دو نکته پیرامون تقریرر استاد از کنشگران عرصه گفتمان سازی

با توجه به جمع بندی استاد در جلسه اخیر دو نکته به ذهن حقیر می رسد:

۱. برای گفتمان سازی، در لایه مراجع علمی نیاز به رهبری علمی نداریم. همین قدر که نخبگان علمی در لایه وجود دارند و از مسائلی به آنها ارجاع میشود استقبال میکنند و پاسخ می گویند و در واقع پشتیبان لایه های بعدی هستند ، کافی ست.
اگر هر علمی داشتیم و جریان تولید علم را بر اسای نیاز های انقلاب رهبری می کرد که بسیار عالی و مفید است. لکن به کمتر از آن نیز می توان اکتفا کرد و با نخبگان علمی کار را پیش برد. به شزگرطی که رهبری فکری و فرهنگی به درسته کار خود را انجام دهند و نقش خود را به عنوان حلقه واسط بین نخبگان علمی و عینیت جامعه به درستی ایفا کنند.

۲. اگر رهبری فرهنگ را کار رهبر فرهنگی میدانیم، چه طور ایده اصلاحی را کار رهبر فکری میدانیم. تولید ایده اصلاحی و تولید ذیل آن، رهبری فرهنگ است و نمی تواند منفک از آن شود.

کنشگران عرصه گفتمان سازی

#آزمونک 5
#کنشگران_عرصه_گفتمان_سازی
#حسین_علیمردانی

در جزوه ی «زندگی مطلوب طلبه» آرایش مناسب نیروها اینطور بود:

جایگاه درست اجتماعی نقش رهبری دینی اجتماع (آرایش مناسب نیرو‌ها)

بحث چهارم درباره جایگاه درست اجتماعی نقش رهبری دینی اجتماع یا آرایش مناسب نیروهاست.

مقدمات بحث

مقدمه نخست

در بحث مقوله رهبری، یکی از بحث ها آرایش مناسب نیروهاست. تیپ تخصصی را تعریف کردیم و گفتیم در این زمینه مشکل داریم؛ درواقع، مسئله مهم این است که نیروهای ما آرایش مناسبی ندارند. این یک ایده است که اگر پذیرفته بشود، باید روی معماری اش کار کرد. کار کردن روی آرایش مناسب نیروها، وظیفه ای رهبرانه است.

مقدمه دوم

ما می خواهیم نیروهای خودمان را در سه محیط آرایش بدهیم: محیط عمومی جامعه، محیط دانشگاهی و محیط حوزه علمیه رسمی.

مقدمه سوم

هدف اصلی از این آرایش نیروها، شکل گیری جریان اجتماعی توفنده و بالنده ای است که مطيع و تحت نظارت رهبری باشد. این جریان باید به گونه ای معماری بشود که تحت فرمان رهبری باشد، وگرنه از سلامت کافی برخوردار نخواهد بود.

لایه‌های نیروی انسانی

سه سطح بن: رهبری، مراجع علمی و معنوی، شبكه نخبگانی با رویکرد عملیاتی

شبكه نخبگانی، نمایندگان هوشمندی، راه یابی و زمان شناسی حوزه هستند؛ هم اکنون در این زمینه افرادی هستند، ولی باید آرایش عملياتي ناظر به جریان بگیرند. این جریان مقدار چشمگیری از معضلات، مسئولیت ها و مسئله های نهضت را بررسی می کند و می کوشد تا آنها را برآورده کند؛ در تلاش است که چیست مسئله ها را بفهمد؟ مراجع علمی و معنوی به اندازه نخبگان به مسئله ها نزدیک نیستند؛ ولی یکی از لایه های ضروری حرکت هستند و حضوررشان تعریف کار را تغییر می دهد. کارهایی که مراجع علمی و معنوی می توانند بادعاکردن، رهنمود دادن، تأمین اندیشه پشتیبان و اینگونه مسائل، نخبگان را یاری کنند. آنان باطن نیرومند حوزه هستند و حرکت نباید منفصل از ایشان شکل بگیرد. رهبري نهضت که حکیم و فقيه جامعه ساز است؛ درواقع، شبیه ترین افراد به او، فضلای حوزوی هستند که حالت رهبری گرفته اند و آنها هم حکيمان فقيه جامعه ساز بودند.

