با آزاداندیشی می توانیم بر مشکلات بشوریم؟

????با آزاداندیشی می توانیم بر مشکلات بشوریم؟????

#سید_ابراهیم_رضوی
#آزاداندیشی
#یادداشت 107

????مقدمه: انسان در طول تاریخ همیشه با مشکلات فردی و اجتماعی مواجه بوده است. این سوال تاریخی همیشه وجود داشته است که راهبرد حل مشکلات انسان مخصوصا در عرصه اجتماعی چیست؟ چگونه جامعه به خوشبختی و سعادت می رسند؟ امروزه پاسخ به این سوال سخت تر از گذشته است؛ چراکه انسان امروزی به مراتب از انسان گذشته پیچیده تر و مشکلاتش نیز پیچیده تر شده است.
انسان امروزی بخاطر هدف قرار دادن توسعه مادی، پیشرفت عقل ابزاری، کثرت اطلاعات، تولید ابزار و تکنیک و غیره، دنیا و زندگی اش را دچار تغییرات اساسی کرده است و این تغییرها، چالش ها و بحران های متفاوتی را برای خودش و جوامع غیرمادی به وجود آورده است. عمق بحران ها در حدی است که انسانیت انسان در خطر افتاده است. شاید بتوان گفت امروز جهان غرب، منحط ترین جامعه انسانی را رقم زده است.

????کشوری مانند ایران بر علیه هرگونه حرکت و نمادهای مادی قیام کرده است و با شعارهای فطری و توحیدی، جنگی تمدنی با آنها را ظاهر کرده است. این جنگ تمدنی در تمام عرصه های اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و غیره است. که مهمترین آن در عرصه فرهنگ و در سبک زندگی و شناخت و باورهای مردم است. غرب، با سیطره و قدرت سیاسی و علمی ای که دارد، ذهن همه مردم جهان را بدست گرفته و با سبک زندگی ای که معرفی کرده، امیال، علایق، باورها و حرکت های مردم را مدیریت می کند.
امروز همه جهان از جمله ایران با مسائل غرب، کمابیش مواجه هستند فلذا مشکلاتی را برای آنها پدید آورده است. هرچه جامعه اسلامی ایران غربی تر شود، هم برای توحیدی بودنش و هم برای مقابله با دشمن تمدنی اش، با مشکلاتی مواجه می شود.

????به نظر می رسد وضعیت دنیا طوری است که هر دو جبهه کفر و حق، روز به روز در حال خالص تر شدن هستند. هم جبهه کفر، صریحتر، شجاع تر و بی مهابا تر از گذشته به جنگ با خدا رفته اند و هم جبهه حق، صریحتر، عمیقتر و قوی تر از گذشته در حال ساخت جامعه اسلامی و مقابله با دشمن هستند.
این امر باعث شده است که در تحلیل وضعیت دین داری در جمهوری اسلامی نسبت به گذشته، هم نمودها و مظاهری از دین داری را می بینیم که اصلا در گذشته نبوده است و هم مظاهری از بی دینی می بینیم که بیشتر شبیه جامعه غیرتوحیدی است. این یعنی هر دو جریان دین داری و سکولاریسم در ایران در حال رشد هستند. یعنی جامعه ایران دچار گسست و دو قطبی شده است و ارزش های مشترک در حال کمتر شدن و زوال است. این واقعیت جهان امروز است.

????حال سوال این است که در این وضع موجود، راهبرد اصلاح جامعه، سعادت، پیشرفت و مقابله با دشمن و نقشه هایش چیست؟
????اگر در این وضع جهان امروز تأمل کنیم، توصیه به آزاداندیشی را درک خواهیم کرد. برای غلبه بر مشکلات، باید عقلانیت افزایش پیدا کند تا حق و حقانیت روشن شود و با تحقق آن، بشر به خواسته های فطری خودش برسد. و عقلانیت، حاصل نمی شود مگر با رواج اندیشه و فکر کردن و رها شدن اندیشه از تعصب و جهل و هوای نفس و تنبلی و غیره.

????روح آزاداندیشی، حق طلبی است. هرچه آزاداندیشی بیشتر رواج پیدا کند، روح حق طلبی که همان توحید است، بیشتر محقق می شود.
به نظر آن چیزی که بیشترین سوخت بار را دارد و بنیادی ترین تغییرها را رقم می زند، آزاداندیشی است. با آزاداندیشی می توان، محکمترن سد در مقابل هجمه های دشمن را ایجاد کرد. مهمترین هجمه دشمن، خراب کردن ذهن و ساخت امیال مادی است و لذا برای خنثی سازی آن، ما نیز با آزاداندیشی باید ذهن مردم را روشن ساخته و پوشالی بودن و سیاهی تفکر و حرکت غرب را نشان دهیم.

????راهبردهایی چون عدالت خواهی، گفتمان سازی ارزش های دینی، جنگ سخت، اجبار و زور و غیره، همگی این مشکل را حل نخواهند کرد.
بسیاری از این راهبردها، روشهایی همانند روش غربی است. ما نباید مانند جبهه باطل که با مخفی کردن حرفهای حقیقی و تسویل و تزیین، ماهیت زشت باطل را زیبا و حق جلوه می دهند، عمل کنیم. آن کسی که باید از صراحت و کشف همه حقایق بترسد، جبهه باطل است نه جبهه حق. حق، اگر حق است، خودش را به خوبی نشان می دهد.

????البته باید توجه داشت که راهبرد آزاداندیشی، زمانی جواب می دهد که به خوبی گفتمان شود و جامعه را درگیر کند. و الا اگر این راهبرد را، ضعیف و شل اجرا کنیم، شاید دشمن این امر توحیدی پر معنا را هم از معنا خالی کند و حتی آن را به نفع خودش مصادره کند. کاری که در این سالهای گذشته به خوبی انجام داده و بسیاری از شعارهای فطری و توحیدی را برای مقاصد خودش به سرقت برده است.

تقسیم مراحل گفتمان سازی به دو لایه اندیشه و عملیات

بسم الله الرحمن الرحیم

  • برای گفتمان سازی فرایندی در نظر گرفته شده است.
  • اندیشه ، عصاره معرفتی ، راهبرد محتوایی ، مفاد گفتمانی ، روایت کلان ، عرصه ها، انواع مخاطب ، قالب ها ، این ها مراحلی هستند که در فرایند گفتمان سازی باید رعایت شود اما می توان این مراحل را به دو لایه کلی اندیشه و عملیات تقسیم کرد.
  • یعنی از مرحله اول که اندیشه هست تا مرحله چهارم که مفاد گفتمانی وجود دارد در لایه اندیشه هستیم و معمولا ملاحظه هایی که در این مراحل اعمال می شود از جنس اندیشه می باشد اما از مرحله پنجم که روایت کلان است تا مرحله هشتم که قالب ها می باشد، در لایه عملیات حضور داریم فلذا جنس ملاحظه ها بیشتر در فضای عملیات و صحنه می باشد.
  • با این توضیح در لایه راهبرد محتوایی ما با توجه به عصاره معرفتی و اندیشه ، نسبت اندیشه مد نظر را در طرح کلان فرهنگی مشخص می کنیم به عبارت دیگر جنس نکاتی که به عنوان راهبرد محتوایی در لایه بیان می شود از جنس اندیشه است برای مثال این که اندیشه آزاداندیشی چه نسبتی با پیشرفت فرهنگی و چرخه پیشرفت فرهنگی مادر و از این دست بحث ها دارد.
  • البته از آن جایی که بحث گفتمان سازی است در این مرحله هم مخاطب به صورت کلی لحاظ می شود یعنی در این حد که مخاطب نهایی گفتمان سازی مردم ایران هستند لذا شرایط و اقتضائات مردم ایران نیز در این فضا حضور پیدا می کند اما آن ها هم از جنس اندیشه می باشد برای مثال این که مردم ایران فکور هستند یا مردم ایران اسلام و تشیع را انتخاب کرده اند.
  • فلذا در این مرحله چون در لایه اندیشه هستیم وارد نکات ریز صحنه و عملیات نمی شویم و این از خاصیت لایه اندیشه است و توجه به آن نکات عملیاتی و صحنه ای در لایه بعدی که عطف توجه به صحنه می باشد مورد بررسی قرار می گیرد.

