مکتب امام آینده علمی حوزه است!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استکبار
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_135 (بخش اول)
#جلسه_222

💠 مکتب امام آینده علمی حوزه است! (2)

☑️ #معرف_یادداشت: بحثی با عنوان «مکتب امام آینده علمی حوزه است.» در کلاس طرح شد، در این یادداشت تلاش می شود یک #معناشناسی از این جمله صورت بگیرد و تلاش شود که فهمی که نویسنده از آن دارد را تبیین کند.

🔺 این جمله را به دو شکل می شود معنا کرد:

1️⃣ معنای دوم

🔺 این جمله معنای دیگری نیز دارد آن هم این است که واقعا و به شکل درجه 1 دانشی، آینده علمی حوزه چیزی جز مکتب امام در افق دانشی آن نمی تواند باشد.
🔺 مکتب امام در لایه دانشی از همه دانش های مرسوم حوزوی تغذیه کرده است و در همه آن ها یا صاحب یک مکتب جدید است و یا لا اقل شاگرد اول برترین مکتب موجود در آن دانش است.

☑️ فقه و اصول
🔺 در فضای فقه و اصول با اتفاقات عجیبی که در دوره نجف بعد از مشروطه افتاده است، فقه و اصول به یک تصلب و مکانیکی شدنی نزدیک شد، و با فرصت موسع و بی دغدغه ای! که آیت الله خوئی پیدا کرد توانست آن خوانش فریز شده و مکانیکی از فقه را با شاگردپروری گسترده به حوزه علمیه شیعه حقنه کند.
🔺فقه و اصول نجف نزدیک به مشروطه تلاشی قابل تحسین برای ارتباط بین فقه و لایه های هستی شناسانه عالم انجام داد، آن هم ارتباط با فصل اخیر حکمت اسلامی یعنی فلسفه صدرالمتألهین؛ ولی این تلاش هم در ذات خود یک نقص جدی داشت و آن اینکه یک حیات فلسفی عمیق و واقعی و متصل به سلسله شاگردان صدرا نداشتند و فلسفه را به معنای عمیق صدرایی خود نفهمیده بودند (ان شئت راجع الی مباحث اجتماع الأمر و النّهي الاستاذ نائینی؛ فوائد الاصول، ج‏2، ص: 399 الی 460) و هم این مشکل ذاتی و هم اینکه شروع چنین حرکتی است، باعث شد که خلط بین حقیقت و اعتبار در کار این بزرگان پر تکرار باشد. کما اینکه در فلسفه مشاء که شروع کار است خلط بین ذهن و عین بسیار پر تکرار بلکه به صورت پیش فرض وجود دارد.
🔺 امام در فضای فقه صاحب یک مکتب فقهی است؛ ایشان در امتداد فقه و اصولی که از صاحب جواهر و شیخ انصاری بود قرار می گرفته است منتها فقه امام یک تفاوت جوهری با فقه صاحب جواهر و شیخ انصاری دارد آن هم این است که فقه آنها فقه قاعده ای از پایین به بالاست و فقه امام فقه قاعده ای از بالا به پایین؛ به این معنا که در فقه شیخ اعظم قواعد فقهیه از کف صحنه فقه می آیند و ساخته می شوند و بالای سر کل فقه قرار می گیرند و کار فقهی او را به انتظام می کشانند؛ اما در فقه امام این فلسفه و عرفان اوست که می آید و در فقه سر ریز می کند و قواعد عام را که کل فقه او را به انتظام می کشند را شکل می دهد.
🔺 امروز نگاه فقهی اصولی خشک مکانیکی نجفی در حال افول است؛ بله شاید ظاهرا همه کسانی که دارند فقه می گویند امتداد آقای خوئی باشند، ولی فقه ورزی به آن شکل یک فقه ناکارآمد و ناتوان است که خود همین عامل حذف تدریجی آن خواهد شد؛ و لذا همه کسانی که امروز فقه گوی مشهور قم هستند مجبور هستند که کمی از آن فضای فقه مکانیکی فاصله گرفته و این شروع شکست آن مکتب فقهی است. لذا شما می بینید به شهید صدر که در قله فقه نجفی قرار دارد و با باهوشی توانسته برخی فضاها را بشکند جای خود را باز کرده و آینده قطعی از آن مکتب فقهی امام است بعون الله. به این دلیل که فقه امام فقه ورزی در صحنه اداره و اجرا است، و ابزارهای فقهی که ساخته است نیز قوت حضور در چنین افقی به او داده است.
🔹 کاش برادر #محمد_هادی_جوهری زودتر این کتاب های مدرسه معرفتی را که یک سال پیش تدوین شده اش را تحویلش دادم! در پژوهشکده چاپ کند و بخش فقه که #استاد_موسوی ارائه فرمودند را دوستان ذره ذره بنوشند، نه اینکه بخوانند!
خلاصه برای رجوع در این بخش به کتاب مدرسه معرفتی بخش فقه مراجعه شود، که ان شاء الله چاپ خواهد شد.

☑️ فلسفه
🔺 امام در فلسفه یک محقق ذیل فصل اخیر حکمت اسلامی یعنی #حکمت_متعالیه محسوب می شوند؛ و در مکتب امام این بعد دانشی حضور جدی دارد، و اعتنای به آن وجود دارد.
☑️ عرفان
🔺اگر در فضای فلسفی امام یک محقق ذیل حکمت متعالیه است؛ اینجا یک محقق مبرز و بزرگ ذیل فصل اخیر عرفان اسلامی یعنی #عرفان_محی_الدینی هستند؛ تا جایی که حتی می توان یک مکتب عرفانی برای امام قائل شد.
🔺 این بعد جدی هستی شناسانه و خداشناسانه که به واسطه فلسفه و عرفان اسلامی تأمین می شود، یکی از ابعاد قطعی مکتب امام است و امام ستاره ای درخشان در آسمان لایه هستی شناسی علوم اسلامی است.

☑️ اخلاق
🔺 بعد دانشی حوزوی نیز در مکتب امام حضوری پرشور و چشم گیر دارد، و امام اینجا نیز در حد و اندازه یک مکتب اخلاقی مستقل و جدید آثار دارد و صاحب نظر هستند؛ آثار اخلاقی ویژه ای نیز در این زمینه دارند.

❇️ جمعبندی:
🔺 همانطور که ملاحظه می کنیم، مکتب امام یک خصویت ویژه دارد آن هم #جامعیت بین معقول و منقول و مشهود است؛ این جامعیت در علوم اسلامی باعث شده است که در هر بخشی که وارد بشود یک چگالی ویژه دانشی داشته باشد و چون دوره دانشورزی صرف با پیروزی انقلاب به پایان رسیده است؛ دانشورزی ای می تواند مانا باشد و در ادامه حیات حوزوی به زندگی ادامه بدهد که بتواند پاسخگوی این حرکت طوفنده و رقم زننده عصری جدید باشد؛ و دانشورزی ای این خصوصیت را خواهد داشت که از جامعیت در علوم اسلامی برخوردار باشد، جامعیتی که باعث شود توانمندی حل چند بعدی و پیچیده مسائل حیاتی که چند بعدی و پیچیده شده است؛ را دارد داشته باشد.
🔺 در نتیجه به شکل واقعی و دقیق باید گفت این جمله که « مکتب امام آینده علمی حوزه است» یک جمله ای است که علاوه بر اینکه به لحاظ روشی درست است، به لحاظ محتوایی هم آینده ای که رو به سوی تمدن سازی دارد، قطعا مکتبی که جامع علوم اسلامی باشد توانمندی پشتیبانی خواهد داشت، و کافی است برای حذف نگاه هایی که در این افق نیستند فقط زمان بدهیم. تمدنی که عقلانیتی برای بر ساخت دوباره آن لازم است که باید عقلانیتی صدرایی – ابن عربی ای باشد؛ و فقهی برای اداره آن لازم است که باید فقه مکتب امامی باشد.
.

