اندیشه ورزی دینی در مذبح معارف ترجمانی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_92
#جلسه_303

 

🔰اندیشه ورزی دینی در مذبح معارف ترجمانی

تقریبا فصل اول اکثر کتاب های ترجمان را خواندم نویسنده های برجسته ی دنیا( بری هوارتز، مارگارت هفرنان، طاها عبدالرحمن، دن آرلی، مارک جی کین، آنه فدیمن) کتاب های بروز و پشت ویترین این انتشارات بودند که خوب طبیعتا کتاب های خوب باید پشت ویترین باشند
این خدایان روشنفکری و ادعای فهم هیچ چیز برای گفتن نداشتن
به شدت پوچ به شدت حرف های بافتنی

تقریبا چند ماه است به این نتیجه رسیدم که دیگه از این انتشارات چیزی نخونم

بهتر است مصداق آن کس که نداند و نخواهد که بداند نشویم.

و بر پیکر بی جان دین این فرزند مادر مرده حوزه علمیه که الان از هر کو و کمری برایش پدر و مادر پیدا می شود فاتحه ای نثار کنیم:

الفاتحه مع الصلوات

مراسم تشیع وتدفین این عزیز از دست رفته به زودی اعلام می شود.

دغدغه پیشبرد انقلاب

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_45
#جلسه_303

امروز جوان های زیادی داریم که دغدغه پیشبرد انقلاب را دارند و بسیاری از آنها، زندگی خود را وقف فعالیت هایی که به آن مشغول هستند، کرده اند. آنچه جای خالی آن به شدت احساس می شود، وجود راهبر و هدایت کننده این نیروهاست. کسی که با جایگاهی که کسب می کند، انرژی که هرروز دارد هدر می رود را، در جای درست خود خرج کند. رهبرانی فرهنگی که خوراک فکری به نیروها برسانند و مواردی که نیروها بدون فکر به فعالیت های بیهوده مشغولند را، اصلاح کرده و در مسیر درست استفاده کند.
اما برای رسیدن به نقطه رهبری فرهنگی، که اتفاقا نیروهای حاضر در صحنه به شدت احساس نیاز به آن کرده اند و وجود آن را لازم و ضروری می داند، باید قابلیت های بسیاری کسب کرد و به توانایی های زیادی رسید. توانایی هایی که در حوزه خبری از آن نیست و باید برای کسب آنها در صحنه حاضر بود. اینکه دقیقا این توانایی ها و مهارت ها چیست را، نمی دانم؛ ولی می بینم که طلاب زیادی به دلیل نداشتن این توانایی ها، وقتی هم که می خواهند به نیروهای انقلابی دست دهند، نیروها سنخیتی بین خود و آنها احساس نکرده و لذا، پذیرا نیستند.
به طور کلی می توان گفت بسیار دیده ایم که آنچه صحنه نیاز دارد، طلاب ندارند و آنچه طلاب دارند، صحنه نیازی به آن ندارد.

نبض تفکر و نیاز آینده ایران و جهان

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_100
#جلسه_302

🔰نبض تفکر و نیاز آینده ایران و جهان

💠پرده اول: آسیب شناسی
یک آسیبی حوزه و روحانیت را احاطه کرده آن این است که دستگاه عصبی اش مختل است. نمیخواهد یا نمیتواند بفهمد که کاستی دارد. که امورات مهمی را ندارد. نمیتواند سر رشته داری کند. نمی تواند درد را تشخیص دهد. نمی داند اصلا دردی هست. بعد هم اگر دانست دردی هست و تشخیص داد که این درد چه هست نمیتواند درمانی عرضه کند.
اینکه نمیتواند تشخیص بدهد بخشی اش به دلیل غرور حقانیت است. به دلیل این است که عطشی برای راهبری و هدایت برای دانستن و اشرافی از دانایی ندارد.
علم قرین تواضع است. در حالیکه غرور قرین با جهل است. حوزه امروز امامت نمیتواند بکند چون مرتبت اعلمیت را برای خود احراز نکرده است. چون گمان میکند مرتبت اعلمیت را احراز کرده در حالیکه تکوینا رقم نخورده است. در توهم است.
این توهم روز به روز بر انعزال بیش از پیش حوزه و روحانیت می افزاید.
حوزه و روحانیت بیش از پیش در گرداب غرور حقانیت به واسطه این توهم غرقه گشته و نمی فهمد که در حال غرق شدن است.
حوزه و روحانیت امروز اگر نفهمد که نمی فهمد. اگر تواضع پیشه نکند که نمی فهمد می رود که مبدل به پدربزرگ کفر و آنتی تز انقلاب گردد چرا که به تعبیر عین صاد:
«کفر متحرک به اسلام می رسد، ولی اسلام راکد، پدر بزرگِ کفر است.
سلمان ها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آنها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند، رکودِشان آنها را به کفر پیوند زد.
کفری که با حرکت ما همراه باشد، وحشتی ندارد. وحشت آنجایی است که با رکودها پیوند خورده باشیم.»

💠 پرده دوم: ریشه آسیبها: حیاتی ناهمگن و ناهمگون با عصر انقلاب اسلامی
اما چه شده است که با رکود پیوند خورده ایم؟!
چه شده که قرین غرور و تکبر گشته ایم؟!

پاسخ این است که حیات حوزویان به گونه ای نیست که ایشان را در وضع و هیئت و آرایش رؤیت و روایت دردهایی که بدان گرفتار است قرار بدهد.
حوزوی امروز به سختی میتواند بفهمد که چه چیز نیست و چه چیز لازم بوده و چه چیز غیر لازم؟!
چه چیز خیر من الشرین است؟! و چه چیز احسن الخیرین؟! چه چیزمهم است و چه چیز اهم؟!

به تعبیر دکتر داوری اردکانی:
«جهان توسعه‌نیافته، بسیار حرف می‌زند و شاید زحمت هم می‌کشد و کار هم می‌کند اما کاری که باید را انجام نمی‌دهد.
ریشه توسعه‌نیافتگی، تشخیص ندادن لازم از غیر لازم، مهم از غیر مهم، امروزی از دیروزی، آسان از مشکل، سودمند از مضر و حتی زیبا از زشت است. توسعه‌نیافتگی ناتوانی و نادانی، ناهماهنگی، آشوب در کارها و دوری دست‌ها و زبان‌ها از هم است.»

اگر ایران امروز پیشرفته نیست. به دلیل این است که حوزه دیروز و امروز در وضع و هیئت و آرایش حرکت به سوی پیشرفت خویش را قرار نداده است. امروز و فردای جامعه ایران نتیجه دیروز و امروز حوزه است.

💠 پرده سوم: کالای کمیاب اندیشه و تفکر
اکسیر اعظم و کبریت احمر برای ایران امروز کالای اندیشه و تفکر است.

