توحید از دیدگاه خط مشی اجتماعی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_11
#جلسه_125
1. با توجه رویکرد متن یعنی استخراج مباحث کلی جامعه اسلامی از توحید، به نظرم وقتی مولف صحبت از توحید در ولایت و افرادی که بیشترین انطباق با معیارهای الهی دارند می کند، صحبت از ولایت فقیه و هم چنین نظریه جمهوری اسلامی، یعنی ولایت فقیه و ولایت جمهور، خروج از بحث نیست.
2. پذیرش هر ولایتی غیر از ولایت الله، خواه در عرض این ولایت یا در طول آن، احتیاج به ادله قطعیه دارد. به هیچ عنوان تسامح در پذیرش هر ولایت دیگری جایز نیست.
3. به شدت باید مراقب تحمیل ذائقه فکری خودمان، بر دلیل و حجت باشیم. این که من ولایت فقیه و ولایت مردم را دوست دارم، نباید من را از بحث علمی حوزوی غافل کند.
4. باید مراقب رویکردهای غربی و مدرن بود. اگر بحث از کارایی مطرح می شود، باید این کارایی مطابق اسلام باشد و نه غرب. به نظرم بین کارایی ولایت مردم به عنوان ناظر بر حاکم اسلامی و کارایی ولایت مردم به عنوان رشد مردم و رسیدن به مقامات والا، تفاوت بسیار زیادی است. اولی نگاهی ابزاری به مردم است و دومی نگاهی اصالی. اگرچه اسلام نظارت مردم را رد نمی کند، اما بعید می دانم اولویت اولش در ولایت مردم، بحث نظارت مردم و نصیحت ائمه مومنین باشد.
5. برای حجیت ولایت فقیه و ولایت مردم باید سراغ کار فقهی به معنای مصطلحش رفت و تنها این راه زبان علمی حوزه است و حجیت دارد. اگر چه از سایر علوم هم می توان و باید استفاده کرد، اما حجیت فقط با کار فقهی اثبات می شود و حذف و عدول از این ضابطه و معیار خطایی فاحش است.
6. در مورد ولایت فقیه، بحث های فقهی زیادی صورت گرفته است و هنوز جای بحث هست. ولی در مورد ولایت مردم خیلی محتاج هستیم. (این نظریه یک نظریه ناشناخته در فضای علمی حوزوی و حتی فضای انقلابی است)
7. فرمایشات امیرالمومنین می تواند منابع بسیار خوبی برای شناخت جایگاه مردم باشد. شاید از خطبه شقشقشیه و این فراز بتوان استفاده هایی کرد (هم در ولایت فقیه و هم در ولایت مردم):

– لَولا حُضُورُ الحاضِرِ،

و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ،

و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ ،

لأَلقَيتُ حَبلَها على غاربِهِا

8. از این دست روایات برای جمع بین ولایت فقیه و ولایت مردم هم احتیاج داریم. الان فقط با دوگانه ضعیف مقبولیت و مشروعیت سر و ته قضیه را هم می آوریم. اما به نظر بحث های عمیق تری وجود دارد.

نسبت ولایت و جمهوریت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_4
#جلسه_125

🔹️ نسبت ولایت و جمهوریت

اینکه در نظام اسلامی، علاوه بر ولایت فقیه، جمهوریت و مردم هم اصالت دارند یا نه، محل کلام است
میتوان تقریرهای زیادی برای اصالت داشتن مردم ذکر کرد

1️⃣ یک دلیل این است که اساسا حکومت بدون رای و پذیرش مردم، مقدور نیست یعنی از باب شرایط عامه تکلیف که یکی از آنها قدرت است، جمهوریت موضوعیت می یابد.
نقدی که شاید به این بیان وارد باشد این است که اگر به هر طریق بتوان نظر مردم را با حکومت همراه کرد ولو با زور و جبر و تبلیغات، حکومت مشروع می شود
2️⃣ دلیل دیگر این است که همیشه در طول تاریخ ثابت شده است اطرافیان از ولایت و اسلام و استفاده میکنند و تنها راه جلوگیری از این سو استفاده، دخالت مردم در حکومت است
این بیان در حقیقت تقلیل اهمیت مردم است و اساسا از این بیان به اصالت مردم نمی رسیم.

3️⃣ اما شاید بتوان گفت که اساسا بنای خداوند در این دنیا این است که مردم با اختیار و فهم خود به سمت حقیقت گام بردارند. بنابراین اگر مردم خودشان آماده و حاضر در میدان نیستند، ولی خدا نمیتواند جور کم کاری انها را جبران کند و به تنهایی یک ملت را رشد دهد.
اساسا روح جریان حق، جذب و حرکت اگاهانه است برخلاف جریان باطل که به هر قیمتی حتی با تخدیر، مسحور کردن، غافل کردن و…، جامعه را اداره می کند.

🔸️بر همین اساس که حضرت امیر نیز بخاطر درخواست بسیاری از مردم، ابتدا خلافت را رد میکند اما بعد از اصرار و پایداری ظاهری آنها خلافت را می پذیرد چراکه با وجود جمهوریت، حجت بر امام تمام شده و او باید با کمک مردم، حکومتی اسلامی تشکیل دهد.
و همچنین حرکت امام حسین ع از مکه به کوفه نیز بر همین اساس است. چراکه بعد از فرستادم مسلم ع به کوفه و گواهی او به صدق مردم، ظاهرا حجت بر امام تمام شده و لذاست که به سمت کوفه رهسپار می شود.

آیا تقدس ولی الهی عامل بی مسئولیت شدن او در عمل نمی شود؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_28
#جلسه_125

💠 آیا #تقدس_ولی_الهی عامل #بی_مسئولیت شدن او در عمل نمی شود؟

🔺یکی از ایرادها به این نظریه که تنها حاکمی که از جانب خدا منصوب باشد می تواند ولایت و سرپرستی و زمامداری زندگی انسان را به دست بگیرد و الا غیر او باشد خلاف توحید است، و خود همین نصب الهی در کنار مسئولیت سنگینی که خداوند برای او جعل می کند باعث کنترل او می شود. یعنی مسئولیت اینقدر سنگین است که اجازه یک تکان خوردن اضافی هم به او نمی دهد.
🔺اما یکی از تجربه هایی که ما در این دوران که #ولایت_فقیه به عنوان حاکم الهی به نصب عام شکل گرفته است را پیدا کردیم این است که یک خطری این صحنه را تهدید می کند آن هم این است که با استفاده از فضایی تقدسی که در قسمت نصب الهی برای ولی فقیه درست می شود، عملا آن قسمت مسئولیت کم رنگ شود، یعنی به خاطرا ین تقدس کسی اجازه نقد به خود او که هیچ حتی به منصوبان از طرف او را نیز نداشته باشد.

💠 اما چاره چیست؟

🔺به نظر می رسد که درصدی از این قضیه واقعا ناگزیر است و چاره ای از آن نیست. یعنی از آنجا که واقعا این تقدس وجود دارد، برخی موقع هم ممکن است این تقدس باعث مشکلاتی از این جهت شود.
🔺این هم دو خاستگاه دارد که یکی صحیح و دیگری غلط است،
1️⃣ نباید ابهت ولی الهی شکسته شود
این یک نکته حقی است که این قدسیت واقعی که با بودن آن اساسا ولی امکان حرکت جامعه به سمت سعادت را خواهد داشت، نباید مخدوش شود.
اساسا نقد به ولی الهی اگر باعث شق عصای ولایت شود بزرگ ترین ظلم ها خواهد بود.
جمله زیر از رهبری در پاسخ به نقد به رهبری خیلی ویژه است:

خيلى خوب. ببينيد آقا جان! انتقاد معنايش چيست؟ انتقاد اگر معنايش عيب‏جويى است، اين نه چيز خوبى است، نه خيلى هنر زيادى مى‏خواهد، نه خيلى اطّلاعات مى‏خواهد؛ بلكه انسان با بى‏اطّلاعى، بهتر هم مى‏تواند انتقاد كند؛ كمااينكه الآن اين مطالبى كه شما گفتيد، خيلى‏هايش اصلًا درست نيست‏شما مى‏گوييد چرا به رهبرى انتقاد نمى‏كنند! اوّلًا كه عيب‏جويى از رهبرى مگر چه حُسنى دارد؟ رهبرى‏اى كه در نظام جمهورى اسلامى اشاره‏ى انگشتش بايد بتواند در يك لحظه‏ى خطرناك و حسّاس، مردم را به جان‏فشانى وادار كند، آيا اين مصلحت است كه يك نفر به ميل خودش بيايد بايستد و بدون حق و بدون موجب، نسبت به او بدگويى كند؟! آيا اين به نظر شما كار خيلى خوبى است؟! اين كار بد است؛ رواج نداشته باشد، بهتر است.
📚 بيانات / سال‏1377 / (04/ 12/ 1377) بيانات در جلسه‏ى پرسش و پاسخ با مديران مسئول و سردبيران نشريات دانشجويى

🔺 نکته مهم در این بیان این است که کارکرد مهم رهبری ایجاد بسیج عمومی است اگر اینطور انتقاد کردنی باب شود، که ابهت او از بین می رود و دیگر در مواقع ضروری نمی تواند با یک اشاره یا یک سخنرانی مردم را پای یک ضرورت حیاتی بسیج کند.

💠 اما چاره چیست؟

🔺این هم دو خاستگاه دارد که یکی صحیح و دیگری غلط است،
1️⃣ نباید ابهت ولی الهی شکسته شود
2️⃣ سوء استفاده منافقین از این فضای تقدسی

تقریبا همیشه در کنار یک فضای تقدسی (چه تقدس مثبت و چه منفی) یک سری انسان منافق رشد خواهند کرد که می خواهد پشت این فضای تقدسی کار خود را پیش ببرند و ظاهر خود را طوری می کنند که غلط انداز باشد.
جریان نفاق هم همیشه پیچیده رفتار می کند و برخورد با او خیلی سخت می شود و اساسا دین همیشه از زاویه این ها ضربه خورده است و الا وقتی دشمن خیلی صریح و خالص خود را نشان داده است مؤمنین به راحتی او را پس زده اند.
لذا واقعا یکی از چیزهایی که حتما اتفاق می افتد یک جریان نفاق در حاشیه تقدس ها هست، و به نظر نیشود کاری کرد. چون وقتی که یک تقدسی ایجاد شد مخصوصا اگر قدرتی هم ناشی از این تقدس شکل بگیرد و بشود با استفاده از این تقدس و خود را مقدس نمایان کردن به منافعی هم رسید، برخی ها در این جلد می روند تا به منافع خود برسند.
از طرفی هم برخورد با این ها خیلی سخت است، چون شما حتی اگر پیامبر خدا (ص) هم باشید که از باطن خبر داشته باشید مأمور با مراعات ظواهر هستید، یعنی اگر مراعات نکنید برای گسترش دعوت تان با مشکل مواجه می شوید؛ چون اولین انگی که می خورید این است که انقلاب فرزندان خود را خورد!
لذا به نظر این مشکلی باشد که سخت بشود حلش کرد! و الان هم جمهوری اسلامی واقعا گرفتار این منافقین است.
❇️ سخت گیری و برخورد خود ولی الهی راهکاری کنترل کننده
🔺به نظر می رسد که یکی راهکارهای حل این مسئله این است که ولی الهی در برخورد با نزدیکان و منصوبان خودش که خطایی آشکار و خیانتی از آن ها سر می زند اصلا مسامحه نکند و به سختی با آن ها برخورد کند که هزینه حضور منافقانه در اطراف او بالا برود. ولی به نظر باز هم لایه پیچیده ای از نفاق سعی می کند با مراعات همه این نکات به حیات خود در کنار تقدس ها ادامه دهد و واقعا نمی دانم آیا با ظهور امام عصر (عج) آیا این مشکل حل خواهد شد و یا اینکه حضرت نیز در آن حکومت عدل الهی به شهادت می رسند نیز نشان دهنده حل نشدن این مشکل تا آخر است.
.

