تو مسئولی، می‌فهمی یعنی چه؟!

قُلْ إِنَّمٰا أَعِظُكُمْ بِوٰاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنىٰ وَ فُرٰادىٰ ﴿سبإ، 46﴾

یگانه موعظه‌ی خدا به تو این است که بلند شو، اگر می توانی جمعی حرکت کن و اگر نه، خود تو باید حرکت کنی! توقف ممنوع است!

فَإِذٰا فَرَغْتَ فَانْصَبْ  ﴿الشرح‏، 7﴾

حرکتی دائمی! راه همین رفتن توست، همین حرکت توست!

اساساً انبیاء الهی برای همین آمدند که تو بلند شوی، و حرکت کنی! فکر نکن که بنشینی کسی می آید دستت را می گیرد و تو را کول می‌کند و با خود می برد!

 

لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَيِّنٰاتِ وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْمِيزٰانَ لِيَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ ﴿الحديد، 25﴾

کمک برای کمک خواهان است، یاری برای یاران است، باید یار بود، باید در مسیر گام هایی را برداشت تا صلاحیت استفاده از امکانات غیبی عالم را هم پیدا کنی!

يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اَللّٰهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدٰامَكُمْ  ﴿محمد، 7﴾

همه انبیاء و اوصیاء آنان همه چیزشان را در این راه دادند که توی انسان بفهمی که خودت باید قیام کنی! تو احسن مخلوقینی چون می توانی بروی! پس فکر نکن که در حیات فردی و اجتماعی تو نسخه ای غیر از این بلند شدن و حرکت کردن وجود دارد!

تو مسئولی! می فهمی؟!

خود تو باید قیام کنی! بله ابتدا «مَثْنى» باید جمع داشته باشی! باید جامعه داشته باشی! باید کارخانه انسان سازی راه بیندازی برای حرکت به سمت تحقق عدالت، که با آن می توان به حیات طیبه و قرب الهی رسید!

اما این مسئله اینقدر مهم است که اگر «مَثْنى» نشد، اجازه نشستن نداری، باید «فُرٰادىٰ» هم شده حرکت کنی!

تو مسئولی! می فهمی؟!

همه انبیاء و اولیاء جانشان را در مسیر قیام تو داده اند، و حالا در اوج تحقق آرزوی انبیاء و رسیدن‌مان به حکومت اسلامی، چرا فکر می‌کنی نسخه عوض شده؟! نسخه همان است، حکومت صالحان هم با قیام لله رقم می خورد، و هم با قیام لله ادامه پیدا خواهد کرد.

تو مسئولی! می فهمی؟!

 

#یادداشت_322

عقیل رضانسب

 

✨سلام فرمانده

در جلسه امروز تقریری از سرود سلام فرمانده و جریان اجتماعی شکل گرفته حول آن ارائه شد که این حرکت را عملا نقطه منفی و نشان از عدم پیشرفت جریان انقلابی معرفی کرد.

به نظر می رسد با دقت در جریان شکل گرفته حول سرود سلام فرمانده می توان نقاط مثبت و رو به جلو بسیار زیادی را دید و تحلیل های بسیار دقیقی ارائه کرد که تقریر منفی از آن را بسیار دور از ذهن می نمایاند.

از جمله این نکات بازگشت مردم به عرصه کار فرهنگی است. انقلاب ما از ابتدا با کار فرهنگی و فرهنگ سازی عجین بود. حرکت های انقلابی ما همراه بود با سرود فراوان، مقاله و اعلانیه های بسیار، شعار های پر معنا و….

و نکته اصلی این است که همانند اصل جریان انقلاب، تمامی این آثار در حرکت انقلاب و در سال های اولیه بعد از پیروزی انقلاب، به صورت مردمی و با جوشش از درون خود مردم تولید می گشت. لذا به دل نیز می نشست. به نحوی بعد از گذشت قریب به نیم قرن، باز هم با شنیدن آن سرود ها قلب انسان مجذوب میشود. در سال های بعد اما تولیدات فرهنگی ما به سمت سفارشی شدن و سازمانی شدن پیش رفتند و به موازات اینکه از حیث دغدغه از مردم فاصله گرفتند از حیث قالب نیز از سرود به سمت تک خوانی متمایل شدند.
سرود سلام فرمانده علاوه بر اینکه از حیث دغدغه و جوشش کاملا مردمی بود و فارغ از تمام دغدغه های سازمانی توسط چند جوان حزب اللهی تولید شد،‌از حیث قالب نیز به سمت مردمی بودن و همخوانی حرکت کرد. لذا یکی از جنبه های گیرایی این سرود همخوانی آن است. آن هم همخوانی توسط کودکان و نوجوانان. بازگشت مردم به عرصه تولیدات فرهنگی و فرهنگ سازی می تواند یکی از ضعف های اصلی انقلاب اسلامی را پوشش دهد. این یکی از نکات بسیاری است که در تمجید از این اثر میتوان از آن نام برد.

نکات بسیار دیگری نیز وجود دارد. از جمله
تاکید بر هویت و غیرت ملی
تاکید بر هویت اسلامی شیعی
تاکید بر مفهوم شهادت
تاکید بر مفهوم انتظار و تقریر صحیح از آن
تاکید بر مقوله ظهور و توجه به وجود شریف امام زمان عج (که میتواند نقطه ی همگرایی در جهان اسلام شود.)
توجه به معنویت و ارتباط با امام حاضر
مخاطب قرار دادن قشر نوجوان
اخلاص بالای مداح و مسئول تیم
و…..

احساس نیاز به کلام

برای آن که میزان نیاز و احتیاج به کلام انقلابی را درک کنیم و ضرورت به وجود آمدن آن را بهتر لمس کنیم، کافی است کمی از حوادث اطراف خود را به تماشا بنشینیم؛ آنچه در پیرامون جامعه ما در حال رخ دادن است و پس از آن تحلیل‌هایی که برای این رخداد‌ها در کف جامعه وجود دارد، به خصوص طیف مذهبی و همچنین طیف حزب اللهی و انقلابی، تمام این تحلیل‌ها اماره‌ و نشانه‌هایی است از سطح اندیشه دینی جامعه.

