فرهنگ در کلام آیت الله علی اکبر رشاد(3) (فلسفه فرهنگ)

💠فرهنگ در کلام آیت الله علی اکبر رشاد(3) (فلسفه فرهنگ)💠

♦️فقر در حوزه نظری فرهنگ
ما به شدت در حوزه نظری مقوله فرهنگ، فقیریم و احیاناً معلومات خودآگاه و سامان یافته نداریم؛ اگر چیزی است کمتر خودآگاه و مدون است. ما نیازمند مطالعه فراوانی هستیم. من پیشنهاد می کنم عموم دانشگاههای دارای رشته های علوم انسانی، رشته های تخصصی پژوهشی و آموزشی فرهنگ تأسیس کنند. تنها در یکی یا دو جا مانند دانشگاه امام صادق(ع) روی فرهنگ مطالعه می شود که آن هم وجهه کاربردی فرهنگ است یعنی فرهنگ و ارتباطات، و اصولاً بسیاری از افراد همین تعبیر مدیریت فرهنگی را هم غلط به کار می برند.
مدیریت فرهنگی را به معنای مدیریت در مسئولیت های فرهنگی معنی می کنند و به گونه ای مدیریت فرهنگی را به مدیریت فرهنگ نزدیک می کنند. چرا نباید در دانشگاهی مثل علامه طباطبایی که تنها دانشگاه تخصصی علوم انسانی ما است فلسفه فرهنگ، مبانی نظری فرهنگ و فرهنگ پذیری نداشته باشیم و چرا در دانشگاه رضوی که دانشگاه علوم اسلامی و انسانی است.‌‌‌‌ رشته فرهنگ نداشته باشیم. مگر می شود بدون مطالعه فرهنگ به علوم انسانی و علوم اسلامی پرداخت. چرا درحوزه علمیه ما رشته فرهنگ به صورت یک رشته اصلی مورد توجه و اهتمام نباشد. تا زمانی که در حوزه آموزش و قلمرو پژوهش به کار نظری، تربیت نیرو و صاحبنظر در زمینه فرهنگ نپردازیم مهندسی فرهنگ محال است.

♦️مدیریت پذیری فرهنگ
فرهنگ محکوم به قوانین و مضبوط به قواعدی است مبتنی بر مبانی و اصولی که در چارچوب آن قوانین، قواعد، اصول و مبانی شکل می گیرد و متحول و متکامل می شود و افت و خیز و ارتقاء پیدا می کند و یا اصلاح می شود. اگر فرهنگ قاعده پذیر است پس مدیریت پذیر هم است. اگر قواعد را به کار بستیم آن وقت می توانیم مدیریت کنیم.
اما چه عواملی مدیریت پذیری فرهنگ را ممکن می سازد؟ به نظر بنده مطالعه فلسفه فرهنگ.

♦️ضرورت مطالعه فلسفه فرهنگ
برای صاحب نظر شدن در فرهنگ، یک مجموعه از مسائل که من نام آن را فلسفه فرهنگ می نامم، باید مورد مطالعه قرارگیرد؛ مدیریت و مهندسی فرهنگ را بدانیم؛ ماهیت فرهنگی را بشناسیم؛ انواع فرهنگ را تعریف کنیم. منابع فرهنگ چیست؟ کارکردهای فرهنگ کدام است؟ قانونمندی و انسجام فرهنگ را باید تبیین کنیم. ارتقاء و انحطاط فرهنگ را تعریف کنیم و علل ارتقاء و انحطاط آن را تشخیص بدهیم. نسبت و مناسبات فرهنگها را با هم تعریف کنیم. نسبت و مناسبات فرهنگ را با انسان شناسی، دین، حکمت و اندیشه، علوم، تمدن، فن آوری، هنر، سیاست، اقتصاد، حقوق، تربیت، عرف، عادات و…. مشخص کنیم.
یعنی فرهنگ با مقولاتی نسبت و مناسباتی دارد. تأثیر و تأثر می گذارد و جزئی و کلی می شود و با مقولات نسبت بسیار پیدا می کند. تصور من این است که فرهنگ یک منظومه واره است. یعنی فرهنگ یک ساختار دارد. فرهنگ فرآیندمند است. یعنی مسیر دارد. یکجا شروع می شود. یکجا تکامل می یابد. یکجا افول پیدا می کند. یکجا تحول پیدا می کند. یکجا سقوط می کند اما در مجموع یک تسلسل حلقوی رفت و برگشتی دارد. فرهنگ فراز و فرود و پیشرفتگی و پس رفتگی دارد ولی وصف پیشرفتگی و پسرفتگی فرهنگ بستگی به کارآمدی یک فرهنگ، میزان سازگاری آن با ابزار و ارزشهای مورد قبول جامعه دارد.