راهبرد محتوایی2

اصل نیاز به مفاد گفتمانی از این جهت است که بتوانیم ارتباط سهل و مفیدی با مخاطب بگیریم و از دریچه فهم و درک او و متناسب با دغدغه های او اندیشه های مد نظر را به خورد او بدهیم.
اگر مخاطبان مختصات مختلفی دارند، طبیعتا باید مفاد گفتمانی های مختلفی ناظر به مخاطبین مختلف داشته باشیم. یک مفاد گفتمانی عام که مختصات کلی مردم ایران در آن مورد لحاظ قرار گرفته خوب است، لکن این رج اول است و باید به تناسب گروه مخاطبین مفاد گفتمانی بومی سازی شود. مفاد گفتمانی نباید صرفا به صورت کلی و برای عموم مخاطبین تدوین شود بلکه باید متناسب گروه های مختلف هدف و بر اساس دغدغه ها و دارایی ها و موقف کنونی آنها متغیر باشد. این تفاوت ها در مفاد گفتمانی در سطح اندیشه و صورت بندی اندیشه است نه در سطح عملیات و طرح اجرایی.

اگر این را بپذیریم طبیعتا برای تدوین مفاد گفتمانی های متفاوت باید راهبرد های محتوایی متفاوتی داشته باشیم و در تدوین راهبرد محتوایی مخاطب و اقتضائات آن نقش کلیدی دارند.
البته مانعی نیست که یک راهبرد کلان داشته باشیم و متناسب با آن مفاد گفتمانی کلان خود را بر اساس کلان مخاطب خود تولید کنیم. لکن بعد از این مرحله باید متناسب با گروه هدف که در اینجا نخبگان فرهنگی انتخاب شده اند نیز تولید مفاد گفتمانی صورت گیرد.
.

راهبرد محتوایی آزاداندیشی

طبق مباحثی که سابقا در حلقه اندیشه کلامی راجع به سیر تولید مفاد گفتمانی داشتیم و با توجه به جزوه «چیستی مفاد گفتمانی» که خروجی آن جلسات می باشد، راهبرد گفتمانی لایه میانی اندیشه و مفاد گفتمانی است.
تا قبل از این لایه، ما در مقام اندیشه هستیم. صرفا کار تئوریک میکنیم و سعی می کنیم خود اندیشه را بکاویم و بعد از تولید اندیشه، سعی می کنیم محتوای تیز و کلیدی آن را عصاره گیری کنیم و عصاره معرفتی اندیشه را تولید کنیم.
البته قبل از کار بر روی اندیشه، مطابق تحلیلی که از صحنه داشته ایم و نیازی که از عینیت جامعه استشمام کرده ایم، این اندیشه را برای کار انتخاب کرده ایم.

بعد از گردآوری عصاره معرفتی، نوبت به صورت بندی آن جهت ارائه به نخبگان فرهنگی و گفتمان سازی بین آنها می شود. یعنی به مفاد گفتمانی نیاز است. لکن برای تولید این صورت بندی و مشخص کردن مباحثی که باید مطرح شود و مباحثی که نباید مطرح شود و یا اولویت بندی محتواهایی که باید مطرح شود، نیازمند ملاک هستیم. اینجاست که محتاج راهبرد محتوایی میشویم.

راهبرد محتوایی در واقع میخواهد ملاکی به دست ما بدهد که بر اساس آن بتوانیم محتوای اندیشه را ویرایش بزنیم و به مفاد گفتمانی تبدیل کنیم.
اگر خاطرتان باشد در مباحث پیشین راهبرد محتوایی را به شابلونی تشبیه میکردیم که آن را روی عصاره معرفتی می گذاریم. این شابلون از میان اندیشه بخش هایی را برمیگزیند و در نتیجه مفاد گفتمانی به ما میدهد.

لذا آن چیزی که در مفاد گفتمانی مهم است این است که از حیث های مختلف ملاکاتی به ما بدهد که با آن بتوان عصاره معرفتی را ویرایش زد.
این لحاظات حداقل باید 4 حیثی را که در جزوه اشاره شده پژوهش دهد.

یعنی مثلا در راهبرد محتوایی باید این موارد باشد:
– گفتمان آزاداندیشی باید منتهی به خلق قیام در جامعه باشد. لذا نباید به سمت آکادمیک کردن آزاداندیشی برود و باید آن را به شدت مردمی و متنی کند.
– گفتمان آزاداندیش باید به نحوی تقریر شود راس هرم مفاهیم فرهنگی قرار گیرد و بتواند همه محتوا های دیگر را باز تقریر کند
– آزاداندیشی مشترک لفظی است و گفتمان رقیب نیز از این لفظ استفاده میکند. لذا باید به گونه ای مطرح شود که در پارادایم رقیب نیفتد
– -ذهن جامعه ما مرتب توسط رسانه ها و افکار تمدن رقیب تغذیه می شود و قدرت تفکر از آنها سلب شده است. با توجه به این نکته در جامعه ایران، شروع گفتمان آزاداندیشی باید از تفکر و اندیشه باشد. علاوه بر این، این امر کمک میکند که در دام تمدن رقیب در تعریف آزاداندیشی نیفتیم.
– ذهن مخاطب از قبل درگیر مفاهیمی است. مثلا بحث عدالت یا مردم سالاری یا ولایت فقیه از قبل در ذهن مخاطب ما درگیری ایجاد کرده است. آزاداندیشی باید نسبت روشنی با درگیری های ذهنی مخاطب داشته باشد.
-از طرفی نباید روی نقاط حساسیت زا برای مخاطب دست گذاشت و از آنجا بحث را پیش برد. این ممکن است دافعه ایجاد کند و بحث را کند پیش ببرد.

-……………

اندیشه و آزادی دو مختصه مهم برای مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی

بسم الله الرحمن الرحیم

  • مفهوم آزاداندیشی از دو مفهوم اندیشه و آزادی نشأت گرفته است و با هر مبنایی که در نظر گرفته شود، آزاداندیشی از آن دو مفهوم متاثر می باشد فلذا در مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی باید جایی برای اندیشه و آزادی در نظر گرفته شود.
  • این توجه هم باید از زاویه ثبوتی و هم از زاویه اثباتی باشد یعنی یکبار باید دید که خود مقوله اندیشه و آزادی در تحقق آزادندیشی چه جایگاهی دارند و نسبت هر کدام از آن ها با آزاداندیشی به چه صورت است.
  • اما از جهت اثباتی یعنی آن که جامعه ایران نسبت اش با مقوله اندیشه چیست ؟ اندیشه در جامعه ایران چه جایگاهی دارد ؟ آیا جامعه ایران چه جامعه نخبگانی و چه جامعه عمومی برای اندیشه ارزش قائل هستند ؟ برای مثال آیا جامعه نخبگانی حوزوی به دلیل ارتباط با دانش از اندیشه فاصله ندارد ؟ یا جامعه عمومی به دلیل درگیری زیاد با عواطف و احساسات و دنیای مدرن از اندیشه فاصله نگرفته است ؟
  • یا آزادی در جامعه ایران تا چه اندازه خواست عمومی می باشد ؟ آیا توان تحقق آزادی از جهت های حاکمیتی و امنیتی وجود دارد ؟ و سوال های دیگری که به دو مسئله آزادی و اندیشه توجه می کند و آن ها را از جهت ثبوت و اثبات برای تحقق آزاداندیشی مورد واکاوی قرار می دهد.

مختصات راهبردی آزاداندیشی 4

مختصات راهبردی آزاد اندیشی 4

راهبرد محتوایی چیست ؟

اول باید بدانیم که ما یک خاستگاه راهبردی در مورد آزاداندیشی داریم و یک راهبرد محتوایی.

