اهمیت مهندسی فرهنگی

مهندسی فرهنگی اهمیت بسیار بالایی دارد، که متاسفانه به آن توجهی نمی شود و به عبارت بهتر، درک درست و دقیقی از آن وجود ندارد. نه تنها درک صحیحی از مهندسی فرهنگی نداریم، بلکه نسبت به پیوست فرهنگی هم، خیلی بی توجه هستیم. با اینکه پیوست فرهنگی الگویی خفیف تر از مهندسی فرهنگی است، ولی چون با عبارت پیوست و به صورت موضوعی مازاد بر اصل به آن توجه می شود، طبعا مورد توجه قرار نمی گیرد و نگاه فرعی به آن می شود.
وقتی به مهندسی فرهنگی یا حتی پیوست فرهنگی در موضوعات مختلف توجه نمی کنیم و طبعا از الگوهای غربی تبعیت می کنیم، طبعا مشکلات فرهنگی بسیاری برای ما پدید می آید، که مجبوریم برای برطرف کردن آن مشکلات برنامه ریزی کرده و راه حل هایی بیابیم، یا پدید آوریم.
این موضوع، ناشی از درک نکردن ظرفیت های تمدنی است، که پس از انقلاب در اختیار داریم و مثل قبل از انقلاب، کاملا منفعلانه در صدد اصلاح و ویرایش مشکلات فرهنگی مردم و جامعه هستیم و اصلا در این سطح نمی اندیشیم، که چگونه می توانیم از ساختارهای حاکمیتی استفاده کنیم و فرهنگ جامعه را با سرعت و کیفیت خیلی بیشتری ارتقا بدهیم.
برای تبیین بهتر موضوع، مثالی از استاد طاهرزاده به عنوان حسن ختام یادداشت می آورم : شما به شکل آشپزخانه‌های گذشته و حال بنگرید. اگر آشپزخانه‌ی OPEN داشته باشیم و هال بزرگی هم داشته در مقابل آن باشد که همه‌ی مهمان‌ها در آن جمع شوند، وقتی خانم‌ها و آقایان به عنوان میهمان در آن‌جا جمع شوند، طبیعی است که خانم‌ها برای میهمانی آرایش کنند و بهترین لباس‌هاشان را هم بپوشند. اگر مذهبی باشند خانم‌ها این طرف سالن می‌نشینند و مردها هم طرف دیگر. حال هرقدر هم که خانم‌ها بخواهند خود را از چشم نامحرم بپوشانند شکل محیط طوری است که نمی‌توانند و لباس‌های میهمانی هم که عموماً مقداری باز است، معلوم است که در این فضا رعایت احکام الهی سخت می‌شود لذا در این سبک از زندگی چاره‌ای نیست جز این‌که خانم‌ها از احتیاط‌های دینی کوتاه بیایند، بدون این‌که بخواهند. فضا است که این بی‌احتیاطی را تحمیل می‌کند، از طرفی وقتی آشپزخانه‌ی OPEN در انتهای سالن در معرض دید مردان است خانم خانه نمی‌تواند خود را حفظ کند و این سبک زندگی او را مجبور می‌کند از عقاید خود عدول کند، حتی اگر قبول داشته باشد باید نسبت به نامحرم حجاب را رعایت کند، اما این سبک زندگی آن حجابی را که او می‌خواهد رعایت کند، نمی‌پذیرد. در حالی‌که اگر محل پذیرایی مردان از زنان جدا بود، مانند خانه‌های سنتی که دور تا دور حیاط خانه اتاق بود، خانم‌ها در اطاق مخصوص به خود به راحتی چادرهای خود را بر می‌داشتند و زیبایی‌های خود را ظاهر می‌کردند و مردان هم جدا بودند و آشپزخانه هم گوشه‌ای از خانه بود، هم مردان در امنیت بودند که چشمشان به نامحرم نیفتد و بخواهند بقیه‌ی زنان را با همسر خود مقایسه کنند و هم زنان راحت بودند.

حفاظت شده: چند پرسش راهبردی در رابطه با حلقه های میانی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

یادداشت در اردوی تهران 3

بسم الله الرحمن الرحیم

همراهی با بار ارزشی دادن به تهاجم که توسط استاد اتفاق افتاد برای بنده میسر نشد.
یعنی اگر تهاجمی که ایشان ارزشمند میدانندش قابل ارزشدهی باشد، این ارزشمندی بالاصاله متعلق به مستنبطن هجوم بودن نیست.

این را میفهمم که ما با بسیاری از مکاتب از ریشه تضاد و تعارض داریم، و در طراحی اصیل خودمان اصلا منفعل از آن ها نیستیم، و تبعا نباید به گونه ای باشد که هَمّ ما همواره متوجه ساختن سد در برابر آن ها باشد، ولی دریافتم این است که اینکه ما “هجوم هستیم نه دفاع” حکایت گر درستی از این مساله نیست.
.

اتفاقا این طور به نظر میرسد که اگر بحث ما یک بحث ریشه ای باشد،  ادبیات تهاجم و دفاع خودش منفعلانه است، و بیش از حد طرف مقابل را به رسمیت شناخته است.