مهسا امینی، تصویری از پشتیبانی تمدنی از حادثه خرد اجتماعی

آنچه که در داستان مهسا امینی رقم خورد در دو یادداشت گذشته توضیح داده شد که از حیث لایه حوادث در طبقه حوادث خرد اجتماعی تعریف می شود اما باید توجه کرد که یالهای تمدنی این موضوع تماما وصل است و از آنها پشتیبانی می طلبد و نکته دیگر اینکه طرف مقابل یک تمدن تکامل یافته نیست و تازه شروع به رقم زدن یک تمدن کرده است. حال اگر بخواهیم قدری در افق بالاتر یعنی از زاویه تمدنی که این حادثه را زاییده است به این موضوع بنگریم باید گفت که هر تمدنی عصرهای مختلفی دارد و ما در تمدن مدرن در عرصت شهرت طلبی هستیم و فناوری این عصر پدیده ای به نام سلبریتیزم است
لذا پاسخ این پدیده در سطح تمدنی درگیری با یک ساحت فرهنگی و فطری است .
یعنی نمی توان گفت انسان فطرتا به دنبال دیده شدن نیست و اتفاقا به همین جهت است که در مقابل کسب شهرت روایات سنگینی داریم
اما شارع هیچ گاه برخورد سرکوبی نمی کند از طرفی به مردم می گوید لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق و از طرف دیگر به فاعل عمل می گوید هر چه در گمنامی حرکت کنی و اخلاص به خرج دهی خداوند تو را عزت می دهد و بزرگ می کند و در این مرحله باید به معادله «و لله عزة جمیعا» پایبند باشی.
سلبریتیزم یک پدیده خرد اجتماعی زاییده عصر شهرت طلبی تمدن مدرن است و فناوری اش را بر پایه راهبرد طاغوتی و غیرتوحیدی بنا کرده که اتفاقا عزت را در عبودیت غیرخدا می داند.

اما در ساحت اجتماعی و راهبردی باید توجه داشت این عصر شهرت باید بتواند از تمام ظهورات تمدنی اش استفاده کند لذا در این نقطه که هویت های اجتماعی اش را سرمایه سالارانه تشکیل داده است نباید توقع داشت این عصر را بدون اهرم سرمایه سالارانه جلو ببرد.
هویت زن در عصر شهرت طلبی اهرم سرمایه سالاری می شود؛
سلبریتی در این عصر اهرم سرمایه سالاری می شود،
و هر دو زاییده یک عصر از تمدن هستند که پشتوانه اجتماعی اش سرمایه سالاری است.

عقلانیت حرکت به سمت میدان آرمانی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نهضت اسلامی ما که یک انقلاب تمدنی در برابر تمدن های الحادی بشری بوده است علی القاعده طالب و آبستن تحولات مختلف و متنوعی است؛ چرا که ذات او با زیر بنای بسیاری از روبناهای رسوخ یافته در حیات بشری در تنافی و تضاد است.

مکتب ما بسیاری از نحوه ی بودن ها را خطا میداند و مخالفتش با آنها به گونه ای نیست که با ویرایش و ترمیم، آرایش و پیرایش و .. پاسخ بیابد و پایان بپذیرد، بلکه تحول و دگرگون سازی نیاز دارد.

اما این دگرگون سازی با عنایت به این مساله که امور جاری کاملا وابسته و پیوسته ی به همین نحوه بودن های مورد انتقاد هستند، یک عقلانیتی را طلب میکند، عقلانیتی که بتواند ضمن حرکت به سمت آرمان از ایجاد شدن انسداد بواسطه ی نفی وضعیت موجود نیز جلوگیری کند؛ حقیقتا مساله ی سختی است و حل آن استمرار عزم و دارا بودن طرح و الگوی صیرورت میخواهد و الا شدنی نیست.

