ظرف نشا عاقله فرهنگ

پس دریافت اهمیت و نیاز شدید به «عاقله‌ فرهنگ»؛ جای این تامل است که ظرف پدیدآیی و نشا این عصر مهم و کلیدی کجاست؟ لازم است محل نشا این پدیده‌ شناسایی شود و در ایجاد شرایط مساعد برای آن کوشش شود. در ادامه تلاشی می‌شود تا در ویژگی‌های «ظرف پدیدآیی» عاقله فرهنگ تامل شود؛

ظرف نشا عاقله فرهنگ، باید ثابت و جوشان باشد؛ بی‌ثباتی مانع رشد و شکل‌گیری این پدیده است و همچنین نیاز به جوشش هست؛ چیزی از جنس حیات بلکه حیات دائمی.

فضای «اداری»‌ به هیچ وجه توان نشا کردن این پدیده را ندارد و اصلا ظرف مناسبی نیست؛ فضای اداری «مهد» عقل نیست. عاقله‌ای که قرار است چشمه‌ی «دانایی» و چشمه «آگاهی» و چشمه‌ «عزم» باشد؛ در زیست بوم اداری و فضای کارمندی پدید نمی‌آید. حداقل جانب احتیاط این است که با دل نبستن به این فضا‌ها، زمان را هدر ندهیم.

در یادداشت قبل هم اشاره‌ای شد که «محیط‌های علمی» برای این منظور نارسایی دارند و فعلا نمی‌توان به آن‌ها چشم امید داشت؛ هر چند با تحول حوزه باید این حوزه‌های علمیه باشد که مهد و کانون این عاقله باشد.

نیاز به طراحی ظرفی است که این نخبگان را با یک مسئولیت بزرگ و عمیق تاریخی در خود بپذیرد و در واقع دالان رشد این عاقله باشد؛ همانگونه که حوزه یک دالان رشد است برای ما، نیاز است یک دالان رشد برای این عاقله طراحی شود البته جنس آن با دالان رشد امروزی حوزه بسیار متفاوت است.

حفاظت شده: عبرت 2

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

حفاظت شده: عبرت 1

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

فقدان عاقله فرهنگی، اصلی ترین معضل فرهنگ

💠فقدان عاقله فرهنگی، اصلی ترین معضل فرهنگ💠

🔻فرهنگ در نگاه اندیشمندان انقلاب اسلامی، زیربنای جامعه است. مهمترین هدف تشکیل حکومت است. برای حرکت در این عرصه مانند تمام عرصه ها نیازمند فکر، نیروی انسانی، امکانات و ایده هستیم.
🔹 فکر فرهنگی در لایه مبانی و بنیادین تا حدی وجود دارد. بیانات رهبر معظم در این زمینه تا مقدار زیادی از این نیاز را رفع کرده است. هرچند که در این زمینه کار وسیعتری باید انجام شود. یعنی باید این فکر، امتداد پیدا کند و معنای واقعی خودش را پیدا کند. که این تولید و امتداد اندیشه فرهنگی، خودش معضلی است که به نظر می رسد حل این مشکل نیز به همان راه حلی بر میگردد که در آخر به آن اشاره خواهیم کرد.
🔹 نیروی انسانی پا به کار در صحنه نیز تا حد بسیار خوبی در نسبت با دیگر ملتها وجود دارد. بعید به نظر می رسد کشوری مانند ایران، نیروی انسانی جوان انقلابی مخلص داشته باشد.
🔹 امکانات و بودجه هم به نظر کم نیست. یعنی به قدری نیست که نتوان کار فرهنگی کرد. امروزه بودجه های کلانی برای مصارف فرهنگی در وزارت فرهنگ و ارشاد و وزارت ورزش و صداوسیما و سازمان تبلیغات و قرارگاه قرب و… خرج میشود. بودجه های فراوانی در بسیج مساجد و بسیج دانشجویی و حوزه علمیه و سپاه خرج میشود. امکانات هم تا حد خوبی موجود است. از مساجد و سالن های دانشگاه و حوزه و غیره وجود دارد.
🔹 ایده هم ایده های متعددی در این سالها در بسیج و مساجد و سازمان تبلیغات برگزار شده. بعضی تا حدودی توفیقات موقت و مستمری داشته اند.

🔻در عین وجود این سرمایه ها اما صحنه حال حاضر فرهنگ کشور، پر است از ضعف و سستی و ناکارآمدی؛ پر است از تشتت و تکثر و واگرایی؛ پر است از تعویق و عقب گرد و ناکارآمدی. مسأله چیست؟ علت این مشکلات چیست؟ راه حل چه چیزی است؟ باید کجای ساختار فرهنگ را دست زد تا مشکل حل شود؟

🔻به نظر مشکل در ساختار و چینش عوامل موثر در فرهنگ است. ساختار فرهنگی، علاوه بر فکر و نیروی انسانی و امکانات و ایده ها، نیازمند عاقله ای است که امورات و سیاست های کلان این عرصه را سامان دهد. عاقله ای که تمام عناصر و نهادهای فرهنگی را مدیریت کند. جمعی که با هم فکری به افق های جدید دست یابند.
فقدان این عاقله ضربه های بسیار زیادی به پیشبرد فرهنگ زده است و میزند. و تا این مسأله حل نشود، وضعیت فرهنگ کشور به وضعیت مطلوبی نخواهد رسید.