در بحث ریشه ای ما اصلا چه کار داریم به اینکه طرف مقابلی تصور کنیم که بعد به این فکر کنیم که ما مهاجم به اوییم یا مدافع در برابر او؟
.

ما نگاه میکنیم به خودمان میبینیم اقیانوسیم، بعد حالا سوال میشود شما در برابر کف های کناره ی دریا هجوم هستی یا دفاع؟ خب ما یک نگاه به خودمان می اندازیم و یک نگاه به او و جوابی میدهیم! ولی اصلا او کیست در این وسط؟
.

حفاظت شده: فلسفه صدور ایده حلقه های میانی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

یادداشت در اردوی تهران 2

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نگاه الهی یعنی گرماو شور بی نهایت

نگاه الهی یعنی معنای بی انتها

این بایبد برای ما حل بشود که نگاه الهی داشتن به معنای اینکه  ما یک خدایی را قبول داریم که بالای سر ماست و بقیه اش را انشاالله علوم باید بگویند به این معنا نیست،

نگاه الهی داشتن یعنی همه چیز را پر از معنا کردن، چون خدا با همه ی عساکرش می اید و اینجا حاضر میشود و اگر من معنای الهی داشته باشم این نقطه پر از معنا میشود،

هیچ محدودیتی برای حضور فاتح خدا قائل نشدن، خدا نمی تواند فاتح نباشد، له الکبریاء و العظمه

زاویه نگاه توحیدی یعنی نگاهی کاربدری داشتن و ثمره ی این ها را در همه ی توصیف ها هدف گذاری ها و تعریف راه و روش دیدن…

 

ذائقه ی توحیدی

 

اگر شما دیر به ذهن جامعه رسیدگی کنی و اگر به داد جامعه نرسی، یک ذائقه ی مادی شکل میگیرد، محله ای به نام محله ی خدا میدهند و مثلا میگویند سالاریه برای خدا، ولی شهر را شهر خدا نمیدانند. یک محله را میدهندبه خداولی ذایقه شان ذایقه مادی است، و در همین جا هم خب انقدر خدا زور دارد که اینجاها هم حضور دارد. ولی شما میگویید نه همه جا باید این اتفاق بیفتد. این به این معنا نسیت که من الان دارم میبنیم بلکه به این معناست که من دیگر اعتقادم روشن شده است.

ما باید به جامعه ذائقه ی توحیدی بدهیم، کسانی که در ذائقه ی توحیدی صاحب نگاه هستند متوجه میشوند که ما با فلان کار داریم ذائقه ی توحیدی را خراب میکنیم.

ما 30 میلیون نمازخوان داریم بر فرض در این کشور، حالا به معنای نماز نگاه کنید، تکرار مکرر «الله اکبر»، شهادت ها، چه در نماز چه در اذان واقامه بشتابید به سمت بهترین عمل…

یادداشت در اردوی تهران 1

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر چیزی را الان احساس میکنید که ندارید و باید میداشتید، آن را یادداشت کنید تا بعدیها مثل شما گرفتار نشوند

یکی از مشکلات ما این است که در گفتگوهایمان به متلاشی کردن آمریکا فکر نمیکنیم این نشان میدهد که انقلاب یادمان رفته است.

 

 

ایده ی فرهنگی مادر ساختش هجومی است.

شما اگر حستان این باشد که من مهاجم ام آن وقت کاری که دارید را از آب در می اورید و الااینکه حستان این باشد که من پاسخگو ام خیلی ضعیف است؛ اشتباه حوزه این است که طلاب را مهاجم بار نمی اورد.

مختصات عاطفی و فکر ایده ی فرهنگی مادر چیست؟

 

این که موحد یک گوشه بنشیند زار بزند، این را نداریم، موحد دائا در حال هجوم است. باید از تمام ظرفیت های تراث و .. استفاده کرد برای مهندسی تهاجم.

کسی که میگوید گوش کنیم ببینیم چه دارد میوید این مساله اش این است که میخواهد گوش کند، مساله اش تردید است، مبانی را خوب کار نکرده است و برای همین تردید دارد. با خودشان میگویند الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه، ولی آن کسی که سمت و سویی انتخاب کرده است و ماموریت دراد هم همیشه حالش همین است.

شاید دوستان بگویند پس ایده ی فرهنگی مادر یک خط است؛

من سابقا تا اینجا رسیده بودم که ما باید نقطه تمرکز درست کنیم، بعد دیدم اگر نقطه تمرکز درست کنیم کسی تن نمیدهد، همه کنار خواهند رفت و همه حذف خواهند شد، لذا رسیدم به درست کردن هرم پیام، هرم پیام حرفهای زیادی میزند اما یک نقطه ی کانونی دارد که همه ی لایه ها از او تغذیه میکنند. اینطوری هم از وضعیت پیش از نقطه تمرکز در می اییم و هم همه را حذف نمی کنیم و از دست نمی دهیم.