خاستکاه راهبردی تشخیص نقطه نیازی است که ما را به مساله می‌رساند. مثلا اگر نیاز صحنه را ایجاد یک ایده اصلاحی بدانیم و نبود این ایده را باعث انزوا وانفعال جبهه بدانیم آنگاه در پاسخ به این پرسش بحث آزاد اندیشی را به عنوان یک ضرورت در داخل ایده مادر فرهنگی مطرح می‌کنیم . یا پاسخی از این دست که چون ما در ایران به دلیل تعارض تمدنی اساسا گوش شنوایی در بحث اسلام ناب نبودیم آزاداندیشی یک ضرورت در میدان است که شما بباید بدان بپردازی تا محیط مخاطب اسلام ناب قرار بگیرد را باید درهمین طبقه از بحث قرار داد.

اما راهبرد محتوایی به دنیال آن است که به ما بگوید چه راهبردهای کلانی را باید برای صورت بندی محتوا برای مخاطب شایسته لحاظ کنیم وچه گام های راهبردی باید برداریم تا مخطب به مساله مورد نظر برسد. در اینجا دو مطلب واضح است. اولا برای ما روشن است که چرا ما به بحث آزاد اندیشی پرداخته ایم و با توجه به این نکته اساسا دارایی محتوایی معلومی داریم . ثانیا میدانیم ما طیفی از مخاطبین داریم و باز میدانیم که چه مخاطبی را باید اول فعال کنیم. مثلا میدانیم ما نخبه فکری داریم و نخبه فرهنگی داریم و یک بدنه مردمی. و باز می‌دانیم مخاطب فرهنگی را اول باید فعال کرد. حال سوال این است که ما این محتوای را با چه ملاحظات راهبردی به این مخاطب شایسته برسانیم؟

در اینجا دو نکته مهم را باید تذکر داد

1 . ما یک طیف راهبردهای کلان محتوایی داریم مقلا اگر ما نتوانیم ویژیگی های مخاطب شایسته را به تفکیک دربیاوریم در مورد صورت بندی محتوا نسبت به او دچار چالش می‌شویم. باید بگوییم نخبه فرهنگی دارای فلان ویژیگی هاست و ما هرکجا آن را اصطیاد کردیم با یکسری ملاحضاتی بحث آزاد اندیشی را با او در میان میگذاریم

2 . اگر فرض را بر این بگیریم که ازمرحله اول عبور کرده ایم میتوان چند ملاحظه راهبردی و گام راهبردی را برداشت برای اینکه مخاطب بتواند دریک محیط مناسب فکری به مساله آزاداندیشی برسد. ( من مخاطب شایسته را نخبه فرهنگی ویا رهبر فرهنگی گرفته ام)

  1. از ابتدا با اونباید به صورت عریان از آزاد اندیشی صحبت نکنیم. چون این این مساله انصراف خاصی درایران امروز دارد ودائما رهزنی هایی خواهد داشت.
  2. ما از نیاز امروز صحنه شروع کنیم. به عقیده حقیرخلا ایده اصلاحی در میدان و به تبع آن تشویش دائمی صحنه ، نیاز به یک طرح متفاوت را درمیدان پیش از پیش جدی کرده است
  3. درپی شماره دو و طرح این بحث برای مخاطب باید برای او بتوانیم نوعی از تفکر را از بقیه تفکرها تمیز دهیم. توضیح مطلب آنکه باید روشن کنیم ما درایران امروز اتفافا تفکر ومبانی تفکربسیار داریم و اساسا کشور حاصلخیزی از این جهت بودیم وهستیم. آنچه که ما به آن امروز احتیاج داریم تفکری است که ازآن حل مساله دربیاید. و باید دانست که که شکل گیری مساله درطبقه ای ازفکر واندیشدن راهبردی محقق خواهد شد.
  4. از مخاطب بخواهیم که ایده های راهبردی موجود در صحنه را لیست و اگر پیشنهادی دارد بگوید.
  5. در پی این چندمورد باید از ایده اصلاحی موجود( چرخه پیشرفت فرهنگی به عنوان ساختار و نظم و ایده مادرفرهنگی به عنوان محتوا) بحث کنیم و سپس نشان دهیم که این ایده میتواند از پی حل مسائل برآید. آزاد اندیشی در اینجا به عنوان یک امر ضروری باید در ارتباط با دیگر عناصر بنشیند.
  1. ما باید بتوانیم برای تک تک این مراحل یک صورت بندی محتوایی داشته باشیم.

4 . صورت بندی ها باید برای هر طیف از مخاطب ها متفاوت و منعطف عمل کند. مثلا اگر طیف بدنه جبهه را لحاظ می‌کنیم صورت بندی محتوایی آن در مرحله اول که میخواهد نیاز صحنه را معرفی کند باید کاملا متفاوت ازجایی باشد که میخواهیم برای طیف رهبر فرهنگی مطرح کنیم. لذا باید سناریورهای متفاوتی طراحی کرد.

 

رابطه آزاداندیشی و اخلاق

  1. آزاداندیشی تأمین کننده عقاید پشتیبان کننده فضائل

اخلاق روی شکل گیری ملکات نفسانی متمرکز است، انسانی که دارای ملکه ای است که یک فضیلت اخلاقی به سهولت از او صادر می شود را متخلق به آن خلق می نامند؛

برای اینکه انسان خود را متخلق به فضائل بکند اولاً نیاز است که عقایدی محکم از آن فضیلت که چیست و چرا باید به آن اعتقاد داشت پشتیبانی کنند، و حتی عقاید کلی در مورد خدا و مخلوقات و رابطه مخلوقات با خدا و یکدیگر نیز نقش مهمی در اینکه فرد بتواند آن فضیلت را در خود ایجاد کند، دارند. ثانیاً باید فرد خود را به عمل وابدارد تا بتواند آن خلق را در خود ملکه کند.

 

در نتیجه نقش اندیشه در اخلاق بسیار جدی است، از طرفی هم اندیشه ای که گرفتار اغلال و موانعی باشد، نمی تواند زمینه های راهور و همواری را برای فردی که می خواهد مسیر حیات اخلاقی را بپیماید، فراهم کند. آزاداندیشی یعنی همین رها کردن اندیشه از اغلال مختلف، یعنی رهاندیدن اندیشه از تعصبات و ترس ها و تقلیدها و هر نوع مانع درونی یا بیرونی دیگر، و این اندیشه آزاد است که می تواند فرد و شخصیتی را بسازد که دارای عقاید مستحکم و صحیحی است و می تواند مسیر حیات اخلاقی و به دست آوردن ملکات فضائل را طی کند.

 

  1. حق پذیری شکل دهنده یک شخصیت عبودی

 

در نگاه دیگر اخلاق را نباید صرفا دارا شدن ملکه فضیلت های اخلاقی دانست، بلکه اخلاق در نهایت خود دنبال تحقق یک معنویت عمیق در انسان است، یک خدا گرایی و عبودیت عمیق، از طرف دیگر روح معنای بندگی و اصل و حقیقت آن «مملوکیت و تعلّق نسبت به فرد دیگر» است. عنصر اساسی در بندگی «ملکیّت» است که ریشه و سبب اصلی بندگی فردی برای فرد دیگر است.

