شورا فناوری احتماعی توحیدی برای تعالی شجره عقلانیت ذیل ولایت الله

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_132
#جلسه_352
#شورا

🔰شورا فناوری احتماعی توحیدی برای تعالی شجره عقلانیت ذیل ولایت الله

در سنت اسلامی روایات بسیاری است که در باب حقیقت عقل سخن می گوید و از جمله آن روایات، روایتی است که بسیاری از خصوصیات مذکور در روایات دیگر را در خود جمع کرده است.

مرحوم صدوق در کتاب علل‌الشرایع با اسناد خود از علی بن ابی طالب (ع) و او از پیامبر اعظم علیه افضل صلوات المصلین نقل می کند:
«باسناده العلوی عن علی بن ابیطالب (ع) ان النبی (ص) سئل ممّا خلق اللَّه عزّوجلّ العقل؟ قال: خَلقُه ملک له رؤوس بعدد الخلائق، من خلق و من یُخلِق إلی یوم القیامة و لکل رأس وجه ولکل آدمی رأس من رؤس العقل و اسم ذلک الإنسان علی وجه ذلک الرأس مکتوب و عَلی کل وجه ستر ملقیً لایکشفُ ذلک الستر من ذلک الوجه؛ حتی یولد هذا المولود و یبلغ حد الرجال أو حد النساء؛ فاذا بلغ کشف ذلک الستر، فیقع فی قلب هذالإنسان نور فیفهم الفریضة و السنّة و الجیّد و الردیء اَلا و مثل العقل فی القلب کمثل السراج فی وسط البیت.»

در این روایت عقل یک حقیقت مجرد و متعالی است که دیگر مخلوقات و از جمله انسان‌ها در نسبت با آن قرار می‌گیرند؛ البته انسان دارای این خصوصیت است که در صورت بلوغ، عقل در او ظاهر می شود و با ظهور عقل در او، توان شناخت نیک و بد را پیدا می کند. عقل در قلب آدمی، چون چراغ در میانه خانه است که همه آن‌چه را که پیرامون انسان است، برای او روشن می گرداند.

نمی ترسید چون میدانید همه تحت سیطره یک عقلانیت رانندگی هستند؛ نمی ترسید چون می دانید همه تحت سیطره یک فرهنگ رانندگی هستند؛ نمی ترسید چون می دانید همه ذیل یک طرح واره خاص رانندگی می کنند.
حال اگر در این صحنه کسی بگوید من این عقلانیت و فرهنگ و طرح واره را قبول ندارم چه صحنه ای پدید می آید؟
هیچ اتفاق خاصی پدید نمی آید فقط هرج و مرج می شود!!!

ما براساس ارتباطاتی که سامان می دهیم خودمان را ذیل گفتمان ها و خرده فرهنگها و عقلانیت ها تعریف می کنیم. به واسطه پدیده های متفاوت میتوان این تعریف شدن را توضیح داد یکی از این پدیده ها پدیده یادگیری اسمزی می باشد که به واسطه محیط و جهان فرهنگی ای که ما در آن قرار داریم شکل میگیرد.
“بیش از نیمی از یادگیری های ما به صورت ناخودآگاه و در اثر نوعی الگوبرداری ناخودآگاه، عمیق و درونی سازی آن از محیط اطرافمان شکل می گیرد. درست مانند یک اسفنج که وقتی در یک مایع قرار گیرد، به دلیل خاصیت اسمزی، مایع را به خودش می کشد . ما هم وقتی با شخصیت های تاریخ ساز معاشرت می کنیم ناخودآگاه خلاق تر و جسورتر و آینده ساز تر می شویم، وقتی با کسانی که تفکرات عمیق و فلسفی دارند تعامل می کنیم ناخودآگاه دیدگاه مان به مسائل عمیق تر می شود و زمانی که با آدمهای پرتلاش حشر و نشر داریم ناخودآگاه عمل گراتر می شویم. اگر با مدیران سیاسی- امنیتی دم خور باشید بعد از مدتی همه چیز را از نگاه سیاست و امنیت تحلیل می کنید!!

به عبارت دیگر ما با ارتباطات انسانی، و تمامی عوامل حیات انسانی که در این ارتباطات رقم میخورد یک #زیست_جهان متفاوتی را رقم میزنیم، که نظام اندیشه و نظام محاسبه، نظام ارزشی و عاطفی و نظام رفتاری مختص به آن در این زیست جهان شکل میگیرد. کار ما آنست که در پی مهندسی و معماری #زیست_جهانی توحیدی باشیم.

شورا یک فناوری اجتماعی توحیدی است برای بسط زیست جهان توحیدی. شورا یعنی همه از عقل مترسم خویش در شجره مجرده عقلانیت کشف ستر کنند. یعنی چراغی در میان قلب خویش بنا سازند.
حال اگر اجتماعی از قلوب به صورت جمعی اراده خویش را بر این امر استوار سازند که از عقل مترسم خویش در شجره مجرده عقلانیت کشف ستر کنند چه؟!
به عبارت دیگر شورا یک فناوری اجتماعی توحیدی است برای تحقق آیه شریفه: ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.
اگر جمعی جمعا فعل شورا را مرتکب شوند تا عقلشان منور به نور الهی گردد خداوند جهان فکری فرهنگی ایشان را منور به نور خویش خواهد گردانید.
.

پیرو یادداشت دیروزم مایل بودم نقبی بزنم به شکافتن بیشتر معضله

بسم الله الرحمن الرحیم

پیرو یادداشت دیروز

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_71
#جلسه_352

پیرو یادداشت دیروزم مایل بودم نقبی بزنم به شکافتن بیشتر معضله

یک خیز: اگر انسان با فطانت و هوشمندی در افق اقدام و تجربه قرار بگیرد و از پیش افقی – هرچند نه تماما واضح و بلکه گاهی همراه با برخی سوالات اما اصیل و مبتنی بر شواهد یا جمع بندی های قطعی یا نسبتا قطعی – برای اقدامات خود در نظر گرفته باشد، می تواند – رفته رفته و با سرعتی متناسب با میزان هوشمندی و میزان ” حضور ” اش در بطن و متن حادثه و تجربه، – « ساخت » مناسبات و فرآیندهای موجود را در نسبت با اهدافی که باید، مورد تحلیل و آسیب شناسی جدی قرار دهد.

و اگر از قوه ی ابتکار هم برخوردار باشد میتواند با در نظر گرفتن سرمایه های بالفعل و حتی بالقوه از طرفی و افق ها و اهداف عینی از طرف دیگر « ساخت » جدیدی را برای محیط خود پیشنهاد دهد؛ ساختی که در آن آسیب های موجود تا حد امکان برطرف شده و اهداف در تک تک مراحل آن حضور پررنگ تری داشته باشند. که این ساخت میتواند یک ساخت سریع التحقق باشد و می تواند هم مسیری برای « شدن » اش در نظر گرفته شود و به مرور زمان پدید آید.

اگر شخصی موفق شد که حضوری اینچنین در صحنه رقم بزند و ساخت یا حداقل چارچوب های ساخت جدیدی را ابتکار کند – و برای بدست آوردن چنین چیزی از تمام سرمایه های خودش استفاده کند تا مطمئن شود که از جمیع جهات « ممکن » اقتدارات کافی برای دستیابی به آنچه لازم میداند را فراهم آورده است، – از یک منظر تازه به اول راه رسیده است… و با یک چالش اساسی مواجه است و آن هم این است که این راه را چگونه محقق کنم؟

هرچه این راهی که در حال تاسیس است گستره ی فراگیر تری داشته باشد امکان تاسیس آن از عهده ی یک فرد خارج تر است. هر چند که با توجه به منشایی که این راه « جدید » را موجب شده است ( که عبارت باشد از آن حضور هوشمندانه و « درک » ای که به تبع آن فراهم آمده است ) حضور آن فرد در تمامی شئون و جوانب این مسیر جدید الزامی به نظر میرسد. چرا که نسبت شئون مختلف این ساخت با یکدیگر، وزن هرکدام، فوریت شان، راهشان، چالش هایشان، قطعیاتشان و ظنیاتشان و … همگی باید لحاظ شوند و طراحی هوشمندانه و عاقلانه و شدنی به پیش رود.