هرم پیام این طور است که همه هستند ولی یک »یک» هم در کار است، خب بقیه چه ارتباطی میگیرند؟ این طور است که خودش را دسترس همه قرار میدهد و میگوید همه تان باید از من استفاده کنید، هوش و حواستان را بدهید که من تامین شوم، از ای ن فراتر هم می تواند برود به این صورت که میگوید : ای مطلوبیتی به نام حجاب! من مطلوبیت فلان را اولویت میدانم، و من البته نمیخواهم از تو دست بردارم، لذا من بر اساس مطلوبیت فلان تو را باز تعریفت خواهم کرد؛ راس هرم با مطلوبیت ها ارتباط میگیرد و میگوید باید با من ارتباط بیگیرید، مثل این قوانینی که هست که میگوید همه ی شرکت ها باید دو درصد از درامدشان را بدهند برای فلان چیز (مثلا محیط زیست) با همین دو درصد ها آن فلان چیز آباد میشود؛ حالا در این هرم پیام هم ما وقتی همه ی مطلوبیت ها را بر اساس نقطه ی مرکزی باز خوانی میکنیم همین طور میشود. آیا شدنی است؟ بله شدنی است چون همه ی شان مطلوبیت های توحیدی اند و با هم مرتبط اند.

اینهایی که داریم میگوییم فقه است، باور کنید دستگاه فقهی ما خوابیده و خواب است .

حلقه های میانی یا همان عاقله ی فرهنگ چگونه مشخص و شناخته میشوند؟

یکی از سوالاتی که در طرح ایده ی فرهنگی مادر به ذهن میرسد این است که فرآیند تعیین عاقله ی فرهنگی چگونه خواهد بود؟

آیا تعیینی است یا تعیّنی؟

در این یادداشت پاسخ این سوال را با استناد به فرمایشات رهبری در تبیین بخشی از بیانیه گام دوم در تاریخ 1398/3/1 خواهیم داد….

…رهبری در تبیین بیانیه گام دوم در ترسیم وضعیت موجود به ترسیم 4 نقطه اشاره کرده اند.

      1. عظمت حادثه ی انقلاب
      2. عظمت راه طی شده و کارکرد انقلاب تا بامروز
      3. عظمت چشم اندازی که باید به آن برسیم.
      4. عظمت نقش نیروی جوان متعهد و نه هر جوانی…

سپس می فرمایند ما امروز نیاز به یک حرکت عمومی به سمت آن هدف داریم. باید یک حرکت عمومی راه بیفتد.

بعد سوالی را مطرح میکنند که فرآیند ورود به این عرصه چیست؟

ایشان میفرمایند برای این منظور نیاز به یک حرکت عمومی منضبط داریم

یعنی حرکت، غوغاسالارانه و بَلبشویی و مانند اینها نباشد. برای این منظور:

اولا باید صحنه را به درستی بشناسیم یعنی وضعیت خود را اعم از #تهدید ها و #فرصتها و #دوستها و #دشمنها را بشناسیم.

دوم اینکه جهتگیری به سمت یک جامعه ی اسلامی و تمدنی داشته باشید.

سوم اینکه باید یک نقطه ی امیدبخش و روشنی وجود داشته باشد. یعنی قدرت و توانایی خود را ببینیم و رو به افول بودن تمدن غرب را دریابیم.

چهارم اینکه راهکار عملی داشته باشیم. و طرح ریزی این راهکار عملی برعهده ی حلقه های میانی است.

……..این [مورد] آخری که مسئله‌ی راهکارهای عملی باشد، احتیاج دارد به هدایت، تمرکز، پیگیری، فعّالیّت پی‌درپی و لحظه‌به‌لحظه برای اینکه بتواند این کاروان عظیم جامعه را و مهم‌تر از همه جوانهای جامعه را به پیش ببرد. این کارِ چه کسی است؟ این تمرکز، این ایجاد برنامه‌ی کار، پیدا کردن راهکار، ارائه‌ی راهکار، برنامه‌ریزی، به عهده‌ی چه کسی است؟ این به عهده‌ی جریانهای #حلقه‌های_میانی است. این، نه به عهده‌ی رهبری است، نه به عهده‌ی دولت است، نه به عهده‌ی دستگاه‌های دیگر است؛ [بلکه] به عهده‌ی مجموعه‌هایی از خود ملّت است که خوشبختانه امروز ما این را کم هم نداریم. ما نخبه‌های فکری در زمینه‌های گوناگونِ مورد نیاز در میان جوانان، در میان مسئولین خودمان داریم. اینها میتوانند بنشینند برنامه‌ریزی کنند و هدایت کنند. تشکّلهای دانشجویی از این قبیلند، مجموعه‌های باتجربه و فعّال در زمینه‌های فرهنگی و فکری و مانند اینها از این قبیلند و هر که هم در این زمینه‌ها #فعّال‌تر باشد، #مؤثّرتر است؛ یعنی #زمام کار دست کسانی است که #فعّالیّت کنند؛ تنبلی و بی‌حالی و کسالت و مانند اینها به درد نمیخورد.

رهبری در این بخش بیان میکنند در واقعیت کسانی می آیند و هدایت این مسیر و طرح عملیاتی را رقم خواهند زد که در عمل فعالترند و اهل تنبلی نیستند….