ملکیت در امور اجتماعی و عرفی، تابع قراردادهای شکل گرفته در اجتماع و عرف جامعه می‌باشد و بسیاری از امور تکوینی نیز از حیطه آن خارج می‌باشند. اما ملکیت خداوند نسبت به موجودات بدینگونه نیست و او مالک حقیقی همگی آن‌ها می‌باشد، و این ملکیت حقیقی موجب می‌شود تا همه موجودات عالم، عبد و بنده خداوند و سراسر متعلق به او باشند که از آن به «بندگی تکوینی» یاد می‌شود. حقیقت همه موجودات ممکن، هویت بندگی داشته و عین فقر و ربط به حق تعالی هستند. نه تنها به لحاظ ذات بلکه در صفت و فعل خود نیز فقیر و مملوک بوده و محتاج عنایات دم به دم حضرت حق می‌باشند. (آیین بندگی و دلدادگی/ یزدانپناه, ص. 250-252) از این نگاه همه موجودات از جمله انسان عبد هستند، إِنْ كُلُّ مَنْ فِي اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ إِلاّ آتِي اَلرَّحْمنِ عَبْداً  (سورة‌مبارکة  مريم‏، آیه  93) ولی حضور آدمی در نشئه مادّی و مشغول شدن قلب و جان او به تدبیر بدن و دیگر تعیّنات و دلبستگی ها، به طور غالب باعث می‌شود تا اغلب انسان‌ها از درک چنین نسبتی غافل شوند، مگر اینکه برای نیل به حقیقت فقری خود و انکشاف این نسبت شریفه، تلاش و حرکت ارادی به سوی درک آن بنمایند، چنین سعی و کوششی، مقوله‌ای به عنوان «بندگی سلوکی» را رقم می‌زند. (آیین بندگی و دلدادگی / یزدانپناه, ص. 269-270) با این توضیحات باید گفت عبادت « پيروى و تسليم و اطاعت مطلق است در برابر يك قدرت واقعى يا پندارى، از روى طوع و رغبت يا از سر كره و اجبار، همراه با حس تقديس و ستايش معنوى يا بدون آن.» (روح توحید, ص. 64) به بیان دیگر وقتی «شخص خود را در مقام مملوکیت نسبت به کسی یا چیزی که برای او ربوبیت قائل است قرار می‌دهند.» (المیزان / علامه‌طباطبایی, ج1 ص. 25)  می‌گوییم او را عبادت کرده است.

بندگی خداوند به خاطر اینکه حقیقی‌ترین حقائق و بالاترین حقیقت این عالم خدا است، و همه حقائق دیگر همه از او جوشیده است، در واقع تسلیم شدن در برابر حق و حقیقت است. به عبارتی اگر روح معنای بندگی مملوکیت است، از آنجا که همه چیز مملوک واقعی خداوند است، بندگی سلوکی چیزی جزء حق گرایی به لحاظ گرایشات عبد، و حق پذیری به لحاظ سیره عملی عبد نخواهد بود.

 

آزاداندیشی زمانی محقق می شود که اندیشه بدون تعصّب، تقلید، ترس و انواع و اصناف تعلّقات(حتی فارغ از دغدغۀ دفاع از مرزهای باورهای جمعی یا فردی) و تنها با انگیزۀ فهم واقع و دریافت حقیقت با مراعات منطق و روش‌های تحقیق صورت می‌گیرد.

جوهره غایی آزاداندیشی حق گرایی و حق طلبی است، که همان جوهره بندگی و عبودیت است؛ لذا اگر اخلاق غایتش شکل گیری یک شخصیت بی تاب برای انجام تکلیف الهی و بنده محض حق شدن است، آزاداندیشی نیز با شکل دهی به یک شخصیت حق گرا و حق طلب در لایه اندیشه، به شدت با حیات اخلاقی معاضدت خواهد کرد.

 

#یادداشت_370

عقیل رضانسب 14020725

 

تلاوت و در نتیجه تزکیه، راهبردی قرآنی در توسعه ی عقلانیت..

کیست مولا آن که آزادت کند * بند رقیت ز پایت برکند
چون به آزادی نبوّت هادی است * مؤمنان را ز أنبیا آزادی است.

مولانا آزادی را ذیل هدایت انبیاء میداند.

با این تفسیر راهبرد محتوایی ما و همینطور محتوای راهبردی ما بسیار باید بومی و متأثر از شریعت باشد.

مثلا از دلالتهای آیات شریفه ای مثل آیات زیر نباید عبور کرد. آیاتی که تزکیه را قبل از تعلیم و آموزش و قبل از هر طرح و نقشه ای برای بشر ذکر میکند و تلاوت آیات را و اینکه بشر در معرض تلاوت آیات الهی قرار داده شوند را مقدم بر تزکیه می آورد.

هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ.

سوره مبارکه الجمعة آیه ۲

َقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۴

آیاتی که تلاوت آیات را مقدم بر تزکیه و تزکیه را مقدم بر تعلیم کتاب و حکمت میداند.

گویا خانه های دل و عقل برای بارور شدن نیاز به تزکیه ای دارند که تنها با تلاوت آیات الهی ممکن است.

البته در دعای حضرت ابراهیم علیه السلام در حق أمتشان تزکیه بعد از تعلیم کتاب و حکمت آورده شده که مرحوم علامه در المیزان این تأخیر را بدلیل تأخّر مرتبتی تزکیه از تعلیم میداند در حالیکه در عمل تزکیه مقدم است بر تعلیم و یا اینکه مراد حضرت تزکیه ی مقدِّمی و أولی نیست بلکه مراد تزکیه ی پسینی است که نتیجه ی تعلیم و تزکیه است.

رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ

 

تاملی بر گفتمان نهضت آزاداندیشی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت179
#آزاداندیشی
#تاملی_بر_گفتمانسازی_آزاداندیشی

 

تاملی بر سوق ملی در آزاداندیشی

1. اینکه ما در آزادانیشی می خواهیم به قیام جوانان برسیم یعنی اینگونه فرض کرده ایم که لزوما نتیجه آزاداندیشی قیام است؟
درصورتی که قطعا اینگونه نیست برای اینکه شما بخواهی از آزاداندیشی قیام برداشت کنی نیاز به یک سری از رسیدگی ها و جهت دهی ها دارد شاید بتوان گفت باید آزاداندیشی را حد زد تا به این نتیجه رسید و این با اصل آزاداندیشی در تضاد است

2. درباب اقتضائات جامعه و سبقه علم آزادندیشی نکته دقیق و مهمی است و بحث مهمتر اینست که باید از تجربه جریان مدعی استفاده کرد اگر جبهه ما توانایی رسانه ای و مدیریت این حرکت را ندارد و این عملیات را شروع کند در کوتاه ترین زمان تبدیل به آنتی تز خود می شود و یعنی سوختن آیده و به باد دادن توانایی این کلیدواژه.

3.اقتضائات خود اندیشه

برای شروع آزاداندیشی آیا باید از خود آزاداندیشی شد یا گفتمان های مقدماتی دیگری هم دارد مثلا برای اینکه آزاداندیشی تبدیل به گفتمان پلورالیسمی نشود باید از گفتمان های خرد دیگه شروع کرد تا بتوان در نهایت به این گفتمانسازی رسید

تأملی در معنای “راهبرد محتوایی آزاداندیشی”

واژه ی “راهبرد محتوایی” خیلی مأنوس نیست و باید در افق اندیشه کاربر این واژه به دنبال معنای دقیق آن بگردیم. اما حدس هایی می شود زد که در ادامه به این موارد می پردازم.

به معنای سهل گیرانه، اتخاذ راهبرد یعنی مشخص کردن مطلوبیت ها و اهداف کلان که در موضوع مشخص مد نظر است. البته در بعضی موارد اولویت را هم در همین اندیشه راهبردی مشخص می کنند.

اندیشه راهبردی که باعث شده تا اصل بحث آزاداندیشی مورد توجه قرار گیرد، ایده ی فرهنگی مادر است که خلاصه ای از طرح گفتمانسازی موسسه فتوت به حساب می آید.

اما همین بحث آزاداندیشی، محتوای اندیشه ای دارد که پرداختن به آن نیازمند درک صحیح از مخاطب، محتوای متناسب با او و همچنین کنشگران و داعیان دیگر این بحث است.

یک انتخاب راهبردی: پرداختن نظری به موضوع آزاداندیشی اسلامی

شناخت ماهیت آزاداندیشی اسلامی و امتدادها و خویشاوندان آن، مسئله ای بود که در این زمینه، دانش های اسلامی عمیقا خلاء تئوریک داشتند و همین زمینه باعث انفعال عمیق جبهه در گفتمانسازی آزاداندیشی و حتی مطرح کردن شعار آن می شد.

این راهبردی بود که در تحقق عینی آزاداندیشی مورد توجه قرار گرفت. اما اینکه راهبرد محتوایی چه باشد، هنوز مورد سؤال است.

اینکه چینش محتوا چه باشد، مرکز ثقل محتوای بحث آزاداندیشی چه باشد و اینکه چه میزان هر سرفصلی در تأمین هدف ما از مطرح کردن آزاداندیشی کمک می کند، سؤالاتی که باید در راهبرد محتوایی به آن پرداخته شود.