دوسطح تنه: فضلای حوزه(رهبران فرهنگی)، طلبه های متخصص(مدیران فرهنگی)

دو سطحی که موتور محرک هستند عبارت است از: فضای حوزوی که رهبران فرهنگی یا حکیمان فقيه جامعه ساز هستند و باید چنین نقشی را بر عهده بگیرند. فضای حوزه، متن اصلی حرکت هستند و طلبه های متخصص که از سوی فضلای حوزوی پدید می آیند، متن فرعی اند. ایشان کسانی هستند که در محیطهای دانشگاهی حضور دارند و مدیرانی اند که فرهنگ میفهمند، گرایش های فرهنگی و تحلیل فرهنگی دارند؛ بلکه توان مهندسی و معماری فرهنگی دارند.

سه سطح شاخ و برگ: گروه طرح های اقدام(مدیران میانی)، نیروهای ویژه(تکنیسین ها) و عموم مؤمنان

گروه طرح های اقدام (مدیران میانی)

باید افرادی را از متن دانشگاه و حوزه و جامعه سازماندهی کنیم که امتداد عملیاتی حرکت محسوب می شوند. بخشی از این افراد، گروه های طرح های اقدام هستند. برای نمونه اگر قصد تحول در آموزش وپرورش را داریم، باید افرادی را برای آن فضا تربیت کنیم.

نیروهای ویژه (تکنیسین ها)

پس از سازمان دهی گروه طرح های اقدام، نوبت به نیروهای ویژه می رسد تا نیازهای فنی را برطرف کنند.

عموم مؤمنان

عموم مؤمنان سربازان اسلام هستند. اگر به این مرحله برسیم، بسیار باشکوه است و باید برنامه ریزی به گونه ای باشد که متن جامعه به حرکت بیفتد و در زندگی اش وارد شود.

پیش از انقلاب و پس از آن، نمونه های بسیار خوبی از حرکتها و خیزش های مردمی داشته ایم که حقیقت انقلاب را حامل و حافظ بوده اند، یعنی اگر انقلاب طراوت و حقیقت دارد، به دلیل وجود این افراد است. البته که انقلاب با کارگزارانی که هرلحظه به غرب و شرق مایل می شوند پیش نمی رود.

اگر چهار سطح این حرکت تأمین بشود، یعنی چهار سطح رهبری نهضت، مراجع علمی و معنوی، شبکه نخبگانی و فضلای حوزوی و سطح دانشگاهی نزدیک به فضای حوزوی با ایشان همراه شود، نهادی به نام «نهاد رهبری فرهنگی» پدید می آید. اگر این نهاد پدید بیاید، وضعیت تغییر کرده و همه افراد از سخنان هوشمندانه و شورآفرینی رهبری حمایت خواهند کرد.


در چرخه ی پیشرفت و ایده ی فرهنگی مادر هم این مراحل پیش بینی شده بود:


در حلقه ی اندیشه ی کلامی دوازده در گاه اثر گذاری پیش بینی شده بود:

جوانب فعالیت حلقه اندیشه کلامی:

