آیا «رهبر فکری» نباید ایده‌ی اصلاحی داشته باشد؟

در تقسیم و تنویع کنشگران عرصه‌ی گفتمان‌سازی، دومین کنش‌گر، «رهبر فکری» بود؛ در اینجا آنچه مطرح شده بود، ضرورت داشتن ایده اصلاحی توسط اندیشمند، برای کنش‌گری در این عرصه؛ به عبارت دیگر آن اندیشمندی، رهبری فکری خوانده شده بود که دارای ایده‌ی اصلاحی باشد؛

در این مقام شاید بتوان گفت این سخت‌گیری لازم نیست و داشتن ایده‌ی اصلاحی، سقف آن باشد؛

برای پاسخ و روشن شدن امر، شاید به توان این راه را پی‌گرفت که اگر این کنش‌گر، حذف شود چه مشکلی پیش می‌آید؛ به عبارت دیگر اگر در عرصه‌ی گفتمان‌سازی، اندیشمندی که ایده‌ی اصلاحی ندارد، بخواهد کنش کند، آیا چرخه‌ی گفتمان‌سازی معیوب یا ناکارآمد می‌شود؟ یا کارایی کم‌تری دارد؟

شاید این از جنبه‌ی کمال‌گرایی ما باشد که گمان می‌کنیم اندیشمند، حتما باید ایده‌ی اصلاحی داشته باشد، تا چرخه‌ی گفتمان‌سازی اجرا شود؛ ولی شاید بتوان گفت که می‌‌توان در اندیشه‌های یک اندیشمند بدون ایده اصلاحی را نیز در این چرخه جای داد و آسیب جدی به چرخه‌ی گفتمان‌سازی وارد نشود؛ اما اینجا دو مسئله دیگر هم، هست؛

اولا اینکه در صورت نداشتن ایده‌ی اصلاحی توسط اندیشمند، آیا رهبر فرهنگی با همگام می‌شود و یا اینکه رهبر فرهنگی از خود اید‌ه‌ی اصلاحی می‌آورد و یا اینکه باید بیاورد و آیا اساسا ممکن است بدون ایده‌ی اصلاحی رهبر فرهنگی کنشگری کند؟

دوما اینکه رهبر فکری، اگر ایده‌ی اصلاحی نداشته باشد، می‌تواند رهبران علمی را به عرصه گفتمان‌سازی خود و پشتیبانی از اندیشه خود بکشاند؟

کنشگران عرصه گفتمان سازی

#آزمونک 5
#کنشگران_عرصه_گفتمان_سازی
#حسین_علیمردانی

در جزوه ی «زندگی مطلوب طلبه» آرایش مناسب نیروها اینطور بود:

جایگاه درست اجتماعی نقش رهبری دینی اجتماع (آرایش مناسب نیرو‌ها)

بحث چهارم درباره جایگاه درست اجتماعی نقش رهبری دینی اجتماع یا آرایش مناسب نیروهاست.

مقدمات بحث

مقدمه نخست

در بحث مقوله رهبری، یکی از بحث ها آرایش مناسب نیروهاست. تیپ تخصصی را تعریف کردیم و گفتیم در این زمینه مشکل داریم؛ درواقع، مسئله مهم این است که نیروهای ما آرایش مناسبی ندارند. این یک ایده است که اگر پذیرفته بشود، باید روی معماری اش کار کرد. کار کردن روی آرایش مناسب نیروها، وظیفه ای رهبرانه است.

مقدمه دوم

ما می خواهیم نیروهای خودمان را در سه محیط آرایش بدهیم: محیط عمومی جامعه، محیط دانشگاهی و محیط حوزه علمیه رسمی.

مقدمه سوم

هدف اصلی از این آرایش نیروها، شکل گیری جریان اجتماعی توفنده و بالنده ای است که مطيع و تحت نظارت رهبری باشد. این جریان باید به گونه ای معماری بشود که تحت فرمان رهبری باشد، وگرنه از سلامت کافی برخوردار نخواهد بود.

لایه‌های نیروی انسانی

سه سطح بن: رهبری، مراجع علمی و معنوی، شبكه نخبگانی با رویکرد عملیاتی

شبكه نخبگانی، نمایندگان هوشمندی، راه یابی و زمان شناسی حوزه هستند؛ هم اکنون در این زمینه افرادی هستند، ولی باید آرایش عملياتي ناظر به جریان بگیرند. این جریان مقدار چشمگیری از معضلات، مسئولیت ها و مسئله های نهضت را بررسی می کند و می کوشد تا آنها را برآورده کند؛ در تلاش است که چیست مسئله ها را بفهمد؟ مراجع علمی و معنوی به اندازه نخبگان به مسئله ها نزدیک نیستند؛ ولی یکی از لایه های ضروری حرکت هستند و حضوررشان تعریف کار را تغییر می دهد. کارهایی که مراجع علمی و معنوی می توانند بادعاکردن، رهنمود دادن، تأمین اندیشه پشتیبان و اینگونه مسائل، نخبگان را یاری کنند. آنان باطن نیرومند حوزه هستند و حرکت نباید منفصل از ایشان شکل بگیرد. رهبري نهضت که حکیم و فقيه جامعه ساز است؛ درواقع، شبیه ترین افراد به او، فضلای حوزوی هستند که حالت رهبری گرفته اند و آنها هم حکيمان فقيه جامعه ساز بودند.

دوسطح تنه: فضلای حوزه(رهبران فرهنگی)، طلبه های متخصص(مدیران فرهنگی)

دو سطحی که موتور محرک هستند عبارت است از: فضای حوزوی که رهبران فرهنگی یا حکیمان فقيه جامعه ساز هستند و باید چنین نقشی را بر عهده بگیرند. فضای حوزه، متن اصلی حرکت هستند و طلبه های متخصص که از سوی فضلای حوزوی پدید می آیند، متن فرعی اند. ایشان کسانی هستند که در محیطهای دانشگاهی حضور دارند و مدیرانی اند که فرهنگ میفهمند، گرایش های فرهنگی و تحلیل فرهنگی دارند؛ بلکه توان مهندسی و معماری فرهنگی دارند.

سه سطح شاخ و برگ: گروه طرح های اقدام(مدیران میانی)، نیروهای ویژه(تکنیسین ها) و عموم مؤمنان

گروه طرح های اقدام (مدیران میانی)

باید افرادی را از متن دانشگاه و حوزه و جامعه سازماندهی کنیم که امتداد عملیاتی حرکت محسوب می شوند. بخشی از این افراد، گروه های طرح های اقدام هستند. برای نمونه اگر قصد تحول در آموزش وپرورش را داریم، باید افرادی را برای آن فضا تربیت کنیم.

نیروهای ویژه (تکنیسین ها)

پس از سازمان دهی گروه طرح های اقدام، نوبت به نیروهای ویژه می رسد تا نیازهای فنی را برطرف کنند.

عموم مؤمنان

عموم مؤمنان سربازان اسلام هستند. اگر به این مرحله برسیم، بسیار باشکوه است و باید برنامه ریزی به گونه ای باشد که متن جامعه به حرکت بیفتد و در زندگی اش وارد شود.

