تمدن فوق شیطانی غرب!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استکبار
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_138
#جلسه_225

💠 تمدن فوق شیطانی غرب!

☑️ #معرف_یادداشت: در تعریف #استکبار گفته شد که «استکبار این است که انسان خود را بزرگ تر از آن بداند که حق را بپذیرد.» در ادامه این بحث نقبی به #انسان_غربی زده شد که با اومانیسم در واقع، این خوی شیطانی را در جامعه نهادینه کرده است، در این یادداشت به این بحث می پردازیم و نشان می دهیم که #تمدن_غرب در این قضیه روی دست شیطان زده است.

🔺اگر استکبار «خود را برتر از حق دیدن است» معنایش این است که اصل اینکه حقی هست را شخص قائل است ولی به هر دلیلی نمی خواهد تن به حق بدهد؛ مثلاً در مورد شیطان که #پدرجد_مستکبرین هم خالقیت و هم ربوبیت حضرت حق را لا اقل می داند که هست و به عنوان یک حقیقت قبول دارد، ولی نمی خواهد زیر بار این برود که دستور خاص حضرت حق در سجده به انسان را انقیاد کند.
قٰالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ #خَلَقْتَنِي مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ﴿ص‏، 76﴾
قٰالَ #رَبِّ بِمٰا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي اَلْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿الحجر، 39﴾
🔺 در تمدن غرب اساساً حقی پذیرفته نمی شود که حالا بخواهد بگوید من خود را برتر از این حق می دانم، او خود را محور این عالم می داند؛ حق خود اوست نه اینکه حقی هست و او برتر از این حق است و یا نمی خواهد در مقابل این حق منفاد باشد.
🔺 لذا تمدن غرب را نباید صرفا یک #تمدن_شیطانی نامید، به خاطر اینکه خوی استکبار در آن تجلی کرده است، بلکه باید آن را یک #تمدن_فوق_شیطانی نامید به خاطر اینکه خود شیطان هم این میزان در استکبار خود عمیق نیست!
🔺 این میزان عمق پیدا کردن استکبار باعث شده است که امکان تزیین این تمدن هم فراهم بیاید و حتی استکبار مردمان گرفتار این خوی زشت، نیز در حاله ای از شعارهای فطری محو شود؛ تا جایی که برای خیلی ها امر مشتبه شود که نهایتاً این ها دارند همان حرف های فطری ما را می زنند.
🔺 حتی به نظر بعد از چند نسل ظلمت روی ظلمت آمدن کار به جایی رسیده که خود انسان های این جامعه هم دچار فریبی عجیب شده اند و نمی توانند این روحیه #فوق_استکباری خود را ببینند، چه رسد که بخواهیم امیدی داشته باشیم که این انسان بخواهد برگردد و خود را از این ظلمات خارج کند.
ظُلُمٰاتٌ بَعْضُهٰا فَوْقَ بَعْضٍ إِذٰا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرٰاهٰا وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اَللّٰهُ لَهُ نُوراً فَمٰا لَهُ مِنْ نُورٍ ﴿النور، 40﴾

ساختن شهر روی آب

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محسن_همت
#یادداشت_35
#جلسه_225

🏭🏦ساختن شهر روی آب

ما جانمان درمی آید تا در معرفت شناسی، مسائلی را که وجداناً می یابیم بتوانیم با عقل نیز بپذیریم
این غرب چه جانوری است که می تواند از هیچ که خودش هم می داند هیچ است، بنایی عظیم بسازد.
انصافا در کارشان موفق تر از ما هستند
چند احتمال میدهیم
1️⃣یا رسیدگی شیطان و طاغوت نسبت به امت پیروان خودش بیشتر از رسیدگی امام است!
2️⃣یا پیروان امام نارسایی در فهم امام و طرح امام دارند! اما در طاغوت این مسئله نیست.
3️⃣یا به قول امیرالمومنین علیه السلام: آنها در شرّشان راسخ تر از شما در خیرتان هستند. و کم کاری از امت ماست.

🔹احتمال اول که عقلا باطل است و توقیع شریف امام عصر عج به شیخ مفید که « ما حتی یک لحظه از توجه به شما غافل نیستیم وگرنه دشمنان شما را ریشه کن می کردند» ارشاد به عقل دارد.
🔹احتمال دوم ممکن است درست باشد چرا که همیشه ولی و امام از دردی به نام «تنهایی» و فهم نشدن رنج می برد. اما مگر ممکن است با وجود این همه نوابغ و استوانه های تقوا خدای متعال این فهم را به بزرگانی شیخ طوسی ها و شیخ مفیدها و صدرا ها و … عنایت نکند؟ از طرفی اگر واقعا این نوابغ شیعه به این فهم غنی دست یافته بودند پس چرا اینقدر در ترسیم برای مردم ناموفق عمل شده است؟ شاید شرایط اقتصائاتی داشته که الان ندارد. نمی دانم!!!
🔹اما احتمال سوم که ممکن است که نوابغ شیعه هم به فهم ولی دست پیدا کرده باشند و این فهم را به مردم هم ارائه داده باشند اما مردم حاضر به سختی کشیدن و هزینه دادن به پای طرح ولی نبوده اند.

#زندگی_جهادی
#جهاد_علمی
#زندگی_در_مبانی

#هویت_و_خلاقیت_اجتماعی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_51
#جلسه_225
#هویت_و_خلاقیت_اجتماعی

در مباحثی که گذشت ترسیم کردیم که گفتمان سازی باید المان های هویت شیعی را تقویت کند اما انچه که در یادداشت های مربوط به هویت به صورت اشکال مطرح شد این مسئله بود که ما هنوز نتوانسته ایم معنای راهبردی هویت را روشن و تبیین کنیم لذا ذیل بحث معنای راهبردی هویت، مباحث و تعاریفی مطرح گشت.

در یادداشتی توضیح داده شد که در مطالعات صورت گرفته هویت ها ارتباط زیادی با خلاقیت دارند و توجه به این ارتباط میتواند از گلوگاه های بحث هویت ما را عبور دهد.

مطرح میشود که “خلاقیت فرایندی گفتمان محور است(Engestrom)” که اگر این قاعده برقرار باشد روشن میشود که چگونه بحث هویت با خلاقیت گره خواهد خورد.