  1. دوره آموزش مجازی: متمرکز > حلقه های استانی > مدرسه سایبری امام خمینی ره
  2. یادداشت روزانه: تمرینی > تأثیرات اولیه > تأثیرات حرفه ای
  3. یادداشت ماهانه: یادداشت > مقاله ی علمی ترویجی > مقاله ی علمی پژوهشی
  4. نشست: نشست حوزوی > نشست نخبگانی > کرسی های آزاداندیشی
  5. ویژه نامه: تمرینی، کل حلقه > مأموریتی > پرونده ویژه
  6. بانک مطلب: تمرینی > حرفه ای، فتوتی > حرفه ای، فراملی
  7. اعتکاف معرفتی: یک کتاب کلیدی > یک اندیشمند > یک جریان فکری
  8. فرزانه یاری: ارتباط سودمند > درگیری سودمند > رهبری فرهنگی
  9. سیر مطالعاتی: تک خوانی > انبوه خواهی > ب
  10. برنامه تلویزیونی
  11. سخنرانی/کارگاه
  12. نهضت مصاحبه

گستره مخاطبین درگاه های تأثیرگذاری هم به شکل زیر پیش بینی شده بود:

 

 

 

 

 

 

 

 

 


با توجه به موارد بالا کنشگران عرصه ی گفتمان سازی به صورت زیر تعریف می شود:

تقسیم کنشگران در فرآیند گفمان سازی:

1. رهبران علمی

آن دسته از دانشمندان حوزوی که در افق «اندیشه مکتب امام» تولید علم می کنند؛

آن دسته از بزرگان و نخبگان علمی که تولید علم ندارند و یا در افق «اندیشه مکتب امام» تولید علم نمی کنند از این دسته خارج هستند.

2. رهبران فکری

آن دسته از اندیشمندانی که درعین اتصال و تغذیه از تراث و دانش های تولید توسط رهبران علمی، دارای یک «ایده ی اصلاحی اجتماعی» می باشند.

آن دسته از اندیشمندانی که ایده ی اصلاحی ندارند، از این دسته خارج می شوند.

3. رهبران فرهنگی

آن دسته نخبگان فرهنگی که در عین اتصال کامل به اندیشه و ایده ی اصلاحی، در میدان در حال جریان سازی و رهبری عرصه ی فرهنگ نیز می باشند.

نخبگان فرهنگی که توان جریان سازی و سررشته داری جریان های اجتماعی را ندارند، داخل در رهبران فرهنگی نیستند.

4. رهبران تبلیغی

آن دسته از کنشگران عرصه ی فرهنگ که جریان سازی تبلیغی می کنند و خط دهی به مبلغین و هنرمندان می کنند.

5. مبلغین

کلیه مبلغین و هنرمندان که در امتداد این طرح قرار می گیرند و کنشگری می کنند.


به نظر می رسد این دسته بندی ناظر به لایه های دانش صورت گرفته و نهایتا طریقه تولید محتوای گفمانی را تصویر می کند.

شرمنده ی آن طلعه ی رشیده هستیم…

بسم الله الرحمن الرحیم

آدم وقتی به خودش که نگاه میکند و به گذران عمرش و به ناخالصی ها و پلیدی های باطنش، و بعد به این فکر میکند که پرونده اعمالش هفته ای دوبار محضر حضرت(عج) ارائه میشود، خیلی خجالت میکشد!

اکنون که ایشان در پس پرده ی غیب هستند و ما به ملاقات حضوری شان شرفیاب نمیشویم، اگر گناهی بکنیم یا کوتاهی ای بکنیم، یا کار بکنیم که خیلی خلاف مروت و منسوب بودن به ایشان باشد، ته دلمان یک جوری عذرخواهی میکنیم، و از ایشان میخواهیم برایمان استغفار کنند و خودشان هم ما را ببخشند؛ و ای بسا بارها و بارها همین اتفاق تکرار شود، شاید اصلا وضع جوری بشود که همین ته دلمان هم از عذرخواهی خجالت بکشیم و خودمان به خودمان بخندیم که دیگر عذرخواهی ات چیست؟

اما وقتی خدا لطف کند و ایشان ظهور کنند ما با این وضعیتی که داریم چگونه میتوانیم با ایشان تعامل کنیم؟

فکر میکنم در چنین شرایطی شاید از شرمندگی بمیریم! و آب شویم!

