توضيح دو قيد سالاريت و ديني در كليد واژه مردم سالاري ديني
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط عقیل رضانسب#يادداشت
#مقام_مردم
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_164
#جلسه_263
💠 توضيح دو قيد سالاريت و ديني در كليد واژه مردم سالاري ديني
1️⃣ سالار:
🔺 كلمه سالار به معناي فرمانده و سردار آمده است؛ در لغت نامه دهخدا آمده (سالار. (اِ) در پهلوي و در پازند «سالار» ارمني «سلر» . همريشه و هم معني سردار. / سردار بزرگ / مهتر و امير / سپه سالار / سپهبد / سركرده / اميرالجيش)
🔹خرد باد همواره سالار تو / مباد از جهان جز خرد يار تو. (مولوي)
🔹سپاهي كه عاصي شود بر امير / ورا تا تواني به خدمت مگير
ندانست سالار خود را سپاس / ترا هم نداند، ز غدرش هراس (سعدي)
🔹چو افراسياب آن سپه را بديد / كه سالارشان رستم آمد پديد (فردوسي)
🔹باده را بر خرد مكن غالب / ديو را بر ملك مكن سالار (خاقاني)
🔺همانطور كه مي بينيم در معناي سالار يك نوع فرماندهي و جلوداري و معيار بودن خوابيده است؛ لذا در تركيب (مردم سالاري ديني) سالاريت به معناي اين است كه مردم محور و جلودار و معيار حركت اجتماعي خواهند بود؛ خود اين اصطلاح نشان دهنده اين است كه در نگاه واضع آن نقش مردم يك نقش معيار است، يعني او براي مردم يك مشروعيتي قائل است.
2️⃣ ديني:
🔺 براي فهم اينكه قيد ديني در كليدواژه (مردم سالاري ديني) به چه معناست بايد ببينيم اساساً مردم سالاري غير ديني چه معنايي دارد. از آنجا كه دين خود را مطابق فطرت بلكه خود فطرت انساني مي داند (فطرة الله التي فطر الناس عليها … ذلك دين القيم!) در هر جايي كه دين محور و عليه المدار حركت اجتماعي جامعه نباشد، قطعاً و بتاً خواست و اراده عمومي انسان ها محور نخواهد بود، اين دين است كه انسان را خليفة الله مي داند و براي انسان كرامت قائل است و او را مخلوقي مي داند كه خلقت او تبارك الله به خالقش دارد؛ از فضاي ديني آن هم اسلام ناب فاصله كه بگيريم، اساساً انسان به اين معنا كرامت و احترامي ندارد، لذا در جامعه غير ديني قطعاً محور حركت اجتماعي به دست ملأ و مترفين خواهد افتاد و جريان هاي زر و زور و تزوير حتي اميال فطري انسان مثل آزادي خواهي و معنويت گرايي را نيز به نفع خود و براي به استحمار و استعمار در آوردن انسان مصادره خواهند كرد؛ در جامعه غير ديني مردم هيچ سالاريتي نخواهند داشت ولو با شعار دموكراسي سر آن ها كلاه بگذاريم و در نهايت يك طبقه سرمايه دار همه مقدرات جامعه را به دست بگيرند.
🔺لذا قيد ديني در اصطلاح مردم سالاري ديني يك قيدي توضيحي نيست بلكه يك قيد احترازي و تأسيسي است؛ اين حتي به معناي اين نيست كه در عمل در جامعه غير ديني مردم سالار نخواهند بود، بلكه حتي در لايه نظر هيچ ايدئولوژي اي نمي تواند و نخواهد توانست براي انسان سالاريت و محوريتي قائل شود، چون در غير ايدئولوژي ديني مردم در افقي قرار نمي گيرند كه اراده آن ها بخواهد محور حركت اجتماعي قرار بگيرد.
برای مبارزه با رژیم شاه تزهای مختلفی مطرح بود
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط محمدمهدی اعلایی#یادداشت
#مقام_مردم
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_16
#جلسه_263
برای مبارزه با رژیم شاه تزهای مختلفی مطرح بود و بعضا عملی هم، شد؛ مثل قیام مسلحانه! اما آنچه موفق شد، ایده امام بود. بسیج کردن مردم و مردم را پیشرو نهضت قرار دادن. پس از انقلاب زمینه آن بود که همچون سایر انقلاب ها مردم به خانه های خود برگردند و انقلابیون بر مردم حکومت کنند؛ اما امام از همان ابتدای انقلاب، مردم را در همه امور سیاسی مشارکت داد و رای و خواست مردم را، میزان و ملاک قرار داد.
پیشبرد صحیح انقلاب در راستای اهداف خویش نیز، تنها با این نگرش و التزام با لوازم آن ممکن است. تنها در صورتی که به خواست عمومی مردم توجه کرده و آن را سرلوحه جهت گیری ها و عملکرد خود قرار دهیم.
این رویکرد، در برخی موارد به ظاهر آفاتی نیز، دارد؛ ممکن است منجر به روی کار آمدن دولتی باشد، با گفتمانی غلط! اما مردم سالاری دینی اقتضا می کند که وقتی خواست عمومی مردم به دلیل اشتباه محاسباتی تصمیم غلطی است، که آثار منفی کوتاه مدت نیز دارد، حکومت اسلامی نیز، تحت عنوان نرمش قهرمانانه با این تصمیم همراهی کند، تا تجربه تاریخی ملت افزایش یابد.
این روش تربیتی در حکومت داری، رشد ملت را در طول زمان در پی دارد و چون مردم مفطور به فطرت الهی هستند، تصمیمات کلی که مسیر نظام را به طور کامل منحرف کند، نمی گیرند. بلکه باید تصمیمات غلط مردم را، به مثابه لغزش یا نشستن یا حرکت با سرعت کم در مسیر رسیدن به قله در نظر گرفت؛ حرکت به سمت قله است، اگر چه مشکلاتی هم، در طول مسیر پیش می آید؛ ولی این مشکلات در حرکت کلی انحراف جدی ایجاد نمی کند.