پس تعیین عاقله ی فرهنگی در گرو این است که پیدا کنیم کسانی را که الآن دارند سرصحنه ی مشکلات کشور عموم جوانان را رهبری میکنند و طرح عملیاتی میدهند…

یادداشت نویسی

همانگونه که در فضای دانش مقاله های پژوهشی راه خوبی برای گسترش و رشد دانش است، یادداشت نیز، راه بسیار خوبی برای نشر و انتشار اندیشه می باشد. پس یادداشت یک اتفاق ویژه و اقدامی حرفه ای است و نه صرفا کاری سطحی و ساده! همانگونه که صحبت کردن یک هنر است و کسی که هنر سخنوری داشته باشد، به مراتب بهتر و مؤثرتر از دیگران صحبت می کند، در زمینه یادداشت نویسی نیز، همینگونه است.
به خصوص که بتوان یادداشت را چابک و غنی نوشت. هرچقدر یادداشت چگال باشد و نویسنده یادداشت بتواند طی چند خط نکات مهم و مؤثری را به مخاطب خود منتقل کند، آثار به مراتب بهتر و بیشتری خواهد داشت.
برای بهتر نوشتن، باید بیشتر نوشت و بیشتر خواند! هرچه بیشتر بخوانیم و بیشتر بنویسیم، به مرور قلم قوی تری خواهیم داشت.
از لایه ای دیگر، یادداشت نویسی راهی برای گفتمان سازی است. از آنجا یادداشت سریعتر نوشته می شود و بیشتر دست به دست می شود، به راحتی می توان با یادداشت های متعدد، در موضوعی خاص گفتمان سازی کرد.
یادداشت نویسی نیز، مثل سایر کارها، وقتی گروهی انجام شود و افراد متعددی با محاسن و معایب شخصی خودشان به صورت جمعی در موضوع واحد و با بیان های متعدد یادداشت بنویسند، هرکدام مخاطب خودشان را پیدا می کنند و جذابیت های خاص خودشان را پیدا می کنند.

یک بام و دو هوا در ملاک های جمهوری اسلامی

اگر معیار ها و ملاک های تدین و همراهی مردم با نظام مقدس جمهوری اسلامی حضور مردم است. که البته معیاری بسیار صحیح و درستی هم هست. اما باید این ملاک، ما را به نتایجی غیر از این که ما می پسندیم برساند.
اگر ما همخوانی سرود «سلام فرمانده» را در جای جای کشور عزیزمان ملاکی برای پایبندی مردم به نظام جمهوری اسلامی می دانیم، پس همه‌گیری ترانه «دکتر جون دکتر» ساسی مانکن در مدارس ایران را نشانه بدانیم. شما کافی است فقط یک روز محل تجمع های هر شهر مثل استادیوم آزادی در تهران را در اختیار ترانه شروین (زن، زندگی،آزادی) قرار دهید تا جمعیت‌شان را در چشم ما فرو کنند.
اگر ما رفتن چند میلیون نفر به «مهمانی اربعین» و زیارت سیدالشهدا علیه السلام با پای پیاده را نشانه تدین مردم میدانیم، پس باید رفتن چندمیلیون نفر به کنسرت «تتلو» در ترکیه که بلیط آن طبق اعلام برخی از خبرگزاری ها حدود 7 میلیون تومان بوده (40 میلیون دلار خارج کردن ارز از کشور) را باید نشانه عدم پایبندی جدی ارزش های اسلامی بدانیم.
اگر ما سرازیر شدن جوانان به سمت «اعتکاف» را نشانه متدین تر شدن جوانان مان میدانیم باید خالی شدن مساجد از جوانان را نشانه کمرنگ شدن باورهای دینی بدانیم.
ای کاش جمهوری اسلامی #اجازه_اعتراض تمیز در محیط های امن را میداد و خودش امنیتش را تامین می کرد، آن وقت تکلیفش با خودش بهتر روشن میشد.

استاد موسوی یا استاد فلاح

در طرح راهبردی حضرت آقا یعنی در نظام اولویت راهبردی، جامعه سازی بعد از دولت سازی قرار دارد این ترتیب اولویت معانی بسیاری دارد، یک از معانیش این است که تا افرادی مومن و باعُرضه پای کار برای اصلاح امور پیدا نشوند هیچ وقت جامعه ای فرهیخته ساخته نمی شود. این تقریبا همان نظر استاد موسوی است که بالاخره یک فئی قلیله باید مانند کوه استوار باشند تا مسولین اصلاح و سپس مردم در پی آن اصلاح شوند.
این یعنی مردمِ با فرهنگ نیستند که مسئولینِ با فرهنگی تربیت می کنند بلکه این مسئولین با فرهنگ هستند که مردم با فرهنگ تربیت می کنند.
از طرفی این نیز با روایت الناس علی دین ملوکهم همخوانی دارد.
ایده گفتمان سازی برای نجات ایر ان
گفتمان سازی ادعای ذهنیت سازی در بین مردم را دارد تا اینکه این ذهنیت ها موجب هنجار شود و این هنجارهای اجتماعی موجب فشار گفتمانی بر دولتمردان شود تا درست عمل کنند. در واقع ادعا این است که مردمِ با فرهنگ مسئولین را ادب می کنند.
با اینکه این پیشنهاد بسیار متین است و ما در همین دروه 43 ساله انقلاب چندین بار شاهد صحت این قضیه هم بوده ایم اما باید بگویم به لحاظ اولویت این طرح با نظام اولویت آقا سازگار نیست و اختلاف دارد.
مگر اینکه بین دولت سازی و جامعه سازی رابطه ای دوطرفه ترسیم کنیم و بگوییم که هر دو از هم تاثیر پذیرند اما حد تام و اعلای جامعه سازی اتفاق نمی افتد مگر اینکه آن جامعه، دولت مردانی پاک دست و با عرضه داشته باشند.