یکی از نمونه های مواجهه با چنین مساله ای را در مواجهه ی انقلاب اسلامی با نیاز به نیروی مسلح می توانیم ببینیم، از طرفی با ارتشی مواجه است که بخش های قابل اعتنایی از آن تا چندی پیش کاملا وفادار به رژیم طاغوت بوده اند، از طرفی انقلاب نیروی سازماندهی شده و تربیت شده برای حل این نیاز خود ندارد، و از طرف دیگر مساله ی نیروهای مسلح بسیار بسیار مساله ی حادی است؛ کودتاهای احتمالی، جنگ ها، شورش ها و … همگی شدیدا به این مساله مرتبط اند.

با چنین مساله ای چه باید کرد؟ و چگونه باید آن را حل کرد؟ عده ای از جوانان انقلابی از حضرت امام درخواست داشتند تا ارتش را منحل کنند و یک نیروی مسلح انقلابی و اسلامی تشکیل دهند، اما حضرت امام به هیچ وجه با این مساله موافقت نمیکنند.

توضیح جناب استاد فلاح در این مورد این است که الگوی اصلاحی امام الگوی حرکت دو هسته ای بوده است که توضیح آن را باید در یادداشت دیگری گذراند و قدری تحلیل نمود.

الگوی پردازشگر دو هسته ای

🔸الگوی پردازشگر دو هسته ای به عنوان الگوی اصلاحی حضرت امام ره الگویی مترقی است که بازسازی سازمان ها به وسیله این مدل با کمترین درگیری و آسیب و با استفاده کامل از ظرفیت مثبت آن سازمان و البته در مدت زمان طولانی عملیاتی شد.

ابتدای انقلاب حضرت امام نهاد های مختلفی را در زمینه های امنیت، جنگ، سازندگی و اقتصاد بر اساس اندیشه ناب اسلامی و انقلابی تشکیل دادند و در مقابل نهاد های موازی را که از قبل متولی این امور بودند، با وجود انحرافات فراوان تعطیل نکردند. نهاد هایی مثل جهاد سازندگی، بسیج،سپاه، کمیته و….
به مرور با تقویت نهادهای جدید التاسیس و کسب تجارب مختلف توسط این نیرو ها، این نهاد ها به ستون های مستحکمی جهت رفع حوائج جامعه و انقلاب تبدیل شدند. در مقابل سازمان های موجود را نیز تخریب نکردند و نیروهای آنها را با الگو گیری از نهادهای جدید التاسیس به سمت وضعیت مطلوب سوق دادند.

🔸این الگوی اصلاحی در مقابل الگوی تسامحی که در نهایت اصلاحی را در سازمان ها رقم نمی زد و در مقابل الگوی تند انقلابی که به سرعت سازمان های موجود را تصفیه میکرد و فرصت اصلاح را به آنها نمی داد و با حذف و درگیری بسیار به نتیجه میرسید و در نهایت نیز مشخص نبود که اصلاح اصیل ( و نه سطحی) و تحول اتفاق می افتد یا خیر، الگوی بسیار مترقی ای بود.

زیرا اولا ظرفیت موجود از بین نمی رفت و از دارایی جامعه استفاده میشد.ثانیا تا تشکیل سازمان مطلوب حوائج جامعه بر زمین نمی ماند. ثالثا درگیری و فشار بسیار کمی وارد میکرد. رابعا سازمان مطلوب از ابتدا بر اساس ارزش های ایده آل شکل می گرفت، چیزی که معلوم نبود با اصلاح سازمان های موجود بتوان به طور کامل آن را محقق کرد. خامسا فرصت رشد و کسب تجربه به نهادهای جدید داده میشد و…..

🔰🔰به نظر میرسد راه برون رفت از ساختار های دست و پا گیر که اکنون روی گلوی ما پا گذاشته اند نیز همین مسیر باشد. همانطور که در سطح کلان قیام جوانان به عنوان ساختار موازی برای تحول دولت به سمت دولت اصیل اسلامی و آوردن مردم به صحنه اداره امور پیشنهاد میشود، در ساختار هایی که خودمان نیز درگیر آنیم، الگوی ایجاد ساختار موازی با مطلوبیت های اصیل می تواند راه بیرون رفت از وضعیت دست و پا گیر اداری و جمع بین مدل هیئتی و سازمانی باشد و ما را به مدل کار تشکیلاتی مطلوب برساند.

ولنگاری فرهنگی یعنی…..

