تقابل_زندگی_گرایی_و_آخرت_گرایی

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جلسه_342
#محمد_صحرایی
#یادداشت_97
#تقابل_زندگی_گرایی_و_آخرت_گرایی_امتداد متقابل فهمیدن وجود و ماهیت و امتداد نگاه ‌کثرت بین مابین خداوند و مخلوقاتش است.
نگاه غیر وجودی به عالم منجر میشود که زندگی گرایی را دنیاگرایی و در مقابل آخرت گرایی ببینیم.
وقتی نسبت ماهیت و وجود به درستی درک نشود و ماهیت حیث حدّی وجود دانسته شود زندگی و حیاتِ آمیخته به روابط و حیثیات ماهوی را هم حدّی و دنیایی و در مقابل آخرت و باطن می فهمیم و حال آنکه هویت یک ماهیت مثل سیب را حیث دارایی اش می سازد
سیب بودن سیب به بوی خوشش،رنگ قرمزش، طعم خاصش و مواد غذایی اش است
و وجود مهیمن بر همین ماهیات و دقیقا به همان تحققِ حیثیات ماهوی یعنی دارایی های خاصش، تحقق دارد و عینا به همان ادراک داراییهای ماهیت، فهم و درک میشود.
یعنی خداوند دقیقا سر صحنه ای که بو و طعم خوش سیب استشمام و چشیده میشود درک میشود.
لذا همان لحظه ای که متوجه بوی خوش سیب میشویم عینا و عینا و آناً و پیش از هر گونه تفکری و پیش از هرگونه تصوری، حضور قلب و رقّت قلب حاصل میشود حضور قلبی که در اثر توجه به داشته های آن نعمت و ماهیت و در نتیجه خودنمایی خدای واقعی و نه ذهن ساخته در قلب انسان محقق میشود.
و این خدای واقعی آن خدایی نیست که معمولا سعی میکنیم با فکر کردن و مخلوق او دانستن ماهیات و گره زدن های دیگر بین او و ماهیات، متوجهش شویم.
خدایی که قرآن معرفی میکند خدای ذهن ساخته نیست که بخواهیم با صغری و کبری چیدن و ربط ذهنی برقرار کردن بین او و مخلوقات و ماهیات به او منتقل شویم.
او خدای واقعیت است لذا برای حصول حضور قلب در نماز نباید چشم ها را از ماهیات بست.
برخلاف خدای ذهن ساخته ی توهمی که برای حصول توجه ذهنی به او، باید چشم را ببندیم و از ماهیات و مخلوقات چشم بپوشیم و به ذهن فشار بیاوریم.
نتیجه ی این وجودفهمی و خدا فهمی وهمی و ماهیت حدّ زننده بر وجود این میشود که زندگی گرایی را دنیاگرایی یعنی در مقابل آخرت گرایی و خداگرایی میفهمیم.
بلی درست است آنچه که زندگی را در مقابل آخرت قرار میدهد غفلت ما از داشته های زندگی است،
غفلت از توجه به اینکه این سیبی که میخورم چه عطر و طعمی دارد، غفلت از اینکه همسری و انسانی در کنار ما وجود دارد که دارد فدای زندگی و تصمیمات ما میشود،
غفلت از اینکه از صبح تاشب در خانه انتظار ما را میکشد و زندگی و بچه های ما را سامان میدهد و زحمت ما را میکشد
این غفلت ها از دارایی های ماهیات و هست های زندگی باعث میشود زندگی ما، عین آخرت گرایی و خدا فهمی نباشد.

آباد کردن دنیا (#زندگی_گرایی) هدف مهم انقلاب اسلامی!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_260
#جلسه_342

💠 آباد کردن دنیا (#زندگی_گرایی) هدف مهم انقلاب اسلامی!

انقلاب اسلامی قیامی بود برای اینکه دین علاوه بر اینکه فهم و تبیین و تبلیغ شود آن هم در حد و حدود بخش فردی دین، همه دین اقامه بشود؛ همه دین اقامه بشود یعنی همه بخش های دین فرصت جاری شدن در حیات انسان که بخش عمده و مؤثر آن حیات اجتماعی انسان است را پیدا کند.
لذا رهبران این نهضت جوهره یعنی آن مغزای اصلی کار خود را این می دانند که باید مهندسی و رهبری زندگی دنیا به دست دین بیفتد،
«جوهرۀ اصلیِ مکتب امام بزرگوار، رابطۀ دین و دنیا است، یعنی همان چیزی که از آن به مسئلۀ دین و سیاست و دین و زندگی هم تعبیر می‌کنند. دین آمده است تا در این صحنۀ عظیم و در این عرصۀ متنوع، به مجموعۀ تلاش انسان شکل و جهت بدهد و آن را هدایت کند، لذا دین و دنیا در منطق امام بزرگوار ما، مکمل و آمیخته و درهم‌تنیدۀ با یکدیگر است….این درست همان نقطه‌ای است که از آغاز حرکت امام تا امروز، بیشترین مقاومت و خصومت و عناد را از سوی دنیاداران و مستکبران برانگیخته است» (14/ 03/ 1384) بيانات در مراسم شانزدهمين سالگرد ارتحال امام خمينى (ره)

حرکت دینی که می خواهد همه دین را اقامه کند، به صورت کاملاً طبیعی هدف غایی خویش را چیزی کمتر از بر پایی یک تمدن دیگر در مقابل این تمدن مستکبر و شیطانی غرب نمی داند:
«دهه‌های آینده دهه‌های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید.» (بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی)
«یک عنصر دیگری که لازم است برای این حرکت، این است که این حرکت باید یک جهت‌گیری مشخّصی داشته باشد؛ یک جهت‌گیری منطقی و قابل قبول، که در حرکت عمومی ملّت ایران که ما داریم پیشنهاد می‌کنیم و مطرح میکنیم، این جهت‌گیری، جهت‌گیری به سمت جامعه‌ی اسلامی یا تمدّن اسلامی است؛ یعنی میخواهیم برویم به سمت تشکیل یک جامعه‌ی اسلامی؛ و حرکت عمومی، ما را باید به اینجا و در نهایت به یک تمدّن پیشرفته‌ی اسلامی برساند.» (بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان با رهبر معظم انقلاب، 01/03/98)

#تمدن_یعنی وضعیتی که در آن همه نرم افزارهای زیست پر مؤلفه و پیچیده انسانی دینی شده باشد، یعنی هم نظریه آن از دین استنباط شده باشد هم مبتنی بر نظریه یک طرحی برای زیستن در آن عرصه تولید شده باشد؛ و هم در یک رفت و برگشت تجربی با صحنه عینیت اجتماعی فرایند اتقان نظریه و طرح را طی کرده و در اجرا به یک ثباتی رسیده باشد و در یک کلام می توان گفت که در آن عرصه اجتماعی در حال زیست اسلامی هستیم؛ وقتی که این نرم افزارها در یک سطح گسترده اجتماعی به هم دست داده باشند یک #زندگی_تمدنی شکل گرفته است، و وقتی که گستره جغرافیایی بین المللی پیدا کند #تمدن_اسلامی شکل گرفته است.

