از سر نویس یا از سر نوشت؟

#امید_فشندی
#یادداشت_189
#جلسه_329
#مشخصات_اسلام

🔰 از سر نویس یا از سر نوشت؟ (به‌راستی قلم به دست کیست؟)

استاد مطهری پرونده‌ی تحقیقاتی «علل انحطاط مسلمین» خود را از انسان و سرنوشت آغاز کرد و فهم نادرست مسلمانان را از قضا و قدر و سرنوشت، از اصلی‌ترین علل انحراف و انحطاط تمدن اسلامی برمی‌شمارد.

استاد قنبریان عزیز نیز اصطلاح رسایی در این زمینه دارند: حاکمیت‌های دینی سعی دارند که «آنچه هست» را «مساوی با «آنچه باید» جا بزنند و اینگونه الغا کنند که “چون هست” پس “باید باشد” و مورد رضایت خداوند و بر اساس خواست و اراده‌ی اوست.

طرفه اینکه عباسیان خود با #انقلاب و برآشوبی اراده‌ی مردم و با شعار «الرضا من آل محمد»، علیه نظم موجود اَموی قیام کردند اما پس از استقرار، خود از مروّجان اصلی جبرگرایی و اشعری‌گری شدند.

اما پرسش‌های اساسی بسیاری پیرامون حاکمیت مردم بر سرنوشت و اراده‌ی ملی مطرح است:

1. حاکمیت اراده‌ی ملی تا کجا مشروعیت دارد؟ مشروعیت حاکمیت اراده‌ی ملی مطلق است یا مقید؟

2. پایگاه این مشروعیت چیست؟ انسان و جامعه‌ی انسانی از چه گوهری برخوردار است که به حیث آن، اراده‌ی برخاسته از انسان را مشروع بدانیم؟

3. نسبت اراده‌ی ملی با حاکمیت سیاسی چیست؟ فقط در مرحله‌ی حدوث و استقرار میدان‌دار است یا ضامن بقا نیز خواهد بود؟

4. وضعیت حاکمیت اراده‌ی ملّی در نظام جمهوری اسلامی ایران چگونه است؟

5. چرا مردم را در دوران پیشاپیروزی با شعور «إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم» به میدان نهضت آوردیم، اما پس از استقرار حاکمیت می‌خواهیم با شعار «ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یكُ مُغَیرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» در خانه نگه داریم؟!

18 مهر 1400

اراده و خواست مردم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_55
#جلسه_329

توجه به اراده مردم و خواست مردم مسئله ای است که امروز کمتر به آن می پردازیم.
.
همه می دانیم که انقلاب سال ۵۷ فقط با اراده مردم موفق شد و نه با حمایت ابر قدرت ها و یا حتی با مناسبات قدرت و سیاست
.
ولی اکنون، پس از گذشت حدود ۴۰ سال از آن ایام، متاسفانه از این کیمیایی که در اختیار داریم، غافل شده ایم.
.
مسئولین جمهوری اسلامی با مردم صحبت نمی کنند و برای خود در عمل الزامی نمی بینند که پاسخگوی افکار عمومی باشند.
.
سخت تر و عجیب تر آنکه روحانیت نیز، که نهادی برخاسته از اراده مردمی است و توسط مردم نیز، تامین مالی می شود، نسبت به اراده مردم توجه زیادی نداشته و بیشتر چشم به مناسبات قدرت دوخته و امیدوار است با تغییر مسئولین و آمد و شد مسئولین، اتفاقی رقم بخورد. حال آنکه، راه حل اساسی، تغییر خواست مردم است.
.
این مسأله تا جایی پیش رفته، که حتی ما در برخی موارد، از رجوع به آرای مردم و خواست مردم ابا داریم. چون با مردم حرف نمی زنیم و برای تغییر و جهت دهی اراده مردم وقت جدی نمی گذاریم.
.
خلاصه کلام اینکه در گام دوم انقلاب، باید بسیار بیشتر از آن که توجه خود را به تصمیمات مسئولین معطوف کنیم، باید به اراده ملی توجه کرد.

مردم و مردم سالاری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_113
#جلسه_329

هنگامی که سخن از مردم و مردم سالاری می‌شود و به این باور می‌رسیم که مردم باید به صحنه بیایند، تا مشکلات حل شود، خود را جزء مردم نمی‌بینیم. این را نمی‌بینیم که ما خود هم جزئی از همین مردم هستیم و باید به صحنه بیاییم و اصلا این به میدان آمدن ما است که مردم را به صحنه می‌کشاند. همانگونه آقا در توصیف امام و حرکت امام می‌گویند: باید اراده كنید؛ باید تصمیم بگیرید؛ باید خواص و اثرگذاران در ذهن مردم وارد میدان شوند و مردم باید آمادۀ فداكارى باشند. در آن صورت همه كار خواهد شد و همۀ موفّقیتها به‏دست خواهد آمد.
خودِ او اوّل كسى بود كه وارد میدان شد. با ورود او به میدان، خواص آمدند؛ علما آمدند؛ روشن‏فكران آمدند؛ طلاب آمدند؛ دانشجویان آمدند؛ طبقات گوناگون مردم آمدند و در مدت چند سال، همۀ قشرها بتدریج به این نهضت عظیم پیوستند و در نتیجه، آن قدرت سیاسى و نظامى و تبلیغاتى كه در مقابل این نیروى عظیم مردمى قرار داشت، نتوانست مقاومت كند. نیروى ایمان، نیروى اراده، نیروى رهبرى حكیمانه و نیروى استقامت و صبر و پایدارى، نه فقط بر قدرت رژیم طاغوت فائق آمد، بلكه بر قدرت آمریکا هم كه پشت سر او بود، چیره شد. (مراسم یازدهمین سالگرد رحلت امام خمینی ره، 14/3/79)

وجود و خارجیت فرهنگ

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_328
#جامعه
#فرهنگ
#نشست
#حجت_الاسلام_حیدری_پور

🔰وجود و خارجیت فرهنگ

🔺فرهنگ چیست؟
معانی مشترک مورد قبول، فرهنگ است.

انسان هویت معنایی دارد.
معنا از شعور و اراده ی او نشأت می گیرد.

معنا منحصر به غرض نیست، اعم از غرض است.

فرض بکنید صرف احساسات را ما معنا می گوییم، حتی لازم نیست که این احساسات فعال باشد، احساسات منفعلانه و مطاوعه ای هم معنا حساب می شود. مثلا کسی از کنار دریا رد می شود و از آن احساس لذت می کند. بحث لذت هم اصلا در میان نیست، همین یک همراهی دارد و نسبتی دارد کافی است.

احساسات، تلقی ها، …. چیزهایی که از جنس معنا که می توانید معنا در نظر بگیرید.

معانی مشترک مقبول کجاست؟

در ذهن من و شما است. به هر دلیلی ذهن من و شما مشترک شد. این شد فرهنگ مشترک ما، همین برای بودن فرهنگ کفایت می کند.

