نقش عاقله فرهنگی در جامعه

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت۱60
#ایده_فرهنگی_مادر
#عاقله_فرهنگی

یکی از حلقه های مفقوده در مدیریت جامعه عاقله فرهنگی است یعنی یک جمعی که به علت فهم های راقی و عمیق جان کلام امام را متوجه می شوند و پروژه های رهبر امت را می دانند
حالا وظیفه این جمع چیست ؟
این است که این فهم را به کف جامعه برسانند
اگر بتوانند تبدیل به قانون بکنند حرف را به تمام اقشار و اصناف جامعه برسانند
به دکتر به راننده تاکسی به دانشمند و دانشجو و معلم و غیره بگویند وظیفه اشان چیست

اهمیت این جمع کی مشخص می شود وقتی که ما از آن محروم باشیم
آن وقت می بینیم که رهبر یک حرفی می زند ولی هیچ اتفاقی در جامعه نمی افتد نهایتا چند بنر در سطح شهر تغییر می کند و هیچ اتفاق دیگری نخواهد افتاد

اینجا نقش این گروه مشخص می شود که یک جمعی باید این حرف را به دل صحنه ببرد یک جمعی باید باشد که ترجمه سبک زندگی کند این بیان را یک جمعی باید باشد که بگوید وظیفه هر قشری در قبال این سخن چیست

بلاتشبیه نقش این جمع به یک جهت شبیه کار انبیا است یعنی یک واسطه ای هستند بین خالق و مخلوق وحی را به مردم میرسانند
وباعث تنظیم این رابطه می باشند
طبیعتا افرادی که این نقش را باید ایفا کنند یک سری ویژگی های باید داشته باشند
باید از جهت ایمانی و وفهم امام و رهبر راسخ باشند
باید در بیان قوی باشند باید بدون هیچ چشم داشتی و لنگ بودجه بودن فقط به این وظیفه خود برسند برایشان پست و بودجه مطرح نباشد یک جمعی با روحیه جهادی و انقلابی شبیه رزمندگان 8 سال دفاع مقدس با دست خالی ودلی سرشار از ایمان چون وظیفه آنها دفاع از ایران بود تا پای جان جنگیدن
جمعی که ناملایمات روزگار و سختی شرایط آنها را از هدف اصلی منحرف نکند
این ویژگی این جمع است
وقتی این عاقله تشکیل شود وبه کار خود برسد ما دیگر با هدر رفت ظرفیت ها و منابع کشور نیستیم
این جمعه نه تنها کشور را در مسیر پیشرفت هدایت می کند بلکه با کمی درایت می تواند جبهه مقاومت و همسایه های ما را نیز در بازی ما بیاورد
و این جمع متشکل از نقش های مختلف اجتماعی است
در این جمع از روحانیت از اساتید دانشگاه از نخبگان،دانشمندان،معلمان و … هستند
که چون فهم عمیق و راقی دارند در این جایگاه قرار گرفته اند .
امام سجاد (ع) فرمودند:

«عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَةِ وَ الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ»

ترجمه حدیث:

نشانه‏‌هاى مؤمن پنج چیز است‏: پرهيزكارى در خلوت و صدقه دادن در تنگدستى و شكيبایى در ناگوارى و بردبارى در حال خشم و راست گفتن به هنگام ترس.

ماهیت شناسی سلبریتی، نقطه اثرگذاری تمدن غرب در عصرحاضر

در یادداشت های گذشته در بحث لایه های حوادث اجتماعی، توضیح داده شد که هر پدیده ای را باید متناسب لایه ای که در آن قرار می گیرد تحلیل کرد و جابه‌جایی نظرگاه در هر یک از این لایه ها قطعا تحلیلی ناقص، غیر مطابق با واقع و نارسا را خروجی می دهد.

از طرف دیگر توضیح داده شد که هر پدیده ای زاییده یک تمدن است و باید متناسب در هر لایه ای که قرار می گیرد، زمینه تمدنی آن پدیده و دسترسی هایی که آن تمدن برایش ایجاد می کند را در نظر گرفت و ضریب دهی آن را تحت یک تمدن ترجمه کرد و نشان داد.

یکی از پدیده های زاییده‌ی عصر حاضر تمدن غرب، حادثه ای راهبردی به نام «سلبریتی» است. شاید از آن جهت که «سلبریتی» معمولا به صورت یک پدیده ای هم چون سوپر استارهای سینما در ذهن حاضر شده است، برای جامعه شناسانی که اساسا حساسیتی بر روی تحرکات تمدن غرب ندارد، توجه ویژه ای ایجاد نکرده است که بخواهند این پدیده را قدری ماهیت شناسی کنند.

در تعریف سلبریتی، دیکشنری کمبریج انگلیس اینگونه آورده است:

«کسی که مشهور است و خاص بودنی در تجارت های با تم سرگرمی دارد»

البته تعریف های متعددی از سلبریتی شده است اما بهترین تعریفی که جامعیت و مانعیت خوبی دارد همین تعریفی است که کمبریج ارائه کرده است. این تعریف به خوبی بیان می دارد که اولا باید بپذیریم که صرف مشهور بودن موجب شکل گیری پدیده سلبریتی نمی شود. زیرا که غرب برای شهرت کلمه ای دارد به نام «famous» و این کلمه با «celebrity» متفاوت است به تعبیری دیگر غرب تفاوت بین شهرت و سلبره شدن را قائل است و رابطه این دو پدیده عموم و خصوص مطلق است یعنی همه سلبریتی ها مشهور هستند اما هر مشهوری لزوما سلبریتی نیست.

شهرت حوزه های متعددی دارد ، شهرتها اساسا یک خاص بودن را در خود دارند که این خاص بودن باید معنا گردد تا قبل از به وجود آمدن پدیده سلبریتی شهرت ها با زحمت، تلاش و حتی می توان گفت به زبان عامیانه با جان کندن رقم می خورند لذا می بینیم که یک ورزشکار مشهور به دلیل زحمت زیادی که در حوزه ورزشی خود می کشد و شهرت پیدا می کند یا یک بازیگر سینمایی به همین نحو و حوزه های دیگر نیز همین گونه است.این گونه شهرت در دل خود و فرای از توانایی منحصر به فردی که با زحمت و تلاش موجب دیده شدن شده است، یک پیام و معنایی را به مخاطب خود(افرادی که او را مورد توجه و دیدن قرار دادند و اساسا به دلیل همین دیده شدن صدق مشهور بودن می کند) منتقل می کند، به فرض مثال یک ورزشکار مشهور که خاص بودنش فلان مهارت ورزشی در حد اعلی می باشد به مخاطبان خود پیام پیروزی، امید و قدرت که با زحمت و سختی همراه است را منتقل می کند. البته هر کدام از این مفاهیم نیز جدا از اینکه تحت سیطره یک تمدن معنا می شود، پیوست های مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و… یک تمدن را هم به همراه دارد.

اگر همین شهرت را به جایی برسانیم که از پیام تهی گردد، و صرف دیده شدن موضوعیت پیدا کند، شهرت باید خاص بودنش را از نقطه ای تامین کند که این منبع همان، شهوت دیده شدن است. لذا در پدیده سلبریتی این شهوت با نمایش غیرواقعی خود را بالا آورده و توجه اذهان را به خود جذب خواهد کرد.