در تکمله بحث فوق میتوان اضافا کرد که عده ای قائلند: “با اتخاذ جهت گیری جامعه شناختی و رویکرد اجتماع گرایانه، خلاقیت را میتوان یک “فرایند گفتمان محور” در نظر گرفت که از طریق آن میان ایده‌ها، اندیشه‌ها و یا نظرات (فرد یا افرادی) ارتباط و پیوستگی شکل گرفته و ماحصل آن شکل گیری ترکیبی تازه از ایده های نو است. این ایده های نو باید اصیل، مؤثر و برگرفته از ارزشهای علمي، زيبايي شناسي، فنآوري و اجتماعي جامعه بوده و برای تمامی اعضای جامعه واجد معنا باشند”
به تعبیری دیگر دقت به مفهوم خلاقیت ما را وارد ساحت تجربه های بشری مقدس کرده که فرهنگ آن پارادایم را درآن اجتماع رقم خواهد زد.

نگاه بالاتر و عمیق تر به بحث از زاویه خلاقیت اجتماعی است که در این رویکرد Simonton معتقد است “خلاقیت عمل اقناع و متقاعدسازی است. افراد تنها زمانی خلاق انگاشته میشوند که دیگران را تحت تأثیر خلاقیت خود قرار دهند. خلاقیت به شکل نوعی رهبری ظهور میکند.”

خلاقیت اجتماعی به عنوان ابزاری برای بازتولید و یا تغییر ارزشهای اجتماعی، تحقق قابلیت خلاق انسانها و بازتولید مکانهای عمومی نقش مهمی دارد. اتخاذ رویکرد جامعه شناختی به موضوع خالقیت و توجه به ماهیت ذاتا اجتماعی خلاقیت سبب میشود تا خلاقیت افرادی نیز به مانند افرادی که درگیر کارهای خلاقانه که در حاشیه قرار دارند و در متن اقتصاد خلاق هستند، حائز اهمیت گردد.”

نکته قابل توجه در رویکردهای مربوط به خلاقیت این است که همگی بر این باورند که “وجود پارادایم معرفتی، گفتمان و یا رژیم معرفتی حامی خلاقیت از ضرورتهای تحقق خلاقیت اجتماعی است(بارلو)”

به نظر می آید یکی از ضروریات بحث هویت اجتماعی شیعی تمرکز بر خلاقیت اجتماعی آن است و چه بسا در این محمل حرفهای شنیدنی بسیاری باشد که هنوز به آن پرداخته نشده و در مهندسی ذهن اجتماعی در برهه حساس فعلی به آن نیاز باشد.

استکبار که به نوعی مقابله با دعوت الهی است

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

#حامد_خواجه
#یادداشت_49
#جلسه_225

❇️ استکبار که به نوعی مقابله با دعوت الهی است، با کار ابلیس شروع شد و اولین مستکبر عالم شد. اولین مستکبری که در مقابل دعوت الهی ایستادگی کرد و در مقابل دعوت و دستور الهی به سجده بر آدم، نافرمانی کرد. این نافرمانی ناشی از آن است که ابلیس خود را برتر از حق می‌دید.

❇️ این استکبار ورزی در طول تاریخ استمرار داشته است در هر دوره‌ای از تاریخ نمودهایی از آن به عنوان مثل برای ما باقی مانده است. از فراعنه و نمرود‌ها گرفته تا مستکبرین زمان بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و همچنین مستکبرانی که بعد از رحلت نبی اکرم باعث انحراف جریان اسلام شدند و همچنین مستکبرانی که حضرت سیدالشهدا در کربلا به مقابله با آنان پرداخت. همان‌طور که مستکبران عالم در طول تاریخ انگشت‌نما شدند، کسانی هم که به مبارزه با این استکبار برخواستند و زیر بار ظلم آن‌ها نرفتند، برجسته می‌شوند.

❇️ وقتی استکبار مدرنیته شرق و غرب عالم را گرفته بود، این امام خمینی بود که با به صحنه آوردن انقلاب اسلامی، نفی استکبار کرد و به مبارزه با استکبار جهانی رفت. استکباری که مستکبرینش همان راه ابلیس را پیش گرفته بودند و خود را حق می‌دانستند، البته اینبار این استکبار تئوریزه شده بود و با اسم علم به خورد مستضعفین داده می‌شد. برای استکبارشان مبانی فلسفی ساختند و با علم کردن نسبیت گرایی، از حقیقت جا ماندند و خود را حق دانستند. و این خودِ گرفتار در لجن نفسانیت را برتر از حق پنداشتند. دیگر برای‌شان حقی باقی نمانده بود، بلکه هرچه نفس و دلشان بگوید و بخواهد حق است.
و اینگونه امانیسم به اوج می‌رسد و از دل تئوریزه کردن استکبار، امانیسم پدید می‌آید و با افتخار هم به آن اذعان دارند.

واكاوی عناصر «خود»، «حق» و «برتری» در مفهوم استكبار

🔸#امید_فشندی
#یادداشت_101
#جلسه_225
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استكبار

💡 واكاوی عناصر «خود»، «حق» و «برتری» در مفهوم استكبار

🔹 استكبار را #خودبرتردیدن‌ازحق معنا كردیم، خود و حق كه دو سوی ارزیابی هستند، و برتردانستن یكی بر دیگری، به فهم نسبت درست میان آن دو بستگی دارد.

🔹 حق را چه به‌معنای حقیقت بگیریم، یعنی واقعیت یا ادراك مطابق با واقع؛ و چه به‌معنای خداوند متعال، انقدر نسبت ظریف و بی‌مرزی با انسان دارد كه تشخیص آن و عمل به آدابش، بسیار سخت و دیریاب است.

🔹#قرآن كریم كه گاهی ما را از حق (إنّا لله) می‌داند.. گاهی حق را در همه‌جا همراه ما (هو معكم أینما ما كنتم) .. گاهی همه جا و كس را جلوه‌گاه حق (فأینما تولّوا فثمّ وجه الله) .. گاهی از رگ حیاتی گردن به ما نزدیك‌تر(نحن أقرب إلیه من حبل الورید) .. و حتی حائل میان ما و حیات (إن الله یحول بین المرء و قلبه) .. و در كل هم كه آغاز و انجام و پیدا و پنهان هستی را (هو الأول و الآخر و الظاهر و الباطن) او (هو) معرفی می‌كند.

🔹 در این فضای وهم‌آلود، سهل است كه حق را درون خود و خود را برتر از تمام حقایق بیرونی گمان كنیم.

