قل منور عقل است اما منور !

#یادداشت
#یادداشت_101
#مشخصات_اسلام
#جلسه_360
#سعید_خورشیدی
#ایده_پردازی

#عقل_منور_عقل_است_اما_منور !

کانت عقل را ناتوان از فهم مسائل الهی میداند و سعی میکند این مسائل را به نحوی فرا عقلی اثبات کند.
این ممکن است در ابتدا به مذاق ما خوش بیاید. یعنی گمان کنیم که خدایی داریم و شریعتی داریم و الهیاتی داریم که دست نایافاتنی است و بالاست و …
اما این نکته را نباید از قلم انداخت که حذف این مجودات از دنیا و حیات مادی، راه ارتباط را سد میکند.
اگر طناب متعلق به بیرون از چاه است و سنخیتی با چاه ندارد، پس هرگز نمیتواند وسیله بیرون کسی از چاه باشد !
این تفکر ریشه در اندیشه ای به نام #الهیات_تنزیهی دارد.

الهیات تنزیهی، دستگاه فکری انسان را مختل میکند !
از طرفی اجازه نمیدهد تا خدا را موجود واقعی بشماریم و دعوت میکند به اعتقاد به خدای مبهم که حتی وجودش هم وجود نیست و به حکم عدم سنخیت، هیچ راهی بین خلوق مادی غرق کثرات و ترکبات با او نیست !
از طرف دیگر، هرچه از آن منبع قدسی افاضه میشود را در هاله ای از نور پیچانده و اجازه دسترسی عقول انسان ها به آن را نمیدهد. هر خواهشی برای فهم آن را نیز سخت نفی میکند.

انگیزه مروجان الهیات تنزیهی را میشود تحلیل کرد !
ممکن است آنها برای مقابله با یک جریان انحرافی از سمت مقابل پدید آمده باشند و بخواهند از عرفی شدن و ناچیز شمردن الهیات جلوگیری کنند.
ممکن است آنان عاقلانی باشند که در الهیات تعقل کرده اند و واقعا راهی برای حل تعارضات نیافته اند ! باب فهم را بر خود بسته دیدند و این مشاهده را صادقانه برای جامعه گزارش کرده اند. ولو به قیمت جدایی دین از عقلانیت تمام شود.

راهکار چیست ؟
به نظر می آید نباید عقل را فراتر از مسائل دینی ، یا دین را فراتر از مسائل عقلی معرفی کرد !
بلکه باید عقل را دارای مراتب دید ! مرتبه ای از عقل، درگیر حواس خمسه است و مرتبه ای از عقل در ملکوت سیر میکند.
کلیدواژه عقل منور در تبیین این مراتب عقل میتواند راهگشا باشد.

تحلیلی اجتماعی از آثار مخرب ربا در بیان علامه طباطبایی:2

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_139
#جلسه_360
#اندیشه_ربا
#باز_تقریر
🔰تحلیلی اجتماعی از آثار مخرب ربا در بیان علامه طباطبایی:
💠بخش دوم

علامه طباطبایی در تفسیر آيات 275 الى 281 سوره بقره بعد از بیان تفسیر خودشان از این آیات “بحثٌ علمی فی الربا” مطرح کرده و یک تحلیل تمدنی از ربا عرضه میکنند:
گزارشی مختصر همراه با متن بیان ایشان تقدیم می شود:

4️⃣مقام چهارم: مشتبه شدن هدف و وسیله
– پول که وسیله بود هدف شد
– اصل معاوضه یا برای رفع حاجت بود و در ادامه تبدیل به کاسبی و بهره گیری شد.
– ربای معاوضی هم در همین بستر کاسبی شکل گرفت

فهذه أعمال قدمها الإنسان بين يديه لرفع حوائجه في الحياة، و استقر الأمر بالآخرة على أن الحاجة العمومية كأنها عكفت على باب الدرهم و الدينار، فكان وجه القيمة كأنه هو المال كله، و كأنه كل متاع يحتاج إليه الإنسان لأنه الذي يقدر الإنسان بالحصول عليه على الحصول بكل ما يريده و يحتاج إليه مما يتمتع به في الحياة، و ربما جعل سلعة فاكتسب عليه كما يكتسب على سائر السلع و الأمتعة و هو الصرف.
و قد ظهر بما مر: أن أصل المعاملة و المعاوضة قد استقر على تبديل متاع من متاع آخر مغاير له لمسيس الحاجة بالبدل منه كما في أصل المعاوضة، أو لمسيس الحاجة إلى الربح الذي هو زيادة في المبدل منه من حيث القيمة، و هذا أعني المغايرة هو الأصل الذي يعتمد عليه حياة المجتمع، و أما المعاملة بتبديل السلعة من ما يماثله في النوع أو ما يماثله مثلا فإن كان من غير زيادة كقرض المثل بالمثل مثلا فربما اعتبره العقلاء لمسيس الحاجة به و هو مما يقيم أود الاجتماع، و يرفع حاجة المحتاج و لا فساد يترتب عليه، و إن كان مع زيادة في المبدل منه و هي الربح فذلك هو الربا، فلننظر ما ذا نتيجة الربا؟

5️⃣مقام پنجم: ربا و انواع آن و نتایج و آثار آن
– ربا مایه هلاکت حیات اجتماعی انسانها
– ربای بین اغنیا و فقرا: ربا عامل ایجاد فاصله طبقاتی
– توضیح فساد مدنی و هرج و مرج عاقبت شیوع ربا
– ربای تجارتی که اساس کار بانکها می باشد؛ توضیح اثرات و پیامدها
– تراکم فاحش ثروت نزد عده ای انگشت شمار تنها سبب شیوع کمونیسم

الربا- و نعني به تبديل المثل بالمثل و زيادة كإعطاء عشرة إلى أجل، أو إعطاء سلعة بعشرة إلى أجل و أخذ اثنتي عشرة عند حلول الأجل و ما أشبه ذلك- إنما يكون عند اضطرار المشتري أو المقترض إلى ما يأخذه بالإعسار و الإعواز بأن يزيد قدر حاجته على قدر ما يكتسبه من المال كأن يكتسب ليومه في أوسط حاله عشرة و هو يحتاج إلى عشرين فيقرض العشر الباقي باثني عشر لغد و لازمه أن له في غده ثمانية و هو يحتاج إلى عشرين، فيشرع من هناك معدل معيشته و حياته في الانمحاق و الانتقاص و لا يلبث زمانا طويلا حتى تفنى تمام ما يكتسبه و يبقى تمام ما يقترضه، فيطالب بالعشرين و ليس له و لا واحد (20- 0 المال) و هو الهلاك و فناء السعي في الحياة.

ربای بین اغنیا و فقرا
و أما المرابي فيجتمع عنده العشرة التي لنفسه و العشرة التي للمقترض، و ذلك تمام العشرين، فيجتمع جميع المالين في جانب و يخلو الجانب الآخر من المال، و ليس إلا لكون الزيادة مأخوذة من غير عوض مالي، فالربا يؤدي إلى فناء طبقة المعسرين و انجرار المال إلى طبقة الموسرين، و يؤدي ذلك إلى تأمر المثرين من المرابين، و تحكمهم‏ في أموال الناس و أعراضهم و نفوسهم في سبيل جميع ما يشتهون و يتهوسون لما في الإنسان من قريحة التعالي و الاستخدام، و إلى دفاع أولئك المستخدمين المستذلين عن أنفسهم فيما وقعوا فيه من مر الحياة بكل ما يستطيعونه من طرق الدفاع و الانتقام، و هذا هو الهرج و المرج و فساد النظام الذي فيه هلاك الإنسانية و فناء المدنية.

ربای تجارتی که اساس کار بانکها می باشد
هذا في الربا المتداول بين الأغنياء و أهل العسرة، و أما الذي بين غيرهم كالربا التجاري الذي يجري عليه أمر البنوك و غيرها كالربا على القرض و الاتجار به فأقل ما فيه أنه يوجب انجرار المال تدريجا إلى المال الموضوع للربا من جانب، و يوجب ازدياد رءوس أموال التجارة و اقتدارها أزيد مما هي عليها بحسب الواقع، و وقوع التطاول بينها و أكل بعضها، بعضا و انهضام بعضها في بعض، و فناء كل في ما هو أقوى منه فلا يزال يزيد في عدد المحتاجين بالإعسار، و يجتمع الثروة بانحصارها عند الأقلين، و عاد المحذور الذي ذكرناه آنفا.

چرا گرگیج (ها) خطرناکند؟!

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_91
#جلسه_360

چرا گرگیج (ها) خطرناکند؟!

مولوی گرگیج که در این چند سال اخیر حواشی کمی نداشته این بار نیز سخنانی بیان کرد که در حکم بنزین روی آتش بود. به نظر می رسد به هیچ وجه نباید از وی با این مبنا که قصد توهین نداشته دفاع کرد چرا که اگر اینگونه سخن گفتن تبدیل به روال شود، آینده ی بسیار خطرناکی در انتظار جامعه خواهد بود.

