بررسی فقهی امکان توسعه موارد احتکار (ایده 1) توسعه به همه ارزاق عمومی (کالاهای اساسی) به وسیله تأکید بر مناط

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_287 (بخش دوم)
#جلسه_370

💠 بررسی فقهی امکان توسعه موارد احتکار (ایده 1) توسعه به همه ارزاق عمومی (کالاهای اساسی) به وسیله تأکید بر مناط

پس می توان گفت که مناط احتکار نیاز عمومی مردم به آن کالا می باشد، و اگر چنین کالایی را کسی در انبار نگه دارد، چون باعث از بین رفتن تعادل بازار می شود، این کار او مصداق احتکار و حرام است.
حتی در صحیحه حناط که محور پرسش و پاسخ گندم است، حضرت امام صادق علیه السلام وقتی می خواهند پاسخ بدهند عنوان عام طعام را می آورند،
22915- 3- وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي الْفَضْلِ سَالِمٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا عَمَلُكَ قُلْتُ حَنَّاطٌ وَ رُبَّمَا قَدِمْتُ عَلَى نَفَاقٍ وَ رُبَّمَا قَدِمْتُ عَلَى كَسَادٍ فَحَبَسْتُ قَالَ فَمَا يَقُولُ مَنْ قِبَلَكَ فِيهِ قُلْتُ يَقُولُونَ مُحْتَكِرٌ فَقَالَ يَبِيعُهُ أَحَدٌ غَيْرُكَ قُلْتُ مَا أَبِيعُ أَنَا مِنْ أَلْفِ جُزْءٍ جُزْءاً قَالَ لَا بَأْسَ إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ- يُقَالُ لَهُ حَكِيمُ بْنُ حِزَامٍ- وَ كَانَ إِذَا دَخَلَ الطَّعَامُ الْمَدِينَةَ اشْتَرَاهُ كُلَّهُ فَمَرَّ عَلَيْهِ النَّبِيُّ ص فَقَالَ يَا حَكِيمَ بْنَ حِزَامٍ إِيَّاكَ أَنْ تَحْتَكِرَ.
وسائل الشيعة، ج‏17، ص: 428

فقط می ماند توجیه روایاتی که بر انحصار تأکید می کند، مثل روایت صحیحه غیاث از ابی عبدالله علیه السلام:
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ الْحُكْرَةُ إِلَّا فِي الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ وَ السَّمْنِ.
وسائل الشيعة، ج‏17، ص: 425
یا روایت ابی البختری که جناب حمیری در قرب الاسناد نقل می کنند:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ‏ أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَنْهَى عَنِ الْحُكْرَةِ فِي الْأَمْصَارِ فَقَالَ لَيْسَ الْحُكْرَةُ إِلَّا فِي الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ وَ السَّمْنِ.
وسائل الشيعة، ج‏17، ص: 426

با توجه به اینکه محور را روی مناط بردیم، این روایات هم به عنوان اینکه در این موارد نیز چون آن مناط صدق می کند و در زمان صدر اسلام ارزاق عمومی مردم که به عنوان طعام مورد نیازشان می شد عموماً همین موارد بودند، پس این موارد از باب کالاهای اساسی یا ارزاق عمومی ذکر شده اند.

ایده دیگری نیز وجود دارد که در یادداشت بعد خواهم پرداخت ان شاء الله.

بررسی فقهی امکان توسعه موارد احتکار (ایده 2) توسعه به وسیله حکم حکومتی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_288 (بخش اول)
#جلسه_370

💠 بررسی فقهی امکان توسعه موارد احتکار (ایده 2) توسعه به وسیله حکم حکومتی

در یادداشت قبل بحث امکان توسعه احتکار از موارد محدودی که برای آن ذکر شده به همه کالاهای اساسی را بررسی کردیم و ایده ای مبنی بر توسعه بر اساس تأکید بر مناط ارائه شد، اما مهم ترین مانع جلوی آن ایده این است که تقریباً اجماع فقها مقابل آن توسعه قرار دارد و روایاتی که بر انحصار تأکید می کند نیز چنان صریح هستند که به سختی می توان آن ها را به عنوان مصداق کالای اساسی یا ارزاق عمومی حساب کرد.
واقع این است که روایاتی که بر عنوان عام طعام و یا مناط نیاز عمومی به یک کالا تأکید می کند عام هستند و روایاتی که حصر در موارد محدودی را بیان می کند خاص هستند و آن روایات را تخصیص می زنند.

لذا علی رغم اینکه ایده توسعه به واسطه مناط می تواند ایده مقبولی باشد و به این اشکالات هم می توان جواب هایی داد، مثل اینکه اجماع شکل گرفته اجماعی که حجت شرعی باشد نیست، روایاتی انحصار هر چه هم تأکید داشته باشند می تواند به واسطه اینکه مناط اساسی در این حکم را نیاز عمومی دانستیم به مصداق انحصاری این عنوان در آن زمان تأویل برده شود، و یا اینکه با تأکید بر مناط و مصداق دانستن موارد محدود ذکر شده جلوی تخصیص روایات حاوی مناط به وسیله روایات خاص شویم؛ ولی از این قلت و ان قلت ها می گذریم و ایده دیگری برای توسعه موارد احتکار که با فتوای مشهور هم درگیر نشود ارائه می دهیم.

2️⃣ توسعه به وسیله حکم حکومتی

با توجه به اینکه هر گونه احتکار در غیر از طعام هایی که در روایات ذکر شده (گندم و جو و خرما و كشمش و روغن) باعث اخلال در اقتصاد جامعه و به تبع اخلال در نظام و هرج و مرج می شود و حتی ممکن است باعث فروپاشی و براندازی حکومت اسلامی شود؛ واضح است که باید راهی برای جلوگیری از این احتکارها در اختیار حکومت اسلامی باشد تا بتواند از این مفاسد اقتصادی جلوگیری کند.

اگر حکومت را اهمّ احکام الهیه بدانیم و بر جمیع احکام شرعیه الهیّه مقدم بدانیم، حکومت فقط در دایره احکام فرعیه الهیه دارای اختیار نیست، بلکه خود حکومت از احکام اولیّه است و بر تمام احکام فرعیه مقدم است؛ لذا حاکم اسلامی می تواند بر مبنای مصالح اسلام حتی احکام اولیه مثل نماز و روزه و حج را موقتاً تعطیل کند!
و برای عصر غیبت نیز ولایت فقیه در لایه تشریع را شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله ص بدانیم؛

آنگاه باید گفت که حکومت اسلامی می تواند برای جلوگیری از اخلال در اقتصاد و اخلال در زندگی اجتماعی و در نتیجه هرج و مرج و آشوب و براندازی؛ در ارزاق عمومی (کالاهای اساسی) بلکه در همه اقسام طعام و بالاتر در همه کالاها احتکار را ممنوع اعلام کند و به واسطه حکم حکومتی حاکم الهی موارد احتکار را توسعه می دهد و با هر نوع احتکار هر نوع کالایی برخورد قانونی می کند و این حکم به واسطه اینکه ذیل نظام ولایی دارد انجام می شود، شرعیت دارد.
.

بررسی فقهی امکان توسعه موارد احتکار (ایده 2) توسعه به وسیله حکم حکومتی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_288 (بخش دوم)
#جلسه_370

💠 بررسی فقهی امکان توسعه موارد احتکار (ایده 2) توسعه به وسیله حکم حکومتی

به این صورت با دشواری که در روایات برای توسعه وجود دارد درگیر نمی شویم، و با توجه به اینکه روایات حصر راه را برای توسعه از غیر طریق مناط گیری که اکثر فقها به دلیل اینکه معتقد هستند این قیاس است، همراهی نمی کنند؛ نمی دهند، با مشهور فقها نیز درگیر نمی شویم و حکم همانطور که خود حضرت امام خمینی ره که قائل به توسعه از این طریق هستند، در کتاب فقهی خود بر اقوی بودن حصر فتوا می دهند؛ حکم را همان موارد محدود می دانیم ولی به واسطه دستگاه حکومتی حاکم اسلامی در مواردی که نیاز به برخورد با محتکران غیر از (گندم و جو و خرما و كشمش و روغن) است با آن ها برخورد می کنیم.