این یادداشت ادامه دارد…

دستگاه محاسباتی و تحلیل حوادث جاری3، قیام 19 دی

حضرت آقا میفرمایند: «در دهم دی ماه سال ۵۶، رئیس‌جمهور آمریکا آمد در تهران و یک نطق غرّائی(۱) کرد در تمجید اغراق‌آمیز و دروغین از محمّدرضا. در این نطق غرّاء گفت «ایران جزیره‌ی ثبات است»؛ یعنی چه؟ یعنی خیال آمریکا از ایرانِ وابسته و مسئولان نوکرمَآب ایران آسوده است؛ اینجا جزیره‌ی ثبات است -این مال دهم دی ماه است- دَه روز نشده بود که قضیّه‌ی قم اتّفاق افتاد و نوزدهم دی ماه مردم قم قیام کردند، حرکت کردند، با جان خود، با تن خود علیه آن رژیم ظالم و وابسته و فاسد به میدان آمدند. دستگاه محاسباتی آمریکا و غرب این است؛»

این اتفاقات در حالی است که حضرت امام در نامه هایی که پیش از این و در پاسخ به سوالات یا تسلیت های وارده بخاطر شهادت اقا مصطفی میدهند چند مرتبه خبر از سقوط قریب الوقوع رژیم پهلوی میدهند. (مثلا صحیفه امام ج 3 ص 258 )

حضرت آقا میفرمایند : «قیام مردم قم صف‌بندیِ دو دستگاه محاسباتی، صف‌بندی دو نظام معرفتی، صف‌بندی دو الگوی تحلیلی در مقابل یکدیگر را نشان داد: یکی نظام معرفتی لیبرال‌دموکراسیِ دروغینِ پای‌درگِل غربی، یکی نظام معرفتیِ توحیدیِ اسلامی؛ تقابل دو دستگاه پیش‌بینی و تقویم و محاسباتی را نشان داد»

اما پرسش اصلی اینجاست که دستگاه محاسباتی ایشان چگونه این پیش بینی را کرده است؟

خود حضرت آقا در جای دیگری به این مساله پرداخته اند و آن را توضیح میدهند.
در یادداشت های بعدی اشاره خواهم کرد…

( این یادداشت ها چون همراه با مراجعه به منابع است کمی وقت گیر اند تا نوشته شوند )

حفاظت شده: حکمت چیست و کجاست

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

طرح راهبردی حضرت امام ، انتظار یا انقلاب؟

بسم الله الرحمن الرحیم

  • حضرت امام خمینی ره ، در حرکت و طرح راهبردی خویش برای جامعه ایران کدام یک از اندیشه ها را انتخاب کرده اند ؟ انتظار یا انقلاب ؟
  • مفهوم انتظار یک از مفاهیمی است که در اندیشه شیعی جایگاه ویژه ای دارد. اما وقتی به آن دوره از جامعه برمیگردیم می فهمیم که در آن دوره به سبب فعالیت های انجمن حجتیه و هویت تاریخی جامعه ایران، مفهوم انتظار معنایی غلط در جامعه داشته است. انتظار به سکون و انفعال محض تبدیل شده بود و این تقریر از انتظار با اندیشه اسلام ناب در تعارض بود. انتظار در اندیشه امامین انقلاب را می توان با بیان خود مقام معظم رهبری شناخت.
  • انتظار فرج را افضل اعمال دانسته‌اند؛ معلوم میشود انتظار، یک عمل است، بی عملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی این‌که دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. انتظار یک عمل است، یک آماده‌سازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایی است در همه‌ی زمینه‌ها. این، در واقع تفسیر این آیات کریمه‌ی قرآنی است که: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین ( بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه شعبان – 1384/06/29 )
  • با این توصیف اما امام این را می فهمد که نمی تواند به سرعت این مفهوم را در ذهن جامعه تغییر دهد لذا به جای دست گذاری بر روی مفهوم انتظار برای طرح رهبری خویش از مفهوم انقلاب و قیام استفاده میکند.
  • این یک انتخاب هوشمندانه و راهبردی از حضرت امام می باشد. امام سعی می کند با مفهوم انقلاب و قیام مردم را به سمت انتظار واقعی سوق دهد. این همان هنر حضرت امام می باشد. حضرت امام بدون آن که مفهوم انتظار را در جامعه ایران گفتمان کند ، اما انتظار واقعی و حقیقی را در جامعه ایران محقق کرد چرا که انتظار واقعی همان انقلاب و قیام می باشد.
  • و شاید بتوان گفت که عدم توجه بیش از اندازه به مقوله مهدویت و انتظار در اندیشه حضرت امام یک انتخاب راهبردی می باشد برای حرکت جامعه به سمت حقیقت مفهوم انتظار.

حکمت و رهبری

با توجه به بحثی که جناب استاد فلاح در باب حکمت داشتند و تاکید بر اینکه حکمت موهبتی الهی است که به زیست فرد نیز وابستگی بسیار دارد، میتوان نکاتی را در زمینه ملزومات رهبری اصطیاد کرد.
با توجه به اینکه حکمت برای ولی فقیه لازم و ضروری است و در مسیر ها و گره ها مسیر را به او می نماید، میتوان حدی از حکمت برای رهبری جمع های اسلامی در لایه های دیگر نیز ضروری دانست.
و از آنجا که حکمت به سبک زندگی انسان گره خورده است،‌ کسی که رهبری را هدف گرفته است و برای رشد خودش در آن تراز برنامه ریزی کرده است،‌باید برنامه ویژه ای برای سبک زندگی خود داشته باشد و به مولفه هایی از سبک زندگی که برای انسان حکمت آفرین است توجه ویژه داشته باشد.
لذا مجموعه ای مثل فتوت که رهبری فرهنگی را هدف گرفته و قرار است خروجی هایی تحویل دهد که رهبران فرهنگی جامعه باشند،‌یقینا باید برای سبک زندگی اعضایش برنامه های ویژه ای را طراحی کرده باشد و خصوصا به مولفه هایی که باعث ایجاد حکمت برای افراد میشود به صورت ویژه رسیدگی کند.

رهبری در سیره اهل بیت علیهم اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت156
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت159
#ایده_فرهنگی_مادر
#رهبری_در_کلام_اهل_بیت

ویژگی های رهبری در کلام اهل بیت علیهم السلام:

1️⃣سختی مدیریت:

امام علی ـ علیه السلام ـ فرمودند:
«مدیر مانند ستون وسط آسیاب باید ساکن، استوار و محکم باشد تا تشکیلات به درستی حول محور آن طی طریق کند.»

2️⃣دغدغه دنیا و آخرت:

امام رضا علیه السلام ـ فرمودند:
«در مطالعه احوال بشر هیچ گروه یا ملیتی را نمی یابیم که در زندگی موفق باشد مگر به وجود مدیر و سرپرستی که امور مادی و معنوی آنان را مدیریت کنم.»

3️⃣کف نفس و مهذب بودن:

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله :
«من احسن فیما بینه و بین الله کفاه الله ما بینه و بین الناس.»
«هر کس میان خود و خدا را اصلاح و نیکو گرداند، خداوند میان او و مردم را اصلاح کند.»

