بررسی علل عدم توجه به جامعه در نظام محاسبات حکمرانی جمهوری اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

  • یکی از مهم ترین معضلات جمهوری اسلامی، عدم توجه به جامعه می باشد. اما سوال اصلی این است که چه شده است که در نظام محاسبات حکمرانی در جمهوری اسلامی، مردم و جامعه نقش خود را از دست داده اند؟
  • این پدیده علل متعددی دارد و در این یادداشت سعی می شود برخی از آن علل مورد بررسی قرار گیرد.
    • 1-توجه افراطی به طرح دشمن : یکی از عللی که باعث این پدیده شده است، توجه بیش از اندازه به طرح دشمن است. دشمنان جمهوری اسلامی با تمام قدرت و شدت در حال طراحی برای نابودی آن هستند اما این نکته باعث شده است که نظام محاسبه حکمرانی در جمهوری اسلامی ریشه همه معضلات و مشکلات را به طرح دشمن وصل کند و این باعث می شود که برای حل معضلات فقط و فقط توجه اش به خنثی کردن طرح دشمن باشد و توجه به مردم و جامعه تا حدی کمرنگ می شود. و شاید یک علت دیگر این پدیده این است که اکثر سیاست گذاران ما افرادی هستند که در جنگ رشد کرده اند لذا این هم مزید بر علت شده است برای این که صحنه را با دشمن و فضای امنیتی تحلیل کنند.
    • 2-حکومتی دیدن : مسئله دیگر که باعث این پدیده شده است، نگاه حاکمیتی است. در نگاه های حاکمیتی، قدرت حرف اول و آخر را می زند و قدرت و حاکمیت اساسا از بالا به پایین می باشد و این یعنی عدم توجه به مردم و جامعه.
    • 3-اصیل نبودن مردم در اداره : دلیل دیگری که باعث این پدیده شده است ، اصیل نبودن مردم در اداره جامعه است. در نظام محاسبه حکمرانی در جمهوری اسلامی، دولت ها برای خدمت به مردم ایجاد می شوند و این باعث می شود که خدمت به جامعه و مردم هدف شود، نه اصیل کردن آن ها. اما وقتی حرف از اصیل کردن مردم و جامعه زده می شود، دیگر آن ها در تحقق جامعه مطلوب سهیم هستند و اساسا دولت ها کارشان ایجاد اراده ملی در جامعه و مردم هست چرا که آن ها هستند که باید جامعه را اداره کنند و مسئله ها را حل کنند. و این دلیل دیگری است از آن که در نظام محاسبه حکمرانی جمهوری اسلامی به مردم و جامعه توجه جدی نمی شود.

مفهوم شناسی «فرهنگ» در عنوان بازسازی ساختار فرهنگی

💠مفهوم شناسی «فرهنگ» در عنوان بازسازی ساختار فرهنگی💠

🔶3) فرهنگ:
🔹فرهنگ دارای دو معنا عام و خاص است.
🔻معنای عام همان است که به عنوان تعریف فرهنگ بیان می شود. یعنی باورها، اخلاق، سنن و عادات مردم و بطور خلاصه فاکتورهای انسانی ای که به پدیده اجتماعی تبدیل شده باشند.
فرهنگ به این معنا است در همه نظامات اجتماعی وجود دارد. مثلا فرهنگ دین داری، فرهنگ ورزش، فرهنگ ترافیک، فرهنگ مصرف، فرهنگ تولید، فرهنگ کارکردن، فرهنگ تفریح، فرهنگ پوشش، فرهنگ کتابخوانی، فرهنگ تغذیه و خواب، فرهنگ رفت و آمد، فرهنگ سیاسی و فرهنگ تذکر و نهی از منکر و غیره.
به تعبیر دیگر می توان گفت هویت جامعه، همان فرهنگ به معنای عام است. و با نگاهی دیگر، فرهنگ به معنای عام است که هویت جامعه را می سازد.
🔻اما معنای خاص فرهنگ یعنی امور رفتاری خاص که مشخصا ناظر به خود فرهنگ به معنای عام یعنی باورها، اخلاق، سنن و عادات می پردازد.
شاید بتوانیم بگوییم مراد فرهنگ به معنای خاص، روشها، ابزارها و قالب هایی است که که بیشترین تأثیر را در اصلاح فرهنگ به معنای عام دارند. لذاست که تعبیر فرهنگ در عبارت «کار فرهنگی» به همین معنای خاص است. بنابراین فاکتورهای انسانی که به پدیده اجتماعی تبدیل شده را فرهنگ عام می گوییم و فعالیت هایی که برای تغییر این فاکتورهای انسانی به کار بسته می شود، فرهنگ به معنا خاص می گوییم. مثل کتاب، مطبوعات، گفتگو، سینما، هنر، رسانه های صوتی تصویری و غیره.

🔹جایگاه ویژه فرهنگ به معنای خاص”
🔻حال تعبیر فرهنگ در عنوان بازسازی ساختار فرهنگی، به معنای فرهنگ به معنای عام است. هرچند جایگاه امور فرهنگی به معنای خاص در این پروژه بازسازی، جایگاه بسیار ویژه ای دارد. چراکه راه اصلاح فرهنگ عمومی کشور نیز از همین کار فرهنگی به معنای خاص می گذرد.
بنابراین اگر ما فرهنگ ترافیکمان، فرهنگ خواب و تغذیه مان، فرهنگ تفریحمان، فرهنگ ورزشمان و دیگر فرهنگ هایمان دچار آسیب و چالش است، برای حل اینها بیشترین کاری که باید انجام دهیم، تغییر باور و اخلاق و عادات از طریق رسانه و محصولات هنری و کتاب و گفتگو و سینما است. نه اینکه با یک دستور یا تغییر قوانین و امثال این رفتارها بخواهیم آن مشکل را حل کنیم.
🔻البته تربیت در سنین کودکی و تعلیم در مراکز آموزشی هم یکی از کلان روش های موثر در تغییر باور و اخلاق و عادات است. لذا چه بسا بتوانیم تعلیم و تربیت را هم یکی از مصداق های مهم فرهنگ به معنای خاص بدانیم. هرچند شاید از جهت دیگر تعلیم و تربیت را چیزی متفاوت از کار فرهنگی بدانیم. زیرا کار فرهنگی یعنی فعالیت بر روی محیط و عموم انسانها در جهت تغییر باورها، اخلاق و عادات آنها ولی کار آموزشی و تربیتی، به معنای فعالیت خاص مستقیم تر بر روی انسانها است. و اگر هم گاهی روی محیط کار می کند، بر محیط محدودتر مثل یک کلاس و یک گروه و یک مدرسه است نه بر روی یک محله و شهر و جامعه.
همچنین در کار تربیتی، جامعه هدف بطور کاملا خاص و جزئی، انتخاب شده اند و همین جامعه هدف خاص در یک زمان نسبتا زیادی هدف هستند. اما در کار فرهنگی، جامعه هدف بطور کلان تر و کلی، انتخاب شده اند.

🔹در مجموع می توان اینگونه جمع بندی کرد که هدف اصلی یک جامعه، اصلاح و رشد فرهنگ مردم (باور، اخلاق و عادات) در تمام عرصه ها است. و راه اصلی اصلاح این فرهنگ مردم، کار فرهنگی به معنای خاص و کار آموزشی تربیتی است.