جهاد در چرخه‌ی پیشرفت فرهنگی

چرا ما در چرخه‌ی پیشرفت فرهنگی، تقابل با دشمن را احساس نمی‌کنیم؟

چنانچه در یادداشت قبل (+) اشاره شد، اگر ما در تقابل و چالشی که با جهان استکبار داریم به صورت کلان بنگریم، خواهیم یافت که «پیشرفت» نقطه تلاقی و چالشی است؛ نقطه درگیری‌ساز است. پیشرفت ایران اسلامی، همان میدان مبارزه و جهاد.

اگر ما جهاد را هر تلاشی نمی‌بینیم و به تلاشی که در مقابله و در میدان درگیری با دشمن باشد، جهاد می‌نامیم؛ در میدان پیشرفت هم کاملا مقابله با دشمن وجود دارد؛ هر چند در نگاه‌های ابتدایی تنها در تحقق پیشرفت جمهوری اسلامی و ایران قوی تلاش می‌کنیم ولی در واقع این پیشرفت یعنی زمین زدن منطق «لیبرال‌دمکراسی» غربی؛ و این همان مبارزه است.

لذا بنده نمی‌دانم چرا از چرخه‌ی پیشرفت فرهنگی، مبارزه و جهاد فهمیده نمی‌شود!؟ بنده هرجایی که تنها فقط نام پیشرفت هم بیاید حساس می‌شوم که اینجا در تقابل با دشمن هستیم. چه برسد در این چرخه که «پیشرفت» تماما حضور دارد؛ در واقع روح حاکم در این چرخه جهاد و مبارزه است؛ چرا در مبارزه و درگیری، همیشه باید «مدافع» باشیم؟ با این چرخه ما در واقع حمله می‌کنیم.

مد فرهنگی

یکی از اسب هایی که ما در عرصه فرهنگ داریم، نداشتن خلاقیت است. حضرت آقا در بیانات خود، از پدیده مد دفاع می کنند؛ چرا که مد (به شرط آنکه از ناشی از هویت اسلامی ایرانی باشد، برآمده از خلاقیت و نوآوری است. ما در این زمینه واقعا هیچ حرفی نداریم. همیشه از مد انتقاد کرده ایم و فقط در مقابل مد های جدیدی که از فرهنگ غرب ارائه می شود، در انفعال محض انتقاد کرده و سعی کرده ایم با آن مقابله کنیم.
اینقدر مردم و جوانان منتظر نوآوری های ما هستند، که با کوچکترین نوآوری، به شدت استقبال می کنند. لذا، ما به شدت نیاز داریم به طرح های خلاقانه و نورآوری در عرصه فرهنگ؛ بخصوص که ملت ایران به شدت از پروژه های ملی استقبال می کنند.

منطق حکومتی و تمدنی، دارایی اصلی ملت ایران

حضرت اقا در دیدار اخیرشان با دانش آموزان چهار خصوصیت
👈نیروی انسانی،
👈نیروهای طبیعی،
👈موقعیت جغرافیایی
👈و منطق حکومتی و تمدنی
را به عنوان امتیازات کشور ما برشمردند که می تواند به وسیله آنها در نظم جدید جهانی جایگاه برجسته ای داشته باشد.

لکن به نظر می رسد از بین این 4 خصوصیت آن چیزی که مهم ترین خصوصیت ملت ایران است همان خصوصیت چهارم است یعنی منطق «حکومتی و تمدنی» ملت ایران است. زیرا آن چیزی که برای کشور به معنای حقیقی کلمه دست برتر ایجاد میکند، حرف نوی است که برای بشریت آورده و در مقابل دو مسیر شکسته خورده یا در حال اضمحلال سوسیالیست و لیبرالیسم، مسیری جدیدی را برای بشریت آورده و نوید بخش آینده ای روشن شده است.
سه خصوصیت دیگر گرچه می توانند عامل اقتدار و پیشرفت کشور باشند، لکن تا زمانی که در خدمت تفکر و گفتمانی جدیدی نباشد کشوری را خواهند ساخت مثل سایر کشور های پیشرفته؛ بلکه چون تفکرش را از جای دیگر وام گرفته است، کشوری پیشرفته خواهد شد که تحت سلطه آن مستکبرِ صاحب آن تفکر است. مثل کشورهایی نظیر ژاپن، کره، ترکیه، عربستان، هند، عراق و… که هرکدام از بعضی از این نعمات بهره مندند لکن چون این دارایی ها را در خدمت تفکری خاص نمی آورند و زندگی جدیدی برای بشریت نمی سازند، در نهایت نمی توانند دست برتر را در معادلات جهانی داشته باشند.
لذا مشکل اصلی دشمن با فکر «جمهوری اسلامی» است. الگوی لیبرال دموکراسی که غرب بر اساس آزادی و مردمی بودن برای مردم جهان پدید آورده و به وسیله آن همه را بنده خود کرده، با پیشرفت جمهوری اسلامی، که هم آزادی آن و هم مردمی بودن آن، بر خلاف مدل غربی، واقعی و حقیقی است، زیر سوال می رود و منحط خواهد شد و مردم جهان مسیری را در برابر خود خواهند دید که هم دنیایشان را به بهترین وجه تامین کرده و هم آرامش روحی و معنوی برایشان پدید آورده و هم معنویت و ارتباطشان با خدا را متصل کرده است.