اگر چه می توان این را از سیاق کلمات جناب مولوی و همچنین متن عذرخواهی که امروز منتشر شده فهمید که وی قصد جسارت به ساحت اهل بیت پیامبر را نداشته است اما بدون شک با این گفتار خود به عقاید و هویت جامعه شیعی حمله کرده است. واکنش گسترده ای که این گفتار در طیف های گسترده ای از عموم شیعان ایجاد کرد بهترین دلیل این مطلب است که بسیاری این طور برداشت کرده اند که به هویتشان حمله شده است. به بیان دیگر جناب گرگیج تلاش کرده است تا با لازمه گرفتن ( البته این لازمه قطعا غلط است و هیچ تلازمی در واقع وجود ندارد) از اعتقادات شیعه آن ها را در دو گانه ای قرار دهد که در نهایت مجبور به پذیرش عقاید اهل سنت در رابطه با خلفا شوند.

اما نکته ی اساسی در برخورد با این ماجرا این است که این اتفاق را باید فراتر از یک مصداق و به عنوان یک رویکرد مورد توجه قرار داد. رویکردی که اساس و پایه ی آن بر شعله ور کردن آتش اختلافات مذهبی و حمله های ( ولو مودبانه) تاریخی و کلامی به اعتقادات سایر مسلمانان است. اساسا این بازی به قدری خطرناک است که هیچ برنده ای در کار نخواهد بود. سخنوران و نویسندگان شیعه و سنی که در تمام سال به طور مداوم مشغول تاخت و تاز ( ولو مودبانه) به حریم اعتقادات وهویت طرف مقابل هستند باید بدانند که ادامه دادن این زد و خوردها به هیچ وجه موجب پیروزی و یا حتی اسکات خصم نخواهد شد.

این که برخی خیال می کنند که اگر در منابر و تریبون های رسمی شیعی بیش از این به عقاید اهل سنت حمله می کردیم و در مورد شخصیت های مورد احترام آن ها تحلیل های تاریخی ارائه می دادیم امروز این صحبت ها از تریبون نماز جمعه آزاد شهر شنیده نمی شد، در نهایت خطا و اشتباه است.
چرا که هر چه حملات اعتقادی تاریخی از این سو افزایش کند موجبات ازدیاد واکنش طرف مقابل خواهد بود. حتی در همین مصداق نماز جمعه اخیر مولوی گرگیج واضح است که این سخنان غیرقابل قبول، خود به نوعی در واکنش به سخنان غیر قابل قبول دیگری است که از این طرف بیان شده است. و اساسا این دعوا تبدیل به یک دور باطل شده که هر طرف برای دفاع از خود به دیگری حمله می کند و همین باعث تند و رادیکال شدن بیش از پیش فضا خواهد شد.
بنابراین در این ماجرا تنها نباید امام جمعه اهل سنت آزادشهر را مقصر دانست. بلکه همه ی کسانی که همانند مولوی گرگیج به این اختلافات و دعواها در فضای عمومی جامعه دامن زده و به بهانه دفاع از عقاید خود به عقاید سایرین حمله می کنند در این اتفاق و امثال این اتفاق مقصر هستند. چه شیعه و چه سنی!
فلذا این به هیچ وجه قابل قبول نیست که عده ای به عنوان شیعه هر توهین و حمله ای را به مقدسات اهل سنت در سطح عمومی جامعه روا می دارند و هیچ واکنشی در برابر توهین های صریح جریان انحرافی در شیعه به مقدسات اهل سنت ندارند ولی وقتی این حمله ها با پاسخ غیر قابل قبول طرف مقابل مواجه می شود داعیه دار وحدت شده و فریاد توهین به مقدسات مردم را بلند کرده و آتش بیار معرکه شوند!

نقد #یادداشت_134 آقای #محمد_هادی_جوهری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_20
#جلسه_360
#نقد

💠نقد #یادداشت_134 آقای #محمد_هادی_جوهری 💠

نقد و ملاحظاتی نسبت به این یادداشت وجود دارد که در قالب سه نقد به آنها اشاره می کنم:
🔸نقد اول: با تتبعی که در کتب فقهی و اصولی داشتم، فرقی میان سیره عقلا و بناء عقلا نیافتم. به نظر می رسد فرقی که نگارنده میان این دو گذاشته اند، وجهی ندارد مگر اینکه اصطلاحی جدید باشد و الا در اصطلاح میان فقها و اصولیون، سیره عقلا و بناء عقلا، یک چیز هستند

🔸نقد دوم: در اینکه سیره و بناء عقلا، یک دلیل هستند یا کاشف از سنت، در میان علما اختلاف است. بعضی مانند مرحوم اصفهانی و شاگردشان مرحوم مظفر می گویند چون شارع از عقلا و بلکه رئیس عقلا است، پس عمل عقلا، خودش حجت و دلیل است. بنا بر این نظریه، ردع شارع از سیره عقلا ممکن نیست و اگر شارع در جایی ردعی کرده باشد، در حقیقت این ردع به معنای عدم تحقق صغرای سیره است نه ردع سیره محقق شده.
اما بنا بر نظر مشهور فقها سیره و بناء عقلا، مستقلا دلیل نیست و برای حجیت، نیازمند به امضا یا عدم ردع شارع است.

▪️ البته در اینکه حقیقت سیره عقلا چیست، سه نظریه کلی وجود دارد:
اول(مشهور و مرحوم امام): عمل خارجی عقلا.
دوم (شهید صدر): ارتکاز عقلا
سوم (محقق عراقی و استاد لاریجانی): التزام و بناء عقلا

🔸نقد سوم: در فرق میان سیره متشرعه و سیره عقلا، اکثر فقها اینگونه توضیح می دهند: سیره عقلا یعنی سیره عقلا بماهم عقلا یعنی جهت صدور فعل از آنها، عقل است و سیره متشرعه یعنی سیره متشرعه بماهم متشرعه یعنی جهت صدور فعل از آنها، شرع است.
مشهور فقها می گویند در سیره متشرعه، نیازی به امضا نیست برخلاف سیره عقلاء که چون صاحبان آن سیره، ربط مستقیمی به شارع ندارند، نیازمند به امضا دارد ولی در سیره متشرعه، صرف اثبات صغرای آن، به معنای این است که آن عمل از شارع است و دیگر نیازی به امضای آن نیست. چراکه صاحبان سیره متشرعه، مستقیما کشف از وجود نظر شارع می کند.
حال عجیب است که چطور آقای جوهری می فرمایند فقها نوعا سیره متشرعه را ضعیف تر از سیره عقلا دانسته اند و حال آنکه امر دقیقا بالعکس است.

#تقریر جلسه360-140009

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_360
#تقریر
جلسه360-140009

🔰14. [ضدیت با ضد عقل]

14. ضدّيت با ضدّ عقل: اسلام عقل را محترم و او را پيامبر باطنى خدا مى‏شمارد. اصول دين جز با تحقيق عقلانى پذيرفته نيست. در فروع دين، عقل يكى از منابع اجتهاد است. اسلام عقل را نوعى طهارت و زوال عقل را نوعى «محدث» شدن تلقّى مى‏كند، لهذا عروض جنون يا مستى نيز همچون بول كردن يا خوابيدن، وضو را باطل مى‏سازد. مبارزه اسلام با هر نوع مستى و حرمت استعمال امور مست‏كننده مطلقا، به علّت ضدّيت با ضدّ عقلهاست كه جزء متن اين دين است.

عقل محترم است و جایگاهش هم این است که حرف های حق رابه انسان می رساند. در نسبت به دین تکوینی و عقلی و دین نقلی، اینطور است که اصول دین جز با تحقیق عقلانی پذیرفته نیست. اول باید اصول دین با تحقیق عقلانی پذیرفته شود و بعد انسان در سلک متدینین دربیاید و الا اسم این دین داری نیست، فرهنگ است. مثلا در فرهنگ شما کفش ها را زیربغل می زنند و به مجلس وارد می شوند، همه هم این کار را می کنند، خوب و بدش را هم کاری نداریم، اگر می خواهی اینجا راحت زندگی بکنی، باید این کار را بکنید.

انجام کار به خاطر فرهنگ بودنش فرق می کند با اینکه اصول دین را از صافی عقل بگذرانید و تحقیق عقلانی بکنید و بپذیرید. آن موقع انسان در وادی دین داری عقلی وارد می شود.

عقل منبع فهمیدن حرف شارع است. یعنی آشکار می کند که حرف شارع چیست.
در تراز عقل بودن در شریعت اسلامی یک نوع طهارت و نورانیت حساب می شود. از این تراز خارج شدن از دست دادن یک طهارت محسوب می شود. کما اینکه اگر شما وضو داشته باشید، دچار زوال عقل شوید، وضو را از دست می دهید.