🔺هویت انسان

هویت انسان کنشگر و تعامل کننده است. ما با هم در تعامل هستیم. در این تعامل من و شما با تمام هویت خود داریم با هم تعامل می کنیم.

در تعامل من فردی یک برآیندهایی جمع زده می شود و به میدان می آید، آن برآیندها همه ی احساسات، انتباعات، نسبت ها، تلقی از نسبت ها و … همه ی این چیزهای مدخلیت دارد.

این معنا را که به کار می بریم به خاطر آن هویت تعاملی و برآیندی است که داریم، این هویت برآیندی غلیظ است. یعنی کنشی که انجام می دهم، خیلی چیزها را در نظر می گیرم.

پس ما کنشگر هستیم و حاصل و برآیند تمام دارایی های درونی من در این کنش می ریزد.

من و شما در عالم خارج با هم تعامل می کنیم.

🔺نسبت ظاهر و باطن

باطن نسبت به ظاهر مهیمن است.

وقتی من باشما تعامل می کنم یعنی تمام دارایی هایم را وسط می گذارم. یعنی تمام یا بخش عمده ای از دارایی هایم را وسط می گذارم.

ما بخاطر هویت تعاملی که داریم و در این تعامل تمام داشته هایمان را می آوریم و این تعامل در بیرون اتفاق می افتد و نه در درون، و به خاطر اینکه بیرون هم خالی از درون ما نیست(ظاهر و باطن) لذا یک ناحیه و نقطه ای در بیرون مشترک انسانی ما شکل می گیرد که نه ما شماست و نه مال من است یعنی مال هر دوی ما است. ولی با تمام هویتش مال من است و با تمام هویتش مال شماست. این همان ناحیه ی معانی مشترک مقبول است. این بیرون است. حقیقی است و اختصاصی من نیست.

پس فرهنگ معانی مشترک مقبول است و این در ناحیه ی مشترک همه ی ما شکل می گیرد، بیرون از من ولی نه به معنای فیزیکال به معنای عالم انسانی، این عالم اختصاصا مال من نیست ولی من هم در ساخت آن شرکت دارم.

فرهنگ

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_328
#جامعه

🔰نشخوار…

🔺وقتی مجموعه ای از انسان ها دور هم جمع می شوند، به سرعت به هم پیوند می خورند و عقاید و رفتارهای مشترکی از خود بروز می دهند.

نام این بروز جمعیت انسانی را فرهنگ می گذارند.

در واقع فرهنگ حاکی از گره خوردن یک مشت انسان است که شبیه به هم فکر یا عمل می کنند.

➖با دقت بیشتر نگاه کنیم

انسان ها در موقعیت هایی که فرهنگ روایتشان می کنیم، جان یکی می شوند.
یعنی فرد انسان در شرایط و موقعیت یکسان، تصمیم یکسان می گیرد.
این پدیده حاکی از این است که در انسانیت مشترک هستیم.

➖برعکس نگاه کنیم

به تعبیر دیگر در یک جامعه ی انسانی، آن هایی که شرایط مشابهی دارند، یک نوع بروز و عقاید دارند و یک طبقه ی فرهنگی ارائه می کنند.
(عجله نکن! منظور از شرایط مشابه، فقط بهره مندی مادی نیست که بخواهید کمونیستی تقریر کنید)

➖تفکر کنیم

آنچه باعث شکل گیری فرهنگ است، یک طبع انسانی مشترک است.
آنچه باعث می شود تا به یک معنا با صفت جمعی اعتقاد پیدا کنیم همین طبع است.

فرهنگ و جامعه؛ از اثبات وجود تا احكام آن

#اميد_فشندي
#يادداشت_188
#جلسه_328
#مشخصات_اسلام

🔰 فرهنگ و جامعه؛ از اثبات وجود تا احكام آن

اثبات وجود براي چيزي، از رهگذر رؤيت عوارض و احكام آن است؛ حال كه مي‌خواهيم موجودي به‌نام فرهنگ و جامعه را از برون‌داد هويت‌هاي فردي ثابت كنيم، آيا عوارضي مانند علم و اراده و قدرت هم براي آن‌ها ثابت مي‌شود؟

آيا وجود فرهنگ و جامعه، مرتبه‌اي والاتر از وجود افراد آن جامعه دارد و بر آن مهيمن است؟

مساله هویت جامعه

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#جلسه_328
#یادداشت_81
#هویت_جامعه

چند روزی هست که ذهنم درگیر مساله هویت جامعه است اما نمیتوانم مساله را برای خودم هضم کنم تا پیرامون آن یادداشتی بنویسم.
در مساله هویت جامعه میتوان مثل مرحوم مصباح به هستی شناسی معمول از انسان، تکیه زد و با استدلالهایی در این فضا، مساله ی هویت جامعه را رد کرد و همه چیز را به فرد برگرداند.
اما وقتی فرد بزرگ و عمیقی مثل علامه ی طباطبائی با آن دقتهای برهانی شان به این استحکام از مساله ی هویت مستقل جامعه به معنای تحقق نحوه وجود خاص در خارج بعنوان وجودی زائد بر وجود فرد فرد را مطرح میکنند در حالیکه طبیعتا به استدلالها و ردّهای دم دستی آیة الله مصباح یزدی نظر و توجه داشته اند مساله ی احتمال فهم و هستی شناسی اشتباه یا ناقص ما از انسان، در نظر پررنگ میشود.
بنظر میرسد مساله ی هویّتِ زندگی طور انسان در حلّ و فصلِ مساله ی هویّت جامعه، نقطه ی محوری باشد.
هویت زندگی طور انسان یعنی انسان یک وجود کش دار است که در دل زندگی اش دارد شکل میگیرد و زندگی مشترک انسانها، ساحتهای وجودی مشترک بین انسان ها را پدید می آورد که هویت جامعه هم به همین ساحت وجودی مشترک است.

هویت جامعه

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#جلسه_328
#یادداشت_82
#مثال_قابل_تأمّل

پیرامون هویت جامعه توجه به یک سری پدیده های بیرونی شاید کمک کننده باشد.
بسیار در کودکان دیده ام و خود نیز در کودکی تجربه کرده ام که وقتی به کارتونی علاقه داشتم و از دیدن آن لذت میبردم اگر دو یا چند نفر از دوستانم با من می بودند که آنها هم به این برنامه علاقه مند بودند و با هم آن کارتون را می دیدیم دیدن آن فیلم (حتی اگر حین دیدن فیلم هیچکس هیچ حرفی نمیزد) برایم بسیار لذت بخش تر میشد.
گویا در کارتون دیدن دو یا چند نفره، داشتم باچند چشم و چند وجود لذت فیلم را درک میکردم.