دین و انسان، كدامیک برای دیگری؟
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط امید فشندی#امید_فشندی
#یادداشت_139
#جلسه_263
#مشخصات_اسلام
💠 دین و انسان، كدامیک برای دیگری؟
دین برای انسان و خدمت به او آمده؟
یا انسان در خدمت دین است و در بند آن؟
تقریر مشهور از ادیان و اسلام این است كه آمدهاند تا سوار انسان شوند و او را رام كنند؛ از انسان تسلیم میخواهد و خلاصه انسان محور و پیشران نیست و دین راهنما، بلكه دین و متون و مفسّران آن میداندارند و عموم انسانها هم پیرو و مؤمن و تكلیفدار.
تفاوت این دو رویكرد ساده نیست!
یكی از محورهای جریان #اصلاحگری_دینی در دو قرن اخیر، تقریرهای انسانگرایانه از دین بوده، ازجمله تقریری كه از اسلام در دوران نهضت اسلامی ارائه میشد، عرفانی و معرفتی و حقمدار و انسانمحور … نه صرفا تكلیفمدار و فقهمحور، گرچه بعد از پیروزی انقلاب و تشكیل نظام اسلامی، اسلام شریعتمحور (فقه مرسوم) فرمان نگهبانی و اداره كشور را به دست گرفت.
امام #موسی_صدر در بخشهای آغازین خطبهی موعظهی آغاز روزه، در كلیسای كبوشیین بیروت (۱۹ فوریه ۱۹۷۵ – ۳۰ بهمن ۱۳۵۳) میگوید:
#برای_انسان_گرد_آمدهایم، انسانی كه ادیان برای او آمدهاند، ادیانی كه یكی بودهاند و هركدام ظهور دیگری را بشارت میداده است و یكدیگر را تصدیق میكردهاند. خداوند، به واسطۀ این ادیان، مردم را از تاریكیها به سوی نور بیرون كشید و آنان را از اختلافاتِ ویرانگر نجات داد و پیمودن راه صلح و مسالمت آموخت. ادیان یكی بودند، زیرا در خدمتِ هدفی واحد بودند: دعوت به سوی خدا و خدمتِ انسان. و این دو نمودهای حقیقتی یگانهاند. و آن گاه كه ادیان در پی خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز كرد. توجه هر دینی به خود آنقدر شد كه تقریباً به فراموشی هدفِ اصلی انجامید. اختلافات شدت گرفت و رنجهای انسان فزونی یافت. https://b2n.ir/y71535
امثال آقای #سیدحسن_آقامیری در ایران https://www.youtube.com/c/Hasanaghamiri/about و #سیدعلی_طالقانی در عراق https://b2n.ir/g55287 ، از دستهی این اندیشمندان دینی و مبلغان مذهبی هستند.
اختلاف نظر بین علما امری اجتناب ناپذیر و حتی لازمه تولید علم است.
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط سیدمرتضی شرافت#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_47
#جلسه_263
#مقام_مردم
#مکتب_امام
1️⃣ اختلاف نظر بین علما امری اجتناب ناپذیر و حتی لازمه تولید علم است. اما همین اختلافات می تواند آسیب زا باشد، اگر به هر دلیلی به جای این که این اختلافات موجب هم افزایی شود، موجب اصطکاک و یا نفی یک دیگر و یا انحراف یک جریان شود.
2️⃣ جایگاه و مقام مردم در اندیشه امام خمینی و تقریر ایشان از نگاه اسلام به مردم، فاصله زیادی با برداشت رایج جریانات حزب الله و تفکرهای اسلامی دارد. اینجا یک اختلاف نظر مشاهده می شود. حوزه، حزب الله و جریانات مختلف وابسته شان، نه در نظر و نه در عمل، چنین باوری ندارند. شواهد و قرائن زیادی برای چنین اختلاف دیدگاهی وجود دارد. از لایه های سطحی و پایین دستی کف میدانی که «مردم نمی فهمند» تا لایه های بنیادی و نظری «نظریه ولایت فقیه» و بحث «مقبولیت و مشروعیت و نحوه رد دموکراسی و نحوه پذیرش جمهوریت» همه صحه می گذارند بر این که اندیشه رایج ما، فرسنگ ها با مکتب امام و رهبری در رابطه با مردم فاصله دارد.
3️⃣ مکتب امام، به آزاداندیشی و نظریه پردازی و صاحبان تفکر و اندیشه بسیار نیاز دارد. دائما باید در رصد مخالفان و موافقان باشد و نو به نو به روز شود. اما آسیب آنجایی رخ می دهد که نظریه مخالف (نظیر تفکرات لیبرال) حاکم شود. اینجاست که دیگر اختلاف نظر نه تنها سازنده نیست و مخرب نیز هست.
4️⃣ مردم سالاری را اگر قلب مکتب امام بدانیم، و گزاره دوم را اگر بپذیریم، مسئله خطرناک می شود. یعنی جریان حزب اللهی ما و حوزه ما، فرسنگ ها از قلب مکتب امام فاصله دارد. مسئله به اینجا ختم می شود؟! یعنی فقط در رابطه با جایگاه مردم در اندیشه و عمل، با مکتب امام تفاوت داریم یا موضوعات دیگری نیز وجود دارد؟! ظاهرا موضوعات ریز و درشت بسیاری وجود دارد که تلقی حوزه و تلقی حزب الله با نظر امام و رهبری -به عنوان فصل اخیر و راقی ترین قرائت از اسلام- ، فاصله زیادی دارد. این بار البته با پدیده بسیار بسیار خطرناک تری مواجهیم.
5️⃣ این اختلاف نظر، و این تعویق فکری از کجا ناشی می شود؟ عوامل مختلفی را می توان بر شمارد اما شاید مهمترین عامل آن، عدم مرجعیت مکتب امام و به حاشیه رفتن آن و محور قرار گرفتن اندیشه های دیگر باشد. این اندیشه های دیگر را خرده مکتب های درون جریان حزب الله می دانیم که جای مکتب اصلی را گرفته اند و در نتیجه نه تنها سازنده نیستند که در نقش فعلی شان مخرب نیز هستند.
