تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد الاّ اللَّه

«امروز ندای پیامبر رحمت، رساتر از همیشه به گوش میرسد، و دعوت اسلام که دعوت به عدالت و آزادگی و رستگاری است، با طَنین بیشتری شنیده میشود. پاره‌های شب سیاه استکبار و ظلم و خودکامگی از سوئی و جهل و خرافه و فریب از سوی دیگر، بشر را بیش از گذشته، نیازمندِ نور رستگاری و تشنه‌ی عدل و صلح و برادری کرده است. امروز ندای ملکوتی: تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد الاّ اللَّه. که ردِّ خداوندان زور و زر و صف آرائی در برابر ستم و ستمگر است، گوش و دل اسیران و ستمدیدگان را بیش از همیشه مینوازد، و مژده‌ی: انّ اللَّه علی نصرهم لقدیر، به آنان دلگرمی و امید می‌بخشد»۱۳۸۰/۱۱/۳۰

شهید مطهری ره در گزاره 28 از بخش ایدوئولوژی که کتاب مشخصات اسلام می فرماید: «امكان همزيستى با اهل توحيد: از نظر اسلام مسلمانان مى‏توانند در داخل كشور خود با پيروان اديان ديگرى كه ريشه توحيدى دارند از قبيل يهود و نصارى و مجوس، هر چند بالفعل از توحيد منحرف باشند، تحت شرايط معيّنى همزيستى داشته‏ باشند، ولى نمى‏توانند در داخل كشور اسلامى با مشرك همزيستى كنند. مسلمانان مى‏توانند بر اساس مصالح عاليه اسلامى با كشورهاى مشرك قرار داد صلح و عدم تعرّض منعقد نمايند و يا در موضوع خاصّى پيمان ببندند.»

بشریت برای اقامه توحید و یگانه شدن تمام هستی اش برای عبودیت خداوند متعال در جهان زیست میکند.
دعوت به توحید، دعوت به رهایی از زیر ستم و زور طاواغیت درونی و بیرونی است.
دعوت به توحید، دعوت به آزادانه اندیشیدن و آزادانه عمل کردن است.
دعوت به توحید دعوت به رهایی انسان است.
دعوت به توحید دعوت به کرامت های انسانی ست.

موحد بدون توحید نمیتواند زیست مسالمت آمیز داشته باشد. با انسان حقیر و پست که خود را برده طواغیت عالم کرده است نمی توان زیست مسالمت آمیز کرد. حداقل چیزی که لازم است برای اینکه بتوان با به عنوان بشر با او سخن گفت و با او زیست مسالمت آمیز کرد این است که اندیشه اش را از تحت فرمان طواغیت خالی کند.
لذاست که قرآن دعوت میکند به توحید. در واقع خداوند با این ندا مسیحیت را دعوت میکند به اینکه ذهنت را باز کن. اسیر نباش. برده نباش. آزادانه فکر کن راه را میابی.

آیا مبارزه با مشرکین یک راهبرد است؟

شهید مطهری در مشخصات اسلام بیان می‌کنند که از نظر اسلام امکان همزیستی با پیروان ادیان توحیدی وجود دارد. مسلمانان می‌توانند در کشور خود با اهل کتاب تحت شرایطی زندگی کنند. و در ادامه می‌فرمایند ولی در کشور اسلامی نمی‌توان با مشرک همزیستی داشت؛ اما می‌توان با مشرکین قرار‌داد‌ و پیمان‌های صلح بست؛ البته آن هم براساس مصالح است.

سوالی که اینجا می‌توان مطرح کرد این است که آیا حکم به مبارزه با مشرکین و عدم همزیستی با آن‌ها در کشور اسلامی، یک حکم راهبردی است یا نه؟ اگر قرار است با این مبارزه اسلام را گسترش دهیم، و در پی فتح قلمرو‌های مشرکین هستیم، در زمانه‌ای که مبارزه و حکم به گردن زدن مشرک بیشتر جنبه‌ی بازدارندگی و دفع از اسلام دارد، باز هم باید همین حکم را اجرا کنیم و حکم شرع باز هم همین است؟

آیا می‌توان گفت در زمانه‌ی ما اتفاقا برعکس اگر از باب یک همزیستی با مشرکین برآمدیم، در گسترش اسلام تاثیر بیشتری داریم؟ البته آنچه گفته می‌شود قطعا زندگی است که تحت شرایطی باشد که نتیجه عکس ندهد و از جمعیت مسلمانان کاسته نشود و یا اینکه با رشد مشرکین مواجه نشویم.

از این باب که از نزدیک یک زندگی و زیست اسلامی را ببینند و البته همانگونه که اهل کتاب را می‌گوییم ذمه بدهند و شرایط خاص داشته باشند، همزیستی با آن مشرک را هم تحت شرایطی خاص بپذیریم. آیا اینگونه همزیستی با مشرک نسبت به مبارزه با مشرک، بیشتر اسلام را گسترش نمی‌دهد؟

البته فرض این سوال در جایی است مناط حکم مبارزه با مشرکین را گسترش اسلام بدانیم و اجازه‌ی مناط‌گیری داشته باشیم.

آزاداندیشی و پیش‌فرض‌ها

در نگاه اولیه آزاداندیشی به اندیشیدن و تفکر فارغ از پیش‌فرض‌ها گفته می‌شود. اگر از این مسئله که اساسا انسان می‌تواند از پیش‌فرض خالی باشد یا نه، صرف نظر کنیم؛ مسئله‌ی دیگری هست اینکه آیا در مقام تفکر باید از پیش‌فرض‌های بدیهی هم فارغ شد تا آزاداندیش باشیم؟ و همچنین می‌توان در خصوص پیش‌فرض‌های مورد قبول هم این سوال را پرسید.

وقتی می‌گوییم آزاداندیشی نباید آزادی که قرین با اندیشه شده است این رهزنی را برای اذهان به وجود بیاورد که آنقدر رها و آزاد هستیم که حتی چهارچوب‌های اندیشه را هم می‌توانیم زیر پا بگذارید؛ اگر قرار باشد چهار چوب‌های اندیشه هم زیر سوال برود، دیگر چیزی نمی‌ماند که متعلق آزادی باشد؛ هنگامی که سخن از آزاداندیشی است، سخن از اندیشیدن است، اندیشیدن چهارچوب و منطق و اصول دارد، نمی‌شود به بهانه‌ی آزاداندیشی تمامی اصول اندیشه را زیر پا گذاشت. اگر منطق تفکر را در آزاداندیشی از دست بدهیم، دچار ولنگاری می‌شویم و این آزاداندیشی که هیچ قیدی در آن نیست، هیچ‌گره‌ای از کار علم و همچنین مسائل اجتماعی نمی‌گشاید.