4️⃣سعه صدر:

امیر الامومنین می فرمایند:
«آلة الریاسة سعة الصدر.»
«ابزار سروری، شکیبایی در تحمل نامرادی هاست.»

5️⃣غمخوار امت بودن :

پیامبر اکرم :
«لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین»

6️⃣بی توجهی به اصول،عدم شایسته سالاری و جزئی نگری:

مولای متقیان امام علی ـ علیه السلام ـ فرمودند:

«یُستدلّ علی ادبار الدُّول بأربع: تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تأخیر الافاضل.»
«چهار چیز باعث سرنگونی دولت هاست: نادیده گرفتن اصول، و توجه به جزئیات، پیش انداختن افراد ناشایست و منزوی کردن انسان های فاضل و کاردان.»

6️⃣نظم:

الامور مرهونة باوقاتها.»
«کارها در گرو وقت و زمان (به خصوص) خودشان می باشد.»

7️⃣مشورت:

«هیچ قومی مشورت نکردند، جز آن که به بهترین امور هدایت شدند.»
امام هشتم ـ علیه السلام ـ نیز فرموده اند:
«ان رسول الله ـ صلی اللّه علیه وآله ـ کان یستشیر اصحابه ثم یعزم علی ما یرید.»
«پیامبر خداـ صلی الله علیه و آله ـ همواره با یاران خویش رایزنی می کردند، سپس تصمیم خود را عملی می ساختند.»
بدیهی است اقدام به مشورت در بررسی و مطالعه جوانب کار است، اما پس از مشورت، برای تصویب و اجرا، اراده واحدی تصمیم گیری می کند، و گرنه موجب هرج و مرج می شود. بیان قرآن کریم هم مؤید همین معناست:
«و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله»
«با آنان مشورت کن؛ سپس هنگامی که تصمیم گرفتی پس بر خداوند توکل کن.»

8️⃣وفای به عهد:

امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمودند: رسول خدا ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با مردی قرار گذاشت که در کنار صخره معینی در انتظار آن مرد بماند تا وی برگردد.
امام فرمود: شدت گرمای آفتاب پیامبر را در آنجا آزار می داد. اصحاب از حضرت خواستند: چه می شود به سایه منتقل شوید تا آن مرد بیاید. پاسخ فرمود: وعده گاه ما همین جاست و باید همین جا بمانم تا بیاید.
امام علی ـ علیه السلام ـ در مورد پیامبر فرموده است:
«کان اوفی الناس بذمة.»
«از همه مردم نسبت به آنچه تعهد می کرد، وفادارتر بود.»

9️⃣جذب حداکثری:

پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله فرمود:

بهترین مدیران و فرمانروایان کسانی هستند که استعدادها و سلیقه های گوناگون را در زیر چتر مدیریت گرد آورند، و بد ترین مدیران کسانی هستند که مجموعه همسو و هماهنگ را متفرّق سازند.

 

0️⃣1️⃣مردم سالاری:

حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر می فرماید:

ای مالک! مبادا در تماس خود با مردم، مدیریت حجابی گردد و بیش از اندازه خویش را از آنان پنهان بداری زیرا دوری و فاصله مدیران جامعه، از مردم نوعی نامهربانی و بی اطلاعی نسبت به امور مدیریت است، و این چهره پنهان داشتن مدیران در حجاب مدیریت، آن ها را از جریانات امور دور نگه می دارد و در نتیجه، بینش و برداشت را از کارها آنچنان تغییر می دهد که بزرگ در نظر آنان کوچک و کوچک، بزرگ و کار نیک، زشت و کار زشت، نیک جلوه می کند و بالاخره حق و باطل به یکدیگر آمیخته می شود.

1️⃣1️⃣پنج ویژگی مدیر:

پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله فرمود:

فرمانروا و مدیر جامعه باید پنج خصلت داشته باشد:

1. گردآوری مالیّات از طریق حقّ و عدل.

2. خرج کردن بوجه عمومی در طریق حق و عدل

3. و این که مردم را بر کارهای نیک پشتیبان باشد.

4. و باید کاری نکند که مردم را به برافروختگی و تندی بکشاند که در این صورت نابود خواهند شد

5. و کار امروزشان را به فردا نیندازد

2️⃣1️⃣جهاد تبین:

حضرت علی علیه السلام مالک اشتر را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید:

ای مالک! هرگاه مردم حرکتهای تو را گویای خدمت ندانستند و نسبت به تو گمان ستمگری بردند، به ابهام زدایی برخیز و با منطق روشن، دلیل خود را از انجام آن کار بیان کن و گمان های آن ها را در مورد خود تعدیل و تصحیح نما زیرا ابهام زدایی علاوه بر این که گامی است در جهت خودسازی و عدالت، نمایانگر دوستی و محبّت به رعیّت نیز می باشد، و توجه داشته باش که بیان این گونه عذرها، نه تنها لطمه ای به مدیریّت تو نمی زند؛ بلکه با رفع ابهام و بیان حقیقت، بدگمانی ها را از بین می بری و به موفقیتی که خواستاری می رسی.

باید سجد شکر بجا آوریم که در عصری زندگی می کنیم که خداوند رهبری را برای ما قرار داده که ویژگی های رهبری طبق سیره اهل بیت را داراست.

شبکه‌های اجتماعی برای تغییر نسل حکمرانی

به هر نحوی اگر از شبکه‌های اجتماعی و حتی فضای مجازی استفاده می‌کنید؛ چه مصرف کننده و چه تولید کننده؛ فکر نکنید که در حال تولید و یا استفاده محتوا هستید! شما در حال کمک به یک حکمرانی هستید؛ در حال تکمیل رسالت شبکه‌های اجتماعی هستید؛ رسالت شبکه‌های اجتماعی به «محتوا» پرداختن نیست بلکه رسالت آن حکمرانی در سطح کلان است؛ صاحبان پلتفرم‌ها خود را حکمران می‌دانند!

برای بهتر فهمیدن این مسئله، پیشنهاد می‌کنم مستند «معضل اجتماعی» و یا «The Social Dilemma» را تماشا کنید.

در این دوران که بعضی‌ها می‌گویند از عصر اطلاعات و انفجار اطلاعات گذشته‌ایم و به عصر ضد اطلاعات -اطلاعات دروغ- رسیده‌ایم این قبیل مباحث در غرب زیاد مورد بحث و توجه است. و البته خوب طبیعی است که آن‌ها که زود‌تر به این تکنیک‌ها دست‌یافته‌اند، زود‌تر هم با معایب و مشکلات آن برخورد داشته باشند؛ امّا اینکه ما این مشکلات را همین حالا نمی‌بینیم و گمان می‌کنیم که باید خودمان به مشکل برخورد کنیم تا بعد در مورد آن تصمیم گیری کنیم، جای بسی تعجب است! چرا که از طرف دیگر می‌گوییم که باید تکنولوژی را از غرب بگیریم و در نگاه افراطی‌تر می‌گویند که باید مدرنیته را از غرب بیاوریم. و اصلا متوجه مشکلاتی که مدرنیته پدیدآورده است نیستند.