دو طیف در جامعه هستند که مخالف آزاداندیشی و از موانع آن به حساب می آیند: 1.متحجرین. 2.غرب زده ها.

به برکت انقلاب اسلامی، جریان تحجر که ریشه در حوزه های علمیه دارد، رو به انزوا و ضعف و زوال گذاشته است. اما غرب زده ها که شیفتگان تمدن غرب هستند، پیشرفت به سبک مدرنیته را پذیرفته و از سربازان علوم انسانی غربی هستند، اساسا پارادایم علمی غیرمادی را نفی می کنند و توان تفکر در اینباره را از دست داده اند.

با آزاداندیشی می توان با زدن ریشه های سست مکاتب مادی، از آن ها عبور کرد و البته در این درگیری، یک بار دیگر به آموزه های اسلامی بازگشت و خلیط را از آن زدود.

لذا راهبرد محتوایی ما در بحث آزاداندیشی می شود:

تمرکز بر درگیری با علوم انسانی غربی و نفی آن برای ایجاد پوشش گفتمانی برای تولید و رشد امتدادات علوم اسلامی.

????در تکمیل «مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی»

به نظرم می رسد علاوه بر 19 مختصه ی موجود در متن برادر کرانی که به خوبی آورده شده اند، باید برخی مختصات آزاداندیشی که در ابتدای جلسات اندیشه ی آزاداندیشی به آنها پرداخته ایم نیز از منظر اثری که با طرح بحث آزاداندیشی در جامعه ایجاد میشود، در این قسمت آورده شوند.

مثلا اینکه آزاداندیشی نقطه دعوای ما با جریان اصلاح طلب است و درگیری سیاسی ایجاد میکند. یا اینکه نقطه دعوا با جریان امانیستی است و درگیری تمدنی ایجاد میکند.

یا اینکه آزاداندیشی خواست رهبری است و در صورت اقدام برای طرح بحث و گفتمان سازی آن، حمایت های رهبری به عنوان رهبر اعتقادی و حقوقی جامعه پشت این حرکت قرار می گیرد و توان آن را دو چندان میکند. از طرفی حمایت طیفی از مریدان ایشان را نیز به دنبال دارد.

و یا اینکه آزاداندیشی مثل عدالت وعده ی انقلاب اسلامی است و با مطرح شدن آن در جامعه انبوهی از مطالبات نهفته جامعه و نستالوژی های ذهنی آن زنده میشود و ممکن است تجربه های تلخ و شیرین گذشته را در اذهان زنده کند و….

و یا اینکه آزاداندیشی با تولید علم ارتباط وثیقی دارد و از طرفی بحث تولید علم چندین سال است در ذهن تعداد معتنابه از جامعه پر رنگ است.

و یا اینکه…..
همین طور سایر مختصاتی که برای خود آزاداندیشی مطرح کرده ایم، لازم است با لحاظ دیگری در مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی نیز بیاید و در تولید مفاد گفتمانی به آن ها توجه ویژه شود.

چرا آزاداندیشی مهم است؟

توصیه به آزاداندیشی توصیه به تفکر فعال و حقیقی یک جامعه است و این دعوت، دعوت به رهایی از اسارت ها و تامین نیازهای واقعی انسان.
آزاداندیشی از ضروریات مردم سالاری است.
اگر برای حرکت حقیقی یک جامعه مردم سالاری مهم است، آزاداندیشی هم مهم است. و اگر مردم سالاری راه حل و پاسخ مشکلات است، توصیه به آزاداندیشی گام مهمی برای حل مشکلات است.
به علاوه امروزه، با توجه به تسلط و هژمونی همه جانبه غرب بر جهان کنونی، (تسلط دانشی، اندیشه ای، رفتاری، عاطفی، ابزاری، فرهنگی، حاکمیتی، حقوقی، رسانه ای و…) آزاداندیشی، گام رهایی از این تقلید اجباری بی سابقه است.

بایستگی در نظر گرفتن «خلأ تئوریک آزاداندیشی» در راهبرد محتوایی

به نظر می‌رسد در هنگام برشمردن «مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی» و تهیه «راهبرد محتوایی» از یک نکته‌ای غفلت شده باشد؛ البته شاید بتوان گفت روح کلی این مختصات ناظر به این نکته هست و یا حتی بتوان ادعا کرد مورد ۹ که اشاره به گفتمان نبودن آزاداندیشی دارد، مستقیما اشاره به این نکته دارد ولی این گونه مطرح کردن این نکته هم کمی دور از درجه‌ی اهمیت آن است و هم دشوار.

و امّا آنچه از آن غفلت شده است، آسیب‌شناسی است که از علت نگرفتن «آزاداندیشی» در جامعه‌ی ایرانی انجام شده است؛ البته در این خصوص یک نظریه «فقر تئوریک» می‌باشد که حلقه و اندیشه‌ی ارائه شده در حلقه مبتنی بر پذیرش این نظر است؛ اما سوای از اینکه نظرات دیگر چیست، برای گفتمان‌سازی این اندیشه، در نظر گرفتن این آسیب‌شناسی اهمیت می‌یابد؛ اینکه اساسا به خاطر فقر تئوریک در آزاداندیشی این مسئله با وجود آنکه طرف مطالبه رهبری قرار گرد و آن را تبیین و توضیح دادند و می‌توان ادعای کرد که ایشان به سمت گفتمان‌سازی این پدیده نیز حرکت کردند و تا حدودی هم موفق بودند ولی در نهایت امر کار به گلایه کشید، با این وجود باز هم آزاداندیشی آنگونه که بایسته است در جامعه‌ی ایرانی و حتی در میان نخبگان و فرهیختگان نیز رواج پیدا نکرد و محقق نشد؛

در راهبرد محتوایی دیدن این آسیب شناسی لازم است؛ چرا که برای رفع این آسیب اقدام صورت می‌گیرد؛ و ادعا این است که با گفتمان‌سازی آزاداندیشی ابتدائا به دنبال رفع این خلأ تئوریک هستیم؛ بر طرف کردن این فقر تئوریک در آزاداندیشی در گفتمان‌سازی آزاداندشی هدف گرفته شده است. و به عبارت دیگر با گفتمان‌سازی آزاداندیشی به دنبال این هستیم که فرهیختگان و اندیشمندان در مقام بر طرف کردن این فقر نظری و خلأ تئوریک در آزاداندیشی بشوند.

مطلوبیت تعدد دهلیزها

حلقه کلامی در حال تهیه مفاد گفتمانی آزاداندیشی است و آن مفاد را هم خود می‌خواهد گفتمان کند؛ یعنی پس از آن می‌خواهد گفتمان‌سازی آزاداندیشی را شروع کند. اما اینگونه مرحله مرحله کردن خود تولید مفاد گفتمانی و همچنین پس از آن گفتمان‌سازی تا چه حدی می‌تواند کمک‌کننده باشد و یا ضروری است؟

 

به نظر بنده این شکستن مراحل و خرد کردن و هر کدام را به مراحل کوچک‌تری تبدیل کردن کاملا امری عقلی و پسندیده است؛ اینکه برای تهیه مفاد گفتمانی گفته می‌شود ابتدا باید «عصاره معرفتی» و پس از آن «راهبرد محتوایی» و سپس مفاد گفتمانی بیرون بیاد و در واقع چند دهلیز برای رسیدن به مفاد گفتمانی از یک اندیشه طراحی شود، امری عاقلانه است.

هر یک از این مراحل و دهلیز‌ها ممکن است در حین تهیه مفاد گفتمانی از یک اندیشه به صورت ناخودآگاه گذرانده شود ولی هنگامی که این مراحل را تفکیک کنیم و به صورت خودآگاه به آن‌ها نظر داشته باشیم،‌ نه تنها همه‌ی مراحل را مدنظر قرار داده‌ایم بلکه هر مرحله را چون به عنوان یک مرحله و دهلیز مستقل مطرح شده است، متقن‌تر و محکم‌تر و کامل‌تر خواهیم گذراند.

