نوشته‌ها

تأملی در نسبت گفتمان، سبک زندگی و مهندسی فرهنگی

شیخ الرئیس، بوعلی سینا معتقد است اوحدی افراد عقل عملی شان از عقل نظری شان پیروی می کند. توضیح ایشان این است که عقل عملی انسان ها از نفس اماره یا مقبولات و مشهورات پیروی میکند. مشهورات و مقبولات را میتوان آراء فرهنگی دانست.
گفتمان به معنای گزاره یا توده معرفتی که مقبول به نظر می رسد و به باور می رسد و تبدیل به یک زمزمه فراگیر می شود بده بستانی فرهنگ دارد. اگر بگوییم فرهنگ مشتمل بر امور شناختاری و انگیختاری می باشد، گفتمان بر جنبه شناختاری فرهنگ مؤثر است. فلذا است که میگوییم گفتمان از جنس فرهنگ است؛ از همین روست که مقام معظم رهبری در عین اینکه اذعان دارند فرهنگ مثل هواست همچنین می فرمایند گفتمان مثل هواست. گفتمان لایه رویین ذهن جامعه را نشانه می گیرد. به تعبیر دیگر گفتمان در کار تغییر ذهنیت هاست.

گفتمان اگر پایدار، مانا و رسانا باشد از ذهنیت فراتر رفته و ذائقه و نگرش یعنی لایه های عمیق ذهن جامعه را تغییر خواهد داد.
از همین رو میتوان گفت گفتمانسازی نظام باورها و مطالبات را شکل می دهد، به همین جهت روی سبک زندگی که الگوی نظام و بافت رفتاری فرد در حیات دنیوی و اجتماعی او است تأثیرات جدی می گذارد. شما اگر باور به حرمت قمار داشته باشید سمت باشگاه قمار نمی روید و در محله ای که قمارخانه در آن باشد منزل نمی گیرید و با قمار باز رفاقت نمی کنید و در زندگی خود جنگی را با قمار سامان می دهید و … همۀ اینها روی هندسۀ رفتار و سبک زندگی شما تأثیر می گذارد.
بخصوص اگر این باور در گروه و جریانی که شما به آن تعلق دارید یک گفتمان باشد، در این صورت اقتدارات گفتمان شما را با استحکام بیشتری به سمت نکاتی که گفته شد و بسیاری امور دیگر می کشد.
سبک زندگی به تعبیر مقام معظم رهبری روح تمدن است، چون چهرۀ بروز یافتۀ فرهنگ است. فلذا گفتمان و گفتمان سازی مبدئی برای مهندسی سبک زندگی و سبک زندگی بستر و راهی برای مدیریت مهندسی فرهنگی و مهندسی فرهنگی نیز در واقع مهندسی تمدن است با محوریت فرهنگ مهندسی شده.مهندسی تمدن از فرهنگ متأثر است و سبک زندگی فرهنگ است و عملیاتی ترین و مرموزترین و نافذترین حضور فرهنگ در حیات بشری است.
پس اگر جامعۀ دینی منفعل نباشد، سبک زندگی او مدیریت «مهندسی فرهنگی» را برعهده می گیرد.