همانگونه که منطق و اصول تفکر را به عنوان قید برای آزاداندیشی می‌پذیریم،باید به پیش‌فرض‌های بدیهی و حتی پیش‌فرض‌های مورد قبول هم پایبند باشیم. نمی‌شود در مقام اندیشیدن از مقبولات و بدیهیات هم فارغ شویم و به اسم آزاداندیشی آن‌ها را هم نفی کنیم و در تفکرات خود آن‌ها را مدنظر قرار ندهیم؛ واگر این چنین نباشد، نه تنها نوآوری علمی نخواهیم داشت بلکه بنیاد و شالوده های علوم را هم متزلزل خواهیم کرد. البته در خود این مقبولات هم جای آزاداندیشی هست امّا در جایگاه خودآن‌ها، نه در جایی که بنا بر مقبولیت آن‌ها گذاشته شده است.

لذا نمی‌توان گفت حال که آزادی قرین با اندیشه شد؛ دیگر رهایی مطلق وجود دارد؛ خیر برای تحقق آزاداندیشی ناچاریم که به قیودی تن دهیم و البته این قیود آن‌چنان نیست که غل و زنجیر اندیشیدن باشند، بلکه خود اندیشه که در آزاداندیشی مدنظر است اقتضای این قیود را دارد.

چند اشکال پیرامون فقاهت پیشرفته تمدنی

حضرت استاد در جلسه ۳۸۷ از شیوه اجتهادی شهید مطهری در بحث امر به معروف و نهی از منکر تجلیل کردند و آن را با عنوان فقاهت پیشرفته و تمدنی ستودند.

این طور که بنده متوجه شدم حضرت استاد در توضیح این جنس فقاهت، از توجه شهید به تناسب حکم و موضوع سخن گفتند و فرمودند با توجه به آثاری که برای امر به معروف و نهی از منکر گفته اند، استاد شهید متوجه شده اند که این آثار با این امر به معروف و نهی از منکر مرسوم، همخوانی ندارد. لذا نتیجه گرفته اند که امر به معروف باید چیزی فراتر از امر به معروف مصطلح باشد.

و البته این که در معنای امر به معروف، حتما لازم نیست خود امر را بگیریم و می توان به سمت جوهره امر یعنی عزم و اراده نیز حرکت کرد و مقدمات امر را فراهم کرد.

اما اینجا چند سوال در رابطه با فقاهت پیشرفته تمدنی پیش می آید.
اولا فقاهت پیشرفته تمدنی چه تفاوتی با فقاهت مرسوم سنتی و جواهری دارد؟ به لحاظ روش شناختی تفاوت واضحی دارند؟ یا این فقاهت همان فقاهت است به علاوه توجه به چند مسئله دیگر؟

برای کشف پاسخ این سوال به سراغ کاری که استاد شهید در بحث امر به معروف کرده اند رفتیم. آنجا اثری حتی از فقاهت مرسوم و سنتی و نیز نبود. یعنی یک روایت ضعیف السند را برداشته اند و آن را معیار قرار داده اند و بر اساس آن، ادعایی را مطرح کرده اند! ادعایی که هیچ گاه اثبات نمی شود. یعنی نمی توان از شهید پذیرفت که با امر به معروف مصطلح، تقام الفرائض و تامن المذاهب و تحل المکاسب و… حاصل نمی شود. بلکه چه بسا اگر همه این فریضه را انجام دهند، همه ارکان جامعه اصلاح شود.

حتی اگر از ضعف سندی نیز بگذریم، این جنس تناسب حکم و موضوع ظاهرا حجیت ندارد. اگر بنا بود بر این اساس پیش برویم، باید همین بحث را در باب صلاة و زکاة و حج و صوم و… هم بگوییم.

مثلا ان الصلوة تنهی عنی الفحشاء و المنکر منظور این صلاة مرسوم نیست. ما دو نوع صلاة داریم. یکی همین نماز مرسوم، که کاری ازش بر نمی آید یکی هم یک نماز ویژه که روحش تواضع است و اصلا تواضع است و اگر می خواهید از فحشا و منکر به دور باشید مثلا باید تواضع کنید.
یا در باب روایاتی که می گوید اگر زکات پرداخت شود هیچ فقیری باقی نمی ماند بگوییم این زکات که خیلی مبلغ کمی است. پس منظور این زکات نیست و دو زکات داریم. یکی همین که کاری ازش بر نمی آید. یکی هم زکات دیگری که مثلا از تزکیه می آید و اصلا روحش اخوت و مواسات است و باید آن قدر به فقرا بدهید تا همه هم سطح شوید

یا درباره صوم همین طور و درباره حج و جهاد و… هم همین طور.

این جنس فقاهت نه تنها حجیت ندارد که حتی به نظر مرجوح نیز باشد. چون ادعای بدون دلیل است و مسیر شرع را از مسیر اصلی خارج می کند و به سمت ذوقیات و سلیقه های شخصی سوق می دهد.

مگر این که منظور از فقاهت پیشرفته و تمدنی ضوابط پیچیده تر و منسجم تری باشد و حجیتش از حجیت فقه سنتی اقوی باشد. که اگر چنین باشد نیاز هست بیشتر در این باره بحث فقاهتی شود و ادله و روش این جنس استنباط به طور دقیق و واضح تبیین شود.

الغای وسائط و توحید عبادی

الغای وسائط و توحید عبادی

 

بیان استادمطهری در الغای وسائط ناظر به توحید عبادی است و صرفا عقاید امثال مسیحیان را نفی می‌كند كه دعا و عبادت را فقط از طریق كشیش و كلیسا ممكن می‌شمارند؛ وگرنه تعریضی بر شرك در توحید افعالی كه مسئلۀ اصلی در عقاید شیعی است، ندارد.

 

توحید در تمام مراتب خود دو روی تشبیه و تنزیه دارد، تشبیه برآمده از توجه به حقیقت واحد جاری در رگ رگ هستی و موجودات است، تنزیه اما ناظر به كمال بی‌نهایت آن حقیقت واحد است كه ما را از تمام مظاهر جلالی و جمالی عبور می‌دهد.

 

رویكرد تنزیهی واحد را با كنارگذاشتن كثرات می‌جوید:

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

كه هرچه دیده بیند دل كند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

 

رویكرد تشبیهی اما احد را در جمع كثرات می‌یابد:

به دریا بنگرم دریا ته بینم

به صحرا بنگرم صحرا ته بینم

به هرجا بنگرم كوه و در و دشت

نشان قامت رعنا ته بینم

 

ظاهرا معرفت از تنزیه آغاز شده به تشبیه می‌انجامد؛ نخست از كثرت به وحدت و آنگاه وحدت را در كثرت دیدن.