لذا می توان گفت که مسیری که انقلاب اسلامی به سمت اهداف غایی اسلام یعنی شکل گیری تمدن اسلامی که در آن #حیات_طیبه شکل گرفته است؛ در حال طی کردن است، مسیر #آباد_کردن_دنیا به همان معنای جوهری خود یعنی افتادن مهندسی و رهبری دنیا به دست دین است.

«راهى كه ملت ايران در پيش دارد، راه آباد كردن دنياست. علم، دانايى، اقتصاد، سياست، زندگى فردى، روابط اجتماعى، برنامه‏هاى كلان جامعه را _‌كه اجزای گوناگون دنياست‌_ بايد آباد كرد، پيش برد، رونق داد و آن‌ها را به شكوفايى رساند؛ و همۀ این‌ها در سايۀ دين تحقق پيدا خواهد كرد. امام اين را به ما آموخت؛ و همين عامل دشمنىِ آشتى‏ناپذير و خصومت كورِ ابرقدرت‏ها با نظام جمهورى اسلامى بود و امروز هم هست. امروز هم يكى از آماج‏هاى تهاجم دشمنان ما در سطح تبليغات جهانى، همين يگانگى دين و دنياست؛ مى‏گويند چرا دين را پيشوا و مهندس دنيا مى‏دانيد. آن‌ها احساس خطر مى‏كنند.» (14/ 03/ 1384) بيانات در مراسم شانزدهمين سالگرد ارتحال امام خمينى (ره)

در نتیجه باید چنان #زندگی_گرا باشیم و این آبادانی دنیا را دنبال کنیم که خود عامل یک حرکت و تحول انسانی در گام اول در جهان اسلام و در گام بعد در همه دنیا شود:
«باید زندگی در این کشور مایۀ رشک ملت‌های دیگر شود تا بخواهند از آن درس بگیرند؛ ملت‌ها در وجود شما اسلام و انقلاب اسلامی را تجربه می‌کنند». (14/ 03/ 1374) بيانات در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (ره) در مرقد مطهر
.

زندگی، مرگ، روز رستاخیز

#امید_فشندی
#یادداشت_199
#جلسه_342
#مشخصات_اسلام

🔰 زندگی، مرگ، روز رستاخیز

#مرگ‌اندیشی با #رستاخیزباوری گره خورده است و این دو وقتی با #زندگی‌گرایی اسلام قابل جمع است كه بتوان نسبت عمیقی میان آن‌ها برقرار كرد؛ نسبتی از جنس علیت، یا از جنس ظاهر و باطن، یا از جنس مؤثر و اثر، یا كاشت و داشت و برداشت:

مزرع سبز فلك دیدم و داس مه نو
یادم از كرده‌ی خویش آمد و هنگام درو

چه ظریف و زیبا فرمود كه “الدنیا مزرعة الآخرة”
دنیا برای زراعت است و آخرت، محصول

زندگی‌گرایی یعنی باغ‌بانی و زراعت!

البته انسان زنده است و باید برای زنده‌ماندن زراعت كند،
اما دارایی‌های او كه خبر از خلیفةاللهی‌اش می‌دهد، رسالت آبادانی و زنده‌داری و زندگردانی چیزهای دیگر را نیز بر عهده‌ی او نهاده:
هو أنشأكم من الأرض و استعمركم فیها (هود/61)

#زهد اما بویی از مرگ‌اندیشی و آخرت‌گرایی در فضای زندگی است؛ عنصر زمان را به كشاورز یادآورشدن است، اینكه روزگار در گذر است و دوران فصل بهار و پاییز دارد.

17 آبان 1400

نسبت معارف توحیدی و زندگی گرایی

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_82
#جلسه_342

نسبت معارف توحیدی و زندگی گرایی

طبق بیان جناب استاد زندگی گرایی اسلامی در دل آخرت گرایی است و بر همین اساسم مسیر ما می بایست از متدینان تمدنگرای ساده اندیشی که دنیاگرایی را به جای زندگی گرایی برگزیده اند جدا شود. از طرفی آخرت گرایی و معنویت طلبی بدون زندگی گرایی نیز ما را به تمدن نمی رساند و به نوعی می توان گفت وارد اتمسفر مکتب امام نمی شود.
حال یکی از سوالات مهم این است که در مکتب امام ره چگونه زندگی گرایی از عمق معارف توحیدی برخاسته است. این درحالی است که در دیگر فضاهای معنوی توحیدی شاید زندگی گرایی را نتوان به این شکل مشاهده کرد.
البته شاید بتوان سوال را جور دیگری نیز مطرح کرد!
چگونه می شود که برخی مدارس معرفتی توحیدی به زندگی گرایی نمی رسند؟ در حالی که به نظر می رسد لازمه ی اقامه ی توحید در دنیا و معنوی شدن حیات بشر زندگی گرایی ؟ به بیان دیگر زندگی گرایی مکتب جای تعجب ندارد، بلکه زندگی گرا نبودن برخی دیگر از مدارس معرفتی محل تعجب است! شکر الله مساعیهم
☘️

تمدن و تدین

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_342
#تمدن_اسلامی
#تمدن_و_تدین

🔰تمدن و تدین

🔺فرهنگ حاکم بر جامعه
➖اگر تحت تأثیر جهانبینی متفاوتی که ارائه می کند، بتواند تمام عرصه های زندگی مردم را تحت تأثیر و سیطره ی خود قرار دهد،
➖و همچنین دربردارنده ی سخنی فطری و نو باشد که بتواند هجمه های بیگانه را دفع کند و در طول زمان دوام بیاورد؛
قطعا می تواند تمدنی متناسب با خود را پدید بیاورد.

این ویژگی ها قطعا در دین مبین اسلام هست.
اسلام یک دین حداکثری است که هر آن به فکر شکوفایی فطرت آدمی است و برای تمام عرصه های زندگی مسلمان برنامه دارد و شریعت آن نیز مهیمن بر تمام ادیان گذشته است.

امتی که به اسلام ایمان بیاورند و برای خدا قیام کنند؛ اولین پاداشی که خدای متعال برایشان درنظر می گیرد، آبادانی زندگی دنیایی ایشان و بی نیازی از کفار و بیگانگان است. به عبارت دیگر امتی که به اسلام ایمان می آورند، از همان ابتدا در کار تمدن سازی هستند و تلاش هایشان برای رقم زدن یک زندگی دینی آنها را وادار به برپایی یک تمدن دیگر بر پایه ی اسلام میکند.

حقیقتا اعتقاد داریم که شریعت اسلامی یک معجزه است و در اثر پایبندی به آن است که فرهنگ متفاوتی و سختی در جامعه شکل می گیرد و همین فرهنگ نظام های مختلفی را سامان می دهد.

مثلا عده ای که اهل تقوا پیشه کردن هستند، در تمام شئون زندگی تقوا پیشه می کنند و خوف الهی که در دل دارند، حب دنیا را از این ها می گیرد؛ اولین ثمره ی این دیدگاه، در اقتصاد نمایان میشود، در همین ایام درگیری کشورهای دنیا با توطئه ی کرونا مشاهده کردیم و دیدیم آن وقتی که در مردم در بلاد کفر به خاطر یک دستمال توالت به دنبال سفره کردن شکم هم بودند، مردم ایران به دنبال راه اندازی کمپین ها و فراخوان های اجتماعی برای کمک به قشر مستضعف بودند.