🔹 جریان #دین‌پیرایی در مسیحیت را هم اساسا می‌توان #سرکشیدن نهاد ناآرام انسان مسیحی در برابر حق‌واره‌های دروغین بیرونی مانند کلیسا و مناسک آن دانست.

🔹اما #سرنهادن این انسان در برابر #شریعت که آداب حق‌مداری و ادب حضور مواجه با حق است، حکایتی دیگر است که حدیث مفصل دارد.

ببینیم سرچه سفره ای نشسته ایم

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_51
#جلسه_225

🔸ببینیم سرچه سفره ای نشسته ایم

یک نکته تعلیمی که در سبک زندگی علمی طلبه بسیار مهم است این است که بداند از چه چشمه ای دارد تغذیه می کند

🔺در حیات علمی طلبه از اساتید مختلفی استفاده می کند و به مرور زمان از اساتیدی که تلمذ کرده تاثیر می پذیرد هم در ذائقه علمی وهم در سبک زندگی ودر رفتار او این ارتباط تاثیر دارد

از این جهت انسان باید در انتخاب استاد دقت کافی را داشته باشد

در امتداد این نگاه انسان باید به کتاب ها و مکاتب فکری که به عنوان آبشخور اندیشه خود انتخاب می کند این دقت را داشته باشد

❓حال سوالی که ایجاد می شود این است با این پاستوریزه سازی و سانسور کردن آیا می شود عمومی فکر کرد ؟
آیا می شود با همه تفکرات ارتبارط برقرار کرد؟
آیا می شود نظریات دیگران را نقد کرد ؟

🔹ظاهرا این توصیه پاستوریزه سازی ورودی های تغذیه نمی تواند یک توصیه عمومی برای تمام دانش پژوهان باشد

نگاه_به_مبنا_قبل_از_بنا

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#مصطفی_امیدی
#یادداشت_25
#جلسه_225
#ورودی_ذهن
#نگاه_به_مبنا_قبل_از_بنا
یکی از مباحثی که امروز استاد بیان فرمودند بحث نگاه به مبنا گوینده قبل از شنیدن گفتارش هست این یکی از دغدغه های اساسی من هست و جالب تر اینکه یکی مهمترین چالش ها و مسائل من نسبت به فلسفه
بعنوان کسی که قبل از فلسفه اسلامی فلسفه دین(بخوانید فلسفه غرب) را در دانشگاه تجربه کردم خیلی از مسائلی که امروز استاد بیان کردند را دچار هستم به عبارتی واقعا مهم هست که قبل از اینکه مباحث به خصوص مباحث فلسفه پیش انسان حلاجی نشود سراغ شبهات نرود از طرفی همان طور که استاد گفت یکی دیگر از دغدغه گرفتار نشدن در مغالطه در بحث تعریف لغات هست خب در اینجا چند سوال مطرح می‌شود:
1. چه کسی گفته که تعاریف فلسفه و کلام اسلامی از واژگان مطابق با واقع هست ولا غیر؟
2. چه‌کسی گفته از این که آنها معتقدند فهم ما در معرفت شناسی نسبی است این نتیجه را می‌توان گرفت که معتقدند واقع ای نیست تا بشود بنیانشان را زیر سوال برد؟
3. چرا نسبیت ضد ارزش هست و جزم گرائی ارزش
و…
پانوشت:
1.گرچه مطمئنا فهم من باتوجه به بیست سی واحد دانشگاهی از فلسفه غرب مطمئنا به نسبت استاد فهم عمیقی نیست ولی به نظر با همه ی دردسرهای معرفتی که برایم ایجاد شده دیدگاه فلاسفه غربی رو دونستن گاهی برای مقایسه جالب هست
2. جسارت من رو بپذیرید ولی حس میکنم همون قدر که به اصطلاح روشنفکران نسبیت و عدم جزم گرائی رو ارزش میدونن و طرف مقابل رو دگم و نفهم همون قدر هم سنت گرایان هم خیلی راحت اونها رو تهی از محتوا میدونن گرچه توضیح و توجیه تفکر اونها یادداشت دیگری می طلبد که انشاالله اگر تونستم تا شب میفرستم

واژگان را مبهم نکنید

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_35
#جلسه_225

🕪واژگان را مبهم نکنید

هر واژه‌ای معنای خودش را دارد و هر معنایی حاکی از یک حقیقت و مفهومی است.
حقایق مختلف تعاریف گونه‌گونی دارند. لذا برای فهم هر واژه و به کاربردن آن و عملیاتی کردن آن لازم است تعریف هر واژه‌ای را به حسب حقیقت آن فهمید و جایگاه آن را در نظام عالم مشخص کرد.
یکی از مشکلات پیش روی ما در جامعه این است که ما الفاظ و معانی را مقدس و آسمانی نمی دانیم و هر طور که بخواهیم آنها را تعریف میکنیم.
تعریف واژ‌گان کار دین است.
این برنامه‌ زندگی الهی، تمامی واژگان را تعریف کرده است. اما در فضای کنونی ما برای تعاریف الفاظ غالبا سراغ دین نمیرویم. تعصبی برای فهم درست تعریف و معنای واژه‌ها نداریم. اینکه #کار چیست؟ #تفریح چیست؟ #رفاه چیست؟ #آزادی چیست؟ #صداقت، #عدالت، #هدایت، مسکن، #عشق، #ازدواج، #رفاقت و …
مادامی که این فهم در جامعه‌ی علمی ما حاکم نباشد مقدمات تحقق جامعه اسلامی را فراهم نکرده‌ایم.
الفاظ مقدس‌اند پس نباید آنها را با ذائقه‌های مادی و غیر الهی تعریف کرد.