از اهل دلی شنیده بودم که میگفت در قیامت یکی از عذاب های برخی شیعیان این است که در عرق شرمشان در برابر امیرالمومنین علی(ع) غرق میشوند!!

 

خدایا! به حق مهدی صاحب الزمان روحی فداه، و به حق اجداد طاهرینش و مادرش فاطمه زهرا (س)، ما را شرمسار این خاندان مکن! و با لطف و کرم خودت ما و اعمال ما را مرضی رضای اون حضرات قرار بده و غفران خودت را همواره شامل حال ما کن!

 

اللهم اکحل ناظری بنظرة منی الیه…. و عجل فرجه!

رهبر فرهنگی، محور گفتمان سازی

بسم الله الرحمن الرحیم

  • گفتمان سازی یک پدیده انسانی است که توسط انسان خلق شده و بر روی انسان نیز اثر می گذارد ، این نکته باعث می شود نگاه سیستمی به آن دقیق نباشد.
  • در فرایند گفتمان سازی این گونه نیست که مراحل به صورت منظم و سیستمی پشت هم محقق شود و اصلا شاید چنین نگاهی به فرایند گفتمان سازی اشتباه باشد.
  • اما این را می توان ادعا کرد که در فرایند گفتمان سازی این رهبر فرهنگی است که در محور فرایند قرار دارد و این محور در تعامل با بال عملیات و اندیشه سعی می کند خلا نظر تا عمل را پوشش دهد.
  • به عبارت دیگر رهبران فرهنگی با فهم نیاز جامعه و عرضه آن بر لایه اندیشمندان سعی بر تامین خوراک  این لایه کرده و با پردازش آن، محتوا و مفاد گفتمانی مورد نیاز صحنه عملیات تامین می شود و توسط نیروهای تبلیغی سبب جریان سازی اجتماعی می شود.
  • این توضیح نشان دهنده آن است که در فرایند گفتمان سازی این رهبران فرهنگی هستند که کار را هدایت کرده و اساسا قوام گفتمان سازی به حضور آن ها بستگی دارد.

نیروهای گفتمان ساز

بسم الله الرحمن الرحیم

  • فرایند گفتمان سازی مراحل متعددی دارد و برای تحقق این مراحل به افراد و استعدادهای متنوعی احتیاج هست.
  • در لایه اول باید عده ای در مرحله دانش کار علمی کرده و ظرفیت های تراثی و دانشی را برای حل مسئله های اجتماعی آزاد کرده تا بعد در مرحله بعد اندیشمندان بتوانند با استفاده از تراث به روشنفکری دینی پرداخته و به یک ایده اصلاح اجتماعی دست یابند.
  • در مرحله بعد افرادی که عرصه فرهنگ را به خوبی می شناسند و از طرف دیگر فهم اندیشه برای آن ها میسور است به میدان آمده و سعی می کنند از دل اندیشه، راهبردهای محتوایی را اخذ کرده و به مفاد گفتمانی مطلوب دست پیدا کنند.
  • در لایه بعد موثرین عرصه تبلیغ با تبدیل این مفاد گفتمانی به خوراک های تبلیغی سعی بر جریان سازی تبلیغی کرده و فضای تبلیغ و جامعه را به این سمت سوق می دهند به عبارتی در این مرحله دغدغه اصلی چگونگی ذهن پروری می باشد.
  • و در مرحله آخر این مبلغان هستند که سعی بر ثمر رساندن این فرایند کرده و نتیجه آن گفتمان سازی آن اندیشه خواهد بود.
  • پس ما در چهار لایه دانشی ، اندیشه ای ، فرهنگی ، تبلیغی به نیروهای کارآمد محتاج هستیم اما این که برای تحقق گفتمان سازی این نیروها باید از جنس رهبر باشند و یا نخبه سوالی است مجزا. به عبارت دیگر اگر در برخی لایه ها فقط نخبه آن عرصه موجود باشد و رهبری در آن نباشد فرایند گفتمان سازی با مشکل رو به رو می شود ؟
  • به نظر می رسد توانایی آن که بتوان برای هر مرحله و لایه رهبرانی تصور کرد وجود دارد اما از حیث ضرورت فقط لایه فرهنگ است که احتیاج جدی به رهبری دارد چرا که بدون حضور رهبر فرهنگی سر رشته داری امور و جریان سازی اجتماعی تحقق نمی یابد، به بیان دیگر گفتمان سازی یک راه حل فرهنگی است برای حل مسئله های اجتماعی و این مسیر باید توسط یک رهبر فرهنگی، هدایت شود.

