نوشته‌ها

گزارش یک تعویق

مدتی بعد از انقلاب نبوی (ص) و در سده های نخستین اسلامی، رفته رفته با تدوین و ترویج آثار دینی، آمد و شد صاحبان ادیان دیگر، فعالیت های علما و مواردی از این دست، ذهن های افراد حاضر در  جامعه اسلامی با مسائل گوناگون مرتبط با جهان، انسان، معرفت، جامعه و حیات دینی درگیر شد و گفتگوهای حول این موارد در میان مردم و به ویژه در میان افراد فرهیخته جمعه رواج یافت.

طبعا افرادی با غرض ایراد شبهات و افرادی با نیت دفاع از مبانی اسلامی به این کارزار وارد شدند و آنها که بیش از همه در این گفتگو ها مستقر شدند، لقب متکلم یافتند. مشخص است که هر دو گروه میخواستند تا  مسئله ای را برای ذهن جامعه حل کند و یا مسئله ای را برای ذهن جامعه طرح کنند. آنچه وجه تشابه این دو بود و عنصر اصلی تبدّل یک فرهیخته به یک متکلم را میساخت امری بود به نام ذهن جامعه !

به همین سبب میتوان ادعا نمود آثار کلامی هر دوره، آئینه ایست از مسائل ذهن جامعه در آن زمانه !

سالها به همین روال پیش رفت و متکلمین یا به عبارتی “مهتمّین به ذهن جامعه” در قواره ها و عناوین مختلف به پشتیبانی یا دستکاری ذهن جوامع مشغول بودند. ممکن بود فردی فقیه یا محدث باشد اما متکلم نیز باشد و بنا بر دغدغه ای کلامی و برخاسته از اهتمام به ذهن جامعه دیندار زمان خویش ، کنش هایی از جنس کلام از خود نشان بدهد.

مثلا ممکن بود شخصی در فرایند دریافت متکلمانه خود خللی را در ذهن مردم در نسبت با دعا و ارتباط معنوی با حضرت حق حس کند و کنش متکلمانه او این باشد که مجموعه ای از احادیث را در یک کتاب گردآوری نموده و در میان مردم ترویج کند.

بنا به دلائلی که محل اختلاف است و ذکر آن در این مقال نمی گنجد، از یک دوره که تقریبا معاصر با مدرنیته در جهان غرب است، دغدغه متکلمانه، آرام آرام رنگ باخت و جای خود را به دغدغه های آکادمیک و دور از ذهن جامعه داد ، این امر سبب شد تا در بحبوحه درگیری ذهن جامعه با مسائل اصطلاحا مدرن که توسط سپاه روشنفکران غرب زده پشتیبانی میشد، علم کلام نیز دچار یک تعویق شود و نتواند مسائل واقعی موجود در ذهن جامعه را بشناسد و چاره اندیشی کند و در بهترین وضعیت خود میتوانست تولیدات کلامی دوره های پیشین را بازتقریر نماید.

گفتگو کلیدی‌ترین ابزار متکلم

گفتگو کلیدی‌ترین عنصر و ابزاری است که در اختیار متکلم است. متکلم ناگزیر از اتصال به ذهن جامعه است. متکلم باید اندیشه‌های دینی مردم را رصد کند تا بتواند پخت و پز اندیشه‌ای برای مردم داشته باشد.
برای این اتصال و رصد اندیشه جامعه متکلم از چه ابزار‌هایی می‌تواند استفاده کند؟ اندیشه مردم چیزی نیست که بتوان با آمار گرفتن به آن رسید.

شاید بتوان با تکیه بر این باور که افعال از اندیشه‌ها و باور‌ها بر می‌خیزند، از روی افعال مردم به اندیشه آن‌ها دسترسی پیدا کرد ولی باز هم نمی‌توان به این روش اعتماد کرد؛ پیدا کردن منشأ واقعی و درست افعال کار ساده‌ای نیست، اینکه کدام اندیشه باعث شده است که مردم به راحتی در دوران کرونا مساجد و نماز جماعت را ترک کنند به راحتی قابل دستیابی نیست.

