منطق بعنوان تنها معیار آزاداندیشی
آزاداندیشی را مساوی با رهایی از هرگونه قید و محدودیت و چارچوب به جز عقل و منطق دانستیم.
طبیعتا گفتگوها و پویش های فکری فراوانی را نیز در موضع قبل از این تعریف و زمینه های آن و همچنین در موضع پس از ان تعریف و نتایج و ثمرات آن میتوان به راه انداخت.
اما پس از تعریف، و پس از اذعان به حسن و مطلوبیت آزاداندیشی، پرسش دیگری در مقام عینیت مطرح خواهد شد ؟
آیا اساسا هر موضوعی صلاحیت اینکه مورد آزاداندیشی قرار بگیرد دارد ؟ به عبارت دیگر میتوان گفت بعضی موضوعات شأن آزاداندیشی دارند و برخی دیگر اینطور نیستند ؟ آیا در انتخاب موضوع برای آزاداندیشی آزاد هستیم یا اینکه اینجا قواعد محدود کننده ای وجود دارد ؟
پاسخ ابتدایی که به ذهن میرسد این است که با توجه به تعریف ما، در این مقام نباید هیچ محدودیتی وجود داشته باشد، زیرا ما تنها قیدی که برای اندیشه به رسمیت شناخته ایم، تبعیت از منطق بود. منطق نیز در مقام اندیشه چیزی جز ملاحظات روشی جهت جلوگیری از مغالطه ارائه نمیکند و در مقام انتخاب موضوع اندیشه علی الظاهر پیشنهادی ندارد !
اما دقیق تر این است که بگوییم خود فرایند انتخاب موضوع نیز اندیشه است. علاوه بر آن نه منطق و نه اندیشه هیچکدام منحصر به قواعد برهان نیستند. منطق برای صناعات بشری خمسه قواعد ارائه میکند و به نظر میرسد خطابات و جدل نیز همراه با برهان در دایره اندیشه وارد شوند.
اساسا با همین توضیح است که پای اندیشه به فراتر از برهان باز میشود و تفاوت خود با فلسفه را نشان میدهد.
در نتیجه فرایند تائید صلاحیت موضوعات آزاداندیشی میتواند بصورت منطقی پیش برود و این منطق لااقل استدلال های جدلی را نیز داخل در موضوعات دارای شأن اندیشه مینماید.
درباره روش اندیشه نیز همین مطالب را میتوان تکرار کرد و اذعان نمود که روش اندیشه اعم است از روش برهان و جدل و بلکه مواردی دیگر
لذا در مقام آزاداندیشی که مقید به منطق است میتوان مشهورات را نیز دارای حجیت دانست.
اگر مشهورات را بعنوان بخشی عمده از روش آزاداندیشی بشمار بیاوریم، فضای آزاداندیشی دگرگون خواهد شد و ثمرات متنوعی را میتوانیم مشاهده کنیم.
یکی از این ثمرات این است که میتوان گفت: میشود آزاداندیش بود و در عین حال تقلید نمود زیرا کسب تخصص مانع روند روزمره زندگی فرد خواهد شد. گفتن این گزاره هم خارج از چارچوب آزاداندیشی نیست.