ضعف جدی در عرصه فرهنگ

یکی از مشکلات اساسی که ما در عرصه فرهنگ داریم، اینست که به دلیل ضعف شدیدی که در عرصه فرهنگ داریم، به شدت سیاست و امنیت در فرهنگ ما تأثیرگذار است؛ در جدی گرفتن مسائل فرهنگی، در حل مسائل فرهنگی، در نگاه ما به وضعیت فرهنگی و … .
به عنوان مثال :
مسأله فرهنگی، تا به معضل امنیتی تبدیل نشود ، به خوبی دیده نشده و جدی گرفته نمی شود.
انحراف فرهنگی، تا به سیاست یا امنیت آسیب نزند، به آن بها داده نمی شود.
مشکل فرهنگی که در عرصه سیاست یا امنیت لطمه ای زده، وقتی از جهت سیاسی یا امنیتی جمع می شود، دیگر از جهت فرهنگی حل نمی شود.
و موارد بسیار دیگری که می شود چنین مثال هایی زد.
نتیجه این سیاست زندگی عرصه فرهنگ، این می شود که اولا حتی در شرایطی که معضلی فرهنگی بحران می آفریند نیز، به جای آنکه به حل مسائل فرهنگی پیش آمده بیاندیشیم ، منتظر جمع شدن قضیه از جهت امنیتی می مانیم. (البته که در میانه آشوب ، جای حل کردن مسائل فرهنگی نیست، ولی بعد از بحبوحه ها هم، هیچ کاری برای حل موضوع نمی کنیم.)
دوما (که از مورد اول بدتر و فجیع تر است)، این است که روایت صحیحی از معضلات فرهنگی که زمینه این مشکلات را به وجود آورده، نداریم. مسائل پیچیده را، سطحی و یک خطی روایت می کنیم؛ کاملا امنیتی و سیاسی؛ عده ای که لیدر هستند و مستقیم از آمریکا خط گرفته اند، عده ای هم، که فریب خورده اند و تحت تأثیر هیجانات و القائات منفی به خیابان ها آمده اند و کارهای ضد هنجاری هم، مرتکب می شوند، عده ای هم، که ضالین و گمراهان هستند و در نتیجه تقریبا می توان نتیجه گرفت که مشکلی فرهنگی که نیاز باشد آن را حل کنیم، نیست ‌.
در مقابل چنین نگاهی ، نگاه صرفا فرهنگی وجود دارد، که معتقد است حکومت نباید ورود سیاسی و قانونی در مسائل فرهنگی داشته باشد و می خواهند همه چیز را با کار فرهنگی ما کنند. این نگاه هم، انگار همچنان در دوران پیش از انقلاب به سر می برند و اصلا فهم صحیحی از منطق صحیح کار فرهنگی در دوران حاکمیت اسلام، ندارند.

تفاوت موضع گیری های رهبری با ما

در مقاطع مختلف و شرایط مختلف همواره شاهد بیانات امیدوارکننده حضرت آقا بوده ایم؛ در بدترین شرایط نیز، ایشان به گونه ای شرایط را روایت می کرده و می کنند، که همواره از نوع نگاه عجیب ایشان شگفت زده می شویم. توجه به نکات مثبت و نقاط امیدوار کننده در بیانات ایشان واقعا مثال زدنی است.
اما سوالی که مطرح می شود، اینست که ما چقدر باید این نگاه را داشته باشیم؟ چقدر اشتباه است این نگاه امیدوارانه را، نداشتن؟ آیا ما هم باید مثل رهبری همینقدر امیدوارانه مسائل را نگاه کنیم و در بدترین اتفاقات هم، کاملا امیدوار باشیم و خم به ابرو نیاوریم؟
نکته ای که به نظر می رسد، اینست که رهبری در جایگاهی که دارند، باید در شرایط مختلف امید مردم را حفظ کنند؛ نه اینکه مطلب غیر واقعی را بیان کنند، ولی در بسیاری موارد مجبورند روایت جدیدی از صحنه و واقعیت جامعه خلق کنند و وقتی روایت های منفی بسیاری موجود باشد، ولی روایت مثبتی وجود نداشته باشد، خلق چنین روایتی اهمیت بیشتری پیدا می کند.
به عنوان مثال، وقتی آقا بر دستاوردهایی که در زمینه فرهنگ داشتیم، تأکید می کنند و جنگ فرهنگی دشمن را شکست خورده می دانند، آیا به این معناست که ما در زمینه فرهنگ کاملا موفق بوده ایم و هیچگونه شکستی نداشته ایم؟ یا اینکه باید علاوه بر اینکه واقعیت را به صورتی که از دست رفته است همه چیز و ما شکست خورده ایم و … روایت نمی کنیم، به گونه ای هم روایت نکنیم، که برداشت شود همه چیز گل و بلبل است و هیچ مشکلی نداریم و همه چیز آرومه و من چقدر خوشحالم و … .

فرامتن را باید درست دید! مهسا امینی، عملیات پدآفندی برای اذهان برون مرزی

از ابتدای حوادث اغتشاشات با موضوع مهسا امینی، عرض شده بود که این حادثه، یک جنگ روانی است و چون جنگ روانی ها اساسا ایجاد شوک می کنند تا به تعبیری وقت خریده شود برای یک هدف و مقصود دیگر، پس قطعا این عملیات یک عملیات پدآفندی است و نمی تواند آفندی باشد.

در دیدار رهبر انقلاب با اعضای مجمع تشخیص مصلحت فرموده بودند:

«این کاری که حالا دشمن دارد در این زمینه انجام میدهد، یک کار انفعالی است، یک کار واکنشی است، عکس‌العملی است؛ یعنی ملّت ایران در فاصله‌ی کوتاه، چند حرکت بزرگ انجام داده، که این حرکتهای بزرگ درست ۱۸۰ درجه نقطه‌ی مقابل سیاستهای استکبار جهانی است»

توضیح رهبر انقلاب نسبت به چند حرکت بزرگ که ملت ایران انجام داده است اشاره دارد به حرکت عظیم جوانان در واقعه کرونا و آخرین آن را واقعه اربعین از سمت ایران دانستند.

باید توجه کرد نقطه اصلی ضربه زننده این واقایع که با حرکت ملت ایران انجام شد، دو چیز است یک نشاط و فعالانه بودن حرکات یعنی انفعالی نبود و در دفاع از یک حرکت دشمن تعریف نمی شود و کاملا تهاجمی محسوب می گردد و دوم متدینانه است یعنی کاملا برآمده از یک حاکمیت دینی است و اگر این الگو در دنیا در حال نشر است الگویی را از ملتی منتشر می کند که حاکمیت دینی توانسته پروژه های دینی با نشاط با ملتش رقم زند.

با توضیحات فوق فرامتن حادثه مهسا امینی را اتفاقاتی از این دست که مثلا فلان قرار داد شانگهای، یا رد و بدل شدن فلان نفوذی بین دو کشور دانست در این موضوع اصلا جایز نیست زیرا که اساسا حادثه مهسا امینی یک عملیات پدآفندی برای ایجاد شوک در از بین بردن توجهات اذهان مردم دنیا بود. مردم دنیا در نگاه به عملیات های مردم ایران در نقاطی حساس شده اند و توجهشان جلب شده که همان دو قابلیتی که رهبر انقلاب ذکر کرده اند را داراست یعنی متدینانه و با نشاط بودن.