6️⃣ این اختلافات در سطوح مختلف اثر گذار است و حرکت انقلاب اسلامی را منحرف و یا کند می کند. از لایه های سیاسی و ژورنالیستی تا لایه های تولید علوم انسانی و حتی لایه های بنیادی تر. به طور مثال در روش شناسی تولید علوم انسانی، می توان با رویکرد مکتب امام وارد شد و می توان با رویکرد سنتی حوزه. می توان جایگاه مردم را در تولید اقتصاد اسلامی، این چنین دانست و می توان مشروعیت را تنها از خدا دانست. حاصل آن که نتیجه بسیار متفاوت می شود و سر از یک ابادی دیگری در می آورد.
جریانات رقیب مکتب امام در درون حزب الله
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط سیدمرتضی شرافت#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_48
#جلسه_263
#مقام_مردم
#مکتب_امام
❌جریانات رقیب مکتب امام در درون حزب الله
1️⃣ تفکر سنتی حوزه. همان چیزی که برخی از آن به حوزه نجف یاد می کنند. آن حوزه سیاست گریز منزوی بعد از مشروطه. این تفکر رایج، در بدنه بخش عمده ای از حوزه وجود دارد و حتی بخش زیادی از جریان حزب الله هم تحت تاثیر چنین تفکراتی هستند.
2️⃣ آیت الله مصباح و موسسه امام خمینی. این تفکر که قدرت بسیاری پیدا کرده است و حتی می توان گفت قرائت معیار جریان حزب اللهی را شکل داده و تفکر امام و رهبری را نیز به حاشیه برده، به یک معنا بزرگترین رقیب مکتب امام در درون جریان حزب الله است. فاصله زیاد این اندیشه با مکتب امام را می توان به راحتی نشان داد. البته این اختلاف نظر بسیار خوب است تا وقتی که این قرائت تبدیل به قرائت معیار نشده باشد. اما وقتی تقریبا تمام جنبش دانشجویی و اکثریت بدنه حوزه برای تولید علوم انسانی و هم چنین علوم عقلی را به خودش اختصاص می دهد، وقتی طرح های بزرگی نظیر طرح ولایت و یا دوره های آموزشی و پژوهشی موسسه اجرایی می شود، دیگر نمی توان به راحتی از کنار اختلافات این جریان گذر کرد.
3️⃣دانشگاه امام صادق. با نحوه ورودش در تولید علوم انسانی و مواجهه با غرب و همچنین با نحوه ورودهای سیاسی و تربیتی در تولید به اصطلاح مدیر برای جمهوری اسلامی.
4️⃣ مرحوم سید منیر، آیت الله میرباقری و جریان فرهنگستان
5️⃣ محمدرضا حکیمی، مکتب تفکیک و بخش زیادی از جنبش های موسوم به عدالتخواهی
6️⃣ جریاناتی مانند دانشگاه مفید. البته به نظر لطمه این جریانات کمتر باشد. چون تکلیف جبهه انقلاب با آنها روشن تر است و موانع جدی ای برای شناخت و امتداد مکتب امام نیستند.
7️⃣ … شما می توانید به این لیست بیفزایید.
⁉️ نمی دانم حتی شاید در نگاه افراطی تر مثلا علامه طباطبایی، یا شاید مثلا تفکر شهید صدر، شاید مثلا تفکر شهید مطهری و حتی شاید تفکر شهید بهشتی، فاصله هایی با مکتب امام داشته باشند که اگر تلقی رایج شوند،از تفکر ناب امام فاصله گرفتخه ایم.
❇️ به نظر باید در میزان توجه به اندیشه ناب امام و رهبری و همچنین وزن دهی به جریانات درون جبهه انقلاب، باز بینی های جدی ای صورت بگیرد. تا بتوان حرف های ناب مکتب امام را به صحنه میدان آورد. تقدس صاحبان اندیشه و علمای انقلابی سر جای خودش باقی است اما این احترام، نباید مانع مشاهده اختلافات با مکتب امام بشود.
امامت امت یعنی چه ؟
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط محمدهادی جوهری#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#امامت_امت
#مردم_سالاری
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_66
#جلسه_262
امامت امت یعنی چه ؟
دو تقریر و خوانش برای امامت امت می توان داشت. و باید دید کدام یک از این دو تقریر و خوانش مراد حضرت امام بوده است.
تقریر اول : یکبار امت را به معنای امم و مردم کل جهان می بینیم و امامت امت یعنی این که مردم ایران به عنوان امام و الگوی این امم قرار گرفته اند و قرار است هدایت و سر رشته داری این امت ها را بر دست بگیرند.
تقریر دوم : خوانش دوم این است که مراد از امت همان امت ایران و مردم ایران می باشد. و معنای از امامت امت یعنی امامت و رهبری مردم و امت ایران بر خود.
اساسا تقریر دوم با مسئله مردم سالاری و مقام مردم ارتباط وثیقی دارد و شاید بتوان ادعا کرد که اساسا تقریر و خوانش دوم است که یک حرف و سخن ویژه و نو می باشد .چرا که این مسئله که هر گروهی در میان گروه های دیگر پیشتاز و جلو دار باشد اساسا تبدیل به امام و راهبر آن ها می شود. و این نکته خاص و جدیدی نمی باشد. و لذا ملت و امت ایران به سبب جلو داری در قیام مردمی و حرکت مردمی، امام امم می باشد.
اما حال سوال اصلی ما مطرح می شود و این است که اساسا در این خوانش امامت یعنی چه ؟ این که یک مردم و امتی بر خود امام می شوند و خودشان سر رشته داری امور جامعه خویش را بر عهده می گیرند یعنی چه ؟ جنس این امامت از جنس همان امامت امام معصوم است ؟ نسبت امامت امت با امامت امام جامعه ( ولی فقیه ) چیست ؟ و …
این ها سوالاتی است که در باب مسئله امامت امت مطرح می باشد.
تفاوت نظریه مردم سالاری دینی با نزدیک دموکراسی
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط محمدمهدی اعلایی#یادداشت
#مقام_مردم
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_15
#جلسه_262
تفاوت نظریه مردم سالاری دینی با نزدیک دموکراسی
گرچه به ظاهر لیبرال دموکراسی مطرح شده در غرب با مردم سالاری دینی تشابهاتی (به خصوص در برگزاری انتخابات و تعیین مسئول با رای مردم) دارند، ولی تفاوت های اساسی و بنیادینی با یکدیگر دارند.