این تنزیه و تشبیه در نسبت با تمام موجودات و در هر مرتبه‌ای جاری است و مختص مقامات عالی غیر دانی نیست، و دقیقا به همین دلیل است كه قرآن حساسیت عجیبی در مورد توحید عبادی دارد.

اساسا دعوای قرآن با كفار و مشركین بر سر توحید ذاتی و حتی افعالی نیست، چه آیاتی از سوره‌ی یونس و مؤمنون حاكی از این است كه كفار و مشركیت به توحید ذاتی و افعالی (مالكیت، رازقیت، ربوبیت) اذعان داشته‌اند، پس دعوای اصلی بر سر توحید در عبادت و اطاعت بوده.

ادامه دارد…

آزاد اندیشی ترکیبی حقیقی است یا اعتباری؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#آزاد_اندیشی
#یادداشت_160

✨آزاد اندیشی ترکیبی حقیقی است یا اعتباری

🔰آزاد اندیشی را میتوان ترکیب اعتباری از آزادی و اندیشه دانست و در نتیجه در تعریف آن به تعریف آزادی و اندیشه و ملزومات هر یک پرداخت. یا اینکه آن را ترکیبی حقیقی از آزادی و اندیشه دانست که از ترکیب آن دو، یک ماهیت جدی رقم خورده است که ماهیت جدید گرچه ترکیب آزادی و اندیشه است لکن از ترکیب آن دو یک ماهیت سومی حاصل شده که تعریف و قیود خاص خود را دارد.
لذا با توجه به اینکه آزاد اندیشی را چه نوع ترکیبی بدانیم، قیود تعریف آن و چیز هایی که باید به آن توجه شود تغییر میکند.

🔸شهید مطهری ره در مورد ترکیب اعتباری و حقیقی می فرمایند:
«ما مركّبهای اعتباری داریم و مركّبهای حقیقی. مركّب اعتباری یعنی مجموع اشیائی كه یك نوع همبستگی میانشان هست بدون آنكه شخصیّت خود را از دست داده باشند و شخصیّتشان در شخصیّت «كل» مستحیل شده باشد. مثلاً ما مجموع درختهایی را كه در یك محوطه هست «باغ» می نامیم؛ یك درخت را «باغ» نمی گوییم، این مجموع را «باغ» می گوییم، ولی این مجموعه به نام «باغ» هر جزء آن، شخصیّت مستقلّی دارد؛ این درخت شخصیّتش مستقلّ است؛ آن درخت هم شخصیّتش مستقلّ است، این درخت اگر در این باغ هم نبود باز همین درخت بود، اگر تنها خودش هم می بود باز خودش همین بود كه هست؛ اگر هم [در اثر بودن در این باغ ] تغییری در آن باشد خیلی سطحی است و عمقی نیست؛ مثلاً یك درخت آلبالو در این باغ شخصیّتش در این مجموع حل نشده و باقی است به طوری كه اگر تمام این درختها هم نبودند و تنها این درخت آلبالو بود باز خودش همین جور بود كه اكنون هست، و همچنین درختان دیگر. اینها را ما می گوییم «مركّبهای اعتباری» .
ولی در مركّبهای حقیقی، اجزاء مركّب، شخصیّتشان در شخصیّت «كلّ» مستحیل می شود، یعنی آن وضع سابق خودشان را ندارند، ماهیّت خودشان را در واقع از دست می دهند و ماهیّت جدید پیدا می كنند كه همان ماهیّت كلّ است؛ مثل مركّبات شیمیایی یا مركّبات طبیعی. در طبیعت هر چه مركّب داریم از این قبیل است. مثلاً اگر آب را یك جسم مركّب می دانیم، آن را مركّب از دو عنصر مختلف می دانیم كه آن دو عنصر در آن در یك حالت تغییر یافته و تغییر ماهیّت داده وجود دارند؛ یعنی دیگر اكسیژن به صورت اكسیژن در آب موجود نیست و خاصیّت خودش را ندارد، هیدروژن هم به صورت هیدروژن وجود ندارد، اینها با یكدیگر تركیب شده اند، در ماهیّت شی ء سوم مستحیل شده اند و واقعاً یك ماهیّت جدید به وجود آمده است كه ماهیّت آب باشد. بله، آب را می شود بار دیگر تجزیه كرد و به همان عناصر اوّلی اش برگرداند ولی اكنون این طور نیست؛ و همچنین سایر مركّبات طبیعی.»مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 587

✅با توجه به تعریف شهید ره ، به نظر می رسد ترکیب آزاد اندیشی یک ترکیب اعتباری است نه حقیقی. لذا در تعریف این ترکیب به سراغ تک تک اجزا می رویم و آنها را بررسی میکنیم. آزادی را تعریف میکنیم و قیود آن را به دست می آوریم. اندیشه را تعریف میکنیم و قیود آن را به دست می آوریم. سپس از ترکیب این قیود و تعاریف، تعریف آزاد اندیشی را به دست میآوریم.
لکن از این نکته نباید غفلت کرد که ترکیب اعتباری نیز برخی قیود را اضافه میکند. مثلا آزادی در ترکیب با اندیشه قیودی دارد که ممکن است آزادی به صورت مطلق این قیود را نداشته باشد.

نخبه بسندگی؛ مکتب امامی ست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_159
#جلسه_387
#اشکال

✨نخبه بسندگی، مکتب امامی ست؟

❇️در جلسه 387 جناب استاد در مقام پاسخ به این اشکال که چرا شهید مطهری توحید را به عنوان گزاره 26 از ایدئولوژی اسلامی آورده اند و در مقام مقایسه با مقام معظم رهبری که خورشید را به مثابه یک خورشید که سایر گزاره ها و مفاهیم تنها پرتوی از آن هستند، اینگونه فرمودند که مقام معظم رهبری حفظه الله مخاطب خود را توده مردم قرار داده بودند لکن شهید مطهری فضای آکادمیک و مخاطب خاص آن را در فعالیت هایشان هدف گرفته بودند. این اختلاف در آثار شان خودش را نشان داده است. لکن هردوی این بزرگواران کاملا مکتب امامی و با همان مبانی اسلام ناب و مکتب امام تفکر و فعالیت میکنند و تفاوت فقط در نوع رویکرد است.

🔰اشکالی که مطرح میشود این است که فارغ از افراد موضوع بحث( شهید مطهری ره و حضرت آقا حفظه الله) چه طور میشود این دو نوع رویکرد هردو در مکتب امام ره تعریف شوند؟ هر فردی با توجه به نگاهی که به جایگاه مردم دارد، در روش مبارزاتی خود میتواند یکی از این دو نوع رویکرد نخبه گرایی یا توده گرایی را انتخاب کند.