در حیات سعادتمندانه ای که خدا به ما هدیه داده است، جایگاه عقل را باید خوب پرداخت و روشن کرد.
قلب، حس، نقل؛ جایگاه های قابل بحثی دارند و خود عقل یک بحث مستقل دارد و باید روشن شود که اسلام چه نگاهی به عقل دارد و چه توقعی از آن دارد و چه توصیه هایی به سمت عقل دارد و برای حراست از عقل چه شریعت و انضباطی درست کرده است. حتی مثلا در خیلی از توصیه ها آنجایی که درگیری را تأکید می کند به خاطر رشد عقلی است چون با رشد عقلی تراز انسان تغییر می کند.

🔺تراز انسان تراز عقل است

بسته به میزان شکوفایی عقل، تجربه های انسان متفاوت است. عقل هم به معنایی دانایی و هم به معنای هوشیاری مد نظر است. چون گاهی دانایی هست غفلت هم هست. در این حال عقل از شما کوچ کرده است و به رخوت افتاده یعنی در دسترس قرار ندارد.

عقل در تمام تجربه های انسان حضور دارد. انصافا هم چیز ساده ای نیست. این خیلی تجربه شده است، وقتی تراز عقل انسان جا به جا می شود، لحظات، معنا و مفادش تغییر می کند، البته مفاد و نورانیت ها سهم خودشان را دارند.

زمانی که عقل کامل می شود بروزاتی دارد؛ مثلا اذا تم العقل نقص الکلام. این موقف متینی است. خیلی به این عبارت نزدیک است عباد الرحمان الذین یمشون علی الارض هونا. عقل متانت می آورد و باعث کشف راه های میان بر می شود، عقل مناسبات انسان را با محیط کلا عوض میکند. گاهی ما این را باور نمی کنیم. مثلا می گوییم که اینجا پنج تا پله وجود دارد و اصلا ربطی به این ندارد که من عاقل باشم یا دیوانه! اما در حیات انسانی اینگونه نیست. انسان اگر به مرتبه ی عقل راه پیدا بکند، قطعا خدا مناسباتش را تغییر می دهد.

مثلا اگر انسان شروع کند و مناسبت عاقلانه ای را با هستی برقرار کند، مناسبات هستی با او تغییر می کند. این همه چیزی نیست که با دانستن حل شود.

انسان در مرتبه ی عقل احساس شرافت می کند. والله یدعوا الی دار السلام. احساس می کند که انسان تفسیر می شود و احساس می کند که هستی متین است، زندگی متین است. این آدم معنای لحظات زندگی اش عوض می شود. یقین بدانید که مناسبات محیطی با این آدم تغییر می کند.

عالم خیلی هوشیارتر از آنی است که ما فکر می کنیم. عالم خیلی منتظر ما است، به تعبیری صبح که روشن می کنید، نگاه می کند که تو کی هستی تا ارتباط مناسب برقرار کند. مثلا اگر مثل پیغمبر از خواب بیدار شویم همه ی مناسبات محیطی به هم می ریزد. این توضیح حکمی دارد. اصلا اینکه شما در هستی هستید، کل عالم با شما یک سری مناسباتی دارد.
یک عقلی هم در اسلام توضیح داده شده است. مثلا انسانی که با مردم مدارا می کند عاقل است. مداراة الناس، نصف العقل. السمت یورث العقل. یک سری احکام اینطور هم داریم. شریعت عقل را خیلی تحویل گرفته است.

#تقریر جلسه360-140009

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_360
#تقریر
جلسه360-140009

🔰14. [ضدیت با ضد عقل]

آیت الله بهجت از آقا رسول اکرم ص نقل می کردند:

وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : لاَ يَتِمُّ عَقْلُ اِمْرِئٍ مُسْلِمٍ حَتَّى تَكُونَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ

عقل انسان کامل نمی شود مگر ده خصلت در او ایجاد شود.

اَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ اَلشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ

همیشه امید خیر از او می رود. شر ایجاد نمی کند. بعضی ها هستند که اگر پا روی دمشان بگذارید، رسما شرارت می کنند. حضرت آقا در مورد شهید بهشتی می گفتند که انسان مقتدری بود. اما بی آزار. یعنی همه می دانستند که اگر به خود او آزار برسانید، آزار نمی رساند. کاری که به صلاح تو است انجام می دهد.

يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ اَلْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ

یک کار خیر کوچکی را اگر غیر از خودش انجام دهد، این راخیلی بزرگ می شمارد.

وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ اَلْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ لاَ يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ اَلْحَوَائِجِ إِلَيْهِ وَ لاَ يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ اَلْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ اَلْفَقْرُ فِي اَللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ اَلْغِنَى وَ اَلذُّلُّ فِي اَللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ اَلْعِزِّ فِي عَدُوِّهِ وَ اَلْخُمُولُ أَشْهَى إِلَيْهِ مِنَ اَلشُّهْرَةِ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْعَاشِرَةُ وَ مَا اَلْعَاشِرَةُ قِيلَ لَهُ مَا هِيَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ يَرَى أَحَداً إِلاَّ قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا اَلنَّاسُ رَجُلاَنِ رَجُلٌ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا لَقِيَ اَلَّذِي شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ لَعَلَّ خَيْرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ خَيْرِي ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِي وَ إِذَا رَأَى اَلَّذِي هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلاَ مَجْدُهُ وَ طَابَ خَيْرُهُ وَ حَسُنَ ذِكْرُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِهِ .

این که معصوم ع میگوید، قطعا خودش هم اینطور است. به هر کسی که می رسد می گوید او از من بهتر است و با تقوا تر است.

این عقلی که ایشان می فرماید، در حد مشروب نخوردن نیست، خیلی اسلام به سمت عقل کشیده است. خیلی چیزها را می شود نشان داد که همه ی این ها طراحی شده برای حراست از عقل.

احساس من این است اینکه بگوییم اسلام با ضدعقل ضد است، یعنی طرفدار عقل است. اصلا حق مطلب ادا نمی شود.

اینجا مواجه ی تنزیهی شده است. یک موقع است که شما می گویید اسلام طرفدار عقل است. این برخورد اثباتی و تشبیهی است. اما وقتی می گویید که با ضد عقل ضد است، درگیر می شود و بعد شما فهرستی از درگیری ها را نشان می دهید و می گویید که تمام این درگیری ها به خاطر حراست از عقل است. آن نقطه ی عزیمت این است که اسلام طرفدار عقل است، معلوم است، شروع ماجرا این است. منتها یکی از کارهای متنوع و جسورانه ای که اسلام می کند این است که با هر آنچه که ضد عقل است درگیر می شود. این را می خواسته توضیح بدهد که شما در شریعت این را مشاهده خواهید کرد و جدی بگیرید و فاخر بشمارید.

آنجاهایی که اسلام محرومیتی پدید می آورد، دلیل دارد. کما اینکه خداوند اعلام کرده است که به مؤمنین از یک حدی بیشتر رفاه نمی دهم، تازه همین حد هم به خاطر این است که کافر نشوند.

اینکه عقل را از منابع احکام بدانید در سیاق بیان کردن مراد شارع است و هم عرض کتاب و سنت و اجماع قرار می گیرد.

اینکه شما بگویید که عقل به عنوان رسول باطنی در کنار کتاب است. یؤتی الکتاب و الحکمه. این را اصول فقه ما نمی تواند از آب دربیاورد. به نظر من هنوز به این مرحله نرسیدیم که بتوانیم به گونه ای که دین تهدید نشود، عقل را بتوانیم در جایگاه خوبی قرار دهیم. هنوز بلوغ دینی ما در این حد نیست.

عقل مؤمن یعنی قبلا شما در او درد الهی ایجاد کردید. یعنی او دارای قبله است. موضوع حساس و خطرناک است. علتش هم این است که تا به حال زندگی تمیز دینی را از آب درنیاوردیم، به خاطر همین هم طمع نکردیم به شکوفایی این فکر بکنیم. ولی اگر یک زندگی دینی تمیز درست کنیم و از مواهب شریعت استفاده کنیم و بعد عقل مومن شود. و بعد بگوییم که خود تو هم می توانی فعال کنید به نیت دریافتن حقایق.

این تعبیر شنیعی به نظر می رسدکه شما بگویید که بحث مرادات شارع نیست. البته این هم یک جوری مراد شارع است ولی منظور این است که حقیقت را دربیابید و البته بستر توحیدی است و پارادایم را نقل فراهم کرده است یعنی یک فهم تفسیری و استنباطی.

#تقریر جلسه360-140009

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_360
#تقریر
جلسه360-140009

🔰14. [ضدیت با ضد عقل]

اینکه عقل را از منابع احکام بدانید در سیاق بیان کردن مراد شارع است و هم عرض کتاب و سنت و اجماع قرار می گیرد.