خلاصه اعتقادات و شریعت اسلامی به شدت سویه ی فرهنگ ساز و تمدن ساز دارد و نافرمانی از هر گوشه از این فرامین قدسی، یک قدم ما را از رسیدن به یک بهشت دنیایی دور تر می کند و باعث می شود که نسلی دیگر از مسلمین آرزوی زندگی در عصر ظهور امام معصوم(عج) را با خود به گور ببرند.

#پس_خواهرم_حجابت_برادرم_نگاهت…

اسلام_دین_اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مصطفی_امیدی
#یادداشت_60
#جلسه_342
#مشخصات_اسلام
#اسلام_دین_اجتماعی
#رد_یک_تفکر
یکی از مسائلی که در جلسه مطرح شد این نگرش بود که دلیل اجتماعی نامیدن اسلام بحث حکومت بوده و ریشه ی این که اسلام را اجتماعی می‌نامیم برای توجیه ضرورت داشتن حکومت در مرتبه سیاست هست و چون سایر ادیان میل به تشکیل حکومت ندارند در نتیجه دین را یک مسئله فردی میدانند
اولا اشکال اولیه در اینجاست که بحث تشکیل حکومت تقریبا در همه ی ادیان پر رنگ هست چه دین بودایی که به اصطلاح پیامبرش(اعتقاد به خدا ندارند تا پیامبر داشته باشند) خود یک شاهزاده بود تا دین به اصطلاح فردی مسیحی نوین که یکی از مهمترین عقایدش ورود به “پادشاهی خداوند” هست و در کل با یک دید کلی تر هر دینی که معتقد به منجی هست معتقد به تشکیل حکومت هست
در ثانی لزوما ملاک فردی یا اجتماعی بودن یک دین رابطه ی مستقیمی با حکومت سیاسی ندارد کما اینکه ادیانی هستند مثل هندوئیسم که نظام طبقاتی در دین خود دارند ولی در مرحله ی اجرا حکومت سیاسی متفاوتی با نظام عقیدتی خود دارند
به نظر من بیشتر این چیزی که در این بحث نیاز به تبین دارد اینست که
🔹اصلا آیا واقعا اسلام یک دین اجتماعی به ما هو اجتماعیست یا صرفا اجتماع ابزاری برای رشد فرد هست؟
🔹آیا آیات و روایاتی که بر روابط انسانی است دلالت میکنند صرفا از همین جهت(توجه به رشد فردیست) یا رشد و تعالی اجتماع بعنوان یه مجموعه اشخاص هدف هست؟
🔹 مهمتر از همه سعادت فرد مهم هست یا اجتماع و آیا می‌شود یکی را قربانی دیگری کرد یا خیر؟

از #خاتم تا #خمینی (۲)

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#جلسه_341
#جلسه_342
#علی_اکبرنژاد
#یادداشت_61

 

🔰 از #خاتم تا #خمینی (۲)

✅✅اسلام دین زندگی گراست.

🔸آنچه فطرت پاک توحیدی نوعا برای انسان می‌پسندد، هم‌گامی شریعت با طریقت است برای نیل به حقیقت. طریقت را در دل شریعت می‌جوید و شریعت را برخاسته از حقیقت می‌پسندد. فلذا دغدغه‌ی نگرش الهیاتی به مسلک‌های مختلف در اداره زیست فردی، خانوادگی و اجتماعی، به نظر می‌رسد که برخاسته از دل همین خواست فطری باشد.

🔸به دیگر تعبیر، فطرت توحیدی بشر، اگر از زنگارهای عالم ماده اندکی مبرا باشد، نیک خواهد فهمید که اصالت عالم بر حقیقت هستی تعلق دارد و اساسا دوگانگی و توازی میان ماده و معنا امری پوچ و بی‌معناست است. بلکه تکثرات نیز از دل یک حقیقت واحد جوشیده و از بستری واحد برخاسته‌اند.

 

✅✅ اسلام دین اجتماعی است.

🔸از لوازم زندگی‌گرا بودن اسلام، اجتماعی بودن این دین است. چون دین اساسا برای انسان آمده است؛ و انسان نیز چه از حیث مادی بنگریم، چه از حیث معنوی، با جامعه گره خورده است، فردِ انسانی، همواره پیوندی عمیق با دیگر انسان‌ها در خود حس می‌کند. به طوری که گویی نقصان ذاتی خویش را اساسا در اتصال با دیگری و پیوند خوردن با جامعه می‌جوید. طبع انسان مدنی است و نیز مشخص است که مسلک و آیینی که برای “انسان” آمده نیز مدنی باشد.

🔸اگر طبق نگاه عرفا، عقل و حیات انسان کبیر را برخلاف حقیقت اندماجی انسان صغیر، منتشر در میان آحاد بنگریم، پس ظرفیت‌های حیاتی انسان کبیر آنگاه پدیدار می‌شود که پیوندی عمیق میان آحاد برقرار گردد. و چون هر یک از آحاد به عنوان جزئی فهیم -که گویی به شخصیت کل، نوعی خودآگاهی دارد- آنگاه که به مبدأ جامع خویش -یعنی انسان کبیر- می‌نگرد، در خود پیوندی عمیق با دیگر اجزاءِ این کل، برای رسیدن به کمال حقیقی حس کرده و شدیدا آن را طلب می‌کند.

🔸به نظر می‌رسد ناب ترین نگرش به حقیقت کلی اسلام از چنین آبشخورهایی برخوردار باشد.

[ادامه دارد…]

شریعت سمحه و سهله

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_109
#جلسه_341
#شریعت_سمحه_و_سهله

اگر قواعد برخواسته از دین الهی را فطری بدانیم، قاعده سمحه و سهله را می توان قاعده ای هم‌آهنگ با تکوین و ملائم با فطرت بشری دانست؛ لذا در زمان حضور پیامبر ختمی قطعا دریافت احکام و شرعیت طبق این قاعده، دریافتی تکوینی است و نفس بشر بسیار همراه است.

اما می بینیم در عصر حاضر که بسیاری از پیچیدگی ها را جهل تئوریزه شده بشر به آن دامن زده و خلق کرده است دیگر نمی توان توقع داشت سمحه و سهله هم‌آهنگ با فطرت بشری نواخته شود زیرا موانعی از پیچیدگی ها شریعت را برای عبور از آن وارد وادی می کند که با طراحی قطعا پیچیده تر می بایست این موانع را دور زده یا از میان بردارد تا بتواند به بشر همان قواعد فطری را عرضه کند.