در دموکراسی، محور انسان است و امیال و خواسته های اوست، که بالاصاله مورد توجه قرار می گیرد. اما در مردم سالاری دینی، محور همچنان خداست و اختیارات مردم در حیطه آنچه خدا اجازه داده مطرح می شود. لذا در دموکراسی قانون را خود مردم مشخص می کنند و خواست اکثریت مردم، مشروعیت نیز می بخشد؛ اما در مردم سالاری دینی، قانون از طرف خداوند متعال تشریع شده است و مشروعیت را، خدا می بخشد. این تفاوت، نتیجه دیگری نیز، دارد و آن، اینکه در دموکراسی نسبی گرایی مطلق حاکم است؛ اما در مردم سالاری دینی، حق حاکم است.
آنچه معمولا از واژه مردم سالاری دینی به ذهن متبادر می شود، برگزاری انتخابات است. حال آنکه، مردم سالاری به مراتب عمیق تر و موثر تر از صرف حضور در انتخابات است.
مردم سالاری، یعنی مردم رهبرند و در شرایط مختلف، کنش گری می کنند. به عبارت بهتر، در مردم سالاری، مردم در وسط گود قرار دارند. در چنین نظامی مسئولین فقط جهت گیری های مردمی و ملی را به سمت و سوی صحیح هدایت می کنند
کدام مردم؟
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط میرزا علی کرانی#یادداشت
#مقام_مردم
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_55
#جلسه_262
بسم الله الرحمن الرحیم
کدام مردم؟
با نزدیک شدن به فصل انتخابات و بالا رفتن تدریجی حرارت فعالیت های انتخاباتی جای یک طرح بحث بسیار مهم با نامزدان ریاست جمهوری هست.
انتخابات در ایران به نحوی است که مردم کاملا سهم خودشان را در اداره ی حکومت حس میکنند، آنها متوجه اند که حضور یا عدم حضورشان، و انتخابشان، اموری واقعی با تاثیراتی واقعی و کف میدانی هستند.
میدانند اگر اکثریت ما تمایلمان به فلان کاندیدا باشد و به او رای بدهیم قطعا همو رییس جمهور خواهد شد.
اینمهم را سیاسیون همخوب میدانند، و برای همیناست که تمرکز ویژه ای بر تبلیغات و افکار عمومی میکنند.
در واقع انتخابات موسمی است که به زور و اجبار قانون اساسی، همگانموظفند به مردم رجوع کنند و برای مدتی کوتاه هم که شده خواست ایشانرا ملاکقرار دهند، هر کاری که میخواهند بکنند باید آنرا از رهگذر جمع بندی مردمپیگیری کنند.
چه بخواهند انتخابات تحریم شود، چه بخواهند حضور حداکثری باشد، و یا بخواهند شخص یا گفتمان مشخصی پیروز شود.
با عبارتی عامیانه میتوانگفت در اینموسم، ریش همه ی سیاسیون در دست مردم است.
در چنین شرایطی یکپرسش بسیار ویژه را به مردم پیشنهاد میکنم تا از کاندیداها بخواهند در مورد آن نظرشان را شرح دهند و اگر لازم شد عملا اثبات کنند یا در کارنامه ی خودشان نشانش دهند.
و آن پرسش این است که: ” به سراغ کدام مردمآمده اید؟ ” دیدگاه شما در مورد مردمچیست؟
از مقام و جایگاه مردمچه تلقی ای دارید؟
از ایشان بپرسند آیا شما مردمسالاری را قبول دارید؟ کدام مردم را قبول دارید و چگونه سالارشان میدانید؟
به مردم مان پیشنهاد میکنم تا پاسخ درخوری که مناسب با فطرت شان، و عزت و کرامت شان نیست دریافت نکرده اند، به کسی نمره ی قبولی ندهند. و ریش کسی را رها نکنند.
مردمسالاری، توصیف یا توصیه؟
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط امید فشندی#امید_فشندی
#یادداشت_138
#جلسه_262
#مشخصات_اسلام
💠 مردمسالاری، توصیف یا توصیه؟
در ظاهر امر بهنظرمیرسد كه مردمسالاری اسلامی نمیتواند بهعنوان یك توصیه الزامی (تكلیف شرعی) از سوی عالمان دینی به جامعهی اسلامی عرضه شود، بلکه تناقضنماست، چون در صورت باور به سالاریت مردم، اساسا وجهی ندارد كه از پایگاهی به نام دین و شریعت (آن هم شریعتی فقهی) بخواهیم برای مردم تكلیف مشخص كنیم، به ایشان حق بدهیم كه سرنوشت خود را به دست گیردند و …
پس بهتر نیست كه مردمسالاری را در لایهی بینش و باور اسلامی مطرح كنیم؟ به این معنا كه اسلام اساسا انسان و آگاهی و ارادهی او را محور تحولات و مناسبات اجتماعی میبیند و بنای جامعهپردازی و نظامسازی را هم بر كانون ارادهی ملی میداند؟
انتخابات که یکی از مهم ترین صحنه های بروز و ظهور ی
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط محمدهادی جوهری#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#حلقه_اندیشه_کلامی
#مردم_ابزاری
#مردم_سالاری
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_65
#جلسه_261
با گذشت چهل و دو سال از استقرار جمهوری اسلامی در ایران عزیز ما، اما هنوز صحنه انتخابات که یکی از مهم ترین صحنه های بروز و ظهور یک حکومت می باشد، براساس مبانی جمهوری اسلامی اداره نمی شود. انتخاباتی که باید کمک به تحقق استقرار دولت اسلامی کند. تبدیل به یک لجن زار تبلیغاتی برای شومن های انتخاباتی شده است. لجنی از جنس لیبرال دموکراسی.
اما قصوری هم از جانب جمهوری اسلامی سر نزده است و باید این طور گفت که هرچه فریاد دارید بر سر جریان و امت حزب الله بزنید. جریان حزب الله اساسا تا کنون نتوانسته است از داشته ها و دارایی های خویش حراست کند و از آن طرف جریان لیبرال به شدت توانسته است داشته های ارزشمند و بزرگ حزب الله را به لجن برده و به عنوان نقطه ضعف و یا با حرفه ای گری به نفع خویش، مصادره کند.
