سه منظر مختلف در تعریف علم کلام

چیستی دانش کلام را از سه منظر می توان مورد مطالعه قرار داد:

یکی تعریفی که علمای علم کلام در طول تاریخ از این علم داشته اند. این تعاریف از این جهت مهم است که از نگاه یک متکلم، ابعاد این دانش، موضوعاتش، مسائلش و در نهایت رسالتش چیست. در این رویکرد می توان نظرات علما را ارزیابی کرد و به برایندی از این تعاریف دست یافت که تا حدودی نشان دهنده، عمق شناخت دانشمندان این علم و نحوه نگاه آن ها است.

نگاه دوم این است که دانش کلام را به عنوان یک پدیده اعتباری اجتماعی مورد مطالعه قرار دهیم. یعنی در عالم واقع یک دانشی وجود دارد با ابعاد مختلف و مسائل متعدد، که یک نحوه اشتراکی بین همه این ابعاد و مسائل وجود دارد. این وجه مشترک مثلا پاسخ گویی به شبهات در رابطه به اصول عقاید اسلام باشد. یا مثلا می تواند رسیدگی و پشتیبانی از ذهن و باور مردم باشد.

به نظر می آید منظر دوم، به حقیقت دانش می پردازد و از منظر اول نیز مهم تر است. بلکه می توان گفت غایت منظر اول، کشف تعریف حقیقت دانش کلام است و به خاطر سختی دستیابی به تعریف این دانش، به سراغ اقوال و تعاریف دانشمندان از علم می رویم.

 

منظر سوم نیز توجه به کلام مطلوب و دانشی است که باید باشد. یعنی تعریف بر اساس غرض و فایده مطلوب از این علم. این که دانش کلام می خواهد چه باشد و چه کار کند. چه رسالتی بر عهده دارد و چگونه از عهده بر می آید. توجه به این امور نیز ما را به سمت یک تعریف از دانش کلام سوق می دهد، که تعریفی دیگر از دانش کلام خواهد بود.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
موضوع خوبی است!

ب.
سه منظر :
1. تعریف خود علمای کلام؛
2. آنچه محقق شده است؛
3. آنچه شایسته است؛

جالب است!

ج.
تعریف علما :
“تا حدودی نشان دهنده، عمق شناخت دانشمندان این علم و نحوه نگاه آن ها است.”

درست است. کمی هم بوی ارزیابی می دهد. لذا رندانه است.

د.
کلام موجود.
با عبارات ساده تری هم ظاهراً می شد بیان کرد.
به هر حال درست است.

ه.
دانش مطلوب
به نظر می رسد که تعریف سوم را تعریفی «پیشینی» و معیاری معرفی می نماید.
در این صورت شاید خیلی نیاز نباشد به تاریخ حتی سری بزنیم.
یا اگر سری زدیم تنها می خواهیم الهام بگیریم و خیلی مقیّد به آنچه پیش آمده و آنچه بزرگان می گفته اند نیستیم.

آیا تعریف جدید کلام این طوری است؟

تلاشی بر توضیح مساله ی “بازتقریر هویت دانش های پیشین” 2 : علم رجال

بسم الله الرحمن الرحیم

متناسب با آنچه در یادداشت قبل بیان شد، و برای آنکه بتوانیم تصویری بهتر از مواجهه مان با پیشینه ی علم کلام بدست بیاوریم، یک نمونه ی مشابه را که سابقا نیز با آن در مباحثات فقهی مان کم و بیش انس گرفته ایم ذکر میکنم.

ما سابقا رگه ی چنین کاری را در مواجهه مان با علم رجال نیز تجربه کرده ایم؛ وقتی به علم رجال بدون هیچ پیش قضاوتی مراجعه میکنیم میبینیم دریایی از اسامی انسان های نزدیک به اهل بیت ع در آنجا ذکر شده است و با بیان هایی موجز مسائلی از قبیل مناسبات این اشخاص با اهل بیت ع، مناسباتشان با سایر رجال، فعالیت هایی که انجام میداده اند، تفکراتی که داشته اند و … بیان شده است.

همچنین در موارد بسیار زیادی اسم هایی ذکر شده اند بدون آنکه هیچ توصیفی بشوند، یعنی در کتابی در مقام جمع آوری اسامی و اوصاف رجال شیعه مثلا هزار اسم ذکر شده است بی آنکه از آنها توصیفی به میان بیاید.

حاجت اولیه و رسمی به این اسامی و اوصاف تقریبا روشن است، در بررسی استناد سخن معصومین به ایشان از این فهرست استفاده میشود.

اما چند نوع دقت در آنها باقی میماند:

1- مساله ی سخن معصومان در عصر معصومان چه خوانش واقعی و اجتماعی ای دارد؟ آیا صرف مساله ی معارف یک آیین است؟ یا بسیار بسیار دقیق تر و ظریف تر و پر مولفه تر از این می تواند باشد؟

2- مساله ی ناقلان سخن معصومان چه مساله ای است؟ چیزی از قبیل بررسی احوالات نویسندگان کتب قصه و شعرا و … در مباحث تاریخ ادبیات و … است؟

3- فارغ از دو سوال گذشته که ناظر به تحلیل اغراض اولیه ی این دانش است، آیا اغراض ثانویه ای برای چنین کاری قابل فرض است؟ مثلا آیا ممکن حَسَب برخی ملاحظات، از این بستر برای انتقال برخی اطلاعات مهم تر استفاده شده باشد؟ صرفا به عنوان مثال برای انتقال بخشی از طرح مبارزاتی ائمه ی اطهار (ع)

و سوالات دیگری از این دست…

بسته به قضاوت هایی که ما در پاسخ به این قبیل سوالات داریم، ممکن است هویت دانش رجال را بتوانیم از برخی مسائل تجرید کنیم و دغدغه هایی اساسی تر را در بطن آن ببینیم؛ آنچنان که به تجربه دریافته ایم که بسیاری از دستاوردهای تحلیلی عمیق از عملکرد تفصیلی اهل بیت ع از بستر علم رجال و توسط رجالیون قوی انجام گرفته است.

حال برای ملموس تر شدن این دریافت ها بیاییم و یک مساله ی امروزی را به همین روال علم رجال پیش ببریم، مثلا بیاییم طیف شاگردان و پیروان امام خمینی (ره) را فهرست کنیم و هر کدام را از منظر های مختلف توصیف کنیم، اعم از سیاسیون، حوزویون و … به نظر شما آورده ی چنین کاری چه خواهد بود و عملا این کتاب در صحنه ی اجتماعی امروز چه کاربستی پیدا خواهد کرد؟

آیا ممکن است علم رجال در بادی امر ناظر به چنین اغراضی “نیز” بوده باشد؟

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
یادداشت به دنبال ارائۀ الگو و دقتی برای بازشناسی هویت دانش کلام مرسوم است.
اساساً اینجا هر ایدۀ روشی یا رویکردی که زده شود سودمند خواهد بود.
اگر بتوان علم کلام را حائز رسالتی هوشمندانه تر و عمیقتر از آنچه تا کنون شناخته شده است، شناخت که خیلی خوب است!

ب.
مثالی که زده شده نسبتاً رها است و کمی هم دور از ذهن است.
برای آن که بشود از مثال استفاده کرد باید رسیدگی بیشتری به آن بشود.

پشتیبانیِ حیات برآمده از قیام مردم

فلسفه کلام انقلابی می‌گوید یک جهاد تبیین بر عهده تو است؛‌ البته در بخش محتوا.
اما سوال این است که جهاد تبیین برای چه؟ این جهاد تبیین قرار است چه چیزی را رقم بزند؟

جهاد تبیین برای جلب اعتماد مردم و ایجاد آرامش برای آن‌ها؛ شاید بتوان در نگاه اولیه این پاسخ را پذیرفت ولی با تامل بیشتر می‌توان پاسخی دقیق‌تر و پیشرفته‌تری ارائه کرد. تبیین برای قیام مردم؛ باید تبیین بشود تا با قیام مردم و در دست‌گرفتن مسئله‌ها و مشکلات توسط خود مردم، معضلات کشور حل شود. با حاکمیت که نمی‌توان مسائل را حل کرد، حاکمیت‌ و دولت نهایتا بتواند پشتیبانی و رفع موانع کند.

لذا کلام انقلابی باید از یک قیام برای ساختن ایران، از یک قیام در افق پیشرفت پشتیبانی کند. هم در شروع این قیام و هم در ادامه این قیام؛ مردمی که قیام کنند حیات جدیدی رقم خواهندزد، این حیات جدید که برآمده از قیام مردم برای ساخت ایران است، نیاز به پشتیبانی اندیشه‌ای دارد. این پشتیبانی وظیفه کلام انقلابی است.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
دو نوع تبین داریم؛ یک، اعتمادساز و آرامش آفرین، دو، شورانگیز و قیام ساز.
کلام انقلابی سعی می کند که اولی نباشد؛ یعنی بیش از آن تراز را احراز کند.

ب.
قیام مردم برای ساختن ایران، امروز نیاز به پشتیبانی دارد و باید متکلم آنقدر بکوشد که هیچ سرگردانی و نارسایی نظری برای انقلابیون در این راستا باقی نماند.

چنین باد!

مناظره دو متکلم (3) پاسخی دیگر از متکلم کلام مرسوم

در دو یادداشت قبل گفتگوهایی بین متکلم کلام مرسوم و متکلم کلام انقلابی مطرح شد.

مناظره دو متکلم (1)

مناظره دو متکلم (2)

در ادامه نوبت به متکلم کلام مرسوم می رسد که دفاعیاتی از خودش ارائه دهد.

متکلم کلام مرسوم: در بخش ابتدای مناظره عرض شد که ادعای اینکه کلام انقلابی یک هویت جدید و کاملاً متفاوت از کلام مرسوم دارد، سخن درستی نیست. به دلیل اینکه نمی‌توان کلام مرسوم را به دلیل اینکه به لایه‌ی توصیفی پرداخته است با چوب اینکه تو فقط توصیف هستی راند! واضح است که کلام در طول تاریخ حیات خود در جامعه اسلامی صرفاً این مأموریت را برای خود قائل نبوده و اساساً ریست تاریخی کلام خلاف این اتهام است.

آیا این نکته نمی‌خواهد دیده شود که همین که بزرگان علم کلام در تعریف این علم گفته اند:

«علم بامور يقتدر معه، أي يحصل مع ذلك العلم حصولا دائميّا عاديّا، قدرة تامّة على إثبات العقائد الدّينيّة على الغير و إلزامه إيّاها بإيراد الحجج عليها، أو دفع الشّبهة عنها. (شرح المواقف/11)»؛ «هو علم يقتدر معه على إثبات العقائد الدّينيّة بإيراد الحجج عليها و دفع الشّبه عنها. (شوارق الإلهام1/3)»؛ «صناعتى باشد كه قدرت بخشد بر محافظت اوضاع شريعت به دلائلى كه مؤلّف باشد از مقدمات مسلّمة مشهورة در ميان أهل شرايع خواه منتهى شود به بديهيّات و خواه نه. (گوهر مراد/18)»

نشان دهنده‌ی این است که این دانش صرفاً دانش توصیف عقاید صحیح اسلامی نیست؟! به صورت واضح این دانش خود را متکفل اثبات عقاید دینی برای جامعه و اقناع جامعه نسبت به آن عقاید دینی، و همچنین دفع شبهاتی که نسبت به این عقاید دینی برای مردم ایجاد می‌شود؛ می‌داند! چرا نمی‌خواهید این وضوح را ببینید؟!

متکلمین در طول تاریخ از طرف کسانی که کلاً شغل خود را توصیف هستی می‌دانند و بعد هم که به اسلام رسیدند و از اسلام متأثر شدند، توصیف هستی از نگاه اسلامی را بیان کردند؛ یعنی همان فلاسفه اسلامی؛ کتک‌ها می‌خوردند که شما اینقدر دغدغه‌ی اقناع مردم را دارید که با تکیه بر مشهورات و مسلمات طرف کار را پیش می‌برید و انگار که تعهدی به اینکه به لحاظ روشی هم از روش یقینی که همان برهان هست، ندارید!

حالا این یک پدیده‌ی جدید است که متکلم انقلابی هم آمده نیزه را بر سینه‌ی ما گذاشته است که تو فقط به توصیف هستی از نگاه اسلام می‌پردازی و دغدغه‌ی پشتیبانی اعتقادی از حیات دینی مردم را نداری!

هم آن حمله‌ی فلاسفه حمله دقیقی نبود، زیرا که سطح فکری جامعه هیچ وقت اینقدر بالا نیست که شما بتوانید همه را با روش برهانی و استدلالی اقناع بکنی، مصلحت کلی جامعه بر این است که افرادی زیادی از جامعه که توان فهم و درک و مشی برهانی را ندارند، با استفاده از روش‌های جدلی آن هم جدال احسن، و با تکیه بر مشهورات و مسلمات دینی و عرفی نسبت به باورها و عقاید دینی اقناع کرد. این مصلحت بسیار ویژه را باید دید.

هم این حمله‌ی متکلم کلام انقلابی! حلمه‌ی دقیقی نیست؛ زیرا به صرف اینکه تو بخش زیادی از حرف‌هایت به توصیف عقاید دینی پرداختی دلیل بر این نمی‌شود که متکلم ما در طول تاریخ فقط این کار را کرده، این بخش لایه‌ی بنیادین لازم و ضروری است و خود این متکلم جدید هم باید مبتنی بر همین بنیان‌ها کار خودش را به پیش ببرد؛ بگذریم که ما متکلمین در تاریخ اسلام دغدغه‌ی اقناع مردم نسبت به عقاید دینی را داشتیم، بله رویکرد سلبی به دلیل حمله‌های مدامی که از بیرون به زیست اعتقادی دینی جامعه اسلامی می‌شد در کار متکلمین پر رنگ تر از رویکرد اثباتی بوده است؛ این دلیل نمی‌شود که بگوییم تو کلاً فقط توصیفی و پشتیبانی را هدف نگرفتی. بله پشتیبانی اثباتی کم بوده است، بیشتر به پشتیبانی سلبی و مرزبانی پرداخته شده است؛که همین مرزبانی و پشتیبانی سلبی خود یکی از بهترین محافظ‌ها برای حفظ کیان اعتقادی جامعه‌ی اسلامی بوده است.

یک نکته را هم در همان بخش اول مناظره تذکر دادم که انحراف‌هایی که به سبب دوری جامعه‌ی اسلامی در دانش کلام رخ داده است و متکلمین درباری که منافع خلفای جور را توجیه و تبیین می‌کردند را ما هم قبول داریم و باید حساب آن را از حساب یک پویش کلامی در تاریخ اسلام جدا کرد، بگذریم که در نهایت هم همان پشتیبانی اعتقادی و اقناع کردن جامعه نسبت به یک عقاید خاص در جهت منافع ظالمان، بوده است و این یعنی همان هم هویت کلامی داشته است منتها در جهت غیر صحیح.

یک نکته‌ی دیگر هم اینکه متکلم شیعی هیچ وقت به این گستردگی در معرض پشتیبانی از حیات گسترده اجتماعی دینی مردم قرار نگرفته بود، که توقع ورود اثباتی و پشتیبانی سر صحنه از او را داشته باشیم.

در جمعبندی باید بگویم که کلام انقلابی را من متکلم مرسوم به عنوان یک پویش کلامی قبول می‌کنم، ولی اینکه بخواهد برای خودش یک هویت مغایر با کلام مرسوم قائل باشد و بگوید کلام مرسوم اصلاً این دغدغه‌های من را نداشته و من یک چیز جدید هستم را قبول نمی‌کنم. کلام در روش و غایت، با روش جدلی و با تکیه بر مشهورات و مسلمات قصد اقناع مخاطبین نسبت به باورهای دینی و دفاع از باورهای دینی جامعه در مقابل حمله‌های دشمنان اعتقادی جامعه، را دارد. حال می‌خواهد کلام مرسوم باشد یا کلام انقلابی، صرفاً متعلق تغییر کرده است، و الا در کلام بودنش هر دو کلام هستند دقیقاً به یک معنا؛ فقط کلام در طول تاریخ اسلامی بیشتر بر روی رویکرد سلبی تمرکز داشته و این کلام جدید بیشتر بر روی رویکرد اثباتی تأکید دارد؛ و البته نه کلام مرسوم نافی و خالی از رویکرد اثباتی بوده، و نه کلام انقلابی می‌تواند نافی و خالی از رویکرد سلبی باشد.

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_306

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
نام این یادداشتهای تخاطبی مناظره گذاشته شده است. خوب است.

ب.
متکلم مرسوم یا قدیمی یا عتیقه یا قیمتی(!؟) از خودش دفاع کرده و می گوید تعریف کلام آن را محصور در توصیف هستی نمی نموده است. شواهد از بیان علما قابل تأمل است و پیشتر هم گفته شد که شواهد تاریخی هم مؤید این ماجرا است.

اینجا نکتۀ مهم این است که کلام مرسوم با رفع اتهام منحصر شدن در «توصیف دینی هستی»، خود را داخل در تعریف جدید کلام و کلام انقلابی می بیند.

نکته ای که ابتدا از اهمیت برخوردار است این است که تعریف جدید کلام مقبول جامعۀ علمی باشد.
ولی نکتۀ دیگر این است که ما فاصله ای نیز بین دغدغه های الهیّاتی و اخلاقی و فقهی که دغدغه های محضاً دانشی است و دغدغۀ کلام جدید که دغدغه ای اندیشه ای است و با تکیه به همین نگاهها و بررسیهای دانشی قصد برآوردن طعام اعتقادی مردم را دارد، قائل شدیم.

ج.
البته در این یادداشت گفته شده که متکلم چرا از طرف فیلسوف قدح می شنیده به خاطر آن که می خواسته به قدر عقول مردم که در اندازه های تفکر برهانی نیست صحبت کند و به همین جهت به سمت جدل می رفته است.
اینجا هم یک دفاع از کلام مرسوم هست که کلام مرسوم هم خود را محصور در پویشهای دانشی نمی کرده است.

د.
خلاصه این که اگر کلام با الهیات یکی گرفته نشود، و منحصر در تحقیقات علمی الهیاتی نشده ناظر به کل آموزه های دینی باشد و تنها به یافتن حقیقت بسنده نکند بلکه از این زاویه به تعلیمات دینی نگاه کند که آیا می تواند به اعتقاد مردم ما تبدیل شود و برایشان سودمند باشد، این پویش یک پویش کلامی است.