مستند معضل اجتماعی هم از این قبیل مباحث است. در مورد این مستند باید این را بگویم که ریتم تندی دارد و از آن دسته فیلم‌هایی نیست که بشود با لم دادن جلوی تلویزیون و احیانا تخمه شکستن تماشا کرد؛ بلکه باید به صفحه نمایش میخکوب شد. تا به‌حال چندین مستند درباره جنبه‌های مختلفی از تاثیرات منفی فضای مجازی به خصوص شبکه‌های اجتماعی و سوشال مدیا‌ها بر روی زندگی انسان‌ها ساخته شده‌اند، اما هیچ‌کدام این‌قدر کلی به موضوع نگاه نمی‌کردند.

هر چند این مستند را نتفلیکس که یک شرکت رسانه‌ای حامی دموکراتهاست یا بهتر بگویم دموکرات‌ها این شرکت را حمایت می‌کنند و این مستند کاملا در جهت برآوردن یک هدف سیاسی و به قصد تخریب ترامپ تهیه و تدارک دیده شده، اما فارغ از این مسئله مشتمل بر محتوایی متنی از زیست امروز آمیخته ما با شبکه‌های اجتماعی است. اگر هم می‌گویید به این شدت هنوز در جامعه ما زیست آمیخته با شبکه‌های اجتماعی وجود ندارد که البته من تا حدی منکر هستم ولی باز هم می‌گویم باشد، این فردای ما را نشان می‌دهد. فردایی بسیار نزدیک که شاید بهتر است بگوییم بعداز ظهر  یا شب ما را نشان می‌دهد. و آنچه ما در پیش داریم دیگرانی آن را تجربه کردند. البته در خود همان غرب هم آن چنان این تفکر رواج پیدا نکرده است و هنوز راه در پیشرو دارد تا به خواسته جمعی و انقلاب برسد.

بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ در امتداد طرح رهبری در بیانیه گام دوم

امام خامنه‌ای در بیانیه گام دوم که خطاب به جوانان است و ایشان بعد از مقدمه‌ای که به بازخوانی مسیری که آمدیم پرداخته است، می‌فرمایند:

«اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بنده‌ی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم. سخن اوّل درباره‌ی گذشته است.»

و بعدها در تاریخ 1 خرداد 98 در دیدار جمعی از همین جوانان عزیز، در تفسیر بیانیه چهار نقطه مورد تأکید در بیانه را 1. «عظمت حادثۀ انقلاب»؛ 2.  «عظمت راه طی‌شده و کارکرد انقلاب تا امروز»؛ 3. «عظمت چشم‌اندازی است که باید به آن برسیم» و 4. «عظمت نقش نیروی جوان متعهّد» بر می‌شمارند، و با بیان اینکه برای حرکت به سمت آن چشم‌انداز عظیم باید یک حرکت عمومی در کشور راه بیفتد، محوریت راه‌افتادن و امتداد این حرکت عمومی را جوانان متعهد می‌دانند. بعد هم برای تسهیل ورود جوان متعهد به صحنه پیشرفت کشور به سمت چشم انداز عظیم انقلاب که در بیانیه «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه)» ذکر می‌شود، را تسهیل‌گری و برنامه‌ریزی «جریان‌های حلقه‌های میانی» می‌دانند.

حالا با این نگاه سریع به بیانیه به مطالبه رهبری از دولت سیزدهم در تاریخ 6 شهریور 1400 به «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی» کشور سری بزنیم و ببینیم ایشان فرایند محقق شدن این بازسازی انقلابی را چه چیزی تعریف می‌کنند.

یک نکته مقدماتی که در همین سخنرانی توسط رهبری تأکید شد این بود که این سخنان که با عنوان توصیه بیان می‌شود، یک سری امور مستحب نیست بلکه باید عملیاتی بشود، ایشان بعد از اینکه توصیه‌هایی کردند می‌فرمایند:

 اینها توصیه‌های عمومی است؛ البتّه برای اینها باید برنامه‌ی عملیّاتی درست کرد. اگر چنانچه به همین اندازه‌ای که بنده بگویم و شما هم در ذهن شریفتان اینها را نگه دارید یا یادداشت کنید، اکتفا بشود، فایده‌ای ندارد؛ جنبه‌ی نصیحت پیدا کردنِ این گونه حرفها فایده ندارد. اینها باید به برنامه و برنامه‌ی عملیّاتی تبدیل بشود؛ وقتی برنامه شد، آن وقت طبعاً اینها [عملی میشود]. (14000606)

در میان این توصیه‌ها یکی از محورها «فرهنگ و رسانه» بود، ایشان ذیل این عنوان توصیه به «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی» کشور کردند؛ بعد از معنا کردن انقلابی به حرکتی «خردمندانه و عاقلانه باشد نه بی هوا و بی حساب» و «بنیانی بودن و برخاسته از اندیشه و حکمت بودن» که نگرانی ایشان را از اینکه این توصیه به کارهای بی حساب و کتاب و بدون تکیه بر بنیان‌های فکری، منتهی نشود را نشان می‌دهد.

در توضیح این توصیه از «شکوفایی ابزارهای فرهنگی مثل سینما و هنر و رسانه» سخن می‌گویند،  و راه حل این شکوفایی را «میدان دادن و کمک کردن دولت به لشکر عظیم جوانان علاقه‌مند به کار فرهنگی که مشغول به کار هستند» می‌دانند. و می‌فرمایند در صورت کمک و میدان دادن دولت به این لشکر عظیم جوانان «طبعاً کارهای بزرگی انجام خواهد گرفت و قدمهای خلّاقانه‌ای برمیدارند» و دولت را دعوت به «حمایت هوشمند» از این لشکر عظیم جوانان می‌کنند، می‌کنند.

همانطور که می‌بینیم، راه حل تحقق این مطالبه خودشان که «ساختار فرهنگی کشور باید بازسازی انقلابی شود» را دقیقاً همان چیزی می‌دانند که شأن صدور بیانیه گام دوم می‌دانسته‌اند، یعنی اگر در بیانیه گام دوم قرار است با محوریت جوانان و با قیام جوانان پیشرفت به سمت چشم‌اندازهای عظیم جمهوری اسلامی رقم بخورد، در بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ کشور نیز قرار است به همین لشکر عظیم جوانان میدان داده شود و دولت در نقش یک «حلقه میانی» بزرگ از این لشکر عظیم «حمایت هوشمند» بکند تا خود این لشکر که صاحب یک اراده الهی هستند با این اراده متفاوت بیایند و این ساختارهای فشل را بشورند و ببرند؛ که برای تغییر ساختار از نقطه خود ساختار نباید شروع کرد بلکه باید یک اراده متفاوتی که روح خواسته‌ها و مطلوبیت‌های شما را دارد و به گرفتاری‌های ساختاری دست و پایش بسته نیست و منافعش در حفظ وضع موجود نیست را به میدان آورد تا توسط این اراده الهی کنشگر در صحنه میدان به ویرایش ساختاری نیز دست زد. و باید گفت که اگر دعوت رهبری در بیانیه گام دوم «قیام جوانان برای پیشرفت به سمت چشم‌اندازهای با عظمت جمهوری اسلامی ایران» است، محوری‌ترین جمله در بیانیه تأکید بر روی همین عنصر اراده ملی است آن جایی که می فرمایند:

«اراده‌ی ملّی جان‌مایه‌‌ی پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است.»

