کم کم برای انتخابات…
بسم الله الرحمن الرحیم
قدرت هر کشور و جایگاهی که در میان سایر کشورهای دنیا دارد و نقشی که در معادلات جهانی میآفریند، رابطهای دو سویه با وضعیت داخلی او دارد، یعنی هم متأثر از فضای داخلی است و هم بر فضای داخلی تأثیر میگذارد.
در درجهی اول آنچه از تأثیرات جایگاه بین المللی یک کشور بر وضعیت داخلی اوست، رشدی است که بر اثر جذب منابع مختلف انسانی، اقتصادی، و … به سمت خود و یا به سمت تعامل مثبت با خود پدید میآورد. کشوری که جایگاه بین المللی داشته باشد هم می تواند از منافع خود در معادلات جهانی حراست کند و هم می تواند از میان حوادث و پدیده های مختلف جهانی برای خودش منافعی ایجاد کند و از آنها بهره ببرد؛ اگر کشوری نقش خاصی در معادلات جهانی نداشته باشد به راحتی توسط سایر کشورها و اراده های جهانی نادیده گرفته می شود و منافعش پایمال میشود؛ وقتی منافع یک کشور مورد تهدید و دست اندازی قرار بگیرند تبعا بسیاری از بسترهای رشد و سعادت از این کشور گرفته خواهد شد و در اختیار دیگران قرار خواهد گرفت.
لذا واضح است اگر کسی سعادت یک کشور را می خواهد حتما باید به فکر عناصر قدرت آفرین برای او در عرصه ی بین المللی باشد.
اما عناصر اقتدار آفرین برای یک کشور چه هستند؟ و در چه صورتی یک کشور می تواند نقش بسزایی در معادلات جهانی ایفا بکند؟
اگر خوب این مساله را جانمایی کنیم و در کنار تمامی مولفه های موثر در فضای بین المللی آن را لحاظ کنیم خواهیم دید که اولین و تنها عامل اقتدار بخش به یک کشور خودش و مسائل درونی خودش است؛ به عنوان مثال اگر کشوری در امنیت غذایی خودش وابسته به یک کشور دیگر باشد، در امنیت نظامی خودش وابسته به یک کشور دیگر باشد، طبیعتا در همه ی این مسائل نخواهد توانست قدرتی بیشتر از کشوری که به آن وابستگی دارد بدست بیاورد و نخواهد توانست در تضاد با او منافع خودش را استیفاء کند؛ مگر اینکه موازنه ای شکل گرفته باشد. اما به هر حال هر میزان که هر کشوری مستقل تر باشد و بیشتر روی پای خودش ایستاده باشد، دست اندازی به منافع او سخت تر است.
این ساخت مستحکم داخلی در درجه ی اول مبتنی است بر اینکه یک کشور چه میزان استعداد انسانی درون خودش را صرف پیشرفت خودش بکند، و در واقع به چه میزان استعداد انسانی آن کشور پای کار اسخت آن کشور باشند.
هر میزان که این مولفه پررنگ تر باشد آن کشور دارای وزنی سنگین تر و کشوری قوی تر تلقی میشود و آسیب رساندن به آن و کنار زدن او از معادلات کاری سخت تر خواهد بود.
البته مولفه های مهم دیگری نیز دخیل هستند، مثلا موقعیت جغرافیایی آن کشور و ظرفیت های طبیعی آن چه میزان ارزشمند باشند و ….
اگر کشوری دارای منابع طبیعی غنی، موقعیت جغرافیایی مهم و استراتژیک، استقلالی فراگیر، اراده ای قوی و مشارکت ملی بالایی باشد؛ این کشور می تواند قوی ترین کشور جهان باشد، تمامی ظلم ها را از خود دور کند، و تمامی منافع خود را استیفاء کند و همچنین از زیاده خواری ظالمانه هر کشور دیگری و دستیابی به قدرت های افسانه ای ناشی از جهان خواری نیز جلوگیری کند.
اما یک نکته ی مهم و میدانی واقعی این است که اولا این عناصر مطلق نیستند و ثانیا صرفا در اختیار یک کشور نیز نیستند و کشورهای مختلف در ظرفیت های مختلفی برای دستیابی به قدرت دارند.
نکته ی مهم دیگر این است که همه ی زمان ها هم از نظر امکان استیفاء مولفه های قدرت با یکدیگر مساوی نیستند، گاهی برخی زمان ها بستری آماده تر دارند و در برخی زمان ها نیز بستر چندان فراهم نیست.
آنچه توجه به این نکات را برای آحاد ملت ایران ضروری میکند این است که ملت ایران اولا اکثر ظرفیت های لازم برای قدرت بخشی به کشورشان را دارا هستند، منابع غنی طبیعی، ظرفیت بالای انسانی، موقعیت پر اهمیت جغرافیایی، استقلال سیاسی، نظامی و …، ظرفیت های زیاد مشارکت داخلی و وجود بستر انتخابات از بالاترین رده ها تا رده های پایین، و….؛ ثانیا وضعیت جهانی موثر ایران و ثالثا زمان بسیار مناسب کنونی که به اذعان اکثر کارشناسان خبره ی جهانی، جهان در حال گذرا از نظم قبلی خود به نظمی جدید است و جنین دورانی از پر ظرفیت ترین دوران ها برای تثبیت قدرت و جایگاه بین المللی برای یک کشور است، کما اینکه بعد از جنگ های جهانی و در آستانه ی تشکیل نظمی جدید در جهان، کشورهای مختلفی چنین کردند و کشورهای زیادی را نیز پایمال کرده و به خود وابسته ساختند.
ملت ایران باید در این زمان هشیار بوده و نسبت به تک تک مولفه های قدرت خود حساس باشند.
وضعیت کنونی جنگ هایی از قبیل جنگ اوکراین و طوفان الاقصی نیز از جمله نبردگاه های حساس اراده های متضاد جهانی در برابر یکدیگر است، من جمله غزه که نبردگاه اراده های ضد سلطه و ضد ظلم جهانی با سلطه گر ترین اراده های جهانی یعنی صهیونیست هاست.
بی شک وضعیت اقتدار ایران بر تمام این حوادث نیز سایه خواهد افکند و بر آنها موثر واقع خواهد شد، اگر قوی باشیم میتوانیم سهم بیشتری در شکست اراده های ظالمانه داشته باشیم و اگر ضعیف باشیم ممکن است در شکست اراده های ضد ظلم سهیم گردیم.