توحید از دیدگاه خط مشی اجتماعی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_3
#جلسه_123

در این جلسه به شهید صدر نسبت داده شد ایشان در منطقه الفراغ، به عقل اختیار جعل و طراحی در شریعت داده شده است
استاد محترم نیز در فرمایش خود در نسبت دین و برنامه ریزی، سه قسم بیان کردند: ۱. دین در برنامه ریزی محذوف است ۲. عقل شریک دین است ۳. دین حاکم برنامه ریزی بشر است. سپس نظریه شهید صدر را ذیل نظریه قسم دوم بیان کردند.
درحالیکه به نظر میرسد نظریه منطقه الفراغ ناظر به بحث حکم حکومتی و حیطه آن است.
شهید صدر نظرشان این است که حاکم شرع بخاطر مصالح و مفاسد موقت و تطبیق عناوین دیگر بر بعضی مصادیق، می تواند در منطقه الفراغ، حکم به لزوم فعل یا ترک دهد.
این کلام به معنا نیست که عقل شریک دین است بلکه عقل در اینجا در چارچوب دین مشغول تشخیص عناوین مهمتر و جعل حکم حکومتی است. همانطور که هر مکلفی در تشخیص مصداق از عقلش بهره می گیرد. اما فرق عقل مکلف و حاکم این است که تشخیص های مصداقی مکلف برای خودش حجت است ولی حاکم می تواند بر اساس تشخیص مصداقی خودش، حکم کلی برای کل جامعه جعل کند

ثانیا اگر نظریه منطقه الفراغ، موجب شراکت عقل با دین شود، نظریه حضرت امام ره به طریق اولی موجب آن می شود چرا که اگر شهید صدر، فقط در احکام غیر الزامی، به حاکم اختیار می دهد، حضرت امام در تمام احکام این اجازه را به حاکم میدهد. طبق نظریه ولایت فقیه امام، حاکم حتی در احکام واجب و حرام هم میتواند حکم حکومتی دیگری جعل کند،
در مجموع به نظر می رسد حضرت امام و شهید صدر و بسیاری دیگر از فقها، قائل به شراکت عقل در دین نیستند

آیا عقل بشر هم سهمی در طراحی راه و رسم زندگی انسان دارد؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#ايمان_نيك_گفتار
#یادداشت_5
#جلسه_123

انحصار صلاحيت هرگونه طراحي و برنامه ريزی برای بشر در خداوند همان توحید در تشریع است. شریعت راه و رسم زندگیست. بشر امروز راه و رسم زندگی اش را به دست نظام علمی و کارشناسی موجود سپرده است و هنوز به طور کامل هیمنه ی علم مدرن در دنیا خصوصا در کشورهای جهان سومی نشکسته است. از طرفی انسان خسته و ملول از همه ی چاره اندیشی ها و سبک زندگی ها بر پایه ی فطرت توحیدی اش به دنبال گمشده ای در میان سرگردانی هاست. توحید در تشریع بلوغ بشر را زمانی می داند که انسان دست از همه ی دانش های زمینی بشوید و از منبع آسمانی وحی تغذیه کند.
اینجا سوالات متعددی وجود دارد:

آیا عقل بشر هم سهمی در طراحی راه و رسم زندگی انسان دارد؟ حد و حدود آن چقدر است؟
عبودیت چگونه با عقلانیت سر سازگاری بر می دارد؟
عقلی که مطیع است چگونه می تواند آزاداندیش باشد؟
انبیا چگونه می توانند بدون سپردن ها و تجربه سازی ها دفینه های عقول بشر را اثاره کنند؟
انسان مغرور به علم و عقل خود، چگونه در مقابل تدبیر و ترسیم خداوند خاضع می شود؟
آیا داستان غیبت برای این نیست که باید بشر امروز سرش به سنگ بخورد؟
مردم سالاری چگونه با توحید در تشریع جمع می شود؟
دو گانه ی تدبیر حق و تدبیر خلق همان دو گانه ی حاکمیت و انقلابی گری ست. چگونه باید از نظریه ی نظام انقلابی دفاع ابدی نمود؟

توحید از دیدگاه خط‌مشی اجتماعی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_17
#جلسه_123

در قرآن و روايات، طيفي از توصيفات (و در نتيجه، دسته‌بندي‌ها) در مورد انسان به‌كار رفته، مانند كفر و نفاق و شرک و ايمان و مراتب آن (تقوا، صلاح، صدق و اخلاص و ..) كه غالبا گزارشي از ساحت قلبي انسان است و توجيهي ندارد كه پايه‌ي دسته‌بندي‌هاي مردم در جامعه، و اساس قانون‌گذاري و قضاوت و حقوق انساني و شهروندي و روابط بین‌الملل قرار گيرد.