مثال دیگرش بازی کردن بچه ها با اسباب بازی یا سرسره ی پارک است. اگر یک همبازی و در افق فکری و سِنّی بچه با او همراهی کند در لذت بردن از بازی گویا یک اتفاق جدید می افتد و اصلا جنس لذت بردن بچه نسبت به حالتی که به تنهایی بازی میکند فرق میکند.
در این مساله، نکته ای فراتر از یک همبازی که بازی با او شکل بگیرد وجود دارد. یعنی حتی در بازی هایی که یکنفره شکل میگیرد مثل سرسره بازی هم همین تغییر لذت بردن محقق میشود.
گویا یک اتفاق و هم افزایی یا انبساط وجودی رخ میدهد که البته در این هم افزایی، هم سن بودن خیلی موثر است لذا اگر یک شخص بزرگسال بخواهد خود را در نقش همبازی یک بچه قرار دهد هرگز آن لذتی که بچه در همراهی با بچه ی هم سن خودش میبرد محقق نمیشود.
این نحوه ارتباط حتی بین دو کودک چند ماهه هم دیده میشود.
کثیرا تجربه کرده ام که یک کودک مثلا یک ساله همه ی توجهش در یک جمع به کودک یکساله ای است که در جمع حضور دارد و انس و ارتباطش با او به گونه ی دیگری است.

مردم سالاری همان فیل مولاناست

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_109
#جلسه_328

🔰مردم سالاری همان فیل مولاناست

جمهوری اسلامی از زمان تشکیل تا الان شعارهای داشته که سعی کرده همیشه از این شعارهایش دفاع کند و به آنها ملتزم باشد.

یکی از مهمترین این شعار ها مردم سالاری است اینکه مردم به معنی واقعی سالار و رئیس باشند و مسئولین نوکری مردم را بکنند و آنها را سالار خود بدانند.
(تصویری که ما عکس نقیضش را مشاهده می کنیم)

این گزاره در طول این چهل سال بروز و ظهور های داشته
مثلا در یک زمان اینکه زن و مرد حق رای داشته باشند و بتوانند نماینده و رئیس جمهور انتخاب کنند یکی از مصادیق مردم سالاری بوده. والبته الانم هست

اما آیا معنی صحیح و درستی که بنیان گذار این انقلاب از مردم سالاری مدنظرش بود همین مردم سالاریست یا نه ؟
این سوال جدی است.

حضرت آقا یکی از شئون مردم سالاری را انتخابات می دانند ولی محدود به انتخابات نه
اینکه حضرت استاد فرمودند برگ برنده ما در این دنیای استعمار زده مردم سالاری است
واین مردم سالاری با تقریر امام و آقا تو قوطی هیچ عطاری نیست.
ظاهرا یک حرف جدیدی است
یک تقریر عمیق از مردم سالاری که این لایه های ظاهری مردم سالاری را پشت سر گذاشته و می خواهد حقیقت خود را نشان بدهد.
رزقنا الله و ایاکم

چگونگی تحقق مردم سالاری دینی؟!

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مردم_سالاری
#مجتبی_امیری
#جلسه_328

🍀چگونگی تحقق مردم سالاری دینی؟!

🌿بدون شک یکی از آرمان های انقلاب اسلامی در عصر سلطه استکبار بر تمام شئون بشری احیای حاکمیت مردم در ذیل حاکمیت الله بر سرنوشت خودشان میباشد

🌿سوال اینجاست که چگونه میتوان این حاکمیت مردم و مردم سالاری دینی که ریشه در مبانی فکری و اعتقادی اسلام دارد را محقق نمود؟

🌿به نظر میاید نقطه عزیمت به این مهم نهضت تبیین و روشنگری در این عرصه میباشد که میتواند منجر به بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی در جهان اسلام گردد

🌿نهضت تبیین و روشنگری بجهت مبانی دینی آن میبایستی قاعدتا از پایگاه اندیشه اسلامی و روحانیت اصیل آغاز گردد همچنان که امام راحل(ره) این راه را گشودند و خلف صالح ایشان آن را استمرار بخشیدند اما این موضوع همچنان نیاز به گفتمان سازی از طریق تولید الگوی‌های مشارکت مردمی در عرصه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصاددی و …. دارد.

نارسایی در تحلیل فلسفی از جامعه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_112
#جلسه_327

⭕️نارسایی در تحلیل فلسفی از جامعه

در تحلیل‌های فلسفی از جامعه به وضوح نارسایی‌ داریم و فلسفه و فکرفلسفی ما پشتیبان فکر اجتماعی ما نیست.
در مقام دفاع از فلسفه شاید بتوان گفت که توجه به مفهوم جامعه و جامعه‌شناسی، رواج چندانی در محیط‌های فلسفی نداشته است و همانگونه که آقای فشندی در یادداشت‌ ۱۸۷ خود آوردند، بعید نیست که مفهوم جامعه همزمان با پیمان وستفالی، متولد شده باشد یعنی قرن ۱۷ میلادی و قبل از آن توجهی به این مفهوم نبوده است که فیلسوفان ما به آن التفات داشته باشند.
امّا این، آنچنان قابل قبول نیست، ما در تاریخ خود ابن خلدون را داریم که بعضا پدر جامعه شناسی خوانده می‌شود و او در قرن ۱۴ میلادی میزیسته‌ است؛ یعنی قبل از آنکه غرب ادعای جامعه‌شناسی داشته باشد، ما جامعه‌شناسی داشتیم. (فیش در این زمینه (https://eitaa.com/fishkalami/77))

گذشته از همه‌ی اینها ما اگر هیچ توجهی هم به مفهوم جامعه نداشتیم، به هر حال یک جامعه‌ای داشتیم و روابطی بین افراد جامعه برقرار بود که همین کافی بود که افکار را متوجه این روابط بکند. به هر حال آنچه که لازم است برای شکل‌گیری جامعه، انسان است و روابط بین آن‌ها؛ که این، با دو انسان هم شکل می‌گیرد. البته شاید بتوان در حکمت عملی تاحدی از این عنایت فلسفه به جامعه را یافت. و همچنین باید این را هم در نظر داشت که جریاناتی در تاریخ ما بوده است که فضا را برای فلسفه بسیار تنگ کرده بودند که حتی فیلسوف گاها امکان پشتیبانی از خود فلسفه را هم نداشته است و نارسایی‌هایی در خود فلسفه هم داشتیم و داریم.
🌺

مفهوم جامعه

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_75
#جلسه_327

در استقبال از یادداشت های برادران #امید_فشندی و #محمد_انصاری

به نظر می رسد همانگونه که برادر فشندی اشاره کردند مفهوم جامعه یک مفهوم وارداتی است که بسته به رویکردهای مختلف تعاریف خاصی از آن در علوم اجتماعی و سیاسی صورت گرفته است.
لذا به نظر می رسد در گام نخست باید نسبت مفوم جامعه در ادبیات امروز با مفاهیمی مثل امت یا قوم که مورد اشاره قرآن کریم قرار گرفته است مشخص شود. به ویژه آن که مفهومی همانند ” امت ” یک مفهوم اضافی محسوب می شود و در کنار مفهوم امام معنا دار است و یا حتی قوم که معمولا در قرآن به صورت اضافی مطرح شده است ( قوم فرعون ، قوم موسی ، قومک و… ) . و علاوه بر این قوام مفهوم امت بیش از آن که بر پایه های صرفا اقتصادی و قرابت فیزیکی یا نژادی استوار باشد بر پایه های مکتبی استوار شکل گرفته است. برخلاف مفهوم جامعه روابط و مفاهیم مدرن به شدت در آن اشراب شده…
علاوه بر این ها در بحث فلسفی نحو وجود جامعه باید به این نکته دقت داشت که جدا از مرکب حقیقی یا صناعی بودن جامعه باید به این نکته دقت داشت که اساسا چه زمانی جامعه شکل میگیرد و چه فرآیندی تحقق میابد که ما به مجموعی از از انسان ها “جامعه ، قوم یا امت میگوییم ؟

