زنده نگهداشتن غدیر، به یک معنا زنده نگهداشتن اسلام است

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_58
#جلسه_331
.
حضرت آقا می فرمایند:«مسئله‌ی امامت و مسئله‌ی ولایت و زنده نگهداشتن غدیر، به یک معنا زنده نگهداشتن اسلام است. مسئله فقط مسئله‌ی شیعه و معتقدین به ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیست. اگر ما مردم شیعه و مدعی پیروی از امیرالمؤمنین حقیقت غدیر را درست تبیین کنیم، هم خودمان درک کنیم، هم به دیگران معرفی کنیم، خود مسئله‌ی غدیر میتواند وحدت‌آفرین باشد.» ۱۳۹۱/۰۸/۱۰
.
چرا ما در زمینه تبلیغ و ترویج شیعه هنر گذشتگان خود را نداریم و اصرار داریم خود را از تراث عظیمی که داریم، محروم کنیم؟!؟
.
مگر جز اینست که شیعه همواره در دوره های مختلف، به شدت و ضعف، در جایگاه تقیه بوده و در همین مقام تقیه تا کنون شیعه پیش آمده؟!؟ و چه خوب رشد کرده … !! ؟
.
قشری گرایی و ظاهرگرایی تا چه حد؟!؟ ما به دنبال ترویج اسم اهلبیت علیهم السلام هستیم، یا فرهنگ ایشان؟!؟
.
امروز، سنی که به دنبال نابودی رژیم صهیونسیتی است و هویت خود را، تقابل با غرب و آمریکا تعریف کرده، به فرهنگ اهلبیت علیهم السلام نزدیک تر است، یا شیعه ای که فقط از تشیع، به ظاهر برخی از مناسک ملتزم است و هیچ هویت تمدنی برای شیعه قائل نیست؟!؟
.
چرا ما نمی توانیم تقریر دلچسبی از اسلام و تشیع داشته باشیم، که به زبان اهل تسنن و حتی غیر مسلمانان به آنان ارائه کنیم و آنها را با حقیقت اهلبیت علیهم السلام آشنا کرده و به فرهنگ ایشان متصل و به مطلوب ایشان ملتزم نماییم؟!؟
.
منکر اهمیت قبول کردن ولایت اهلبیت علیهم السلام در زبان هم نیستیم و ما یک تمایزات فکری با اهل سنت، با مسیحیت، با یهودیت و با دیگر ادیان داریم، اما اگر در یک جبهه قرار گرفتیم، در حکم آیه‌ی شریفه‌ی «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إلاّ اللَّه وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا»(۲) هستیم.
.
کسی که شیعه‌ی امیرالمؤمنین است و تشیع را حقیقت اسلام می‌داند، باید پیرو اهل بیت باشد و باید دلش بتپد برای این که افراد دیگری را هم به این مکتب اضافه کند.

معیار فقر و غنای فرهنگی در جامعه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#جامعه
#فرهنگ
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_106
#جلسه_330

🔰معیار فقر و غنای فرهنگی در جامعه🔰

فرهنگ در یک حالت به معنای متفاهم عمومی تعریف می شود. حال با این تعریف از فرهنگ باید فقر فرهنگی را معنا کرد.
فقر فرهنگی را از دو جهت می توان مورد بررسی قرار داد. یکبار فرهنگ را به ما هو فرهنگ و بدون در نظر گرفتن متعلق آن مراد هست و یکبار با متعلق خود مد نظر است. فقر فرهنگی در حالت دوم که متعلق آن در نظر گرفته شده است به معنای دوری و یا نزدیکی آن فرهنگ به به صراط حق است. به هر میزان که فرهنگ آن جامعه از مسیر حق دور باشد آن جامعه در فقر فرهنگی بیشتری به سر میبرد.
اما فقر فرهنگی را طوری دیگر نیز می شود معنا کرد و آن توجه به فرهنگ به ما هو فرهنگ بدون متعلق آن هست.
اگر به همان معنای فرهنگ توجه شود می توان فهمید که چه جامعه ای دچار فقر فرهنگی شده است .
فرهنگ سه پارامتر دارد. عمق معانی متفاهم شده ، کثرت معانی متفاهم شده و میزان عمومیت آن ها، این سه پارامتر میزان فقر و یا غنای فرهنگی را در یک جامعه تعیین میکند.
جامعه ای درگیر فقر فرهنگی است که عمق معانی متفاهم آن و تعداد آن معانی و همچنین شمولیت و عمومیت آن ها در گستره جامعه اش کم باشد. و جامعه ای غنای فرهنگی دارد که عمق و تعداد معانی متفاهم آن زیاد بوده و همچنین گستره آن در جامعه به وسعت کل جامعه باشد.

