رفاه اقتصادی و ارتباط آن با فرزند آوری

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_78
#جلسه_338
#یادداشت_مستند
سخن مستند این است که رفاه اقتصادی نه تنها نسبت مستقیمی با فرزند آوری ندارد بلکه حتی می تواند تاثیر عکس هم داشته باشد.

? ولی شاید این سخن دقیق نباشد. در واقع آن چیزی که با افزایش آن فرزند آوری به حاشیه رفته نه رفاه اقتصادی صرف بلکه مدرن شدن زندگی انسان هاست. رفاه اقتصادی اصلا به اندازه مدرن شدن مفهوم سمت و سو داری نیست تا بتواند با تغییر معنای زندگی بر مساله فرزندآوری تاثیر گذاری چندانی داشه باشد.

احتمالا دلیل این که خیلی ها به این نتیجه می رسند که افزایش رفاه افتصادی و فرزند آوری نسبت معکوس دارند تنها به این دلیل است که در دنیای فعلی معمولا رفاه اقتصادی نتیجه فرآیند توسعه مدرن است و همین باعث این اشتباه تحلیلی می شود.

دلیل دیگر نسبت عکس نداشتن رفاه اقتصادی و فرزند آوری این است که در بین جمعیت هایی که رابطه چندان خوبی با مدرنیته ندارند (مذهبی ها یا سنت گراها چه در داخل ایران و چه در بقیه کشورها) فارغ از این که افراد ثروت مند و یا فقیر باشند، میزان فرزند آوری به طرز معنا داری بیشتر است.

در نگاه اولیه می توان این گونه قلمداد کرد که عامل اصلی در این مساله #معنای_زندگی به عنوان یک حقیقت حاکم بر زندگی بشر است که عواملی مثل مدرنیته یا مذهب یا سنت گرایی آن را دست خوش تغییر قرار می دهند.

پ ن : همان طور که مشخص است این به معنای نفی لزوم سیاست گذاری اقتصادی حمایتی از جانب دولت ها نیست. خصوصا این که قبض و بسط های اقتصادی در مواردی می تواند معنای زندگی را هم ویرایش بزند

مانع تجربه و عمل، احتیاط یا ترس؟

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_61
#جلسه_338

مانع تجربه و عمل، احتیاط یا ترس؟

یکی از اموری که خصوصا در حوزه های علمیه

در جلسه ی اخیر حلقه ی اندیشه کلامی بحثی پیرامون چگونگی مراحل رسیدن به برنامه ی دینی ارائه شد، سیر { مکتب» علم» نظام» برنامه } مورد اشاره قرار گرفت و مطرح شد که ذخیره ی موجود معارف دینی ما به راحتی می توانند به وجود آوردن مکاتب تخصصی دینی را عهده دار شوند.

گوشزد شد که نباید اندیشه ای را که در یک مکتب تخصصی سخن دارد رمی به این اتهام کرد که علم تخصصی یا نظام و برنامه ی تخصصی ندارد.

در دین شریف اسلام هم گزاره های فراوانی وجود دارند که میتوانند اختصاصات مکتبی را در ساحات مختلف بوجود بیاورند، مثل یک گزاره ی « لا ربا فی الاسلام » که خودش یک جهت گیری اختصاصی و دنیایی از ویرایش است در فضای اقتصاد.

اما در کنار همه ی این دارایی ها یک مساله مانع از آن شده است که دانشمندان علوم اسلامی به پدید آوردن مکاتب، نظامات و برنامه های دینی روی بیاورند، و آن اجتناب عملی آن ها از عمل کردن و تجربه کردن است.

بسیار مناسب است که به شناسایی این مانع پرداخته شود تا بتوان آگاهانه آن را مرتفع ساخت.

چنین به نظر میرسد که این مانع ریشه های مختلفی دارد، که به برخی از آن ها اشاره میکنم:

1- دوری نهادینه شده از عمل:

این طور به نظر میرسد که فضای غالب بر مباحثات علمی حوزوی فضایی تقریبا ذهنی محض است. به این صورت که اگر بحث از امور ذهنی فراتر نرود نوعا اشکالی فنی به آن وارد نیست و میتوان بدون تعرض به عمل یا عالم واقع بحثی مقبول را از آب درآورد.

همچنین بسیاری از اوقات و به تبع همین اتمسفر اساسا حوزویان خود را ملزم به عمل به آنچه فهمیده اند نمیدانند، بلکه خود را در مقام مفتی و تئوری پرداز میبینند و برداشتشان چنین است که ما حصل تحقیقاتشان تکلیف دیگران را مشخص میکند، لذا آنها فقط تحقیق میکنند و مینگارند و سپس وظیفه ی دیگران است که بیایند دریافت کنند و عمل کنند.

به این ترتیب به صورت نهادینه شده ای پرداختن به عمل در حوزه ها امری مغفول است.

2- دوری نهادینه شده از تجربه:

نظام حجیت در فقه، و همچنین نظام استدلالی در علومی از قبیل کلام، به گونه ای هستند که طبعا دانشمندان این حوزه ها که حوزه های رایج حوزه هستند را از متود های تجربی دور نگه میدارد. و اساسا تجربه را امر قابل اطمینانی تلقی نمیکنند، لذا به صورت نهادینه شده ای از تجربه نیز دور مانده اند.

3- خوف و به تبع آن احتیاط:

وجود احتمال فاصله گرفتن از تعالیم شریعت و از دست رفتن امور نهادینه شده ای از قبیل تعالیم یا فرهنگ های اصیل، در کنار تجربه های شکست خورده ای که طی آنها ضرباتی به حوزه ها یا به تشیع یا شیعیان وارد شده است ، موجب میشود که حوزویان در برابر تن دادن به سازو کارهای جدید آزموده نشده، و آزمون و خطا، و در گامی بالاتر در برابر تحول خوف داشته باشند و اصطلاحا احتیاط کنند.

حال اینکه آیا احتیاط در اینجا به پرهیز است یا به اقدام خودش جای بحث دارد.

4- عدم دسترسی به امکان تجربه:

یکی از موانع این است که حوزویان سالیان سال دارای مکنت نبوده اند و اساسا دسترسی چندانی به آزمودن یافته های کلان خویش نداشته اند، لذا در ذهنیت شان مساله ی آزمودن آن چنان که باید جایی باز نکرده است.

اکنون نیز تصور هم چنین است.

5- هیمنه ی پارادایم های رقیب:

مانع دیگر این است که بر اثر شدت مقبولیت پارادایم رقیب، یافته های تجربی آنها را قطعی فرض میکنند و اگر گایه بخواهند به تجربه رجوعی داشته باشند یا استناد کنند اولین منبعی که به ذهنشان میرسد تجربیات پارادایم رقیب است. تجربیاتی که با یک دستگاه عریض و طویل پشتیبانی میشوند و از دیدگاه بسیاری نیازی به بازنگری و … ندارند. لذا داعی ای بر تجربه ی مجدد وجود ندارد.

حوزه، عالم ماده و جهان تجربه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_117
#جلسه_338

?حوزه، عالم ماده و جهان تجربه

?امام خمینی ره:
” فرهنگ دانشگاهها و مراكز غير حوزه‏اى به صورتى است كه با تجربه و لمس واقعيتها بيشتر عادت كرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. بايد با تلفيق اين دو فرهنگ و كم كردن فاصله‏ها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا ميدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسيعتر گردد.”

صحيفه امام، ج‏21، ص: 74
پيام [به ملت ايران در سالگرد كشتار خونين مكه (قبول قطعنامه 598)]
زمان: 29 تير 1367/ 5 ذى الحجه 1408

یک چنین گزاره ای از حضرت امام ره در چنین پیامی (پیام قطعنامه) به شدت تأمل برانگیز و چالش زا می باشد.

امام خمینی یک توصیف راهبردی ای از وضع جهان علمی دانشگاه و حوزه میکنند و می فرمایند جهان علمی دانشگاه با تجربه آمیخته است و جهان علمی حوزه نظری-فلسفی است.
و بعد از این مطلب یک توصیه راهبردی دارند و آن هم ضرورت کم کردن فاصله دانشگاه و حوزه از طریق پدید آوردن یک فرهنگ ملفق. یعنی از سویی حوزه بایستی جهان علمی خودش را از موقف نظری فلسفی به موقف تجربی اتساع و امتداد ببخشد.
و از سویی دانشگاه بایستی فضای نظری فلسفی را احراز نماید.

آنچه که اینجا مد نظر است لوازم اتساع و امتداد جهان علمی حوزه از موقف نظری فلسفی به مرتبت تجربی

1. ضرورت به رسمیت شناختن تجربه به لحاظ معرفت شناختی
حوزه های علمیه متاسفانه مرتبت معرفت شناختی تجربه و جهان تجربه را یا انکار می کنند یا اگر هم انکار نکنند به رسمیت نشناخته و ملتفت بدان نیستند.

2. ضرورت به کار گیری استراتژی پژوهشی اقدام پژوهی به صورت معتنابه در مراکز دین پژوهی

3. ضرورت به کارگیری سناریوی حل مسئله در مراکز تعلیمی-تربیتی

4. ضرورت اتساع جهان فکری فرهنگی نخبگان و فضلا از طریق مواجهه آفاقی با مسئله ها

5. ضرورت مواجهه میان رشتگی و فرارشتگی با مسئله های دینی

6. ؟

قلمرو اسلام در عرصه علوم انسانی[دکتر عبدالحسین خسروپناه]

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_338
#دین_حداکثری
#جامعیت

?قلمرو اسلام در عرصه علوم انسانی[دکتر عبدالحسین خسروپناه]

?تقریر

آیا نیازی به علوم انسانی اسلامی داریم؟
علوم انسانی از چه طریق به دست آورده می شود؟

سه دیدگاه:

1️⃣حداقلی: قرآن و سنت گزاره هایی در مورد علوم انسانی دارند، اما نمی توان از آن ها علوم انسانی تولید کرد.

2️⃣حداکثری: اسلام و قرآن و سنت به تمام پرسش های مربوط به علوم انسانی پاسخ داده است.
به عبارت دیگر، اسلام با دو منبع قرآن و سنت، پاسخگوی تمام نیاز های اجتماعی انسان است. لذا انسان برای رفع نیازهای اجتماعی، نیازی به تعقل و تجربه و عرف ندارد.

3️⃣اعتدالی: این دیدگاه با روش عقلی، تاریخی، تجربی، نقلی، یعنی جمع میان دو روش درون و برون دین به دست می آید.
طبق روش شناسی مطرح شده، علوم انسانی را به سه بخش عمده 1-تجربی، 2-مکاتب و 3-ارزش ها می توان تقسیم نمود و اسلام را در مقام مقایسه با این سه بخش باید ارزیابی کرد.

الف) علوم انسانی تجربی: پیش فرض های غیرتجربی برگرفته از دین نیز در بخش تجربی علوم انسانی تأثیرگذار است.

ب) مکاتب علوم انسانی: از دین اسلام انتظار داریم تا مبانی مکتبی علوم انسانی و اجتماعی را مشخص سازد.

ج) ارزش های(فردی و اجتماعی) حاکم بر علوم انسانی: آموزه های اسلامی در تغییر انسان، نقش مؤثری دارند. بخشی از آیات و روایات اسلامی، مربوط به ارزش ها و بایدها و نبایدهای حقوقی و اخلاقی رفتارهای اجتماعی و فردی انسان است که به وسیله علوم فقهی و اخلاقی و حقوقی و عرفانی اسلام بیان می گردند. البته علاوه بر رویکرد نقلی و اثبات قرآنی و روایت هنجارهای اجتماعی اسلام، دلایل عقلی بر ضرورت بعثت پیامبران و ضرورت هدایت و سعادت انسان و رابطه منطقی بایسته ها و هنجارها با سعادت و کمال انسان نیز دلالت دارد.

?نقد… از سر نفهمی!

در نگاه حداکثری اگر خود قرآن و سنت به ما گفته باشند که از عقل و تجریه و عرف استفاده کنیم، آیا معرفت پدید آمده ی ما اسلامی نمی شود.

از خود شما یاد گرفتیم که “پیش فرض های غیرتجربی برگرفته از دین نیز در بخش تجربی علوم انسانی تأثیرگذار است” بر این اساس علم و معرفتی که انسان مسلمان که تجربه اش متأثر از مکتب اسلام و نظاماتی بر پایه ی آن است، رقم می زند، چگونه ممکن است که اسلامی نباشد.

مسلمان گرفتار شریعت اسلام، تجربیاتش بر اساس یک زیست مؤمنانه است و در پی یک حیات توحیدی است. این تجربه ی متراکم است که تبدیل به علم انسانی می شود و قطعا در مقام مطالعه ی این علم ما مجاز هستیم که صدورش را به خداوند متعال نسبت دهیم زیرا او جل جلاله، قبلا عمل ما را امضا کرده است.

پس به نظر می رسد که آنچه دکتر خسروپناه در نگاه اعتدالی بیان می فرمایند، در واقع همان نگاه حداکثری باشد که از دین فهم می شود.
.

مستند ضد؛ تلاشی در جهت حل بحران فرزند آوری در تمام کشورهای دنیا بجز ایران!

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_338
#بحران_جمعیت

?مستند ضد؛ تلاشی در جهت حل بحران فرزند آوری در تمام کشورهای دنیا بجز ایران!

واقعا چرا مدام در حال حل کردن مسئله های دیگران هستیم.
چرا یکبار هم که شده مسئله ی خودمان را حل نمی کنیم.

آخر آن کره ای از خدا بی خبر که از ترس در خطر افتادن رفاه مادی اش توله نمی آورد چه ربطی به من بچه مسلمانی دارد که حداقل هزار سال است در معرض صدای اذان قرار دارم!

تعارف که نداریم، اگر تعلیمات اسلامی به دردی نمی خورد، یکبار برای همیشه خودمان را راحت کنیم و مدرنیته را بپذیریم تا حداقل با نسخ های مریض و بدبخت مدرنیسم را در کشور خودمان پیاده نکنیم.

اصلا چه اتفاقی افتاده که این عزیزان دل الان به یاد بحران جمعیت افتادند. مگر بحران جمعیت مال امروز و دیروز است؟!
بحران جمعیت ما از وقتی شروع شد که دهه 60 و 70 های ما که در خانواده های پرجمعیت رشد یافته بوددند با بحران هویت مواجه شدند.
بحران جمعیت آن وقتی شروع شد که این نسل که نماد پیروزی بودند، تبدیل به نماد نکبت و بدبختی شدند و انواع و اقسام تهاجم های فرهنگی و غیرفرهنگی به آن ها صورت گرفت؛
در بدو تولد با واکسن عقیم شدند، در مدرسه کتک خوردند، پشت کنکور ماندند، در دانشگاه عمر تلف کردند، در سربازی از نظام اسلامی متنفر شدند و در آخر هم نتوانستند کار پیدا کنند و در بحران اقتصادی از تشکیل خانواده بازماندند.

همانطور که بحران جمعیت یک روزه از بین نمی رود، یک روزه هم به وجود نمی آید، این دلسوزان بفرمایند که تا الان مشغول حل کردن کدام مسئله ی کلان جمهوری اسلامی بودن که توجه آن ها را از کاهش نسل منصرف کرده بود!

اصلا همین ها که علاقه دارند مسلمانان را با کفار مقایسه کنند، بروند مطالعه کنند و ببینند که واکنش مردم هر کشوری پس از جنگ، افزایش نرخ جانشینی و فرزند آوری است.
چرا همان موقع علاجی نیندیشیدند و مردم را در دور فرزندآوری نگه نداشتند!؟
چرا مانند همه ی کشورهای جنگ زده که سرمایه شان را از دست دادند، از بیم فقر، سیاست های کاهش جمعیت اعمال کردند؟!

?باری… همین ابراز دغدغه ها و توجه به مسائل کلان تمدنی نشان دهنده ی رشد امت حزب الله و تعالی انقلاب اسلامی است؛ خدای متعال از ایشان قبول کند و این اخلاص و خون دل خوردن را مایه ی رهایی ما از تله هایی که شیاطین عالم بر سر راه ما قرار داده اند بگرداند.

سازندگان مستند ضد: ردیف جلو، یک نفر جا هست!

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_338
#بحران_جمعیت

?سازندگان مستند ضد: ردیف جلو، یک نفر جا هست!

➖نکته فرعی: امت حزب الله در هر چه تخصص نداشته باشند، در تفرقه و نفی همدیگر پروفسورا دارند! این نشان دهنده ی یک تعویق تمدنی است! (استاد از اینجا به بعدش رو درس نداده…)

?اصل بحث؛
اگر بحران جمعیتی مسئله ی اصلی نیست، پس مسئله ی اصلی چیست؟

برای پیدا کردن مسئله ی اصلی، ابتدا باید ببینیم ریشه ی این بحران جمعیتی چیست؟
آنطور که بنده از این مستند برداشت کردم، سازنده تلاش کرده بود که بحث رفاه را در فرزندآوری به حاشیه ببرد و مسئله ی اصلی را متوجه ی باورها و سبک زندگی که متأثر از لیبرالیسم شده، بکند.

این برداشت شاید در کشورهای غیراسلامی درست باشد، اما در ایران اسلامی ما این برداشت درست نیست.
البته این درست است که ما هم مانند همه ی دنیا تحت تأثیر تمدن غرب قرار گرفته ایم، اما این دلیل نمی شود که ما هم مانند غربی ها از همین زاویه با این مشکل درگیر باشیم.

ما تحت تأثیر تمدن غرب هستیم اما هنوز اصالت های خودمان را حفظ کرده ایم و با تکیه به همین اصالت ها بود که انقلاب کردیم و نظام اسلامی تشکیل دادیم.

از شعار گذشته… اگر یک بررسی میدانی داشته باشیم، اکثر خانواده های ایرانی که راضی به فرزند آوری نمی شوند، بهانه شان همین رفاه مادی است. اما اکثر این خانواده ها راست می گویند! به این معنا که خواسته شان این نیست که فرزند دلبندشان در پول غلط بزند یا امکانات لاکچری و فضایی در اختیار داشته باشد! این ها به امکانات حداقلی راضی هستند.
واقعا درصد کمی ایرانی وجود دارند که تحت تأثیر غربی ها فقط به دنبال عشق و حال اند و اگر در نهایت رفاه و دارایی هم که باشند، به جای اینکه خودشان توله بیاورند، توله ی حیوانات دیگر را بزرگ می کنند!

اصلا گیریم که بهانه ی فرزندآوری کمتر، عدم رفاه باشد، راهش این نیست که با آن بدبخت برخورد ایدئولوژیک کنید!
راهش این است که رفاه را به او نشان دهید، و عاقبت زیاده خواهی را برایش توضیح دهید.

الان بحث جمعیت را هم امنیتی کرده ایم، به مردم ایران می گوییم فرزند بیاورید تا ما حاکمیت مقتدری داشته باشیم! اگر هم اقتدار نداشته باشیم با انواع و اقسام تهدیدها مواجه خواهیم شد… .
البته که این گزارش درست است اما آیا مردم ما اینگونه اقناع می شوند!

✳️حوصله مون سر رفت، آخرشو بگو!

مسئله کاهش جمعیت مسئله ی تمدن اسلامی نیست، مسئله ی تمدن غرب است. ما هم به هر میزانی که از ظهارت خود فاصله بگیریم و آلوده به نجاسات غربی شویم، به بلای آن ها مبتلا خواهیم شد.
تنها راهی هم که می توان از شر تمدن غربی خلاص شد، رقم زدن پیشرفت ذاتا ایرانی و اسلامی است که با خود نه تنها رفاه می آورد بلکه تمام موانع فرزندآوری و ازدیاد نسل را از بین می برد.
الحمد لله فعلا برای رقم زدن این پیشرفت زمان داریم،(تا 20 سال آینده جمعیت جوان داریم) پس تا فرصت باقی است باید هویتی ناب و خالص شیعی و انقلابی خودمان را ارتقا ببخشیم و روی ساخت یک ایران پیشرفته ی اسلامی متمرکز شویم.

جامعیت دین

#محمد_امامی
#مشخصات_اسلام
#نگاه_ما_به_منابع
#یادداشت_68
#جلسه_338

?پیش از آن که نظریه ای در جامعیت دین انتخاب کنیم، و با آن رویکرد به سنجش قلمرو گستری نظریه های مختلف بپردازیم، باید درباره قابلیت منابع شناختی چون قرآن و روایات و عقل کهه دین آن ها را به ارمغان آورده و یا به دنبال تایید آن هست بحث کنیم …

قرآن به عنوان پیامی جاودانه و منبع که شکی در اصل صدور آن نیست، دریچه کلامی الهی به علم الهی است، اما بناست چه مقدار عطش آدمی را سیراب کند، ایا بمثابه قانون اساسی است که چارچوب های زندگی را تعیین می کند یا نقشه راهی است که براساس آن می‌توان قدم به قدم به سعادت رسید.

این بحث از همان اوایل دوران غیبت نقل محافل کلامی اسلام بود، سید مرتضی در رسائل الشریف ج ۱ صفحه 317 این گونه می نویسد:

فان قيل لنا: هذه مكابرة، لأنا نعلم أن الحوادث غير متناهية، فأحكامها اذن غير متناهية، و نصوص القرآن محصورة متناهية، و ما تروونه عن أئمتكم عليهم السلام الغالب عليه بل أكثره و جمهوره الورود من طريق الآحاد التي‏ لا يوجب علما، و عندكم خاصة أن العمل تابع للعلم دون الظن.

و فيكم من يتجاوز هذه الغاية فيقول: ان اخبار الآحاد مستحيل في العقول أن يتعبد اللَّه تعالى بالعمل بها. و لو كانت أيضا هذه الاخبار أو بعضها متواترا، لكانت أيضا محصورة متناهية، فكيف يستفاد منها العلم بأحكام الحوادث «1» لا تتناهى.

قلنا: نصوص القرآن و ان كانت متناهية، فقد تدل ما يتناهى في نفسه على حكم حوادث لا تتناهى.
ألا ترى أن النص إذا ورد بأنه لا يرث مع الوالدين و الولد أحد من الوارث «2» الا الزوج و الزوجة. فقد دل هذا النص و هو محصور على ما لا ينحصر من الاحكام، لانه يدل على نفي ميراث كل نسيب أو قريب بعدا من «3» ذكرناه و هم لا يتناهون.

انفعال تمدنی مانع تولید علوم انسانی اسلامی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_255
#جلسه_338

? انفعال تمدنی مانع تولید علوم انسانی اسلامی

اینکه برای تولید #علوم_انسانی_اسلامی چه کار باید کرد، یکی از مهمترین سؤالات عصر ماست، ایده جناب #استاد_فلاح که این علوم بر اثر تجربه به وجود می آیند و باید ذیل پارادایم اسلامی و با استفاده از منابع اسلامی و همچنین تجربه زیسته اسلامی ایده هایی زد و آن ایده ها را به صحنه عمل برد و با محک تجربه سنجید، و بازخوردهای آن تجربه را گرفت و تبدیل به دانش ضمنی کرد؛ و البته بازخوردهای تجربه دوباره می رود چشم عالم را تیزتر می کند و او را دوباره به منابع اسلامی می فرستد تا ایده خود باگ های آن را بازبینی کند و دوباره آن را به محک تجربه می گذارد و حاصل این چرخه تولید علوم انسانی اسلامی خواهد بود؛ سخن قابل توجهی و وزینی است.

تقریباً مانع اصلی که این ایده با آن مواجه می شود این است که در موضوعات علوم انسانی عالمانی داشته باشیم که ذیل پارادایم اسلامی توانایی ایده پردازی داشته باشند.
این مانع را می توان اینطور برطرف کرد که می رویم و چنین عالمانی تربیت می کنیم، با وجود اینکه راه همین است منتها باید توجه کرد که این نکته به خاطر وجود یک عامل دیگری بسیار سخت حاصل می شود.
مشکل اصلی ما برای حرکت شتابان در مسیر تمدن اسلامی این است که یک تمدن رقیب وجود دارد که اولاً تمدن است، ثانیاً مستقر است و ثالثاً بسط و تفصیل عجیبی در همه ساحت های حیات بشری یافته است. این تمدن مسلط رقیب توانسته در برهه ای از زمان بیاید و جامعه ما را به لحاظ هویتی دچار تزلزل کند و جامعه ما را به شکل عجیبی غرب زده کند.
لذا اگر بخواهیم ذیل پارادایم اسلامی تولید علم انسانی اسلامی کنیم، تنها دغدغه دینی داشتن عالمان کافی نیست، بلکه باید یک هویتی در حوزه های علمیه شکل بگیرد که به شکل عمیق و ریشه ای قیام به یک حرکت تمدنی کند، یعنی علاوه بر دور بودن عمیق از غربزدگی، در سبک زندگی خود نیز یک کفری به طاغوت مدرنیته کاشته باشد.
واقعاً چیزی که کار را سخت می کند، این است که تمدن غرب با بسطی که پیدا کرده است، اجازه شکل گیری تجربه های خارج از پاردایم خودش را به دیگران نمی دهد، مخصوصاً در عرصه هایی مثل علوم انسانی که او فرصت کافی پیدا کرده تا در این زمینه تمام مشتق های ممکن را بگیرد و ما هم در یک انفعالی این میزان اجازه بسط و توسعه علوم انسانی ذاتاً مسموم غربی را در کشور فراهم کرده ایم.
اعلام انسداد نمی شود، و معلوم است که در یک داد و ستد و رفت و آمدی به سمت مسیر مطلوب حرکت خواهیم کرد، اما باید حواسمان به این باشد که در زمان حاکمیت تمدن غرب بر تمام شئون حیات انسان داریم کار میکنیم، و ساده انگارانه فکر نکنیم اجازه کار به این مهمی را به این راحتی به ما خواهد داد.
.