اهمیت فرهنگ در روایت پیشرفت

هر سال و با آغاز جام جهانی ، مردم 32 کشوری که در جام جهانی حاضر هستند، با چشم امید، عملکرد تیم ملی کشور خود را بررسی می کنند و امیدوارند تیم ملیشان، عملکرد بسیار خوبی داشته باشد. اما سطح انتظار و توقع کشورهای مختلف از عملکرد تیم ملی خود، متفاوت است. مردم برخی کشور ها فقط در صورتی که قهرمان شوند، راضی می شوند. برخی همینکه به جمع 4 تیم برتر برسند. برخی 8 تیم برتر و برخی صرفا صعود از گروه. حتی برخی از تیم ها فقط با به دست آوردن یک پیروزی، تعطیل رسمی در کشورشان اعلام می کنند و به جشن و پایکوبی مشغول می شوند.
اما نکته ای که در این یادداشت قصد دارم به آن بپردازم، تاثیر فرهنگ بر روایت پیشرفت، در مسابقات جام جهانی است. به عنوان مثال، می توان از عملکرد امسال تیم ملی در جام جهانی در دو مسابقه نخست گروهی است. می توان با حس تحقیر شکست شش بر دو مقابل انگلیس را پررنگ نمود و می توان به پیروزی ارزشمند دو بر صفر مقابل ولز، نگاه ویژه ای داشت. این که به کدام بیشتر بپردازیم و ایران را 6تایی ببینیم، یا پیروز درمقابل یک تیم اروپایی، فقط به نوع نگاه ما به کشور و روایتی که از پیشرفت کشور داریم، برمیگردد. این موضوع، امسال و با سیاسی تر شدن جام جهانی، وضوح بیشتری دارد.
زمانی صرف حضور در جام جهانی پیروزی بزرگی برای ایران بود و مردم ایران، همین که به جام جهانی صعود می کردیم، آن را موفقیت بسیار بزرگی قلمداد می کردند. اما الان و با پیشرفت ایران در عرصه فوتبال و حرفه ای تر شدن تیم ملی نسبت به ادوار گذشته، توقع از تیم ملی صعود از مرحله گروهی است و صرف حضور در جام جهانی اهمیت زیادی ندارد و پدیده ای معمولی و طبیعی تلقی می شود. اینکه ما چنین رشد و پیشرفتی را ببینیم، یا فقط با چشم تحقیر بنگریم و از نبودن ایران در جمع 8 تیم برتر افسوس بخوریم، بستگی به نوع نگاه ما دارد.
مسأله درمورد دیدن یا ندیدن پیشرفت کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، همینگونه است؛ لذا، فرهنگ، در نوع روایت ما از پیشرفت، تاثیر بسیار زیادی دارد. لذا می گوییم اولا روایت پیشرفت از خود پیشرفت مهمتر است و دوما اصلاح فرهنگ حاکم بر اذهان مردم از روایت پیشرفت نیز، مهم تر است.