مسلم است که حضرت امام ره نگاه خاصی به جایگاه مردم داشتند و وظیفه اصلی خود را به عنوان امام و جانشین پیامبر ص و اولیای معصومین ع ، قیام مردم می دانستند. لذا مخاطب قیام حضرت امام ره از ابتدا توده مردم بودند و ایشان از ابتدا مستقیما با مردم سخن میگفتند و خود را منحصر در نخبگان نمی کردند. مردم سالاری و همه کاره بودن مردم از شاخصه های اصلی مکتب امام ره است که آن را از بسیاری از حرکت ها و قیام ها متمایز میکند. حضرت آقا نیز در بیان ویژگی های انقلاب اسلامی، به سه ویژگی مردمی بودن، اسلامی بودن و رهبری مقتدر حضرت امام ره اشاره میکنند.

حال چه طور ممکن است بگوییم که فردی رویکرد مبارزاتی خود را با فاصله از توده مردم اتخاذ کرده و مخاطب اصلی خود را نخبگان و فضای آکادمیک قرار داده و در عین حال وی را کاملا منطبق بر مکتب امام ره بدانیم؟
ممکن است در سایر لایه ها منطبق بر مکتب امام ره باشند لکن لااقل در این مورد از مکتب امام ره فاصله دارند.
(باز هم عرض میکنم که بحث ناظر به اشخاص نیست و استفهام حقیقی است. چه طور این پارادوکس جمع می شود؟)

جایگاه توحید در مشخصات اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_158
#جلسه_387
#اشکال

استاد عزیز علت اینکه در بخش ایدئولوژی کتاب مشخصات اسلام، توحید به عنوان گزاره ۲۶ آمده است را اینگونه بیان کردند که شهید مطهری مخاطب خود را جامعه آکادمیک قرار داده بود. بر خلاف حضرت آقا که مخاطب خود را توده مردم قرار داده بودند و عموم مردم زیست میکردند.

🔸لکن با پذیرش این مسئله باز هم اشکال در محل خود باقی ست.
مخاطب آکادمیک داشتن چه خصوصیتی دارد که باید توحید را از جایگاه خود خارج کرد.

توحید دال مرکزی اندیشه اسلامی ست و همه معارف و همه ایدئولوژی اسلامی از توحید سرچشمه میگیرد و به توحید ختم میشود.

مسلم است که شهید بزرگوار باید چنین گزاره ای را در ابتدای فهرست خود می آورد. یا حداقل در بخش درباره ایدئولوژی که به خصوصیاتی مانند جامعیت اشاره کرده اند، به بحث توحید هم اشاره می فرمودند.

لذا با توجه به اینکه شهید بزرگوار در اصل اندیشه توحیدی و جایگاه آن همراه هستند، آوردن توحید در بخش انتهایی فهرست مشخصات اسلام، هیچ توجیه اندیشه ای نمی تواند داشته باشد جز اینکه ایشان فقط در مقام فهرست کردن بوده اند و ترتیت آنها برایشان اهمیتی نداشته است.

🔸اتفاقا در محیط آکادمیک که بسیار منضبط تر باید به مبدا و مقصد بودن توحید در مشخصات اسلام  و همه دین بودن آن پرداخت، لذا به نظر میرسد این دلیل نمی تواند توجیه مناسبی باشد.

قداست دفاع از حقوق در نظام مقدس اسلامی

#امید_فشندی
#یادداشت_221
#جلسه_383
#مشخصات_اسلام

🔰 قداست دفاع از حقوق در نظام مقدس اسلامی

اگر امثال استاد مطهری مشخصات اسلام را با دست فرمان میدان نگاشته تا گرهی از كلاف درهم ذهن جامعه وا كند و درد‌های فكری آن را مداوا، روا نیست كه بی‌توجه به وضعیت امروز حقوق اساسی مردم قلم بچرخانیم.

در نهضت اسلامی گرچه خط تكلیف‌گرایی برجسته بود اما مردم برای احقاق حقوق اساسی و اولیه‌ی خود قیام كردند و حتی رهبران روحانی نهضت نیز بیش از تكلیف‌گرایی، با ادبیات حق‌مداری‌ سخن می‌گفتند و از وظیفه‌ی حاكمیت در قبال مردم خطبه‌ها می‌خواندند.

پس از پیروزی اما به‌مرور از وظایف حاكمیت در قبال مردم چشم پوشیده شد و خطبه‌های جمعه و جماعات بر محور تكالیف مردم در قبال حاكمیت چرخید.

چالش امروز ما ابهام در حقوق اساسی و انسانی و اسلامی مردم نیست، بلكه تزاحم میان حقوق مردم با سیاست‌های كلان و یك‌سویه‌ی حاكمیت است.

هرچه حاكمیت و اداره‌ی كشور از عنصر اراده‌ی مردم – كه جان‌مایه‌ی پیشرفت حقیقی و همه‌جانبه است – تهی شد؛ سیاست‌های كلان نظام از رعایت حقوق عامه‌ی مردم فاصله گرفت. این گسست اساسی باعث شده كه حتی میان حق امنیت با حق آزادی مردم هم تزاحم ایجاد شود، چه اینكه نهادهای امنیتی تمركزگرا و خالی از پشتوانه‌ی مردمی عاجزند از رعایت آزادی مردم. مرحوم هاشمی بیراه نمی‌گفت كه «این امنیت، امنیت قبرستانی است».

به‌هرحال؛ امروز شاهد گسست اساسی میان حقوق عامه‌ی مردم و سیاست‌های كلان نظام هستیم و روحانیت كه همیشه در كنار مردم و مطالبه‌گر بوده حالا زینت‌المجالس قدرت و ثروت گشته و توجیه‌گر وضع موجود.

طنز تلخ تاریخ انقلاب این است كه تجاوز اصلی به حقوق اساسی مردم از سوی شورای نگهبان قانون اساسی و نهادهای به‌اصطلاح انقلابی صورت می‌گیرد؛ اولی با انتخاب به‌جای مردم و دومی با انحصار در انفال و منابع عمومی و اموال مصادراتی، و هردو هم به اسم نگاهبانی و پاسداری از انقلاب اسلامی، و به هیچ شخص و نهادی هم پاسخگو نیستند.

با شعار استكبارستیزی و حفظ امنیت تا توانستیم حقوق اساسی و آزادی‌های مشروع و عمومی مردم را محدود كردیم، اما در عمل فقط دست اصحاب ثروت و قدرت را در تاراج اموال عمومی بازتر كردیم.