صفویه سازنده هویت اصیل جامعه ایران

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#جامعه
#فرهنگ
#هویت_ایرانی
#صفویه
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_107
#جلسه_330

 

🔰صفویه سازنده هویت اصیل جامعه ایران🔰

هویت اصیل ایرانی متشکل از سه عنصر می باشد. اولین و مهم ترین آن اسلام با قرائت شیعی دومین آن ایرانیت و مرز و بوم جغرافیایی و سومین آن زبان فارسی آن می باشد.
این هویت به سبب فعل و انفعالاتی است که در دوران صفویه رقم خورده است. البته این نکته بر کسی پوشیده نیست که این فعل و انفعالات ریشه در گذشته تاریخی ایران داشته است. اما همه این انباشت تاریخی سرانجام در زمان صفویه در ایران به یک ساخت جدید و نو می رسد و هویت انسان و جامعه ایرانی شکل می گیرد.
بعد اسلام آن هم با قرائت شیعی مهم ترین و اساسی ترین بعد از هویت انسان و جامعه ایران است. جامعه ایران در قبل از به قدرت رسیدن صفویه یا مذهب شیعه را به صورت رسمی اتخاذ کرده بودند و یا به سبب جریان صوفیه در ایران تمایل و گرایش ویژه ای به تشیع داشتند فلذا حکومت صفویه با ایجاد یک حکومت کاملا شیعی به این بعد از هویت جامعه ایران معنایی ویژه بخشید و آن را در هویت جامعه ایران نهادینه کرد.
بعد دیگر ایرانیت و مرز و بوم ایران می باشد. صفویه اولین حکومتی است که بعد از اسلام بدون نظارت خلافت اسلامی توانسته ایران را تا حد امکان به صورت یکپارچه تحت یک حکومت واحد جمع کند. تا قبل از آن نام ایران کاربرد زیادی نداشته است چرا که یا تحت سیطره خلافت اسلامی بوده است و یا حکومت های محلی و اقلیمی مطرح بوده است و بیشتر نام های خراسان و سیستان و فارس و … مطرح می باشد تا نام ایران فلذا صفویه با ایجاد این حکومت و تعیین مرز و بوم رسمی و دقیق و حفاظت و پاسداری از آن ، این بعد را نیز در هویت و جان جامعه و انسان ایرانی نهادینه کرد.
اما بعد سوم زبان فارسی، تا قبل از صفویه زبان فارسی فقط در مناطق فارسی زبان استعمال می شده است و در مناطق کرد نشین و عرب نشین و ترک نشین و … زبان های محلی به صورت ویژه ای رایج بوده است اما صفویه با اعلام زبان فارسی به عنوان زبان رسمی کشور آن را نیز به بخشی از هویت ایرانیان اضافه می کند تا جایی که شاعران و ادیبان ترک و عرب و … نیز به زبان فارسی شعر می گویند.
این سه گانه اجزای تشکیل دهنده هویت اصیل جامعه و انسان ایرانیست. و شاید پذیرش این نکته که این صحنه و هویت اتفاقی رقم خورده است کمی غیر قابل پذیرش باشد و چه حکیمانی بودند آن مردان که این هویت اصیل را رقم زده اند.

مراد از اصالتهما در اصالت فرد و جامعه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#جامعه
#فرهنگ
#فرد
#اصالت
#اصالتهما
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_108
#جلسه_330

 