اهمیت مهندسی فرهنگی

مهندسی فرهنگی اهمیت بسیار بالایی دارد، که متاسفانه به آن توجهی نمی شود و به عبارت بهتر، درک درست و دقیقی از آن وجود ندارد. نه تنها درک صحیحی از مهندسی فرهنگی نداریم، بلکه نسبت به پیوست فرهنگی هم، خیلی بی توجه هستیم. با اینکه پیوست فرهنگی الگویی خفیف تر از مهندسی فرهنگی است، ولی چون با عبارت پیوست و به صورت موضوعی مازاد بر اصل به آن توجه می شود، طبعا مورد توجه قرار نمی گیرد و نگاه فرعی به آن می شود.
وقتی به مهندسی فرهنگی یا حتی پیوست فرهنگی در موضوعات مختلف توجه نمی کنیم و طبعا از الگوهای غربی تبعیت می کنیم، طبعا مشکلات فرهنگی بسیاری برای ما پدید می آید، که مجبوریم برای برطرف کردن آن مشکلات برنامه ریزی کرده و راه حل هایی بیابیم، یا پدید آوریم.
این موضوع، ناشی از درک نکردن ظرفیت های تمدنی است، که پس از انقلاب در اختیار داریم و مثل قبل از انقلاب، کاملا منفعلانه در صدد اصلاح و ویرایش مشکلات فرهنگی مردم و جامعه هستیم و اصلا در این سطح نمی اندیشیم، که چگونه می توانیم از ساختارهای حاکمیتی استفاده کنیم و فرهنگ جامعه را با سرعت و کیفیت خیلی بیشتری ارتقا بدهیم.
برای تبیین بهتر موضوع، مثالی از استاد طاهرزاده به عنوان حسن ختام یادداشت می آورم : شما به شکل آشپزخانه‌های گذشته و حال بنگرید. اگر آشپزخانه‌ی OPEN داشته باشیم و هال بزرگی هم داشته در مقابل آن باشد که همه‌ی مهمان‌ها در آن جمع شوند، وقتی خانم‌ها و آقایان به عنوان میهمان در آن‌جا جمع شوند، طبیعی است که خانم‌ها برای میهمانی آرایش کنند و بهترین لباس‌هاشان را هم بپوشند. اگر مذهبی باشند خانم‌ها این طرف سالن می‌نشینند و مردها هم طرف دیگر. حال هرقدر هم که خانم‌ها بخواهند خود را از چشم نامحرم بپوشانند شکل محیط طوری است که نمی‌توانند و لباس‌های میهمانی هم که عموماً مقداری باز است، معلوم است که در این فضا رعایت احکام الهی سخت می‌شود لذا در این سبک از زندگی چاره‌ای نیست جز این‌که خانم‌ها از احتیاط‌های دینی کوتاه بیایند، بدون این‌که بخواهند. فضا است که این بی‌احتیاطی را تحمیل می‌کند، از طرفی وقتی آشپزخانه‌ی OPEN در انتهای سالن در معرض دید مردان است خانم خانه نمی‌تواند خود را حفظ کند و این سبک زندگی او را مجبور می‌کند از عقاید خود عدول کند، حتی اگر قبول داشته باشد باید نسبت به نامحرم حجاب را رعایت کند، اما این سبک زندگی آن حجابی را که او می‌خواهد رعایت کند، نمی‌پذیرد. در حالی‌که اگر محل پذیرایی مردان از زنان جدا بود، مانند خانه‌های سنتی که دور تا دور حیاط خانه اتاق بود، خانم‌ها در اطاق مخصوص به خود به راحتی چادرهای خود را بر می‌داشتند و زیبایی‌های خود را ظاهر می‌کردند و مردان هم جدا بودند و آشپزخانه هم گوشه‌ای از خانه بود، هم مردان در امنیت بودند که چشمشان به نامحرم نیفتد و بخواهند بقیه‌ی زنان را با همسر خود مقایسه کنند و هم زنان راحت بودند.

حفاظت شده: چند پرسش راهبردی در رابطه با حلقه های میانی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

یادداشت در اردوی تهران 3

بسم الله الرحمن الرحیم

همراهی با بار ارزشی دادن به تهاجم که توسط استاد اتفاق افتاد برای بنده میسر نشد.
یعنی اگر تهاجمی که ایشان ارزشمند میدانندش قابل ارزشدهی باشد، این ارزشمندی بالاصاله متعلق به مستنبطن هجوم بودن نیست.

این را میفهمم که ما با بسیاری از مکاتب از ریشه تضاد و تعارض داریم، و در طراحی اصیل خودمان اصلا منفعل از آن ها نیستیم، و تبعا نباید به گونه ای باشد که هَمّ ما همواره متوجه ساختن سد در برابر آن ها باشد، ولی دریافتم این است که اینکه ما “هجوم هستیم نه دفاع” حکایت گر درستی از این مساله نیست.
.

اتفاقا این طور به نظر میرسد که اگر بحث ما یک بحث ریشه ای باشد،  ادبیات تهاجم و دفاع خودش منفعلانه است، و بیش از حد طرف مقابل را به رسمیت شناخته است.

در بحث ریشه ای ما اصلا چه کار داریم به اینکه طرف مقابلی تصور کنیم که بعد به این فکر کنیم که ما مهاجم به اوییم یا مدافع در برابر او؟
.

ما نگاه میکنیم به خودمان میبینیم اقیانوسیم، بعد حالا سوال میشود شما در برابر کف های کناره ی دریا هجوم هستی یا دفاع؟ خب ما یک نگاه به خودمان می اندازیم و یک نگاه به او و جوابی میدهیم! ولی اصلا او کیست در این وسط؟
.

حفاظت شده: فلسفه صدور ایده حلقه های میانی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

یادداشت در اردوی تهران 2

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نگاه الهی یعنی گرماو شور بی نهایت

نگاه الهی یعنی معنای بی انتها

این بایبد برای ما حل بشود که نگاه الهی داشتن به معنای اینکه  ما یک خدایی را قبول داریم که بالای سر ماست و بقیه اش را انشاالله علوم باید بگویند به این معنا نیست،

نگاه الهی داشتن یعنی همه چیز را پر از معنا کردن، چون خدا با همه ی عساکرش می اید و اینجا حاضر میشود و اگر من معنای الهی داشته باشم این نقطه پر از معنا میشود،

هیچ محدودیتی برای حضور فاتح خدا قائل نشدن، خدا نمی تواند فاتح نباشد، له الکبریاء و العظمه

زاویه نگاه توحیدی یعنی نگاهی کاربدری داشتن و ثمره ی این ها را در همه ی توصیف ها هدف گذاری ها و تعریف راه و روش دیدن…

