فطری بودن مدنیت انسان2

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_11
#جلسه_345

(بخش دوم)

چند سوال و طرح بحث:

1- اولین سوالی در طرح این مسأله به وجود می آید این است که اساسا چیزی که اقتضای نیاز انسان است، امری غیر فطری است؟ مگر یکی از ویژگی های امور فطری، حس نیازمندی انسان نسبت به آنها نیست؟ مخصوصا وقتی آن چیز، نیاز همه انسانها باشد. در این صورت فطری بودن آن چیز محتمل تر خواهد بود.

با تحلیل و دقت بیشتر این سوال مطرح میشود که آیا کسانی که مدنی بودن انسان را بر اساس اضطرار و نیازمندی تقریر کرده اند، اساسا مرادشان چیزی در مقابل فطری بودن، بوده است؟ یا اینکه مدنی بالطبع بودن انسان با مضطر بودن انسان به دیگران، باهم قابل جمع هستند؟ چراکه وقتی همه انسانها در مرحله عمل، احساس می کنند که برای برآورده کردن نیازهایشان به همنوع خود نیازمند است، این خودش شاهد فطری بودن این احساس در مرحله ذات انسان است.

بر این اساس شاید بگوییم علامه طباطبایی و بسیاری از حکما اسلامی، از نافیان فطری بودن مدنیت انسان نیستند و لو اینکه در توضیح مدنی بودن انسان، به نیاز و اضطرار انسان اشاره کرده باشند. با این توضیح که مضطر بودن انسان به اجتماع، نتیجه فطری بودن در مرحله عمل است. نه اینکه مضطر بودن انسان در مقابل فطری بودن باشد. فتأمل.

فطری بودن مدنیت انسان3

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_12
#جلسه_345

(بخش سوم)

2- مسأله دیگر این است که نوع جهان بینی در پاسخ به مدنی بالطبع بودن یا نبودن انسان، چه تأثیری دارد؟
نوع نگاه انسان به مسأله فطرت که ایا انسان اساسا دارای فطرت هست یا خیر و اینکه فطرتش خیر است یا شر، در این مسأله تأثیر دارد و نوع نگاه انسان به خداوند و خود انسان، در مسأله فطرت موثر است.

شاید بخاطر همین باشد که بسیاری از فیلسوفان غربی مدرن، قائل به نظریه قرارداد اجتماعی هستند زیرا آنها انسان را ذاتا منفعت طلب، خودخواه و گرگ می دانند و این معنایی جز، فردگرایی ندارد. و در نهایت این نظریه اجتماع را امری ابزاری برای تأمین نیازهای شخصی و خودخواهانه خود می بیند.

و بخاطر همین تفکر است که این افراد اگر در جایی نیازی به اجتماع نداشته باشند و یا احساس کنند که با پیشرفت می توانند نیاز خود از طریقی غیر از اجتماع برآورده کنند، اجتماع و دیگران برای آنها هیچ ارزشی نخواهند داشت و یا حداقل به اجتماع محدود اکتفا می کنند و حضور بیش از حد را غیرضروری و اضافی میبینند.

فطری بودن مدنیت انسان4

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_13
#جلسه_345

(بخش چهارم)

3- نکته سوم اشاره به این اشتباه است که بعضی در مقام اشکال به فطری بودن مدنیت انسان، فطری بودن مدینت را اینگونه توضیح داده اند:
«مقصود از این‌که انسان طبیعتاً و ذاتاً اجتماعی است، این است که کمالاتی که برای انسان مترقّب است، جز در پرتو زندگی اجتماعی میسر نمی‌شود و احتیاجات زندگی انسان جز با تمدن رفع شدنی نیست[زندگی اجتماعی یک هدف و کمال طبیعی برای انسان است]؛ نه این‌که مقصود این باشد که زندگی اجتماعی امری است غریزی و طبیعی و قهری و بیرون از دایره‌ی انتخاب و اختیار، همان‌طوری که بعضی حیوانات از قبیل زنبور عسل و موریانه و مورچه این‌طور هستند و به حسب غریزه طوری ساخته شده‌اند که قهراً و به طور خودکار با هم زندگی می‌کنند».

به نظر مساوی گرفتن فطری بودن با قهری بودن، خطا است. فطری بودن به معنای این نیست که انسان در مواجهه به آن مجبور و مقهور آن است. انسان فطرتا خیرخواه، کمال طلب است ولی آیا همه انسانها همیشه جبرا خیرخواهی و کمال را انتخاب می کنند؟
بسیاری از انسانها با اینکه میدانند که کمال واقعی و خیر واقعی چیست، اما با اختیار خودشان راه دیگری را انتخاب می کنند. همیشه خطاهای انسان در تشخیص اشتباه مصداق کمال و خیر نیست.
بنابراین به صرف اینکه انسانها مانند مورچه ها و زنبورها نیستند، نمی توان نتیجه گرفت که انسان فطرتا مدنی و اجتماعی نیستند. فتأمل.

نقد بر آقای انصاری

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_52
#جلسه_345
ناظر به فرمایش برادر عزیز آقا #محمد_انصاری
اینکه بخواهیم بین مراعات حقوق و اخلاق اینگونه فرق بگذاریم دچار اشتباهی می شویم که در برخی محافل مخصوصا دانشگاهی با عنوان تفاوت بین فقه و اخلاق است که از پایه نادرست است مگر ما جمله زیبایی از امیر بیان نداریم که می فرمایند “التُقی رییس الاخلاق ” که مفسر آن است که اخلاق چیزی جز تقوا و رعایت دستورات دین نیست و از تکرار و مراعات حقوق و فقه اسلامی خلقی بوجود میآید که همان اخلاق اسلامی است ،و عدالت چیزی جز اخلاق نیست.

افراط

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_137
#جلسه_345

✨افراط

هر مفهوم پسندیده ای اگر در از مسیر خود منحرف شود و در جایگاه خود و در نسبت صحیح با سایر مفاهیم و ارزش ها قرار نگیرد، ممکن است به ضد خودش تبدیل شود خود متناقض گردد.

نظم اجتماعی نیز اگر به شکل افراطی و بدون در نظر گرفتن حیطه شخصی افراط بخواهد جاری شود، به غایت مطلوب نمی رسد و اساسا نظم اجتماعی را غیر ممکن میکند.

عدالت نیز اگر به شکل افراطی مورد توجه قرار گیرد و دال مرکز تمام مفاهیم شود و نحوی که عدالت اصل باشد و سایر نفاهیم در نسبت با آن سنجیده شوند به ضد خودش تبدیل میشود، یعنی همین عدالت خواهی سبب بی عدالتی میشود.
نظیر کاری که در مورد آقای پناهیان کردند
کاری که امروز با آقای صدیقی کردند
عدالتخواهی بی تقوا
عدالتخواهی بی اخلاق
عدالتخواهی غیر توحیدی
عدالتخواهی بی توجه به حرکت جبهه حق
عدالتخواهی ضد دنیا
و…

غایت دین

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_53
#جلسه_345
آنچنان که از کلام علما برمی آید که ناظر برروایات است غایت دین را رساندن انسان به سعادت دنیایی دانسته اند
اینکه دنیا گراست و برای رفع نیازهای دنیایی به کار میاید دردرجه اول،چرا که دین مبتنی بر عمل راهکار می دهد
لذا امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند: “الدین هو العمل” .اصلا می دانید دیندار به چه کسی گفته می شود؟
قطعا به کسی که عامل به دین باشد دیندار گفته می شود نه عالم به دین صرفا .علم باید مقدمه عمل باشد والا به خودی خود علمی که به درد دنیا نخورد!و عملی از آن ایجاد نشود! قطعا مراد دین نخواهد بود اصلا دین اسلام به این علت خاتم است مبتنی بر عمل است وبه علم صرف توجهی ندارد.

اصلا اجتماعی بودن هم برای خود سازی است.

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_54
#جلسه_345
اصلا اجتماعی بودن هم برای خود سازی است.
خو پسندی چیز خوبی است و آنچیز که بد است منیت است.
تا حالا فکر کرده اید که “به خود پرداختن” و “خود را بر دیگران ترجیح دادن” می تواند ممدوح باشد یعنی انسان در درجه اول به نفس خود ،به قلب خود ، ویا به روح خود بپردازد قبل از اینکه به دیگران بپردازد .
اگر امیال بر نفس ،قلب و روح چیره شود یک جور اعمال از انسان سر می زند و لی اگر روح بر نفس و قلب چیره شود اعمال انسان جنس الهی خواهد داشت انسان واعظ و ناصح خود خواهد بود و دارای صفت نصح و خلوص خواهد بود و اگر به دیگران پرداخت دیگر ناصح برخود نخواهد بود و توجه به خود نداشته و غافل بوده است در حالیکه علامه طباطبایی می فرمایند :مهمترین کار ما خودسازی است .

دنیا_گرایی

#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_106
#جلسه_345

🔹گرایش چهارم 1

بحثی مطرح بود در جلسات قبل با عنوان
#دنیا_گرایی
#آخرت_گرایی
و #زندگی_گرایی
که توضیحات دقیقی از نسب این مهمات در کلاس مطرح گردید
اما به نظر می‌رسد در میان توجهی خوب به این سه عنصر اساسی فطری یعنی دنیا، آخرت و زندگی که غفلت از هر کدام در مقام توصیف و تجویز امورات حیات بشری یا بی سرانجام است یا بد سرانجام، از غیبت عنصر چهارمی پرده برداشت.
گرایشی دیگر که چون فصلی اخیر ، تحصلی برای اخوات ثلاثش یعنی دنیا و اخرت و زندگی خواهد بود
عنصری که غالبا غایب است و غیبتش افادات درست سه عنصر دیگر را ناممکن میسازد
امر چهارمی که از شدت وضوح و فراگیری چون نادیده ها انکار میگردد

عنصر عزیز و فخیم و محجوبی به نام #زمانه_گرایی

🔹گرایش چهارم 3

حمزه وطن فدا:
#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_108
#جلسه_345

🔹گرایش چهارم 3

وقتی میز اندیشه ما سه پایه داشته باشد و برای پهن کردن بساط اندیشیدن بر این سه پایه دنیا و اخرت و زندگی بسنده کنیم
نبود پایه چهارم ، نبود پایه زمانه ، با کمی سنگین شدن موضوع ، توان حمل از میان رفته ، میز یک طرف و اوراق اندیشه ما در طرف دیگر ، نقش بر زمین خواهد شد .

جناب صدیقی غلط نمیگوید
او نگران اخرت مردم است ، اخرتشان را میبیند
اما نه ان طور که دنیا را نبیند ، بیانشان روشن میسازد که او متوجه دنیاست ، متوجه است که مسیر اخرت مردم از عدالت و اقتصاد و رفاه میگذرد
او نگران زندگی مردم است و میبیند که زندگی بندگی وار مردم چه طور دستخوش ناملایمات شده است
متوجه است که زندگی تا چه میزان میتواند در کج و راست و بالا و پایین دنیا و اخرتشان موثر باشد.

اما گیر کار کجاست
مشکل چیست
که قلب سلیم او
عقل پربار او
زبان مهربان و دلسوز او
شجاعت و جسارت ایمانی او
هیچ کدام رونقی به کلام ایشان نمیدهد
راهی با ملام ایشان باز نمیشود
قلبی از این کلام متاثر نمیگردد
سویی بر چراغ هدایت مردم اضافه نمیشود

و دست آخر هیچ کس حتی به دفاع از ایشان هم بر نمیخیزد
و مظلومانه و متحیر به آشوبی که از سر کلامشان درست شده است می‌نگرند.

چرا
چون پایه زمانه گرایی یا نیست یا مخدوش است
و اینگونه است که لوابس ما را در گرداب خویش گرفتار میکند.
🍀

راهبرد مواجهه ما با حقوق فردی چه بایستی باشد؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_126
#جلسه_345
#حق_تکلیف

🔰راهبرد مواجهه ما با حقوق فردی چه بایستی باشد؟

ادبیات و بافتار معنایی حقوق فردی در ادبیات و فرهنگ غرب آمیخته با فردگرایی و اصالت فرد، کبر و غرور و خودخواهیست ولی در ادبیات دینی خودمان حقوق فردی به معنای رفتار بر اساس نوامیس و قوانین و ربوبیت الهی است.
شریعت ختمی حدود و قوانینی را برای زیست اجتماعی تعیین میکند که این حدود و قوانین مبتنی بر حق الناس، حق الله و حقوق بین الاثنینی و حقوق ارض و سماء و حیوانات می باشد. به تعبیر دیگر ربوبیت الهی است که جوهره و بنیاد حقوق است.

هر چند در وضع کنونی حقوق افراد حتی با ادبیات دینی مشوب به ادبیات و بافتار معنایی حقوق فردی در غرب شده است و آمیخته با انانیت و خودخواهی مطرح میگردد اما با این حال نباید دست از مفهوم حقوق کشید.

برای جامعه سازی ادبیات حقوق چه حقوق فردی و چه حقوق اجتماعی و چه حق الله بنیاد و پایه می باشد و نباید از این مسئله دست کشید.

چاره چیست؟

راهبرد شریعت ختمی توسعه در من بوده است. من وقتی مجرد هستم فقط خودم را می بینم وقتی تشکیل خانواده میدهم من ِ من یک من شامل است. که شمولیت پیدا میکند نسبت به همسر و فرزندان من.
به تعبیر دیگر از پایگاه توسعه من هم میتوان روی انانیت و خودخواهی و کبر و غرور و فردگرایی مفرط خط کشید و هم ارزشهای ایثار و محبت و عشق و اخوت را توسعه بخشید.

ما باید روی توسعه من انسان ها کار کنیم. من شامل منی است که شامل خانواده است. شامل برادران و خواهران ایمانی است. شامل امت است. شامل جریان تاریخی حق است.
.

رابطه ی امام و امت

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_345
#مدار_تکلیف
#در_مدار_عاشقی
#خونی_که_در_رگ_ماست_هدیه_به_رهبر_ماست

رابطه ی امام و امت را نمی توان با نگاه های سمّی فلسفه سیاسی فهمید.

فلسفه ی سیاست دغدغه ی تقسیم قدرت و حق حاکمیت را دارد , ولی امام و امت اصلا دوگانگی در خود احساس نمی کنند، تا چه رسد به اینکه بخواهند بر سر قدرت با همدیگر درگیر شوند.

امام از درد امتش به خود می پیچد و شبانه روز برای مردم دعا می کند و با وجودش از آن ها دفع بلا می کند.
امت مسلمان نیز در تلاش اند هر چه بیشتر خود را به امام خود نزدیک کنند و حوائج او را برآورده سازند.

امام قدرت را برای برآوردن خواسته های مشروع مردم می خواهد.
مردم نیز حاضرند در جهت اشاره و خواست امام، جان های خود را فدا کنند.

امام، تکیه گاه، رهبر و راهنمای امت برای پیمودن مسیر بندگی و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی است و امت نیز سرمایه ی امام برای محقق کردن توحید است.

واقعا کسانی که دین ندارند یا امام را نمی شناسند، باید هم همین طور یله و رها به بحث های فلسفه ی سیاست بپردازند از میان لجنزار دنیا و مست از شهوت قدرت طلبی به دنبال حق مردم بر حاکم و حق حاکم بر مردم بگردند.

واقعا وقتی سرپناه و تکیه گاهی نداشته باشید، باید هم به نسبی گرایی برسید و یک اکوسیستم حیوانی رقم بزنید.

اصلا از تمدن غرب که دشمن اسلام است، انتظار می رود که به همچنین بحث های فلسفه ی سیاسی بپردازند. اما عجب از متدینین است که به سادگی فریب شیطان را می خورند…

حق یا تکلیف

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_85
#جلسه_345

حق یا تکلیف
برای این که محل نزاع شفاف تر شود باید مشخص کنیم که منظور از ادبیات حق و ادبیات تکلیف چیست:
از فرمایش جناب استاد کاملا این مطلب برداشت می شود که منظور از ادبیات حق یعنی این که با انسان از حقوق خودش و همچنین تکالیفی که دیگران نسبت به او دارند صحبت شود. و در مقابل ادبیات تکلیف بدین معناست که با مخاطب از تکالیفی که بر عهده اوست و همچنین حقوقی که از دیگران بر ذمه ی وی می باشد گفتگو کرد.
بر همین اساس کاملا مشخص است که ادبیات اسلامی در مواجهه با انسان تکلیف محور است که در آن تکالیف انسان به مراتب چگالی بیشتری نسبت به حقوق او دارد. چه در ادبیات قرآن کریم و چه روایات و چه حتی اخلاق و فقه (اساسا فقه ما فقه ادای تکلیف است و نه فقه استیفای حقوق .)
زیرساخت های هستی شناختی ما هم موید همین معنا است. انسان در اولین و محوری ترین رابطه خود در برابر خداوند متعال اولا و بالذات مکلف است و نه صاحب حق. اگرچه که در ادامه و به واسطه ی امثال “کتب علی نفسه الرحمه ” به نوعی صاحب حق هم می شود. بنابراین شاید بتوان ادعا کرد که ادبیات و رویکرد تکلیف مدارانه به نسبت #توحیدی تر است. در مقابل می بینیم که در فضای تمدن اومانیستی غرب مباحثی همچون انتظار بشر (منهای توحید و فطرت) از دین مطرح می شود.

از طرفی با یک نگرش تربیتی به انسان ها می یابیم که اکثریت قریب به اتفاق آن ها در مورد استیفای حقوق خود نیاز به بعث جدی ندارند در حالی که برای ادای تکالیف خود و حقوق دیگر دائما نیازمند دعوت، امر، توبیخ و… هستند.
در عرصه ی عمل و تجربه هم به وضوح قابل مشاهده است که تربیت های اصیل و محیط های ناب اسلامی که از آن انسان های بزرگ و دارای مراتب بالای کمال برخاسته اند همواره بر اساس ادبیات تکلیف مدارانه شکل گرفته اند که نمونه اعلای آن انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس و جریانات 10 سال اخیر منطقه و جبهه مقاومت است. به هیچ وجه قابل تصور نیست که با ادبیات و رویکرد تربیتی “استیفای حق من” بتوان جوانانی را تربیت کرد که حضرت امام آن ها را فتح الفتوح انقلاب اسلامی می دانست