سوال این است که از این دست قواعد راهبردی را می بایست در هر عصری چگونه ترجمه کنیم؟
آیا می توان تمامی قواعد دست ساخته بشر که قطعا در تکوین دست برده و روزگار تعاملی خودش را پیچیده کرده است نادیده بگیریم؟

شریعت سهله و سمحه

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_134
#جلسه_341

✨شریعت سهله و سمحه

شریعت سهله و سمحه از چند حیث میتواند مطرح شود.
🔸 از حیث ارائه دین به انسان ها؛ که از چه طرقی به صورت نرم و لطیف این مفاهیم فطری به جان های آنها عرضه می شود که از عمق وجود و به راحتی به آنها گرایش پیدا میکنند و با گفتن چند کلمه، مسلمان میشوند.

🔸 از حیث هستی شناسی دین و اصول عقاید آن؛ که بسیار فطری و مطابق طبع بشر است و در مقایسه با عقاید دیگر، پذیرش آن برای بشر آسان تر است. و با همه پیچیدگی ها، نهایت سادگی و سهولت ممکن در آن گنجانده شده است.

🔸 از حیث ایدئولوژی و برنامه زندگی؛ نیز نهایت سهل گیری ممکن که برنامه را از مسیر اصلی خود خارج نمی کند و به رشد و سعادت بشر منتهی میشد در نظر گرفته شده است.

⏪احکام اسلامی به پنج قسم واجب، مستحب، مکروه، حرام و مباح تقسیم شده است. خود این نشان دهنده ی این است که به اقل موارد اکتفا شده و جز چیز هایی که مصلحت شدیده داشته و بدون آنها عملا سعادت انسان استیفا نمی شده، واجب نشده است. در مقابل نیز جز چیز هایی که مفسده ی شدیده داشته حرام نگشته است. در سایر موارد عملا به انسان آزادی عملی داده شده تا خودش مطابق حال خود آنها را انتخاب کند. اگر شریعت می خواست با سخت گیری و سرعت بیشتر انسان ها را به سعادت برساند، احکام آن باید بین دو دسته ی حرام و واجب خلاصه میشد. لکن بسیاری از احکام اسلامی از این دو دسته خارج گشته اند مثل مسواک که با وجود مصلحت بالایی که در لسان معصوم ع برای آن بیان شده، بازهم مستحب گشته است.

⏪از سوی دیگر خداوند به جز در دایره احکام عبادات، در سایر ساحات زندگی، به بیان چهارچوب های کلی و قواعد عامی که رعایت نکردن آنها مسیر زندگی بشری را از سعادت منحرف می نمود اکتفا نموده است. سعی شارع بر این بوده که تا جای ممکن پیشبرد امور طبق اراده ی انسان ها و عرف غالب جامعه انجام شود. لذا در احکام جزئی بیشتر به امضای احکام عقلا پرداخته و به جز موارد ضرورت شیوه ای را تاسیس ننموده است.

🔰اینها نشانه ی این است که بنای این دین بر سهل گیری است و اگر در جایی سخت گیری شده نشان دهنده ی آن است کمتر از آن مقدار امکان پذیر نبوده و انسان را به شقاوت می کشانده است.

سهله و سمحه در فقه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_125
#جلسه_341

بسم الله الرحمن الرحیم

⭕️سهله و سمحه در فقه

سهله و سمحه بودن شریعت اسلام، یکی از مشخصاتی است می‌توان از آن به عنوان گذرگاهی که البته بسیار حساس و خطرناک است، برای سنجش فهم دینی استفاده کرد. اگر فهمی از دین داشته‌ایم که سازگاری با سهله و سمحه ندارد، باید در فهم خود تجدید نظر کنیم.

برای وارد کردن سهله و سمحه در فقه باید این مشخصه را به یک قاعده‌ی فقهی تبدیل شود و به اثبات حجیت آن پرداخته شود. البته قبل از آن لازم است بررسی شود که سهله و سمحه در قواعد فقهی موجود آمده است یا نه؟
اولین قواعدی که به ذهن خواهد رسید، قاعده‌ی لاضرر و قاعده‌ی لاحرج است. یک نکته‌ای که خوب است در این قسمت مورد توجه قرار گیرد این است که آیا این دو قاعده یکی هستند یا نه؟ اکثر فقها این دو قاعده را متفاوت از همدیگر می‌دانند ولی در مقام کاربرد، کاربرد این دو قاعده را یکسان می‌دانند. استفاده از قاعده‌ی لاضرر و لاحرج در بین فقیهان رواج داشته و دارد ولی از قاعده سهله و سمحه، استفاده‌ای نشده است و کمتر مورد توجه بوده است ولی میتوان در همین قاعده‌ی لاضرر و قاعده‌ی لاحرج، روح قاعده‌ی سهله و سمحه را دید. لذا نمی‌توان به راحتی گفت که در فقه از سهله و سمحه بودن شریعت استفاده نمی‌شود و مدنظر فقها قرار نمی‌گیرد.
البته برای روشن شدن این بحث، لازم است که مراد از سهله و سمحه را هم روشن کنیم، اینکه می‌گوییم شریعت سهله است یعنی چه؟ یعنی مقابله با رهبانیت دارد و زندگی‌گرا است؟ یعنی در مقایسه با دیگر ادیان و مکاتب آسان‌گرفته است؟ به‌ازای ثمرات این شریعت و یا به‌ازای حق الهی مقابل آن آسان است؟
در فقه بیشتر بر سمحه بودن شریعت تاکید می‌شود و سهله بودن آن کمتر مورد توجه است، مثلا اگر معنای سهله بودن شریعت، زندگی‌گرایی شریعت باشد، باید در مباحثات فقهی و در استنباطات فقهی، جایی برای زندگی و زندگی‌گرایی هم در نظر گرفته شود، که در ظاهر چنین چیزی دیده نمی‌شود.

شریعت سهله در قرآن کریم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_258
#جلسه_341

💠 شریعت سهله در قرآن کریم

شهید مطهری در بحث مشخصات اسلام از منظر ایدئولوژی یکی از این مشخصات را «سماحت و سهولت» می دانند و می فرمایند: «در اين شريعت به حكم اينكه سهله است، تكاليف دست وپا گير و شاق و حرج آميز وضع نشده است و به حكم اينكه سمحه (با گذشت) است، هر جا كه انجام تكليفی توام با مضيقه و در تنگنا واقع شدن گردد، آن تكليف ملغی می‏شود.»
مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 241

همانطور که معلم شهید معنا فرمودند سهله مقابل حرج آمیز و سمحه مقابل مضیق است؛ مواردی که قرآن به عنوان برداشتن حرج نام برده به شکل زیر است:

1️⃣ حکم تیمم بدل از وضو و غسل
يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى اَلصَّلاٰةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى اَلْمَرٰافِقِ وَ اِمْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى اَلْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضىٰ أَوْ عَلىٰ سَفَرٍ أَوْ جٰاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ اَلْغٰائِطِ أَوْ لاٰمَسْتُمُ اَلنِّسٰاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مٰاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ مٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿المائدة، 6﴾

2️⃣ حکم معافیت ضعیف و مریض از جهاد
لَيْسَ عَلَى اَلضُّعَفٰاءِ وَ لاٰ عَلَى اَلْمَرْضىٰ وَ لاٰ عَلَى اَلَّذِينَ لاٰ يَجِدُونَ مٰا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذٰا نَصَحُوا لِلّٰهِ وَ رَسُولِهِ … ﴿التوبة، 91﴾
لَيْسَ عَلَى اَلْأَعْمىٰ حَرَجٌ وَ لاٰ عَلَى اَلْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لاٰ عَلَى اَلْمَرِيضِ حَرَجٌ … ﴿الفتح‏، 17﴾

