برخورد جدی با مترفین حل کننده تعارض توسعه در زندگی اجتماعی (ایجاد رفاه) با مسئولیت رفع فقر از جامعه

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_286
#جلسه_368

💠 برخورد جدی با مترفین حل کننده تعارض توسعه در زندگی اجتماعی (ایجاد رفاه) با مسئولیت رفع فقر از جامعه

شهید مطهری در بحث مشخصات اسلام از منظر ایدئولوژی یکی از این مشخصات را #توسعه_در_زندگی می دانند و می فرمایند:
«گسترش دادن به زندگی برای رفاه عائله (همسر و فرزندان) مادام كه به تضييع حقی و يا به اسراف و تبذير و يا به ترك‏ يك تكليف و وظيفه منتهی نشود، مجاز بلكه ممدوح و مورد ترغيب است.» مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 245

ظاهراً بین این بحث و بحث مسئولیت رفع فقر از جامعه تعارضی اولیه دیده می شود، یعنی تا زمانی که در جامعه عده ای داریم که حتی نان شب ندارند بخورند، به چه مبرری مجوز توسعه در زندگی داده می شود؟
همین مجوز است که باعث ایجاد فاصله طبقاتی و شکاف عظیم اجتماعی بین فقیر و غنی شده و فقیر هر روز فقیر تر و غنی هر روز توسعه بیشتری در زندگی اش می دهد و غنی تر می شود.

اما به نظر می رسد اینکه توقع داشته باشیم همه افراد جامعه تا زمانی که فقیری در جامعه هست حق توسعه در زندگی شان نداشته باشند، بیشتر شبیه نگاهی کمونیستی است تا اسلامی؛ بالاخره حیات اجتماعی و پذیرفتن نقش های متعدد اجتماعی، بعلاوه پذیرفتن عنصر تلاش و هوش اقتصادی باعث می شود که عده ای در جامعه توانمندی و موقعیت بهتری برای تولید ثروت داشته باشند؛ و اساساً مساوی قرار دادن این افراد با کسانی که یا اهل زحمت و تلاش نیستند، یا استعداد برخی کارهای اقتصادی را ندارند، باعث سرخورده شدن و از تلاش افتادن همین عناصر فعال اجتماع خواهد شد.

بهره مندی بیشتر اقتصادی توسط بخشی از جامعه امری اجتناب ناپذیر است، و اگر از راه های غیر مشروع به دست نیامده باشد، امری مورد تأیید دین اسلام است.
مشکل از جایی شروع می شود که این بهره مندی متفاوت اقتصادی به شکل بیمارگونه ای به ظواهر اجتماعی سرریز کند! یعنی پول دارها در مصرف پول خود حد و حصر نشناسند و تجمل گرایانه در صحنه حیات اجتماعی حاضر شوند و پولداری را تبدیل به یک نمایش و جلوه گری کنند به گونه ای که کل جامعه آرزوی آنچنان زیستنی کند.

فَخَرَجَ عَلىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قٰالَ اَلَّذِينَ يُرِيدُونَ اَلْحَيٰاةَ اَلدُّنْيٰا يٰا لَيْتَ لَنٰا مِثْلَ مٰا أُوتِيَ قٰارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ﴿القصص‏، 79﴾

در واقع در این صورت پدیده ای به نام #اتراف شکل گرفته است و سرمایه داران و کسانی که بهره اقتصادی بیشتری دارند تبدیل به طبقه مترفین شده اند، و مهم ترین کلید به فساد کشیده شدن جامعه شکل گیری همین طبقه مترف است.
اگر مترفین فرصت جولان اجتماعی پیدا کنند و تبدیل به چهره های محبوب جامعه و قبله هایی مورد میل و رغب جامعه شوند، سر تا پای جامعه را فساد خواهد گرفت و اگر این امر پیش برود به هلاکت و تباهی کشیدن یک جامعه را نتیجه می دهد.

وَ إِذٰا أَرَدْنٰا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنٰا مُتْرَفِيهٰا فَفَسَقُوا فِيهٰا فَحَقَّ عَلَيْهَا اَلْقَوْلُ فَدَمَّرْنٰاهٰا تَدْمِيراً ﴿الإسراء، 16﴾

راه حل تعادل بخش بین ایجاد رفاه اجتماعی (توسعه در زندگی) و رفع فقر طوری که به شکاف های طبقاتی وحشتناک منجر نشود، برخورد جدی با پدیده اتراف است؛ در واقع اولین و فوری ترین و مهم ترین وظیفه حکومت اسلامی این است که از شکل گیری طبقه مترفین در جامعه جلوگیری کند، این یعنی بدون هیچ مجامله ای و بدون ترس از فرار سرمایه ها و با اتکا به رزاق بودن حضرت حق جل و اعلی، باید از همان اول با خروج تجمل گرایانه صاحبان ثروت برخورد جدی کرد. این برای سلامت خود آن ها نیز سودمند است و اگر اجازه هر گونه مصرف بی رویه در صحنه اجتماعی را نداشته باشند، امکان سعادت و رستگاری در این وضعیت مستعد انواع لغزش ها برایشان فراهم تر است.

اگر هم پدیده اتراف در هر سطحی شکل گرفت، وظیفه حاکمیت اسلامی و وظیفه نیروهای پای کار و انقلابی (امت حزب الله) و وظیفه عموم مؤمنین این است که از باب امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده و قدم به قدم از مصادیق روشنی که همراهی عمومی با آن ها وجود دارد، ریشه این پدیده منحوس اتراف را بخشکاند که اگر مترفین فرصت جولان پیدا کنند به سرعت به قبله ها و الگوهای جامعه شما تبدیل شده آن وقت است که «یخرجون من دین الله افواجا» رقم خواهد خورد و هر چه هم به این جامعه مُسَکِن های فرهنگی تزریق کنی همان را هم می گیرد و در جهت فساد بیشتر مصرف می کند.

و ما بعد از انقلاب از این جهت کوتاهی کردیم و الان ریشه همه فسادهای اجتماعی در همین نقطه شکل گیری طبقه مترفین نهفته است، خدایا جرئت به خاک مالیدن دماغ مترفین را به انقلاب مظلوم ما عنایت بفرما!

اجمالی بر آثار کار و حرفه بر فرد و اجتماع

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_130
#جلسه_367
#کارگاه_آموزشی

اجمالی بر آثار کار و حرفه بر فرد و اجتماع
امام صادق علیه السلام:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْكَسَل

تنبلی وکسالت رذیله ای است که از آن به خدا پناه می بریم
از آثار و ثمرات کار کردن و حرفه ای داشتن را می توان به چند نکته اشاره کرد

1. کار کردن و شغل داشتن یک نوع فعالیتی است که انسان می تواند استعداد خود را در حرفه های مختلف بسنجد و توانایی و ضعف های خود را ببیند

2.کار ظرفیت های انسان را به انسان نشان می دهد
انسان تا حرکت نکند تا به سوی هدف خود نرود نمی تواند ظرفیت های انسانی خود را که اشرف مخلوقات است ببیند و کشف کند

3. در قدیم ما چیزی به اسم ورزش نداشتیم و از قضا تمام مردم بدن های سالم و قوی داشته اند چرا ؟
چون همه مشغول تلاش و کار بوده اند و این باعث ورزیدگی بدن می شده اما ورزش با این همه گستردگی و انواع فراوان زائده دنیای ماشینی و جدید است که تحرک و پویایی را کمتر کرده لذا کار به معنای تلاش باعث سلامت جسم و روان می شود

4.کار درست و خوب می تواند برای شخص باقیات و صالحات باشد و ماندگار
انسانی که در یک منظقه ای یک سنت خوبی را بنا کند و یا یک کار آفرینی که با ایجاد شغل 50 -60 خانواده را نان می دهد چیزی غیر از کار خیر نیست

5.کار کردن و به یک حرفه ای فکر کردن خیال انسان را کنترل می کند وباعث می شود شیطان کمتر انسان را به خودش مشغول کند

6.تولید علم از را کار زیاد است
علوم تجربی و نظری زایده کار و تلاش زیاد است.

7. تقویت قوه عاقله و رشد فکر
در روایتی امام صادق علیه السلام می فرمایند: ترك التجاره ينقص العقل یعنی تجاره که نوعی کار است و یک حرفه ای است عقل را کم می کند

8.کسب و کار وسیله ای برای کسب آبرو است امام رضا علیه السلام می فرمایند: إِنَّ الَّذِي يَطْلُبُ مِنْ فَضْلٍ يَكُفُّ بِهِ عِيَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّه

9. کار حرفه ای وسیل ای برای مرجعیت در آن فن اگر انسان در حرفه خود به صورت حرفه ای و خلاق ورود کند در بلند مدت تبدیل به مرجعیت در آن حرفه می شود

10.انسان باید از حیث شاهکار بودن شغل با آن ارتباط برقرار کند نه فقط صرف اینکه کار است.