ما بایستی خود را به مدار و مرتبت رهبری و امامت ایران و جهان برسانیم تا واقعا ارزشمندی این امر را درک کنیم و الا نمیتوانیم شهود عقلی ای که حضرت امام داشته اند و در منشور روحانیت ما را بدان تحذیر میدهد را درک کنیم:

«حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس‌العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه‌های رایج اداره امور مردم در سال‌های آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم‌اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.»
روح‌الله الموسوی الخمینی
3 اسفند 67

“هویت اندیشه ای داریم ولی نسبت به این اندیشه خودآگاهی نداریم.

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_302

🔰”هویت اندیشه ای داریم ولی نسبت به این اندیشه خودآگاهی نداریم.
اگر از اندیشه ی خود آگاهی نداریم یعنی درک خوبی از خودمان نداریم.”

افعال ما برآمده از اندیشه ی ما است و ضعف در عمل، ناشی از ضعف در اندیشه است.

به عبارت دیگر اعمال ما، آیینه ی تمام نمای اعتقادات ما است. به همین علت در دین اسلام، بحث شریعت بسیار جدی است و کسانی که به شریعت پایبند نیستند و عمل نمی کنند برچسب فاسق و منافق می خورند.

دانسته ها وقتی به عمل تبدیل می شوند که تبدیل به ایمان و اعتقاد ما شده باشند و سهمی از دستگاه تحلیل ما را به خود اختصاص دهند.

📎داخل پرانتز: رابطه ی علم و ایمان
🔺علم
اقسام علم(ادراک حصولی و تصدیق نظری) به لحاظ منبع:
علم نظری عقلی(برهانی)
علم نظری نقلی(شبه برهانی)
اگر می خواهیم فهم عمیق از دین پیدا کنیم باید مفاهیم دینی را به صورت عقلی برهانی(فلسفی) بفهمیم.
🔺ایمان
لغت: تصدیق، گرایش، تسلیم و زیرباررفتن
اصطلاح: ایمان تنزل علم عقلانی به مرتبه قلب است.

علم و ایمان مغایرند
علم تقدم زمانی دارد و ایمان تقدم رتبی
علم مقدمه ی ایمان است و ایمان مقدمه ی علم جدید
🔚پرانتز بسته

برای اینکه به سمت صلاح برویم باید عمل درستی داشته باشیم و ایمان سالمی بیاوریم و برای این ایمان باید علمی متقن دست و پا کنیم و موقنانه زیست کنیم.

مرتبه ای از علم مقتضی مرتبه ای از ایمان است و مرتبه ای از ایمان ظرف معرفت های جدید. پس باید مدام به اندیشه ی خود رسیدگی کنیم و بررسی درستی از موقف علمی خود داشته باشیم.

اگر انسان فاعل مختار شعوری است و اگر تمام بروزاتش هویتی عقلانی دارد، پس رسیدگی به این عقل است که او را به کمال می رساند.

مشقت زندگی موقنانه!
معمول تصمیم های ما یقینی نیست و بر اساس گمانه زنی هایی بی پایه صورت می گیرد. پس اگر رشد می خواهیم باید انگاره ی درستی از اندیشه ی خود داشته باشیم.
.

“متکلم یعنی تحلیل گر اندیشه و آگاهی امت اسلامی”

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_302

🔰”متکلم یعنی تحلیل گر اندیشه و آگاهی امت اسلامی”

در انتظار بحث های فلسفه ی کلام انقلابی…

🔺تاریخچه
تفقه در دین شامل دو بخش: 1- فرعیات و عملیات=فقه. 2- اعتقادات(علم التوحید و الصفات) =کلام.
🔺وجه تسمیه
➖اشاره به مسئله متکلمین: کلام الله قدیم است یا حادث.
➖اشاره به سرفصل های این علم: کلام فی کذا.
➖اشاره به حاصل محتوا: ایجاد قدرت کلام و مناظره و گفتگو.
➖اشاره به محتوا: حامل آرا و کلام مخالفان بود.
➖اشاره به عقلی بودن: کلام و سخن به عقلیات اطلاق می شد و نقلیات سخن نبودند.
🔺تعاریف
➖فارابی
صناعت کلام، ملکه ای است که انسان به کمک آن می تواند از راه گفتار، به یاری آرا و افعال محدود و معینی که واضع شریعت، آن ها را به صراحت بیان کرده است بپردازد؛ و هر چه را مخالف آن است باطل نماید.
➖قاضی عضدالدين الايجی
کلام، دانشی است که انسان در پرتو آن، قدرت پیدا می کند که عقاید دینی را از راه ایراد دلایل و رد شبهات اثبات نماید.
➖سعدالدین تفتازانی
كلام، علم به عقاید دینیه از روی دلایل قطعی و یقینی است.
➖ابن خلدون
دانش کلام، آن دانشی است که متضمن اثبات عقاید ایمانی به وسیله ی ادلهی عقلی است؛ و رد بدعت گذارانی است که از اعتقادات مذاهب سلف و اهل سنت منحرف شده اند؛ رمز اثبات این عقاید ایمانی، توحید است
➖محقق لاهیجی
کلام، صناعتی نظری است که به واسطه ی آن، انسان بر اثبات عقاید دینی توانا می شود.
کلام، علمی است که بر اساس قواعد اسلامی به بحث درباره موجود من حيث هو موجود می پردازد.
➖خسروپناه
علم کلام، دانش و مهارتی دین پژوهی است که با کمک متون اسلامی، به استخراج و تنظیم و تبيين معارف و مفاهیم اعتقادی پرداخته و آنها را بر اساس روش ها و رویکردهای مختلف درون و برون دینی، اثبات و توجیه می کند و به اعتراض ها و شبهات مخالفان اعتقادی پاسخ می دهد.

متکلمان، همانند پاسبانانی که از امنیت اجتماعی مردم حراست می کنند، از امنیت اعتقادی عوام و خواص، پاسداری می نمایند.
➖شیخ صدوق
كلام علمی است که با آن می توان عقاید مخالفان را بوسیله کلام خداوند و سنت معصومان یا تنها با تحلیل آراء آنها رد و ابطال کرد.
➖شیخ طوسی
دانشی که در آن از ذات خداوند و صفاتش و مبدا و معاد بر اساس قانون شرع بحث می کند.
➖شهید مطهری
علمی که درباره عقائد اسلامی یعنی آنچه از نظر اسلام باید به آن معتقد بود و ایمان داشت بحث می کند به این نحو که آنها را توضیح می دهد و درباره آنها استدلال می کند و از آنها دفاع می کند
➖ایجی
(المواقف) علمی که با آن از طریق ایراد استدلال و دفع شبهات بر اثبات عقائد دینی قادر می شویم،
➖جرجانی(التعریفات)
علم کلام به بحث درباره ذات، صفات و افعال خداوند و احوال ممکنات بر پایه قانون اسلام می پردازد.
کلام علمی است که پیرامون اموری بحث می کند که معاد و مسایل مربوط به آن مانند بهشت و دوزخ، صراط و میزان، ثواب و عقاب، روشن و اثبات می شود.