استاد مطهری كه خود از رهبران و نظریه‌پردازان این انقلاب عزیز بوده از قداست دفاع از حقوق می‌گوید، اما امروز در این كشور سخن‌گفتن از حقوق مردم ایران حركتی ضدانقلابی و برخلاف مصالح و منافع نظام است، گرچه ده‌ها نهاد انقلابی خروارها بودجه می‌گیرند تا شده هرهفته مردم را برای دفاع از حقوق مردم مظلوم فلسطین و یمن به خیابان‌ها بیاورند.

زخم ناسور دیگر اینكه دو جریان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب، یكی تا توانسته با شعار «تكلیف‌گرایی» از مردم باج گرفته و دیگری به اسم «حق‌مداری» اصول را به تاراج برده؛ اما شكایت اصلی از از نهادهای انقلابی و انتصابی است كه غالبا در اختیار اصولگرایان قرار دارد.

اگر راه اصلاح الگوی اداره‌ی كشور، بازگرداندن آن به مردم و بازكردن جریان اراده‌ی ملی به رگ‌های اداره‌ی كشور است؛ مقدمه‌ی لازم آن دفاع از حقوق مردم، خصوصا حقوق عامه است كه مهم‌ترین آن، حق حاكمیت بر سرنوشت خویش می‌باشد:

در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ آزادی‏ و استقلال‏ و وحدت‏ و تمامیت‏ اراضی‏ كشور از یكدیگر تفكیك‏‌ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه‏ دولت‏ و آحاد ملت‏ است‏. هیچ‏ فرد یا گروه‏ یا مقامی‏ حق‏ ندارد به‏ نام‏ استفاده‏ از آزادی‏، به‏ استقلال‏ سیاسی‏، فرهنگی‏، اقتصادی‏، نظامی‏ و تمامیت‏ ارضی‏ ایران‏ كمترین‏ خدشه‌ای‏ وارد كند و هیچ‏ مقامی‏ حق‏ ندارد به‏ نام‏ حفظ استقلال‏ و تمامیت‏ ارضی‏ كشور آزادی‌های‏ مشروع‏ را، هر چند با وضع قوانین‏ و مقررات‏، سلب‏ كند. (قانون اساسی، اصل نهم)

18 بهمن 1400

مأموریت گرایی

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_383
#مأموریت_گرایی

🔰مأموریت گرایی

🔺مأموریت گرایی فراتر از تمرکز روی حل مسئله ی تمدنی یک توسعه در سبک زندگی است که بستر فهم ایجاد می کند.

فَإنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلاً فِي‌ نَفْسِكَ حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّةِ،
وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ،
وَ اسْتَفْهِمِ اللَهَ يُفْهِمْكَ

زمانی می توانید به مرزهای دانش نزدیک شوید و افق های جدید برای یک علم ترسیم کنید که از جنس معضلاتی باشید که مسائل علمی از آن تغذیه می کنند.

به عبارت دیگر تا مسئله های یک علم را با گوشت و پوست خود احساس نکنید و از جنس مسئله نشده باشید، نمی توانید وارد عالم علم شوید و به نظریه پردازی یا حتی تقریر صحیح نظریه های علمی بپردازید.

اینجاست که معلوم می شود در حوزه های علمیه ی ما فقط انقلابیون هستند که محتاج دانش اند و ظرفیت فهم گزاره های علمی را دارند، زیرا در دل مسائل کلان تمدنی مشغول دست و پا زدن هستند و برای پیشبرد اهداف انقلاب ناچارند که به این دست از مسائل پاسخی درخورد دهند.
.

عدالت و نسبت آن با آزادی

#نسبت_آزادی_و_عدالت
#محمد_صحرایی
#یادداشت_122
#جلسه_383

حضرت استاد ذیل بحث آزادی و در مبحث دستگاه تربیتی تکریم مدارانه در مقابل برخورد تحقیرانه، به آسیبهای احتمالی برخورد تکریمانه اشاره ای داشتند.
این توجه استاد ذهن را متوجه مساله ی عدالت و نسبت آن با آزادی میکند.
مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند که چون انسان فطرتا کمال جو است و بنابر فطرت ذاتی اش میخواهد خیلی زود به کمال برسد همه ی جهان اطراف خود را به دیده ی ابزار مینگرد و قصد استخدام آنها را دارد.
و همین میل به استخدام دیگران است که منشأ و مبنای شکل گیری اجتماع است
انسان عملا در فرآیند به استخدام درآوردن دیگران با تضاد منافعش با منافع دیگران روبرو میشود که درنتیجه ناچار میشود حقوق دیگران را هم به رسمیت بشناسد و به استخدام خود به دیگران تن دهد.
بنابراین انسان ابتدائا و به طبع اولی اش آزادی خواه و منفعت گرا است و به طبع ثانوی اش است که تن به اجتماع میدهد.
مفهوم عدالت و بی عدالتی اجتماعی در توازن و عدم توازن این استخدام طرفینی است که اعتبار میشود و معنا می یابد
به این ترتیب منشأ آزادی خواهی انسان فطرت اوست و عدالت خواهی زائیده و از لوازم این میل فطری به آزادی و أمری اعتباریست .
عدالت یعنی دادن إعطاء کل ذی حقّ حقّه. و حق با توجه به ظرفیتهای وجودی موجودات تعریف میشود و به اندازه ی گستردگی ظرفیتهای وجودی انسان قابل گسترش است.
و آزادی انسانها یعنی محقق شدن بستری که انسان ها بتوانند تا جایی که ممکن است استعدادها و قابلیتهای وجودی خود را شکوفا کنند و فعلیت ببخشند.
بنابر این عدالت از یکطرف مقدمه ی آزادی است یعنی تا عدالت محقق نشود بستر شکوفایی استعدادهای فطری افراد محقق نخواهد شد و از طرفی نتیجه ی آزادی است یعنی تا وقتی آزادی حقیقی برای همه ی افراد جامعه -با قید خوردن آزادی افراد به آزادی دیگران- محقق نشود عدالت در جامعه محقق نخواهد شد.
بنابراین مطالبه ی آزادی بدون توجه به مقوله ی عدالت به سرعت و بصورت هم افزایی به ضد آزادی مبدّل خواهد گشت.
بنابراین در اندیشه علامه طباطبائی ارزش آزادی اجتماعی به میزان توفیقش در تحقق عدالت است و اگر شرایط عادلانه در جامعه ای محقق نباشد بسط آزادی به نفع اقشار صاحب مکنت و طبقات خاص تمام خواهد شد و مانع آزادی حقیقی یعنی به فعلیت رسیدن و شکوفایی استعدادهای فطری انسانی خواهد شد و چنین آزادی ای در اندیشه ی علامه مذموم است.