11.کار وسیله ای برای آمرزش گناه
پیامبر اکرم ص می فرمانید: انَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا يُكَفِّرُهَا صَلَاةٌ وَ لَا صَدَقَةٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا يُكَفِّرُهَا قَالَ الْهُمُومُ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَة
یعنی کار باعث امرزش بعضی از گناهان می شود که با نماز و صوقه آمرزیده نمی شود

اینها گوشه ای از اثرات و ثمرات کار و حرفه اشتن بود

فرهنگ رابطه تنگاتنگِ اندیشه دینی با قدرت سیاسی بسم الله

#یادداشت_

10 #حسین_کلاتی

#مشخصات_اسلام

#جلسه_367

#دین_سیاست

# سیاست_فرهنگ رابطه تنگاتنگِ اندیشه دینی با قدرت سیاسی بسم الله
یکی از سوالات اساسی در حوزهِ اندیشه دینی رابطه آن با وضعیتِ جامعه از نظر سیاسی است. در متنی که استاد از رهبری معظم در ریشه های اسلامِ استعماری قرائت فرمودند آمده بود که این نگاه به اسلام و مفاهیم و ارزشهای اسلامی از همان اوائل اسلام در دوران خلفا و خصوصاً از ابتدای حکومت بنی امّیه بود، که نطفه اش بسته شد و ترویج شد و به ذهنیت عمومی بدل شد و البته این چنین نگاهی به اسلام همیشه مورد حمایت مستکبران و خصوصاً استعمار در دنیای معاصر نیز بوده است و بخشی از تئوری پردازی های جدید در تکمیلِ منظومه اسلامِ استعماری، حاصل نفوذ این جریان در حوزه های علمیه بوده است. (ر.ک. کتاب ولایت فقیه. امام خمینی (ره)
این تصویرِ سیاسی از انحرافاتِ فکری امّت اسلامی، این سوال را در ذهن می پروراند که آیا شکل گیری و گسترش اندیشه دینی نیز ناشی از نظامِ سیاسیِ اسلامی و استیلای قرائت صحیح بر اوضاع ممالک اسلامی بوده است یا خیر؟ به نظر می آید جوابِ این سوال نیز مثبت است یعنی اندیشه اسلامیِ ناب نیز حاصل حاکمیتِ اسلام ناب به معنای سیاسی خود است. تصویرِ رهبری معظّم از حرکتِ انسانِ 250 ساله که آن را انسانی تصویر می کنند که مدام به دنبالِ زمینه چینی برای حکومت اسلامی است مؤیّد همین نکته است. هم چنین تحلیلِ حضرت امام در رابطه با تاریخ صدر اسلام و خلفا گواه بر همین امر است :
«بالاترين مصيبتى كه بر اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير- سلام اللَّه عليه- بود؛ و عزاى او از عزاى كربلا بالاتر. مصيبت وارده بر امير المؤمنين و بر اسلام بالاتر است از آن مصيبتى كه بر سيد الشهداء- سلام اللَّه عليه- وارد شد. اعظمِ مصيبتها اين مصيبت است كه نگذاشتند مردم بفهمند اسلام يعنى چه. اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگى مى‏ كند. الآن هم مبهم است. الآن هم نمى ‏دانند مردم كه معنى اسلام چيست، حكومت اسلامى چيست، اسلام چه مى ‏خواسته بكند، چه برنامه ‏اى اسلام داشته است در حكومتش. اين پنج سال حكومت، يا پنج- شش سال حكومت حضرت امير، اين با همه گرفتاريهايى كه بوده است و با همه زحمتهايى كه از براى حضرت امير فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است. و همين [دوره‏] پنج ساله و شش ساله، مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند…» (صحيفه امام، ج‏2، ص: 361)

نتیجه این که هر چند اندیشه انقلابی و ایمان به آن، اصلِ و اساسِ قدرت در اسلامِ انقلابی است امّا فرهنگ و ذهنیت عمومی جامعه اسلامی را تا به امروز حکومت ها ساخته اند. برای حکومتِ اندیشه اسلامی در اذهان عمومی، باید به حاکمیتِ آن اندیشه در ساحت سیاست اندیشید و ریشه های انحرافاتِ فکری و غلبه ی قرائت های استعماری را باید در قدرت سیاسی استعمار و غلبه استثمارگران بر مستضعفین جستجو کرد و البته در این بین دیالکتیکی و رفت و برگشتی دائمی است و اصلاحِ سیاسی و فرهنگی توأمان جلو می آیند که خود مقتضی تأمّلات و شرح و تفصیل های مجزاست.

استثمار؛ اصل کار و افزوده‌های آن

#امید_فشندی
#یادداشت_216
#جلسه_367
#مشخصات_اسلام
#بازتقریر

🔰 استثمار؛ اصل کار و افزوده‌های آن

استثمار بیشتر در فضای بهره‌ها و فرآورده‌های زندگی انسان معنا می‌یابد، اصل حیات و حضور انسان، و افعال و رفتار و گفتار او، فی نفسه یا در كنش با طبیعت، اشیاء و انسان‌های دیگر، یك محصول و فراورده‌ای خواهد داشت افزون بر اصل آن.

مسئله این است كه این انسان به‌عنوان فاعل كار، چه سهم و بهره و نصیبی در فراورده خواهد داشت؟ آیا صرفا دستمزدی متناسب با امرار معاش خودش؟ یا سهمی اساسی از ارزش مالی محصول هم دارد؟

خب این چالشی است كه امثال ماركس را علیه سرمایه‌داری شورانده است و در نسبت میان #كار_و_سرمایه در پی پاسخ به این سؤال است كه افزوده‌ای كه كار ایجاد می‌كند، نصیب سرمایه[گذار] می‌شود یا كارگر هم بهره‌ای دارد؟

حالا پیشرفت‌های فن‌آورانه آن‌قدری هست كه می‌شود فرآورده‌های پرشمار و باارزشی از انسان گرفت؛ از علایق و عاداتش تا گفتار و رفتار و نیروی بازویش، فرآورده‌هایی كه به ذهن خود آن انسان خطور هم نمی‌كند چه برسد در طلب بهره‌ی خویش باشد!

اگر استثمار را ممنوع و نامشروع می‌دانیم، یعنی نباید بی اطلاع فرد یا جامعه‌ای، فرآورده‌ای از ایشان تولید كنیم، بی آنكه علاوه بر مزد كار، سهم ایشان را از محصول تولیدی پرداخت كنیم.

6 دی 1400

چند نمونه از اقدامات امام خمینی بر خلاف ظواهر مذهبی

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_81
#جلسه_367
#قالب ؟

عنوان : دو سوال و چند نمونه از اقدامات امام خمینی بر خلاف ظواهر مذهبی

پیرامون استثماری بودن یا نبودن پدیده های دینی و یا قرائت های دینی در جلسه ی امروز سخن به میان آمد.

اولا : با توجه به اینکه در جلسه متنی از حضرت آقا قرائت شد که در آن به قرائت های “استعماری” از مفاهیم دینی اشاره شده بود و مستندِ اصل وجود پدیده های ” استثماری ” معنوی قرار گرفت، بحثی قابل طرح است که آیا به لحاظ مفهوم شناسی میان استعماری بودن و استثماری بودن تفاوت هست یا نه ؟ ( که حداقل به لحاظ مفهومی به نظر میرسد هست ) و آیا به صورت تعین خارجی ممکن است از یکدیگر جدا باشند یا نه؟ ( که به نظر میرسد خیر ملازم یکدیگرند. و شاید وجه استناد به این متن برای آن مدعا همین بوده باشد )

این دو پرسش نیازمند بررسی هستند تا با روشن تر شدن این دو مساله و مدقانه تر شدن بررسی های پیرامونی شان، از خلط بحث ها و تشویش ذهنیت ها جلوگیری شود.

ثانیا : فارغ از بحث قبلی، مواردی از تقابل های حضرت امام خمینی (ره) به عنوان یک رهبر دینی ضد استعمار و استثمار با برخی مظاهر دینی قابل ذکر هستند که با بررسی آن ها می توان سرنخ هایی از چگونگی رسوخ استعمار یا استثمار در مظاهر دینی و معنوی را بدست آورد.