پیش از انقلاب و پس از آن، نمونه های بسیار خوبی از حرکتها و خیزش های مردمی داشته ایم که حقیقت انقلاب را حامل و حافظ بوده اند، یعنی اگر انقلاب طراوت و حقیقت دارد، به دلیل وجود این افراد است. البته که انقلاب با کارگزارانی که هرلحظه به غرب و شرق مایل می شوند پیش نمی رود.

اگر چهار سطح این حرکت تأمین بشود، یعنی چهار سطح رهبری نهضت، مراجع علمی و معنوی، شبکه نخبگانی و فضلای حوزوی و سطح دانشگاهی نزدیک به فضای حوزوی با ایشان همراه شود، نهادی به نام «نهاد رهبری فرهنگی» پدید می آید. اگر این نهاد پدید بیاید، وضعیت تغییر کرده و همه افراد از سخنان هوشمندانه و شورآفرینی رهبری حمایت خواهند کرد.


در چرخه ی پیشرفت و ایده ی فرهنگی مادر هم این مراحل پیش بینی شده بود:


در حلقه ی اندیشه ی کلامی دوازده در گاه اثر گذاری پیش بینی شده بود:

جوانب فعالیت حلقه اندیشه کلامی:

  1. دوره آموزش مجازی: متمرکز > حلقه های استانی > مدرسه سایبری امام خمینی ره
  2. یادداشت روزانه: تمرینی > تأثیرات اولیه > تأثیرات حرفه ای
  3. یادداشت ماهانه: یادداشت > مقاله ی علمی ترویجی > مقاله ی علمی پژوهشی
  4. نشست: نشست حوزوی > نشست نخبگانی > کرسی های آزاداندیشی
  5. ویژه نامه: تمرینی، کل حلقه > مأموریتی > پرونده ویژه
  6. بانک مطلب: تمرینی > حرفه ای، فتوتی > حرفه ای، فراملی
  7. اعتکاف معرفتی: یک کتاب کلیدی > یک اندیشمند > یک جریان فکری
  8. فرزانه یاری: ارتباط سودمند > درگیری سودمند > رهبری فرهنگی
  9. سیر مطالعاتی: تک خوانی > انبوه خواهی > ب
  10. برنامه تلویزیونی
  11. سخنرانی/کارگاه
  12. نهضت مصاحبه

گستره مخاطبین درگاه های تأثیرگذاری هم به شکل زیر پیش بینی شده بود:

 

 

 

 

 

 

 

 

 


با توجه به موارد بالا کنشگران عرصه ی گفتمان سازی به صورت زیر تعریف می شود:

تقسیم کنشگران در فرآیند گفمان سازی:

1. رهبران علمی

آن دسته از دانشمندان حوزوی که در افق «اندیشه مکتب امام» تولید علم می کنند؛

آن دسته از بزرگان و نخبگان علمی که تولید علم ندارند و یا در افق «اندیشه مکتب امام» تولید علم نمی کنند از این دسته خارج هستند.

2. رهبران فکری

آن دسته از اندیشمندانی که درعین اتصال و تغذیه از تراث و دانش های تولید توسط رهبران علمی، دارای یک «ایده ی اصلاحی اجتماعی» می باشند.

آن دسته از اندیشمندانی که ایده ی اصلاحی ندارند، از این دسته خارج می شوند.

3. رهبران فرهنگی

آن دسته نخبگان فرهنگی که در عین اتصال کامل به اندیشه و ایده ی اصلاحی، در میدان در حال جریان سازی و رهبری عرصه ی فرهنگ نیز می باشند.

نخبگان فرهنگی که توان جریان سازی و سررشته داری جریان های اجتماعی را ندارند، داخل در رهبران فرهنگی نیستند.

4. رهبران تبلیغی

آن دسته از کنشگران عرصه ی فرهنگ که جریان سازی تبلیغی می کنند و خط دهی به مبلغین و هنرمندان می کنند.

5. مبلغین

کلیه مبلغین و هنرمندان که در امتداد این طرح قرار می گیرند و کنشگری می کنند.


به نظر می رسد این دسته بندی ناظر به لایه های دانش صورت گرفته و نهایتا طریقه تولید محتوای گفمانی را تصویر می کند.

آزمونک ۵: طیف کنش‌گران عرصه گفتمان‌سازی

۱. رهبران علمی:

آن دسته از دانشمندان حوزوی که در افق «اندیشه مکتب امام» تولید علم می‌کنند؛ این تولید علم خواه ناخواه منجر به یک جریان علمی می‌شود.

آن دسته از بزرگان و نخبگان علمی که تولید علم ندارند و یا در افق «اندیشه مکتب امام» تولید علم نمی‌کنند، از این دسته خارج هستند.
کمی افزوده: چرا در این بخش از نخبگان علمی استفاده نمی‌شود؟ و به عبارت دیگر چرا نیاز به جریان‌سازی است؟ شاید بتوان افزود که صرف نخبگی علمی ولو در افق مکتب امام، نمی‌تواند به خوبی پیشتیبان گفتمان‌سازی باشد؛ به تعبیری نیاز است یک موج از نخبگان علمی در افق مکتب امام تولید علم کنند تا پشتیبانی علمی خوبی از گفتمان‌سازی صورت گیرد، والّا پشتیبانی مستقیم یک یا دو یا چند نفر کمک‌شایانی به گفتمان‌سازی نمی‌کند. لذا این جریان‌سازی و رهبری علمی دارای اهمیت می‌شود.

۲. رهبران فکری:

آن دسته از اندیشمندانی که در عین اتصال و تغذیه از تراث و دانش‌های تولید توسط رهبران علمی، دارای یک «ایده‌ی اصلاحی اجتماعی» می‌باشند.

آن دسته از اندیشمندانی که ایده‌ی اصلاحی ندارند، از این دسته خارج می‌شوند.

 

۳. رهبران فرهنگی:

آن دسته نخبگان فرهنگی که در عین اتصال کامل به اندیشه و ایده‌ی اصلاحی، در میدان در حال جریان‌سازی و رهبری عرصه‌ی فرهنگ نیز می‌باشند؛

نخبگان فرهنگی که توان جریان‌سازی و سررشته‌داری جریان‌های اجتماعی را ندارند، داخل در رهبران فرهنگی نیستند.

۴. رهبران تبلیغی:

آن دسته از کنشگران عرصه‌ی فرهنگ که جریان‌سازی تبلیغی می‌کنند و خط دهی به مبلغین و هنرمندان می‌کنند.

این طیف از کنش‌گران نباید با مدیران عرصه‌ی تبلیغ چه خرد و چه کلان، اشتباه گرفته شود؛ جریان‌سازی در عرصه‌ی تبلیغ برای تشخیص این طیف ملاک مهمی است؛ شاید بتوان برای تدقیق‌تر کردن گفت، خودآگاه جریان‌سازی می‌کند، نه آن مبلغ موفقی که ناخود‌آگاه به خاطر الگوگیری از کار و محتوای او جریان‌سازی رخ می‌دهد.

۵. مبلغین:

کلیه مبلغین و هنرمندان که در امتداد این طرح قرار می‌گیرند و کنش‌گری می‌کنند.

کنشگران عرصه گفتمان سازی از نظر شما چه طیف هایی هستند؟

بنا شد وقت یادداشت امروز را به آزمونک اختصاص دهیم و به این سوال پاسخ دهیم :
کنشگران عرصه گفتمان سازی از نظر شما چه طیف هایی هستند؟ هر طیف را تعریف کنید.