اینکه شما بگویید که عقل به عنوان رسول باطنی در کنار کتاب است. یؤتی الکتاب و الحکمه. این را اصول فقه ما نمی تواند از آب دربیاورد. به نظر من هنوز به این مرحله نرسیدیم که بتوانیم به گونه ای که دین تهدید نشود، عقل را بتوانیم در جایگاه خوبی قرار دهیم. هنوز بلوغ دینی ما در این حد نیست.

عقل مؤمن یعنی قبلا شما در او درد الهی ایجاد کردید. یعنی او دارای قبله است. موضوع حساس و خطرناک است. علتش هم این است که تا به حال زندگی تمیز دینی را از آب درنیاوردیم، به خاطر همین هم طمع نکردیم به شکوفایی این فکر بکنیم. ولی اگر یک زندگی دینی تمیز درست کنیم و از مواهب شریعت استفاده کنیم و بعد عقل مومن شود. و بعد بگوییم که خود تو هم می توانی فعال کنید به نیت دریافتن حقایق.

این تعبیر شنیعی به نظر می رسدکه شما بگویید که بحث مرادات شارع نیست. البته این هم یک جوری مراد شارع است ولی منظور این است که حقیقت را دربیابید و البته بستر توحیدی است و پارادایم را نقل فراهم کرده است یعنی یک فهم تفسیری و استنباطی.

واقعا هنوز به این مرحله نرسیده ایم. این مرحله از نظر شهید مطهری، مرحله خاتمیت است و خاتمیت اینجا معنا پیدا می کند. ایشان می گوید معنای خاتمیت این است که رسالتی برعهده ی عقل قرار گرفته است. دین کامل عرضه شده شده است. ما الان در شریعت خاتم هستیم. این شریعت خصلتش خاتمیت است. نبوت خاتم است. این شریعت و نبوت خاتم روی یک چیزی حساب می کند. ما می گوییم که معصومین کلهم نور واحد بودند و ما فقدان ایشان را حس نمی کنیم و همین طور ادامه دارد. پس یک چیزی در اندیشه ی کلامی ما مبهم است. آن هم اینکه دیگر پیامبری نیست. شیعه دزدکی می گوید که هست، این معصومین هستند. شما نارسایی فکر تاریخی دارد و قبول ندارید که پیامبری نیست. یعنی حضرات ائمه را دارید پیامبر فرض می کنید. آن موقعی که داشتید پیامبر را تعریف می کردید، یک جوری تعریف نکردید که زمانی که پیامبر نبود، بفهمید و حس کنید.

خود امیرالمؤمنین می فرماید پس از پیامبر ضربه ای به من وارد شد که اگر بین کوه های زمین تقسیم می کردیم همه پودر می شدند. آه و افسوس هایی که می خورند و … . معنای این چیست؟ شیعه که اوصیا را جدی می گیرد، اینجاها نارسایی کلامی دارد و دین ختمی را نمی تواند توضیح دهد.

شگفتی یک امکان و ارزشمندی یک بیان

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_77
#جلسه_359
#بازتقریر ؟

عنوان : شگفتی یک امکان و ارزشمندی یک بیان

بحث بسیار مهم، کاربردی و پر از ظرافتی را جناب استاد در این چند روز در ابتدای جلسه ی حلقه ی اندیشه ی کلامی مطرح میکنندو آن هم بحث « کرامت انسان » است. لزومش، فلسفه اش، شیوه ی به کار بستن این باور، آفات به کار بستن، فواید به کار بستن و برخی تجربیات تطبیقی شان ذیل این مساله.

خیلی آموزنده و تامل برانگیز است این مساله.

ما که زندگی مان سر به سر پر است از ارتباط با انسان ها، و اساسا راهمان برای رسیدن به اهداف بلند اسلامی و توحیدی از ارتباط با انسان ها میگذرد، آن به آنِ حرکتمان را باید با اندیشه ای قابل تکیه و قابل اطمینان در مورد انسان پشتیبانی کنیم. تا بتوانیم قدم از قدم برداریم، و الا با این موجود بی انتها و در عین حال بی نهایت ارزشمند به گونه ای رفتار میکنیم که ممکن است خسارت بار باشد. و چه حسرتی بالا تر از این که ما در ارتباط با یک انسان خسارت بیافرینیم؟

بگذریم از اینکه دامنه ی این خسارت ها هم گاه ممکن است بی انتها باشد. ممکن است برنامه ای اساسی را از ریشه بخشکاند و زمین بزند. ممکن است یک عمر زندگی یک یا چند انسان، و یا حتی یک یا چند جامعه و حتی تاریخ را دستخوش تغییر قرار دهد.

کینه ای را در دل کسی میکاریم، حسرتی را میکاریم، وحشتی را میکاریم، غروری یا تکبری را میپرورانیم، محبتی را دریغ میکنیم، و … و اینها میشود که یک انسان به جای آنکه در مدار انسان بودن حرکت کند از مدار خودش خارج میشود و چه بسا دیگر اصلا انسان نماند…( پناه بر خدا ) و چه مظلوم است آن انسان و چه حسرت بار است این اتفاق!

اما اگر ما بتوانیم بر اساس تعالیم عزیز اسلامی مان که حقیقت انسان ( این موجود عظیم و بی انتها ) را معرفی میکند و گاه راه تعامل و ارتباط با او را برایمان بیان میدارد، مدارهایی اصلی و اساسی را شناسایی کنیم که مطابق با آن ها با این موجود ظریف برخورد کنیم چه شگفت انگیز خواهد بود که خواهیم توانست یک موفقیت بزرگ را رقم بزنیم.
خواهیم توانست این مسیر را به سلامت بیشتری طی کنیم، و با شگفتی آفرینی فراوان تری به مقصد برسانیم.

ما اگر مکتب مان این ظرفیت را دارد که از یک بچه ی روستایی، یک ابر مرد مثل حاج قاسم سلیمانی تحویل بدهد، یک مکتب شگفت انگیز داریم که به ما این نوید را میدهد که میتوانیم بشریت را از اغلال دست و پا گیرش برهانیم و به افق اعلای کمال و انسانیت برسانیم.

به ما این نوید را میدهد که ما مثل تمامی مکاتب غیر توحیدی که با وهم و به غلط در امر تعامل با انسان دخالت کرده اند و کرور کرور انسان را از انسان بودن باز میدارند، آن ها را از داشتن ایمان باز میدارند، از زندگی کردن مطابق با حقیقت باز میدارند و … نیستیم. بلکه ما میتوانیم برای تعامل با انسان گام برداریم.

آن شگفتی بزرگی که در میان این سطور کوتاه سخن استاد در اول جلسات خود نمایی میکند، شگفتی امکان فهم انسان است. شگفتی داشتن میزان و سنجه ی قابل بررسی و قابل تکیه در تعامل با انسان هاست.

یک اصل اولی و اساسی و زیر ساختی: انسان مکرم است. او را تحقیر نکنید. او را تکریم کنید.

پیغمبر اکرم فرمود : من اکرم اخاه فانما یکرم الله، اگر کسی برادرش را تکریم کند، خدا را تکریم کرده است.
دنیایی از سخن زیر ساختی فرموده…

و سپس با نقل خاطره ای سری زده میشود به بررسی میدان به کار بستن این اصل: آیا همیشه این اصل باید جاری باشد؟ اگر کسی، جایی، در تعامل با انسانی، از این اصل عدول کرده بود و خسارت به بار آورده بود، پس از او ما چه باید بکنیم؟ آیا سرمایه ی اسلامی در چنین بزنگاه هایی به ما کمکی کرده است؟ گاهی ممکن است این خسارت، پدید آمدن تکبر باشد، پس فرموده است : التکبر مع المتکبر عبادۀ
یا امام علی ع فرموده اند : مَن لم تُصلِحْهُ الكرامَةُ أصلَحَتهُ الإهانَةُ

قصدم صدور یک حکم کلی نیست. قصدم بیان شگفتی این امکان فهم در تعالیم اسلامی است.
و شگفتی ارزشمندی آنچه این روزها در جلسات حلقه بیان میشود.
بسی مغتنم و کاربردی، و آینده نگرانه.

ترویجی طور نویسی

بسم الله الرحمن الرحیم

ترویجی طور نویسی

ناظر به محتوایی که استاد در انتهای جلسه ی دیروز فرمودند

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_78
#جلسه_359
#قالب ؟

بیایید یک زندگی متفاوت را طراحی و تجربه کنید!

این جمله را بغل دستی ام در مترو زیر لب تکرار میکرد. برایم جالب بود. چون من هم دقیقا داشتم به همین جمله فکر میکردم.

یکی دو ایستگاه که گذشت مرد میانسالی که معلوم بود از صبح زود مشغول کار کردن و باصطلاح کوچه بازاری اش « سگ دو » زدن برای دوزار درآمد بوده است در حالیکه داشت بلند بلند با خودش حرف میزد و انگار میخواست ما را هم مخاطب یا همراه اعتراضش بکند گفت: یعنی چه زندگی متفاوت؟ شما هم دلتان خوش است!!