گو اينكه همين قرآن، با آن‌همه از كفر و ايمان و نفاق سخن گفتن، اما در عمل و عرصه‌ي جامعه، پيامبر را صرفا انذاردهنده‌اي معرفي مي‌كند كه نه وكيل مردم است و نه نگهبان و مسيطر (ديكتاتور) بر ايشان:

وَ مَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيل
أنعام/107

فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّر
لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِر
غاشیه/22و21

به‌گفته‌ی جناب مصطفی محقق داماد، تقسیم مردم به مؤمن و کافر، منشأ خون‌ریزی‌های مقدس‌نمایی در طول تاریخ بشر بوده، و در این زمان هم نمی‌تواند مبنای حقوق شهروندی و حقوق و روابط بین‌الملل قرار گیرد، در برابر؛ دوگانه‌ی مسالِم و محارب را مطرح می‌کند، یعنی اهل روابط مسالمت‌آمیز بودن، یا اهل محاربه و جنگ و خون‌ریزی:

لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِين
إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ممتحنة/8و9

آیا انسان هیچ اختیاری ندارد و باید فقط بشیند و به اداره کردن خدا بنگرد؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_15
#جلسه_122
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا اعتقاد به گزاره ی « هرگونه دخالتی در تعیین مسیر و خط مشی عملی انسانها دست اندازی به قلمرو خدائی و ادعای اولوهیت و موجب شرک است» بدین معناست که دست انسان را بالکل بسته ایم و انسان حق هیچ گونه تفکر و برنامه ریزی و مدیریت و فعلی را ندارد؟
آیا منظور ما این است که انسان هیچ اختیاری ندارد و باید فقط بشیند و به اداره کردن خدا بنگرد؟
قطعا و یقینا منظور این نیست. منظور این است که همانطور که طبق توحید، درحقیقت و واقع هستی هیچ موجودی از خود هیچ ندارد و هرچه است خداست و از خداست، در اداره ی هستی نیز انسان با همین توصیف و عینک به سراغ پدیده ها برود. متوجه این باشد که از جانب خود هیچ ندارد و نمیتواند همه ی حقایق عالم را بفهمد و توصیف و تبیین کند. بنابراین اگر با این تبیین ناقص بخواهد برای پدیده های جهان نسخه بپیچد و تجویز کند، یقینا اشتباه و خطا میکند. از طرفی نمیتواند بنشیند که خدا بیاید و روی زمین و امور را اداره و طرح ریزی کند. طبیعتا باید راهی را طی کند که خداوند اذن داده و نشان داده است. این راه است که میتواند انسان را به واقع برساند. راهی که او را به تبیین و تجویز الهی متصل میکند. پیمودن این راه خودش مصداق حرکت در طرح الهی است. یعنی خداوند متعال خودش مسیر را به این نحو طراحی کرده که انسان گردد و این طرق مجاز را بیابد و طی کند.
اگر انسان به نقش خداوند اعتنا نداشته باشد و خود را مستقل ببینند و برای خود شانی در تعیین مسیر و خطی مشی و قانون گذاری قائل باشد، این مسیرِ خلافِ توحید، یقینا او را به واقع هستی نیز نمی رساند و توصیف هایش منطبق بر حقیقت نیست. بنابراین تجویز هایش نیز برای جهان آسیب زا ست. لکن اگر این حق را برای خدا قائل شد، سعی میکند که به کلام الهی نزدیک شود و یا مسیری را طی کند که خداوند متعال اذن داده و تعیین فرموده است (یعنی برای انسان مسیر را از این طرق ترسیم و تعیین نموده است) و به واقع و منبع حقیقت نزدیک شود.

بحث توصیف و تجویز یا باید و هست ابعاد متنوعی دارد که بایستی از یکدیگر جدا شود:

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_17
#جلسه_122

#توصیف_تجویز
#باید_و_هست

بحث توصیف و تجویز یا باید و هست ابعاد متنوعی دارد که بایستی از یکدیگر جدا شود:

– ساحت هستی شناختی: نفس الامر گزاره های توصیفی و تجویزی

– ساحت معرفت شناختی: معرفت شناسی گزاره های توصیف و تجویزی

– ساحت روش شناختی: رابطه گزاره توصیفی و تجویزی

– ساحت دیدگاههای فلسفه علمی و طبقه بندی علوم: طبقه بندی علوم توصیفی و تجویزی

– ساحت جامعه شناختی(جامعه شناسی حوزوی): اعتبار و ارزش عالمان توصیفی و عالمان تجویزی

– ساحت سیاستگذاری تولید علم: وزن راهبردی علوم توصیفی و تجویزی / نسبت راهبردی تولید این علوم و …

– ساحت مدیریت راهبردی دانش

و …

ساحت خلق و خالق اگر در كنار هم ديده نشود ، تقريرها از يك واقعيت ناقص خواهد بود.

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_16
#جلسه_122

گزاره‌ها كمي ناقص و نارساست، به‌قدري كه مي‌توان گفت غلط می‌شود.

ساحت خلق و خالق اگر در كنار هم ديده نشود (يلي الخلقي و يلي الحقي، قوس صعود و نزول)، تقريرها از يك واقعيت ناقص خواهد بود.

نكته‌ي ديگر اينكه چه‌بسا فعل خدا گوياتر از قول او باشد. اذن تكويني به بشر براي تعقل و معماري و طراحي نظامات بشري، كم از اجازه‌ي تشريعي نيست.

نكته‌ي ديگر اينكه اين دست‌فرمان تقرير توحيد، خيلي نسبتي با تربيت و رشدو شكوفايي بشر ندارد، لازمه‌ي آفريدگاري و آگاهي فراگير خداوند متعال اين نيست كه حق انديشه و اختيار و اقدام بشر نفي شود، همان‌طوركه آگاهي‌هاي معلم بايد در راستاي رشد متعلّم قرار گيرد، نه صرفا تزريق تجويزها و انتظار اطاعت.

این‌‌گونه تقریر هم نشانه‌ی دیگری بر این است که گویی توحید در منظر نویسنده، توحيدی سكوني است نه صیروری!

رابطه علم کلام و علم فقه

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_18
#جلسه_122

#توصیف_تجویز
#باید_و_هست
رابطه #فقه_و_کلام
#اقتدار_توصیف، #قدرت_تجویز

اگر بخواهیم یکی از رابطه های علوم توصیفی و تجویزی را اشاره کنیم بایستی به رابطه علم کلام و علم فقه توجه دهیم.
هر چند که علم کلام میتواند سویه تجویزی پیدا کند اما به یک معنا کلام هاضمه ای برای استفاده از علوم توصیفی دارد(نظیر فلسفه و عرفان) و از طرفی دیگر کلام به یک معنا عقل فقیه و عقلانیت پیشینی استنباط می باشد.
فقیه همراه با دیدگاههای اعتقادی اش در مورد خدا، جهان و انسان در عملیات اجتهاد و استنباط حاضر شده و این مقوله حتی در اجزا و تک تک خرده فرآیندهای استنباط نیز مؤثر دارد. به طور مثال وقتی فقیه یک مفهوم فقهی را در منظومه و بافتار و شبکه معنایی الف فهم میکند و فقیهی دیگر در همان مفهوم فقهی را در منظومه و بافتار و شبکه معنایی ب فهم میکند این دو فقیه به استظهار متفاوتی از روایات تبیین کننده همان مفهوم می رسند.
به طور مثال در مورد زکات ما روایاتی داریم که منحصر در 9 مورد می باشد و روایاتی داریم که این انحصار را بیان نمی کند.
کسی مثل یونس بن عبدالرحمن حسب دیدگاه جامعه شناختی و نیز دریافتی که از نسبت و تناسب این مفهوم با دیگر مفاهیم دینی دارد این انحصار را رد میکند اما دیگر افراد مؤکدا تاکید بر انحصار زکات در موارد 9 گانه دارد.

آیا عقل انسانی می تواند در مقام تشریع ورود کند ؟!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_4
#جلسه_122
○ مولف کتاب تمام حق تشریع را به حق تعالی می دهد ، اما نکته ای که ذهن بنده را درگیر خود کرده در باب من الشارع است ؟! منظور مولف از شارع در اینجا خود حق تعالی است ؟! یا اینکه حضرت رسول و ائمه علیهم السلام را نیز شامل می شود ؟! اگر منظور مولف از شارع و حق تشریع فقط حق تعالی است به شدت در مقابل او می ایستم و با تمام قدرت ناچیز خود در فهم توحید ، با او مبارزه علمی می کنم. اما اگر منظور از این حق تشریع خود حق تعالی و کسانی که به سبب ایشان اجازه تشریع دارند می با شد سعی بر همراهی دارم.
○ اما این را باید دقت کرد که دعوا در این مسئله ، بر سر حق تشریع است نه بر سر فهم تشریع ، این که ما در فهم تشریع همواره از عقل انسانی استفاده می کنیم مسئله خاصی نیست ، چرا که فهم شریعیت جز به وسیله عقل حاصل نمیشود ، اما آیا این عقل در مقام تشریع نیز می تواند قدم بردارد ؟! آیا عقل انسانی می تواند در مقام تشریع ورود کند و گزاره هایی در باب شریعت برای انسان بیان کند ؟!