اساسا پدیده‌‌ای به‌نام «ذائقه» فکری دیده نمی‌شود

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_19
#جلسه_125

منطق صوری و مادی خواندیم تا راه درست فکر کردن را بیاموزیم: صغری، کبری، نتیجه، حد وسط، مبادی أقیسه و برهان و مشهورات و یقینیات

چقدر ساده‌انگار و سهل‌گیر!
اساسا پدیده‌‌ای به‌نام «ذائقه» فکری دیده نمی‌شود
طعمی که به داده‌های معرفتی مزه می‌دهد، و حتی در گزینش آن‌ها اثر می‌گذارد چه رسد بر فرآیند تحلیل و نتیجه‌گیری
ذائقه نه‌تنها در مزه‌ی غذای طبخ‌شده مؤثر استف بلکه اساسا در انتخاب نوع مواد غذایی به‌کاررفته در غذا نیز اثر دارد.
مثلا در خانواده، همه بر سر سفره‌ی ذائقه‌ی غذایی مادر می‌نشینیم، هم طعم غذا و هم نوع غذا، هر دو به ذائقه‌ی او تکیه دارد.

#ذائقه_فکری

توحید از دیدگاه خط‌مشی اجتماعی

#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_14
#جلسه_125

دقت خیلی خوبی بود.

واقعا یک ساده انگاری و خامی عیانی در این منطق های مصطلح موج میزند
گویی بریده از یک انسان شناسی واقعی و عینی ، داده ها و گزاره ها را از مدار حیات انسانی بیرون کشیده اند و به این شیئ بیرون کشیده شده نظر کرده اند و قواعد آن را یافته اند
قواعد ،غلط نیست ولی در این مدل خیلی ناقص فهم و عرضه میشود.

بعد منطق خوان مبتدی و قانع شده دچار شگفتی میشود که خب پس اگر این قواعد این قدر روشن است اساسا اختلافات برای چیست و چرا این صغری و کبری ها نمیتواند ما را به تفاهم برساند

غافل از اینکه تفاهم و مفاهمه و تصدیق از ابشخورهای فراوانی آب میخورد که در دل این دانش حتی نیش قلمی هم از آن ها یاد نشده است.

در کنار #ذائقه_معرفتی به نظرم میتوان از یک #مغناطیس_معرفتی یاد کرد که در انسان پدید می اید و معرفت هایی را که ملازم آن معرفت های پایه در انسان هستند را جذب و معرفت های مغایر را دور میکند

لذا یک جمله موید را انسان از لا به لای انباری از کلمات میبیند و بیرون میکشد اما یک انبار کلمه مغایر از جلوی چشم آدم سر میخورد و جدی گرفته نمیشود.

طعم شناسی معرفت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_22
#جلسه_125

1️⃣بخش اول
#طعم_شناسی_معرفت

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ‏ قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ؟ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ؛ عَمَّنْ‏ يَأْخُذُهُ‏؟

کوتاه و نابسنده در باب طعم شناسی معرفت

حضرت امام باقر علیه السلام در این حدیث مطالب عظیمی را متذکر شده اند که نه تنها برای هر طالب علمی بلکه برای هر انسانی توجه بدان ضروری می باشد:
اولین مطلب آنست که طعام اصلی انسان، علم و معرفت است.
حضرت امام ره می فرمایند:
پيش اصحاب معرفت و ارباب قلوب واضح است كه چنانچه ابدان را غذائى است جسمانى كه بدان تغذّى كنند و بايد آن غذا مناسب حال و موافق نشئه آنها باشد تا بدان تربيت جسمانى و نموّ نباتى دست دهد، همين طور قلوب و ارواح را غذائى است كه هر يك به فراخور حال و مناسب نشئه آنها بايد باشد كه بدان تربيت شوند و تغذّى نمايند.
دومین مطلب آنست که هر طعامی، طعمی دارد و برای مزاجی مطلوب و برای مزاجی دیگر نامطلوب است، فلذا اینجا طعم شناسی معارف و مزاج شناسی افراد اهمیت پیدا می کند. معرفتی برای یک زندگی موحدانه سازنده است که طعم توحیدی داشته باشد و با مزاج علمی و معرفتی فرد ملائم باشد.
حضرت امام ره می فرمایند:
چنانچه اطبّا را عقيده آن است كه اگر غذا را از روى سرور و بهجت ميل كنند زودتر هضم شود، همين طور طبّ روحانى اقتضا مى‏كند كه اگر انسان غذاهاى روحانى را از روى بهجت و اشتياق تناول كند و از كسالت و تكلّف احتراز كند، آثار آن در قلب زودتر واقع شود و باطن قلب با آن زودتر تصفيه شود.

سومین مطلب آنست که علاوه بر طعم شناسی معارف اینکه هر علم و معرفتی از چه امر یا شخصی اخذ می شود نیز بسیار اهمیت دارد. به عبارت دیگر شناخت مأخذ اتخاذ علم بسیار حائز اهمیت است و هر انسانی بایستی با دقت به این مأخذ نظر بیندازد.
در تحلیل ذیل سعی شده است که مآخذی که در دستگاه معرفتی هر انسانی مؤثر است جلو چشم آورده شود:

دستگاه معرفتی انسان را در یک تحلیل می توان متاثر از 4 لایه و امر دانست:
1. عوامل ذائقه ساز: هر انسانی یک ذائقه معرفتی دارد. این ذائقه معرفتی متاثر از مفاد و محتوای معرفتی(متن) و معلمان معرفتی(استاد یا هم بحث) وی می باشد. این مفاد و محتوای معرفتی می تواند مسموم باشد(محتوای علوم انسانی ذاتا مسموم می باشد ). همچنین این مفاد و محتوا می تواند تعالی همت و عزم انسانی را رقم بزند و یا بالعکس او را دچار تنگ نظری و کوته فکری کند. در یک توضیح ساده تر ذائقه معرفتی یک فیلسوف با ذائقه معرفتی یک فقیه با ذائقه معرفتی یک عارف کاملا متفاوت می باشد. اما در این میان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که امام ره معجونی از این ذائقه ها را در دستگاه معرفتی خود سامان داد و این از عوامل برتری مکتب فکری امام خمینی ره می باشد. علاوه بر این مسئله بایستی توجه داشت که قرآن به عنوان نماینده علم الله بایستی رقم زننده ذائقه اصلی معرفتی یک موحد باشد و دیگر محتواها بایستی نقش مبین و بسط دهنده همین ذائقه اصیل و اساسی عمل کنند.
2. گفتمان معرفتی – ارزشی: دستگاه معرفتی انسانی فقط متاثر از محتواها و معلمان ذائقه ساز نیست. بلکه مجموعه باورها و ارزش های حاکم در یک جامعه انسانی در سمت و سو دادن دستگاه معرفتی انسانها بسیار مؤثر هستند؛ گاهی اوقات یک باور مسیطر و محیط بر دیگر باورها در معیت مجموعه ای از ارزش ها گفتمانی را سازنده است که سمت و سویی اساسی به ذائقه های معرفتی متفاوت می دهد. مضافا بر اینکه یک گفتمان معرفتی برتر معمولا با خرق ادبیات مرسوم یک ادبیات جدید خلق کرده و مناسبات مرسوم را دچار تغییر و تحولات عمده می سازد؛ کما اینکه انقلاب اسلامی پیش ازآنکه یک حرکت سیاسی باشد یک گفتمان معرفتی بود که با خلق ادبیات منحصر به فرد خود روحی تازه در جان مستضعفان عالم دمید.
3. اکوسیستم معرفتی – ارزشی: فارغ از اینکه مجموعه باورها و ارزش ها که اموری نرم و از جنس فرهنگ محسوب می شود. جنبه سخت مجموعه های علمی و معرفتی ما و بلکه مجموعه های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی ما رقم زننده یک اکوسیستم معرفتی – ارزشی هستند که تاثیراتشان بر دستگاه معرفتی انسانها نقش بسزایی دارد.
4. عصر معرفتی: اگر به استشهاد سوره عصر، هر عصری ایمان و عمل صالح متناسب با خویش را طلب می کند پس باید اذعان کنیم عصر جدید که با ظهور انقلاب اسلامی آغاز شده است، شروع یک عصر معرفتی متفاوتی ست. عصری که بشریت از لایه علوم ظاهر و مادیگرا عبور کرده و به سمت علوم معنوی و انسان ساز بال می گشاید.

مهندسی و معماری دستگاه معرفتی تکلیفی است که متوجه هر انسانی می باشد. یک دستگاه معرفتی متشتت نمی تواند به زندگی انسان سمت و سوی موحدانه بدهد بلکه مدام ارباب متفرقی برای او رقم می زند و او را از حرکت به سوی رب الارباب باز می دارد.
انتهای یادداشت را نیز با کلامی بسیار عمیق و راهبردی از امام حسن مجتبی علیه السلام به پایان می برم:
از امام مجتبی عليه السلام نقل شده که فرمودند:
عَجَبٌ لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فِي مَأْكُولِهِ‏ كَيْفَ لَا يَتَفَكَّرُ فِي مَعْقُولِهِ‏ فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ مَا يُؤْذِيهِ وَ يُودِعُ صَدْرَهُ مَا يُرْدِيه
شگفتا از كسى كه در آنچه ميخورد فكر نموده و مي انديشد (كه آيا اين خوراك براى او سود دارد يا زيان) چگونه در آنچه بايد بفهمد و بداند نمي انديشد (كه آيا اين علم موجب سعادت و نيكبختى او مى‏ شود يا بدبختش مي گرداند)؟! پس شكمش را از آنچه به آن اذيّت و آزار مي رساند باز داشته و دور مي گرداند، و سينه‏ اش را مي سپارد به آنچه آن را هلاك و تباه مي سازد.
.

ذائقه فکری پدیده ای غیر از شاکله فکری و نظام اندیشه هر فرد می باشد.

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#ذائقه_فکری
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_8
#جلسه_125

 

○ در فضای اندیشه و فکر ، پدیده به نام ذائقه فکری حضور دارد ، ذائقه فکری پدیده ای غیر از شاکله فکری و نظام اندیشه هر فرد می باشد.
○ شاید بتوان همان طور که فرهنگ را ظهور نرم افزاری یک مکتب می دانیم و تمدن را ظهور سخت افزاری آن مکتب ، در این جا هم نظام و شاکله اندیشه ای و فکری هر فرد را ظهور سخت افزاری آن اندیشه بدانیم و ذائقه فکری آن شخص را ظهور نرم افزاری آن اندیشه بدانیم .
○ چرا که همان طور که در شکل گیری یک فرهنگ عواطف و احساسات و مسائل روان شناختی تاثیر بیشتری در نسبت با شکل گیری تمدن دارد ، در ذائقه فکری نیز با همین پدیده رو به رو هستیم.
○ شاید این یک تشبیه خوبی برای انتقال پدیده ای به نام ذائقه فکری باشد .
○ ذائقه فکری هر فرد در عین اینکه در فضای اندیشه ای و فکری تنفس می کند و برگرفته از اندیشه هاست ، اما به شدت تحت تاثیر عواطف و مسائل روانی و محیطی است که در آن تنفس کرده است .
○ در تصمیم گیری های سریع معمولا این ذائقه فکری هست که حکمرانی می کند .
○ ذائقه فکری مانند یک شیب ملایمی می باشد که در هنگام اندیشه و محاسبه ، ذهن را به آن سو جهت دهی می کند.
○ در مسئله فرهنگ سازی در یک جامعه شاید مهم ترین و اولین مسئله ای که باید به آن توجه کرد ، تغییر ذائقه ی جامعه است .
○ تا زمانی که ذائقه فکری جامعه تو در پارادایم فکری تو نباشد ، کنش های تو تاثیری بر تصمیم گیری ها و محاسبه های جامعه نخواهد داشت . لذا شاید بتوان گفت ، فرهنگ یک جامعه ، همان ذائقه فکری جامعه است .