کوچک‌ترین نمونه آن همین سرود سلام فرمانده است؛ با وجود فراگیری آن و خصوصیات انقلابی و دینی آن، با وجود ارتباط عمیقی که با دل کودکان و حتی نوجوانان گرفته است، باز هم هنگامی که قرار است در مسجد جمکران این سرود خوانده شود، فشار‌ می‌آورند که نباید در مسجد موسیقی پخش شود !!
این فشارها اگر پشتیبانی اندیشه‌ای از جانب مردم نداشته باشد، قطعا توانایی موثر واقع شدن را ندارد و از طرفی خلا اندیشه‌ای برای مقابله با این طرز فکر  که پشت اینگونه فشارها است، باعث منفعل عمل شدن است.

غفلت از پرداختن به مبانی انقلاب

مقام معظم رهبری در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلاى حوزه ‏علمیه‏ قم می فرمایند :«ما ملت ایران، انقلاب بسیار بزرگى كردیم. عظمت این انقلاب، خیلى زیاد است و من محكم به شما عرض مى‏كنم كه اغلب ما خیلى از چیزها را مى‏دانیم؛ ولى هنوز نمى‏دانیم چه كار عظیمى انجام گرفته است. این انقلاب، حادثه‏ى فوق‏العاده و عجیبى است. همه‏ى دنیاى استكبار و طغیان و جاهلیت یك طرف و این انقلاب طرف دیگر. واقعه‏ى خیلى مهمى اتفاق افتاده است و در خودش این كفایت را مى‏بیند كه به مصاف تمام طغیان و كفر جهانى برود. ما در این انقلاب قرار گرفته‏ایم و نمى‏فهمیم چه قدر بزرگ و مهم است. این انقلاب، با این عظمت و ابعاد و آثار عملى، از لحاظ ارایه‏ى مبانى فكرى خودش، یكى از ضعیف‏ترین‏ و كم‏كارترین انقلابها و بلكه تحولات دنیاست. مثلاً وقتى بازار مشترك به وجود مى‏آید، ده‌ها كتاب و جزوه و تحقیق و فیلم، در باب مبانى فكرىِ این كار، در سطوح مختلف منتشر مى‏شود و براى اقتصاددان‏ها و سیاستمدارها و عامه‏ى مردم و جهانِ مصرف‏كننده و تولیدكننده ارسال مى‏شود. مگر بازار مشترك چیست؟ آیا غیر از این است كه چند كشور دور هم نشسته‏اند و مثل چند تاجر با هم تجارت مى‏كنند و مبادلات بازرگانى دارند؟ بازار مشترك، مثال كوچكى در دنیاست؛ ولى اگر شما انقلاب‏هاى بزرگ دنیا را هم در نظر بگیرید، بازهم مشخص مى‏شود كه ما كم كار كرده‏ایم.»
ایشان در این بیانات ضمن تذکر عظمت انقلاب، از اینکه به اندازه لازم در زمینه ارائه مبانی فکری انقلاب کار مکفی نشده، گلایه می کنند. اینکه چرا در این زمینه کار زیادی انجام نگرفته، دلایل متعددی دارد. اما آن دلیلی که در این نوشتار قصد بررسی آن را دارم، مانعی به نام «موفقیت های کوچک و مقطعی» است.
جبهه انقلاب به جای اینکه به تعمیق و رسوخ انقلاب در لایه های ذهن مردم بیاندیشید، به راضی نگه داشتن مردم از انقلاب فکر می کند. تا وقتی مردم از شرایط موجود راضی باشند و به عبارت دیگر «غُر» نزنند، عموم انقلابیون از شرایط موجود احساس رضایت می کنند. اما اینکه مردم چه میزان از انقلاب شناخت دارند، چقدر مبانی انقلاب را می شناسند و ..‌‌. اصلا مد نظر آنها نیست. حتی اگر جبهه انقلاب به بیان مبانی انقلاب برای مردم روی می آورد، اصلی ترین انگیزه اش، جبران کاستی های موجود در مدیریت انقلاب و ناتوانی از کسب رضایت مردم در این عرصه است.
شاید مهمترین دلیل این موضوع این باشد که فعالین در صحنه هنوز اهمیت پرداختن به مبانی انقلاب را درک نکرده اند. دلیل این موضوع هم، فاصله بین مبانی با نیازهای صحنه است. خلأ و فاصله ای که کلام انقلابی باید پر کند.

اراده ی ملی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_18
#جلسه_210

« اراده ی ملی »

گفتیم افعال انسان نمی تواند از غیر از اراده نشات گرفته باشد، و گفتیم «اراده» فعل عقل است در موطن قلب.

همچنین گفتیم امر ملی یک امر منسوب به یک هویت واحد مجموعی به نام « ملت » است که فارغ از تک تک افراد و بصورت برآیند اجزای آن هویت است.

حال با این اوصاف به این نقطه می رسیم که « اراده ی ملی » را بررسی کنیم.

به صورت اولی می توان چنین جمع بندی کرد که : اراده ی ملی فعل عقل یک هویت مجموعی است در موطن قلب آن هویت.
یعنی هر گاه عقل یک ملت ( با تمام توضیحاتی که در بررسی انتساب یک امر به یک هویت مجموعی مطرح کردیم ) در موطن قلب آن ملت عمل کند، آن ملت اراده کرده است.

تحلیل این مساله برای بنده سخت است اما در قالب برخی مثال ها از مصادیق « اراده ی ملی » می توان مقادیری ذهن را به تحلیل این مساله نزدیک کرد.

در بیانات رهبری مقداری جستجو کردم و چیزی که صراحتا مصداق اراده ی ملی باشد را پیدا نکردم، منتها در بیانات ایشان مواردی از قبیل راهپیمایی 22 بهمن، انتخابات ها و … نشان دهنده ی «عزم ملی» تلقی شده اند.

جا دارد مصادیقی از اراده ی ملی را یافته و از آن جهت تعمیق توضیحات مطرح شده بهره ببریم.

خروج از انفعال

از آنجایی که جبهه انقلاب شدیداً در حالت انفعال قرار دارد، بیشتر به دنبال موضوعاتی است که به صورت عملیاتی به کار بسته شود و خیلی فوری مشکلات و معضلات موجود را حل کند.