مسلما همه انسان ها به عنوان واحدهای شکل دهنده جامعه، کنشگران عرصه گفتمانسازی هستند. اگر بنا باشد واقعا گفتمانی در جامعه ساخته شود، از هیچ یک از این واحدها نباید غفلت کرد.

– یک قول این است که بعضی از افراد نقش ویژه تری در گفتمانسازی دارند. همانطور که در عرصه سیاست بین کنش یک فرد عادی و کنش یک چهره سیاسی تفاوت هست، در عرصه گفتمانسازی هم بین کنش یک فرد عادی با یک نخبه فرهنگی تفاوت وجود دارد.
در نتیجه همین قول است که طیف ها از بالا به پایین یا از پایین به بالا چیده میشوند.
نخبگان علمی در رأس هرم مینشنیند. اساتید حوزه و دانشگاه را اینجا جا میدهیم.
در رتبه بعد نخبگان فکری هستند. حلقه های واسط میان علمی ها و عملی ها را اینجا میگذاریم. افرادی که دو بعدی هستند.
بعد از آنها نخبگان فرهنگی و سپس نخبگان تبلیغی قرار میگیرند. سخنرانان مطرح و مداحان معروف را هم اینجا میگذاریم.
لابد در رده اخر هم سفله گان، عوام الناس و رعیت قرار دارند !!! این دسته آخر دیگر نقش خاصی در گفتمانسازی ندارند. عمده نقش برای اساتید حوزه و مداحان و سخنرانان است. اینها بیشتر مخاطب گفتمانسازی هستند. باید بنشینند پای منبر تا برایشان گفتمان بسازیم !

– قول مقابل این است که نه ! رهبر من آن طفل سیزده ساله است !
رهبری گفتمانسازی لااقل در ادبیات شیعی و مردمسالارانه اینگونه نیست !
چه کسی گفته که گفتمان از نخبگان علمی سرچشمه میگیرد ؟
یادم هست زمانی به دنبال منشأ شکل گیری شخصیت شهید مجاهد سید مجتبی نواب صفوی میگشتم.
میخواستم بفهمم ایشان بعنوان یک نخبه عملیاتی، ذیل کدام نخبه فکری و تبعا نخبه علمی تلمذ کرده است که توانسته با کلامش و رفتارش یک طوفان روحی در رهبر امروز انقلاب اسلامی امام سید علی خامنه ای (حفطه الله ) و افراد دیگری مانند یاسر عرفات و نخست وزیر اندونزی و جماع اخوان المسلمین و … ایجاد کند ؟
در عین ناباوری به چیزی جز فضای عمومی مردم ایران نرسیدم !
البته شکی نیست که در شکل گیری این فضای عمومی، یکسری نخبگان علمی و فکری و … دخیل بوده اند. اما خب پدرانی که نان حلال آوردند و ذلت را نخواستند و مادرانی که با عفت شیر دادند هم تاثیرشان کمتر نبوده !

جریان های فتوت در طول تاریخ، دقیقا همین کار گفتمانسازی را از وسط جامعه و در اصناف پیشه وری در بازار و محلات پی میگرفتند. اتفاقا این جریان گفتمانی، در بسیاری از موارد ، گفتمان رقیب را که توسط سخنرانان مشهور و مثلا نخبگان پشتیبانی میشد زمین میزد !

“اگر” بشود کنشگران عرصه گفتمانسازی را طیف بندی کرد ( که البته مشکل است و اصلا انقدر منظم نیست که انقدر ساده طیف بندی شود ) ،
و “اگر” بشود بین این طیف ها یکی را بر دیگری برتری داد و قضاوت کرد که این طیف اثرگذار تر است، ( که این هم سخت است )
آن وقت میشود این طیف ها را مرتب معرفی کرد.

اما پیشنهاد دیگری که میشود مطرح نمود این است که در مسیر گفتمانسازی از سیره رسول خدا (ص) بهره بگیریم و برای فهم اینکه روی کدام اقشار باید کار کرد و از کجا باید شروع کرد، کار استنباطی کنیم.

برای آغاز این ماجرا چند گزاره به ذهنم میرسد :
– در زمان پیامبر داستان سرایان و شاعران بیشترین کنشگری را در گفتمانسازی روی مردم داشتند. اتفاقا کفار هم بعدا از همین ها برای گفتمانسازی علیه اسلام استفاده میکردند. پیامبر (ص) به اینها هیچ اعتنایی نکرد و آنها را مانند بقیه مردم مورد خطاب قرار داد. بلکه دعوتش این بود که از اینها دوری کنید.
– پیامبر دعوت را بجای افراد دارای بیشترین تاثیر از افرادی شروع کرد که یتوقع منهم القبول ! یعنی خویشاوندان که او را میشناختند و احتمال قبولشان بود.
– پیامبر برای گفتمانسازی یک مجموعه کارهای عینی انجام میداد مانند نماز خواندن رو به کعبه
– پیامبر برای گفتمانسازی افرادی را تربیت نموده ( که از اقشار متنوعی بودند ) و به نقاط متعددی فرستادند. این افراد اولین بار توسط پیامبر به مردمان آن منطقه معرفی شدند و از قبل میان انها محبوبیتی نداشتند.

این گزاره ها قابلیت این را دارد که صدها برابر بیشتر بشود و دلالت های بیشتری از سیره اهل بیت (ع) و سیره امام خمینی (ره) ردیف شده و از آنها استفاده شود.

نکته :
ممکن است نتیجه این پویش همان باشد که نخبگان علمی را در صدر و مردمان عادی را در ذیل بگذاریم. اما انگاه این چینش یک چینش مستحکم خواهد بود و قدم های عاملان به آن را استوار میسازد.
نکته :
رعایت زمان و مکان ، البته جزء مهم همین فرایند پیشنهادی است.
.

تحلیلی از دو عنصر ضروری گفتمان سازی و کنشگران عرصه گفتمان سازی

«آنگاه که یک مفهوم و معرفت سخن مقبولی به نظر برسد و به باور عمومی تبدیل شود و سرمنشأ شکل‌گیری یک مطالبۀ عمومی بشود گفتمان شکل گرفته است.»