مرد که قیافه اش بیشتر به یک جنازه خرد و خمیر شده میماند تا یک پدر بزرگ مهربانی که قرار است امشب نوه هایش با او خوش بگذرانند غر میزد که: «حالا تو این وضعیت دختره اومده بچه هاشم گذاشته خونه ی ما!»

کسی چیزی نگفت، و همه پس از چند ثانبه نگاه کردن به آن مرد سرشان را برگرداندند داخل گوشی هاشان، حتی همان مرد هم دیگر ساکت شد و حتی به یک نیمچه جوابی که پیرمرد سالخورده ای که جلویش رو صندلی نشسته بود داد اعتنایی نکرد. پیرمرد گفت: ولی نوه شیرینه!

دختر جوانی که با دوست مذکرش به در مترو تکیه داده بودند روسری اش از سرش افتاده بود و به پسر مذهبی ای که هندزفری در گوشش داشت و اینستاگرامش را چک میکرد و پیدا بود که دارد چند مداحی تصویری نگاه میکند چپ چپ نگاه میکرد، پسرک هم که متوجه او شد نگاهی به او کرد و صفحه ی گوشی اش را جوری چرخاند که آن دختر دیگر داخل گوشی اش را نبیند.

دست فروش مردی که داشت جنس بنجل چینی میفروخت با آب و تاب جنس اش را تبلیغ میکرد، البته خیلی هنرمندانه این کار را میکرد و معلوم بود که برای خودش بازیگری است… همین جور که تبلیغ جنس اش را میکرد و آرام آرام راه میرفت، رفت و وارد واگن ویژه ی بانوان شد که روی در ورودی اش نوشته بود : مخصوص بانوان.

کسی هم چیزی به او نگفت.

من ایستگاه بعدی پیاده شدم اما هنوز ذهنم درگیر همان جمله بود : « بیایید یک زندگی متفاوت را طراحی و تجربه کنید! »
همه درگیرش بودند،آخر این جمله ای بود که این روزها روی خیلی از بیلبوردهای سطح شهر نوشته شده است. عمدتا بیلبوردهایی که خانه طراحان انقلاب اسلامی طرحشان را میزند. حتی گاهی توی تبلیغات مترو هم همان طرح ها جلوی چشم همه هست.

یک قاب ساده که وسطش بزرگ این جمله نوشته شده است.

« زندگی » اش قرمز است و «متفاوت» اش با اضافه کردن چند شکل برگ و گیاه که انگار از متفاوت روییده باشند بولد شده بود.

و یک آرم که ریز نوشته بود خانه ی طراحان انقلاب اسلامی

همین!

به سمت بیرون مترو راه میرفتم و به همین چیزها فکر میکردم، به تاکسی های پایانه ی مترو رسیدم، سوار شدم

آخر این چه نوع دعوتی است؟ یک دعوتی که روی بیلبورد های شهر نصب شده است و هیچ جمله ی اضافی ای روی آن نیست. شاید تبلیغ یک شرکت تجاری است. یا یک بانک، چنین چیزی… که احتمالا به سیاق تکنیک های تبلیغی میخواستند مشتاقمان کنند تا منتظر اعلام بعدی اش باشیم.

البته خوب هم فهمیده اند که چه چیزی همه را تحریک میکند.

تاکسی که راه افتاد و وارد بزرگراه شد، ناگهان بیلبورد ها توجهم را جلب کردند، بیلبورد ها عوض شده بود و وسط آن فقط این جمله را نوشته بودند:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ

و زیرش نوشته بود : خدا و رسول شما را به چیزی میخوانند که شما را زنده میکند….

«زنده» اش سبز بود و مثل قبلی از آن گیاه روییده بود
و یک آرم که ریز نوشته بود : خانه ی طراحان انقلاب اسلامی

منزلت عقل در هندسه معرفت دینی

بسم الله الرحمن الرحیم
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#مجتبی_امیری
#يادداشت_11
#جلسه_359
#عقل
#قالب_تحلیلی

✅منزلت عقل در هندسه معرفت دینی

🌿یکی از مباحث مهم در فهم صحیح از جایگاه و کارکرد عقل در استباط مسائل دینی است که استاد آیت الله جوادی آملی در اثری علمی فاخری به ابعاد این موضوع پرداخته اند:

🌿در این کتاب تعيين جايگاه و منزلت عقل در هندسه معرفت ديني است و پاسخ به اين پرسش مهم كه آیا رهاورد عقل خارج از محدوده معرفت ديني و در برابر شناخت دين يا داخل در هندسه معرفت ديني است و یا منبعي معتبر در كنار نقل براي تكوين معرفت بشر نسبت به دين است؟بحث علمی تفصیلی انجام شده است

🌿در ادامه ایشان بیان میدارند”همان طور كه فتوا به خروج عقل از قلمرو دين شناسي دليل مي طلبد، فتواي به داخل عقل در هندسه معرفت دینی نیز دلیل مي خواهد. كساني كه شناخت دين را صرفا در حصار نقل (آيات قرآني و روايات)محدود مي كنند دستاوردهای عقل را معرفتی
بشري و بي ارتباط با دين مي دانند، مرز روشني ميان معرفت ديني و معرفت بشري ترسیم مي کنند و عقل را در برون مرزي دين قرار داده و مقابل آن مي نشانند.

🌿بخش اول كتاب حاضر، عهده دار دفاع از نظريه اي است كه عقل را در برابر نقل می داند؛ نه در برابر دين. اگر نقل معتبر ما أنزله الله است عقل برهاني نيز ما ألهمه الله است و اين هر دو، منبع معرفت ديني و هر كدام بال وصول بشر به شناخت حقايق ديني اند.

عادات عقل

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_128
#جلسه_359
#عقل

امام على (علیه‌السلام):

اَلْعَقْلُ حَیْثُ کانَ آلِفٌ مَاْلوفٌ
عقل هر کجا باشد، انس گیرنده و الفت پذیر است.

🔸عقلمان را به چه زندگی و محفلی عادت داده ایم

همانطور که عقل دارای مراتب مختلف است(تشکیک)
ما باید علاوه بر اینکه در تعالی عقل خومان تلاش می کنیم ببینیم این عقل را کجا و با چه کسانی همسایه کرده ایم

آیا یک طلبه حق دارد با توجه به این حجم از مسئولیت ها و توقع های جهانی به این مقوله فکر نکند
وعقل خود را به دست هر استاد و فضایی بسپرد
طلبه انقلاب اسلامی افقی جهانی دارد که لازمه آن همنشینی با عقولی جهانی است
طلبه تراز انقلاب باید به فکر تعالی و رشد عقل خود در تمام عرصه های مورد جامعه باشد

تقریر جلسه 359-14000916

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_359
#تقریر
جلسه 359-14000916

🔰مصائب مردم سالاری(ادامه از قبل)

خیلی از نکات جنبه های دفع دخل مقدری دارد. یعنی اصلا آفتی نیست ولی لازم است که یک سری نکاتی مطرح شود تا جلوی یک سری از آسیب ها گرفته شود. البته گاهی آسیب هایی هم دامن ما را گرفته است و بخاطر همین بعضی گفتگوها لازم می آید.

با توجه به موقف کلیدی که برای مردم سالاری در تفکر حضرت امام ره قائل هستیم، برای مردم سالاری احساس کرامت انسان ها خیلی مهم است و برای اینکه این احساس کرامت ایجاد شود، باید انسان ها را تکریم کرد. گاهی تکریم و برخورد کریمانه یک دسته از آسیب ها را با خود دارد.

انسان ها در محیط کریمانه که قرار می گیرند، گاهی استفاده های خوبی می کنند و گاهی گرفتار نخوت هایی می شوند که اگر در همچنین محیطی نبودند، گرفتار آن نخوت نمی شدند. بعضی ها چون در یک محیط تحقیرآمیزی بوده اند، زشتی هایشان بروز نکرده است، ولی در محیط های کریمانه که قرار می گیرند، آن تسویلات نفس و زشتی های روحی شان بروز می کند و خیلی آثار بدی می گذارد.

بعضی عزیزان که علی الظاهر انقلابی هستند و حرف های شاذی می زنند، گاهی از نزدیک که می بیند، یک روحیه ی قدرت طلبی در آن ها مشاهده می کنید، این را به عنوان قاعده ی کلی در ذهن ثبت نکنید، اما خیلی از این عزیزان را چون من از نزدیک با این ها کار کرده ام، از این ها تعجب می کردم!

همه مثل حاج قاسم نیستند، ایشان یک درد الهی داشت و جلودار هم بود. اگر کسی دیگری هم جلودار می بود، ایشان حرفی نداشتند اما به خاطر خدا جلو دار بودند. اما متأسفانه بعضی ها این روحیه را ندارند و دردشان چیز دیگر است. می خواهند رأس باشند و ریاست کنند! خیلی مراقب باشید که تکبر نکنید.