چند نمونه ذکر می شود:

1- تحریم جشن های نیمه شعبان در تیرماه سال 57

بخشی از متن بسیار خواندنی پیام ایشان:

« ملت ایران بداند که دست پلید دولت در فعالیت است که مسیر نهضت اصیل و شکل‌‎ ‌گرفته و عمومی ایران را تغییر دهد؛ و یکی از شاهکارها همین دامن زدن به لزوم جشن‌‎ ‌است که در پرتو آن خون پاک ملت اسلام را لوث کند و نهضت عظیم اسلامی را به‌ ‌سستی بکشد یا خدای نخواسته محو کند. ملت ایران بیدار است و راه خود را یافته و با‎ ‌هوشمندی می داند که هر نغمه با هر اسم، او را از مسیر خود که قیام ضد شاهی است‌‎ ‌منحرف کند شیطانی است، اگر چه با اسم قرآن مجید و یا ولی الله اعظم ـ عجل الله فرجه ـ‌‎ ‌باشد. ما روزی را عید می گیریم که بنیان ظلم و ظالم را منهدم کنیم و دست دودمان‌‎ ‌ستمکار پهلوی را از کشور قطع نماییم، و آن روز ان شاءالله تعالی نزدیک است و روز‎ ‌عید اسلامی است و عید ولی عصر ـ عجل الله فرجه.‌
اکنون لازم است در این اعیادی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ملت ما عزا‎ ‌شده است بدون هیچ گونه تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد، در تمام ایران، در‎ ‌مراکز عمومی مثل مساجد بزرگ اجتماعات عظیم بپا کنند و گویندگان شجاع محترم،‌‎ ‌مصایب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند، و هر چه بیشتر کارهای ضد اسلامی‌‎ ‌و قانونی رژیم را افشا کنند، و خوف را که از جنود ابلیس است از دل بیرون کنند، و در‎ ‌ادامۀ نهضت که موافق رضای خداوند تعالی و ولی عصر است کوشش کنند، و این چراغ‌‎ ‌فروزندۀ هدایت را روشن و روشن تر نگه دارند، و با اعتماد به خداوند تعالی مطمئن‌‎ ‌باشند که ملت پیروز است.‌ »

پدیده ی کم فرزندی

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#استثمار
#جلسه_367
#یادداشت_110

در فضای فرهنگی تزریق شده از سوی تمدن غرب، جوامع به سمت کم فرزندی و تک فرزندی و بچه داری در سنین بالا بخاطر ازدواجهای دیرهنگام، حرکت میکنند.
پدیده ی کم فرزندی در کنار شیرینی ذاتی فرزند برای پدر و مادر، والدین را به این سمت میبرد که گویا غلام و کنیز فرزند هستند و کار آنها این است که همه ی توجهشان معطوف فرزندشان باشد و از او تعریف و تمجید نمایند و آنها را انسانهایی منحصربفرد تلقّی کنند .
کم فرزندی وقتی با فرزندآوری در سنین بالا همراه شود بخاطر اینکه والدین در سنین بالا تمام رویایشان فرزندشان خواهد بود و از نظر مکنت مالی شرایط را فراهم کرده اند بیشتر به کودکشان توجه و محبت و رسیدگی کرده و امکانات بیشتری فراهم میکنند.
از طرفی این کودکان از ناحیه ی مصرف گرایی گسترده ای که از طرف فرهنگ و سبک زندگی غرب تزریق میشود در فضای مقایسه ی خود با هم سن و سالها و هم کلاسی هایشان، هر روز مطالبه ی جدیدی از والدین میکنند و به نحوی آنها را تحت فشار قرار میدهند.
این والدین بزودی با پدیده ی ناخوشایندی روبرو خواهند شد. آنها خواهند دید فرزندانشان به افرادی بی دست و پا و از خود راضی و مصرفگرا تبدیل شده اند که توان حفظ هیچکدام از سرمایه هایی که با عمری تلاش در اختیارشان گذاشته اند را نخواهند داشت. سرمایه هایی که والدین برای تأمین آنها از داشتن فرزندان بیشتر امتناع ورزیدند.

این پدیده در کنار سبک زندگی معتاد کننده ی کودکان به تلویزیون و فضای مجازی بسیار فاجعه بارتر است.
در مقاله ای که ازسوی فردی بنام جان تیلور گاتو که 5 دوره برنده جایزه بهترین معلم سال نیویورک است منتشر شده که گفته شده کودکانی که اعتیاد به دیدن تلویزیون دارند غالبا مسئولیت پذیر نیستند و دائما باید به آنها تذکر داد و از آنها مراقبت نمود.
این کودکان نسبت به یکدیگر بدخواه و مغرض هستند و بیشتر اوقات در دلتنگی و بی حوصلگی غرقند.
آنها فاقد هرگونه هدف پایدار و ثابت اند بگونه ای که آنها برای ساختن داستان واقعی زندگی خود، داستان تخیلی زندگی انسانهای تلویزیونی را مصرف میکنند.
این کودکان کمبودهای شخصیتی مشهودی پیدا میکنند بطوریکه گویا دستکاری مصنوعی شده اند.

📛استمرار و تقویت مسیر کم فرزندی و مصرف گرا و فرزندانی معتاد به فضای مجازی و دور از زندگی و بازی های واقعی منجر خواهد شد که در آینده ای نزدیک به جامعه ای بی دست و پا و از خود راضی و اهل تفرقه و اختلاف تبدیل شویم که آماده ی بردگی و استثمار و واگذاری منابع و ذخایر و سرمایه هایش است و چنین جامعه ای بزرگترین طعمه برای نظام سلطه است.

⛔️به تازگی شعار “فرزندآوری جنایت علیه بشریت” در حال گفتمان سازی است که حوزویان و نخبگان باید با همه ی قوا برای مقابله با آن بیندیشند و عمل کنند.

وظیفه فقه در برابر استثمار

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_145
#جلسه_367

⭕️وظیفه فقه در برابر استثمار

وقتی با معنای استثمار روبه‌رو می‌شویم، ذهن به سوی برده‌داری و مباحث عبد و أمه کشیده می‌شود که این روز‌ها تقریبا این مباحث از فقه بیرون انداخته شده است.
بهتر بود به جای خارج کردن این مباحث، که اصل خود خارج کردن این قبیل مباحث هم کمی مشکوک است، ارتقا می‌یافت و از بردگی و برده‌داری نوین صحبت به میان می‌آمد. به خصوص در طراحی‌های کلانی که قرار است فقه برای زندگی داشته باشد. اگر در بابی از برده‌داری نوین و استثمار نو سخن به میان آمده بود، به هنگام حکم‌دادن‌های فقه، ملاحظات این باب هم مد نظر فقیه قرار می‌گرفت؛ به عنوان مثال شاید به راحتی اجازه‌ی هرگونه تبلیغی داده نمی‌شد و یا به کار گرفتن زنان در هر موقعیتی و …

همانگونه استثمار و بهره‌کشی در نظام‌های اجتماعی و سیاسی مختلف، انحاء متفاوتی داشته است، مباحث برده‌داری فقه هم که برای مبارزه با این استثمار به وجود آمده است و روح آن در سراسر فقه جاری بود، باید به انحاء مختلف در فقه وجود داشته باشد.
در این زمانه که نظام طاغوتی به نحو پنهانی به استثمار تمام جهان مشغول است، لازم است که مباحث برده‌داری نو در فقه مطرح شود و روح آن در سرتاسر فقه جریان یابد. و این نقطه‌ی کلیدی اسلام است که می‌تواند تمام جهانیان را از طریق آن به دین اسلام دعوت کرد؛ البته لازم است که همانند صدر اسلام، این استثمار نوین، و برده‌داری نوین واضح و آشکار شود و مردم به ستوه آیند و به عبارت دیگر متوجه بردگی‌مان برای نظام سلطه بشویم، تا آن‌گاه پذیرش دینی که به مبارزه با این استثمار آمده است، راحت باشد و فوج فوج بر پیروان این دین افزوده شود.

بازتقریر

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_82
#جلسه_367
#بازتقریر

عنوان : بازتقریر و کمی تحلیل از دو نکته ی متفاوت اما هم جهت در دو جلسه ی اخیر

جناب استاد در دو جلسه ی اخیر مساله ی مشترکی را به بهانه ی بحث یا حادثه ای متذکر شده اند:
در جلسه ی دیروز، در ضمن ارائه ای پیرامون فعالیت هایشان در سفر اخیر تبریز نکته ای را فرمودند و در جلسه ی امروز به بهانه ی صلوات ناهماهنگ و شلی که فرستاده شد.

ایشان در صحبت دیروز چنین مضمونی را فرمودند که : « من در این سفر و در بسیاری فعالیت های اینچنینی وقتی حاضر میشوم احساس تنهایی میکنم و میدانم که هر کاری را اگر بخواهم قبول کنم تنها خواهم ماند، تا یک مرکز آموزشی تربیت نیرو نباشد که دائما نیروهای لازم برای ارائه ی این خدمات به صحنه را تربیت کند این مساله به درستی حل نخواهد شد. صحنه هم نیازمند است و هم پذیراست و هم مطالبه دارد اما ما قادر به پاسخگویی نیستیم چرا که مقدورات پشتیبانی فراهم نشده است. »

ایشان ضمنا فتوت را کانون برطرف سازی این نیاز عنوان میکردند و با اشاره به اشتراک نظرشان با استاد موسوی در اینکه امروز کانونی ترین اقدام به بار نشاندن فتوت است، توقع برآورده کردن این مساله را تلویحا متوجه مخاطبینشان در جلسه میدانستند.