حضرت امام خمینی در نامه معروفی که بعد از یکی از خطبه های نماز جمعه آیت الله خامنه ای برای ذکر حدود اختیارات حکومت اسلامی به ایشان می زنند این ایده را تقریباً تصریح می فرمایند:
«از بيانات جنابعالى در نماز جمعه اين طور ظاهر مى‏شود كه شما حكومت را كه به معناى ولايت مطلقه‏اى كه از جانب خدا به نبى اكرم- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- واگذار شده و اهمّ احكام الهى است و بر جميع احكام شرعيه الهيه تقدم دارد، صحيح نمى‏دانيد. و تعبير به آنكه اين جانب گفته‏ام حكومت در چهارچوب احكام الهى داراى اختيار است بكلى بر خلاف گفته‏هاى اين جانب بود. اگر اختياراتِ حكومت در چهارچوب احكام فرعيه الهيه است، بايد عرضِ حكومت الهيه و ولايت مطلقه مفوضّه به نبى اسلام- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- يك پديده بى‏معنا و محتوا باشد و اشاره مى‏كنم به پيامدهاى آن، كه هيچ كس نمى‏تواند ملتزم به آنها باشد: مثلًا خيابان كِشيها كه مستلزم تصرف در منزلى است يا حريم آن است در چهارچوب احكام فرعيه نيست. نظام وظيفه، و اعزام الزامى به جبهه‏ها، و جلوگيرى از ورود و خروج ارز، و جلوگيرى از ورود يا خروج هر نحو كالا، و منع احتكار در غير دو- سه مورد، و گمركات و ماليات، و جلوگيرى از گرانفروشى، قيمت گذارى، و جلوگيرى از پخش مواد مخدره، و منع اعتياد به هر نحو غير از مشروبات الكلى، حمل اسلحه به هر نوع كه باشد، و صدها امثال آن، كه از اختيارات دولت است، بنا بر تفسير شما خارج است؛ و صدها امثال اينها.»
صحيفه امام، ج‏20، ص: 452

همچنین در حضرت امام خمینی ره [حكم به آقاى مهدى بازرگان جهت تعيين هيأت پنج نفره در مناطق نفتى] احتکار را حتی در مورد مواد نفتی نیز مطرح می کنند:
«ارتش و نظاميان حق احتكار مواد نفتى را كه براى مصرف داخلى تهيه مى‏شود ندارند و از آن بايد جلوگيرى شود.»
صحيفه امام،ج‏5، ص: 303

این ایده به یک معنا توسعه موارد احتکار نیست و ملتزم به همان فتوای مشهور در فقه می شود، ولی به واسطه اینکه واضح و بین است که حکومت اسلامی برای حفظ مصالح اسلام نیاز به برخورد با احتکار در همه طعام ها بلکه در همه کالاها (حسب مصلحت) دارد؛ از یک قاعده عام که حکومت برای حفظ کیان اسلام دستش برای توسعه و تضییق در احکام شرعی باز است، توسعه را جواز داده است.
.

زندگی کارمندی قاتل عزم و اراده

#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_150
#جلسه_370
#زندگی_کارمندی
#زیست_کارمندی

🔰زندگی کارمندی قاتل عزم و اراده
💠 تبیینی از مختصات جامعه شناختی و روانشناختی زندگی کارمند
ما تصوری دقیق و روشن و با وضوح بالا از آثار و مصائب زندگی کارمندی نداشته و نداریم و الّا زود به فکر یک انقلاب اداری می افتادیم! برخی از مختصات جامعه شناختی و روانشناختی زیست کارمندی جهت تصویرسازی از این جرثومه ای که بدان مبتلا و گرفتاریم لیست شده است:

🔸زیستی پیرو مکتب روزمرّگی
کارمند فلسفه مستقلی برای حیات و زیستن خویش ندارد. جهان عقیدتی وی در یک زندگانی روزمرّه رنگ باخته و همه چیز تبدیل به عادت می شود. روزمرّگی همه چیز را در نوردیده، مومنتوم تغییر را در وجود آدمی به صفر رسانده و سرانجام کارمند تبدیل به ربات و ماشینی برای تکرار کارهای روزمرّه مبدل میگردد.
روزمرّگی ابتدائا طراوت و نشاط را از آدمی گرفته و نهایتا هویت و شخصیت وی را متلاشی می سازد. انسان کارمند انسانی بی هویت و بی شخصیت است.
انسان روزمرّه بی هدف است برایش مهم نیست از کجا آمده، در کجا قرار دارد و به کجا رهسپار است.

🔸زیستی در افق حیوانیت
روزمرّگی آدمی را از وادی جنود عقل دور ساخته و به ورطه جنود جهل می اندازد. آأمی به واسطه گرفتار شدن در گرداب روزمرّگی از افق انسانیت دور گشته و گام به گام در منجلاب حیوانیت فرو می رود.
انسان کارمند کار میکند که حقوق بگیرد و حقوق میگیرد که نیازهای اولیه مادی خویش را برطرف سازد و بلکه سعی میکند با ترفندهایی که ممکن است هم اخلاقی و شرعی نباشند مراتب ترقی در نردبان زیست کارمندی را در نوردیده تا با در آمد بیشتر نیازهای اولیه مادی خویش را بهتر بر طرف سازد.
کارمندی انسان را به تفکر و تعقل دعوت نمی کند بلکه دعوت میکند که اگر میخواهی مراتب ترقی در نردبان این زیست را طی کنی فکر نکن! بره ای سر به زیر و رام چوپان گله باش!

🔸کارمندی و مقوله کاستن از توکل
مرحوم آ.حائری شیرازی این مطلب را اینچنین توضیح میدهند:
«شخصیت انسان، در رابطه‌ی بین تلاش او برای تولید ارزش اضافی و حق مصرفی که دارد، تبلور پیدا می‌کند. حال اگر دولت آمد و این رابطه را برهم زد، باعث می‌شود که فرد ادامه‌ی حیات خودش را در «تلاش خود» نبیند، بلکه در این ببیند که «دولت» او را بپذیرد و «استخدامش» کند. در صورتی که شخصیت فرد موقعی تبلور پیدا می‌کند که او «کار» خودش را در «نانش» مشاهده کند و کسی را در آن، «واسطه» نبیند. کسی که «ماهیانه» می‌گیرد و خودش را به دولت می‌فروشد و با آن ارتزاق می‌کند، چشمش به دست دولت است، نه خدا. این فرد چطور می‌تواند با تمام وجود، چشمش به دست خدا باشد؟ اما وقتی که ثمره‌ی کار خودش را دید، از خدا می‌خواهد که به او توفیق کار بیشتر بدهد. می‌گوید من تلاش می‌کنم این نخواست، یکی دیگر. اما کسی که می‌گوید اگر دولت نخواست برای او کار بکنم، بعد چه می‌شود؟ چنین فردی از نظر اعتقادات تحلیل می‌رود. پس برای رسیدن به شخصیت مستقل، فرد باید راهی برای «استقلال در روابط تولیدش» پیدا کند.»

🔸دیار کارمندی، دیار بی آرمانی
کارمند فردی بی آرمان است. چون شخصیتش متلاشی شده، چون قدرت تفکر و تعقل از او گرفته شده، چون پیرو مکتب زندگی روزمرّه شده است.
دیار کارمندی مذبح آرمان های والای انسانیست. کارمند دلیلی برای آرمانخواهی ندارد. چرا باید برای آرمانجویی هزینه بدهد؟!
دیار کارمندی آرمانخواهی را حماقت و بلاهت میداند و از این رو دیار کارمندی را میتوان دیار قاعدین دانست. قاعدینی که به ولیّ خدا می گویند: انت و ربّک فقاتلا! انا هاهنا قاعدون!

🔸زیستن در بی زمانی؛ بیهودگی سرمایه عمر
برای کارمند زمان مهم نیست. چون آرمانی ندارد که بخواهد زودتر بدان برسد. کارمند یک ماشین عادتمند روزمرّه است فلذا زمان برایش مهم نیست. تلاش مضاعف برای زودتر انجام شدن کارها بی معنیست. مشقت و تعبی است که هیچ ما بازای معناداری برایش دریافت نمیکند. فلذا هر چه بیشتر ارباب رجوع در کمبود وقت جلز ولز میکند کارمند غرق در بی زمانی همه چیز برایش ساکن و راکد است.