همچنین این تقسیم مراحل از یک بعد دیگر نیز برای کار حلقه‌ی کلامی ارزشمند و پسندیده می‌باشد؛ از بعد کار جمعی و گروهی؛ اگر قرار است کار‌ها را باهم‌دیگر انجام دهیم و جمعی به پیش ببریم و اگر قرار نیست که واگرایی داشته باشیم و اگر می‌خواهیم هر کس که به کار کمک می‌کند در ادامه و امتداد قبلی باشد و از نو نخواهد مسیر طی شده را بگذراند،‌ این تقسیم مراحل راه به نظر امری مناسب باشد.

با همین منطق در هنگام گذراندن مراحل و دهلیزها ممکن است، موارد دیگری نیز به مراحل افزوده شود؛ به تعبیری دیگر ممکن است یک مرحله خود نیز تقسیم بشود به دو یا چند مرحله دیگر؛ همانند «مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی» که به نظر می‌رسد قبل از مرحله «راهبرد محتوایی» نیاز باشد؛ یعنی یک دیگر نیاز است که چیستی مسائل خود و با آنچه مواجه هستیم را توصیف کینم و بعد مبتنی بر این توصیف «راهبرد محتوایی» اتخاذ کنیم.

گزارشی از سرمقاله مرتضی روحانی در دوماهنامه باور01

دوماه‌نامه باور که ذیل موضوعات الهیات ودین پژوهی در مجموعه مطبوعاتی ایران به تازگی کار خود را شروع کرده است، دراولین شماره خود، سرمقاله ای به قلم مرتضی روحانی که سردبیر این دوماه‌نامه است تحت عنوان «آنجا که ایستاده ایم!» نشر داده است.

مرتضی روحانی در این سرمقاله سعی کرده است سراغ جریان شناسی وضعیت اندیشه ای ایران در چهل سال بعد از انقلاب اسلامی برود و بعد از جریان شناسی آن تحلیلی از صحنه موجود ارائه کرده و نهایتا با آسیب شناسی که مطرح میکند هدف خودشان را از تولید این دوماه‌نامه ارائه کند.

با سابقه ای که از ایشان در تاسیس نشر ترجمان سراغ داریم، میتوان به خوش ذوق و شناخت اندیشه داشتن‌شان، ایمان داشت اما همین سرمقاله را اگر با «خردکشی خودکشی پیام فضلی نژاد» مقایسه کنید متوجه خواهید شد، جناب روحانی نتوانسته نه جریان شناسی کامل ودقیقی از صحنه اندیشه ای کشور داشته باشد و نه اینکه رکود و رخوت موجود در صحنه اندیشه را به عمق نگاه فضلی نژاد روایت کند. اما باید این را هم دید که شاید از معدود افراد دغدغه مند به حوزه الهیات در فضای انقلابی باشد که حاضر شده فضای ژورنال اندیشه الهیات را راه اندازی کرده و این مباحث را با کیفیت خوبی به عرصه بکشاند.

ایشان در بخش اول جریان اندیشه الهیات را بعد از انقلاب به دودسته تقسیم می کند کسانی که فقط کارکردگرایانه و در حوزه ساینس شروع به اندیشه ورزی کردند و دسته دیگر کسانی که کاملا با نگاهی به الهیات سنتی بیشتر نگاهی فقهی به مسئله داشتند و نخواستند از این حوزه خارج شوند. بعد سراغ جریان نوظهوری می رود که سعی داشت بین این دو را جمع کند که امثال بازرگان، مطهری و حتی شریعتی را در این دسته میداند و از شاگردان این حلقه سروش را نام می برد که بعدها به حلقه کیان تبدیل شد.

نکته جالب توجهی که به آن اشاره می کند این است که بازماندگان حلقه کیان در عصر حاضر مسئله شان در جمع کردن بین دین و دنیای مدرن به ایرانشهری تغییر کرد و دلیل این امر را هم ارتباط این جریان با جواد طباطبایی میداند؛ البته مسیرشان را منفعل و شکست خورده روایت میکند.

نهایتا قائل است مسیر اندیشه الهیات با نگاه به جمع کردن دین و دنیای مدرن مهم ترین امری است که مدتهاست دنبال نمی شود و متوقف شده و «باور» خود را متعهد به امتداد این امر میداند و راهبرد گفتگوی علمی و منصفانه را راهبرد اصلی دوماه‌نامه ذکر کرده اند.

آزاداندیشی و مردم سالاری دینی (2) راه انحصاری ایجاد یک جامعه رشید

مردم سالاری

مردم‌سالاری یعنی اراده عمومی جامعه نقش معیار در تعیین مقدرات و تصمیمات دارد، لذا در جامعه‌ی دینی علاوه بر مشروعیت آسمانی قوانین، قانون‌گذرای و حکمرانی؛ اراده ملی نیز یک پایه مشروعیت‌زا است.

البته باید اضافه کرد که قید دینی به مردم سالاری یک قید احترازی و تأسیسی است نه یک قید توضیحی؛ به این معنا که در هيچ ايدئولوژي اي نمي تواند و نخواهد توانست براي انسان سالاريت و محوريتي قائل شود، چون در غير ايدئولوژي ديني مردم در افقي قرار نمي گيرند كه اراده آن ها بخواهد محور حركت اجتماعي قرار بگيرد. زیرا در هر جايي كه دين محور و عليه المدار حركت اجتماعي جامعه نباشد، قطعاً و بتاً خواست و اراده عمومي انسان ها محور نخواهد بود، اين دين است كه انسان را خليفة الله مي داند و براي انسان كرامت قائل است و او را مخلوقي مي داند كه خلقت او تبارك الله به خالقش دارد؛ از فضاي ديني آن هم اسلام ناب فاصله كه بگيريم، اساساً انسان به اين معنا كرامت و احترامي ندارد، لذا در جامعه غير ديني قطعاً محور حركت اجتماعي به دست ملأ و مترفين خواهد افتاد و جريان هاي زر و زور و تزوير حتي اميال فطري انسان مثل آزادي خواهي و معنويت گرايي را نيز به نفع خود و براي به استحمار و استعمار در آوردن انسان مصادره خواهند كرد؛ در جامعه غير ديني مردم هيچ سالاريتي نخواهند داشت ولو با شعار دموكراسي سر آن ها كلاه بگذاريم و در نهايت يك طبقه سرمايه دار همه مقدرات جامعه را به دست بگيرند.

آزاداندیشی راه انحصاری تحقق مردم سالاری دینی از راه ایجاد یک جامعه رشید

روح مردم سالاری دینی اراده فراگیر و ملی است، و این زمان است که یک هویت جمعی به نام جامعه شکل می‌گیرد که دنبال محقق کردن یک سری آرمان‌هاست که متعلق اراده او قرار گرفته است. از طرفی ارادۀ ملی در گرو رشد اجتماعی مردم است؛ یعنی مردم رشید اهل اراده‌های انقلابی و اراده‌های تمدنی و ارادۀ پیشرفت هستند و انسان‌های رشد نیافته نه برای خود احترامی قائلند، نه خود را مؤثر می‌بینند، نه امیدی به تأثیر دارند، نه احساس مسؤولیت می‌کنند، نه قبول مسؤولیت می‌کنند و نه برای انجام کاری برمی‌خیزند.

از طرف دیگر عامل انحصاری رشد اجتماعی آزاداندیشی است و بدون این عامل رشد اجتماعی ممکن نیست. جامعه‌ای که هویتی تقلیدی دارد و دچار کیش شخصیت و وادادگی در مقابل هویت رقیب خود شده است، (در وضعیت فعلی غربزدگی)، یا گرفتار بلای تعصب و تهجر شده است؛ در هر دو حالت امکان فکر کردن به یک آینده دیگر و متفاوتی و رسیدن به قله‌های بزرگ و آرمان‌های متعالی را از خود گرفته است؛ این جامعه که یک جامعه غیر آزاداندیش است، دنبال هیچ رشدی نیست و به هیچ رشد واقعی نخواهد رسید.