گونه شناسی راهبردی ایده های اصلاحی صدراییون – بخش دوم علامه حسن زاده ره و استاد یزدان پناه

ایده های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که در باره انسان و تحول انسان دارند تنوعات و گونه های متفاوتی می یابد. یک مصلح اجتماعی می بایست یک تحول اجتماعی را سررشته داری کند و سررشته داری یک تحول اجتماعی بنا بر اینکه چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعیست مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می باشد.
در این بین جریان صدرایی ها و نوصدرایی ها با تلقی خاصی که از انسان و تحول انسانی دارند هویت معرفتی و عقیدتی انسان را جوهره تغییر و تحولات انسان قلمداد میکنند.

از این رو این جریان با سوژه ساختن هویت معرفتی عقیدتی انسان و جامعه انسانی به دنبال طعام متناسب برای معماری و مهندسی هویت معرفتی و عقیدتی بوده و از این رهگذر تجربه های زیسته متنوعی خلق گشته است.

بر همین اساس استاد یزدان پناه به تاسی از استاد بزرگوارشان علامه حسن زاده ره با تاکید بر معارف و تفسیر عرفانی قرآن و روایات در بستر کنش تبلیغی متمرکز سالیان متمادی در آمل در پی پرورش امت پیشران بوده اند.

ایشان مخاطب خودشان را مردم مذهبی مستعد در بستر جلسات و برنامه های مذهبی متعدد سالیانه در شهر آمل انتخاب کرده و اکنون بالغ بر سی سال است که ایشان و استاد بزرگوارشان فضای تبلیغی شهر آمل را راهبری و هدایت میکنند.

محتوای اتخاذی ایشان برای ارتقای هویت معرفتی و عقیدتی معارف عرفانی و سلوکی است که در تراث و متون عرفانی ما به وفور یافت می شود. فلذا محتوای کار ایشان یا متون عرفانی است و یا تفسیر عرفانی قرآن و احادیث به اتکای عرفان.

ایشان معتقدند برای یک تحول عمیق و استوار و تاریخ ساز ضروریست که سوخت بار معرفتی که ره توشه سلوکی انسان را فراهم آورد را تدارک ساخت و تاریخ تجربه زیسته ما در عرضه معارف عرفانی نشان داده که چگونه عمیقا زمینه ساز تحولات انفسی و این تحولات انفسی تحولات آفاقی را در ادامه در پی خواهد داشت.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
در این نوشته نیز بر این که نگاه های پایه به ویژه نگاه به انسان و مکانیزم تحول آن در طرحهای اصلاحی مصلحان تأثیرات اساسی دارد تأکید شده است.
گفته شده که صدرائیان از جمله مرحوم حسن زادۀ آملی و استاد معزز آیت الله یزدانپناه روی معرفت و تعالی آن برای تعالی جامعه تأکید دارند.
به همین جهت طرح اصلاحی هر دو پی ریزی یک نظام معرفتی برای یک لایه از نیروهای مستعد اجتماعی بوده است و استاد یزدانپناه در ادامۀ تلاشهای استاد خود طی تمام این سالهای سی ساله به این کار مشغول بوده است.

آری درست است.
واقعاً طرح جناب استاد این است که واقعاً مؤثر است. بخصوص در این روزگار و سن و سال انقلاب.

ب.
در عین حال جناب استاد روی کارهای فرهنگی هم تأکید دارند و طرح دارند، ولی چیزی که بنده متوجه شده ام این است که احساس می کنند همانجا تمام شده اند و دیگر به این نقطه نمی رسند، و الا پرشور به این صحنه نیز وارد می شدند و ما شاهد کارهای «بسیار جالبی» از ایشان بودیم.

خداوند وجود پربرکتشان را برای همۀ ما و انقلاب محفوظ بدارد!

موضوع علم کلام؛ عقیده یا اندیشه؟

موضوع علم کلام عقیده است یا اندیشه؟

اگر دانش را یک پدیده اعتباری اجتماعی بدانیم، کشف موضوع آن کاری سخت و پیچیده است. و البته تاثیری در حدود و مسائل آن علم ندارد. از این منظر شاید پرسش از موضوع علم کاری کم فایده و یا بی فایده باشد.

اما وقتی نسبت به کارکرد یک دانش سوال می شود، و یا وقتی از ارتقای یک دانش سخن به میان می آید، و هم چنین زمانی که گرایش های تخصصی برای یک دانش توصیه می شود، شناخت موضوع آن علم و متعلَّقش بسیار مهم می شود.

مثلا اگر موضوع دانش کلام را عقیده بدانیم، تفاوت های در رویکرد و روش علم به وجود می آید و مسائل علم تغییر می کند. و اگر اندیشه را موضوع علم کلام بدانیم، ابعاد دیگری از بحث پیش روی ما قرار می گیرد.

حال نسبت به متعلق این موضوع نیز مسئله این چنین است. مثلا اگر موضوع دانش کلام را اعتقادات بدانیم، آیا اعتقادات اسلامی، موضوع این علم است یا اعتقادات مسلمانان؟ و این دانش به همه اعتقادات می پردازد و یا فقط به پایه های اعتقادی و اصول عقاید؟

یا اگر اندیشه را موضوع این دانش بدانیم، این دانش به اندیشه اسلامی می پردازد یا اندیشه دینی مردم؟!

هر کدام از این ابعاد که برگزیده شود، در چینش مسائل این علم تغییرات زیادی را رقم می زند. مثلا اگر اندیشه دینی مردم، مد نظر قرار گیرد، لایه عقیده و اعتقادات از موضوعات اصلی و درجه اول خارج می شود و تنها حیثیت اندیشه ای شان در مسائل اصلی علم باقی می ماند. تنها در مرحله تبدیل اندیشه به عقیده، می توان بابی برای این مسائل در کلام گشود.

در نگاه اولیه به نظر می رسد موضوع دانش کلام، اعتقادات است. ولی انتخاب هر کدام از این موضوعات به عنوان موضوع دانش کلام، محاسنی دارد و خالی از وجه نیست. در نهایت به نظر می آید به عنوان ایده اصلاحی، هوشمندانه ترین انتخاب در لایه کلامی، اندیشه است. این موضوع در بخش های جدی ای از سیر تاریخی دانش کلام، نیز به چشم می خورد.

در رابطه با تفاوت های اندیشه و عقیده و مزایای برگزیدن اندیشه، به طور مفصل می توان به بحث پرداخت.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
نیاز به تعریف موضوع برای یک علم.
اگر مقدور نبود برای یک علم موضوع تعیین کنیم، باز هم موظفیم به دلایلی که مطرح شد برای آن موضوع تعیین کنیم؟ یعنی چون مجبوریم؟!
برخی تعیین موضوع را کاری مقدور نمی دانند.

چرا اگر خواستیم کارکردهای یک دانش را مشخص کنیم باید موضوعش را مشخص نماییم؟ مثلاً ابری بالای منزل شما است شما می توانید دربارۀ آن سخن بگویید، نیازی نیست همۀ اجزای آن را حول یک چیز ببینید.
مجموعه ای از پویشهای علمی مرتبط با هم دور هم جمع می شوند و یک علم را شکل می دهند. یعنی عملاً و در گذر تاریخ چنین می شود. گاهی موضوع واحد برای آن نمی توان تعیین کرد ولی بالاخره چیزهایی باعث شده اینها کنار هم جمع شوند و آن چیز موضوع واحد داشتن محمولات قضایای این علم نیست.

ب.
طلب ما که از نگارنده بشنویم «اگر اندیشه یا عقیده موضوع علم کلام بشود با هم چه فرقی دارد؟».

ج.
اگر عقیده موضوع علم کلام باشد باید در باب تبدیل اندیشه به عقیده در اینجا بحث شود؟

د.
ادعا این است که موضوع علم کلام عقیده است و عقیدۀ دینی است، ولی جنبۀ معرفتی این عقیده مورد بررسی متکلم است و جنبه های تعلیمی و جنبه های تربیتی آن موضوع علوم دیگری است.

کلام پیشران و یا کلام مدافع

بسم الله الرحمن الرحیم

      • کلام یک معرفت ناظر به حیات دینی می باشد که سبب سوگیری های کلان حیات اجتماعی مردم می شود. اما آیا کلام در صدد پیشرانی و پیشتازی در حیات دینی و اجتماعی مردم هست و یا در صدد، پاسخ و دفاع از سوگیری ها می باشد؟
      • کلام را در یک نگاه می توان علمی در نظر گرفت که قرار است مدافع منافع حکومت ها در برابر ذهن مردم باشد. این یعنی که حکومت ها چه مشروع و چه غیر مشروع در جریان اقناع افکار عمومی به یک کلام برای کنترل ذهن مردم جامعه نیازمند هستند. این تقریر مشهور از علم کلام می باشد. فلذا در این تعریف دائما کلام به عنوان یک مدافع در نسبت با عقاید دینی عمل می کند.
      • اما اگر این گونه ادعا شود که اساسا کلام انقلابی در صدد اقناع افکار عمومی نیست. بلکه درصدد هدایت افکار و اذهان جامعه است کارایی کلام متفاوت می شود. کلام در این حالت دیگر مدافع نمی باشد، بلکه پیشران و پیشتاز می باشد. در این حالت کلام دغدغه اش نسبت به ذهن جامعه از حیث دفاع از کیان دین نمی باشد. بلکه در صدد این است که پارادایم فکری جامعه در محیط دینی شکل گیرد تا حیات جامعه دینی شود. در این حالت مردم خود در نقش حامیان و بسط دهندگان حکومت می شوند. چرا که ذهن جامعه در این حالت به جای ایجاد شبهه، هدایت یافته است و دائما در صدد این است که براساس این فهم یک زندگی و زیست دینی را رقم بزند.

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
این جمله خیلی مهم است :
“کلام یک معرفت ناظر به حیات دینی می باشد که سبب «سوگیری های کلان حیات اجتماعی مردم» می شود”

اگر این جمله را با عبارت «ابراندیشه» تغذیه کنیم می شود :
“کلام یک «ابراندیشه»ی ناظر به حیات دینی می باشد که سبب «سوگیری های کلان حیات اجتماعی مردم» می شود”

به به! چه شد!

ب.
پیشران یا مدافع؟
به نکتۀ مهمی دارید اشاره می کنید، ولی این میزان پردازش برای از آب در آوردنش خیلی کم است.

ج.
” اساسا کلام انقلابی در صدد اقناع افکار عمومی نیست”

اگر با نگاه مکتب امامی و نظریۀ پایۀ «مردمسالاری دینی» به این جمله نگاه کنیم یک احسنت اساسی دارد.
این که کانون فکر دینی ـ حوزه های علمیه ـ به این فکر کند که همیشه باید در کار «قیام مردم» باشد نه اقناع مردم، واقعاً یک داستان تعالی در کشور رقم خواهد خورد.

د.
“کلام دغدغه اش نسبت به ذهن جامعه از حیث دفاع از کیان دین نمی باشد. بلکه در صدد این است که پارادایم فکری جامعه در محیط دینی شکل گیرد تا حیات جامعه دینی شود.”

دقتهای خوبی در این نگاه هست که باید خیلی تفصیلی تر روشن شود.

ه.
“در این حالت مردم خود در نقش حامیان و بسط دهندگان حکومت می شوند.”

آری اگر هویّت سازی کنیم دیگر همانها که این هویّت را به مردم هدیه کرده بودند خودشان از نظر مردم تبدیل به «عامل» خواسته های آنها می شوند.
این خیلی باشکوه است.

جایگاه اندیشه در اصلاح

انسان برای مبادرت به هر عمل و رفتاری، نیاز‌هایی معرفتی و نظری دارد؛ نمی‌توان یک فعل اختیاری انسانی را متصور بود که تکیه بر بینش و اندیشه‌ای نداشته باشد. حال اگر هر اقدام اختیاری بشر نیاز به یک پشتیبانی معرفتی داشته باشد، حیات بشری به طور قطع به یک ابر اندیشه‌ای برای پشتیبانی نیاز دارد.

لذا اگر بخواهیم هر اقدام اصلاحی و ویرایشی را رقم بزنیم، به خصوص در سطح یک جامعه، ناگزیریم که اندیشه‌ و بینش و یا به عبارت بهتر ذهن جامعه را بشناسیم و در قدم اول دست به اصلاح آن اندیشه بزنیم.

اگر لازم است یک حرکت اعتراضی علیه یک سلطنت در یک جامعه شکل‌دهی کنیم، اولا باید باور جامعه نسبت به آن سلطنت و سلطان را بشناسیم و نسبت به ویراش آن، حال یا ارتقا و یا تصحیح اقدام کنیم؛ به عنوان نمونه لازم است این اندیشه که شاه را خدا فرستاده است و نماینده خدا است را تغییر دهیم و حق اعتراض را در باور مردم جاسازی کنیم تا بتوان یک حرکت اصلاحی بر علیه سلطنت شاه به راه بیندازیم و همینطور در جهت عکس آن اگر یک حکومت خواهان ماندگاری خود است، ناچار است که برای استحکام پایه‌های حکومت خود، باورهایی را در بین مردم رواج دهد؛ چنانچه در طول تاریخ این اتفاق افتاده است و کسانی برای تثبیت پایه‌های حکومتی خود دست به ترویج اندیشه جبری زدند.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
باز هم نیاز اقدام بشری به اندیشه.
خیلی خوب!

اگر می خواهیم حیات بشری به اقدامی بپردازد یا اقدامی را در حیات او جهت دهی کنیم نیاز به یک «ابراندیشه» داریم.
چه جالب!

ب.
یک واژه هم اینجا کاسب شدیم : «ابراندیشه».
حتماً در ذهن نگه خواهیم داشت!

ج.
لزوم شناخت اندیشه، بینش و به تعبیری «ذهن جامعه».

امتیاز این نوشته اختصار آن است؛ یعنی مطالبی که در جلسه تکرار می شود را به اختصار بیان کرده است.
البته مثالی نیز زده شده که سودمند است.

از انقلاب کلامی تا کلام انقلابی

از آنجای که کلام انقلابی عنوانی کلامی دارد نیاز است ابتدا علم کلام را یک بررسی تاریخی کرده و تغییر و تطورات آن را ببیینیم.

بعد از روشن شدن معنای کلام می توانیم درباره درست یا غلط بودن این عنوان نظربدهیم وببینیم کلام انقلابی با این پشتوانه و تعاریف موجودی که پشت سر داشته و این نظام مسائلی که ما برای آن تعریف کرده ایم آیا نسبتی با علم کلام دارد ؟ یا نه یک علم و یا روش جدیدی است

تعریف علم کلام از منظر علما:

توجه: ترتیب تعاریف بر اساس تاریخ می باشد.

1.معلم دوم، علم کلام را این‌گونه معرفی کرده است: «کلام صناعتی است که انسان به وسیلة آن می‌تواند به اثبات آرا و افعال معینی بپردازد که واضع ملت به آنها تصریح کرده است، ونیز به وسیلة آن می‌تواند دیدگاه‌های مخالف آرا و افعال یاد شده را باطل نماید»
(فارابی،احصاء العلوم، 86). (870 م)

2. علم کلام در نظر شیخ صدوق : علمی است که می‌توان با آن عقاید مخالفان را به وسیلة کلام خداوند متعال و سنت معصومان? یا تنها با تحلیل آن آرا، رد و ابطال کرد (شیخ صدوق، اعتقادات، 45؛) (381 ق)

 

3.شیخ مفید:  کلام دانشی است که از طریق استدلال، برهان و جدل به طرد باطل می‌پردازد» (ر.ک: مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید،)(948 م)

 

4.ابوحیان توحیدی : «دانش کلام، تأمل و تفکر در اصول دین است که بحث و نظر در آن بر محور عقل محض در خوب یا بد دانستن، محال یا ممکن انگاشتن، لازم یا محتمل دانستن، قادر و عادل یا ظالم خواندن و بالاخره توحید دور می‌زند. اندیشه و تأمل در این علم، گاه تأمل در نکته‌ای دقیق است که به تنهایی عقل به آن حکم می‌کند و گاه در حقیقتی دور از دسترس است که در خصوص آن به کتاب خدا پناه برده می‌‌شود» (توحیدی، ثمرات العلوم، 193-192).(414 ق)

 

5.شیخ طوسی یکی از دانشمندان بزرگ شیعه و متخصص در فنون گوناگون، در رسالة شرح العبارات المصطلحهْْ عند المتکلمین علم کلام را چنین تعریف می‌کند:
«کلام دانشی است که در آن از ذات خداوند متعال و صفاتش و مبدأ و معاد بر اساس قانون شرع بحث می‌شود.
(460 ق)

 

6. غزالی بنابر نقل میرسید شریف، کلام را دانشی می‌داند که از «موجود بما هو موجود» بر اساس قانون اسلام بحث می‌کند (جرجانی، شرح المواقف، 1 / 47).(1058 م)

 

7.شمس‌الدین سمرقندی منطق‌دان و متکلم اشعری مشرب، در کتاب الصحائف فی علم الکلام، این علم را دانشی دانسته که از احوال واجب من حیث هی و از احوال ممکنات از آن جهت که به خداوند نیاز دارند بر طبق قانون اسلام، بحث می کند (تفتازانی، شرح المقاصد، 1 /180؛ لاهیجی، شوارق الالهام فی تجرید الکلام،)(704 ق)،

 

8.قطب الدین (711 ق) در درهْْ التاج در تعریف علم کلام گفته است:«هر آنچه از معارف دینی را که با دلایل عقلی بتوان اثبات کرد، اعم از اینکه با نقل نیز قابل اثبات باشد یا نه، آن را علم اصول دین گویند و تعالیم دینی که موضوع علم کلام است بر چهار قسم است: نخست، معرفت ذات آفریدگار؛ دوم، معرفت صفات جلال و کمال او؛ سوم، معرفت افعال و احوال او و دقایق مصنوعات و رقایق مبدعات؛ و چهارم، معرفت نبوت و رسالت و حکمت آن» (711 ق)

 

9.علامه حلی علم کلام را متکفل تحصیل علم به واجب الوجود می‌داند ( کشف المراد، 19)(726 ق)