برای گفتمان سازی دو عنصر حیاتی نیاز داریم، یک عنصر محتوایی و یک عنصر عملیاتی؛ عنصر محتوایی توسط نیروهای فکری که به مجموع آیینی که به آن معتقد هستند نگاه می کنند، مهم ترین سخنی که تشخیص می دهند هم به لحاظ جایگاهی در آن آیین و هم به لحاظ نیازمندی ذهن جامعه امروز لازم هست، را در قالب محصولات فکری عرضه می کنند.
این نیروهای فکری نیازی نیست که لزوماً خود دانشمندان ویژه و بنیادین ترین انسان های آن مکتب باشند، بلکه همین که دستشان به محصولات دانشمندان معتقد به آن مکتب می رسد کافی است؛ لذا در فرایند گفتمان سازی لزومی ندارد که عنصری به نام «رهبران علمی» تعریف کنیم و لزوماً این نیروهای علمی، با التفات مشغول تولید مفاد گفتمانی باشند.
همچنین نیازی نیست که آن عناصر فکری که تولید کننده سخن هستند، دارای یک ایده اصلاحی باشند، یعنی نیازی نیست که تولید کننده محتوای گفتمان (مفاد گفتمانی) لزوماً مصلح اجتماعی نیز باشد.
پس برای تأمین بخش اول و عنصر اول کار گفتمانی که محتوا هست، نهایتاً ما به رهبران فکری نیاز داریم، که برای سررشته داری تحولات اجتماعی دست به تولید محتواهایی مطابق مکتبی که به آن تعلق دارند می زنند.
این محتوای فکری هنوز به مرحله ای که بتواند مستقیم مصرف گفتمان سازانه بشود نرسیده، رهبر فکری فقط اندیشه را تولید می کند. این رهبر فرهنگی است که با شناخت و حضوری که در صحنه دارد، دست به تولید مفاد گفتمانی از اندیشه تولیدی توسط رهبری فکری می زند.
رهبر فرهنگی علاوه بر تولید مفاد گفتمانی خود اقدام به گفتمان شدن آن می کند؛ برای این کار از نیروی انسانی متنوع با توانمندی های شدت و ضعفی و ابزارهای مختلف رسانه ای استفاده می کند، همه این ها شدت و ضعف دارند ولی هیچ کدام از این ها را نمی توان متصف به رهبری کرد. لذا عناوینی مثل رهبران تبلیغی برای مبلغین طراز اول عنوان دقیقی نیست.

لذا در یک جمعبندی باید گفت:
عنصر محتوایی گفتمان سازی در تعامل بین رهبر فکری و رهبر فرهنگی تبدیل به مفاد گفتمان شده، و با هدایت رهبر فرهنگی و استفاده از روش های متعدد تبدیل به ذهنیت و باور عمومی می شود.

#یادداشت_371

عقیل رضانسب 14020807

 

تعریف لایه های گفتمان ساز از بالا به پایین یا از پایین به بالا؟

در ارائه ی دوستان از لایه های گفتمان ساز جامعه، در تعیین و تعریف و نقش هر لایه، تاحدودی نگاه از بالا به پایین و بنوعی مرتبتی محور و منطقی عقلی و ذهنی احساس میشود.

اما آنچه ذهن بنده را بخود مشغول می سازد این است که آیا بجز این رویکرد، رویکرد دیگری نمیتوان تصور کرد؟

آیا متصور نیست که فرآیند گفتمان سازی بر اثر حوادث و تکانه های اجتماعی مختلف از لایه های پایین دستی و مردمی و نخبگان مردمی شروع شود و در گامهای بعدی توسط نخبگان فکری و فرهنگی و تبلیغی هم افزایی صورت بگیرد؟

یا حتی نخبگان فکری و فرهنگی و تبلیغی در فهم آنچه که دارد اتفاق می افتد عقب بیفتند و منتهای تلاششان این باشد که درک خود را به آنچه دارد اتفاق می افتد برسانند.

در اینصورت ممکن است نقش و تعریف هر یک از لایه های فکری و فرهنگی عوض شود.

طرح یک سوال: گفتمان سازی آزاداندیشی چگونه میتواند به ترویج حق طلبی کمک کند؟

تابحال بارها مسأله گفتمان سازی آزاداندیشی در جمع مان مطرح شده است.

اما در ذهن بنده همیشه ماهیت این کار نامشخص بوده است.

بهمین دلیل از جمع دوستان سوالی دارم و از پاسخ های رفقا استفاده خواهم برد.

و آن اینکه: اگر درون مایه ی آزاداندیشی حقیقت طلبی ست در اینصورت گفتمان سازی حقیقت طلبی و سر زبانها افتادن مسأله ای که کاملا ماهیت تواضع و انکسار قلبی در برابر حق دارد چقدر در تحقق نتیجه یعنی متواضع شدن قلب ها در برابر حق فایده دارد؟

اسلام ترویج حق طلبی را در جامعه چگونه دنبال میکند؟

و نقش عباداتی مانند نماز و تعبدیات در تحقق چنین هدفی چگونه است؟

چیستی راهبرد محتوایی (تقریر کلام برادر همت و نقد و بررسی آن)

????چیستی راهبرد محتوایی (تقریر کلام برادر همت و نقد و بررسی آن) ????

#سید_ابراهیم_رضوی
#آزاداندیشی
#یادداشت 108

????تقریر کلام برادر همت
اگر به کل مسیر حرکت نگاه کنیم، ما سه راهبرد داریم.
????راهبرد اول، انتخاب ایده اولیه اصلاحی جامعه ایران است. این راهبرد، عبارت است از آزاداندیشی. این انتخاب در بحث مختصات راهبردی آزاداندیشی، مورد بررسی قرار گرفته است.

????بعد از انتخاب آزاداندیشی و پرداخت اندیشه آزاداندیشی و تهیه عصاره آن، این سوال مطرح می شود که ما برای گفتمان سازی، چه چیزی از اندیشه آزاداندیشی را گفتمان کنیم؟ اگر بخواهیم یک گزاره را هدف قرار دهیم، آن جمله چه چیزی است؟
راهبرد محتوایی یعنی همین گزاره مورد هدف از اندیشه آزاداندیشی. برای انتخاب این راهبرد محتوایی، باید به چهار مولفه سوق ملی، اقتضائات جامعه در نسبت با محتوای آزاداندیشی، اقتضائات خود عملیات گفتمان سازی و اقتضائات خود اندیشه توجه کنیم.
مراد از توجه به اقتضائات جامعه، این نیست که به انواع و اصناف و اقشار و سنین مختلف جامعه نگاه می شود بلکه مخاطب، ذهن ایرانی است نه نخبگان یا عموم مردم یا معلمان یا خانواده ها و یا دانش آموزان و غیره. مخاطب وجه مشترک بین همه این انواع و اصناف است.
به عنوان مثال وقتی به آن چهار مولفه نگاه می کنیم، به این نتیجه می رسیم که راهبرد محتوایی عبارت است از ضرورت حق طلبی و حق طلبی در مقام تفکر یعنی آزاداندیشی. حال بعد از انتخاب این راهبرد محتوایی، یک مفاد گفتمانی متناسب با این راهبرد تهیه می شود.

????سپس برای شروع عملیات گفتمان سازی، سوال دیگری مطرح می شود که این مفاد گفتمانی (که از راهبرد محتوایی بدست آمده) را چگونه برای انواع و اقشار و سنین مختلف رقم بزنیم؟ در این مرحله پای راهبرد سوم به میان می آید که به آن راهبرد عملیاتی می گوییم.
در این مرحله، مخاطب، اصناف و اقشار و سنین مختلف جامعه هستند. لذا باید به اقتضائات همه آنها توجه شود و درنتیجه با توجه به تفاوت اقتضائات آنها، راهبردهای مختلفی برای گفتمان سازی بدست می آید.
در این مرحله سناریو های گفتمان سازی ممکن است متفاوت باشد و هم قالب های تبلیغی. مثلا برای قشر نوجوانان از قالب شعر و رمان و فیلم استفاده می شود. برای قشر نخبگان علمی، از قالب مقاله و کرسی های آزاداندیشی بهره گرفته می شود و در قشر جوانان دانشجو، قالب تریبون آزاد و نشست های علمی و گفتگویی مورد استفاده قرار می گیرد.
????به نظر بنده در اینجا باید مفاد گفتمانی دومی نیز اضافه کنیم. همانطور که بعد از راهبرد محتوایی، مفاد گفتمانی ای داریم که برخاسته از راهبرد محتوایی است، در اینجا هم برخاسته از راهبرد عملیاتی، باید مفادهای گفتمانی مختلف برای اقشار مختلف آماده شود.