در یادداشت بعدی به کارکردهای این عاقله می پردازیم.

حفاظت شده: دستگاه محاسباتی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

جایگاه و کیفیت ارتباط عاقله با رهبری انقلاب

به نظر میرسد عاقله فرهنگی نه فقط یکی از اجزای چرخه پیشرفت فرهنگی، بلکه روح جاری در تمام چرخه خواهد بود.
به عبارت دیگر لازمه قرار گرفتن در جایگاهی که عاقله در آن قرار گرفته این است که فقط در همان جایگاه نماند، بلکه عقلانیتی را تامین کند که در یکایک اجزای چرخه جاری شود.
از این جهت میتوان گفت جایگاه عاقله یک جایگاه فوق العاده است، تا جایی که ولی فقیه و حتی امام معصوم نیز متناسب با زیرساختی که عاقله پدید می آورد و کل چرخه با آن حرکت میکنند، پیش میروند.
در واقع امام، به خلاف لایه اموزش و پرورش و توصیه و توجیه سازی، در لایه عملیاتی خودش را ابتدای چرخه نمیبیند و جایگاه نخست خود را به عاقله میدهد و مسیر راه افتادن چرخه را ، از این طریق باز میکند.
از یک زاویه، کل چرخه فرهنگی را میتوان سیری برای رسیدن عاقله به رهبری انقلاب دانست. به این صورت که عاقله، ایده مادر را تولید میکند، بر اساس ایده مادر گفتمان ایجاد میشود، ذیل گفتمان طراحی های راهبردی شکل میگیرد، طراحی های راهبردی گفتمان قیام فرهنگی را غالب میکنند، قیام فرهنگی با قیام نخبگان همراه میشود ، ایشان حلقه های میانی راه می اندازند، حل مسئله و کادرسازی اتفاق می افتد، از همین مسیر علوم فرهنگی تدوین میشود و جمیع اینها روایت پیشرفت را میسازند و به عنوان یک سرمایه تقدیم رهبری انقلاب میشود.
این مسیری بود که باید عاقله طی کند تا به رهبری انقلاب دست بدهد.
سوالی که ایجاد میشود این است که مسیر دست دادن رهبری انقلاب به عاقله چیست ؟
نسبتی که در ابتدای چرخه پیشرفت فرهنگی ، بین خانه اول و خانه دوم باید ایجاد شود چگونه است ؟
آیا بیان رهنمود توسط مقام معظم رهبری به نقطه ای مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی این ربط را به نحو شایسته پدید می آورد ؟ آیا بین این دو نقطه نمیتوان نقاط دیگری را فرض نمود ؟

جایگاه عاقله فرهنگ و نسبت آن با حلقه میانی

💠جایگاه عاقله فرهنگ و نسبت آن با حلقه میانی💠

🔻اساسا با وجود جایگاه رهبری، عاقله فرهنگ چه نقشی در ساختار حکمرانی دارد؟ آیا رهبری خودش مستقیما نمی تواند مطلوبیت های در عرصه فرهنگ را توسط نهادهای فرهنگی و مردم، پیاده کند؟

🔻پر واضح است که امام جامعه که نگاهش هدف و روشش مردم سالاری است، نمی تواند به تنهایی همه اهداف را مشخص کند و به مردم و دستگاه ها ابلاغ کند. علاوه بر اینکه در عصر غیبت معصوم، ولی فقیه، اساسا در همه امور تخصص کامل را ندارد که بی نیاز از تمام دانشمندان و علما و نخبگان، خودش به تعیین هدف و راهبرد بپردازد.
لذا ولی فقیه در تمام عرصه ها نیازمند بازوانی قدرتمند برای اداره کشور است. چه در عرصه سیاست چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه فرهنگ که مهمترین عرصه جامعه اسلامی است.

🔻اگر عاقله فرهنگ نباشد، ارتباط بین امام امت و مردم، کمرنگ و ضعیف می شود. و اساسا مطالبات رهبری یا به مردم نمی رسد و یا در سطح نازلی به آنها می رسد. لذا اگر قائل باشیم که جامعه دارای سه لایه کلان امام و نخبگان (لایه میانی) و مردم است و لایه میانی خودش دارای چند لایه رتبی است، شاید بتوان گفت عاقله فرهنگی، بالاترین لایه در لایه میانی هستند.

🔻و اساسا حیات و پویایی لایه میانی نیز به همین عاقله فرهنگ مربوط است. جبهه سازی و گفتمان سازی میان نخبگان جامعه، توسط افراد عاقله فرهنگی، قابل پیگیری است.
این لایه هستند که هم باید از ذهن و فکر مردم استفاده کنند و هم باید از ذهن و اندیشه مردم محافظت کنند. هم تهدیدها و فرصت ها را از مردم دریافت کنند و هم از ظرفیت آنها برای حرکت و پیشرفت در این زمان ها استفاده کند.