🔰مراد از اصالتهما در اصالت فرد و جامعه🔰

چیزی که سبب خلط در اصالت فرد و یا جامعه شده است، معنای اصالت است. عده ی زیادی از اندیشمندان اصالت را به معنای فلسفی در برابر حقیقت گرفته و وقتی قائل به اصالت جامعه می شوند مرادشان اصالت فلسفی و حقیقی است. این نتیجه ریشه در این دارد که در در لایه آثار همان طور که از فرد اثر حقیقی میبنند و آن را حقیقی میدانند از جامعه هم اثر حقیقی می بینند فلذا معتقد به حقیقی بودن با این معنا می شوند. از جمله این اندیشمندان شهید مطهری و علامه جوادی می باشند و آن را به مرحوم علامه طباطبایی نسبت می دهند و می گویند اولین بار علامه این بحث را در المیزان ارائه کرده است و در نهایت قائل به اصالتها شده اند.
اما شاید بتوان با خوانشی متفاوت از معنای اصالت، مراد از اصالتهما را تغییر داد. هنر مرحوم علامه طباطبایی در اعتباریات همین بوده است که برای اعتباری اثر حقیقی بیان می کند. علامه می فرماید که هر اعتباری محفوف به دو حقیقت می باشد. یک نیاز حقیقی و دیگری اثر حقیقی.
با این خوانش می توان این گونه ادعا کرد که جامعه با صرف داشتن اثر حقیقی ، خودش نیز حقیقی به معنای فلسفی نمی شود و باز اعتباری باقی می ماند.
اما معنای اصالت جامعه را در ادبیات علامه طباطبایی چه باید کرد؟ این اصالت به معنای فقهی – حقوقی می باشد. یعنی جامعه هم مانند فرد آثار حقیقی دارد فلذا حق و تکلیف های حقیقی دارد و این حق ها و تکالیف و آثار حقیقی منافاتی با اعتباری بودن جامعه از حیث فلسفی ندارد. و اساسا این هنر اعتباریات علامه طباطبایی است . کمااینکه چراغ قرمزی که اعتبار شده است برای ایستادن سبب اثر حقیقی نظم و کاهش تصادفات رانندگی شده می شود.
مراد از اصالتهما در اصالت فرد و جامعه اصالت حقیقی فلسفی نیست و این خلط حقیقت و اعتبار در کلام اندیشمندان بزرگوار ما می باشد. مراد از اصالت، آثار تکلیفی و حقوقی آن می باشد.
فتامل

جامعه، ماهیتی گستره آفرین برای فقه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#جامعه
#فرهنگ
#فقه
#خطابات_قانونیه
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_109
#جلسه_330

🔰جامعه، ماهیتی گستره آفرین برای فقه🔰

اگر در بحث اصالت فرد و جامعه، برای جامعه اصالت به معنای فقهی – حقوقی قائل شویم و از آن طرف اگر فقه وظیفه بیان حقوق و تکالیف را داشته باشد. باب جدیدی در فقه گشوده می شود و آن فقه جامعه است .
در خیلی از رویکرد های اجتماعی به فقه، فقه اجتماعی به معنای ، نگاه به مسئله های فقهی یک فرد به ما هو اجتماعی مد نظر است . یعنی یک فرد را هم از حیث فرد به ما هو فرد و هم از حیث فرد به ماهو اجتماعی در نظر گرفته و برای آن تکالیف و حقوقی را تعیین می کنند.
اما با این توصیف از جامعه و داشتن حق و تکلیف، جامعه خود نیز موضوع فقه قرار خواهد گرفت و این یک باب جدیدی در فقه با رویکرد اجتماعی می باشد. یعنی جامعه به ما هی جامعه تکالیف و حقوقی دارد. یعنی جامعه به ما هی جامعه موضوع احکام الهی قرار می گیرد.
مراد از جامعه فرد به هو اجتماعی نیست. بلکه همان ماهیت مستقل اعتباری است که آثار حقیقی دارد. با این نگاه موضوع احکام در برخی موارد افراد نیستند بلکه جامعه می باشد. شاید بتوان آیه {و لتکن منکم امة یدعون إلی الخیر یأمرون بالمعروف. .. } را نیز این گونه تفسیر کرد. . یعنی باید جامعه ای شوید که وجود شما امر به خیر و نهی از منکر باشد. یعنی این وظیفه جامعه هست.
مرحوم امام در بحث خطابات قانونیه سعی دارد از حیث اصولی، باب ورود به این نگاه به فقه را بگشاید فلذا در این نگاه، فقه حتی وظیفه ساختار سازی برای جامعه را نیز دارد.

جهان معنایی انقلاب

#محمد_امامی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_330
#فرهنگ
#صفویه
#خمینی
#انقلاب

🔅جهان معنایی انقلاب

📌اگر بخواهیم انقلاب خمینی را با صفویه قیاس کنیم، انقلاب هنوز نتوانسته به اندازه اقتدار صفویه برای ایرانیان جهان معنایی متفاوتی خلق کند، هنوزنتوانسته در تقابل با مدرنیته روح جدیدی در کالبد زندگی ایرانیان بدمد، کالبدی که در دوران صفویه با روح شیعی جان تازه گرفته بود و بخشی از پیکره خود را احیا می کرد وهنوز هم اگر تفاخری به تاریخ پر عظمت از ایران اسلامی داریم عمدتا از صدق سر میراث به جامانده از یک انتخاب بزرگ است که توده مردم با انتخاب صفویه رقم زدند..