در چنین حالتی ( که از طرفی از آب درآمدن چنین مسیری از عهده ی یک فرد خارج است و از طرف دیگر حضور یک فرد با ضریب اهمیت بسیار بالا در اکثر شئون الزامی است ) چه راهکاری به ذهن میرسد؟

به نظر میرسد بهترین یا یکی از بهترین راه ها این است که خود را تکثیر کند و تکثیر یافتگان خود را بر سر بزنگاه های طرح حاضر نماید و سپس نقش خود را عمدتا در ارتباط با این تکثیر یافتگان تعریف کند هر چند که میتواند خود مستقیما در صحنه نیز حاضر باشد. ( این همان مطلبی است که در یادداشت قبلی با تطبیق بر فتوت تا حدودی به آن پرداختم )

البته در ابتدای مسیر تاسیس این راه، هنوز چون ابعاد و شئون مختلف چندان پا نگرفته اند و پر مولفه نشده اند، می توان از آن معضل موقتا صرف نظر کرد و کار را پی ریزی نمود هرچند باید از اصلی ترین دغدغه ها حل همان مساله باشد.

اما در این موقف یک معضل دیگر خود نمایی خواهد کرد و آن هم اینکه چون این مسیر جدید است و احتمالا اقتضائات جدید و غیر مألوف فراوان نیز دارد از طرفی پیش بری مدل ایجابی جدید با مشکل مواجه است چرا که هنوز فهم کامل و پذیرش کامل صورت نپذیرفته است و در جانب ایجاب و آنچه که « باید » نارسایی وجود خواهد داشت. و از طرف دیگر روال های آسیب دار مألوف نیز وجود دارند، و هر خلائی ممکن است به سرعت محیط را گرفتار آنچه که «نباید» بکند. شبیه بحرانی که در شنا کردن در خلاف جریان آب با آن مواجه میشویم. و یا به عنوان مثال در انقلاب اسلامی جا انداختن اصل شئون جمهوریت یک بحث بوده است و نغلطیدن در شئون سابق شاهنشاهی و استعماری و غیر مستقل و … بحث دیگری.

و حتی در صورت کمتر بودن چالش و پذیرفته بودن اصل چارچوب توسط همکاران هم، چون توسط حضار بر خلاف شخص اول – به قول شهید آوینی (ره): – «از پایان یک راه طی شده» به مسائل نگاه نمی شود هنوز هیچ نوع بصیرتی نسبت به چالش ها وجود ندارد، و هیچ نوع ضرورتی ضریب نمیخورد و به عنوان یک ضرورت درک نمیشود، در صورت تذکر هم حتی اگر اصل تذکر بودنِ تذکر درک شود در حد یک شکوه ی اخلاقی و نه یک اعلام خطر با آن برخورد خواهد شد. لذا به راحتی اتفاق خواهد افتاد که به شخصی بگوییم گلدان را تکان بده و ندهد، یا بگوییم گربه را چخ کن و فقط آن را نگاه کند، یا خطری را به او گوشزد کنیم و او حتی زیر بار این خطر له شود و هزینه دهد اما هیچ متوجه نشود و اقدامی هم نکند. یا فوریت و ضرورتی را گوشزد کنیم اما او براحتی آن را انجام ندهد.

[نوعا چنین است که شخص اول وقتی در مقام آسیب شناسی وضعیت موجود طرح جدید سخن میگوید و یا در حال روشن نمودن افق آن یا زمینه های آن سخن میگوید، هیچ گزاره یا دلیل مساله ای را بدون لحاظ تاثیرش مطرح نمیکند. حتی اگر تشبیهی در سخنش به کار میبرد برایش موضوعیت دارد که حیثیت آن تشبیه خوب فهم شود، چرا که او در حال تلاش برای جا انداختن یک معنای دقیقی است که در ذهن خود بر آن اشراف دارد و آن را با ظرافت و فکر و با صرف وقت و دقت و تجربه به دست آورده است و علی القاعده نمیخواهد چیز دیگری غیر از آن را تفهیم یا القا کند.]

تطبیق بر فتوت

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_72
#جلسه_352

تطبیق بر فتوت

به نظر میرسد آنچه بیان شد یک کلیتی است که بر صحنه ی امروز فتوت نیز مطابقت دارد.. و اگر این چارچوب مقبول بیفتد بسیاری از مسائل کلی ای که با آنها دست به گریبان میشویم قابل فهم هستند. حتی تعبیر استاد در صحبت اخیرشان از کلیت مشغولیت جمع در فتوت به « ایجاد مسیر » نیز تعبیر دقیق و مطابقی یافت میشود نه یک وصف کلی ظاهرا نخبگانی که سر و ته آن معنایی نداشته باشد و صرفا شنیدنش لذتی گذرا از خوب فکر کردن را به انسان منتقل کند و سپس هیچ شود.

نگارنده کلیت وضعیت حرکت فتوت را در همین چارچوب کلی فهم میکند، با این قید اضافه که امروز گستره و شمول «امورِ در حال پیاده سازی از ایده ی کلی» در حال بالا رفتن است و حتی کمیت افراد مخاطب نیز در حال افزایش است و کم کم خلا نبود آنچه که ضرورتش ذکر شد در حال خود نمایی جدی تری است. و البته لزوما این خلا نه به عنوان یک آسیب که عقب گرد را ایجاب کند مطرح است، بلکه به منزله ی یک کمبود که مانع جهش شده است طرح میگردد.

ایده های مسکّنی از قبیل زنده کردن ساعات اولیه ی صبح که بستر حضور گسترده تر جناب استاد را فراهم کند، یا کارهای اساسی تری از قبیل کم کردن بار مدیریتی از روی دوش ایشان و افزایش حضور جدی تر شخصیت شایسته ای مثل جناب استاد موسوی، و همچنین برخی شئون ایده ی حساب شده ی حلقه ی اندیشه ی کلامی و تمرکز جناب استاد بر آن ایده هایی هستند که ظرفیت های خوبی را برای این دوران ایجاد میکنند، اما یقینا آن راهکار اساسی و زیرساختی اصلی نیستند.

اما با همه ی این اوصاف اگر ما کلیاتی از ایده ی فتوت – چه ناظر به آنچه که ایجاب میکند و چه ناظر به آنچه که سلب میکند – را دیدیم و شنیدیم و اندیشیدیم و سپس پسندیدیم و پذیرفتیم و تن دادیم، سخن اصلی مان پس از این مساله باید این باشد که « حال که این مساله را متوجهیم چه باید بکنیم ؟ »

طرح بحثی برای راهکار

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_73
#جلسه_352

طرح بحثی برای راهکار

به صورت کلی دو نوع راهکار برای اجابت آن ضرورت پیش گفته به ذهن میرسد که مورد بررسی اجمالی قرار میدهم:

آن دو نوع از این قرار اند که یا اصل این مساله ( یعنی تکثیر بصیرت پشتیبان طرح ) را “رأسا” «پروژه» میکنیم و به آن میپردازیم با تمام اقتضائاتی که میتواند داشته باشد، از قبیل : بحث نظری، تجربه کردن و .. و یا “رأسا” آن را پروژه نمیکنیم بلکه بنا بر اقتضائات و موانعی سعی میکنیم آن را دل سایر کارها پیگیری نماییم و رفته رفته دیگران را نیز روشن کنیم.

اما در نوع اول نیز دو نوع راهکار داریم، به این بیان که : یا شخص اول صاحب ایده خود مستقیما به تکثیر خود میپردازد و اقدام به پرورش کسانی ناظر به این هدف میکند. و یا اینکه اگر بر اثر موانعی از قبیل پیچیدگی اوضاع و نبود وقت خالی بخاطر وجود برخی واجبات اساسی و فوری و وقت گیر و … به چنین کاری نبود، عده ای از مخاطبین او که به درک چنین ضرورتی رسیده اند با استفاده از آثار او و برخی بیانات او و حتی سیره ی عملی او گرد هم جمع شوند و این مساله را پیش ببرند. ( این حالت دوم حالتی است که امروز جبهه ی انقلاب اسلامی با رهبران خود آن را تجربه میکند ) و کم کم متناسب با صلاحیتی که از خود بروز میدهند و یا تطابقی که در جهت گیری با جهت گیری حرکت پیدا میکنند بیایند و ارکان محتاج به پشتیبانی را پشتیبانی کنند.

و در نوع دوم واقعیت چنین است که آن چیزی که تبدیل به پروژه و مساله میشود عملا چیزی جز همان ابعاد و حیث های مسیر نیست، آنها پروژه میشوند و تلاش میشود که همان ها در حد میسور در ذیل طرح کلی به پیش بروند و در هر قسمت هر میزان که لازم است از سیاست های حاکم و کلی پیروی شود. در این حالت احتمالا پیش فرض هایی از این قبیل وجود دارد : اولا دست اندر کاران به طراح و کلیت طرح جدید حداقل تا اندازه ای « اعتماد » دارند و از پذیرش طراحی های جدید او خوف نمیکنند. ثانیا اطمینان کافی به این که دست اندر کاران بتوانند در افق پشتیبانی عملی از طرفی و اشراف بر طرح از طرف دیگر بربیایند وجود ندارد.
در همین بستر احتمالا هر جا احساس شود زمینه ی ارتقاء مباحث به لایه های بالاتر وجود دارد این اتفاق خواهد افتاد.
و در کنار همه ی اینها مقادیری کندیِ کلیت مسیر، و یا هزینه های ناشی از عدم تحقق کامل طرح مفروض گرفته میشوند و به عنوان یک واقعیت در مختصات صحنه حضور خواهند داشت و پذیرفته خواهند بود.