وقتی اندیشمندان لیبرال، اساس جمهوری اسلامی که نشات گرفته از وحدت کلمه جمهوری اسلامی است را، به لجن التقاط برده و این کشف بزرگ خمینی کبیر را التقاط دانسته و او را به تلفیق جمهوریت لیبرالی و اسلامیت دینی متهم می کنند و حتی یک اندیشمند اسلامی سر از لاک خود بیرون نمی آورد و هیچ دفاعی از این هویت ارزشمند جمهوری اسلامی نمی کند، دیگر چه توقع نا به جایست تا برای به قهقرا رفتن انتخابات و لجن زار شدن آن کسی کاری کند.
جمهوری اسلامی تحقق حکومت اسلامی با مبنای مکتب امام خمینی ره می باشد. مکتبی که قوی ترین و غنی ترین تقریر از اسلام ناب محمدی را دارا می باشد. این قرائت از اسلام، قلب حاکمیتی خویش را مردم سالاری دینی می داند. و اساسا بین مردم سالاری دینی با دموکراسی غربی تفاوت قائل است. تفاوتی که بارها و بارها از زبان مفسر و سکان دار این مکتب شنیده شده است. و دائما به حراست و حفاظت از این مبنا توصیه شده است.
((مبنای مردم سالاری دینی با مبنای دموکراسی غربی متفاوت است. مردم سالاری دینی – که مبنای انتخابات ماست و برخاسته ی از حق و تکلیف الهی انسان است – صرفا یک قرارداد نیست. همه ی انسان ها حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت دارند؛ این است که انتخابات را در کشور و نظام جمهوری اسلامی معنا می کند. این، بسیار پیشرفته تر و معنادار تر و ریشه دار تر از چیزی است که امروز در لیبرال دموکراسی غربی وجود دارد؛ این از افتخارات ماست؛ این را باید حفظ کرد. ))
1384/03/14 – بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی
اما مسئله اصلی این است که باید ببینیم انتخابات با مدل فعلی خویش در جمهوری اسلامی، تا چه اندازه به الگوی مردم سالاری دینی که قلب مکتب امام می باشد نزدیک است و از آن تغذیه می کند.
مردم سالاری دینی یعنی رهبری مردم و امت. یعنی هدایت و سر رشته داری امور جامعه توسط مردم و امت. این غنی ترین و کامل ترین تفسیر و تعریف از مردم سالاری می باشد.
اما حال فقط کافیست نگاهی به کارزار انتخابات بیاندازیم. تا متوجه شویم صحنه ای که می توانست به یک اقتدار تاریخی و حکمرانی برای جمهوری اسلامی تبدیل شود، تبدیل به یک لجن زار لیبرالیستی شده است.
صحنه ای که باید تبدیل به سالاریت مردم می شد، تبدیل به ابزاریت مردم شده است. ابزاریتی از جنس تفکر و فرهنگ اومانیستی و لیبرالیستی. وقتی در فرهنگ و تمدن غربی انسان به یک حیوان ابزار ساز تعریف می شود. ابزاریت تبدیل به فصل اخیر هویت غربی و مدرن می شود. و این فصل اخیر سعی بر حضور در تمام شئون تمدن غرب می کند و خود را حکمفرمای بر این تمدن می کند. با این نگاه دیگر ابزاریت مردم در انتخابات به شیوه لیبرالی نباید خیلی تعجب بر انگیز باشد.
اما در فضای حکمت اسلامی، انسان به حیوان ناطق تعریف می شود و نطق و عقل فصل اخیر این تعریف می باشد. و عقلانیت فصل اخیر هویت انسان و جامعه اسلامی می شود. و لذا این عقلانیت تا همه مرز های این هویت بسط پیدا می کند و وقتی به صحنه انتخابات می رسد به دنبال سالاریت عقل مردم در اداره کشور می باشد.
اما لیبرال دموکراسی فقط و فقط به دنبال ابزاریت مردم برای اداره یک انتخابات می باشد. ابزاریتی که فقط یک مهر تایید حداکثری برای نحوه حکمرانی و اداره کشور می باشد.
با این توضیحات ؛ حال به صحنه اداره انتخابات در کشور نگاهی بیاندازید. انتخاباتی که ملاک اصلی در آن، فقط رای آوری شده است. و برای این رای آوری دست به هر اقدامی زده می شود. تخریب رقیب ، دوگانه سازی و دو قطبی سازی ، هیجان و جنجال زیاد و … همه و همه به ایجاد یک رقابتی ناسالم و لجن زار از جنس لیبرالیستی کمک می کند.
در صحنه ای که رقم خورده است کاندید ها بیش از آن که به دنبال اثبات خود برای مردم و تاییده گرفتن از آن ها برای ایجاب های گفتمانی خویش باشند، به دنبال رد و تخریب و سلب اشخاص رقیب هستند و این یعنی از کار افتان عقل و عقلانیت در صحنه انتخابات و دوری انتخابات از مبنای مردم سالاری و نزدیکی آن به مبنای مردم ابزاری.
در این صحنه مردم بیش از این که به ایجاب های مدیریتی و برنامه ای جریان ها توجه کنند. به فن خطابه و فن تخریب گری مناظره ای افراد توجه می کنند. و این اتفاق شوم و ناگوار آنقدر بسط و گسترش یافته است که تبدیل به رویکرد اصلی همه گروه ها در انتخابات شده است. و حتی جریان به ظاهر حزب الله نیز برای پیروزی در انتخابات به این شیوه استمساک می کند. و متاسفانه این صحنه آنقدر وجاهت و وقاحت و سفاهت پیدا کرده است که حتی دیگر به صورت رسمی و علنی هر جریان برای حضور در انتخابات از نامزد های پوششی استفاده می کند. پوشش از چه ؟ پوشش و دفاعی برای تخریب های حریف . و پوشش و حمله برای تخریب کردن حریف.