📍امام خمینی چه جهان معنایی مشترک مقبولی برای ما خلق کرده است؟ مهم ترین معنای مشترک مقبول پس از خمینی چیست؟

〽️شاید بتوان خلاصه گفت: مهم ترین تلقی تحول یافته فرهنگ عامه در طول نهضت ، طرز حکومت اسلامی و رفتار حاکمان و حاکمیت با مردم است..انشالله اگر توفیق پرورش بیشتر بحث را پیدا کردم، ادامه میدهم…

مگر جامعه مختار را جور دیگری میتوان اداره کرد؟!

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_126
#جلسه_330

مگر جامعه مختار را جور دیگری میتوان اداره کرد؟!

خداوند متعال انسان را عاقل و مختار قرار داده و سعادت و شقاوت او را در گرو تعقل و انتخاب و اراده قرار داده است.
خداوند متعال میخواهد انسان خودش بفهمد و خودش مسیر سعادت را انتخاب کند. اگر خداوند می خواست انسان را به زور به سعادت برساند لازم نبود انسان خلق کند، ملائکه کافی بودند.

لذا انسان «باید» مختارانه زندگی کند، با انتخاب هایش رشد کند و به سعادت برسد. به عبارت دیگر انسان ها مجبور به زندگی مختارانه هستند.

⁉️برای به سعادت رساندن مجموعه ای از موجوداتی که باید مختارانه زندگی کنند و با اراده های خود رشد کنند و به سعادت برسد، چه روشی جز مردم سالاری را میتوان تصور کرد؟
🔰 این مردم باید امور در دست خودشان باشد، خودشان بفهمند، خودشان اراده کنند و در نهایت نتیجه انتخاب هایشان را ببینند و رشد کنند. لذا باید همه امور در دست خودشان باشد.( این روش با ولایت ولی الهی تنافی ندارد) هر روش دیگری غیر از این روش جامعه انسان را به غایت اصلی خودش نمی رساند، گرچه ممکن است برخورداری های مادی و حتی معنوی ای ایجاد کند.

دانش یا بینش؛ ارزشمندی و كارآمدی

#امید_فشندی
#یادداشت_190
#جلسه_330
#مشخصات_اسلام

🔰 دانش یا بینش؛ ارزشمندی و كارآمدی

اینكه دانش فی‌نفسه ارزش دارد، سخن درستی است اما راهگشا نیست.
همه‌چیز در این هستی ارزشمند است، چون هست و در پس این بودن حكمتی نهفته كه هستی آن را پیدا كرده.

اما اگر دغدغه‌ی كارآیی داشته باشیم، بیشتر باید در پی فهم “نسبت” این هست‌ها با حیات اجتماعی باشیم.

در زیست جمعی، بیش از #دانش به #بینش نیازمندیم و دانش به‌تنهایی نمی‌تواند میدان‌داری كند. (مگر دانشِ بینش)

دانشمندان منصف نیز وقتی با مقوله‌ی قدرت و حاكمیت دست‌وپنجه نرم كردند، بیشتر بر طبل بصیرت كوبیدند تا دانش، و بینش نیز چیزی از جنس بصیرت است: یك آگاهی انضمامی و متصل به میدان…

البته كه دانش به عنوان یك فضیلت انسانی باید مورد تشویق و ترویج حاكمیت قرار گیرد، اما نه اینكه دانشمندی را ارزش افضل معرفی كند یا دانشمندان را بر تخت تصمیم‌گیری نشاند.

مثلا فقه در میان علوم اسلامی از فضیلت دانشی خاصی برخوردار است، اما فقیهان لزوما از بینش و صلاحیت كافی برای سررشته‌داری سیاسی و اجتماعی برخوردار نیستند، چه اینكه جمهوری اسلامی هم در عمل، بر شرط #اجتهاد برای مسئولان روحانی نظام چشم‌پوشیده و “بینش سیاسی و مدیریتی” را بر “اجتهاد و تخصص علمی” ترجیح داده.

ماجراهای #حضرت_آقای_آملی ، آخرین زور نظام جمهوری اسلامی برای ولایت‌داری دانش «فقه» بر مدیریت كشور بود كه نشد؛ از قضا سركنگبین صفرا فزود..

ناگزیز، یا باید مفهوم مصطلح فقه را توسعه داد و بینش سیاسی و اجتماعی و مدیریتی را هم از حقایق ادّعایی آن برشمرد (با تأسّی به سكّاكی)، یا شرط اجتهاد را از شروط مسئولیت‌های حوزوی نظام حذف كرد.