حضرت آقا در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی می فرمایند : «ببینید عزیزان! فکر شما و کاری که کردید و راه نوئی که پیدا کردید، پیشنهادی که به نظرتان رسیده، تأثیرگذاری‌اش فقط این نیست که این فوراً به دستگاه اجرائی منتقل بشود و فوراً یک ترجمۀ عملیاتی بشود و اجرائی و عملیاتی شود؛ نه، این تنها تأثیر نیست. یکی از مهمترین تأثیرات همین فکر کردنها این است که شما فضاسازی می‌کنید، گفتمان‌سازی می‌کنید. در نتیجه، در یک فضای معتقد به یک مبنای فکری یا عملی، رئیس جمهور هم همان جور فکر می‌کند، وزیر هم همان جور فکر می‌کند، مدیرکل هم همان جور فکر می‌کند، کارکنان هم همه همان جور فکر می‌کنند؛ این خوب است و شما این کار را انجام می‌دهید» (13/ 7/ 90)

با این تذکری که آقا به جامعه نخبگان علمی منتقل می کنند، این نکته را متذکر می شوند که چقدر کار کردن بر روی مبانی و گفتمان سازی مهم است. پرواضح است که از مهمترین آسیب های دولت سیزدهم نداشتن گفتمان واحد است. اقدامات خوبی زیادی صورت می گیرد، اما به دلیل فقدان گفتمان واحد هیچ جهت گیری خاصی در ذهن و عمل مردم دیده نمی شود.

حلقه اندیشه کلامی به خصوص وقتی وارد مرحله گفتمان جامع و گفتمان پیشرفت شود و بتواند با خلق مفاد گفتمانی، گفتمان سازی انجام دهد، دیگر این جبهه مقابل است که نسبت به گفتمان شکل گرفته پاسخ دهد و این یعنی خروج جبهه انقلاب از انفعال و منفعل …

عهده داران حلقه میانی

چشم انداز تمدنی گام دوم با اراده و خواست چه کسانی محقق می شود؟ چه کسانی قادر به محور شدن برای حرکت عمومی می باشند؟ مختصات وشاخصه های افرادی که دوش خود را بر زیر حرکت کلان جامعه قرار می دهند چه کسانی هستند؟

سوره بقره به عنوان اولین سوره مدنی مملو از تشریعات الهی و بایسته های حرکتی جامعه دینی است. سوره بقره از قبله، حج، وصیت، شهادت و.. صحبت می کند و از طرفی دیگر به دنبال مبارزه با فرهنگ حاکم یهود در جامعه مدنی است. این تشریعات تنها برپایه فرهنگی خاص استوار می باشد و رسالت تحقق این تشریعات را گروهی خاص قادر به انجام آن است.که از آن تعبیر به متقین می کنیم.

متقین همان کسانی هستند علاوه بر ایمان و اطمینان قلبی حاضر به تحقق لوازم ایمان خود می باشند.این متقین همان کسانی که عنصر اصلی آن ها را صدق و صداقت تشکیل می دهد. و کنش های خود را معطوف به خواست الهی و ولی انجام میدهند و با خوف و حزن ها دست از رسالت نمی کشند.

به همین خاطر است که درابتدای سوره بقره فرهنگ پایه انجام تشریعات را با توصیف متقین تبین می کند، همانان که قران بر هدایتشان می افزاید.

حلقه های میانی پیشرانی متقینی است که حاضر به فدا شدن و هزینه دادن برای رسالت های الهی هستند، بیش از همه مقید به مطالبات ولی هستند، و بیش از همه به تحقق آرمان ها می اندیشند.

 

لَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (3)

وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4)

أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏

 

 

وشش گفتمانی حیات انقلابی امروز با اندیشه‌یتوحیدی

#يادداشت_74
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#معيار_ارزيابي_ادعاي_توحيد
#اميد_فشندي
#جلسه_199

صوت جلسه‌ی «پوشش گفتمانی حیات انقلابی امروز با اندیشه‌یتوحیدی» را گوش دادم.
خلاصه جلسات را هم خواندم.

امتداد امروزين توحيد را #گفتمان_پيشرفت مي‌دانم و #راهبرد را هم الگوي اسلامي ايراني پيشرفت

پيش‌تر در گروه الگوي پيشرفت با مديريت برادر خاني مطلبي نوشته بودم كه اینجا به اشتراك مي‌ذارم:

الگوي اسلامي-ايراني پيشرفت، مفاهيم ارزشمند و ‌شورآفريني را در ذهن مي‌شكفد و مي‌شكافد؛ از جمله #آينده

زاويه‌ي ديد و ورود بنده به الگو در اينجا، از ناحيه‌ي مفهوم #آينده است

با اينكه مقوله‌ي آينده در هويت ما شيعيان تنيده شده (مهدويت)، ولي متأسفانه اين مهم نقش فعالي در انديشه و مباحث فكري و عملي ما ندارد.

عملا هيچ طرح و برنامه‌ي خرد يا كلاني براي آينده نداشته‌ايم، از هيچ آرمان و افقي خبري نبوده است.

اين فقدان وقتي انديشه‌ي بزرگان و علماي شيعه را هم فرابگيرد، آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري به بار مي‌آورد (و آورده است!)

دقت كنيد!

منظور‌ بنده، پرداختن به آينده از موضع فعال در دو ساحت انديشه و اقدام است، نه انفعال.

بنده نارسايي در دو مقوله را منشأ اين فقدان مي‌دانم:

يكي مقوله‌ي مهدويت
و ديگري مقوله‌ي قدر و سرنوشت

يعني فهم و باوري كه شيعيان (و عموم مسلمانان) نسبت به اين دو مقوله دارند، ايشان را در مقام عمل به انفعال در برابر حال و آينده مي‌كشاند.

در چنين فضاي فكري، طبيعي است كه نداي آينده‌نگري و طرح و الگويي براي آينده داشتن (ريختن)، نه تنها شنيده نمي‌شود، بلكه در تقابل با عقايد و باورهاي اصيل ديني و شيعي شمرده مي‌شود(مخصوصا در تقابل با مهدويت).

در مقابل، تمدن غرب را مي‌توان مظهر اسم فعال خداوند دانست!