 

#یادداشت_334

حفاظت شده: پیاده روی اربعین بسته گفتمان جامع

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

تقدس ولایت فقیه مانع یا محرک اندیشیدن نخبگان

بسم الله الرحمن الرحیم

  • مقدمه 1 : سکولاریسم به معنای جدایی دین از سیاست نمی باشد بلکه یعنی عرفی شدن و دنیایی شدن. به عبارت دیگر دغدغه اصلی سکولاریسم، از بین بردن قدسیت است. و نزاع دین و شریعت با سکولاریسم در همین ناحیه است. دین و شریعت آمده است که دنیا را قدسی کند. و سکولاریسم با این مسئله در نزاع می باشد.
  • مقدمه 2 : تقدس زدایی از مفاهیم علوم اجتماعی، یکی از مسئله های مهم می باشد. برخی از اندیشمندان علوم اجتماعی در صدد هستند که با تقدس زدایی از مفاهیم علوم اجتماعی، آن ها را عرفی و دنیایی کرده تا بتوان راحت در مورد آن ها مداقه کرد و مورد نقد و بررسی قرار داد. چرا که آنها معتقدند مقدس کردن مفاهیم توسط دین، سبب عدم نقد و انتقاد می شود. و این معضل به ایستایی می کشد.
  • مقدمه 3 : یکی از مفاهیمی که در نسبت با آن مسئله تقدس زدایی مطرح است، ولی و رهبر جامعه است. این اندیشمندان معتقدند که مقدس کردن جایگاه ولایت فقیه سبب شده است که غیرقابل انتقاد شود و فضا برای نخبگان جامعه بسته شود و باب فکر و اندیشه مسدود شود و این معضل باعث یک بن بست فکری شده است .
  • نتیجه : شاید در نگاه اولیه حق با این اندیشمندان باشد و دغدغه آن ها ، ارزشمند باشد. اما نکته ای در بحث آن ها مغفول می باشد و آن که اساسا دین آمده است که تمام دنیا را قدسی کند و نه این که بخشی از مفاهیم قدسی شوند و برخی دیگر غیر قدسی. دین همان طور که بیعت مردم با ولی و رهبر جامعه که یک امر عرفی و عقلایی است را قدسی می کند ، با همان سیستم و مدل ، انتقاد به حاکم و ولی را مقدس می کند و حتی آن را برای جامعه و نخبگان واجب می کند. امر به معروف و نهی از منکر مسئولین و حکام ، همان امر قدسی است که دین برای انتقاد به رهبر و حاکم قدسی جامعه قرار داده است. لذا این تقدسی که دین به دنیا داده علاوه بر این که مانع پیشرفت و چالاکی اندیشه و فکر نمی شود، بلکه خود سبب حرکت و پیشرفت شده و باعث می شود باب اندیشه و فکر در جامعه گشوده شود.
  • نکته : البته این که صحنه اجرای جمهوری اسلامی با این پدیده فاصله زیادی دارد امری دیگر است. اما می توان ادعا کرد که مقام معظم رهبری از همان ابتدا تا این لحظه همیشه با همین اندیشه با نخبگان و انتقادهای آن ها برخورد کرده اند.

پیشرفت اسلامی مسئله ای در میدان «جهاد» است

در یادداشت قبل توضیح داده شد که اساسا دو رویکرد برای مواجهه با مسائل وجود دارد و تاکید بر این شد که رویکرد مجاهدانه، لوازم و تمرکزهای متناسب خود را می طلبد.

رهبر انقلاب میدان جهاد را اینگونه به تصویر می کشند:

«میدان جهاد، میدان خیلی وسیعی است؛ یعنی شاید ده برابرِ این مقداری که شما حالا پیش رفته‌اید، میتوانید پیش بروید؛ جهاد ‌این ‌جوری است.‌ جهاد یعنی یک حرکت جوشیده‌ی از اعتقاد و باور قلبی و ایمان و به کارگیری توانایی‌ها؛ اگر چنانچه‌ آن ایمان وجود ‌دارد، آن باور قلبی وجود دارد، پس این کار حدّ نهایی ندارد؛ چون توانایی‌ها حدّ نهایی ندارند.»

توضیح داده شد که مواجهه با مسئله بسیار مهم است که از جنس چه نوع تمدنی باشد، واقعا اگر تمدن اسلامی حرفی نو را به صحنه می کشاند و زیست مترقی دیگری رقم می زند لذا باید نسبت خودش را در مواجهه با مسائل روشن کند از این رو شاید بتوان این بحث رهبری را در همین نقطه دانست:

«اسلام به ما وعده داده است که پیروزی متعلّق است به مؤمنِ مجاهد؛ اگر ایمان نباشد، نصرت به‌طور کامل به دست نمی‌آید؛ اگر ایمان باشد امّا مجاهدت و تلاش نباشد، نتیجه به دست نمی‌آید۱۳۹۶/۱۲/۱۰»

حال باید پرسید که پروژه امروز جامعه ایمانی چیست؟ واقعا یک جامعه ایمانی که به سمت شکل دادن تمدن اسلامی حرکت می کند و در گام دوم حرکت خود نظامش را تثبیت کرده و غرضی دارد، آن غرض چیست.

اگر قائل باشیم که انقلاب اسلامی ایران در مرحله ای است که «پیشرفت ایران اسلامی» حرف روی میز اوست و باید به آن به عنوان ناموسی ترین موضوع به آن بنگرد و اتفاقا همین پروژه است که باعث شده تمامی استکبار را به درگیری خود بکشاند لذا این پیشرفت جز با «جهاد» محقق نخواهد شد.

به تعبیر بهتر پیشرفت اسلامی زمانی محقق خواهد شد که زندگی مومنانه در مجاهدت ضرب گردد و الا زندگی مومنانه با اینکه با نصرت الهی همراه است اما در به ثمر رساندن متاع دنیایی خود که همان کارکرد عینی اوست، موفق نخواهد و شکست می خورد:

«‌این‌جور نیست که اگر در راه خدا مجاهدت کنید، فقط خدای متعال بهشت به شما بدهد! نه، فقط ثواب آخرت نیست، ثواب دنیا ‌هم هست. ثواب دنیا چیست؟ ثواب دنیا عزّت است، اقتدار است، پیشرفت است.‌۱۳۹۶/۰۹/۰۱»

«راه پیشرفت ایران اسلامی، احیاء روحیّه‌ی انقلابی و احیاء روحیّه‌ی مجاهدت است . مجاهدت، میدانهای فراوانی دارد؛ البتّه همه‌ی میدانهای مجاهدت هم خطر دارد.۱۳۹۵/۰۴/۰۵»

 