در این حالت رفته رفته و با شیبی بسیار ملایم، و در بلند مدت، همراهی های عمومی بیشتر میشود و درک برخی افراد ارتقاء پیدا میکند ( هرچند لزوما کامل نمیشود ) و بخشی از مصلحت لزوم وجود افراد مشرف استیفاء میشود؛ و حتی کم کم برخی چارچوب ها از غیر مألوف بودن نیز خارج میشوند و برخی مخاطرات که از این ناحیه متمشی میشدند منتفی میگردند. در چنین تصویری اگر کسانی بوده باشند که تلاش کرده باشند و به اشراف بر مساله رسیده باشند این مسیر میتواند در زمان های خیلی بلند مدت به تحقق کامل نزدیک شود و الا دائر مدار یک شخص باقی میماند و پس از او با گذشت سالیانی از بین میرود.
[ نقل است از آقای طباطبایی مدیر مدرسه ی شهیدین، که اگر شهیدان بهشتی و قدوسی زنده میبودند اجازه ی این « نحوه اداره مدارس» ای که امروز در قم وجود دارد و منسوب به ابتکار آنهاست را نمیدادند و قطعا با آن مخالف بودند ]

از میان این راه ها نگارنده معتقد است بهترین راهکار، راهکار نخست است و سپس راهکار دوم. راهکار سوم را نیز دارای آُسیب هایی میدانم که بعضا ذکر شد.

اما حالا اینکه در فتوت بستر برای هر کدام از راهها چه میزان فراهم است امری است که باید مورد گفتگو، فکر و رصد قرار بگیرد. و اگر هستند کسانی که دغدغه ی این مسائل را دارند لازم است تا وقتی را برای این مساله اختصاص دهند و برای حل آن تمام تلاششان را بکنند و “حداقل” باید بدانند که هر میزان که از این مساله تاخیر بشود، آسیبش متوجه خود ایشان نیز خواهد بود. مگر اینکه راه مورد هدف قرار گرفته در فتوت یا حداقل بخش معظمی از آن را راه درستی ندانند و دور ماندن از آن را آسیب تلقی نکنند.

مفهوم فایده

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#گفتمان_جامع
#یادداشت_143
#جلسه_352
#نظر_مخالف

🔰مفهوم فایده
در جلسه امروز یکی از رفقا مطرح کردند که مفهوم «فایده» را باید از دید فلسفه انسان نگاه کنیم و بیان کردند بر اساس آن تمامی اعمال آدمی بر اساس فایده است لکن اختلاف در دید انسان هاست که چه چیز را فایده می دانند و بر اساس آن اعمال خود را سامان می دهند.

لکن این بیان محل خدشه است.

اولا این جایگاه معمولا از واژه «غرض» استفاده میشود، نه فایده و می گویند همه افعال انسان با غرضی انجام میشوند و اساسا انسان بر اساس غرض فعل انجام می دهد.

دوما این استعمال عام، استعمال عرفی نیست. عرف فایده را در مقابل بیهوده و لغو قرار میدهد و اعمال انسانی را به کارهای با فایده و کارهای بی فایده و بیهوده تقسیم میکند. در حالی که طبق این بیان عام هیچ عمل بی فایده ای نداریم.
مثلا عرف بین بیع و بازی با کارت فرق میگذارد و یکی را با فایده و دیگری را لغو می داند.

سوما ما در مقام بیان مشخصات اسلام هستیم و میخواهیم بیان کنیم که کارهای بیهوده و لغو از نظر اسلام بی ارزش و ممنوع است در حالی که این بیان که همه افعال انسان فایده محور اصلا مشخصه نیست و هیچ چیز خاصی را بیان نمیکند.
در اینجا می خواهیم بگوییم اسلام علاوه بر اینکه کار مضر و با نتیجه خراب را ممنوع میکند( مثل ربا) کار بی فایده و لغو را نیز ممنوع میکند ( مثل رقصیدن)

آیا اصالت فایده، قاعده ای بی فایده است؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#ازنظرایدئولوژی
#سیدمرتضی_شرافت
#جلسه_352
#یادداشت_71
#اصالت_فایده
#سوال

🔰آیا اصالت فایده، قاعده ای بی فایده است؟

در رابطه با اصل فایده در اسلام
این قاعده را باید به درستی معنا کرد.
آیا هیچ مکتبی این اصل را زیر پا می گذارد؟
بنا به هر مکتبی ما به دنبال فایده و منفعت هستیم و هر مکتبی برای افعال و اعمالی که از پیروان خود توقع دارد اهدافی در نظر می گیرد.
اما فایده در اسلام به چه معناست. و این اصل چه ثمره ای دارد.
طبق یک نظر همه اعمال و افعال موجود در دنیا فایده ای دارد.. به خصوص اگر این نگاه را با منافع معنوی و باطنی نیز ادغام کنیم. در چنین نگاهی هر خسران مادی ای نیز می تواند موجب منفعت بزرگتری برای انسان شود. و اصلا چنین اصلی انسان را از دستیابی و به دنبال به نتیجه بودن خارج می کند.
در چنین نگاهی هر چه پیش آید خوش آید و هر اتفاقی برای انسان فایده و بلکه بزرگترین فایده را دارد.
آیا در چنین نگاهی اصلا می توان از فایده و منفعت صحبت کرد؟

اما از جهتی اسلام هر عملی را برای یک فایده می خواهد. حتی علم را که همه فایده و سود ان را اذعان می کنند را تقسیم می کند به علم ینفع و علم لاینفع!
در این نگاه همه اعمال و رفتار انسان باید در راستای رشد و تقرب به مقصد انسان باشد و فایده چنین معنایی دارد.
در این فضا کاری که انسان را در مسیر صعودش کمک نکند بی فایده محسوب می شود. و اینجاست که معنای لغو به میان می اید.

آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی بر بیان استاد شهید مطهری)

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_273 (بخش 1)
#جلسه_352

💠 آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی بر بیان استاد شهید مطهری)