آينده‌نگري، آينده‌پژوهي، طرح‌ريزي و تصويرسازي از آينده، در تمام ساحت و لايه‌هاي فكري و عملي غرب ريشه دوانده: از اقتصاد تا هنر و رسانه و سياست و حكومت و …

جريان اصلاحات ديني در دو سه صده‌ي اخير و سرانجام، طيف رهبران نهضت اسلامي، همه داراي فهم‌هاي راقي و سازنده از مقوله‌ي مهدويت و سرنوشت بودند و لذا به اصلاح و انقلاب و … اقدام كردند.

جالب است كه در روان‌شناسي و حتي فيزيك جديد، آنجا كه به مقوله‌ي آگاهي و جايگاه آن در ساختار وجودي انسان مي‌پردازند، #آينده‌نگري و قدرت پيش‌بيني (طرح‌ريزي) آينده را مقوم اصلي آگاهي و در مراتب بالا، خصوصيت بارز رهبري اجتماعي مي‌دانند!!

ميچيو كاكو در كتاب آينده‌ي ذهن، به نقل از دنيل گيلبرت استاد روانشناس هاروارد، مي‌نويسد:

«بزرگترين دست‌آورد مغز آدمي عبارت است از توانايي در تصور كردن اشياء و صحنه‌هايي كه در قلمرو واقعيت وجود ندارد، و همين توانايي است كه به ما امكان مي‌دهد درباره‌ي آينده بيانديشيم. به قول يك فيلسوف، مغز آدمي «ماشين پيش‌بيني» است و «ساختن آينده» مهم‌ترين كاري است كه مي‌كند». (ص۶۰)

در جاي ديگر مي‌نويسد:

«انسان‌ها حس به‌خوبي توسعه‌يافته‌اي درباره‌ي آينده دارند و كمابيش دائما برنامه‌ريزي مي‌كنند. ما پيوسته در مغزمان به شبيه‌سازي واقعيت مي‌پردازيم… در واقع ما آدم‌هاي ديگر را بر اساس توانايي آنان در پيش‌بيني كردن موقعيت‌هاي پيش رو و فرمول‌بندي كردن راهبر هاي عيني، رده‌بندي مي‌كنيم. بخش مهمي از رهبري عبارت است از پيش‌بيني وضعيت‌هاي آتي، سنجيدن پيامدهاي ممكن و در پي آن، تبيين اهداف عيني… اين كار نيازمند درك و فهم بسيار پيچيده‌اي از عقل سليم و قواعد طبيعت است». (فيزيك آينده، ص۱۳۵)

خلاصه‌ي حرف بنده : مقوله‌ي #آينده نقشي محوري در مبادي و متن الگو دارد، لذا براي درگير كردن نخبگان در طراحي و گفتمان‌سازي و اجراي آن، بايد به نارسايي‌هاي موجود نسبت به مقوله‌ي آينده (ذيل دو گزاره‌ي اعتقادي #مهدويت و #سرنوشت) رسيدگي كرد.

چکیده بیانات رهبری در دیدار با جمعی از دانشجویان

#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_صحرایی
#یادداشت_7
#جلسه_195
#آرمانهای_انقلاب_در_اندیشه_رهبری
#گزارشی_از_دیدار_با_دانشجویان

چکیده بیانات رهبری در دیدار با جمعی از دانشجویان در تاریخ 1397/3/7

در این دیدار حضرت آقا می فرمایند اگر حرکت به سمت آرمانها اتفاق نیفتد در واقع تنها تغییر مدیریت از افرادی به افراد دیگر داریم نه چیز بیشتری.

آرمانی که با قید آرمان بسیار مهم به آن پرداختند مساله ی “عزت ملی” ، یعنی احساس افتخار ملی مبتنی بر واقعیات متن جامعه و نه متکی بر توهمات است.

دیگر آرمانهای مطرح شده در کلام ایشان:
1- اعتماد به نفس ملّی
2-استقلال سیاسی،اقتصادی و فرهنگی
3-آزادی اعم از آزادی در اندیشه،بیان و عمل در چهارچوب قوانین که لازمه رشد معنوی و پیشرفت جامعه است.
4-استقرار عدالت
5-پیشرفت مادی و تمدنی به برکت فناوری
6-رشد اخلاق معاشرتی
7-آماده سازی فضا برای رشد معنویت و رهایی از بردگی شهوت و غضب

مجموعه عوامل پیشرفت به سمت آرمانها در کلام ایشان:
1- شکل گیری دولت حکومت و دولت انقلابی به معنای مجموعه مدیریتی انقلابی
2- روحیه ی امید، عزم و برنامه ریزی
3- مطالبه انقلابی سبک زندگی اسلامی – ایرانی
4- مقابله با لاأبالی گری و تنبلی و بی هویتی و دین ستیزی

موانع داخلی تحقق آرمانها:
1- ترویج یاس و ناامیدی در داخل توسط عده ای
2-درست نفهمیدن مسائل کشور و مسئله ی انقلاب
3-درست نشناختن محیط
4-اشتباه گرفتن جبهه ی دوست و دشمن
5- بی ارادگی
6-تنبلی
7- بی صبری: ایشان در مقابل خشم انقلابی از صبر انقلابی یاد کردند.
8- سرگرم شدن به مسائل حاشیه ای و اختلاف انگیز: مثلا در مساله فلان پیام رسان نباید بیش از اندازه به آن پرداخته میشد.

موانع بیرونی تحقق آرمانها:
1-تزریق ناامیدی و ناتوانی به جامعه ی ایران
2- القا مردم ساری واقعی ایران بعنوان دیکتاتوری
3-تحریف واقعیات دوره رژیم فاسد شاهنشاهی
4-کوچک جلوه دادن توانمدنی ها و پیروزیها و برجسته کردن نقاط ضعف
5-کارشکنی و تحریم
6- انتساب ناتوانی های مدیریتی به همه مجموعه مدیریتی و کل نظام

منبع: https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=39705

امتی که می توانست…

آیا حلقه های میانی نسخه اصلی و اولیه ساخت دولت اسلامی و نظام اسلامی است؟

 

عده ای  حلقه های میانی را نسخه تطور یافته راهبردی رهبر انقلاب می داننند. به نظر ایشان رهبر انقلاب در الگوی 5 مرحله ای خود به نظرگاه ارتقا یافته ای رسیده اند و با طرح بحث از حلقه های میانی اندیشه راهبردی خود در ساخت دولت اسلامی را تکمیل کرده اند، در نظر این عده رهبر انقلاب سال ها سعی بر این داشته با گفتمان سازی در سطح اصلاح روش و منش کارگزاران دولت اسلامی محقق کند اما حال  با حفظ الگوی قبلی که تاکید بر نهاد سیاست بود دست مدد به سوی نهاد اجتماعی نیز دراز کرده است.