تکریم خیلی جدی است و شاید سریع نباید از آفاتش گفت، آن بحث تکریم هنوز خیلی چترش را باز نکرده است ولی این آفات هم واقعی است و باید تذکر داد. ما گاهی اوقات در محیط های کریمانه که قرار می گیریم، از خودمان ضعف های زیادی نشان می دهیم. باید حواسمان به این باشد.

تقریر جلسه 359-14000916

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_359
#تقریر
جلسه 359-14000916

🔰[13. نفی غرر]
13. هر مبادله و گردش ثروتى بايد از روى آگاهى كامل طرفين باشد و اطّلاعات لازم قبلا كسب شده باشد وگرنه معاملات جاهلانه و ريسكى، غرر و باطل است (نهى النّبىّ عن الغرر) .

مبادله و گردش ثروت؛ منظور از معامله این است. خرید و فروش بخشی از معامله است و گردش مالی عنوان عام تری است.

معامله ی غرری، معامله ای است که روی یک امر مجهول صورت بگیرد. همانطور که گفته شد، تنها خرید و فروش نیست. برای امر مجهول فقط غمار را مثال می زنند ولی مبادله ی امر مجهول فقط غمار نیست. همین قدر که معامله مجهول باشد، ذیل عنوان معامله ی غرری قرار می گیرد و این معامله اساسا باطل است. نهی ای که در روایت دارد مطرح می شود، تکلیفی نیست و حکم وضعی را بیان می کند لذا اینجا هیچ مبادله ای اتفاق نمی افتد و تملیک مالی صورت نمی گیرد.

این ورود حاکمیتی درست می کند، یعنی حاکمیت در جاهایی آزادی ایجاد می کند که مبادله مال صحیح باشد و جاهایی که تبادل مال غرری است اکل مال به باطل است و اجازه مبادله نمی دهد.

معامله بر سر امری که مجهول است. فریب است و اسلام این را بیع نمی داند. آدم کتاب های فقهی را که باز میکند، می بیند که خیلی جای تحلیل برای او باز می کند و آدم در فکر فرو می رود و در مورد مقاصد شریعت تأمل میکند و در ساحت مصالح و مفاسد اندیشه می کند البته این تأمل نباید شریعت جدید درست بکند و باید از ادله حکم را برداشت کرد. اما به خاطر همین تأمل و گرایش ذهنی که پیدا کردم بعضی از ظهورهای اقتضایی را خیلی تحویل نمی گیرم و بعضی پیشنهاد ها می دهم و احساس می کنم که شریعت دنبال این است. یعنی در جمع زدن بین ادله، آن وجهی را در نظر می گیرم که با آن چیزی که از مقاصد شریعت فهمیدم جور در می آید. کار من هنوز استظهار است و قیاس نیست. بعضی از فقها از این استظهارات پرهیز دارند و لذا پرداختن به مقاصد الشریعه را مذموم می دانند.

حتی اگر شما مقاصد الشریعه را هم بدانید، ما اعتقاد داریم که یک عقل قدسی این شریعت را پیاده کرده است، شما حتی اگر مقاصد را هم درست فهمیده باشید، از کجا عقل قدسی دارید! بماند که کسی نمی تواند ادعا کند که مقاصد شریعت را فهمیده است.

بحث ما این است که مقاصد الشریعه نباید تعطیل شود. شما به این وسیله می توانید به روح شریعت دسترسی پیدا کنید. ولی برای اینکه چیزی را به شارع اسناد دهید باید کار دلالی بکنید.

حضور در ساحت امر احکام امر ممدوحی است و شما را فقیه تر می کند. البته شما فقط با استشمام حکمت احکام فقیه نمی شوید، باید کارهای استدلال فقهی را نشان دهید.

اسلام با بازی مشکلی ندارد. اما حوزه هایی از حیات را به دست بازی نمی دهد. حتی در بازی کردن هم انضباط هایی را مراعات می کند مثلا اسراف را نمی پذیرد. شاید در مصادیق گیر بکنیم! ولی حکم عدم اسراف را داریم.

ما قائل به قدسیت نظام توصیه های اسلامی هستیم.

مقوله ی نظام سازی یک بحث فقهی است و ظرافت هایش بالا است. اینکه شما کل عقل فقه را در موقف و تراز تمدنی قرار دهید یک شاهکار بود که حضرت امام ره انجام داد. حضرت امام ره یکی دو تا گزاره ی فقهی را جابه جا نکرده هاست ایشان موقف فقه را کلا جا به جا کرده است. به تعبیری یک ذائقه ی جدید ایجاد کرد. البته فقه همان فقه است و عقل قدسی جایگاه خودش را دارد اما در یک تراز بالاتری قرار گرفته است.
ما این را نتوانسته ایم برای حوزه روایت کنیم، باید اساتید حوزه این را برای طلبه جابیندازند که موقف تمدنی چیست.

ربا_از_منظر_حکمی !

#یادداشت
#یادداشت_97
#مشخصات_اسلام
#جلسه_358
#سعید_خورشیدی
#شاهد #ایده_پردازی

#ربا_از_منظر_حکمی !
#پرسش_از_چرایی

ربا از منظر حکمی
ذیل بحث #فایده_گرایی گفتیم که ممکن است بشر بلحاظ روحی بقدری فایده گرا باشد که تعبد برایش جایگاهی پیدا نکند و در نتیجه یا دائما از #چرایی احکام پرسش کند و یا صرفا به بخشی از احکام که فایده اش را فهمیده یا شهود کرده ملتزم شود.
فارغ از اینکه چنین حالتی مطلوب است یا نه، #دستگاه_فقاهت وظیفه خودش نمیداند که پاسخ اینگونه سوالات را بدهد !

در ساحات دیگر اما :
– برخی از باب روایات وارد شده اند و روایات مقاصد الشریعه ای را جمع آوری کرده اند.
– برخی از باب حدس وارد شده اند و احتمالاتی داده اند.
– برخی از علوم تجربی و انسانی غرب وام گرفته اند و …
– در این میان برخی تراث فلسفی عرفانی هم هستند که سعی کرده اند از باب هستی شناسی به احکام الهی ورود کنند !

مثالی که اینجا ارائه میشود، در باب همین مسئله ربا و سر حرمت آن است.

قونوی در کتاب شرح اربعین حدیث بخود و در بیان حرمت ربا ، آن را در نظامی وسیعتر و جهانی یعنی احکام وجود جستجو می کند. این که در ربای معاملی، جوهر با عرض معاوضه شده و شرف جوهر بر عرض لحاظ نشده است و یا در ربای قرضی زمان غیر موجود و غیر مملوک مورد معامله واقع شده است، اصطلاحات ویا احکامی هستند که در مباحث فلسفه وجود مطرحند ولی در این جا به ابتکار قونوی، احکام شرع با احکام وجودی آمیخته شده و نوعی از سراحکام ارائه شده است.
بخشی از متن :
و اما سر التحریم فی الربا من حیث الزمان، فان المقتر ض ماة دینار مثلا الی نسیئة بماة و عشرین، انما جعل العشرین فی مقابلة الزمان، فکانه باع سنة من الزمان بعشرین دینارا، و الزمان المعین لیس موجودا بعد، و لا مملوکا للمقرض، فلایجوز له بیعه، لان الزمان لله و بحکم الله، لاحکم لغیره علیه

باید مشخص کنیم فقیه و حکیم چگونه و با قرار گرفتن در چه مختصاتی پازل تمدن را تکمیل میکنند … ؟

گفتمان_سازی_ربا

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_90
#جلسه_358
#گفتمان_سازی_ربا
#نقد
چه آسیبی متوجه گفتمان سازی در موضوع ربا وجود دارد؟
در سالهای اخیر صداهای زیادی در مورد ربا و آسیب های آن در جامعه بلند شده و حتی در صداوسیما هم بعضا بروز و ظهور داشته است و یکی از مهم ترین شعارهای این جریان #جنگ_با_خدا است.
طبیعتا این دغدغه و پمپاژ آن در سطح جامعه می تواند به حل مشکل ربا کمک کند ولی این عملیات به دور از آسیب نیز نبوده است.
یکی از این آسیب ها عدم رعایت ملاحظات فقهی در محتواهای بیان شده و کلی گویی در مورد ربوی بودن بانک ها بدون توجه به فتاوای فقها و بویژه حضرت آقا و همچنین نظرات قانونی شورای نگهبان است.