حال و روز منافقین

بسم الله
به نظر می رسد مطالعه حال منافقین و اوصاف آنها در قرآن و احادیث می تواند ما را با حال و روز منافقین امروزین جمهوری اسلامی آشنا کند و کمک کند تا آنها را بهتر بفهمیم و در مواجه با آنها شیوه درست را اتخاذ کنیم. منافقینی که در ظاهر با اسلام و آرمان های آن پیمان بسته اند و در راه تحقق آن قرار دارند ، لکن در باطن به همه آنها کافرند و در مسیر مقابل آن شمشیر می زنند. صفوف مختلفی که در مقابل مکتب امام صف بسته اند و به نام های مختلف اصلاح طلب، اعتدالی، متحیر(حجیته)، لیبرال و حتی اصول گرا جبهه تشکیل داده اند.
مدت ها بود این فکر در ذهنم بود که چه طور می شود یک فرد عملکرد جمهوری اسلامی، پاکی رهبر آن و رشد و قدرت جمهوری اسلامی را ببینند و از طرفی فشار های دشمنان آن، کثیف بودن دشمنان آن و دروغ های ریز و درشت دشمنان و رسانه هایشان را لمس کند ولی بازهم در مقابل جمهوری اسلامی بایستد و از ته دل به او ایمان نیاورد. چه طور انسان می تواند اینطور باشد؟ فقط یک راه دارد و آن اینکه چشم و گوش و قلبش بسته باشد و نتواند اینها را ببیند و لمس کند. و یا اینکه ببیند ولی نتواند قبول کند. واقعا صحنه ی عجیبی است. چه طور می شود که یک انسان در مقابل حقیقت اینگونه می شود. آیه 17 تا 19 بقره توصیفی است از خداوند متعال در مورد وضعیت منافقین.

«مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (17بقره)»
مرحوم علامه طباطباییره ذیل آیه 17 سوره مبارکه بقره می فرمایند:
«{خداوند} با آوردن مثلى، وضع منافقين را مجسم ساخته، مى‏فرمايد منافقين مثل كسى ميمانند كه در ظلمتى كور قرار گرفته، بطورى كه خير را از شر و راه را از چاه و نافع را از مضر تشخيص نميدهد و براى بر طرف شدن آن ظلمت، دست به اسباب روشنى مى‏زند، يا آتشى روشن كند، كه با آن اطراف خود را به بيند، يا وسيله‏اى ديگر و چون آتش روشن ميكند و پيرامونش روشن ميشود. خدا به وسيله‏اى از وسائل كه دارد يا باد يا باران يا امثال آن آتشش را خاموش كند و دوباره به همان ظلمت گرفتار شود و بلكه اين بار ميان دو ظلمت قرار گيرد يكى ظلمت تاريكى و يكى هم ظلمت حيرت و بى اثر شدن اسباب.»
و در ادامه در تفسیر آیه نوزدهم «أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ» می فرمایند:
« اين آيه مثل دومى است كه خداوند حال منافقين را با آن مجسم مى‏كند، كه اظهار ايمان ميكنند، ولى در دل كافرند، به اين بيان كه ايشان به كسى ميمانند، كه دچار رگبار توأم با ظلمت شده است، ظلمتى كه پيش پايش را نمى‏بيند، و هيچ چيز را از ديگر چيزها تميز نميدهد، ناگزير شدت رگبار او را وادار بفرار ميكند، ولى تاريكى نميگذارد قدم از قدم بردارد، از سوى ديگر رعد و صاعقه هول انگيز هم از هر سو دچار وحشتش كرده، قرارگاهى نمى‏يابد، جز اينكه از برق آسمان استفاده كند، اما برق آسمان هم يك لحظه است، دوام و بقاء ندارد، همين كه يك قدم برداشت برق خاموش گشته، دو باره در تاريكى فرو مى‏رود.
اين حال و روز منافق است، كه ايمان را دوست نميدارد، اما از روى ناچارى بدان تظاهر مى‏كند، چون اگر نكند باصطلاح نانش آجر ميشود، ولى چون دلش با زبانش يكسان نيست، و دلش بنور ايمان روشن نگشته، لذا راه زندگيش آن طور كه بايد روشن نميباشد، و معلوم است كسى كه ميخواهد بچيزى تظاهر كند كه ندارد، لا يزال پته‏اش روى آب مى‏افتد، و همواره دچار خطا و لغزش ميشود»

الزامات و بایدهای تحول و بازسازی

💠الزامات و بایدهای تحول و بازسازی💠

⚫️سوم: کیفیت، الزامات و روش بازسازی:
در یادداشت های قبلی گفتیم که بازسازی به معنای تحول، ساختار به معنای خود نهادها و ابزارها، نوع چینش آنها و رویکرد و نحوه مدیریت، و فرایند تصمیم گیری و حل مسأله است. و فرهنگ به معنای عام است هرچند فرهنگ به معنای خاص، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. حال سوال این است که در تحول باید چه کرد؟ مراحل تحول چیست؟ مقدمات آن چیست؟ تحول چه شروط و لوازمی دارد؟ اساسا چه کسی می تواند دست به تحول بزند؟
در ادامه به 5 مورد از الزامات و باید های تحول می پردازیم:

🔹اولین الزام این است که کسانی که می خواهند به بازسازی بپردازند، باید به معنای واقعی، این مطلوب رهبری را فهم کرده باشند. یعنی هم تحول را به خوبی تصور کنند و هم ضرورت آن را تصدیق کنند.

🔹دومین ضرورت، این است که تمام حرکات باید مبتنی بر مبانی اندیشه ای توحیدی و همچنین مبتنی بر اندیشه اجتماعی اسلام باشد. پس در اینجا باید یک بار به مبانی و زیرساخت های فکری برگردیم و تمام حرکتمان را بر آن ابتنا کنیم.

🔹نیاز سوم، وجود یک ایده غنی و دارای عقبه فکری است که مانند یک منبع انرژی عمل کند. هم نقشه راه بدهد، هم لحظه به لحظه رصد داشته باشد و هم طرح و برنامه اش را مطابق شرایط بروزرسانی کند. طبعا برای تحقق این امر، نیازمند شناخت کامل ظرفیت ها، استعدادها و امکانات هستیم. یعنی هم ظرفیت شناس باشد و به خوبی بر روی آنها سوار شود و هم بتواند ظرفیت سازی کند و شرایط را تغییر دهد. در این صورت آن ایده هیچگاه به انسداد و بن بست نخواهد رسید.

🔹چهارمین کاری که باید انجام داد، رسیدگی به عزم و اراده مردم است. چراکه اساسا اراده ملی محور این انقلاب و دینامیسم این انقلاب هستند. لذا به این امر محوری باید رسیدگی کرد و آن را قوی تر و راسخ تر کرد.

🔹و شرط پنجم این است که شخصی می تواند دست به تحول بزند که هم انسان شناس باشد و هم جامعه شناس. البته نه با روانشناسی و جامعه شناسی تجربی کور؛ بلکه با انسان شناسی فطری و الهی. انسان شناس یعنی امام. جامعه شناس یعنی آقا.
امام بود که در دهه 40 و 50 مردم زمان خودش را بهتر از هر کسی شناخت و اراده قیام را در آنها دید. او بود که نیاز حقیقی و فطری مردم را به رخشان کشید و آنها مست آن خواسته کرد. آقا هست که به خوبی مردم و اراده ها و آرمان هایشان را می شناسد. حتی اراده و فکر دشمن را هم می شناسد. چراکه کسی که انسان را عمیقا درک کند، هم انسان موحد و هم انسان مشرک را به خوبی می شناسد و پیش بینی می کند.
اساسا انسان شناس و جامعه شناس واقعی کسی است که به خود و خدایش معرفت عمیق پیدا کند. چراکه چنین کسی که نسبت به جان مایه انسان پی برده است، طبیعتا همه انسان ها می شناسد. و مریضی ها و ناآرامی های او را هم به خوبی می شناسد. زیرا او به خوبی می داند که انسان با چه چیزی آرام می شود و فقدان آن است که ناآرامی را پدید آورده است.