استقبال

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_157
#جلسه_383
#استقبال

استاد عزیز در جلسه امروز نکاتی را حول یادداشت و نگارش مطرح فرمودند و بیان داشتند که مطالب بسیاری حول نوشتن و فلسفه آن وجود دارد.

به نظر می رسد جای طرح این مباحث در این حلقه وزین بسیار خالی ست و حداقل بخشی از وقت باید به این مطلب اختصاص داده شود تا یادداشت ها بتواند به طراز مطلوبی برسد.

اکنون که حدود ۲ سال از عمر این حلقه مبارک میگذرد و عمده پروژه ی آن در طول این مدت بحث یادداشت بوده است، به نظر میرسد باید به اقتدارات این نرم افزار و جایگاه آن بیشتر پرداخته شود و چه بسا قبل از اینها باید پرداخته میشد تا علم به این مباحث تعهد به اجرای آن را تسهیل می نمود.
لکن اکنون که تعهد به اجرای این نرم افزار از طرق دیگری (که نوعا اعتماد به توصیه استاد بوده) اجمالا اتفاق افتاده، خوب است جهت پایبندی متقن و بالا بردن کیفیت یادداشت ها بخشی از انرژی حلقه صرف این مبحث شود.

رشد حرفه ای شخصیت ماموریت گرا

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_289
#جلسه_383

💠 رشد حرفه ای شخصیت ماموریت گرا

یکی از سخنان و دعوتهای فتوت دعوت در سبک برنامه ریزی است، دعوت این است که به جای برنامه ریزی منابع محور باید برنامه ریزی مأموریت گرا داشته باشیم، در برنامه ریزی منابع محور مطلوبیت ها و اندازه مطلوبیت هر کدام لیست می شود و وارد عمل می شوند، اما در برنامه ریزی مأموریت گرا به نقطه هدف خیره می شویم و دارایی هایی که برای رسیدن به آن نقطه لازم داریم را لیست می کنیم و بعد می بینم یک بسته تخصصی لازم دارم نه اینکه متخصص یک چیزی شدن، این بسته تخصصی یک سبد رشدی برای من تعریف می کند.

با توجه به تصویری که از برنامه ریزی مأموریت گرا داده شد، حال می گوییم که یکی از لوازم اولیه شخصیت مأموریت گرا این است که باید قدم های رشدی مسیر را حرفه ای طی کند. اساساً تمرکز بر نقطه هدف به او اجازه نمی دهد که گام های مسیر را حرفه ای بر ندارد، چون همانطور که ناداری او را از طی مسیر باز می دارد، بار اضافه نیز او را سنگین و کند می کند و از طی طریق باز می دارد. بلکه بالاتر کندی و تنبلی و تر و تمیز گام ها را بر نداشتن نیز مسیر او را بسیار طولانی می کند، که گاهی دیر رسیدن و در شرایط متناسب به نقطه هدف و ارائه خدمت مأموریتی نرسیدن، مثل نرسیدن است چون در لحظه مناسب نرسیدن باعث عدم انجام مأموریت مورد نظر، با وجود توانمندی بر انجام آن، می شود.
لذا شخصیت مأموریت گرا باید گام های رشدی خود را بسیار حرفه ای بردارد.

عدالتخواهی واجب اجتماعی نه منفعت طایفه ای

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_144
#جلسه_383
#عدالتخواهی

🔰عدالتخواهی وچالش های اجتماعی

🔹عدالتخواهی واجب اجتماعی نه منفعت طایفه ای

ضعف ما در تقریر این فریضه الهی باعث شده الان عده ای داعیه‌دار عدالتخواهی شوند و با مضحک‌ترین روش به دور از انصاف و عقلانبت این واجب شرعی را به انحراف کشیده و فضای جامعه را آشفته کنند.
چرا باید عدالتخواهی، طرفداری از حق مظلوم منحصر در عده ای شود ویک یا چند جریان این کار را به دست بگیرند ما باید این را خوب برای مردم تبیین کنیم که آقا همه شما باید از حق خود ، حق برادر دینی تان و حق مسلمانان دفاع کنید شما نباید نسبت به ظلم ظالم بی‌تفاوت باشید
وقتی همه مردم عدالتخواه شدند وقتی همه جامعه اهل امر به معروف و نهی از منکر شدن ؛دیگر فضای جامعه برای منکرات آماده نیست
معصیت علنی هزینه اش زیاد است مردم آهسته آهسته به سمت اصلاح می روند و جرات بر انجام کار خلاف کم می شود .

🔹 مقدس و نامقدس

عدالتخواهی امری مقدس، معنوی و امتداد جریان توحید است وظفه ای که حس خوب اقامه دین و شریعت الهی را به انسان منتقل می کند.
این تعابیر و حتی تعابیر فاخرتر برازنده این عمل است به تعبیر روایت
العدل حیاه ؛عدالت زندگی است
اما چطور می شود که ما بعد از مدتی می بینیم مجریان این فریضه هیچ سنختی با این کار ندارند
یعنی یک عده #نامقدس داعیه دار امر مقدس شده اند. وعدلی که زندگی بخش بود الان زندگی سوز است .
شاید یکی از دلایل این فاجعه این باشد که ما در گفتمان‌سازی این امر کوتاهی کردیم در ارائه روش ها و الگو های مناسب عدالتخواهی کوتاهی کرده ایم.

درسهایی از مأموریت گرایی استاد سعادت پرور(پهلوانی) ره

#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_154
#جلسه_383
#ماموریت_گرایی
#مسئله_محوری
#مسئله_عمری

🔰درسهایی از مأموریت گرایی استاد سعادت پرور(پهلوانی) ره

💠 اتخاذ یک مسئله عمری
ایشان تربیت سلوکی یک عده مستعد از طلاب را مسئله اصلی و رکنی خویش دیده و عملا آن رگه تربیتی علامه طباطبایی در کار ایشان به شکوفایی و بالندگی می رسد.
استاد سعادت پرور در طول عمر یک مسئله بیشتر ندارد: تربیت سلوکی
استاد سعادت پرور اولا یک مسئله دارد. یک مسئله در تراز تمدنی دارد.
ثانیا یکّه سرمایه خویش یعنی عمر خویش را متوجه حل این مسئله می کند.

نخبگان ما یا مسئله ندارند یا یکّه سرمایه خویش را به علل متفاوت متوجه حل مسئله ای که نیازمند سرمایه عمری می باشد نمی کنند.