جدایی فلسفه از واقعیت های زندگی

#یادداشت_54
#جلسه_327
.
جدایی فلسفه از واقعیت های زندگی
.
امروزه با شکل گیری فضاهای جدید در جامعه برای تحقق مطلوب عالمان دینی در صحنه واقعیت های زندگی، با خلأهای تئوریک بسیاری مواجه می شویم . یکی از علومی که به شدت با این مشکل مواجه است، فلسفه است.
.
فلسفه مادر علوم است و بخصوص دستگاه حکمت متعالیه با نوع نگاه وجودی که ارائه می کند، با تمام پدیده های خارجی به نحو جدید تعامل می کند. اما آنچه در واقع می ببینیم، اینست که فلسفه و تفکر فلسفی فیلسوفان مسلمان پیش از انقلاب، لااقل، تاثیر زیادی در جامعه نداشته.
.
هیچ وقت ندیدیم تفاوت اصالت وجود و اصالت ماهیت را، در زندگی خود و قس علی هذا …
.
حتی نمی توانیم امتدادهای فلسفی را، در زندگی خود تصور کنیم و بگوییم بنا بر قول به وحدت وجود، این تفاوت در تعاملات جامعه حاصل خواهد شد و … .
.
این شرایط، یک دوراهی در مقابل فلسفه قرار می دهد؛ یا فلسفه خود را به صحنه اجتماع وصل می کند و از فکر فعال اجتماعی پشتیبانی می کند و یا اینکه نگاه های اعتباری و جدلی کما فی السابق، راهبری اجتماعی را ادامه می دهند و فلسفه از صحنه اجتماع به کلی، کنار خواهد رفت .

مشخصاتـاسلام

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_125
#جلسه_327

دیروز به تناست کاری که در مرکز گفتمان توحید داشتم بحثی مطرح شد. برای کارهای مرکز دنبال چند طلبه بودم که به آنها پیشنهاد همکاری در مرکز را بدهم. لذا احوال چندین نفر از طلاب خوب مدرسمان، که اکثرا از سطح تحصیلی خوبی برخوردار بودند و بعضا نخبه تحصیلی یا تبلیغی بودند را جویا شدم. با کمال تاسف فهمیدم که اکثرا درس را رها کرده اند و شغلی برای خود دست و پا کرده اند و در گیر مسائل مالی شده اند. اکثرا درآمد های ناچیزی هم داشتند. آنقدر اوضاع خراب بود که سردرد گرفتم. طلابی که 10 15 سال عمر خود را در حوزه تلف کرده اند و صدها میلیون تومان خرج آنها شده است . اگر طلبه نبودند و در دانشگاه تحصیل میکردند و یا بازاری میشدند یقینا وضعی بسیار بهتر از حال کنونی داشتند.
چند نکته را جای تامل جدی می دانم:

1-با این حجم از نابودی خروجی های حوزه و از طرفی با وجود قلت ورودی های حوزه، چه طور میخواهیم برای آینده بشریت نقشه بکشیم و چه طور میخواهیم این نقشه ها را اجرایی کنیم؟
2-حوزه را چه شده که اینقدر دور از جامعه و فایده رساندن به انسان زیست میکند؟ چه شده که علاوه بر مردم، خود طلاب هم نمی دانند به چه دردی میخورند و انبوه تحصیلاتی که میگذرانند چه دردی از خودشان و دیگران دوا میکند؟ لذا از لحاظ هویت صنفی به پوچی میرسند و به ناچار در هویت اصناف دیگر ظاهر میشوند.
حوزه با روند پیش رو قطعا رو به اضمحلال میرود. حوزه هیچ نقشی در زندگی مردم بازی نمیکند. لذا قبل از اینکه مردم او را نابود کنند و احترامش را بشکنند، خودش از درون در حال پوچی و نابودی است
3-کرونا علاوه بر آسیب های آشکار، چه آسیب های پنهانی بر ما وارد کرده است؟ بسیاری از طلاب با مجازی شدن دروس و فاصله گرفتن از درس و از طرفی با تعطیل شدن فضاهای تبلیغی بیشتر احساس پوچی و عدم فایده میکنند. بسیاری به شهرستان مهاجرت کرده و بسیاری نیز به کارهای خارج از طلبگی روی آورده اند و بالکل از طلبگی منفک شده اند.
4- به خاطر حفظ ما در مسیر خداوند متعال را هزاران مرتبه حمد کنیم و شکرگزار همه نعمات او( استاد خوب، جمع خوب، دغدغه ها و افکار ارزشمند، خانواده خوب و….) باشیم.

جوان را باهویّت بار بیاورید.

#یادداشت
#ابوذر_ظفری
#مشخصات_اسلام
#هویت
#یادداشتـ16
#جلسه_327

جوان را باهویّت بار بیاورید. اگر جامعه‌ای احساس هویّت نکرد، صداهای بلند تحکّم‌آمیز، راحت او را مغلوب خواهد کرد. آن که ایستادگی میکند، آن کسی است که احساس هویّت میکند؛ حالا این هویّت، گاهی هویّت ملّی است، گاهی هویّت دینی است، گاهی هویّت انسانی است، شرف است؛ هرچه؛ با هویّت باید بار بیایند. خوشبختانه امروز جامعه‌ی اسلامی ـ ایرانی ما یک هویّت ریشه‌دار و تاریخی و قوی و قابل استقامتی دارد که این را نشان هم داده؛ این را به جوانمان بایستی منتقل بکنیم. بالاخره پس مسئله‌ی فرهنگی مسئله‌ی مهمّی است؛ بخشهای فرهنگی باید احساس مسئولیّت کنند و در این زمینه باید کار کنند.۱۳۹۷/۰۳/۲۰
بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها

چه کسی این مسئولیت را برعهده دارد ؟
آموزش و پرورش ؟ حوزه ؟ دانشگاه ؟ سازمان های فرهنگی دولتی ؟
رسانه ملی ؟ سینما ؟

هویت جوان ما چگونه در حال شکل گیری است ؟
غیر از این است که دشمنان انقلاب ار طریق شکبه های مجازی ، سلبریتی ها ، ماهواره ها و ….. در حال ایجاد هویتی جدید در نسل جوان ماست …

ما کجای کار هستیم ؟

تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!بخش5

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_249 (بخش پنجم)
#جلسه_327

💠 تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!