 

به نظر عده ای دیگر طرح بحث از حلقه های میانی ایده ارتقا یافته رهبر انقلاب نیست، بلکه از همان ابتدا مرحله دولت سازی با دو بال قابل تحقق بوده ، استفاده از قدرت نهاد سیاسی و قدرت نهاد اجتماعی.و دلیل این که بیشتر بر نهاد قدرت سیاسی تاکید شده  به دلیل آن بوده باید از دل نهاد سیاسی امکان حرکت برای نهاد اجتماعی فراهم کرد.و از سوی دیگر  قدرت نهاد اجتماعی وابسته به نیروی انسانی کافی در آحاد مردم است که تازه امکان آن فراهم شده است.

 

در این نوشته به دنبال ارزش گذاری بر هیچ کدام از نظر های بالا نیستیم اما به نظر نگارنده ایده های حلقه میانی نسخه ثانوی حرکت تمدنی انقلاب است. انقلاب اسلامی در سال های ابتدایی به دلیل قدرت بسیج کنندگی که با نظام امام و امت به وجود آورده بود می توانست با حفظ حرکت خود و مقاومت در مسیر با همان قدرت ابتدایی انقلاب و با قدم مباشر مردم مراحل دیگر انقلاب را محقق کند اما به دلیل تعویق ها و تاخیرها این قدرت از امت گرفته شده است و ایده های حلقه میانی برای بازیابی دوباره آن قدرت است.

نوش و نیشی در باب اندیشه و سیره نویسنده کتاب ساکن خیابان ایران

می توان خیلی همدلانه با نویسنده گفتگو کرد همچنان که میتوان با تلخی تیغ تیز نقد را از نیام برکشید. آنچه که در ادامه می آید ترکیبی از نوش و نیش است باشد که پله ای برای فردای بهتر و اندک حرکتی برای پیشرفت باشد.

    1. استقبال از زاویه ورود و زاویه نگاه نویسنده: توجه به جهان تجربه
      حضرت امام ره در جمله ای بسیار حکیمانه در پیام قطعنامه سرانگشت هدایت خویش را برای تحول عمیق و عریق حوزه های علمیه و دانشگاهها بیان می کنند:
      “فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزه اى به صورتى است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کمکردن فاصله ها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.”
      به تعبیر حضرت امام ره حوزه های علمیه برای اینکه بتوانند مسئولیتی که متوجه ایشان در این عصر و مصر هست را تدارک سازند می بایست تجربه و لمس واقعیت و عینیت را در دستور کار خویش قرار دهند. حضرت امام ره با توجه به این نکته که جهان حوزوی یک جهان فلسفی – نظری است و حوزه اگر میخواهد همراه با زمانه باشد، فرزند زمانه باشد و مفید و کارآمد برای این زمانه باشد و بلکه بیش از این نبض تحولات زمانه را در دست داشته باشد و راهبر و هدایتگر و امیر حوادث زمانه باشد می بایست به جهان تجربه کوچ کند.
      جناب حسام دغدغه شان را در باب کتاب ساکن خیابان ایران این چنین توصیف می کنند: تحلیل زیست دینی در دوره حکومت دینی با تأکید بر نظر انداختن به اجزاء ولو جزئی زندگی روزمره که شاید در نگاه استعلایی وزنی نداشته باشند.
      ساکن خیابان ایران و دیگر آثار نویسنده این اثر توجه و تنبهی ویژه است تا حوزه بتواند در پویش و کوششی متناسب توصیه داهیانه حضرت امام ره را محقق سازد. اما اگر نویسنده کتاب، خود را در قامت یک آنتاگونیست و ضد قهرمان در برابر حوزه مطرح سازد حوزه بیش از پیش از گام نهادن در جهان تجربه می هراسد.
      حوزه نیازمند حضور در یک موقف و مرتبت معرفتی است و برای نیل به این موقف و مرتبت معرفتی نیازمند امداد است اما پرسپکتیوی که نویسنده عرضه می کند و میزانسنی که از این موقف معرفتی به نمایش می گذارند نه تنها ذائقه حوزوی را تشویق و تشجیع به حضور در این موقف و مرتبت معرفتی نمی کند بلکه دافعه ای تلخ در وجود او می کارد. اگر واقعا دغدغه رشد و تعالی حوزه و حوزویان را داریم می بایست ممشا و روشی در پیش گرفته شود که باعث حرکت و اصلاح شود و نه زمینه سازد رکود و سکون و دافعه!
    2. نقدی از پایگاه فلسفه علم به جامعه شناسی
      جامعه شناس گرفتار جهان فکری فرهنگی ای هست که برای خویش معماری کرده است و این جهان فکری فرهنگی است که بدو یک پرسپکتیو و یک نظرگاه خاص می بخشد و از این روست که مشاهدات جامعه شناس گران بار از نظریه و جهان فکری فرهنگی او می گردد.
      فلذا جامعه شناس داده هایی در رؤیت و روایت او برجسته می گردد که در کادر زاویه دید او قرار می گیرد و تأیید بیشتری برای نظریه او فراهم ساخته و تشبهات بیشتری به جهان فکری فرهنگی او دارد.
      نکته ای که اینجا وجود دارد این است که جامعه شناس متعهد و متدین آنست که از پایگاه معرفتی دین جهان فکری فرهنگی اش را معماری کرده و پرسپکتیو و زاویه دید خود را انتخاب کند و بر همین اساس مشاهدات خویش را سامان بخشد.
      اگر این را هم بای نحو کان میسور نداریم ما به شدت نیازمند گفتگو و تضارب آراء و عرضه کردن زاویه دیدهای خویش به یکدیگر هستیم تا در دام تسرع در قضاوت نیافتیم.
      اگر ما در حالت قهری نسبت به یک دیگر باشیم و حتی ورودی های جهان فکری فرهنگی مان را به روی یکدیگر ببندیم آنگاه چه بر سر ایران خواهد آمد؟
    3. فضای مسموم علوم انسانی غربی
      جمله ای منتسب به پیتر برگر هست که می گوید جامعه شناسی دانشی سکولار نیست بلکه دانش سکولار کردن جامعه است. این بدین معناست که نه تنها جامعه شناسی دانشی جهت مند است بلکه بیش از این این جهت مندی را به دیگر علوم نیز تسری می دهد.
      جامعه شناسان امروز جامعه ایران نوعا از زاویه دید بد ترکیبی برای تنظیم میزانسن روایت خویش بهره می گیرند. مثلا ما میتوانیم یک شهر را از زاویه دید شبکه فاضلاب آن توصیف کنیم و میتوانیم هم از زاویه باغ و بستان آن روایت کنیم.
      چرا جامعه شناسی امروز اصرار دارد پلشتی ها و زشتی ها را فقط به صورت کاریکاتوری ببیند و نظر بر هر چه زیبایی است ببندد؟! جامعه شناسی امروز نه در مقام شهریار خردمند که زاویه دید متعادلی دارد بلکه در مقام پادشاه مستبد و دیکتاتوری که جنون زشت بینی بر او غلبه کرده و تجسم و تمثل چیزی جز یاس و نومیدی نیست فقط در مقام رؤیت و روایت زشتی ها و کاستی هاست.
      جامعه شناسی امروز آیا سرجمع در جهت سعادتمندی جامعه نظریه پردازی دارد؟ یا در جهت شقاوت جامعه؟!
      ما نیاز داریم که روایتی متین و همه جانبه و متعادل و منصفانه از وضع جامعه شناختی امروز جامعه اسلامی ایرانی مان ارائه کنیم تا از رهگذر این توصیف به تجویز و توصیه های متناسب و بهینه برسیم.