ولنگاری فرهنگی یعنی بخاطر یک صدهزارم مکالمه کنندگانی که فارسی نمیدانند هر روز روی مخ همه ی مردم روستا و شهر، بزرگسال و بچه بروی و پس از تماس غیر پاسخگو بگویی the mobile set is off please try later

 

ولنگاری فرهنگی یعنی بخاطر افراد انگشت شمار خارجی که گویا زبان کشورمان را به رسمیت نمی شناسند هر روز همه ی مردم کشورت را در استفاده از عابربانک از دوراهی انتخاب زبان فارسی یا انگلیسی عبور دهی…

 

ولنگاری فرهنگی یعنی همه ی کودکان سرزمینت را در مدارس و با پول بیت المال درگیر یادگیری زبان انگلیسی کنی.آنهم با روشی که هیچوقت به نتیجه نمی رسد و یک نحوه احساس شکست در مقابل آن زبان در عموم دانش آموزانت ایجاد کنی و یک نحوه قداست و ابهت و علمیت برای کسانی که به هر دلیل آن زبان را یادگرفته اند.

 

ولنگاری فرهنگی یعنی نسبت به ورود ماشینهای شاسی بلندی که حسرت به دل بچه های خانواده های  فقیر و متوسط جامعه میگذارند هیچ عکس العملی نداشته باشی. ماشین هایی که هم صاحبانشان را به ورطه ی کبر و تفاخر میکشند و نابود میکنند و هم برای طبقه پایینتر از خودشان تولید هدف و آرمان میکنند.

 

ولنگاری فرهنگی یعنی در مقابل کارخانه های چیپس و پفکی که بسته های چیپس را 4 برابر مقدار واقعی با باد پر کرده و به دروغ و فریب و کم فروشی و کم گذاشتن در کار، تجسّم عینی می بخشند و در چشم و دل و جان فرزندانمان نهادینه میکنند و از این راه روزانه میلیاردها تومان پول به جیب میزنند هیچ واکنشی نشان ندهیم.

 

ولنگاری فرهنگی یعنی شعار مرگ بر آمریکا بدهی و بعد آقازاده های کشورت در آنجا زندگی کنند و تو هیچ پاسخ روشنی به مردم تحریم کشیده ات ندهی…

 

ولنگاری فرهنگی یعنی وسط دشت کویر در کنار عوارضی قم-گرمسار در میان صدها هزار هکتار زمین برهوت برای کارکنان عوارضی خانه بسازی اما خانه ی آپارتمانی 5 طبقه و بدون حتی یک متر حیات بازی برای بچه ها و تفریح برای مادر خانواده!!!!!!!

 

ولنگاری فرهنگی یعنی شبکه ی #قرآن بشود محل مسابقه ی قرآن و مداحی دادن برای یک صدهزارم جامعه ی مخاطبت.

 

ولنگاری فرهنگی یعنی قدرتمندترین قشر فرهنگی کشور یعنی طلاب هر روز با سردرگمی در ایتا و غیر ایتا مشغول خواندن و بازارسال کردن توئیت و پیامهای تولید شده توسط جوامع دانشگاهی باشند…

 

 

 

ما هم مهندسی فرهنگی داریم

وقتی معنای مهندسی فرهنگی فهمیده شود، از اولین کشور‌هایی که به نظر می‌رسد در این عرصه به صورت جدی وارد شدند، کشور‌های اروپایی و غربی است. اگر سفر خارج از کشور داشته و یا دارید به راحتی می‌توانید در این مورد جستجو کنید و اگر این امکان نیست با شنیدن کمی از خاطرات کسانی که از آن‌ور آب برگرشته‌اند و یا برنگشته‌اند، می‌توانید بیابید. در ظاهر و نگاه اول به نظر می‌رسد در مهندسی فرهنگی از ما جلو‌تر هستند اگر موفقیت‌شان را قبول نکنیم. می‌توان نمونه‌هایی از خاطرات دیارکفر رفته‌گان اصطیاد کرد؛ از باب نمونه برای بالا نگه‌داشتن ارزش فرزند‌آوری و تسهیل فرزند‌آوری، عبور و مرور یک مادر به همراه کالسکه بسیار راحت‌ است و هیچ یک از مشکلاتی که در ایران برای رانندگان کالسکه‌ها به‌وجود می‌آید؛ بر می‌خورند. باید کالسکه‌رانی کرده باشد تا این معضل را درک کنید. و از این قبیل طراحی‌ها در دیگر جا‌ها و موارد؛ از کتابخانه و دانشگاه و مدرسه و … گرفته تا فروشگاه و هایپرمارکت و شهربازی و پارک و حتی کازینو. حال بماند در طراحی‌های قرن ۲۱ و ۲۲ که پلتفرم طراحی می‌شود.

