رسیدگی به خانواده
بسم الله الرحمن الرحیم
عدم مراقبت از خانواده میتواند در بلند مدت امری آسیب زاد باشد و آسیب های آن بعدا خودشان را به ما نشان بدهند؛ بزرگان زیادی را مشاهده کرده یا میکنیم که علیرغم اینکه جوانی و عمرشان را صرف انقلاب اسلامی کرده اند و برای آن از سر دغدغه مندی وقتهای فراوان گذاشته اند اما بعد از مدتی که وقت امتحان ها و زندگی مبتلایانه ی فرزندانشان رسید خانواده شان آسیب دید و از رهگذر همان آسیب ایشان هم برایشان مشکلات پیش آمد.
البته این حد وسط حد وسطی به شدت ناقص برای بیان لزوم رسیدگی به خانواده است، و آنچه در واقع و اصل مساله ی رسیدگی به خانواده را لازم میکند توحید و لزوم زندگی صحیح الهی است، و مناسبات درستی که جمیع منابع دینی و علی الخصوص سیره و عمل معصومین علیهم السلام در تعامل با نهاد بسیار پر اهمیت خانواده به ما تعلیم میدهند؛ که این مساله سر دراز دارد.
حضرت آقا می فرمایند:
در مورد خانوادهها -که هم در بیانات آقای صدر بود، هم این جوان عزیز بیان کردند- بله بنده هم به این نکته توجّه دارم که نقش همسران و خانوادهها در موفّقیّتهای مردان خیلی زیاد است؛ این را ما به تجربه هم دریافتهایم و اگر چنانچه همسر انسان، همراه و همگام و همهدف و همسنگر باشد، پیشرفت خیلی سرعت خواهد گرفت، این [نقش] هست؛ لکن همهی مسائل خانواده و خانوادگی مسائل عقلانی نیست که حالا با این استدلال همه قانع بشوند، همه قبول کنند؛ یک مقداری از آن مسائل عاطفی است، مسائل واقعی است، مسائل زندگی است. اینکه آقای صدر فرمودند «طلبه ساعت شش صبح از خانه بیرون میآید، ساعت نُه شب برمیگردد»، خب بنده اصلاً با یک چنین چیزی مخالفم. چرا شش صبح؟ ده ساعت شما برای طلبه یا استاد وقت گذاشتید که کار کنند که البته زمان زیادی است [این] ده ساعت؛ حالا بالاخره برنامهی شما این است، بنده هم که طبعاً در جزئیّات برنامه دخالتی نمیکنم اما از شش صبح تا نُه شب پانزده ساعت است، نه ده ساعت! چرا؟ آقایان میآیند درسشان را میخوانند، کارشان را میکنند، احیاناً یک ذرّه گعدهشان را میکنند، بعد یک مجلس روضهای هست میروند؛ لزومی ندارد، نه. به خانوادهها باید برسید؛ همسر شما نیاز به حضور شما دارد؛ این مهم است. البتّه حضور به معنای این نیست که همهاش بروید در خانه بنشینید؛ آن [جور] هم همسرتان قطعاً راضی نیست و دلزده میشود، میگوید چرا سرِ کار نمیروند؛ امّا اینکه پیدا نباشید، نه، این خوب نیست، این مناسب نیست. البتّه برههای از زندگی خود بنده که دارم این را به شما عرض میکنم، با همان شکلی گذشته که حالا میگویم مخالفم با آن! یعنی این جوری بوده. اوایل انقلاب بنده صبح از خانه میرفتم بیرون در حالی که همهی بچّهها خواب بودند؛ شب هم برمیگشتم خانه، در حالی که همهی بچهها خواب بودند. یعنی واقعاً جوری بود [که نمیشد]؛ منتها آنجا غیر از این نمیشد، اصلاً امکان نداشت، به قول معروف فرصت سر خاراندن هم واقعاً نداشتیم؛ لکن شما که حالا در وضع عادی الحمدلله زندگی میکنید و استقرار دارید، به خانوادهها برسید. خانمها هم البتّه باید اشتغالات داشته باشند؛ بهترین اشتغال هم اشتغال علمی است. شنیدم که بعضی از خانمها، دختران، در مجموعههای طلبگی بانوان شرکت دارند؛ خوب است که بالاخره مشغول کار و علم و بحث و مانند اینها باشند؛ خیلی خوب است.
97/12/13
با عنایت به این متن شاید جای سوال میتواند باشد
که آیا ما الان در وضع عادی هستیم؟
یعنی اگر یک سری اینگونه کار نکنند کار انقلاب روی زمین نمی ماند؟
.
از یک منظر همیشه میشود جوری نگاه کرد که بتوان همیشه گفت الان وضعیت به گونه ای است که ما اگر کار نکنیم کار انقلاب روی زمین میماند!
اما از طرف دیگر واقعا شرایط خاص و پیچیده ی صدر انقلاب، ضرورت ها، فوریت ها، حوادث پشت سر هم، و امکان و احتمال ضربه های مهلک به انقلاب، آن هم در تراز کسی مثل حضرت آقا، با مسائلی که ما نوعا با آنها سر و کار داریم شبیه هم اند؟
شاید بتوان گفتی شرایطی مثل شرایط حاج قاسم، یا یکی مثل آقای رییسی، همان قدر بحرانی است و اوضاع شان شبیه هم اند
ولی ما… ؟
نکته ی جالب توجه دیگر این است که خود حضرت آقا ، درباره شخص خودشان هم زمان حاضر را متفاوت از زمان انقلاب میدانند.
میفرمایند من در برهه ای اینطوری زندگی کردم … یعنی شرایط بعد از آن برهه یا در غیر از آن برهه برایشان این طوری نبوده است؛ شاید حتی پیش از انقلاب هم این طوری نبوده باشد برایشان.