3️⃣ حکم مباح بودن ازدواج با زن مطلقه فرزند خوانده
فَلَمّٰا قَضىٰ زَيْدٌ مِنْهٰا وَطَراً زَوَّجْنٰاكَهٰا لِكَيْ لاٰ يَكُونَ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوٰاجِ أَدْعِيٰائِهِمْ إِذٰا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كٰانَ أَمْرُ اَللّٰهِ مَفْعُولاً ﴿الأحزاب‏، 37﴾
مٰا كٰانَ عَلَى اَلنَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمٰا فَرَضَ اَللّٰهُ لَهُ سُنَّةَ اَللّٰهِ فِي اَلَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كٰانَ أَمْرُ اَللّٰهِ قَدَراً مَقْدُوراً ﴿الأحزاب‏، 38﴾

4️⃣ حکم اختصاصی پیامبر ص در نکاح با زنان مؤمنی که خود را به نبی هبه می کنند

يٰا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ إِنّٰا أَحْلَلْنٰا لَكَ أَزْوٰاجَكَ اَللاّٰتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ مٰا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمّٰا أَفٰاءَ اَللّٰهُ عَلَيْكَ وَ بَنٰاتِ عَمِّكَ وَ بَنٰاتِ عَمّٰاتِكَ وَ بَنٰاتِ خٰالِكَ وَ بَنٰاتِ خٰالاٰتِكَ اَللاّٰتِي هٰاجَرْنَ مَعَكَ وَ اِمْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهٰا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرٰادَ اَلنَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهٰا خٰالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ اَلْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنٰا مٰا فَرَضْنٰا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوٰاجِهِمْ وَ مٰا مَلَكَتْ أَيْمٰانُهُمْ لِكَيْلاٰ يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَ كٰانَ اَللّٰهُ غَفُوراً رَحِيماً ﴿الأحزاب‏، 50﴾

❇️ در آیه اول و دوم در واقع دارد تکلیف ما لا یطاق را از انسان بر می دارد، یعنی سهل گرفتن دین به این است که فاقد الماء را از اعمال عبادی محروم نمی کند، یا او را موظف با مشقت سنگین برای یافتن ماء نمی کند. همچنین مریض و ناتوان از جنگ را از جهاد معاف می کند، چون اصلاً توان این کار را ندارد.
❇️ در آیه سوم می خواهد یک حکم خود ساخته که حکم الله نیست، را بردارد. اگر بشریت دست به احکام خود ساخته بزند، اینقدر این مضیقه ها را زیاد خواهد کرد که همین می تواند باعث انواع فسادها در جامعه شود.
❇️ در آیه چهارم یک حکم اختصاصی پیامبر «ص» را بیان می کند که فلسفه آن برای نویسنده چندان روشن نیست! ولی هر چه هست با وجود امکان ازدواج و داشتن کنیز همچنان حرجی از این جهت برای نبی متصور شده که جایز شده که زنانی خود را به نبی هبه کنند و نبی به نکاح خود در بیاورد. شاید به خاطر این نکته باشد که اشرف الانبیاء و اشرف ما سوی الله را خداوند می خواهد از این جهت در کوچکترین سختی قرار ندهد.

🔷 در جمعبندی می توان گفت که موارد روشن آیات دلالت بر این دارد که سهله بودن دین به این است که احکامی که انجام آن از طاقت انسان خارج باشد برای او وضع نمی کند. لذا دامنه این سهل گیری اینقدر باز نیست که نگرانی ایجاد شود که این قاعده در لایه احکام باعث سکولار کردن فقه شود.
.🔺 باید این بررسی در روایات مربوط به این بحث و همچنین سیره فقها نیز بررسی شود، توفیق شود در یادداشت دیگری بررسی خواهم کرد.

پارادوکس شریعت سهل

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#شریعت
#سهل
#پارادوکس
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_117
#جلسه_341

🔰پارادوکس شریعت سهل🔰

یکی از ادعاهایی که اندیشمندان اسلامی براساس روایت حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم می کنند. این است که اسلام دین سمحه و سهله است. از طرف دیگر اندیشمندان اسلامی این ادعا را در باب اسلام زیاد مطرح کرده اند که پر شریعت ترین دین، اسلام می باشد کما اینکه برخی گفته اند که دین یهودیت مجموعا 600 فرع فقهی دارد اما در اسلام آن هم با وجود فقه اخص فقط برای نماز بیش از 2000 فرع فقهی وجود دارد. چیزی که در این جا مطرح می شود این است که آیا این خود وصف شریعت سهل یک پاردوکس نیست؟
اسلامی که به پر شریعتی مشهور هست چگونه می تواند شریعتش سهل باشد؟ پر شریعتی خود دلیلی بر سخت گیری و حساسیت بالاست. چرا که مکلف باید برای اکثریت اعمال و رفتار خودش در پی حکم شرعی باشد و این یعنی تکلف و سختی.
اگر نتوانیم مراد از سهل و سمحه بودن اسلام را معین کنیم، شاید اسلام متهم به پارادوکس شریعت سهل دچار شود.

فقه بی عقل

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#فقه
#اجتهاد
#عقل
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_118
#جلسه_341

🔰فقه بی عقل🔰

از گذشته در فقه منابع فقه را چهار چیز برشمرده اند. قران ، سنت و عقل و اجماع. اما توجه به عقل و اجماع هیچ گاه مانند یک منبع نموده است.
در کلام عقل را به عنوان یکی از منابع اجتهاد اثبات می کنند و حتی در اصول فقه خیلی از قواعد را با کمک از عقل و قواعد عقلایی اثبات می کنند اما وقتی به سراغ فقه می رویم، دیگری اثری از جایگاه عقل در آن نیست.
عقل را محدود به دایره کلیات کرده و از آن طرف فقه را محل جزئیات نموده و به همین سبب نقطه اتصال آن دو را قطع می کنند. و تمام ارتباط عقل و تفقه با واسطه اثبات قواعد اصولی می شود. اما در صورتی که قرار بود عقل یک منبع باشد برای کشف احکام.
فلذا این سوال مطرح هست که جایگاه عقل در فقه چیست ؟ آیا عقل فقط یک منبع تزئینی می باشد. و در نهایت این سنت و قران است که پاسخگو مسائل است ؟ و یا عقل توانایی حضور فعال تر در صحنه تفقه و اجتهاد را دارد؟
اجتهادپذیری و فقه پویا شریعت اسلام را، به عقل نسبت می دهند، آیا این مقدار از حضور عقل در صحنه تفقه توانایی پویایی فقه و اجتهادپذیری آن را دارد؟!
مسئله جایگاه عقل در فقه و اجتهاد از مهم ترین مسائل المدخل اصول فقه می باشد که کمتر مورد توجه اصولیان و متکلمین قرار گرفته است.