با دیدن همه‌ی این تلاش‌ها و طراحی‌هایی که در اروپا و غرب انجام می‌شود، می‌خواهم بگویم که ما هم آنقدر‌ها از دایره پرت نیستیم؛ بلکه اگر در گذشته تاریخی خود سیر و سفری داشته باشیم، در این زمینه نوابغی هم چون شیخ بهایی داشته‌ایم. ولی امروزه هم باز ما این طراحی‌ها را تا حدی داریم؛ این طراحی‌ها خواسته یا ناخواسته،‌ خودآگاه و یا ناخودآگاه در دانش فقه صورت می‌گیرد. فقه ما خالی از مهندسی فرهنگی نیست، هرچند نمی‌توان ادعا کرد که مهندسی فرهنگی به خوبی در فقه اجرا می‌شود.

خلاصه ی مصاحبه استاد ابراهیم نیک منش در زمینه الگوی مشارکت مردمی در حکمرانی فرهنگی

استاد ابراهیم نیک منش نقطه ی اصلی و منشا تحول را مدل حکمرانی میدانند.

مدل حکمرانی پیشنهادی ایشان در نقطه ی تکیه به مردم متمرکز است در مقابل مدل حکمرانی غرب که متشکل از نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فضای مجازی و دیگر مولفه ها است.

کلیت مدل حکمرانی پیشنهادی ایشان “بلد طیب ” نام دارد.

این مدل وقتی برش میخورد مساله ی سلامت و خانواده از بخشهای مهم هستند.

ایشان قائل اند برای تحقق مدل حکمرانی نیاز به #مهندسی_فرهنگی است و باید هریک از نهادهای متعدد موجود نقش و نسبتشان و کارکردشان مشخص شود و تفکیک های دقیق نظام نامه ای صورت گیرد.

 

کار دیگری که در کنار طراحی مدل باید صورت گیرد حکمرانی بر اساس الگو است. و متولی الگو پردازی هم اندیشکده ها هستند که متاسفانه حوزه هنوز این رسالت را نمی شناسد.

 

مساله ی دیگر شاخص سازی است که بار اصلی اش بر دوش حوزه است و دانشگاه تنها میتواند کمک کننده باشد.

الگوی پیشنهادی ایشان از 3 عنصرِ ارزش محوری بعنوان خاستگاه، مردم بنیادی بعنوان پایگاه و مسجد محوری بعنوان جایگاه (خاستگاه ارزشی، پایگاه مردمی و جایگاه مسجد) سرچشمه میگیرد.

 

مدلهای غیر بومی، بدلیل نگاه تک بعدی به انسان صرفا دنبال منافع اقتصادی هستند و در بخش نگاه به مردم دچار ضعف اند و بجای تکیه بر مردم از طریق ابزارهایی مانند پنتاگون، هالیوود، فضای مجازی و حتی کرونا، حکمرانی جهانی راه انداخته و حکومت خود را حفظ میکنند.

 

در مدل مطلوب تاکید بر حرکت از پایین به بالا است یعنی از مردم به سمت حاکمان.

نگاههایی که مردم را عمله ی دولت یا بخشی خاصی از جامعه میکنند ریشه در انسان محوری اومانیستی دارند که انسان را در خدمت اقتصاد میداند.

مثلا در حوزه ی فرهنگ مردم تنها نویسنده هستند و فرآیند چاپ و نشر در اختیار وزارت ارشاد است.

 

مرحوم امام بدون حذف نهادهای حاکمیتی، در کنار 17 نهاد حاکمیتی موجود، 17 نهاد امامتی ایجاد کردند و با آنها کشور را در دوران جنگ اداره کردند.

 

مدل پیشنهادی دارای 3 ضلع جبهه مردمی، جبهه حاکمیتی و جبهه میانی است.

تحقق اضلاع این مدل با واسطه گری حلقه های میانی اصناف بعنوان واسط جبهه ی مردمی و جبهه حاکمیتی خواهد بود.

 

جایگاه مردم در مدل پیشنهادی:

مردم در جبهه مردمی قرار میگیرند و توسط جبهه میانی و جبهه حاکمیتی حمایت میشوند.

جبهه میانی جبهه خدمت است که خود به طریقی از طرف جبهه حاکمیتی پشتیبانی و سازماندهی و تربیت میشوند.