????نسبت به این تقریر برادر همت، سوالات و اشکالاتی قابل طرح است.
????اشکال اول این است که اگر راهبرد محتوایی، گزاره منتخب از اندیشه آزاداندیشی است، این کلام با نظر برادر کرانی در مورد راهبرد محتوایی قابل جمع نیست. راهبرد محتوایی برادر کرانی عبارت است از: «آزاداندیشی تنها راه فهم حقیقت اسلام و پیام های اساسی آن». این گزاره درحقیقت از مختصات راهبردی آزاداندیشی است. یعنی این گزاره در مرحله راهبرد اول است. به تعبیر دیگر این گزاره، به ظرفیتی در آزاداندیشی اشاره می کند که موجب می شود که ما آزاداندیشی را به عنوان راهبرد اصلاحی جامعه ایران، انتخاب کنیم.
مگر اینکه برادر کرانی بفرمایند که مراد بنده از این گزاره، بیان مختصات راهبردی آزاداندیشی نبوده بلکه این گزاره، دقیقا گزاره منتخب بنده از اندیشه آزاداندیشی می باشد که با توجه به چهار مولفه سوق ملی و اقتضائات جامعه و گفتمان سازی و اندیشه بدست آمده و بر اساس آن مفاد گفتمانی را تولید می کنیم.
در این صورت اشکال روشی به فرمایش برادر همت و کرانی وارد نیست. هرچند که در درست بودن انتخاب این راهبرد به عنوان راهبرد محتوایی، باید تأمل شود.

????اشکال دوم این است که سه مرحله ای کردن راهبرد، لازم نیست. هدف شما از راهبرد دوم یعنی راهبرد محتوایی چیست؟ اگر هدفتان این است که به اقتضائات ذهن مردم ایران و سوق ملی و غیره توجه کنیم که در راهبرد اول در بحث مختصات راهبردی آزاداندیشی، به آنها توجه کرده ایم. و اگر هدفتان این است که به اقتضائات اقشار و سنین مختلف جامعه توجه کنیم و مفاد گفتمانی مختلفی برای آنها آماده کنیم که این کار در راهبرد سوم یعنی راهبرد عملیاتی است.
جواب این اشکال این است که اگرچه در مرحله راهبرد اول، به اقتضائات ذهن مردم ایران توجه کرده بودیم اما آن توجه برای انتخاب اصل راهبرد اصلاحی بود. یعنی با توجه اقتضائات ذهن مردم ایران و دیگر چیزها، به این نتیجه رسیدیم که راه حل اصلاح، تحقق آزاداندیشی در وجود مردم است. اما در راهبرد دوم، به اقتضائات ذهن مردم ایران توجه می کنیم تا این را کشف کنیم که از دل اندیشه آزاداندیشی، چه گزاره ای را گفتمان کنیم؟
بخاطر همین است که ملاک انتخاب این گزاره، صرف اقتضائات ذهن مردم ایرانی نیست بلکه سوق ملی، اقتضائات گفتمان سازی و اقتضائات اندیشه و تفکر هم ملاک هستند. درحالیکه در مرحله انتخاب راهبرد اول، اقتضائات گفتمان سازی و اقتضائات اندیشه و تفکر و شاید سوق ملی، محل توجه نبود. لذا به نظر می رسد می توان این سه راهبرد طولی را تصویر کرد.

????اشکال دیگری که برادر حسن زاده به آن اشاره می کردند این بود که طبق طرح برادر همت، مفاد گفتمانی بدست آمده از راهبرد محتوایی به اقشار و سنین مختلف جامعه توجهی نمی کند درحالکیه واضح است که مفاد گفتمانی مورد نیاز توده مردم با مفاد گفتمانی نخبگان و همچنین با مفاد گفتمانی دانش آموزان متفاوت است.
برای جواب به این اشکال به نظر بنده، همان نکته ای که در پایان تقریر کلام برادر همت اضافه کردم را باید بگوییم. به نظر بنده بعد از راهبرد عملیاتی باید مفاد گفتمانی دومی نیز اضافه کنیم. همانطور که بعد از راهبرد محتوایی، مفاد گفتمانی ای داریم که برخاسته از راهبرد محتوایی است، در اینجا هم برخاسته از راهبرد عملیاتی، باید مفادهای گفتمانی مختلف برای اقشار مختلف آماده شود.
در این صورت به برادر حسن زاده اینگونه جواب می دهیم که آن مفاد گفتمانی ای که به تعدد اقشار و اصناف متعدد است، مفاد گفتمانی دوم است. مفاد گفتمانی اول، محتوایی است که نتیجه نگاه به ذهن مردم ایران و سوق ملی و اقتضائات خود گفتمان سازی و خود اندیشه است.

با آزاداندیشی می توانیم بر مشکلات بشوریم؟

????با آزاداندیشی می توانیم بر مشکلات بشوریم؟????

#سید_ابراهیم_رضوی
#آزاداندیشی
#یادداشت 107

????مقدمه: انسان در طول تاریخ همیشه با مشکلات فردی و اجتماعی مواجه بوده است. این سوال تاریخی همیشه وجود داشته است که راهبرد حل مشکلات انسان مخصوصا در عرصه اجتماعی چیست؟ چگونه جامعه به خوشبختی و سعادت می رسند؟ امروزه پاسخ به این سوال سخت تر از گذشته است؛ چراکه انسان امروزی به مراتب از انسان گذشته پیچیده تر و مشکلاتش نیز پیچیده تر شده است.
انسان امروزی بخاطر هدف قرار دادن توسعه مادی، پیشرفت عقل ابزاری، کثرت اطلاعات، تولید ابزار و تکنیک و غیره، دنیا و زندگی اش را دچار تغییرات اساسی کرده است و این تغییرها، چالش ها و بحران های متفاوتی را برای خودش و جوامع غیرمادی به وجود آورده است. عمق بحران ها در حدی است که انسانیت انسان در خطر افتاده است. شاید بتوان گفت امروز جهان غرب، منحط ترین جامعه انسانی را رقم زده است.

????کشوری مانند ایران بر علیه هرگونه حرکت و نمادهای مادی قیام کرده است و با شعارهای فطری و توحیدی، جنگی تمدنی با آنها را ظاهر کرده است. این جنگ تمدنی در تمام عرصه های اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و غیره است. که مهمترین آن در عرصه فرهنگ و در سبک زندگی و شناخت و باورهای مردم است. غرب، با سیطره و قدرت سیاسی و علمی ای که دارد، ذهن همه مردم جهان را بدست گرفته و با سبک زندگی ای که معرفی کرده، امیال، علایق، باورها و حرکت های مردم را مدیریت می کند.
امروز همه جهان از جمله ایران با مسائل غرب، کمابیش مواجه هستند فلذا مشکلاتی را برای آنها پدید آورده است. هرچه جامعه اسلامی ایران غربی تر شود، هم برای توحیدی بودنش و هم برای مقابله با دشمن تمدنی اش، با مشکلاتی مواجه می شود.