«این نشان‌دهنده‌ی چه بود؟ دو چیز را نشان میداد: یکی اینکه ملّت ایران بانشاط و زنده و سرحال است، دوّم اینکه ملّت ایران متدیّن است، به مسائل دینی و ارزشهای دینی پایبند است.»

برای این که این موضوع قدری واضح شود بهتر است که به نوع عملیات مهسا امینی دوباره نگاه شود، اولا اینکه این عملیات آن قدر که برای ظهور و بروز خارج از ایران آن یعنی بین الملل، طراحی و کارشده است برای داخل ایران آن زحماتی کشیده نشده است لذاست که می بینیم اصل اتفاق داخل ایران در چند اغتشاش به هم ریخته ضعیف خلاصه می شود که اتفاقا از طریق سلبیریتی های بین المللی ایرانی از خارج هدایت می شود؛ سطح تبلیغات دنیای بدون ایران برای مهسا امینی آن قدر بالاست که امثال خواننده های مطرح خارجی، بازیگران، ورزشکاران و حتی سلبریتی هایی که قدیمی هستند و از دایره فعالیتی شان خارج شده اند در حال حرف زدن هستند. این یعنی اگر سریع تر معنایی که به ذهن دنیا به واسطه حادثه هایی چون اربعین که از سمت ملت ایران کلید خورده است شسته نشود و فراموش نگردد، قطعا امتدادهایی برای آن رقم خواهد خورد که قطعا منجر به شکست زودتر از موعد استکبار جهانی خواهد شد.

با توضیحی که آمد قدری می توان به فرامتن حادثه اغتشاشات اخیر با نگاه به بیانات رهبر معظم انقلاب پرداخت:

«اینها شوخی نیست؛ اینها مسائلی است که بار اوّل است در دنیا دارد اتّفاق می‌افتد. یک سرودی در یک کشوری تولید بشود، بعد تکثیر بشود در چندین کشور دیگر و جوانها [آن را همخوانی کنند] که حالا من اسم کشورها را نمیخواهم بیاورم؛ اگر اسم بیاورم، قطعاً بعضی از شما که اطّلاع ندارید، تعجّب خواهید کرد. اینها اطّلاعات ما است؛ اطّلاعات دقیق و نزدیک ما است. خب، این بُروز ملّت ایران در محیط منطقه و فراتر از منطقه، آن هم به این شکل، چیزهایی است که دشمن اینها را میبیند و در قبال آن نمیخواهد ساکت بنشیند؛ [لذا] در مقابلش این کارها را انجام میدهد. می‌نشینند برنامه‌ریزی میکنند که اوّل مهر، ایران را مثلاً فرض کنید که مشغول به اغتشاش کنیم و [مانند] اینها. این یک نکته‌ی بسیار مهمّی است: حرکت دشمن حرکت انفعالی است، و ابتکار دست ملّت ایران است؛ خدا را شکر و بحمدالله. این جور حرکات است که ملّتهای دیگر را مجذوب ملّت ایران میکند،‌ مجذوب ایران میکند، مجذوب حرکت ایرانی میکند. خب، ‌این چند حرکت با فاصله‌ی کوتاه گرایش دینی مردم را نشان داد، نشاط جوانان را نشان داد و طبعاً این، ۱۸۰ درجه نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که آنها میخواهند در ایران وجود داشته باشد و اگر وجود ندارد نشان بدهند، این [جور] است. لذا می‌آیند دچار عکس‌العمل میشوند؛ عکس‌العمل‌های ناشیانه و ابلهانه‌ای که دشمن انجام میدهد.»

در یادداشت های قبل نیز بحثهایی از آبشخورهای درگیری تمدنی این حادثه نیز بحث هایی آمده است که می توان با نظر به آنان این بحث را تا حدودی تکمیل کرد:

همه چی آرومه….

در شرایطی که همه کشورت آشوب است
وچپ و راست دارد خبر کتک خوردن بسیجی و پاسدار و مامور می آید
و هر روز آمار کشته شده ها بالا می رود
و همه مسئولین و اعوان و انصار ماست ها را کیسه کرده اند و منفعلانه تحلیل میکنند و آماده اند درِ گشت ارشاد را تخته کنند
و دشمن از همه طرف هجمه آورده و به راحتی تمام ظرفیتش را، از سلطنت طلب و منافق و سکولار گرفته تا سلیبریتی و مجری و سیاستمدار و دانشجو و دانش آموز به میدان‌ آورده

و رعب عجیبی بر دل حزب اللهی ها نشسته………..

چه طور بگوییم که ما فعال و قدرتمندیم و به خاطر قدرتمندی و فعالیت ماست که اینجور شده؟ خیلی لاتی می خواهد نه؟

چه طور بگوییم دشمن که به راحتی توانسته صحنه ای اینچنین پدید آورد و همه را، حتی نزدیک ترین لایه های جمهوری اسلامی را، در زمین خودش بازی دهد، منفعل است و همه این کارها را از سر انفعال انجام میدهد؟

کدام عقل است که اینگونه می فهمد و کدام مردمند که این تحلیل را می پذیرند؟

نگاه تمدنی کلان به صحنه عالم و نماندن در جزئیات زودگذر می تواند به انسان چنین دید بدهد.
احاطه بر سنن عالم و شناخت دقیق قواعد و سنت های الهی نیز نگاه نافذ به انسان میدهد.

نگاه دقیق به صحنه درگیری جمهوری اسلامی با استکبار جهانی و دقت در عرصه هایی که در همین چند وقت اخیر اراده جمهوری اسلامی بر اراده ی مستکبرین غلبه پیدا کرده است، از میدان گازی اسرائیل و جنگ سوریه و دولت عراق و لبنان و حکومت یمن گرفته، تا صادرات به روسیه و ونزوئلا و …. تا پیمان شانگهای و سفر نیویورک و…. تا تبدیل رشد منفی اقتصادی به مثبت بعد از سالها و بی اثر کردن تحریم ها و….تا امید مردم به دولت جدید و……

……و از همه مهم تر حضور محکم و با صلابت مردم بعد از ۴۴سال تحمل فشار و سختی ای که حتی یک روز آن در سایر کشور ها می توانست انقلاب بر پا کند و مشارکت گسترده در صحنه های مختلف که کلید تمامی پیشرفت ها در همه عرصه ها ست….

همه و همه نشان میدهد که صحنه هماوردی جمهوری اسلامی با استکبار جهانی به شدت به نفع ایران عزیز در حال تغییر است و اراده جمهوری اسلامی در صحنه های مختلف داخلی و خارجی بر اراده استکبار مقدم شده است.