در جلسه ی امروز هم وقتی صلوات ضعیفی فرستاده شد، ایشان دعوت کردند به فرستادن صلواتی بلند و هماهنگ، و وقتی این کار انجام شد از حضار اقرار گرفتند که قبول دارید افزوده ها و دستاوردهای متفاوتی از صلوات قبل داشت؟ و جمع اقرار کرد؛ ایشان از این مساله بهره گرفتند و چنین مضمونی را فرموند : « ببینید وقتی همه ی اعضای یک جمع کارهایشان را درست و هماهنگ انجام میدهند نتیجه اش همین گونه خواهد بود، و اگر در یک جمع هر یک از اعضا و در گوشه ای به اندازه ای به نوبه ی خودش کوتاهی کند، خروجی اش میشود یک نارسایی بزرگ و از دست رفتن یک سری افزوده هایی که میتوانستند در درسترس باشند و از دست نروند»

از همین دو فقره صحبت، باب مباحثه روی حداقل بخشی از ماموریت برادران فتوتی و بخشی از رویکردهای بالفعل و روزمره ی ایشان باز میشود.

هرچند برداشت بنده چنین بود که این دو صحبت با دغدغه ای واحد مطرح شدند اما در عین حال به نظر میرسد سرفصل هر کدام از این دو صحبت ناظر به لایه ی متفاوتی از دیگری است و باید به صورت مجزا مورد بررسی و مداقه قرار گیرد. چه آنکه اساسا با نگاهی به صحنه ی فتوت این مساله نیز واضح است که هنوز نوع بدنه ی برادران در مرحله های رشدی هستند و با برآورده سازی مستقیم برخی نیازها اختلاف مرحله وجود دارد. لذا فعالیت های هماهنگ اعضای جمع فعلا صرفا می تواند سوگیری فرآیندهای رشدی را جدی تر کند و هنوز تا ایجاد یک پایگاه پشتیبانی فاصله زیاد است.

هرچند البته انجام برخی فعالیت ها و ماموریت های پشتیبانانه نیز نا معقول نیست.

ضمنا به نظر میرسد تحلیل مساله ی اول علیرغم اختلاف فازی که با فاز بالفعل جمع دارد، اما با جهت گیری ای که به عنوان غایت جمع یا حداقل بخشی از غایت جمع ایجاد میکند منجر به ایجاد بستر تحلیل های دقیق تر در مساله ی دوم هم بشود.

نهایتا به صورت کلی و به عنوان جمع بندی این یادداشت کاملا اولیه می توان چنین گفت که :

اولا فوری ترین نیاز در میان مسائل مطرح شده پدید آوردن این خصلت در فعالیت های جمع است : عاری بودن از کوتاهی

ثانیا نیاز دوم پدید آمدن هماهنگی میان این فعالیت هاست یعنی نباید بازوهای مختلف و فعالیت های مختلف “تا اطلاع ثانوی حداقل بلحاظ سطح پیشرفت” دچار ناهمگونی و کاریکاتوری بودن باشند . مثلا جدی بودن حکمت، فقه، اصول، اندیشه ی کلامی و فعالیت های کاری مختلف، همگی باید همزمان پیگیری شود. هم باید هیات فعال باشد، هم باید درس ها فعال و خوب باشند، و هم هر برنامه ی تعریف شده ی دیگری، که اینها نیازمند هماهنگی هستند.

و البته هنوز هماهنگی های بسیار بیشتری نیز قابل هدف گیری و ذکر هستند.

و ثالثا باید جهت گیری ها رفته رفته واضح تر و اشراب شده تر بشوند.

استثمار پنهان

#یادداشت_82
#محمد_امامی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_367
#استثمار_پنهان

📌تصویر های رسانه ای دنیای محدودی را به ما نشان می دهند،پدیده را فریز می کنند و به ما لب حقیقت را نمی رسانند. پدیده پیچیده انسانی و اجتماعی را به ساده سازی می کند،بیش از آن که موجب کنش اندیشه ها شود احساسات را بر می انگیزد.

📌تصویر ما از جامعه استثمار زده،جوان لاغر سیاه پوست آفریقایی با حداقل پوشش است که بیل به دست ثروت های جامعه خود را تقدیم کربات زده های غربی می کند..
تصویر ما از استثمار پادشاهی است که با با حمایت خدم و حشم در خیابان درحال کالسکه سواری است.

🔺تصویر ها پوششی برای کشف حقیقت شده اند، و و درک درستی از استثمار شدن خودمان و استثمار شدن جامعه مان نداريم. جامعه ای که کارگر سهمی در سود ندارد بلکه کار خود را می فروشد، کار گری که باید خود و کار خود را بفروشد تا حق الزحمه معین شده را بگیرد.
جامعه ای که تنها از سرمایه انباشت شده بتوان سود خالص گرفت و از تمامی قرض ها بهره گرفته می شود،هنوز استثمار زده است.

🔺آیندگان تصویر کلان دنیای امروز را بردگی تطور یافته می دانند که مردم یا اجیر دولت ها هستند یا سرمایه پرستان.

امروز حوزه فردای جامعه است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_153
#جلسه_367
#قالب؟

✨امروز حوزه فردای جامعه است؟

🔸این جمله ی جناب استاد خیلی جای تفکر و تامل دارد که آیا واقعا امروز حوزه فردای جامعه است؟
یعنی هر انفعالی در حوزه شکل بگیرد در آینده باید منتظر باشیم که جامعه از آن نقطه منفعل شود و ضربه بخورد و یا اینکه هر فعالیتی از حوزه حاصل شود باید منتظر رشد جامعه و فعل او در آن زمینه بود؟
هیچ نقطه ی تاثیرگذاری در جامعه وجود ندارد که بتواند نقص حوزه را جبران کند و یا فعالیت حوزه را خنثی کند که درنتیجه این گزاره نقض شود؟
حوزه امروز چه اندازه در جامعه ایران تاثیر گذار است؟ بنا بر بعضی گزارشات به نظر میرسد که الان روحانیون و حوزویان بیشتر تحت تاثیر جامعه هستند تا جامعه تحت تاثیر آنها.

🔰حوزه دارایی هایی دارد که در اختیار هیچ جای دیگری نیست. دارایی های حوزه از منبع قدرت و عزت لایزال الهی سرچشمه میگیرد. مبانی حوزه از توحید سرچشمه میگیرد. لذا اگر حوزه قدر دارایی های خود را بداند و به میدان بیاید هیچ همآوردی ندارد و می تواند بزرگترین تغییرات در زندگی بشر را رقم بزند. به شرطی که حوزه بما هو حوزه باشد و با دارایی های حوزوی خود به میدان بیاید. دقیقا مثل فعالیتی که جمع کوچکی از دل حوزه بعد از 15 خرداد سال 42 شروع کردند و 15 سال بعد نتایج آن را کاملا لمس کردند.
چون خدا میتواند پس حوزه توحیدی هم میتواند.
لذا گره کار اینجاست که حوزویان دارایی هایشان را نمیشناسند و بدون شخصیت اصیل و مکتبی خود دنبال تاثیر گذاری اجتماعی هستند.

♻️در برنامه ریزی های اجتماعی باید از حوزه شروع کنیم و انبعاث حوزویان را در گام اول اصلاحات اجتماعی قرار دهیم. اگر حوزه بیدار شود و کاری را به جان بخرد،‌ آن کار را در عمق جان همه ی مردم ایران تا دور ترین روستاها، مینشاند. مشکل اینجاست که ذهن نخبگان اجتماعی ما از حوزه فاصله گرفته و در برنامه ریزی های اجتماعی نیز حوزه را گام اول نمی دانند و در بهترین حالت آن را در طراز دیگر اقشار لحاظ میکنند.

🔹یکی از عزیزانی که در جبهه حزب الله مشغول برنامه ریزی است، طرح امامت میانی و ایجاد شبکه ای از فعالین که بتوانند رهبری یک محله یا منطقه را برعهده بگیرند و مشکلات آن را حل کنند،‌دنبال میکنند. طرح بسیار خوبی است لکن مشکل ایشان این است که محور امامت میانی را روحانیت قرار نداده و معتقد است که هرکسی که در میدان فعال باشد می تواند امامت کند غافل از اینکه این راهبرد دست او را از دارایی های حوزه کوتاه میکند و او را به نتیجه ی مطلوب نمی رساند.