#خلاصه آنكه دانش فضیلت است اما در منظومه‌ی فضائل افضل نیست، كار را باید به مرد میدان – بینش – سپرد.

18 مهر 1400

ما برای بقاء خودمان به وجود باری تعالی نیازمندیم

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_110
#جلسه_330

یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ
(فاطر/15)

مَوْلَایَ یَا مَوْلَایَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ، وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقِیرَ إِلَّا الْغَنِی

ما برای بقاء خودمان به وجود باری تعالی نیازمندیم

این فقر دائمی و ذاتی ما به حضرتش قوام ماست .

انسان را طوری طراحی کرده که دائم نیازمند باشد همیشه فقیر باشد
چون انسان فقیر همیشه دنبال رفع نیاز است دغدغه اش رفع نیاز است برای رفع تحیر و بدبختی
حالا خداوند علاه بر اینکه به ما گفته ای بشر تو کلا فقیری تو همیشه بدبختی این را هم گفته برای یک فقیر دائمی کسی جز غنی مطلق پاسخگو نیست
یعنی بدان کجا باید گدایی کنی
کجا باید کاسه گدایی را دراز کنی
نروی این عرض حاجت را در خانه دیگری که فقط یک غنی ذاتی داریم و آن وجود اقدس اله است .
حالا اهل بیت علیهم السلام کجای این داستان هستند بماند برای یادداشت بعد

حقیقت علم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#علم
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_111
#جلسه_330

 

🔰حقیقت علم🔰

علم تحت هیچ یک از مقولات قرار نمی گیرد. چرا که اساسا علم ماهیت ندارد که تحت مقولات قرار گیرد. علم یک پدیده مجزا نمی باشد. علم مرتبه ای از وجود می باشد. وجود وقتی به مرتبه علم می رسد، آنگاه موجود خودآگاه می شود.
فلذا علم از سنخ وجود می باشد.
این تفسیر از حقیقت علم می تواند روایت مختلف در باب علم را معنا بخش کند. اول العلم معرفت الجبار، راس العلم التواضع ، العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشا و …
چرا که اساسا این روایات حقیقت علم را در اتصال به حقیقت حق تعالی که وجود مطلق است قرار داده اند. یعنی اساسا حقیقت علم، اتصال به وجود حق تعالی می باشد. و هر چیز دیگر به جز آن حجاب محسوب می شود. و اتصال به حق تعالی اتصالی وجودی است . چرا که او وجود مطلق است و چیزی جز وجود نیست.
یعنی اگر وجود مادی در مرتبه ای از کمال خود، در طول وجود حق تعالی قرار گیرد، تبدیل به آن موجود خودآگاه می شود که آن علم است.
علم با این تفسیر، نور دیده می شود. و الا سایر تفاسیر از علم چیزی جز حجاب نیست.
و این تفسیر می تواند آن روایت امام حسن عسکری در باب آیه و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون را مفهوم کند. ایشان می فرماید ، لیعبدون ای لیعرفون. معرفت و علم مرتبه ای از وجود حق تعالی است . و اساسا، خلقت برای رسیدن به اوست.

علم و معرفت

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_114
#جلسه_330

جلسه امروز به سمت علم و معرفت رفت. یک جمله‌ی کلیدی جلسه امروز این بود که تمام طراحی‌های اسلام برای معرفت است، برای علم است. امّا این علم و معرفت کدام علم است؟ آیا با این بینشی که ما نسبت به علم داریم می‌توانیم به علم حقیقی برسیم؟ بینشی که حتی به علوم حقیقی هم دانش‌محور نگاه می‌کند و اصلا وارای آن را نمی‌تونیم تصور کنیم!

قطعا آن علمی که مدنظر است با تصور ما از علم متفاوت است؛ اگر نیم نگاهی به کافی شریف داشته باشیم در همان اوایل که کتاب فضل علم با توصیفاتی از علم روبرو می‌شویم که اصل قابل درک نیست که این دانش و علمی که ما به آن باور داریم این چنین توصیف شود.
آن چه علمی است که طلب آن را فرضة دانسته اند بر تمام مسلمانان؟ و یا اینکه طلب علم را کمال دین خوانده‌اند و یا جایی که علما را ورثه‌ی انبیا می‌شمارند و … این کدام علم است؟
آیا این تصوری که از دانش داریم را می‌توان متصف به این صفات کرد؟ اگر باب ثواب عالم و متعلم را مروری کنیم متوجه می‌شویم که این مقام و منزلت برای این تصوری که ما از علم داریم بسیار بزرگ‌تر و بیشتر است و بینش و باورمان را نسبت به علم باید تغییر دهیم و البته کار دشواری است اینکه بخواهیم آنچه در دوران طولانی در ذهن‌ما به عنوان علم رسوخ کرده است را تغییر دهیم و اول قدم آن است که علم حقیقی را بفهمیم و واقعا تصویر درستی از علم داشته باشیم که وقتی گفته می‌شود العلم نور، این برای مان قابل فهم باشد.