دیدن صحنه ی فرهنگی و اقتصادی ایران بدون نگاه به نقش دشمن ساده انگاری است. اگر نقش دشمن را نبینیم فقط ضعف ها و کاستی ها را خواهیم دید و مدعی عقب رفت جمهوری اسلامی در زمینه اقتصادی و فرهنگی خواهیم شد. لکن اگر نقش دشمن و حجم فشارهای او را ببینیم میفهمیم وضعیت فرهنگی و اقتصادی مردم ایران نسبت به آنچه طبق قواعد بشری باید می شده است، بسیار بهتر است و چیزی شبیه معجزه است. این مقدار ایستادگی فرهنگی و اقتصادی فقط از مردم ایران برمی آمد. میلیون ها جوان مومن و امیدوار و نخبه در این کشور رشد یافته اند و اکنون برای رشد و پیشرفت کشور در خط مقدم قرار دارند. تمرکز بر ضعف های فرهنگی و اقتصادی و ندیدن این قوت ها که چیزی شبیه معجزه است اشتباه فاحش است. این عده از جمعیت مقاوم، مومن،‌امیدوار و سخت کوش می توانند کشور را به همه آنچه باید برسد برسانند.
🌾

حفاظت شده: درامدی بر الیهات برخی حوادث 2

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

حفاظت شده: درامدی بر الهیات برخی حوادث

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

تعریف مردم،مردمی بودن و نخبگی در نظر امام و رهبری برگرفته از کتاب جایگاه مردم حضرت استاد فلاح شیروانی

مراد امام از مردم همان مستضعفین عالم است. و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا…

امام خمینی ره:

متوجه باشید که در هر جا که زورمندان و دولتها با ما مخالف باشند ملتها با ما موافقند. باید اساس را مردم و فکر مردم قرار داد و باید به فکر مردم بود نه دولتها. زیرا مردم و توده ها با حق موافقند چون زیر بار ستم بوده اند(#ستم_کشیدگان) و نمیخواهند تحت سلطه ی آمریکا و شوروی باشند.صحیفه ی امام جلد15 ص 307

 

جمهوری اسلامی یعنی این #مردم #محورند، #مقاصد برای مردم است، #هدفها_متعلق به مردم است،#منافع مال و ملک مردم است، #اختیار در دست مردم است. اینها مردمی بودن است. #رای_مردم، #خواست_مردم، #حرکت_مردم، #عمل_مردم، #حضور_مردم و #شرافت_مردم در نظام جمهوری اسلامی.

 

برخی از اقتضائات مردمی بودن و اندیشه ی مردمی داشتن: با دشمنان دلی نرم داشتن و از تحقیر ملت باکی نداشتن و مردم خویش را نامحرم دیدن، از #شفافیت عواطف و اطلاعات #خوف و #واهمه_داشتن صفت دلسوزان واقعی ملت و انسانهای مردمی نیست.

 

بنام مردم دولتهای فربه پدید اوردن و همه چیز را دور خود جمع کردن و نهادهای مردمی مثل جهاد سازندگی را گام به گام بسوی نابودی کشاندن بر اساس منطق امام نبوده و نیست

بیانات در دیدار با مردم آذربایجان به مناسبت سالگرد قیام 29 بهمن  1391/11/28

 

جمع بندی حضرت استاد فلاح از نخبه در نظام مردم سالاری دینی:

نخبه در اندیشه امام یک شخصیت مردمی است که در نظام ولایی مردم سالار به سعادت و راههای سعادت بشر بیاندیشد و مردم را بفهمد و همه ی دستاوردهای خود را به مردم بسپارد و همه ی اندیشه های صالح خود را با مردم به پیش ببرد.

حفاظت شده: یک شنبه!

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

فرهنگ،حجاب،راهیان پیشرفت

یکی از ابزارهایی که دشمن دست آویز کرده است گفتمان عدم پیشرفت است.خود تحقیری جامعه و ندیدن پیشرفت های روز افزون کفر نعمتی است که اگر این مهم دائما تکرار شود چوب آن را جامعه خواهد خورد.در فتنه اخیر به بهانه ی عدم پیشرفت ضربه های فرهنگی را بر بدنه جامعه وارد می کند.جامعه ایرانی اصول دین را قبول کرده است و به آن متعهد است ولی در فروع دین تبعیت کامل را نپذیرفته است.این عدم پذیرش با حجمه های فرهنگی دشمن دو چندان شده و جامعه را از ریل فرهنگ خود در خواهد آورد.لذا باید لوازمی که دشمن به آن می پردازد تا حجمه فرهنگی بکند را رصد کرده و نگاه جامعه را به آن حل بکنیم لذاست که مقوله پیشرفت از مقوله های مهم به نظر می رسد.مقوله ایمان و دین داری نیز باید تبیینی دوباره شود تا مردم هر چه بهتر بدانند که دین مجموعه ای از شریعت است و نه فقط صرف یک اعتقاد.

تنبیه برای هدایت

پس از بیانات رهبری در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۱ در خصوص اغتشاشات / اعتراضات اخیر؛ همه احساس کردند که دیگر صحنه واضح و روشن است، یک عده‌ای باید تنبیه شوند که همین افرادی هستند که تحت هیجانات به خیابان‌ها آمده‌اند و عده‌ای باید مجازات شوند؛ این‌ها هم نام برده شد که بازمانده‌های عناصرِ ضربت‌خورده‌ی چهل سالِ گذشته هستند: منافقین، تجزیه‌طلب‌ها، بقایای رژیم منحوس پهلوی، خانواده‌های ساواکی‌های مطرود و منفور و … از دسته دوم بگذریم؛ امّا از دسته اول که می‌توان گفت بچه‌های خودمان هستند نمی‌توان به راحتی گذشت، نمی‌توان گفت تکلیف‌شان مشخص است دیگر یک تنبیه و یک گوش‌مالی و تمام. نه! هر چند این جمعیت و این افراد نسبت به کل جامعه ایران آنقدر وسیع نیستند ولی آن‌قدر هم کم نیستند که بتوان به راحتی از کنار آن‌ها بگذریم؛ استفاده‌ از واژه‌ی «تنبیه» توسط آقا در بیانات‌شان، نیازمند تحلیل است؛ این واژه چنانچه که خود ایشان هم در ادامه چند جمله‌ای به کار می‌برند، بار معنایی دارد.

مشکل اینها را با یک تنبیهی میشود حل کرد؛ یعنی هدایتشان کرد و تفهیم کرد که اشتباه میکنند؛

اگر قرار باشد این دسته را هدایت کنیم نیاز است آن‌ها را درک کنیم، برای‌شان دل‌بسوزانیم؛ تا چه اندازه‌ برای این  پر کردن این شکاف نسلی، برای این گسل تلاش کرده‌ایم؛ حتی تا چه اندازه با آن‌ها گفتگو کرده‌ایم و با حرف آن‌ها را شنیده‌ایم؟ چقدر احساس شنیده شدن کردند که الان بشنوند؟

درست است ما مشکل حاد و جدی نداریم، ولی اگر همین تنبیه که قرار است تنبّه پدید بیاورد و موجب هدایت و تفهیم شود،‌ اگر اتفاق نیوفتد، اگر به درستی انجام نشود؛ مشکل حاد می‌شود؛ کما اینکه اگر بسیاری از ماموریت‌ها به درستی شناخته و انجام می‌شد، شاید همین مقدار از تنبیه هم نیاز نبود!

نسل بی پدر!

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان مذهبی و نه انقلابی!

من نگران نسلی هستم که دستمان بهش نمی رسد.

حوزه با تمام ضعف ها و بی خیالی هایش

آموزش و پرورش با تمام کاستی های علمی و تربیتی اش

صدا و سیما با تمام پاس گل هایش

و ….

به سختی دستش به فرزندان در گهواره که امام به ایشان امیدوار بود رسید.

چه کنیم که الان دیگر دست اینان حتی بسیار ناقص به دهه نودی های آقا نمی رسد تا تربیتی حتی ناقص اتفاق بیفتد.

اینان متاسفانه خیلی تحت تاثیر فضای مجازی با سلبریتی هایشان هستند

من در کلاس هایم اینان را بیگانه می بینم از دین چه برسد به انقلاب

شاید باورش سخت است تفکر متاعی ست که بین شان سخت پیدا می شود.