🔸حضرت آقا در 1401/08/28فرمودند: «مشکل استکبار با جمهوری اسلامی این است که اگر جمهوری اسلامی، این نظام، پیشرفت بکند، رونق بگیرد، جلوه کند در دنیا، منطق لیبرال‌دموکراسی دنیای غرب باطل خواهد شد….با منطق لیبرال‌دموکراسی؛ یعنی گفتند آزادی و دموکراسی، آزادی و مردمی؛ با این عنوان، کشورها را تسخیر کردند؛ هم علیه آزادی، هم علیه مردمی بودن کشورها، هر چه توانستند کردند»
🌷

حفاظت شده: در جستجوی مصرع دوم!

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

چرخه ی پیشرفت در یک جمله

بسم الله الرحمن الرحیم

چرخه ی پیشرفت را در یک جمله انتقال دهیم

انجام این کار فواید ظریفی دارد، مثلا به ما این امکان را میدهد که خودمان را از منظر اشراف بر این مساله ارزیابی کنیم

یا ببینیم که چقدر هویت اصلی آن را تشخیص داده ایم

یا اینکه چقدر قدرت بیان و انتقال آن را داریم

و همین طور اینکه باعث میشود ما یک دور تمام دانایی خودمان از این ایده را مرور کنیم

و …

(این فواید را اگر میتوانید کمک کنید تا تکمیل کنیم)

 

اما چرخه ی پیشرفت را در یک جمله چه میتوان گفت؟

شاید این بیان بیان بدی نباشد:

تالیفی از ظرفیت های متکامل هم جبهه که سطوح مختلف یک حرکت رو به هدف را به طور متماسک و دائم تامین میکنند.

حفاظت شده: طرح یک پرسش!

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

آزاداندیشی ویژگی ذاتی انسان

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت۱64
#آزاداندیشی_ویژگی_ذاتی_انسان

انسان از تفکر جدا نیست و فصل اخیر انسان با حیوان همین قوه عاقله و تفکر است.
حتی انسان در سفیهانه ترین حالت ها و متحجر ترین زمان ها در حال اندیشه است اما آن چیزی که منجر به بروز این خطاها می شود استفاده از مواد غلط در استدلال است
اندیشه مساوی با استدلال است
شاید این شبهه ایجاد شود که با این تعریف از اندیشه فقط ما به گزاره ای می گویم آزاداندیشی که مطابق با واقع باشد و اگر خلاف این بود توهم است و اندیشه نیست
در جواب می گویم اگر ما عامدانه وآگاهانه گزاره غلطی را وارد استدلال کردیم و از آن نتیجه ای گرفتیم قطعا این اندیشه نیست ولی اگر سهوا از گزاره غلط استفاده کردیم به آن اندیشه می گویم .
زیرا انسان فطرتا به فکر حقیقت و کشف واقع است و دراین مسیر هیچ گاه خود را فریب نمی دهد تا حقیقت را نفهمد
حالا اگر در جامعه ما به سراغ سرکوب این ویژگی ذاتی کردیم و نگذاشتیم که به فعالیت خود ادامه بدهد بعدها هزینه های بیشتری را متحمل می شویم

هویت جامعه

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_163
#هویت_جامعه

▫️مرحوم شیخ الرئیس در فصل 23 از نمط دوم کتاب اشارات تحت عنوان:
في بيان كيفيّة تولّد المركّبات من الاصول الأربعة
(آخرین بحث های طبیعیات) نحوه شکل گیری مرکبات را (برای تبین نحوه تحقق مزاج) توضیح می دهند و مرحوم خواجه در تبین این عنوان می فرماید:
قد تبيّن- ممّا مضى- أنّ القول بالمزاج مبنيّ على القول بالاستحالة ؛ فإنّ الكيفيّة المسمّاة بالمزاج أنّما تتحصّل بعد استحالة الأركان و هو أيضا مبنيّ على القول بالكون فإنّ الأجزاء الناريّة المخالطة للمركّبات لا تهبط عن الأثير

یعنی استحاله شرط تحقق ترکیب است یعنی افراد آن حیث فردی خود را در ترکیب از دست می دهند و یک چیز جدیدی شکل می گیرد .

