سه مطلوب کلان برای تحقق مردم سالاری و رساندن جامعه عقلانیت در کلام استاد

💠سه مطلوب کلان برای تحقق مردم سالاری و رساندن جامعه عقلانیت در کلام استاد 💠

🔻خروجی انسانی رشته کلام انقلابی، رهبری فرهنگی جامعه است. مهمترین امر فرهنگ، فکر و اندیشه مردم است. بنابراین مهمترین کار متکلم، رسیدگی به فکر و اندیشه مردم است.
🔹 رسیدگی به فکر و اندیشه مردم به معنای این نیست که متکلم در هر زمان باید اطلاعات لازم از دین را به مردم بدهد. رسیدگی به فکر و اندیشه مردم به این معنا نیست که شبهات روز را شناسایی کرده و جواب آن به مردم داده شود. رسیدگی به این معنا نیست که به هر طریقی ذهن و احساس مردم را با دین و خدا همراه کرد.
بلکه رسیدگی به اندیشه مردم، یعنی ارتقاء وجودی مردم. یعنی رساندن آنها به مرحله ای که خود بتوانند حرکت کنند. به کمال واقعی برسند.
🔹 بنابراین کار متکلم در حقیقت رساندن جامعه به عقلانیت دینی است. البته عقلانیتی که از نور قدسی الهی بدست آمده. عقلانیتی که دست در دست وحی و آیات و روایات دارد نه عقل کور مادی غربی که با وحی سر جنگ دارد. رساندن جامعه به عقلانیت، همان مردم سالاری است. چراکه مردم سالاری یعنی رساندن مردم به مقام ولایت و سالاریت. و مقام ولایت زمانی بدست می آید که عقلانیت متعالی حاصل شود.
🔹 استاد پناهیان در مورد وظیفه امروز عالمان دینی می فرماید: در زمان حضرت موسی، حرفه و قدرت زمانه، سحر و جادو بود فلذا حضرت موسی ع، معجزه اژدها و عصا و یدبیضاء آورد. در زمان حضرت مسیح، حرفه و قدرت زمانه، طبابت و پزشکی بود، لذا حضرت مسیح، مرده را زنده می کرد و مریض شفا می داد. در زمان رسول خاتم، حرفه و قدرت زمانه، ادبیات و خطابه بود فلذا حضرت رسول، معجزه قرآن را آورد. حال امروزه، زمانه چیست؟ و علما برای مقابله با دشمن باید چه معجزه ای بیاورند؟ ایشان می فرمایند، معجزه امروز، عقلانیت است. یعنی دین و علمای دین امروز باید عقلانیت مردم را افزایش دهند و نیازی به استفاده از ایمان قلبی بدون عقلانیت نیست.

🔻حال با توجه به این مقدمه که مأموریت اصلی، مردم سالاری و رساندن جامعه به عقلانیت است، این عقلانیت چگونه بدست می آید؟ چه اموری را باید هدف گرفت تا عقلانیت و مردم سالاری محقق شود؟ بسیار واضح است که مطلوبیت های متعددی در دین مطرح شده است. و از طرفی این هم واضح است که نمی توانیم تمام آنها را در عرض هم و در ابتدا هدف قرار دهیم. طرح ما چیست؟
🔹 جناب استاد فلاح در طرح ایده مادر فرهنگی، سه نقطه را برای این امر، هدف گرفته است. و آن سه عبارت است از: آزاداندیشی، اخوت و زندگی گرایی.
🔹 باید تأمل کرد که چرا این سه انتخاب شده اند؟ آیا مطلوبیت ها و اهداف دیگری را نمی توان برای این امر شمرد؟

منطق حکومتی تمدنی- پیشرفت- امید

در یادداشت قبل عرض شد که مهم ترین خصوصیت ملت ایران که باعث می شود در نظم آینده جهان جایگاه ویژه ای برای آن ها ایجاد شود، «منطق حکومتی و تمدنی» آنهاست و به همین دلیل است که مشکل اصلی دشمن با عقلانیت جمهوری اسلامی است. عقلانیت جمهوری اسلامی در شرایطی که همه ی الگوی های پیشنهادی به بن بست رسیده اند، مسیر جدیدی را در برابر مردم جهان گشوده است و در صورتی که این ایده بتواند در کشور ایران تجربه ی موفقیت آمیزی را به وجود آورد و کشور ایران را به پیشرفت حقیقی برساند، الگوی بی نظیری در چشم جهانیان خواهد شد و بسیاری از ملت ها به سمت این زیست جدید خواهند آمد.

لذا هدف اصلی دشمن در زمان کنونی این است که جلوی پیشرفت این کشور را بگیرد و به طریقی کارآمدی این عقلانیت را زیر سوال ببرد. هر پیشرفتی در جمهوری اسلامی، به این دلیل که ذیل حاکمیت این عقلانیت رقم خورده است، تیغی است بر پیکره ی تمدن غرب. لذا دشمن سعی دارد با تمام توان جلوی پیشرفت جمهوری اسلامی را بگیرد. مهم ترین ابزار او در این زمینه ناامید کردن مردم ایران است. اگر دشمن بتواند مردم ایران را از پیشرفت کردن ناامید کند و این فکر را که عقب مانده هستند و نمی توانند رشد کنند در ذهنشان بنشاند، در حقیقت جلوی رشد عقلانیت انقلاب اسلامی در جهان را گرفته است. لذا می بینیم که سرمایه های بسیاری برای حقنه کردن این تفکر در ذهن مردم ایران خرج می شود و همه سعی میکنند که اخبار منفی از ایران را ضریب چند برابری بدهند و اخبار موفقیت های مردم ایران را تحقیر و انکار کنند و بگویند دروغ است یا فتوشاپ است و در نهایت نیز اگر نتوانند انکار کنند با سکوت خود آن ها را سانسور کنند.

به همین جهت در فتنه اخیر نیز علاوه بر حجم گسترده فعالیت ها در کف صحنه، عمده ی فعالیت ها را در فضای مجازی متمرکز کردند تا بتوانند ذهن مردم ایران را نسبت به بدبختی و بیچارگی اقناع کنند.
علت حجم گسترده ی فعالیت در خارج از کشور و به میدان آوردن سلیبرتی های بین المللی نیز با این بیان مشخص میشود. علت این بوده که بتوانند ذهن مردم جهان را که دارد نسبت به موفقیت های ایران حساس میشود، دوباره منحرف کنند و از ایران چهره ی منفوری بسازند که غیر قابل الگو برداری است و اجماع جهانی علیه ایران و تفکرات ایرانی پدید آوردند.

آقا: «امید مهم‌ترین ابزار پیشرفت است و دشمن روی این متمرکز شده؛ دشمن از همه‌ی توان دارد استفاده میکند برای القای ناامیدی، برای القای بن‌بست.»
«پس چالش اساسی برای امروز ما در کشور، چالش پیشرفت و توقّف و رکود است……..ما داریم پیشرفت میکنیم، دنبال پیشرفتیم، میخواهند این نباشد……هدف دشمن این است که ارکان اقتدار را متزلزل کند؛نمیخواهند نظام مقتدر باشد.» 1401/08/11

بی تربیتی های روستایی

ایام بچگی مان پر بود از بازی های کودکانه در حیات بزرگ خانه ی ساده ی کاه گلی و کوچه های آسفالت ندیده و خاکی روستا …
آنقدر آزاد بودیم که حتی تن به قید و بند کفش هم نمیدادیم..
یادمه یکبار وسط دویدن توی کوچه متوجه دردی در کف پایم شدم….
تازه متوجه تاولی شدم که در وسط بازی و غفلت متولد شده و بعد ترکیده بود …
البته با کمی لنگش به بازی ادامه دادم…
چون بازی با کفش حال نمیداد … 😁

سرتان را درد نیاورم بی راهه رفتم..
مثلا میخواستم از سبک خانه سازی بگویم …
از یک فرآورده سبک زندگی حیازدا و غیر دینی یا بهتر بگم ضد دینی غربی..

عذرخواهم، گلاب به روی تان…
توی این روستای ما دستشویی‌ها در دورترین نقطه ی حیات از محل سکونت ساخته می‌شدند و معمولا در نقطه ی کور حیات…
یعنی جایی که حتی حاضرین در حیات هم غالبا متوجه ورود و خروج دیگران به اتاق قضای حاجت نمیشدند…

بعد از این فضای محجوب و توأم با حیا اما وقتی وارد زندگی شهری شدیم با سبکی از خانه سازی مواجه شدیم که بعضا باعث جاری شدن عرق شرم بر چهره میشد.
سبکی از خانه سازی که برخی مرزهای حیا را تبدیل کرده بود به پدید آورنده ی ابزار خنده و تمسخر که تحملش تنها با یک پیشینه ی تربیتی محفوف به ریخته شدن برخی از پرده های حیا ممکن بود….

بله، دستشویی های داخل خانه و بعضاً داخل اتاق پذیرایی و هال🤦🏻‍♂️ و کنار آشپزخانه🤦‍♂️ را میگویم.
حزب اللهی و غیر حزب اللهی هم ندارد برای همه عادی شده …
بعبارتی به یُمن سبک زندگی نامبارک غربی همه آنگونه که باید تربیت شده اند …
بجز برخی بچه روستایی های بی تربیت که گویا هنوز ریشه های آن تربیت روستایی در وجودشان باقیمانده.
کاریش هم نمیشه کرد بی تربیتی روستایی ریشه هاش خیلی عمیقه….☺️

راستی آیا کسی هست به پیوستار فرهنگی این مسائل و تاثیر اینها در گسترش بی حیائیها و پرده دری ها در کف خیابان بیاندیشد؟

آیا مسأله فرهنگ در کشور بانی دارد؟

 

فرهنگ جهادی در ایده فرهنگی مادر

یکی از مفاهیم که به نظر می‌رسد در ایده‌ی فرهنگی مادر دیده نشده است؛ «فرهنگ جهاد» است. روحیه جهادی و تلاش جهادی که برآمده از دین است، در بسیاری از عرصه‌ها راه‌گشا است و اگر قرار باشد یک ایده‌ی قله‌ی هرم پیام باشد، به نظر می‌رسد که نیاز است روحیه و فرهنگ جهادی هم در آن قله وجود داشته باشد؛ اگر قرار است که این قله بسیاری از مفاهیم این هرم را ویرایش بزند و ارتقا بزند و یا احیانا از اولویت خارج کند، به نظر می‌رسد «غائب» در این قله «جهاد» باشد؛ البته این در نگاه ابتدایی است. ولی شاید بتوان در تقریر پیشرفت، «جهاد» را پررنگ کرد امّا سوال در این است که آیا این جهادی که در پیشرفت وجود دارد، کافی است برای تزریق روحیه و فرهنگ جهادی؟

الگوی چرخه‌ی فنری در ایده فرهنگی مادر

شاید بهتر باشد ایده‌ی فرهنگی مادر را یک خط مستقیم نبینیم. شاید بتوان گفت «مردم‌سالاری»، «هویت» و «پیشرفت» به صورت یک چرخه باشند با پس زمینه‌ی «ذائقه‌ی توحیدی»، «آیین مهدوی» و «ولایت فقیه»؛ چرخه‌ای به صورت یک فنر که همین‌طور که چرخه می‌چرخد بالا‌تر هم می‌آید.

«مردم‌سالاری»، «هویت» و «پیشرفت» رابطه دوسویه دارند و هرچه مردم سالاری رقم بخورد هویت بیشتری رقم می‌خورد و هر چه هویت نوین شیعی پررنگ‌تر شود و احیا شود، مردم‌سالاری بیشتر می‌شود و همچنین است در رابطه‌ی با پیشرفت و مردم سالاری و پیشرفت و هویت.

و همچنین این الگوی چرخه‌ی فنری شکل را در درون خود «مردم‌سالاری» که در آن به سه عنصر «اخوت و مواسات»، «آزاداندیشی» و «زندگی‌گرایی» اشاره شده است نیز می‌توان جاری کرد؛ بین این سه عنصر هم همان رابطه‌ای که سعی شد در فوق میان «مردم‌سالاری»، «هویت» و «پیشرفت» برقرار شود، بین این سه عنصر با زمینه‌ی «مردم‌سالاری» و به تبع آن زمینه‌ی «ذائقه‌ی توحیدی»، «آیین مهدوی» و «ولایت فقیه»، این سه عنصر هم رابطه‌ی چرخه‌ی فنری شکل داشته باشند.

به عبارت دیگر «آزاداندیشی» و «اخوت» و «زندگی‌گرایی» باهم‌دیگر در رابطه‌ی دوسویه هستند و هر چرخه و دور این‌ها روبه جلو می‌باشد همانگونه که فنر به اینگونه است.

متکلم، گرفتار ازاداندیشی!

بسم الله الرحمن الرحیم
متکلم، گرفتار آزاداندیشی
کلام راه انتقال معنا راگفتگو می داند. اگر گفتگویی شکل نگیرد سوالی در کار نیست تا متکلم دنبال پاسخگویی به آن باشد. گمشده او در زندگی «گفتگو» ست او همواره به دنبال«شنیدن» است. شنیدن به او قدرت فهم جایگاه مردم و مسائل آنها را می دهد. اگر واقع بینانه نگاه کنیم متوجه می شویم که«حیات زندگی حرفه ای متکلم وابسته به گفتگوی با مردم است.» گفتگو از رهگذر تفکر و امنیت می گذرد این که مردم را هالو نخواهیم بلکه فکور بخواهیم و البته که نباید ترسی از گفتن حرف هایش داشته باشد.
حرفه ای ترین پیشنهاد به متکلم فراهم کردن بسترهایی برای «آزاداندیشی» است. اگر بستر آزاداندیشی مردم فراهم نشود متکلم فقط ابقاء خود را در مواجهه با افراد ضد دین می بیند و کم کم آنچه به مردم القاء می شود افکار افراد مخالف است. چون سوال مردم شنیده نشده، چون پاسخی نمی یابد. سوال درون دینی او تبدیل می شود به سوال برون دینی چون اساساً آن طور سوال است که شنیده می شود. این یعنی خودمان دست به دست هم داده ایم تا موقف مردم را از «شک» به موقف «مخالفت» تبدیل کنیم.
انسان ذاتاً اهل فکر کردن و سوال است اما در عین حال دوست ندارد در موقف سوال و شک زندگی کند در واقع «پاسخ» گمشده انسان فکور برای رسیدن به ساحل آرامش است.
این راه نمی گذرد مگر از مسیر آزاداندیشی ولاغیر!

منطق کشف ایده فرهنگی مادر

 

ایده فرهنگی مادر بناست دعوت به یک تهاجم باشد. یک تهاجم، مطابق و منطبق با حقیقت انقلاب اسلامی. دعوت به یک فرهنگ مهاجم توحیدی.

ایده فرهنگی مادر بناست دعوت به یک تمرکز باشد. تمرکز بر یک نقطه مطلوبیت، و خط نکشیدن بر روی سایر مطلوبیت ها. بر این اساس الگوی هرم پیام، درست می شود. راس هرم، نقطه تمرکز است و به گونه ای انتخاب می شوذد که در دامنه هرم، همه مطلوبیت ها قابل تحصیل باشند.

در ایده پیشنهادی، منطقه راس هرم نشانه گرفته شده و یک بسته فرهنگی ارائه شده است.

اما یک سوال مطرح است. منطق کشف این عناصر چیست؟ 

ایده فرهنگی مادر بناست توسط عاقله فرهنگ کشف شود و آنها ذیل هدایت های رهبری، تولید محتوا می کنند. در مرحله اول و قبل از تشکیل عاقله فرهنگ، می توان پذیرفت، برای آغاز روند چرخه، این ایده توسط عاقله تولید نشود. اما ذیل هدایت های رهبری باید باشد.

وقتی برای چنین محتواهایی، الگوی از پیش تعیین شده ای نداریم و منطق روشنی نیز وجود ندارد، باید ابتدا به منطق آن دست یافت.

و البته می توان به داشته و دانسته های انباشته شده عالمانه اعتماد کرد.

به خصوص اگر طرح پیشنهادی از متن حوزه و در دل تعالیم حوزوی برخاسته باشد. و توسط فردی ارائه شود که عمرش را در شناخت حقیقت انقلاب و مکتب امام و طرح رهبری صرف کرده باشد. خاصه اگر نگاه های دقیق راهبردی در کنار فهم رویکردهای توحیدی، تربیتی، فرهنگی و تمدنی قرار گیرد. این ها سرمایه هایی است که نمی توان بی اعتنا به انها بود.

چه بسا برای کشف منطق صحیح، باید مهندسی معکوس طرح پیشنهادی توسط نخبگان را مد نظر قرار داد و این روش برای شناخت ضوابط و روش و منطق دست یابی به چنین عناصری، مصیب تر باشد.