بنابراین وزرا و جبهه حاکمیتی بطور مستقیم با مردم مرتبط نیستند بلکه اصناف و انجمن ها را بعنوان جبهه میانی آماده ی خدمت  دهی به مردم میکنند.

 

 

راهبرد حضرت آقا برای اتصال بین حاکمیت (عمودی) با مردم (افقی)، انتخاب حلقه های میانی از درون خود مردم است که نه حاکمیتی هستند و نه مردمی.

این حلقه ها باید توسط سازمانهایی مانند سازمان تبلیغات، تربیت شوند تا با اتصال به مردم، این مدل مردمی احیا شود؛ بنابراین، رفتن سراغ مردم بصورت مستقیم که بسیاری از اوقات در قالب کلاس قرآن و… رخ میدهد نیز اقدام سنجیده ای نیست. سازمان تبلیغات به جای چنین اقداماتی باید زمینه این کارها را برای مردم و به خصوص محافل زنانه مهیا کند و در این صورت، مردم خود به این کار می پردازند. امام جماعت باید به تربیت زنان و مردان بپردازد تا آنها اثرگذار شوند.

راهبرد پیشنهادی حضرت آقا برای ارتباط میان دو لایه عمودی یعنی مدیران و لایه ی افقی یعنی مردم تشکیل حلقه های میانی است.

و بنظر ما اصناف هم جزء حلقه های میانی تعریف میشوند.

وظیفه حوزه در این میان ارائه مدل و تربیت کادر است که متاسفانه حوزه به جای اقدام تنها نقد میکند.

اساس کار ما، تربیت کادر است که البته خود این تربیت کادر نیز نیازمند یک مدل است.

 

 

 

 

 

تحول در عرصه فرهنگ با الگوگیری از عرصه نظامی

یکی از نکات مهمی که در اواخر جلسه امروز اشاره شد، این مسئله بود که ارتش پس از انقلاب متحول شد. راه این تحول نیز، تاسیس سپاه پایداران انقلاب اسلامی با هویتی برآمده و برخاسته از ذات انقلاب در کنار ارتش بود. این مسأله موجب شد هویت ارتش تغییر پیدا کند، به گونه ای که ارتش فعلی با ارتش قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست!
پیشنهاد حضرت استاد در حوزه فرهنگ نیز، چنین چیزی بود، که در عرصه فرهنگ به عملکرد دستگاه های دولتی و حاکمیتی در عرصه فرهنگ اکتفا نکرده و عرصه ای موازی در کنار آن ایجاد کنیم، تا هویت دستگاه های فرهنگی تغییر پیدا کند!
نکته ای که در این یادداشت قصد دارم متذکر شوم، اینست که یکی از آسیب هایی که در جامعه ما وجود دارد، عدم توجه به تجربیاتی است که اتفاق می افتد! هزاران مجموعه فرهنگی در کشور فعالیت می کنند، بسیاری از آنها معضلات مشابه هم دارند، ولی هیچکدام به این فکر نمی افتند، که از تجربیات همدیگر استفاده کنند!
نکته اصلی که مد نظر بنده است، اینست که باید تجربه نگاری شود، که چگونه سپاه پاسداران هویت ارتش را تغییر داد، اما جهاد سازندگی نتوانستند هویت دستگاه های مربوطه را، در ابتدای انقلاب تغییر دهد؟ یا حتی تجربیات نزدیک تر به سال های اخیر! اینکه مثلا چرا به صورت عمومی حتی در بین نیروهای انقلابی نیز، دید مثبتی نسبت به اردوهای جهادی وجود ندارد؟ مگر این اردوهای جهادی برآمده از ذات انقلاب نیستند؟
در عرصه فرهنگ نیز، تجربیاتی در این مورد داشته ایم، از جمله تشکیل جبهه فرهنگی مردمی انقلاب اسلامی؛ این جبهه به گفته مؤسسین، با اهداف و دغدغه هایی مشابه دغدغه های مطرح شده تأسیس شد. چرا به هدف خود نرسید؟ چرا دوام نیاورد؟ کم و کیف حمایت سپاه از این جبهه صحیح بود؟ آیا همچنان می توان آن مجموعه را احیا کرد؟ و …
بررسی چنین مسائلی باعث می شود طرحی واقعی تر برای حل این موضوع ارائه کنیم.