❇️ رد شخصیت و هویت مستقل داشتن جامعه

3️⃣ رد اینکه: جامعه نیرو و قهر جمعی کنترل کننده افراد است

✅ تقریر: در زندگی اجتماعی، فرد همیشه خود را با فشار و نیرویی مواجه می‌یابد که ناظر و مهار‌کنندۀ اوست و چارچوبی نسبتاً پایدار و محدود‌کننده برای کردار او فراهم می‌کند. این قدرت آمر و قاهر، خود را، علی‌رغم میل فرد، بر وی تحمیل می‌کند. … عکس‌العمل‌هایی که جامعه در‌برابر تخلفات فرد نشان می‌دهد، ولو بسیار ناچیزو در حدّ خندیدن و مسخره کردن باشد، آثار و عواقب نامطلوب و سوئی خواهد داشت که دیر یا زود ارادۀ فرد را درهم می‌شکند و او را به همرنگی با جماعت، سوق می‌دهد. … این نیرو و فشار و قهر و جبر انکارناشدنی از‌آنِ چه موجودی است؟ واضح است که چون هیچ‌یک از افراد انسانی دارای چنین سلطه و اجباری نیست، پس نمی‌توان آن را جز به «جامعه» منسوب داشت؛
❌ رد: اولاً: نیرو و فشار مورد بحث، هرگز به‌حدی نمی‌رسد که فرد مسلوب‌الاختیار گردد و نتوان وی را صاحب ارادۀ آزاد دانست. ثانیاً: هرکسی در زندگی اجتماعی، کما‌بیش با نیرو و فشاری رو‌به‌رو می‌شود و به‌همین‌سبب، کارهایی را علی‌رغم میل باطنی خود انجام می‌دهد، ولی سخن بر سر این ا‌ست که این نیرو و فشار از کجا نشئت می‌‌گیرد.
واقع این است که قدرت مزبور از‌آنِ موجود هیولا‌مانند، به‌نام «جامعه»، نیست. کسی که در‌صدد مخالفت عملی با قوانین یا افکار عمومی است، در‌حقیقت، به جنگ آرا و نظریات، احساسات و عواطف، و امیال و اهواء قاطبۀ اعضای جامعه می‌رود و چون هیچ‌کس آن‌قدر قوی نیست که گروهی از اشخاص ضعیف‌تر، نتوانند بر او فایق آیند، شخص ناسازگار و تک‌رو، در بیشتر موارد، دیر یا زود به مسیری که سایرین می‌پسندند، خواه راه حق باشد و خواه راه باطل، بازگردانده می‌شود.
پس مبارزه، درواقع بین فرد و «جامعه» نیست، بلکه میان فرد و سایر افراد (یا اکثریت افراد) است.
صلاح‌اندیشی و آینده‌نگری خود فرد است که وی را از پوییدن راه خلاف باز‌می‌دارد، نه نیروی قاهر و جبّار «جامعه».

4️⃣ رد اینکه: مقاومت در مقابل تغییرات اجتماعی کار هویتی به نام جامعه است

✅ تقریر: نشانه مهم هر شی‌ء عینی خارجی، این است که با حکم و اراده نمی‌توان آن را تغییر داد. … مقصود این است که برای دگرگون ساختن آن، خواستن کافی نیست و باید کوشش کما‌بیش رنج‌آوری به خرج داد تا بر مقاومتش فایق آمد. … «جامعه» هم دارای چنین خاصیتی است، یعنی ارادۀ ما موجب تغییری در آن نمی‌شود، بلکه برعکس، جامعه است که سبب تغییر ارادۀ ما می‌گردد.
❌ رد: اولاً: زندگی اجتماعی هرگز چنان نیست که فرد را بی‌اختیار سازد. ثانیاً: درست است که پدیده‌های اجتماعی را نمی‌توان به صرف اراده و با سهولت دگرگون کرد، ولی عدم تبعیت آنها از ارادۀ فرد، فقط دال بر این است که به اراده‌های سایر افراد جامعه نیز بستگی دارند، نه اینکه نشان‌‌دهنده این باشد که چیزی به‌نام «جامعه» وجود دارد که تابع ارادۀ فرد نیست و در‌برابر آن، مقاومت می‌ورزد.
❇️ نتیجه گیری نهایی:
🔺 خلاصه آنکه هیچ‌یک از این چهار دلیل، و ادلۀ کم‌اهمیت‌ترِ دیگری که بر اصالت جامعه اقامه شده است، وافی به مقصود نیست. آنچه همه این قسم استدلالات اثبات می‌کند، تأثیر‌و‌تأثر و فعل‌وانفعالِ متقابلِ افرادِ اجتماع است که البته مورد شک و انکار کسی نیست. تأثیر و نفوذ افراد اجتماع در یک فرد انسانی نیز هر‌چند عمیق و همه‌جانبه باشد، حقیقی دانستن ترکیب انسان‌ها را تجویز نخواهد کرد؛ چنان‌که همکاری و تعاون افراد هم دال بر پدید آمدن موجودی حقیقی، به‌نام «جامعه»، که آثار مخصوص به خود داشته باشد، نتواند بود.

🔷 در انتها نیز یک فصل به نقد جامعه‌گرایی از نظرگاه قرآنی اختصاص می دهند و اثبات می کنند که از نظرگاه قرآنی نیز جامعه، اصالت ندارد، و تمسک و تشبث جامعه‌گرایان مسلمان به آیات شریفۀ قرآن، نادرست و غیر‌موجه است.
.

تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!بخش4

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_249 (بخش چهارم)
#جلسه_327

💠 تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!