 

10. فاضل مقداد متکلم و فقیه نامی و شارح کتب علامه حلی علم کلام را این‌گونه معرفی کرده است: کلام دانشی است که در آن از توحید باری تعالی و دیگر صفات و افعالش و نبوت انبیا و اقرار به هر آنچه پیامبر آورده است و امامت ائمه و معاد بحث می‌‌شود». (826 ق)

 

11. سعدالدین متکلم اشعری‌مذهب در کتاب شرح المقاصد علم کلام را این گونه تعریف می‌کند:
«الکلام هو العلم بالعقائد الدینیهْْ عن الأدلهْْ الیقینیهْْ» (791 ق)

 

12.عبدالرحمن بن خلدون مورخ مشهور، علم کلام را این‌گونه تعریف کرده است:  کلام علمی است که شامل اثبات عقاید ایمانی به وسیلة ادلة عقلی و رد بدعت‌آوران گمراه از عقاید مذهب سلف و اهل سنت است.( 808 ق)

 

13.  علاء‌الدین علی بن محمد قوشچی و متکلم اشعری و شارح کتاب تجرید الاعتقاد محقق طوسی، کلام را علم به احوال مبدأ و معاد می‌داند، و آن را اعم از علم به اموری می‌شمارد که عقل به تنهایی قادر به کشف آنهاست و علم به اموری که عقل برای کشف آنها به معلم(وحی) نیاز دارد، تا هر دو قسم کلام عقلی و کلام نقلی یا وحیانی را دربرگیرد (شرح تجرید الاعتقاد، 1/ 4)(879 ق)

 

14. شمس‌الدین محمد بن ابی جمهور احسایی، از متکلمان نامدار شیعه در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم در کتاب التحفهْْ الکلامیهْْ علم کلام را چنین تعریف کرده است:
«کلامی که تحصیل آن بر همة متکلمان واجب است، علمی است که بر تصحیح عقاید دینی و اقامة برهان بر آنها مشتمل است. همان‌گونه که در تألیفات بزرگان پیشین آمده است؛ بزرگانی که هدفشان رساندن مقاصد دینی به فهم و درک طالبان علم است»؛ (احسایی، « التحفهْْ الکلامیهْْ»، نشریة تخصصی کلام، سال دوم، شماره 9- 8)

 

15.عبد الرزاق لاهیجی متکلم نامدار شیعی در کتاب شوارق الالهام پس از بررسی تعاریف ایجی و تفتازانی می‌گوید: بهتر است در تعریف علم کلام بگوییم:
«صناعهْْ نظریهْْ یقتدر بها علی اثبات العقاید الدینیهْْ»؛ یعنی کلام صناعت نظری است که به واسطه آن می‌‌توان عقاید دینی را اثبات نمود

(1072 ق)

 

16. شهید مطهری در تعریف علم کلام گفته است:

«علم کلام علمی است که دربارة عقایداسلامی، یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت، بحث می‌کند؛ به این نحو که آنها را توضیح می‌دهد و دربارة آنها استدلال می‌کند و از آنها دفاع می‌نماید» ( آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، درس اول). وی در جای دیگر می‌گوید: «در تعریف علم کلام اسلامی کافی است که بگوییم: علمی است که دربارة اصول دین اسلام بحث می‌کند؛ به این نحو که چه چیزی از اصول دین است و چگونه و با چه دلیلی اثبات می‌شود و جواب شکوک و شبهاتی که در مورد آن وارد می‌شود چیست؟» (مطهری، مجموعه آثار، 3 / 62-58 ؛ آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، درس 2).

 

از مجموع این تعاریف اول چیزی که مشخص می شو این نکته است که علم کلام یک علم نبوده بلکه دامنه ای از عقاید و اصول دین، فلسفه و شناخت وجود تا شناخت باری تعالی و صفاتش ، و اسکات خصم و دفاع از شریعت دارد
از تعریف آلی وحیثیت دفاعی تا علمی معرفت زا و توحیدی
باتوجه به این تعابیر اکنون روشن است اگر ما در کلام امروزی از متقدمین ردی از مباحث فلسفی می بینیم به علت سبقه های تاریخی از این علم است نه اینکه مسائل فلسفی بوده واکنون در کلام بحث می شود بلکه این مسائل مسائل کلامی بوده و متکلم خود را موظف می‌بیند که از مسائل وجود از مبداو معاد از صفات خداوند صحبت کند

این گستری معنای در تعریف علم کلام را باید در بستر اتفاقات و حوادث تاریخی دید در دورانی که هجوم مخالفان و منحرفین به شریعت حقه گسترش رفته تعریف کلام هم یک هویت دفاعی و رد شبهه ای دارد

برای اینکه ما بتوانیم کلام انقلابی را تعریف کنیم باید به این سوال پاسخ بدهیم که اساسا تمایز علوم به چیست ؟ به موضوع یا غایت یا هردو و اینکه ما در کلام انقلابی حول یک موضوع قرار است بحث کنیم یا حول مسائلی که شاید همه از یک موضوع نباشند
بعد از پاسخ به این سوالات می توان رابطه کلام انقلابی با کلام را مشخص کرد و اعلام کرد که آیا امتداد کلام مرسوم است یا کلام جدید

الحمدلله.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
“از آنجای که کلام انقلابی عنوانی کلامی دارد نیاز است ابتدا علم کلام را یک بررسی تاریخی کرده و تغییر و تطورات آن را ببیینیم”

آنچه در صدر نوشته وعده داده شده خیلی عالی است.
امیدوارم این یادداشتها بتواند به این موضوعات بپردازد!

ب.
یادداشت تعاریف تعدادی از علما را از علم کلام آورده است. نفس این استقصا خیلی کار ارزشمندی است.
در انتها یک جمع بندی مختصر دارد :
“از مجموع این تعاریف اول چیزی که مشخص می شو این نکته است که علم کلام یک علم نبوده بلکه دامنه ای از عقاید و اصول دین، فلسفه و شناخت وجود تا شناخت باری تعالی و صفاتش ، و اسکات خصم و دفاع از شریعت دارد. از تعریف آلی وحیثیت دفاعی تا علمی معرفت زا و توحیدی”

این خیلی جالب است که کلام را یک علم ندانیم، بلکه غرضی که دارد آن را به این سو می کشد که به انبان علوم مختلف سر بزند و از هر کدام چیزی برای دفاع از عقاید دینی با ترسیم گوشه ای از دین استفاده کند.

ج.
این برداشت از آنجا صورت گرفته که نویسنده همۀ تعریفها را درست دانسته و وقتی در آنها نظر کرده وضع متنوعی را در دلشان مشاهده کرده است.
برداشت یادداشت این است که در مقاطع مختلف با نیازهای مختلفی مواجه بوده ایم و کلامهای مختلفی تولید شده است و تعریف آن هم با تعاریف دیگر تفاوتی کرده است.
نکتۀ جالبی است، ولی حتماً باید شواهد تاریخی برای آن آورد.

د.
شاید به همین واسطه که علم کلام چند علم است نویسنده با معضلی مواجه شده است و می گوید :
“برای اینکه ما بتوانیم کلام انقلابی را تعریف کنیم باید به این سوال پاسخ بدهیم که اساسا تمایز علوم به چیست؟”

در این باره نباید خیلی سریع قضاوت کرد.
می توان از تعاریف علم کلام تقاطع گیری کرد و چیزی را به عنوان گرایش عمومی «معیاری» علمای ما در بارۀ علم کلام معرفی نمود.
اما این که علم کلام عملاً چیست، شاید خیلی مطابق با تعاریف از آب در نیاید.

گفتمان پیشنهادی برای دولت سیزدهم، بر مبنای گفتمان رهبری

چکیده:

دولت‌های مختلف یا بر آمده از یک گفتمانی هستند که قبل از قرار گرفتن در مصدر قدرت آن را توسط یک تیم یا جریان سیاسی آماده کرده‌اند، و یا سوار بر یک موج گفتمانی ایجاد شده در جامعه می‌شوند، و در واقع با معتقد بودن به آن گفتمان، بر سفره‌ی آماده یک گفتمان ایجاد شده می‌نشینند.

دولت سیزدهم یکی از دولت‌هایی است که نه در مسیر بر سر کار آمدن و نه در ایامی که پشت سر گذاشته است، بر یک گفتمان واحدی تأکید نمی‌کند؛ گفتمان دولت سیزدهم در میان نخبگان و همراهان با این دولت تبدیل به مسئله‌ای مهم شده است، در این مقاله می‌کوشیم تا با نقد بی‌مهری دولت به مسئله‌ی گفتمان، و نقد عنوان گفتمانی که توسط مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری اعلام شده است، بر اساس پایش بیانات یک دهه اخر رهبر معظم انقلاب به یک پیشنهاد گفتمانی برای دولت سیزدهم با ادعای اینکه این پیشنهاد، در واقع دعوت رهبر معظم انقلاب است، می‌رسیم.

 

کلید واژه‌ها:

گفتمان دولت سیزدهم، اقتصاد مقاومتی، رونق تولید داخل،

 

ضرورت گفتمان

برای حل مسائل و چالشهای کلان جامعه الگوها و رویکردهای مختلفی وجود دارد. معارف و سنت اسلامی در میان آنها رویکرد فرهنگی را دارای اقتدارات فراوان معرفی می‌کند و جامعۀ اسلامی را به در پیش گرفتن آن تشویق می‌نماید. در رویکرد فرهنگی از میان متغیرهای مختلف و اثرگذار در تصمیم‌گیری و رفتار انسان‌ها، به عنصر ذهنیّت و ذائقۀ فکری توجه ویژه‌ای صورت می‌گیرد و با بارور نمودن آن نظام مطلوبیت‌ها و اراده‌های ایشان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و با سامان نوین اندیشه‌ها و عواطف اجتماعی ایشان را به سوی یک هویّت و شخصیّت نوین سوق می‌دهد.

در رویکرد فرهنگی با تکیه بر مبانی و معارف اسلامی و ناظر به نیازها و اقتضائات میدان، ادبیات و گفتمانی متناسب خلق می‌شود تا به ذهن و ذائقۀ جامعۀ سمت و سوی درستی داده شود و در ایشان اراده‌ای برای حل مسائل جامعه ایجاد نماید. عنصر ارادۀ مردم از جمله مهمترین عناصر اقتدار[1]  هر جامعۀ بشری است که انقلاب اسلامی به آن توجه نمود.

«در دنيا يك جنگ عظيم و يك چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نيست، اما جنگ‏ اراده‏ها و عزم‏ها و سياست‏ها و تدبيرهاست.»[2] ‌بيانات رهبری، ج29، ص9 (31/ 02/ 1386)

به همین جهت مسألۀ اصلی رهبران این نهضت بزرگ، عزم و ارادۀ ملت انقلابی ماست و نگرانی اصلی مربوط به تضعیف یا تغییر آن است.

«وقتی یک ملت بیدار شد، وقتی یک ملت ارزش عزم‏ و اراده‏ی خودش را فهمید، وقتی یک ملت دانست که اگر بخواهد و تصمیم بگیرد و عمل بکند، هیچ قدرتی در مقابل او نمی‏تواند بایستد، با یک چنین ملتی دیگر نمی‏شود درافتاد. ممکن است هزینه‏هائی را بر این ملت تحمیل کنند؛ اما تسلط بر آن ملت دیگر ممکن نیست؛ به بردگی کشیدن آن ملت دیگر ممکن نیست؛ تحمیل کردن عقاید خود و خواست خود بر آن ملت دیگر ممکن نیست. این را هنوز هم قدرتهای بزرگ نمی‏توانند بفهمند.» ‌بيانات رهبری، ج30، ص40 (1387/10/19)

تجربه‌ی انقلاب اسلامی نیز مهر تأییدی بر اقتدار بی‌بدیل رویکرد فرهنگی و مواجهات گفتمانی اسلام است. گفتمانی که توانست نهضت مردمی توفنده‌ و ویرایشگری را رقم بزند که در گام اول، نظام سیاسی طاغوت را ویران و نظامی اسلامی برجای آن نشاند و «عنصر اراده‌ی ملی را -که جان‌مایه‌ی پیشرفت حقیقی و همه‌جانبه است- در کانون مدیریت کشور قرار داد»[3]

کارآمدی گفتمان به این است که بتواند متناسب با نیاز صحنه، اقتضائات میدان و مقاطع سلوک جمعی جامعه، بر یک اقدام خاص متمرکز شود. تقریر‌های عصری حضرت امام از اسلام بود که توانست نهاد توحیدی مردم رشید و باریشه‌ی ایران را به جوشش بیاندازد و پای کار اقامه‌ی دین و برپایی جمهوری اسلامی بیاورد.

 

دولت سیزدهم، دولتِ بی گفتمان!

دولت‌های قبل جمهوری اسلامی هم قبل از شکل گیری و هم در زمان شکل گیری یک گفتمان مشخصی را دنبال می کردند، مثلا دولت آقای هاشمی رفسنجانی هم زمینه‌های بعد از جنگ و هم شعار خودشان به سمت سازندگی رفت و شد دولت سازندگی، هر چند که آن‌ها لازمه‌ی سازندگی را تنش زدایی می‌دانستند و در واقع گفتمان اصلی‌شان همین تنش‌زدایی بود. دولت آقای خاتمی که از قبل گفتمان آن در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری پخته شده بود، گفتمان توسعه سیاسی را در پیش گرفت؛ دولت آقای احمدی نژاد از قبل از انتخابات و در ایام انتخابات با شعار عدالت بر سر کار آمد و همین شعار هم گفتمان او شد و آن را دنبال کرد، هر چند که در اواخر تبدیل به دولت بهار شد. دولت آقای روحانی هم که در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری گفتمان خود را پخت و پز کرده بودند، با همان گفتمان تنش زدایی و سازش با جهان بر سر کار آمد و واقعاً هم هشت سال با همه سختی‌هایی که ایجاد کرد به آن گفتمان پایبند ماند.

اما دولت آقای رئیسی در واقع یک دولت بدون گفتمان است و شاید بتوان گفت که فعلاً حتی سخن از گفتمان دولت زدن نیز راه به جایی نبرد! تحلیل‌ آقای رئیسی این بود که فضای ساختاری اداره کشور همه چیزش روشن است و فقط یک رئیس جمهوری می خواهیم که صادقانه به همه این قوانین و ظرفیت‌هایی که در کشور ایجاد شده عمل کند. ایشان همین فضا را نیز در انتخابات دمیدند و با توجه به سابقه کاری و صادقانه ایشان و فضای بسیار بد اقتصادی که دولت قبل ایجاد کرده بود، توانست در انتخابات 1400 رأی بیاورند و رئیس جمهور شوند.

این دولت درست است که وارد فضای خدمت اقتصادی شده است و همه تلاشش این است که اقتصاد آسیب دیده‌ی ایران را ترمیم کند، ولی خیلی هم به لحاظ گفتمانی تمرکزی روی بحث اقتصاد ندارد. شاید بتوان گفت که این دولت توجه زیادی به بحث گفتمان داشتن نداشته، و با توجه به ایده‌ی خود که خدمت صادقانه است، تمرکزش را بر روی کار کردن قرار داده است، و حتی شاید بتوان گفت خود را محتاج به داشتن یک گفتمان نمی‌داند.

دولت سیزدهم معتقد است که باید کار کرد، اینقدر هم کار روی زمین افتاده و عقب افتادگی زیاد است که فقط باید کار کرد! لذا این دولت توجهی به گفتمان و ضرورت گفتمان داشتن ندارد، و فقط می خواهد عمل کند. برای این عمل کردن تکیه‌‌اش بر نیروهای انقلابی است، منتها هر جایی هم احساس کند برای عمل کردن نیازمند به سایر نیروها هست، بدون اینکه سر و صدایش را در بیاورد به آن‌ها میدان می‌دهد. شاهد اینکه خیلی از دلسوزان این دولت از اینکه هنوز خیلی از کارها دست نیروهای دولت قبل است نالان هستند، غافل از اینکه این یک انتخاب است چون هر جا که اینطور است تحلیل این است که از این‌ها کار در می‌آید.

شاید بتوان گفت که با این زمینه دولت سیزدهم خیلی دنبال اینکه گفتمانی داشته باشد، نیست. اما بررسی اینکه این دولت اگر بخواهد از این امر اشتباه دست بردارد و یک فضای گفتمانی برای بسیج افکار عمومی برای خود ایجاد کند، چه گفتمانی را باید در پیش بگیرد، امر ارزشمندی است.

 

نامناسب بودن گفتمان «جمهوریت و عدالت» برای دولت سیزدهم

گذشت که این دولت با تأکید بر روی روشن بودن صحنه و صرفاً نیازمند به یک دولت خدوم و عمل کننده به روال‌هایی که در فضای ساختاری کشور فراهم شده، عملاً خود را نیازمند به داشتن یک گفتمان نمی‌داند، و شاید بتوان گفت که رویه‌های این دولت با پیشبرد امور به صورت سرمایه‌گذاری بر روی یک گفتمان همخوانی ندارد. اما مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری اخیراً در حال تلاش برای تهیه‌ی گفتمان برای دولت است. آن چیزی که به عنوان گفتمان دولت سیزدهم اعلام کرده‌اند «عدالت و جمهوریت» است. در گزارش سایت مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهور برای معرفتی همایشی که در سال 1401 با موضوع «سویه‌های گفتمانی و راهبردی دولت سیزدهم» برگزار می‌شود، جناب دکتر خیاطیان رئیس این مرکز  فرمودند:

وی «عدالت و جمهوریت» را گفتمان اصلی دولت سیزدهم خواند و گفت: دولت سیزدهم با شعار «دولت مردمی؛ ایران قوی» بر سرکار آمده است و قصد دارد مطابق با آموزه‌ها و آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی در راستای جبران عقب‌ماندگی در عدالت و توسعه نقش‌آفرینی مردم در نظام حکمرانی کشور حرکت کند. بر همین اساس و در راستای تعمیق گفتمان دولت و بررسی امتداد این گفتمان در عرصه‌ها و لایه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی، برگزاری همایش «عدالت و جمهوریت» توسط مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری برنامه‌ریزی شده است.[4]

برای بررسی چنین عنوانی باید گفت، در شرایطی که عمده درگیری‌های جامعه بر سر موضوع اقتصاد است، و دولت هم وجهه‌ی همت خود را رفع مشکلات جدی اقتصادی کشور قرار داده است، انتخاب یک عنوانی که سویه‌ی صریح محتوایی به سمت اقتصاد ندارد، انتخاب دقیقی نیست.