🔆هویت جامعه یک هویت جمعی ویک ترکیب حقیقی است.
یعنی :
حقیقت هر فرد در اجتماع
یک کل واحدی را به نام هویت اجتماعی تشکیل می دهد.
این حرف تا حدی قابل قبول و قابل درک است
اما فصل اخیر این اجتماع چیست؟
مثلا یک جامعه ی که 80 میلیون جمعیت دارد بروز و ظهور بیرونی اش چیست؟
او را به چه می شناسند ؟
فصل اخیر این جامعه چیست؟
مثلا اگر یک جامعه بیش از نیمی از آن را متدینین تشکیل بدهند و تعداد افراد بی ایمان و بی بندبارش کمتر از یک درصد باشند این یک جامعه ایمانی است؟
یعنی قائل به خلیط شویم و آن عنصری که غلبه دارد را به عنوان اسم و هویت جامعه انتخاب کنیم

یا نه این افراد با هویت های فردی وقتی در کنار هم قرار می گیرند هویت جدیدی را تشکیل می دهند یعنی تمام افراد ویژگی هایشان در هم ضرب و تقسیم و جمع و منها می شود
ویک ترکیب جدیدی را درست می کنند.

از بحث طبیعیات این تعمیم را می توان داد که ما ترکیب جامعه را و هویت اجتماعی را دو نوع می توانیم تحلیل کنیم .

در تحلیل‌های ما باید نقش دشمن پررنگ باشد

در تحلیل‌های ما باید نقش دشمن پررنگ و کلیدی باشد؛ در این یادداشت قصد دارم منطق پشت این اندیشه را تا حدودی بیان کنم.

ایرانِ اسلامی یک چالشی بزرگی دارد با مستکبرین، با دنیای استکبار؛ به این چالش و درگیری باید نگاه کلان داشت.

مشکل استکبار با جمهوری اسلامی این است که اگر جمهوری اسلامی، «پیشرفت» کند، رونق بگیرد، در دنیا بدرخشد، منطق «لیبرال‌دموکراسی» دنیای غرب باطل خواهد شد.

چرا «لیبرال‌دموکراسی» برای مستکبرین اینقدر اهمیت دارد؟

با منطق لیبرال‌دموکراسی، غربی‌ها توانستند حدود سه قرن همه‌ی دنیا را غارت کنند؛ یک جا گفتند اینجا آزادی نیست، وارد شدند؛ یک جا گفتند دموکراسی نیست، وارد شدند؛ به بهانه‌ی ایجاد دموکراسی و به بهانه‌هایی مانند این، اموال آن کشور را، خزائن آن کشور را، منابع آن کشور را غارت کردند بردند؛ اروپای فقیر ثروتمند شد، به قیمت به گِل نشستن بسیاری از کشورهای ثروتمند مثل هند. اگر کمی از تاریخ هند بخوانید و کمی هم از اوضاع امروز هند مطلع باشید، خواهید فهمید که این بدبختی و بی‌چارگی امروز هند از کجا ناشی می‌شود. اگر علاقه داشتید کتاب سه جلدی «نگاهی به تاریخ جهان» اثر نهرو را بخوانید.

یک نمونه دیگر که با همین منطق توسط مستکبرین نابود شد، همین کشور همسایه؛ افغانستان است. به بهانه‌های واهی ۲۱ سال دزدیدند و بردند و کشتند و نابودکردند و در نهایت هم مفتضحانه مجبور به ترک آنجا شدند.

حال اگر یک حکومتی و یک نظامی در دنیا به وجود بیاید که منطق «لیبرال‌دموکراسی» را رد کند و با یک منطق واقعی به مردم کشورش هویّت بدهد، آنها را زنده کند، آنها را بیدار کند، آنها را قوی کند و در مقابل لیبرال‌دموکراسی بِایستد، واضح است که این خود باعث شکست لبیرال‌دمکراسی است و مایه دلگرمی مستضعفین؛ و نظامی که با «پیشرفت» و موفقیت‌ِخود  آن‌منطق را درهم خواهد شکست، جمهوری اسلامی است.

لیبرال‌دموکراسی بر پایه‌ی «نفیِ دین» بنا شده بود، و جمهوری اسلامی بر پایه‌ی «دین» بنا شده؛ آنها ادّعای مردمی بودن کردند، و جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه یک «نظام مردمی» است. یک دلیل و شاهد هم برای مردمی بودن همین است که بعد از رحلت امام تا امروز، دولت‌هایی که در جمهوری اسلامی سر کار آمدند، هیچ دو دولتی از لحاظ فکری شبیه هم نبودند. یک دولت آمده، دولت بعدی با یک تفکّر دیگری سرِ کار آمده است.

مشکل غرب و استکبار با جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی در حال «پیشرفت» است، رونق میگیرد، و این پیشرفت را همه‌ی دنیا می‌بینند و به آن اعتراف میکنند و این برای غرب غیر قابل تحمّل است؛ این ریشه اصلی چالش و درگیری است؛ هرچند که در داخل هستند کسانی که تحت تاثیر تبلیغات این پیشرفت را نمی‌بینند و یا منکر آن هستند. این تحریم‌ها و این فشار‌ها هم به خاطر پیشرفت ایران است به خاطر قوی شدن ایران است، به خاطر ترس از ایران قوی و پیشرفته است؛ ایران قوی و پیشرفته که باعث تضعیف منطق و ابزار چپاول استکبار می‌شود. پس  چالش اصلی چالش «پیشرفت و عقبگرد» است. و خط مقدم این دشمنی هم آمریکا است.