فضای مجازی برای شان ضائقه ساخته است

انگار خیلی هایشان حوصله شنیدن حرف های جدی را ندارند.

امیدوارانه ناامیدم

عمیقا باور دارم که این نسل هم اگر ما بجنبیم دستمان بهش میرسد و او را در باره خیلی از مسائل دعوت به اندیشیدن می کنیم اما اگر همین بی خیالی و اوضاع «به من چه!» و «دیگر کار از کار گذشته» ادامه پیدا کند، خیلی نگران نسل بعدی اش هستم

هیچ کس حتی بلند نمی شود حتی فریادی بزند انگار ما خفه خون گرفتیم.  همه ما را اخته کرده اند.

بچه می تواند در این کشور بزرگ شود و با رفتن به مدارس غیر انتفاعی تاکلاس دوازدهم هم درس بخواند و در عمرش یک مواجهه عادی با یک آخوند نداشته باشد

فرهنگ! دیر اما اثرگذار

بسم الله الرحمن الرحیم

کارفرهنگی! دیر اما اثرگذار

انقلاب ما یک پدیده کاملا فرهنگی ست. ولایت فقاهت یعنی عبور همه امور اجتماعی از دالان فرهنگ. آنچه که سیطره دارد بر همه امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… فرهنگ است. رهبر انقلاب بیش از هر چیزی روی فرهنگ تاکید دارد.

چرا سردگم ترین عرصه در کشور فرهنگ است؟

برخی معتقدند بخاطر اینکه متولی معینی ندارد

هزار پدر دارد هیچ یک خودشان را پدر نمی دانند اما از این عنوان هم کنار نمی‌کشند

شاید واقعا فرهنگ دیریاب تر از اقتصاد و سیاست باشد. شاید خود فرهنگ مقصر است. ما تربیت را می فهمیم اما انگار فرهنگ با تربیت هم متفاوت است.

به نظرم یکی از مسائلی که باعث شده کسی خود را متولی فرهنگ نداند این است که معیار درستی برای رسیدن به نتیجه نداریم. مثلا در اقتصاد شاخص های مثل تورم و قدرت خرید، به قول آنطرف آبی ها جی دی پی و … در سیاست  پیروزی در انتخابات ها و تصاحب کرسی های مدیریت کشور و … داریم.

یا اینکه کار فرهنگی خیلی زمانبر و دیربازده است: مثلا ما اگر رئیس جمهور شویم با یک دستور می توانیم جلوی کلیه فیلم ها و کتاب های منحرف را بگیریم و اشتیاق ایجاد کنیم برای ساخت فیلم خوب و نوشتن کتاب های خوب اما بدون گرفتن کرسی مدیریتی حتی مدیریت فرهنگی این کار خیلی خیلی سخت انجام می پذیرد.

همه اینها باعث می شود ما قاهر بودن فرهنگ را فقط تکرار کنیم و تکرار و فقط همین.

به نظرم از متولی فرهنگ مهم تر این است که عده از نخبگان و دلسوزان فرهنگ بنشینند و یک نظمی به مقولات فرهنگی بدهند.

انقلابی‌ها کِی به مسائل انقلاب می‌رسند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

انقلابی ها کی قرار است به انقلاب برسند؟

چقدر عالی میشد گره کار ما این بود که چطور امتدادهای فلسفه را در فیلم‌نامه، نمایشنامه، سرود، روضه، نوحه وهنر های دیگر بکار بگیریم و هنرمندانه بامردم به صد زبان صحبت کنیم. تا تکلیف من را به عنوان یک انسان دلسوز انجام داده باشیم و دین عزیزمان از غربت به درآید.

واجب فوری بر زمین مانده

آنچه که رهبر از ما انتظار دارد و واجب کرده است این است که برادران! و خواهران! لطفا آنچه را که بلدید و می فهمید بروید و برای مردم «بیان کنید». این کار را هم «جهاد تبیین میدانند. بیان کردن اولین کار و ساده ترین کار برای انتقال معناست اما حیف که ما از آن هم دریغ می کنیم.

دوست انقلابی من! بدان وآگاه باش

این مسیرتنها راه برای رفتن به پله‌ی بالاتراست.اول باید بگوییم تا خدا خوب گفتن را یادمان دهد. تا مرحله بعد یاد بگیریم چطور باید هنرمندانه بگوییم. یادمان بدهد که چطور
با زبان شعر بگوییم

با زبان داستان بگوییم

با زبان فیلم نامه و نمایش نامه بگوییم

و با هزاران زبان دیگر

اما ما همچنان زبان بی زبانی را برای انتقال مفاهیم ناب انتخاب کردیه ایم.

این درحالی است که بسیاری از مردم بسیاری از مفاهیم بدیهی (از نظر ما) را نمی دانند.

کلاس درس در دل عملیاتم آرزوست

نسبت فرهنگ و اقتصاد

باسمه تعالی

نسبت فرهنگ و اقتصاد چیست؟(1)

✍در خصوص اقتصاد، نگرش های متفاوتی وجود دارد. اقتصاد در نگاه مدرن گاه به عنوان يك «علم» مطرح است كه همچون رياضيات و علوم فني، مبتني بر سلسله مفروضاتي شكل گرفته است. از سوي ديگر برخي معتقدند اقتصاد را نمي‌توان مانند ديگر رشته‌هاي فني و مهندسي بي‌طرف دانست. اصول و ارزش‌هاي فرهنگي شكل‌دهنده اقتصاد هستند و عملاً اقتصاد را نمي‌توان مستقل از فرهنگ و با توجه به وابستگي اقتصاد به فرهنگ، نبايد مبناي مشتركي براي رفتارهاي اقتصادي در همه فرهنگ‌ها و جوامع تعريف نمود اما به نظر میاید فرهنگ یک مفهوم علمی توام با اندیشه و ارزش‌های الهی و بشری در مقیاس بومی، منطقه ای و جهانی است.

با توجه به اینکه اقتصاد از علوم انسانی محسوب میشود میتوان به صراحت اعلام نمود نقش فرهنگ و اصول و ارش های اخلاقی در اقتصاد غیر قابل انکاراست برای نمونه در اقتصاد سرمایه داری چون کسب منفعت حداکثری به عنوان یک ارزش اجتماعی توسط اندیشمندان فلسفی و اخلاقی مطرح شده است براساس آن اقتصاد بر پایه سرمایه شکل گرفته است در حالی که در اقتصاد اسلامی براساس اصول و ارزش های اخلاقی محوریت با سرمایه نیست بلکه با تامین معیشت افراد جامعه براساس حفظ کرامت انسانی است و بر همین اساس اقتصاد اسلامی تمایل به اقتصادی دارد که در آن رویکرد تعاون برپایه اخوت نقش اساسی دارد.

توصیفی از کتاب ارزشمند مصیر عصر توحید اثر حجت الاسلام و المسلمین علی مهدیان (2) – مکتب عرفانی امام خمینی

در ادامه یادداشت قبل که به توصیف کلی کتاب ارزشمند «مصیر عصر توحید» و فصل اول آن یعنی «مختصات عصر انقلاب» پرداخته شد، به توصیفی از فصل دوم این کتاب یعنی «ساختار مکتب عرفانی امام خمینی ره» می‌پردازیم.