 

فلسفه و علوم انسانی غرب، تئوریزه شده مفهوم استکبار

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#علوم_انسانی
#استکبار
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_49
#جلسه_225

 

🔶فلسفه و علوم انسانی غرب، تئوریزه شده مفهوم استکبار🔶

استکبار به معنی برتر دانستن خود نسبت به حق می باشد. اما مسئله ای که می تواند نسبت استکبار و علوم انسانی غربی را مشخص کند. تئوریزه کردن استکبار می باشد.
استکبار همان طور که معنا شد، یعنی طلب برتری نسبت به حق و خود را مبدا حق و حقیقت دانستن.
حق و حقیقت یعنی اینکه مفهوم ذهنی بنده آیا همان چیزی است که از واقع دریافت شده یا نه ؟ اگر همان باشد، حقیقت هست ولی اگر آن نباشد، دیگر حقیقت نیست. حال وقتی شما خویش را مبدا حقیقت و حق بدانی و اساسا برای واقع نمایی ادراکات ارزشی قائل نشده باشی، دیگر نسبتی میان دریافت شما و واقع نخواهد ماند که تطابق آن بخواهد حقیقت شود. لذا تمامی یافته های شما به عنوان حقیقت برای خود شما ثبت و ضبط می شود.
اما نکته ای که حائز اهمیت می باشد این است که این همان مبنای فلسفه و علوم انسانی غرب می باشد که به نسبیت کشیده می شود. شاید بتوان این گونه ادعا کرد که اساسا فلسفه و علوم انسانی غرب، تئوریزه شده مفهوم استکبار است.
فتامل…

ارزش مبنا در شناخت بنا و فرار از التقاط

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#التقاط
#مبنا
#بنا
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_50
#جلسه_225

🔰ارزش مبنا در شناخت بنا و فرار از التقاط🔰

التقاط یعنی گلچین سخنان خوب در کنار یکدیگر به صورتی که مبانی آن سخن ها با هم متفاوت باشند و سازگاری نداشته باشند. اما آیا اساسا التقاط چیز ناپسندی است؟!
بنا و سخن ، چیزی غیر از مبنا و پایه نیست. بنا و سخن، همان مبنا هست در موطنی دیگر. حال اگر شما به این گزاره اعتقاد داشته باشی که بنا همان مبنا است در موطنی دیگر چگونه دو کلامی که از دو مبنای متفاوت می باشند را در کنار یکدیگر قرار می دهی و این سازه را پسندیده می دانی و ادعا می کنی که بین گزاره ها جمع سالم زده ای؟!
در مواجهه های علمی باید به محض شنیدن بنا و سخن، مبنای آن را در نزد خویش حاضر کرد، این یعنی برخورد عالمانه و مجتهدانه با بنا و سخن. و در صورت یافتن تناقض با مبنای خویش، آن گزاره ارزشی جز این که الهام بخش ایده های نوین باشد را ندارد.
فتامل…

غرب ستیزی، رویکردی راهبردی برای تشکیل هویت اسلامی در راستای تولید علوم انسانی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#علوم_انسانی
#غرب_ستیزی
#راهبرد
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_51
#جلسه_225

🔺غرب ستیزی، رویکردی راهبردی برای تشکیل هویت اسلامی در راستای تولید علوم انسانی🔺

در فضای تولید علم دینی، مواجه های مختلفی با علوم انسانی غربی می شود. اما مسئله این است که در فضای تحول علوم انسانی کدام راهبرد برای تحول مناسب تر می باشد؟
شاید بتوان این گونه ادعا کرد که راهبرد غرب ستیزی در فضای تولید علوم انسانی اسلامی نتیجه بخش تر می باشد. چرا که اساسا مشکل اصلی جامعه نخبگانی در مواجه با علوم انسانی غربی، بی هویتی و بی شخصیتی نسبت به تراث دینی و مذهبی خویش هست. و برای مقابله با این بی هویتی باید ابتدا هژمونی و سیطره تمدن و علوم انسانی غربی برای جامعه نخبگانی شکسته شود تا بتوان با هویتی غنی از جنس اسلامی، به تولید علوم انسانی اسلامی پرداخت.
اما این نکته را نباید فراموش کرد که راهبرد غیر از مبنای ما در تولید علم دینی می باشد. شاید در مبنا ما به رویکرد غرب ستیزی تمایل نداشته باشیم اما در راهبرد به خاطر شرایط موجود و هژمونی سنگین علوم انسانی غربی مجبور به رویکرد غرب ستیزی شده باشیم.
لذا تفاوت بین مبنای نگاه به علوم انسانی غربی و راهبرد برای تولید علم دینی در مقابله با علوم انسانی غربی می تواند ارزشمند باشد و این یک ضعف تلقی نشود. و حقیر رویکرد استاد فلاح را در جریان حلقه اندیشه کلامی این گونه فهم کرده ام. فلذا ایجاد یک هویت غنی اسلامی در مواجهه با تراث دینی و مذهبی برای تولید علوم انسانی اسلامی از وظایف خطیر حلقه اندیشه کلامی می باشد.

آیا دعوای مستکبر و مستضعف دعوای بالاصاله است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_67
#جلسه_225
#ایده

🔰🔰آیا دعوای مستکبر و مستضعف دعوای بالاصاله است؟

❇️در مکتب حضرت امام(ره) دعوای مستکبر و مستضعف، دعوای کوخ نشین و کاخ نشین، دعوای پابرهنه و ثروتند به شدت پررنگ است. گویی امام(ره) اصل دعوا را همینجا میداند.
حضرت آقا(حفظه الله) نیز در مقاله روح توحید، با استناد به قرآن کریم، صف مستکبرین و متفرین را مقابل صف توحید قرار میدهد.

❓اما آیا دعوای اصلی در اینجاست؟ ارتکاز ما از قرآن و سنت این است؟ آیات و روایات این را به ما میگوید؟
به نظر میرسد که در تراث دینی ما دعوای مومن و مسلم با کافر و مشرک بسیار پررنگ تر است. حال چرا این دعوا به سطح دعوای مادی تنزل کرده و در ادبیات امامین انقلاب به این نحو تبلور پیدا کرده است.
⁉️مگر هر ثروتمندی بی دین است و مقابل جبهه ی حق و توحید؟ مگر هر فقیری پیرو اسلام راستین و یاری گر جبهه حق است؟ اساسا فقر و غنا چه ربطی به دین و نبرد دائمی جبهه ی حق و باطل دارند؟ چرا تنها کسانی تا آخر خط با ما هستند که طعم محرومیت و استضعاف را چشیده باشند؟

🌟✨چند ایده میتوان زد:
1- کوخ نشین و کاخ نشین، تقریر مسلم و کافر است در ساحت اجتماعی:
یک ایده این است که منظور از کوخ نشین و کاخ نشین همان بیان دینی مسلم و کافر و جبهه ی حق و باطل است در ساحت اجتماعی. به خاطر غلبه افراد کوخ نشین و مستضعف در جبهه حق و غلبه افراد ثروتمند در جبهه باطل، این تغییر نام انجام شده است. شاید غرض سهولت تطبیق مصادیق در ساحت اجتماعی برای عموم افراد باشد.