سهولت در طریقت

بسم الله الرحمن الرحیم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_48
#جلسه_341

🚀سهولت در طریقت

هدف از خلقت انسان بندگی و رسیدن به حقیقت توحید است.
همه ادیان برای چنین غایتی نازل شده‌اند و با توجه به استعدادشان به مرتبه‌ی خاصی از توحید وصول یافته‌اند.

به جهت صیرورت عقول و ارتقا پیدا کردن نیازها و استعداد‌های بشر در هر عصری، دینی متناسب با آن فرستاده شده است. که شریعت محمدی ص روزی امت ما شده است.
یکی از ویژگی های دین اسلام سهله بودن آن است.
معنای آن این است که به صورت خیلی عادی و زندگی‌گرا تدریجا انسان را به عبودیت و حقیقت می‌رساند.

این برنامه سلوکی طوری است که با گرایش‌های ذاتی انسان تعارضی ندارد و سوار بر میل باطنی انسان، او را به توحید می‌‌رساند. خیلی عادی و در بستر یک زندگی با نشاط و مفرح.

شاید در یک تحلیلی به توان گفت که امت خاتم ص به خاطر استعدادی که دارد دیگر لازم نیست به سختی و مشقت به توحید برسد و در بستر یک برنامه نرم و روان، امکان وصول به توحید برایش فراهم شده است.
این اقتضا در امم سابق نبوده است. لذا رهبانیت و سکوت طولانی یکی از دستورات سلوکی برای رسیدن به توحید بوده است.
و‌‌‌…

مرز سهولت و تساهل

#یادداشت
#یادداشت_79
#سعید_خورشیدی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_341
#شریعت_سهله_سمحه
#مرز_سهولت_و_تساهل
ادله فراوان قرآنی و روایی، اسلام را دارای مشخصه سهولت و سماحت میدانند.
شیعه از این حیث ادعای سهولت میان همه مذاهب را دارد.
از آنجا که سهولت یک شریعت را فقط در نسبت با شرایع دیگر میتوان لحاظ نمود، میتوانیم این مشخصه را نیز در قیاس با شریعت ادیان دیگر، بپذیریم!
اما با دقت در معنای سهولت و سماحت، سوالاتی برای افرادی که دغدغه حفظ بنیادهای دین و شریعت را دارند، ایجاد میشود:

چه چیزی مرز میان سهولت و تساهل که اولی عنصری مثبت و دومی عنصری منفی شناخته میشود را حفظ میکند ؟
اگر سهولت و سماحت را در فقاهت همراه عنصر زمان و مکان لحاظ کنیم، میتوان گفت سهولت و سماحت برای مردم هر دیار و هر روزگاری فراخور عرف آنان تعیین میشود ؟ این عرفی شدن اسلام نیست ؟

پاسخ این است که اسلام در واقع عرفی هست و عرفی بودنش دقیق و معجزه گون است و لذا از باب استحاله تحصیل حاصل، نمیتوان آن را عرفی کرد !
جامع است و لازمه جامعیت این است که قابلیت تطابق داشته باشد و بتوان اصول آن را در فروع تطبیق نمود. تطبیق جداگانه فروع نیز از این باب است که زمان متغیر است، مکان متغیر است، و از این دو بالاتر انسان متغیر است و به تبع او فرهنگ و عرف هم متغیر است.
شریعت اسلامی هم قرار است در هر شرایطی جاری شود و انسان را با خودش به دل دریای ملکوت ببرد.

اما فقیه هنگام تطبیق مناسب عصر باید نکات بسیاری را مد نظر داشته باشد :
یکی از این نکات این است که باید همه جوانب بررسی شوند !
هنگامی که فقها همه ابزار فقاهت اعم از عقل و نقل را حاضر میکنند و در فروع فقهی تتبع مینمایند، گاهی از مفهومی یاد میکنند که صاحب جواهر آن را “مذاق شریعت” نامیده اند.
چشیدن مذاق شریعت به معنای نگاه جامع، هنگام اجتهاد به شریعت جامع اسلام است. باید اصول محوری اسلام و قواعد فقهی و محورهای مطالبات شریعت ( تقریبا همان مقاصد الشریعه ) را فهمید و همه را لحاظ نمود.
رعایت این نکته یکی از مواردی است که مرز تساهل و سهلت را تا حدودی حفظ میکند.
این نگاه جامع به اصول و قواعد شرعی اسلام اگرچه در آثار اکثر فقها دیده میشود اما متاسفانه از جانب اصول فقه پشتیبانی نمیشود.

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مصطفی_امیدی
#یادداشت_59
#جلسه_341
#شریعت_سهل_و_سمحه
دین اسلام در مقایسه با ادیان دیگر به معنای کلمه دین آسانی هست تا آنجا که دین یهود به واسطه حلال های زیاد در دین اسلام به نبوت رسول اکرم و دینش شک کردند شاید برای ما ملموس نباشد ولی وقتی در مقایسه با سایر ادیان بسنجیم به این نکته پی می‌بریم مثلا اکثر عرفای طی طریق کرده یکی از مهمترین راهکارها برای کسب مدارج بالای عرفانی را نماز اول وقت می‌دانستند و حتی تا آنجا که حتی نماز بدون حضور قلب را هم مفید کسب معرفت می‌دانستند حالا مقایسه کنید با موارد زیر در ادیان مختلف:
مثلا نظام طبقاتی در هندوئیسم وقتی که شما به در یک خانواده هندو متولد می‌شوید یک شناسنامه همراه شناسه خود دارید که نشان دهنده ی طبقه شماست مثلا اگر در طبقه پیشه ور به دنیا بیایید نمی‌توانید حاکم یا حتی روحانی شوید و باید به همان مشاغل تعریف شده برای طبقه خود بسنده کنید و منتظر تناسخ و زندگی آینده خود باشید این زمانی بد تر میشود که شما حاصل ازدواج دختر طبقه بالاتر با پسر طبقه ی پایین باشید این ازدواج که نامشروع تلقی می‌شود حاصلش بچه ای در طبقه بندی نجاسات میباشد. نجاسات لزوما برای گذران زندگی باید از تخلیه فاضلاب و سوزاندن اموات و سرقت از اموال اموات امرار معاش کنند و حتی سایه آنها نباید بر افراد عادی بیافتد.(مقایسه شود با محدودیت های ولد زنا)
یا مثلا در یکی از شاخه های دین هندو پوشیدن هرگونه لباس برای مردان در گرما و سرما جائز نیست یا بعنوان دیگر مثال در یکی دیگر از شاخه های هندوئیسم طی طریق جز از روزه مرگ ممکن نیست و افراد بعد از طی ریاضت هایی سخت در آخر برای رسیدن به موکشه ترک خوردن می‌کنند تا بمیرند(مقایسه شود با نماز اول وقت) از این دست احکام و مناسک در اکثر ادیان وجود دارد حال برخلاف آنها دینی آمده که نه رهبانیت کاتولیکی دارد نه ریاضت شرقی و جالب تر اینکه عرفای آن از طرق ساده به مدارجی بالاتر از تصور گذشتگان رسیده اند و این سهولت تحقیقا در بیت ادیان بی سابقه هست