این در حالی است که با رشد اجتماعی اراده‌های بزرگ و پایدار ملی شکل می‌گیرد، همان  «ارادۀ ملی که جانمایۀ پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی و روح مردم سالاری است». لذا می‌توان ادعا کرد که جامعه‌ی غیر آزاداندیش قطعاً نمی‌تواند یک جامعه مردم‌سالار باشد.

#یادداشت_369

عقیل رضانسب 14020723

 

بازخورد به مقاله آقای فضلی نژاد

بسم الله الرحمن الرحیم

در مقاله (خردکُشی، خودکشی) مطلوبیت نقد و اعتلای اندیشه دغدغه ی رئیسی نگارنده است که با ترسیم وضع موجود اندیشه های نو سعی در ارائه طرحی برای رسیدن به این هدف ارزشمند دارد.

چند سؤال و ایده در رابطه با جایگاه نقد و ارائه اندیشه های نو به ذهن می رسد:

  • از چه پایگاهی نقد می کنید؟

پایگاه فکری شما ریشه در چه اندیشه هایی دارد و از چه پارادایمی تغذیه می کند. معمولا درگیری در لایه ی تمدنی و تعارضات مکتبی طعمی ایدئولوژیک دارند و نقدها رنگ و بوی جدال دارند؛ در مقام فهم همدیگر نیستند و در تلاشند تا به نظام اندیشه دیگری ضربه های کاری وارد کنند. باید بررسی کرد که در این لایه نقد کردن اصلا معنا دارد یا فقط به قصد تهاجم انجام می شود.

  • در چه سطحی نقد می کنید؟

نقد در لایه ی مردمی اقتضائات خاص خود را دارد. نمی شود به بهانه نقد و اندیشیدن، سؤالات سطح بالای نخبگانی را به خورد مردم بیچاره که دستشان از دانش و تفکر عمیق کوتاه شده، داد. زندگی مردم نباید ملعبه دست شیاطین باشد که هر روز در معرض وسوسه ای و شبهه ای تازه قرار گیرند تا اعتقاد خود را از دست دهند. بله اگر جامعه رشد کرد و فکور شد، سطح تعامل با او هم متفاوت خواهد شد.

  • آیا راهبرد رسیدن به جامعه ای فکور، بیان نقدها و سؤالات سطح بالاست؟

به نظر می رسد آموزش صحیح قبل از نقد صحیح کمک به تفکر صحیح می کند. برخلاف قضاوت تفکر انتقادی، دانش، ماهیتی حقیقی ورای از ذهن مخاطب دارد و یک امر نسبی برساخته ذهن انسان و متأثر از موقعیت اجتماعی و سیاسی او نیست. لذا نقدی سازنده است که ما را به حقیقت نزدیک کند نه اینکه بر اوهام ذهنی ما بیفزاید و راه کسب علم را برای همیشه بر ما ببندد.

خواندن کتاب خوب

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت178
#آزاداندیشی
#خواندن_کتاب_خوب

نوشتن را بررسی می کردیم یکی دیگر از مولفه های مهم در اهل قلم اینست که فردی که میخواهد بنویسد باید نوشته هم زیاد بخواند
نه اینکه هر نوشته ای را بخواند بلکه نوشته خوب زیاد بخواند رهبری فرمودند طلبه دستش از کتاب نباید خالی شود پرخوانی یک مدل برتر شدن است انسان در همه زمینه ها چند کتابی خوانده باشد
همه چیز فقه و اصول نیست
طلبه باید تاریخ اسلام تاریخ معاصر تاریخ ادیان تاریخ انقلاب های جهان و..را بخواند
کتاب ادبی رمان و شعر هم بخواند
این پرخوانی علاوه بر جامعیت بخشیدن به شخصیت ما دائره لغات هم برای قلم زدن زیاد می کند
در ادامه چند کتاب که توسط رهبری تایید و توصیه به مطالعه شده را معرفی می کنیم

بینوایان / ویکتور هوگو
«به نظر من بینوایان ویکتور هوگو برترین رمانی است که در طول تاریخ نوشته شده است. من همه‌ رمان‌های طول تاریخ را نخوانده‌ام، شکی در این نیست، اما من مقدار زیادی رمان خوانده‌ام که مربوط به حوادث قرن‌های گوناگون هم هست. بعضی رمان‌های خیلی قدیمی را هم خوانده‌ام. مثلاً فرض کنید کمدی الهی را خوانده‌ام. امیرارسلان هم خوانده‌ام. الف لیله و هزار و یک شب را هم خوانده‌ام. وقتی نگاه می‌کنم به این رمانی که ویکتور هوگو نوشته، می‌بینم این چیزی است که اصلاً امکان ندارد هیچکس بتواند بهتر از این بنویسد یا نوشته باشد و معروف نباشد و مثل منی که در عالم رمان بوده‌ام، این را ندیده باشم یا اسمش را نشنیده باشم … من می‌گویم بینوایان یک معجزه است در عالم رمان‌نویسی، در عالم کتاب‌نویسی. واقعاً یک معجزه است … زمانی که جوان‌ها زیاد دور و بر من می‌آمدند قبل از انقلاب، بارها این را گفته‌ام که بروید یک دور حتماً بینوایان را بخوانید. این بینوایان کتاب جامعه‌شناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است.»

مهاتما گاندی / رومن رولان
«یک وقت به یکی از این آقایان اهل قلم و ادبیات که می گفت می خواهم شرح حالی از امام بنویسم گفتم، اگر می خواهی از امام شرح حالی بنویسی حتماً کتاب «مهاتما گاندی» را که «رومن رولان» نوشته بخوان. انصافاً «رومن رولان» در تصویرسازی آدم فوق العاده ای است.
هم در رمان هایش این طور است. هم در شرح حال هایش، «رومن رولان» یک، دو سه رمان بزرگ خوب دارد که از لحاظ داستانی، در حدّ رمان های درجه یک دنیا نیست اما از لحاظ تصویر و توصیف… به خصوص تبیین آن خصوصیات روانی و فکری چیز فوق العاده‌ای است…راجع به گاندی من خیلی کتاب خوانده‌ام اما هیچ کدام به خوبی این کتاب نبود. نویسنده مدت کوتاهی به هند رفته و شخصیت گاندی را ـ شخصیت معنوی او را ـ اندازه گیری کرده و با بهترین بیانی توصیف نموده است…»

لذات فلسفه / ویل دورانت

رهبر انقلاب در دیدار با برخی امامان جمعه در دی‌ماه 1380 در خصوص کتاب «لذات فلسفه» ویل دورانت گفته‌اند: «حتی در مطالب جدی هم می شود از کارهای هنری و ذوقی استفاده کرد. من یکی از مثال‌های خوبی که در این زمینه در نظر دارم، کتاب «لذات فلسفه»ی ویل دورانت است که مرحوم دکتر زریاب آن را بسیار عالی ترجمه کرده است.

در این کتاب «ویل دورانت» مطالب فلسفی غرب را با ذوقی‌ترین بیان‌ها مطرح کرده است. این کتاب مثل شعر می‌ماند و انسان وقتی آن را مطالعه می‌کند، اصلا نمی‌فهمد این کتاب فلسفه است. هم نویسنده و هم مترجم، خیلی عالی و با ذوقی زیبا و هنری، یک کتاب فلسفی را مثل یک لقمه چرب و نرم و شیرین، در دهان خواننده می‌گذارند… .

نهج البلاغه
«این نهج‌البلاغه را باید خواند و فراگرفت. در دوران اخیر، بسیاری از متفکران و اندیشمندان غیرمسلمان -نه فقط مسلمان‌ها- با نهج‌البلاغه آشنا شدند؛ کلمات امیرالمومنین را خواندند و دیدند؛ حکمت‌های مجسم در این بیانات را شنیدند و فرا گرفتند و از عظمت این کلام و صاحب کلام بهت‌زده شدند. ما به نهج‌البلاغه بیش از این بایستی توجه کنیم؛ بیش از این باید فرا بگیریم؛ بیش از این باید از دریای مواج حکمت امیرالمومنین بهره ببریم؛ همه‌ ابعاد کار را روشن می‌کند، همه‌ درس‌ها را به ما می‌دهد. علمای بزرگ اهل سنت درباره‌ این کلمات تعبیراتی دارند که انسان شگفت‌زده می‌شود.»

