حفاظت شده: مباحثی پیرامون حوزه 2

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

تصور ما از ظهور و انتظار 1

تصور ما درمورد ظهور خیلی بسیط و احتمالا غیر واقعی است. شاهد این مدعا این است که ما مؤثرترین عامل در ظهور را، چه می دانیم؟ احتمالا دعا کردن برای ظهور ، یا خودسازی ، یا اینکه به صورت جمعی خواهان ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) بشویم. همه اینها صحیح و مورد نیاز است و باید به آنها پرداخته شود، اما مهمترین عاملی که در ظهور تأثیر دارد، نیستند.
برای بررسی زمینه های ظهور، باید از 2 مطلب بازخوانی داشته باشیم : 1- عواملی که باعث شد غیبت اتفاق بیفتد. 2- اتفاقاتی که پس از ظهور رخ می دهد.
آنچه به نظر می رسد باعث شد حضرت غائب شوند، عدم امکان تحقق اراده حضرت در جامعه بود. درواقع به دلیل آنکه جامعه در زمان حضرت اصلا مهیای تحقق طرح امام معصوم (علیه السلام) نبود و حتی حضرت امنیت جانی نیز نداشتند، غیبت اتفاق افتاد و لذا فراهم شدن شرایط جامعه از دو حیث مناسبات اجتماعی و روحیات اخلاقی برای تحقق طرح امام زمان (علیه السلام) نقش به سزایی در ظهور آن حضرت دارد.
همچنین پس از ظهور حضرت (ارواحنا فداه) ارتباط کامل دین و دنیا رقم می خورد و دنیا به تمامه با دین مبرا از شوائب و آلودگی ها و به صورت کامل اصلاح می شود. چنین مسأله ای، اصلا مسأله ساده ای نیست. اما اینجا یک سؤال جدی مطرح است، که کمتر به آن پرداخته می شود؛ اینکه چنین حکومتی در چه بستری رخ می دهد؟ چه میزان از آماده سازی بستر به عهده ماست و چه مقدار از آن از عهده ما خارج بوده و توسط خود حضرت باید تدارک شود؟
اصلا اینکه ما باید برای ظهور حضرت زمینه سازی کنیم، به چه معناست؟ آیا انتظار و زمینه سازی برای ظهور، مثل آب و جارو کردن خانه و آماده کردن پذیرایی و درنهایت منتظر ماندن برای رسیدن میهمان است؟ هیچکدام از مواردی که در مثال ذکر شد، از جنس حضور میهمان نیستند. بلکه کارهایی است که به رسم ادب قبل از حضور میهمان انجام می شود و حتی بدون انجام دادن آنها نیز، احتمالا میهمان خواهد آمد. اما درمورد ظهور اینگونه نیست و باید کارهایی کرد از جنس حضور و ظهور حضرت، تا حضرت ظهور کنند. یعنی اگر ظهور تحقق حاکمیت امام معصوم و تحقق طرح ایشان به تمامه است، باید پیش از ظهور، به صورت کامل به سمت تحقق حاکمیت ایشان و تحقق طرح ایشان حرکت کرد. با این نگاه، تحقق انقلاب اسلامی و پیشرفت ایران اسلامی، نقش ویژه ای در تحقق ظهور حضرت دارد. اما اینجا و در تبیین رابطه حکومت جمهوری اسلامی و پیشرفت ایران با ظهور، کاملاً راجل هستیم و تبیین واضحی نداریم.