استثمار جبهه انقلاب به نام کار جهادی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#ازنظرایدئولوژی
#استثمار
#سیدمرتضی_شرافت
#جلسه_367
#یادداشت_75
#تطبیق

🔰استثمار جبهه انقلاب به نام کار جهادی

الفاظ و واژه ها در انتقال معنا اهمیت زیادی دارند. این واژه ها هستند که بر تفکر و امکان ثبت و انتقال علوم موثرند. و انسان با استعمال همین واژگان است که می تواند مرادش را بیان کند. اما گاهی واژه ای منقول می شود. یعنی از معنای اصلی خود خارج می شود و به معنای جدیدی به کار می رود. این تغییر معنایی منشاهای متفاوتی می تواند داشته باشد. مثلا اگر واژه ای در زمانه خاصی بسیار استعمال شده باشد، و پس از آن از رونق بیفتد، ممکن است از استعمالات تاثیر بپذیرد و حتی معنای اولیه واژه عوض شود.

استثمار هم واژه ای است که در برهه‌ای از ادبیات انقلاب، آن قدر به کار رفته که از معنای اولیه اش فاصله گرفته. شده است واژه ای هم ردیف استعمار، که به نظام سلطه و استکبار مربوط است. حالا ما از استثمار، چیزی نزدیک به استعمار نظام سلطه و بهره کشی آنها و بره داری هایشان می فهمیم.

اما اگر بخواهیم دقیق شویم، استثمار را باید به همان معنایی که شهید مطهری در «مشخصات اسلام» به کار برده اند، استعمال کنیم. استثمار به معنای بهره کشی بلاعوض است.
اگر چه نظام طاغوتی و غیر الهی و ولایت شیطان، اساسش بر استثمار است و باطنش استثماری است، اما نباید استثمار را تنها در نظام های طاغوتی منحصر کرد.
آن چه نیاز امروز جبهه انقلاب است -علاوه بر فهم عمق فسادانگیزی تمدن غرب- واکاوی مشکلات خودش است.
آیا استثمار در درون جبهه انقلاب و در درون نظام ولایی امکان دارد؟ اگر امکان بهره کشی بلاعوض در جبهه انقلاب وجود دارد، آیا به صورت عینی چنین وضعی وجود دارد؟

در ادبیات دینی و انقلابی، کلیدواژه های خوبی هست که راه را برای استثمار باز می کند. مثلا این که کار باید جهادی باشد. یا کار فی سبیل الله باشد. یا کار فقط برای خدا باشد.
چنین گزاره هایی اگرچه بسیار مقدس هستند، اما این تقدس تا زمانی است که از طرف مکلف چنین اعتقادی وجود داشته باشد. وقتی فردی نسبت به دیگری، توقع عمل این چنینی داشته باشد، این هم نوعی استثمار است. به خصوص اگر آن فرد متوقع، مسئولیت اجرایی داشته باشد.
وقتی با نیروهای جهادی و فرهنگی و انقلابی صحبت می کنیم، دلشان پر است از مسئولینی که از بیت المال حقوق می گیرند و از نیروهای انقلابی توقع کار جهادی دارند. خاصه اگر آن مسئول، ارادت خاصی هم به انقلاب نداشته باشد.

این جنس رفتار استثماری که در حوزه فرهنگ به وفور مشاهده می شود، یا به خاطر ناپختگی و کم فهمی و سادگی سازمانی ماست، که می توان آن را استثمار پنهان دانست. و یا به خاطر حیله گری و عدم تعهد به انقلاب و بهره های شخصی است، که استثمار آشکار است و متاسفانه هست!

استثمار و رشد!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_283
#جلسه_367

💠 استثمار و رشد!

شهید مطهری در بحث مشخصات اسلام از منظر ایدئولوژی یکی از این مشخصات را «ممنوعیت استثمار» می دانند و می فرمایند:
«اسلام استثمار، يعنی بهره كشی بلاعوض از كار ديگران را به هر شكل و هر لباس، ناروا و مطرود می‏شمارد. برای نامشروع بودن يك كار، كافی است كه ثابت شود ماهيت استثماری دارد.»
سؤالی که اینجا می توان پرسید این است که اگر بهره کشی با عوض باشد، استثمار منتفی شده است؟
آیا عوض در اینجا فقط مالی است؟ یعنی استثمار در جایی است که کسی کاری انجام می دهد و باید در عوض کار او مزدی به او داده شود، ولی او را از این مزد محروم کنند؟

به نظر اصل بهره گیری از دیگران و به استخدام خود در آوردن برای پیشبرد کارها یکی از اعتبارات مهم انسانی حتی قبل از شکل گیری اجتماع است و همین عامل شکل گیری جامعه هم هست! لذا اصل بهره کشی از دیگران یکی از لوازم زندگی جمعی اجتماعی انسان است.

از طرف دیگر عوض لزوماً عوض مالی نیست، یعنی گاهی انسان ها بهره می دهند ولی اگر عوض مالی در مقابل این بهره دادن به آن ها پیشنهاد شود خودشان احساس کم ارزش شمرده شدن کارشان را می کنند، مثلاً مادری که به طفل خود شیر می دهد و هزاران رنج مراقبت از طفل را بر عهده می گیرد، در حال بهره دهی به طفل و طفل در حال بهره کشی از مادر است؛ عوض او در اینجا چیست؟ پدری که با تمام وجود در حال خدمت به خانواده خود است، در حال بهره دادن به آن ها و آن ها در حال بهره کشی از او هستند، اما آیا عوض او لزوماً مادی است؟ متولیان هدایت جامعه و مصلحان اجتماعی رنج های زیادی برای آگاهی بخشی به جامعه متحمل می شوند و قطعاً جزو برترین بهره هایی است که جامعه می تواند از یکی از اعضای خود بگیرد، ولی عوض آن ها لزوماً مادی نیست.

به نظر می رسد آن چیزی که در مقابل استثمار قرار می گیرد رشد است، بهره وری جامعه از افراد امری ناگزیر است، و اکثر انسان ها به نحوی در حال بهره دادن به جامعه هستند، اگر این بهره کشی به نحوی باشد که «رشد» فرد را در پی نداشته باشد، این یک بهره گیری بلاعوض و استثمارانه ای خواهد بود. رشد را باید اعم از رشد مالی و دنیایی و معنوی و اخروی دانست، یعنی اگر جامعه یا فردی دیگری را به بهره بگیرد و هیچ نوع رشدی برای او نداشته باشد، او را به استثمار کشانده است، ولو این رشد مالی و حتی دنیایی و حتی معنوی در همین دنیا نباشد، و باعث افزایش رتبه اخروی فرد شود.

در نتیجه به نظر می رسد که باید هم باید کمی معنای بهره کشی را توسعه داد و هم معنای عوض را تا بتوانیم، استثمار را بهتر معنا کنیم.

تفاوت استثمار با استخدام به عنوان یکی از قواعد شکل دهنده به حیات اجتماعی، در بیان علامه طباطبایی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_284
#جلسه_367

💠 تفاوت استثمار با استخدام به عنوان یکی از قواعد شکل دهنده به حیات اجتماعی، در بیان علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی در مقاله ششم کتاب شریف #اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم که به بحث نظریه خودشان در باب #اعتباریات می پردازند، یکی از اعتباریات قبل الاجتماع را #اعتبار_استخدام_و_اجتماع می دانند، نظر ایشان این است که ما همانطور که در تعامل با طبیعت و سایر جانداران برای حفظ بقای خود آن ها را مورد استفاده قرار می دهیم، وقتی با موجودی هم نوع خود برخورد می کنیم به فکر استفاده از وجود او و افعال او می افتیم. لذا این اصل استخدام است که باعث شکل گیری جامعه می شود، نه اینکه جامعه ای بر اساس تعاون شکل بگیرد و بعد تقسیم کار اجتماعی شکل بگیرد؛ به عبارتی اجتماع، فرع استخدام بوده و در اثر پيدايش توافق دو استخدام از دو طرف متقابل مى‏باشد نه اينكه طبيعت، انسان را مستقيماً به چنين انديشه‏اى رهبرى نمايد.
اما باید دانست که اصل استخدام نمی خواهد بگوید که انسان بالطبع دنبال استثمار دیگران است، همانطور که مدنی بالطبع بودن انسان به معنای ساخت جامعه بی طبقه کمونیستی نیست. بلکه منظور جناب علامه این است که «انسان با هدايت طبيعت و تكوين پيوسته از همه سود خود را مى‏خواهد (اعتبار استخدام) و براى سود خود سود همه را مى‏خواهد (اعتبار اجتماع) و براى سود همه عدل اجتماعى را مى‏خواهد (اعتبار حسن عدالت و قبح ظلم)»
لذا حضرت علامه به صراحت می فرمایند:
«نبايد از كلمه «استخدام» سوء استفاده كرد و تفسير ناروا نمود. ما نمى‏خواهيم بگوييم انسان بالطبع روش استثمار و اختصاص را دارد چنانكه يك ملتى در پس پرده آزادى بخشى و الغاى برده فروشى به نام «استعمار» و «استملاك» و «قيمومت» و «تحت‏الحمايه» و هزار نام ديگر، ديگران را زين به پشت و لگام به دهان زده و سوار شوند يا جنس دو پا را مانند چارپايان خريد و فروش بنمايند و معنى بردگى و بدبختى و پستى را با الفاظ شيرين «آزادى» و «خوشبختى» و «پيشرفت» تأديه كنند و به روى هر حقيقتى اسم «كهنه» و «پوسيده» گذاشته و به دور اندازند.»