جمهوریت در اذهان عمومی که با مشکلات عدیده اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند، بیشتر یک شعار سیاسی تلقی خواهد شد و توان بسیج افکار عمومی را ندارد. ضمن اینکه این دولت با پایین‌ترین سطح مشارکت در طول تاریخ انتخابات‌های ریاست جمهوری، مزیت نسبی‌اش تأکید بر این شعار به عنوان گفتمان محوری‌‌اش نخواهد بود.

عدالت با وجود اینکه حاوی محتواهای اقتصادی است، ولی سخنی عام‌تر از فضای اقتصادی است و لذا به صورت صریح منتقل کننده‌ی یک امری که حل کننده‌ی مشکلات اقتصادی است، نخواهد بود. بگذریم که قبلاً دولت آقای احمدی نژاد به این گفتمان مشهور شد و با توجه به فاصله گرفتن ایشان و دولتشان از این آرمان، این عنوان یک عنوان دست خورده محسوب می‌شود و نمی‌تواند بار معنایی مثبتی را به ذهن عمومی منتقل کند.

لذا به نظر می‌رسد اگر مهم‌ترین مسئله‌ی کشور بحث اقتصاد است، و مهم‌ترین کنش رهبری در این سال‌ها تمرکز بر بحث اقتصاد بوده است، و مهم‌ترین دغدغه و مسئله‌ی مردم نیز بحث اقتصاد است، باید گفتمانی که دولت بر آن مترکز می‌شود و تلاش می‌کند که آن را بالا بیاورد و به آن شناخته شود، یک گفتمان اقتصادی باشد.

 

پیشنهاد گفتمان مناسب برای دولت سیزدهم بر مبنای گفتمان رهبری

برای پیشنهاد گفتمان به دولت سیزدهم با توجه به اینکه این دولت خود را دولتی ولایی می‌داند، اگر بتوانیم اثبات کنیم که مهم‌ترین گفتمانی که رهبر معظم انقلاب به عنوان سکان‌دار انقلاب در بیش از یک دهه‌ی اخیر دنبال مستقر شدن آن در کشور هستند، چیست؛ می‌توانیم به دولت سیزدهم همان را پیشنهاد داده و توصیه کنیم که دولت همین مسیر گفتمانی را در پیش بگیرد.

با مطالعه کل بیانات 10 سال اخیر رهبری توسط نگارنده آن چیزی که به وضوح تمام نمایان بود، این بود که طرح رهبری برای نجات اقتصاد ایران، چیزی جز اقتصاد مقاومتی نیست. البته در چند سال اخیر این طرح ایشان یک چهره تیز و عملیاتی به خود گرفته است و آن هم تأکید بر رونق تولید داخلی است.

 

گفتمان اقتصاد مقاومتی

میدان نیاز به فرمان و فرماندهی و راهبری دارد. فرمان نیز باید متناسب با نیاز میدان و موقف خاص انقلاب باشد تا به جان جامعه بنشیند و به کار آید.

مقام معظم رهبری در جایگاه رهبری و فرماندهی کاروان انقلاب اسلامی، همواره به توصیف صحنه و جانمایی منازل سیر انقلاب پرداخته‌اند.

ایشان جوهر اصلی مکتب امام (ره) ـ به‌عنوان نرم‌افزار فکری انقلاب ـ را رابطه‌ی دین و دنیا و معماری حیات اجتماعی مردم توسط دین دانسته، هدف اصلی انقلاب اسلامی را پیشرفت همه‌جانبه معرفی کرده و موقف میدانی چنددهه‌ی اخیر نظام را نیز دولت‌سازی اسلامی توصیف می‌کنند؛ درنتیجه می‌توان گفت که کارویژه‌ی اصلی انقلاب، معماری الگوی اداره‌ی جامعه در مسیر پیشرفت است.

روشن است که حرکت انقلاب در فضای خالی از الگوهای رقیب و معارض صورت نگرفته، بلکه با قدرت شگفتی‌آوری در بستر الگوی توسعه‌ی غربی پا گرفته و در حال پایداری و پیشروی است.

تحلیل حضرت آقا از روند انقلاب اسلامی و مواجهه با موانع این است که ما با عبور از جنگ نظامی و تهاجم فرهنگی و چالش‌های امنیتی_سیاسی، وارد نبرد اقتصادی شده‌ایم:

«دشمن ما اتاق جنگ را برده است در وزارت خزانه‌داری؛ اتاق جنگ علیه ما به‌جای وزارت دفاع، وزارت خزانه‌داری آنها است». ‌بيانات رهبری، ج40، ص12 (02/03/97)

«حالا دشمن بعد از شکستی که در جبهه‌ی فرهنگی خورده و در جبهه‌ی امنیّتی خورده و در جبهه‌ی سیاسی خورده و در جبهه‌ی نظامی خورده، متمرکز شده روی جبهه‌ی اقتصادی». ‌بيانات رهبری، ج40، ص23 (22/05/97)

اگر کارکردهای اصلی یک نظام و حاکمیت را در عرصه‌های فرهنگی، امنیتی، سیاست داخلی و خارجی، و اقتصاد و معیشت بدانیم، گزارش دیده‌بان انقلاب این است که میدان چالش محوری ما با نظام سلطه و طرح‌های توسعه‌ی غربی، به عرصه‌ی معیشت و اقتصاد رسیده است. بنابراین دال محوری فرمانی که باید میدان را راهبری کند، ارائه‌ی یک الگوی اقتصادی برای پیشرفت جامعه و مواجهه با جنگ اقتصادی نظام سلطه است: گفتمان اقتصاد مقاومتی.

بیش از یک‌دهه است که دال مرکزی گفتمان اصلاحی حضرت آقا «اقتصاد مقاومتی» است.  ضمن این که مسئله‌ی اول کشور را مشکلات اقتصادی مطرح می‌فرمودند، راه حل را اقتصاد مقاومتی می‌دانستند:

«یک توصیه هم به مسئولین محترم کشور میکنم: تمرکز بر مسئله‌ی اصلی. در هر برهه‌ای یک مسئله‌ی اصلی در کشور هست که باید بر آن تمرکز کرد. قبل از پیروزی انقلاب، مسئله‌ی اصلی «رژیم طاغوت» بود که امام بر آن تمرکز کرد و موفّق شد؛ بعد از پیروزی انقلاب، در یک برهه‌ای، مسئله‌ی «تثبیت نظام» بود، در یک برهه‌ای «جنگ تحمیلیِ صدّام علیه کشور» بود که همه‌ی کشور بر مسئله‌ی جنگ تمرکز کردند، بحمدالله موفّقیّت حاصل شد. امروز مسئله‌ی اصلی و نقد، مسئله‌ی «اقتصاد» است. البتّه مسائل فرهنگی هم هست و بسیار مهم است، مسائل امنیّتی هم همین جور، امّا در بین همه‌ی این مسائل، آنچه از همه نقدتر است، مسائل اقتصاد است که به معیشت مردم ارتباط پیدا میکند و در مسائل فرهنگی و امنیّتی هم اثر میگذارد. … به حواشی و مسائل فرعی و مانند اینها نپردازیم» ‌بيانات رهبری، ج41، ص17 (۱۳۹۸/۰۳/۱۴)

«به نظر من امروز مسئله‌ی اصلی ما، مسئله‌ی اصلی مسئولین اجرائی کشور و کسانی که به نحوی در این مسائل، در اداره‌ی کشور دخالت دارند، عبارت است از اقتصاد.» سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۱/۰۱/۰۱)

«امروز مشکلات اقتصادی، مسئله‌ی اول کشور است که باید حل شود و حل آن‌ها در گرو اجرای صحیح اقتصاد مقاومتی است.» ‌بيانات رهبری، ج38، ص36 (1395/06/03)

به همین جهت درخواست مصرانه و پرتکرار ایشان این بود:

«باید قاطعانه مانع از ادامه‌ی طرح‌های اقتصادی غیرهمسو با سیاست‌های اقتصاد مقاومتی شد.» ‌بيانات رهبری، ج38، ص36 (1395/06/03)

و سرانجام گلایه‌مند بودند که:

« اگر همه‌ی کارهای ضروری در موضوع اقتصاد مقاومتی انجام شده بود، امروز تفاوت محسوسی را در اوضاع اقتصادی کشور و زندگی مردم شاهد بودیم!» (19/12/1395)

با سودهی گفتمانی جامعه به سمت اقتصاد و اصلاح الگوی اقتصادی، و تعیین نقش صحیح  دولت و مردم در پیشرفت اقتصادی، می‌توان زیربنای تشکیل دولت اسلامی و حرکت به سوی جامعه اسلامی را شکل داد.

اقتصاد مقاومتی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی، و الگویی الهام‌بخش از نظام اقتصاد اسلام است که ضمن مقاوم‌سازی اقتصاد در برابر تهدیدهای نظام سلطه و تکانه‌های جهانی خارج از اختیار، تضمین‌کننده‌ی رشد و شکوفایی اقتصادی خواهد شد.

رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتی را الگویی ممکن[5] می‌دانند، که علاج مشکلات کشور،[6] راه حل خنثی سازی تحریم‌ها،[7] و رسیدن به اقتصادی مستقل در گرو در پیش گرفتن آن است.

مؤلفه‌ی محوری و متمایز این الگوی اقتصادی، مردم‌بنیانی[8] است که پرتوی از مردم‌سالاری دینی در عرصه‌ی اقتصاد می‌باشد. اساساً اقتصاد زمانی اقتصاد مقاومتی است که «بناى اقتصادى جورى باشد که از نیروهاى مردم استفاده بشود.»[9] همچنین عدالت‌محوری، برادری(اخوّت ایمانی) و مشی جهادی‌ در رتبۀ بعدی مهمترین مؤلفه­­ها هستند. سایر مؤلفه­ها در کلام رهبر معظم انقلاب بیان شده است که هر کدام از اهمیت خاصی برخوردار هستند؛ دانش‌بنیان، درون‌زا و برون‌گرا، پیشرو، فرصت‌ساز، زاینده و انعطاف‌پذیر.

در این میان به نظر می­رسد چهار عنصر مردم­بنیانی، عدالت­محوری، مشی جهادی و اخوّت ایمانی مهمترین این عناصر هستند. و چه بسا بی­راه نباشد اگر چهرۀ اصلی و عنصر هویت‌ساز اقتصاد مقاومتی را مردم­بنیان بودن آن بدانیم.

عنصر «مردم‌بنیانی» با نفی تصدی‌گری دولت و سالاریت حداکثری سرمایه، عنصر اراده‌ی ملی و مردمی را در کانون جریان اقتصادی و معیشتی جامعه قرار می‌دهد. دستگاه قانونگذار و مجری، فقط نقش نظارتی قوی و رفع موانع ساختاری و قانونی را عهده دار می‌شوند و  زمینه‌ساز و ناظر چرخش عادلانه‌ی منابع ملی و فرصت‌های عمومی میان آحاد مردم خواهند بود.

نقش مردم نیز در تحقق این عنصر اصلی اقتصاد مقاومتی نباید نادیده و کم اهمیت انگاشته شود. مردم باید بپذیرند که از مخاطب و گروه هدایت شونده به عامل اصلی اقدام، تغییر نقش بدهند. به جای این که منتظر کسانی باشند که بیایند و با طرح­های مترقی، مشکلات اقتصادی را حل کنند باید بار اصلی را بر روی دوش خودشان احساس کنند. و چه بسا این کانونی‌ترین نقطه در فرهنگ اقتصادی است که سایر رفتارها و برنامه‌ها را معنادار و نتیجه‌بخش می‌سازد.

با این حساب مهمترین کار نهادهای بالادستی و کانون‌های گفتمان‌ساز خودجوش، ایجاد ارادۀ عمومی ـ اعم از مسؤولین سیاسی و اقتصادی و مردم ـ در مردمی شدن اقتصاد است.

نکته‌ی فوق‌العاده ضروری در این جا توجه به این مسأله است که مردمی شدن اقتصاد با آن چه نهادگرایان در اقتصاد متعارف می‌پندارند تفاوت دارد. کلیدواژۀ اساسی در مردمی شدن اقتصاد، عاملیت مردم است و نه صرفا مشارکت مردم. در مردمی شدن، اهداف و آمال حکمرانی اقتصادی توسط خود مردم محقق می‌شود.

در همین راستا دو مؤلفه‌ی اساسی دیگر باید مد نظر نهادهای مسؤول و کانون‌های گفتمان ساز و همچنین مردم قرار بگیرد.

اول- آزادی عملکرد اقتصادی مردم و توجه جدی به خصوصی سازی صحیح است. رفع موانع فرهنگی و ساختاری و قانونی و ریل گذاری صحیح برای چنین نقش‌آفرینی، نیازمند به رسمیت شناختن آزادی اقتصادی است.

دوم- و شاید از این مهمتر برای مردمی که بنا است عامل اصلی باشند، احساس این آزادی است. به رسمیت شناختن مردم و بروز این به رسمیت شناختن، از عوامل مهم حکمرانی و به خصوص حکمرانی اقتصادی است.

عنصر مهم دیگر اقتصاد مقاومتی، عدالت‌محوری است که دارای دو مولفه‌ی اصلی است؛

اول- تساوی در بهره‌مندی از فرصت‌های اقتصادی(دست‌یابی به شغل، تسهیلات اقتصادی، داده‌های علمی، اطلاعاتی، بهداشتی و تغذیه‌ای) و کمک به چرخش منابع ملی و دپو نشدن آن نزد گروه و طبقه‌ای خاص.

دوم- درآمد و هزینه در حد کفاف برای همه مردم با هر دین و مذهبی. و تلاش جدی همه جانبه اعم از فرهنگی، قانونی و حتی انتظامی برای کاهش فاصله‌ی طبقاتی و شکل نگرفتن نفس امت اسلامی یعنی طبقه‌ی اشراف.

عنصر «برادری» و مواسات. مواسات یعنی «برای هم بودن». مواسات از «اخوت» می‌رویَد. در فکر و فرهنگ شیعی اخوت در هم‌خونی و خویشاوندی یا مفهوم عاطفی برادری خلاصه نمی‌شود. در این فرهنگ معرفتی، اخوت یک پایگاه هستی‌شناختی دارد و به همین واسطه است که اگر نگوییم همۀ بشر، بلکه دست‌کم مؤمنان همدیگر را جان‌یکی می‌بینند. «انّما المؤمنون اخوة»(حجرات، 10)

اخوّت از ارکان چهارگانۀ «انس»، «کمال»، «عون» و «عزت» برخوردار است:

«این عناصر امهات به حسب معاش و معاد، نوامیس عالم بشریت مى‌‏باشد و از این‌جهت در فطرت، محبوب است و حفظش لازم خواهد بود؛ یعنى انسان انس‌طلب، كمال‌خواه، عزت‏پسند و عون‌جوى، تحمل قرآن نموده كه توسط آن، مقاصد چهارگانۀ خود را اداره نماید تا به سعادت دنیوى و اخروى نایل گردد.»‌[10]

نظام اقتصادی اسلام برخلاف نظامهای مادی با اخلاق و معنویّت همگرایی دارد، بلکه از جوهره‌ای معنوی و اخلاقی برخوردار است. به همین جهت روی تمام ارزشهای اخلاقی از جمله «برادری» تأکیدهای جدی دارد.

عنصر اساسی دیگر در اقتصاد مقاومتی، مشی جهادی است. مشی جهادی یعنی تلاش بی-وقفه‌ی خسته نشوی دشمن شکن. با این توصیف، شناخت درست صحنه، عقلانیت انتخاب راهبردی‌ترین مسائل، و به تبع حل آن‌ها با اساسی‌ترین عناصر مکتب حضرت امام، جزء جدایی ناپذیر مشی جهادی هستند.

مشی جهادی یعنی هنر وارد کردن مردم به میدان. کسی که مشی جهادی دارد خودش کار را تمام نمی‌کند بلکه کاری می‌کند که مردم بیایند و بار را به دوش بگیرند. این اتفاق است که از جهات مختلف جهاد و مشی جهادی می‌خواهد. همانطور که زیست با مردم می‌طلبد، هجرت می‌طلبد، گذر از منافع شخصی کوتاه مدت می‌طلبد. تفکر جهادی تفکری است که اهداف متعالی را می‌فهمد و در عمل منعکس می‌کند. نمونۀ بارز مشی جهادی در «جهاد سازندگی» که از الهام خداوند متعال به حضرت امام بود، متجلی است.

رونق تولید داخلی به عنوان چهره عملیاتی و ستون فقرات اقتصاد مقاومتی

از برهه‌ای به بعد حضرت آقا این عناصر کلیدی و مؤلفه اساسی تشکیل دهنده اقتصاد مقاومتی را چهره‌ای عملیاتی می‌بخشند و از آن به عنوان ستون فقرات اقتصاد مقاومتی یاد می‌کنند؛ و حل مسئله اقتصاد را در گرو آن می‌دانند. این چهره عملیاتی و تحقق بخش اقتصاد مقاومتی جدی گرفتن «تولید داخلی» است.