آزاداندیشی و فطرت

فطرت را یک سرشت و خمیره مشترک بین همه انسان‌ها دانسته‌اند، فطرت یک کشش و میل در همه انسان‌ها به سمت دارایی و کمال است، ابتدائاً هر چیزی که دارایی تصور می‌کند، و سپس به سمت دارایی‌های بزرگتر و بزرگتر، تا جایی که اگر مانع ذهنی و اجتماعی نبودن یا نشدن را نداشته باشد، به سمت دارایی بی‌نهایت و کمال مطلق گرایش دارد؛ نه گرایش به دانستن کمال مطلق بلکه گرایش به داشتن همه دارایی‌هایی که آن کامل مطلق و بی نقص دارد. در واقع باید گفت که یک خداخواهی بلکه یک خداگونه شدن در فطرت همه انسان‌ها قرار داده شده است. البته خود انسان هم می‌داند که آن معشوق نهایی را می‌خواهد به نحوی که تا سر حد امکان مثل او شود، نه اینکه طوری او شود که دیگر اویی نباشد، به عبارتی این کامل مطلق شدن را طوری نمی‌خواهد که بعد دیگر کامل مطلق او باشد و کامل مطلقی نباشد؛ (به عبارت فلسفی ما یک وجود فی نفسه بیشتر در این عالم نداریم و آن هم همان کامل مطلق است، و بقیه موجودات وجودات فی غیره‌ای هستند که عین ربط به او هستند و این نقصی است که امکان زائل شدن آن وجود ندارد، و انسان هم احساس بن بست نمی‌کند چون نقصی که امکان برطرف شدن آن نباشد را اصلاً ناقص متوجه او نیست، او از عدم یک ملکه‌ای که می‌تواند باشد و نیست رنج می‌برد. / به بیان عارف بزرگ شیخ محمود شبستری در گلشن راز، «سیه رویی ز ممکن در دو عالم*جدا هرگز نشد والله اعلم)

از زاویه‌ای دیگر باید گفت که خود این نگاه به فطرت انسان نتیجه‌ می‌دهد که بزرگترین حقیقت این عالم که مرغوب و مطلوب فطرت انسان است یعنی کامل مطلق، خود مهمترین و اعظم حقایق است. یعنی اگر بخواهیم حقیقت گرا و حقیقت پذیر باشیم، باید به این حکم فطرت خود تن در دهیم و دنبال این را بگیریم که چطور می‌شود به این کمال بی‌نهایت رسید.

این آرزوی بی‌نهایت شدن که با یک تنبه اولیه بودن آن ثابت می‌شود، به بیان حضرت امام خمینی ره در چهل حدیث؛ «این عشق فعلی شما معشوق فعلی خواهد، و نتواند این موهوم و متخیل باشد، زیرا که هر موهوم ناقص است و فطرت متوجه به کامل است. (چهل حدیث ص 183)» خود بزرگترین حقیقت و واقعیت این جهان است.

با توجه به این نگاه به فطرت، اگر آزاداندیشی را به معنای صحیح تصور کنیم، که در آن نه آزادی به معنای لاقیدی‌گری و اباحی‌گری است و نه آزاداندیشی به معنای خلاص بودن اندیشه حتی از قید اندیشه بودن و حتی از قید آزاد بودن! بلکه اندیشه‌ای آزاد است که گرفتار قیود و تعصبات و خوف‌ها و تقلید‌ها نباشد، اندیشه‌ای آزاد است که قواعد اندیشه بودن را مراعات کرده باشد، اندیشه‌ای آزاد است که دغدغه حق و حقیقت و رسیدن به واقع را داشته باشد؛ به این معنا خواهد بود که انسان به صورت فطری یک موجود آزاداندیش است.

فطرت یعنی کمال بی‌نهایت را خواستن، و خود این کمال بی‌نهایت حقیقی‌ترین حقایق این عالم است؛ و آزاداندیشی هم یعنی حق جوئی و کرنش در برابر حق، پس انسان دارای یک فطرت آزاداندیش است.

به عبارتی باید گفت که آزاداندیشی یکی از فطری‌ترین رفتارهای انسان بلکه آزاداندیشی مساوی با فطرت است.

 

#یادداشت_342

فوتبال مقدس

آقای کی روش میگوید که از لحاظ فنی هر کاری لازم بوده انجام داده ام، دیگر فقط دعای این بچه های معصوم برای پیروزی ما نیاز است. عنایت آقای کی‌روش به دعا، نشان می دهد که خود فوتبالی ها هم تاثیرات ماورایی را در امری مثل فوتبال شدیدا باور دارند.
لذا نباید دعا کردن را برای پیروزی امشب تیم ملی مان فراموش کنیم.

حاکمیت ناب اسلامی می تواند کاری کند که همه جنبه های حیات انسان، ولو چیزی مثل فوتبال، الهی شود.