جبهه انقلاب به تبیین نیاز دارد!

در سفر تبلیغی اخیری که به اصفهان داشتم، مسأله ای که به شدت نمایان بود، انفعال شدید نیروهای انقلابی و روشن نبودن اذهان انقلابیون، نسبت به اتفاقات اخیر بود.
اکثر دانشجویان و طلاب انقلابی تحلیل جامع و صحیحی درمورد اتفاقات اخیر و اقداماتی که باید صورت بگیرد، ندارند و صرفا هرکدام بر اساس تک گزاره ها و اخباری که شنیده اند، درمورد شرایط فعلی قضاوت می کنند. (مردم عادی و افرادی که جزو جبهه انقلاب محسوب نمی شوند، که دیگر جای خود!!)
ترس شدیدی که بر اذهان انقلابیون و مذهبی ها مستولی شده، مسأله دردناک دیگری است. اتفاقاتی که می شنوند، فقط کتک خوردن طلبه و زنان چادری، کشته شدن بسیجی و نیروهای انتظامی و امثال این اخبار است و هرلحظه ترس از بدتر شدن اوضاع و ناامن تر شدن شهرها دارند.
آنچه بنده در این دو روز مشاهده کردم، واقعا بغرنج بود. فضای غبارآلود فعلی که ناشی از عدم درک صحیح صحنه و نداشتن تحلیل استراتژیک است، مانع از این می شود که نیروهای انقلابی بتوانند کنش گری داشته باشند. لذا، کاملا منفعل و ترسان فقط شاکی بودند، که چرا این اغتشاشگران را، جمع می کنند و تا کی می خواهند با اینها مماشات کنند و … .
نزدیک دو ماه از آغاز این فتنه می گذرد و ما هنوز نتوانسته ایم در راستای تبیین شرایط فعلی گام خوبی برداریم! شوکه شدن در اوایل زمان وقوع هر اتفاقی طبیعیست و طبیعتا زمانی طول می کشد، تا بتوانیم از صحنه درک صحیح و جامعی داشته باشیم و بتوانیم وظیفه خود و میزان توانایی خود در کنشگری را مشخص کنیم. اما آیا از الآن شرایط بهتر می شود؟ آیا در این مدت توانسته ایم عملیات هایی برای رفع این فتنه طراحی کنیم، یا فقط به تماشا و افسوس خوردن مشغول بوده ایم؟
واقعا با این همه کم کاری و تساهل، چه نتیجه ای را انتظار می کشیم؟

آزاردهندگی کند شدن نقطه تأمین اصالت و اقتدار یک حرکت تمدنی (اندر مصائب در افق تمدنی نبودن حوزه‌های علمیه 1)

انقلاب اسلامی هدف و غایت خود را رسیدن به یک تمدن باشکوه اسلامی قرار داده است،

«دهه‌های آینده دهه‌های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید.» (بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی)

«یک عنصر دیگری که لازم است برای این حرکت، این است که این حرکت باید یک جهت‌گیری مشخّصی داشته باشد؛ یک جهت‌گیری منطقی و قابل قبول، که در حرکت عمومی ملّت ایران که ما داریم پیشنهاد می‌کنیم و مطرح میکنیم، این جهت‌گیری، جهت‌گیری به سمت جامعه‌ی اسلامی یا تمدّن اسلامی است؛ یعنی میخواهیم برویم به سمت تشکیل یک جامعه‌ی اسلامی؛ و حرکت عمومی، ما را باید به اینجا و در نهایت به یک تمدّن پیشرفته‌ی اسلامی برساند.» (بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان  با رهبر معظم انقلاب، 01/03/98)

هر حرکت تمدنی به دلیل پیچیدگی صحنه‌ای که با آن مواجه هست، نیازمند به پشتیبانی‌های متعددی است که مهمترین آنها‌ پشتیبانی تئوریک و نظری است، تمدن متفاوت با تعاریف متفاوتی از خدا و جهان و رابطه انسان با خدا و جهان، تعریفی که از انسان و سعادت انسان و مسیر رسیدن انسان به این سعادت و … به صحنه می‌آید.

تمدنی که ما هدف گرفته‌ایم یک تمدن اسلامی است و تمدن اسلامی باید مبتنی بر یک عقلانیت اسلامی شکل بگیرد، و اگر بخواهیم عقلانیتی اسلامی باشد باید مبتنی بر منابع اصیل اسلامی و نگاه‌های اسلامی به خدا و جهان و انسان و رابطه این‌ها شکل بگیرد؛

اگر یک پایگاه برای تأمین این اصالت‌ها بخواهیم معرفی کنیم، بی شک این پایگاه حرکت تمدنی انقلاب اسلامی چیزی جز حوزه‌های علمیه نخواهد بود؛ حوزه‌های علمیه است که به تراث علمی و معنوی شیعه وصل است و آن‌ها را به صورت عمیق و عریقی مورد تغذیه و کنکاش قرار می‌دهد و تلاش می‌کند نیروهایی که مسلط به این میراث علمی و معنوی شیعی ما که در طول قرون و اعصار پدید آمده است، را تربیت کند و انقلاب اسلامی ما هم اگر بخواهد اسلامی بماند و اگر بخواهد در حرکت اسلامی خود به سمت افق‌ها و غایات تمدنی حرکت کند، باید متکی به این میراث علمی و معنوی حرکت کند.