«ستون فقرات اقتصاد مقاومتى عبارت است از تقویت تولید داخلى.» ‌بيانات رهبری، ج37، ص246 (۱۳۹۴/۰۲/۰۹)

وقتی تقویت تولید داخلی چنین جایگاهی می‌یابد، عملاً تمام خواسته‌هایی که رهبری از اقتصاد مقاومتی توقع داشته‌اند را با رقم خوردن این مهم دست یافتنی می‌دانند؛ لذا ایشان تولید داخلی را مسئله اولویت دار و کلیدی[11]  کشور  می‌دانند؛ اساساً اقتصادی را سالم می‌دانند که بتوانند تولید ثروت کند و آن را عادلانه تقسیم کند؛[12] نقش اول در ساخت یک اقتصاد قوی[13] و مستقل[14] را به تولید می‌دهند؛ تولید را کلید اصلی برای حل مشکل اشتغال، معیشت، کاهش تورم و ایجاد ارزش پول ملّی می‌دانند؛[15] و همانطور که علاج مشکلات کشور را در اقتصاد مقاومتی می‌دانستند اخیراً تصریح می فرمایند که:

«علاج در زمینه‌ی مسائل اقتصاد را ما در این دو سه ساله مرتّباً‌ تکرار کرده‌ایم؛ علاج این است که تکیه کنیم و متمرکز بشویم بر مسئله‌ی تولید»بيانات رهبری، ج ۴۲، ص ۱۶ (۱۳۹۹/۰۶/۱۱)

در بیان صریحی در سی و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) محور نجات اقتصاد کشور را تقویت تولید داخلی می‌دانند:

نامزدهای محترم تصمیم بگیرند که اگر چنانچه پیروز شدند و توانستند به مقصود برسند، خودشان را متعهّد بدانند، به اینکه تولید داخلی را تقویت کنند. بارها عرض کرده‌ایم؛ این حرف، حرف متخصّصین اقتصادی هم هست؛ بنده هم مکرّر تکیه کرده‌ام روی این که محور نجات اقتصاد کشور، تقویت تولید داخلی است؛ تقویت تولید داخلی؛ مبارزه‌ی با قاچاق، مبارزه‌ی با واردات بی‌رویّه. (1400/03/14)

بعلاوه خاصیت خنثی‌سازی تحریم‌ها که قبلاً برای اقتصاد مقاومتی بیان فرموده بودند، را به تقویت تولید ملّی داده‌‌اند:

«به نظر ما بهترین و موفّق‌ترین کار برای خنثی کردن تحریمها همین تلاش واقعی -نه تلاش شعاری- برای تقویت تولید ملّی است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

«در مقابله‌ی با تحریم دو راه میتوانیم برویم: یکی اینکه برویم سراغ تحریم‌کننده و از او خواهش کنیم، این یک راه است که در واقع راه ذلّت، راه انحطاط، راه عقب‌ماندگی است. یک راه دیگر هم این است که نیروی داخلی خودمان را فعّال کنیم؛ ما توانایی‌های خوبی داریم؛ این نیروها را فعّال کنیم و کالای تحریمی را در داخل تولید کنیم.»  سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۱/۰۱)

«کار عمده خنثی کردن تحریمها است از طریق ایجاد حرکت تولید داخلی و تحرّک اقتصادی داخلی». بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی (۱۴۰۰/۱۱/۲۸)

برای تحقق تولید داخلی موانعی وجود دارد که کار دولت این است که با حمایت‌های خود این موانع را از سر راه تولید داخلی که در واقع نوک پیکان حضور مردم در اقتصاد و مردم بنیاد کردن اقتصاد است؛ بردارد. این موانع عبارتند از:

«قاچاق، واردات بی‌رویه[16]، فساد مالی، کارشکنی‌های اداری مثل کمک نکردن نظام بانکی به تولید[17]، عدم رعایت حقوق مالکیت، سفته‌بازی و سوداگری‌های زیان‌بخش،[18] پیچ و خم های اداری در اعطای مجوز و صادرات موادّ خام[19]»

این موانع مثل رخنه‌هایی هستند که مانع می‌شوند کارهایی که انجام میگیرد به نتایج خودش برسد، لذا وظیفه دولت این است که با تلاش شبانه‌روزی و خستگی‌ناپذیر و کار پیوسته با همه عوامل رخنه‌زا در مسیر تولید داخلی مبارزه بی‌امان کند؛ دولتِ مبارزه با قاچاق، مبارزه با واردات بی‌رویه، مبارزه با فساد و کارشکنی‌های اداری؛ دولتِ تسهیل کننده در فرایند اعطای مجوز برای تولید داخل و برطرف کننده پیچ و خم‌های اداری در مسیر تولید!

تولید نوک پیکان و ستون فقرات اقتصاد مقاومتی است که چون تولید به دست مردم رقم می‌خورد؛ عملاً مهم‌ترین مؤلفه اقتصاد مقاومتی که مردمی بودن آن بود، را تأمین می‌کند؛ واضح‌ترین و سهل‌ترین ایده‌‌ای که در اینجا توسط مقام معظم رهبری برای تحقق این مهم داده شده است، حمایت از کارگاه‌های متوسط و کوچک  در سطح کشور است.

« یکی از چیزهایی هم که من قبلاً هم سفارش کرده‌ام این است که کارگاه‌های متوسّط و کوچک در سطح کشور باید فعّال بشوند؛ البتّه این کارگاه‌های بزرگ مهمّند برای کشور، امّا گسترش کارگاه‌های کوچک و متوسّط که برای همه‌جا و برای همه فایده دارد، هم تولید ثروت است برای عموم، برای طبقه‌ی متوسّط، برای طبقه‌ی ضعیف، هم ایجاد اشتغال است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

ایشان علاوه بر ثمرات اقتصادی، ثمرات سیاسی و اجتماعی و امنیتی برای رونق تولید داخلی که باعث ایجاد اشتغال می‌شود، قائل هستند و تصریح می فرمایند:

«ایجاد اشتغال فقط برکات اقتصادی ندارد، بلکه برکات اجتماعی هم دارد، برکات سیاسی هم دارد. خود کار و اشتغال برای مردم و بخصوص برای نسل جوان، مایه‌ی نشاط و تحرّک و شوق و زنده بودن و سرحال بودن است. نقطه‌ی مقابل: بیکاری بستر فساد است، بستر بدبینی و بدگویی است، بستر اعتیاد است، بستر انحرافات اخلاقی است، حتّی بستر انحرافات امنیّتی است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

و در نهایت به صراحت از جهاد بودن تولید داخلی سخن به میان می‌آورند و می‌فرمایند:

امروز تولید جهاد است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه در معنای جهاد مکرّر گفته‌ایم که جهاد عبارت است از آن تلاشی که ناظر به حمله‌ی دشمن و تحرّک دشمن باشد؛ در مقابل دشمن باشد. هر تلاشی جهاد نیست؛ تلاشی که متوجّه به حمله‌ی دشمن است، این جهاد است.» بیانات در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی (۱۴۰۰/۱۱/۱۰)

سال 1401 را که نیز در ادامه سال‌های اخیر که تأکید بر روی مسئله تولید بوده، با نام سال «تولید؛ دانش‌بنیان، اشتغال‌آفرین» نام‌گذاری کرده‌اند، در معنای  دانش‌بنیان بودن اقتصاد باز مسئله را به بحث تولید برمی‌گردانند:

«اقتصاد دانش‌بنیان» یعنی چه؟ یعنی اینکه دانش و فنّاوری پیشرفته نقش‌آفرینیِ فراوان و کاملی داشته باشد در همه‌ی عرصه‌های تولید.» سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۱/۰۱/۰۱)

 

در نتیجه همانطور که به صراحت در بیانات چندین سال اخیر رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای (حفظه‌الله‌تعالی) می‌بینیم، هم گفتمان اصلی مورد نظر ایشان به وضوح روشن است و هم نقاط حدی و تیز آن نیز در بیان ایشان آمده است و دولت اگر می‌خواهد چیزی را به عنوان گفتمان دولت سیزدهم برگزیند، باید روی همین نقطه تأکید کند، که صد البته مسئله‌ی اصلی مردم ما نیز هست و مطمئناً با تأکید روی این گفتمان، زمینه همراهی افکار عمومی مردمی فراهم‌تر و در دسترس‌تر خواهد بود.

 

پاورقی

[1] «اين را قرآن مكرّر بيان كرده است؛ حوادث تاريخى، آن را تبيين و اثبات كرده است؛ ولى بسيارى از ملتها از اين حقيقت غافلند و چون غافلند، عقب مى‏مانند؛ مقهور قدرتهاى استكبارى عالم مى‏شوند؛ از نيرويى كه در اختيار آن‏هاست، از امكان و ظرفيتى كه متعلّق به آن‏هاست، درست استفاده نمى‏كنند؛ قدرتمندان عالم هم از اين غفلت سوءاستفاده مى‏كنند و فرمان مى‏رانند و مقاصد حيوانى و شهوانى و شخصى خودشان را پيش مى‏برند.» (آیت‌الله خامنه‌ای، بيانات در اجتماع بزرگ عزاداران در صحن مطهر امام خمينى ره، 14/3/1379)
[2] «در دنيا يك جنگ عظيم و يك چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نيست، اما جنگ‏ اراده‏ها و عزم‏ها و سياست‏ها و تدبيرهاست.

ايران در كجاى اين جنگ است؟ ايران در جبهه ه‏ایی از اين جنگ در مركز فرماندهى قرار دارد كه افراد آن جبهه را ملتها تشكيل مى‏دهند… اتاق فرماندهى اين طرف اين جبهه، ايران است: ايران حزب‏اللّهىِ پُر از عزم و همت، اما با دست خالى… دست اين طرف ـ از لحاظ عُدّه‏ى ظاهرى و پشتيبانيهاى ظاهرى؛ يعنى پول و سلاح و اين‏ها ـ خالى است؛ اما در عين حال دنيا وقتى نگاه مى‏كند، اين دو كفه را برابر، و در يك جاهائى كفه‏ى همين نيروى حزب‏اللّهى را سنگين‏تر مى‏بيند.

چرا سنگين‏تر مى‏بيند؟ مگر ما چه داريم؟ همان احساس حضور! حضور! ما ملتى داريم كه با انقلاب اخت است؛ گره خورده است؛ جوشيده است.

در بين اين ملت كه سطوح گوناگون و مختلفى دارند، روحيه‏ى جمع كثيرى اين است كه هرجا و هر زمان و هرطور كه لازم باشد، سينه‏شان را سپر مى‏كنند و به وسط ميدان مى‏آيند. اين نقطه‏ى قوّت ماست. اين چگونه حاصل شده است؟ با موتور ايمان، با روحيه‏ى انقلاب، با انگيزه‏ى دين؛ اين حقيقتى كه دنياداران او را نفهميدند!»(بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با هزاران نفر از اعضاى بسيج دانشجوئى دانشگاههاى سراسر كشور، 31/ 02/ 1386)
[3] بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی
[4] http://css.ir/aqcann
[5] من قاطعاً عرض میکنم الگوى اقتصاد مقاومتى کاملاً امکان‌پذیر در شرایط کنونى کشور است. بيانات رهبر معظّم انقلاب اسلامی‏ در دیدار مسئولان نظام ‏02/04/1394
[6] علاج مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتى است.  بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى  04/03/۱۳۹۳ و همچنین تاریخ ۱۳۹۵/۰۵/۱۹
[7] تحریم را با مجاهدتِ در باب اقتصاد مقاومتى بایستى خنثى کرد. بیانات در دیدار مسئولان نظام ‌16/04/۱۳۹۳
[8]اقتصاد مقاومتی مردم‏بنياد است؛ يعنى بر محور دولت نيست و اقتصاد دولتى نيست، اقتصاد مردمى‏ است؛ با اراده‏ى مردم، سرمايه‏ى مردم، حضور مردم تحقّق پيدامى‏كند. / بيانات (01/ 01/ 1393) بيانات در حرم مطهر رضوى
[9]بیانات در دیدار مردم آذربایجان 29/11/1393
[10] شذرات المعارف، آیت‌الله شاه‌آبادی، ص: 75
[11] آنچه بنده در مورد آینده به‌عنوان نقطه‌ی اولویّت‌‌دار و کلیدی به آن نگاه میکنم، عبارت است از تولید؛ تولید ملّی، تولید داخلی. بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
[12] هدف اقتصاد کشور چیست؟ هدف اقتصاد عبارت است از تولید ثروت و تقسیم عادلانه‌ی آن. این اقتصاد، اقتصاد سالمی است. بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
[13] در ساخت یک اقتصاد قوی، تولید نقش اوّل را دارد؛ یک تأثیر حیاتیِ غیر قابل انکاری را در اداره‌ی کشور دارد. بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
[14] اقتصاد مستقل، وابسته‌ی به تولید داخلی است، سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران ۱۴۰۰/۰۲/۱۲
[15] تولید کلید اصلی است برای اشتغال، برای معیشت، برای کاهش تورّم، برای ایجاد ارزش پول ملّی؛ تولید واقعاً مادر همه‌ی اینها است؛ بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت ۱۳۹۹/۰۶/۰۲
[16] بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
[17] سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران ۱۴۰۰/۰۱/۰۱
[18] بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
[19] بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت ۱۳۹۹/۰۶/۰۲

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_305

تلاشی بر توضیح مساله ی “بازتقریر هویت دانش های پیشین” 1

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در این یادداشت و یادداشت بعد قصد دارم پس از ذکر کوتاهی از یک جمله ی بیان شده در جلسه، در حد فهم خودم و در ضمن یک مثال دغدغه ی خودمان در رجوع به پیشینه ی علم کلام را وضوح بیشتری ببخشم.

پیرو طرح بحث خوب برادر علیمردانی در جلسه ی امروز برای بررسی چرایی و لزوم بحث از پیشینه ی علم کلام، بنده نکته ای به این مضمون را عرض کردم: « اگر بخواهیم در رجوع به پیشینه ی علم کلام با صراحت و محوضت بیشتری بهره ی خودمان را ببریم، باید سه چهار قرن اول را بیشتر لحاظ کرد و قرن اخیر را، و تقریبا حدود 10 قرن میانی را باید ندید گرفت؛ چرا که هویت اصلی این دانش در ابتدا متناسب با همان تعریفی که مد نظر ماست (یعنی علم متکفل تامین نو به نوی طعام فکری زندگی دینی) بوده است و بعدها به فراخور ابتلائاتی که برای جامعه ی شیعی پیش آمده است رویکرد عالمان دینی به نحوی شده است که “مسائل” پیشین علم موضوعیت پیدا کرده و تقریبا رسالت علم به حاشیه رفته است. »

در توضیح این مساله باید گفت اساسا هویت غنی فعالیت های مسلمین و خصوصا شیعیان در قرون اولیه ی ظهور اسلام که هنوز فرهنگ اسلامی دست نخورده تر است و حضرات اهل بیت ع خودشان در متن جامعه حضور دارند، بسیار قابل ردیابی و متوقع است. یعنی در مواجهه با نوع فعالیت های اسلامی خصوصا آن دسته از فعالیت هایی که پیگیرانه توسط انسان های شاخص آن زمان از قبیل حضرات اهل بیت ع و اصحاب ایشان انجام میگرفته است باید پر توقع بود و انواع کمالاتی را که ما اکنون به لزومشان پی میبریم و حاجت به آنها را در افق بالایی “حس” میکنیم و با ادبیات خودمان از آنها تعبیر میکنیم، در افعال ایشان باید جستجو کرد و تقریبا باید مطمئن باشیم که آن ها را خواهیم یافت. البته نه لزوما با “ادبیات” ما.

لذا به هنگام مواجهه با تراث علمی خودمان نباید در بند ادبیات گیر کنیم (البته منظورم این نیست که مطلقا از ادبیات خلاص باشیم) و باید با عمق کاوی و ذات پژوهی دغدغه ها و هویت ها (منظور هویت دانش هاست) با آن ها روبرو شویم و از آنها بهره ببریم. مطمئنا این نحوه از مواجهه بهره ی ما را از تراث به مراتب افزایش خواهد داد.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
بررسی پیشینه برای یک بحث فلسفه کلامی چرا عجیب باشد؟
بحثهای فلسفه کلامی گاهی با رویکرد پسینی است گاهی پیشینی. اگر رویکرد پسینی اتخاذ شود تنها امروز نیست که جای بررسی دارد، بلکه دیروز هم نیازمند کاوش است.

بررسی تاریخی الگوهای متعددی دارد از جمله الگوی تبارشناسانه که باید در فرصت مقتضی دربارۀ آن سخن بگوییم.

ب.
این که چه بر سر این علم آمده است نیازمند یک بررسی تاریخی است. انشاءالله از این موضوع هم غفلت نخواهیم کرد.
طبعاً سؤالی که اینجا مطرح است این است که تطورات این علم چه بوده، اساساً چطور شده که چنین علمی پدید آمده و ابتدا به چه صورت بوده است.
این بررسی از این جهت مهم است که ادعا می شود کلام ابتدا یک وضع طبیعی داشته و الآن هم ما همان وضع طبیعی را پیشنهاد می دهیم.

ج.
“هویت غنی فعالیت های مسلمین و خصوصا شیعیان در قرون اولیه ی ظهور اسلام که هنوز فرهنگ اسلامی دست نخورده تر است و حضرات اهل بیت ع خودشان در متن جامعه حضور دارند، بسیار قابل ردیابی و متوقع است.”

نویسنده در این عبارت دیدگاهی را نسبت به مسلمانان صدر اسلام ابراز می کند که حتماً مهم است. برای آنها هویّتی غنی و برای فعالیتهایشان نوعی خلوص قائل است.
این نکته حتماً مهم است، ولی چطور به دست آمده است؟

د.
ولی نکتۀ دیگری را هم مطرح کرده است که حتماً باید مورد توجه قرار بگیرد و آن حضور حضرات معصومین در میان مردم که به زندگی آنها وزن دیگری می بخشیده است.
یعنی رفتار مؤمنان تحت هدایتهای مستقیم اهل بیت بوده است. این حتماً مهم است.

حفاظت شده: دولت بی پناه

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

دولت سیزدهم فرصت گفتمانی جبهه ی انقلاب

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در بیانات استاد در جلسه ی دیروز معضل گفتمانی دولت سیزدهم برآمده از آشفتگی جبهه ی انقلاب تحلیل شد.

اگر این تحلیل را کمی مورد توجه قرار دهیم و مقوله ی تاثیر و تاثرات متقابل دولت و جبهه ی انقلاب را به عنوان یک سوژه مورد تحلیل قرار دهیم شاید بتوانیم زاویه دیدهای متفاوتی را نیز در قبال مساله ی گفتمان دولت سیزدهم بدست آوریم.

به عنوان مثال این مساله قابل بررسی است که اگر چه آشفتگی جبهه ی انقلاب به نحوی است که منجر به فقد گفتمان بُرّنده در دولت شده است، اما آیا اگر دولت بالاخره از باب اضطرار هم که شده گفتمانی را برگزیند، این مساله می تواند گامی در جهت حل آشفتگی جبهه ی انقلاب نیز باشد؟

اگر پاسخمان به این پرسش مثبت باشد در درجه ی اول ضمن استقبال از هر گفتمان مختار احتمالی توسط دولت – که علی القاعده چیز بی ربطی نخواهد بود کما اینکه نیست – از گفتمان ” جمهوریت و عدالت ” استقبال می کنیم.