برگرفته از مجموعه آثار شهيد مطهري (اصول فلسفه و روش رئاليسم(1 – 5))، ج‏6، ص: 437-433

اولوالعزم بودن در گرو علوّ همّت

#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_147
#جلسه_367
#اولوالعزم
#علو_همت

🔰اولوالعزم بودن در گرو علوّ همّت
شهید مطهری ویژگی پانزدهم ایدئولوژی اسلامی را اینگونه معرفی میکنند: ضدّيت با ضدّ اراده

15. ضدّيت با ضدّ اراده: همچنان كه عقل محترم است و پاره‏اى از دستورهاى اسلامى براى نگهبانى عقل است، اراده كه قوّه مجريّه عقل است نيز محترم است، از اين رو «بازدارنده» ها كه در زبان اسلام «لهو» ناميده شده است، حرام و ممنوع است.

به نظر میرسد دیدگاه اسلامی در باب اراده بیش از آن چیزی است که شهید مطهری مطرح فرموده و میتوان زاویه ورود به بحث را قدری متفاوت و بلکه ایجابی مطرح نمود.

🔰پرده اول: عشق به کمال و طلب معالی امور
💠انسان فطرتا عاشق کمال است و از این رو خداوند که اینگونه انسان را مفطور به عشق به کمال آفریده است می پسندد که انسان معالی امور را اراده کند:

رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «اِنّ اللهَ تعالي يحِبُّ مَعالي الاُمورِ و أشرافَها و يكرَهُ سَفسافَها؛ خداوند متعال، كارهاي والا و شريف را دوست دارد و كارهاي پست و حقير را خوش ندارد».

💠اما به تعبیر حضرت امام صادق علیه السلام موانعی در برابر اراده و طلب معالی امور ممکن است وجود داشته باشد:

عن الصادق(ع): ثَلَاثٌ يَحْجُزْنَ الْمَرْءَ عَنْ طَلَبِ الْمَعَالِي قَصْرُ الْهِمَّةِ وَ قِلَّةُ الْحِيلَةِ وَ ضَعْفُ الرَّأْي‏. تحف العقول، ص318

سه چیز انسان را از دست یابی به مراتب عالی باز می دارد:

کوتاهی همت، تدبیر اندک و ناتوانی در تصمیم گیری.

💠از همین روست که ارزش هر انسان به قدر همت و دلشمغولی اوست:

امام علي عليه السلام : «قَدرُ الرّجُلِ علي قَدرِ هِمَّتِهِ؛ ارزش آدمي، به قدر همت اوست».

💠و هر کس که والا همّت باشد عظیم القیمة است:

حضرت علي عليه السلام : «مَن شَرُفَت هِمَّتُهُ عَظُمَت قِيمَتُهُ؛ هركه همّتش والا باشد، ارزشش عظيم است».

💠و کسی که عظیم القدر و القیمة باشد دیگران او را به دیده تعظیم خواهند نگریست:

امام باقر عليه السلام : «مَنْ رَقيَ دَرجاتِ الْهِمَمِ عَظَّمَتْه الْاُمَمُ؛ هر كه از نردبان همتِ بلند بالا رود، جهانيان، او را به ديده تعظيم بنگرند».

💠چنین کسی حکما شرافت و مفتخر خواهد بود:

امام باقر عليه السلام: «لاشَرَفَ كبُعدِ الهِمَّةِ؛ هيچ شرافت و افتخاري، چون بلندهمتي نيست».

💠و از این روست که مسئلت علوّ همت در بیان ادعیه ائمه علیهم السلام مطرح گشته است:

امام سجاد عليه السلام: «أسئَلُكَ مِن الشَّهادَةِ أقسَطَها، ومِن العِبادَةِ أنشَطَها… ومِن الهِمَمِ أعلاها؛ (بارخدايا) از گواهي و شهادت، عادلانه ترين آن را از تو مسئلت دارم و از عبادت، با نشاط ترين آن را… و از همت، عالي ترين آن را».

💠چرا که همت بلند است که انسان را بزرگ میکند:

حضرت امیر علیه السلام:: «مَا رَفَعَ اَمْرَءً كَهِمَّتِه وَ لاَ وَضَعَه كَشَهْوَتِه؛ هيچ چيز مانند همت بلند، انسان را بزرگ نكرد؛ چنان كه چيزي مانند شهوت راني، او را به زمين نزد».

💠 ما عاشقان حسینی نیز می بایستی به اقتدای سالار شهیدان علوّ همّت را نصب العین خویش قرار دهیم همانگونه که حضرتش فرمود:

امام حسين عليه السلام : «بَلَغتُ الْعالِمَيْن اِلَي الْمَعالِي بِحُسنِ خَليقةٍ وَ عُلُوِّ هِمَةٍ؛ من با اخلاق نيك و همت بلند، به مقامات دو جهان رسيدم».

اراده و خواست معالی امور و اولوالعزم بودن در گرو علوّ همت و دغدغه است. از آن رو که جوهره انسان عزم و اراده اوست فلذا دغدغه ها انسان سازند و از ما خواسته شده که علوّ همّت و دغدغه را سرلوحه زندگانی خویش قرار دهیم.

تجربه نوردی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_130
#جلسه_366
#تجربه_نوردی
#زورخانه

خیلی وقت بود میخواستم این ورزش باستانی تجریه کنم
تقریبا از دبیرستان تا الان ولی تو نظام اولویت های زندگیم خیلی جاش تغییر کرده بود
تا اینکه امشب توفیق شد با آقا #سعید_خورشیدی رفتیم زورخانه شهید فهمیده اول بلوار امین
سانس ویژه طلاب
همین که وارد زورخونه شدیم سمت چپ مرشد نشسته بر کرسی گود و یک حال و احوال گرمی با ما کرد وقتی متوجه شد برای ثبت نام اومدیم گفت بفرماید بشنید تا استاد قنبری تشریف بیارن
چندنفری هم اطراف گود با لباس های مخصوص داشتن گرم می کردند
با تعجب داشتیم در و دیوار و آدما رو نگاه می کردیم کم کم جمع مستان رسید و مرشد بر طبل مستانه خود نواخت
با ذکر خداوند بزرگ و مدح امیر الامومنین
چون میدونستم این ورزش خیلی سنت و قانون داره با دقت دنبال کشف این قوانین بودم
برای ورود به گود همه (پله وردی گود رو به جایگاه مرشد است) ابتدا از مرشد اذن می گرفتن و اگر مرشد رخصت میداد وارد گود می شدن و با دستشان به زمین گود بوسه می زدند
همه که وارد شدن پیر گود که با سابقه ترین فرد جمع است ورهبری گود با اوست وسط گود آمد
کمی مدح مولا گفت و به یکی اشاره کرد و فرد مشارالیه با استفاده از وزنه چند حرکت میانه گود اجرا کرد
اولین قانون اجرا این هست که سمت فرد میان گود باید به روی مرشد باشد و تمام حرکات و فن ها رو با اجازه مرشد و طبق ضرب مرشد انجام دهد
بعد چند نفر دیگر هم با انتخاب پیر از خود حرکات نمایشی در کردند
در این میان اولویت با سادات بود در گود وبیرون گود سادات احترام ویژه ای دارند شروع حرکت را پیر از سادات شروع می کند حتی اگر ریش سفید هم در گود باشد
و به ورود یکی از سلاله بن الزهرا مرشد به زنگ می نواخت تا همه احترام کنند و این ویژه بودن و زنگ زدن خود نشانه احترام بو
هم زمان با شروع برنامه گود چند نفری هم با لباس غیر رسمی اطراف گود در حال تمرین بودند که دوره آموزش خود را طی می کردند 3ماهی باید خارج از گود تمرین کنیم بعد با تشخیص مربی (همان پیر گود) می توانیم وارد گود شویم
کسی حق ندارد بدون لباس مخصوص وارد گود شود
البته کنار افراد تازه کار که بیرون گود تمرین می کردند گاهی قدیمی های زورخانه هم می آمدن و با لباس شخصی چند حرکت از بیرون همراهی می کردند و می رفتند که مرشد با ورود این پیشکسوت ها هم یک زنگی به افتخارشان می زد و سلام و خداقوت می گفت
گفتگو های این ورزش علاوه بر صدای تنبک و زنگ و صدای مرشد.
دعا های مرشد بود که هرازچندگاهی همه را دعا می کرد
در آخر هم آخرین حرکت هم یک حرکت چرخشی بود
که طبق سنت زورخانه هرکسی آخرین نفر باشد حق دعای زمین هم با اوست امشب یکی از سادات جوان آخرین نفر حرکت پا را رفت و مرشد گفت دعا کنید شما دعا با پا زن آخر است
جوان سید هم با یک قانون دیگر که تا وقتی بزرگ تر هست دعای گود با ریش سفید است حق دعا را به پیر واگذار کرد اما استدلال نزد مرشد رد شد و گفت خیر حق دعا با آخرین پا زن است
در این حین پیر و جوان گفتگوی کوتاهی کردن و پیر با صدای بلند گفت حق با پا زن اخرست با اجازه مرشد
و شروع کرد به حرکت پا زدن و یک چرخ نمایشی هم زد و خودش مصداق پا زن آخر شد و همه را از آدم تا خاتم انقلاب وشهدا و مسئولین و ورزشکاران را دعا کرد
در آخر دعا مرشد نام حضرت ولی عصر (عج) را آورد همه رو به قبله زانو به زمین زدند و احترام کردند و با دعای فرج ورزش تمام شد موقع خروج هم ابتدا سادات با اجازه پیر گود و مرشد زمین را می بوسید و از گود خارج می شد

اما این آخر کار نبود بعد از ورزش رسمی مربی که همان پیر راه بود در گود می ماند و تازه وارد ها را آموزش می داد و از قواعد این ورزش می گفت.