اهمیت مهندسی فرهنگی

مهندسی فرهنگی اهمیت بسیار بالایی دارد، که متاسفانه به آن توجهی نمی شود و به عبارت بهتر، درک درست و دقیقی از آن وجود ندارد. نه تنها درک صحیحی از مهندسی فرهنگی نداریم، بلکه نسبت به پیوست فرهنگی هم، خیلی بی توجه هستیم. با اینکه پیوست فرهنگی الگویی خفیف تر از مهندسی فرهنگی است، ولی چون با عبارت پیوست و به صورت موضوعی مازاد بر اصل به آن توجه می شود، طبعا مورد توجه قرار نمی گیرد و نگاه فرعی به آن می شود.
وقتی به مهندسی فرهنگی یا حتی پیوست فرهنگی در موضوعات مختلف توجه نمی کنیم و طبعا از الگوهای غربی تبعیت می کنیم، طبعا مشکلات فرهنگی بسیاری برای ما پدید می آید، که مجبوریم برای برطرف کردن آن مشکلات برنامه ریزی کرده و راه حل هایی بیابیم، یا پدید آوریم.
این موضوع، ناشی از درک نکردن ظرفیت های تمدنی است، که پس از انقلاب در اختیار داریم و مثل قبل از انقلاب، کاملا منفعلانه در صدد اصلاح و ویرایش مشکلات فرهنگی مردم و جامعه هستیم و اصلا در این سطح نمی اندیشیم، که چگونه می توانیم از ساختارهای حاکمیتی استفاده کنیم و فرهنگ جامعه را با سرعت و کیفیت خیلی بیشتری ارتقا بدهیم.
برای تبیین بهتر موضوع، مثالی از استاد طاهرزاده به عنوان حسن ختام یادداشت می آورم : شما به شکل آشپزخانه‌های گذشته و حال بنگرید. اگر آشپزخانه‌ی OPEN داشته باشیم و هال بزرگی هم داشته در مقابل آن باشد که همه‌ی مهمان‌ها در آن جمع شوند، وقتی خانم‌ها و آقایان به عنوان میهمان در آن‌جا جمع شوند، طبیعی است که خانم‌ها برای میهمانی آرایش کنند و بهترین لباس‌هاشان را هم بپوشند. اگر مذهبی باشند خانم‌ها این طرف سالن می‌نشینند و مردها هم طرف دیگر. حال هرقدر هم که خانم‌ها بخواهند خود را از چشم نامحرم بپوشانند شکل محیط طوری است که نمی‌توانند و لباس‌های میهمانی هم که عموماً مقداری باز است، معلوم است که در این فضا رعایت احکام الهی سخت می‌شود لذا در این سبک از زندگی چاره‌ای نیست جز این‌که خانم‌ها از احتیاط‌های دینی کوتاه بیایند، بدون این‌که بخواهند. فضا است که این بی‌احتیاطی را تحمیل می‌کند، از طرفی وقتی آشپزخانه‌ی OPEN در انتهای سالن در معرض دید مردان است خانم خانه نمی‌تواند خود را حفظ کند و این سبک زندگی او را مجبور می‌کند از عقاید خود عدول کند، حتی اگر قبول داشته باشد باید نسبت به نامحرم حجاب را رعایت کند، اما این سبک زندگی آن حجابی را که او می‌خواهد رعایت کند، نمی‌پذیرد. در حالی‌که اگر محل پذیرایی مردان از زنان جدا بود، مانند خانه‌های سنتی که دور تا دور حیاط خانه اتاق بود، خانم‌ها در اطاق مخصوص به خود به راحتی چادرهای خود را بر می‌داشتند و زیبایی‌های خود را ظاهر می‌کردند و مردان هم جدا بودند و آشپزخانه هم گوشه‌ای از خانه بود، هم مردان در امنیت بودند که چشمشان به نامحرم نیفتد و بخواهند بقیه‌ی زنان را با همسر خود مقایسه کنند و هم زنان راحت بودند.

تأثیر فرهنگ در نگاه به زندگی

علاوه بر تاثیری که فرهنگ در سبک زندگی دارد، در معنا کردن زندگی نیز، فرهنگ تاثیر جدی دارد. فرهنگ پذیرفته شده توسط ما مشخص می کند درمورد پدیده ها و اتفاقات اطراف خود چه قضاوتی داشته باشیم. اینکه نگاه ما به فقر چه باشد و فقر را، به عنوان فلاکت و بدبختی نگاه کنیم، یا به عنوان سبکباری بنگریم ، بستگی به فرهنگی که در آن تنفس می کنیم، دارد.
اینکه تلاش برای کسب رزق بیشتر را، دنیا خواهی تفسیر کنیم، یا کسب رزق حلال برای خانواده و صدها مثال دیگر، مثل انتخاب کردن تحمل سختی ها، که به اشکال مختلف می توان به آن نگاه کرد، همگی ریشه در فرهنگی که خود آگاه یا نا خود آگاه پذیرفته ایم، دارد. لذا تغییر فرهنگ حاکم بر اذهان مردم اهمیت زیادی دارد. چرا که حتی پیشرفت اقتصادی نیز، تا وقتی فرهنگ (ذهنیت) مردم اصلاح نشود، به درستی فهم و تفسیر نمی شود.