1️⃣ تقریر نظر شهید مطهری

شهید مطهری در کتاب #ده_گفتار یک گفتار را به بحث امر به معروف و نهی از منکر اختصاص می دهند، [1] ایشان بعد از بیان اینکه آیات و روایاتی که در این باب وجود دارد اینقدر شدید است که به قول شهید ثانی کمر آدم را می شکند، اشاره ای به مسائلی که فقها در این باب مطرح می کنند می نمایند مسائلی مثل: «معنای منکر و معروف، عینی یا کفایی بودن وجوب ایندو، شروط و مراتب ا.م و ن.م» بعد از آن تاریخچه ای از ا.م و ن.م بیان می کنند و در نهایت تحلیل خودشان را ارائه می دهند.
در تاریخچه اشاره به به #نهاد_حسبه در تاریخ اسلام می کنند که نهادی بوده که پایه دینی داشته و از شئون حکومت بوده، و وظیفه ا.م و ن.م را بر عهده داشته است. و در جمعبندی حسبه می فرمایند: «هرچند حسبه و احتساب از آن نظر كه وابسته به دستگاه حكومت و خلافت بوده نمى‏توانسته كاملًا اسلامى باشد، اما نظر به اينكه خواسته مردم در مورد اجراى احكام و مقررات اسلامى آن را به وجود آورده بود، نسبتاً دايره مفيد و ثمربخشى بوده است و حتى كتابهاى بسيار خوب و نفيس در موضوع حسبه و وظايف محتسب نوشته شده است.» [ص194] و البته می فرمایند که نهاد حسبه عامل بی مسئولیتی مردم نیز نبوده و مردم خود را در قبال ا.م و ن.م موظف می دانستند.
بعد وارد تحلیل خودشان می شوند:
در تحلیل خودشان ابتدا آیات و روایاتی که اهمیت این #واجب_فراموش_شده را بیان می کنند می آورند؛ آیه 71 سوره توبه که در آن «لازمه ايمان حقيقى و واقعى رابطه وِداد و علاقه به سرنوشت يكديگر است. و لازمه اين محبت و علاقه امر به معروف و نهى از منكر است.» [ص196] سپس این حدیث معروف از آقا امام باقر علیه السلام را می آورند که ««بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الْارْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الأَعْداءِ وَ يَسْتَقيمُ الْامْرُ». و اظهار تأسف می کنند که وضع امروز ما نسبت به گذشته در این مسئله خیلی بدتر است. علت بی تفاوتی مردم در مقابل این واجب را نیز محدود شدن فکر مردم در زمینه دینی بودن امور است، و آن گستردگی که مثلاً نهاد حسبه برای امر دینی در نظر داشت را امروزه دینی نمی دانند. و البته از وضعی که ا.م و ن.م در معاصر پیدا کرده و خود همین عاملی برای انزجار مردم شده است گلایه مند هستند، بیان شهید آیت را می آورند که این اصل را #اصل_فراموش_شده می دانند و علت آن را این می دانند که «اين خود ما بوديم كه اين اصل را به صورتى درآورديم كه مردم را بيزار كرديم و اين اصل را فراموشانديم. در گذشته نزديك يك عده مردم ماجراجو و شرور بالطبع كه مى‏خواستند ماجراجويى كنند و حساب خرده‏هاى خود را با ديگران صاف كنند، اين اصل مقدس را دستاويز قرار مى‏دادند، چند صباحى در گوشه مدرسه زندگى مى‏كردند و براى خود عبايى و ردايى و عمامه و نعلينى و ريش و هيكلى مى‏ساختند و بعد به جان مردم مى‏افتادند. چه جرمها و جنايتها كه به اين نام نشد! و چه منكرات شنيع كه به نام نهى از منكر واقع نشد!» [ص199]
در نهایت ایشان با بیان دوگانه #پند_یا_بند و مؤثر دانستن هر دو، ولی راه منحصر در این دو نمی دانند و راه پیشنهادی خودشان که تأکید ویژه ای نیز بر آن دارند را بیان می کنند.
این راه را هم با توجه به سه مرحله انکار به قلب و لسان و ید، راه #اخلاص_و_عمل می دانند و می فرمایند:
«ما معمولًا از مرحله قلب به جاى آنكه‏ اخلاص و حسن نيت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درك كنيم، جوش و خروش و عصبانيتهاى بيجا مى‏فهميم؛ و از مرحله زبان به جاى آنكه بيانهاى روشن كننده و منطقى بفهميم كه قرآن مى‏فرمايد: ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ، موعظه‏ها و پندهاى تحكم‏آميز مى‏فهميم؛ و از مرحله يد و عمل هم به جاى اينكه تبليغ عملى و حسن عمل و همچنين تدابير عملى بفهميم، تنها اين مطلب را فهميده‏ايم كه بايد اعمال زور كرد.» [ص201]

آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی بر بیان استاد شهید مطهری)

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_273 (بخش 2)
#جلسه_352

💠 آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی بر بیان استاد شهید مطهری)

1️⃣ تقریر نظر شهید مطهری

همانطور که می بینیم ایشان مرحله ید را به این سبک معنای می کنند که خودمان عمل کنیم و با عمل خود دیگران را به معروف بکشانیم و از منکر باز بداریم! دو متن هم از شیخ طوسی می آورند که این برداشتشان را تقویت کند،
«و الامر بالمعروف يكون باليد و اللسان. فاما باليد فهو ان يفعل المعروف و يجتنب المنكر على وجه يتأسى به الناس.»
النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى؛ ص: 299
لذا نتیجه می گیرند که «امر به معروف و نهى از منكر از طريق حسن عمل، سبب مؤثر و كاملى است و ممكن نيست بى‏اثر بماند، خصوصاً اگر به پند و اندرزهاى خوب زبانى ضميمه شود كه هر مقامى سخنى را ايجاب مى‏كند و هر دردى دوائى دارد.» [ص203]
بعد هم به حدیث زیر استناد می کنند که:
«مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اماماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْليمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْليمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبْلَ تَأْديبِهِ بِلِسانِهِ، وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُها أَحَقُّ بِالْاجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ‏».
البته عمل فردی هم در دنیای امروز چندان اثر ندارد، لذا باید عمل جمعی داشته باشیم.
برای اینکه عمل مؤثر واقع بشود، باید تدابیر عملی اندیشید و به منطقی اندیشید که چطور می توان این عمل را طوری انجام داد که بیشترین اثر را در مردم بگذارد.
و در جمعبندی نهایی نظریه خودشان می فرمایند:
«خلاصه اينكه اگر ما راستى مى‏خواهيم اين اصل فراموش شده را زنده كنيم بايد مكتبى و روشى به وجود آوريم عملى (نه زبانى فقط) و در عين حال اجتماعى (نه انفرادى) و در عين حال منطقى و مبتنى بر اصول علمى علم النفسى و اجتماعى.» [ص208]
و در تکمله این بیان می فرمایند:
«اساس امر به معروف و نهى از منكر نيكوكارى است. مگر ممكن است كسى بخواهد از خودگذشتگى كند و خود را در خدمت خلق خدا قرار دهد، بخواهد خودش خوب باشد و به مردم خوبى كند و آنگاه قدرتى بتواند جلو خوبى خود او يا خوبى كردن او را بگيرد؟! مگر مى‏شود به مردم گفت خوب نباشيد و به مردم خوبى نكنيد؟!.» [ص208]

[1] مجموعه آثار شهيد مطهري (امر به معروف و نهى از منكر(ده گفتار))، ج‏20، ص: 189-210

اصالت فایده

#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_111
#جلسه_352
#موضوع_جزیی : #اصالت_فایده
#نوع_یادداشت: تحلیلی

💠شهید مطهری و شجاعت طرح عنوان #اصالت_فایده به عنوان مشخصه اسلام

▫️اصالت فایده نام #مکتبی شناخته شده در مغرب زمین است که به دیدگاه خاصی که در قرن هجدهم توسط برخی فیلسوفان رادیکال انگلیسی مثل #جرمی_بنتام مطرح شده اشاره دارد ، در این دیدگاه ، معیار درستی هر عملی نقش آن در ایجاد بیشترین خوشی برای بیشترین تعداد افراد است.
این دیدگاه به ظاهر دیدگاهی اصلاحی در حوزه رویکردهای اخلاقی است و قضاوت پیرامون خوبی یا بدی ، درستی یا نادرستی یک فعل را به پیامدهای یک فعل بر میگرداند و اینگونه صف آرایی روشنی شکل میگیرد در مقابل مکاتب و دیدگاه هایی که ملاک قضاوت پیرامون یک فعل را به خود فعل نسبت میدهند و درستی و نادرستی آن را در خود فعل جستجو میکنند نه کارکردها و پیامد های آن .

▫️استاد مطهری اگر چه نامی از این مکاتب و درگیری های آنها به میان نمی آورند، اما به نظر میرسد فکر ایشان در نظارت و مواجهه با همین دیدگاه ها تولید و عرضه گردیده است .
و بر خلاف تصور اولیه که احتمالا در نزاع میان دیدگاه اصالت فایده با دیدگاه دیگر که از آن میتوان با تسامح به اصالت ذات؟ یاد کرد (هر چه فکر کردم اسم خوبی به ذهنم نرسید، سرچ ها هم جواب نداد ) شهید مطهری جانب اصالت ذات را گرفته و اصالت فایده را به نقد بنشیند ، اتفاقا ایشان در جانب اصالت فایده ایستاده و به استقبال آن میرود.
هر چند که قطعا مبتنی بر اقتداری که در اندیشه اسلامی وجود دارد با تقریری نو ، اندیشه و محتوای دیگران ذیل این عنوان را تحول و ارتقایی ویژه میبخشند و این واژه و مفهوم را از چنگ نامادری های آن نجات داده به آغوش تفکر اسلامی برمیگردانند.