 

ذائقه ی توحیدی

 

اگر شما دیر به ذهن جامعه رسیدگی کنی و اگر به داد جامعه نرسی، یک ذائقه ی مادی شکل میگیرد، محله ای به نام محله ی خدا میدهند و مثلا میگویند سالاریه برای خدا، ولی شهر را شهر خدا نمیدانند. یک محله را میدهندبه خداولی ذایقه شان ذایقه مادی است، و در همین جا هم خب انقدر خدا زور دارد که اینجاها هم حضور دارد. ولی شما میگویید نه همه جا باید این اتفاق بیفتد. این به این معنا نسیت که من الان دارم میبنیم بلکه به این معناست که من دیگر اعتقادم روشن شده است.

ما باید به جامعه ذائقه ی توحیدی بدهیم، کسانی که در ذائقه ی توحیدی صاحب نگاه هستند متوجه میشوند که ما با فلان کار داریم ذائقه ی توحیدی را خراب میکنیم.

ما 30 میلیون نمازخوان داریم بر فرض در این کشور، حالا به معنای نماز نگاه کنید، تکرار مکرر «الله اکبر»، شهادت ها، چه در نماز چه در اذان واقامه بشتابید به سمت بهترین عمل…

یادداشت در اردوی تهران 1

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر چیزی را الان احساس میکنید که ندارید و باید میداشتید، آن را یادداشت کنید تا بعدیها مثل شما گرفتار نشوند

یکی از مشکلات ما این است که در گفتگوهایمان به متلاشی کردن آمریکا فکر نمیکنیم این نشان میدهد که انقلاب یادمان رفته است.

 

 

ایده ی فرهنگی مادر ساختش هجومی است.

شما اگر حستان این باشد که من مهاجم ام آن وقت کاری که دارید را از آب در می اورید و الااینکه حستان این باشد که من پاسخگو ام خیلی ضعیف است؛ اشتباه حوزه این است که طلاب را مهاجم بار نمی اورد.

مختصات عاطفی و فکر ایده ی فرهنگی مادر چیست؟

 

این که موحد یک گوشه بنشیند زار بزند، این را نداریم، موحد دائا در حال هجوم است. باید از تمام ظرفیت های تراث و .. استفاده کرد برای مهندسی تهاجم.

کسی که میگوید گوش کنیم ببینیم چه دارد میوید این مساله اش این است که میخواهد گوش کند، مساله اش تردید است، مبانی را خوب کار نکرده است و برای همین تردید دارد. با خودشان میگویند الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه، ولی آن کسی که سمت و سویی انتخاب کرده است و ماموریت دراد هم همیشه حالش همین است.

شاید دوستان بگویند پس ایده ی فرهنگی مادر یک خط است؛

من سابقا تا اینجا رسیده بودم که ما باید نقطه تمرکز درست کنیم، بعد دیدم اگر نقطه تمرکز درست کنیم کسی تن نمیدهد، همه کنار خواهند رفت و همه حذف خواهند شد، لذا رسیدم به درست کردن هرم پیام، هرم پیام حرفهای زیادی میزند اما یک نقطه ی کانونی دارد که همه ی لایه ها از او تغذیه میکنند. اینطوری هم از وضعیت پیش از نقطه تمرکز در می اییم و هم همه را حذف نمی کنیم و از دست نمی دهیم.

هرم پیام این طور است که همه هستند ولی یک »یک» هم در کار است، خب بقیه چه ارتباطی میگیرند؟ این طور است که خودش را دسترس همه قرار میدهد و میگوید همه تان باید از من استفاده کنید، هوش و حواستان را بدهید که من تامین شوم، از ای ن فراتر هم می تواند برود به این صورت که میگوید : ای مطلوبیتی به نام حجاب! من مطلوبیت فلان را اولویت میدانم، و من البته نمیخواهم از تو دست بردارم، لذا من بر اساس مطلوبیت فلان تو را باز تعریفت خواهم کرد؛ راس هرم با مطلوبیت ها ارتباط میگیرد و میگوید باید با من ارتباط بیگیرید، مثل این قوانینی که هست که میگوید همه ی شرکت ها باید دو درصد از درامدشان را بدهند برای فلان چیز (مثلا محیط زیست) با همین دو درصد ها آن فلان چیز آباد میشود؛ حالا در این هرم پیام هم ما وقتی همه ی مطلوبیت ها را بر اساس نقطه ی مرکزی باز خوانی میکنیم همین طور میشود. آیا شدنی است؟ بله شدنی است چون همه ی شان مطلوبیت های توحیدی اند و با هم مرتبط اند.

اینهایی که داریم میگوییم فقه است، باور کنید دستگاه فقهی ما خوابیده و خواب است .