💠 خیر کثیر
استاد سعادت پرور متوجه اند که پدید آوردن #خیر_کثیر از هر خیر قلیلی سودمند تر است. بلکه وظیفه در توجه به #خیر_کثیر است. انسان عاقل کسی نیست که بین خیر و شر انتخاب کند بلکه می بایست برترین خیر ها را انتخاب کند.
کار خوب در عالم زیاد است اما کار اهمّ، وظیفه اهمّ کدامست؟! تشخیص این مقوله و دست شستن از کارهای خیری که برای انسان آب و نانی رقم می زند بسیار صعب و دشوار است.
ایشان با استعدادی که داشتند میتوانستند کرسی تدریس به نامی داشته باشند. میتوانستند مبلغ توانمندی باشند. یا مسجد معنوی ای را اداره کنند یا … ، اما از همه این موارد دست می شویند چرا که اینها را در تعارض و تزاحم با حل مسئله عمری اتخاذی شان می بی نند.

💠تمرکز، تمرکز، تمرکز
مأموریت گرایی یعنی دوختن قلب و ذهن خویش به هدف. یعنی پیوند دادن تمام جهان فکری و عاطفی خویش به آن فردایی که انتظارش را می کشیم. فردایی که آن مسئله حل شده است و آثارش هویدا و نمودار شده است.
نخبگان به جهت استعدادی که حق سبحانه در اختیار ایشان گذاشته سریع میز کار خود را شلوغ میکنند و نتیجه آن این است که به هیچ کدام از کارها سهم وقتی و ذهنی لازم اختصاص پیدا نمی کند.
نتیجه این است که هم نخبگان مانند آهو در عسل گیر کرده اند هم چوب های فراوانی لای چرخ مملکت مانده و مردم متحیر که با این موانع چه کنند؟!!
مسائل تمدنی نیاز به فراغ بالی دارند جهت تمرکز، جهت خلق ایده جهت پرورش ایده
اما متاسفانه می بینیم که نخبگان درجا می زنند. فردی ایده ای دارد و دهها سال همان ایده در حد یکی دو خط باقی مانده است. زمین و زمان را فحش می دهد که همیشه من معطل مانده ام اما کسی نیست بگوید آیا شما فراغ بالی که لازم داشتی برای پرورش ایده فراهم ساختی؟!
استاد سعادت پرور میدانند تربیت سلوکی نیاز به توجه تام به متربیان دارد و این نیازمند فراغ بال است و با تشویش ذهن و مشغله های فراوان فکری سازگار نیست. فلذا از امری مانند نذر کمک میکنند تا خویشتن خویش را محدود سازند.
آیا ما همچنان که برای کارهایی که باید بکنیم برنامه ریزی میکنیم برای کارهایی که نباید بکنیم هم برنامه ریزی میکنیم؟!!

درسهای زیادی می شود از این اقدام فاخر و راهبردی استاد سعاد پرور آموخت افسوس آنکه قلّ المتعلّمون!!!

چند استفهام درباب عدالت خواهی از اندیشمندان انقلاب

#محمد_امامی
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_89
#جلسه_383

🔰چند استفهام درباب عدالت خواهی از اندیشمندان انقلاب

🔺اگر شخص یا اشخاصی در جامعه مظلوم واقع شده باشند، آیا مجاز به اظهار این ظلم در جامعه هستند؟

علامه طباطبائی :
( براساس آیه لایحب الجهر بالسو)

جمله:” إِلَّا مَنْ ظُلِمَ” استثناى منقطع است و معنايش با معناى كلمه” لكن” يكى است، پس در حقيقت فرموده:” لكن من ظلم لا باس بان يجهر بالسوء من القول فيمن ظلمه و من حيث الظلم” (خدا دوست نمى‏دارد سخن زشت با صداى بلند گفتن را، ليكن كسى كه مورد ظلم شخصى يا اشخاصى قرار گرفته، مى‏تواند در مورد خصوص آن شخص و يا اشخاص و در خصوص ظلمى كه به وى رفته، سخن زشت و با صداى بلند بگويد)

#شهید_مطهری :

لا يُحِبُ‏ اللَّهُ‏ الْجَهْرَ بِالسّوءِ مِنَ الْقَوْلِ الّا مَنْ ظُلِمَ‏ . قرآن مى‏گويد بدگويى پشت سر يك مسلمان بد است، از آن بدتر اين است كه انسان وقتى بدگويى مى‏كند فرياد بكشد و فحش بدهد. ولى همين بد در يك مورد جايز مى‏شود؛ يعنى بدگويى بكن، فرياد بكش، تظلّم بكن آنجا كه مظلوم واقع شده‏اى.

 

🔺آیا شخص مظلوم مجاز به هر نوع نسبت به سوء به ظالم است؟
علامه:
چنین كسى نمى‏تواند هر چه از دهانش بيرون بيايد به او نسبت دهد و حتى آيه شريفه دلالت ندارد بر اينكه نمى‏تواند بدى‏هاى ديگر او را كه ربطى به ظلمش ندارد به زبان بياورد بلكه تنها مى‏تواند با صداى بلند ظلم كردنش را بگويد و صفات بدى از او را به زبان آورد كه ارتباط با ظلم او دارد.

آیا لازم به بیان شکایت و تظلم خواهی در نزد مسولین حاکمیت و دستگاه قضاوت است؟

امام خمینی :

(براساس إطلاق آیه طلب نصرت صرفا از حاکمیت نیست.)

و ربّما يقال: أن لا إطلاق في الآية(شوری 41و42) من جهة كيفية الانتصار، بل هي بصدد بيان أنّ لكلّ مظلوم يجوز الانتصار «1»، و المتيقّن منه جواز الاستنصار من الوالي و القاضي.

و فيه: أنّ الآية سيقت لبيان جواز الانتصار بعد الظلم مقابل الظلم الابتدائي، فلا إشكال في إطلاقها من هذه الحيثية.مکاسب محرمه ج1 ص 30

🔺آیا جهر بالسوء موجب هرج و مرج در جامعه نمی شود؟

(معتبر دانستن هرج و مرج صحیح نیست و مخالف إطلاق آیه سوری شوری، و چنین تشریعاتی نظیر تقاص داریم)
جواب امام

لكنّه(هرج و مرج) اعتبار ضعيف مخالف للإطلاق بل و الاعتبار الصحيح، و قد وقع نظيره في الشرع كتجويز التقاصّ للدائن.(مکاسب ج ۱ ص ۴۳۰)

پیوندی میان الگو ماموریتگرا با تکنولوژی آموزشی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_153
#جلسه_383

⭕️پیوندی میان الگو ماموریتگرا با تکنولوژی آموزشی

الگو حل مسئله ای که در جلسه امروز مطرح شد،الگو حل مسئله ماموریت‌گرا، شیوه‌ی تحصیلی مرسوم را نفی می‌کند و اجازه نمی دهد به هر نحوی تحصیل و کسب دارای داشته باشیم و به دنبال کسب هر دارایی باشیم.
شیوه مرسوم تحصیل جمع آوری دارایی ها و اطلاعات است برای آینده که مشخص نیست چه مقدار از این دارایی ها برای حل مسایل در آینده به کار بیاید و در نهایت اگر خیلی بخواهد پیشرفته عمل کند، به تخصص‌گرایی رو می‌آورد.
الگو تحصیلی مرسوم چه در حوزه و چه در دانشگاه بسیار شبیه به ضرب المثل لنگه کفش کهنه در بیان غنیمت است، می باشد. در حالی که اگر عظم بیابان شده است و یا پیشبینی سفر به بیابان میشود باید خود را برای آن تجهیز و آماده کرد.