رقص_نخبگان برای استکبار

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_72
#جلسه_225

💠#رقص_نخبگان برای استکبار💠

🔰پرده اول: #شریح_قاضی
تاریخ مینویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟ بنده که نگاه میکنم، میبینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی. شریح قاضی که جزو بنی‌امیّه نبود! کسی بود که میفهمید حق با کیست. میفهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله‌ی او اطراف قصر عبیدالله زیاد را به کنترل خود درآوردند…
شریح قاضی گفت: میخواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیدالله آن‌جا حضور داشت و جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام میداد، تاریخ عوض میشد….
یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات میدهد و گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه‌ی گمراهی میغلتاند. ای شریح قاضی! چرا وقتی که دیدی هانی در آن وضعیت است، شهادت حق ندادی؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهنده‌ی دنیا بر دین، همین است….
۱۳۷۵/۰۳/۲۰

🔰پرده دوم: ثنویّت نظام معرفتی بلیه امروز دنیای اسلام
امروز دنیای اسلام نه تنها با نخبگان و خواصی مواجه است که بسان شریح قاضی دین خود را به دنیا می فروشند بلکه این نخبگان برای جنایتهای استکبار علیه بشریت نیز تبیین های تئوریک سر هم کرده و در ردای روشنفکری برای استکبار خوش رقصی می کنند.
امروز دنیای اسلام مواجه است با نظام معرفتی برآمده از غرب و ایده وارداتی آن یعنی دانشگاه که امروز به صورت غالب سبب انفعال تئوریک نه تنها جمهوری اسلامی بلکه دنیای اسلام در برابر دستگاه استکبار شده است.
#اصالت_ماده و عقل تجربی صرف نه تنها در علوم انسانی ذاتا مسموم بلکه حتی در دانشگاههای فنی و پزشکی ما به صورت وحشتناک و تخدیر کننده به ذهن و هویت معرفتی دانشجویان این امت مجاهد و مؤمن تلقین می شود.

🔰پرده سوم: معنای تعرّب بعد الهجره در روزگار کنونی
امروز دنیای غرب و دستگاه استکبار نه تنها زر و زور و یا به عبارت دیگر قدرت و ثروت را برای خود فراهم کرده بلکه برای کل پویش خود نیز فلسفه بافی نموده و عروسکان خیمه شب بازی را برای تقریر های فاخر دانشی نیز تدارک دیده است.
اف بر نخبگانی که ارزشهای فطری خود را به دنیای غرب می فروشند و با خوش رقصی تمام توجیه گر و نوکر دستگاه استکبار می شوند.
اف بر نخبگان و خواصی که به عصر غلبه نور بر ظلمت پشت کرده(1) و به جای آنکه عقلانیت نوین انقلاب اسلامی را در آغوش کشند با وضعیتی مشمئز کننده و نفرت انگیز با جاهلیت مدرن همخواب می شوند.
به واقع معنا و تفسیر تعرّب بعدالهجره امروز چیزی جز این نیست که نخبگانی با نخوت و تبختری برآمده از تنفس در پارادایم غربی که اصالتا مادی گرا است شمشیر به روی معارف حقه اسلام و ارزشهای فطری کشیده و از پشت به دنیای اسلام خنجر بزنند.

💠اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ
وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ💠

پ.ن:
1. وَالَّذينَ كَفَروا أَولِياؤُهُمُ الطّاغوتُ يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ ۗ أُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ﴿۲۵۷/سوره بقره)

#جاهلیت_مدرن
#خوش_رقصی_نخبگان
#ثنویت_نظام_معرفتی
#تعرب_بعدالهجرة

آیا دعوای مستکبر و مستضعف دعوای بالاصاله است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_68
#جلسه_225
#ایده

🔰🔰آیا دعوای مستکبر و مستضعف دعوای بالاصاله است؟

2- دقت در معنای مستکبر و مستضعف:
مستکبر را به معنای کسی که در مقابل پذیرش حق سرکشی میکند و خود را از حق برتر میبیند، معنا میکنند. این فرد در مقابل حق قیام میکند و مردم را با قدرت و ستم تحت سلطه ی خود وارد میکند. لذا مردم را از حق و حیات طیبه دور میکند. در این فضا، به آن مردمی که تحت قدرت این مستکبر، مظلومانه از سعادت جا می مانند مستضعف گفته میشود.
به کمک این معنای لغوی، میتوان گفت نبرد واقعی جبهه ی حق و جبهه باطل، همان نبرد مستکبرین و موحدین است. در واقع کسانی که در مقابل دین الهی قیام میکنند و به مبارزه با او برمیخیزند همان مستکبرین هستند که منافعشان در خطر است.
لکن باز این سوال باقی می ماند که عطف مستکبرین به کاخ نشین ها و ثروتمندان و عطف مستضعفین به کوخ نشینان و پا برهنگان نشان می دهد که منظور امام بزرگوار در این مطلب خلاصه نمی شود.

3- جمع دو ایده:
شاید بتوان ایده یک و دو را جمع کرد. به این رفتارهایی از خود بروز میدهند که تقویت جبهه ی باطل است و در آن جبهه قرار میگیرند. در مقابل عموم محرومین و ستم دیدگان به خاطر خصع کرد. به این نحو که دعوای اصلی بین موحدین و مستکبرین است. لکن عموم ثروتمندان به خاطر خصوصیات خاص زندگی مادی و استفاده ی بیش از حد از نعمت های دنیا (در حالی که بسیاری از مردم در محرومیت به سر میبرند) در کنش های اجتماعی رفتارهایی از خود بروز میدهند که تقویت جبهه ی باطل است و در آن جبهه قرار میگیرند. در مقابل عموم محرومین و ستم دیدگان به خاطر خصوصیات محرومیت و استضعاف، روحیه مقابله با ظلم و عدالتخواهی را در درون خود زنده نگاه داشته اند و به دنبال حقیقت و حیات طیبه هستند وفطرتشان بیدار تر است. لذا در کنش های اجتماعی در جبهه حق قرار می گیرند.
4- …….نحو که دعوای اصلی بین موحدین و مستکبرین است. لکن عموم ثروتمندان به خاطر خصوصیات خاص زندگی مادی و استفاده ی بیش از حد از نعمت های دنیا (در حالی که بسیاری از مردم در محرومیت به سر میبرند) در کنش های اجتماعی رفتارهایی از خود بروز میدهند که تقویت جبهه ی باطل است و در آن جبهه قرار میگیرند. در مقابل عموم محرومین و ستم دیدگان به خاطر خصع کرد. به این نحو که دعوای اصلی بین موحدین و مستکبرین است. لکن عموم ثروتمندان به خاطر خصوصیات خاص زندگی مادی و استفاده ی بیش از حد از نعمت های دنیا (در حالی که بسیاری از مردم در محرومیت به سر میبرند) در کنش های اجتماعی رفتارهایی از خود بروز میدهند که تقویت جبهه ی باطل است و در آن جبهه قرار میگیرند. در مقابل عموم محرومین و ستم دیدگان به خاطر خصوصیات محرومیت و استضعاف، روحیه مقابله با ظلم و عدالتخواهی را در درون خود زنده نگاه داشته اند و به دنبال حقیقت و حیات طیبه هستند وفطرتشان بیدار تر است. لذا در کنش های اجتماعی در جبهه حق قرار می گیرند.
4- …………..ا