🔸تعطیل فکر
در زیست کارمندی چون همه چیز ساکن و راکد است. بی زمان است فلذا فکر و تعقل هم راکد میگردد. دلیلی برای فکرکردن جهت استفاده بهینه از زمان وجود ندارد. دلیلی برای بهینه ساختن فرآیندها وجود ندارد. همین است که فکر منعطل و راکد میگردد.

البته موارد بیشتری را میتوان ذکر کرد.
.

ایجاد احساس بی هویتی شاهراه استعمار برای استثمار

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#جلسه_369
#یادداشت_112

شاهراه استعمار برای استثمار یک ملت، ایجاد احساس بی هویتی در آن ملت و به تدریج نفوذ فرهنگی و سپس برده کردن آن ملت است.
حال اگر بخشی از نخبگان این ملت بیدار شدند و خواستند جلوی این چپاول را بگیرند چه باید بکنند؟
راههای مختلفی ممکن است پیشنهاد شود اما در همه ی پیشنهادها باید توجه شود که مادامیکه در موضع دفاع باشند اصلاح أمر به سختی ممکن است.
برای جامعه ای که بخش زیادی از مردمش نسبت به فرهنگ و تمدن غرب خودباخته و منفعلند از همین حس بی هویتی میتوان بعنوان ابزاری برای ایجاد هویت استفاده کرد.
چگونه؟
وقتی ما همیشه در لاک دفاعی باشیم بالاخره غرب از روزنه هایی راهی برای خود باز میکند و همیشه هم در داخل آغوشهایی آماده و باز برای استقبال از آنها وجود دارد.
وقتی معیار ارزش بخشی، غرب باشد باید با صادرات فرهنگ فطری خود به آن دیار که با استقبال طیف وسیعی از مردمیکه بر فطرت خود باقی مانده اند مواجه خواهد شد غنای فرهنگ خود را اثبات کرد.
بخش خاکستری جامعه باید شریعت خود را در آغوش غرب ببیند تا ارزش و هویت خود باز یابند تا به تدریج جایگاه قبله گاهی غرب رو به أفول بگذارد.

در صنعت خودروسازی، صادرات و حضور در بازارهای جهانی برای حفظ بازار داخلی یکی از سیاستهای مشخص و پذیرفته شده است.

توحید و نگاه انقلابی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_155
#جلسه_369

🔰نگاه انقلابی صرف(به معنای مبارزه ای) به عالم نشات گرفته از نگاه تنزیهی به توحید است. جریاناتی که راهبردشان در عالم صرفا بر اساس نفی عبودیت غیر خدا و از بین دشمنان خدا و مظاهر آنان تدوین شده است، در عمل چیزی جز خرابی به بار نمی آورند. بعد از جنگ و کشتار و تصرف سرزمین ها،‌ وقتی نوبت به سازندگی می رسد حرفی برای گفتن ندارند. نمی توانند از مواهبت خداوند متعال به درستی استفاده کنند و روابط بین پدیده ها را کشف کنند و مرز های علم و فن آوری را گسترش دهند. سرانجام چون به کار زندگی دنیایی انسان نمی آیند، نابود میشوند و سرنوشتی جز داعش و القاعده نخواهند داشت. این انحراف به شدت جریانات انقلابی ما را در معرض خطر قرار داده است.

🔸در مقابل نیز جریاناتی هستند که تهی از نگاه انقلابی و تنزیهی اند و نگرش صلح کل را برای خود نهادیه کرده اند. اینان بر اساس این بینش که همه عالم آیات الهی است،‌ همه چیز را قبول کرده اند و راه برای جولان بی نهایت طواغیت و دشمنان الهی باز کرده اند و الگو هایی نظیر کشور امارات را پدید آورده اند.

✅لکن نگاه اسلام هر دو جنبه است. اسلام زندگی انسان را دو ساحتی می بیند و برای هر دو ساحت ارزش و اعتبار قائل است. هردو ساحت را در زندگی بشیریت ضروری می شمارد و تعالی مطلوب زندگی انسانی را در هر دو ساحت تعریف میکند. هم معنویت و توجه به خدا و مبارزه با دشمنان خدا، و هم زندگی سازی و توجه به دنیا و رفاه انسان ها.

نگاه تنزیهی صرف با ساخت زندگی برای انسان و رفاه او سازگار نیست و نگاه تشبیهی صرف سرانجام به بی دینی و دوری از خدای متعال گرفتار خواهد شد.
صراط مستقیم توجه به هر دو ساحت است. دین آباد و دنیای آباد.
✨اصلا برای تنزیه نیز تشبیه نیاز است. بدون پیشرفت نمی توان دست طواغیت عالم را قطع کرد.

🔸«دين اگر دين اسلام است، كه ما امروز طرف‏دار آن هستيم، دينى است كه انقلاب مى ‏كند؛ دينى است كه براى ميدان ها سرباز درست مى ‏كند؛ دينى است كه به علم دعوت مى‏ كند. اصلًا علت اينكه مسلمانان توانستند براى مدت چند قرن مشعل علم را در دنيا به دست بگيرند، همين توجه اسلام به علم و دانش بود.»

🔸«اساس نگاه اسلامی به پیشرفت بر اساس نگاهی به انسان است. این پایه همه مطالبی است که در باب پیشرفت باید در نظر گرفته شود. اسلام انسان را یک موجود دو ساحتی می داند. دارای دنیا و اخرت. شاخص و فارق عمده این است. اگر یک تمدن،‌فرهنگی و آیینی انسان را تک ساحتی دانست، خوشبختی انسان را فقط در زندگی مادی دنیایی به حساب آورد، در منطق او پیشرفت تبعا به کلی متفاوت خواهد بود با پیشرفت در منطق اسلام که انسان را دو ساحتی میداند. کشور ما و جامعه اسلامی آن وقتی پیشرفته است که نه فقط دنیای مردم را آباد کند بلکه آخرت مردم را هم اباد کند. پیغمبران این را میخواهند. دنیا و آخرت
نه دنیای انسان باید مغفول عنه واقع شود به توهم دنباله گیری از آخرت، نه آخرت باید مغفول عنه واقع بشود به خاطر دنبال گیری از دنیا آن پیشرفتی که در جامعه اسلامی مورد نظر این چنین پیشرفتی است.»

استثمار

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جلسه_369
#محمد_صحرایی
#استثمار_نوین
#یادداشت_113

استثمار یعنی طوری هویت یک جامعه را نابود کنند که جرأت فکر کردن و اندیشیدن و استفاده از سرمایه ها و تراث را از آن جامعه بگیرند. شلوار نو را پاره بخرند و اگر پاره نیست پاره کنند و بعد بپوشند

استثمار یعنی در حالیکه هر روز بر تعداد آبرومندانی که سر در سطل های زباله میکنند و از میان زباله های گندیده قوت روزانه شان را فراهم میکنند افزوده میشود، هر روز بر بانکهای خصوصی که حق چاپ پول و خلق اعتبار دارند افزوده شود(الان 36 تا بانک خصوصی داریم) تا با این اعتبار خلق شده بنگاه داری کنند و آن چند پول سیاه جیب آن زباله گرد را چپاول کنند.

استثمار یعنی در حالیکه در حاشیه ی شهرها، صدها هزار هکتار زمین قابل سکونت وجود دارد و شرعا مال امام زمان است شیعیان امام زمان توسط حاکمیت شیعه از داشتن یک حیات کوچک که بچه شیعه های امام زمان در آن بازی کنند و تربیت شوند و مادرشان چند قدمی در آن راه برود تا از خطر فراگیر افسردگی در أمان بماند محروم شوند.

استثمار یعنی عقلانیتی از سوی دانشگاه با بودجه ی نفتی که مال امام زمان است به جامعه ی شیعه تزریق شود که بخشی از شیعیان در عین اعتقاد به شریعت اسلام، عقلانیت دینی را به سخره بگیرند. مفهوم برکت و روزی رسانی در عین تجربه شدن در صحنه به سخره گرفته شود.
در اقتصاد مفاهیمی همچون “و من یتقل الله یجعل له مخرجا”، “و من یتوکل علی الله فهو حسبه”، “ان الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدرا” خنده دار باشد و در نظام سلامت و درمان مفاهیم توسل و شفا گرفتن به سخره گرفته شوند.

استثمار یعنی شیعیان امام زمان سند 2030 را که پرورده و عصاره ی نظام تربیت کفر حربی است را با سرمایه ی امام زمان اجرا کنند و برای نظام کفر سرباز تربیت کنند.

استثمار یعنی همه ی برنامه ی شبکه ی قرآن با محوریت لحن و صوت و پخش قرائتهای درخواستی بچرخد بطوریکه حال مخاطب غیرقاری از این شبکه بهم بخورد.

استثمار یعنی پیش چشم همه، هزاران بیمار کرونایی را با کمتر از یک درصد تلفات، با طب بومی خود درمان کنیم و جلوی چشمانمان هزاران عزیزمان که وضعیت مطلوبی هم داشتند چند روزه در بیمارستان با داروها و تجویزات سازمان بهداشت جهانی کشته شوند و سپس مثل مردمی که دنبال خر دجال میدوند و فضولات آن را میخورند بدنبال دستورات و توصیه ها و واکسنهای هدیه شده از نظام سلطه بدویم.

استثمار یعنی آنقدر کوتاهی کنیم و در فضای انتزاعی فلسفه روی فلسفه و فقه روی فقه تولید کنیم که حالا بعد از گذشتن 1400 سال از پایمال شدن تمدن روم توسط تمدن اسلام در تنها کشور اسلامی جهان هر روز ساختمان بزرگ و بزرگتری با نماد رومی سربرآورد و ما یا کلا نفهمیم که چه اتفاقی دارد می افتد و یا اگر بفهمیم افسوسکی بخوریم و بخاطر قطع نشدن همان شهریه ی فقیرانه ی خود دنباله ی کار حوزوی خودمان که همان سیر قبلی هاست را پی بگیریم.

ضدیّت هویت با استثمار

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_147
#جلسه_369

⭕️ضدیّت هویت با استثمار

بی‌هویت کردن، مقدمه‌ی استثمار است.
وقتی قرار است استثماری رخ دهد، اگر نگوییم لازمه‌ی استثمار، گرفتن هویت است، حداقل می‌توان گفت یکی از مهم‌ترین تسهیل کننده‌های استثمار، بی‌هویت‌کردن است. و معمولا هم در طول تاریخ کسانی استثمار شدند که هویت خود را از دست داده‌اند، حال چه در استثمار‌های فردی و یا اجتماعی که یک ملت به استثمار کشیده شده است. والبته با کمی دقیق شدن در تاریخ شاید بتوان ریشه‌هایی یافت که طواغیت زمانه، موجب این بی‌هویتی بودند تا بتوانند بهتر بهره‌کشی کنند. و حتی این استثمار جهانی که در عصر حاضر وجود دارد، پیوند عمیقی دارد با بی‌هویتی ملت‌ها؛ لذا به راحتی می‌توان رابطه مستقیم بی‌هویتی با استثمار را یافت.

از همین پیوند عمیق،‌ می‌توان یکی از شاه‌راه‌های مقابله با استثمار را کشف کرد؛ هویت. بازشناسی هویت فردی، ملی، مذهبی برای مقابله با استثمار، نقش کلیدی دارد. اگر هویت بازیابی شود و احساس هویت زنده شود، دیگر به راحتی کسی نمی‌تواند بهره‌کشی کند.

پیشکش شیطانی

#محمد_امامی
#یادداشت_84
#مشخصات_اسلام
#جلسه_369
#پیشکش_شیطانی

❇️ رشوه پدیده ای است پنهان و آرام، سیرتی است از صورت های اجتماعی که محور مناسبات اجتماعی را هدف گرفته است.رشوه نقطه تلاقی فساد سیاسی با فساد اقتصادی است.

❇️بهره روی و تعاملات اجتماعی در جامعه از خدمت_خدمت به پول_خدمت تبدیل میشود؛ و هرچه گستره اش را بیشتر کند این مبادله ساده به بازاری در زیر پوست نظام اداری تبدیل میشود. حاکمان سیاسی، مردم، و کارچاق کن ها عناصر تشکیل دهنده این بازار هستند.

❇️از سوی دیگر رشوه بهای قدرت است، بهای ملک طلق حکمرانان است، مظهر جدی فساد حاکمان سیاسی است،تجاوزی است به حقوق عامه مردم که قدرتی برای احقاق حقوق ندارند. رشوه وقتی تجلی می کند که مسولین سیاسی کار خود را محصول قدرت بدانند که در بازار به خدمت حراج می گذارند. رشوه آفتی است که اعتماد ها را می زداید.تلاش جامعه را برای احقاق حق به رکود می کشاند.

✅ قدم های اولیه دولت سازی را باید محکم برداشت،رشوه مانع جدی دولت سازی است، هم حاکمان را به فساد می کشد، وهم رفتار سازمانی را تغییر میدهد. باید دربرابر این پیشکش شیطانی قد علم کرد…

از ماست که بر ماست !

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_97
#جلسه_369
#نقد

از ماست که بر ماست !

صحبت های نقویان برای بنده هیچ جای تعجب نداشت. اصلا هم لازم نیست که فکر کنیم یک توطئه ای در کار است که در ظرف چند روز نقویان و زیبا کلام این مزخرفات را بلغور کنند.
توطئه اصلی وادادگی حوزه های علمیه است!
توطئه اصلی زمانی رقم خورد که طی یک پرسه در طول بیش از یک قرن ابهت شریعت ختمی در چشم این مردم به بهانه های مختلف شکسته شد!
قبل انقلاب می گفتند “می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن”
بعد ها گفتند ظواهر دین بدون اندیشه و روشنفکری ارزشی ندارد!
بعد ها شروع کردند در برنامه های صدا وسیما زهر ماری قاطی کردند تا مردم ماهواره نبینند!
یکم بعد تر گفتیم اصلا مخاطب صدا و سیما باید مخاطب خاکستری ( عملا متمایل به سیاه) باشد تا در نظر سنجی ها درصد بینندگانمان بیشتر بشود. ( همین دیشب یکی از برادران انقلابی و عمیق و مردم سالاری فهم ما که معمولا سردبیر بنگاه های رسانه ای معروف نظام است داشت از برنامه زوجی نو تعریف می کرد که چقدر خوب مباحث خانوادگی را به گوش مخاطب منتقل می کند!)
تمام سالهای دوران کودکی و نوجوانی ما در دهه هفتاد و هشتاد با فیلم های مهران مدیری و امثال او گذشت که یک بار اسم خدا در یک سریال 90 قسمتی برده نمی شد! اصلا انگار این فیلم ها را در کفرستان می سازند و انگار نه انگار که این مردم مسلمان هستند
بعد ها گفتند حکومت از زور استفاده نکند!
بعد ها گفتند اگر حتی از این ظواهر صحبت کنید مردم زده می شوند از دین!
بعد ها هم از مطلوبیت اسلام لبنانی و تساهل حزب الله لبنان گفتند که ببینید چقدر سید حسن مهربان است که حتی جولیا پطرس هم می آید برایش می خواند! ( خودمان هم چار چشمی کنسرت هایش را نگاه کردیم و گفتیم جل الخالق ببین عجب موردهایی را برادران حزب الله برای اسلام تور کرده اند)
بعد ها هم که آقا و حاج قاسم گفند این دختران بی حجاب بچه های خودمان هستند یقین کردیم که کلا باید شل کنیم تا اسلام در قلوب بیشتر نفوذکند!

مشکل اصلی آن موقعی بود که ما میخواستیم یک اسلام نایس به ملت ارائه بدهیم که بیایند در آغوش اسلام ولی غافل از این که خودمان داریم به آغوش پروژه عرفی سازی دین و پرتستانیسم اسلامی می رویم.
خوب است نگاهی به حال و روز جهان اسلام بیندازیم تا ببینیم آن کسانی که قبل از نقویان ها و امثال او میخواستند اسلام نایس ارائه بدهند چگونه تبدیل شده اند به سگ دست آموز آمریکا و اسرائیل .
بیچارگی ما این است که خمینی و خامنه ای در حوزه فقط در حد عکس مانده اند و نه بیشتر.

توسعه‌ی زاهدانه در زندگی

#امید_فشندی
#یادداشت_217
#جلسه_369
#مشخصات_اسلام
#بازتقریر

🔰 توسعه‌ی زاهدانه در زندگی

حضرت استاد مطهری در جای دیگری می‌فرماید که منشأ مشکلات و نابرابری اقتصادی در جوامع، “وابستگی اشیاء به انسان‌ها” نیست که بخواهیم آن را با تجویز مالکیت عمومی درمان کنیم؛ بلکه “وابستگی درونی انسان‌ها به اشیا”ست که باید با #زهد درمان شود.

زهد هم به قول حضرت امیر در آیه‌ی ۲۳ سوره حدید خلاصه شده:

لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

نه از آنچه شما را رها کرده رفته مأیوس شوید، نه با آنچه به شما داده شده شاد گردید؛ خداوند هیچ خیال‌‌پریش فخرفرشی را نمی‌پسندد

جالب است که نفرموده “آنچه به دست می‌آورید” یا “آنچه از دست می‌دهید”؛ یعنی نخواسته در مواجهه‌ی انسان با اشیاء و اموال به او فاعلیت بدهد، فرموده “ما فاتکم” و “ما آتاکم”.

پس زهد نه یعنی “نداشتن”، بلکه دائرمدار یأس و فرح است.

با این تقریر، اساسا زهد در بستر توسعه و بسط زندگی معنا می‌یابد، در توسعه است که فوت و إعطاء معنا می‌یابد و میزان زهد انسان به تراز تبادلات مالی(دارایی) او با حیات اجتماعی بستگی دارد.

۱۲ دی ۱۴۰۰

توحید به مثابه اصل و اساس اندیشه اسلامی

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_98
#جلسه_369
#تقریر

توحید به مثابه اصل و اساس اندیشه اسلامی در خود دارای دو سویه ی تنزیهی و تشبیهی است که به عنوان پشتیبان دو بال مبارزه و پیشرفت قلمداد می شوند. شاید سخت ترین کار برای امت حزب الله برقراری توازن بین این دو سویه باشد.
طبیعتا در فضای قبل انقلاب که ما در حال مبارزه با طاغوت و نفی عبودیت غیر خدا بودیم غلبه ی سویه ی تنزیهی در ادبیات انقلابیون به وضوح قابل مشاهده است. اگر چه که در همان فضای مبارزه هم توازن بین تنزیه و تشبیه یک ضرورت بود ولی افات عدم رعایت این توازن خیلی خودش را نشان نمی داد.
اما با پیروزی انقلاب اسلامی و گذشت بیش از یک دهه از استقرار نظام جمهوری اسلام و لزوم بازسازی خرابی های دوران دفاع مقدس و توسعه اقتصادی کشور ، دیگر نمی توانستیم صرفا با همان ادبیات پیش برویم. اینجا بود که انقلابیون سفت و سخت دهه 50 و 60 ناگهان تغییر مسیر داده و از افراط در تنزیه به افراط در تشبیه مبتلا گشتند! البته این تشبیه دیگر خیلی حال و هوای توحیدی هم نداشت…
البته این معما هنوز هم حل نشده و اصلی ترین سوال پیش روی جبهه انقلاب برای دوران پسا مسئولیت و مدیریت پیشرفت کشور این است که جوهره ی پیشرفت توحیدی ما چگونه باید باشد که در آن نه تنها سویه تنزیهی به حاشیه نرفته و نفی عبودیت غیر خدا در اوج باشد بلکه در عین حال پیشرفت ما مصداق حمد حق تعالی و عبودیت مطلقه ی ذات اقدسش باشد؟؟

آثار علوّ همّت و آثار قصر همّت

#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_148
#جلسه_369
#اولوالعزم
#علو_همت
#آثار_علوّ_همت
#آثار_قصر_همّت

🔰آثار علوّ همّت و آثار قصر همّت
پس از ذکر و طرح ضرورت علوّ همّت به آثار بود و نبود آن می پردازیم:

💠آثار علوّ همّت:

🔸حلم و وقار
کسی که عالی همّت است به آستانه شخصیت و فضایل اخلاقی انبیاء علیهم السلام نزدیک است. و از آن رو که:

حضرت نبی ختمی صلي الله عليه و آله فرمودند: كادَ الْحَليمُ أَنْ يَكونَ نَبيّا؛. آدم بردبار به پيامبرى نزديك است.

فلذا حلم و وقار از آثار علوّ همّت در بیان حضرت امیر علیه السلام بر شمرده شده است:

«الحِلمُ والأناةُ تَوأمانِ يُِنتِجُهُما عُلُوُّ الهِمَّةِ؛ بردباري و وقار، دو همزادند كه از بلنديِ همت زاده مي شوند».

🔸کرم و بخشش
نتیجه علوّ همّت کرم و بخشش است:
حضرت امیر علیه السلام: «الكَرَمُ نَتيجَةُ عُلُوُّالهِمَةِ؛ كرم، نتيجه بلنديِ همت است».

🔸زیبایی در کردار
علوّ همّت فرد در آیینه زیبایی کردار او نمایان است:
حضرت امیر علیه السلام: «الفِعلُ الجَميلُ يُنبئُ عَن عُلُوِّ الهِمِّة؛ كردار زيبا، گوياي بلندهمتي است».

🔸غیرت مندی
هر کس به قدر و اندازه همّت اش از امور پست و بی ارزش می رَهد:
حضرت امیر علیه السلام: «علي قَدرِ الهمّةِ تكون الحَمِيَّة؛ غيرت (داشتن از زشتي ها) به اندازه همت است».

🔸 شجاعت
و به همین سان هر کس به قدر و اندازه همّت اش شجاعت از خویش نشان می دهد:
حضرت امیر علیه السلام:«شجاعةُ الرّجلِ علي قدرِ همّتهِ؛ شجاعت مرد به اندازه همت اوست».

🔸عزت و مناعت طبع
و عالی همّتان اند که مناعت خویش را دوری از طمع حفظ میکنند:
امام باقر عليه السلام : «إستَجلِبْ عِزَّاليأس بِبُعد الهمَّة؛ عزتِ طمع نداشتن را با بلندي همت به دست آور».

🔸قدر الهموم
و نهایتا هر کس هر اندازه همّت و دغدغه و دلمشغولی داشته باشد به همان غصه هایش هم همان اندازه خواهند بود!
حضرت امیر علیه السلام:«بقَدرِالهممِ تكون الهُموم؛ اندوه ها به اندازه همت هاست».

💠آثار قصر الهمّة

🔸از بین رفتن فضیلت آدمی
از امام علي عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «مَن صَغُرَت هِمَّتُهُ بَطََلَتْ فَضيلَتُهُ؛ هركه همتش كوچك باشد فضيلتش از بين برود».

🔸دنائت
حضرت امیر علیه السلام دنائت و قصر الهمّة را مساوق یکدیگر مطرح میکنند:
«لاهمّةَ لمَهينٍ؛ آدم پست، همت ندارد».

🔸حسادت
همچنین حضرت حسادت را نیز اثر و پیامد دون همّتی قلمداد میکنند:
«مِن صِغَرالهمّة حَسد الصِّديق علي النِّعمة؛ حسادت بر نعمتِ دوست، از دون همتي است».

🔸حسرت بسیار هنگام مرگ
حضرت امیر علیه السلام: «مَنْ كانَتِ الدُّنيا هِمَّتَه اشْتَدَّتْ حَسْرَتَهُ عِنْدَ فِراقِها؛ كسي كه همتي جز دنيا ندارد، هنگام مردن، غصه او بسيار خواهد بود».
در مقابل توصیه حضرت به این است که همّت خویش را برای آخرتمان قرار دهیم:
«اِجْعَلْ هَمَّكَ وَ جَهْدَكَ لِآخِرَتِك؛ همت و تلاش خود را صرف آخرتت كن».

🔸مشغول شدن به شهوت فرج و بطن:
کسی که دون همّت است تمام فکر و ذکرش این است که چگونه شکم خویش را پر کند؛ فلذا حضرت نبی ختمی صلي الله عليه و آله فرمودند: «مَنْ كانَتْ هِمَّتَهُ أكلْهُ،كانَتْ قِيمتُه مَاأكَلَه؛ هركه همتش [به اندازه تهيه] خوراكش باشد، ارزشش به اندازه همان چيزي است كه مي خورد».

اسراف

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_131
#جلسه_368
#تبذیر
#اسراف

🔰اسلام از کار ناپسند و مذموم به کمترین میزان و وخفی ترین شکل آن نهی می کنند و روایات اهل بیت علیهم السلام به این مهم اشاراتی دارد
شاید در عرف متدینین ریختن ته مانده آب کنار جوی آب بر زمین اسراف حساب نشود و این میزان آب کم دربرابر جوی آبی جاری هیچ چیز حساب نشود اما امام صادق علیه اسلام می فرمایند:
مَنْ شَرِبَ مِنْ ماءِ الْفُراتِ وَاَلْقی بَقیةَ الْکوزِ خارِجَ الْماءِ فَقَدْ اَسْرَفَ.

این رفتار و این دستورات می خواهد یک رویه و یک عادتی را درست کند که شیعیان ما باید حواسشان باشد که از کمترین نعمت های الهی باید مراقبت کنند و هدر دادن ولو باقی مانده آب کنار فرات هم جایز نیست که بر زمین ریخته شود

در این باب روایاتی داریم که خداوند در این مواد برکاتی قرار داده که از تصور انسان خارج است مثلا در مورد باقی مانده آب مومن روایات سور مومن را باید دید به عنوان نمونه :امام صادق (علیه السلام)
فِي سُؤْرِ اَلْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِينَ دَاءً

یعنی حضرت حق خواسته با قرار دادن همچین اثرات و برکاتی مومنین را تشویق به استفاده این موارد کند که شاید یکی از دلایل آن دوری از اسراف باشد

در موارد دیگر حضرات معصومین نسبت به طعامی که هنگام خوردن به سفره می ریزد واکثر افراد این خرده غذا ها را دور می اندازند حساسیت های نشان داده اند
که انسان دوباره متوجه می شود ظاهرا اینها می خواهد جلوگیری از اسراف را حتی در خفی ترین شکل موجود کند
یعنی این شیعیان ما از چهار دانه برنجی که از ظرف شما بیرون ریخته می شود بی توجه نگذرید وآن ها را مصرف کنید
بعد روایات را که می بینیم چقدر برای این خرده طعام آثار تکوینی و برکات مادی قرار داده اند.

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ تَتَبَّعَ ما یقَعُ مِنْ مائدَةٍ فَاَکلَهُ ذَهَبَ عَنْهُ الْفَقْرُ وَعَنْ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ اِلَی السّابِعِ.

پیامبر گرامی اسلام فرمود: کسی که جستجو کند و آنچه از سفره افتاده بردارد و بخورد، فقر و تنگدستی از خودش و اولادش تا هفت پشت رخت برمی بندد.

قالَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام: کلُوا ماسَقَطَ مِنَ الْخَوانِ فَاِنَّهُ شِفآءٌ مِنْ کلِّ داءٍ بِاِذْنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لِمَنْ اَرادَ اَنْ یستَشْفِی بِهِ.

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: آنچه را که از سفره افتاده بردارید و بخورید، زیرا آن دوای هر دردیست که خدا بخواهد آنرا الیتام بخشد برای کسی که به نیت شفاء بخورد.

عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه علیه السلام، قالَ: اِنّی اَجِدُ الشَّیئَ الْیسیرَ یقَعُ مِنَ الْخَوانِ فَاُعیدُهُ فَیضْحَک الْخادِمُ.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: من هرگاه چیز کمی هم از سفره می افتد آنرا بر می دارم و این کار باعث تعجب خادم می شود و خادم می خندد.

🔰اسراف خوب
طبق روایات نقل شده و برداشتی که دربالا شد در هیچ امری اسراف پسندیده نیست اما در شریعت اسلام فقط اسراف در یک مورد حسن است و اسلام به این نوع اسراف توصیه کرده است وآن اسراف در صدقه دادن است (به معنای اعم)

کانَ فِی وَصِیةِ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلی علیه السلام: … وَامَّا الصَّدَقَةُ فَجُهْدُک حَتّی تَقُولَ قَدْاَسْرَفْتُ وَلَمْ تُسرِفْ

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام وصیت فرمود: … امّا در دادن صدقه، کوشش کن تا جائیکه گمان بری اسراف کرده ای و حال آنکه اسراف نیست «یعنی در صدقه دادن اسراف معنا ندارد»

از قله ی مواسات تا حضیضِ تبذیر بسم الله

#یادداشت_11

#حسین_کلاتی

#جلسه_368

#مشخصات_اسلام

#اسراف_تبذیر

#ارزش_مواسات از قله ی مواسات تا حضیضِ تبذیر بسم الله
شهید مطهری (ره) در طرحِ بحث خود از زهد (کتابِ اخلاق اسلامی/انتشاراتِ صدرا) چند فلسفه برای زهد بیان می کنند که یکی از آنها مواسات است. ایشان می فرمایند علّت تفاوت سیره اهل بیت در بعدِ اقتصادی و رسیدگی به زندگیِ فردی و مادّی، نیز همین ارزشِ والایِ مواسات است؛ مؤمن وقتی می بیند در جامعه اش برخی دچارِ مشکلات و در رنج اقتصادی و غیر آن هستند اولاً انفاق می کند و از نیازمندان دستگیری می کند و ثانیاً از بابِ هم دردی و همراهی با آنان و تسکین دردهایشان، مثلِ توده مردم زندگی می کنند و این دومی مواسات است که امری فراتر از انفاق است.
مواسات به معنای پایین آوردنِ سطح رفاه شخصی برای هم دردی با آحادِ جامعه، برای مؤمنی که جنبه مرجعیتِ اجتماعی یا سیاسی داشته باشد، بیشتر مورد تأکید است و سخت گیری بیشتری برای ایشان لازم است (به طورِ خاص زهد برای روحانیت و حاکمیت امری ضروری به نظر می رسد) تا جایی که برخی ادله دال بر این هستند که واجب است حاکمِ اسلامی مانندِ فقیرترینِ مردمِ جامعه اش زندگی کند نه حتی مثلِ عمومِ مردم.

بر همین اساس است که در منظومه اندیشه اسلامی، تبذیر و اسراف که موجبِ احساسِ حقارت فقیران و نشان از مستیِ رفاه در طبقه متمکنِ جامعه است، بسیار منفور است و گسترشِ آن در جامعه، علامتِ از هم گسیختگیِ جامعه از نظرِ پیوندهای اجتماعی و حرکت به سمتِ یک اجتماعِ طبقاتی و غیر توحیدی است.

عیارِ توحیدیِ جامعه را میتوان بر این اساس سنجید که آحاد، در زندگیِ شخصی خود و حتی در دائره مباحات، چه مقدار نگرانِ مسئله عدالت و ترکیبِ جامعه هستند؛ مستانه و بی اعتنا مصرف می کنند و زیاده روی می کنند و هدر می دهند، یا رفاهِ خود را تأمین می کنند و در عین حال انفاق هم می کنند و سهمِ فقیران را در نظر می گیرند ویا از اینها بالاتر مثل عمومِ مردم زندگی می کنند و حتی بر خود سخت می گیرند و یادِ فقیران را در تک تکِ لحظاتِ زندگی خود جاری می کنند و از کوچکترین نمایشی که موجبِ آزار ایشان باشد، پرهیز می کنند…

چتر توحيد بر زندگی انسانی

#مشخصات_اسلام
#یادداشت_83
#محمد_امامی
#جلسه_368

🔰

📌چتر توحيد بر زندگی انسانی سایه ای گسترده، و ساحت مصرف را جلوه ای تازه داده است. مصرف در سایه توحيد در ناحیه انسان اراده او را مقید می کند و خواست ها و تمایلات را در حد نیاز انسانی به رسمیت می شناسد. و مصرف بالاتر از نیاز را خدا پنداری انسان می داند.

📌چتر توحيد از ناحیه دیگر برای مصروفات حق قائل شده است، و دست بردن در حق مصروفات را بر خلاف حق و جهت خلق آن ها را تبذیر نامیده است. تبذیر دخالت انسان در تکوین الهی است، و جرمی بالاتر از اسراف دارد چون انسان اراده خود را در تغیر نظام تکوین به کار برده است.

📌اما از اسراف و تبذیر بالاتر، خیلاء (مانور تجمل) است، خیلاؤ تفرعن انسانی است، تفرعن فرهنگی انسان است. به رخ کشیدن اراده انسانی بر اراده خداست. و افتخار به گسترش اراده انسان در ناحیه تغییر تکوین است‌. و اوج بروزات جامعه غیر توحیدی است.

رابطه استثمار با اسراف و تبذیر

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_146
#جلسه_368

⭕️رابطه استثمار با اسراف و تبذیر

از نشانه‌های هوشمندی شهید مطهری در نوشتن مشخصات اسلام، این است که بعد از مشخصه مربوط به استثمار به اسراف و تبذیر پرداختند.
اینکه شهید بزرگوار بعد از استثمار، به اسراف و تبذیر و تجمل و مصرف‌زدگی می‌پردازند، به نحوی به ارتباط میان استثمار و اسراف و تبذیر اشاره دارد و با نگاه به این دو مشخصه در کنار هم ناخودآگاه به ذهن خطور می‌کند که استثمار ریشه در اسراف و تبذیر دارد و برای ممانعت از استثمار باید به غناعت روی آورد و مانع از اسراف و تبذیر شد.

این مصرف‌زدگی و تجمل است که باعث استثمار می‌شود؛ در دو طرف استثمار هم این هست. کسی که از دیگران بهره‌کشی می‌کند غرق در اسراف و مصرف‌زدگی و تجمل است و کسانی هم که توان استثمار ندارند ولی اهل اسراف و تجمل هستند و نگاهشان به تجمل مستثمرین هست، برای داشتن زندگی تجملی، تحت ظلم استثمار‌گران واقع می‌شوند و در این بین لازم است فرهنگ غناعت رواج پیدا کند تا مانع استثمار شود.

منشاء اسراف کاری به مثابه ی یک خوی

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_83
#جلسه_368

 

عنوان : منشاء اسراف کاری به مثابه ی یک خوی

اخیرا در یک فیلمی – که دیدنش به جز برای همین غرضی که برای بنده حاصل شد نمی ارزد – برایم از اهمیت فرصت زمان کمی ” تصویر ” ایجاد شد، و قدری توانستم برخی رفتار های افرادی که فرصت برایشان اهمیت دارد را درک کنم، مثلا افرادی از قبیل جناب استاد موسوی که اگر کسی مثلا فیلم راه رفتن ایشان را ببیند فکر میکند فیلمی است که رو دور تند دارد پخش میشود.

ایده ی محوری آن فیلم این بود که جهانی را تصور کرده بود که در آنجا « عُمر » قابل خرید و فروش بود و اساسا به جای پول از عمر استفاده میشد، مثلا اگر کسی میخواست تاکسی سوار شود نرخ تاکسی بود 2 ساعت، و او باید 2 ساعت از عمرش را به راننده پرداخت میکرد و سوار تاکسی میشد.

دستمزد هم در کارخانجات و … عمر بود، و به همین ترتیب همه چیز بر محور همین مساله بود. ثروتمندان کسانی بودند که میلیاردها میلیارد سال عمر ذخیره داشتند.

در این فیلم همچنین اختلاف طبقاتی نیز به تصویر کشیده شده بود، اختلاف طبقاتی ای که بر اساس میزان عمر بوجود آمده بود.

اما داستان فیلم یک نقطه ی عطفی دارد و یک پدیده ی جالبی که همان پدیده برای بنده تصویر ایجاد کرد و میخواهم از آن تصویر برای مفهوم اسراف هم وام بگیرم.

نقطه ی عطف فیلم تقریبا آنجاست که یک نفر از جوانان مناطق فقیر نشین بر اثر حادثه ای پولدار ( عمر دار ) میشود و بدون اینکه کسی از این مساله اطلاع داشته باشد، وارد مناطق ثروتمند میشود. امری که به شدت مورد حساسیت نظامات امنیتی آن جامعه است. طولی نمیکشد که آن شخص شناسایی میشود. اما چگونه؟

آن پدیده ی جالب که البته سهم ناچیزی هم در فیلم دارد این است که دوربین های امنیتی مناطق ثروتمند به راحتی از روی رفتار های انسان ها طبقه ی اقتصادی آن ها را تشخیص میدهند، بر اساس سرعت رفتار انسان ها، یعنی معادله ای حاکم است میان ثروتمندی و سرعت تحرک. به این صورت که اگر کسی به هنگام راه رفتن مثلا دو درجه سرعت داشته باشد و میزان عجله اش در راه رفتن 2 باشد، پیداست که میزان اهمیت زمان برای او متناسب با همین درجه است اما اگر سرعت راه رفتنش 10 باشد معلوم میشود که زمان برای او بسیار ارزشمندتر از شخص قبل است چرا که معمولا فرصتش کمتر از اوست. و این یعنی او متعلق به مناطق فقیر نشین تر است.

سرعت رفتارهای این جوانی که در مناطقی با فرصت زمانی معمولا کم و با مردمی که با عمرِ بدست آمده از کار روزمزد زندگی میکنند، به مراتب متفاوت است با سرعت رفتار ثروتمندانی که عمرشان هنوز ده هزار سال مانده است. یعنی میزان برخورداری از زمان میزان موالات آنها در مصرف عمر و فرصت را نیز تعیین میکند.

و این مساله همان مساله ی اسراف است.

شاید اگر ما بتوانیم آماری داشته باشیم از میزان مثلا دور ریز مواد غذایی خانه ها، یا رستوران ها و اغذیه فروشی های مختلف سطح یک شهر، بتوانیم از روی همین آمار متوجه شویم که سطح دارندگی و یا مثلا درآمد هر خانه یا محله چقدر است. و اساسا تابعی را بر اساس همین مساله طراحی و تعریف کنیم.

لذا این طور به نظر میرسد که راحتی خیال از بقای منابع، که برآمده از دارندگی و عدم احساس فناپذیری آنهاست رفته رفته موجب بی موالاتی در مصرف منابع میشود و همین مساله رفته رفته منجر به ایجاد شدن خوی بی موالاتی و اسراف کاری در انسان میشود.

این مساله قابل پیگیری و امتداد بیش از این است، و میتواند دستیابی به فرمول هایی اجتماعی را نیز در پی داشته باشد.

در همین رابطه فرمایشی از حضرت آقا نیز پیدا کردم در خطبه های نماز جمعه ای در سال 59 که دیدنش خالی از لطف نیست:

« من باید به شما بگویم در تابستان که گفته شده بود ممکن است آب تهران امسال کم بیاید، من یک روز در خطبه‌ی نماز جمعه در آن گرمای سوزنده‌ی تیرماه بود ظاهراً خطاب کردم به مؤمنین نمازگزار گفتم یک قدری در آب صرفه‌جویی کنید. همان روز یا فردای آن روز، یک برادری به من نامه نوشت بدون نام، نوشت تو گفتی در خطبه که ما در آب صرفه‌جویی کنیم ما مردم جنوب شهر و مردم فقیر و مستضعف هر چه شما بگوئید میکنیم؛ اگر بگوئید آب را با قطره‌چکان مصرف بکنید هم گوش میکنیم، اما بروید ببینید آن کسانی را که از همین آبی که شما دستور صرفه‌جوئی‌اش را به ما دادید چگونه باغچه‌ها و چمنهای خودشان را سیراب میکنند. قدری هم به آنها بگوئید نکنند. من در این دو سه روزه احساس کردم و دیدم کمترین کسانی که برای بدست آوردن بنزین اضافی و ذخیره کردن آن برای اتومبیلهایشان تلاش میکنند مردم متوسط و فقیر هستند. البته میدانید که بیشتر مردم متوسط و ضعیف وسیله‌ی موتوری شخصی ندارند. آنها هم که دارند خیلی تلاش نمیکنند و جوش نمیزنند. لذا من خطاب میکنم به آن کسانی که برای تفریحها و گردشها و مسافرتهای بیخودی و راحتی خود و زن و فرزندانشان فقط، مبادرت میکنند به راه‌اندازی خودروهای شخصیشان، به آنها میگویم که این کار را نکنند. »

ممنوعیت اسراف در عین مالکیت

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جلسه_368
#محمد_صحرایی
#ممنوعیت_اسراف_در_عین_مالکیت
#یادداشت_111