این نحوه برگزاری انتخابات، محمود احمدی نژاد را تبدیل به یک اسطوره انتخاباتی می کند چرا که حال اپوزیسیونی او نسبت به همه جریان ها، یک حال فوق لیبرالی برای انتخابات است. لذا او در این صحنه به عنوان رای آور ترین نامزد می تواند خود را معرفی کند . احمدی نژادی که در این مدت گذشته فقط و فقط به تخریب رقبا خویش پرداخته و در صحبت هایش حتی یک طرح و برنامه ارائه نکرده است.
این همان لجن لیبرال دموکراسی غربی است که میراث تعفن بار جریان غرب گرا و غرب زدگی برای جمهوری اسلامی شده است.
و تا زمانی که این الگو اصلاح نشود تحقق دولت اسلامی در ایران محال است چرا که برای تحقق دولت اسلامی باید مردم در جامعه سالار باشند. و سالاریت مردم یعنی رهبری و سر رشته داری امور جامعه توسط مردم با عقلانیتی اسلامی.
و حتی اگر یک گزینه ایده آل در انتخابات رای هم بیاورد باز دولت به سمت اسلامیت و کارآمدی نرفته است چرا که این دولت نیز با مدل و شیوه لیبرالیستی بر سر کار آمده است و لذا دوباره جمهوری اسلامی باید خودش را در انتخابات شکست خورده بداند چرا که باز هم از مبنای مردم سالاری که قلب مکتب امام و جمهوری اسلامی است فاصله گرفته است و از پیروزی دور شده است. و مردم برای تحقق دولت اسلامی قیام نکرده اند.
#تاریخ_تمدن_اسلامی
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط حمیدرضا شب بوییكدام مردم؟
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط امید فشندی#امید_فشندی
#یادداشت_137
#جلسه_261
#مشخصات_اسلام
💠 كدام مردم؟
در بحث از مقام مردم و مقولهی مردمسالاری، هنوز تكلیف خود را با مردم مشخص نكردهایم؛ دقیقا كدام مردم را صاحبمقام و سالار میدانیم؟
اگر دین و اسلامیت را #حیثیت_تقییدیه برای مردمسالاری بدانیم، در واقع این دین و اسلام – طبیعتا علمای اسلام – است كه سلارند نه مردم، پس چه ضرورتی هست كه بر مردمسالاری اصرار بورزیم؟
بله. طبیعتا در جامعهای كه اكثریت آن مسلمان هستند، فرهنگ و بینشها و ارزشها اسلامی به فضا رنگ و سو میدهد، اما نه بهعنوان یك #صافی_استصوابی!
#فتوت_و_میدان
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط امید فشندی#امید_فشندی
#یادداشت_135
#جلسه_260
#شاخصههای_اسلام
#فتوت_و_میدان
از واكنشهای این روزهای #فَتَوِیه (اهل فتوت) به صوت منتشرشده از آقای #ظریف چه برداشتهایی میتوان داشت؟
گرچه قریببهاتفاق رفقا در دوگانهی میدان و دیپلماسی، حق را به میدان دادند و در كنار حاج قاسم و مقابل ظریف ایستاند، اما من این #هشدار را به خودمان میدهم كه همگی فرسنگهای از #میدان به دور هستیم.
در مقایسه با امثال ما، ظریف و حاج قاسم هر دو #مرد_میدان هستند، هر دو درگیر چالشهای عینی هستند، ما اما اهل حرف هستیم كه باد هواست، دركی میدانی از چالشهای ادارهی كشور نداریم.
گرچه میكوشیم كه از تریبونهای رسمی، یك صدای واحد در مورد #فرمان نظام شنیده شود، اما جامعه درواقع باشتاب بهسوی واگرایی پیش میرود، لایهی فرهیخته و كارشناس و اهل فكر كشور از سیاستهای رسمی و اعلامی نظام فاصلهی اساسی دارد.
یك طرف ما مثلا #امت_حزبالله و ولایتمداران سر تا پا دهن هستیم، مقابل خود هم طیفی بهاصطلاح لیبرال و غربزده و خودفروخته كه با بغض و كینه و نفاق در پی نابودی نظام هستند، ترسیم میکنیم.
در چنین فضای قطبیدهای كه سخن پیش از آنكه از دهان خارج شود، پاسخش آماده است، بیشتر به فضای جاهلیت نزدیكیم تا گام دوم انقلاب و فصل فرهیختگی.
هر طرف، برای خودیهای میگوییم، تا خود را خنك كنیم
وگرنه از طرف مقابل گوشی برای شنیدن ما نیست
و چالش میدانی، مسئلهی ما نیست
و طبیعتا، درد حلّ آن را هم نداریم.
عجب عادت ناپسندی كردهایم كه در پس هر حادثه، پیجوی نقش فرشته و شیطان هستیم.
تحلیل داشته باشیم
حتی جمعبندی و قضاوت داشته باشیم
حتی فرمانداری در میدان را شایستهی یك فكر و طرف بدانیم
اما چرا اینگونه؟
در میان مردم مسئله شناخت به وضوح روشن است
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط حامد خواجه#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#حامد_خواجه
#یادداشت_63
#جلسه_258
در میان مردم مسئله شناخت به وضوح روشن است و در باور عمومی مردم اصلا جای تردیدی در مسئله شناخت نیست. و نه تنها یقین را محال نمیدانند بلکه برایشان یقین حاصل میشود و طبق آن عمل میکنند. حتی بر اطمینان و ظن هم اعتماد میکنند. همین که در مقابل خود یک شیر درنده ببیند، فرصت فکر کردن و تامل کردن در باب اینکه آیا این شیری که من دیدم واقعیت دارد یا نه به خود نمیدهد، و هنوز کامل شیر را ندیده است درحال فرار کردن است. در بین عامهي مردم مسئلهای تحت عنوان مسئله شناخت اساسا وجود ندارد و حتی ممکن است کسی را که دچار چنین مشکلی است، مورد تمسخر قرار دهند.