➖در نگاه مرسوم دینی( فقهی – اخلاقی – عرفانی ) ارزش هر عملی متناسب نسبتی است که آن عمل یا با متن مقدس یا با عالم قدس بر قرار کرده است
این عمل خوب و درست است چون خدا گفته است ، چون خدایی است
➖در نگاه مرسوم اخلاقی ارزش افعال به دوری و نزدیکی آن به حالت تعادل انسان بستگی پیدا میکند
تعادل انسانی در نقطه شجاعت است ، اگر از آن تجاوز شود به تهور میرسد و اگر از آن عقب افتادگی پیش بیاید جبن است و در هر دو صورت با فعلی نادرست مواجهیم
➖در نگاه فلسفه اخلاقی یا مبانی حکمت عملی هم با بحث حسن و قبح ، درستی و نادرستی افعال را به ذات آنها نسبت داده اند

▫️و هیچ کدام در بررسی یک فعل به کارکرد ها و اثرات آن عنایت مستقیمی نداشته اند .
اگر چه شاید به شکل ارتکازی در هر یک از این دیدگاه ها به نوعی مقوله فایده هم دیده شده باشد ، یعنی مثلا فقیه اگر بتواند امری را به دین مستند کند خیالش راحت است که مبتنی بر مفسده و مصلحتی این حکم جعل شده است و لذا به شکل طبیعی مقوله فایده مندی آن تامین میشود یا فیلسوف اخلاق معتقد باشد هر عمل حسنی حتما نافع و فایده مند است یا عالم اخلاقی نقطه تعادل در حیات انسانی فایده مند ترین موقف فردی و اجتماعی قلمداد کند، اما از آنجا که فایده مندی در ملاک ارزش گذاری قرار نگرفته است در عمل مورد توجه قرار نمی گیرد
یعنی فقیه در تشخیص حکم و موضوع مشکوک ، در کشف استناد یک فعل به شارع ، فایده مندی را لحاظ نمی کند ، به دنبال کشف فایده یک دستور شرعی نمیرود ، نتیجه خاصی را از هیچ فعلی دنبال نمی کند و صرف اینکه عملی مستند به شرع است از وجاهت کافی برای عمل و دعوت به آن برخوردار میشود.

✅و اینجاست که عقلانیت ویژه شهید مطهری ایشان را وامیدارد که از استعمال عبارت اصالت فایده و جانبداری از این دیدگاه نهراسیده بلکه با صراحت به عنوان مشخصه ای از مشخصات اسلام حقیقی که آن را از دین هایی تحریف شده چون مسیحیت یا اسلام اهل سنت جدا میسازد ، بر اصالت فایده تاکید ورزد

▫️پس میتوان گفت، در اسلام هر گزاره و دستوری ، هر فعل و انفعالی باید فایده ای مشخص داشته باشد و صرف بررسی حسن و قبح ذاتی یا صرف صحت استناد به شارع مطلوبیت یک عمل را تمام نمی کند بلکه هر یک از این امور اگر به درستی فهم شده باشد کاشف از این است که این عمل مفید فایده است.

⬅️ادامه

آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی در بیان استاد شهید مطهری)

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_274 (بخش 1)
#جلسه_352

💠 آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی در بیان استاد شهید مطهری)

❇️ تأملاتی بر بیان استاد شهید مطهری

همانطور که در یادداشت قبل نظر شهید مطهری تقریر شد ایشان در نهایت امر به معروف و نهی از منکر را به نیکوکاری و عمل صالح انجام دادن بر می گردانند، به عبارتی طرح ایشان برای احیای ا.م و ن.م این است که خودمان عمل کنیم، به صورت جمعی هم وارد عمل نیک انجام دادن شویم، این عمل جمعی مان هم با تدابیر عملی و منطقی طوری انجام شود که احتمال تأثیر آن در فضای اجتماعی به حداکثر برسد.
چیزی که ایشان در نهایت از آب در می آورند را می توان تئوری خدمت به جامعه با انجام اعمال نیک دانست و از این راه جامعه را به صلاح کشاند.

1️⃣ تبدیل امر به معروف به تعاون علی البرّ و التقوی!
به نظر باید عناوین دینی هر کدام معنای خودش را حفظ کند، هر چند که قطعاً بده بستان با هم دارند، چیزی که ایشان از آب در می آورند، ذیل قاعده «تعاونوا علی البرّ و التقوی» جا می شود تا ذیل «امر به معروف و نهی از منکر»؛ به نظر می رسد که استاد شهید چیزی که از آب در آوردند مخالف ظهور اولیه واژه «امر» و «نهی» است، یعنی امر و نهی را تأویل به این ببری که با عملت طرف را دعوت کن خلاف ظهور اولیه این الفاظ است، یعنی اینکه من عمل صالح انجام بدهم تا جامعه از من الگو برداری کند را هیچ کسی امر و نهی نمی داند.

2️⃣ تبدیل انکار به قلب به خیرخواهی
همچنین عناوینی مثل خیرخواهی و موعظه نیز عناوین مستقلی هستند و این دو غیر از امر و نهی هستند، یعنی اگر توانایی جلوگیری از منکر به ید و لسان را نداری نهایتاً باید در قلب نسبت به انجام آن منکر منزجر باشی و حتی اگر می توانی این انزجار نسبت به منکر را در رفتار خود نشان بدهی؛ اینکه انکار به قلب بشود حسن نیست و علاقه به سرنوشت مسلمانان تبدیل معنای انکار به قلب است به خیرخواهی در قلب! بله کسی که می خواهد نسبت به یک منکری قلباً منجر باشد باید از سر خیرخواهی و حسن نیت و علاقه به سرنوشت مسلمانان باشد، ولی این دلیل نمی شود که معنای انکار به قلب این موارد باشد.

3️⃣ تبدیل انکار به لسان به موعظه
در مورد انکار به لسان نیز به نظر می رسد چیزی که ایشان از آب در می آورند موعظه است در حالی که موعظه هم غیر از امر و نهی است، معنای امر و نهی روشن است یعنی واقعاً معلوم است که شما داری از این کار نهی می کنی و به این کار امر می کنی، و حتماً یک نحوه علو و تحکم در آن هست؛ بله موعظه و دعوت به خیر به زبان لین خود عنوان مهمی است و چه بسا در مراحل اولیه قضیه با همین موعظه و دعوت به خیر به زبان لین حل بشود و نیازی به امر و نهی نباشد، و حتی شاید بشود دعوت به خیر و موعظه را مراحل اولیه امر و نهی لسانی دانست، ولی اینکه عده ای به شکل انزجار آمیزی این امر و نهی لسانی را اجرا می کنند دلیلی نمی شود که معنای امر و نهی لسانی به موعظه تبدیل شود.
🔺 واقع این است که بد معنا شدن این دو مرحله (قلب و لسان) ریشه در بد معنا کردن مرحله ید دارد، که در عنوان بعدی بیشتر توضیح داده می شود.
.

آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی در بیان استاد شهید مطهری)

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_274 (بخش 2)
#جلسه_352

💠 آیا امر به معروف و نهی از منکر تئوری خدمت است؟! (تأملی در بیان استاد شهید مطهری)

❇️ تأملاتی بر بیان استاد شهید مطهری

4️⃣ تبدیل انکار به ید به دعوت با عمل خود!
عجیب ترین قسمت ایده استاد شهید معنا کردن مرحله انکار به ید است. ایشان با وجود معنای صریح این جمله و روایات صریحی که پشت این بحث قرار دارند، برداشت عجیبی از انکار به ید می کنند و آن هم اینکه باید خودمان عمل کنیم تا جامعه ببیند و عمل کند!
واقع این است که ظهور انکار به ید و همچنین برداشت های فقهای ما در طول اعصار روشن تر از این است که بخواهد به معنای نیکوکاری و دعوت با عمل خود تأویل برده شود، همین شیخ طوسی که متن ایشان به عنوان شاهد توسط استاد شهید مورد استناد قرار گرفته در همان کتاب نهایه می فرماید:
«و قد يكون الأمر بالمعروف باليد بأن يحمل النّاس على ذلك بالتأديب و الرّدع و قتل النّفوس و ضرب من الجراحات، إلّا أنّ هذا الضّرب لا يجب فعله إلّا بإذن سلطان الوقت المنصوب للرّئاسة.» النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، ص: 300‌
ایشان در اینجا اعمال زور جایی که به جراحات و قتل نفس برسد را به اذن حاکم می داند و البته همینجا تأدیب و ردع را هم نیازمند اذن امام نمی دانند.
بلکه بیشتر ایشان قائل هستند که ابتدا انکار به ید است حتی تا مراحل جرح و قتل اگر اذن حاکم نبود نوبت به مراحل لسان و قلب می رسد:
«و إنكار المنكر يكون بالأنواع الثلاثة التي ذكرناها: فأمّا باليد، فهو أن يؤدّب فاعله بضرب من التأديب: إمّا الجراح أو الألم أو الضّرب، غير أنّ ذلك مشروط بالإذن من جهة السّلطان حسب ما قدّمناه. فمتى فقد الإذن من جهته اقتصر على الإنكار باللّسان و القلب.» [همان]

شیخ مفید در کتاب مقنعه نیز انکار به ید را همینطور معنا می کنند:
«و الإنكار باليد يكون بما دون القتل و الجراح كما يكون بهما و على الإنسان دفع المنكر بذلك في كل حال يغلب في ظنه زوال المنكر به و ليس له القتل و الجراح إلا بإذن سلطان الزمان المنصوب لتدبير الأنام فإن فقد الإذن بذلك لم يكن له من العمل في الإنكار إلا بما يقع بالقلب و اللسان» المقنعة (للشيخ المفيد)؛ ص: 809