????به نظر می رسد وضعیت دنیا طوری است که هر دو جبهه کفر و حق، روز به روز در حال خالص تر شدن هستند. هم جبهه کفر، صریحتر، شجاع تر و بی مهابا تر از گذشته به جنگ با خدا رفته اند و هم جبهه حق، صریحتر، عمیقتر و قوی تر از گذشته در حال ساخت جامعه اسلامی و مقابله با دشمن هستند.
این امر باعث شده است که در تحلیل وضعیت دین داری در جمهوری اسلامی نسبت به گذشته، هم نمودها و مظاهری از دین داری را می بینیم که اصلا در گذشته نبوده است و هم مظاهری از بی دینی می بینیم که بیشتر شبیه جامعه غیرتوحیدی است. این یعنی هر دو جریان دین داری و سکولاریسم در ایران در حال رشد هستند. یعنی جامعه ایران دچار گسست و دو قطبی شده است و ارزش های مشترک در حال کمتر شدن و زوال است. این واقعیت جهان امروز است.

????حال سوال این است که در این وضع موجود، راهبرد اصلاح جامعه، سعادت، پیشرفت و مقابله با دشمن و نقشه هایش چیست؟
????اگر در این وضع جهان امروز تأمل کنیم، توصیه به آزاداندیشی را درک خواهیم کرد. برای غلبه بر مشکلات، باید عقلانیت افزایش پیدا کند تا حق و حقانیت روشن شود و با تحقق آن، بشر به خواسته های فطری خودش برسد. و عقلانیت، حاصل نمی شود مگر با رواج اندیشه و فکر کردن و رها شدن اندیشه از تعصب و جهل و هوای نفس و تنبلی و غیره.

????روح آزاداندیشی، حق طلبی است. هرچه آزاداندیشی بیشتر رواج پیدا کند، روح حق طلبی که همان توحید است، بیشتر محقق می شود.
به نظر آن چیزی که بیشترین سوخت بار را دارد و بنیادی ترین تغییرها را رقم می زند، آزاداندیشی است. با آزاداندیشی می توان، محکمترن سد در مقابل هجمه های دشمن را ایجاد کرد. مهمترین هجمه دشمن، خراب کردن ذهن و ساخت امیال مادی است و لذا برای خنثی سازی آن، ما نیز با آزاداندیشی باید ذهن مردم را روشن ساخته و پوشالی بودن و سیاهی تفکر و حرکت غرب را نشان دهیم.

????راهبردهایی چون عدالت خواهی، گفتمان سازی ارزش های دینی، جنگ سخت، اجبار و زور و غیره، همگی این مشکل را حل نخواهند کرد.
بسیاری از این راهبردها، روشهایی همانند روش غربی است. ما نباید مانند جبهه باطل که با مخفی کردن حرفهای حقیقی و تسویل و تزیین، ماهیت زشت باطل را زیبا و حق جلوه می دهند، عمل کنیم. آن کسی که باید از صراحت و کشف همه حقایق بترسد، جبهه باطل است نه جبهه حق. حق، اگر حق است، خودش را به خوبی نشان می دهد.

????البته باید توجه داشت که راهبرد آزاداندیشی، زمانی جواب می دهد که به خوبی گفتمان شود و جامعه را درگیر کند. و الا اگر این راهبرد را، ضعیف و شل اجرا کنیم، شاید دشمن این امر توحیدی پر معنا را هم از معنا خالی کند و حتی آن را به نفع خودش مصادره کند. کاری که در این سالهای گذشته به خوبی انجام داده و بسیاری از شعارهای فطری و توحیدی را برای مقاصد خودش به سرقت برده است.

تقسیم مراحل گفتمان سازی به دو لایه اندیشه و عملیات

بسم الله الرحمن الرحیم

  • برای گفتمان سازی فرایندی در نظر گرفته شده است.
  • اندیشه ، عصاره معرفتی ، راهبرد محتوایی ، مفاد گفتمانی ، روایت کلان ، عرصه ها، انواع مخاطب ، قالب ها ، این ها مراحلی هستند که در فرایند گفتمان سازی باید رعایت شود اما می توان این مراحل را به دو لایه کلی اندیشه و عملیات تقسیم کرد.
  • یعنی از مرحله اول که اندیشه هست تا مرحله چهارم که مفاد گفتمانی وجود دارد در لایه اندیشه هستیم و معمولا ملاحظه هایی که در این مراحل اعمال می شود از جنس اندیشه می باشد اما از مرحله پنجم که روایت کلان است تا مرحله هشتم که قالب ها می باشد، در لایه عملیات حضور داریم فلذا جنس ملاحظه ها بیشتر در فضای عملیات و صحنه می باشد.
  • با این توضیح در لایه راهبرد محتوایی ما با توجه به عصاره معرفتی و اندیشه ، نسبت اندیشه مد نظر را در طرح کلان فرهنگی مشخص می کنیم به عبارت دیگر جنس نکاتی که به عنوان راهبرد محتوایی در لایه بیان می شود از جنس اندیشه است برای مثال این که اندیشه آزاداندیشی چه نسبتی با پیشرفت فرهنگی و چرخه پیشرفت فرهنگی مادر و از این دست بحث ها دارد.
  • البته از آن جایی که بحث گفتمان سازی است در این مرحله هم مخاطب به صورت کلی لحاظ می شود یعنی در این حد که مخاطب نهایی گفتمان سازی مردم ایران هستند لذا شرایط و اقتضائات مردم ایران نیز در این فضا حضور پیدا می کند اما آن ها هم از جنس اندیشه می باشد برای مثال این که مردم ایران فکور هستند یا مردم ایران اسلام و تشیع را انتخاب کرده اند.
  • فلذا در این مرحله چون در لایه اندیشه هستیم وارد نکات ریز صحنه و عملیات نمی شویم و این از خاصیت لایه اندیشه است و توجه به آن نکات عملیاتی و صحنه ای در لایه بعدی که عطف توجه به صحنه می باشد مورد بررسی قرار می گیرد.

راهبرد محتوایی2

اصل نیاز به مفاد گفتمانی از این جهت است که بتوانیم ارتباط سهل و مفیدی با مخاطب بگیریم و از دریچه فهم و درک او و متناسب با دغدغه های او اندیشه های مد نظر را به خورد او بدهیم.
اگر مخاطبان مختصات مختلفی دارند، طبیعتا باید مفاد گفتمانی های مختلفی ناظر به مخاطبین مختلف داشته باشیم. یک مفاد گفتمانی عام که مختصات کلی مردم ایران در آن مورد لحاظ قرار گرفته خوب است، لکن این رج اول است و باید به تناسب گروه مخاطبین مفاد گفتمانی بومی سازی شود. مفاد گفتمانی نباید صرفا به صورت کلی و برای عموم مخاطبین تدوین شود بلکه باید متناسب گروه های مختلف هدف و بر اساس دغدغه ها و دارایی ها و موقف کنونی آنها متغیر باشد. این تفاوت ها در مفاد گفتمانی در سطح اندیشه و صورت بندی اندیشه است نه در سطح عملیات و طرح اجرایی.