چند نمونه از پیشرفت‌ها:
در همین چند هفته‌ای که اکثرا به مشغول به اغتشاشات بودیم، چندین پیشرفت در عرصه‌های مختلف داشته‌ایم که در ادامه اشاره‌ای به بعضی از آن‌ها می‌کنم؛ از شما تقاضا دارم منصفانه به این موارد را در ذهن خود مرور کنید و بگویید کدام یک از این‌ها پیشرفت نیست!
یکی از پیشرفت‌های بزرگی که در همین چند هفته رقم خورده است؛ دستیابی دانشمندان ایرانی به روشی جدید برای درمان سرطان خون می‌باشد، پیشرفت بعدی بومی‌سازی یک دستگاه کلیدی برای چاه‌های نفت و گاز، اقدام مهم بعدی افتتاح خطّ آهن بخش مهمّی از بلوچستان که در واقع خط شمال به جنوب است، خلیج فارس و عمان را به خزر وصل می‌شود، یک پیشرفت که باعث سوزش زیادی برای دشمنان داخلی و خارجی شده است راه‌اندازی پالایشگاه فراسرزمینی است، شش نیروگاه برق در همین چند هفته بهره‌برداری شده است، اگر به یاد داشته باشید همین چند سال اخیر دولت قبل در تابستان مشکل برق داشتیم و گاها در زمستان مشکل گاز. یکی از بزرگ‌ترین تلسکوپ‌های جهان در همین روز‌هایی که ما مشغول به «زن، فحشا، هرزگی» بودیم، رونمایی شد. از موشک ماهواره بر رونمایی شد. اگر واقعا به دنبال حقیقت هستید همین موشک هایپرسونیک را سرچ کنید و ببینید این چه فناوری است که به آن دست‌یافته‌ایم و وجدان‌تان را قاضی کنید که این‌ها پیشرفت هست یا نه؟!

منکر مشکلات نیستیم!
و البته که در واقعیت جامعه مشکلات هم هست؛ و عمده هم مشکلات اقتصادی هست و مهم‌ترین مشکل ما هم امروز مشکل اقتصادی است؛ چنانچه مشکل اقتصادی اختصاص به ایران ندارد البته شرایط ایران متفاوت است. و البته که دهه‌ی ۹۰ به لحاظ اقتصادی، وضعیت خوبی نداشتیم ولی از طرفی نباید تلاش‌هایی که در حال انجام است برای بهبود وضعیت اقتصادی را منکر شد، این بی‌انصافی است. و برای رفع این مشکل اقتصادی باید تلاش کرد اتفاقا باید همه بیایند پای کار حل این مشکل.

و امّا وظیفه در این مقطع چیست؟
فکر می‌کنم وظیفه در این مقطع کاملا روشن باشد؛ اینکه نقطه‌ی کلیدی «پیشرفت» است، و ایران اسلامی پیشرفته و قوی راه حل تمام چالش‌ها است؛ اینکه صحنه‌ی جهاد و مبارزه امروز، پیشرفت است؛ با مرور دوباره‌ی قلم‌فرسایی‌های بالا به این‌ نتیجه می‌توان رسید.
امروز باید به هر نحوی و در هر زمینه‌ای که امکانش را داریم مشغول پیشرفت و ساختن ایران شویم؛ ساختن ایران قوی و پیشرفته؛ و از طرفی هم باید پمپاژ امید کرد؛ چرا که نه تنها مبارزه خود نیازمند «امید» است بلکه دشمن برای مانع پیشرفت شدن، در حال ایجاد ناامیدی و یاس است؛ پس یک از صحنه‌های مبارزه می‌شود ایجاد امید و مقابله با ناامیدی‌ها. امید‌هایی که منجر به پیشرفت همه جانبه‌ی ایران اسلامی بشود؛ که جان مایه پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی، اراده‌ی ملی و مردم‌سالاری است.

مغزهای_پکیده

اشتباه نکنید…

اینجا حاشیه ی شهر تهران یا مشهد و اصفهان نیست که پادوهای طلبه و غیرطلبه ی نظام لیبرال و سوسیال، چشم بسته، بهانه ی کمبود زمین و زیرساختها را بهانه کنند و از نظامِ تصمیم گیرِ انقلابیهای_لیبرال دفاع کنند …
اینجا یک نقطه وسط بیابان دشت کویر است که از هر طرفش دهها و صدها کیلومتر زمین رها و بیابانی ست.
اینجا عوارضی قم-گرمسار است….
به کجا شکایت بریم و پیش چه نهادی ناله بزنیم که همینجا هم که برای چندتا کارگر عوارضی خانه ای ساخته شده زن و بچه های شان را از چند متر زمین و حیات خانه و باغچه که بتوانند در این غربت و تنهایی دو قدم راه بروند و نفس بکشند و نور ببینند محروم کرده اند…
تا کی قرار است بچه شیعه های امام زمان را از بازی کردن در زمینهایی که مال امامشان است محروم کنید و بچه ها را پای فضای مجازی پرخاشگر و زن ها را افسرده کنید..
دست از خیانت بردارید…
#مردم را خسته کرده اید…
کمی هم که شده مغزهای پکیده تان را از سیاستهای بچه‌های خائن شریف و نیلی و شیکاگو به سمت سیاستهای اقتصاد مقاومتی رهبری بچرخانید…