حوزه علمیه است که باید نظریات اسلامی را از منابع اصیل اسلامی استخراج کند، و برای زیستنی متفاوت مبتنی بر آرمان‌های اسلامی این انقلاب طرح و برنامه ارائه بدهد، حوزه علمیه است که باید طرحی برای زندگی انقلابی که همان حیات طیبه است ارائه بدهد و پشت این طرح بایستد تا به اجرا در بیاید.

اما متأسفانه با دلی غمبار باید گفت که حوزه علمیه در این مسیر بسیار کند حرکت می‌کند، طلبه‌ای که تربیت می‌کند، با این درد بزرگ که بناست از این میراث برای یک زیست تمدنی متفاوت سخن در منقار داشته باشی، تربیت نمی‌شود، در سبد تغذیه‌ای این طلبه منبعی برای تأمین این دردها و دغدغه‌ها وجود ندارد و طبعاً در آینده هم این نیرو قادر به تولید سخنی برای این حرکت تمدنی نیست، چون اساساً تولید فرع بر دردمندی و دغدغد چیزی را داشتن است، وقتی که این طلبه اساساً از این سؤال‌ها ندارد، پس پاسخی هم برای این سؤال‌ها تولید نخواهد کرد. بگذریم که سبد دانشی هم که برای طلاب چیده می‌شود سبدی است پر شده از علوم نقلی و خود این عامل جدی برای کندی و دوری طلبه از دردهای کلان اجتماعی شده است، فقه چون می‌خواهد متکفل جزئی ترین مسائل شود، در صورت غوطه وری طلبه در آن نگاه کلان و کلی نگر برای او شکل نمی‌گیرد، بگذریم که دانش‌های اسلامی همه با هم یک ترابط روشنی دارند و با خاموش یا کم نور شدن چشمه علوم عقلی در سبد تحصیلی طلبه همان دانش منقولی هم که می‌خواند کاملاً دور از آبادی و دور از حل مسئله‌های واقعی ولو فقهی است.

کار به جایی رسیده است که امروزه گره زدن هر مسئله و درد تمدنی انقلاب اسلامی به حوزه علمیه باعث کندی در مسیر پیشرفت آن خواهد شد و دردمندان حتی جلساتی که با حضور حوزویان روشن بین می خواهد برای دردهای بزرگ امروز ما تشکیل شود، را پیشنهاد می‌کنند که در آب و هوای قم نباشد تا فضای خسته و کندی که شکل گرفته اندیشمندان این جلسات را هم تحت تأثیر خود قرار ندهد.

مبانی مردم بنیادی در اسلام

مبانی مردم بنیادی در شریعت:

1- خواست و اراده ی #مشروع مردم #مظهر اراده ی حق تعالی است.(بیانات در 12 فروردین روز جمهوری اسلامی)

2- اراده ی خداوند به این تعلق گرفته است که مردم وارثان زمین باشند:
…حزب مستضعفین همان حزب الله است و موافق اراده ی خدای تبارک و تعالی است که مستضعفین وارث زمین باید بشوند…
مستضعفین همان خلیفه الله بر زمین هستند:
مستضعف؛ بالقوّه صاحب وراثت عالَم و خلیفةالله در زمین است
اسم بسیج کشور ما، [یعنی] مجموعه‌ی شما چیست؟ «نیروی مقاومت بسیج مستضعفین». مستضعفین چه کسانی هستند؟ مستضعفین را بد معنا میکنند؛ مستضعفین را به افراد فرودست یا حالا اخیراً -یعنی این چند سال اخیر باب شده- اقشار آسیب‌پذیر [معنا میکنند]، یعنی آسیب‌پذیران؛ نه، قرآن مستضعف را این نمیداند، قرآن میگوید: وَنُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوٰرِثین؛(۱) مستضعفین یعنی ائمّه و پیشوایان بالقوّه‌ی عالَم بشریّت؛ این معنای مستضعفین است: کسانی که وارثان زمین و همه‌ی موجودی زمین خواهند بود؛ بسیج مستضعفین این است. مستضعف یعنی آن کسی که بالقوّه صاحب وراثت عالَم است، بالقوّه خلیفةالله در زمین است،‌ بالقوّه امام و پیشوای عالَم بشریّت است
.۱۳۹۸/۰۹/۰۶
بیانات در دیدار بسیجیان

3- حکومت در اسلام با مفهوم ولایت شکل میگیرد و ولایت یک مفهوم دوطرفه است که یک طرفش مردم هستند و ولایت در فضای علقه و محبت و پیوند عمیق مردم با ولی تحقق پیدا میکند.
. ولايت، آن وقتى است كه ارتباط والى يا ولىّ، با مردمى كه ولايتِ بر آن‏هاست، يك ارتباط نزديك، صميمانه، محبّت‏آميز و همان‏طورى كه در مورد خود پيامبر وجود دارد. يعنى «بعث فيهم رسولا من انفسهم» يا «بعث منهم»: از خود آن‏ها كسى را مبعوث كرده است باشد؛ يعنى از خود مردم كسى باشد كه عهده‏دار مسأله‏ى ولايت و حكومت باشد. اساس كار در حاكميت اسلام اين است. .(6/2/76)
در زمينه ارتباطات داخلى، امت اسلام وقتى داراى ولايت به معناى قرآنى است كه كمال همبستگى و اتصال و ارتباط و اتحاد صفوف و فشردگى هرچه بيشتر آحاد و جناحهاى گوناگون را در خودش تأمين كند.(کتاب ولایت،ٌ38)

4- مشروعیت حاکمیت ولی فقیه و مسئولان علاوه بر تقوا در بیعت و مقبولیت و پیوند با مردم است:
منتها تقوا و عدالت هم بدون رأى و مقبوليت مردم كارايى ندارد. لذا رأى مردم هم لازم است. اسلام براى رأى مردم اهميت قائل است. فرق بين دمكراسى غربى و مردم‏سالارى دينى كه ما مطرح مى‏كنيم، همين‏جاست.(26/9/82)

5- مردم، وسیله یاری شدن جمهوری اسلامی توسط خداوند:

….جمهوری اسلامی هویتی غیر از هویت مردم و ایمان مردم و عزم مردم که ندارد. امروز هم همین جور است. ما کسی نیستیم، ما چیزی نیستیم؛ خدای متعال به وسیله‌ی این مردم و این دلهاست که این نظام را حمایت میکند؛ »هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین«.(۱) خداوند متعال به پیغمبرش میفرماید که پروردگار، تو را به وسیله‌ی مؤمنین یاری کرد. جمهوری اسلامی امروز هم همین جور است، آن روز هم همین جور بود. ما وسیله‌ی دیگری نداریم؛ وسیله، همین ایمانهای مردم است که از هر سلاحی کارآمدتر است، از هر وسیله‌ای مؤثرتر است
.۱۳۸۸/۱۱/۰۶
دیدار مردم مازندران در سالگرد حماسه شش بهمن

«عاقله‌ی فرهنگ» در حوزه و دانشگاه جوانه نمی‌زند!

پدیدآیی «عاقله‌ی فرهنگ» یک ظرف ویژه‌‌ای می‌خواهد؛ برای تشخیص این ظرف، نیاز به یک مطالعه جدی است تا ظرفی که در آن امکان پدیدآیی عاقله‌ی فرهنگ وجود دارد،‌ تشخیص داده شود. مانند نقطه تعادل یابی، نیاز است که نقطه و ظرفی که در آن امکان جوانه زدن این عنصر مهم وجود دارد، شناسایی شود.

یکی از ظرف‌هایی که نمی‌تواند عاقله‌ی فرهنگ پدید بیاورد، «محیط‌های علمی» است؛ یعنی حوزه و دانشگاه!

محیط‌های علمی ما «عزم» آفرین نیستند؛ این عاقله‌‌ای که به دنبال ظرفی برای پدیدآیی آن هستیم، چشمه‌ی عزم است و لذا نمی‌توان توقع داشت در محیطی که عزم تزریق نمی‌شود این عاقله بجوشد. محیط‌های علمی «عزم» کافی برای این منظور را در فضای خود منتشر نمی‌کنند.

برای کانون عزم شدن، نیاز است که کانون درد شد؛ و از آنجایی که حوزه و دانشگاه به خاطر فاصله‌ای که با «مسائل تمدنی» دارند، نمی‌توانند کانون درد‌های عمیق باشند و به تبع آن کانون جدی عزم نمی‌شوند.

نخبه کیست ؟ نخبگی چیست ؟ (4)

ابتدا گزاره ای مطرح شد که نخبه ها ناامیدترین قشر جامعه اند.
سپس مسئله ای پیدا شد که میگفت : چرا نخبگان ناامید هستند ؟ چطور میشود نخبگان را امیدوار ساخت ؟
برای وصول به پاسخ، بعد از تعریف متداول از نخبه، تحلیلی از چرایی این پدیده طرح شد. گفته شد که نخبگان کسانی هستند که درک بالاتری از عموم جامعه خود دارند و طبیعی ست که این افراد لایه های عمیق تری از مشکلات و موانع اجتماعی را مشاهده کنند و به همین مناسبت درد های عمیق تری را تجربه کنند و ناامید شوند.
اما قبل از اینکه به راه حل توجه شود، یکی از دوستان نکته ای را مطرح کردند که فهم از مسئله و طبعا پیشنهادی که برای حل ان ارائه خواهد شد مبتنی بر تعریف “نخبه” است.
لذا سعی شد تا ابتدا کمی دقیق تر معنای نخبه و نخبگی مورد بررسی قرار بگیرد و سپس مجددا سوال مطرح شود.
چرا نخبگان ناامید هستند ؟
اکنون میتوانیم پرسش را به شکل غنی تر مطرح کنیم و به حکم “حسن السوال نصف الجواب” به پاسخ نزدیک تر شویم.
میتوانیم بگوییم : چرا “کسانی که بیشترین و موثرترین خدمت را به طیف حاکمیتی الهی ارائه میدهند” نا امید هستند ؟
قبلا گفته شد که نخبه را مانند هر فضل دیگری میتوان مجازا به کسی که ظرفیت آن امر را دارد و از او توقع میرود نیز اطلاق کرد. لذا سوال بالا را میتوان اینگونه نیز مطرح نمود :
چرا “کسانی که میتوانند بیشترین و موثرترین خدمت را به طیف حاکمیتی الهی ارائه بدهند” ناامید هستند ؟
اتفاقا اولین مفهومی که به ذهن خطور میکند نیز همین اطلاق مجازی نخبه است. یعنی فردی امکان و استعداد خدمت شایان و موثر را دارد اما اینها بالفعل نشده است. طبیعتا یکی از علل ناامیدی او میتواند همین عدم فعلیت ها باشد.
اما بر فرض حقیق دانستن لفظ نخبه، پیشفرض سوال ما این خواهد بود که بخشی از کسانی که بالفعل در حال نخبگی یا همان ارائه خدمات موثر و ویژه به طیف حاکمیت الهی هستند نیز دچار ناامیدی میشوند. آیا این اتفاق ممکن است ؟ آیا میشود بدون امید، خدماتی را ارائه داد ؟ مگر فعل، آن هم چنین فعل ویژه و موثری بدون اراده و اراده بدون عزم و عزم بدون امید رخ میدهد ؟

یاران امام

یکی از مسائلی که به اندازه کافی به آن توجه نمی شود، اطرافیان حضرت امام است. کسانی که اگر نبودند، می توان گفت اصلا انقلاب رقم نمی خورد.
شخصیت هایی که طبعا همه در یک سطح نبودند و نقشی که در تحقق انقلاب داشتند، متفاوت بوده است.
اینکه شکل گیری شخصیت های این افراد چگونه بوده است، یا اینکه چگونه حضرت امام این افراد تربیت کرد، خیلی برای ما واضح نیست.
اینکه از سال 42 تا 57 چه تغییر و تحولاتی در این افراد پیش آمد و اینکه اصلا قبل از سال 42 هرکدام چه میزان با امام ارتباط داشتند، خیلی در فهم شیوه کادرسازی امام مؤثر است.
کسی مثل آقا که مثل آیت الله سبحانی در درس های فقهی امام شرکت نکرده و مثل بعضی از شاگردان حضرت امام، در درس های ایشان شرکت نکرده است، چگونه اینقدر به فهم امام نزدیک می شود؟
آیا کادرسازی امام به همین شیوه کادرسازی که به ذهن ما متبادر می شود، بوده است؟
آنچه مسلّم است، دو نکته است :
یکی اینکه امام بدون این یاران نمی توانست چنین انقلاب و تحول بزرگی را رقم بزند
دوم اینکه این بزرگواران بدون جمع شدن کنار هم و بدون قرار گرفتن در کنار امام، نمی توانستند چنین نقش هایی را ایفا کنند.

حوزه راهبر فرهنگ دینی

بسم الله الرحمن الرحیم

در عاقله فرهنگ میبایستی به نقش حوزه علمیه به عنوان متولی تولید فرهنگ دینی از دل منابع اسلامی و اقامه آن در جامعه توجه ویژه نمود بر این اساس به نظر میاید حوزه به عنوان یک نهاد علمی و فرهنگی متصل به تراث اسلامی نقش بی بدیلی در این عرصه به عهده دارد در همین راست مهم ترین نقش حوزه با رویکرد نخبگانی ایفای نقش راهبری و پشتیبانی فکری از سرچشه زلال معارف الهی از عاقله فرهنگ است به صورتی که با درک به موقع از نیازهای این عاقله تلاش نماید بر عمق بخشی این حرکت بی افزاید و او را از خطرات و انحرافات احتمالی مصون دارد و برنامه منسجم از مهد فرهنگ تا اقامه فرهنگ در جامعه طراحی و راهبری نماید.

مسجد مهد فرهنگ دینی

بسم الله الرحمن الرحیم

در عاقله فرهنگ یک سوال اساس این است که مهد شکل گیری چنین عاقله ای در نظام فرهنگی اسلام کجاست؟ به نظر میاید مساجد به عنوان مهم ترین پایگاه اجتماعی از منظر قرآن و روایات میبایستی به عنوان مهد فرهنگ در جامعه اسلامی شناخته شوند چرا که لازمه شکل گیری یک عاقله فرهنگی مشارکت حداکثری نخبگانی و عمومی مردم از طیف های مختلف در این عرصه میباشد و مسجد تنها پایگاه مطمئن برای تحقق چنین ماموریت خطیری میباشد

✅تعریف اصطلاحی احتکار و فلسفه حرمت آن

سم الله الرحمن الرحیم

 

🌿احتِکار نگهداری کالای ضروری در صورت کمیاب شدن آن در بازار با هدف فروختن آن به بهای بیشتر است. مشهور فقیهان شیعه احتکار را حرام و مربوط به کالاهای ضروری، به‌ویژه مواد خوراکی دانسته‌اند. البته برخی از فقیهان دایره حکم احتکار را گسترش داده و معتقدند احتکار همه کالاهای مورد نیاز جامعه را دربرمی‌گیرد.