حال آن که همین مسئله در حیطه مسائل علمی، یک مسئله جدی به شمار میآید. و در باب آن نظرات مختلفی پدید آمده است و برای هرکدام استدلال و رد استدلال هم بیان شده است. اما سوالی که مطرح است این است که آیا مسئلهای مانند مسئلهی شناخت که مسئله بشر نیست ولی مسئلهی علمی است، در زندگی و اعتقادات بشر نیز تاثیر دارد یا نه؟ آیا فقط در همان حیطه علم باقی میماند و تا وقتی به عنوان مسئله بشر مطرح نشده باشد توان کشیده شدن به زندگی بشر و جامعه را ندارد؟ آیا این مسئلهی علمی فقط در زندگی آن عالم تاثیر دارد؟ یا حتی در زندگی بشری آن عالم هم تاثر به سزایی ندارد؟
تناقض رفتاري كساني كه شناخت را منكر هستند!
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط عقیل رضانسب#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_162
#جلسه_258
💠 تناقض رفتاري كساني كه شناخت را منكر هستند!
🔹 #معرف_یادداشت: در ابتداي كتاب مشخصات اسلام، شهيد مطهري به بحث شناخت و اولين مطلب ذيل آن امكان شناخت است؛ ذيل اين بحث مباحثه اي شكل گرفت و سؤالي مطرح شد كه غرب واقعاً قائل به امكان شناخت نيست؟ اين چيزي است كه رفتارهاي او خلاف اين است! در اين يادداشت به اين بحث مي پردازيم.
🔺 مرحوم علامه طباطبايي در كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم در مقاله دوم كه به بحث (رئاليسم و ايده آليسم) مي پردازند، تقريباً اكثر شبهات شكاكان را به اين شكل مي دهد كه رفتارهاي خود شما خلاف اين چيزي است كه مي گوييد؛ اين نحوه تناقض رفتار با نظر در زمان يونان باستان نيز نقل شده است، نقل شده كه گرگياس كه سر دسته مشككان بود، در گودالي افتاده بود، شاگردش از آنجا رد مي شد، فرياد كمك خواهي او را شنيد آمد نگاهي به او انداخت و رفت، فردا استاد را كه شخص ديگري نجاتش داده بود از او پرسيد چرا ديروز من را نجات ندادي؟! گفت شك كردم كه شما باشيد، يا اصلا گودالي باشد!!
🔺 بايد به شكاك گفت كه تو كه به اين نقطه رسيدي اصلا چرا حرف مي زني؟ چرا به جاي اينكه راه بروي نمي خوابي؟ اصلا چرا ناراحتي چرا نارآرامي؟ شكاك بايد خلاص ترين آدم باشد، چرا خود كشي مي كند؟ اصلا چرا راه و چاه برايش مهم است؟! معلوم است كه تو يك قضاوت دروني داري كه خلاف اين باور توست! واقعيت اين است كه شكاك هيچ وقت نمي تواند اين تناقص دروني را حل كند؛ كل زندگي اش يك طرف است و زبانش طرف ديگري!
🔺 يادم هست در مباحث اصول فلسفه و روش رئاليسم استاد فلاح بحثي را مطرح مي فرمودند كه ريشه اين گرفتاري يك بحث سرالقدري است؛ يعني اين ها كارهايي كردند كه نتيجه اين كارها گرفتار شدن در چنين ورطه هلاكتي است. غرب وارد يك پارادايم پرگماتيسم شد و در اين پارادايم انسان مسخ شده است و واقعيت هيچ ارزشي براي او ندارد، و اين ناشي از اعمال خودشان است در وحشي گري هايي كه انجام دادند.
🔺 هر كاري هم بكنيم، رفتار كسي كه قائل به شكاكيت است با نظر او متفاوت خواهد بود؛ چون سازگار ترين عمل با شكاكيت اين است كه به بي عملي كشيده شود چون هر عملي دليلي مي خواهد؛ يا لا اقل همه عمل ها براي او علي السويه باشد! اما واقعيت رفتاري غرب شكاك خلاف اين است، اتفاقاً يكي از جدي ترين تمدن ها در پيگيري اهداف و آرمان هايش بوده است، گاهي يك دانشمندش براي كشف يك مسئله علمي ماه ها و بلكه سال ها تلاش مي كند، يك جانور شناس چند سال عمر خود را در بررسي يك پرنده كوچك مي گذارد، يك سياستمدارش به فكر كار براي چند نسل آينده است و همه چيز را مي خواهد ذيل سلطه خود نگه دارد و …!
🔺 ان شاء الله اگر توفيق بود در يادداشت ديگري با عنوان (اين همه جديت غرب شكاك از كجا مي آيد؟!) به اين بحث خواهم پرداخت.
هنرمندی عالمان در فرآوری علمی از مسائل حیات بشری
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط امید فشندی#امید_فشندی
#یادداشت_133
#جلسه_258
#شاخصههای_اسلام
💡 هنرمندی عالمان در فرآوری علمی از مسائل حیات بشری
در حلقه اشاره شد كه #كارویژهی_دانشمندان این است كه #مسائل_حیات_بشری را به #مسأله_علمی تبدیل میكنند، گرچه عموم مردم همان مسائل و دغدغههای علمی و فرهیختهی عالمان را ندارند، ولی عالمان راستین كسانی هستند كه – #زنبوروار 🐝 – از مسائل حیات بشری خوانش معرفتی و دانشی میكنند و با فرآوری آنها، شهد شفابخشی برای بهبود حیات بشر تولید میكنند.
در بیان جالبی از آیةالله جوادیآملی خواندم:
علم آن معانی و مفاهیم ابتدائی عرف را بهعنوان سرمایه و موادّ خام اوّلیه میگیرد و هنرمندانه او را میسازد، خاصیت علم این است. یك داروساز همین گیاه را میگیرد و عصارهاش را بررسی میكند و بعد از عصارهگیری آن را بهصورت داروی معالج درمیآورد. یك صنعتگر ماهر كه یك چوبی را به صورت یك تابلوی زیبا درمیآورد، كار هنرمندانه روی همین موادّ خام میكند. غالباً علوم اینچنین است. فقه هم مانند سایر علوم، موادّ خامش را از عرف میگیرد و هنرمندانه این را بازسازی میكند و مصطلحات خودش را ارائه میكند… علم فقه به بركت كتاب و سنّت است كه این موادّ خام را میگیرد مشتركات این موادّ خام را كنار میگذارد، آن مخصصّات آنها را میگیرد و هنرمندانه هر كدام از اینها را در جایگاه خود قرار میدهد. (جلسه دوم درس خارج فقه)
ولایت، جنسی جدید برای هویت طلبگی
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط محمدهادی جوهری#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#حلقه_اندیشه_کلامی
#مته_خلق_اندیشه
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_62
#جلسه_257
🔰ولایت، جنسی جدید برای هویت طلبگی 🔰
انقلاب اسلامی با یک اصلاح ویژه در هویت طلبگی، یک هویت تخصصی نوین برای طلبگی ارائه داد.