❇️ مفاهیم مورد نیاز برای فهم بحث هویت مستقل داشتن یا نداشتن جامعه

4️⃣ اصالت

🔷 سه معنای اصالت جامعه یا فرد در علوم اجتماعی
1️⃣ «اصالت» به‌معنای حقوقی
🔺 مقصود این است که آیا اولویت و تقدم از‌آنِ حقوق و مصالح جامعه باید باشد یا از‌آنِ حقوق و مصالح فرد.
🏷 «اصالت جامعه» به‌معنای حقوقی‌اش، چیزی جز اولویت و تقدم حقوق و مصالح اکثریت افراد جامعه، بر حقوق و مصالح اقلیت نیست؛ و «اصالت فرد» نیز جز به‌معنای تقدم حقوق و آزادی‌های فردی نیست
2️⃣ «اصالت» به‌معنای روان‌شناختی اجتماعی
🔺فرد انسانی، بر‌اثر زندگی اجتماعی، به‌شدت تحت‌تأثیر و نفوذ عمیق و همه‌جنبه جامعه واقع می‌شود و در همه ابعاد و وجوه حیات خود، از آن متأثر و منفعل می‌گردد. جامعه، با‌استفاده از دو نیروی قاهر «ارتباطات اجتماعی» و «باور‌داشت‌های مشترک»، فرد را می‌پرورد و تربیت می‌کند و او را صاحب شخصیتی خاص می‌سازد. فرد انسانی به‌ندرت بر‌خلاف جهت آب، شنا می‌کند و جوّ اجتماعی حاکم و افکار عمومی را نادیده می‌گیرد. پس، می‌توان گفت که «جامعه» اصل است و «فرد» فرع و تابع آن.
🏷اولاً: جامعه تنها عامل تکوین شخصیت فرد نیست، بلکه عوامل دیگری از‌قبیل «وراثت» نیز دست‌اندرکارند.
🏷ثانیاً: تأثیر و نفوذ عوامل سازندۀ شخصیت، به‌هیچ‌روی اختیار و ارادۀ آزاد فرد و سهم عظیم و سرنوشت‌ساز آن را نفی نمی‌کند.
🏷 ثالثاً: از «اصالت» روان‌شناختی جامعه هرگز نمی‌توان «اصالت» فلسفی آن را استنتاج کرد؛ و این کاری است که بسیاری از متفکران اجتماعی کرده‌اند.
3️⃣ «اصالت» به‌معنای فلسفی
🔺آیا فرد وجود حقیقی عینی دارد و جامعه وجود اعتباری، یا جامعه وجود حقیقی دارد و فرد وجود طفیلی و تبعی، یا هر‌دو وجود حقیقی دارند.
🔺غرض اصلی ما در این بخش پرداختن به همین مسئلۀ بسیار مهم است.
🔹 مدعای بسیاری از جامعه‌گرایان، اگر به زبان فلسفی ترجمه شود، این است که از اجتماع افراد انسانی، مرکبی حقیقی، به‌نام «جامعه» پدید می‌آید، که طبعاً آثار و خواصی دارد که در هیچ‌یک از آدمیان، قابل مشاهده نیست. به‌عبارت‌دیگر، انسان‌ها وقتی گرد هم می‌آیند تا زندگی‌ای را آغاز کنند و کارهای جمعی و عواید و منافع آن کارها را در‌میان خود تقسیم کنند، «ماده»‌ای می‌شوند برای یک «صورت» جدید به‌اسم «جامعه»

❇️ رد شخصیت و هویت مستقل داشتن جامعه

1️⃣ رد اینکه: اعتقادات، عواطف و افعال و انفعالات واحد دال بر روح جمعی واحد است

✅ تقریر: اعتقادات، عواطف، و افعال و انفعالات واحد، دال بر وجود یک روح جمعی واحد است که همه افراد را در تسخیر و تصرف خود دارد. همین روح جمعی، ملاک وجود حقیقی برای جامعه می‌باشد.
❌ رد: وحدتی که به اعتقادات، عواطف، و افعال و انفعالات مشترک افراد یک جامعه نسبت داده می‌شود، مفهومی و ماهوی است، نه وحدت شخصی؛ و حال‌آنکه آنچه با «وجود حقیقی» مساوی است و دال بر آن تواند بود، «وحدت شخصی» است، نه وحدت مفهومی. هر پدیده‌ای که در‌میان افراد یک جامعه اشتراک دارد، به شمارۀ آن افراد، دارای وجودهای شخصی متعدد خواهد بود؛ و اگر وحدتی به آن نسبت می‌دهیم وحدت مفهومی است،

2️⃣ رد اینکه: جامعه موجودی حقیقی مرکب از راه و رسم های عمل، احساس و اندیشه که همگی بیرون از افراد اجتماعی هستند

✅ تقریر: هر فرد انسانی، وقتی‌که وظیفه یا تعهدات خود را به‌جای می‌آورد، تکالیفی را اجرا می‌کند که خارج از او، در قوانین و آداب‌و‌رسوم، وجود یافته و تعیین شده‌اند. … وجود تکالیف و الزامات اجتماعی و باورها و آیین‌های دینی و مذهبی پیش‌از وجود یافتن فرد، به‌معنای وجود آنها در خارج از وجود اوست. نتیجه می‌گیریم که این‌گونه امور نه‌تنها در خارج از یک فرد، بلکه در خارج از همه افراد وجود دارند. … «جامعه» موجودی است حقیقی که مرکب است از همین راه ‌و ‌رسم‌های عمل، اندیشه و احساس که همگی در بیرون از افراد اجتماع‌اند.
❌ رد: وجود داشتن تکالیف و الزامات اجتماعی پیش‌از وجود یافتن فرد، جز به‌معنای وجود داشتن آنها در اذهان کسانی که نسبت به آنها عالم‌اند، نیست. به‌تعبیر‌دیگر، هر تکلیف و الزام اجتماعی، به شمارۀ افرادی که از آن آگاهی دارند وجود شخصی دارد، … وقتی‌که فردی از فلان تکلیف بی‌خبر است و سپس ازطریقی، مثلاً از راه مطالعۀ مجموعه قوانین یا رجوع به قانون‌شناسان و حقوق‌دانان، نسبت بدان عالم می‌شود صورت ذهنی جدیدی می‌یابد که تا‌کنون فاقد آن بود، … چیزی که از قلمرو علم یک کس بیرون است، ضرورتی ندارد که از قلمرو علم همگان خارج باشد.
از این مطلب مسلم نمی‌توان نتیجه گرفت که موجود حقیقی دیگری، به‌نام «جامعه» هست که واضع همه احکام و مقررات حاکم‌بر افراد و عالم به‌جمیع آنهاست.

تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه! بخش 3

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_249 (بخش سوم)
#جلسه_327

💠 تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!