مطالبه #امتداد_حکمت مطالبه «از همین ها بده آقا»!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_210
#جلسه_302

💠 مطالبه #امتداد_حکمت مطالبه «از همین ها بده آقا»!

وقتی که سخن از امتداد فلسفه مطرح می شود، یک انتقاد که مطرح می شود این است که این همه تأکیدی که بر حکمت متعالیه و تأثیر آن در انقلاب اسلامی می شود؛ الان مگر چقدر از مردم ایران می دانند درد صدا چیست و اساساً صدرا چه می گفته است؟ صدرا در کجای ذهن مدیران کلان ما قرار دارد و صدرا کجای اندیشه و راه حل جویی آن هاست؟

این طرح بحث نشان دهنده این است که مستشکل نحوه حضور مبانی در روبناها را درست تصور نکرده است، مگر بناست که حکمت متعالیه به صورت مستقیم در ذهن و زبان مردم باشد تا بتوانیم تصدیق کنیم حکمت متعالیه بر مردم ایران تأثیر گذاشته است؟ مگر بناست خود گزاره های فلسفی در ذهن و زبان مدیران کلان کشور باشد تا تصدیق کنیم که فلسفه توانسته وارد مدیریت انقلاب اسلامی شود؟

ما یک بحث کلی داریم که اساساً دانش های اسلامی نتوانستند از یک حیات تمدنی به نام انقلاب اسلامی پشتیبانی کنند، و این نقیصه را که آقا هم مدت هاست دارد فریاد می زند نقیصه ای است که همه دانش های اسلامی گرفتارش هستند؛ اما آیا این نقیصه یعنی دانش های اسلامی هیچ نقشی در شکل گیری انقلاب و مسیری که تا الان آمدیم نداشتند؟

اگر می گوییم امام با اندیشه خود #خلأ_تئوریک انقلاب اسلامی را پر کرد و انقلاب کرد، این اندیشه از کجا آمده است؟ قطعاً این اندیشه از آبشخورهای دانش های اسلامی در اسلوب نهایی خویش تغذیه جدی کرده است و مطالبه اینکه دانش های اسلامی امتداد پیدا کنند، یعنی همین میزان که توانستند انقلاب را به ما هدیه کنند، بقیه راه را که اتفاقا بخش سخت راه است را نیز سریع تر جلو بیایند و هموار کنند.

فلسفه اسلامی که در لایه مبانی قرار دارد برای سنجش اینکه آیا توانسته در فضای مدیریت کلان انقلاب و در فضای ذهنیت عمومی اثری گذاشته است، سنجشش به این نیست که خود گزاره های فلسفی ولو با ادبیات عرفی شده مورد استفاده قرار گیرد؛ مبانی معمولا یک فرهنگ و گفتمانی ایجاد می کند که نخبگان جامعه ولو کسانی که مستقیماً هم خود حکمت متعالیه را نخوانده باشند متأثر از این فرهنگ و گفتمان هستند؛ لذا اگر حکمت متعالیه فقط در شکل گیری شخصیتی مثل امام مؤثر افتاده باشد، برای شکل دادن به یک فضای گفتمانی برای رشد ذیل پارادایم صدرایی کافی است:

[يك سؤالِ شايد كمى شخصى دارم كه مطرح كنم؛ چه شخصيت يا شخصيتهايى- در تاريخ اسلامى يا غير اسلامى- غير از رسول اكرم (ص) و امام على (ع) شما را تحت تأثير قرار داده است و روى شما مؤثر بوده است؟ و چه كتابهايى- بجز قرآن- در شما اثر گذاشته است؟]
– من نمى‏توانم به اين سؤال الآن جواب بدهم. احتياج به تأمل دارد. كتابهاى زيادى ما داريم؛ شايد بتوان‏ گفت‏ در فلسفه‏: ملا صدرا، از كتب اخبار: كافى، از فقه: جواهر. علوم اسلامى ما خيلى غنى هستند؛ خيلى كتب داريم. نمى‏توانم براى شما احصا كنم.
صحيفه امام ج‏5 271 مصاحبه با محمد حسنين هيكل درباره علل شكل‏گيرى انقلاب ….. ص : 266

مثلا شما یک فرهنگ ولایتی متأثر از عرفان اسلامی در تاریخ اسلام شکل گرفته است که وقتی توانسته یک سنتی شکل بدهد با تنفس در این فضا می بینید که حتی بزرگان ضد حکمت و عرفان هم نظرشان در مورد غلو و عقاید غلو آمیز متفاوت شده است.

فقه امام که دیگر نزدیک ترین لایه کنشگری ایشان در صحنه است و دارند فقیهانه صحنه انقلاب را اداره می کنند (ولایت فقیه) بسیار متأثر از حکمت صدرا است، در واقع #مکتب_فقهی_امام به تعبیر جناب استاد سید علی موسوی فقه قاعده ای از بالا به پایین است، یعنی این اندیشه عمیق فلسفی – عرفانی ایشان است که در فقه او سر ریز می شود؛ تازه این اندیشه فلسفی عرفانی او صرفاً هویت فلسفی عرفانی هم ندارد بلکه وقتی جاری می‌شود به یک اندیشه اجتماعی فرهنگی می‌رسد، پایین‌تر یک اندیشه سیاسی اقتصادی می‌شود، و در یک حکومت اسلامی تجلی پیدا می‌کند. یعنی امام در فقه خود بر دوش راهی که صدرا بخش زیادی از آن را آمده بود سوا شد و بقیه راه را رفت؛ ملاصدرا توانست متون عرفانی و برهانی را با متون اعتقادی قرآنی و حدیثی جمع کند؛ و امام این سرمایه آماده را با فقه پیوند زد.

نکته دیگر هم اینکه اگر هر حیات تمدنی نیازمند به یک عقلانیت متفاوتی دارد، عقلانیتی که پشت انقلاب ما قرار گرفته است یک #عقلانیت_صدرایی است و به این معنا انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب صدرایی بوده است و خواهد بود؛ یعنی در مسیر حرکت خود به سمت تمدن سازی نیازمند به ساختن یک عقلانیت متفاوت است و این عقلانیت یک عقلانیت صدرایی است.