اگرچه این سخن درستی است که باید ربا را به عنوان یک جوهره از نظام اقتصادی کشور حذف کرد و صرف اضافه کردن عقود اسلامی به نظام بانکی به معنای حذف ربا نیست. ولی در همین مورد هم باید تصویری واقع بینانه به جامعه ارائه داد؛ چرا که با وجود همه ی این مباحث باز هم بنابر فتوای حضرت آقا عمل کردن به قانونی که از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده معذریت دارد و نمی توان به مردم گفت که تعاملات مالی شما با بانک موجب حرام خوار شدن شما است!
در واقع امر هم اضافه کردن عقود اسلامی با سیستم بانک صرفا یک تغییر ظاهری نیست و تفاوت های محتوایی نیز ایجاد می کند که اگر فرد و بانک به قانون پایبند باشند مرتکب حرام شرعی نخواهند شد. علاوه بر این حتی اگر قوانین مصوبه نظام مقدس جمهوری اسلامی صرفا صوری بوده و هیچ تفاوتی در محتوای معاملات بانکی ایجاد نکند باز هم از باب حکم ثانوی و امضای ولی فقیه عادل این معاملات محکوم به صحت هستند و ذمه ی مومنین مشمول حرمت ربا نخواهد بود.

ولی متاسفانه می بینیم که عده ای از نخبگان جامعه خود باید د در مورد عملکردشان پیرامون اصلاح نظام پولی و مالی کشور در مقام پاسخگویی قرار بگیرند ، جوری در تریبون های عمومی از ربوی بودن و حرام بودن معاملات بانکی صحبت می کنند که عموم متدینینی که در زندگی روزمره مجبور به استفاده از بانک هستند احساس می کنند که روزانه مشغول ربا دادن و ربا گرفتن هستند. و متاسفانه پمپاژ این محتوا به جامعه ایمانی اثرات به شدت نامطلوبی خواهد داشت. چرا که احساس مردم شما این است که دائما مشغول جنگ با خدا هستند و همین بزرگترین خطر برای یک جامعه است.

طبیعتا توالی فاسد ترویج این گفتمان در جامعه بسیار قابل توجه است و هوشمندان و عقلای جبهه انقلاب نباید به خاطر پیگیری یک دغده صحیح دچار این خطاهای راهبردی بشوند.
☘️

معامله ناآگاهانه از دید اسلام

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_139
#جلسه_358

در اسلام برای هرگونه مبادله مالی و به تعبیر شهید بزرگوار هر گردش ثروت، لازم است دو طرف مبادله کاملا از مطلع باشند و اسلام معامله‌ی ناآگاهانه را معامله نمی‌داند. با توجه به نفی غرر در معاملات و این اصل، شاید بتون گفت که ورود به معاملاتی که نیاز به تخصص خاصی دارد، برای جاهل به آن تخصص جایز نیست. به عنوان نمونه شاید بتوان ورود ناآگاهانه مردم به بورس را ذکر کرد. هر چند در نگاه اولیه نمی‌توان این دست از معاملات را غرری دانست.
و تا حدودی غرری بودن معامله را می‌توان نسبی دانست.
🌺

حرمت ربا در کنار نفی غرر

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_140
#جلسه_358

از آنجایی که نکته‌ای که در ادامه می‌آید ارتباطی با یادداشت قبلی ندارد، در یادداشتی مجزا خدمت‌تان تقدیم می‌شود، هر چند هر دو یادداشت کوتاه هستند و حد نصاب یک یادداشت را ندارند.

⭕️حرمت ربا در کنار نفی غرر

شهید مطهری در مقام بیان مشخصات اسلام، دو مشخصه حرمت ربا و نفی غرر را در کنار هم آورده‌اند تا اعتدال اسلام و نظریات اسلامی را نشان بدهند.
ما در ربا می‌گوییم نباید تجارت و مبادله ریسک نداشته باشد و ریسک آن نزدیک به صفر شود، بلکه باید احتمال سود و زیان هر دو باشد حال با نسبت مشخصی و نباید احتمال ضرر صفر باشد و لذا ربا که احتمال ضرر آن صفر است، نهی می‌شود و تا حدی باید در تجارت اهل ریسک بود و از طرف دیگر هم ریسک‌پذیری زیاد هم نفی شده است که نباید آنقدر ریسک‌پذیری در معاملات جریان داشته باشد که حتی ثمن و مثمن و یا یکی از آن مشخص نباشد، و یا قمار به عنوان یک مبادله پرریسک، به شدت در اسلام نهی شده است.
لذا به نظر می‌رسد که در مبادلات مالی حد میانه‌ای از ریسک‌پذیری مد نظر است، نه افراط و نه تفریط. و این در کنار هم آوردن این دو مشخصه «حرمت ربا» و «نفی غرر» به این فهم کمک می‌کند.

تحلیلی اجتماعی از آثار مخرب ربا در بیان علامه طباطبایی:

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_138
#جلسه_358
#اندیشه_ربا
#باز_تقریر

🔰تحلیلی اجتماعی از آثار مخرب ربا در بیان علامه طباطبایی:

💠بخش اول
علامه طباطبایی در تفسیر آيات 275 الى 281 سوره بقره بعد از بیان تفسیر خودشان از این آیات “بحثٌ علمی فی الربا” مطرح کرده و یک تحلیل تمدنی از ربا عرضه میکنند:
گزارشی مختصر همراه با متن بیان ایشان تقدیم می شود:

1️⃣مقام اول:توضیح حکمت و ریشه پدیدآیی معاوضه و مبادله
– انسان در پی کسب کمالات وجودی من جمله حوائج مادی
– رفع حوائج مادی یعنی عمل متعلق به ماده
– انسان مالک عملش و مالک ماده ای که بر آن عمل میکند می باشد.
– انسان به تنهایی همه حوائج خویش را نمی تواند برآورده سازد.(متفردا)
– انسان برای رفع حوائج خویش نیازمند اجتماع تعاونی می باشد تا از عمل غیر منتفع گردد.
– در اجتماع تعاونی به جهت انتفاع از غیر و عمل غیر معاوضه شکل میگیرد.
– این اصل و ریشه معاوضه و تبادل است

تقدم مرارا في المباحث السابقة: أن لا هم للإنسان في حياته إلا أن يأتي بما يأتي‏ من أعماله لاقتناء كمالاته الوجودية، و بعبارة أخرى لرفع حوائجه المادية، فهو يعمل عملا متعلقا بالمادة بوجه، و يرفع به حاجته الحيوية، فهو مالك لعمله و ما عمله (و العمل في هذا الباب أعم من الفعل و الانفعال و كان نسبة و رابطة يرتب عليه الأثر عند أهل الاجتماع) أي أنه يخص ما عمل فيه من المادة لنفسه، و يعده ملكا جائز التصرف لشخصه، و العقلاء من أهل الاجتماع يجيزون له ذلك فافهم.
لكنه لما كان لا يسعه أن يرفع جميع حوائجه بعمل نفسه وحدة دعي ذلك إلى الاجتماع التعاوني و أن ينتفع كل بعمل غيره و ما حازه و ملكه غيره بعمله، فأدى ذلك إلى المعاوضة بينهم، و استقر ذلك بأن يعمل الإنسان في باب واحد أو في أبواب معدودة من أبواب العمل و يملك بذلك أشياء ثم يأخذ مقدار ما يرفع به حاجته، و يعوض ما يزيد على حاجته مما ليس عنده من مال الغير، و هذا أصل المعاملة و المعاوضة.

2️⃣مقام دوم: پدیدآیی اشکالات معاملات
مواردی که باعث شد در مسئله معاملات مشکلاتی پدید بیاید:
– متفاوت بودن اموال و امتعه ای که انسان ها به دست می آورند.
– مختلف بودن احتیاج انسانها به اموال امتعه کسب شده
– کالاها همیشه به یک اندازه موجود نیست

غير أن التباين التام بين الأموال و الأمتعة من حيث النوع، و من حيث شدة الحاجة و ضعفها، و من حيث كثرة الوجود و قلته يولد الإشكال في المعاوضة، فإن الفاكهة لغرض الأكل، و الحمار لغرض الحمل، و الماء لغرض الشرب، و الجوهرة الثمينة للتقلد و التختم مثلا لها أوزان و قيم مختلفة في حاجة الحياة، و نسب مختلفة لبعضها إلى بعض.

3️⃣مقام سوم: ضرورت وضع قیمت و قرارداد اجتماعی پول
– وضع قیمت به وسیله فلزات کم یاب
– وضع مقیاسهای مختلف برای کالاهای متفاوت: مقیاس طولی، مقیاس حجمی، مقیاس وزنی و … برای سهولت در ارزش گذاری و قیمت گذاری
– جایگزینی اسکناس پول به جای طلا و نقره

فمست الحاجة إلى اعتبار القيمة بوضع الفلوس و الدرهم و الدينار، و كان الأصل في وضعه: أنهم جعلوا شيئا من الأمتعة العزيزة الوجود كالذهب مثلا أصلا يرجع إليه بقية الأمتعة و السلعات فكان كالواحد التام من النوع يجعل مقياسا لبقية أفراده كالمثاقيل و المكائيل و غيرهما، فكان الواحد من وجه النقد يقدر به القيمة العامة و يقوم به كل شي‏ء من الأمتعة فيتعين به نسبة كل واحد منها بالنسبة إليه و نسبة بعضها إلى بعض.
ثم إنهم لتعميم الفائدة وضعوا آحاد المقاييس للأشياء كواحد الطول من الذراع و نحوه، و واحد الحجم و هو الكيل، و واحد الثقل و الوزن كالمن و نحوه، و عند ذلك تعينت النسب و ارتفع اللبس، و بان مثلا أن القيراط من الألماس يعدل أربعة من الدنانير و المن من دقيق الحنطة عشر دينار واحد، و تبين بذلك أن القيراط من الألماس يعدل أربعين منا من دقيق الحنطة مثلا و على هذا القياس.
ثم توسعوا في وضع نقود أخر من أجناس شتى نفيسة أو رخيصة للتسهيل و التوسعة كنقود الفضة و النحاس و البرنز و الورق و النوط على ما يشرحه كتب الاقتصاد.
ثم افتتح باب الكسب و التجارة بعد رواج البيع و الشراء بأن تعين البعض من الأفراد بتخصيص عمله و شغله بالتعويض و تبديل نوع من المتاع بنوع آخر لابتغاء الربح الذي هو نوع زيادة فيما يأخذه قبال ما يعطيه من المتاع.
.