ضمنا دوستان خورده نگیرند که نه خیر مسیحیت دین آسان تری هست اولا مسیحیت چه شاخه ارتدوکس ش چه شاخه کاتولیک اش با این چیزی که بین ما معروف هست متقاوت هست اونها به شدت احکام سختی دارند که یک نمونه ی معروفش همین ترک ازدواج در مسیحیت کاتولیک هست
در ثانی مسیحیت هالیوودی حتی با مسیحیت آمریکایی هم زمین تا آسمون فرق میکنه چه برسه به مسیحیت پروتستان(که متفاوت از مسیحیت لوتری شده) و چه مسیحیت های با اصالت تر مثل ارتدوکس و کاتولیک
یهودیت هم که نیاز به توضیح نیست

دایره تاثیر فهم سهله و سمحه از دین

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_81
#جلسه_341

🔹 دایره تاثیر فهم سهله و سمحه از دین

با اندکی تامل در گفتار و سیره رفتاری یک عالم دینی ویا اسلام شناس می توان تشخیص داد که تلقی سهله و سمحه از شریعت در فهم اسلامی او وجود دارد یا نه. و همین مساله یکی از ریشه های بسیاری از پدیده های مهم از جمله حب و بغض های اجتماعی نسبت به یک عالم دینی و یا توانایی رهبری جامعه است. در حالی که اکثریت این بزرگواران ( چه آنانی که فهم سهله و سمحه از دین دارند و چه آنانی که ندارند) قائل به قرار گرفتن ویژگی سهله و سمحه در ادله اثبات احکام شرعی به عنوان مناط قطعی حکم نیستند و یا حداقل بر اساس بود و نبود این ویژگی حاضر به دادن فتوای عملی نیستند.

بنابراین نمی توان گفت که اگر سهله و سمحه بودن به عنوان ملاک حکم شرعی پا به فقه نگذارد پس دیگر این ویژگی در حد توصیف و تبیین های پسینی کارکرد دارد عملا بی فایده است.
البته واضح است که حتی در لایه ی فقه و افتا نیز تلقی سهله و سمحه از دین تاثیرگذار است اگرچه به صورت مستقیم و به عنوان ملاک حکم شرعی اخذ نشود.

🔸 اهمیت این موضع به این خاطر است که همین مساله به نوعی امتیاز و ویژگی مثبت #مکتب_اهل_بیت ع است. چرا که سختگیری فقه امامیه و انضباط اجتهادی ما باعث شده تا تلقی های متفاوت فقها از شریعت به راحتی و سهولت نتواند شریعت را دستخوش تغییر و نوسانات فراوان قرار دهد. بر خلاف فقه اهل سنت که فهم های کلامی فقها تاثیرات بسیار شدید و مستقیمی در فقه و شریعت می گذارد که اثرات نامطلوب آن را می توان به صورت افراط و تفریط های بسیار شدید یا گرایشات کاملا متضاد مکاتب فقهی مختلف مشاهده کرد.
☘️

شریعت سهله سمحه در روایات

[در پاسخ به عقیل رضانسب]
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_259
#جلسه_341

💠 شریعت سهله سمحه در روایات

روایاتی که در مورد این بحث مطرح است موارد زیر است:

1️⃣ عدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةُ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ عُثْمَانَ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُغْضَباً يَحْمِلُ نَعْلَيْهِ حَتَّى جَاءَ إِلَى عُثْمَانَ فَوَجَدَهُ يُصَلِّي فَانْصَرَفَ عُثْمَانُ حِينَ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ يَا عُثْمَانُ لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ أَصُومُ وَ أُصَلِّي وَ أَلْمِسُ أَهْلِي فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحُ.
الكافي (ط – الإسلامية) / ج‏5 / 494 – من لا يحضره الفقيه / ج‏1 / 12
🔺 روایت به لحاظ سندی خوب است، می شود صحیح السند محسوب شود.

2️⃣ و سُئِلَ عَلِيٌّ ع- أَ يُتَوَضَّأُ مِنْ فَضْلِ وَضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْ رَكْوٍ أَبْيَضَ مُخَمَّرٍ فَقَالَ لَا بَلْ مِنْ فَضْلِ وَضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ فَإِنَّ أَحَبَّ دِينِكُمْ إِلَى اللَّهِ الْحَنِيفِيَّةُ السَّمْحَةُ السَّهْلَةُ.
من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 12 / وسائل الشيعة، ج‏1، ص: 210

🔺به جز این دو روایت متن دیگری در متون اصلی ظاهرا وجود ندارد، روایت اول که روایت اصلی است به دلیل اینکه به لحاظ سندی قوت بیشتری دارد (روایت دوم ضعیف است) از نظر دلالت در بستر یک داستان رخ داده است که کاملاً معنای آن را جهت دارد می کند، اینکه زین عثمان بن مظعون به شکایت نزد رسول اکرم ص رفت، اینکه در تذکری که پیامبر به عثمان دارد هم در تفسیر سهله و سمحه بودن دین بحث ارتباط با همسر را آن هم با واژه أَلْمِسُ أَهْلِي که به معنای روابط زناشویی است می آورد و هم بعد در یک تأکیدی ویژه می فرمایند «فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي» و یکی از سنت های خودشان را اختصاص به ذکر می کنند: «وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحُ» نشان دهنده این است که عثمان بن مظعون چنان مشغول عبادت شد که از خانواده خود دوری می کرده است و همین باعث شکایت زن او شد؛ همانطور که اولین ذکر نبی اکرم ص هم به او این است که «لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ» و این نکته نشان می دهد که شریعت سهله و سمحه ویژگی شریعت است، یعنی مجموع احکام این صفت را دارند، و لذا نباید پا را فراتر از همین احکامی که آمده است گذاشت و عبادات جدیدی به شکل بدعت در دین خدا وارد کرد.

روایت دوم نیز بین دو امر مباح سهل تر را انتخاب کرده است، یعنی آبی که مسلمان با آن وضو گرفته است و به مقدار گرفتن وضو از آن باقی مانده است و آبی تمیز از ظرفی مناسب؛ هر دو امر مباح هستند لذا نمی شود دلالتی برای امور واجب و حرام داشته باشد.

🔷 در جمعبندی از این دو روایت می توان گفت که روایت در مقام جلوگیری از بدعت گذاری در بخش عبادات دین است و نهایت در میان دو امر مباح دستور به امر سهل تر را می دهد، لذا نه تنها این سهل گیری دارای دامنه وسعی است که بتواند باعث سکولار شدن فقه شود، این قاعده با این فضای معنایی اتفاقا مقابل روحیه متشرعین ایستاده است و آن ها را از افراط در امور عبادی و حساسیت به امور جزئی منع می کند، نه اینکه بخواهد تقویت کننده فضای روشنفکری باشد که دین اسلام کلاً فضا را به گونه ای سهل می گیرد که می توان با این قاعده به جنگ شریعت اسلامی رفت.