همواره همه ي بشريت به يك چهارچوب و استخوان بندي متقن عقلاني براي فهم و تفسير هستي نيازمندند. هيچ فرهنگ و تمدني بدون چنين پايه ي مستحكم و قابل قبولي نميتواند بشريت را به فلاح و استقامت و طمأنينه ي روحي برساند و زندگي او را از هدفي متعالي برخوردار سازد. و چنين است كه بگمان ما فلسفه ي اسلامي بويژه در اسلوب و محتواي حكمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه ي انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام آن را خواهد يافت و در آن پابرجا خواهد گشت.
پيام به كنگره ي بزرگداشت صدرالمتألّهين (ملاصدرا) 01/03/1378

لذا مطالبه امتداد حکمت متعالیه در حیات تمدنی ما درست مثل یک مشتری است که رفته از یک چیزی بسیار لذیذ کمی خورده است، حالا به فروشنده می گوید «از همین ها بده آقا»! ما مشتری پر پا قرض این جنس اعلا هستیم!
.

نگاشت تفکر و قضاوت در باب آن!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_101
#جلسه_302

🔰نگاشت تفکر و قضاوت در باب آن!

💠مختصات حکمت متعالیه:
شاید از مختصات یک دانش بتوان غایت تاریخی که پدیدآورندگان آن در پی آن بوده اند را بتوان توضیح داد. به عبارت دیگر در دل مختصات غرض و غایت آن دانش هویداست. به تعبیری ما لأجله التفلسف و ما ینتهی الیه التفلسف را میتوان به ابتنای این مختصات ترسیم و تصویر کرد. حضرت استاد یزدان پناه در توضیح مختصات حکمت متعالیه پنج مختصه را برای آن بر می شمارند:

1. مختصه اول: فلسفی بودن حکمت متعالیه

2. مختصه دوم: وجودی بودن حکمت متعالیه

3. مختصه سوم: روش فلسفی حکمت متعالیه

4. مختصه چهارم: هضم آموزه های اسلامی در حکمت متعالیه

5. مختصه پنجم: هضم آموزه های عرفان نظری در حکمت متعالیه

صدرا قطعا در حکمت متعالیه بنای باشکوهی ساخته است و این بنای باشکوه فکری را از عالم نفس الامر به عالم ذهن آورده و بدان ادبیات فلسفی بخشیده است.

یکی از نکاتی که بایستی بدان توجه داد آنست که تفکر صدرایی یا به تعبیری حکمت متعالیه نگاشت فلسفه اسلامی به عرفان می باشد. به تعبیری بنده مختصه پنجم را ما به الامتیاز کار صدرا در نسبت با دیگر فلاسفه اسلامی میدانم.

🔰ترسیمی از مشخصات عرفان اسلامی

عرفان نظری اسلامی از توحید و موحد(انسان کامل) سخن می گوید. عرفان عملی هم از مراحل سلوک انسان از ادنی مراحل تا به عالی ترین مقام توحیدی سخن می گوید اما سخنی از زیست توحیدی و یا جامعه توحیدی و چگونگی مراحل حرکت اجتماعی و تاریخی انسان به میان نمی آورد.
از این روست که هر چند عرفان اسلامی دانشی لازم برای تمدن سازی میتوان دانست اما قطعا کافی نیست. عرفان به ما یاد نمی دهد چگونه طبیعت را برای معنویت تسخیر کنیم. چگونه نه تنها مقهور تکنولوژی نگشته بلکه آن را به خدمت بسط معنویت و حاکمیت الله بیاوریم.
اسلام در همه علوم طبیعی معنای دیگری را میخواهد اما آیا عرفان و تفکر صدرایی که نگاشت فلسفه به عرفان بود این مهم را برای ما فراهم می آورد؟

با هم سطوری از بیانات امام ره را بخوانیم:

«فرق ما بين اسلام و ساير مكتبها- نه مكتبهاى توحيدى را عرض نمى‏كنم- بين مكتب توحيدى و ساير مكتبها، كه بزرگترينش اسلام است، اين است كه اسلام در همين طبيعت يك معناى ديگرى مى‏خواهد، در همين طب يك معناى ديگرى مى‏خواهد، در همين هندسه يك معناى ديگرى را مى‏خواهد، در همين ستاره‏شناسى يك معناى ديگرى مى‏خواهد ….»

هویت انسان، اندیشه و آگاهی است. اندیشه را از بشر بگیرند، یک تکه گوش است.

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_61
#جلسه_302

هویت انسان، اندیشه و آگاهی است. اندیشه را از بشر بگیرند، یک تکه گوش است.

اگر می پذیریم که فصل انسانیت، نطق و تفکر است. می توان تفکر را هم به معنای مصدری و هم حاصل مصدری مد نظر قرار داد.

در آن صورت در ارزیابی انسانیت انسان، تفکر حاصل مصدری، یعنی اندیشه های حاضر نزد او، تعیین کننده است.

اینجاست که جایگاه فلسفه اسلامی و اهمیت آن نسبت به انسان و جهان و همچنین عالم ماده مشخص می شود.

فلسفه اسلامی، کاملا از اندیشه های انسانی، نسبت به مهمترین مفاهیم هستی پشتیبانی می کند و به انسانیت انسان ارتقاهای جدی ای می زند.

بی تردید نفی چنین فلسفه ای، نه تنها کمکی به اختیار و اراده و سایر مفاهیم انسانی نمی کند، بلکه انسان را در مرتبه هایی پایین تر، متوقف می کند.

اگرچه فلسفه اسلامی، باید چترش را بازتر کند و دامنه و گستره اش شامل اجتماعیات و طبیعیات و مادیات هم بشود و این امر میسر هم هست، اما به صرف این که فلسفه امتداد ندارد، نمی توان کلا منکر آن شد، یا ارکان آن را نفی کرد.

موقف اشراف متکلم انقلابی به معنای «تحلیلگر اندیشه؛ فکر، آگاهی و هوشیاری انقلابی» و عامل کم شمار شدن این شخصیت

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_211
#جلسه_302

💠 موقف اشراف متکلم انقلابی به معنای «تحلیلگر اندیشه؛ فکر، آگاهی و هوشیاری انقلابی» و عامل کم شمار شدن این شخصیت

ترسیمی که از چهره متکلم کلام انقلابی صورت گرفت و او «تحلیلگر اندیشه؛ فکر، آگاهی و هوشیاری انقلابی» دانسته شد؛ سه نقطه سختی آفرین دارد،

1️⃣ تحلیلگر
اساساً در سطح اطلاعات و دیتا بسته شدن چیزی است که کل نظامات آموزشی و اجتماعی ما دارند آن را تمهید می کنند، لذا توقع تحلیلگر شدن خود یک نقطه سختی آفرین در شکل گیری شخصیتی است که به عنوان متکلم کلام انقلابی می خواهیم.