چرا کلام؟

عنوان یک علم تصوراتی را به اذهان طلاب حوزه علمیه متبادر می کند. به عنوان مثال وقتی گفته می شود فقه، متبادر به ذهن دانش فقه با تعریف مصطلح و مشهور است. حتی گاهی این تعریف متبادر، صحیح ترین تعریف نیز، نیست!
اگر ما پشتیبانی از ذهن جامعه را مد نظر داریم، شاید در وهله اول چنین به نظر برسد که انتخاب عنوان کلام برای چنین اقدامی موجب شود ذائقه های حوزوی بیشتر با ما همراهی کنند، ولی در واقع اینقدر فاصله کلام مصطلح با کلام انقلابی زیاد است، که خود این موضوع مشکلاتی بر سر تفاهم بر معنای مراد از کلام ایجاد می کند.
در دوره مجازی کلام انقلابی به کرّات بر اثر این اشتراک لفظی گرفتار شدیم؛ چه کسانی که به دنبال علم کلام موجود (دانش جدلی اثبات عقاید دینی و پاسخ به شبهات) بودند و وقتی پسوند «انقلابی» را برای علم کلام دیدند، علاقه مند شدند پس از شرکت در این دوره بتوانند با علم کلام، انقلاب را (به معانی عام) اثبات کنند و شبهات را پاسخ بدهند ‌و لذا، در دوره ثبت نام کردند. توصیف این گروه، از مباحث دوره مجازی بیشتر این بود که مباحث، ساده و سطحی است. از طرف دیگر، کسانی که کلام انقلابی را، به معنای گفتار انقلابی فهمیده بودند و اصلا بنا نداشتند با مباحث عمقی مواجه شوند و لذا، بخش زیادی از مباحث را متوجه نمی شدند.
به هر حال، عنوان کلام برای این مباحث، چالش جدی ایجاد می کند؛ اما سوال اصلی اینست که چرا این عنوان برای این پویش انتخاب شده است؟ و اینکه آیا مزیت های آن، آنقدر زیاد است، که ارزش مواجه شدن با چالش ها و مشکلاتی که ایجاد می کند را، داشته باشد؟