رهبر و مجری چه کسانی هستند؟

رهبر کیست و رهبران چه کسانی هستند؟

رهبر کسی است که سر رشته دار  یک دست امور  در ساحت اجتماع میباشد. اما سوال این است که چه کسی میتواتد سر رشته دار امور باشد وباید چه ویژیگی جوهری داشته باشد؟

بنظرم رهبر در تعریف قبل همان مصلح اجتماعی است. مصلح اجتماعی زمانی مصلح خوانده میشود که دارای یک ایده اصلاحی باشد. کسی که صاحب این ایده نیست و طبق یک ایده اصلاحی که تلقی به قبول کرده در صحنه عملیاتی را رقم میزند و آن عملیات یا ایده را اجرایی میکند بنظرم یک مجری است.

فاصله انداختن  بین مجری و رهبر باعث میشود که هرکسی را رهبر ندانیم و دائره آن را کاملا تضیغ کنیم. البته باید بدانیم که بعضا  مصلح اجتماعی کار مجری را هم انجام خواهد داد ولی او از ابتدا باید در طرح خود به مجری بیندیشد. یااین مجری بالفعل در بیرون موجود است یا به صورت بالقوه ظرفیت آن وجود دارد که باید طرح تربیتی این ظرفیت را لحاظ کرده باشد.

طیف های مختلفی را میتوان برای یک مجری در نظر گرفت.

طیفی که ایده و شخصیت یک مصلح را پذیرفته و تصمیم میگیرد ذهنیت جامعه را براساس آن ویرایش کند مجری گفتمان ساز است.

طیفی که خود را در داخل یک ایده و طرح راهبردی تعریف میکند و آنگاه به فکر امتداد بخشی به آن در ساحت اجتماع و تمدن است مجری یا همان دولت اسلامی است.

طیفی که در کار دانش و علم است و باز ایده اصلاحی یک مصلح را می‌پذیرد مجری علمی این ایده اصلاحی است. کار این مجری بدست گرفتن ایده اصلاحی درساحت علم و امتداد بخشی در ساحت علم است. مثلا شخصی در ساحت علم اقصاد و با رویکردی ویرایشگرایانه علم اقتصاد را در داخل ایده اصلاحی باز تعریف می‎‌کند. در اینجا ذکر دونکته لازم است:

  1. ایده اصلاحی هر چند از دانش های ما قبل خود تزریق میکند و از بیخ از دل سنت برآمده است اما از آنجا که طرحی برای آینده است، لذا سنت را باز تعریف جدی میکند. در دل این باز تعریف تمام علوم باید نسبت خود را با ایده اصلاحی معلوم کنند.پس باید گفت این مصلح برآمده از همین سنت ها و دانش ها در جایی بالتر از دانش ها قرار میگیرد و اساسا امکان امتداد بخشی را به وجود میاورد.توضیح آنکه اگر ما بخواهیم به تولید علم بیاندیشیم باید به این مساله توجه کنیم که امکان امتداد بخشی از کجا و در کجا وجود دارد؟ بنظرم تا زمانی که ما در پارادیم تجدد زیست میکنیم حرف از تولید علم یک بحث متناقض نما است به این دلیل که تجدد را یک پک و یک صورت واحد میدانیم که امکان جداسازی اجزای آن در عالم واقع وجود ندارد به همین دلیل علم موجود را نمیتوان و نباید خارج از پارادایم زیسته غرب در نظر گرفت. در این پاردایم بسط علم با تکنولوژِی و صنعت اتفاق افتاده و امکانی برای تولید علمی دیگر  باقی نیست. همچنین همین حرف را میتوان برای کسانی که صرفا خود را متعلق به عالم سنت می‎‌دانند زد.  از همین جا و با همین دغدغه ها  و در ارتیاط با همین صحنه است که ایده اصلاحی رقم میخورد. لذا رهبر کسی که این صحنه را میشناسد و مساله را درک کرده و برای آن پاسخی دارد.
  2. ما در این تعریف اصرار داریم که رهبر را صاحب ایده بدانیم و لذا باید از مجری فاصله انداخت. اما باید به این نکته دقت داشت که اساسا ما دارای یک ایده کلان و یک طرح راهبردی هستیم. این همان ایده مادری است که طرح کلی آن را باید در قرآن جستجو کرد. اما همین ایده و طرح راهبردی کلان وقتی در موقعیت و در یک تاریخ خاص قرار میگیرد باید برای پیشبرد این طرح یک طرحی متناسب با زمان و زمینه خود داشته باشد. این شخص که این طرح و ایده اصلاحی را به صحنه میاورد پیامبر میدانم. پیامبر دارای یک طرح راهبردی است که میخ.اهد آن را سرشته داری کند. بقیه یا داخل در این طرحند و برای تحقق آن میکوشند و یا طرح دیگری را مستقل از پیامبر به صحنه میاورند. حال هر کسی که به این جایگاه ومنزلت و نگاه برسد یک رهبر وپیامبر عصر خویش است و کار پیامبرگونه میکند.
  3. بنظرم تقسیم پارسونزی که فرهنگ را از سیاست و اقتصاد جدا میکند براساس اصول ومبانی خاصی شکل گرفته و قابل خدشه است. لذا ما یک رهبر فرهنگی و یا یک رهبر سیاسی و یا یک رهبر اقتصادی نداریم. بلکه شاید بباید گفت تنها یک رهبر و رهبری بیشتر نداریم

تأملی پیرامون لایه‌بندی کنشگران گفتمان سازی

بسم الله الرحمن الرحیم

محور کجاست؟

در گفتمان سازی محور کیست؟

چه کسی اراده کرده یک گفتمان محقق شود؟ (هر پدیده انسانی، تا وقتی یک شخص نباشد که اراده کند، اعضا و اجزا، منسجم نمی شوند تا آن پدیده اتفاق بیافتد.)

چه کسی ساختاری برای گفتمان ترسیم می کند، افراد را می چیند، به هر کس نقشی می سپارد، و دائما نظارت و پیگیری دارد که گفتمان محقق شود؟

جایگاه این کسی که اراده کرده، کجا است؟ آیا نقش رهبری فکری با اوست؟ آیا نقش رهبری فرهنگی با اوست؟ یا اصلا فراتر از این لایه بندی ها قرار دارد.

به نظر من که جایگاه کسی که اراده کرده، فراتر است. به صورت مستقیم با تک تک این لایه ها ارتباط دارد. و برای هر کدام مشخص می کند که چطور در لایه خود نقش ایفا کنند، تا غرض از گفتمان سازی در آن لایه حاصل شود.

اگر گفتمان سازی بخواهد محقق شود، در لایه رهبری فکری، کسی که آنجا فعال شده، باید یک کار خاصی انجام دهد، نه هر کاری که مربوط به رهبری فکری است. یک کار خاص در لایه رهبری علمی که پروژه گفتمان سازی را جلو ببرد. آن کار را به عنوان یکی از اجزای پازل گفتمان سازی انجام می دهد. وقتی با این حیثیت در نظر می گیرد، خیلی متفاوت می شود، تا زمانی که این حیثیت را نداده، و به صورت رها و بی طرح، مشغول رهبری علمی خود است.