🔻در مجموع برای رقم زدن یک تحول، نیاز به 5 مولفه داریم: فهم و تصدیق ضرورت تحول – تکیه بر مبانی توحیدی و اجتماعی – وجود یک ایده غنی و با عقبه فکری – وجود عزم و اراده مردم – شناخت عمیق انسان و جامعه بالاخص انسان و جامعه امروز.

نخبه کیست؟ مروری بر بیانات رهبری در دیدار اخیر با نخبگان

در این یادداشت قصد داریم با مرور بر بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با نخبگان جوان و استعدادهای برتر علمی کشور، مروری بر ویژگی های نخبگان داشته باشیم :
ایشان در ابتدا «نخبه» را، «یکی از مهم‌ترین ثروتهای انسانی کشور» و «جزو ارکان پیشرفت کشور» دانستند؛
سپس به بیان عناصر شکل گیری نخبه پرداختند و «استعداد طبیعی او» ، «زمینه» و «هدایت و توفیق الهی» را، سه عامل تولید نخبه بیان کردند و در توضیح عامل سوم افزودند: «بدون تردید برای اینکه شما نخبه بشوید و نخبه شمرده بشوید، احتیاج دارید به توفیق الهی و به هدایت الهی. صِرف اینکه کسی استعداد داشته باشد و این استعداد را به کار ببرد، آدم را نخبه نمی کند. ممکن است یک کسی، آدم بسیار باهوشی و زرنگی [باشد]، این زرنگی را، این هوش را برای اختلاس به کار ببرد! … این اختلاس گر است؛ این نخبه نیست. نخبه آن کسی است که به معنای واقعی کلمه برگزیده باشد؛ نخبه یعنی منتخب؛ نخبه یعنی برگزیده و ممتاز. خب، پس نخبه به‌ عنوان یک توصیف ارزشی شامل اینها نمی شود.» و همچنین در ادامه نخبه را، به عنوان یک توصیف ارزشی، اینگونه توصیف کردند: «آن انسانِ صاحب استعدادِ پُرکارِ پُرتلاشی است که از هدایت الهی بهره گرفته باشد؛ گاهی هم خودش نمی داند که این هدایت الهی است امّا هدایت الهی است. این آنات و لحظات شگفت‌ آوری که مکتشفین بزرگ عالم در آن لحظات به یک حقیقتی دست پیدا کردند، کار خدا است؛ اینها همان هدایت الهی است … شما جوانان عزیز خوشبختانه دلهایتان آلوده نیست … پس [باید] بتوانید نخبه‌ی به معنای واقعی کلمه بشوید.»
همچنین انتظاراتی که از نخبگان بیان کردند، عبارت بود از اینکه: «ظرفیّت برتری را که خدای متعال به شما داده، تبدیل کنید به ظرفیّت ملّی؛ یعنی این توانایی را در خدمت حلّ مسائل کشور قرار بدهد.» و همچنین، «از توانایی‌های خود» ، از «ظرفیّتهای کشور» و «از دشمن» غفلت نکنید.
امّا انتظاراتی هم که از دستگاه‌ها برای نخبه بیان می کنند، «در یک کلمه، حمایت» است.
نکته مهم دیگری که بیان می کنند، این است که باید «شاخص ارزیابی نخبه را اصلاح کنیم.» و شاخص ارزیابی را، از نمره، به «حلّ مسئله» تغییر دهیم و حل مسائل کشور، «شاخصِ ارتقا» و «پذیرش به عنوان رتبه‌ی برتر باشد»؛ همچنین، اینکه «به نخبگان ما افق روشن نشان داده بشود.»
ادامه دارد …

توجه به نخبه قهری است

توجه به نخبه یک امر طبیعی و متین است و حتی می‌توان گفت تا حدی هم این توجه قهری است. امّا اینکه در عمل تا چه اندازه نخبه‌گرایی به خرج داده شود این از اهمیت بالایی برخوردارد است؛ اینکه جایگاه نخبه در هندسه نظام سیاسی مشخص باشد و اینکه نقش نخبه واضح باشد و میزان تاثیر و آزادی و محدودیتی که برای نخبه قائل هستی، این از امور مهمی است که با صرفا احترام به نخبه گذاشتن و در حرف نخبه‌گرایی نشان دادن کار را حل نمی‌کند.

در میدان عمل ناچار هستید به نخبه‌گرایی؛ اگر نخبگان در صحنه نباشند، کل این صحنه برچیده خواهد شد و نمی‌توانی طرح و پروژه را پیش ببری، به طور کل سفره جمع خواهد شد. نخبه‌گرایی مسئله‌ی مهمی است که الحمدلله در اندیشه‌ی حضرت آقا به عنوان رهبر این انقلاب در کنار مردم سالاری به صورت جدی جایگاه ویژه‌ای دارد؛  که در نگاه اولیه احساس می‌شود مردم سالاری در تناقض با نخبه‌گرایی است، امّا در نگاه حضرت آقا این دو عنصر کلیدی بدون تناقض در کنار هم جای گرفته‌‌اند.

از باب نمونه برای هنگامی که نخبگان در صحنه نباشند و کل سفره برچیده خواهد شد؛ یک نمونه صحنه‌ی دفاع مقدس بود؛ وقتی نخبگان در صحنه نباشند این چنین می‌شود که حضرت امام ناچار می‌شوند جام زهر قطع نامه ۵۹۸ را بنوشند!

نمونه‌ی دیگر در بحث آزاداندیشی است؛ وقتی نخبگان در صحنه نباشند؛ یعنی آزاداندیشی را نمیشناسند، وزن آن را نمی‌بینند، لذا حرارتی نسبت به آن ندارند؛ در عمل می‌بینیم که از سال ۸۱ که حضرت آقا به صورت علنی این مسئله را پی‌گرفتند و مطرح کردند، می بینیم که الان بعد از گذشت ۲۰ سال هنوز هم که هنوز است اتفاقی رقم نخورده است.

و یا نمونه‌ی دیگر جام زهر برجام است؛ وقتی نخبگان در عرصه اقتصاد در صحنه نیستند و اقتصاد مقاومتی فهم نمی‌شود، در سال ۹۲ گفتمان مذاکره بالا می‌آید و یک دولتی بر سرکار می‌آید که برجام را بر کشور تحمیل می‌کند.

دستگاه محاسباتی و تحلیل حوادث جاری2، شهادت حاج قاسم سلیمانی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در تکمیل نکات یادداشت قبل چند نکته قابل توجه اند:

1- اینکه ملت ایران ملتی صبار و شکور است؛ و اینکه تحلیل این مساله با نگاه به یکی دو حادثه ی گذرا و موقت صورت نپذیرفته و نمیپذیرد، بلکه با نگاه کلان چه در بعد زمانی و چه در قبال حوادث و چه در قیاس با هویت مردم که آیا کلان و در مقیاس ملی بررسی میشود یا در مقیاس افراد؟ انجام میگیرد.

2- اینکه این ایام و این اتفاقات مذکور، یوم الله هستند؛ اصل تمییز روز خدا از غیر آن و تشخیص اینکه فعل و اراده ی الهی چیست و متوجه چیست.