درگیری_شعار_توحید_با_استكبار

#امید_فشندی
#یادداشت_98
#جلسه_222
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استكبار

توحید را وقتی نفی حاكمیت و مالكیت مطلق انسان تقریر كنیم، طبیعتا هركجا كه به نام انسان بخواهد حكم یا ملكی تثبیت شود، نفی سلطه و سیطه‌ی الهی صورت گرفته و توحیدگرایان باید به مبارزه برخیزند.

حال چه به‌نام جمع (كمونیستم) چه به‌نام آزادی فردی (لیبرالیسم) و چه به دیگرنام‌ها

اما این كافی نیست!

#فقه‌سالاری به استبداد دینی نزدیك می‌شود اگر سازوكار اجرای فقه و حاكمیت و ولایت فقه را با فهم عرفی و مرسوم مردم از دین و فقه هماهنگ نكنیم.

منظورم این است كه در فهم فقهی و اقامه‌ی آن باید فراتر از متون و منابع مرسوم، فطرت و فهم مردم را هم لحاظ كرد و به رسمیت شناخت و حتی ارزش و اعتبار داد … مسأله‌ی شارع كه صرفا امتثال امرش نیست، غرض اصلی رشد انسان است و این رشد هم در بستر زمین زمانه‌ی حیات فردی و اجتماعی صورت می‌گیرد و زیاد نیست قواعدی که وراعصری و فرامصری برای تمام زمان و زمینه‌ها پاسخ واحدی داشته باشد.

حضور پررنگ توحید و کارآمدی آن در سراسر متن

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

#حامد_خواجه
#یادداشت_46
#جلسه_222

#باز_تقریر

⭕️حضور پررنگ توحید و کارآمدی آن در سراسر متن

در سراسر متن حضور پررنگ توحید دیده می‌شود و همچنین باور کار آمدی توحید که پر تکرار است. مولف ۱۴ گذاره از پرتوهای توحید را آورده است؛ به نحوی تمام شئون زندگی را در بر می‌گیرد که تمام نظام اندیشه‌‌ اسلامی مولف توحید است.

وقتی با نگاه رایج به نظام اندیشه اسلامی نگاه شود، خدا‌شناسی قسمت اول نظام اندیشه اسلامی است و در ذیل خدا شناسی، قسمتی از آن به توحید اختصاص یافته است؛‌ یعنی در باور رایج اندیشمندان، توحید بخشی از دفتر خداشناسی که دفتر اول نظام اندیشه اسلامی است می‌باشد. امّا این باور رایج در نگاه مولف وجود ندارد. مولف اندیشه اسلامی را توحید می‌داند.

این باور از مکتب امام خمینی گرفته شده است و مولف در این هوا تنفس کرده است که اینگونه تمام سخنانش پرتو توحید است و انسجامی فوق العاده رقم خورده است. در این باور تمام نظام اندیشه‌‌ اسلامی، توحید است. توحیدی که قائل به یکتایی خدا است، نه صرف یکی بودن. وقتی از توحید ذاتی، صفاتی و افعالی صحبت می‌کنید؛ یعنی همه افعال، افعال خدا است، همه‌ي‌ صفات، صفات خدا است و همین‌طور نسبت به ذات.

در این باور خداشناسی یعنی توحید؛ بنده که نمی‌تواند خداشناسی کند، محدود کجا و نامحدود کجا؟ مگر محدود توان ادراک و احاطه بر نامحدود دارد؟ تنها توحید است که نصیب بنده می‌شود. و توحید یعنی باید دائما در حال حمد و تسبیح باشد. حمدی به‌جای آورد و بلافاصله و بدون تعلل خدا را منزه کند از این نسبتی که داده است. این جهان‌شناسی، تربیتی است؛ چون دائما در حال نفی خود است. آنچه را که فهمیده نفی می‌کند. مثل آن است که بالاترین صفات و خوبی‌هایی را که درک می‌کند، وقتی بخواهد نسبت بدهد، اول بگوید بلانسبت شما. وقتی تمام توان خود را گذاشته است برای حمد وپس از آن می‌گوید که منزهی از این‌ها و یا حتی بالا‌تر، قبل از حمد، تسبیح کند؛ در این‌جا آنقدر نفی خود شدید است که تربیت به اوج می‌رسد. در مکتب امام توحید به لحاظ ارزشی و روشی این چنین جایگاه ویژه‌ای دارد.

مولف هم تربیت شده این مکتب است و توحید در نظام اندیشه‌ای ایشان نیز از چنین جایگاهی برخوردار است. لذا این انسجام سخن در این مقاله دیده می‌شود.

رفتار مستکبران در برابر آنان که توحید را انتخاب کرده اند

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_33
#جلسه_222

بسم الله الرحمن الرحیم

رفتار مستکبران در برابر آنان که توحید را انتخاب کرده اند

مردم ایران با انقلاب اسلامی، قدرت را در کشور خود در اختیار اسلام قرار دادند. زمام امور به دست اسلام است و این یعنی در این کشور هیچ یک از مکاتب بشری نمی توانند حکمرانی و منطقه ی نفوذی برای اراده شان قائل باشند. آنچه ملاک است تعالیم اسلام است.

این یعنی قرار است این کشور مستقل باشد، قرار است سلطه پذیر نباشد، قرار است برای دارایی ها و معادن و نیروهایش خودش تصمیم بگیرد، قرار است در معادلات قدرت بین المللی خودش از آن کسی که خودش او را حق می داند دفاع کند و خودش تصمیم بگیرد که دشمنش را چه کسی بداند و در همه ی اینها از اخم و چشم غره ی هیچ کس نهراسد.

اگر کسی به او تعدی کرد پاسخش را می دهد، و اگر کسی خواست به او زور بگوید جلویش می ایستد.

و این ها همه یعنی قرار نیست ابهتی برای هیچ مستکبر و متکبر و زورگویی باقی بماند، چرا که این ها همه به همین کشور محدود نخواهد ماند، اگر دیگر انسان ها هم ببینند که میشود گوش به حرف زورگوها نکرد، آن ها هم برای متکبران و مستکبران ابهتی نخواهند دید. و این یعنی تمام موجودیت مستکبران به خطر می افتد.

این است که استکبار با تمام توانش در مقابل این نهضت و این کشور اسلامی می ایستد.

و این است که کینه ی این نهضت و این تفکر را در دل آنان روز به روز ریشه دار تر می کند.

حال اگر روزی انقلاب ضربه بخورد و این مستکبران زخم خورده ی پر کینه اندک تسلطی بر ما پیدا کنند، کاری خواهند کرد تا دیگر در این زمین بذر هیچ حرکت توحیدی ای درنیاید، چنان قلع و قمع بکنند که تا صدها سال خبری از آخوند و اسلام و دین و توحید نباشد.

چنان فساد و فحشایی ترویج کنند که دیگر هیچ جوانی نتواند سر بلند کند و چنان الحاد را در تمام مغزها وارد کنند که دیگر جز پوسته ای کلیسا وار از دین نماند.

موقعیتی به مراتب بدتر از دوران پهلوی

تمام متفکرین توحیدی اندیشمان را یا خواهند کشت یا از انتفاع ساقط خواهند کرد، به صغیر و کبیرمان رحم نمی کنند.

اگررررر بگذارند حوزه و مرجعیتی باقی بماند، فقط همان آخوندهای مبلغ اسلام آمریکایی را نگه میدارند که امام در منشور روحانیت هشدار تربیت شان را داده بود. تمام آثار مکتوب و غیر مکتوب آقا و امام و شهید مطهری و … رانابود می کنند و کاری میکنند که اثری از آن ها باقی نماند.

حاج قاسم، نمونه ی برجسته ی تربیت شدگان مکتب امام : « اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحاد گری محض و انحرافِ عمیقِ غیر قابل برگشت خوهد بود »

خدا، شناسی

بسم الله الرحمن الرحیم

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_32
#جلسه_222

خدا، شناسی❓

⛂انسان بنابر فطرت خود، تشنه‌ی دانستن هم است. اما اینکه در هر برهه‌ای از عمر خود به دنبال فهم چه چیزیست بستگی به نوع دغدغه‌ها و مواجهات روزانه‌اش و … دارد. انسانی که سطح خواسته‌اش و برد همتش در حد غریزه و زیست حیوانی باشد لاجرم در آن حد می‌فهمد و به دنبال کسب دانش در آن حد است. چنین انسانی مبدا امیالش مشخص و به تبع آن اهداف و افعالش نیز معین می‌شود.

⛀حال اگر شخصی دغدغه و مشغولیتش خدا باشد.
⛀مبداء میلش خدا باشد.
⛀دغدغه‌ی خداشناسی مثل خوره به جانش می‌افتد و شغلش خداشناسی می‌شود.
⛀کثرت اهتمام به خداشناسی او را در گام اول در مدار علم الیقین قرار می‌دهد و تشنه‌ی شناخت خدا از طریق معرفت حصولی می‌شود و با تلاش و استمرار و مجاهدت کم‌کم خداشناسی او به مرتبه‌ی عین الیقین می‌رسد و با دل خدا را می‌بیند و این مراقبه‌ها آنقدر ادامه پیدا می‌کند که به مرتبه‌ی حق الیقین می‌رسد و به سبب کشف و شهود خداشناس و محقق می‌شود.

⛂برای توضیح بیشتر در مقام مثال می‌توان گفت اگر انسان از طریق دود که نوعی دلیل است علم به آتش پیدا کند به معرفتِ علم الیقینی رسیده است و اگر آتش را به چشم خود روئیت کند و ان‌شاءالله اهل سوز و گداز شود در مرتبه‌ی عین الیقین به سر می‌برد. اما هنوز مراتب شناخت تکمیل نشده زیرا انسان تا وقتی که به درون آتش نرود هنوز نمی‌داند آتش چیست و حق شناخت آتش را ادا نکرده است. انسان با ورود خود در آتش به حق الیقین می‌رسد و مراتب شناخت را کامل می‌کند. رزقناالله

ای برادر در مقام حدیث نفس می‌گویم؛
✔️ می‌دانی مبدا میلت چیست؟
✔️شغل و مشغولیت خود را چه انتخاب کرده‌ای؟
✔️هوس علم الیقین داری آیا؟
✔️تشنه‌ی شناخت حقیقت شده‌ای؟
✔️می‌دانی قدم اول شناخت خداوند مهربان اهتمام و جدیت در تحصیل حکمت است؟
✔️دلت بی‌قرار عین الیقین شده است؟
✔️فکر کرده‌ای که چقدر نَفَس‌هایت تو را به مرگ نزدیک کرده است؟
✔️آیا عمر نوح داری؟
✔️خوف این را نداری که ندای الرحیل تو را بخواند و هنوز در آتش نرفته باشی؟
✔️پس حق الیقین را نشانه بگیر و در آن افق زندگی کن تا حداقل اگر نسوختی در پی وصال او نَفَس‌هایت تو را به مرگ هدیه دهند.

“آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم”

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم

به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم

به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم

نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم

ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم

جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان

مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن

و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

اندیشه_امام: #امامت_اندیشه_ها

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_68
#جلسه_222

#اندیشه_امام: #امامت_اندیشه_ها

یک نیزه وقتی سینه هدف را خواهد درید که نوک ان تیز باشد به عبارت دیگر تمام هویت نیزه در پیکان آن جمع شده است و پیکان نیزه تمام دارایی های کل پیکره را با مؤثر ساختن آن هویت بخشیده است.
جامعه ایمانی اگر بخواهد قله آرمانها و اهداف را درنوردد بایستی منظومه اراده های را به سوی آن جهت دهی کند. در وضعیت کنونی مجموعه های گوناگونی در قرارگاههای متفاوت فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی و … در سطوح گوناگون راهبردی و عملیاتی در جریان و در حال تلاش و تکاپو هستند اما آن قرارگاه مرکزی که سمت و سوی واحد و یک توحد هویتی به این تنوع گسترده و منظومه اراده ها بایستی بدهد آن چیست؟
آن قرارگاه مرکزی که جبهه واحدی را از فرهنگ تا سیاست و از اقتصاد تا امنیت را رقم بزند ثقل هویتی اش چیست؟
به نظر می رسد ایجاد این توحد هویتی و رقم زدن جبهه مشترک و ایجاد قبله برای منظومه اراده ها جز با امامت اندیشه ها میسر نیست و امامت اندیشه ها هم جز با بسط و تبیین اندیشه امام جامعه در دسترس نیست. فلذا برای دستیابی به یک توحد هویتی مستقر و مهاجم که جبهه واحدی را سازنده باشد و قبله واحدی را برای منظومه ارده ها رقم بزند بایستی به راهبرد ذیل با عمق و گستره معنایی که دارد تمسک کنیم:
ما بایستی اندیشه امامین انقلاب را به جایگاه امامت اندیشه ها برسانیم

ادامه_بحث_هویت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_48
#جلسه_222
#ادامه_بحث_هویت

در بحث هویت با تحقیقاتی که از قبل اعلام کردم به این نتیجه رسیدم که مشهور متفکران غربی قائلند که مفهوم هویت اجتماعی، توسط هنری تاجفل و جان ترنر در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی بیان شد و مفهوم هویت اجتماعی را به مثابه شیوه‌ای برای تبیین رفتار میان‌گروهی معرفی میکنند.

در میان این مباحث به مفهومی برخوردم به نام خلاقیت که به نظرم امد یکی از گلوگاه اصلی بحث است.

از آنجا که به دنبال یک معنای راهبردی از هویت هستم لذا به نظرم آمد آنچه که ما در فضای راهبردی باید با معنای هویت گره بزنیم خلاقیت است.

در این باره که چگونه باید خلاقیت را در این معنا گنجاند در یادداشت های بعد بیشتر به ان خواهم پرداخت.

*️⃣تقریر جلسه 223

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_87
#جلسه_222
#نوع_تقریر

*️⃣تقریر جلسه 223

اكنون بايد ديد در ميان بدنه ها و ابعاد گوناگون توحيد كدام است كه مستقيما با منافع بلكه با اصل وجود طبقه مستكبر در اصطكاك و تضاد است؟ به عبارت ديگر: طبقه مستكبر از كدام نگرش توحيدى به جهان يا از كدام پيشنهاد توحيدى براى جامعه زيان مى بيند كه چنين قاطع و بى امان با آن مى ستيزد؟»

🔹در این فراز از سخن با چند #سوال رو به رو هستیم:

1️⃣ آیا قطعه یا بخشی از از توحید است که با طبقه مستکبر درگیر میشود
یا تقریری از توحید است که این درگیری را درست میکند❓

2️⃣چرا تقریرهای ناب و اصیلی از توحید داریم که باعث ستیزه و درگیری نمی شود؟
و مثلا سلطان جور برای چنین مقرِرانی حاضر است مقرَری هم تعیین کند ، به ایجاد وجهه اجتماعی برای ایشان هم کمک نماید
و در عین حال اهل توحید این تقریر را ناب بدانند و از ایشان را هم معلمان توحید تلقی کنند
این را کجای دلمان بگذاریم❓

3️⃣راه شناخت این که کدام بعد از ابعاد از توحید است که ستیزه ها را بر می انگیزد چیست❓
➖یک راه اینکه برویم سراغ کسانی که در صف ستیزه با توحید و منادیان آن ایستاده اند و ببینیم چیست که حال و روز ایشان را چنین به آشفتگی و غیظ کشیده است؟
➖و راه دیگر اینکه در کار خود معلمان و منادیان توحید خیره شویم و ببینیم کدام قطعه را سر دست میگیرند که چنین شمشیر ها را میشوراند.
آیا راه دیگری هم هست ❓
راه بهتر کدام است ❓

✨نکته ای پیرامون این سوالات
چنانچه با آهنگ #علوم_انسانی به سمت حل مسائل فرد و اجتماع برویم ، این سوالات بی وجه و بی معنا به نظر می آید
اما اگر بنا شد به عنوان #شاگردان_قرآن حل مساله ها را نشانه بگیریم که صد البته انتظار مردم از ما این است ، باید این سوالات را عمیقا در آغوش کشید و جدی گرفت.

🔹مروری بر #جواب_ها

▫️حمزه/
➖نویسنده پس از آنکه جای توحید راستین را روشن کرد و توحید دروغین را رمی نمود ، حال به سراغ این پرسش رفته است که کدام بُعد از توحید است که آن را چنین خونریز می نماید.
پس طبیعتا بحث از نگرش و تقریری از توحید که با طبقه مستکبر درگیر میشود نیست ، چرا که در این صورت بازگشت به سخن پیشین است که مولف از آن مفصل به آن پرداخته و از آن رد شده است ، لذا نه شرط بلاغت است نه سیاق اجازه چنین برداشتی میدهد.

اینکه در فراز به عبارت دیگر ، باز از نگرش سخن به میان آمده است نباید رهزن باشد که ایشان دارد به تقریری از توحید اشاره میکند و از نگرش ، تقریر را مد نظر دارد ، چه اینکه به قرینه سیاق و همین طور عبارت بعدی یعنی کدام پيشنهاد توحيدى براى جامعه روشن است که به افرازی دست زده و بعدی از ابعاد را مد نظر دارند. و لفظ نگرش در عبارت کدام نگرش توحیدی به جهان تاب این را دارد که به همان 14 نور از انوار و اشعه های توحیدی اشاره داشته باشد نه نگرش توحیدی صحیح در مقابل نگرش توحیدی غیر صحیح

➖#ابعاد یا #قطعات مساله این است.
( پاسخی به اشکال #بساطت )
اگر اشکال شود که توحید امری بسیط است و تبدیل آن به قطعات و برای هر قطعه کارکردی جدا تعریف کرد مخل بساطت است
باید چنین پاسخ داد که بله چنین است و شاید تعبیر قطعه تعبیر رسایی نباشد ، کما اینکه نویسنده از این تعبیر استفاده نکرده است و از واژه #ابعاد برای بیان این منظور استفاده جسته ، و بُعد مخل بساطت نیست ، بلکه در تشبیه به ادبیات عرفانی ، جلوه از جلوات آن حقیقت بسیط است ، و این 14 نور مششع از آن منبع فیض حقیقتی مرکب نداشته بلکه هر یک ظهوری از آن هستند.
طبیعی است که ظهوری از حضرت حق است که هدایت را به دنبال دارد و ظهوری ضلالت را
در محل بحث نیز ظهوری از آن حقیقت وحدانیت و توحید است ، جلوه ای قاهری و تنزیهی از این امر بسیط است که مستکبر را به چالش کشیده و به درگیری میرساند.

چرا فقه معجزه است؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#احمد_قوی
#یادداشت_59
#جلسه_222
#منشور_روحانیت
#معجزه_فقه

چرا فقه معجزه است؟

شاید بتوان بخشی از رمز و راز معجزه بودن فقه را در این برداشت حضرت #امام_خمینی در پیام تاریخی #منشور_روحانیت جستجور کرد که فرمود : “فقه، تئورى واقعى و كامل #اداره_انسان از گهواره تا گور است.”

ولی مگر تنها تئوری اداره انسان را فقه اسلامی ارائه داده است؟

اگر صرفا بنا بر تنظیم گری روابط انسانی در سطح فرد و جامعه بود که مدرنیته به صورت بالفعل این ادعا را تبدیل به عمل کرده و در چنین شرایطی دیگر جایی برای عرض اندام فقه اسلامی باقی نمی ماند که عده ای معتقدند به صورت بالقوه توانایی اداره حیات بشر را دارد!

ولی فقه اسلامی در #مکتب_امام فقط این نیست. صرف تنظیم گری کرامت خاصی محسوب نمی شود و قرائت تنظیم گرایانه، عملا منجر به منزوی و حاشیه نشین شدن فقه می شود.
قرائت تنظیم گرایانه عملا فقه را به دستگاه امضا و حجیت بخشی به حیات مدرن تبدیل می کند.
قرائت تنظیم گرایانه همانی است که جریان روشنفکری و امتدادهای رسانه ای آن و متاخرین از منورالفکرها که سابقه انقلابی هم دارند، می پسندد و بر همین اساس با چماق #نجف_قاعد بر سر #قم_قائم ( متمایل به قیام) می کوبد.
قرائت تنظیم گرایانه دو گانه زمین و آسمان را پذیرفته و معتقد است که آسمان باید آسمانی بماند و زمین هم زمین.

🔸اما فقهی که امام از آن به معجزه تعبیر می کند اساسا برای بر هم زدن این کلیشه ها پا به عرصه گذاشته

🔸 #فقه_معجز فقهی است که در آن ” آشنايى به روش برخورد با حيله‏ها و تزويرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياستها و حتى سياسيون و فرمولهاى ديكته‏شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمايه دارى و كمونيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم مى‏كنند، از ويژگيهاى يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غير اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. #حكومت در نظر مجتهد واقعى #فلسفه_عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است، حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است ” (#منشور_روحانیت)

🔸 فقه معجز با بر هم زدن تقسیم کار بین اهل آسمان زمین ، از یک سو از آسمان ترجمه ای زمینی ارائه داده و ار و سویی دیگر زمین را به رنگ آسمان در می آورد.

آری فقه اسلامی در مکتب امام معجزه است؛ همانند عصای موسی (ع) که وقتی به میدان اداره جامعه و حیات بشری ورود کند سحر سحره ی فرعون مدرن را خواهد بلعید. مشروط به این که از نعره های ” انا ربکم الاعلی” شیطان بزرگ و دستگاه تمدنیش نترسیده و دچار انفعال نشویم.

فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ ﴿١١٦﴾

وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ ۖ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ ﴿١١٧﴾

فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿١١٨﴾

فَغُلِبُوا هُنَالِكَ وَانْقَلَبُوا صَاغِرِينَ ﴿١١٩﴾
☘️

فقه اسلامی معجزه است.

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

#حامد_خواجه
#یادداشت_45
#جلسه_221

#تقریر

⭕️فقه اسلامی معجزه است.

در نظر حضرت امام فقه اسلامی یک معجزه است. مراد از فقه در اینجا احکام است، نه عملیات استنباط. و البته منظور حکم واقعی که صادق آل محمد صلی ‌الله علیه وآله ‌بیان می‌کنند، می‌باشد؛ نه آنکه ما می‌فهمیم.
سرّ اینکه فقه در نظر شخصی مثل حضرت امام معجزه تلقی می‌شود چیست؟ ایشان در فقه اسلامی چه‌چیزی دیدند که آن را معجزه می‌دانند؟
توحید با تمام طوفندگی و قدرتش از راه فقه به جزئی‌ترین مسائل زندگی وارد شده است. توحید با آن عظمتش با تمام مراتبش در کف زندگی بشر جریان پیدا کرده است و کوچک‌ترین حرکت و فعل بشر را تحت الشعاع قرار داده است. توحید در حکم جزئی مثل ناخن گرفتن، کوتاه کردن شارب و … وارده شده است.
شخصی مثل حضرت امام که طوفندگی و عظمت و بزرگی توحید را می‌داند و دیده است وقتی می‌بیند که این عظمت و طوفندگی در فقه آمده و در سطح جزئی‌ترین مسائل وارد شده است، اذعان به معجزه بودن فقه اسلامی می‌کند؛ این فقه که توانسته است توحید را به ظهور بکشد.
در آن توحیدی که حضرت امام با آشنا است، فقط خدا می‌تواند تشریع کنید و هیچ کس غیر خدا نمی‌تواند قانون‌گذاری کند. لذا در فقه وقتی می‌بینیم که این خدا است که به روی زمین آمده است و قانون‌گذاری کرده است و آن حاجت توحید را که جز خدا نباید کسی تشریع کند، برآورده است؛ اذعان به معجزه بودن این فقه می‌کنیم.

زیست_علمی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_48
#جلسه_221
#بازخورد_یادداشت
#دانیال_ادیب

#زیست_علمی

🔸اینکه حضرت امام با بقیه علمای هم عصر خود متفاوت است شکی نیست اما آیا این تفاوت فقط در تحصیل امام است ؟
به نظر اینطور نیست همین فقه واصول را دیگران هم خوانده اند بعضا با دقت ها و دامنه های بیشتر چه قبل از امام و چه در عصر امام
پس چرا آنها امام نشدن ؟ یا حتی به نظریه های امام هم نرسیدن وحتی مخالف هم شدند.

سیره تحصیلی امام هم تا حد زیادی به نظر روشن و و اضح است
منابعی که امام مطالعه کرده هم همینطور
امام مشغول به تحصیل همین دروس حوزوی مرسوم بود
همین فقه و اصول و تفسیر رایج حتی فلسفه و عرفان هم که مورد اتفاق بعضی ها نبوده ولی جزء منابع تحصیلی امام بوده افراد دیگری هم بودند که مشغول تحصیل این دو علم هم بودند اما برخلاف بدنه اصلی حوزه ولی بوده وامام تنها مصداق این داستان نیست

#استاد_کامل

اما بعد استاد را که اشاره نکردید شاید قابل تامل باشه و از اهمیت بالایی در ایجاد شخصیت امام داشته باشد.
دلیل جدی شدن آثار آیت الله شاه آبادی در بین حوزویان هم همین نکته است .
تا اینجا به نظرم نقش زیست علمی خیلی نیست و از ضریب بالایی برخوردار نیست
اگر زیست علمی را جدای از تلمذ در محضر استاد خاص بدانیم

#کنش_اجتماعی

نکته دیگر برخور اجتماعی امام است که این هم در یک مقطعی به شدت کم و از یک جای تغییر 180 درجه ای دارد این مولفه و حیث هم قابل بررسی است.

#مکتب_امام_چیست؟
ودر آخر سوالی که دارم این است مکتب امام چیست

به نظرم در جمع ما این واژه یک واژه توخالی یا نهایتا مثل داستان فیل مولانا است هرکسی یک تفسیری از این مکتب دارد
اگر استفاده این واژه بدون فهم حقیقت آن ادامه داشته باشد تبدیل به یک واژه خز و بی خاصیت و مایه لودگی می شود
باید هرچه زودتر این حقیقت را شناخت

هویت و اندیشه

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استکبار
#مهدی_خداپرست
#یادداشت_19
#جلسه_221

♦️هویت و اندیشه

▫️بسم الله الرحمن الرحیم
🔸 بحث بسیار مهمی که دیروز در کلاس مطرح شد، موضوع نسبت هویت و اندیشه بود. قبلا جناب استاد در رابطه با اینکه اندیشه یکی از آبشخورهای هویت و بلکه شاید مهمترین آن هاست سخن گفته بوده بودند و از اینکه مقوله های دیگر نیز مانند ایمان و اخلاق و… هم موثر در شکل گیری یک هویت هستند، سخن به میان آمده بود.
🔸اما احساس میشود در نگاه دیگر و دیدن این دو مقوله به عنوان دو راهبرد اصلاح اجتماعی قضاوت مقداری متفاوت میشود و میتوان اینگونه توضیح داد که اقدام و تبلیغ اندیشه محور داشت و یا اقدام و تبلیغ هویت محور را برگزید.
🔸در اینجا تاملات بنده فقط به چند سوال محدود میشود:
▫️در راستای بحث الگوی اصلاح اجتماعی و برای طراحی مسیر کمال جامعه و به تعبیری جامعه پردازی، آیا میتوان گفت دو راهبرد اقدام فرهنگی(که شامل عناصری از جنس هویتی و یا گفتمان سازی است) و یا اقدام تربیتی(که شامل عناصری مثلا از جنس شخصیتی و اندیشه ای است) را برای انتخاب پیش رو داریم؟
▫️اصلا میشود یکی را بر دیگری اولویت بخشید و دیگری را کمرنگ نمود؟
▫️آیا میشود گفت اقدام فرهنگی و هویتی برای اعتلای عمومی جامعه و کار تربیتی و اندیشه ای برای اعتلای خواص و نخبگان است؟
▫️اساسا آیا اینطور است که هویت یک معنای اجتماعی دارد و در لایه فرهنگ تعریف میشود و اقدام اندیشه ای نیز معنای کار فرد به فرد داشته و در لایه تربیت تعریف می شود؟
▫️نسبت میان شخصیت و هویت چگونه است؟ آیا هویت صرفا اجتماعی شده همان شخصیت است و یا اساسا از مولفه های دیگری نیز تغذیه میکند؟ اگر فرض بگیریم که هویت در ساخت شخصیت و شخصیت در ساخت هویت تاثیر گذار است و در واقع این دو تاثیر و تاثر متقابل دارند، نقطه شروع این چرخه از کدام است؟ در فرآیند اصلاح اجتماعی کدام یک اولویت و کدامیک اولیت دارند؟
▫️در مورد خود هویت؛ اینکه میگوییم گفتمان هویت، یعنی چه؟ یعنی خود مقوله هویت مندی و دارای هویت بودن باید گفتمان شود؟ یا اینکه منظور گفتمان کردن مفاد آن است؟ یا هردو؟

منشور روحانیت در چه فضایی صادر شد؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#احمد_قوی
#یادداشت_58
#جلسه_221
#منشور_روحانیت

منشور روحانیت در چه فضایی صادر شد؟

چند مساله همزمان با صدور منشور در جریان بوده و در مطبوعات به چشم میخورد:

1. مساله سلمان رشدی
2. صحبت های آقای منتظری در 22 بهمن 67 که در آن از وضعیت انقلاب انتقاد می کند
3. فضای جامعه نسبت به مباحث جنگ و شهادت و تحلیل مباحث جنگ
4. پیام امام به گورباچف
5. عزل آقای منتظری
6. پایان جنگ

که از همه مهمتر این مورد آخر است. جامعه و بالاخص حوزه عملیه ای که از سال 42 تا 67 -25 سال- قرین با جنگ و جهاد و شهادت و معنویت ناشی از آن بوده و بعد از قرن ها، این تغییر بزرگ در حوزه علمیه ایجاد شده. علم و عمل به هم پیوند خورده. اسلام ناب به عرصه تحقق رسیده [بهتر است بگوییم که توانایی خود را برای تحقق، نشان داده] و به بهترین عبارت، حوزه-و به تبع آن جامعه ای که حوزه می خواهد هدایت کند- توبه کرده. انقلاب درونی در آن رخ داده؛ این امکان هست که توبه بشکند. ارتجاع رخ دهد و دوباره برگردد به همان حال سابق. حوزه علمیه را دور شدن از جهاد تهدید می کند و حتی جامعه را. به محاق رفتن، اسلام ناب را تهدید می کند. انقلاب تمام شده. جنگ نیز. ممکن است جامعه و حوزه اقتضائات جدید این حرکت و لایه ها و پوسته های جدید آن را نفهمد. فکر کند که کار تمام شد و مردم بروند سر کار خودشان. حوزه هم برگردد به کار سابقش با همان راه و روش و مدل قبلی.(منظور بازگشت به همان مشکلات و برداشت های غلط و ناقص است، نه محاسن و قوت های علمی گذشتگان).

با یک بررسی در سیره امام از بعد از قطعنامه 598 و پیام های ایشان-ایشان بعد از قطعنامه دیداری دیگر ندارند همه پیام است- یک #خط_مستمر دیده می شود و آن تقویت خط مقاومت و اسلام انقلابی اصیل و ناب و نشان دادن عرصه های جدید و بازکردن جبهه های جدید ظهور و بروز این اسلام ناب است.
( نگاه کنید: پیام قطعنامه، پیام شهادت عارف حسینی، فتوای شطرنج، حکم ارتداد سلمان رشدی، همین منشور روحانیت، پیام به مهاجران، حکم های عزل مرحوم آیت الله منتظری)

جایگاه شریعت در دین

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_31
#جلسه_221

✔️جایگاه شریعت در دین

از یک منظر دین دارای سه بخش کلان #شریعت، #طریقت، #حقیقت است.
به شریعت همان احکام دین گفته می‌شود‌ و طریقت ناظر به فضای سیر و سلوک باطنی و حرکت قلبی انسان به سوی خداوند است و حقیقت آن معارف و حقایقی است که از رهگذر سیر باطنی و در دل طریقت به دست می‌آید به عبارت دیگر حقیقت نتیجه طریقت و شریعت حافظ طریقت است.
نسبت این سه مرتبه‌ی دین، نسبت طولی است به گونه‌ای که شریعت ظاهر طریقت و طریقت باطن آن است و طریقت ظاهر حقیقت و حقیقت باطن طریقت است.
در واقع شریعت نازله‌ی طریقت است و طریقت نیز به حقایق و معارف توحیدی یا همان حقیقت منتهی می‌شود.

✔️اعجاز در تشریع

حضرت استاد در کلاس بیان داشتند که امام راحل فرموده‌اند که فقه شیعی یعنی احکام فقهی شیعه معجزه است. زیرا در دل هر حکم فقهی توحید و آن حقیقت سنگین خوابیده است. بیان شده که شریعت پوسته و قشر و ظاهر دین که طریقت باطن آن است. لذا اگر انسان اهل نگاه‌های عمیق شود در دل هر فرع فقهی می‌تواند خدا را ببیند و به کمک آن به حقیقت و باطن عالم برسد. این معجزه است که، چگونه آن حقیقت و توحید در قالب یک گزاره ساده فقهی جلوه کرده است و همان گزاره مسیر رسیدن به آن حقیقت آسمانی است. چنین طراحی بی نقص و فوق العاده‌ای مقدور بشر نیست و فقط کاری الهی است. لذا نباید از احکام الهی تلقی ساده‌ و سطحی داشت. در تمامی احکام الهی که بیان‌گر قوانین زیست فردی و اجتماعی است مصالح و مفاسد حقیقی وجود دارد که انسان با انجام آن‌ها به حقیقت و توحید می رسد.

ربط نظریه نسبت دین به فلسفه ی صدرا به نسبت انقلاب و علوم حوزوی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_حسن_زاده
#ايده
#یادداشت_64
#جلسه_221
✨✨ربط نظریه نسبت دین به فلسفه ی صدرا به نسبت انقلاب و علوم حوزوی

❇️ استاد بزرگواری از جناب صدرا نقل میکردند: «کار فلسفه این است که چیزهایی را که ایمانا به آن رسیده ایم را برهانا کشف کنیم.»

در واقع صدرا میفرماید که یکی از کمک های دین به فلسفه به این نحو است که دین حقایق و واقعیت عالم را برای فیلسوف مسلمان آشکار میکند. حال فیلسوف باید سعی کند که از روش عقلی و با استفاده از برهان، به همان حقیقتی که دین به او نشان داده است برسد. زیرا او یقین دارد که دین، حقیقت و واقعیت عالم را به او نشان داده است. اکنون باید برای کشف برهان برای این حقیقت تلاش کند.

یعنی دین پاسخ را به فیلسوف میگوید و او را از بیراهه و انحراف مصون می دارد. در مرتبه بعد فیلسوف با علم به پاسخ، سعی میکند با استفاده از عقل، راه حل مسئله را پیدا کند و به پاسخ مورد نظر دین برسد.

🔰به بیان دیگر دین با ارائه ی پاسخ، کار فیلسوف مسلمان را بسیار آسان تر کرده است و او را از خطا و اشتباه مصون داشته است و سرعت و دقت او را نسبت به سایرین(بی دینان) بسیار بهبود بخشیده است.

👌می خواستم از این مسئله برای بحث خودمان وام بگیرم.
در نظر حقیر، انقلاب نیز میتواند برای علوم حوزوی چنین نقشی را ایفا کند.

❇️انقلاب وسط میدان، وسط مبارزه، وسط صحنه ی اجتماع، چنگ زده است به پیکره ی تمدن مادی و در تلاش است تا علم توحید را در عالم برافراشته سازد.
انقلاب با تمام ظرفیت خود دارد تلاش میکند که مسائل اسلام و مسلمین را حل کند و برای آن ها پاسخ بیابد.
تجربه هایی را رقم زده است که بسیاری از آنها بدون پشتوانه علوم حوزوی بوده اند. تجربه های بی نظیری که پاسخ بسیاری از مسائل را برای ما روشن ساخته است.
لکن علوم حوزوی فرسنگ ها عقب تر از انقلاب و مسائل روز جامعه اسلامی ایستاده اند و راهی برای حل مشکلات آنها ارائه نمیکنند.

❇️اکنون با گذشت 40 سال از انقلاب ملت مسلمان ایران و انباشته شدن کوهی از تجارت بی نظیر، ما پاسخ بسیاری از مسائل را بالتجربه کشف کرده ایم، بدون اینکه راه حل علمی رسیدن به این پاسخ را در دست داشته باشیم.

🔰🔰🔰حال میتوان از همان کلام صدرا وام گرفت و جهت رشد سریع و صحیح علوم حوزوی، مسیر را از انتها شروع کرد.
ما با تجریه 40 ساله بسیاری از مسائل را پاسخ داده ایم. حال که پاسخ صحیح را میدانیم برگردیم و برای این پاسخ ها، که یقین به صحتشان داریم، راه حل های علمی درست کنیم. این روش بی شک به رشد سریع و صحیح علوم حوزوی بسیار کمک خواهد کرد.
.

چه قدر در این صحنه قشنگ

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_86
#جلسه_221

#نوع_پیشنهاد

🌀طبقه سوم؛ طبقه کلامی

چه قدر در این صحنه قشنگ
در این میدانی که قرار است به مهمانی این خورشید و ماه و ستارگان ، این اندیشمندان بزرگ برویم
قشنگ تر خواهد شد

اگر یک #کتابخانه_کلامی را در #طبقه_سوم راه بیندازیم

▫️یک طبقه اش بوی حیات میدهد ، بوی عشق ، بوی فطرت ، بوی جماران ، بوی خمین ، بوی ایمان به خدا و مردم ، بوی خمینی

▫️از یک طبقه اش آتش حرارت روح توحید ، حرارت نفی عبودیت غیر خدا ، هرم حرارت قیام لله اش از خاکستر سوخته ما ققنوس به پرواز در می آورد.

▫️کتابخانه ای که یک طبقه اش کتاب های سفید شیخ محمد رضای حکیمی توحید و عدالت باشد با آن دایره های سرخ که هم بوی قیام میدهد ، هم طعم شفق خونین عاشورا و هم طلوع خورشید سرخ ظهور

▫️ کتابخانه ای که یک طبقه اش مشعشع از آثار نور و توحید و نفی غرب حاج اصغر طاهرزاده است.

▫️یک طبقه اش طعم طراوت و خنکای تربیت توحیدی با صفای صفایی را داشته باشد

یک طبقه اش …
یک طبقه اش …
یک طبقه اش …

▫️یک کتابخانه زنده ،
یک طبقه زنده
با قاب عکس هایی از اندیشمندان که با چشمهایی پر فروغ به ما و راهی که پیش پای ماست نگاه میکنند
با با بریده هایی از کلمات جوهری این وارثان نبوت که در طرحی زیبا دیوار های این طبقه را چون دفتری از تذکار حکمت نصب العین ما میشود

▫️با زنبورهایی که گاه و بی گاه بر گرد این کتاب ها میچرخند
دست میگیرند
به هم نشان میدهند
با هم از شهدشان مینوشند

▫️اینکه آثار این سروران در نرم افزاری گرد آمده است اگر چه فرصت است و کمکی بسیار و لازم
اما
جای این کتابخانه کلامی
جای این طبقه کلامی
جای این حال و هوا را نخواهد گرفت .

▫️اینکه در طبقه دوم کتابخانه فاخری داریم، کتابخانه ای برای دانش و پژوهشی دیگر ، جای کتابخانه کلامی را ، جای این طبقه سوم ، این طبقه کلام ، این طبقه زنده اندیشه را نخواهد گرفت.

#پایتم_یا_علی_مددی

#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_31
#جلسه_221

علامه جعفری به فرزند آیت الله بهجت (ره) فرموده بودند : پدرت هر حرفی زد بنویس! حتی اگر حس کردی که چرت و پرت میگوید باز هم بنویس! چرا که او به موقعیتی رسیده که اصلا نمی تواند چرت و پرت بگوید.

حالا حضرات اهل بیت ع را تصور کنید، که حتما تمام حرکات و سکناتشان دریای معرفت است، انسان کامل اند و اصلا نمیتوانند کاری انجام دهند که کوچک باشد، که پر از نکته نباشد و …

حالا در نسبت با خدا بسنجیم!
چه کسی و به چه جراتی می تواند راجع به حتی یک سخن از سخنان دین، راجع به یک دستور از دستورات الهی، قضاوتی داشته باشد، مثلا استخفاف و دست کم گرفتنی داشته باشد؟

علم فقه علمی است که به ما میگوید بنا بر موازین شرع مقدس، در هر گرهی، در هر مساله ای، در هر سوالی، پاسخ و راه چاره چیست. علمی است که به ما این توان را می دهد تا بر اساس یک عقلانیت قدسی چاره اندیشی کنیم.

وقتی چنین عقلانیتی توسط منابع فقه، یعنی کلام الله، سنت ( قول و فعل و تقریر معصوم ) و عقل پشتیبانی می شود و فقیه زیر سایه ی آنها و با تکیه بر دستورات و تعالیم آن ها تعقل و چاره اندیشی می کند، معجزه رخ می دهد. یعنی اتفاقی می افتد که هیچ بشری را یارای انجام دادن آن نیست مگر اینکه متکی به مدد الهی باشد.

در این یادداشت سوال بسیار بسیار خوبی مطرح شده است

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_32
#جلسه_221

در این یادداشت سوال بسیار بسیار خوبی مطرح شده است
چرا ما نمی فهمیم که فقه معجزه است؟ مشکل از کجاست؟ کجای کار مشکل دارد؟ مشکل در ماست؟ یا در فقه ماست؟ یا هردو؟

یک خاطره ی معروف از حضرت امام ره هست که همه شنیده ایم، داستان مرحوم آقای اشراقی که از امام میپرسند شما اگر برگردید و فقط یکی از علومتان را بتوانید تحصیل کنید کدامیک را انتخاب می کنید؟ امام می فرمایند فقه را! او میگوید من فکر میکردم میگویید فلسفه یا عرفان! امام می فرمایند پس نفهمیده ای فقه چیست!!

آقای اشراقی یک فقیه و مجتهد است. از قضا شاگرد خود حضرت امام هم هست. اما چرا نمی فهمد که فقه معجزه است؟ اینجا صراحتا امام می فرمایند مشکل از توست که نمی فهمی فقه معجزه است.

یعنی تا به اینجا قدر مسلم این که مشکل از ما باشد مردود نیست.

اما آیا می توان گفت که تمامی دستگاه های فقهی معجزه اند؟ مثلا با شناخت اجمالی ای که از برخی دستگاه های فقهی نجفی داریم که دیگر کم کم نرم افزار افتائشان را هم دارند میسازند، آیا می توانیم بگوییم که این ها هم معجزه اند؟
یا مثلا برخی گرایشات انسدادی که به پیروی از مطلق ظنون می رسند؟

یعنی هیچ فرقی بین دستگاه های مختلف فقهی نیست؟

مثلا با عنایت به آنچه در کلاس فقه استاد موسوی دیدیم، آیا امام خمینی معتقد بودند که فقاهتی که آقای صافی دارند هم معجزه است؟

به نظر بنده میرسد که بسیار جای تامل دارد و این مساله مسلم نیست.
لذا فکر میکنم، پاسخ سوال اول این باشد که هم ما چشم معجزه بین نداریم و هم ممکن است که فقهی که میخوانیم هم معجزه نباشد.

امام در منشور روحانیت:
ضمن سلام فرستادن بر طلاب شهید: « سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقه به پیش تاختند »
« وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق نا آگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهرا فقیه هم مجاز نبود از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست حکومت دخالت کند…»
« تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می یافت وضع روحاینت و حوزه ها وضع کلیساهای قرون وسطی می شد »

و عنصر زمان و مکان و …

مکتب امام آینده علمی حوزه است!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استکبار
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_134
#جلسه_221

💠 مکتب امام آینده علمی حوزه است! (1)

☑️ #معرف_یادداشت: بحثی با عنوان «مکتب امام آینده علمی حوزه است.» در کلاس طرح شد، در این یادداشت تلاش می شود یک #معناشناسی از این جمله صورت بگیرد و تلاش شود که فهمی که نویسنده از آن دارد را تبیین کند.

🔺 این جمله را به دو شکل می شود معنا کرد:

1️⃣ معنای اول

🔺این سنت الهی است هر چیزی که بهره بیشتری از حقیقت داشته باشد، در یک حرکت تدریجی بروز و ظهور پیدا خواهد کرد و رو خواهد آمد.
فَأَمَّا اَلزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفٰاءً وَ أَمّٰا مٰا يَنْفَعُ اَلنّٰاسَ فَيَمْكُثُ فِي اَلْأَرْضِ ﴿الرعد، 17﴾
🔺قیام حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در شرایطی شروع شود که وضعیت حوزه های علمیه به بیانی که خود ایشان در #منشور_روحانیت دارند طوری بود که اگر به همان شکل ادامه می یافت «وضع روحانیت و حوزه‌ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می‌شد» [صحيفه امام، ج‏21، ص: 279]
🔺 قیام امام خمینی، که قطعا از آبشخور دانش های اسلامی تغذیه عمیقی کرده است؛ هویت شیعی ملت ایران را به صحنه کشاند و در جهانی که ظلمت مدرنیته می رفت نور انسانیت را خاموش کند، همچون عصای موسی و دم عیسی و قرآن محمد؛ پیامبرگونه تاریکی ها را درید و نگذاشت که نور خدا خاموش شود؛ این معجزه الهی که امتداد اراده الهی برای به وراثت رسیدن زمین به مستضعفان و بلکه به امامت رسیدن مستضعفان، بوده است؛ قطعاً آینده واقعی جهان از آن او خواهد بود و در مسیر عالم گیری و رسیدن به تمدن اسلامی حرکت خواهد کرد.
🔺 دانش های اسلامی اگر بخواهند زنده بمانند و تبدیل به یک امر تزیینی و یک پرده آویخته بر دیوار نشوند، حتماً باید با این حقیقت اسلامی نسبت روشنی داشته باشند؛ مکتب امام جلوه حقیقی اسلام راستین است و هر دانشی بخواهد ذیل پرچم اسلام راستین به حیات خود ادامه دهد باید ذیل این مکتب باشد تا زنده بماند؛ لذا این آینده قطعی دانش های حوزوی است که باید خود را به افق مکتب امام برسانند تا زنده بمانند!
🔺لذا به این معنا وقتی می گوییم «مکتب امام آینده علمی حوزه علمیه است» حتی به معنای ورودهای درجه 1دانشی ایشان نیست بلکه به معنای این است که یک هویت و یک حقیقتی به نام مکتب امام داریم، که خواه ناخواه حیات علمی اسلامی اگر ذیل این پرچم نباشد، حیات واقعی نخواهد داشت؛ بله شاید حیات انگلی بتواند داشته باشد.
🔺 مکتب امام یک عقلانیتی پدید آورد که توانست جهان دو قطبی شرق و غرب را ویرایشی عجیب بزند و قطب سومی را مطرح کند؛ این عقلانیت که #عصر_جدیدی را رقم زد، امتداد اراده الهی برای تحقق خلافت انسان در ارض است و دانش های اسلامی اگر بخواهند اسلامی باشند باید نسبت روشنی با این عقلانیتی که خود نیز به او تغذیه داده اند داشته باشند.

رابطه روح و جسد بین گزاره های مبنا و سایر گزاره ها توسط اسلام

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استکبار
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_3ُ8
#جلسه_221

رابطه روح و جسد بین گزاره های مبنا و سایر گزاره ها توسط اسلام

🔸در جلسه 221 پیش از آن که صحبت از معجزه بودن فقه به میان آید، بحث در جایگاه توحید بود. این که توحید به عنوان روح در همه گزاره های اسلام جاری است، به چه معنا است.
دو سوال دارم:
یک- پذیرش توحید به عنوان روح همه گزاره های اسلام، به چه معناست؟
دو- این گزاره با ما چه می کند؟ چقدر نگاه ما به جهان هستی و نگاه ما به فقه عوض می شود؟

🔸می فرمایند خلاصه همه اسلام در «بسم الله الرحمن الرحیم» بیان شده است. برخی از بزرگان تکیه کلام را روی رحمانیت و رحیمیت خداوند برده اند.
این که رحمانیت خداوند، شامل همه عالم می شود. و رحیمیت خداوند آن رحمتی است که تنها به برخی می رسد. از همین دو جنس رحمت، هم بحث های سلوکی مفصلی دارند و هم بحث های بینشی.
🔸به نظرم پذیرش توحید به عنوان روح، در تمام هستی و تکوین، چیزی شبیه همان رحمت رحمانیه است.
و پذیرش توحید به عنوان روح فقه و تشریع، چیزی شبیه رحمت رحیمیه.

که هر دو نگاه، از ما یک انسان دیگری خواهد ساخت. انسانی که هر روز و هر لحظه، در توحید و با توحید رشد می کند.