علامه حلی در بررسی انکار به ید چنین نقل می کند که سید مرتضی حتی جرح و قتل را نیازمند اذن امام نمی داند، شیخ طوسی هم که در کتاب نهایه نیازمند اذن می داند در کتاب تبیان با نظر سید مرتضی همراه است؛ و اقوی از نظر خودشان را نیز نظر سید مرتضی می دانند.
«لو لم ينزجر و افتقر إلى اليد كالضرب و شبهه جازوا و افتقر إلى الجراح قال السّيد يجوز ذلك بغير إذن الإمام و قال الشيخ ظاهر مذهب شيوخنا الإمامية أن هذا الجنس من الإنكار لا يكون إلا للأئمة أو لمن يأذن له الإمام قال و كان المرتضى يخالف في ذلك و يقول يجوز فعل‌ ذلك بغير إذنه و أفتى به الشيخ في التبيان و هو الأقوى عندي» تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط – القديمة)، ج‌1، ص: 158‌

همانطور که می بینیم فارغ از این اختلافی که در اذن امام هست، اصل اینکه معنای انکار به ید تأدیب و ردع و ضرب و جرح و قتل است قطعی گرفته شده است و حالا دارند در مورد نیازمندی آن به اذن حاکم آن هم در مواردی که به حرج و قتل کشیده می شود بحث می کنند نه حتی در تأدیب و ردعی که به جرح و قتل کشیده نمی شود.

البته اینکه عمل مخصوصاً عمل کسانی که داعی به یک چیزی هستند، و بالاخص در حالتی که حاکمیتی وجود دارد عمل حاکمان بسیار مؤثر است؛ اما اینکه امر به معروف و نهی از منکر را اینطور معنا کنیم، تقلیل این معنا است.

☑️ واقع این است که این بیانات شهید مطهری در بازه سال های 1339 تا 1341 ارائه شده است و فضای بدون حاکمیت بسیار بر ذهن ایشان تأثیر گذار بوده است، همچنین از نقل خاطراتی که می کنند امر به معروف هایی که برخی روحانیون در آن زمان و شاید در زمان ها اواخر قاجار انجام می دادند و خاطراتش برای ایشان نقل شده و چند مورد را هم ایشان نقل می کنند بسیار در ذهنیت منفی ایشان نسبت به برخورد با اعمال زور اثر منفی گذاشته است.
توضیح بیشتر در مورد تحلیل کامل ا.م و ن.م و به خصوص معنای مرحله انکار به ید را در یادداشت دیگری تقدیم خواهم کرد.

رسالت اندیشه کلامی در مواجهه با تبلیغ د دوران طلبگی از منظر اندیشه امام

بسم الله الرحمن الرحیم
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#مجتبی_امیری
#يادداشت_12
#جلسه_352
#میدان
#

✅رسالت اندیشه کلامی در مواجهه با تبلیغ د دوران طلبگی از منظر اندیشه امام

🌿در اندیشه امام خمینی ، تبلیغ یک مفهوم درجه دوم نیست. به عبارتی می توان گفت هدف علم آموزی ، تبلیغ است و علمی که به کار تبلیغ نیاید اصالت ندارد زیرا ایشان روند هدایت انسان ها را در تبلیغ حقیقت می بیند.

“همان طور که تحصیل یک تکلیفى است، تبلیغ بالاتر است از او، تحصیل مقدمه تبلیغ است، مقدمه انذار مردم است”

” تحصیل وسیله است از براى تربیت. آیه نَفْرْ مى‏‌فرماید که: «چرا نمى‌‏روید تحصیل کنید تا برگردید مردم را انذار کنید» تحصیل براى این است که مردم انذار بشوند، به مردم مسائل گفته بشود.”

مسأله تبلیغات یکى از مسائل بسیار مهمى است که شاید در رأس بیشتر از امور واقع بشود.

🌿در سیره امام(ره)نقل موثق داریم که ایشان طلاب را در همان دوران طلبگی تشویق به تبلیغ میکنند و تاکید میکنند که طلاب میبایستی پایان هفته ها را برنامه ریزی کنند و به صورت منظم و متناوب به اطراف و اکناف بروند و نسبت به تبلیغ دین انجام وظیفه کنند

⬅️یکی از مسائل کلیدی در تحقق ماموریت حلقه میتواند توجه جدی به این مسئله باشد به گونه ای که دال مرکزی را به خود اختصاص دهد و سایر پیشنهادها حول این مقوله ساماندهی و عملیاتی شود برای مثل نهضت مصاحبه میتواند یک نمونه تبلیغ اسلام از منظر اندیشمندان حوزوی باشد که به صورت صوتی، تصویری یا مکتوب به این مسئله میپردازد

تقریر جلسه۱۴۰۰۰۹۰۲(اصالت فايده)

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_352
#تقریر
#اصالت_فایده

🔰تقریر جلسه3۵۲-۱۴۰۰۰۹۰۲

🔺گزاره ۱۰- اصالة فایده
10. اصالت فايده: از نظر اسلام در هر كار، اعمّ از فردى و اجتماعى، بايد در درجه اوّل فايده و نتيجه مفيد آن، در نظر گرفته شود. هر كارى كه مفيد فايده‏اى‏ نباشد، از نظر اسلام «لغو» تلقّى مى‏شود و ممنوع‏ وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ‏ .

این بحث از یکی از آیات قرآن استفاده شده است.

فایده یا هوده و غایت به یک معنا است و به این ترتیب اصالت فایده یعنی اصالت هدف داری.

اصالت هدف داری از منظر هستی شناسی و توصیفی بررسی کردیم و گفتیم که معتقدیم همه چیز هویت غایی دارد و هدف در تعریف اشیاء دخالت دارد. زمانی که درک ما از هدف و سود و اثر رشد می کند، تفسیر ما از اشیاء تغییر می کند. ابتدائا ذهن توان این را ندارد اما وقتی به یک فلسفله ی نیرومند تکیه می کند، توان این را پیدا می کند که هدف داری را در ذات اشیاء ببیند.

هدف داری در عالم تشریع به معنای این است که باید هدف دار بود و کار بیهوده انجام نداد.

🔺اصالت فایده در سه سطح
➖اصالت فایده در سطح خُرد یعنی مثلا شما از این فعل خود چه مقصودی دارید؟
➖اصالت فایده در سطح کلان یعنی از این طرح چه مقصودی دارید؟ یک طرح ممکن است کاملا گرته برداری شده باشد و هدفی را دنبال نکند! این خیلی مهم است، بعضی از طرح ها را که می خوانید احساس می کنید که یک روح متشتت و واگرا این طرح را نوشته است.
➖اصالت فایده در سطح خیلی کلان یعنی لزوم آرمان.
می گوید شما زندگی بیهوده ای دارید! یعنی آرمان ندارید.
آرمان یک مؤسسه؛ یک گروه؛ یک ملت؛ یک حرکت اجتماعی…

فایده گرایی در تعلیم
باید هم فایده گرایی معرفتی را آموزش داد و هم معارفی که ارائه می دهند فایده گرا باشد.
اینجا احتیاج به اندیشه و ادبیات داریم تا بدانیم به سؤال از فایده باید چقدر میدان بدهیم.
فایده گرایی در تربیت
برخی از مجموعه ها اینطور است که اگر به فایده فکر بکنید، دچار بحران می شوید!
اصالت فایده در تعلیم و تربیت حوزوی

شهید مطهری می فرمایند امر به معروف و نهی از منکر جزء واجباتی است که در موردش باید پرسیده شود که چه سودی دارد. یعنی باید سودش را اثبات کنید تا امر یا نهی کنید.

احتمال اثر اگر شرط وجوب باشد، آنجایی که احتمال تأثیر نمی دهید، وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر ندارید.
احتمال اثر اگر شرط واجب باشد، امر به معروف و نهی از منکر گردن شما را گرفته است و شما باید به دنبال مقدماتی بگردید که تأثیر بگذارید.

حضرت امام ره، یک تاریخ شرط وجوب را عوض کرد و تبدیل به شرط واجب کرد!

شهید مطهری می فرمایند که احتمال تأثیر در مقام شناسایی به راحتی قابل تشخیص نیست.
شهید مطهری امر به معروف و نهی از منکر را تبدیل به تئوری خدمت کرده اند و می فرمایند این انتظاری در روایات از امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده است، باید با موضوع آن متناسب باشد و با شش گام به تبیین امر به معروف و نهی از منکر مطلوب می پردازند و بعد می فرمایند جاهایی هست که شما نباید سؤال از قاعده اصالت فایده بکنید، مانند عبادات.
.