علم

#محمد_صحرایی
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_83
#جلسه_330

آنچه در سیره ی بزرگانی همچون مرحوم علامه ی حسن زاده مشاهده می شد احترام و دلسپاری به همه ی علوم بود.
اگر چه کم و زیاد داشت اما به کتاب ریاضی یا فیزیکی که دستاورد مسلمانان نبود هم با احترام مواجه میشدند و برای یادگیری آن ولع داشتند.
همیشه در ذهنم منطق اینگونه رفتارهای ایشان مورد سوال و شاید اشکال بوده و هست.
برایم نوعی اشتهای به دور از أهمّ و مهم کردن عقلایی و بدور از زندگی می نمایاند.
آیا همه ی اینها به جهت آثار دنیوی و برزخی این علوم است؟
علم فیزیک یا شیمی یا هندسه چگونه منشأ برای امتداد برزخی انسان خواهد شد؟
سرّ اینهمه احترام این بزرگان به علم و دانش چیست؟
همیشه در مواجهاتی که با افراد حوزوی داشتم به نظرم می رسید غالبا میتوان از طریق چهره و حتی راه رفتار و منش، طلبه ای که اهل تلاش علمی است را از طلاب دیگر تمییز داد حتی اگر طلاب دیگر اهل عبادت و تقوا باشند و حتی اگر علم مورد تلاش این طلبه علم اصول باشد.
خودم به این نتیجه رسیده ام که احتمالا علم به خودی خودش و فارق از آثار عملی اش، در انسان یک نحوه اثر و سعه ی وجودی ایجاد میکند.

قداست علم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_56
#جلسه_330

اَلْعِلْمُ ه‍ُوَ الْحِجابُ الاکْبَرُ
.
یکی از بلاهایی که مدرنیته بر سر ما آورده، اینست که علم را، از جایگاه قدسی خود آنرا تنزل داده و معنای علم را، به زیاد خواندن و زیاد شنیدن و زیاد نوشتن و … در ذهن ما تبدیل کرده.
.
این تغییر نگرش موجب شده که علم دیگر برای ما قداست زیادی نداشته باشد. کتاب های عرفانی ‌و اخلاقی حضرت امام و سایر حکما و عرفا را می خوانیم، اما اصلا احساس تهذیب و رشد معنوی نمی کنیم.
.
نگاه بیرونی به طلبه اینست که او هرروز در حال رشد و تکامل است؛ درحالیکه اصلا خود طلبه چنین مواجهه ای ندارد و حتی اساتید اخلاق هم در حوزه توصیه می کنند که در کنار کارهای علمی، برنامه تهذیبی هم، داشته باشید! انگار که علم آموزی، کار غیر مقدسی است که انجام می دهیم، مثل شغلی که بقیه مردم دارند و توصیه می شود برای آخرت خود هم، کاری بکنید!! پس این علومی که سراسر باید معنویت و رشد معنوی باشد، چیست؟!؟ چرا ما با خواندن این علوم، اصلا احساس لذت معنوی نمی کنیم؟!؟ همانطور که در دانشگاه علوم مختلف مهندسی و پزشکی و … می خوانند، ما هم در حوزه صرف و نحو و فقه و اصول و … می خوانیم!!!

خسارت حذف آداب علم آموزی

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_102
#جلسه_330
#خسارت_حذف_آداب_علم_آموزی1

در این جلسه مطلبی حضرت استاد درباره حذف و از دست رفتن آداب علم آموزی از تاریخ و عصر حاضر مطرح نمودند و خسارتی در مسیر پرنور تعلم دانستند. در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل امام رحمه الله علیه این بحث تا حدودی باز و تفسیر داده شده است.