به لحاظ اخلاقی ما چه میزان می توانیم یک رفتار نا به حق را مستکبرانه تحلیل کنیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_37
#جلسه_225

یک سوالی که در دل مباحث برای بنده پررنگ شد این بود که به لحاظ اخلاقی ما چه میزان می توانیم یک رفتار نا به حق را مستکبرانه تحلیل کنیم؟

گفتیم استکبار این است که انسان خود را از حق هم برتر بداند، یعنی با حق مخالفت می کند اما این مخالفت از روی تجزیه و تحلیل نیست، بلکه از باب محوریت یافتن « من » خودش است. در واقع مشکلش با حق این است که خلاف میل یا حرف من است، پس حتی اگر مستدل هم باشد جلویش می ایستم.
اما نمود بیرونی این استکبار تنها یک چیز ثابت دارد و آن هم انجام دادن کار غلط است، ولی پیرامون آن ممکن است ظاهری زشت داشته باشد ممکن هم هست ظاهری زیبا داشته باشد.
همچنین گفتیم که حتی مومنین هم چندان مبرای از عمل مستکبرانه نیستند و ممکن است آن ها هم مبتلی شوند.
خب مومنین اگر عمل مستکبرانه انجام دهند، آیا ظاهرش رنگ و بوی ایمانی به خود نمیگیرد؟ خود ما اگر با چیزی مستکبرانه مخالف باشیم، آیا امکان ندارد برایش آیه و روایت جور کنیم؟ و اساسا با ظاهری متین و مودب هم بیانش کنیم؟

از طرفی، گاه ممکن است ما واقعا داریم خطا می کنیم و از روی استکبار نیست که با آیه و روایت از چیزی که نفس الامریا خطاست دفاع می کنیم، بلکه واقعا نظر ما و نتیجه ی تجزیه و تحلیل حق طلبانه ی ما همین است.

همچنین برعکس آن هم ممکن است، یعنی شخصی نه از روی استکبار بلکه از روی تحلیل، ولی در دفاع از موضع خود رفتار منطقی ای بروز نمی دهد، کانه او واقعا بی دلیل و مستکبرانه دارد از حرف خودش دفاع می کند.
در این صورت ظاهر یک عمل استکباری، با یک عمل غیر استکباری ممکن است یکی باشد. سوال اینجاست که با این مقدمات، اگر ما با کسی مواجه شدیم که مصرانه بر خطایی اصرار دارد، با چه ملاک هایی می توانیم عملش را مستکبرانه تلقی کنیم و واکنشی متناسب با یک مستکبر را به او نشان دهیم، و یا عملش را غیر مستکبرانه بدانیم و واکنش لازم به عمل غیر مستکبرانه داشته باشیم؟

آیا اخلاقا مجازیم یک عمل با ظاهر مستکبرانه را مستکبرانه قلمداد کنیم و واکنش متناسب با آن را داشته باشیم؟
آیا 70 بار ظن نیک بردن، در اینجا جا دارد؟

مراحل کبر،

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استکبار
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_41
#جلسه_225

🔶شرح ما وقع:
صحبت از مراحل کبر، از خودپسندی تا استکبار بود. فرمودند که استکبار به معنای خود را برتر از حق دانستن است و امروز مصداق این استکبار، مکاتبی هستند که خود انسان را محور قرار داده اند و واقعیتی فرای انسان را نفی می کنند و می گویند محور خود من هستم و آنچه من می اندیشم، و آنچه می پسندم صحیح است. این ها اگر صحبت از اخلاق می کنند، از اخلاقی نسبی سخن می گویند که خودش بی اخلاقی است.
پرسشی در جلسه مطرح شد و آن هم این که این حرف هایی که روشنفکران و غربی ها می زنند همان حرف های علما و عرفای ماست.
پاسخ استاد هم البته دقیق بود. این که تفاوتی وجود دارد و آن هم این است که علما و عرفای اسلام همه به واقعیت و حق معتقدند.

🔷اما بعد:
1. بعد از توجه مداوم و دائمی به اشتباه روشنفکران و غربی ها در نفی حقیقت و واقعیت، شناخت نظرات مختلف آنها خالی از لطف نیست. چه بسا برای رشد اندیشه کلامی انقلابی ما لازم باشد.
2. این که غرب در موضوعی افراط و یا اشتباه می کند، نباید ما را از تفکر راقی اسلامی مان دور کند. در اندیشه اسلامی، شاید به ظاهر شباهت هایی به آنچه امروز غرب به آن رسیده است، یافت شود اما باید توجه داشت که ظرافت های خاصی در اندیشه اسلامی وجود دارد.
مثلا اگر در علم اصول صحبت از قطع و حجت در مقابل یقین بالمعنی الاخص می شود، غرضش همان پلورالیزم یا نفی واقعیت نیست. اصولیون در کنار حجیت قطع و بحث معذریت ومنجزیت، صحبت از مصلحت سلوکیه می کنند. صحبت از دایر مدار مصالح و مفاسد واقعی بودن احکام می کنند.
یا اگر عرفا از اهمیت خود انسان و سیر انفسی می کنند، نفی حق منظورشان نیست.
یا اگر اهل ذکر، از اهمیت ذکر و آثار نامحدود تکوینی آن می گویند، یا اگر جایگاه نیت در روایات این قدر ارزش پیدا می کند، همه این ها اگر چه شباهت هایی با غرب دارد، اما دقت هایی دارد که بسیار از اندیشه غربی متفاوت می شود.
غرض آن که به صرف این که این اندیشه شباهت با غرب دارد، نباید منکرش شد و یا کتمانش کرد. بلکه باید به تفصیل و روشن تر تبیینش کرد. که از این راه است که می توان اقتدار مکتب اسلام نسبت به سایر مکاتب جدید و قدیم را نشان داد.