یکی از ابزار‌هایی که معمولا مطرح می‌شود، گفتگو است. اینکه گفتگوی دینی در سطح جامعه زیاد شود، گفتگوهایی که شاید خیلی به مزاج ما هم خوش نیاید، ولی گفتگوی جامعه است. بروز اندیشه‌های دینی مردم است.

شاید در این روش هم دسترسی درستی به اندیشه مردم پیدا نشود، از این باب که معمولا در گفتگو‌ها خودسانسوری وجود دارد، به علل مختلف که از جمله آن‌ها ترس، تعلقات و … است. البته ما باید در این گفتگو‌ها به سمت الگوی گفتگوی صحیح حرکت کنیم، به سمتی برویم که آزاداندیشی یک فرهنگ غالب در گفتگوها باشد و باید الگوهایی برای گفتگوهای کارآمد طراحی شود ولی نمی‌توان منکر آن شد که روش اصلی دسترسی به اندیشه دینی جامعه، گسترش گفتگو دینی در سطح جامعه است.

اندیشه‌های دینی موثر‌ترین مولفه‌ها در اندیشه‌ی انسانی

ای برادر تو همه اندیشه‌ای!
آدمی دارای اندیشه است؛ یک اندیشه جامع و کل‌نگر. اندیشه‌ای ملفق و متشکل از تخصص‌ها؛ این اندیشه مجموع تخصص‌ها نیست بلکه ساخت‌یافته‌ای از تخصص‌ها است. تخصص‌ها سازمان‌یافته‌اند و مرکب شده‌اند تا اندیشه‌ای به وجود بیاید؛ نه آنکه تخصص‌ها یک‌جا جمع شده باشند و بتوان آن‌ها را تفکیک کرد. درهم تنیدگی تخصص‌ها در اندیشه، آنقدر زیاد است که به راحتی نمی‌توان آن‌ها را بازشناسی کرد.

آن اندیشه‌ای که خراک انسان است، به همان شکل کل‌نگر و جامعش، دارای مولفه و فاکتور‌های فراوانی است. اکثر این مولفه‌ها عوامانه است و بسیاری از آن‌ها برپایه اوهام و خرافه است و به تعداد انگشت‌شماری از آن‌ مولفه‌ها رسیدگی شده است که البته همان‌ها هم وقتی در یک کل ساخت‌یافته قرار می‌گیرند به خاطر کثرت مولفه‌های عوامانه و خرافه‌ای، نمی‌توانند تاثیر واقعی خود را داشته باشند.

لذا از متکلم توقع رسیدگی به اندیشه دینی می‌رود تا با تمرکز بر روی نقاط کلیدی و رسیدگی به مولفه‌های موثر و نقش‌آفرین، تمام اندیشه را ویرایش جدی بزند.

شاید بتوان گفت که اندیشه‌های دینی موثر‌ترین مولفه‌ها در اندیشه‌ی انسانی است که در تمام اندیشه‌ی انسان تاثیرگذار است و آن‌ها را ویرایش می‌زند و حتی با وجود آنکه اندیشه‌های غیر دینی هستند، توسط اندیشه‌های دینی سمت و سوی دینی پیدا می‌کنند و اندیشه‌ی انسان تماما سمت و سوی دینی پیدا می‌کند. و هنگامی که این اندیشه‌ خراک و طعام انسان باشد، یعنی از اندیشه‌‌ای که سمت و سوی دینی دارد تغذیه شود، یک حیات و زیست مترقی دینی رقم خواهد خورد؛ وقتی اندیشه تماما سمت و سوی دینی داشته باشد، زیست انسانی هم تماما سمت و سوی دینی دارد.

✨چه طور توهم نزنم؟!