سیاست‌نامه خواجه نظام‌الملک

«من یک وقت زمان ریاست‌جمهوری، در شورای عالی انقلاب فرهنگی جمله‌ای را از کتاب «سیاست‌نامه» «خواجه نظام‌الملک» نقل کردم. این کتاب، یکی از متون بسیار زیبا و فاخر ادبی ماست. با اینکه هفتصد، هشتصد سال از آن زمان می‌گذرد -دوره‌ سلطان سنجر یا ملکشاه- درعین‌حال انصافاً مطالبش همچنان تازه است و انسان وقتی آن را می‌خواند، لذت می‌برد. به‌هرحال، یکی از توصیه‌هایی که به شاه زمان خودش می‌کند، این است: «زنهار! مردی را دو کار مفرمایی؛ مردی و کاری.» راست می‌گوید؛ یک مرد، یک کار.»

قلم و اصحاب قلم

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت177
#آزاداندیشی
#جایگاه_قلم_در_اسلام

????ن وَ القَلَمِ وَ ما یَسطُرون

در یادداشت قبلی به خلاصه نوشتن را در ثقلین بررسی کردیم
در این یادداشت سراغ این بیان حضرت روح الله روحی له الفداه می رویم که فرمود:
آن قدر که بشر از قلم های صحیح نفع برده است، از چیز دیگر نبرده است، و آن قدر که ضرر کشیده است، از چیزهای دیگر نبرده است. قلم ها و بیان ها با مغزهای مردم رابطه دارند

یقینا امام برزگوار این فرمایش را از این روایت استفاده کرده اند که فرمود العلماء باقون ما بقی الدهر
باید تاریخ را با این عینک دید که قلم علما چگونه آینده دنیا را تغییر داد و مردم را به سعادت رهنمود کرد
مگر می شود منکر این تاثیرات بود
رسول ختمی باید معجزه ای را بجا می گذاشت که بعد از او تا ابد و برای نسل های بعدی بماند و این معجزه با چه چیزی محقق شد ؟ قرآن ایا معجزه ای دیگر می توانید مثال بزنید که بعد 1400 سال هنوز باقی باشد
نه باقی باشد بلکه برای معجزه بودن خود تحدی کند
چه معجزه ای بعد 1400 سال هنوز کلید راهگشای مردم،نخبگان،رهبران مسلمان است و برای سعادت دنیا و آخرت آن به آن تمسک کنند.
این اثر قلم است
در لایه های پایین تر
از کتب اربعه گرفته که باعث زنده نگهداشتن اسلام شد و تا الان حوزه های علمیه از آن بهرمند هستند
می شود نادیده گرفت برکت و اخلاص شیخ عباس قمی در تالیف مفاتیح را که راهنمای سلوک اهل معرفت است .
یا
فتوای میرزای شیرازی در تحریم تنباکو
یا
فتوای آیت الله سیستانی در حکم جهادبا داعش
این گوشه ای از برکات قلم است
اما نکته ای دیگر که با کار ما مرتبط است
این است که برای طلبه که کارش با کتاب و قلم است
فرموده مولا علی که فرمودند: الکَتَبَ بساتین العلماء
اهمیت قلم چندبرابر می شود و جایگاه ویژه ای به خود می گیرد. و اهل قلم باید چندویژگی برای اثرگذاری رعایت کنند.
1.علمبت و تسلط به تراث و منابع اسلامی
2. تسلط یه جریان های فکری و فرهنگی دینا شرق و غرب
3. بهرمندی از نکات فنی مثل خوب نوشتن و آگاهی به قالب های یادداشت اعم از ژورنال و مقاله، کتاب، و…
3. ذائقه شناسی و رصد نیاز مخاطب
در این مورد باید به این نکته اشاره کرد طبیعتا یک فرد نمی تواند برای تمامی سلایق بنویسد پس بهتر این است که از ابتدا یک قشر را هدف گذاری کند و در تلاش فهم نیاز و دنیای فکری او باشد برای نوشتن برای انها

باشد که بتوانیم حق قلم را ادا کنیم و فردای قیامت با اصحاب قلم محشور شویم

آزاداندیشی و مردم سالاری دینی (1) تمهیدگر شکل‌گیری اراده ملی

مردم سالاری

مردم‌سالاری یعنی اراده عمومی جامعه نقش معیار در تعیین مقدرات و تصمیمات دارد، لذا در جامعه‌ی دینی علاوه بر مشروعیت آسمانی قوانین، قانون‌گذرای و حکمرانی؛ اراده ملی نیز یک پایه مشروعیت‌زا است.

البته باید اضافه کرد که قید دینی به مردم سالاری یک قید احترازی و تأسیسی است نه یک قید توضیحی؛ به این معنا که در هيچ ايدئولوژي اي نمي تواند و نخواهد توانست براي انسان سالاريت و محوريتي قائل شود، چون در غير ايدئولوژي ديني مردم در افقي قرار نمي گيرند كه اراده آن ها بخواهد محور حركت اجتماعي قرار بگيرد. زیرا در هر جايي كه دين محور و عليه المدار حركت اجتماعي جامعه نباشد، قطعاً و بتاً خواست و اراده عمومي انسان ها محور نخواهد بود، اين دين است كه انسان را خليفة الله مي داند و براي انسان كرامت قائل است و او را مخلوقي مي داند كه خلقت او تبارك الله به خالقش دارد؛ از فضاي ديني آن هم اسلام ناب فاصله كه بگيريم، اساساً انسان به اين معنا كرامت و احترامي ندارد، لذا در جامعه غير ديني قطعاً محور حركت اجتماعي به دست ملأ و مترفين خواهد افتاد و جريان هاي زر و زور و تزوير حتي اميال فطري انسان مثل آزادي خواهي و معنويت گرايي را نيز به نفع خود و براي به استحمار و استعمار در آوردن انسان مصادره خواهند كرد؛ در جامعه غير ديني مردم هيچ سالاريتي نخواهند داشت ولو با شعار دموكراسي سر آن ها كلاه بگذاريم و در نهايت يك طبقه سرمايه دار همه مقدرات جامعه را به دست بگيرند.

مدد آزاداندیشی به مردم سالاری دینی از راه فراهم کردن مقدمات شکل‌گیری اراده ملی

از آنجا که شکل‌‌گیری اراده (فردی و جمعی) متوقف بر آگاهی و شوق است، و آگاهی واقعی یعنی اطلاع از واقعیات تا بتوان اراده درستی مبتنی بر واقع داشت؛ در جامعه‌ای که آزاداندیشی فرهنگ شده باشد (توان اندیشیدن بدون اصناف تعلقات و محدودیت‌ها و تنها با انگیزه فهم واقع و دریافت حقیقت) زمینه برای شکل گیری اراده جمعی که روح مردم‌سالاری است، فراهم‌تر است. همچنین از آنجا که جوهره آزاداندیشی حق‌گرایی و حق‌پذیری است، در جامعه‌ی آزاداندیش شوق به حقیقت نیز بیشتر است لذا به اراده عمومی نیز نزدیک‌تر است.

اراده‌های جمعی که مبتنی بر یک آگاهی درست و عمیقی شکل نگرفته باشد، اساساً اراده‌های پایداری نیست و ترد و شکننده است؛ لذا حتی اگر با یک آگاهی غلط و یا سطحی اراده جمعی را بتوان شکل داد، این اراده نمی‌تواند در حد و اندازه‌های شکل دادن به یک جامعه مستحکم که در همه سختی‌ها و در مقابل همه هجمه‌ها و دشمنی‌ها و مهمتر از همه حملات تمدنی تمدن رقیب خود دوام بیاورد و مردمی دارای یک هویت واحد مبتنی بر انتخاب‌های بزرگ شکل بدهد، که بخواهد در این جامعه یک مردم‌سالاری درستی حکمفرما شود.

#یادداشت_368

عقیل رضانسب 14020719