آزاداندیشی؛ مدرن یا توحیدی؟

در یادداشت قبل «مدرنیته از کجا شروع شد؟» نگاهی گذرا به مدرنیته شد و بیان شد که مدرنیته با کنار گذاشتن خدا و بریدن اتصال به آسمان آغاز شد. در این آب و هوا برای است که اندیشه و تعقل و در ادامه تجربه مهم و پررنگ می‌شود. و و این گمان پیدید آمد که برای درست بکارگیری این فکر باید آن را از دین و سنت آزاد کرد؛ و لذا «آزاداندیشی» مطرح شد؛ این آزاداندیشی در واقع یعنی رهایی از دین و سنت گذشته بود که در واقع منظور دین مسحیت بوده است. حال اینجا سوالی که مطرح می‌شود این است که این آزاداندیشی تا چه اندازه می‌تواند مسئله‌ی یک موحّد باشد؟ آیا اساسا «آزاداندیشی» با «توحید» قابل جمع است؟ و به تعبیر دیگر آیا می‌توان ادعای «آزاداندیشی اسلامی» کرد؟ آیا «آزاداندیشی اسلامی» تعبیری پارادوکیسکال نیست؟

اجمالا اینگونه می‌توان پاسخ داد که «آزاداندیشی مدرن» و «آزاداندیشی توحیدی» تنها مشترک لفظی هستند؛ «آزاداندیشی» مانند دیگر شعار‌های فطری و بشری، توسط غرب مستکبر دزدیده شده است و در خدمت استعمار قرار گرفته است.

سوال چیست؟ و مسئله کدام است؟

تفاوت این دو بسیار به آزاداندیشی کمک می کند در بسیاری از موضوعات در گفتگو با دیگران برایمان کاملا روشن می شود که تعداد بسیار زیادی از سوالات وجود دارد که اصلا یا ریشه درواقعیت ندارند یا مسئله ای بسیار فرعی به حساب می آیند و البته این رسانه و بازی های رسانه ای است که به این سوالات هویتی دروغین داده است.

یکی از هوشمندی های بچه های انقلاب باید همین جا باشد که توان تمییز مسائل اصلی از  فرعی در هر موضوعی را داشته باشد.

مثال:

در موضوع استفاده از پلتفرم های ایرانی، برخی رسانه ها ‌علت عدم استقبال همه طیف های مردم را برخوردهای نیروهای امنیتی بر می شمارند. فعلا کاری به این ندارم که چرا این موصوعات تعیین تکلیف نمی شوند اما علت اصلی عدم استقبال تمام عیار مردم، مقایسه کارآمدی پلتفرم های داخلی نسبت به خارجی ست. یعنی اگر مطالبه ما حمایت دولت و دستگاه های حمایتی بر نقطه پشتیبانی همه جانبه از پلتفرم های داخلی باشد تا میزان کارآمدی در خدمت رسانی به حد ایده آلی برسد ما شاهد هجوم مردم ایران به سمت این پلتفرم ها خواهیم بود.

در واقع معتقدم که ناکارآمدی در واقعیت موجب عدم اعتماد می شود. یعنی مسائل واقعی اصلی ترین عامل در شکل گیری مسائل خودتحقیری ذهنی می باشند و بعد رسانه.

اما چرا ما در برخی از مسائل کارآمدی لازم را داریم اما باز احساس غرور و شادمانی نداریم.

این مسئله دارد این نکته را به مکا می آموزد که ایجاد یک گفتمان به اندازه و حتی دارای اهمیت بیشتر نسبت به حل واقعی یک  مسئله است.

عبرتی از بعثت حضرت موسی ع

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آقا در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن اشاراتی به بعثت حضرت موسی (ع) دارند، در آنجا یاد میکنند از آیه 20 سوره مبارکه شعراء که میفرماید «قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ» من آن کار را انجام دادم در حالیکه از گمراهان بودم.

حضرت آقا توضیحاتی دارند در مورد معنای «ضال» در اینجا که پس از مرور کوتاه ما وقع داستان حضرت موسی ع آن را عرض میکنم:

در داستان حضرت موسی ع میبینیم که ایشان سالها پیش از بعثت شان طی دو روز متوالی در دفاع از شخصی در دو دعوا شرکت میکنند؛ در روز اول کار دعوا به جایی میرسد که حضرت موسی ع مشتی به طرف مقابل میزنند و او در اثر این مشت جان خودش را از دست میدهد، اما در روز دوم داستان کمی پر مولفه تر میشود به این بیان که در روز دوم شخص مقابل در دعوا یک حرف تنبه برانگیزی میزند و اعتراضی به حضرت موسی ع میکند و میگوید «تو مصلح نیستی!» همچنین شخصی به ایشان خبر میدهد که چشم پرکن ها دنبال تو میگردند تا تو را بکشند و موسی ع به همین دلیل از آن شهر فرار میکند، و این فرار سر منشا یک سیر تربیتی برای تبدیل شدن از موسی ع در این موقف به یک پیامبر آن هم در موقف کلیم اللهی میشود.

پس از طی شدن این مراحل و مبعوث شدن ایشان و پس از شروع دعوت، ایشان همان آیه ی مذکور را میفرمایند.

اما چرا ایشان تعبیرشان از کاری که پیش از اینها و در برابر آن شخص کرده بودند این بود  که من در آن موقع گمراه بودم؟

از آیات شریفه و توضیحات حضرت آقا چنین بر می آید که حضرت موسی ع حتی سالها پیش از بعثت نیز یک فعالیت گسترده اجتماعی با داعیه اصلاح داشته است، اما او پس از این سیر تربیتی که بر او میگذرد متوجه میشود که چارچوب کاری اش و یا به تعبیر ما «طرح» اصلاحش درست نبوده است و نتیجه بخش نبوده، یکی از نشانه های این مهم این است که او به هنگام مواجهه با شخصی که بحث دارد و علی القاعده سوژه ی اصلاح است کارش به دعوا میشکد و او را میکشد؛ و این همان اشکالی است که شخص دوم فردای قتل به او کرده بود که تو با این وضع مواجهه ای که داری دروغ میگویی که مصلحی!

یکی از عبرت های این داستان این است که حتی شخصیتی با مشخصات حضرت موسی ع علیرغم دارا بودن مایه های بلند انسانی، و علیرغم جایگاه اجتماعی بالا و شناخت صحنه، و داشتن فعالیت اجتماعی و … نقشه ای که برای پیشبرد کارش میکشد نقشه ای نا مصیب است و خداوند باید جوری برای او تقدیر کند و او را تدبیر و تربیت کند که او بتواند به موفقیت دست یابد آنچنان که دست یافت.

البته اینکه فرایند تربیت ایشان چه بوده و چه اتفاقاتی افتاده است، خود بحثی جداگانه میطلبد…