روز اول تقریبا همین قدر کاسب بودم
خیلی تجربه عالی بود
چقدر این ورزش ویژه بود
وقتی این صحنه ها رو میدیدم مرتب تو ذهنم این ورزش و ثمرات تربیتش رو با کراسفیت و ورزش های که قبلا تجربه کرده بودم مقایسه می کردم

نسبت کار و هنر در زندگی دینی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#ایمان_نیک_گفتار
#جلسه_366
#یادداشت_38

🔰نسبت کار و هنر در زندگی دینی

🔺استاد مطهری در رابطه با نوع مواجه ی انسان با کار می فرمایند:

“انسان باید كاری كند كه به كار، تنها از نظر منافعش علاقه مند نباشد، از جنبه ایجاد شاهكار علاقه مند باشد.”

🔺این جملات من را به یاد مباحثات غرب شناسی مان انداخت. جناب استاد طاهرزاده در مورد مقوله ی کار و و پیشه و نسبت آن با هنر مطالب جالبی به میان آورده اند. نوشته ی زیر بهره ای از مباحث ایشان در این موضوع است که با کمی اضافه و تغییر در چینش مطالب تقدیم می گردد (جملات داخل گیومه متعلق به ایشان است):

یکی از رهاوردهای تمدن غربی برای بشر امروز سختی و تکلف در کار کردن است به همین دلیل آموزه ی اسلامی “کار بزرگ ترین تفریح است” برای انسان امروز بی معنی و حتی زننده است. همین امر موجب می شود که پدیده ی بازنشستگی در فرهنگ غربی معنا پیدا کند در حالی که در فرهنگ اسلامی باز نشستگی معنا ندارد .
اما به راستی چرا اینگونه است؟ چه می شود که کار کردن برای بشر امروز سخت تر از انسان گذشته می شود؟
ریشه این پدیده را باید در #تضاد_روحی بشر امروز با کار جستجو کرد. در نگاه اسلامی «کار و پيشه وسيله‌ي ظهور استعدادهايي است که روح و روان انسان در ارتباط با غيب به دست آورده است، حال اگر زندگي صنعتي زمينه چنين کاري را از بين برد، عملاً انسان را از حقيقت انداخته و امکان به فعليت آوردن استعدادهاي او را از بين برده است. در کار صنعتي امکان بروز استعدادهاي انساني و به فعليت آوردن آن‌ها کشته شده است. وقتي تمام مقصد انسان توليد بيشتر از يک کالا شد و فراموش كرد براي انجام چه كاري در اين دنيا آمده است، اولين تضاد او، تضاد روح اوست با کارش، و اين معضل بسيار بزرگي در زندگي هر فرد خواهد شد، و چيز بسيار عجيبي است. شغل و پيشه‌اي که بايد راه ورود به عوالم بالا باشد، وسيله خُردشدن انسان در خود مي‌شود. زيرا در فرهنگ غربي، پيشه و كار انسان از روحش نشأت نمي‏گيرد و كار روزانه‌اش از جانش بيگانه است. »
به همین دلیل «پيشه‌ور‏ گذشته با پيشه‏ور امروز ماهيتاً متفاوت‌ اند»، «مفهوم سنتي پيشه با مفهوم هنر يكي است»، در این نگاه هر پيشه‏اي چون از معنويت انسان نشأت می گيرد هنر است. هنرمندان گذشته همان پیشه وران هستند و اینطور نیست که کار و هنر از یکدیگر جدا باشد. اما امروزه هنرمندان قشری از جامعه هستند که هنرورزی را نه یک شغل و وظیفه بلکه وسیله ای برای ارضاء غریزه ی شهرت طلبی خود قرار می دهند. «هنرمند جديد مي‏خواهد خود را بنماياند، ولي در هنر قديم هنرمند مي‏خواهد آنچه را برجانش نگاشته شده، به عنوان يک تکليفِ روحاني، بروز دهد، تا استعدادش به فعليت برسد»« او براي ارتباط با غيبِ جانش، هنر را مي‏نماياند و عشق خود به معاني را بروز مي‏دهد. كار او در واقع اجراي وظيفه‏اي زنده در كنار زندگي ساير انسان‌هاست و نه تافته‏اي جدا بافته بر دوش انسان‌ها»«وقتي نظام جامعه طوري تنظيم شده که هر کس بر اساس طبع و استعدادش به سوي شغل خود مي‌رود عملاً شغل و هنر جدا از يکديگر نخواهند بود. در بينش ديني، کيفيت ذاتي افراد است که نوع فعاليت‌ آ‌ن‌ها را تعيين مي‌کند، در حالي‌که در بينش غربي چون افرادِ بريده از هر سنتي، صرفاً عدد به شمار مي‌آيند و مي‌توان آن‌ها را به جاي يکديگر قرار داد، ديگر به کيفيت توجه نمي‌شود تا کار آن‌ها بستر ظهور هنر گردد. در بينش غربي فعاليت‌ها منحصراً ماشيني است و از هر حقيقت انساني خالي مي‌باشد و لذا براي انسان هيچ امکاني فراهم نمي‌شود تا رازهايي بياموزد و به نمايش آورد. اينجاست که نمي‌توان شغل‌هاي ماشيني را به معني واقعي آن، شغل ناميد، زيرا اگر بپذيريم شغل و پيشه چيزي است که از خودِ انسان سرچشمه مي گيرد و به منزله‌ي تجلي يا گسترش طبيعت خاص اوست، حتماً بايد انسان‌ها با شغل خود راه ورود به رازهاي درون را بيابند و بر بقيه بنمايانند و اين کار در عيني که شغل است، هنر است و توجه به جنبه‌ي اعلاي وجود آدمي»

عباد العقل همان عباد الرحمن اند

#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_145
#جلسه_366
#عقل_عبدانی
#عقل_ربانی

🔰عباد العقل همان عباد الرحمن اند

در کافی روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

قُلْتُ لَهُ مَا اَلْعَقْلُ؟
قَالَ
مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ
وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ

قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ؟
فَقَالَ
تِلْكَ اَلنَّكْرَاءُ تِلْكَ اَلشَّيْطَنَةُ
وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ .

در این حدیث حضرت عقل را با حقیقت هستی یعنی توحید معرفی میکنند. عقل همان ابزاریست که انسان را موحد سازد. عبد سازد. راه اکتساب جنان و عبودیت رحمان را بدو نشان دهد.

حال اگر با رویکردی اجتماعی بخواهیم این مسئله را بازخوانی کنیم باید بگوییم حکومت دینی موظف به پرورش قوه عاقله برای جامعه و امت اسلامی می باشد.
قوه عاقله را می بایست ما با تعریف عقل بشناسیم. برای تبیین بهتر به بیانی از رهبری رجوع میکنیم:
“قوّه‌ی عاقله چیست؟ عقل چیست؟ عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که محاسبات مادّی میکند برای ما؛
نه، اَلعَقلُ‌ ما عُبِدَ بِهِ‌ الرَّحمٰنُ‌ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان؛ عقل این است.
اَلعَقلُ‌ یَهدی‌ وَ یُنجی؛عقل این است.
عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد.
عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقام قُرب میرساند، به مقام توحید میرساند؛
در یک سطح پایین‌تر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی میرساند؛
در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم میکند؛
همه‌ی اینها کار عقل است. عقل و قوّه‌ی عاقله آن قوّه‌ای است که بتواند همه‌ی اینها را دارا باشد”
۱۳۹۷/۰۳/۲۰-بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها

اگر حکومت دینی در پرورش قوه عاقله خویش کاهلی کرد. سستی کرد. ضعف و کندی از خود نشان داد نمیتوان فردای روشنی برای آن جامعه متصور بود.
یا اگر حکومت دینی در پرورش قوه عاقله خویش فقط جنبه محاسبات مادی را پرورش داد آن دیگر عقل نیست به تعبیر حضرت نکراء هست و دیگر ما با جامعه ای مواجه هستیم که با نکراء و شیطنت اداره می گردد.