مناسک، به مثابه ساختارهای معناگرا / در نقد کتاب ساکن خیابان ایران

بسم الله الرحمن الرحیم

  • دین اسلام را می توان با سه رویکرد نگاه کرد و خروجی این سه رویکرد سه لایه از دین می شود؛سه لایه حقیقت، طریقت و شریعت، خروجی این سه رویکرد می باشد.
  • شریعت در اسلام به مثابه کالبد و جسم دین می باشد. شریعت در اسلام بر پایه طریقت سوار است و تمام مناسکی که در شریعت اسلام وجود دارد، در لایه معنا خود را متصل به طریقت می دانند.
  • مناسک را دو با نگاه و خوانش می توان قرائت کرد یک نگاه مناسک را لازمه بقا اسلام و دین می داند. و تمام حیات و ممات دین را در مرحله اول متصل به این لایه می داند. در نگاه دوم مناسک یک سم مهلک برای تهی کردن دین از معنا و نوعی جمود و ظاهر گرایی افراطی می داند.
  • اما باید دید که در حقیقت مناسک موجود در اسلام کدام اتفاق را رقم می زند ؟ آیا این مناسک سبب ظاهر گرایی و تهی شدن دین و جامعه از معنا می شود ؟ و خود ابزاری برای سرکوب قیام مردم برای برپایی حقیقت دین می شود ؟ و یا این مناسک ثمره ای بالعکس دارند ؟
  • این مسئله ، سوال بسیاری از دین پژوهان و جامعه شناسان دین می باشد. اما در پاسخ تفاوت های جدی وجود دارد. عده ای اسلام موجود را یک دین مناسک زده و ظاهر گرا می دانند که این سبب فربهی ظاهر در دین شده فلذا دین، حقیقت و معنای خود را از دست داده و در نهایت همین رویکرد سبب ایجاد یک فضای امنیتی در محیط جامعه شده است. فضایی که حرکت به سمت عدالت و آزادی و مردم سالاری و تمام مفاهیم اصیل دینی را مسدود می کند. اما باید دید که حقیقت امر چیست.
  • مناسک در اسلام در حکم ساختار در یک سازه اجتماعی می باشد. اسلام یک دین پر شریعت می باشد و این شریعت مملو از مناسک اجتماعی می باشد. دو نکته در این جا حائز اهمیت می باشد. قاطبه مناسک در شریعت اسلام ، اموری اجتماعی می باشند فلذا دائما درصدد ایجاد یک حرکت اجتماعی و یک فضای فرهنگی می باشند. نکته دوم این است که مناسک در اسلام به سبب اتصالشان به لایه معانی، سبب رواج معانی در فضای جامعه می شوند. جامعه شناسان این را پذیرفته اند که ساختارها در ایجاد یک معنا در جامعه به شدت تاثیر گذار می باشند و اساسا این ساختارها هستند که معنا را در جامعه ایجاد می کنند.
  • مناسک موجود در شریعت اسلام، نقش همان ساختار ها را در جامعه دارند. مناسکی چون اربعین، دهه اول محرم، ماه مبارک رمضان، نماز جمعه و جماعت و … در صدد ایجاد همان معنا در جامعه هستند.
  • اما سوالی که در این جا مطرح می شود این است که خیلی از این مناسک متاخر می باشند البته که اهمیت احکام شرعی اکثر آن ها در شریعت و دین وجود داشته است. اما تبدیل شدن آن ها به یک منسک اجتماعی مانند پیاده روی اربعین و یا هیئات دهه اول محرم و … اموری متاخر می باشند.
  • اما به نظر می رسد همان طور که بیان شد این مناسک بیش از آن که مانع فهم حقیقت و معنای دین باشند، خود اموری هستند در راستای معنای دین. آن ها ساختارهایی هستند پر از معنا. ساختارهایی که فضا را برای احیا و ابقای دین مهیا می کنند.
  • چرا که این مناسک همه برپایه حقیقت دین نهاد شده اند و متصل به همان طریقت می باشند. و اساسا این مناسک هستند که جامعه را به حال قیام آورده و به سمت عدالت و آزادی و مردم سالاری و … سوق می دهند.
  • البته این نکته خالی از لطف نیست که این را باید پذیرفت که مناسک اگر تهی از معنا شوند و جامعه ظاهر گرای افراطی شود، خود مناسک می تواند مانع رشد فرهنگ و معنا در جامعه شود و فضای جامعه به سمت یک محیط امنیتی و دگم اندیشانه حرکت کند. التبه که زمانی این اتفاق رقم می خورد که مناسک از حالت اجتماعی و سیاسی خود خارج شده و امری فردی شوند. مناسک با این که اساسا یک امر و پدیده ای اجتماعی می باشند اما اگر درست سازماندهی نشوند، تبدیل می شوند به اموری اجتماعی که معنا و مفهوم جامعه و اجتماع از آن هاتهی شده است.
  • کما اینکه عده ای زیادی در حال حاضر هر ساله در مناسک پیاده روی اربعین و هیئات دهه اول محرم شرکت می کنند اما این پدیده کاملا اجتماعی ، در ذهن و نگاه آن ها امری کاملا فردی بوده و فقط پوسته و ظاهر دین می باشد و این منسک معنا را که در جامعه رواج نمی دهد هیچ، خود نیز سبب از بین رفتن حقیقت و معنای دین می شود.
  • فلذا می توان با ملاکی مناسک را در اسلام ارزیابی کرد، و آن که اگر مناسک برپایه معانی اجتماعی و حقیقی دین باشند خود مانند ساختارهایی هستند که جامعه را به سمت معانی و مفاهیم عمیق دین مانند آزادی و عدالت و مردم سالاری و … سوق می دهند اما اگر این مناسک پوسته ای ظاهری شوند و در حقیقت وجوه اجتماعی و سیاسی  دین در آن ها دیده نشود، اموری فردی و ظاهری شده که فقط مخدر جامعه دینی می شود. و خود سبب دوری جامعه از حقیقت دین شده و حتی در گام بالاتر به یک مانع و ضدیت با قیام های برحق مردم برای برپایی عدالت و … می شود.

نقدی بر ایده ی حجت الاسلام سهرابی

بسم الله الرحمن الرحیم

نقد ایده ی اصلاحی جناب سهرابی

آنچه در ایده ی اصلاحی جناب حجت الاسلام سهرابی بیش و پیش از هر چیز می تواند شگفت انگیز واقع شود این است که ایشان در یک تلاش قابل تقدیر توانسته است از آسمان تحلیل های بنیادین عرفانی تا زمین سیاست های اجرایی یک سازمان را در یک مدل منسجم طی کند. این کار فارغ از پذیرفتن یا نپذیرفتن هر یک از گزاره های تحلیلی شان گمشده ی امروز بسیاری از محیط های اندیشه ای است.

اما از همین زاویه اولین نقدی که به ذهن میرسد این است که آیا زمانه ی ما زمانه ای هست که بتوان در سیاست های جزئی از نظریات عرفانی بهره برد؟ اگر بپذیریم که زمانه ی ما زمانه ی این کار نیست به نظر میرسد اولین ضعف این رویکر این باشد که چنین نظریاتی توسط محیط پیرامون ما مورد استقبال قرار نخواهند گرفت، و همچنین با این مشکل نیز مواجهیم

که چون با مجموعه ی نظریات دیگری که مبنای سیاست های حکمرانی واقع میشوند اختلاف فاز دارد، نهایتا نوعی ناهمگونی را به وجود می آورد که این خود نیز منجر به حذف این سیاست های برآمده از اندیشه ی عرفانی خواهد شد.

اساسا این سوال مطرح است که آیا وقت حرکت به سمت تمدن عرفانی فرا رسیده است؟ اگر فرا نرسیده باشد باید ملتزم بود که به امتداد عرفان دست نیازید خصوصا تا این میزان از امتداد بخشی.

نقل است از جناب استاد آیت الله سید یدالله یزدان پناه که خود از اساتید برجسته ی عرفان و واقف بر الزامات تمدنی هستند که فرموده بودند اکنون وقت تمدن عرفانی نرسیده است و تمدن پیش روی ما تمدن صدرایی است.

حواشی قلمی من بر ساکن خیابان ایران 2

صفحه ی 55: حضرت آقا بیانی دارند در مورد این که اختلاط زن و مرد امر درستی نیست. منظور از اختلاط هم احتمالا همین یکی کردنِ محملِ حضور است. این گونه ضرورت ها نباید با اشتباهاتی از قبیل فرعی پنداری و .. در مورد زنان اشتباه گرفته شود و برای رفع دومی اولی کنار گذاشته شود. آنچه مورد نفی است را باید درست تشخیص داد و از مورد آ« هیچ تعدی نکرد. همچنین برای آنکه حتما حکم درستی صورت بگیرد و برای رهایی از حکمی غلط به حکم غلط دیگری نلغزیم، لازم است از طهارت ذهنمان ار عفونت تفکر غربی و تصویر غربی از انسان و زن و مرد و روابط شان مطمئن باشیم. سخن این نیست که حتما تصویر ما باید مغایر صد درصدی با تصویر غربی باشد، بلکه سخن آن است که از قید تفکر و تصویر غربی حتما باید رهایی داشته باشیم، که البته بسیار دشوار است.