2️⃣ متعلق تحلیلگر
خود تحلیلگری امر سختی است، حالا اگر متعلق آن یک امری قرار بگیرد که خود او نیز سخت باشد سختی را دو چندان می کند؛ متعلق در اینجا اندیشه قرار گرفته، و این یعنی باید به عمیق ترین لایه های شخصیت انسان و جامعه ورود کردن، و این یعنی دارای یک شخصیت روشنفکر و آگاه و آزاداندیش و … شدن

3️⃣ صفت تحلیلگر اندیشه
بگذریم که صفت انقلابی که فصل اخیر اسلام ماست، به عبارت دیگر اسلام راستین و اسلام ناب همین انقلاب ماست؛ سختی را سه چندان بلکه صد چندان می کند؛ تحلیلگر اندیشه ای که بخواهد با صفت انقلابی حضور داشته باشد باید از یک اشراف و سیطره ای بر ابعاد مختلف انقلاب که یک #زندگی_تمدنی است؛ برخوردار باشد.
اگر اندیشمندی یک عمقی را طلب می کرد؛ اندیشمندی انقلابی یک سطح وسیعی را طلب می کند، سطحی که بتواند طول و عرض حیات نوین شیعه انقلابی ایران را ببیند و برای پشتیبانی نظری از کلان ترین مسائل آن قیام کند.

🔷 پ.ن: نوشته در صدد این نیست که اعلام انسداد کند، بیشتر می خواستم اجرای مختلف این معنای شورانگیز را بکاوم و علت اینکه چهره جلالی اش را تصویر کردم نه جمالی اش را، این بود که ببینیم چیز ارزشمندی که هدف گرفتیم چیز آسانی نیست که به آسانی به دست بیاید؛ باید تلاش کرد اما نه تلاشی عادی بلکه تلاشی مجاهدانه.

ملیت، هویت و ذهنیت جامعه

#امید_فشندی
#یادداشت_179
#جلسه_302
#مشخصات_اسلام

🔰 ملیت، هویت و ذهنیت جامعه

نیازهای انسان گاهی مانند خورد و خوراك و پوشاك است كه مصرف فردی دارد اما تهیه و تولید آن به‌صورت فردی دیگر به‌صرفه نیست و باید در فرآیند جمعی و صنعتی تولید و توزیع و مصرف شود.

اما نیازهایی هم دارد مانند ازدواج و انس و سلامت و امنیت و آزادی و استقلال كه اساسا تأمین فردی آن‌ها امكان ندارد؛ چون این نیازها خود از الزامات حیات اجتماعی است، هم سلبی و هم ایجابی.

#ملّت كه برساخت سیاسی-اجتماعی حیات جمعی انسان‌هاست، مفهومی است كه تقریبا تا پیش از دوران مدرن معنا نداشت؛ چه اینكه ملیت از الزامات دولت مدرنی است كه آن هم با قلمرو و قانون و قاهریت و غیره هم‌راه است و این همه تا پیش از دوران مدرن و نظم برخاسته از معاهدات وستفالی وجود نداشت.

#هویت نیز از مفاهیمی است كه تقریبا هم‌زاد با مفهوم ملت متولد شده و خود “ملیت” از اصلی‌ترین نمودهای هویت است: هویت ملّی.

حالا این هویت ملّی از آبشخورهای مختلفی تغذیه می‌كند كه مثلا در دولت جمهوری اسلامی می‌توان به سه عنصر #ایرانی، #اسلامی و #انقلابی اشاره كرد كه هرسه در كنار و بلكه امتداد هم، هویت ایرانی امروز را رقم می‌زنند.

این هویت ملّی به‌مثابه‌ی یك انسان كبیر – جامعه – اما دارای ذهن و فكر و فرهنگ و آداب و عادات و عقاید و این‌چیزهاست و اگر “ذهن جامعه” را به‌عنوان لایه‌ی معرفتی فرهنگ عامّه شناسایی كنیم، ظاهرا توانسته‌ایم كه موضوع محوری كلام انقلابی را جانمایی نماییم.

14 مرداد 1400

اول محرم روز اول سال قمری

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_91
#جلسه_302
#محرم

🖤اول محرم روز اول سال قمری
پیامبر اکرم دراین روز دو رکعت نماز می خواندند و بعد این دعا را سه مرتبه تکرار می کردند(بخشی از دعا که محل بحث است را می آورم)

فَاَسْئَلُکَ فیهَاالْعِصْمَةَ مِنَالشَّیْطانِ وَالْقُوَّةَ عَلی هذِهِ النَّفْس
الاْمّارَةِ بِالسّوَّءِ وَالاِْشْتِغالَ بِما یُقَرِّبُنی اِلَیْکَ

پیامبر خدا با زبان درخواست در این روز این سه خواسته را دارد
عصمت از شیطان
کف نفس
مشغولیت به آنچه باعث نزدکی به خدا می شود.

🔰
خداوند برای تقرب به خودش راه را نشان داده
(ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده)

یا ایّها الّذین آمنوا اتقوا اللّه و ابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلّکم تفلحون

یعنی ای مومنین برای تقرب وسیله انتخاب کنید
حالا باید برویم سراغ انتخاب وسیله
چه کسی
چه چیزی
بهترین وسیله برای تقرب است؟

روایت از وجود نازنین پیامبر اکرم هست که می فرمایند:
حُبِّی وَ حُبُّ عَلِیٍّ سَیِّدُ مَا تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِمْ».

همچنین در زیارت عاشورا می خوانیم:

أَتَقَرَّبُ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ ثُمَ‏ إِلَيْكُمْ‏ بِمُوَالاتِكُمْ‏ وَ مُوَالاةِ وَلِيِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُم».

همه اهل بیت علیهم السلام وسیله هستند همه کشتی نجات هستند
اما امام صادق علیه السلام در تفاوت این وسیله ها
می فرمایند:
کُلُنا سُفُن النّجاة و لکن سَفینة جَدّی الحُسُین أوسَع وفی لُجج البحار أسرع

وقتی با این دودوتا چهارتا که برای هر بچه شیعه ای مسلم است .
هنوز دنبال راه شناخت هستیم باید مشکل را داخل خود جستجو کنیم

امام حسین را باید
در هیئت
مجلس اهل بیت
خدمت به زائر
زیارت
گریه بر حضرتش شناخت

با روشنفکر بازی کسی حسین را نشناخت همانطور کسی که حسین وارث آدم را نوشته هم حسین را نشناخته و اینکه عاقبت به خیر شده یا نه محل تردید است
بله حسین را باید حسینی شناخت نه در لابه لای کتاب های ترجمه و محفل های روشنفکری
تا خودمان را در مسیر رود قرار ندهیم به دریا نخواهیم رسید

گمراهیت به بادیه های کج افگند
تو راه راست گیر و رو، ار هست راه کج

#الگویابی_در_مسیر_تمدن_سازی

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جلسه_301
#محمد_صحرایی
#یادداشت_63
#الگویابی_در_مسیر_تمدن_سازی

بیانات حضرت آقا در دیدار با کارگزاران حج(1398/4/12):
” حج یک فریضه‌ی استثنائی است. در حج مجموعه‌ای از ارزشهای اسلامی جمع شده است که در هیچ واجب دیگری، در هیچ فریضه‌ی دیگری این‌ همه خصوصیّت از خصوصیّات مورد تمجید اسلام و مورد تعریض(۲) اسلام وجود ندارد. در واقع حج یک نمودار کوچکی از جامعه‌ی اسلامی برتر و در واقع یک نمونه‌ای از آن چیزی است که ما در تمدّن اسلامی، مورد نظر داریم؛ تمدّن اسلامی، این را باید به بشریّت اهدا کند. در تمدّن نوین اسلامی، معنویّت در کنار مادّیّت، عروج اخلاقی و معنوی و روحی و تضرّع و خشوع، در کنار پیشرفت زندگی مادّی [است]؛ حج مظهر یک چنین تمدّنی است.”

به نظر میرسد اگر فلسفه ی اسلامی بخواهد ظهور تمدنی داشته باشد و در جامعه امتداد پیدا کند باید ردّ پا و امتدادش در مساله حج که یکی از مظاهر تمدن اسلامی است به دقت و به درستی دنبال شود.
جای بحث و تحلیل دارد که تک تک اعمال حج چگونه با نگاه صدرایی معنا میشود؟

مکتب امام ، الگوی حل مسئله

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مکتب_امام
#الگوی_حل_مسئله
#مثلث_شناخت_و_آگاهی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_99
#جلسه_301

 

🔰مکتب امام ، الگوی حل مسئله🔰

در فضای آکادمیک و دانشگاهی، بحث الگوهای حل مسئله و فرآیند های حل مسئله از بحث های داغ علمی می باشد.اما سوال و مسئله جدی این است که ایا در ادبیات اسلامی و دینی ، الگوی ویژه ای برای حل مسئله وجود دارد؟ آیا دین به عنوان یک پایگاه معرفتی توانایی ارائه یک الگوی مناسب حل مسئله را دارد؟
در ادبیات دینی، با مقوله اجتهاد رو به رو هستیم، نسبت اجتهاد و الگوهای حل مسئله چیست ؟ آیا اجتهاد همان مدل الگوی حل مسئله هست ؟
اگر مراد از اجتهاد پیدا کردن حکم شرعی مسئله باشد قطعا اجتهاد معادل الگوی حل مسئله نمی باشد. اما اگر مراد از اجتهاد دریافت نگاه دین به آن مسئله است ، شاید بتوان میان آن دو ارتباط هایی برقرار نمود.
اساسا در ارائه یک الگو برای حل مسئله، مهم ترین چیزی که اهمیت دارد. مسئله شناسی و نوع نگاه درست به مسئله است. به عبارت دیگر در مدل ها و الگوهای حل مسئله ، کار ویژه، شناخت دقیق و عمیق مسئله است.
مکتب امام برای مقوله شناخت یک مثلثی را در نظر گرفته و شناخت درست را در گرو اتصال به این مثلث می داند. و آن مثلث شناخت و آگاهی است ، که دارای سه راس اندیشه و میدان و فرمان می باشد.
مراد از اندیشه، فهم و عقلانیتی است که از دل دانش های اصیل اسلامی امتداد پیدا کرده و در سه لایه اندیشه توحیدی و اجتماعی و راهبردی قرار دارد.
میدان، توصیف عینیت موجود انقلاب اسلامی و اسلام است که در دل خودش، ضرورت های راهبردی انقلاب اسلامی و اسلام ، هندسه تهدید های جهان کفر و انباشت تاریخ معاصر انقلاب اسلامی می باشد.
فرمان، طرح و برنامه راهبردی امام جامعه است. که این طرح با دقت در بیانات و منویات و رفتار ایشان قابل فهم است.
حال با این حساب، مثلث شناخت و آگاهی یک الگوی ویژه اسلامی برای شناخت مسئله می باشد. و اساسا با تقریر های ویژه خود از مسئله ها، الگوی منحصر به فردی برای حل مسئله ارائه می کند.
ویژه بودن این الگوی حل مسئله به ویژه بودن منابع شناختی آن می باشد. چرا که مثلث شناخت و آگاهی، سعی بر استفاه از همه تراث دینی و عقلی دارد لذا عمیق ترین و دقیق ترین شناخت از مسائل را هدف می گیرد.

نظریه های شکل گیری زبان

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_301

🔰نظریه های شکل گیری زبان

🔺تحلیل زبان های زنده، زبان های بدوی، زبان های خاموش، زبان کودکان، مقایسه ی زبان با ابزار ارتباطی حیوانات
➖نظریه ی مونوژنیک؛ Tombetti
زبان در یک نقطه ایجاد شده و بعد گسترش پیدا کرده.
➖نظریه پولی ژنتیک؛ Marr
زبان در نقاط مختلف شکل گرفته است.

🔺آغاز زبان انسان با صوت همراه بوده است
تحلیل زبان های بدوی
➖استفاده از احساس واژه interjection – بیان احساسات با صوت.
تحلیل زبان کودکان
➖استفاده از نام آواها انوماتوپوییک. تقلید اصوات پیرامون و نام گذاری پدیده های متناسب.

🔺آغاز زبان با ادابازی
نظریه ی gests :
– انسان در آغاز منحصرا با ادا و اطوار افاده ی اطلاعات می کرده است. سپس حروف(نشانه های بدوی) سپس گفتار( تته پته و پج پچ تا همخوان ها و واکه ها)

❌هیچ قبیله ی بدوی از ساده ترین نشانه ها که دال بر کتابت سخن باشد استفاده نمی کرده است.

🔺فعل امر یا فراخوان نخستین واژه های انسانی؛ Revesz
استفاده از واژه ها برای شکار یا بسیج نیروها.(مدرکی ندارد!)

❌زبان نمی تواند وجود و بقا داشته باشد مگر در اجتماع انسانی.

تشبیه یا تنزیه

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_109
#جلسه_301

✨تشبیه یا تنزیه

❇️دعوای بین قرائت تشبیهی از توحید و قرائت تنزیهی از آن، دعوای تاریخی است که در عصر ما نیز به وضوح در صحنه حضور دارد و عرصه جهانی یا لااقل جهان اسلام را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است.

🔹تشبیهی ها عالم را بر اساس عبودیت خداوند متعال توصیف میکنند و همه عالم را از خدا و جلوه و آیتی از او میبینند . جریاناتی که گرایش تشبیه در آنها غلیط است گرایشات عرفانی و صوفیانه در آنها پر رنگ است و با همه عالم در سازش و به اصطلاح صلح کل هستند.
🔸در مقابل تنزیهی ها عالم را بر اساس نفی عبودیت غیر خدا توصیف میکنند و بر اساس آیه «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون» هر تمدنی را که از غیر خدواند متعال تبعیت کند، نفی میکنند. جریاناتی که گرایشات تنزیهی غلیظ دارند، به تکفیر مطلق همه جریاناتی که از دید آنها از خداوند متعال پیروی نمیکنند و جهاد علیه آنها میرسند.

🔹جریانات تشبیهی به علت گرایش صلح کلی سازنده تر هستند. آنها در طول تاریخ بیشتر توانسته اند تمدن ها را بسازند و به پیش ببرند. مثل صفویه، عثمانی و….
🔸در مقابل جریانات تنزیهی بیشتر به تکفیر، مبارزه و جهاد با حکومت ها و جریانات مقابل پرداخته اند و سعی بر خالص سازی اجتماعی و تمدنی داشته اند. مثل طالبان، القاعده و….

🔹جریانات تشبیهی صرف در نهایت به جریانات طاغوتی و غیر خدایی و لیبرال نزدیک میشوند و از مسیر صحیح تمدن اسلامی خارج میگردند.
🔸جریانات تنزیهی صرف نیز با نفی همه جریانات مقابل چیزی جز خرابی و ویرانی و کشتار و ترور بر جای نمیگذارند.
🔰در نتیجه مسیر صحیح غیر از این دو جریان است.
ادامه دارد…

#فلسفه_برای_مردم

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_90
#جلسه_301
#فلسفه_برای_مردم

🔸یکی از دغدغه های محافل علمی تبدیل ادبیات رسمی و علمی به ادبیات عمومی و مردمی است .

کاری که غرب سالهاست مشغول انجام آن است
در فلسفه کتاب #دنیای_سوفی و#لذات_فلسفی یا #دور_دنیا_در_8_روز
محصولات این دغدغه هستند.

کتاب دنیای سوفی را یک استاد تمام فلسفه می نویسد و سیر تاریخی فلسفه را به صورت داستان بیان می کند.

کتابی که به 59 زبان دیگر ترجمه شده
از روی داستانش بازی و فیلم ساخته شده
والان بنیاد سوفی هست که به فعالین محیط زیست جایزه می دهد.
نویسنده دغدغه اش ترجمه ادبیات علمی به ادبیات عمومی برای مردم است.

یکی از خلا های که در زمینه حکمت هست این است که اگر یک دانشجو بخواهد درباره مباحث فلسفی مثل نفس یا غیره مطلبی را بفهمد باید اولا ادبیات عرب بلد باشد و ثانیا با ادبیات سخت و مغلق کتب قدما انس داشته باشد
درصورتی که فلسفه غرب تمام مباحث خود را برای تمام سنین ترجمه کرده و ادبیات مناسب تولید کرده واین دو مشکل بزرگ رابرطرف کرده

🔺شاید این که حکمت اسلامی اینطور نشده دلیل داشته باشد
شاید حکما نمی خواستند این علم به دست هم برسد و این خرده به آنها وارد نباشد

اما واقعا فلسفه چیست؟
آیا برای رسیدن به حقیقت فلسفه این اصطلاحات ضروری است؟
برای آشنایی مردم با حقیقت عالم حتما باید از این ادبیات استفاده کرد؟

تقریری از پیشرفت به سوی اویی:

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_96
#جلسه_301

💠در یادداشت گذشته به تقریری از پیشرفت از اویی و تجویزهای راهبردی برآمده از پرداخته شده در این یادداشت به تقریری از پیشرفت به سوی اویی در تتمیم و تکمیل تقریری از پیشرفت از اویی می پردازم:

🔰تقریری از پیشرفت به سوی اویی:

پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی است که معانی توحیدی را در قالب صور توحیدی ترسیم گرداند. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی است که فعل فردی، اجتماعی و تاریخی – تمدنی را مؤدب به ادب توحیدی سازد. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی است که عمل صالح عصری ای خلق سازد که بال پرواز عقاید توحیدی باشد: الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه.
پیشرفت به سویی پیشرفتی است که سبک زندگی توحیدی را بال پروازی برای موحد در طی مراتب توحیدی سازد. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی است که تغییر و تحولات و مظاهر تمدنی همه مرکبی برای سلوک هستند. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی است که دنیا را مزرعه بارور و حاصلخیزی برای آخرت مهندسی و معماری می کند. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی است که دین را مهندس و معمار و پیشوای دنیا قرار بدهد. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی است که در کار خلق مظاهر تمدنی توحیدی باشد. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی است که گرانیگاه های تمدنی را به مرتبت متعالی خویش ارتقا ببخشد نظیر مسجد.
پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی است که حماسه جو، آرمانگرا و عشق خیز باشد.

پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی نیست که به صرف بیان و تبیین معانی اکتفا کند از ترسیم و خلق صور توحیدی دست بشوید. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی نیست که ادب طاغوتی را رویه سازی کند. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی نیست که عرصه را برای القای عمل طاغوتی و بسط اعمال کافرانه باز بگذارد.
پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی نیست که سبک زندگی غفلت آمیز را اصر و اغلال موحد سازد. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی نیست که تحمیل مظاهر تمدن طاغوت را بپذیرد. پیشرفت به سوی اویی نیست که دنیا را مایه بسط غفلت و ذنب و سوء قرار دهد. پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی نیست سکولاریسم را نه تنها پذیرفته و بلکه عرصه را برای بسط تام سکولاریسم بگشاید.
پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی نیست که گرانیگاه های تمدنی انسان ساز را به حاشیه ای رانده و در خدمت بسط سکولاریسم قرار دهد.
پیشرفت به سوی اویی پیشرفتی نیست که غفلت بار، ددمنش و بی آرمان باشد.

💠تجویز راهبردی:
1. تاکید بر خیال و عالم مثال و در نتیجه تاکید بر بسط هنر متعهد توحیدی در جهت تصویر و ترسیم دنیای توحیدی.

2. خلق مظاهر و صور تمدنی

3. تجربه نگاری مظاهر و صور تمدنی توحیدی خلق شده در طول 1400 سال تاریخ شیعی

4. الگونگاری راهبردی گونه های امامت و پیشوایی دین در عرصه های مختلف (دین بر اساس چه الگوهای راهبردی میتواند امامت پیشوایی دنیا را در پیش بگیرد)

5. ریخته گری(!) ادب توحیدی نه تنها در قالب اعمال فردی امت بلکه در قالب اعمال اجتماعی و تاریخی امت.

6. تلاش در جهت ارتقای سبک زندگی به سبک زندگی توحیدی.

#مشخصات_اسلام

#امید_فشندی
#یادداشت_178
#جلسه_301
#مشخصات_اسلام

حیات سیاسی-اجتماعی مردم بر محور نیازهای پایه‌ی بشری و به‌كارگیری آگاهی و اراده انسانی برای رفع مشترك آن نیازها می‌چرخد.