3- اینکه دشمن مشغول چه کاری است وضعیتش چیست و کدام حادثه را او رقم زده یا میزند و کدام را خودمان

4- اینکه اکنون وقت ذکر خدا در مقیاس ملی است؛ و بصورت کلی اینکه وظیفه ی ما در قبال این وضعیت چیست؟ چه وظیفه ی کلی و چه در قبال جزئیات و مصادیق؟

به وضوح به نظر میرسد در این چند مساله و یا این چند شاخه، میان حضرت آقا و دیگران تفاوت هست. البته یک نکته ی مهم را نباید فراموش کرد و یا ندید گرفت.

آنچه در رهیافت ما به عمق این تفاوت موثر است این است که در میانه ی آن کوران حوادث که همه ی هوشمندان جهان را کاملا متوجه معادلات بین ایران اسلامی و راس استکبار جهانی کرده بود، و هر روز و هر لحظه در خرد ترین مصادیق، اتفاقات متکثری می افتاد که همگی نیاز به تحلیل و جمع بندی داشتند این تفاوت ها بروز کرده است؛ اهمیت این مساله به این است که صحنه و آن چه به چشم می آید برای همگی یکی است و متکثر است و همه همان چیزهایی را میبینند که دیگری میبیند، ام تحلیل ها از همین صحنه 180 درجه تفاوت میکند.

این تفاوت، تفاوت در دستگاه محاسباتی است.

 

شاهد دیگری برای اختلاف در دستگاه محاسباتی را بررسی کنیم:

حضرت آقا در موارد پر شماری از اختلاف دستگاه محاسباتی امام خمینی (ره) و دستگاه محاسباتی آمریکا سخن به میان آورده اند، یکی از شاهد مثال های ایشان مساله ی پیش بینی سقوط رژیم طاغوت است، این مساله را در یادداشت بعدی بیشتر خواهم پرداخت.

نقش خواص و نخبگان در فتنه ها

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت158
#ایده_فرهنگی_مادر
#نخبگان_خطاکار
#نخبگان_و_فتنه

در کتاب شریف نهج البلاغه حضرت امیر می فرمایند :
كُن فِي الفِتنَه كابنِ اللَّبونِ لا ظَهرَ فَيَركَبَ و لا ضَرعَ فيَحلَبَ؛

در ایام فتنه مثل شتری دوساله باش که پشتی برای سواری و نه شیری برای دوشیدن
در ایام فتنه دشمن اگر بخواهد ضربه کاری بزند باید به دنبال افرادی برود که پیرو دارند و اهل علم هستند اگر بتوان اینها را بازی داد توانسته جمع زیادی از مردم را همراه خود کند
دقیقا کاری که معاویه علیه لعنه با سپاه امام حسن علیه السلام کرد با پیشنهاد پول فرماندههان لشکر را خرید وقتی فرمانده را خریدی انگار لشکر را خریدی
و امام مجبور به صلح شد
در اینجاست که اهمیت خواص و نخبگان مشخص می شود یکی از امتحانات الهی برای این جماعت ایام فتنه است که معلوم می شود اینها اهل سواری به دشمن هستند یانه

حضرت آقا در سال 88 کلیدواژه #نخبگان_خطرناک و #خواص_بی_خاصیت را بیان می کنند
حضرت آقا در سال 88 می فرمایند:
یکی از مهمترین موانعِ پیشرفت این است که مسؤولان و نخبگان و قشرهایی که می‌توانند روی ذهنهای دیگران اثر بگذارند، در شناخت مشکلات مردم اشتباه کنند و خواسته‌های مردم را درست نفهمند یا خواسته‌های مردم را به نقاط کم‌ارزش و بی‌ارتباط با زندگی واقعی مردم ربط دهند؛ این چیز بسیار بدی است. باید نخبگان، مسؤولان، برجستگان و کسانی‌که می‌توانند روی افکار مردم به‌راحتی اثر بگذارند، به این نکته توجّه کنند.

و دوباره در فتنه اخیر حضرت آقا خطاب به ابن خواص بی خاصیت فرمودند اگر موضع ناصوابی گرفتید توبه کنید و جبران کنید که این موضع های شیطانی باعث تقویت جبهه طاغوت و تضعیف جبهه حق می شود

در آخر یک روایت فوق العاده زیبا از پیامبر درباره فتنه بیان کنیم

ليأتينّ على النّاس زمان يكذّب فيه الصّادق و يصدّق فيه الكاذب و يخوّن فيه الأمين و يؤتمن الخئون و يشهد المرء و لم يستشهد و يحلف و إن لم يستحلف و يكون أسعد النّاس بالدّنيا لكع بن لكع لا يؤمن باللَّه و رسوله.

زمانی به مردم رسد که راست گو را تکذیب کنند و دروغگو را تصدیق کنند و امین را خائن شمارند و خائن را مومن پندارند و مرد بی آنکه شهادت از او خواهند شهادت دهد و بی آنکه قسم از او خواهند قسم خورد و خوشبخترین مردم فرومایه پسر فرومایه باشد که به خدا و پیغمبرش ایمان ندارد

نهج الفصاحه ص 654، حدیث 2366

فرهنگ اقتصادی

باسمه تعالی
فرهنگ اقتصادی عبارت است از نگرش‌ها، گرایش‌ها، رفتارها و کنش‌های اقتصادی افراد در یک اجتماع و هر آنچه که افراد در مورد پدیده‌های اقتصادی می‌اندیشند و در حوزة اقتصاد عمل می‌کنند.بر این اساس اگر در یک کشور فرهنگ اقتصادی با رویکرد مردمی و جهادی شکل بگیرید این سبب میشود زمینه تحقق اقتصاد مقاومتی که یک مقوله چند وجهی از جهت اقتصادی و فرهنگی است ایجاد شود به طوری که در این رهگذر هر چقدر نگرش ها؛ گرایش ها در مقوله فرهنگ عمیق تر باشد این مهم منجر به استحکام و ساخت درونی بیشتر اقتصادی میشود از جمله اینکه اگر عدالت را به عنوان یک نگرش لحاظ کنیم میبایستی در فرهنگ اقتصادی به سمت تحقق عدالت اقتصادی حرکت کنیم.

اقتصاد فرهنگی

باسمه تعالی

اگر بخواهیم مقوله اقتصاد فرهنگی را از منظر نسبت فرهنگ و اقتصاد با یکدیگر مقایسه کنیم میبایستی به این نکته اشاره شود که در اقتصاد فرهنگی محوریت و تقدم رتبی با فرهنگ است یعنی این فرهنگ است که جهت دهی خود را به گزاره‌های اقتصادی متوجه می‌سازد به گونه ای که اگر در فرهنگ غربی بر اساس مبانی فکری و فلسفی اصل بر کسب لذت و منفعت حداکثری است و این خود را در عرصه اقتصاد با تحقق سرمایه سالاری و تشکیل طبقه ثروتمند نشان میدهد در حالی که در فرهنگ اسلامی براساس مبانی فکری و فلسفی اصل بر قناعت و تامین معیشت متناسب با نیاز است و بر این اساس در اقتصاد اسلامی محوریت با مردم سالاری عدالت اقتصادی محقق میشود.