اما در مرتبه ی بعد و حداقل در چارچوب یک بحث نظری، با عنایت به مجموع شرایط موجود شامل: آشفتگی جبهه، نبود گفتمان بُرّنده در دولت، نبود زیرساخت دندان گیر برای حل سریع آشفتگی جبهه ی انقلاب و … ، به “مساله ی گفتمان حاکم بر دولت” نگاه کنیم شاید پیشنهادات دیگری غیر از اقتصاد مقاومتی هم داشته باشیم.

اقتصاد مقاومتی با توجه به رویکرد ولایی دولت رویکرد قطعی دولت خواهد بود، کما اینکه سیاست رسمی ابلاغی و قانونی کشور نیز هست و آقای رییسی هم در تبلیغات انتخاباتی شان گفته اند و هم در وجود خودشان با عنایت به تجارب قضایی و حقوقی ای که دارند توجه ویژه ای به اسناد بالادستی نظام دارند و خود را ملزم به تبیعت از آن ها میدانند؛ لذا از این نظر شاید چندان جای نگرانی نباشد.

ظرفیت های گفتمانی «اقتصاد مقاومتی»

انتخاب و ارائه گفتمان منتخب، یکی از ضرورت های حیاتی برای دولت ها است. این گفتمان است که سمت و سوی همه فعالیت های دولت را مشخص می کند و همه فعالیت ها را در یک مدار و به سمت یک سوق مشخص هدایت می کند. بدون گفتمان، مجموعه فعالیت های حوزه های مختلف، از تشتت رنج می برد و نمی تواند هم افزایی موثری داشته باشد.

انتخاب گفتمان متناسب، مسئله ای چند وجهی است. از طرفی باید مورد پذیرش جامعه باشد. از طرفی با اهداف و آرمان های یک دولت متناسب باشد. هم چنین باید درخور و قابل اتصاف به عملکرد و رویکرد دولت باشد. و البته الزامات دیگری نیز دارد.

در این نوشته سعی شده است به طور اجمالی و فهرست وار، به ظرفیت های بالای گفتمان «اقتصاد مقاومتی» اشاره شود:

  1. ضرورت و فوریت حوزه اقتصاد، نسبت به فرهنگ و سیاست، با توجه به شرایط امروز جامعه، جدی تر است. انتخاب گفتمانی اقتصادی، با رویکرد فرهنگی و سیاسی، هوشمندانه ترین گزینه است.
  2. علاوه بر این خواسته اولی و اصلی مردم از دولت سیزدهم، حل مشکلات اقتصادی است. اقتصاد مقاومتی به عنوان یک ایده اصلاحی قابل دفاع، می تواند گزینه ای مورد پذیرش در جامعه باشد.
  3. این گفتمان، بیش از ده سال است که مطرح شده است و تمهیدات لازم توسط مقام معظم رهبری صورت گرفته است و از گفتمان سازی مناسبی در جامعه بهره می برد. در طول این سالیان، علاوه بر تاکیدات مکرر بر ابعاد مختلف اقتصاد مقاومتی در سخنرانی ها و ابلاغیه ها، شعارهای سال، نیز نقش موثری داشته است.
  4. اقتصاد مقاومتی با شاخصه های مردمی، عدالت محوری، توجه به تولید، درونزایی، برونگرایی، دانش بنیانی و… از جامعیت بالایی در ابعاد مختلف اقتصادی و هم چنین فرهنگی و سیاسی برخوردار است.
  5. شاخصه های اقتصاد مقاومتی، از اولویت های فعلی دولت سیزدهم است و این گفتمان، می تواند پشتیبانی خوبی نسبت به عملکرد دولت و هم سو سازی همه حوزه ها داشته باشد.
  6. در طول این سالیان، این گرایش، پایگاه دانشی قابل توجهی یافته است و در حوزه و دانشگاه، کرسی های دائمی به این موضوع پرداخته اند. این گرایش می تواند، مواجهه ای صحیح و متین و منطقی با پایگاه دانشی اومانیستی غرب داشته باشد.
  7. در شرایطی که کشور در جنگ تمام عیار اقتصادی دشمنان قرار دارد، این گفتمان می تواند، سرمایه های اجتماعی و حاکمیتی را برای یک هدف واحد بسیج کند.
  8. علاوه بر این ها، اقتصاد مقاومتی از قدرت انسجام بخشی، جهت دهی و هم افزایی بالایی برخوردار است و در یک کلام، می تواند برای همه ارکان دولت و ملت، قبله واحد درست کند. و از منظر راهبردی، از غنای بسیار بالایی برخوردار است.
  9. علاوه بر این ها کاملا بر عملکرد فعلی دولت تطبیق می کند و می تواند موجب تقویت فعالیت های مثمر و موثر باشد.

پیشنهاد گفتمان مناسب برای دولت سیزدهم

در دو یادداشت اخیر به بحث گفتمان دولت سیزدهم پرداختم، یکی با عنوان «دولت سیزدهم، دولتِ بی‌گفتمان»[1] و یکی هم با عنوان «نامناسب بودن گفتمان «جمهوریت و عدالت» برای دولت سیزدهم»[2] در یاددشت اول گفته شد که این دولت با تأکید بر روی روشن بودن صحنه و صرفاً نیازمند به یک دولت خدوم و عمل کننده به روال‌هایی که در فضای ساختاری کشور فراهم شده، عملاً خود را نیازمند به داشتن یک گفتمان نمی‌داند، و شاید بتوان گفت که رویه‌های این دولت با پیشبرد امور به صورت سرمایه‌گذاری بر روی یک گفتمان همخوانی ندارد.

و در یادداشت دوم عنوانی که مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری برای گفتمان منتخب دولت سیزدهم برگزیده است، یعنی «جمهوریت و عدالت» مورد نقد قرار داده شد.

در این یادداشت ادعا می‌شود که گفتمانی که رهبر معظم انقلاب برای وضع فعلی انقلاب اسلامی انتخاب کردند چیست و دولت سیزدهم که خود را دولتی ولایی می‌داند باید همین گفتمان مورد اصرار و تأکید امام جامعه را دنبال کند.

در ایام انتخابات 1400 با یک تیمی از طلاب زیر نظر جناب استاد حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا فلاح شیروانی اقدام به مطالعه کل سخنرانی‌های 10 سال اخیر رهبری با هدف استخراج گفتمان مورد نظر رهبری برای انتخابات 1400، آن چیزی که به وضوح تمام نمایان بود، این بود که طرح رهبری برای نجات اقتصاد ایران، چیزی جز اقتصاد مقاومتی نیست. البته در چند سال اخیر این طرح ایشان یک چهره تیز و عملیاتی به خود گرفته است و آن هم تأکید بر رونق تولید داخلی است.

گفتمان اقتصاد مقاومتی

میدان نیاز به فرمان و فرماندهی و راهبری دارد. فرمان نیز باید متناسب با نیاز میدان و موقف خاص انقلاب باشد تا به جان جامعه بنشیند و به کار آید.

مقام معظم رهبری در جایگاه رهبری و فرماندهی کاروان انقلاب اسلامی، همواره به توصیف صحنه و جانمایی منازل سیر انقلاب پرداخته‌اند.

ایشان جوهر اصلی مکتب امام (ره) ـ به‌عنوان نرم‌افزار فکری انقلاب ـ را رابطه‌ی دین و دنیا و معماری حیات اجتماعی مردم توسط دین دانسته، هدف اصلی انقلاب اسلامی را پیشرفت همه‌جانبه معرفی کرده و موقف میدانی چنددهه‌ی اخیر نظام را نیز دولت‌سازی اسلامی توصیف می‌کنند؛ درنتیجه می‌توان گفت که کارویژه‌ی اصلی انقلاب، معماری الگوی اداره‌ی جامعه در مسیر پیشرفت است.

روشن است که حرکت انقلاب در فضای خالی از الگوهای رقیب و معارض صورت نگرفته، بلکه با قدرت شگفتی‌آوری در بستر الگوی توسعه‌ی غربی پا گرفته و در حال پایداری و پیشروی است.

تحلیل حضرت آقا از روند انقلاب اسلامی و مواجهه با موانع این است که ما با عبور از جنگ نظامی و تهاجم فرهنگی و چالش‌های امنیتی_سیاسی، وارد نبرد اقتصادی شده‌ایم:

«دشمن ما اتاق جنگ را برده است در وزارت خزانه‌داری؛ اتاق جنگ علیه ما به‌جای وزارت دفاع، وزارت خزانه‌داری آنها است». ‌بيانات رهبری، ج40، ص12 (02/03/97)

«حالا دشمن بعد از شکستی که در جبهه‌ی فرهنگی خورده و در جبهه‌ی امنیّتی خورده و در جبهه‌ی سیاسی خورده و در جبهه‌ی نظامی خورده، متمرکز شده روی جبهه‌ی اقتصادی». ‌بيانات رهبری، ج40، ص23 (22/05/97)

اگر کارکردهای اصلی یک نظام و حاکمیت را در عرصه‌های فرهنگی، امنیتی، سیاست داخلی و خارجی، و اقتصاد و معیشت بدانیم، گزارش دیده‌بان انقلاب این است که میدان چالش محوری ما با نظام سلطه و طرح‌های توسعه‌ی غربی، به عرصه‌ی معیشت و اقتصاد رسیده است. بنابراین دال محوری فرمانی که باید میدان را راهبری کند، ارائه‌ی یک الگوی اقتصادی برای پیشرفت جامعه و مواجهه با جنگ اقتصادی نظام سلطه است: گفتمان اقتصاد مقاومتی.

بیش از یک‌دهه است که دال مرکزی گفتمان اصلاحی حضرت آقا «اقتصاد مقاومتی» است.  ضمن این که مسئله‌ی اول کشور را مشکلات اقتصادی مطرح می‌فرمودند، راه حل را اقتصاد مقاومتی می‌دانستند:

«یک توصیه هم به مسئولین محترم کشور میکنم: تمرکز بر مسئله‌ی اصلی. در هر برهه‌ای یک مسئله‌ی اصلی در کشور هست که باید بر آن تمرکز کرد. قبل از پیروزی انقلاب، مسئله‌ی اصلی «رژیم طاغوت» بود که امام بر آن تمرکز کرد و موفّق شد؛ بعد از پیروزی انقلاب، در یک برهه‌ای، مسئله‌ی «تثبیت نظام» بود، در یک برهه‌ای «جنگ تحمیلیِ صدّام علیه کشور» بود که همه‌ی کشور بر مسئله‌ی جنگ تمرکز کردند، بحمدالله موفّقیّت حاصل شد. امروز مسئله‌ی اصلی و نقد، مسئله‌ی «اقتصاد» است. البتّه مسائل فرهنگی هم هست و بسیار مهم است، مسائل امنیّتی هم همین جور، امّا در بین همه‌ی این مسائل، آنچه از همه نقدتر است، مسائل اقتصاد است که به معیشت مردم ارتباط پیدا میکند و در مسائل فرهنگی و امنیّتی هم اثر میگذارد. … به حواشی و مسائل فرعی و مانند اینها نپردازیم» ‌بيانات رهبری، ج41، ص17 (۱۳۹۸/۰۳/۱۴)

«به نظر من امروز مسئله‌ی اصلی ما، مسئله‌ی اصلی مسئولین اجرائی کشور و کسانی که به نحوی در این مسائل، در اداره‌ی کشور دخالت دارند، عبارت است از اقتصاد.» سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۱/۰۱/۰۱)

«امروز مشکلات اقتصادی، مسئله‌ی اول کشور است که باید حل شود و حل آن‌ها در گرو اجرای صحیح اقتصاد مقاومتی است.» ‌بيانات رهبری، ج38، ص36 (1395/06/03)

به همین جهت درخواست مصرانه و پرتکرار ایشان این بود :

«باید قاطعانه مانع از ادامه‌ی طرح‌های اقتصادی غیرهمسو با سیاست‌های اقتصاد مقاومتی شد.» ‌بيانات رهبری، ج38، ص36 (1395/06/03)

و سرانجام گلایه‌مند بودند که:

«اگر همه‌ی کارهای ضروری در موضوع اقتصاد مقاومتی انجام شده بود، امروز تفاوت محسوسی را در اوضاع اقتصادی کشور و زندگی مردم شاهد بودیم!» (19/12/1395)

با سودهی گفتمانی جامعه به سمت اقتصاد و اصلاح الگوی اقتصادی، و تعیین نقش صحیح  دولت و مردم در پیشرفت اقتصادی، می‌توان زیربنای تشکیل دولت اسلامی و حرکت به سوی جامعه اسلامی را شکل داد.

اقتصاد مقاومتی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی، و الگویی الهام‌بخش از نظام اقتصاد اسلام است که ضمن مقاوم‌سازی اقتصاد در برابر تهدیدهای نظام سلطه و تکانه‌های جهانی خارج از اختیار، تضمین‌کننده‌ی رشد و شکوفایی اقتصادی خواهد شد.

رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتی را الگویی ممکن[3] می‌دانند، که علاج مشکلات کشور،[4] راه حل خنثی سازی تحریم‌ها،[5] و رسیدن به اقتصادی مستقل در گرو در پیش گرفتن آن است.

مؤلفه‌ی محوری و متمایز این الگوی اقتصادی، مردم‌بنیانی[6] است که پرتوی از مردم‌سالاری دینی در عرصه‌ی اقتصاد می‌باشد. اساساً اقتصاد زمانی اقتصاد مقاومتی است که «بناى اقتصادى جورى باشد که از نیروهاى مردم استفاده بشود.»[7] همچنین عدالت‌محوری، برادری(اخوّت ایمانی) و مشی جهادی‌ در رتبۀ بعدی مهمترین مؤلفه­­ها هستند. سایر مؤلفه­ها در کلام رهبر معظم انقلاب بیان شده است که هر کدام از اهمیت خاصی برخوردار هستند؛ دانش‌بنیان، درون‌زا و برون‌گرا، پیشرو، فرصت‌ساز، زاینده و انعطاف‌پذیر.

در این میان به نظر می­رسد چهار عنصر مردم­بنیانی، عدالت­محوری، مشی جهادی و اخوّت ایمانی مهمترین این عناصر هستند. و چه بسا بی­راه نباشد اگر چهرۀ اصلی و عنصر هویت‌ساز اقتصاد مقاومتی را مردم­بنیان بودن آن بدانیم.

عنصر «مردم‌بنیانی» با نفی تصدی‌گری دولت و سالاریت حداکثری سرمایه، عنصر اراده‌ی ملی و مردمی را در کانون جریان اقتصادی و معیشتی جامعه قرار می‌دهد. دستگاه قانونگذار و مجری، فقط نقش نظارتی قوی و رفع موانع ساختاری و قانونی را عهده دار می‌شوند و  زمینه‌ساز و ناظر چرخش عادلانه‌ی منابع ملی و فرصت‌های عمومی میان آحاد مردم خواهند بود.

نقش مردم نیز در تحقق این عنصر اصلی اقتصاد مقاومتی نباید نادیده و کم اهمیت انگاشته شود. مردم باید بپذیرند که از مخاطب و گروه هدایت شونده به عامل اصلی اقدام، تغییر نقش بدهند. به جای این که منتظر کسانی باشند که بیایند و با طرح­های مترقی، مشکلات اقتصادی را حل کنند باید بار اصلی را بر روی دوش خودشان احساس کنند. و چه بسا این کانونی‌ترین نقطه در فرهنگ اقتصادی است که سایر رفتارها و برنامه‌ها را معنادار و نتیجه‌بخش می‌سازد.

با این حساب مهمترین کار نهادهای بالادستی و کانون‌های گفتمان‌ساز خودجوش، ایجاد ارادۀ عمومی ـ اعم از مسؤولین سیاسی و اقتصادی و مردم ـ در مردمی شدن اقتصاد است.

نکته‌ی فوق‌العاده ضروری در این جا توجه به این مسأله است که مردمی شدن اقتصاد با آن چه نهادگرایان در اقتصاد متعارف می‌پندارند تفاوت دارد. کلیدواژۀ اساسی در مردمی شدن اقتصاد، عاملیت مردم است و نه صرفا مشارکت مردم. در مردمی شدن، اهداف و آمال حکمرانی اقتصادی توسط خود مردم محقق می‌شود.

در همین راستا دو مؤلفه‌ی اساسی دیگر باید مد نظر نهادهای مسؤول و کانون‌های گفتمان ساز و همچنین مردم قرار بگیرد.

اول– آزادی عملکرد اقتصادی مردم و توجه جدی به خصوصی سازی صحیح است. رفع موانع فرهنگی و ساختاری و قانونی و ریل گذاری صحیح برای چنین نقش‌آفرینی، نیازمند به رسمیت شناختن آزادی اقتصادی است.

دوم– و شاید از این مهمتر برای مردمی که بنا است عامل اصلی باشند، احساس این آزادی است. به رسمیت شناختن مردم و بروز این به رسمیت شناختن، از عوامل مهم حکمرانی و به خصوص حکمرانی اقتصادی است.

عنصر مهم دیگر اقتصاد مقاومتی، عدالت‌محوری است که دارای دو مولفه‌ی اصلی است؛

اول– تساوی در بهره‌مندی از فرصت‌های اقتصادی(دست‌یابی به شغل، تسهیلات اقتصادی، داده‌های علمی، اطلاعاتی، بهداشتی و تغذیه‌ای) و کمک به چرخش منابع ملی و دپو نشدن آن نزد گروه و طبقه‌ای خاص.

دوم– درآمد و هزینه در حد کفاف برای همه مردم با هر دین و مذهبی. و تلاش جدی همه جانبه اعم از فرهنگی، قانونی و حتی انتظامی برای کاهش فاصله‌ی طبقاتی و شکل نگرفتن نفس امت اسلامی یعنی طبقه‌ی اشراف.