نکراء و تمدن نکرایی

#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_146
#جلسه_366
#نکراء
#تمدن_نکرایی
#جنگ_روایتها

🔰نکراء و تمدن نکرایی

در کافی روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

قُلْتُ لَهُ مَا اَلْعَقْلُ؟
قَالَ
مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ
وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ

قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ؟
فَقَالَ
تِلْكَ اَلنَّكْرَاءُ تِلْكَ اَلشَّيْطَنَةُ
وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ .

در این حدیث حضرت جوهره عقل را هموار کننده راه عبودیت حق سبحانه می دانند. بعد در ادامه آن فرد از آنچه که معاویه مسلکان از آن بهره می جویند پرسش می کند. حضرت می فرمایند هر چند شبیه به عقل است اما عقل نیست. آن نکراء و شیطنت است.

حال در این میانه ما مواجهیم با تمدنی که برپا شده و نه تنها بسترسازی و زمینه جویی و راهیابی برای گستردن حاکمیت الله بر روی زمین نمی کند بلکه به عکس مصرانه بشریت را به سوی فساد و تباهی و شقاوت و جهنم سوق داده و از هیچ تلاشی برای اطفاء نور هدایت مضایقه نمی کنند و مدام بر طبل صد عن سبیل الله می کوبند و زوزه تفرعنی انا ربکم الاعلی از حلقوم نحس پیشوایان این تمدن شنیده می شود همانگونه معاویه هزار و چند صد سال پیش اینگونه مشی کرد.

پس به حق ما با تمدنی نکرایی و برآمده از نکراء و شیطنت مواجه هستیم که هر چند شبیه به عقل است اما عقل نیست و این آن روشنگریست که می بایست ما انجام دهیم. هر چند زرق و برق این تمدن نکرایی چشمان بشریت پر کرده است و از عالمیان دلبری کرده اما می بایست در این جنگ روایت ها تصویری روشن و واضح از حجم ظلم و جور برآمده از این تمدن نکرایی ترسیم نمود.
.

انفکاک مقوله شغل و پیشه از کسب درآمد، خطایی راهبردی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#ازنظرایدئولوژی
#سیدمرتضی_شرافت
#جلسه_366
#یادداشت_74
#نقد

🔰انفکاک مقوله شغل و پیشه از کسب درآمد، خطایی راهبردی

گاهی نگاه های عمیق و ژرف گرایانه یک پدیده را ازمعنا تهی می کند. به نظر نگاه اندیشمندان اسلامی و علما در طول تاریخ نسبت به مسائل اقتصادی این چنین است.
وقتی به آثار کتبی و شفاهی علما مراجعه می کنیم، پر است از تقدیس کار و ضرورت برآوردن نیازهای دیگران و حتی واجب کفایی بودن مشاغل و… .
اما وقتی عملکرد علما و زهدی که معنا می کنند را می پوییم، برداشت متفاوتی وجود دارد.
در سیره رایج مقدسین، کار اگر برای پول در آوردن باشد، نه تنها مقدس نیست که مذموم نیز هست.
در سیره فعلی و حتی قولی علمای قرون اخیر مشهود است که خودشان فعالیتی برای کسب درآمد نداشته اند و طلاب را نیز از کسب درآمد نهی می کرده اند.
این تفکر امروز نیز جاری و ساری است.
یعنی اگر طلبه ای به فکر کسب معاش خود باشد، اولا طلبه فاضلی نیست. ثانیا به جایی نخواهد رسید. احتمالا توکلش هم مشکل دارد که نمی تواند به وعده های صادق اعتماد کند.
این رویکرد است که باعث می شود هر گونه تلاش مادی را ما سطح پایین تلقی کنیم.
یعنی یک ساحت مادی داریم که پست است و دون است و بی ارزش است. یک ساحت بالاتری هم داریم که ساحت ایثار است و گذشت. ساحت علم است و عقل. ساحت معنویت است و تقوا و عبادت.

اما می توان نگاه دیگری نیز به کسب سود و مادیات داشت. اسلام به همین ها توصیه می کند. و در حین توصیه به همین ورودهای اجتماعی و تجارت و معامله و کسب سود، می خواهد معنویت و رشد را تامین کند. می خواهد سایر ابعاد وجودی انسان را تامین کند.
این نگاه را خود اندیشمندان اسلامی در موقف نظر بسیار عالی تبیین کرده اند. همان طور که شهید مطهری می فرمایند کار، پرورش دهنده تمام ابعاد و کانون های وجود انسانی است.

اما وقتی به مقام عمل فردی و حتی توصیه های اجتماعی می رسیم، قضیه متفاوت می شود. ظاهرا در پس ذهن اندیشمندان اسلامی، نگاهی منفی به کار و کسب هست. و فرار از مادیات را به عنوان یک ترقی تلقی می کنند.

یک جنس زهد مذموم و رهبانیت پنهانی که در عمق اندیشه اسلامی ما ریشه دارد. ریشه ای عمیق که اثراتش را در امتدادها و ثمره ها نمایان می کند.
ادبیاتی که از قرآن و روایات فرسنگ ها فاصله دارد و به ذهن سنتی ما بسیار نزدیک است.

می خواهم بگویم، برای جامعه ای که زهد را غلط می فهمد، دنیا را بالکل مذموم می پندارد و از عقل معاش بهره پایینی دارد و برایش تلاشی هم نمی کند، جدایی بین معیشت و کسب درآمد نه تنها ارتقا نیست، که تنزل است.
سطح بالاتر نگاه به کار، آنجایی است که اصلا انسان باید به دنبال سودش باشد. و مومن کسی است که پردرآمد باشد و سرش کلاه نرود و ساده نباشد.
با فردی که می تواند سود کسب کند و پول در بیاورد، می توان از تجارتی بالاتر سخن گفت. چنین انسانی در موقف فهم معامله با خدا قرار دارد. وگرنه برای انسانی که سفیه است، معامله سودآور هم که باشد ارزش آن چنانی ای ندارد.

جبهه انقلاب به وحید بهبهانی نیاز دارد (درنگی بر برخورد اخباری با بیانات رهبری)

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_282
#جلسه_366

💠 جبهه انقلاب به وحید بهبهانی نیاز دارد (درنگی بر برخورد اخباری با بیانات رهبری)

یکی از امور شایعی که این روزها در جبهه انقلاب بین نیروهای انقلابی شایع شده است، برخورد سطحی و اخباری گونه با بیانات رهبری است. با هر کلیدواژه ای که رهبری بیان می کنند نهادهای انقلابی ما چند صباحی آن را سر دست می گیرند و کأنه احساس می کنند یک مسئله کاملاً جدید و یک خواسته کاملاً جدید از آن ها مطرح شده است و برای جامع عمل پوشاندن به منویات رهبری! باید بسیجی وار دنبال آن بدوند.
فضا طوری است که فصل اخیر نیروهای انقلابی و آخرین ورژن ذهنی و عاطفی شان آخرین سخنرانی رهبری است! منهای همه سخنرانی های قبلی، و منهای نظام اندیشه رهبری!

این باعث شده است که ثبات قدم در جبهه کم شود، آدم های اصلی و جدی و ساختارهای جدی که شما برای هدایت جبهه تشکیل داده ای، و بنا بود که نقش میخ های ثبات بخش (اوتاد) را برای جبهه بازی کنند خود سرگردان هستند. دائماً از این شاخه به آن شاخه می پرند و دائماً احساس تغییر مأموریت و وظیفه ای که باید دنبال کنند می شوند.

این در حالی است که رهبری را باید به صورت کلی و یک کل دید، بلکه بیش از آن باید نظام اندیشه آقا را دید و نقش های با ثبات و مداوم برای خود در نظر گرفت؛

می گویند یک عالم اخباری روایتی را دید که هر کسی که ریشش بیش از یک قبضه باشد احمق است، ریشش را گرفت دید که بیشتر است، هُل شد، هر چه دنبال چیزی گشت دم دستش چیزی برای کوتاه کردن ریش نبود، با خود گفت کبریت را می گیرم زیرش تا اندازه یک قبضه می سوزانم؛ آتش را گرفت و کل ریشش سوخت! زیر روایت نوشت «قد جُرِّبَت» (تجربه شد!)

کنش های رهبری پیچیده فهم نمی شود و دائماً با فهم های سطحی مورد قضاوت قرار می گیرند و این بلای سطحی گری و عدم ثبات قدم از نیروهای اصلی به بدنه سر ریز می کند و یک سرگردانی و گیجی را رقم می زند.
جبهه انقلاب به وحید بهبهانی نیاز دارد که فضای اخباری گری برخورد با رهبری را بشکند!
.