مصنف ابتدا به دنبال «نظام اندیشه» امام خمینی، برای به دست آوردن نقطه کانونی مکتب عرفانی ایشان است، و با بیان اینکه «توحید» کلیدی‌‌ترین مفهوم در بافت اندیشه‌ بسیاری از اندیشمندان مسلمان است، آن را کلی می‌داند و عامل شکل گیری مکاتب مختلف نمی‌داند. از آنجا که هویت یک نظام اندیشه در نظر یک اندیشمند به 1. جایگاه تاریخی دانش 2. خاستگاه علمی اندیشمند و 3. شخصیت عالِم و اندیشمند برمی‌گردد، تفاوت نظام‌های اندیشه‌ی توحیدی را در 1) زاویه نگاه و وصفی که یک نظام اندیشه از آن دریچه به حقیقت توحید نگاه می‌کند، 2) زمانه‌ی بلوغ و رشدی که یک نظام اندیشه در آن شکل گرفته است، و 3) تفاوت به لحاظ شخصیت عالِم و دانشمند؛ می‌باشد.

در این جستجو مؤلف نقطه‌ی کانونی در نظام اندیشه‌ی حضرت امام را توحید با ویژگی‌های خاصی می‌دانند؛ نخست اینکه بروز و ظهور اسم «الله» در این رویکردِ توحیدی جدی است؛ دوم اینکه توجه به سفر چهارم به شدت در این رویکرد جدی است که همین توجه جدی به لایه‌ی شریعت را باعث می‌شود. اینکه امام یک دانشمند جامع بود، عالم ظهور اسم «الله» شدن او شده است.

در ادامه حجت الاسلام مهدیان برای تبیین ویژگی‌ها و اختصاصات مکتب عرفانی حضرت امام خمینی «ره» با بیان اینکه نقطه‌ای که مکتب عرفانی حضرت امام در آن قرار گرفته است، را باید طلیعه‌ی شکل‌‌گیری سفر چهارم عرفانی، در ساحت اندیشه دانست، که حقایق کلیدی دانشِ عرفان را بیشتر بر اساس سفر چهارم تقریر می‌کند؛ در چهار بخش 1. ذات 2. تعین اول 3. فیض اقدس و 4. تعین ثانی به اختصاصات مکتب عرفانی امام می‌پردازد.

عرفا ذات را «غیر قابل دسترسی» و «غیر قابل توصیف» می‌دانند، و با عبارات «عنقا شکار کس نشود دام بازگیر» و «لا یصطاده اوهام الحکما» به آن اشاره می‌کنند. این سبک تقریر در بیشتر آثار حضرت امام مورد توجه قرار گرفته است، و این عدم دسترسی یعنی اساساً به ذات، با وصف غیریتش قابلیت دسترسی وجود ندارد و فقط از طریق تجلیلات می‌توان به او متصل شد، این یعنی نقش تجلیات برای ارتباط با حقیقیت بی‌نهایت، بسیار جدی می‌شود.

در سفر اول آنچه بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد تنزیه ذات در بستری از سلوک عارفانه و عرفان عملی است، لذا ذات حق بیشتر با تقریری سلوکی مدنظر قرار می‌گیرد، در سفر دوم صفت «وجود» و «وحدت» مورد توجه است، در واقع توصیف ذات با مفهوم لا بشرط یک تقریر نظری است. در سفر سوم صفت وجود و نسبتش با کثرات مورد توجه است، لذا مفاهیمی مثل «اصالت وجود و اعتباریت ماهیت»، «مراتب عالم و شدت و ضعف»، «وجود ربطی»، «اضافه اشراقی» و هر مفهومی که نسبت وجود را با کثرات عالم تبیین می‌کند، مورد عنایت است. در سفر چهارم آنچه بیشتر مورد توجه است، صفت واسطه‌گری و دستگیری و روابط کثرات با ذات و صفات است. لذا توجه به حقیقت ذات از زاویه‌ی نگاه تبیین «واسطه» و «خلیفه» و «صراط» و اموری از این دست در سفر چهارم مهم است. در دوران سفر چهارمی عرفان «تجلی» با پشتوانه‌ی وحدت وجود و نسبتی که وجود با کثرات و تجلیات دارد، یعنی عینیت در عین غیریت، مورد توجه قرار می‌گیرد.

به همین دلیل است که توجه به مقام مشیت و فیض اقدس و مقدس و همچنین توجه به حقیقت انسان کامل در کار امام این میزان مورد تأکید است.

تعین اول مقام احدیت و چهره باطنی فیض اقدس است، و مقام احدیت «حقیقت بشرط لا« یا مقامی که همه اسماء و صفات در آن مستهلک هستند، می‌باشد. فیض اقدس نیز تبیین کننده هویت مشیت است، و در واقع آنچه هویت دستگیری و بسط در کثرات را در سفر چهارم تبیین می‌کند همین حقیقت فیض اقدس است. لذا مقام مشیت که حقیقت انسان کامل است، در کار حضرت امام بسیار جدی است. همچنین فیض مقدس تبیین کننده هویت اراده است، و اراده در تعین اول به نحو مندمج هست و بعد از آن به نحو منحاز بروز می‌کند، از همینجاست که علت توجه جدی حضرت امام به مقوله جامعه روشن می‌شود، قیام یک جامعه می‌تواند این حقیقت که باطن اسم «الله» است را بروز بدهد، و حقیقت انسان کامل زمانی بروز می‌کند که امت قیام کنند، و اساساً امام هویت انسان کامل را امت او می‌داند. لذا بروز و جلوه مقام مشیت که مقام سلطه و قدرت الهی است، با قیام لله امت رقم می‌خورد. برای کسی که سفر چهارمی است و بنای اقامه‌ی دین در عالم را دارد، فهم منشأ قدرت بسیار مهم است، و توه به مقوله‌ی مشیت مبادی اصلی قدرت را تبیین می‌کند.