 

صفحه ی 59: پاراگراف اول: سیاست «حفظ» را می توان فقط در همان مقطع مورد مداقه قرار داد و می توان بخشی از ی عملکر بلند مدت دید. گرایش بسیاری از مذهبی ها به «حفظ» نهایتا به فعالیت های شدید ضد رژیم تبدیل شد.

 

ذیل عنوان 3: این «انقلاب اسلامی» پدیده ی ساده ای نیست که با یک کلمه از آن عبور کنیم و در تحلیل ماقبل و ما بعدش آن را نبینیم، انقلاب فعل فعالانه ی مردم مذهبی است. اگر انقلاب این باشد، آن انزوا را نباید انزوا فهمید، و آن سیاست های حفظ را نباید سیاست حفظ دانست.

ناظر به پاراگراف آخر: آیا می توان دین همه را بدون در نظر گرفتن مساله ی بسیار جدیِ نهاجم فرهنگی بررسی کرد؟ آیا می توان این مساله را فقط در تناسب با حکومت فهم کرد؟ آیا استقامت ملت ایران در برابر فرهنگ پر هجمه ی غرب دیده می شود ؟

صفحه ی 61: حد و مرز مذهبی بودن و نبودن روشن نیست، ولی دقت در کوچک کردن یا بزرگ کردن شاید دقت درستی باشد. هرچند نباید از مزایای اقدام الگوساز غافل بود. انقلاب اسلامی یک یورش است به مظاهر غربی و غیر دینی، و این یورش کار کل ملت ایران است هرچند اگر متکفل اقدامات پیشرو در یورش همه جانبه عمدتا مذهبی ها باشند.

صفحه ی 67: پاراگراف اول : این حرفها اصلا با واقعیت تطابق ندارند.

ضمن اینکه تعریف دینی مشخص نشده است.

پاراگراف دوم: زندگی دینی یعنی چه جور زندگی کردنی؟

خطوط انتهایی صفحه: این دقیقا بر عکس فرمایش حضرت آقاست. حضرت آقا را حتی اگر صرفا به عنوان یک تجربه گر در حوزه ی دیندار کردن جامعه بدانیم گزارششان این نیست.

حواشی قلمی من بر ساکن خیابان ایران 1

بسم الله الرحمن الرحیم

حواشی قلمی من بر کتاب ساکن خیابان ایران:

صفحه ی 35 چند پاراگراف به این صورت نوشته شده است:

  • نکاتی هستند که ظاهرا در تحلیل گذشته ی انقلاب اسلامی به کلی ندید گرفته شده اند:
    • خاستگاه انقلاب اسلامی : دلیل روی آوردن به گزینه ی انقلاب علیرغم هزاران هزار مانع قطعی
    • تجاربِ اندوخته ی ملت ایران و ملل اسلامی
    • پدیده ی استعمار و استعباد و …
  • همچنین با ایجاد یک دوگانه ی معیوب، اساسا نقش و جایگاه آرمان را ندید گرفته است.
  • از طرفی رویکرد عالمانِ دینی حاکم در ایران را بدون هیچ توضیح و استشهادی، همچون یک زورنالیست و نه همچون یک محقق، به توصیف نشسته است. چه رویکرد اولیه شان و چه رویکرد های لاحقه شان
  • همچنین در توصیف ایران به عنوان جزیره و … هیچ نگاهی به اوضاع جهانی ندارد.
  • فاعلیت بسیاری از افعال را به نادرست نسبت میدهد؛ و حتی موضوع شناسی درستی از حرکت اصلاحی تمدنی ندارد، در حالیکه حرکت اصلاحی تمدنی ظرایف مهمی دارد.
  • گویی تأملِ اجمالا منطقی (و نه لزوما درست بلکه صرفا منطقی) ابن خلدون را اصل و الهام بخش گرفته و با ذهنیتی کاملا متأثر از او و از نظریه ی بسیط او، به تحلیل نظریه ای ده ها برابر پیچیده تر نشسته است.

صفحه ی 46 ناظر به خطوط آخر: مسیر بی برگشت؟ برای بی برگشت بودنِ این مسیر هیچ توضیحی ارائه نشده است.

صفحه ی  خطوط 47 خطوط انتهایی پاراگراف اول: این بخش از مصادیق کم عمق هستند. شمال انقلابی را روایت کردن کار هر کسی نیست؛ به علاوه آنکه امروزه یکی از پر نفرترین خطه ها در حوزه های علمیه، طلاب شمالی هستند. شمال همان شمال علامه حسنزاده دار و بهجت دار و جوادی آملی دار و علوی گرگانی دار است.

صفحه ی 47، ذیل عنوان 6: شمال قبل از انقلاب اجنبی بود یا شمال انقلابی ها؟

کمی پایین تر: آیا واقعا شمال در دوران جمهوری اسلامی استعاره ی «مقاومت» است؟

صفحه ی 48، ذیل عنوان 7: از مصادیق عمق کم در مسائل.

در انتهای این بخش: در حالی که مدعی است شمال دوباره استعاره ی مقاومت شده است، اما این بار هنوز آن را زنانه میداند! در حالی که گویا از ابتدا قصد داشته است شمال مردانه را همان شمال مقاومتی ترسیم کند.

صفحه ی 51: اگر این تصویر را درست بدانیم، بسیار تصویر بدی است و حتما باید تغییر کند

صفحه 53: برخی علما باورشان در مورد زنان چنین است ولی در مقابل هستند عالمانی که بر عکس اند.

صفحه ی 54 پیش از عنوان 3: گشت ارشاد فقط به زنان متخلف تذکر نمیداده است؛ هرچند اساسا خود بروز زنان متخلف بیشتر از مردان متخلف است و بارزتر.

حفاظت شده: فصل عمل

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید: