فطری بودن مدنیت انسان3

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_12
#جلسه_345

(بخش سوم)

2- مسأله دیگر این است که نوع جهان بینی در پاسخ به مدنی بالطبع بودن یا نبودن انسان، چه تأثیری دارد؟
نوع نگاه انسان به مسأله فطرت که ایا انسان اساسا دارای فطرت هست یا خیر و اینکه فطرتش خیر است یا شر، در این مسأله تأثیر دارد و نوع نگاه انسان به خداوند و خود انسان، در مسأله فطرت موثر است.

شاید بخاطر همین باشد که بسیاری از فیلسوفان غربی مدرن، قائل به نظریه قرارداد اجتماعی هستند زیرا آنها انسان را ذاتا منفعت طلب، خودخواه و گرگ می دانند و این معنایی جز، فردگرایی ندارد. و در نهایت این نظریه اجتماع را امری ابزاری برای تأمین نیازهای شخصی و خودخواهانه خود می بیند.

و بخاطر همین تفکر است که این افراد اگر در جایی نیازی به اجتماع نداشته باشند و یا احساس کنند که با پیشرفت می توانند نیاز خود از طریقی غیر از اجتماع برآورده کنند، اجتماع و دیگران برای آنها هیچ ارزشی نخواهند داشت و یا حداقل به اجتماع محدود اکتفا می کنند و حضور بیش از حد را غیرضروری و اضافی میبینند.

فطری بودن مدنیت انسان4

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_13
#جلسه_345

(بخش چهارم)

3- نکته سوم اشاره به این اشتباه است که بعضی در مقام اشکال به فطری بودن مدنیت انسان، فطری بودن مدینت را اینگونه توضیح داده اند:
«مقصود از این‌که انسان طبیعتاً و ذاتاً اجتماعی است، این است که کمالاتی که برای انسان مترقّب است، جز در پرتو زندگی اجتماعی میسر نمی‌شود و احتیاجات زندگی انسان جز با تمدن رفع شدنی نیست[زندگی اجتماعی یک هدف و کمال طبیعی برای انسان است]؛ نه این‌که مقصود این باشد که زندگی اجتماعی امری است غریزی و طبیعی و قهری و بیرون از دایره‌ی انتخاب و اختیار، همان‌طوری که بعضی حیوانات از قبیل زنبور عسل و موریانه و مورچه این‌طور هستند و به حسب غریزه طوری ساخته شده‌اند که قهراً و به طور خودکار با هم زندگی می‌کنند».

به نظر مساوی گرفتن فطری بودن با قهری بودن، خطا است. فطری بودن به معنای این نیست که انسان در مواجهه به آن مجبور و مقهور آن است. انسان فطرتا خیرخواه، کمال طلب است ولی آیا همه انسانها همیشه جبرا خیرخواهی و کمال را انتخاب می کنند؟
بسیاری از انسانها با اینکه میدانند که کمال واقعی و خیر واقعی چیست، اما با اختیار خودشان راه دیگری را انتخاب می کنند. همیشه خطاهای انسان در تشخیص اشتباه مصداق کمال و خیر نیست.
بنابراین به صرف اینکه انسانها مانند مورچه ها و زنبورها نیستند، نمی توان نتیجه گرفت که انسان فطرتا مدنی و اجتماعی نیستند. فتأمل.

نقد بر آقای انصاری

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_52
#جلسه_345
ناظر به فرمایش برادر عزیز آقا #محمد_انصاری
اینکه بخواهیم بین مراعات حقوق و اخلاق اینگونه فرق بگذاریم دچار اشتباهی می شویم که در برخی محافل مخصوصا دانشگاهی با عنوان تفاوت بین فقه و اخلاق است که از پایه نادرست است مگر ما جمله زیبایی از امیر بیان نداریم که می فرمایند “التُقی رییس الاخلاق ” که مفسر آن است که اخلاق چیزی جز تقوا و رعایت دستورات دین نیست و از تکرار و مراعات حقوق و فقه اسلامی خلقی بوجود میآید که همان اخلاق اسلامی است ،و عدالت چیزی جز اخلاق نیست.

افراط

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_137
#جلسه_345

✨افراط

هر مفهوم پسندیده ای اگر در از مسیر خود منحرف شود و در جایگاه خود و در نسبت صحیح با سایر مفاهیم و ارزش ها قرار نگیرد، ممکن است به ضد خودش تبدیل شود خود متناقض گردد.

نظم اجتماعی نیز اگر به شکل افراطی و بدون در نظر گرفتن حیطه شخصی افراط بخواهد جاری شود، به غایت مطلوب نمی رسد و اساسا نظم اجتماعی را غیر ممکن میکند.

عدالت نیز اگر به شکل افراطی مورد توجه قرار گیرد و دال مرکز تمام مفاهیم شود و نحوی که عدالت اصل باشد و سایر نفاهیم در نسبت با آن سنجیده شوند به ضد خودش تبدیل میشود، یعنی همین عدالت خواهی سبب بی عدالتی میشود.
نظیر کاری که در مورد آقای پناهیان کردند
کاری که امروز با آقای صدیقی کردند
عدالتخواهی بی تقوا
عدالتخواهی بی اخلاق
عدالتخواهی غیر توحیدی
عدالتخواهی بی توجه به حرکت جبهه حق
عدالتخواهی ضد دنیا
و…

غایت دین

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_53
#جلسه_345
آنچنان که از کلام علما برمی آید که ناظر برروایات است غایت دین را رساندن انسان به سعادت دنیایی دانسته اند
اینکه دنیا گراست و برای رفع نیازهای دنیایی به کار میاید دردرجه اول،چرا که دین مبتنی بر عمل راهکار می دهد
لذا امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند: “الدین هو العمل” .اصلا می دانید دیندار به چه کسی گفته می شود؟
قطعا به کسی که عامل به دین باشد دیندار گفته می شود نه عالم به دین صرفا .علم باید مقدمه عمل باشد والا به خودی خود علمی که به درد دنیا نخورد!و عملی از آن ایجاد نشود! قطعا مراد دین نخواهد بود اصلا دین اسلام به این علت خاتم است مبتنی بر عمل است وبه علم صرف توجهی ندارد.

اصلا اجتماعی بودن هم برای خود سازی است.

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_54
#جلسه_345
اصلا اجتماعی بودن هم برای خود سازی است.
خو پسندی چیز خوبی است و آنچیز که بد است منیت است.
تا حالا فکر کرده اید که “به خود پرداختن” و “خود را بر دیگران ترجیح دادن” می تواند ممدوح باشد یعنی انسان در درجه اول به نفس خود ،به قلب خود ، ویا به روح خود بپردازد قبل از اینکه به دیگران بپردازد .
اگر امیال بر نفس ،قلب و روح چیره شود یک جور اعمال از انسان سر می زند و لی اگر روح بر نفس و قلب چیره شود اعمال انسان جنس الهی خواهد داشت انسان واعظ و ناصح خود خواهد بود و دارای صفت نصح و خلوص خواهد بود و اگر به دیگران پرداخت دیگر ناصح برخود نخواهد بود و توجه به خود نداشته و غافل بوده است در حالیکه علامه طباطبایی می فرمایند :مهمترین کار ما خودسازی است .

دنیا_گرایی

#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_106
#جلسه_345

🔹گرایش چهارم 1

بحثی مطرح بود در جلسات قبل با عنوان
#دنیا_گرایی
#آخرت_گرایی
و #زندگی_گرایی
که توضیحات دقیقی از نسب این مهمات در کلاس مطرح گردید
اما به نظر می‌رسد در میان توجهی خوب به این سه عنصر اساسی فطری یعنی دنیا، آخرت و زندگی که غفلت از هر کدام در مقام توصیف و تجویز امورات حیات بشری یا بی سرانجام است یا بد سرانجام، از غیبت عنصر چهارمی پرده برداشت.
گرایشی دیگر که چون فصلی اخیر ، تحصلی برای اخوات ثلاثش یعنی دنیا و اخرت و زندگی خواهد بود
عنصری که غالبا غایب است و غیبتش افادات درست سه عنصر دیگر را ناممکن میسازد
امر چهارمی که از شدت وضوح و فراگیری چون نادیده ها انکار میگردد

عنصر عزیز و فخیم و محجوبی به نام #زمانه_گرایی

🔹گرایش چهارم 3

حمزه وطن فدا:
#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_108
#جلسه_345

🔹گرایش چهارم 3

وقتی میز اندیشه ما سه پایه داشته باشد و برای پهن کردن بساط اندیشیدن بر این سه پایه دنیا و اخرت و زندگی بسنده کنیم
نبود پایه چهارم ، نبود پایه زمانه ، با کمی سنگین شدن موضوع ، توان حمل از میان رفته ، میز یک طرف و اوراق اندیشه ما در طرف دیگر ، نقش بر زمین خواهد شد .

جناب صدیقی غلط نمیگوید
او نگران اخرت مردم است ، اخرتشان را میبیند
اما نه ان طور که دنیا را نبیند ، بیانشان روشن میسازد که او متوجه دنیاست ، متوجه است که مسیر اخرت مردم از عدالت و اقتصاد و رفاه میگذرد
او نگران زندگی مردم است و میبیند که زندگی بندگی وار مردم چه طور دستخوش ناملایمات شده است
متوجه است که زندگی تا چه میزان میتواند در کج و راست و بالا و پایین دنیا و اخرتشان موثر باشد.

اما گیر کار کجاست
مشکل چیست
که قلب سلیم او
عقل پربار او
زبان مهربان و دلسوز او
شجاعت و جسارت ایمانی او
هیچ کدام رونقی به کلام ایشان نمیدهد
راهی با ملام ایشان باز نمیشود
قلبی از این کلام متاثر نمیگردد
سویی بر چراغ هدایت مردم اضافه نمیشود

و دست آخر هیچ کس حتی به دفاع از ایشان هم بر نمیخیزد
و مظلومانه و متحیر به آشوبی که از سر کلامشان درست شده است می‌نگرند.

چرا
چون پایه زمانه گرایی یا نیست یا مخدوش است
و اینگونه است که لوابس ما را در گرداب خویش گرفتار میکند.
🍀

راهبرد مواجهه ما با حقوق فردی چه بایستی باشد؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_126
#جلسه_345
#حق_تکلیف

🔰راهبرد مواجهه ما با حقوق فردی چه بایستی باشد؟

ادبیات و بافتار معنایی حقوق فردی در ادبیات و فرهنگ غرب آمیخته با فردگرایی و اصالت فرد، کبر و غرور و خودخواهیست ولی در ادبیات دینی خودمان حقوق فردی به معنای رفتار بر اساس نوامیس و قوانین و ربوبیت الهی است.
شریعت ختمی حدود و قوانینی را برای زیست اجتماعی تعیین میکند که این حدود و قوانین مبتنی بر حق الناس، حق الله و حقوق بین الاثنینی و حقوق ارض و سماء و حیوانات می باشد. به تعبیر دیگر ربوبیت الهی است که جوهره و بنیاد حقوق است.

هر چند در وضع کنونی حقوق افراد حتی با ادبیات دینی مشوب به ادبیات و بافتار معنایی حقوق فردی در غرب شده است و آمیخته با انانیت و خودخواهی مطرح میگردد اما با این حال نباید دست از مفهوم حقوق کشید.

برای جامعه سازی ادبیات حقوق چه حقوق فردی و چه حقوق اجتماعی و چه حق الله بنیاد و پایه می باشد و نباید از این مسئله دست کشید.

چاره چیست؟

راهبرد شریعت ختمی توسعه در من بوده است. من وقتی مجرد هستم فقط خودم را می بینم وقتی تشکیل خانواده میدهم من ِ من یک من شامل است. که شمولیت پیدا میکند نسبت به همسر و فرزندان من.
به تعبیر دیگر از پایگاه توسعه من هم میتوان روی انانیت و خودخواهی و کبر و غرور و فردگرایی مفرط خط کشید و هم ارزشهای ایثار و محبت و عشق و اخوت را توسعه بخشید.

ما باید روی توسعه من انسان ها کار کنیم. من شامل منی است که شامل خانواده است. شامل برادران و خواهران ایمانی است. شامل امت است. شامل جریان تاریخی حق است.
.

رابطه ی امام و امت

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_345
#مدار_تکلیف
#در_مدار_عاشقی
#خونی_که_در_رگ_ماست_هدیه_به_رهبر_ماست

رابطه ی امام و امت را نمی توان با نگاه های سمّی فلسفه سیاسی فهمید.

فلسفه ی سیاست دغدغه ی تقسیم قدرت و حق حاکمیت را دارد , ولی امام و امت اصلا دوگانگی در خود احساس نمی کنند، تا چه رسد به اینکه بخواهند بر سر قدرت با همدیگر درگیر شوند.

امام از درد امتش به خود می پیچد و شبانه روز برای مردم دعا می کند و با وجودش از آن ها دفع بلا می کند.
امت مسلمان نیز در تلاش اند هر چه بیشتر خود را به امام خود نزدیک کنند و حوائج او را برآورده سازند.

امام قدرت را برای برآوردن خواسته های مشروع مردم می خواهد.
مردم نیز حاضرند در جهت اشاره و خواست امام، جان های خود را فدا کنند.

امام، تکیه گاه، رهبر و راهنمای امت برای پیمودن مسیر بندگی و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی است و امت نیز سرمایه ی امام برای محقق کردن توحید است.

واقعا کسانی که دین ندارند یا امام را نمی شناسند، باید هم همین طور یله و رها به بحث های فلسفه ی سیاست بپردازند از میان لجنزار دنیا و مست از شهوت قدرت طلبی به دنبال حق مردم بر حاکم و حق حاکم بر مردم بگردند.

واقعا وقتی سرپناه و تکیه گاهی نداشته باشید، باید هم به نسبی گرایی برسید و یک اکوسیستم حیوانی رقم بزنید.

اصلا از تمدن غرب که دشمن اسلام است، انتظار می رود که به همچنین بحث های فلسفه ی سیاسی بپردازند. اما عجب از متدینین است که به سادگی فریب شیطان را می خورند…

حق یا تکلیف

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_85
#جلسه_345

حق یا تکلیف
برای این که محل نزاع شفاف تر شود باید مشخص کنیم که منظور از ادبیات حق و ادبیات تکلیف چیست:
از فرمایش جناب استاد کاملا این مطلب برداشت می شود که منظور از ادبیات حق یعنی این که با انسان از حقوق خودش و همچنین تکالیفی که دیگران نسبت به او دارند صحبت شود. و در مقابل ادبیات تکلیف بدین معناست که با مخاطب از تکالیفی که بر عهده اوست و همچنین حقوقی که از دیگران بر ذمه ی وی می باشد گفتگو کرد.
بر همین اساس کاملا مشخص است که ادبیات اسلامی در مواجهه با انسان تکلیف محور است که در آن تکالیف انسان به مراتب چگالی بیشتری نسبت به حقوق او دارد. چه در ادبیات قرآن کریم و چه روایات و چه حتی اخلاق و فقه (اساسا فقه ما فقه ادای تکلیف است و نه فقه استیفای حقوق .)
زیرساخت های هستی شناختی ما هم موید همین معنا است. انسان در اولین و محوری ترین رابطه خود در برابر خداوند متعال اولا و بالذات مکلف است و نه صاحب حق. اگرچه که در ادامه و به واسطه ی امثال “کتب علی نفسه الرحمه ” به نوعی صاحب حق هم می شود. بنابراین شاید بتوان ادعا کرد که ادبیات و رویکرد تکلیف مدارانه به نسبت #توحیدی تر است. در مقابل می بینیم که در فضای تمدن اومانیستی غرب مباحثی همچون انتظار بشر (منهای توحید و فطرت) از دین مطرح می شود.

از طرفی با یک نگرش تربیتی به انسان ها می یابیم که اکثریت قریب به اتفاق آن ها در مورد استیفای حقوق خود نیاز به بعث جدی ندارند در حالی که برای ادای تکالیف خود و حقوق دیگر دائما نیازمند دعوت، امر، توبیخ و… هستند.
در عرصه ی عمل و تجربه هم به وضوح قابل مشاهده است که تربیت های اصیل و محیط های ناب اسلامی که از آن انسان های بزرگ و دارای مراتب بالای کمال برخاسته اند همواره بر اساس ادبیات تکلیف مدارانه شکل گرفته اند که نمونه اعلای آن انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس و جریانات 10 سال اخیر منطقه و جبهه مقاومت است. به هیچ وجه قابل تصور نیست که با ادبیات و رویکرد تربیتی “استیفای حق من” بتوان جوانانی را تربیت کرد که حضرت امام آن ها را فتح الفتوح انقلاب اسلامی می دانست

اسلام_دین_اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_117
#جلسه_344
#اسلام_دین_اجتماعی

ادبیات حق الطاعه
مرحوم شهید صدر در حلقات
در بحث شبهات بدوی و قبل از ملاحضه ترخیص یا احتیاط مقتضای حکم عقل چیست؟
احتیاط است یا برائت
و اینکه دایره تکلیف فقظ شامل تکالیف مقطوع می شود یا تکالیف مظنون و محتمل هم در دایره تکلیف است

شهید صدر رحمه الله این مسئله را اینطور تقریر می کند که آیا خداوند که حق مولویت دارد آیا سزاوار است که فقط ما تکالیف قطعی او را امتثال کنیم و نسبت تکالیف و افعالی که احتمال می دهیم مولی دوست داشته باشد هم باید امتثال کرد
حق مولویت مولی خیلی بیشتر از این است که ما نسبت به تکالیف محتمل بی تفاوت باشیم و حق او این است که ما به تکالیف احتمالی هم بپردازیم

این نوع نگاه با نگاه اصولی صرف تفاوت دارد
اینکه ما عبدیم ما بنده ایم وقتی احتمال هم بدهیم مولی این کار را دوست دارد وظیفه عبد این است که این کار را انجام دهد
ونباید فقط دنبال کار های باشد که مولی صریحا از او خواسته
(هرچند در عمل شهید صدر مثل مشهور عمل کرده و فقط تکالیف مقطوع را واجب الاطاعه می داند)

این نوع نگاه یک گام فراتر از فضایی فقهی شده و مبانی کلامی را بیشتر در فقه دخیل می کند

ولی اگر ما در زندگی و نوع تعاملمان با حضرت حق این نگاه را توسعه دهیم و قبل هر کاری از خود سوال کنیم
آیا خداوند این کار را دوست دارد یا نه؟
یعنی بیایم سر امتثال اوامری که مولی دوست دارد ما انها را انجام دهیم
و از واجبات و محرمات عبور کنیم
کم کم وارد فاز عاشقی می شویم

پیامبر اکرم(ص):
مَن عَشِقَ فكَتَمَ و عَفَّ فماتَ فَهُوَ شَهيدٌ .
هر كه عاشق شود و عشق خويش را كتمان كند و پاكدامنى ورزد و با اين حال بميرد، او شهيد است.
( كنز العمّال : ۷۰۰۰ )
به نظر عاشقی با معبود یعنی برای عشق ورزی به عشقت از هیچ تلاشی برای کسب رضایتش دریغ نکنی
واو را ناراحت نکنی
و در دلش کسی غیر از عشقش نباشد که:
قُلوبٌ خَلَت من ذِكرِ اللّه ِ فأذاقَها اللّه ُ حُبَّ غَيرِهِ .

حق_تکلیف

#یادداشت_6

#حسین_کلاتی

#حق_تکلیف

#جلسه_344

محور جامعه حق یا عشق؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_128
#جلسه_344

⭕️محور جامعه حق یا عشق؟

اگر شان انسانی بالاتر از حق است و ظرفیت انسانی، ظرفیتی فرا‌تر از حق است، پس چرا باید اجتماع را بر اساس حق صورت‌بندی کنیم؟ این که ظرفیت انسانی فراتر از حق است و ما تنها در حد حق، جامعه‌سازی کنیم، استفاده نکردن از تمام ظرفیت است. وقتی ظرفیت و شان انسان، عشق است و می‌توان در ساحت عشق با انسان گفتگو کرد، بسنده کردن به ظرفیت پایین‌تر و فقط جامعه را بر اساس حق پیش بردند، کم لطفی به این ظرفیت انسانی است.
آیا نباید جامعه ایده‌آل در نظر ما آن جامعه‌ای باشد که بر مدار عشق باشد و محور آن عشق باشد؟

نسل ما جبهه‌های دفاع مقدس را تجربه نکرده است ولی آنچه از خاطرات و نوشته‌های دوران دفاع مقدس به ما رسیده است، حال و هوایی را به ما نشان می‌دهد که بیشتر از آن که حق مدار و محور باشد، عشق است که مدار ومحور است. ایثاری که در این دوران نظم را برهم می‌زند، آن زمان خود همان نظم حاکم بر آن فضا بوده است.
🌺

افراط در مصلحت اجتماع

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_136
#جلسه_344

✨افراط در مصلحت اجتماع

یکی از گلوگاه هایی که در این زمان رهزن تفکر مذهبی شده است افراط در رویکرد اجتماعی دین است که خصوصا با سخنانی که با دغدغه عدالت مطرح می شود می توان نشانه های آن را دید.
بعضی از قشر عدالتخواه همه مفاهیم و گزاره های دینی را ذیل عدالت تفسیر میکنند،‌طوری که گویی عدالت به جای توحید همه دین است.

عدالت در احکام اجتماعی دین و آن هم در سطح حقوق مرکزیت دارد. لکن این همه دین نیست. دین لایه های دیگری دارد. سطوح مختلفی نیز دارد. توقف در سطح «حقوق» و ندیدن سطوح دیگر نظیر اخلاق و … میتواند دین را تبدیل به یک سری گزاره های خشک و بی روح کند. از طرفی منجر به تفسیر هایی شود که نگاه به فرد را عملا کنار گذاشته و برای فرد و انتخاب او هیچ ارزشی قائل نشود و بگوید همه چیز باید ذیل عدالت و مصلحت اجتماع باشد و افراد حق ندارند در هیچ چیزی انتخاب و اختیار خود را دنبال کنند. مثلا وقتی فرد می خواهد از اموالی که متعلق به خود اوست به شخصی ببخشد میگویند تو حق نداری با فهم خود و با انتخاب خود ایثار کنی. بلکه فقط به کسی میتوانی انفاق کنی که دین در چارچوب عدالت به تو گفته است. غافل از اینکه اولا خود دین در بسیاری از این موارد ترخیص داده و اصل انفاق و ایثار و بخشش و …. را بدون هیچ قیدی مورد تایید و مدح قرار داده است. در بسیاری از موارد نیز فقط به بیان مطلوبیت بیشتر بعض مصادیق بسنده کرده و الزامی را بر گرده مکلف نیاورده است.
همین ها نشان دهنده اهمیت دین به افراد و تشخص و انتخاب آنها و غلط بودن این افراط است.

حق مهمتر است یا تکلیف

#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_105
#جلسه_344

حق مهمتر است یا تکلیف
غیرت بر حقوق باید بیشتر باشد ، یا غیرت بر تکلیف
محوریت یافتن ادبیات حق برای جامعه مفید تر است یا محوریت یافتن ادبیات تکلیف

این سوال ها پاسخ در خور نمی یابند ، مگر آنکه ابتدا معلوم شود ، دوربین را در کدامین سوی صحنه کار گذاشته ایم ؟
از کدام منظر و در کدام نسبت داریم به این پدیده نگاه میکنیم ؟
به نظر میرسد جواب ها با توجه به منظر ، نسبت و جهت دوربین کاملا مغایر است

اگر من به خودم در نسبت به دیگران نگاه کنم ، طبیعتا تورم ادبیات حق و حقوق ، از من، انسانی خودبین و خود پرست خواهد ساخت
توجه من را به حقوقی که از من ضایع میشود گسترده میکند و از انجایی که در این عالم ، حقوق کمی از انسان توسط سایرین مراعات میشود ، مرا از یک سو به طلبکاری از غیر و از سوی دیگر به نارضایتی و بدبینی میکشاند ،
تشدید این حالت هم در ادامه مرا با تکوین و خدای عالم درگیر خواهد ساخت
کما اینکه در دنیای انسان غربی این درگیری با عالم به اوج خود رسیده است.

لذا به نظر میرسد ازنگاه من به خودم در نسبت با دیگران ، باید مساله تکلیف جدی باشد
تکلیف من چیست ، من در قبال دیگران چه کرده ام ، چه حقی از دیگران به گردن دارم ، از خدا و نبی و امام و مردم تا گیاه و حیوان و دیگران

اما اگر از نگاه من ولی در نسبت دیگران با من این بحث دنبال میشود ، مطلوب است که بحث حقوق و جدیت حقوق در ذهن و جان من رشد کند و طبیعتا بحث تکلیف کمرنگ تر و کمرنگ تر گردد.

اما اگر از زاویه من به دیگران در نسبت با هم نگریسته شود، طبیعی است که بحث حق و تکلیف یک حالت استواء و برابری دارند و در رابطه دیگری با دیگری ، حق و تکلیف هر دو به یک میزان مورد توجه است

و اگر از منظر معلم و مربی جامعه به این پدیده نگریسته شود ، طبیعی است که ادبیات تکلیف انسانی در مراعات حقوق دیگران جلوه بیشتری خواهد یافت.

لذا آنچه باید در جامعه بالا بیاید و گفتمان گردد
هیچ کی از حق و تکلیف به تنهایی نیست

بلکه در یک جامعه ایده آل ، ادبیاتی که ورو زبان و ذهن و قلب جامعه است
ادبیات ، #تکلیف_من و حق_تو است
من از یک سو نگران تکلیف خود و درعین حال نگران تکلیف تو هستم

درست بر عکس در یک جامعه فاسد
ادبیات گسترده ، ادبیات #حق_من و #تکلیف_تو ست .

این ادبیات فاسد است که گسترشش ، طلاق ها و جدایی ها را دامن زده است ، از بین رفتن روابط والدین و فرزندان را موجب شده است ، انسان زیاده خواه بی قرار طلبکار را کثرت بخشیده است ، خط تولیدی از انسان افسرده ناراضی راه بینداخته است ، محیط زیست را به کثافت کشیده است ، جنگ ها و دزدی ها را موجب شده است
چرا
چون حق من است که خوشبخت باشم ، حق من است که حرفم پیش برود ، حق من است که ….
پس من چه ؟
حق تو تا جایی محترم است که مراعات نکردنش حق من را ضایع سازد
لذا زور گفتن به مظلوم ناتوان عین حق من است
استعمار آفریقا حق آمریکاست
کشتن و به بردگی گرفتن مردم دنیا حق من است

القصه ، جهان موجود زاییده گستردن ادبیات #حق_من است
و تمدن نوین اسلامی در گرو گستردن ادبیات #حق_تو

حال سوال این است که انگیزه مراعات #حق_تو چگونه در من شکوفا میشود
با اینکه من بیش از تو حقوق خودم را میشناسم و می یابم و نسبت به آن شوق و تعهد دارم
چگونه میشود که در یک جامعه ای ادبیات #حق_تو میتواند گسترده گردد؟

ان شاء الله در یادداشت بعد.
.

از طريق آشتی با خلق، آشتی با حق شروع می شود

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_65
#جلسه_344

یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ، وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ، وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ، وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ. (نامه ۳۱ نهج البلاغه)

حضرت در این توصیه حکیمانه به فرزند خود می فرمایند خودت را ترازوی ارتباط با دیگران قرار بده.
ترازو دارای دو کفه است؛ وقتی چیزی در یک طرف گذاشتی، باید به وزن همان، در طرف دیگر هم، چیز دیگری قرار دهی، تا برابر شوند. حضرت هم به ما چنین توصیه ای دارند و در واقع می خواهند با این توصیه ما را از تنگنای خودبینی و خودخواهی رها کنند و به ما وسعتی به اندازه همه انسانیت بدهند.

اما باید توجه داشت که گرچه به ظاهر این توصیه حضرت شبیه توصیه های کنفسیوس یا سایر مکاتب مادی است؛ ولی در واقع آنها به دنبال آماده کردن زمین برای راحت تر زندگی کردن زمینیان هستند و در واقع هیچ نسبتی با حق و حقیقت ندارند؛ درحالیکه حضرت به دنبال آماده کردن دنیا برای سیر بهتر و سریعتر به سوی آخرت هستند. حضرت می فرمایند با عملی کردن این توصیه ها، زمینه برای سیر به سوی الله بهتر فراهم می شود.

در واقع حضرت در این سلسله تذكرات می خواستند بفرمايند: از طريق آشتی با خلق، آشتی با حق شروع می شود و ما نیز خوب است با نيّت آشتی با حق، اين دستورات را به كار بندیم. إن شاءالله

جامعه هویتی غیر از اجتماع افراد دارد.

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#یادداشت_98
#جلسه_344

جامعه هویتی غیر از اجتماع افراد دارد. چه بسا اجتماعی که هویت اجتماعی در ان شکل نگیرد یا خیلی ضعیف باشد و براحتی از هم بپاشد.
هویت اجتماعی یافتن یک جمع یک أمرمشکک است و به میزانی که افراد آن اجتماع بسط وجودی یافته باشند و از خودمحوری بدور شده باشند هویت اجتماع شدیدتر میشود.
به عبارتی افراد بشر در مسیر رشد وجودی به جایی میرسندکه در عین اینکه تشخص خود را از دست نداده اند اما گسترده تر از شخص خود شده اند و بر افراد دیگر هیمنه وجودی پیدا کرده اند و افراد دیگر جامعه خارج از وجود اینها نیستند.
البته ممکن است خود این افراد متوجه این رشد خود نشده باشند اما این بسط خود را با دلسوزی و غم دیگران را خوردن نشان میدهد.
اگر افراد جامعه به این سمت حرکت کنند هویت های افراد به سمت وحدت حرکت میکند درعین اینکه تشخص خود را از دست نداده اند( وحدت وجود در عین تشخص و کثرت)
با این توضیح هویت اجتماعی ساحتی مشترک و مهیمن از وجود انسان های جامعه است که درعین حفظ ساحتهای تشخصی، میان افراد جامعه وحدت وجودی پیدا شده است
این حیث وجودی مشترک همان هویت جامعه است که در عین وحدت حیث تشخص افراد محفوظ مانده است.
اینگونه است که مرحوم علامه همه ی عمر برای خود دعایی نمیکنند درحالیکه دلسوزترین افراد در حق خود بودند. دعای ایشان برای دیگران عینا دفعا در حق خودشان است. اینگونه است که پیامبر وقتی در قیامت میفرمایند خدایا أمتم، یعنی خدایا خودم

حق_و_تکلیف

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_67
#جلسه_344
#حق_و_تکلیف

دنیا دار تزاحم است. عالم ماده عالم تزاحم است.
این جنس گزاره ها را باید با کمک اندیشه اسلامی فهم کرد.
این تزاحم از چه نشات می گیرد؟ غیر از این است که تزاحم در کثرت نمود پیدا می کند؟ آن هم کثرتی برخاسته از اندیشه افتراق و جدایی؟
یک نظر کلی به توصیه ها و سفارشات فردی و اجتماعی اسلام، نشان می دهد که اسلام این تعارض منافع را می پذیرد اما انسان را به سمت رفع تعارض سوق می دهد.
مثلا در معامله توصیه می کند، سنگین تر وزن کن. یا ارزان تر بفروش. به همسر توصیه می کند، همسرت را در آسایش قرار بده. گاهی توصیه می کند الجار ثم الدار.
اساسا تاکید بر کلیدواژه ایثار، را می توان برای رفع دوگانگی منافع و برداشتن این تزاحمات دانست.
عملا این رویکرد، مسلمان را سوق می دهد به سمت اندیشه اخوت. اندیشه جان یکی بودن. اندیشه وحدت.

حال باید دید آیا فقه مرسوم می تواند ظرف چنین سلوکی باشد؟ آیا فقهی که محدود شده است که مثلا در نکاح از مرد نفقه می خواهد از زن بضع، می تواند انسان را به سمت وحدت سوق دهد؟ یا مثلا در معامله اگر یک طرف منکر شد چه باید کرد؟
یا حتی می توان سوال کرد که آیا اندیشه عدالت، با چنین اصراری بر حقوق، انسان را به توحید می رساند؟!

تحلیل_وجودی_از_تقدم_عشق_بر_حق

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#یادداشت_99
#جلسه_344
#تحلیل_وجودی_از_تقدم_عشق_بر_حق
در صحنه ی وجودی انسان عشق مقدم است یا عدالت؟
پاسخ به این سوال خیلی ساده است آنگاه که وجود انسان را یک وجود ربطی و در نیتجه یک وجود عاشق خدا بدانیم.
شما در نسبت به مخلوقات خداوند به حکم خداوند (اعم از حکم تکوینی و تشریعی) وظایفی دارید.
این وظائف را اگر به خودی خودش و در نسبت با افراد ذی حق ببینیم بدون در نظرگرفتن معشوق حقیقی یعنی خداوند، این وظائف رنگ حقوق بخود میگیرند
مثل اینکه شما موظف هستید برای اهل خانه میوه و لباس و غذا بخرید و نیازهایشان را تامین کنید.
اما همین افراد اگر به خدا منتسب شوند یعنی عباد الله و عیال الله محسوب شوند و ربطشان به خداوند در نظر گرفته شود همه ی آنچه که سابقا بوی أداء حق داشت الان بوی عشق به خود میگیرد. دیگر خرید برای عیال الله است و صدقه است و هر قدمش بی نهایت را در می نوردد.
نگویید عشق کار عدل را به هم میریزد چرا که آنجا که پای معشوق جقیقی یعنی خداونددر افعال انسان باز شد یعنی انسان در مسیر فطرت وجودی خود گام برداشت همه ی مصالح هم در سطحی بالاتر از حق رعایت خواهند شد. چرا که وجود همه اش علم و همه اش کمال و خیر است.
اتفاقا درمسیر عشق عدالت در سطح بالاتری و مهیمن بر عدالت فقهی حاصل میشود.
محبت مرد به همسرش آنگاه که او را هدیه و امانت خدا بداند بسیار متفاوت و مهیمن بر محبتش به همسرش است آنگاه که محبت کردن به همسر را یک وظیفه و حق همسر بداند.
عشق سطح احقاق حق را آنقدر بالا خواهد برد که حق هرگز خوابش را هم نخواهد دید.
و اصلا عشق است که به حقوق معنا میدهد و حقوق را به موقف صحیح شان می برد.
مثلا همسر بعنوان تجلی جمال الهی در زندگی مان حقوقی خواهد داشت که لطافت همه ی وجود این حقوق را فراگرفته بخلاف تفسیر خشک حقوق از ضرورت دادن حقوق همسر که بیشتر صورت معامله و عوض و معوض دارد