تا قبل از انقلاب، شان و جایگاه طلبگی در سطح مرجعیت ( معنای لغوی مد نظر است – محل رجوع ) قرار داشت. اما با ظهور انقلاب اسلامی این شان از مرجعیت به رهبری و ولایت ارتقا پیدا کرد.
رهبری و ولایت یعنی سر رشته داری امور، یعنی راهبری امور.
این راهبری و سر رشته داری در هر سه لایه فکری و فرهنگی و اجتماعی قرار دارد.
این سه لایه به مثابه فصل برای هویت طلبگی می باشد.
هر لایه می تواند قشری از طلاب را پوشش دهد. و یک جامعیت خوبی را برای تمامی تم های شخصیتی رقم بزند.
اما مسئله اصلی در این هویت طلبگی، همان جنس ولایت می باشد که تغییری اساسی در این هویت تخصصی رقم می زند.
حلقه اندیشه کلامی از زیر مجموعههای گفتمان زمینهای است
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط حامد خواجه#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#حامد_خواجه
#یادداشت_62
#جلسه_257
حلقه اندیشه کلامی از زیر مجموعههای گفتمان زمینهای است که خود گفتمان زمینهای در کنار گفتمان عملیاتی ذیل پوشش گفتمانی حیات نوین شیعه قرار می گیرد. و وظیفهي حلقه اندیشه کلامی، خلق گفتمان جامع است. این وظیفه را به عنوان ولایت فرهنگی عام دارد، نه ولایت اجتماعی. یعنی وظیفه ندارد به صحنه بزند و وارد گود عمل به معنای ولایت اجتماعی شود، بلکه باید کسانی را که به صحنهزدهاند پشتیبانی کند. پشتیبانی فرهنگی و از آنجایی که در ولایت اجتماعی و رهبری اجتماعی در کف میدان است، لذا باید پیشتیبانی هم از جنس ولی و رهبر باشد، باید پیشتیبانی ولایت فرهنگی را به ارمغان بیاورد. در میدان عمل مجری یا مدیر اجتماعی نیست، بلکه ولی اجتماعی است که صحنه را به پیش میبرد و لذا به ولی فرهنگی برای پشتیبانی نیاز داریم.
والبته ولایت فرهنگی با ولایت فکری متفاوت است و ولایت فکری نمیتواند از ولایت اجتماعی پشتیبانی کند؛ در واقع بدون واسطه نمیتواند پشتیبانی کند، بلکه واسطهگری ولایت فرهنگی نیاز است.
با توجه به مقدماتی که گذشت، تولید محتوا باید برای حلقه کلامی مسئلهای مهم باشد و صد البته محتواهایی که با مسائل روز و کف میدان مرتبط باشد و در صدد پاسخ به آن مسائل باشد و این از طریق تعامل با رهبران اجتماعی به دست میآید. با توجه به حائز اهمیت بودن تولید محتوا، دست به قلم بودن و نوشتن را جزء دارایی کردن اهمیت پیدا میکند و تبدیل به یک مهارت کلیدی برای اعضای حلقه میشود که باید در راستای بهبود افزایش این مهارت تلاش شود. و بهترین الگو، الگوی روزانه نوشتن است. الگویی که در عین اینکه کمترین وقت را میگیرد، ثمرهدهی بالایی دارد.🌺
راهبری، قم، سخن؛ سه کلیدواژهی اصلی این یادداشت بود که با زاویهی ورود و طرح سؤالات آن همراه هستم.
/0 دیدگاه /در یادداشتها /توسط امید فشندی#اميد_فشندی
#يادداشت_132
#جلسه_257
#شاخصههای_اسلام
راهبری، قم، سخن؛ سه کلیدواژهی اصلی این یادداشت بود که با زاویهی ورود و طرح سؤالات آن همراه هستم.
اگر رهبری و ولایت را یک افق و پیوستار انسانی تصویر کنیم نه یک شخص و یا جایگاه سیاسی و حقوقی، همه باید سعی کنند که خود را به آن افق نزدیک کنند و طبیعتا در عمل هم به شخصی که در قلهی آن افق ایستاده (ولیفقیه) هم نزدیک خواهند شد و به یک تعبیر دامنههای آن خواهند شد.
فهمِ اندیشه و عملیاتهای وليّ هم در گرو قراردادن خود در افق راهبری جامعه است، نه قرارگرفتن در جایگاه رسمی ولایت یا بیت رهبری یا نمایندگی ایشان در ولایات و ادارات.
#راهبری را میتوان گونهای از #بودن توصیف کرد که صرف نظر از موقف تخصصی و عرصهای هر شخص، میتواند راهبر آن زیستبوم متصل به عملیات خود باشد.
اما در مورد تأکید بر #قم و #سخن ، من هم پرسؤالم و مردّد…
قم که ساحل أمن و آرامشی بر کنارهی دریای موّاج جمهوری اسلامی است، چگونه میتواند چشمههایی از سخن برای عطشهای انقلاب بجوشاند؟
آخرین نظرات
پربازدیدهای این ماه
ویژهنامهها
#برچسبها
آزاداندیشی آزادی آزادی اندیشه استثمار استراتژی های جهان کفر اسرائیل اندیشه اندیشه دینی انقلاب اسلامی ایده اصلاحی ایده فرهنگی ایده فرهنگی مادر تعریف آزاداندیشی جبهه دشمن حمیدرضا شب بویی ذهن جامعه رهبری روح توحید نفی عبودیت غیر خدا رژیم صهیونسیتی صهیونیسم فرهنگ فلسفه کلام فلسفه کلام انقلابی مبارزه مدرنیته هژمونی تمدن غرب پیشرفت کلام کلام انقلابی گفتمان سازی
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وعَجّلفَرَجَهم