اگر این را بپذیریم طبیعتا برای تدوین مفاد گفتمانی های متفاوت باید راهبرد های محتوایی متفاوتی داشته باشیم و در تدوین راهبرد محتوایی مخاطب و اقتضائات آن نقش کلیدی دارند.
البته مانعی نیست که یک راهبرد کلان داشته باشیم و متناسب با آن مفاد گفتمانی کلان خود را بر اساس کلان مخاطب خود تولید کنیم. لکن بعد از این مرحله باید متناسب با گروه هدف که در اینجا نخبگان فرهنگی انتخاب شده اند نیز تولید مفاد گفتمانی صورت گیرد.
.

راهبرد محتوایی آزاداندیشی

طبق مباحثی که سابقا در حلقه اندیشه کلامی راجع به سیر تولید مفاد گفتمانی داشتیم و با توجه به جزوه «چیستی مفاد گفتمانی» که خروجی آن جلسات می باشد، راهبرد گفتمانی لایه میانی اندیشه و مفاد گفتمانی است.
تا قبل از این لایه، ما در مقام اندیشه هستیم. صرفا کار تئوریک میکنیم و سعی می کنیم خود اندیشه را بکاویم و بعد از تولید اندیشه، سعی می کنیم محتوای تیز و کلیدی آن را عصاره گیری کنیم و عصاره معرفتی اندیشه را تولید کنیم.
البته قبل از کار بر روی اندیشه، مطابق تحلیلی که از صحنه داشته ایم و نیازی که از عینیت جامعه استشمام کرده ایم، این اندیشه را برای کار انتخاب کرده ایم.

بعد از گردآوری عصاره معرفتی، نوبت به صورت بندی آن جهت ارائه به نخبگان فرهنگی و گفتمان سازی بین آنها می شود. یعنی به مفاد گفتمانی نیاز است. لکن برای تولید این صورت بندی و مشخص کردن مباحثی که باید مطرح شود و مباحثی که نباید مطرح شود و یا اولویت بندی محتواهایی که باید مطرح شود، نیازمند ملاک هستیم. اینجاست که محتاج راهبرد محتوایی میشویم.

راهبرد محتوایی در واقع میخواهد ملاکی به دست ما بدهد که بر اساس آن بتوانیم محتوای اندیشه را ویرایش بزنیم و به مفاد گفتمانی تبدیل کنیم.
اگر خاطرتان باشد در مباحث پیشین راهبرد محتوایی را به شابلونی تشبیه میکردیم که آن را روی عصاره معرفتی می گذاریم. این شابلون از میان اندیشه بخش هایی را برمیگزیند و در نتیجه مفاد گفتمانی به ما میدهد.

لذا آن چیزی که در مفاد گفتمانی مهم است این است که از حیث های مختلف ملاکاتی به ما بدهد که با آن بتوان عصاره معرفتی را ویرایش زد.
این لحاظات حداقل باید 4 حیثی را که در جزوه اشاره شده پژوهش دهد.

یعنی مثلا در راهبرد محتوایی باید این موارد باشد:
– گفتمان آزاداندیشی باید منتهی به خلق قیام در جامعه باشد. لذا نباید به سمت آکادمیک کردن آزاداندیشی برود و باید آن را به شدت مردمی و متنی کند.
– گفتمان آزاداندیش باید به نحوی تقریر شود راس هرم مفاهیم فرهنگی قرار گیرد و بتواند همه محتوا های دیگر را باز تقریر کند
– آزاداندیشی مشترک لفظی است و گفتمان رقیب نیز از این لفظ استفاده میکند. لذا باید به گونه ای مطرح شود که در پارادایم رقیب نیفتد
– -ذهن جامعه ما مرتب توسط رسانه ها و افکار تمدن رقیب تغذیه می شود و قدرت تفکر از آنها سلب شده است. با توجه به این نکته در جامعه ایران، شروع گفتمان آزاداندیشی باید از تفکر و اندیشه باشد. علاوه بر این، این امر کمک میکند که در دام تمدن رقیب در تعریف آزاداندیشی نیفتیم.
– ذهن مخاطب از قبل درگیر مفاهیمی است. مثلا بحث عدالت یا مردم سالاری یا ولایت فقیه از قبل در ذهن مخاطب ما درگیری ایجاد کرده است. آزاداندیشی باید نسبت روشنی با درگیری های ذهنی مخاطب داشته باشد.
-از طرفی نباید روی نقاط حساسیت زا برای مخاطب دست گذاشت و از آنجا بحث را پیش برد. این ممکن است دافعه ایجاد کند و بحث را کند پیش ببرد.

-……………

اندیشه و آزادی دو مختصه مهم برای مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی

بسم الله الرحمن الرحیم

  • مفهوم آزاداندیشی از دو مفهوم اندیشه و آزادی نشأت گرفته است و با هر مبنایی که در نظر گرفته شود، آزاداندیشی از آن دو مفهوم متاثر می باشد فلذا در مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی باید جایی برای اندیشه و آزادی در نظر گرفته شود.
  • این توجه هم باید از زاویه ثبوتی و هم از زاویه اثباتی باشد یعنی یکبار باید دید که خود مقوله اندیشه و آزادی در تحقق آزادندیشی چه جایگاهی دارند و نسبت هر کدام از آن ها با آزاداندیشی به چه صورت است.
  • اما از جهت اثباتی یعنی آن که جامعه ایران نسبت اش با مقوله اندیشه چیست ؟ اندیشه در جامعه ایران چه جایگاهی دارد ؟ آیا جامعه ایران چه جامعه نخبگانی و چه جامعه عمومی برای اندیشه ارزش قائل هستند ؟ برای مثال آیا جامعه نخبگانی حوزوی به دلیل ارتباط با دانش از اندیشه فاصله ندارد ؟ یا جامعه عمومی به دلیل درگیری زیاد با عواطف و احساسات و دنیای مدرن از اندیشه فاصله نگرفته است ؟
  • یا آزادی در جامعه ایران تا چه اندازه خواست عمومی می باشد ؟ آیا توان تحقق آزادی از جهت های حاکمیتی و امنیتی وجود دارد ؟ و سوال های دیگری که به دو مسئله آزادی و اندیشه توجه می کند و آن ها را از جهت ثبوت و اثبات برای تحقق آزاداندیشی مورد واکاوی قرار می دهد.

مختصات راهبردی آزاداندیشی 4

مختصات راهبردی آزاد اندیشی 4

راهبرد محتوایی چیست ؟

اول باید بدانیم که ما یک خاستگاه راهبردی در مورد آزاداندیشی داریم و یک راهبرد محتوایی.

خاستکاه راهبردی تشخیص نقطه نیازی است که ما را به مساله می‌رساند. مثلا اگر نیاز صحنه را ایجاد یک ایده اصلاحی بدانیم و نبود این ایده را باعث انزوا وانفعال جبهه بدانیم آنگاه در پاسخ به این پرسش بحث آزاد اندیشی را به عنوان یک ضرورت در داخل ایده مادر فرهنگی مطرح می‌کنیم . یا پاسخی از این دست که چون ما در ایران به دلیل تعارض تمدنی اساسا گوش شنوایی در بحث اسلام ناب نبودیم آزاداندیشی یک ضرورت در میدان است که شما بباید بدان بپردازی تا محیط مخاطب اسلام ناب قرار بگیرد را باید درهمین طبقه از بحث قرار داد.