فلسفه‌ای كه اساسا با امور عامه و ثابتات و مجردات كار دارد، چگونه می‌تواند به زیست اجتماعی ما سودهی و ساماندهی كند؟ فلسفه حتی زمانی كه به عالم ملك و هیولا(👻) می‌نگرد، بازتاب حقایق ثابت و مجرد را در این رقایق متغیر می‌جوید و اساسا كاری به تغییر و تحولات جوامع انسانی ندارد.

این فلسفه با همین جلال و جبروت تا زمانی كه بر عرش ثبات و تجرد تكیه زده، عاجز از درك و رمان دردهای عمیق جوامع بشری است.

شاید هم انتظار به‌جایی از فلسفه نیست، خب علمی كه رسالت خود را توجه به واقعیت مطلقه و احكام آن تعریف كرده، چرا باید به واقعیت‌های متغیر و زودگذر بپردازد؟
ظاهرا عادت كرده‌ایم كه همه‌چیز را از یك چیز بخواهیم و از آن بیرون بكشیم.

#فلسفه_و_ساختارهای_معرفتی

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#جلسه_301
#یادداشت_88
#فلسفه_و_ساختارهای_معرفتی

اولین جمله از فصل اول نمط چهارم اشارات این است: اعلم انه قد یغلب علی اوهام الناس ان الموجود هو المحسوس

شاید تقریبا یکسال ذهن بنده در زمانهای مختلف فقط بر همین یک جمله درگیر میشد که اگر این گزاره از ابتدای زندگی در ذهن ما نشسته بود و باور میداشتیم که موجود فقط محسوس نیست چه نظرگاه و معرفتهایی برای ما حاصل میشد.
بسیار مواجهاتی برایم شکل میگرفت که کاملا یقین میکردم اتفاقا در همین وهمی که بوعلی گفته افتاده ام و در زنجیر اسارت این وهم نمیتوانم حتی اندکی دست و پا بزنم.
خفقان محسوسات برایم فشار روحی که داشت بلکه تا سردردها پیش میرفت.
متوجه میشدم که این محدودیت معرفتی جز آزار و ظلم چیزی برایم نداشته، و باید برای در هم شکستنش تلاش کنم اما قدرتی برای این شکست وجود نداشت.

تا اینکه فیلمی تحت عنوان The Gravity ساخته آلفونسو کوارون را دیدم(محصول ۲۰۱۳ و برنده هفت جایزه در اسکار ۲۰۱۴) این فیلم که فقط سه بازیگر دارد(و در نیمه دوم فیلم یک بازیگر بیشتر ندارد) بسیار هنرمندانه همین یک جمله بوعلی را به جان تماشاگر مینشاند، آنگونه که بعد از تماشای فیلم وجود غیرمحسوس را با تپش ها و نبض ها و جریاناتش ادراک میکنید.

این مطلب به این جهت طرح شد تا این ضرورت بیان گردد، اگر گزاره های حکمی و معرفتی ما با ادبیات عرفی بازتقریر شود ساختارهای معرفتی را در می نوردد و مطمئنا مردم از اسارات محدودیت های ذهنی خارج میشوند، آنگاه دائما به دنبال معنویت ها خواهند بود زیرا که نامحسوسات برایشان منشا اثر شده و یقین قلبی دارند که باید ان را به دست اورند و احساس میکنند حالا راه برایشان باز و اکنون است که دریچه های نور به رویشان گشوده شده است

حالاست که می توانند افق های مختلف عالم را سرک بکشند و فهم ها و دانش ها قطعا دستخوش تغییر خواهد شد و معادلات زندگی و محاسباتش رنگ و بوی دیگری میگیرد.

اما افسوس که دارایی های حکمی ما هنوز نتوانسته خود را به زیستن بشر برساند…

ضرورت دانش و حتی اندیشه!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_209
#جلسه_301

💠 ضرورت دانش و حتی اندیشه!

یکی از بحث ها این است که آیا حکمت هایی که سر صحنه زیست حیات دینی مخصوصاً در فضاهایی که مرگ آگاهی حضور جدی دارد (مثل دفاع مقدس) را نباید به عنوان یک تئوری برای پشتیبانی نظری از حیات دینی قرار داد، ولو حیات دینی یک حیات پر مؤلفه و اصطلاح یک زیست تمدنی باشد؟

اگر شما محیط را اسلامی کنی و انسان ها وارد یک زیست اسلامی بشوند، «من اخلص لله اربعین لیله جرت ینابیع الحکمه من قلبه الی لسانه» می شود؛ بعد هم شما مبتنی بر همین حکمت های خلق شده حیات دینی را به پیش ببری.
یکی از سؤال هایی که اینجا مطرح می شود این است که اولاً چطور یک حیات پر مؤلفه دینی (#زندگی_تمدنی) را رقم بزنیم؟ و ثانیاً چطور حکمت های مؤمنانه را برای ادامه حیات تمدنی به کار ببریم و بر اساس آن ها ابعاد مختلف حیات فردی و اجتماعی انسان را دینی کنیم؟

دقیقاً همین دو سؤال علت نیاز به عنصری انضباط بخش را هم به صورت پیشینی و هم به صورت پسینی جدی می کند؟ به صورت پیشینی در نحوه شکل دادن یک حیات پر مؤلفه دینی است که انسان ها در آن وارد بشوند و در آن یک زیست مؤمنانه بکنند و به یک تجربه های مؤمنانه ای برسند تا بشود از آن تجربه های مؤمنانه استفاده کرد. به صورت پسینی هم یعنی اینکه حالا اگر تجربه مؤمنانه ای رقم خورد چگونه آن را تبدیل کنیم به یک امر تکرار شونده؟ به یک امری که می توان بر اساس آن یک ساختار اجتماعی را ویرایش زد؟ یک نرم افزار اسلامی برای بخشی از حیات پیچیده انسانی تولید کرد؟

دانش و حتی یک مرتبه پایین تر از آن اندیشه عواملی هستند که زمانی که صحنه پر مؤلفه می شود نیاز است که وارد شوند و یک انضباطی ایجاد کنند؛ حالا هر چه پر مؤلفه تر عامل انضباط بخش قوی تری نیاز است؛
لذا اگر زندگی مؤمانه قدم خود را به فضای #زندگی_تمدنی قرار داد، اینقدر پیچیدگی و در هم تنیدگی حوزه های مختلف حیات را داریم که حتی اندیشه هم نمی تواند انضباط بخشی ایجاد کند و شما به یک نظم چکش خورده و حسابی خیس خورده و چند نسل کار شده به نام دانش برای انضباط بخشی به این سطح از حیات انسانی نیاز دارید.