تعین ثانی یا مقام واحدیت، ساحتی است که در آن اسماء و صفات الهی بروز پیدا می‌کنند و تبیین قواعد این ساحت، تبیین نوع نگاه عارف به عالم کثرات است. در اینجا هم به خاطر آن توجه سفر چهارمی بیشتر توجهات امام در نسبت اسم «الله» با دیگر اسماء است. اسم «الله» در حضرت واحدیت به دو نحو اجمالی و تفصیلی بروز پیدا می‌کند، و باطن اسم «الله» که رب انسان کامل است، در هر دو وضعیت یک حقیقت است و آن حقیقت فیض اقدس است. لذا در این نسبت و تناسب اسم «الله» با دیگر اسماء در تعین ثانی مقوله‌های زیر مورد توجه حضرت امام قرار گرفته است. 1. جامعیت؛ جامعیت اسم الله که مستجمع همه اسماء است و رب انسان کامل است و در انسان بالفعل به صورت بالفعل و در انسان بالقوه به صورت بالقوه وجود دارد. در نتیجه توجه به جامعیت انسان موحد و جامعیت جامعه توحیدی مهم خواهد بود. 2. عدالت و اعتدال؛ «الله» همه اوصاف را به اندازه دارد، یعنی هیچ چیز بر دیگری غلبه ندارد، نه جنبه وحدت بر کثرت و نه کثرت بر وحدت، نه قهر بر مهر و نه مهر، نه جلال بر جمال  ونه جمال بر جلال. لذات که انتظام اسماء برای امام مهم است، و همین باعث می شود د فضای کار فقهی آمیخته نشدن ساحتهای دانشی با هم برای او جدی است، مثلا آمیخته نشدن فضای اعتبارات و ظواهر با فضای تکوینی و کار فلسفی. 3. حکومت و تربیت؛ از مهمترین ویژگی های اسم جامع «الله» احاطه، غلبه، سلطنت و حاکمیتش بر دیگر اسماء و اوصاف است. روی دیگر این ویژگی دستگیری و تربیت است. در واقع ارتباط دستگیری و اتصال در عین حاکمیت و سلطنت با هم موجود است. 4. رحمان و رحیم، مهمترین اسمائی که بعد از اسم جامع «الله» مورد توجه امام است، این دو اسم هستند. اسمی که اصل وجود را بسط می دهد و از بالا به پایین جاری است رحمان است و اسمی که کمال وجود را بسط می دهد رحیم است، که از پایه به بالا سبب رشد موجودات به سمت کمال می شود. 5. حَکَم عدل؛ این ویژگی در تعین ثانی مورد توجه امام است و کار انتظام و اعتداد همه اسماء را بر عهده دارد و نیز اداره دیگر اسماء به آن مرتبط است. آنچه بین اسماء وجود دارد اختصام است، و «اللهِ حاکمِ عادل» است که این اختصام را از بین می برد. به عدل بین اسماء حکم می دهد تا هر اسمی اندازه‌ای داشته باشد و از حد خود خارج نشود. 6. طرح سازوار ولایت؛ توجه به نست وحدت و کثرت که هویت انسان کامل در دو وضعیت تفصیل و اجمال است، کلید فهم بسیاری از ارتباطاتی است که در عمق نسبت اراده ولی و ارده مردم وجود دارد، لذا سالار شدن مردم برای امام مهم است. لذا اگر دین خاتم از افق احدیثت نازل شده است، قطعا باید در عرض اخوت واحدیت نازل شده و ناظر به وحدت و کثرت هر دو باشد.

در نتیجه باید تمایزات کار عرفانی امام را مورد توجه قرار داد، ایشان اولاً تقریرهای عرفانی را از منظر دوران سفر چهارم ارتقا داده است، مثلاً ایشان می گوید همیشه تنزیه در دل تشبه است و برعکس، اما همیشه همه انبیاء تنزیه را بر تشبیه مقدم می کنند، چون می خواهند از کثرت به سمت وحدت ببرند. به همین دلیل است که در گفتمان حضرت امام بیشتر صیغه‌تنزیهی وجود دارد تا تشبیهی. ثانیاً طریقت را از منظر دوران سفر چهارمی تقریر می کند، لذاست که در آثار امام میزان توجه به موله نفس، ضعیف‌تر از توجه به مقوله باطن انسان کامل است. لذا به لحاظ روشی در کتابهای اخلاقی بر مقوله‌ی دستگیری تاکید بیشتری نسبت به دادن نقشه‌ی حرکت دارد. ثالثاً شریعت را در کانون تلاش‌های عرفانی در دوران عرفانی سفر چهارم قرار می‌دهد، نگاه حضرت امام به شریعت توجه به کالبدی صاحب روح است. و در شریعت هم به دو حقیقت محوری تأکید ویژه‌تری دارند، یکی «نماز» و دیگری «خلافت» است. در لایه‌ی اعمال و رفتار تشریعی نماز است که بروز اسم جامع «الله» است.

در جمعبندی باید گفت که زاویه نگاه اندیشه عرفان نظری حضرت امام به اسم جامع «الله» بسیار نزدیک‌تر از اندیشمدان پیش از خودش است. به نظر می رسد ظهور اندیشه عرفانی امام دوراندیگری را در حرکت دانش عرفان آغاز می‌کند، دورانی که در آن توجه عرفانی به شریعت بسیار جدی‌تر از قبل می‌شود. اگر ظهور دین ختمی را شروع سفر چهارم معنوی بشریت قلمداد کنیم، در دل این سفر باید ظهور امام خمینی را جوانه‌های ظهور سفر چهارمی در دل این سفر چهارم به حساب آوریم. به دلی اینکه ویژگی مهم اسم «الله» انضباط اسماء است، اندیشه امام نسبت به انضباط و قرار گرفتن هر امری در جای خود حساس است، اندیشه امام دغدغه‌ی جامعیت دارد، و برای او جامعیت و حاکمیت در عین دستگیری و تربیت آن هم تربیت و در عالم واقع و عمل و در واره امت اسلام و بلکه کل بشریت مسئله‌ای علمی است.

#یادداشت_230

۱۹۹۳ و پیش‌بینی تمدن‌پژوهان برای امروز

در چند یادداشت سعی شد به ضرورت روایت درگیری برای رسیدن یه ایده فرهنگی مادر پرداخته شد.

هانتیگتون، مبدع نظریه تقابل تمدن‌ها، می گوید:

خطوط‌ گسل‌ موجود بین‌ تمدن ها، امروز جایگزین‌ مرزهای‌ سیاسی‌ و ایدئولوژیک‌ دوران‌ جنگ‌ سرد شده‌ است‌ و این‌ خطوط‌ به‌ مثابه‌ جرقه‌های‌ ایجاد بحران‌ و خون ریزی‌اند. خصومت‌ هزار و چهارصد ساله‌ اسلام‌ و غرب‌ در حال‌ افزایش‌ است‌ و روابط‌ میان‌ دو تمدن‌ اسلام‌ و غرب، آبستن‌ بروز حوادثی‌ خونین‌ می‌شود… و سرانجام‌ نیز تمدنهای‌ اسلامی‌ و کنفوسیوسی‌ در کنار هم‌ رویاروی‌ تمدن‌ غرب‌ قرار می‌گیرند. خلاصه‌ اینکه‌ کانون‌ اصلی‌ درگیریهای‌ آینده‌ بین‌ تمدن‌ غرب‌ و اتحاد جوامع‌ کنفوسیوسی‌ شرق‌ آسیا و جهان‌ اسلام‌ خواهد بود. در واقع‌ درگیریهای‌ تمدنی آخرین‌مرحله‌تکامل‌درگیری‌درجهان‌نواست.

فارغ از تمام نقدهایی که به کلیت این نظریه شده است اما این سطح از تحلیل در سال ۱۹۹۳، که پاسخی به پایان تاریخ فوکویاما بود، بیانگر است که اساسا آنها که در افق تمدنی خود را قرار میدهند، و سپس بر اساس یک منظر تقابلی و درگیری مآب، صحنه را مطالعه و روایت میکنند، به خوبی متوجهند که گسلهایی که در صحنه تکامل یافته غرب ایجاد شده اجازه ورود تشعشعات نوین تمدنی را داده و اندک اندک این با عمیق تر و گسترده شدن این شکاف ها، پراکندگی این اندار به حدی خواهد رسید که تمدن موجود را برچیده و خود را مستقر خواهد کرد.

لذا از بین استراتژیست های تمدن ساز، آنهایی قابل اعتنا خواهند بود که این گسل ها را به خوبی درک و شناسایی کرده و بر فعال ترین آنها سرمایه گذاری کرده است.

به نظر می آید ایده فرهنگی مادر، پرداخت و تفصیل تشعشعات انوار گسترده و عمیقی است که از چشمه انوار الهی بلند شده و بنا دارد روی زمین از گسلهای مدرنیته خود را عبور داده و همه مردم دنیا را به روشنی اش بینا کند.