❇️ مفاهیم مورد نیاز برای فهم بحث هویت مستقل داشتن یا نداشتن جامعه

3️⃣ ترکیب
🔺 «اجتماع دو یا چند چیز به‌نحوی‌که کلّ واحدی را بسازند که هر‌یک از آنها یکی از اجزای آن کل محسوب شود»
🔺در ترکیب، کثرت اصالت دارد؛ یعنی شیئی واحد را از‌آن‌جهت که واحد است، مرکب نمی‌توان دانست، بلکه از‌آن‌رو که دارای دو یا چند جزء است، می‌توان مرکب خواند.
🔺 در ترکیبات بالفعل، دو یا چند چیز، که وجود بالفعل دارند، گرد هم می‌آیند، به‌گونه‌ای‌که از مجموعشان «کل»ی ساخته می‌شود که هر‌یک از آن‌دو یا چند چیز، یکی از اجزای آن کل خواهد بود. این «کل» از دو حال خارج نیست: یا دارای «صورت» و «فعلیت»ی نو می‌گردد یا نه.
🔹 در شق اول ترکیب، حقیقی است، و در شق دوم غیر‌حقیقی یا اعتباری.
🔺 بدین‌سان، بر‌اثر اجتماع شخصیت‌های متعدد، یک شخصیت واحد دیگری هم حاصل می‌آید. مطابق آنچه در محل خود، به‌تحقیق پیوسته است، این امر امکان ندارد مگر‌اینکه آن دو یا چند چیز حالت «ماده»‌ای را بیابند تا از نو «صورت»ی بر آنها افاضه شود. از‌همین‌روست که «صورت» جدید را جهت وحدت هر مرکب حقیقی می‌دانند.
🔺 در ترکیب اعتباری، موجود حقیقی دیگری، علاوه‌بر خود اجزا، پدید نمی‌آید تا آنها را متحد سازد، یعنی در‌پی اجتماع شخصیت‌های متعدد، شخصیت واحد دیگری حاصل نمی‌شود. اجزای مرکب اعتباری، وجودهای مستقل و آثار جداگانۀ خود را دارند و آثاری که از مرکب، نشئت می‌یابد، چیزی جز مجموع جبری آثار یکایک اجزا نیست.
🔺 نهایت آنکه به‌اعتبار یک جهت خاص، مجموع آن اجزای مستقل بالذّات و مستقل بالأثر را شیئی واحد فرض می‌کنیم؛ و‌گرنه وحدت آنها در خارج، حقیقتی ندارند
🔺همه ترکیب‌های صناعی، مانند میز، صندلی، قلم، کتاب، ضبطِ‌‌صوت و یخچال از‌جمله ترکیب‌های اعتباری‌اند،
🔺ضابطۀ کلی این است که حقیقی دانستن یک ترکیب و وحدت، در گرو اثبات وجود صورت نوعیة واحدی است که منشأ آثار حقیقی‌ای، غیر‌ از مجموع آثار اجزای مرکب باشد.
🔷 رفع دو توهم
🔺 اثر جدید نشان دهنده ترکیب حقیقی نیست
🏷این قول مشهور که «اگر دو یا چند چیز با‌هم چنان پیوندی بیابند که در‌نتیجه آن، اثری جدید از آنها ظاهر شود، ترکیبشان حقیقی خواهد بود» منشأ این توهم شده است که بعضی از مرکبات صناعی مانند ساعت، ترکیب حقیقی دارند. ساعت عبارت است از تعدادی اشیا که با نظم و ترتیب ویژه‌ای در‌کنار هم گذاشته می‌شوند … و اینکه ما از آن وقت را می‌فهمیم، فقط بدین‌سبب است که خودمان آن را به‌گونه‌ای تنظیم کرده‌ایم که طی شدن قسمتی از محیط دایرۀ ساعت توسط یکی از عقربه‌ها، دال بر گذشت بخشی از زمان باشد.
🔺 تأثیر و تأثر حتی علیّ معلولی نشان دهنده ترکیب حقیقی نیست
🏷 کسانی ملاک ترکب حقیقی میان دو چیز را علیت و معلولیت یا تأثیر و تأثر متقابل آن دو چیز پنداشته‌اند.
🔹 اولاً: اگر مطلق علیت و معلولیت ملاک ترکیب و وحدت حقیقی باشد، باید کل عالم حقیقة مرکب باشد از خدای متعالی و مخلوقاتش؛
🔹 ثانیاً: اگر تأثیر و تأثر متقابل، منشأ به‌وجود آمدن شی‌ء واحد باشد، باید همه جهان طبیعت، یک شی‌ء واحد و یک مرکب حقیقی باشد؛

🔷 حاصل آنکه ملاک اصلی ترکیب و اتحاد حقیقی، این است که صورت واحد بسیطی بر‌روی موادی که کثرت بالفعل دارند پدیدار گردد، تا آن مواد متعدد در زیر چتر آن صورت، یکی شوند. از همین‌جا می‌توان دریافت که صرف تعاون و همکاری افراد جامعه و تأثیر و تأثر متقابل موجود در‌میان آنان، دلیل ترکیب و وحدت حقیقی‌شان نخواهد بود. ترکیب و وحدت حقیقی افراد جامعه آن‌گاه پذیرفته می‌شود که ثابت گردد یک روح، که واقعاً «واحد شخصی» باشد، در آنان دمیده شده است.
.

تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!بخش2

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_249 (بخش دوم)
#جلسه_327

💠 تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!

❇️ مفاهیم مورد نیاز برای فهم بحث هویت مستقل داشتن یا نداشتن جامعه

1️⃣ وحدت
🔺 عدم تمییز و تفکیک وحدت مفهومی و وحدت وجودی و خلط و درآمیختن این دو وحدت، زمینه‌ساز اشتباهات، فریب‌کاری‌ها و مغالطات فراوان شده و می‌شود.
🔺 اقسام وحدت مفهومی که فقط مفاهیم و ماهیات بدان متصف می‌شوند،
الف‌) وحدت نوعی: وحدتی که به هر ماهیت تام (نوع)، مانند انسان، اسب، درخت، و آب نسبت داده می‌شود «وحدت نوعی» نام دارد.
ب) وحدت جنسی: وحدتی که به‌جهت ماهوی و ذاتی مشترک میان چند ماهیت مرکب (جنس) نسبت داده می‌شود، «وحدت جنسی» خوانده می‌شود.
🔺 وحدت وجودی: وحدت وجودی (یا عددی یا شخصی) آن است که در موجود ذی‌ماهیت بر هر فردی از ماهیت حمل می‌شود. این وحدت ذاتاً صفت «وجود» فرد است، اگرچه بالعرض منسوب‌به «ماهیت» آن می‌گردد،
🏷 وقتی‌ درباره دو یا چند کس که در یک موضوع توافق دارند، گفته می‌شود که آنان عقیدۀ «واحد»‌ی دارند، «وحدت» مذکور، وحدت ماهوی نوعی است، نه وحدت شخصی؛ زیرا آن عقیده یک وجود ندارد، بلکه به تعداد افرادی که صاحب آن عقیده‌اند دارای وجودهای متعدد است؛
🏷 همچنین است زمانی‌که دو یا چند انسان نسبت‌به یک پدیده احساس و عاطفه یا عکس‌العمل «واحد»‌ی دارند، چرا‌که مثلاً احساس و عاطفه هر‌یک از آنان وجودی جداگانه دارد که قائم به نفس اوست و هیچ‌گونه ارتباط وجودی با احساس و عاطفه دیگری ندارد، «وحدت»‌ی که به این دو یا چند احساس و عاطفۀ همانند نسبت داده می‌شود، وحدتی است ماهوی و مفهومی.
🏷پس سخنانی از‌این‌قبیل که «بر‌اثر معاشرت و مصاحبت افراد انسانی با یکدیگر، احساسات و عواطف آنان درهم می‌آمیزند، ادغام می‌شوند، و وحدت می‌یابند» تعبیرات مسامحه‌آمیزی بیش نیست؛ زیرا نفس هر انسانی مستقل است و نفسانیات او نیز از نفسانیات دیگران استقلال دارد و احساسات و عواطف انسان‌ها نه با‌هم می‌آمیزند، نه در‌هم ادغام می‌شوند، و نه وحدت می‌یابند.