الگو حل مسئله ماموریت‌گرا که تغییراتی در شیوه‌ تحصیل ایجاد می‌کند، به الگو سازنده‌گرا شباهت دارد. الگو سازنده‌گرا یک الگو طراحی آموزشی است در دانش تکنولوژی آموزشی در کنار الگو سیستمی. در تکنولوژی آموزشی الگوهای سازنده‌گرا جزء الگو‌هایی است که اجرا کردن آن‌ها سخت است و با دشواری‌هایی روبه‌رو است در عوض ثمردهی آن بسیار بالا است.
از مسائل مهم که هم در الگو سازنده‌گرا و هم در شیوه‌ حل مسئله ماموریت‌گرا به چشم می‌خورد، شناسایی و شناساندن مسئله‌ها است. و البته صرف شناساندن مسئله به مخاطب کافی نیست و باید مسئله، واقعا مسئله و درد مخاطب شود تا بتواند به عنوان یک ماموریت با آن ارتباط بگیرد، و این دشواری‌های خودش را دارد.
لازم است مخاطب خود تشخیص مسئله دهد نه اینکه ما مسئله را به او بدهیم، حال نمی‌دانم تعبیر فرختن مسئله به دانشجو‌ها به چه معنایی اراده شده است؛ اگر به این معنا باشد که مسئله، واقعا مسئله خود او شود و اصلا خود او به مسئله بودنش برسد، نه آنکه از سمت کسی یا جایی به او مسئله داده شود.

تغییر نظام معاملات با شرطیت مصحلت در مالیت

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_152
#جلسه_382

⭕️تغییر نظام معاملات با شرطیت مصحلت در مالیت

اگر مصلحت شرط مالیت باشد و تقاضا و مطلوبیت شرط کافی نباشد برای مالیت پیدا کردن چیزی؛ در معاملات روزمره معاملات حرام برمبنای مالیت نداشتن، به راحتی پیدا می‌شود.
در واقع با همین یک گذاره می‌توان نظام مکاسب و معاملات را تغییر داد. چه بسیار تقاضا‌ها و مطالباتی که وجود دارد و هیچ مصلحتی در آن نیست. در اینجا لازم است از مصلحت و حد و حدود آن هم سخن به میان آید، اینکه مراد از مصلحت در مالیت پیدا کردن چیزی چیست، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، البته بعد از آن که مصلحت سازی دروغین برای برخی از تقاضا‌ها بیرون از بحث دانستیم. یعنی ابتدا باید مصلحت‌سازی‌های دروغین را بیرون از مصلحت بدانیم که معمولا یا از جانب نظام سلطه است و یا الگو‌گیری از نظام سلطه و بعد از آن در خصوص مصلحت بیندیشیم و حد و مرز آن را مشخص کنیم.

در اینجا نکته‌‌ی دیگری هم که قابل توجه است، مصالحی است که تقاضای عمومی ندارد، آیا ما باید از خیر این مصالح بگذریم و مالیت در آن نبینیم؟ یا نه نمی‌توان مطلقا چنین برخوردی داشت و باید مصلحت‌ را دید؛ شاید بتواند بدون شرط مطلوبیت عمومی، باز هم به آن مالیت بدهیم؟
باید میزان عرفی بودن مالیت را بررسی کنیم؛ اینکه تقاضای مردم تا چه اندازه رکن مالیت است؟

ظاهرا به نظر می‌رسد که اسلام در معاملات، جایگاه ویژه‌ای برای عرف و اجتماع قائل است و تا وقتی که عرف خط قرمز‌های اسلام را در معاملات رد نکرده باشد، با آن همراهی دارد.
🌺

تطابق تشریع و تکوین در تفسیر شریف المیزان

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#جلسه_382

مرحوم علامه طباطبایی بارها در تفسیر شریف المیزان از تطابق تشریع و تکوین سخن بمیان می آورند و شریعت الهی را تنزل تکوین و حقیقت عالم در قالب اوامر و نواهی میدانند.
اینکه شهید مطهری مساله ی پایه های حلیت درآمد را مطرح میکنند و یک پایه را به مطالبه ی عرفی گره میزنند با توجه به هویت حکمی و تشریعی داشتن حرمت و حلیت، طبیعتا باید پایه ی دیگرش را به مصلحت حقیقی و تکوینی گره بزنند و نه مصالح خودساخته و لهوی که ریشه ای در واقعیت ندارند.

مصلحت و مطلوبیت

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_58
#جلسه_382
#مصلحت_و_مطلوبیت
مالیت داشتن قطعا یک چیز نسبی است و به نسبت افراد و به نسبت فرهنگ ها متفاوت است ولی برای بررسی چگونگی ایجاد میل و طلب در انسان می توان اینطور بیان کرد که هر میلی در هر فردی برگرفته از تشخیص تفاوت داشته ها در درون انسان و اشیای بیرونی است و در مرحله بعد اگر این تفاوت سودمند آید قطعا کشش و میل به آن ایجاد می شود و اگر این تفاوت زیان بار باشد ترس از آن و دوری را بر می گزیند.
پس این مرحله که سودمندی یا زیان دهی را تصور می کنیم بسیار نقش مهمی در ایجادمیل و طلب دارد وتعیین کننده است،باید دید چگونه تصور می شود؟
در هر تصوری یک نوع مصلحت اندیشی به نسبت وجود دارد که نشان می دهد به چه میزان سود مند است تا میل ایجاد شود و یا چه میزان زیان ده است با مصلحت اندیشی متفاوت می تواند نشان دهنده زیان ده بودن باشد
این مصلحت سنجی است که می تواند ناشی از ارزشهایی باشد که دین در درون یک مومن ایجاد کرده و ثمره اش شده نوعی مصلحت اندیشی که موّلِد مطلوبیت هایی است که حاصل مصلحت سنجی است.
در نتیجه دین مدار وملاک مطلوبیت را می سازد و نه اینکه ممیزی بر امیال و مطلوبیت ها باشد.