ستاد بازسازی فرهنگ

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت157
#ایده_فرهنگی_مادر
#جستار_های_در_باب_مهندسی_فرهنگ
#ستاد_باز_سازی_فرهنگ

تعبیر شبیخون برای زمانی است که جبهه در خواب است و ناگهان دشمن حمله می کند
ما در عرصه فرهنگ از شبیخون به ناتو رسیدیم یعنی تمام سنگر های فرهنگی کشور را دشمن گرفته و فرمانده میدان دستور آتش به اختیار داده یعنی ستاد فرماندهی مختل است اگر میتوانی یک نیرو را نجات بدهی انجام بده و اگر توان زدن یک دشمن را هم داری بسم الله
این سیر وحشتناک فرهنگی در یک یا دوسال اخیر اتفاق نیفتاده که ما هم بخواهیم برای آن یک برنامه کوتاه ندت داشته باشیم عملا این کار کار بلند مدتی است شاید 30 سال بعد ما شاهد تغییرات بنیادی شویم یعنی با تغییر یک نسل لذا نیاز است که یک ستادی از افراد خبره فرهنگی و افراد وارد بر دستگاه های اجرای کشور بنشینند و این امر را فرماندهی کنند

البته این جمع ظاهرا موجو است و شورای انقلاب فرهنگی است
اما دیگر کار شورای جواب گو نیست همانطور که تا الان تحولی رخ نداده و دیگر چشم امیدی هم به این جمع نیست لذا باید ستادی تشکیل شود متشکل از افراد فکری و عملی تا بتوان بزرگترین خلا که ضمانت اجرای مصوبات است را محقق کند الان در جمهوری اسلامی مشکل طرح وایده و حرف نداریم مشکل امتداد و اجرای این طرح هاست
و بزرگترین اهرم برای اجرای کردن این مصوبات مردم هستند نه دستگاه اجرای
باید روی مردم و ذهن مردم سرمایه گذاری کرد
کسی که ذهن مردم را دارد آینده کشور برای اوست
در این فتنه های اخیر متوجه شدیم که چند درصد از جوانان ما ذهنشان دست دشمن است و عملا در هنگام عمل هم عمله ها و بازو های او هستند

باید سعی کنیم این حرکت های فرهنگی توسط خود شروع شود و امتداد یابد

پیامبر اکرم می فرمایند:
«مَنْ‏ سَنَّ‏ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْ‏»؛
هر کس سنّت نیکویى را بنا نهد، اجرى برابر اجر همه ی عمل‏ کنندگان به آن عمل تا روز قیامت براى اوست، بدون اینکه از اجر آنان کم گردد.

فقه و مهندسی فرهنگی

مهدسی فرهنگی، کاری فقهی است.
این، نگاهی جدید به فقه است. و البته نگاهی جدید به برنامه ریزی فرهنگی.
توجه به فقه به عنوان یک پدیده زنده و کنش گر و متصل به صحنه، و نه صرفا یک منبع ثابت برای کشف احکامی خاص، یک توجه بسیار متعالی است.
رویکردی که باعث می شود ظرفیت های فقه بیش از پیش دیده شود و نوع مطالعه و مواجهه با منابع بسیار گسترده تر از نگاه حجیت محور سابق باشد.
رویکردی که توجه به سیره اهل بیت علیهم السلام را نه تنها در جهت کشف حلال و حرام، بلکه در راهبری و مهندسی اجتماعی و فرهنگی معیار می سازد. رویکردی که حتی توجه به آیات و شان نزول و فضای تاریخی حاکم، و تفسیرهای اهل بیت را بیشتر مورد مداقه قرار می دهد. و توجه و دقت بیشتری به روایات و اسناد و راویان و زمان و زمانه صدور و… می نماید.

فقهی که رویکرد توحیدی را عمیقا می فهمد و اعمال می کند. در همه احکامش رویکرد تربیتی را می شناسد. یعنی انسان را می شناسد. نقطه مطلوب و مقصد را می شناسد. گام ها و مراحل رسیدن را می شناسد، منطق و مسیر حرکت را می داند. همچنین به رویکرد فرهنگی، حکومتی و تمدنی آگاه است.

درباره چنین رویکردی بیش از این ها باید بحث کرد. منابع و روش شناسی و حجیت و … همه احتیاج به بحث های مفصل دارد و اشارات مختصری که بیان می شود، تنها به عنوان یک ایده، احتمال و فرضیه است و نه بیشتر.