اصالت فايده

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_57
#جلسه_352
#تقریر
#اصالت_فایده
🔰اصالت فايده
از محضر بزرگی مطلبی را یادداشت کرده بودم که فرموده بود: “خداوند در تمام اوامر و نواهی خودش به دنبال عزت و قدرت بنده خویش است. به عنوان مثال در روایتی آمده (اگر در مشکل اقتصادی گرفتار آمدی از هم تیپ خود قرض کن) چراکه در این صورت عزتش خدشه دار نمی شود.” بنده خدا با رعایت تقوا ،#عزت و #قدرت خود را بالا می برد و این یعنی هدف دار بودن قوانین اسلام برای بشریت و نشان می دهد هرچیزی که لغو و بی هدف باشد قطعا اسلامی نیست. و می توان اینگونه آیه مبارکه (وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) تفسیر کرد که مومن از غیر دین اعراض می کند و اگر به این اعراض کردن عادت کند تبدیل به “معرضون عن اللغو “می شود یعنی به #اخلاق حسنه ای برای او تبدیل می شود و این یعنی #ایدئولوژی اسلامی قطعا هدف دار است وهدفی جز بالابردن عزت و قدرت مسلمان را ندارد.

لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ‏

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#مجتبی_امیری
#يادداشت_9
#جلسه_352
#اصاله_فایده
#قالب_تقریر🔰

✅لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ‏

🌿هر مکتب‌ اقتصادی‌ مبتنی‌ بر مجموعه‌ای‌ از عقاید درباره‌ فرد و جامعه‌ انسانی‌ است. اینکه‌ انسان‌ چگونه‌ موجودی‌ است؟ هدف‌ از زندگی‌ چیست؟ چه‌ قوانینی‌ بر رفتارهای‌ انسانی‌ حاکم‌ است؟ میان‌ منافع‌ فرد و اجتماع‌ چه‌ نسبتی‌ است؟ از اساسی‌ترین‌ سؤ‌ال‌هایی‌ هستند که‌ تبیین‌ آنها چارچوب‌ اصلی‌ یک‌ مکتب‌ اقتصادی‌ را تشکیل‌ می‌دهند

🌿اقتصاد به‌ عنوان‌ علمی‌ که‌ بدنبال‌ یافتن‌ روش‌های‌ مناسب‌ برای‌ تخصیص‌ منابع‌ و امکانات‌ موجود به‌ اهداف‌ و نیازهای‌ انسان‌ است‌ با مسائل‌ زندگی‌ انسان‌ به‌ عنوان‌ موجودی‌ هدف‌دار، اجتماعی، دارای‌ انگیزه‌های‌ مختلف‌ مادی‌ و صاحب‌ اراده، انتخاب‌گر مواجه‌ است، میتوان گفت یک‌ علم‌ اخلاقی‌ است، کسانیکه‌ صادقانه‌ و با بینش‌ صحیح‌ با واقعیات‌ ذاتی‌ انسان‌ و زندگی‌ اجتماعی‌ او برخورد نموده‌اند این مفهوم را درک میکنند

🌿اصالت خیر در مبادلات از منظر ائدیولوژی اسلام ناشی از همین نگاه به بشر متصل به وحی میباشد به گونه ای که برای انسان هم بعد جسمانی و هم بعد روحانی قائل است و لازمه رشد حقیقی در این مسیر این است که در عرصه اقتصادی به سمت اصالت خیر حرکت کنیم و از اکل مال بالباطل که نتیجه اش هدر رفت سرمایه و منابع مالی در دنیا و عقوبت در آخرت میشود فاصله بگیریم.

@mojtaba_amiri

رهیافتی به مقوله ای به نام کلام فتوت

بسم الله الرحمن الرحیم

رهیافتی به مقوله ای به نام کلام فتوت

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_70
#جلسه_351

امروز جناب استاد مبتنی بر یک نگاه مشرفانه بر گذشته، حال و آینده ی مسیرِ جمع انتقاداتی از سر دلسوزی و مصلحانه ( یعنی برای حرکت رو به جلو ) بیان فرمودند.

این اقدام از قبیل همان مثال مدیریت راهبردی ای است که در جلسه مطرح کردند. مثال هواداری حرکت یک چرخ

اقدامی بسیار قابل فهم که وقوعش نشان از یک « رویت » می دهد. رویت یک آسیب که حرکت را دچار چالش کرده است، ولو چالشی نه چندان خانمانسوز یا فوری، هرچند بسیار مهم و زیر ساختی.
چالشی که یکی از آبشخور های اصلی آن در بیان ایشان « تلقی غلط از الگوی حل مساله » قلمداد شد. و تلقی غلطی که خروجی اش « سهل» انگاری در « ایجادِ » « مسیر » است.

و همین « سهل » انگاری باعث کندی شده است. باعث عازم نبودن، پای درت رکاب نداشتن، حاضر به یراق نبودن، دست تا کتف در گل فرو نکردن، کند و منگ با وقایع و ضرورت ها برخورد کردن… که به تعبیر استاد « اگر به او بگویی گلدان را جابجا کن نمیکند، بگویی گربه را چخ کن آن را نگاه میکند. »، اگر خطری متوجهش باشد میتواند بیاید و از رویش رد شود و او چندان تکانی نخورد.

باعث درک نکردن اهمیت زمان، و میزان فوت سرمایه ای که این فوت فرصت پدید می آورد.

روالی که به تعبیر استاد اگر ادامه یابد « واقعا معلوم نیست نهایتا چیزی از آب در بیاید ».

این نصح استاد نگارنده را بر آن داشت که مساله ای قدیمی و مهم را، بار دیگر و به بهانه ای شبیه بهانه های قبلی باز تقریر کنم.

مساله ای برآمده از فکر، مطالعه، تجربه و – به تعبیر رفقای حکمت پژوه – شهود مشکل در صحنه.

که البته این بار برایش عنوانی جدید پیدا کرده ام مٌلهَم از عبارات رایج همین جمع.

وقتی یک جمع فلسفه ای برای بودن دارد، برای استقامت در مسیر ( به معنای “حفظ” حرکت در مسیر ) به هر میزان که غنای فلسفه اش فزونی گیرد حاجتش به چند چیز شدت بیشتری می یابد. از آن جمله است : حاجت به حضور شخصی «آگاه بر غنای فلسفه ی بودن جمع» و «آگاه بر فلسفه ی چگونگی مسیر» و «مشرف بر مسیر» که البته همین حاجت و همین ضرورت رفته رفته و در اثر گسترده تر شدن مختصات حرکت لاجرم از حد یک شخص فراتر خواهد رفت و دامنه ی ضرورتش مشرفان بیشتری را طلب میکند. مجموعه ای که نهاد راهبری جمع را تشکیل خواهند داد و شبکه ی راهبری خواهند بود. و آن هم نه به تقریری که در آن تَرَؤُّس خوابیده باشد بلکه با هویتی که در آن مسئولیت پذیری و بار بر دوش کشی بیشتری نهادینه است. و اگر این کمّیّت تامین نشود بزودی زود آثار مخرب این خلا خودش را نشان خواهد داد.

مغز برای اینکه بتواند تا سر انگشتان پا را در ید کنترل عقلی واحد و تصمیمی واحد و هدایتگری واحد داشته باشد به « نخاع » احتیاج دارد. و اگر نخاع از بین برود یا آسیب ببیند یا کم کاری داشته باشد کم کم خروج اعضای بدن از مسیر مورد اراده ی مغز خود نمایی خواهد کرد.

البته این بیان از ضرورت هرچند هنوز قابل تشریح است اما حداقلی ترین بیان برای این ضرورت است. چرا که این بیان بیانی مبتنی بر ضرورت اجرایی و راهبردی است، حال آنکه نقطه ی غاییِ ولو غیر راهبردی ما این است که همه ی اعضا خودشان مغز باشند. انتهی

این مساله ضرورت پدیده ای را یادآور میشود که نگارنده میپسندد مستلهما از عرف جمع آن را « کلام فتوت » بنامد. با همان تقاریر ظریفی که در تعریف کلام انقلابی از کلام بیان میشود. چنین به نظر میرسد که باید به اندیشه ی فتوتیون، به حمل شایع از اندیشه، در قبال مسیر جمع رسیدگی کرد. باید این مساله از مقدورات موجود در صحنه باشد که نو به نو ارزشها، ضرورت ها و بایسته ها، پیش فرض ها و باورداشتها، متناسب با نیاز جمع و با زبان قابل فهم برای جمع باز تقریر و تبیین شوند.