عنصر «برادری» و مواسات. مواسات یعنی «برای هم بودن». مواسات از «اخوت» می‌رویَد. در فکر و فرهنگ شیعی اخوت در هم‌خونی و خویشاوندی یا مفهوم عاطفی برادری خلاصه نمی‌شود. در این فرهنگ معرفتی، اخوت یک پایگاه هستی‌شناختی دارد و به همین واسطه است که اگر نگوییم همۀ بشر، بلکه دست‌کم مؤمنان همدیگر را جان‌یکی می‌بینند. «انّما المؤمنون اخوة»(حجرات، 10)

اخوّت از ارکان چهارگانۀ «انس»، «کمال»، «عون» و «عزت» برخوردار است:

«این عناصر امهات به حسب معاش و معاد، نوامیس عالم بشریت مى‌‏باشد و از این‌جهت در فطرت، محبوب است و حفظش لازم خواهد بود؛ یعنى انسان انس‌طلب، كمال‌خواه، عزت‏پسند و عون‌جوى، تحمل قرآن نموده كه توسط آن، مقاصد چهارگانۀ خود را اداره نماید تا به سعادت دنیوى و اخروى نایل گردد.»‌[8]

نظام اقتصادی اسلام برخلاف نظامهای مادی با اخلاق و معنویّت همگرایی دارد، بلکه از جوهره‌ای معنوی و اخلاقی برخوردار است. به همین جهت روی تمام ارزشهای اخلاقی از جمله «برادری» تأکیدهای جدی دارد.

عنصر اساسی دیگر در اقتصاد مقاومتی، مشی جهادی است. مشی جهادی یعنی تلاش بی-وقفه‌ی خسته نشوی دشمن شکن. با این توصیف، شناخت درست صحنه، عقلانیت انتخاب راهبردی‌ترین مسائل، و به تبع حل آن‌ها با اساسی‌ترین عناصر مکتب حضرت امام، جزء جدایی ناپذیر مشی جهادی هستند.

مشی جهادی یعنی هنر وارد کردن مردم به میدان. کسی که مشی جهادی دارد خودش کار را تمام نمی‌کند بلکه کاری می‌کند که مردم بیایند و بار را به دوش بگیرند. این اتفاق است که از جهات مختلف جهاد و مشی جهادی می‌خواهد. همانطور که زیست با مردم می‌طلبد، هجرت می‌طلبد، گذر از منافع شخصی کوتاه مدت می‌طلبد. تفکر جهادی تفکری است که اهداف متعالی را می‌فهمد و در عمل منعکس می‌کند. نمونۀ بارز مشی جهادی در «جهاد سازندگی» که از الهام خداوند متعال به حضرت امام بود، متجلی است.

رونق تولید داخلی به عنوان چهره عملیاتی و ستون فقرات اقتصاد مقاومتی

از برهه‌ای به بعد حضرت آقا این عناصر کلیدی و مؤلفه اساسی تشکیل دهنده اقتصاد مقاومتی را چهره‌ای عملیاتی می‌بخشند و از آن به عنوان ستون فقرات اقتصاد مقاومتی یاد می‌کنند؛ و حل مسئله اقتصاد را در گرو آن می‌دانند. این چهره عملیاتی و تحقق بخش اقتصاد مقاومتی جدی گرفتن «تولید داخلی» است.

«ستون فقرات اقتصاد مقاومتى عبارت است از تقویت تولید داخلى.» ‌بيانات رهبری، ج37، ص246 (۱۳۹۴/۰۲/۰۹)

وقتی تقویت تولید داخلی چنین جایگاهی می‌یابد، عملاً تمام خواسته‌هایی که رهبری از اقتصاد مقاومتی توقع داشته‌اند را با رقم خوردن این مهم دست یافتنی می‌دانند؛ لذا ایشان تولید داخلی را مسئله اولویت دار و کلیدی[9]  کشور  می‌دانند؛ اساساً اقتصادی را سالم می‌دانند که بتوانند تولید ثروت کند و آن را عادلانه تقسیم کند؛[10] نقش اول در ساخت یک اقتصاد قوی[11] و مستقل[12] را به تولید می‌دهند؛ تولید را کلید اصلی برای حل مشکل اشتغال، معیشت، کاهش تورم و ایجاد ارزش پول ملّی می‌دانند؛[13] و همانطور که علاج مشکلات کشور را در اقتصاد مقاومتی می‌دانستند اخیراً تصریح می فرمایند که:

«علاج در زمینه‌ی مسائل اقتصاد را ما در این دو سه ساله مرتّباً‌ تکرار کرده‌ایم؛ علاج این است که تکیه کنیم و متمرکز بشویم بر مسئله‌ی تولید»بيانات رهبری، ج ۴۲، ص ۱۶ (۱۳۹۹/۰۶/۱۱)

در بیان صریحی در سی و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) محور نجات اقتصاد کشور را تقویت تولید داخلی می‌دانند:

نامزدهای محترم تصمیم بگیرند که اگر چنانچه پیروز شدند و توانستند به مقصود برسند، خودشان را متعهّد بدانند، به اینکه تولید داخلی را تقویت کنند. بارها عرض کرده‌ایم؛ این حرف، حرف متخصّصین اقتصادی هم هست؛ بنده هم مکرّر تکیه کرده‌ام روی این که محور نجات اقتصاد کشور، تقویت تولید داخلی است؛ تقویت تولید داخلی؛ مبارزه‌ی با قاچاق، مبارزه‌ی با واردات بی‌رویّه. (1400/03/14)

بعلاوه خاصیت خنثی‌سازی تحریم‌ها که قبلاً برای اقتصاد مقاومتی بیان فرموده بودند، را به تقویت تولید ملّی داده‌‌اند:

«به نظر ما بهترین و موفّق‌ترین کار برای خنثی کردن تحریمها همین تلاش واقعی -نه تلاش شعاری- برای تقویت تولید ملّی است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

«در مقابله‌ی با تحریم دو راه میتوانیم برویم: یکی اینکه برویم سراغ تحریم‌کننده و از او خواهش کنیم، این یک راه است که در واقع راه ذلّت، راه انحطاط، راه عقب‌ماندگی است. یک راه دیگر هم این است که نیروی داخلی خودمان را فعّال کنیم؛ ما توانایی‌های خوبی داریم؛ این نیروها را فعّال کنیم و کالای تحریمی را در داخل تولید کنیم.»  سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۱/۰۱)

«کار عمده خنثی کردن تحریمها است از طریق ایجاد حرکت تولید داخلی و تحرّک اقتصادی داخلی». بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی (۱۴۰۰/۱۱/۲۸)

برای تحقق تولید داخلی موانعی وجود دارد که کار دولت این است که با حمایت‌های خود این موانع را از سر راه تولید داخلی که در واقع نوک پیکان حضور مردم در اقتصاد و مردم بنیاد کردن اقتصاد است؛ بردارد. این موانع عبارتند از:

«قاچاق، واردات بی‌رویه[14]، فساد مالی، کارشکنی‌های اداری مثل کمک نکردن نظام بانکی به تولید[15]، عدم رعایت حقوق مالکیت، سفته‌بازی و سوداگری‌های زیان‌بخش،[16] پیچ و خم های اداری در اعطای مجوز و صادرات موادّ خام[17]»

این موانع مثل رخنه‌هایی هستند که مانع می‌شوند کارهایی که انجام میگیرد به نتایج خودش برسد، لذا وظیفه دولت این است که با تلاش شبانه‌روزی و خستگی‌ناپذیر و کار پیوسته با همه عوامل رخنه‌زا در مسیر تولید داخلی مبارزه بی‌امان کند؛ دولتِ مبارزه با قاچاق، مبارزه با واردات بی‌رویه، مبارزه با فساد و کارشکنی‌های اداری؛ دولتِ تسهیل کننده در فرایند اعطای مجوز برای تولید داخل و برطرف کننده پیچ و خم‌های اداری در مسیر تولید!

تولید نوک پیکان و ستون فقرات اقتصاد مقاومتی است که چون تولید به دست مردم رقم می‌خورد؛ عملاً مهم‌ترین مؤلفه اقتصاد مقاومتی که مردمی بودن آن بود، را تأمین می‌کند؛ واضح‌ترین و سهل‌ترین ایده‌‌ای که در اینجا توسط مقام معظم رهبری برای تحقق این مهم داده شده است، حمایت از کارگاه‌های متوسط و کوچک  در سطح کشور است.

« یکی از چیزهایی هم که من قبلاً هم سفارش کرده‌ام این است که کارگاه‌های متوسّط و کوچک در سطح کشور باید فعّال بشوند؛ البتّه این کارگاه‌های بزرگ مهمّند برای کشور، امّا گسترش کارگاه‌های کوچک و متوسّط که برای همه‌جا و برای همه فایده دارد، هم تولید ثروت است برای عموم، برای طبقه‌ی متوسّط، برای طبقه‌ی ضعیف، هم ایجاد اشتغال است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

ایشان علاوه بر ثمرات اقتصادی، ثمرات سیاسی و اجتماعی و امنیتی برای رونق تولید داخلی که باعث ایجاد اشتغال می‌شود، قائل هستند و تصریح می فرمایند:

«ایجاد اشتغال فقط برکات اقتصادی ندارد، بلکه برکات اجتماعی هم دارد، برکات سیاسی هم دارد. خود کار و اشتغال برای مردم و بخصوص برای نسل جوان، مایه‌ی نشاط و تحرّک و شوق و زنده بودن و سرحال بودن است. نقطه‌ی مقابل: بیکاری بستر فساد است، بستر بدبینی و بدگویی است، بستر اعتیاد است، بستر انحرافات اخلاقی است، حتّی بستر انحرافات امنیّتی است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

و در نهایت به صراحت از جهاد بودن تولید داخلی سخن به میان می‌آورند و می‌فرمایند:

امروز تولید جهاد است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه در معنای جهاد مکرّر گفته‌ایم که جهاد عبارت است از آن تلاشی که ناظر به حمله‌ی دشمن و تحرّک دشمن باشد؛ در مقابل دشمن باشد. هر تلاشی جهاد نیست؛ تلاشی که متوجّه به حمله‌ی دشمن است، این جهاد است.» بیانات در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی (۱۴۰۰/۱۱/۱۰)

سال 1401 را که نیز در ادامه سال‌های اخیر که تأکید بر روی مسئله تولید بوده، با نام سال «تولید؛ دانش‌بنیان، اشتغال‌آفرین» نام‌گذاری کرده‌اند، در معنای  دانش‌بنیان بودن اقتصاد باز مسئله را به بحث تولید برمی‌گردانند:

«اقتصاد دانش‌بنیان» یعنی چه؟ یعنی اینکه دانش و فنّاوری پیشرفته نقش‌آفرینیِ فراوان و کاملی داشته باشد در همه‌ی عرصه‌های تولید.» سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۱/۰۱/۰۱)

 

در نتیجه همانطور که به صراحت در بیانات چندین سال اخیر رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای (حفظه‌الله‌تعالی) می‌بینیم، هم گفتمان اصلی مورد نظر ایشان به وضوح روشن است و هم نقاط حدی و تیز آن نیز در بیان ایشان آمده است و دولت اگر می‌خواهد چیزی را به عنوان گفتمان دولت سیزدهم برگزیند، باید روی همین نقطه تأکید کند، که صد البته مسئله‌ی اصلی مردم ما نیز هست و مطمئناً با تأکید روی این گفتمان، زمینه همراهی افکار عمومی مردمی فراهم‌تر و در دسترس‌تر خواهد بود.

 

پاورقی

[1] https://andishekalami.ir/2005/

[2] https://andishekalami.ir/2021/

[3] من قاطعاً عرض میکنم الگوى اقتصاد مقاومتى کاملاً امکان‌پذیر در شرایط کنونى کشور است. بيانات رهبر معظّم انقلاب اسلامی‏ در دیدار مسئولان نظام ‏02/04/1394

[4] علاج مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتى است.  بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى  04/03/۱۳۹۳ و همچنین تاریخ ۱۳۹۵/۰۵/۱۹

[5] تحریم را با مجاهدتِ در باب اقتصاد مقاومتى بایستى خنثى کرد. بیانات در دیدار مسئولان نظام ‌16/04/۱۳۹۳

[6]اقتصاد مقاومتی مردم‏بنياد است؛ يعنى بر محور دولت نيست و اقتصاد دولتى نيست، اقتصاد مردمى‏ است؛ با اراده‏ى مردم، سرمايه‏ى مردم، حضور مردم تحقّق پيدامى‏كند. / بيانات (01/ 01/ 1393) بيانات در حرم مطهر رضوى

 [7]بیانات در دیدار مردم آذربایجان 29/11/1393

[8] شذرات المعارف، آیت‌الله شاه‌آبادی، ص: 75

[9] آنچه بنده در مورد آینده به‌عنوان نقطه‌ی اولویّت‌‌دار و کلیدی به آن نگاه میکنم، عبارت است از تولید؛ تولید ملّی، تولید داخلی. بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۹۶/۰۱/۰۱

[10] هدف اقتصاد کشور چیست؟ هدف اقتصاد عبارت است از تولید ثروت و تقسیم عادلانه‌ی آن. این اقتصاد، اقتصاد سالمی است. بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

[11] در ساخت یک اقتصاد قوی، تولید نقش اوّل را دارد؛ یک تأثیر حیاتیِ غیر قابل انکاری را در اداره‌ی کشور دارد. بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

[12] اقتصاد مستقل، وابسته‌ی به تولید داخلی است، سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران ۱۴۰۰/۰۲/۱۲

[13] تولید کلید اصلی است برای اشتغال، برای معیشت، برای کاهش تورّم، برای ایجاد ارزش پول ملّی؛ تولید واقعاً مادر همه‌ی اینها است؛ بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت ۱۳۹۹/۰۶/۰۲

[14] بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۹۶/۰۱/۰۱

[15] سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران ۱۴۰۰/۰۱/۰۱

[16] بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

[17] بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت ۱۳۹۹/۰۶/۰۲

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_304

اهمیت اندیشه در حیات امروزین

اندیشه چه جایگایی در زندگی ما دارید؟ در کجای زندگی ما قرار گرفته است؟ اندیشه‌های ما چه تاثیری در زندگی ما می‌گذارند؟ اصلا تاثیر دارند؟

فعل و افعال ما برآمده از اندیشه‌های ما است، کوچک‌ترین فعل اختیاری را ما انجام نمی‌دهیم مگر آنکه برخواسته از اندیشه و باوری باشد. اینکه برای رفع تشنگی به سمت آب می‌رویم، قبل از حرکت یک باوری در ما شکل گرفته است که آب رفع تشنگی می‌کند. اندیشه در تک‌تک افعال ما حضور  پررنگ دارد هیچ رفتاری از ما سرنمی‌زند مگر آنکه از روی یک اندیشه باشد و آن اندیشه به افعال ما سمت و سو می‌دهد. تمام افعال اختیاری ما ذیل لوای اندیشه رخ می‌دهند

اندیشه‌ها معمولا از دانش‌ها تغذیه می‌کنند، البته صرفا از دانش تغذیه نمی‌کند، یکی از منابع تغذیه اندیشه، دانش است، از تجربه های زیستی خود و حتی دیگران، از محیط اجتماعی پیرامونی خود و تعامل با آن و … نیز تغذیه می‌کند. البته مطلوب آن است که دانش‌های موجود پشتیبانی کاملی از اندیشه ما داشته باشند و اندیشه‌‌ی ما تکیه اصلی خود را به دانش داشته باشد، ولی وقتی این پشتیبانی در توان دانش موجود نیست و دانش آنقدر رشد نکرده است که اندیشه‌ای برای حیات امروز بسازد، ناگزیر نقش آن در اندیشه‌ کم‌رنگ می‌شود و نقش دیگر منابع تغذیه اندیشه پررنگ‌تر می‌شوند. از آنجایی که ادامه‌ی حیات انسان یک آن هم بدون اندیشه امکان ندارد، حتی اگر هیچ دانشی هم نباشد، یک اندیشه‌ای شکل خواهد گرفت، حال یا برپایه خرافه و توهم و یا هرچیز دیگری.

در حیات امروزین ما دانش‌ها به خصوص دانش‌هایی که تاثیر مستقیم در اندیشه‌ها دارند، از رشد و پیشرفت‌ بازمانده‌اند و حیات امروزین و مسائل آن نه تنها از مرز دانش‌ها گذر کرده است بلکه آنچنان فاصله‌ای ایجاد شده است که با توجه به فضای سخت و سرد حاکم بر دانش و کند بودن روند رشد دانش، این خلا نمی‌تواند با پیشبرد مرز‌های دانش جبران شود؛ لذا اندیشه جایگاه ویژه‌‌ای می‌یابد و پرداختن به اندیشه و اندیشه‌پروری مهم می‌شود.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
همان طور که پیشتر هم گفته ام «نقش اندیشه در زندگی» موضوعی است که نیاز به تبیینهای کامل و دقیق دارد. بخصوص برای جمع ما که مأموریتی تخصصی دارد.
ما به ترسیم کاملی از این موضوع احتیاج داریم.

ممنون که به این موضوع توجه نشان می دهید!

ب.
این موضوع را می توان با زبان حکمی بیان کرد، می توان با زبان روانشناختی بیان کرد، احتمالاً علوم شناختی هم حساب ویژه ای روی این موضوع باز کرده اند؛ که ذهنیتهای انسان چقدر در زندگی او تعیین کننده است و چگونه تأثیر می گذارد و انسان چگونه تصمیم می گیرد و عزم می کند و در پویش زندگی چطور از اندیشه های خود تغذیه می کند.

ما در اینجا از این زبانهای فنّی بهره نمی گیریم، بلکه هر میزان که می توانیم در آنچه که نزد خود ما نیز هست دقت می کنیم و بازتاب می دهیم.

ج.
باز هم نسبت اندیشه و دانش، که به ترسیم این نسبت خیلی احتیاج داریم. نگاههای فعلی ما خیلی غنی شده نیست و این سرفصل با ریز مباحث جذاب متعددی همراه است که امیدوارم مسیری برای پرداختن به آن بیابیم.

د.
اشاره شده که اندیشه از منابع متعددی تغذیه می کند. خود این موضوع جای کار دارد.
البته نقش دانش برجسته شده است که بالاخره هست. دربارۀ چگونگی آن باید بیشتر سخن گفت.