 

 

این یادداشت رو قبلاً در باب ذائقه و شاکله نوشته بودم
شاید تشبیه رو دقیق کند

تمدن نوین اسلامی راه حل پایان دادن به ولایت شیطان

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_25
#جلسه_124

💠 #تمدن_نوین_اسلامی راه حل پایان دادن به #ولایت_شیطان

🔹بحثی امروز صبح برادر سید مصطفی مدرس مطرح فرمودند که ولایت را مقداری عام ببینیم که تمدن غرب در فضاهای مختلف تمدن دارد این سرپرستی و زمامداری زندگی انسان ها را رقم می زند.
بنده در جلسه می خواستم ناظر به بحث ایشان بحث زیر را عرض کنم که وقت نشد!

🌐 به نظر می رسد که اگر ولایت را به معنای سرپرستی و زمامداری زندگی انسان ها بگیریم، این سخن کاملا درست است که کسی که تمدن غالب دست او باشد در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی انسان هیمنه و تسلط خواهد داشت و به لحاظ فرهنگی غالب خواهد بود و لذا ولایت در آن عرصه به عهده او خواهد بود.
🔺 لذا الان که تمدن غرب تمدن غالب است در ابعاد مختلف تمدنی زمامداری زندگی بشریت در دست او ست، و این یعنی در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی بشر الان دچار ولایت شیطان شده است.
🔺 راه حل در این فضا همین آرمانی است که رهبری دارند مطرح می کنند یعنی یک #تمدنی_دیگر یعنی حرکت به سمت #تمدن_نوین_اسلامی این الان بزرگ ترین مجاهده و بزرگ ترین جهاد برای پیشبرد ولایت الله در زمین است، لذا امروز بزرگ ترین جهاد جهاد در مسیر تمدن سازی است.
🔺 در واقع تمدن سازی اسلامی راه حل ولایت الهی برای مقابله با ولایت شیطانی است که تمدن غرب بر سر تا سر جهان سیطره انداخته است.
🔺 یک نکته دیگر در اینجا این است که 42 سال برای یک کار تمدنی اصلا رقم و عددی نیست، مخصوصا در حالتی که تمدن رقیب شما این میزان تسلط و هیمنه و علو و استعلاء پیدا کرده است؛ مبارزان این نبرد تمدن نباید به این زودی خسته شوند حالا حالا کار داریم، اگر می خواهی افقی دیگر، زندگی ای دیگر به روی بشر بگشایی باید چند نسل کار پر تلاش کرد. و خوشبختانه در ناصیه ملت عظیم ایران این تلاش دیده می شود. بحمد الله.

تناسب حق و مسئولیت تنها راه نجات از استبداد

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_26
#جلسه_124

💠#تناسب_حق_و_مسئولیت تنها راه نجات از استبداد

🔺عدالت علاوه بر اینکه دادن حق به ذی حق است، باید مسئولیت متناسب با آن حق را نیز در دل خود داشته باشد و الا به طغیان کشیده می شود.
🔺اگر کسی به آن اندازه که حقوقی به او داده می شود، مسئولیتی برایش در نظر گرفته نشود این باعث فساد خود او و باعث ظلم او به دیگران می شود.
🔺باید بین حق و مسئولیت یک تناسبی برقرار باشد، به همان میزان که به طرف حقوقی می دهی باید متناسب با آن مسئولیت هایی نیز به عهده او باشد تا امکان سوء استفاده از آن حقوق را از او بگیری. اساسا ویژه خواری و ویژه پنداری (#ژن_خوب) ناشی از همین است که کسانی از حقوقی برخوردار هستند ولی متناسب با آن ها مسئولیت پذیر نیستند.
لذا حاکم جامعه که از یک حقوق گسترده ای بهره مند خواهد شد و بخش وسیعی از امکانات یک سرزمین در ید قدرت او قرار خواهد گرفت، اگر به همین میزان مسئولیت برای او تعریف نشود به راحتی به فساد و ظلم کشیده خواهد شد.
🔺به هیچ بهانه ای نباید انسان ها بتوانند از حق بدون مسئولیت بهره مند باشند؛ حتی به بهانه آزادی! تو ابتدا انسان هستی و سپس آزاد، لذا نمی توانی انسان بمانی و از حقوق انسانی بهره ببری (خود را برتر از سایر موجودات بدانی و شروع به تصرف در همه چیز و همه کس بکنی) اما هیچ مسئولیتی در مقابل هیچ چیز و هیچ کس نپذیری.

🔺این تنها خدا ست که بر همه موجودات حق پیدا می کند و موجودات همه در برابر او دارای مسئولیت هستند، ولی هیچ موجودی بر او حقی ندارد!

امکان وجود عامل مسئولیت برای خلق و وجوب وجود عامل مسئولیت نداشتن خدا

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_27
#جلسه_124

💠#امکان_وجود عامل مسئولیت برای خلق و #وجوب_وجود عامل مسئولیت نداشتن خدا

🔺عدل به دو معنا است
1. رعایت استحقاق
2. رعایت تساوی
🔺در رابطه موجودات با خداوند کسی استحقاقی ندارد که بخواهد به خاطر استحقاق خودش حقی بر خدا پیدا کند، اما عدل به معنای رعایت تساوی می تواند در مور خدا مطرح شود. اگر بخواهیم به عدل بگیریم که نباید هیچ اختلافی باشد در حالی که می بینیم که اختلافاتی وجود دارد. شهید مطهری در پاسخ به این سؤال می گوید:

❇️ «مفهوم حق و استحقاق درباره اشياء نسبت به خداوند عبارت است از نياز و امكان وجود يا كمال وجود. هر موجودى كه امكان وجود يا امكان نوعى از كمال وجود داشته باشد، خداوند متعال به حكم آنكه تامّ الفاعليّة و واجب الفيّاضيّة است، افاضه وجود يا كمال وجود مى‏ نمايد. عدل خداوند عبارت است از فيض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتى كه امكان هستى يا كمال در هستى دارند بدون هيچ‏گونه امساك يا تبعيض.»
🏷 مجموعه آثار شهيد مطهري (عدل الهى)، ج‏1، ص: 84

🔺اگر انسان به دلیل نیاز وجودی به او چیزی داده می شود، این یک تفضلی بر او است و این تفضل برای او مسئولیت می آفریند.
اساسا وقتی چیزی از جایی گرفته شده باشد در مقابل آن مسئول هستیم!

🔺اگر این فقر وجود را به معنای دقیق کلمه که در فلسفه صدرا هست ملاحظه کنیم، طوری می شود که انگار تو همه اش نعمت و تفضل هستی پس اصلا از حق حرف نزن، تو چه هستی که حالا می خواهی بگویی حقوقی دارم! تو کلا مسئولیت هستی. این یک نگاهی است که حق بینی را ریشه اش را می سوزاند و صرفا انسان را مسئولیت بین می کند.

وضع طبيعي بشر را چه مي‌دانيم؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_18
#جلسه_124

هابز، وضع طبيعي بشر (يعني زماني كه نه هنوز جامعه‌اي تشكيل شده، نه قوانيني وضع شده، و نه الزام سياسي حاكم شده) را خودخواهي و سودجوديي و شرارت مي‌دانست و بر همين اساس، در پي جانمايي يك قدرت قاهر مركزي (ظاهرا استيت) بود كه با سلب بخشي از حقوق طبيعي آحاد بشر، نظم و امنيت را بر جامعه حاكم گرداند: لِوْياتان!

حالا، ما كه به ذات انسان خوش‌بين هستيم، فطرت! وضع طبيعي بشر را چه مي‌دانيم؟ اگر بشر را آزاد و مستقل بگذاريم، بي هيچ الزامي از سوي قانون و قوه‌ي قاهريت مركزي، چه خواهد شد؟ اساسا پيامبران آمدند تا با قانون و شريعت و الزام سياسي و بيروني بشر را به راه توحيد و سعادت هدايت كنند؟

توحید از دیدگاه انسان‌شناختی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_7
#جلسه_124

در آداب الصلاة حضرت امام آمده است که: «اهل معرفت ولىّ امر را مالك جميع ممالك وجود و مدارج غيب و شهود دانند و تصرّف كسى را در آن بى‏اذن امام روا ندارند(۱)» و اینگونه به نظر می رسد که حضرت امام مبحث ولایت را شدیدا به بحث «تصرف» گره زده اند.
از این روست که در کنار ولایت همیشه بحث از حق و ناحق مطرح می گردد یعنی آن تصرفی که جایز و واقعی باشد حق است و در غیرصورت ناحق و ناشایسته و «مستلزم ستم و طغیان» خواهد بود.
مولف روح توحید بیان می دارد که در بحث «ولایت بر انسان (با توجه به توضیحی که در باب تصرفات داده شد) تنها آن مرجعی که فراتر از انسان است می تواند شأن ولایت و تصرفاتِ بر او را بر دوش کشد و این قدرت فراتر در ایدئولوژی مذهب، الله است»؛ در ایدئولوژی مذهب در مقابل الله، ابلیس قرارگرفته است یعنی همان ولایتی که تصرفاتش جایز نیست و عملا ناحق و مستلزم ستم و طغیان است، در ادامه‌ی متن ذکر شده در آداب الصلاة، امده است که: «ابليس لعين عدوّ اللّه است و تصرّفات او و هر تصرّف ابليسى در عالم طبيعت جائرانه و غاصبانه است، پس، سالك إلى اللّه اگر خود را از تحت تصرّفات آن پليد بيرون كرد، تصرّفش رحمانى گردد و مكان و ملبس و مطعم و منكح او مباح و پاكيزه شود. و به هر اندازه كه در تحت تصرّف ابليس واقع شود، از حلّيّت بيفتد و شرك شيطان در آن دست يابد: پس اگر اعضاء ظاهره انسان در تصرّف ابليس واقع شد، اعضاء ابليسيّه شود و غاصب مملكت حق شود».
با توجه به مطالب فوق الذکر می توان دریافت که آن تصرفاتی که بر دایره انسانیت سایه می گستراند وچتر احاطه را بر شئون انسانی پهن می کند یا تصرفی منتسب به ابلیس و یا تصرفی منتسب به الله است. اما با توجه به اینکه « اهل معرفت ولىّ امر را مالك جميع ممالك وجود و مدارج غيب و شهود دانند» نهایتا می توان دریافت که چرا تصرف مستقل از ولی امر مستلزم ستم و طغیان خواهد بود و منجر به غصب خواهد شد زیرا که این نوع تصرف تصرفی بدون شأن مالکیت که از اهم شئون حکومت و ولایت بر انسان است، خواهد بود.
در رتبه ای بالاتر از بحث، حضرت امام می فرمایند: «در احاديث شريفه وارد است كه جميع ارض از امام است(۲) و غير شيعيان غاصب آن هستند.» شاید این مطلب بتواند روشن کند که چرا مولف روح توحید می گوید که قدرت فراتر در ایدئولوژی «مذهب»[شیعه] الله است. به عبارتی دیگر مولف روح توحید با تبیین گذشته اش سعی بر این دارد که مخاطب را در این دو قطبی تصرفات به این نتیجه برساند که غیرشیعه ای که مستقل از دایره ولی امر، متصرَّف حکومت هاست، غاصب مملکت حق، و مغصوب دستگاه ابلیسیه خواهد بود.