2️⃣ اتحاد
🔺وقتی‌که سخن از اتحاد دو شی‌ء (الف) و (ب) می‌رود، مقصود این نیست که (الف)، (ب) شده است یا (ب)، (الف) گشته است؛ همچنین مراد این نیست که یکی از آن‌دو زایل شده است و دیگری باقی مانده است یا اینکه هر‌دو از‌میان رفته‌اند و شی‌ء دیگری پدیدار گشته است.
🔺 معنای اتحاد این است که دو شی‌ء در‌عین‌آنکه هر‌دو به حال خود موجودند، وجه اشتراکی بیابند و یک نحو وحدتی حاصل کنند. البته محال است که دو چیز از همان حیثیت کثرتشان وحدتی بیابند، یعنی از همان جهت که دو چیزند، یک چیز باشند.
🔺 اتحاد فقط از‌آنِ اشیای کثیر است، از‌آن‌رو که «واحد»‌ند؛ خواه کثرتشان حقیقی باشد و وحدتشان اعتباری، و خواه کثرتشان اعتباری باشد و وحدتشان حقیقی.
🔺 مثالها: اتحاد «ماده» و «صورت» / اتحاد «عرض» و «جوهر» / اتحاد «نفس» و «بدن» / اتحاد چند «ماده» بر‌اثر «صورت» واحدی که به آنها تعلق می‌گیرد / اتحاد، «علت هستی‌بخش» با «معلولش» / اتحاد «عالم» و «معلوم»

تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!بخش1

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_249 (بخش اول)
#جلسه_327

💠 تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!

ایشان در کتاب «جامعه و تاریخ از نگاه قرآن» به صورت مفصل به این بحث می پردازند، در این کتاب طی دوازده بخش به مطالب زیر می پردازند:
1️⃣ بخش اول: مدخل (سه بحث علوم اجتماعی – جامعه شناسی و مفهوم را می پردازند)
2️⃣ بخش دوم: اصالت فرد یا جامعه (ابتدا به مفاهیم مورد نیاز در این بخش مثل وحدت، اتحاد، ترکیب و اصالت می پردازند، سپس بحث ها کسانی که تلاش کردن هویت مستقل برای جامعه ترسیم کنند را طرح می کند و همه آن ها را رد می کند)
❇️ اصل بحث مورد نظر ما در همین دو بخش مطرح می شود که در ادامه تقریری از آن تقدیم می گردد.
3️⃣ بخش سوم: قانونمندی جامعه
4️⃣ بخش چهارم: تأثیر جامعه در فرد
5️⃣ بخش پنجم: تأثیر فرد در جامعه
6️⃣ بخش ششم: تفاوت‌ها و تأثیر آنها در زندگی اجتماعی
7️⃣ بخش هفتم: نهادهای اجتماعی
8️⃣ بخش هشتم: دگرگونی‌های اجتماعی
9️⃣ بخش نهم: تعادل، بحران و انقلاب اجتماعی
🔟 بخش دهم: رهبری
1️⃣1️⃣ بخش یازدهم: جامعه آرمانی
2️⃣1️⃣ بخش دوازدهم: سنت‌های الهی در تدبیـر جوامع

❇️ در مورد اینکه آیا جامعه هویت واحد و مستقلی دارد یا نه مطالب زیر را می فرمایند:

❇️ مفهوم جامعه
🔺لفظ «جامعه»، اسم فاعل مؤنث از مصدر «جمع»، به‌معنای گرد کردن، گرد(هم) آوردن، فراهم کردن یا آوردن، و برهم افزودن است و بنابراین به‌معنای گردآورنده، فراهم‌کننده یا آورنده، برهم‌افزاینده، و دربرگیرنده خواهد بود.
🔺 جامعه عرفاً به‌معنای «گروه» و علی‌الخصوص «گروهی از انسان‌ها» به‌کار می‌رود، خواه آن گروه از مردم که در یک روستا یا دهکده یا شهر یا استان یا کشور یا قاره و خواه همه انسان‌هایی که برروی زمین به‌سر می‌برند.
🔺 به طور خلاصه: در هر موردی که بتوان برای گروهی از مردم «وجه جامع» و «جهت وحدتی» اعتبار کرد اطلاق لفظ «جامعه» بر آن گروه رواست،
🔺دانشمندان علوم اجتماعی و جامعه‌شناسان برای این واژه معنایی دیگر اراده می‌کنند که نه چنان گسترده است که جمیع آدمیان را که بر‌روی این کره زیسته‌اند و می‌زیند و خواهند زیست دربرگیرد و نه چنان محدود که گروه مردان متأهل یک ده کوچک را نیز بتوان «جامعه» نامید. متأسفانه، این معنای متوسط، به‌هیچ‌روی، معین و معلوم نیست؛ یعنی هنوز تعریفی لفظی از «جامعه» ارائه نشده است که مورد قبول و محل اعتنای همه یا اکثر جامعه‌شناسان باشد.
🔺 برخی بر نژاد و رنگ یا زبان یا اسباب و علل دیگری تأکید ورزیده‌اند؛ اما غالباً به هیچ‌یک از این امور به‌عنوان شرط تحقق جامعه نمی‌نگرند، بلکه قبل‌از هرچیز، بر «تقسیم کار و توزیع فرآوردۀ آن» پا می‌فشارند. بر وفق این رأی، انسان‌هایی که پراکنده نباشند بلکه گرد هم آمده باشند و در فعالیت‌هایی که برای اداره و تدبیر زندگی‌شان ضرورت دارد تشریک مساعی کنند و از عواید و منافع آن کارها همه‌شان برخوردار شوند، جامعه واحدی را می‌سازند. بنابراین «جامعه واحد» مجموعه‌ای است از انسان‌هایی که باهم زندگی می‌کنند، کارهایشان مستقل و مجزای از یکدیگر نیست، بلکه تحت یک نظام «تقسیم کار» باهم مرتبط است،
🔺 از این‌روست که بیشتر جامعه‌شناسان، برای تعیین حدود یک جامعه، حکومت واحد و استقلال سیاسی را به‌عنوان ضابطه‌ای پذیرفته‌اند.
🔹 البته بر این عقیده، که «جامعه» را تقریباً مترادف با «کشور» می‌گیرد، نیز خرده‌هایی می‌توان گرفت؛ از‌جمله اینکه «استقلال سیاسی» امری است نسبی، و بنابراین نمی‌تواند ملاک قطعی تمایز جوامع باشد.
کشورهایی که از اقمار سیاسی یکی از ابرقدرت‌ها هستند
کشورهایی که دارای دولت‌های فدرال‌اند
درجۀ استقلالی که هر گروه از انسان‌ها با برخورداری از آن به‌صورت «جامعه» واحد و مجزا در‌خواهد آمد چیست؟
🔹 با‌این‌همه، ضابطۀ حکومت واحد و استقلال سیاسی برای وحدت و تشخص یک جامعه با‌ارزش و معتبر تلقی می‌شود،
🔹 ملازمه‌ای میان قبول این ضابطه و اثبات وجود برای جامعه نیست؛ یعنی ضابطۀ مذکور قابل انطباق بر مجموعه‌ای از آدمیان که وحدت اعتباری دارند هم هست. از‌این‌رو، نباید پنداشت که اگر بپذیریم هر اجتماعی از انسان‌ها که واجد حکومت واحد و استقلال سیاسی باشد، «جامعه»‌ای را می‌سازد، از بحث درباره حقیقی یا اعتباری بودن وحدت جامعه بی‌نیازیم.
.