رابطه بین گفتمان سازی و آزاداندیشی
رابطه بین گفتمان سازی و آزاداندیشی
میثم پیمانجو
گفتمان سازی چه رابطه ای با آزاداندیشی دارد؟ ایا آزاد اندیشی یک مفاد گفتمانی است همچنان که پیشرفت یک مفاد گفتمانی است؟ ایا ازاد اندیشی یک راه است در برابر گفتمان سازی؟ ایا اگر آزاد اندیشی نباشد گفتمان سازی میتواند تحقق پیدا کند؟
گفتمان سازی راهی است برای ایجاد یک ذهنیت عمومی فراگیر و گفتمان یک شبکه ای از مفاهیم است که مردم آن را قبول میکنند و با آن می اندیشند. فرق بین گفتمان و گفتمان ساری در ایجاد و اغدام است.
حال سوال اینجاست که آیا گفتمان سازان جامعه مفری از آزاداندیشی دارند؟ به عبارت دیگر این جامعه تصمیم ساز واراده ساز چگونه باید اراده ها را بسازند؟ ایا برای ساختن اراده ها به ضرورت باید ذهنیت مردم با آزاد اندیشی انسی گرفته باشد تا اراد ها جهت قیام برای ساختن ایران شکوفا شود؟
به چند نکته باید دقت کرد
- آزاداندیشی ذیل یک گفتمان متناقض است. اگر ما بپذیریم که قابلیت درک بیرون از گفتمان ها را داریم انگاه باید بپذیریم که ازاد آندیشی یعنی برون رفت از وضعیت گفتمانی . اگر تمدن غرب یک ذهنیت عمومی فراگیر در ساحت وهم برای بشر ساخته فقط ابرمردانی آزاد اندیشند که پا را فراتر از این کفتمان گذاشته و به گونه و زیست دیگری فکر میکنند. و این بدان معنا است که آزاد اندیشی راهی برای رسیدن به حقیقت است.
- گفتمان سازی از جنس روش است. هر ایده ای برای تحقق خود باید از روش گفتمان سازی استفاده کند. و این گفتمان سازی به گونه های مختلفی میتواند محقق شود.مثلا الگو سازی یک گونه ازمدل های تحقق گفتمان سازی است همچنان که کنش سیاسی نیز مدل دیگری است.
- آیا ازاد اندیشی از جنس روش است؟ به نظرمن پاسخ سوال مثبت است.
- سوال بعدی این است که بین دو روش آزاد اندیشی و گفتمان سازی باید یکی را پذیرفت؟ برداشت حقیر این است که هر کسی که میخواهد روش گفتمان سازی را پیگیری کند در مرتبه قبل باید راه آزد اندیشی را طی کرده باشد. به عبارت بهتر این ها دو روش در عرض هم و درمقابل هم نیستنند بلکه در طول یکدیکر قرار دارند.
- سوال بعدی این است که بدون آزاد اندیشی اساسا مرردم سالاری امکان تحقق دارد؟ باز برداشت حقیر آنست که خیر. تنها راه رسیدن به مردم سالاری عبور از سد دگماتیسم است. آزد اندیشان سالاری خواهند کرد و کسانی که به این مقام نرسیده اند پیروی بیش نیستند. فقط باید توجه داشت که در این معنا آزاد اندیشی از جنس روش نیست. یک کمال ضروری و مقدم برای رسیدن به مطلوب نهایی یعنی مردم سالاری است. همچنان که اخوت و زندگی گرایی مقدم و ضروری هستنند.
- با توجه به نکته بالا باید گفت در اینجا مفاد گفتمانی مردم سالاری از جنس آزاد اندیشی است. اگر به این نتیجه رسیده ایم که مردم سالاری باید و ضرورتا تبدیل به یک ذهنیت عمومی بشود باید مفاد آن را شرح دهیم.باید مفادی را بازگو کنیم که امکان تحقق مردم سالاری را به وسط می اورند. ما معتقدیم یکی از این مفاد آزاد اندیشی است. در نتیجه مخالف دعوی ما باید ادعا کند که آزاد اندیشی جزو مفاد گفتمانی مردم سالاری نیست.
- در نتیجه این ادعا که اصلا آزاد اندیشی در نظام اولولیت جامعه قرار ندارد یا از لحاظ راهبردی پرداختن به آزاد اندیشی در موقعیت فعلی اشتباه است ، رد میشود. زیرا دعوی با کسی بود که قبلا مردم سالاری را عطش عصری میدانست.