ه.
همچنین اشاره شده که وقتی دانش می ایستد جای آن را اندیشه های غنی پر می کند.
همان طور که می دانید این بحث خیلی بحث ناموسی ای است، خیلی خیلی! و ما به تبیین کامل آن نیاز داریم.

و.
“در حیات امروزین ما دانش‌ها به خصوص دانش‌هایی که تاثیر مستقیم در اندیشه‌ها دارند، از رشد و پیشرفت‌ بازمانده‌اند و حیات امروزین و مسائل آن نه تنها از مرز دانش‌ها گذر کرده است بلکه آنچنان فاصله‌ای ایجاد شده است که با توجه به فضای سخت و سرد حاکم بر دانش و کند بودن روند رشد دانش، این خلا نمی‌تواند با پیشبرد مرز‌های دانش جبران شود”

این جمله خیلی سنگین و خیلی سهمناک است.
باید در این باب به دیدی تحقیقی دست پیدا کنیم.

 

نامناسب بودن گفتمان «جمهوریت و عدالت» برای دولت سیزدهم

در یادداشت قبل با عنوان «دولت سیزدهم، دولتِ بی‌گفتمان» گفته شد که این دولت با تأکید بر روی روشن بودن صحنه و صرفاً نیازمند به یک دولت خدوم و عمل کننده به روال‌هایی که در فضای ساختاری کشور فراهم شده، عملاً خود را نیازمند به داشتن یک گفتمان نمی‌داند، و شاید بتوان گفت که رویه‌های این دولت با پیشبرد امور به صورت سرمایه‌گذاری بر روی یک گفتمان همخوانی ندارد.

اما مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری اخیراً در حال تلاش برای تهیه‌ی گفتمان برای دولت است. آن چیزی که به عنوان گفتمان دولت سیزدهم اعلام کرده‌اند «عدالت و جمهوریت» است. در گزارش سایت مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهور برای معرفتی همایشی که در سال 1401 با موضوع «سویه‌های گفتمانی و راهبردی دولت سیزدهم» برگزار می‌شود، جناب دکتر خیاطیان رئیس این مرکز  فرمودند:

وی «عدالت و جمهوریت» را گفتمان اصلی دولت سیزدهم خواند و گفت: دولت سیزدهم با شعار «دولت مردمی؛ ایران قوی» بر سرکار آمده است و قصد دارد مطابق با آموزه‌ها و آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی در راستای جبران عقب‌ماندگی در عدالت و توسعه نقش‌آفرینی مردم در نظام حکمرانی کشور حرکت کند. بر همین اساس و در راستای تعمیق گفتمان دولت و بررسی امتداد این گفتمان در عرصه‌ها و لایه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی، برگزاری همایش «عدالت و جمهوریت» توسط مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری برنامه‌ریزی شده است.[1]

برای بررسی چنین عنوانی باید گفت، در شرایطی که عمده درگیری‌های جامعه بر سر موضوع اقتصاد است، و دولت هم وجهه‌ی همت خود را رفع مشکلات جدی اقتصادی کشور قرار داده است، انتخاب یک عنوانی که سویه‌ی صریح محتوایی به سمت اقتصاد ندارد، انتخاب دقیقی نیست.

جمهوریت در اذهان عمومی که با مشکلات عدیده اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند، بیشتر یک شعار سیاسی تلقی خواهد شد و توان بسیج افکار عمومی را ندارد. ضمن اینکه این دولت با پایین‌ترین سطح مشارکت در طول تاریخ انتخابات‌های ریاست جمهوری، مزیت نسبی‌اش تأکید بر این شعار به عنوان گفتمان محوری‌‌اش نخواهد بود.

عدالت با وجود اینکه حاوی محتواهای اقتصادی است، ولی سخنی عام‌تر از فضای اقتصادی است و لذا به صورت صریح منتقل کننده‌ی یک امری که حل کننده‌ی مشکلات اقتصادی است، نخواهد بود. بگذریم که قبلاً دولت آقای احمدی نژاد به این گفتمان مشهور شد و با توجه به فاصله گرفتن ایشان و دولتشان از این آرمان، این عنوان یک عنوان دست خورده محسوب می‌شود و نمی‌تواند بار معنایی مثبتی را به ذهن عمومی منتقل کند.

لذا به نظر می‌رسد اگر مهم‌ترین مسئله‌ی کشور بحث اقتصاد است، و مهم‌ترین کنش رهبری در این سال‌ها تمرکز بر بحث اقتصاد بوده است، و مهم‌ترین دغدغه و مسئله‌ی مردم نیز بحث اقتصاد است، باید گفتمانی که دولت بر آن مترکز می‌شود و تلاش می‌کند که آن را بالا بیاورد و به آن شناخته شود، یک گفتمان اقتصادی است.

[1] http://css.ir/aqcann

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_303

دولت سیزدهم، دولتِ بی گفتمان!

مقدمه: ضرورت گفتمان

برای حل مسائل و چالشهای کلان جامعه الگوها و رویکردهای مختلفی وجود دارد. معارف و سنت اسلامی در میان آنها رویکرد فرهنگی را دارای اقتدارات فراوان معرفی می‌کند و جامعۀ اسلامی را به در پیش گرفتن آن تشویق می‌نماید. در رویکرد فرهنگی از میان متغیرهای مختلف و اثرگذار در تصمیم‌گیری و رفتار انسان‌ها، به عنصر ذهنیّت و ذائقۀ فکری توجه ویژه‌ای صورت می‌گیرد و با بارور نمودن آن نظام مطلوبیت‌ها و اراده‌های ایشان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و با سامان نوین اندیشه‌ها و عواطف اجتماعی ایشان را به سوی یک هویّت و شخصیّت نوین سوق می‌دهد.
در رویکرد فرهنگی با تکیه بر مبانی و معارف اسلامی و ناظر به نیازها و اقتضائات میدان، ادبیات و گفتمانی متناسب خلق می‌شود تا به ذهن و ذائقۀ جامعۀ سمت و سوی درستی داده شود و در ایشان اراده‌ای برای حل مسائل جامعه ایجاد نماید. عنصر ارادۀ مردم از جمله مهمترین عناصر اقتدار هر جامعۀ بشری است که انقلاب اسلامی به آن توجه نمود.
«در دنيا يك جنگ عظيم و يك چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نيست، اما جنگ‏ اراده‏ها و عزم‏ها و سياست‏ها و تدبيرهاست.» ‌بيانات رهبری، ج29، ص9 (31/ 02/ 1386)
به همین جهت مسألۀ اصلی رهبران این نهضت بزرگ، عزم و ارادۀ ملت انقلابی ماست و نگرانی اصلی مربوط به تضعیف یا تغییر آن است.
«وقتی یک ملت بیدار شد، وقتی یک ملت ارزش عزم‏ و اراده‏ی خودش را فهمید، وقتی یک ملت دانست که اگر بخواهد و تصمیم بگیرد و عمل بکند، هیچ قدرتی در مقابل او نمی‏تواند بایستد، با یک چنین ملتی دیگر نمی‏شود درافتاد. ممکن است هزینه‏هائی را بر این ملت تحمیل کنند؛ اما تسلط بر آن ملت دیگر ممکن نیست؛ به بردگی کشیدن آن ملت دیگر ممکن نیست؛ تحمیل کردن عقاید خود و خواست خود بر آن ملت دیگر ممکن نیست. این را هنوز هم قدرتهای بزرگ نمی‏توانند بفهمند.» ‌بيانات رهبری، ج30، ص40 (1387/10/19)
تجربه‌ی انقلاب اسلامی نیز مهر تأییدی بر اقتدار بی‌بدیل رویکرد فرهنگی و مواجهات گفتمانی اسلام است. گفتمانی که توانست نهضت مردمی توفنده‌ و ویرایشگری را رقم بزند که در گام اول، نظام سیاسی طاغوت را ویران و نظامی اسلامی برجای آن نشاند و «عنصر اراده‌ی ملی را -که جان‌مایه‌ی پیشرفت حقیقی و همه‌جانبه است- در کانون مدیریت کشور قرار داد»
کارآمدی گفتمان به این است که بتواند متناسب با نیاز صحنه، اقتضائات میدان و مقاطع سلوک جمعی جامعه، بر یک اقدام خاص متمرکز شود. تقریر‌های عصری حضرت امام از اسلام بود که توانست نهاد توحیدی مردم رشید و باریشه‌ی ایران را به جوشش بیاندازد و پای کار اقامه‌ی دین و برپایی جمهوری اسلامی بیاورد.

  1. این بخش از نوشته از جزوه‌ی گفتمان انتخابات 1400 که در یک کار پژوهشی تیمی زیر نظر استاد محمدرضا فلاح شیروانی در ایام انتخابات تهیه شده بود، و بنده نیز در آن مشارکت داشتم؛ اتخاذ شده است.

دولت سیزدهم، دولتِ بی گفتمان!

دولت‌های قبل جمهوری اسلامی هم قبل از شکل گیری و هم در زمان شکل گیری یک گفتمان مشخصی را دنبال می کردند، مثلا دولت آقای هاشمی رفسنجانی هم زمینه‌های بعد از جنگ و هم شعار خودشان به سمت سازندگی رفت و شد دولت سازندگی، هر چند که آن‌ها لازمه‌ی سازندگی را تنش زدایی می‌دانستند و در واقع گفتمان اصلی‌شان همین تنش‌زدایی بود. دولت آقای خاتمی که از قبل گفتمان آن در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری پخته شده بود، گفتمان توسعه سیاسی را در پیش گرفت؛ دولت آقای احمدی نژاد از قبل از انتخابات و در ایام انتخابات با شعار عدالت بر سر کار آمد و همین شعار هم گفتمان او شد و آن را دنبال کرد، هر چند که در اواخر تبدیل به دولت بهار شد. دولت آقای روحانی هم که در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری گفتمان خود را پخت و پز کرده بودند، با همان گفتمان تنش زدایی و سازش با جهان بر سر کار آمد و واقعاً هم هشت سال با همه سختی‌هایی که ایجاد کرد به آن گفتمان پایبند ماند.
اما دولت آقای رئیسی در واقع یک دولت بدون گفتمان است و شاید بتوان گفت که فعلا حتی سخن از گفتمان دولت زدن نیز راه به جایی نبرد! آقای رئیسی نسخه خاصی برای کشور نداشتند، ایشان تحلیل‌شان این بود که فضای ساختاری اداره کشور همه چیزش روشن است و فقط یک رئیس جمهوری می خواهیم که صادقانه به همه این قوانین و ظرفیت‌هایی که در کشور ایجاد شده عمل کند. ایشان همین فضا را نیز در انتخابات دمیدند و با توجه به سابقه کاری و صادقانه ایشان و فضای بسیار بد اقتصادی که دولت روحانی ایجاد کرده بود، و همچنین با توجه به محدود شدن حضور سلیقه‌های دیگر در انتخابات توانست در انتخابات 1400 رأی بیاورند و رئیس جمهور شوند.
این دولت درست است که وارد فضای خدمت اقتصادی شده است و همه تلاشش این است که اقتصاد آسیب دیده‌ی ایران را ترمیم کند، ولی خیلی هم به لحاظ گفتمانی تمرکزی روی بحث اقتصاد ندارد. این دولت، دولت کردمان است و اصلاً مطرح کردن گفتمان را یک انحراف می‌داند، و عملکرد دولت بزرگترین شاهد این مدعا است.
دولت سیزدهم معتقد است که باید کار کرد، اینقدر هم کار روی زمین افتاده و عقب افتادگی زیاد است که فقط باید کار کرد! لذا این دولت توجهی به گفتمان و ضرورت گفتمان داشتن ندارد، و فقط می خواهد عمل کند. برای این عمل کردن تکیه‌‌اش بر نیروهای انقلابی است، منتها هر جایی هم احساس کند برای عمل کردن نیازمند به سایر نیروها هست، بدون اینکه سر و صدایش را در بیاورد به آن‌ها میدان می‌دهد. شاهد اینکه خیلی از دلسوزان از اینکه هنوز خیلی از کارها دست نیروهای دولت روحانی است نالان هستند، غافل از اینکه این یک انتخاب است چون هر جا که اینطور است تحلیل این است که از این‌ها کار در می‌آید.
دولت سیزدهم به دلیل اینکه انتخابش کردمان است، نمی تواند دارای گفتمان باشد و اگر هم گفتمانی برای او مطرح شود، یک امر تزئینی است، لذا تلاش‌های گفتمانی که مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری دارد انجام می‌دهد، به محورهای تزئینی برای گفتمان دولت رسیده است که در یادداشت دیگری به آن خواهم پرداخت.

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_302

عینیت گرایی؛ نه عینیت زدگی

🔰در صحبتی از استاد عشایری شنیدم که می فرمودند: «نهج البلاغه شناسان میگویند که هنر علی ابن ابی طالب ع این است که همه صحبت هایش قضیه فی واقعه است. یعنی همه صحبت هایش درباره ی یک اتفاق عینی خارجی جزئی حقیقی بوده است. یعنی همش در میدان است. لکن همه این صحبت ها را میشود بدون آن قضیه خارجی برای همیشه بشریت ارائه کرد.
لذا علی ابن ابی طالب در صحبت هایش عینیت گرا بودند ولی عینیت زده نبودند.»

🔸یعنی امیر المومنین ع صحبت های کلی جذاب که صرفا دانش و اطلاعات افراد را بالا ببرد ایراد نمی فرمودند. بلکه صحبت هایشان کاملا در میدان عمل و ناظر به یک قضیه خارجی و درد مخاطب بود. لذا صحبت های ایشان ذهنی و انتزاعی نبود بلکه کاملا ناظر به خارج و عینت گرا بود.

از طرفی عینیت زده نبود. یعنی فرمایشاتشان منحصر در همان قضیه خارجی باقی نمی ماند و برای همیشه تاریخ و برای همه ی قضایای مشابهی که برای بشر اتفاق می افتد قاعده و مسیر مشخص میکرد.

🔰و در ادامه فرق #ذهنیت_گرایی و #عینیت_گرایی را اینطور توضیح دادند که:‌ « فرق یک مطلب ذهنیت گرا و یک مطلب عینیت گرا این است که وقتی از پای یک مطلب ذهنیت گرا بلند می شوید، لذت می برید که چیزی یاد گرفته اید. لکن وقتی از پای یک سخن عینت گرا بلند میشوید، تصمیم میگیرید که کاری انجام دهید و یا کاری را ترک کنید. یعنی آن جمله عینیت تو را هدف قرار داده و می خواهد تو را عوض کند.»

🔰و در آسیب #عینیت_زدگان گفتند: « اینقدر به عینیت گرایش پیدا میکنند که جمله شان را در ظرف دیگری و در واقعه دیگری نمیشود گفت. یعنی این تکست مثل بسته ای ست که برای این پارچه دوخته شده و برای هیچ پارچه دیگری نمیشود استفاده کرد.»

🔰و راز این هنر علی بن ابی طالب ع را #فطری و #انسانی بودن آن دانستند: «این یکی از جهات اعجاز حضرت علی ع است که عینی ترین مشکلات جامعه را با فطری ترین و انسانی ترین تحلیل ها مورد نقد و ارتقا قرار می داد. و این جهت انسانی و فطری آن را تکرار پذیر میکند که در موارد دیگر بتوان از آن استفاده کرد.»

🔸به نظر این تحلیل بسیار مهم و ارزشمند از نهج البلاغه بر قرآن کریم نیز صدق میکند. گزاره های قرآن نیز در عین اینکه در متن زندگی و برای حل مسائل جاری مسلمین نازل میشدند و به اصطلاح عینیت گرا بودند لکن برای زندگی بشر در طول تاریخ و در همه اعصار ارائه طریق میکنند یعنی عینیت زده نبودند.

🔸این نکته را در فرق روش شهید مطهری (ره) و حضرت آقا(حفظه الله) نیز می توان مورد مداقه قرار داد که چه میشود که وقتی پای درس شهید مطهری می نشینی احساس این را داری که مطالب مهمی یاد میگیری لکن وقتی پای درس حضرت آقا و یا حضرت امام می نشینی دوست داری بلند شوی چیزی را خراب کنی و یا جایی را بسازی!

🔸✅به نظر یکی از نکات بسیار مهم در کار متکلم نیز رعایت همین نکته است که باید عینیت گرا باشد تا بتواند درد های اجتماعی را پاسخ گوید و با ذهن مردم ارتباط بگیرید لکن عینت زده نباشد.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
خلق مفهوم عینیت زده جالب است!
ظاهراً از استاد عشایری نقل می شود.
ما به توسعۀ ادبیات در این نقطه هایی که ایستاده ایم شدیداً احتیاج داریم.
از این بابت از شما و از استاد عشایری تشکر می کنیم.

ب.
عینیت زده یعنی آن که سخنش برد ضعیفی دارد و در واقعه دفن می شود.
یعنی چیزی برای تعمیم دادن ندارد. حکم کاملاً سطحی یا شدیداً موردی است.
مثل این که بگویی کم خونی داری فلان چیز را بخور!

قبول داریم که سخن سطحی داریم. ولی این سؤال مطرح می شود که واقعاً گزاره هایی داریم که نتوان آنها را تعمیم داد؟

ج.
سرّ ماجرا هم در این دانسته شده که گزاره هایی که بقضیةٍ خارجیة صادر می شوند خیلی فطری هستند و همین فطری بودن اجازۀ «الغای خصوصیّت» و حضور در مدار انسانیّت فرازمانی را می دهد.

د.
در فرق بین ذهنی گرایی و عینی گرایی این نکته گفته شده که پس از سخنان ذهنی نمی دانی حالا باید چه کار کنی.

با این معیار دربارۀ این گزاره قضاوت کنیم :
«هُوَ اَلْأَوَّلُ وَ اَلْآخِرُ وَ اَلظّٰاهِرُ وَ اَلْبٰاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» ﴿الحديد، 3﴾

الآن این چگونه گزاره ای است؟

ه.
دو سؤال متضادّ :
ـ آیا گزاره ای کاملاً عینی که نتوان آن را تعمیم داد داریم؟
ـ آیا گزاره ای کاملاً ذهنی که نتوان از آن حکمی برای زندگی در آورد داریم؟

حفاظت شده: علوم شناختی و مدیریت ذهن عمومی جامعه

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید: