر کرد) مثال های متعددی می توان یافت.

در این متن نیز تصویری که از مفهوم “فساد” ارائه شده نمونه جذابی از همین پدیده است و نگارنده به زیبایی تلقی عرفی اولیه از فساد را به تغییر جهت دان در مسیر استفاده از نعمت ها از جهت طبیعی و به کار انداختن آنها در هدفی غیر از آنچه برایش خلق شده اند ارتقا می دهد.

توحید از دیدگاه انسان‌شناختی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_9
#جلسه_137
با توجه به اینکه متن به گونه ای بحث از مالکیت را مطرح نموده است که نشان دهد در بحث مالکیت یک نفی عبودیت غیر خدا شکل گرفته که آن نفی تمام مالکیت ها از انسان است و خیلی خوب این نفی تمام مالکیت ها خیلی زود بحث جهت گیری ها پیش آمده است که جهت گیری اشیاء نیز از انسان سلب می شود و در مسیر تکوین و توحیدی اش قرار می گیرد(روح توحید، نفی عبودیت غیرخدا)
اما نکته حائز اهمیت در این مبحث این است که صرف پذیرش اینکه مالکیت ها همه از آن خداست جهت گیری ولایت الهی اشیاء را روشن نمی کند و این رابطه مستقیمی با معرفت توحیدی می یابد یعنی هر آنقدر قطع مالکیت های غیر خدا را به ظهور و میدان بکشانیم در جهت تحقق مالکیت اصیل و حقیقی حرکت کرده ایم و این امر نیز امکان ندارد جز با شناخت جهت گیری ها، یعنی جهت گیری های غیر الهی قرائن بسیار خوبی برای دنبال کردن مالکیت های غیرالهی و قطع دست غصبی انها از ملکیت بر اشیا است.