🌿فلسفه حرمت احتکار، جلوگیری از اختلالِ نظام و ایجاد عسر و حرج برای مردم ذکر شده است.

🌿برای مقابله با احتکار به عنوان یک عامل مهم در کاهش عرضه و افزایش قیمت، از جانب شارع مقدس اهتمام ویژه ای صورت پذیرفته است چرا که این موضوع مستقیما با نظام اقتصادی اسلام و معیشت مسلمین عجین است و لذا حکم به حرمت این فعل اقتصادی مینماید که هم مجازات دنیوی برای آن لحاظ شده است و هم عقوبت اخروی

⬅️بنابراین احتکار یک مسئله در باب مکاسب محرمه محسوب میشود که ریشه در یک زذئله اخلاقی حرص و ولع به کسب مال بیشتر دارد

@mojtaba_amiri

✅ تامین معاش عزتمندانه در اسلام

سم الله الرحمن الرحیم

✳️وقتی #آیت_الله_جوادی_آملی می فرماید کشور را #کمیته_امدادی اداره نکنیم، یعنی اولویت اول این است مردم از کار خودشان درآمدی #عزت_مندانه داشته باشند. دادن یارانه آخرین گام است.

✅ از نگاه اسلامی اولویت‌های تامین معاش مردم به ترتیب زیر است:
1️⃣ توانمندسازی مردم برای کسب درآمد کافی از کار و تلاش
2️⃣ تامین مالی سرمایه فعالیت اقتصادی به روش مشارکتی
3️⃣ اعطای قرض الحسنه
4️⃣ دادن صدقه (یارانه)

🌿بنظر میاید براساس مراحل مطرح شده ضروریست با یک شیب ملایم یارانه ها به سمت توانمندسازی مردم سوق پیدا کند یعنی به گونه ای مهندسی معکوس شود و خوب است متولیان اقتصادی و سیاستگذاران ضمن ارائه راهکارهای کوتاه مدت جهت کاهش فشار اقتصادی مردم به ویژه قشر کم درآمد جامعه، زمینه را برای تولید ثروت پایدار و درآمد کافی را هم فراهم نماید چرا که توزیع درآمد به تنهایی نمیتواند مانع فقر شود بلکه میبایستی به سمت تولید ثروت با مالکیت عموم مردم حرکت نماییم.انشااالله

@mojtaba_amiri

✅بررسی لغوی و اصطلاحی کار در فرهنگ قرآنی و فرهنگ اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

🌿کار و تلاش از دیدگاه قرآن کریم:
در قرآن کریم کلمات زیر بیانگر کار و تلاش می‌باشد:
1ـ عمل:
یعنی کار، کردار، فعل این کلمه در قرآن 366 مورد آمده است.

2ـ کسب:
روزی جستن، حاصل کردن، شغل، پیشه این کلمات در قرآن 66 مرتبه آمده است.

3ـ سعی:
یعنی کوشیدن، کار کردن، عمل کردن. این کلمه نیز 30 با در قرآن ذکر شده است.

4ـ جهد:
یعنی کوشیدن، رنج بردن، سعی، تلاش، این کلمات با مشتقات آن 41 مورد آمده است.

5ـ فعل انجام دادن:
کار کردن، عمل، کار، کردار این کلمات نیز در قرآن 107 مورد آمده است.

6ـ شغل:
یعنی کار و پیشه و حرفه این کلمه با مشتقات آن نیز 2 مورد بیان شده است.

این کلمات در قرآن در مفهوم عام آن «کار» است که خود از اهمیت خاصی برخوردار است و وقتی کار و کوشش ارزش پیدا می‌کند که توأم با ایمان باشد. از آیات مختلف قرآن چنین می‌توان گرفت که کارگر به معنای عام به کسانی اطلاق می‌شود که با ایمان و اعتقاد از فکر و اعضاء و جوارح خود برای انجام هر کاری کمک می‌گیرند.

🌿معانی کار در فرهنگ اسلامی:
«کار در لغت فارسی در معانی مختلف استعمال شده است.
1 ـ به معنی شغل، عمل، پیشه بکار رفته است.
2 ـ رفتار و کردار
3 ـ آنچه در عالم خارج تحقق می‌یابد
4ـ ممارست، اشتغال، تمرین
5ـ حادثه
6ـ صنعت و هنر
7ـ رنج و زحمت
8ـ بنا و ساختمان
9ـ حاجت احتیاج
10 ـ وسیله معیشت»
«تمام این معنی و مفاهیم در معنای کار استعمال شده است و این امر نشان‌دهنده گستردگی و غنای بالای این کلمه در فرهنگ اسلامی می‌باشد.»