❇️ محتوای سهله و سمحه بودن دین در روایات #اهل_سنت نیز وجود دارد، در کتب اصلی اهل سنت یک باب به خود اختصاص داده با عنوان «باب الدِّينُ يُسْرٌ»
صحيح البخاري (1/ 16) سنن النسائي (8/ 121)

وَقَوْلُ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَحَبُّ الدِّينِ إِلَى اللَّهِ الحَنِيفِيَّةُ السَّمْحَةُ»
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنَّ الدِّينَ يُسْرٌ، وَلَنْ يُشَادَّ الدِّينَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ، فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا، وَأَبْشِرُوا، وَاسْتَعِينُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَيْءٍ مِنَ الدُّلْجَةِ»
صحيح البخاري (1/ 16)

وَقَالَ – عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ -: «بُعِثْتُ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ وَلَمْ أُبْعَثْ بِالرَّهْبَانِيَّةِ الصَّعْبَةِ»
الاختيار لتعليل المختار (4/ 181)

در فضای روایات اهل سنت هم این سهله بودن مقابل رهبانیت گرفته شده است.
.جالبه که زن عثمان بن مظعون که روایتی که در شریعت سهله سمحه داریم حاصل سؤال پرسیدن و شاکی شدن ایشان از شوهرش است بعداً مصداق آیه 50 سوره احزاب میشه که حکم اختصاصی هبه کردن زن مر خود را به نبی است.
َ اِمْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهٰا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرٰادَ اَلنَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهٰا خٰالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ اَلْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنٰا مٰا فَرَضْنٰا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوٰاجِهِمْ وَ مٰا مَلَكَتْ أَيْمٰانُهُمْ لِكَيْلاٰ يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَ كٰانَ اَللّٰهُ غَفُوراً رَحِيماً ﴿الأحزاب‏، 50﴾

عثمان بن مظعون جزو مسلمانان هجرت کننده به حبشه بود. ایشان سال دوم هجری از دنیا رفت و نخستین مهاجر دفن شده در بقیع است.
زن او به نام خولة بنت حکیم انصاری به نقل طبری بعد از رحلت حضرت خدیجه ایشون پیشنهاد ازدواج با عایشه و سوده را به پیامبر داد.
.

تبیین_منشأ_تمایز_شرایع

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#یادداشت_95
#جلسه_341
#تبیین_منشأ_تمایز_شرایع

پاسخ به یک سوال :
چگونه میشود که خدای واحد و مهربان در حق همه ی بندگان، شریعتش برای یک قوم سهل تر و راه برنده تر باشد از شریعتی دیگر.
توضیح:
مقدمه اول:
مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه شریفه ی “و اتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفعة و لا یوخذ منها عدل و لا هم ینصرون” بحث مفصلی در مورد شفاعت میکنند.
ایشان با تحلیل شفاعت نزد عرف و با واکاوی مفهوم آن، شفاعت را دخالت کردن شفیع در تام شدن سببیت میدانند و سپس مبتنی بر آیات شریفه ی قرآن، دو گونه شفاعت اثبات میکنند.
یکی شفاعت تکوینی که شامل همه ی سببیتهای عالم تکوین میشود مثل سببیت غذا برای حصول میل سیری. یعنی غذا شفیع است بر حصول کمال سیری از طرف اسماء الهی .
و دیگری شفاعت تشریعی است که در فضای جذب مغفرت و رحمت رحیمیه ی الهی می باشد.
نکته ی حائز اهمیت در شفاعت های شفیعان در نزد خداوند این است که در همه ی اینها نقصی از جانب سببیت الهی نیست و خداوند در جهت سببیتش تام است و تعلّق نگرفتن سبب به مسبب بخاطر نقصِ کسی است که قرار است در حق او شفاعت صورت گیرد.
مثلا بنده ای که مستحق عقاب است با آوردن اسم یا غفار الذنوب خود را از تحت اسم عقاب الهی خارج میکند و تحت اسم مغفرت الهی قرار میگیرد و در نتیجه مورد مغفرت الهی واقع شود.
در اینصورت گفته میشود اسم یا غفار شفیع او شده تا سببیت تعلّق غفران الهی در حقّ او تام شود.
مقدمه ی دوم: همه ی اتفاقات این عالم بر اساس قواعدِ بسیار دقیق از مسیر اسماء الهی جریان می پذیرد و آنچه که تعیین می کند چه اسمی جریان یابد وضعیت و ظرف کسی است که قرار است در حق او اسم الهی جاری شود.
مقدم
نتیجه گیری: در اینجا نقش حضرت محمد صلی الله علیه و آله بخوبی مشخص میشود که حضرت با کمال و لطافت وجودی خاصی که داشتند باعث شدند که کاملترین اسماء هدایت الهی از مسیر راحت ترین و لطیف ترین و گیراترین اسماء الهی جریان یابند و آن اسماء به مرحله ی حکم و دستورات الهی تنزّل یابند.
و به عبارت بهتر حضرت محمد شفیع همه ی امت در تنزّل نعمت هدایت الهی شده اند.
اینگونه است که شریعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله به یمن وجود مبارک ایشان کاملترین و لطیفترین و راحت ترین شریعت الهی است.

برخی_مظاهرشریعت_سهل و سمحه در قران مبتنی بر فرمایشات علامه در المیزان

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#یادداشت_96
#جلسه_341
#برخی_مظاهرشریعت_سهل و سمحه در قران مبتنی بر فرمایشات علامه در المیزان

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه ، نكفر عنكم سيئاتكم : اگر از گناهان كبيره اجتناب كنيد، گناهان صغيره شما را محو مى كنيم
و نيز فرموده :ان اللّه لا يغفر ان يشرك به ، و يغفر مادون ذلك لمن يشاء: خدا اين گناه را نمى آمرزد كه بوى شرك بورزند، و گناهان پائينتر از آنرا از هر كس ‍ بخواهد مى آمرزد و اين آيه بطور مسلم در غير مورد ايمان و توبه است ، براى اينكه ايمان و توبه شرك قبلى راهم جبران نموده ، آنرا مانند ساير گناهان مشمول آمرزش خدا مى كند.

اولئك يوتون اجرهم مرتين: اينان اجرشان دو برابر داده ميشود
و نيز فرموده : من جاء بالحسنه ، فله عشر امثالها: هر كس كار نيكى كند، ده برابر مثل آنرا خواهد داشت.
و نيز همانطور كه ميتواند عملى را با عملى ديگر مبدل نموده ، و نيز عملى اندك را بسيار كند، همچنين ميتواند عملى را كه معدوم بوده ، موجود سازد، كه در اين باره فرموده : و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان ، الحقنا بهم ذريتهم ، و ما التناهم من عملهم من شى ء، كل امرء بما كسب رهين:
كسانيكه ايمان آوردند، و ذريه شان نيز از ايشان پيروى نموده ، ايمان آوردند، ما ذريه شانرا بايشان ملحق مى كنيم ، و ايشانرا از هيچيك از اعمالى كه كردند محروم و بى بهره نمى سازيم ، كه هر مردى در گرو عملى است كه كرده و اين همان لحوق و الحاق است ، و مثلا كسانيكه عمل آباء نداشته اند را داراى عمل مى كند.