ما احتیاج به « متکلم » خودمان داریم. البته متکلمینی داریم، منتها با چوب کثرت مسائل و شدت حاجت به انسان های باورمند و عازم در هر کدام، عملا در این صحنه تبدیل شده اند به فرماندهان میمنه و میسره ی سپاه و دست به شمشیرند. و بیشتر مالک اند تا عمار. و این واقعه آن رسیدگی را از “مقدور جمع بودن” خارج ساخته است.

نگارنده همچنان و همچون چند مرتبه ی گذشته بر این باور است که راهبرد حل معضل نیروی انسانی ما، همین نکته است.

پایان بیان ضرورت

اصل #انتفاء ضرر و نقش آن در تضمین بقاء اسلام در نگاه شهید مطهری

#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_110
#جلسه_351
#نوع_یادداشت: فیش برداری

💠اصل #انتفاء_ضرر و نقش آن در تضمین بقاء اسلام در نگاه شهید مطهری

▫️شهید مطهری در کتاب “#نظام_حقوق_زن_در_اسلام” دلیل عمده کسانی که در مقوله حقوق خانوادگی حکم به پیروی از سیستم های غربی میکنند را تغییر وضع زمان و مقتضیات قرن بیستم معرفی میکنند و از این رو مدعی میشوند که ما تا نتوانیم نظر خود را درباره نسبت اسلام و #مقتضیات_زمان روشن بکنیم ، نمیتوانیم این بحث را به سرانجام برسانیم.

▫️ذیل این باب، سرفصلی را میگشایند با عنوان #راز_و_رمز_تحرک_و _انعطاف-در_قوانین_اسلامی تا نشان بدهند که این دین با پیشرفت های زمان و توسعه فرهنگ و تغییرات حاصله از آن هماهنگ است و تعبیرشان چنین است ” آن پیچ و لولائی که در ساختمان این دین بکار رفته و به آن خاصیت تحرک بخشیده که بدون آنکه‌ نیازی به کنار گذاشتن یکی از دستورها باشد میتواند با اوضاع متغییر ناشی‌ از توسعه علم و فرهنگ هماهنگی کند و هیچگونه تصادمی میان آنها رخ ندهد ، چیست ؟
{ کتاب نظام حقوق زن در اسلام ص 126}

▫️و در ادامه این رمز و راز را در چند محور به تصویر میکشند :
1- توجه به روح و معنا و بی تفاوتی نسبت به شکل
2- قانون ثابت برای احتیاج ثابت و قانون متغیر برای احتیاج متغیر
3- مساله اهم و مهم
4- قوانینی که حق وتو دارند
5-اختیارات حاکم
6-اصل اجتهاد

▫️در هر یک از این 6 محور بیانات ویژه ای دارند که با مثالهای فراوان تصویر روشنی میدهد از امکان اسلام در خاتمیت و حیات ابدی و جهانی بودن به واسطه انطباق با شرایط گوناگون فرهنگی و تمدنی بشر در عین حفظ اصالت
اما آنچه که به بحث ما مربوط است در موضع منفی بودن ضرر ، بیان ایشان در محور 4 است که ذیل اشاره به قوانینی با حق وتو به مساله قاعده لا ضرر و منتفی بودن ضرر در اسلام میپردازند:
یکی دیگر از جهاتی که به این دین خاصیت تحرک و انطباق بخشیده و آنرا زنده و جاوید نگه میدارد اینست که یک سلسله قواعد و قوانین در خود این دین وضع شده که کار آنها کنترل و تعدیل قوانین دیگر است . فقها این‌ قواعد را قواعد ” حاکمه ” مینامند . مانند قاعده ” لا حرج ” و قاعده‌ ” لا ضرر ” که بر سراسر فقه حکومت می‌کنند کار این سلسله قواعد ، کنترل‌ و تعدیل قوانین دیگر است . در حقیقت اسلام برای این قاعده‌ها نسبت به‌ سایر قوانین و مقررات حق ” وتو ” قائل شده است .
{کتاب نظام حقوق زن در اسلام – ص 136}

✅و اینگونه غنایی ویژه به بحث انتفاء ضرر بخشیده ، آن را یکی از تضمین های الهی برای دوام و بقاء اسلام بر میشمارد.

قاعده‌ی لاضرر، قاعده‌ی حکومتی است

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_135
#جلسه_351

⭕️قاعده‌ی لاضرر، قاعده‌ی حکومتی است

بیان شهید بزرگوار در مشخصه نهم از مشخصات اسلام از منظر ایدئولوژي، به گونه‌ای است که بیشتر قاعده‌ی لاضرر را به صورت حکومتی تقریر کرده است؛ اینکه در احکام حکومتی، هرچند جنبه‌ی مصالح و ضرر‌های مردم دیده شده است ولی علاوه بر آن دوباره هم از فیلتر قاعده‌ی لاضرر باید گذر کند. شاهد آن هم همین ادبیات «حق وِتُو در قانون‌های ضرری» می‌باشد.
و البته جریانی که معمولا به آن برای این قاعده استناد می‌شود هم به نظر می‌رسد که در مقام حکم حکومتی است؛ جریان درختی که باعث ناراحتی صاحب خانه شده بود.

محدوده اجرا قاعده لاضرر / قاعده لاضرر، حکمی انشایی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#لاضرر
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_130
#جلسه_351

 

🔰محدوده اجرا قاعده لاضرر / قاعده لاضرر، حکمی انشایی🔰

برای احکام در فقه، مراتبی را در نظر گرفته اند. مرحله مصلحت و مفسده، مرحله جعل و انشا، مرحله فعلیت و ابلاغ و مرحله امتثال و اجرا.
مرحوم امام با کمک از بحث خطابات قانونیه تفاوت احکام انشایی و احکام فعلی را در جعل شرایط امتثال می داند.
ایشان می گویند که احکام انشایی به صورت کلی و خطاب قانونی جعل می شوند. و بعد شارع با درنظر گرفتن شرایط امتثال ، آن ها را قید می زند و تبدیل به احکام فعلی می کند. ایشان می گویند که احکام انشایی نیز مانند احکام فعلی به دست ما رسیده است.
بدین بیان، احکام انشایی، حاکم بر احکام فعلی می شوند. و شارع با در نظر گرفتن شرایط امتثال، احکام انشایی را قید میزند و تبدیل به احکام فعلی می کند.
قاعده لاضرر نیز از همین دست قواعد و احکام می باشد. فلذا نقش حاکمیت بر احکام فعلی را دارد. فلذا حدود و ثغور این قاعده بردست شارع می باشد. یعنی شارع با درنظر گرفتن شرایط امتثال، این قاعده را برای موارد خاص، تبدیل به احکام فعلی می کند.
نکته: اجازه استفاده از این قاعده در دست حاکم شرع می باشد مگر در مواردی که خود حاکم شرع اجازه آن را به مکلف داده باشد.
نکته: حضرت امام، ولی فقیه را نیز در ذیل شارع می داند فلذا در ادبیات فقهی ایشان ولی فقیه می تواند با درنظر گرفتن شرایط امتثال، احکام انشایی مانند لاضرر را تبدیل به احکام فعلی کند.

احکام ضرری اسلام !

#یادداشت
#یادداشت_91
#مشخصات_اسلام
#جلسه_351
#سعید_خورشیدی
#لا_ضرر
#احکام_ضرری_اسلام

احکام ضرری اسلام !
یکی از شبهات سنتی که به محض طرح قاعده لا ضرر ، ممکن است طرح شود این است که چطور احکامی از اسلام، مانند جهاد، که به وضوح ضرر را توصیه میکنند) با چنین قاعده ای سازگاری دارند ؟ یا مثلا چرا قاعده لا ضرر، حکم وجوب اجرای حد را ملغی نمیکند ؟

درباره آن دسته از احکام اسلامی که ضرری به نظر میرسند : مانند حدود و دیات و جهاد و حج و … دو تئوری ارائه شده است :

1- قاعده ضرر حق وتو دارد ، اما یکسری قاعده ها ( با نص خاص ) هم حق وتوی قاعده ضرر را دارند.
این نظریه مستلزم تخصیص اکثر است. احکامی که موجب ضرر جسمی میشوند کم نیستند !

2- آن احکام تخصصا از ذیل قاعده ضرر خارج اند. زیرا کل فحوای آن احکام از ابتدای جعل ضرری بوده. اما قاعده ضرر در مواردی جاری میشود که حکم اصلی ضرری نیست اما حسب مورد خارجی و در مقام امتثال مستلزم ضرر شده است.

به عبارت دیگر، قاعده لا ضرر در عالم امتثال حاکم است. در عالم جعل ( که مصلحت های فرامادی لحاظ میشوند ) حاکم نیست.