خون_جوانان_ما_میچکد_ازچنگ_تو

#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_أمامي
#یادداشت
#جلسه_225
#خون_جوانان_ما_میچکد_ازچنگ_تو

📌امام #محمد_رضا را بدتر از رضا خان میدانست، چون #منافق بود ؛ هربار که خود را در معرض خطر می ددید، رنگ های جدید به خود می زد. ظاهر خود را پیرایشی جدید می کرد.تا شاید از جهل جاهلان و تقدس پوچ #مقدس_نمایان بهره ای ببرد. که بهره هم می برد. و از انان سپری خود بسازد، که ساخت. و از تریبون و #ارایش_گری آنان برای موجه ساختن حکومت خود استفاده کند.

📌امام رضا خان را بدتر از فرعون میدانست، چون #فرعون درحال #توبه دستور به #کشتار نمیداد، اما محمد رضا درپوستین توبه اسلحه بردست داشت، و#گوسفندی بود در پوست #گرگ تا به گله بزند.

📚و این از #حربه_های استکبار است که برای حفظ و موجودیت خود ظاهر خود را تزیین میکند، تا شاید عده متحجر حکم به زیبایی آن بدهد.

امام دوران #انقلاب را اینگونه ترسیم می کند :

(اوضاع مثل امروز نبود، هرکس صد در صد معتقد به مبارزه نبود، زیر فشار ها وتهدیدهای مقدس نماها از میدان به در می رفت، ترویج شاه تفکر : “شایه سایه خداست”، ویا”با گوشت وپوست نمیتوان در مقابل توپ وتانک ایستاد” و یا “جواب خون مقتولین را چه کسی میدهد” وازهمه شکننده تر، شعار گمراه کننده ” حکوممت قبل از ظهور امام زمان باطل است وهزاران قلت دیگر)

📌دستگاه #مهذب_کننده شاه با شعار

های “شاه سایه خداست”، #تزویر را ،

و با “شعار با گوشت وپوست نمیتوان در مقابل توپ وتانک ایستاد”، #ترس را

و با شعار های ” خون مقتولین را چه کسی میدهد”، “حکومت قبل ا ز ظهور امام زمان باطل است” #تردید را

به جامعه ایرانی و مبارزین انقلاب تزریق می کرد.

📌اما حال باید چه کرد تا از مردم چهره واقعی و ودهشت آلود شاه را بببنیند.

1. برخورد مستقیم با متحجرین: نصحیت کردن، یا مبارزه منفی،
تحلییل امام این بود این راه کار جواب نمیداد :

(…هزاران ان قلت دیگر، مشکلات بزرگ وجان فرسایی بودند که نمی شد با نصیحت ومبارزه منفی و تبلیغات جلوی ان ها را گرفت .)

2. #خون_دادن:
در این حالت مواجه مستقیم با متحجرین نکرده ایم ، بلکه با با مردم به میدان آمده ایم ، ان هم نه مردم عادی ، مردمی که حاضر به فداشدن وخون دادن هستند.

” تنها راه حل مبارزه وایثار خون بود که خداوند وسیله اش را اماده نمود”

و#خون ان شمشیری است که پرده از چهره مزوارنه و مستکبرانه شاه بر میدارد، #خون فریاد شجاعانه ای است که ترس را از دل های می زداید، و #خون صلابتی است که یقین و غیرت را جایگزین تردید و شک میکند.

خون اسلحه مستضعفین است در برابر مستکبرین، جامعه ای به امامت می رسد که #خون بدهد…

#ترس
#تردید
#خون

معرفت_شناسي_عرفاني و تفاوت آن معرفت شناسي انسان گراي غربي

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#درگيري_شعار_توحيد_با_استكبار
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_139
#جلسه_225

💠 #معرفت_شناسي_عرفاني و تفاوت آن معرفت شناسي انسان گراي غربي

☑️ #معرف_يادداشت: بعد از تبيين اينكه اگر معناي استكبار خود را برتر از حق ديدن است، تمدن غرب با شكاكيت در فلسفه و رسيدن به نسبيت در معرفت، اساساً انسان را محور كرده حق كرده است و اين يعني اين خوي شيطاني را نهادينه كردن، يا به تعبيري كه در يادداشت قبل #يادداشت_138 آورديم، #تمدن_فوق_شيطاني غرب را بنا كرده است؛ سؤالي پرسيده شد كه در #عرفان_اسلامي نيز با جايگاهي كه براي انسان قائل هستند، همان حرف هاي اومنايسم را دارند مي زنند و بخش زيادي از كلاس امروز #حلقه_انديشه_كلامي به اين بحث پرداخته شد؛ در اين يادداشت به اين بحث توجه مي كنيم و بیان استاد را تقریر و يك #مقاله خوب نيز در اين زمينه معرفي مي كنيم.

🔺 بياني كه استاد داشتند دو نكته مهم داشت،
1️⃣ يكي خطر #التقاط به اين معنا كه حواسمان باشد، در مباحث دچار التقاط نشويم به اين معنا كه از هر خرمني گلي بچينيم و بعد احساس كنيم كه يك دسته گل خوشگل فراهم آورديم، در حالي كه اين خرمن ها و گل هاي آن ها هيچ سنخيتي با هم ندارند؛ ذيل اين بحث يك تذكري در اشتراك واژگان دادند كه اشتراك واژگان شما را بازي ندهد و احساس نكنيد محتواها يكي است؛ تمدن غرب استاد #دزديدن_شعارهاي_فطري است و نبايد گول ظاهر واژگان مورد استعمال او را خورد.
2️⃣ نكته دوم جناب استاد اين بود كه بايد هر بنايي كه مي گيريم مبناي آن را نيز توجه داشته باشيم، و الا اينجا هم كلاه سرمان مي رود؛ اشتراك در بنائات نبايد ما را سريع به اين نتيجه برساند كه حرف ها يكي است؛ گاهي دو بناي ظاهراً شبيه هم از دو مبناي كاملاً مقابل هم بر آمده است؛ مبناي شكاكيت در رسيدن به معرفت، كه فلسفه غرب را به انسان محوري رسانده است، با جايگاه انسان در عرفان آن هم عرفاني كه همه هستي اش در خدا محوري است و كل دغدغه اش را خدا پر كرده است و اگر انسان را هم مي بيند به عنوان تجلي خدا مي بيند؛ زمين تا آسمان با هم متفاوت هستند.