در جلسه گذشته استاد به ‍‍پیوستار نیروی انسانی اشاره ای کوتاه داشتند و بیان فرمودند که هر کسی باید در جای خود نقش ایفا کند.
فرمودند که یک تیپ شخصیتی و یک نقش در این پیوستار نیروی انسانی جایش خالی است و لذا این اوضاع ایجاد شده است. این تیپ شخصیتی همان لایه ای ست که قرار است بین دانشمندان حوزه و ذهن جامعه ارتباط برقرار کند. این تیپ در کرانه های حوزه است. نه در دانش عمیق فرو می رود و در میدان است. بین این دو، نقش ایفا میکند.
و همچنین فرمودند که این همان خلائی است که حلقه کلامی قرار است آن را پر کند.

?اقول:
?اینکه هر شخصی باید ماموریت خود و جایگاه خود را در این پیوستار انسانی بشناسد و در همان ممحض شود را قبول دارم. لکن نکته ای که در اینجا مطرح هست این است که این فرد باید تمام اجزای این پیوستار را به خوبی بشناسد و آن ها را به نحو مطلوبی درک کند تا بتواند در جایگاه تخصصی خود به درستی نقش ایفا کند.

?در یکی از الگوها موفق تشکیلات گفته میشود که اگر همه اعضا نسبت به کل فرآیند سیستم و اتفاقاتی که در کل تشکیلات در حال وقوع است آگاه و مطلع باشند و در عین وظایف محدود، آگاهی و اطلاعات نامحدود داشته باشند، رادمان کار به شدت بالا رفته و خروجی به شدت مطلوب خواهد شد.
(برای این مهم فواید کثیری میتوان شمرد که این نوشته در مقام بیان آن نیست.)

?از نظر حقیر اینکه برای خودمان ماموریت تخصصی تعیین کنیم اقدام سنجیده و مطلوبی است ولی برای اینکه در این تیپ تخصصی بتوانیم نقش خوبی ایفا کنیم باید هم در لایه علمی تلاش های خوبی انجام دهیم و هم در لایه میدان باید جهد داشته و تجربیات فراوانی کسب کنیم. لذا در برنامه ریزی برای تربیت متکلم باید علاوه بر اینکه تحصیلات حوزوی برای ما بسیار پر رنگ هستند،‌ تجربیات میدان نیز پر اهمیت جلوه کند تا متکلمانی واقع بین و مفید داشته باشیم. والا بدون در نظر گرفته ضلع میدان جز توهم از ایشان نمیتوان انتظار داشت.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
عنوان دقیقی برای این یادداشت نیست.

ب.
به پیوستار نیروی انسانی توجه گذرایی کرده، که خوب است.
هرچند این را خیلی هم نمی توان توجه به پیوستار نیروی انسانی به شمار آورد.

ج.
می گوید :
متکلم “باید تمام اجزای این پیوستار را به خوبی بشناسد و آن ها را به نحو مطلوبی درک کند تا بتواند در جایگاه تخصصی خود به درستی نقش ایفا کند”

و فواید این گونه بودن را زیاد دانسته است و به نظر می رسد این را دارد به همۀ اعضای این پیوستار پیشنهاد می کند، نه صرفاً متکلّم.
این نکته درست نیست، ولی به عنوان پیشبرد ترسیم «چهرۀ تخصصی متکلم» یک ابهام است.

د.
به نظر می رسد نگارنده اینها را گفته است تا روی چیزی تأکید کند :
“برای اینکه در این تیپ تخصصی بتوانیم نقش خوبی ایفا کنیم باید هم در لایه علمی تلاش های خوبی انجام دهیم و هم در لایه میدان باید جهد داشته و تجربیات فراوانی کسب کنیم”

سخن درستی است، ولی باز هم این سخن به «مقدمات سنگینی» مثل این مقدمه احتیاج نداشت، در ضمن از مقدمات بهتری نیز می شد برای آن بهره گرفت.

در عین حال سخن سخن حقی است.

ه.
از این که برای طرح این سخن طراحی محتوایی صورت گرفته بود باید تقدیر نمود.

بهتر بود که همین کمی بیشتر توضیح داده می شد.