مفهوم شناسی «ساختار» در عنوان بازسازی ساختار فرهنگی

💠مفهوم شناسی «ساختار» در عنوان بازسازی ساختار فرهنگی💠

🔶2) ساختار:
در یادداشت گذشته واژه «بازسازی» را مفهوم شناسی کردیم. در ادامه به مفهوم ساختار می پردازیم:
🔹در اینکه مراد از ساختار چیست، ابهاماتی وجود دارد. آیا مراد سازمان ها و نهادهای دولتی فرهنگی است؟ یعنی مراد حضرت آقا از بازسازی ساختار فرهنگی، بازسازی در سازمان ها و نهادهای دولتی است؟ که به نظر می رسد، این تحلیل تقلیل مطالبه رهبری است.
🔹و یا مراد شیوه اداره و فرایند تصمیم سازی و تصمیم گیری در فرهنگ است؟ یعنی فکر و ایده و سازمان ها بی مشکل هستند و فقط در شیوه اداره و رویکرد مشکل وجود دارد. این احتمال درست است ولی مشکل منحصر در این مورد نیست.
🔹به نظر می رسد مراد از ساختار، 1) خود نهادها و ابزارها، 2) نوع چینش آنها و 3) رویکرد و نحوه مدیریت، و فرایند تصمیم گیری و حل مسأله است.

🔻یعنی اولا هم نهادهایی که از ابتدا در کشور پایگذاری شده، بعضا اصل آن نهادها اسلامی و کارامد نیست چراکه بعضی از این نهادها ساخته تفکر غربی است که در کشور ما هم پیاده شده است مانند بانک، بورس در اقتصاد یا مدرسه، موسسات آموزشی، سینما، تلوزیون و غیره. چه بسا بعضی از این نهادها و ابزارهای داخلشان، به کلی باید منحل شوند.

🔻ثانیا نوع چینش و سازماندهی اجزای فرهنگ (اعم از نهادهای دولتی و نهادهای مردمی) است. اگر هم ساخت نهادها صحیح و مطابق عقبه های فکری باشد، نوع چینش آن بسیار حائز اهمیت است. در فلسفه علم بعضی قائلند که حقیقت اشیاء، در نوع نسبت یک پدیده با دیگر پدیده ها تعریف می شود. لذا می توان گفت تغییر آرایش اجزاء در یک کل، کامل اثر آن کل را تغییر می دهد. چه بسا یک کل با یک آرایش خاصی که اجزائش دارند، به کلی در خدمت مقاصد مادی غربی باشند و یک تغییر و لو کوچک در آرایش آن اجراء، آن کل را به یک نهاد اسلامی مبدل کند. مثلا در طرح مدرسه اسلامی، شاید ظاهر سخت افزارانه این مدرسه فعلی منحل نشود ولی آرایش آن دچار تغییرهای بنیادی شود. مثل جایگاه معلم، دانش آموز، جایگاه مواد درسی و اهمیت آنها و غیره.

🔻و علاوه بر نوع چینش اجزاء، نحوه کلی مدیریت و رویکرد و فرایند تصمیم گیری و حل مسأله هم بسیار مهم است. به عنوان مثال، مدیریت کسی که قائل به مردم سالاری است بطور کلی با کسی که قائل به دموکراسی یا دیکتاتوری است، متفاوت است. رویکرد کسی که فرهنگ را زیربنای جامعه می داند با کسی که اقتصاد را زیربناء می داند، بسیار متفاوت است. حتی اگر در خود نهادها و سازمانها و نوع چینش آنها تغییری رخ ندهد، نحوه مدیریت و رویکرد، بسیار در فعالیت و نتایج موثر است.

🔹نتیجه گیری: ما باید با خودآگاهی کامل و نگاه به مبانی معرفتی، اجتماعی و راهبردی خود، اولا به طراحی نهادها و سازمان ها و ابزارها بپردازیم و سپس نوع چینش و آرایش آنها، اصل و فرع آنها و اولویت های اساسی آنها را مشخص کنیم و در مرحله سوم، رویکرد و نحوه مدیریت و فرایند تصمیم گیری و حل مسأله خود را مطابق اصول فکری خود قرار دهیم تا آن نهادها در خدمت تحقق مقاصد الهی در بیاید.
اینکه امروزه در عرصه فرهنگ، با وجود اینکه بسیاری از متصدیان امر انسان های مومنی هستند و حتی بسیاری از نهادها، نهادهای اسلام پایه یا ایران پایه هستند مثل هیئت و بسیار از مراسمات و آداب و رسوم دینی و ملی، ولی در عرصه فرهنگ، پیشرفتی را نمی توانند رقم زنند، بخاطر همین نکته دوم و سوم است. یعنی نوع چینش نهادها و رویکرد و نوع اداره، دچار معضل است.

تاملی پیرامون الگوی اصلاحی پردازشگر دو هسته ای(2)

ادامه یادداشت قیل:

حال سوال اساسی اینجاست که آیا این الگوی اصلاحی برای اصلاح کل ساختار و سامان دولت و حاکمیت و یا به تعبیر دیگر اصلاح مساله بروکراسی و حرکت به سوی دولت اسلامی، قابل تعمیم است؟ و اینکه آیا الگوی اصلاحی خود حصرت آقا و دست فرمان راهبردی ایشان هم همین گونه است یا خیر؟

آیا توصیه به پیش گرفتن این رویکرد عملا به بی توجهی به دولت و حاکمیت و ظرفیت های بالقوه و بالفعل آن برای پیشرفت ایران منجر نمیشود؟ اگر ما به همه جوانان نخبه مان توصیه کنیم که در هسته دوم یا همان سپاه پیشرفت نقش آفرینی کنند، پس چه کسی میخواهد به وضعیت نابسان در فضای مدیریتی رسمی کشور و امکان های بالفعلی -که نگوییم برای تحول- حداقل برای تغییر مهیاست، رسیدگی کند؟ آیا ما باید دائما از این صحنه عینی ملطوم واقع شویم تا اینکه بتوانیم به سختی و با ضرب و زور زمان بر جریان موازی جدیدی خلق کنیم؟ آیا واقعا اصلاح از درون و بلکه به تدریج تحول های جدی با ورود و حضور نسل واقعا انقلابی در داخل ساختارها ممکن نیست؟ اینکه حضرت آقا خطاب به جوانان انقلابی میفرمایند که باید عهده مسئولیت های جدی در این کشور شونئ، تعبیر مدیران نظام را به کار میبرند و… به چه معناست؟ اینکه حضرت آقا روی تشکیل دولت جوان حزب اللهی تاکید میکنند و آن را راهگشای حل بسیاری از مسائل کشور میدانند را چه طور با راه اندازی هسته موازی جمع کنیم؟ بالاخره جوان حرب اللهی در دولت خدمت کند یا در سپاه پیشرفت؟ اساسا ایده حلقه های میانی چه نسبتی با این راهبرد دارد؟ آیا ما حلقه های میانی را جریان موازی میفهمیم؟ یا اینکه بالعکس، فهم طولی از ماجرا درست است و در واقع جریان حلقه های میانی بستری برای آمادگی نیروهای انقلابی برای ورود به بدنه دولت و حاکمیت است؟
اصلا به فرض قبول همچین راهبردی(دو هسته ای)، نحوه تعاملات و نسبت هایی که این دو جریان باید با هم داشته باشند چگونه است؟ در واقع دغدغه بیشتر از این طرف است که این سپاه پیشرفت چه نسبتی را باید با دولت های مستقر برقرار کند که منجر به اصلاح ( یا بفرمایید حذف!) آن ها شود؟