در نگاه امام رضوان الله علیه، علم با وجود و کمال مطلق مساوق است لذا ایشان از طرفی قائل اند که هرجا هستی هست به همان اندازه شعاع علم هست و از طرفی عشق به کمال، عشق به علم است اما حضرت امام توضیح می دهند که این علمی که با کمال و وجود مساوق است علم حضوری است و نه حصولی، نهایتا می توان دریافت ایشان آن علمی را که ذیل جنود عقل به حساب می آورند علم حضوری است و جهل را در مقابل این علم قرار می دهند و البته این جهل را مساوق نقصان می دانند و به همین دلیل ایشان اختلافات علوم را ناشی از حجاب ظلمانیه می دانند و می فرمایند که «اگر فطرت محتجب نشود، و در غلاف طبيعت نرود، متوجه به معرفت مطلقه شود، و اگر محتجب شود، به اندازه احتجاب از معرفت بازماند، تا برسد به آنجا كه جهول مطلق شود».

این مطلبی را که حضرت امام ذیل جنود عقل و جهل مطرح می فرمایند عملا یک درگیری عمیق و حقیقی را با علمی مطرح می کنند که این علم در سطح علم شهودی و حضوری است و امام عالمی که بخواهد افسر این درگیری نام گذاری کند آن عالمی را ملاک قرار می دهد که خودش شرف حضور بر حقیقت دارد لذا سر رعایت آداب جهت رفع حجاب های فطری برای افسران این درگیری واجب و لازم می دانند.

نسبت هویت جامعه و فرهنگ

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_329
#جامعه
#فرهنگ

🔰نسبت هویت جامعه و فرهنگ

فرهنگ برآمده از هویت جامعه است.

به عبارت دیگر هر فرهنگ برآمده از یک هویت مشترک انسانی است و شدت و ضعف و گستره اش، وابسته به این هویت است.

مثلا فرهنگ عزاداری برای امام حسین ع از هویت شیعی یک جامعه ی اسلامی برآمده است.

نگاه توحیدی در مسائل خرد و کلان اجتماعی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محسن_همت
#یادداشت_71
#جلسه_329

💠نگاه توحیدی در مسائل خرد و کلان اجتماعی

نمی دانم چرا خدا همیشه یه طور دیگه می بیند؟

انگار جهان ماده همه اش فریب است همه اش سراب است. این چه ظاهر و باطنی است که بهم نمی خورند.
🔹خمس می‌دهید گمان می کنید که از حسابتان کم می شود اما در واقع اضافه میشود!!!
🔹صدقه مال را کم نمی کند بلکه اضافه میکند!!!
🔹فقیر از شما کمک می خواهد شما به او کمک نمی کنید بلکه او دارد به شما لطف میکند!!!!!
🔹در غزوه حدیبیه طرف مقابل تا بن دندان مسلح و جبهه ما بدون آمادگی و سلاح است بعد می گوید اگر وارد جنگ و کارزارمی شدید حتما پیروز بودید
🔹سر بریده خانواده اش پیش چشمانش قرار دارد اما باز بانگ پیروزی سر می دهد که غیر زیبایی ندیده است!!!
🔹ابرقدرت های عالم با زر و قدرت و رسانه در حال اداره جهان هستند اما خدا می گوید اینها همه‌اش پوشالی است شما بلند شوید حل می شود.

دیگه واقعا چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید…
🌳

مردم سالاری مشتق اول قیام لله

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مردم_سالاری
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_110
#جلسه_329

🔰مردم سالاری مشتق اول قیام لله🔰

در نظریه مکتب امام خمینی ره ، قیام لله به عنوان روح نظریه اجتماعی ایشان ایفای نقش می کند
این نظریه وقتی می خواهد یک تجسد پیدا کند، مشتق های مختلفی از آن صادر می شود.
مردم سالاری، مشتق اول نظریه قیام لله می باشد. مردم سالاری یعنی قیام مردم برای هدایت و حکومت بر خود.
مردم سالاری اولین ویژگی جسد نظام اجتماعی نظریه اجتماعی مکتب امام می باشد.
مردم یک حقیقت انسانی است که بالای جامعه قرار دارد و در آن روابط اجتماعی دیگر لحاظ نمی شود . و در حقیقت آن روح مشترک انسانی میان افراد می باشد. فلذا مراد از مردم سالاری، انسان سالاری و یا جامعه سالاری نیست. بلکه مراد مر مردم سالاری است. یعنی آن حقیقت انسانی که خلص افراد جامعه است باید در نقش سالاریت عالم قرار گیرد و سبب هدایت و حکومت بر انسان ها و جوامع شود.