🔺مقاله اي در اين زمينه از جناب #آيت_الله_رضا_رمضاني ديدم با عنوان «معرفت شناسي عرفاني» براي تفصيل به مقاله مراجعه شود؛ (متن مقاله در #فيش_نگار به عنوان يك فيش ثبت شده است)
در چکیده مقاله می خوانیم «اين‌ مقاله‌ درصدد است‌ پس‌ از بيان‌ رويكردها دربارة‌ فاعل‌شناسي‌ و واقعيت‌ عالم‌ و امكان‌ معرفت‌ و تفاوت‌ معرفت‌ و علم، به‌ مهم‌ترين‌ مباحث‌ معرفت‌شناسي‌ عرفاني‌ بپردازد؛»
متن مقاله در لینک زیر هست:
https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/65547/1
.

شبهه تعارض الزامات تربیتی با لوازم آزاداندیشی علمی

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#درگيري_شعار_توحيد_با_استكبار
#ایمان_نیک_گفتار
#يادداشت_26
#جلسه_225

💢شبهه تعارض الزامات تربیتی با لوازم آزاداندیشی علمی

🔹در همه ی محیط های علمی دین باور این مسأله وجود دارد: چگونه تربیت کنیم تا حریت و آزاداندیشی علمی فدای اعتقادورزی متربی نشود؟ و بالعکس، یعنی چگونه تربیت کنیم تا اعتقاداتمان در مخاطره ی آزاداندیشی قرار نگیرد؟

🔸اینکه در میان امت حزب الله، نمی توان به صورت پایه بین آزاداندیشی و معتقد بودن جمع سالم کرد، خود قصه ی پردردی ست که محل صحبت ما نیست. اکنون مسأله ی ما در حیطه ی روش اقدام است.

🔹برای پاسخ به این سوال ابتدا باید روشن کنیم که اینجا چه مطلوبیت هایی از تربیت و آزاداندیشی با یکدیگر درگیر هستند؟ به عبارت دیگر کدام خواسته های ما از این دو مقوله به یکدیگر تنه می زنند؟

🔺در حوزه ی تربیت:
ما از تربیت حرکت به سوی حق می خواهیم، حق صفت معرفت های ماست و این یعنی هرچیزی در اندیشه ی ما پذیرفتنی نیست و ما باید برای رسیدن به معرفت حقیقی از اندیشه ی #خود حراست کنیم.
این یعنی مقوله ی شخصیت و خودباوری برای ما جدی است، آدمی که خودش را باور ندارد، نمی توان به رشد و صلاحش امید داشت.
خودباوری معانی و ابعاد مختلفی دارد:
خودباوری به معنای اینکه کسی برای خودش ارزش و کرامت قائل بشود
خودباوری به معنای اینکه خودش را صاحب توان و اراده ببیند
خودباوری به معنای اینکه یک فرد خودش را در دایره ی مومنین بداند و از جرگه ی دین و ایمان احساس بیگانگی نکند
و خودباوری به معنای اینکه فردی اندیشه ی خود را حق بداند و از این ناحیه احساس قوت بکند.
این مشخص است تا زمانی که فردی اندیشه ی خود را حق نداند، شخصیت مستحکمی نخواهد داشت، او همیشه احساس تحیر می کند و مذبذب است و خودیت او در خطر جدی قرار دارد.

🔺در حوزه ی آزاداندیشی:
آزاداندیشی هم یک مطلوبیت اجتماعیست و هم یک مطلوبیت تربیتی، اکنون ما آن را در نسبت با تربیت می سنجیم.
از قضا آزاداندیشی هم به دنبال حق است او می خواهد حق را همانطور که هست بیابی و به مراتب عالی تر حق صعود بکنی. آزاداندیشی ناظر به همان خود است، خودی که از جهتی می بایست خودباور باشد، اکنون باید به خودش اکتفا نکند، اگر خودت را زیاد ببینی و زیاد به هویت و خودیت خود پایبند باشی پا از مرز آنچه که هستی فراتر نخواهی گذاشت.
نقطه ی درگیری آزاداندیشی با تربیت اعتقادی دقیقا همینجاست.

ادامه مطلب در یادداشت بعدی تقدیم خواهد شد.
.

گاها رشد زیاد و سریع ما را از اصالت‌هامون جدا می‌کند

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#امتداد_امروزین_توحید
#حضور_المبانی_عند_البنائات
#علی_اکبرنژاد
#جلسه_225
#یادداشت_42

🔰گاها رشد زیاد و سریع ما را از اصالت‌هامون جدا می‌کند‼️

📌شاید یکی از آفات رشد سریع و شکوهمند جریان انقلاب آن باشد که به مرور از مبادی و اصالت‌هایش فاصله گرفته و سرخوش و مُعجِب از میوه‌های درخت قد کشیده و تنومندی که آفریده، بی‌خیال ریشه‌هایش گشته، زمینه را برای افول و خشکیدنش فراهم آورد.

📌کما اینکه هر بار از تراث شیعی غافل شدیم از قفا ضربه خوردیم و هرگاه قدر پدرانمان را ندانستیم از خیلی کوچک‌ترها سیلی نوش جان کردیم!

📌ما از چیزی عبور نکردیم، بلکه همان را شکوفا کردیم.
کما اینکه از دعوت محمدی عبور نکردیم، بلکه در قواره‌ی شیعی تفصیلش دادیم.
از مکتب اسلام شیعی عبور نکردیم، بلکه با مکتب امام شکوفایش ساختیم.
از امام عبور نکردیم، بلکه با تجربه‌ی چهل‌ساله نظام اسلامی پایگاهش را استقرار بخشیده، لحظه به لحظه از شیرینی ثمراتش ملتذّ گشتیم.

📌به نظرم هر جامعه‌ای برای سعادت و تکاملش حتما نیازمند به یک علامه #مصباح است. چه در اصطلاح و چه در معنا… یعنی یک منادی به مبدأ و ریشه!
بلکه مملکت درون هم نیازمنده چنان عنصری است…

📌خدا کند #مصباح درونمان همواره فعال باشد و مدام ما را به سوی مبدأ و ریشه‌هامان دعوت کند، که مبادا قوت زور و بازو گولمان زده، از ریشه‌هامان جدا شویم که این آغاز افول و خشکیدن است.