فوتبال هم می تواند مقدس باشد
فوتبال هم می تواند امید تمام مستضعفین عالم باشد
فوتبال هم می تواند عامل اتحاد جبهه حق شود
فوتبال هم می تواند دلها را منسجم کند
فوتبال هم میتواند محل اقامه توحید شود
فوتبال هم می تواند عقده های نشسته در گلوی مظلومین عالم را باز کند و دلشان را شاد کند

امشب مستضعفین عالم یک طرفند و مستکبرین طرف دیگر
دعا یادمان نرود

اجتهاد حکم یاب و اجتهاد موضوع پرور

💠اجتهاد حکم یاب و اجتهاد موضوع پرور💠

🔻آیت الله جوادی می فرمایند اجتهاد دو گونه است: اجتهاد حکم یاب و اجتهاد موضوع پرور.
🔹اجتهاد حکم یاب، اجتهادی است که موضوعی را به مجتهد می دهند و او با مراجعه به ادله حکمش را پیدا می کند. این نوع اجتهاد با نگاه حاکمیتی، یک اشکال دارد و آن این است که منفعل است. یعنی دیگران موضوعاتی می سازند و مجتهد اسلامی فقط حکم آن موضوعات جدید را را بیان می کند. مثل امروزه که غرب انتخابات، تکنولوژی، سبک زندگی غربی، بانک، بورس، سینما و غیره اختراع می کند و مجتهدین فقط به حکم آنها می پردازند. (بماند که تا به امروز به همین موضوعات هم با روش عدم مغایرت پرداخته می شود و این ثمره ای ندارد جز اینکه فقه در خدمت تفکر و تمدن غرب قرار گرفته است نه در خدمت مقاصد و تمدن اسلامی).
🔹اما اجتهاد موضوع پرور، یعنی اجتهادی که خودش به موضوعات می پردازد. یعنی مجتهد خودش فعالانه با تفکر اسلامی موضوعاتی را طراحی می کند و احکام را در موضوعات طراحی شده، اقامه می کند.
سپس ایشان برای این نوع دوم اجتهاد، سه مثال می زنند. می فرمایند طبق نگاه سنتی، احکام دفاع از مظلوم، ضرورت وحدت، لزوم نگهداری طبیعت و محیط زیست معلوم بود اما اقامه نشده بودند. حضرت امام ره با نگاه حاکمیتی این احکام را با ایجاد موضوع یعنی روز قدس، هفته وحدت و روز درختکاری اقامه کردند.

🔻بطور خلاصه، تعریف اجتهاد حکم یاب و موضوع پرور اینگونه است:
🔹اجتهاد حکم یاب: کشف حکم موضوعات پدید آمده
🔹اجتهاد موضوع پرور: ایجاد موضوعات متناسب با احکام دین (اقامه احکام دین)

🔻البته اینکه کیفیت ایجاد موضوعات چگونه است و شرایطش چیست، نیازمند بحث مستوفایی در جای خود است اما بطور خلاصه، به کلام استاد عالم زاده اشاره می کنم: ایشان می فرمایند: «با توجه به اینکه میدان دچار معضلات و مشکلاتی است، در این شرایط باید با 1)حکمت عمل و قدرت تدبیر، 2)مبتنی بر مبانی، 3)رو به سوی غایات دین و 4)ملتزم بر اصول شریعت، طرحی خلق شود و به واسطه آن احکام دینی را اقامه کرد».
این همان چیزی است که به آن «فقه نظام ساز» گفته می شود.

آیا متکلم نیازپرور (متکلم فعال)، نیازها را حقنه می کند؟

💠آیا متکلم نیازپرور (متکلم فعال)، نیازها را حقنه می کند؟💠

🔻باید توجه داشت اینکه کلام نیازپرور، نیازهای مکتومی را در وجود انسانها شکوفا می کند به این معنا نیست که نیازهایی را می سازد و آن ها را به جامعه حقنه می کند. زیرا این کلام به صدد پرداخت نسبت به تمام نیازهای مکتوم انسان نیست. بلکه نیاز مکتومی که قریب به فعلی شدن است را انتخاب می کند. به تعبیر دیگر نیازی که اگر آن را به مردم آن جامعه بدهد، آن جامعه ای که از آگاهی برخوردار است، آن را می پذیرند و آن را نیاز خودشان می دانند و از اینکه این نوع نیازشان شکوفا شده است، اسقبال می کنند. و این هم یک حس توخالی نیست بلکه یک حس برآمده از فهم از واقعیت است.
برخلاف تفکر توسعه که نیازهایی را برای مردم می سازد و سپس امکانات تأمین آنها را در اختیار آنها می گذارد و از این فرایند، به سود اقتصادی خودش می رسد. بماند که آنها اساسا واقع گرا نیستند و لذا قائل به نسبیت هستند و همه چیز را چیزی جز خواست ها و گرایش های در ذهن نمی دانند. با وجود این مبنا، اصلا انسان نیازهای مکتوم ثابت و مشترک ندارد تا بخواهیم آن را شکوفا کنیم.

🔻مسأله بعدی این است که متکلم چگونه این نیازهای مکتوم قریب به بالفعل شدن را می یابد؟
پاسخ این است که متکلم، انسان و جامعه را به خوبی عمیقا می شناسد، همچنین صحنه را می شناسد و از آن قضاوت دارد. فلذا او می تواند نیاز فعلی و نیاز مکتوم قریب به فعلی شدن را بشناسد.
در اندیشه های تربیتی هم اینگونه است. بعضی اندیشه ها فقط تأمین نیازهای فعلی را لازم می دانند و برای آن برنامه دارند اما بعضی دیگر به صورت حرفه ای تر و در ظاهر بی رحمانه تر، نیازهای واقعی تر ولو اینکه کاملا نیاز فعلی نباشد را انتخاب می کنند و متربی را به سمتی می برند که آن نیاز را نیاز فعلی خود تلقی کند. و نشانه آن این است که بعد از اینکه آن را به آن مردم بدهید، آن را کاملا می پذیرند و کاملا نیاز خودشان تلقی می کنند.

کلام نیاز یاب و کلام نیاز پرور

💠کلام نیاز یاب و کلام نیاز پرور💠

🔻مهمترین کار متکلم، رسیدگی به فکر و اندیشه مردم است. یعنی همانطور که انسان، نیازهای جسمانی دارد، نیاز عاطفی دارد، نیاز فکری نیز دارد. که چه بسا مهمترین نیاز انسان، نیاز فکری اوست. و متکلم مأمور است این نیازهای فکری مردم را ابتدائا بشناسد و بعد برای تأمین نیاز او و رساندن او به آرامش، اقداماتی کند. بنابراین هدف متکلم، تأمین نیاز فکری و تغذیه فکری اوست. البته باید توجه داشت که متکلم، یک مطلوب را به زور به ذهن جامعه نمی دهد بلکه عطش آنها را پاسخ می دهد. چراکه اساسا دین به دنبال این نیست که مردم با تحمیق و تعجیز و اغفال به سمت حق بکشاند. بلکه هدف دین، انتخاب حق از روی شناخت و اراده است.

🔻حال کلامی که به نیاز مردم می پردازد، دو گونه است. کلام نیاز یاب و کلام نیاز پرور. (استاد از این دو کلام، به کلام منفعل و فعال تعبیر کردند).
🔹1)کلام نیازیاب، عطش و دغدغه های روشن و فعلی مردم را پاسخ می دهد. و لو اینکه این نیازهای فکری مردم، نیازهای عمیق نباشد، یا نیازهای او ریشه در احساسات و هیجانات داشته باشد و یا اینکه این نیازها متأثر از غرب زدگی باشد. و یا…
🔹2) ولی کلام نیازپرور، لزوما به عطش فعلی نمی پردازد بلکه عطش و نیاز اساسی و عمیق انسان می پردازد و لو اینکه این نیازها فعلی نباشد و در نفس انسانها و روح جامعه مکتوم و غیر ظاهر باشد. کلام نیازپرور این نیازها را می پرورداند تا آن را زنده و تبدیل به دغدغه اجتماعی کند و سپس آن نیاز را تأمین می کند. تحلیل ما این است که آزاداندیشی، اخوت و زندگی گرایی، از نیاز های مکتوم جامعه است که اغتشاشات اخیر هر سه این را ثابت کرده است.

🔻نکته: این تعبیر کلام نیاز یاب و نیاز پرور از فرمایش آیت الله جوادی در مورد اجتهاد اخذ شده است. ایشان می فرمایند اجتهاد دو گونه است: اجتهاد حکم یاب و اجتهاد موضوع پرور.