🍀انسان در نگرش اسلامی دارای کرامت و ارزش انسانی است و بر او بایسته است که پیش از هر چیز این کرامت ذاتی را در جهان هستی پاس دارد و از طرفی، کار از دیدگاه اسلام وظیفه طبیعی انسان، رمز رشد و پیشرفت فرد و جامعه، راز شادابی فرهنگ‌ها، شعار و شعور انسان توحید‌گرا، روح و جان دین محمد(ص) و پیشه شایسته کرداران خوبان بارگاه خداست.

✅راز ارتباط علم و گرسنگی در روایات چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

🌿عدَّةُ الدَّاعِی «1» ، أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع یَا دَاوُدُ إِنِّی وَضَعْتُ خَمْسَةً فِی خَمْسَةٍ وَ النَّاسُ یَطْلُبُونَهَا فِی خَمْسَةٍ غَیْرِهَا فَلَا یَجِدُونَهَا وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِی الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا یَجِدُونَهُ وَضَعْتُ الْعِزَّ فِی طَاعَتِی وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا یَجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ الْغِنَى فِی الْقَنَاعَةِ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی کَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا یَجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ رِضَایَ فِی سَخَطِ النَّفْسِ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی رِضَا النَّفْسِ فَلَا یَجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِی الْجَنَّةِ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهَا فِی الدُّنْیَا فَلَا یَجِدُونَهَا.(بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج 75، ص: 453)

🌿 خداوند به حضرت داود(ع) وحى کرد من پنج چیز را در پنج چیز قرار داده ام ولى مردم آن را در پنج چیز دیگر میجویند ولى نمى یابند. علم را در گرسنگى و کوشش قرار داده ام آنها در سیرى و آسایش مى جویند و نمى یابند.

🌿مقصود از گرسنگی با توجه به این که همراه با کوشش ذکر شده و در ادامه نیز آمده که مردم علم را در سیری و راحتی می جویند و نمی یابند،به نظر میاید تحمل مشکلات است یعنی علم با تن پروری و راحت طلبی میانه ای ندارد و کسی که طالب علم است باید سختی تحصیل و مشکلات آنرا تحمل کند معنای دیگری نیز روایت می تواند داشته باشد و آن این که مقصود از گرسنگی کم خوراکی باشد چون پرخوری موجب خواب زیاد و کندی ذهن می شود.

🌿بدیهی است اسلام با رفاه موافق است و اتفاقا شریعت اسلام به دنبال کسب رفاه عمومی میباشد اما با رفاه زدگی یا به عبارت قرآنی آن از مترفین شدن مخالف است و لذا آتچه موجب سلب توفیق در کسب علم نافع میشود این است که طالب علم گمان کند بدون زحمت و کوشش و با راحت طلبی و رفاه خواهی میتواند به این مهم دست یابد که این موضوع در لسان روایت و کلام علماء نیز به خوبی تبین شده است.

@mojtaba_amiri

✅چیستی اراده و عوامل تقویت آن

بسم الله الرحمن الرحیم

🌿اگر ما بخواهیم تصور درستی از اراده داشته باشیم،‌ لازم است انسان با اراده را بشناسیم. اراده یعنی خواستن و توانستن، از نظر اخلاقی کسی با اراده است که می خواهد از مرتبه بشریت به مرتبه انسانیت و قرب به خداوند عروج کند و در این راه تمام انتخاب‌ها و عملکردش بر اساس بینش و دانش و مطابق فطرت است نه میل و غرایز حیوانی و بشری.

🌿اسلام از انسان می خواهد که انسان شود و اراده قوی داشته باشد و زندگی اش را انسانی کند. احکام نورانی اسلام انسان ساز است، یعنی اراده انسانی را احیا می کند. تمام دین و آموزه های عقلانی و وحیانی آن برای این است که انسانیت و اراده انسانی را شکوفا نماید و آدمی را از بشریت و حیوانیت نجات دهد.

🌿جهاد اکبر، یعنی در درون انسان یک نبرد دائمی میان هویت بشری و هویت انسانی انسان همیشه درگیر است. همواره این دو در تضاد و کشمکش هستند، انسان می خواهد تابع عقل و منطق و فطرت خود باشد اما بشریت و حیوانیت او را وادار می کند تا از هوای نفس و شهوت و غضب و غریزه پیروی کند. انسان واقعی کسی است که در این جهاد اکبر پیروز شود و بر نفس خود غلبه نماید و از عقل و منطق تبعیت کند. انسانی که در مسیر کمال است، صاحب اراده است

🍀اما برای کسب اراده باید چه کار کرد؟ به نظر میاید بنا به سفارش برخی روایات و اساتید اخلاق نقطه عزیمت به این سمت نظم است و نظم آنچه همگان دوست دارند اما….

@mojtaba_amiri