همراهی اراده الهی و اراده مردم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سعید_خورشیدی
#یادداشت_69
#جلسه_329
#همراهی_اراده_الهی_و_اراده_مردم
آیه 11 رعد میفرماید :
إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِم
خداوند سرنوشت هر قومی را به خودشان سپرده و آن را تغییر نمیدهد مگر آنکه خود آنها تغییر کنند.
سرنوشت جهان و جهانیان محتوم و جبری نیست. آن چه جبری و محتوم است و ارده خداود به آن تعلق گرفته، این قاعده و سنت است که میگوید : تغییرات و تحولات جوامع بشری را خداوند تعیین میکند اما ملاک تصرفات او نیز احوالات همین جوامع و تغییر و تحولات آنهاست!
این آیه یک همراهی میان اراده مردم و اراده خداوند را نمایش میدهد.
این همراهی هر دو طرف را روشن تر میسازد !
از طرفی خواهیم دانست که اراده مردم، اراده ای موثر، مقتدر و معجزه آساست ! زیرا ملاک اراده خداوند است و أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ !
از طرفی دیگر نیز خواهیم دانست که اراده الهی همیشه از مجرای اراده انسان ها جریان می یابد . به همین سبب در آیه 25 سوره حدید هدف ارسال رسل را این دانسته که مردم عدالت را برقرار کنند : لیقوم الناس بالقسط ! و شاید از همین باب باشد که در آیه 16 سوره اسراء فرموده است : وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا

اراده های یک امت

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_101
#جلسه_329

با توجه به اینکه در این جلسه این نکته مطرح شد که اگر بتوانیم تجمیع اراده های یک امت را رقم زنیم همان زندگی های معمولی ما معنای راهبردی پیدا می کند و حتی اموراتی چون «جهر صوت در نماز» نیز راهبردی بودنش روشن و واضح می گردد؛ این نکته برای بنده آن قدر گیرا و جاذب بود که مجددا به مباحث درگیری با دشمن در نگاه حضرت آقا سر زدم و به نظر آمد این نگاه راهبردی همان زندگی با آهنگ کنار زدن دشمن است.

حضرت آقا می فرمایند: « همه کارهای ما، یک نوع مبارزه است. زندگی، میدان مبارزه است؛ این که گفته‌اند «انّما الحیاة عقیدة و جهاد»، یک واقعیت است. انسان راهی را انتخاب میکند و در آن راه مشغول چالش و مبارزه میشود. زندگی این است. این مبارزه علیه کیست؟ فلش این مبارزه را به سمت چه کسی باید قرار داد و جهت مبارزه کدام است؟ یعنی در این مبارزه، عبارت اُخرای این که دشمن کیست مهم است.(19/11/79)»

چه بسا تجمیع اراده های یک امت و پیشرفتی که حضرت استاد بر محور اراده مردم تفسیر کردند، اگر بخواهیم جزئی تر بسط دهیم می بایست بگوییم اراده مردم بر پایه مبارزه و جهاد، آن سبک زندگی است که نهایتا به پیشرفت منجر خواهد شد.(پرواضح است که معنای مبارزه و جهاد در نگاه حضرت آقا معنایی ویژه، متمایز و شاخصه مند از بقیه امورات دارد.)

تحولات اجتماعی و اراده ملی

#یادداشت
#حمیدرضا_فتحی
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_**
#جلسه_329

در جلسه روز گذشته بحثی مطرح شد که کلید تحولات اجتماعی اراده ملی است. سوالی که برای بنده مطرح شد این است که آیا ما در طول حیات اسلامی-انقلابی خود دائما نیاز داریم که تحول اجتماعی رقم بزنیم؟ به عبارت دیگر بنده اینطور متوجه می شوم که لفظ تحول اجتماعی در مواردی به کار می رود که نقطه عطف اتفاقات اجتماعی باشد. در واقع سوالی که مطرح می شود این است که اگر انقلاب اسلامی را یک تحول اجتماعی بدانیم آیا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و برقراری نظام اسلامی هم مدام قرار است مسائل کشورداری خود را با تحول اجتماعی حل کنیم؟ فرض بفرمایید پوشش مردم را می خواهیم حل کنیم، تحول اجتماعی لازم داریم؟ نهاد تعلیم و تربیت تراز انقلاب اسلامی می خواهیم باید تحول اجتماعی راه بیندازیم؟ یا همان مثالی که در جلسه مطرح شد، آیا ما واقعا برای حل مساله فضای مجازی باید اراده ملی شکل دهیم؟
آیا همانطور که در یک مقطعی این اراده ملی شکل گرفت تا نظام طاغوت را شکست داد و نظام حق را جایگزین آن کرد، معضلات و مسائل اجتماعی نظام حق را هم باید با اراده ملی حل کرد؟!!