زندگی گرایی!!!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_78
#جلسه_358
#بازتقریر

🔰 زندگی گرایی!!!
گاهی ما فهم اشتباهی از اولویت های زندگی خود داریم و این باعث می شود یک عمر بدویم، ولی به چیزی نرسیم؛ یا اینکه بهتر بگوییم چیزی که عائدمان می شود، خیلی کمتر از آن مقداری است که می توانستیم کسب کنیم.
به نظر می رسد ایده «زندگی گرایی» که استاد عزیز مطرح می فرمایند، جزو همین اولویت هایی است که باید لحاظ کنیم. شاید در وهله اول با انرژی جوانی و روحیه جهادی نیروهای انقلابی نسازد، ولی وقتی روی آن کار شود و رسیدگی های لازم به آن انجام شود، می تواند ویرایش اساسی به وضعیت فعلی جبهه انقلاب بزند.
شاید یکی از وجوه نامأنوس بودن این ایده این باشد که معمولا آنچه از زندگی بزرگان ما روایت شده، سختی ها و مجاهدت هایی است، که بیرون از خانه و در زمینه های اجتماعی یا سیاسی متحمل می شدند و یا اخلاق ومنشی که در حیطه فردی خود داشتند. اما اینکه رسیدگی آنها به زندگی خود چگونه بوده، معمولا فهم درستی از آن نداریم.
رسیدگی به زندگی در تبلیغ هم، اهمیت زیادی پیدا می کند. وقتی دیگران یک زندگی مترقی به روز و با نشاط از ما ببینند، به تفکرات ما بهتر جذب می شوند؛ در مقابل نیز، وقتی ما حرف های فوق العاده بزنیم، ولی دیگران از زندگی ما لذت نبرند و به آن جذب نشوند، ارتباط لازم را، با حرف های ما برقرار نمی کنند.

#تقریر1 جلسه 358-14000915

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_358
#تقریر
جلسه 358-14000915

🔰ارائه آقای امیری

پرداختن به ربا از منظر اندیشه ی کلامی به این معنا است که یک مقدار دغدغه ی اجتماعی این مسئله را پررنگ تر ببینیم.
در این کلیپ که حدود 5 دقیقه است، تلاش شده از منظر اجتماعی این موضوع دیده شود، بعد نکاتی را عرض خواهم کرد.

از یک منظر می توان به اقسام ربا و تعریف آن پرداخت که همه ی دوستان اطلاع دارند. آن نکته ای که می خواهم عرض کنم، مربوط به حکمت داستان است. اگر ما مطلع شویم نسبت به حکمت ربا، مواجه ی ما با مردم و حاکمیت عوض می شود.

خدای متعال می فرماید یمحقوا الله الربا، از طرفی می بینید که جریانات اجتماعی بر پایه ی ربا درست شده است و علی الظاهر هم دستاوردهایی داشته اند.

در مورد ربا یک تخصیص هایی صورت گرفته است. یک دسته خروج های حکمی بوده و دسته ای دیگر خروج های موضوعی. مثلا امام رضا ع ربای بین پدر و فرزند یا زن و شوهر یا مسلمان از کافر حربی را خارج می کنند و حکم شان را برمی دارند.

مسئله ای که اینجا مطرح می شود این است که آیا حرمت ربا ذاتی است؟ اگر اینگونه است، تخصیص هایی که اینجا اتفاق افتاده چگونه است؟

سه مفهوم قرآنی را داریم که اگر خوب درک کنیم، بسیاری از این مسائل فهم می شود:
1- نعمت؛ یکی از مصادیق نعمت، مال است.
2- روزی؛ آن مالی را که شما بتوانید استفاده کنید، روزی شما است.
3- برکت؛ برکت در مال، آن روزی که شما توانستید استفاده کنید اگر در راه خدا استفاده شود، برکت شاملش شده است.

به اتفاق آرای مراجع، سیستم بانکی ما قطعا ربوی است. چندین سال پیش آقای جوادی آملی در خطبه های نماز جمعه فرمودند که اگر لقمه ی حلال دیدید، سلام من را هم به آن برسانید.

روایت های فراوانی هم داریم که در آخرالزمان افراد بدون استثناء دچار ربا می شوند و اگر هم دچار نشوند، قطعا غبار آن شامل حال او می شود.

یک بحثی هم در بانک داری بدون ربا، امثال شهید صدر مطرح کردند که مطالبه از حوزه است. مطالبه ی حضرت آقا از حوزه همین آزاداندیشی فقهی است که یکی از مصادیقش همین بانکداری و ربا است.

قانون بانکداری بدون ربا هم سال 1362 تصویب شده است که بعضی اعتقاد دارند که در اجرا دچار مشکل هستیم و بعضی هم معتقدند که اساسا قانون اشکال دارد.

شهید صدر هم می فرماید که باید بانک ها را تقسیم بندی کنیم.
در لسان روایت ما ربا را زشت ترین گناه دانسته اند.
شهید مطهری هم بحث هایی دارند.

آن ربایی که در غرب اتفاق می افتد این است: برای رسیدن به سود بیشتر از ربا استفاده می کنند که به نظرشان سودمند است.

آقای جوادی آملی هم به شدت پیگیر این بحث هستند و جایی گفتند که درآمدی که کارمند های بانکی کسب می کنند هم حرام است.

روایت جالبی هم از امام صادق ع هست که می فرمایند رباخوار از دنیا نمی رود تا زمانی که شیطان دیوانه اش کند.

دو تا کتاب هم در این زمینه آقای یوسفی تولید کرده اند. اولی در مورد ربا و دومی در مورد کاهش ارزش پول در قرض الحسنه.

🔰استاد فلاح
این بحث طویل الذیل است و اینکه ما چه نسبتی با آن بگیریم، باید دوستان تأمل بفرمایند و تصمیمی از سر درنگ در این باره داشته باشیم.

آهنگ کاری ما اینجا روشن است ولی فکر می کنم چون جلسه به حسب روالی که دارد مجبور است از این موضوع عبور کند.

اما اگر دو کار صورت بگیرد خیلی خوب است:
1- تصویری از این بحث داشته باشیم، احادیث ربا فهرست شود و جلوی چشم ما باشد، به خصوص کسانی که اعتقاد داشتند به اینکه بانک های ما ربوی هست. خصوصا این جمع ما که امکان حضورهای گفتمانی دارد به این مسئله احتیاج دارد. مثلا این گزاره ی جنگ با خدا باید دقت شود.
2- دومین کار محتوایی این است که به طور خلاصه بتوانیم از انواع ربا تصویر داشته باشیم و بفهمیم که در کشورمان گرفتار چه گونه هایی از ربا هستیم.

ما در همین راستا چه کاری می توانیم انجام دهیم، یکی از چیزهایی که می شود به آن فکر کرد، البته این خیلی ورود سنگینی در این بحث نیست اما اینکه خود همین جمع ما که همه با هم 40 یا 50 نفر می شویم، این تعداد تصمیم بگیرند با کمک همدیگر بحث اقتصاد شخصی شان را حل کنند. ایده بزنند و فکر بکنند که در بهترین حالت اقتصاد این جمع چگونه می شود و یک قدمی در واقعیت بگذارند. مثلا بین خودمان یک بساط گرم قرض الحسنه داشته باشیم و بقیه کارهایی که می شود انجام داد. ظرفیت های پول ساز و ثروت ساز را شناسایی بکنید. تأمل کنید که مثلا فعالیت های عزیزان باید به سمت اقتصادی شدن حرکت بکند یا خیر؟ همین زحمت هایی که دوستان می کشند از این زاویه نگاهی شود که شما بالاخره یک حیات تخصصی یا نیمه تخصصی دارید، این نباید آورده داشته باشد؟ اگر به یک آورده ای با یک نگاه متین چشم داشته باشیم، چگونه باید به سمتش حرکت کنیم؟
1️⃣