این که کار رهبری علمی، چطور می تواند به گفتمان سازی کمک کند، و کجای پازل را تکمیل می کند، توسط این کسی که اراده کرده گفتمان سازی محقق شود، باید برای او تبیین گردد. واضح بشود. تا وقتی واضح نشود، دقیق و نقطه‌زن نمی تواند آن طور که صاحب اراده گفتمان سازی می خواهد، پروژه را جلو ببرد.

اصلا می خواهم بگویم که صاحب اراده است، و طرحی که او ریخته، که نقشه را جلو می برد. هر کس هم می خواهد در این طرح، نقشی را قبول کند، هر چه دقیقتر بداند جایگاهش چیست و چه وظیفه ای در این طرح به او محول شده، بهتر می تواند نقشش را ایفا کند.

به نظرم این نگاه که گفتمان سازی، مثل یک چرخه است، فعالش کنیم، خودکار و خود‌به‌خود به حرکت خود ادامه می دهد، یک نگاه خام است. دائما نیاز به رسیدگی دارد. حتی باید گفت نیاز به رسیدگی بیش از فعالیت هر یک از لایه ها است.

در مباحثه دوستان، نقش این رسیدگی را کمرنگ دیدم. و اصلا حتی جایگاهی برای آن در طرح ها، دیده نشد.

باید مشخص شود که نوع ارتباط و کمکی که این صاحب اراده، به هر لایه دارد، به چه نحوی است.

نکته دیگر این است که نوع ارتباط لایه ها با هم به چه نحو است؟

آیا می توان به صورت شاخه ای ترسیم کرد که هر کس از چه افرادی خط گرفته است؟ یا باید طبقات را تشخیص داد، و در هر طبقه، متناسب با نقش خودشان، نیازهایشان را پاسخ گفت، تا به طور طبیعی آن واکنشی که انتظار داریم در هر طبقه را انجام دهند.

یعنی چی؟ مثال می زنم. بر فرض آ.پناهیان را در جایگاه رهبری تبلیغی می دانیم. طبیعتا برای اینکه او بتواند نقشش را به خوبی در این طرح گفتمان سازی ایفا کند، نیازهایی به لایه قبلی (رهبری فرهنگی) دارد. آیا قرار است که از شخص مشخصی این را دریافت کند. مثلا بگوییم در طرح ما، 50 نفر در لایه رهبری فرهنگی فعال شده اند، اگر می خواهی در طرح ما بازی کنی، باید به یکی از این 50 نفر متصل شوی.

یا اینکه می گوییم در لایه رهبری فرهنگی، به صورت ابری معلوم است که افرادی که آ.پناهیان به آنها مراجعه می کند برای تأمین نیازهایی که به لایه رهبری فکری دارد، چه کسانی هستند. ما برای فعال کردن لایه رهبری فرهنگی، سراغ آن دسته افراد مورد مراجعه می رویم، و آنها را به تدریج با طرح خودمان توجیه می کنیم. دیگر لازم نیست به آ.پناهیان بگوییم به کی مراجعه کن، بلکه بدون اینکه احساس کند دارد تأثیر می گیرد، از لایه رهبری فرهنگی مورد نظر ما، تأثیر می گیرد.

البته باز تأکید می کنم که چه به این نحو باشد که بدانند دارند تأثیر می گیرند، یا ندانند که دارند تأثیر می گیرند، در هر صورت، باید این طرح گفتمان سازی را بدانند، تا بتوانند به درستی در این طرح بازی کنند. این صحیح نیست که نقشه ای داریم که افراد بدون آنکه بدانند، در آن بازی می کنند و آن را جلو می برند. این بهره‌وری طرح را پایین می آورد. هر کس در نقش خود متمرکز نمی شود. (البته در مقابل هم اگر بخواهیم نقش ها و طرح را خودآگاه برای افراد کنیم، و اختیار و انتخاب را برای آنها فعال کنیم، امکان مقابله و گارد گرفتن وجود دارد. که برای آن هم باید فکری کرد.)