شریعت اسلام علارقم معتبر دانستن مالکیت خصوصی حق اسراف و تبذیر را انسان سلب کرده است.
سوال میشود که چگونه است که در عین مالکیت، افراد از برخی تصرفات ممنوع میشوند؟
آیا حقوق دیگری دخیل اند و آیا این تصرفات با مالکیت های دیگری معارضه پیدا میکنند که سبب ممنوعیت در برخی تصرفات میشود؟
شهید مطهری در کتاب نظام اقتصادی اسلام می فرماید ثروت سه گونه است.
1- ثروتی که بصورت طبیعی و مخلوق خداوند است مثل زمین و معادن و…
2- ثروتی که از اضافه شدن ثروت طبیعی و کار انسان ایجاد میشود مثل درخت
3- ثروتی که از اضافه شدن ایندو با سرمایه بوجود می آید مثل ماشین و لوازم کشاورزی

در هر سه نوع این ثروتها مبنا و بنیاد ثروت آنچیزی است که خداوند خلق کرده است. لذا انسان مالکیت علی الاطلاق ندارد تا بتواند آنرا نابود کند یا در راه حرام مصرف کند.
زیرا ثروتها باندازه ای که طبیعت در آن نقش دارد مال عمومی محسوب میشوند و برای کسی که روی آن فرآوری انجام داده تنها حق اولویت در بهره بردن بوجود می آید اما حق ندارد آن مال را نابود کند.
حتی در فرضی که انسان میتوانست بدون استفاده از مواد اولیه شیئی را بوجود آورد باز هم حق اسراف و تبذیر نداشت زیرا او واجب الوجود بالذات نیست، قائم به ذات نیست . بخش زیادی از قدرت او و توانمندی علمی او از ناحیه ی اجتماع به او داده شده است. انسان در قوای روحی و جسمی خود مدیون اجتماع است بنابراین اجتماع در محصول تولیدی او ذی نفع و ذی حق است. به همین دلیل است که شخص حق خودکشی ندارد زیرا او وظایفی و دیونی در مقابل اجتماع دارد که باید از عهده ی آنها بیرون بیاید.

برخورد جدی با مترفین حل کننده تعارض توسعه در زندگی اجتماعی (ایجاد رفاه) با مسئولیت رفع فقر از جامعه

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_286
#جلسه_368

💠 برخورد جدی با مترفین حل کننده تعارض توسعه در زندگی اجتماعی (ایجاد رفاه) با مسئولیت رفع فقر از جامعه

شهید مطهری در بحث مشخصات اسلام از منظر ایدئولوژی یکی از این مشخصات را #توسعه_در_زندگی می دانند و می فرمایند:
«گسترش دادن به زندگی برای رفاه عائله (همسر و فرزندان) مادام كه به تضييع حقی و يا به اسراف و تبذير و يا به ترك‏ يك تكليف و وظيفه منتهی نشود، مجاز بلكه ممدوح و مورد ترغيب است.» مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 245

ظاهراً بین این بحث و بحث مسئولیت رفع فقر از جامعه تعارضی اولیه دیده می شود، یعنی تا زمانی که در جامعه عده ای داریم که حتی نان شب ندارند بخورند، به چه مبرری مجوز توسعه در زندگی داده می شود؟
همین مجوز است که باعث ایجاد فاصله طبقاتی و شکاف عظیم اجتماعی بین فقیر و غنی شده و فقیر هر روز فقیر تر و غنی هر روز توسعه بیشتری در زندگی اش می دهد و غنی تر می شود.

اما به نظر می رسد اینکه توقع داشته باشیم همه افراد جامعه تا زمانی که فقیری در جامعه هست حق توسعه در زندگی شان نداشته باشند، بیشتر شبیه نگاهی کمونیستی است تا اسلامی؛ بالاخره حیات اجتماعی و پذیرفتن نقش های متعدد اجتماعی، بعلاوه پذیرفتن عنصر تلاش و هوش اقتصادی باعث می شود که عده ای در جامعه توانمندی و موقعیت بهتری برای تولید ثروت داشته باشند؛ و اساساً مساوی قرار دادن این افراد با کسانی که یا اهل زحمت و تلاش نیستند، یا استعداد برخی کارهای اقتصادی را ندارند، باعث سرخورده شدن و از تلاش افتادن همین عناصر فعال اجتماع خواهد شد.

بهره مندی بیشتر اقتصادی توسط بخشی از جامعه امری اجتناب ناپذیر است، و اگر از راه های غیر مشروع به دست نیامده باشد، امری مورد تأیید دین اسلام است.
مشکل از جایی شروع می شود که این بهره مندی متفاوت اقتصادی به شکل بیمارگونه ای به ظواهر اجتماعی سرریز کند! یعنی پول دارها در مصرف پول خود حد و حصر نشناسند و تجمل گرایانه در صحنه حیات اجتماعی حاضر شوند و پولداری را تبدیل به یک نمایش و جلوه گری کنند به گونه ای که کل جامعه آرزوی آنچنان زیستنی کند.

فَخَرَجَ عَلىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قٰالَ اَلَّذِينَ يُرِيدُونَ اَلْحَيٰاةَ اَلدُّنْيٰا يٰا لَيْتَ لَنٰا مِثْلَ مٰا أُوتِيَ قٰارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ﴿القصص‏، 79﴾

در واقع در این صورت پدیده ای به نام #اتراف شکل گرفته است و سرمایه داران و کسانی که بهره اقتصادی بیشتری دارند تبدیل به طبقه مترفین شده اند، و مهم ترین کلید به فساد کشیده شدن جامعه شکل گیری همین طبقه مترف است.
اگر مترفین فرصت جولان اجتماعی پیدا کنند و تبدیل به چهره های محبوب جامعه و قبله هایی مورد میل و رغب جامعه شوند، سر تا پای جامعه را فساد خواهد گرفت و اگر این امر پیش برود به هلاکت و تباهی کشیدن یک جامعه را نتیجه می دهد.

وَ إِذٰا أَرَدْنٰا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنٰا مُتْرَفِيهٰا فَفَسَقُوا فِيهٰا فَحَقَّ عَلَيْهَا اَلْقَوْلُ فَدَمَّرْنٰاهٰا تَدْمِيراً ﴿الإسراء، 16﴾

راه حل تعادل بخش بین ایجاد رفاه اجتماعی (توسعه در زندگی) و رفع فقر طوری که به شکاف های طبقاتی وحشتناک منجر نشود، برخورد جدی با پدیده اتراف است؛ در واقع اولین و فوری ترین و مهم ترین وظیفه حکومت اسلامی این است که از شکل گیری طبقه مترفین در جامعه جلوگیری کند، این یعنی بدون هیچ مجامله ای و بدون ترس از فرار سرمایه ها و با اتکا به رزاق بودن حضرت حق جل و اعلی، باید از همان اول با خروج تجمل گرایانه صاحبان ثروت برخورد جدی کرد. این برای سلامت خود آن ها نیز سودمند است و اگر اجازه هر گونه مصرف بی رویه در صحنه اجتماعی را نداشته باشند، امکان سعادت و رستگاری در این وضعیت مستعد انواع لغزش ها برایشان فراهم تر است.

اگر هم پدیده اتراف در هر سطحی شکل گرفت، وظیفه حاکمیت اسلامی و وظیفه نیروهای پای کار و انقلابی (امت حزب الله) و وظیفه عموم مؤمنین این است که از باب امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده و قدم به قدم از مصادیق روشنی که همراهی عمومی با آن ها وجود دارد، ریشه این پدیده منحوس اتراف را بخشکاند که اگر مترفین فرصت جولان پیدا کنند به سرعت به قبله ها و الگوهای جامعه شما تبدیل شده آن وقت است که «یخرجون من دین الله افواجا» رقم خواهد خورد و هر چه هم به این جامعه مُسَکِن های فرهنگی تزریق کنی همان را هم می گیرد و در جهت فساد بیشتر مصرف می کند.

و ما بعد از انقلاب از این جهت کوتاهی کردیم و الان ریشه همه فسادهای اجتماعی در همین نقطه شکل گیری طبقه مترفین نهفته است، خدایا جرئت به خاک مالیدن دماغ مترفین را به انقلاب مظلوم ما عنایت بفرما!