(۱): آداب الصلاة، متن، ص: 107
(۲): اصول كافى، ج 2، ص 266، «كتاب الحجّة»، روايات «باب انّ الارض كلّها للامام».

نظم ژئوپلیتیک غرب آسیا و قرارداد سایکس پیکو

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_21
#جلسه_124

#نظم_ژئوپلیتیک غرب آسیا و قرارداد #سایکس_پیکو

خوب و دقیق به خطوط کشیده شده نگاه کنید؟

چرا عرب ها باید به چندین کشور کوچک و بزرگ تقسیم شوند؟ چرا اینقدر خطوط صاف؟!
چرا کردها بین سه کشور پراکنده اند؟!
و چراهای بسیاری که وقتی می نگریم همه اش جز هیزم آتش افروزی و اختلاف افکنی در بین مردم چیز دیگری نیست…

اگر کلمه توحید، توحید کلمه را ندا میدهد و دعوت می کند پس این چه آرایش ژئوپلیتیکی است؟!

نافذان بصیرت در نگاه اول می فهمند که این اختلاف و افتراق حتما و حقا و بتا توسط ولایت طاغوت ساخته و پرداخته شده است…

1️⃣ بخش اول:

روابط نزدیک نازیهای آلمان با صهیونیستها برای اشغال فلسطین

اشغالگری، توسعه‌طلبی و سبعیتی كه امروز اسرائیل از خود نشان می‌دهد، از ابتدا برای اهل بصیرت و دلسوزان جوامع اسلامی قابل پیش‌بینی بود.
از ابتدای شكل‌گیری اسرائیل، این رژیم غاصب و دروغین، همواره به حقوق مسلّم فلسطینیان تجاوز كرده و بعضی از حكومتهای غربی – بخصوص امریكا – آن را توجیه و حمایت كرده‌اند و مجامع بین‌المللی هم با توجیه اقدامات این رژیم، سعی كرده‌اند به هویّت آن و تجاوزاتش مشروعیت بخشند.
سرزمین فلسطین و قدس شریف، همواره مورد طمعِ بعضی از قدرتهای غربی بوده است و تحمیل جنگهای طولانی صلیبی‌ها علیه مسلمانان، نشان بارز اطماع آنها نسبت به این سرزمین مقدّس است. بعضی از فرماندهان ارتش متّفقین، پس از شكست عثمانی و ورود به بیت‌المقدّس گفتند: «امروز جنگهای صلیبی به پایان رسید.»!
اشغال این سرزمین براساس یك طرح چندجانبه، پیچیده و با هدف جلوگیری از اتّحاد و پیوستگی مسلمانان و پیشگیری از تأسیس مجدّد حكومتهای قدرتمند مسلمان بود. دلایلی در دست است كه نشان می‌دهد صهیونیستها با نازیهای آلمان روابط نزدیك داشتند و ارائه آمارهای اغراق‌آمیز از كشتار یهودیان، خود وسیله‌ای برای جلب ترحّم افكار عمومی و زمینه‌سازی برای اشغال فلسطین و توجیه جنایات صهیونیستها بوده است. حتّی دلایلی در دست است كه عدّه‌ای از اراذل و اوباشِ غیریهودیِ شرق اروپا را به نام یهودی به فلسطین كوچانیدند تا با پوشش حمایت از بازماندگان قربانیان نژادپرستی، یك حكومت معاند اسلام را در قلب جهان اسلام نصب كنند و پس از سیزده قرن، یك گسستگی بین مشرق و مغرب اسلامی ایجاد نمایند. در آغاز، مسلمانان غافلگیر شدند؛ چون از كُنه طرح صهیونیستها و حامیان غربی آنها مطّلع نبودند. عثمانی شكست خورد؛ قرارداد «#سایكس_پیكو» به طور محرمانه برای تقسیم كشورهای اسلامیِ خاورمیانه بین فاتحین جنگ منعقد شد؛ جامعه ملل قیمومیت فلسطین را به عهده انگلیسیها گذاشت؛ آنها هم به صهیونیستها وعده مساعدت دادند و با مجموعه‌ای از طرحهای حساب شده، یهودیان را به فلسطین آوردند و مسلمانان را از خانه و كاشانه خویش آواره كردند.
در این مصاف طولانی كه یك طرف غرب و صهیونیسم بود و طرف دیگر دولتهای عربِ تازه تأسیس شده، دشمنان اسلام برای مقابله، از ابزارهای گوناگون و پیچیده‌ای استفاده كردند كه از جمله آنها رسانه‌های تبلیغاتی و مجامع بین‌المللی بود. آنها از یك سو مسلمانان را به صبر، خویشتنداری، گفتگوهای صلح و سازش دعوت می‌كردند و از سوی دیگر اسرائیل را مسلّح می‌نمودند. اهداف راهبردی آنها از تعامل نابرابر و تبعیض‌آمیز بین كشورهای مسلمان و اسرائیل این بود كه همواره برتری نظامی اسرائیل را بر كشورهای اسلامی حفظ كنند و در مجامع بین‌المللی از آن رژیم حمایت كنند و با به كار گرفتن رسانه‌های تحت نفوذ خود، جنایات اسرائیل را توجیه نمایند و در بین مسلمانان تبلیغ كنند كه فكر پیروزی بر اسرائیل، خیال خامی بیش نیست.
رژیم اسرائیل از زمانی كه رسماً توسط سازمان ملل تأیید شد – یعنی بیش از نیم قرن قبل – تا سال گذشته یكّه‌تازی می‌كرد و هیچ چیز و هیچ كس جلودارش نبود؛ ولی مقاومت اسلامی لبنان كه مركّب از چند هزار جوان مسلّح به سلاح ایمان است، خواب این رژیم و حامیانش را پریشان كرد. این جوانان عزیز بدون دادن هیچ‌گونه امتیازی به اسرائیل، آن رژیم غاصب را با خواری از جنوب لبنان بیرون كردند.۱۳۸۰/۰۲/۰۴
بیانات در مراسم گشایش کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه فلسطین‌
تشکیل رژیم صهیونیستی, تاریخ اشغال فلسطین, ارتباط صهیونیستها با نازیهای آلمان, قرارداد سایکس – پیکو, تاریخ آسیا و آفریقا
روایت تاریخی

http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=4788
.

2️⃣ بخش دوم:

قرارداد استعماری سایکس- پیکو
۱۶ مه ۱۹۱۷ قرارداد سری سایکس-‌پیکو میان انگلستان و فرانسه در مورد تقسیم بخش‌هایی از سرزمین‌های حکومت عثمانی بعد از جنگ جهانی اول میان این دو کشور منعقد شد.

• براساس توافق‌نامه سایکس – پیکو منطقه شام به سه منطقه (الف) «الزرقاء» که همان «عراق» است و تابع حاکمیت انگلیس و منطقه (ب) «الحمراء» که همان «سوریه» است و تابع حاکمیت فرانسه و منطقه (ج) «السمراء» یا همان «فلسطین» که تابع حاکمیتی بین‌المللی است تقسیم شد و این مقدمه و زمینه‌ساز اشغال فلسطین توسط صهیونیست‌ها بود.

• ماده یک:

• فرانسه و انگلیس اعلام آمادگی می‌کنند که هر کشور عربی مستقل یا ائتلاف عربی را که تحت حاکمیت یک رئیس عربی در دو منطقه (الف) یعنی داخل عراق و (ب) یعنی داخل سوریه باشد، حمایت کرده و آن را به رسمیت می‌شناسند.

• بر این اساس دو کشور اعلام می‌کنند که منطقه الف از آن انگلیس و منطقه ب از آن فرانسه خواهد بود و بر این اساس انگلیس و فرانسه دارای اولویت در اجرای طرح‌ها و دادن وام‌ و قرض به این کشورها بوده و فرانسه در منطقه الف و انگلیس در منطقه ب حق تقدم را در ارائه مشاوران و کارمندان خارجی به درخواست دولت‌های عربی یا ائتلافی از دولت‌های عربی حاکم بر این کشورها دارا می‌باشند.

• ماده دو:

• به فرانسه در منطقه الحمراء، بخش ساحلی سوریه و انگلیس در منطقه الزرقاء، بخش ساحلی از بغداد گرفته تا خلیج‌فارس اجازه تاسیس هر نوع حکومتی که صلاح بدانند بصورت مستقیم یا غیرمستقیم یا به‌صورت توافقی داده می‌شود.

• ماده سه:

• دولتی بین‌المللی در منطقه السمراء (فلسطین) تشکیل می‌شود که شکل و ماهیت این حکومت پس از مشورت با روسیه و توافق با مابقی متحدان و نمایندگان شریف در مکه مشخص خواهد شد.

• ماده چهار:

• براساس این توافق‌نامه انگلیس بر مناطق ذیل دست می‌یافت:

• ۱- بندر حیفا و عکا

• ۲- مقداری از آب رود دجله و فرات به منطقه الف و مقداری به منطقه ب خواهد ریخت و دولت انگلیس متعهد می‌شود که برای چشم‌پوشی از قبرس با دولت دیگری وارد مذاکره نشود، مگر پس از جلب موافقت فرانسه.

• ماده پنج:

• «اسکندرونه» بندری آزاد برای تجارت انگلیس بوده و اجازه انجام معاملات و داد و ستدهای دیگر در این بندر وجود نداشته و اجازه رد تسهیلات دریانوردی و ورود کالاهای انگلیسی به این بندر وجود ندارد و آزادی نقل‌وانتقال کالاهای انگلیسی از طریق اسکندرونه و خط آهن موجود در منطقه الزرقاء به داخل منطقه الحمراء یا دو منطقه الف و ب و خروج از آن داده می‌شود و اجازه انجام هیچ‌گونه معامله‌ای چه به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر هیچ یک از خطوط آهن منطقه یا بندری از بنادر آن وجود ندارد.

• در مقابل حیفا بندری آزاد برای تجارت فرانسه و مستعمرات و کشورهای تحت‌الحمایه آن است و تمام تسهیلات بندری و نقل‌وانتقال کالاهای فرانسوی در این بندر در اختیار فرانسه خواهد بود و نقل‌وانتقال کالاها از راه حیفا و خط آهن انگلیسی منطقه السمراء مجاز است، حال چه این کالاها از منطقه الزرقاء یا الحمراء یا منطقه الف یا ب صادر یا به آن وارد شده باشند و کشتی‌های فرانسوی مجاز هستند در تمام این بنادر رفت و آمد داشته یا کالاهای خود را بارگیری و تخلیه کنند.

• ماده شش:

• خط آهن بغداد در منطقه الف تا موصل در جنوب و در منطقه ب تا سامرا در شمال کشیده نخواهد شد، مگر اینکه پیش از آن خط آهنی که بغداد را به حلب در دشت فرات وصل کند، کشیده شود و این خط آهن با کمک دو کشور انگلیس و فرانسه کشیده خواهد شد.

• ماده هفت:

• انگلیس اجازه دارد، خط آهنی را ایجاد و اداره کند که حیفا را به منطقه ب متصل می‌کند و تنها مالک و صاحب آن است و توسط این خط آهن اجازه نقل‌وانتقال دائمی سربازان و نیروهای نظامی خود به هر منطقه را دارد.

• دو کشور انگلیس و فرانسه باید بدانند که این خط آهن باید ارتباط حیفا با بغداد را فراهم کند و اگر در این میان امکان احداث چنین خط آهنی به دلایل فنی و مادی در منطقه السمراء برای انگلیس وجود ندارد، دولت فرانسه آماده است از راه‌های در اختیار خود برای استفاده انگلیس جهت دستیابی به منطقه ب را بدهد.

• ماده هشت:

• توافق‌های صورت گرفته برسر گمرکات ترکیه تا بیست سال در تمام مناطق الزرقاء و الحمراء و دو منطقه الف و ب قابل اجراست و هزینه گمرکات افزوده نخواهد شد و جز با توافق دو کشور گمرک یا منطقه‌ای تجاری در مناطق فوق‌الذکر تاسیس نخواهد شد.

3️⃣ بخش سوم:

ماده نه – از جمله موارد مورد توافق این‌که دولت فرانسه هیچ مذاکره یا گفتگویی در هیچ زمان و مکانی برای چشم پوشی از حق و حقوقش در منطقه الرزقاء با هیچ طرفی مگر کشور یا ائتلافی عربی انجام ندهد، مگر آن‌که در این‌باره پیش از این توافقاتی با انگلیس درباره آن حاصل شده باشد و این موضوع درباره منطقه الحمراء نیز منطبق است که تحت حاکمیت انگلیس قرار دارد.

ماده ده – دو کشور انگلیس و فرانسه به عنوان حامی کشورهای عربی به توافق می‌رسند که به کشور سومی اجازه تملک هیچ گوشه‌ای از جهان عرب یا ایجاد پایگاه دریایی در الجزایر بر سواحل دریای مدیترانه را ندهند.
ماده یازده – مذاکرات و گفت‌وگوها به نام دو کشور فرانسه و انگلیس با اعراب و به شیوه سابق برای تعیین مرزهای کشورهای عربی ادامه می‌یابد.

ماده دوازده – به غیر از موارد آمده در بالا دو کشور انگلیس و فرانسه بر انتقال هرگونه سلاح به کشورهای عربی نظارت خواهند داشت.

معاهده سایکس – پیکو بخشی اجرایی معاهده پترزبورگ است که میان انگلیس و فرانسه و روسیه تزار در مارس ۱۹۱۶ منعقد شد و بر اساس آن املاک امپراتوری عثمانی تقسیم شد و مهمترین بندهای این معاهده عبارتند از:

۱- به روسیه استان‌های شمالی و شرقی عثمانی داده می‌شود.

۲- به انگلیس و فرانسه استان‌های عربی امپراتوری عثمانی داده می‌شود (موضوع معاهده حسین – مک‌ماهون).

۳- بین المللی کردن اماکن مقدس فلسطین و تامین آزادی زیارت از این مناطق و تسهیل رفت و آمد و تردد زائران به این مناطق.

امضا کنندگان: انگلیس و فرانسه و اتحاد شوروی سابق

قرارداد سایکس پیکو همچنان که از نام کتاب دیوید فرامکین پیداست بیش از آنکه حامل یک نظم که ثبات و اتحاد رو همانند قرارداد وستفالی به ارمغان بیاورد حامل بی نظمی بوده و هست.

ما اکنون بعد از گذشت بیش از صد سال از این قرارداد آثار مخرب این قرارداد را می بینیم این قرارداد نظمی را که برای غرب آسیا می پسندید بی نظمی بود.

یکی از آثار این قرارداد دول بی ملت و ملل بی دولت هست. ما در تاریخ این منطقه با افغانی ها با عراقی با ترکی ها با بحرینی ها با پاکستانی ها شریک هستیم اما متاسفانه به واسطه غیریت سازی های جاهلانه تاریخ منطقه بین ما و کشورهای غرب آسیا گرو کشی شده و کشورها دائم در حال تاریخ سازی برای خویش هستند.

ای کاش این نظم بی نظمی وار آثارش به همین محدود می شد ما اکنون می بینیم که به واسطه افتراق و اختلاف و چند پارگی کشورهای اسلامی که از آثار مشهود این قرارداد می باشد تمام منطقه غرب آسیا در معرض نفوذ هویت طاغوت و طرح های استعماری نظام سلطه و دستگاه استکبار می باشد.

همچنین بر اساس غیریت سازی هایی که جنود جهل در کار ساختن و پرداختن آن بر مدار این مرزهای جغرافیایی سیاسی هستند دستیابی به یک اتحاد افسانه ای چیزی جز خیال خام در نظر نخبگان ما نیست.

و دشمنان موحدان مدام بر این استخوان لای زخم فشار می آورند تا این زخم افتراق دائما چرکین باشد.
ما و عراقی ها
ما و افغانی ها
ما و عرب ها
ما و ترک ها
و …
هر از چند گاهی شاهد هستیم که غرب با سردمداری روباه پیر بر این افتراق ها با میدان داری امپراتوری رسانه ای خود می دمد.
آنچنان فاصله عمیقی بین ما و برادران ما انداخته اند که این فاصله صحنه را به شدت برای جولان جنود شیاطین انس و جن فراهم کرده است.

منطقه غرب آسیا تحقیقا تحت ولایت قرارداد سایکس پیکو می باشد و این قرارداد حقا و بتا قانونی طاغوتی و شیطانی می باشد و بر موحدان لازم است شوریدن و طغیان بر این نظم و قانون ژئوپلیتیک طاغوتی و شیطانی!
.

کلمه توحید و اندیشه توحیدی ما را به اتحاد، به یک دارالاسلام باشکوه فرا میخواند اما منافع نظام سلطه کاملا در خلاف این است. شیطنت های نظام سلطه و دستگاه استکبار با ابزار ثروت و قوانین به اصطلاح بین المللی و رویه و مشی ریاکارانه مستکبران چیزی جز بازتولید اختلاف و افتراق نیست.

#امت_توحید بایستی منطقه غرب آسیا را از لجه خسارتهای مادی و معنوی نجات داده و دعوت توحید را که همان اتحاد است به گوش مستضعفان این منطقه برساند.

ما شاهدیم که اراده الهی نیز بر مدار اتحاد و رفع اختلاف و افتراق در جریان است که نمونه ای محتشم و باشکوه از آن را در راهپیمایی اربعین شاهد هستیم.

اربعین یک مکانیزم طبیعی امت توحید برای معکوس کردن سیاستهای دول شیطانی و استکباری می باشد.
.

نسبت لحاظ ذائقه مخاطب در انتقال پیام با عوام زدگی

#بهـجایـیادداشت(طرح یک دغدغه)
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حمیدرضافتحی
#یادداشتـ2
#جلسه_124
نسبت لحاظ ذائقه مخاطب در انتقال پیام با عوام زدگی
طرح یک دغدغه با چند پرسش
🔺در دنیایی که جریان حق با پروپاگاندا و ابزار رسانه ای خود ذهن های مردم را به خود مشغول کرده و با ایجاد نیازهای کاذب، مسائل دست چندم مردم را دارای بالاترین اولویت جلوه داده و افکار عمومی را سودهی می کند چطور باید با مردم سخن گفت؟!
🔺آیا جریان حق در انتقال پیام، می بایست ذائقه معرفتی مخاطب را در نظر داشته باشد یا خیر؟!
🔺آیا لجاظ ذائقه معرفتی مخاطب در انتقال پیام، ما را عوام زده نمی کند؟!
🔺از طرفی می دانیم ما اگر متناسب با ذائقه معرفتی طرف مقابل با او صحبت نکنیم مخاطب، سخن ما را پس می زند از طرف دیگر اگر بنا باشد متناسب با ذائقه معرفی مخاطب با او تخاطب کنیم چگونه می توانیم از عوام زدگی در امان باشیم؟!
🔺آیا عوام زدگی ما را هم سطحی نگر نخواهد کرد؟!
🔺آیا ما نباید قبل از سخن گفتن با مردم، ذائقه آنها را تغییر دهیم؟ خود این سوال یعنی چه؟! مگر ذائقه چطور تغییر می کند؟
🔺آیا طرح این سوالات نهایتا به دور ختم نمی شود؟! بدین صورت که سخن حق گفتن با مردم نیازمند اصلاح و ترمیم ذائقه ایشان است و ترمیم ذائقه مردم هم نیازمند سخن حق گفتن؟!!

▪️در ذم عوام زدگی: برگرفته از مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 499

🔸«هر جامعه ای نیز یك نوع آفت مخصوص به خود دارد. آفتی كه جامعه ی روحانیت ما را فلج كرده و از پا درآورده است «عوام زدگی» است. عوام زدگی از سیل زدگی، زلزله زدگی، مار و عقرب زدگی بالاتر است.
روحانیت ما در اثر آفت عوام زدگی نمی تواند چنان كه باید، پیشرو باشد و از جلو قافله حركت كند و به معنی صحیح كلمه هادی قافله باشد، مجبور است در عقب قافله حركت كند. خاصیت عوام این است كه همیشه با گذشته و آنچه به آن خو گرفته پیمان بسته است، حق و باطل را تمیز نمی دهد. عوام هر تازه ای را بدعت یا هوا و هوس می خواند، ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمی شناسد، از این رو با هر نوی مخالفت می كند و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است.
…روحانیت عوام زده ی ما چاره ای ندارد از این كه آنگاه كه مسئله ای اجتماعی می خواهد عنوان كند، به دنبال مسائل سطحی و غیر اصولی برود و از مسائل اصولی صرف نظر كند، و یا طوری نسبت به این مسائل اظهارنظر كند كه با كمال تأسف علامت تأخّر و منسوخیت اسلام به شمار رود و وسیله به دست دشمنان اسلام بدهد.
…از حضرت صادق علیه السلام سؤالی كرده اند و ایشان جوابی داده اند. شخصی به آن حضرت می گوید: قبلاً همین مسئله از پدر شما امام باقر علیه السلام سؤال شده، ایشان طور دیگر جواب داده اند، كدامیك درست است؟ حضرت صادق علیه السلام در جواب فرمود: آنچه پدرم گفته درست است. بعد اضافه كردند:
اِنَّ الشّیعَةَ اَتَوْا اَبی مُسْتَرْشِدینَ فَاَفْتاهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ وَ اَتَوْنی شُكّاكاً فَاَفْتَیْتُهُمْ بِالتَّقِیَّةِ.
یعنی شیعیان، آن وقت كه سراغ پدرم می آمدند با خلوص نیت می آمدند و قصدشان این بود كه ببینند حقیقت چیست و بروند عمل كنند، او هم عین حقیقت را به آنها می گفت. ولی اینها كه می آیند از من سؤال می كنند قصدشان هدایت یافتن و عمل نیست، می خواهند ببینند از من چه می شنوند و بسا هست كه هرچه از من می شنوند به این طرف و آن طرف بازگو می كنند و فتنه بپا می كنند.
▪️مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی (اعلی اللّه مقامه) مؤسس حوزه ی علمیه قم، به فكر افتادند یك عده از طلاب را به زبان خارجی و بعضی علوم مقدماتی مجهز كنند تا بتوانند اسلام را در محیطهای تحصیل كرده ی جدید بلكه در كشورهای خارج تبلیغ نمایند. وقتی كه این خبر منتشر شد، گروهی از عوام و شبه عوام تهران رفتند به قم و اولتیماتوم دادند كه این پولی كه مردم به عنوان سهم امام می دهند برای این نیست كه طلاب زبان كفّار را یاد بگیرند، اگر این وضع ادامه پیدا كند ما چنین و چنان خواهیم كرد! ! ! آن مرحوم هم دید كه ادامه ی این كار موجب انحلال حوزه ی علمیه و خراب شدن اساس كار است، موقتاً از منظور عالی خود صرف نظر كرد.

نسبت این ولایت در اندیشه با مقوله ای به نام آزاد اندیشی چیست ؟!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#آزاد_اندیشی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_6
#جلسه_124

○ مسئله ولایت شعب زیادی دارد ، یکی از این شعب، ولایت در اندیشه ها می باشد . اما این ولایت دقیقا از چه جنسی می باشد ؟!
○ نسبت این ولایت در اندیشه با مقوله ای به نام آزاد اندیشی چیست ؟!
○ آزاد اندیشی به معنای شانتاژ رسانه ای نیست ، آزاد اندیشی به معنای اجازه دادن به دشمن برای غبارآلود کردن صحنه اندیشه ای کشور و جامعه نیست ، آزاد اندیشی یک تز است برای ارتقا فضای اندیشه ای جامعه . این ها شاید تعاریفی سلبی و ایجابی است که در وهله اول به ذهن می رسد .
○ اما در این جا چند سوال پیش می آید که باید آن ها را با دقت کلامی ، آن هم کلام انقلابی پاسخ داد .
○ نسبت آزاد اندیشی با مقوله حفظ نظام و آرامش نظام و اذهان جامعه در چیست ؟ تا چه میزان اجازه داریم همه صاحبان اندیشه را آزاد بگذاریم تا ذهن جامعه را به میدان عرضه اندیشه خویش تبدیل کنند ؟
○ نسبت آزاد اندیشی و آزادی عملی در چیست ؟ آیا به همان میزان که در اندیشه جامعه را باید آزاد قرار داد باید در عمل هم او را آزاد و مختار قرار داد ؟ یا اینکه این آزادی در صحنه عمل محدودتر و تنگ تر خواهد شد ؟!
○ آزادی اندیشی و مسئله ایجاد یک محیط پاک فکری و اندیشه ای در چیست ؟ تا چه میزان با عنوان مسئله محیط پاک فکری ، می توان جلوی بیان برخی اندیشه ها را گرفت ؟!
○ آیا اندیشه ای را می شود به صورت مطلق بیانش را نفی کرد و یا اینکه شانتاژ رسانه ای و هجمه فرهنگی آن را باید نفی کرد ؟
○ نسبت مسئله آزاد اندیشی و خالص اندیشی در چیست ؟! آیا خالص اندیشی ولیده آزاد اندیشی است و یا برعکس ؟!
○ و بسیار سوال دیگر ، مقوله آزاد اندیشی به شدت مسئله مظلومی در جامعه ما می باشد و شاید بتوان تقصیر بسیاری از این مظلومیت را بر گردن تقریر های اشتباه و نادرست از ولایت اندیشه ها دانست .
○ و برخی از فیش های بیانات جالب مقام معظم رهبری در باب آزاد اندیشی :
§ ما در جمهوری اسلامی، بحث اندیشه نداریم که مثلاً چون کسی اندیشه‌ی دیگری دارد، با او برخورد کنیم.۱۳۷۵/۰۲/۱۳
§ در جمهوری اسلامی، همه گونه اندیشه‌ای آزاد است.۱۳۷۵/۰۲/۱۳
§ آزاداندیشی در جامعه‌ی ما یک شعار مظلوم است.۱۳۸۱/۱۱/۰۸
§ آزادی و آزاداندیشی، یکی از مبانی اصلی اصولگرایی است.۱۳۸۵/۰۳/۲۹
§ بدون آزاداندیشی، این رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد.۱۳۸۵/۰۳/۲۹
§ باید راه آزاد اندیشی و نوآوری و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مدیریت كرد تا به ساختارشكنی و شالوده‌شكنی و بر هم زدن پایه‌های هویت ملی نینجامد.۱۳۸۵/۰۸/۱۸
§ آزاداندیشی خاصیت علمی بودن است و تحجر در میدان علم، اصولاً معنا ندارد.۱۳۸۹/۰۸/۰۲
§ من اعتقاد راسخ دارم به آزاداندیشی؛ منتها آزاداندیشی غیر از ولنگاری است، غیر از اجازه دادن به دشمن است که از دالان آزاداندیشی و آزادعملی بخواهد ضربه بزند.۱۳۹۵/۰۶/۰۳

بالندگی درخت عقل و خرد ذیل سپهر ولایت الهی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_19
#جلسه_123

#گستره_اراده_و_اختیار_انسان
#گستره_عبودیت_انسان
#گستره_ربوبیت_حق

اراده و اختیار انسان از همان روز ازل با او همراه بوده است. اراده های انسان از ساحات فردی و شئون متنوع حیات فردی وی شروع شده و تا ساحات اجتماعی، تمدنی، تاریخی امتداد می یابد.

همان طور که اراده انسان سازنده افعال فردی وی در ساحات متنوع عقل، قلب و عین هست اما همین اراده است که تبدیل به نظامات اجتماعی خرد و کلان شده است و این نظامات خرد و کلان اجتماعی برآورنده تمدن هاست.

همچنین اراده و اختیار انسان آنچنان میتواند اوج بگیرد که از دیوار زمان و زمانه خودش عبور کرده و تاریخ سازی کند.

همچنان که اراده سیدالشهداء علیه السلام بر فراز تاریخ از آدم ابوالبشر تا وصی ختمی عج را در نوردیده و همه را بر مدار اراده تاریخ ساز خویش متاثر می سازد.

اما بایستی توجه داشت که اراده سید الشهداء علیه السلام قله اراده هایی است که اراده های انصار الحسین ع دامنه این قله هستند.

اراده و اختیار انسان می تواند ذیل ولایت الله و به غایت بسط ربوبیت و ولایت الله باشد نظیر اراده و اختیار حسین بن علی علیهما السلام و همچنین میتواند ذیل ولایت الشیطان شکل بگیرد.
.

1️⃣ بخش اول:

بالندگی درخت عقل و خرد ذیل سپهر ولایت الهی

🔰توحید؛ یکتا حقیقت هستی
توحید یکتا حقیقت هستیست. بلکه تنها حقیقت هستی است. همه عالم را توحید پر کرده است. هیچ جایی نیست که از این حقیقت هستی خالی باشد. به بیان دیگر تکوین و حقیقت عالم بُوِش اش(اسم مصدر از بودن) را محتاج به الله است. پس توحید تمام ساحات حیات انسانی یعنی عقل و قلب و عمل را تکوینا در می نوردد.
در این میانه انسان به عنوان خلیفة الله به او اختیار و اراده داده شده تا اراده الهی را در حیات خود جاری سازد همانگونه که تکوینا اراده الهی جاریست. بدو این شرافت داده شده تا منتهای هستی سیر کند و صیرورت وجودی خویش به کمال رساند: و الی الله المصیر.

🔰گستره ولایت الله
ربوبیت و ولایت الهی را پذیرفتن به معنای جاری ساختن اراده الهی در تمام ساحات حیات انسان می باشد. هر جا که محصول اراده باشد و محل جریان اراده آدمی باشد آنجا محل جریان و سریان ولایت است.
فعل انسان نیز محصول و ولیده اراده و امتداد وجودی اراده می باشد. تمام افعال آدمی ولایت بردار است چرا که فعل ولیده اراده است و اراده ذیل ولایت معنا می شود. لکن ولایت را بایستی به حسب آن ساحت تقریر و معنا نمود. اندیشه و تفکر فعل عقل است. حبّ و بغض و میل فعل قلب است و رفتار فعل جوارح ماست.
هماره فعل انسان جاری مجرای اراده و بسط ربوبیت چیزیست. حال یا مجرای اراده الهی و بسط ربوبیت و ولایت حق سبحانه می باشد یا مجرای اراده طواغیت و بسط ربوبیت و ولایت ایشان.

🔰معنای ولایت در ساحت فکر
اما چگونه ولایت در ساحت تفکر و تعقل راه دارد و قابل تصویر می باشد؟!
با یک مثال شروع میکنم:
وقتی شما سوار ماشین می شوید که رانندگی کنید در خیابان و یا جاده به چه جراتی این کار رو میکنید؟
از کجا نمی ترسید که بقیه به شما بزنند؟
نمی ترسید چون میدانید همه تحت سیطره یک عقلانیت رانندگی هستند؛ نمی ترسید چون می دانید همه تحت سیطره یک فرهنگ رانندگی هستند؛ نمی ترسید چون می دانید همه ذیل یک طرح واره خاص رانندگی می کنند.
حال اگر در این صحنه کسی بگوید من این عقلانیت و فرهنگ و طرح واره را قبول ندارم چه صحنه ای پدید می آید؟
هیچ اتفاق خاصی پدید نمی آید فقط هرج و مرج می شود!!!

به یک معنا داده ها انباشته از نظریه و نظریه ها انباشته از پارادایم ها و پارادایم ها انباشته از فرهنگ و جهان فرهنگی ای هستند که ما در آن قرار داریم، جهان فرهنگی ما را نیز ارتباطات ما و نحوه زیستن ما شکل میدهد.
حال اگر تفکر و تعقل را بسان همان رانندگی در نظر بگیریم؛ چنانچه تفکر و تعقل ما ذیل فرهنگ برتر و حیات طیبه رشد نکند سرانجام حیات و زندگی ما چیزی جز هرج و مرج نخواهد بود اگر امروز کمی از این هرج و مرج را می چشیم به دلیل آنست که مشخص نکردیم ذیل کدام فرهنگ و حیات میخواهیم بیندیشم.
به عبارت دیگر تفکر و تعقل آدمی ولیده نوع زیستن و حیات اوست. همانگونه که زیست می کنیم فکر می کنیم، همانگونه که حیات خودمان را سامان می دهیم تعقل می کنیم.
به من بگویید چه فرهنگی را پذیرفته و تحت سیطره چه فرهنگ و خرده فرهنگ هایی هستید تا به شما بگویم چگونه فکر می کنید!!!
اینکه ما تحت هر پارادایمی تحلیل و اندیشه ورزی کنیم، خواه ناخواه ولایت آن را پذیرفته ایم…
اینکه ما یک گفتمان سیاسی اجتماعی را بپذیریم و ذیل آن و در جهت بسط آن تفکر کنیم ولایت آن را پذیرفته ایم.
اینکه ما حتی یک نظریه را بپذیریم و دستگاه تحلیلمان را با آن سامان بدهیم ولایت آن را پذیرفته ایم.
حتی و حتی اگر یک ادبیاتی را بپذیریم تحت همان ولایت شده ایم و تفکر و تعقل خودمان را ذیل آن ادبیات تعریف کرده ایم.چرا که واژگان و ادبیات یک منطق و بار معنایی مختص به خود را همراه خود دارند.
اینها همه مراتب معنای تشکیکی ولایت در تفکر است … حال این ولایت، ولایت طاغوت و شیطان است یا ولایت الله.
ما می توانیم پاردایم توحیدی، گفتمان توحیدی و نظریه های توحیدی و ادبیات توحیدی را بپذیریم یا نپذیریم لکن نپذیرفتن به معنای آنست که در آن ساحت ذیل ولایت طاغوت و شیطان حیات خودمان را شکل داده ایم.
معنای ولایت در بسط تام معنای توحید حضور دارد و همه مراتب حیات انسانی را در بر می گیرد و اصلا اختصاص به ساحت عمل ندارد یا بهتر بگویم تمام ساحت اعمال جوانحی و جوارحی را شامل می شود. فلذا اگر تعقل فعل عقل است و عمل عقل است پس ولایت در ساحت تفکر نیز قابل تبیین و ترسیم می باشد.

2️⃣ بخش دوم:

🔰#زیست_جهان_اسلامی_ایرانی، #عقلانیت_انقلابی، #هویت_تمدنی_فردا
توضیح بیشتر آنکه ما براساس ارتباطاتی که سامان می دهیم خودمان را ذیل گفتمان ها و خرده فرهنگها تعریف می کنیم. به واسطه پدیده های متفاوت میتوان این تعریف شدن را توضیح داد یکی از این پدیده ها پدیده یادگیری اسمزی می باشد که به واسطه محیط و جهان فرهنگی ای که ما در آن قرار داریم شکل میگیرد.
“بیش از نیمی از یادگیری های ما به صورت ناخودآگاه و در اثر نوعی الگوبرداری ناخودآگاه، عمیق و درونی سازی آن از محیط اطرافمان شکل می گیرد. درست مانند یک اسفنج که وقتی در یک مایع قرار گیرد، به دلیل خاصیت اسمزی، مایع را به خودش می کشد . ما هم وقتی با شخصیت های تاریخ ساز معاشرت می کنیم ناخودآگاه خلاق تر و جسورتر و آینده ساز تر می شویم، وقتی با کسانی که تفکرات عمیق و فلسفی دارند تعامل می کنیم ناخودآگاه دیدگاه مان به مسائل عمیق تر می شود و زمانی که با آدمهای پرتلاش حشر و نشر داریم ناخودآگاه عمل گراتر می شویم. اگر با مدیران سیاسی- امنیتی دم خور باشید بعد از مدتی همه چیز را از نگاه سیاست و امنیت تحلیل می کنید!!!”(کانال شبکه استراتژیست)

ما بر اساس اینکه با چه اشخاصی عمرمان را سپری میکنیم و ارتباطات کاری و غیر کاری و حقیقی و مجازی مان را سامان می دهیم تحت سیطره و ولایت گفتمانها و خرده فرهنگها قرار می گیریم و دستگاه تحلیلی و فکری مان قبله ای برای خود می یابد. حال این قبله یا سوی الله دارد یا سوی طاغوت.
به عبارت دیگر ما با ارتباطات انسانی، و تمامی عوامل حیات انسانی که در این ارتباطات رقم میخورد یک #زیست_جهان متفاوتی را رقم میزنیم، که نظام اندیشه و نظام محاسبه، نظام ارزشی و عاطفی و نظام رفتاری مختص به آن در این زیست جهان شکل میگیرد. کار ما آنست که در پی مهندسی و معماری #زیست_جهانی توحیدی باشیم.
اما در مقابل پروژه غرب آنست که زیست جهان های اجتماعی-فرهنگی تمدن زا را به آشوب بکشد. #زیست_جهان_اسلامی_ایرانی استعداد زایش نظام اندیشه و نظام ارزشی و نظام رفتاری تمدن زا را داراست و به عبارت بهتر حامل هویت تمدنی فرداست. لکن تمام مأموریت غرب آنست که نگذارد این زیست جهان به وحدت خود باقی بماند و در پی آنست که آنر ا به آشوب بکشد تا این هویت تمدنی عرصه بروز و ظهور پیدا نکند و در هیاهوها و غوغاها گم شود.
آشوبناکی زیست جهان های اجتماعی بستر ساز ربوبیت هر چه مطلق تر نظام سلطه است. چرا که در هنگامه آشوبناکی یک زیست جهان، اساسا استعداد زایش نظام اندیشه و نظام ارزشی تمدن زا آن زیست جهان از دست می دهد و در یک کلام توان عزم و ایستادگی و مقاومت در برابر نظام سلطه نخواهد داشت.

🔰💠🔰در این زمانه عاقله نخبگانی انقلابی به همراه رهبری بایستی در حال تدارک عقلانیت انقلابی باشد تا با این آشوبناکی مقابله نماید. همانگونه که رهبری با معماری شخصیت جوانهای این سرزمین و سرودن امید و آرمان و نیز کاشتن عبرتهای تاریخی در پی محو این آشوب و تشتت فکری فرهنگی می باشد.
اصلی ترین پروژه عاقله نخبگانی انقلابی در هنگامه کنونی آنست که با بسط #اندیشه_توحیدی درخت عقل و خرد را ذیل سپهر ولایت الله بارور سازند.

دین حداکثری و مسئله منطقة الفراغ

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_23
#جلسه_123

💠 #دین_حداکثری و مسئله #منطقة_الفراغ

🔺از طرفی در آیات قرآن تصریح شده است که وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ يٰابِسٍ إِلاّٰ فِي كِتٰابٍ مُبِينٍ ﴿الأنعام‏، 59﴾ و روایات هم همین معنا را تصریح کردند، در خطبه حجة الوداع آقا رسول الله (ص) می فرمایند: يَا أَيُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُكُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ النَّارِ وَ يُبَاعِدُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَيْتُكُمْ عَنْه‌ و امثال این آیات و روایات.
🔺از طرفی می بینیم که همیشه دچار مسائل مستحدثه ای هستیم که نو به نو برای بشر ایجاد می شود که قبلا اصلا مطرح نبوده است، مخصوصا در حیطه اداره جامعه و حکومت داری این مسائل شدت و عمق بیشتری می یابند.
🔺یکی از نظریه هایی که در اینجا توسط دانشمند شهید، سید محمدباقر صدر ارائه شده است نظریه #منطقة_الفراغ است که قائل است دین در برخی مسائل حکم شرعی معینی ندارد ولی به حاکم اسلامی اجازه داده است تا در برخی مسائل اجتماعی، با درنظرگرفتن ضوابطی و با توجه به نیازهای هر زمان، حکم و قانون وضع کند.
🔺این نظریه را می شود طوری خوانش کرد که مورد طبع و رضایت لیبرال ها است و از آن به یک دین حداقلی قائل شد که خیلی از امور مخصوصا اجتماعی را به خود انسان ها واگذار کرده است که با عقل خودشان هر کاری خواستند بکنند. همانطور که نظریه #خطابات_قانونیه حضرت امام با به هم زدن رابطه عبد و مولی به رابطه قانون گذار و شهروند، نیز توسط برخی لیبرال ها مصادره شده و دارد علیه خودش به کار می رود.

🔹 اما به نظر می رسد که اگر بتوانیم تقابل بین مسائل مستحدثه و حداکثری بودن دین را برطرف کنیم روح این نظریه نیز خودش را نشان می دهد.
🔺در خود دین راهکارهایی برای به بن بست نرسیدن احکام دینی در مقابل با مسائل نو ظهور در نظر گرفته شده که مانع از این بن بست می گردد.
🔺خود اینکه به مرور هر چه به سمت ائمه متأخر می آییم دستگاه فقاهت کاملا تثبیت می شود و مردم به فقها رجوع داده می شوند، با وجود اینکه در همان زمان هم فقها با هم اختلاف نظرهایی داشته اند، و همچنین این نکته که فقیه به عنوان حاکم اسلامی تعیین می شود.
🔺دستگاه فقاهت با همه ابزارهایی که برای کشف حکم دارد و مخصوصا با مهم بودن مسئله عقل که عناصری مانند زمان و مکان و مصلحت را جدی می کند؛ و همچنین حاکم اسلامی که با یک ذائقه فقهی مصدریت امر را به دست می گیرد؛ باعث می شوند که در مواجهه با مسائل مستحدثه در فقه شیعه بن بستی وجود نداشته باشد و فقیه و حاکم تلاش می کنند که در این مسئله حکم خدا را کشف کنند و همان را جاری کنند.

🔹 با این تبیینی که شد معلوم می شود که ابزارهایی مانند منطة الفراغ برای تبیین همین نکته است که در برخی عرصه های جدید مخصوصا در امور حاکمیتی ممکن است در ادله شرعیه ای که به دست ما رسیده است چیزی که مستقیم جواب آن مسئله باشد یافت نشود، اما حاکم اسلامی چون فقیه است و اساسا مشروعیت بودن او در عرصه حاکمیت به این است که او می خواهد فقه را جاری کند، اجاره می یابد که با در نظر گرفته عنصر زمان و مکان و مصلحت و سایر امور عقلی و عقلایی و تحت سیطره یک ذهن فقهی که به عنوان فقیه یافته است؛ احکامی را وضع کند تا جامعه اسلامی در بن بست نماند.
🔺لذا بحث #منطقه_الفراغ را به این شکل اگر تبیین کنیم با بحث #دین_حداکثری به تهافت و تناقض کشیده نمی شوند.

💠 آیات مورد استفاده در بحث #توحید_در_تشریع

🔺 حضرت آقا در بحث توحید در تشریع که عبارت کلیدی آن این است که «[توحید] صلاحیت هر گونه طراحى و کارگردانى مستقل و خودسرانه در امور جهان و انسان را از هر کسى جز خدا سلب مى‌کند. … پس هر گونه دخالتى از سوى دیگران در تعیین مسیر و خط‌مشى عملى انسانها، دست‌اندازى به قلمرو خدائى و ادعاى الوهیت، و موجب شرک است.» دو آیه را به عنوان شاهد خودشان در این بحث می آورند:

1️⃣ فلاٰ وَ رَبِّک لاٰیؤْمِنُونَ حَتّٰى یحَکمُوک فِیمٰا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لاٰیجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّٰا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلِیماً ﴿النساء،65﴾

2️⃣ و مٰا کٰانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاٰ مُؤْمِنَةٍ إِذٰا قَضَى اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یکونَ لَهُمُ اَلْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یعْصِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاٰلاً مُبِیناً ﴿الأحزاب‏،36﴾

❇️ بررسی
🔺 به نظر می رسد که آن چیزی که در متن ادعا شده است با وجود اینکه این آیات بالاخره با یک فاصله ای آن را می رسانند و آیه اول مطلوبش این است که بگوییم وقتی که تکلیف این است که باید در هر اختلافی به رسول مراجعه کنید و هر چه گفت گوش کنید، پس معلوم است که شما حق هیچ گونه طراحی از جانب خود ندارید! و آیه دوم هم مطلوبش این است که بگوییم وقتی خدا چیزی می گوید مؤمن نباید احساس کند اختیار دارد که بکند یا نکند، پس معلوم می شود که تو باید دائم گوش به حرف خدا باشی نه خود نقشه بکشی.
🔺 اما باید کلی واسطه زده شود تا این چیزی که مطلوب ما است از آیات برداشت شود، می شود گفت که آیه اول در زمانی که به اختلاف و مشاجره کشیدید باید به رسول خدا مراجعه کرده و هر چه گفت گوش کنید؛ ولی واقعا ظاهر آیه این را نمی گوید که به صورت مطلق هر نوع تعیین خط مشی برای زندگی بشری از ناحیه شما شرک است!
🔺 آیه دوم هم به همین شکل است که ظاهر آن این است که وقتی که امری از جانب خدا آمد شما باید گوش کنید؛ از ظهور آیه به سختی می شود این را در آورد که شما دیگر حق هیچ نوع طراحی و کارگردانی در زندگی بشری را ندارید. یا حتی می شود گفت آیه مربوط به زمانی است که امری روشن از جانب خدا آمده باشد، اگر در جایی امر روشنی نبود چه کنیم.
🔺 در یک کلام هر دو آیه اطلاقی به این شدت که در متن بیان شده است ندارند.

🌐 اما به نظر می رسد که دو دسته آیات دیگر را بشود اینجا برای این بحثی که مؤلف محترم آورده است به عنوان شاهد آورد:
🌟 دسته اول: آیاتی که حکم را به خدا اختصاص می دهند.
این آیات تعدادشان زیاد است و برای مثال 11 آیه زیر را در یک جستجوی اولیه به دست آورده ام:
1️⃣ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّٰ أَسْمٰاءً سَمَّيْتُمُوهٰا أَنْتُمْ وَ آبٰاؤُكُمْ مٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ بِهٰا مِنْ سُلْطٰانٍ إِنِ اَلْحُكْمُ إِلاّٰ لِلّٰهِ أَمَرَ أَلاّٰ تَعْبُدُوا إِلاّٰ إِيّٰاهُ ذٰلِكَ اَلدِّينُ اَلْقَيِّمُ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ اَلنّٰاسِ لاٰ يَعْلَمُونَ ﴿يوسف‏، 40﴾

2️⃣ قلْ إِنِّي عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ كَذَّبْتُمْ بِهِ مٰا عِنْدِي مٰا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ اَلْحُكْمُ إِلاّٰ لِلّٰهِ يَقُصُّ اَلْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْفٰاصِلِينَ ﴿الأنعام‏، 57﴾

3️⃣ ثمَّ رُدُّوا إِلَى اَللّٰهِ مَوْلاٰهُمُ اَلْحَقِّ أَلاٰ لَهُ اَلْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ اَلْحٰاسِبِينَ ﴿الأنعام‏، 62﴾

4⃣ ثمَّ رُدُّوا إِلَى اَللّٰهِ مَوْلاٰهُمُ اَلْحَقِّ أَلاٰ لَهُ اَلْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ اَلْحٰاسِبِينَ ﴿الأنعام‏، 62﴾

5⃣ و هُوَ اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ لَهُ اَلْحَمْدُ فِي اَلْأُولىٰ وَ اَلْآخِرَةِ وَ لَهُ اَلْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿القصص‏، 70﴾

6⃣ و لاٰ تَدْعُ مَعَ اَللّٰهِ إِلٰهاً آخَرَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هٰالِكٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ لَهُ اَلْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿القصص‏، 88﴾

7⃣ إنّٰا أَنْزَلْنَا اَلتَّوْرٰاةَ فِيهٰا هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا اَلنَّبِيُّونَ اَلَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هٰادُوا وَ اَلرَّبّٰانِيُّونَ وَ اَلْأَحْبٰارُ بِمَا اُسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتٰابِ اَللّٰهِ وَ كٰانُوا عَلَيْهِ شُهَدٰاءَ فَلاٰ تَخْشَوُا اَلنّٰاسَ وَ اِخْشَوْنِ وَ لاٰ تَشْتَرُوا بِآيٰاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْكٰافِرُونَ ﴿المائدة، 44﴾

8⃣و كَتَبْنٰا عَلَيْهِمْ فِيهٰا أَنَّ اَلنَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ اَلْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ اَلْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ اَلْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ اَلسِّنَّ بِالسِّنِّ وَ اَلْجُرُوحَ قِصٰاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفّٰارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلظّٰالِمُونَ ﴿المائدة، 45﴾

9⃣و لْيَحْكُمْ أَهْلُ اَلْإِنْجِيلِ بِمٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ فِيهِ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْفٰاسِقُونَ ﴿المائدة، 47﴾

🔟إنّٰا أَنْزَلْنَا اَلتَّوْرٰاةَ فِيهٰا هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا اَلنَّبِيُّونَ اَلَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هٰادُوا وَ اَلرَّبّٰانِيُّونَ وَ اَلْأَحْبٰارُ بِمَا اُسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتٰابِ اَللّٰهِ وَ كٰانُوا عَلَيْهِ شُهَدٰاءَ فَلاٰ تَخْشَوُا اَلنّٰاسَ وَ اِخْشَوْنِ وَ لاٰ تَشْتَرُوا بِآيٰاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْكٰافِرُونَ ﴿المائدة، 44﴾

🌟 دسته دوم: آیاتی که مالکیت را به خداوند اختصاص می دهند.
در یک جستجوی اولیه 3 آیه زیر یافت شد:

1️⃣تبٰارَكَ اَلَّذِي بِيَدِهِ اَلْمُلْكُ وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿الملك‏، 1﴾

2️⃣ و اِتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لاٰ يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لاٰ يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لاٰ نَفْعاً وَ لاٰ يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لاٰ حَيٰاةً وَ لاٰ نُشُوراً ﴿الفرقان‏، 3﴾

3️⃣ و لَهُ مَنْ فِي اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قٰانِتُونَ ﴿الروم‏، 26﴾

📝 برخی آیات شبیه به آیات مورد استناد مؤلف

1️⃣ (یا أَیُّهَا الّذینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فى شَىْء فَرُدُّوهُ إِلَى اللّه ِوالرَّسُول إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الآخِر ذلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً) (نساء/59).

2️⃣ (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ انّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْكَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاكَمُوا إِلَى الطّاغُوت وَقد أُمِرُوا أَنْ یَكْفُرُوا بِهِ وَیُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِیداً) (نساء/60).

3️⃣ (سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جاؤُكَ فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوكَ شَیئاً وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقْسِطینَ)(مائده/42).

.

این شریعتی که باید برای من انسان تشریع شود چگونه ویژگی دارد ؟!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#علامه_طباطبایی
#اعتباریات
#حق_تشریع
#نسبیت
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_5
#جلسه_123
○ در یادداشت قبلی سعی بر این شد تا با ورودی در باب حق تشریع ، انسان را نیز به این وادی پرماجرا راه دهیم . اما این انسانی که در وادی تشریع قدم گذاشته است چگونه انسانی است ؟!
○ این شریعتی که باید برای من انسان تشریع شود چگونه ویژگی دارد ؟!
○ تشریع از مقوله اعتبار و جعل است ، مرحوم علامه طباطبایی در مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم به این مسئله اشاره می کند که هر اعتباری عملا برای دو مسئله حقیقی وضع شده است یک نیاز و یک اثر حقیقی . و انسان برای ارتباط با حقایق دیگر ناچار به جعل و اعتبار است . اما نکته ای که در این جا مشخص می شود این است که دین هم مانند سایر اعتبارات می باشد یعنی دین هم عملا یک اعتبار بشری است ، اعتبار آقا رسول اکرم صلوات الله علیه ، لذا تا حدی سعی بر همراهی با دکتر سروش علیه ما علیه را دارم .
○ وقتی اعتباریات مختص به انسان شود و دین هم یک مقوله اعتباری شود ، لذا دیگر حق تشریع باری انسان است ، و حق تعالی اجازه تشریع ندارد
○ اما تفاوت این جعل و اعتبار با سایر اعتبار ها در این است که انسان کامل است که می تواند تشریع کند. اما دقت کنیم در این مسئله که کدام یک از من های حضرت رسول در این جا جعل و اعتبار می کند ؟! من سفلی یا من علوی ؟
○ مرحوم شهید مطهری می گوید که این من علوی اوست که تشریع می کند با این ادبیات شاید بشود گفت که من علوی حضرت رسول همان ظهور الله است لذا فرقی نکرد اما اگر مانند خود مرحوم علامه طباطبایی ادعا کنیم که این من سفلی حضرت رسول است که تشریع می کند آن وقت دیگر حق تشریع به حق تعالی داده نشده است ، بلکه این حق تشریع به انسان داده شده است .
○ ولی این انسان کامل تمام عالم را می بیند و با توصیف دقیق و کامل خود سعی بر تجویز می کند اما این تجویز را من سفلی او می کند ، در یادداشت بعدی سعی می شود با تقریری دقیق تر نسبیتی که به مرحوم علامه نسبت می دهند را پاسخ دهیم.

در عالم اگر کسی شان برنامه ریزی وتشریع داشته باشد فقط خداوند است

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت7
#جلسه_123

بحث بر سر صلاحیت برنامه ریزی است یعنی در عالم اگر کسی شان برنامه ریزی وتشریع داشته باشد فقط خداوند است. حالا ایا انسان هم به عنوان خلیفه الهی این حق را دارد یا نه؟

به نظر اینگونه است که خداوند به عنوان خالق تمام هستی و عالم به تمام استعداد ها و ظرفیت های بشری اصول وقوانین کلی را خود بیان کرده و حتی در بعض از امور که مخصوص شریعت است (احکام تاسیسی) تا امور جزئی هم برنامه و احکام را بیان کرده
اما نیاز های بشر روز به روز در حال تغییر و پیچیده ترشدن است برای حل انها نیز باید برنامه ای داشت که از طرف شارع بیانی وجود ندارد اینجا انسان می تواند با استفاده از احکام وقواعد وسنن الهی یک برنامه ای طراحی کند و برای آن از طرف شارع امضاء بگیرد( تعارض نداشتن با قران وروایات کافی است )
در این فرایند در اموری که شارع بیان دارد باید به دنبال کشف نظر شارع برویم ودر اموری که جدید است وبیانی از طرف شارع نیست خود دست به اقدام وطراحی بزنیم البته با یک سری از شروط (عدم تعارض با قران و روایات و …) در این فرایند استقلال وازادی انسان در نظر گرفته شده و شان شارع نیز حفظ شده
از ویژگی های این برنامه ریزی این است که انها این برنامه ریز را بی ربط با خداوند نمی دانند و کار وتلاش خود را در طول اراده الهی تصویر می کنند

انسان ذاتا کمال جوست

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_14
#جلسه_123
بسم الله الرحمن الرحیم
انسان ذاتا کمال جوست و تمام جهدش را به کار میبرد که هرآنچه به زعم او کمال است را داشته باشد. چنین موجودی یقینا به راهی که او را محدود کند و از سعادت ، بزرگی و کمال بازدارد ایمان نمی آورد بلکه در مقابل آن میخروشد و قیام و سرکشی میکند.
تمام هستی مخلوق خداوند متعال است و او عالم به ظرفیت های تمامی موجودات است. بنابراین برنامه ای که برای جهان میریزد یقینا برنامه ای نیست که نیاز های موجودات را پاسخ نگوید و آنها را سرکوب کند. بلکه راهی که خداوند متعال ارائه میدهد یقینا مطمئن ترین مسیری است که تمامی موجودات را به کمال می رساند و مسیر پاسخ به نیازهای آنان را در چارچوب مشخصی که سعادت حقیقی در گرو آن است میگشاید( نه به صورت مطلق). لذا طرح خدا، نه تنها روحیات کمال خواهی و کرامت خواهی و سعادت خواهی و… انسان را سرکوب نمیکند بلکه مسیر را برای شکوفایی آنان به بهترین شکل میگشاید. به همین دلیل میگوییم کسی که عبد خداوند است در واقع آزاد ترین فرد است! بنابراین اینکه تنها طرح ریز حقیقی جهان خداوند است را نباید به گونه ای تقریر کنیم که مساوی حذف انسان شود. بلکه بدین معناست که انسان در جایگاه خود، یعنی عبد خدا بودن، قرار گیرد و در همین جایگاه به بهترین نحو به استعدادها و امیال ذاتی اش پاسخ گوید. یعنی جایگاه انسان را در نظام احسن الهی در نظر گیریم. در عین اینکه شان عبد را دارد، آزاد است، مختار است، متفکر است، مدبر است، عاقل است و…..
انسان سرکشی که در تفکرات و طرح هایش هیچ نقشی برای خدا قائل نیست و خودش سعی میکند برای عالم نقشه بکشد و حتی در مقابل خداوند قیام کند، نتیجه ی طرحش یقینا به استضعاف کشیدن بخشی از هستی به نفع بخشی دیگر است و خروجی آن بهتر از تمدن غرب نمیشود.
انسان یقینا حق تفکر و طرح ریزی دارد. لکن بحث اینجاست که این متفکر عبدی است که خود را در طرح الهی و طول آن میبیند و در طرحش نقش خداوند و اوامر او را در نظر میگیرد یا منفک از خدا، با غفلت از او یا رد و انکار او برای جهان نقشه میکشد و بخشی را مقهور بخشی دیگر میگرداند بدون اینکه حقی در این زمینه داشته باشد.