اما راهبرد محتوایی به دنیال آن است که به ما بگوید چه راهبردهای کلانی را باید برای صورت بندی محتوا برای مخاطب شایسته لحاظ کنیم وچه گام های راهبردی باید برداریم تا مخطب به مساله مورد نظر برسد. در اینجا دو مطلب واضح است. اولا برای ما روشن است که چرا ما به بحث آزاد اندیشی پرداخته ایم و با توجه به این نکته اساسا دارایی محتوایی معلومی داریم . ثانیا میدانیم ما طیفی از مخاطبین داریم و باز میدانیم که چه مخاطبی را باید اول فعال کنیم. مثلا میدانیم ما نخبه فکری داریم و نخبه فرهنگی داریم و یک بدنه مردمی. و باز می‌دانیم مخاطب فرهنگی را اول باید فعال کرد. حال سوال این است که ما این محتوای را با چه ملاحظات راهبردی به این مخاطب شایسته برسانیم؟

در اینجا دو نکته مهم را باید تذکر داد

1 . ما یک طیف راهبردهای کلان محتوایی داریم مقلا اگر ما نتوانیم ویژیگی های مخاطب شایسته را به تفکیک دربیاوریم در مورد صورت بندی محتوا نسبت به او دچار چالش می‌شویم. باید بگوییم نخبه فرهنگی دارای فلان ویژیگی هاست و ما هرکجا آن را اصطیاد کردیم با یکسری ملاحضاتی بحث آزاد اندیشی را با او در میان میگذاریم

2 . اگر فرض را بر این بگیریم که ازمرحله اول عبور کرده ایم میتوان چند ملاحظه راهبردی و گام راهبردی را برداشت برای اینکه مخاطب بتواند دریک محیط مناسب فکری به مساله آزاداندیشی برسد. ( من مخاطب شایسته را نخبه فرهنگی ویا رهبر فرهنگی گرفته ام)

  1. از ابتدا با اونباید به صورت عریان از آزاد اندیشی صحبت نکنیم. چون این این مساله انصراف خاصی درایران امروز دارد ودائما رهزنی هایی خواهد داشت.
  2. ما از نیاز امروز صحنه شروع کنیم. به عقیده حقیرخلا ایده اصلاحی در میدان و به تبع آن تشویش دائمی صحنه ، نیاز به یک طرح متفاوت را درمیدان پیش از پیش جدی کرده است
  3. درپی شماره دو و طرح این بحث برای مخاطب باید برای او بتوانیم نوعی از تفکر را از بقیه تفکرها تمیز دهیم. توضیح مطلب آنکه باید روشن کنیم ما درایران امروز اتفافا تفکر ومبانی تفکربسیار داریم و اساسا کشور حاصلخیزی از این جهت بودیم وهستیم. آنچه که ما به آن امروز احتیاج داریم تفکری است که ازآن حل مساله دربیاید. و باید دانست که که شکل گیری مساله درطبقه ای ازفکر واندیشدن راهبردی محقق خواهد شد.
  4. از مخاطب بخواهیم که ایده های راهبردی موجود در صحنه را لیست و اگر پیشنهادی دارد بگوید.
  5. در پی این چندمورد باید از ایده اصلاحی موجود( چرخه پیشرفت فرهنگی به عنوان ساختار و نظم و ایده مادرفرهنگی به عنوان محتوا) بحث کنیم و سپس نشان دهیم که این ایده میتواند از پی حل مسائل برآید. آزاد اندیشی در اینجا به عنوان یک امر ضروری باید در ارتباط با دیگر عناصر بنشیند.
  1. ما باید بتوانیم برای تک تک این مراحل یک صورت بندی محتوایی داشته باشیم.

4 . صورت بندی ها باید برای هر طیف از مخاطب ها متفاوت و منعطف عمل کند. مثلا اگر طیف بدنه جبهه را لحاظ می‌کنیم صورت بندی محتوایی آن در مرحله اول که میخواهد نیاز صحنه را معرفی کند باید کاملا متفاوت ازجایی باشد که میخواهیم برای طیف رهبر فرهنگی مطرح کنیم. لذا باید سناریورهای متفاوتی طراحی کرد.

 

رابطه آزاداندیشی و اخلاق

  1. آزاداندیشی تأمین کننده عقاید پشتیبان کننده فضائل

اخلاق روی شکل گیری ملکات نفسانی متمرکز است، انسانی که دارای ملکه ای است که یک فضیلت اخلاقی به سهولت از او صادر می شود را متخلق به آن خلق می نامند؛

برای اینکه انسان خود را متخلق به فضائل بکند اولاً نیاز است که عقایدی محکم از آن فضیلت که چیست و چرا باید به آن اعتقاد داشت پشتیبانی کنند، و حتی عقاید کلی در مورد خدا و مخلوقات و رابطه مخلوقات با خدا و یکدیگر نیز نقش مهمی در اینکه فرد بتواند آن فضیلت را در خود ایجاد کند، دارند. ثانیاً باید فرد خود را به عمل وابدارد تا بتواند آن خلق را در خود ملکه کند.

 

در نتیجه نقش اندیشه در اخلاق بسیار جدی است، از طرفی هم اندیشه ای که گرفتار اغلال و موانعی باشد، نمی تواند زمینه های راهور و همواری را برای فردی که می خواهد مسیر حیات اخلاقی را بپیماید، فراهم کند. آزاداندیشی یعنی همین رها کردن اندیشه از اغلال مختلف، یعنی رهاندیدن اندیشه از تعصبات و ترس ها و تقلیدها و هر نوع مانع درونی یا بیرونی دیگر، و این اندیشه آزاد است که می تواند فرد و شخصیتی را بسازد که دارای عقاید مستحکم و صحیحی است و می تواند مسیر حیات اخلاقی و به دست آوردن ملکات فضائل را طی کند.

 

  1. حق پذیری شکل دهنده یک شخصیت عبودی

 

در نگاه دیگر اخلاق را نباید صرفا دارا شدن ملکه فضیلت های اخلاقی دانست، بلکه اخلاق در نهایت خود دنبال تحقق یک معنویت عمیق در انسان است، یک خدا گرایی و عبودیت عمیق، از طرف دیگر روح معنای بندگی و اصل و حقیقت آن «مملوکیت و تعلّق نسبت به فرد دیگر» است. عنصر اساسی در بندگی «ملکیّت» است که ریشه و سبب اصلی بندگی فردی برای فرد دیگر است.

ملکیت در امور اجتماعی و عرفی، تابع قراردادهای شکل گرفته در اجتماع و عرف جامعه می‌باشد و بسیاری از امور تکوینی نیز از حیطه آن خارج می‌باشند. اما ملکیت خداوند نسبت به موجودات بدینگونه نیست و او مالک حقیقی همگی آن‌ها می‌باشد، و این ملکیت حقیقی موجب می‌شود تا همه موجودات عالم، عبد و بنده خداوند و سراسر متعلق به او باشند که از آن به «بندگی تکوینی» یاد می‌شود. حقیقت همه موجودات ممکن، هویت بندگی داشته و عین فقر و ربط به حق تعالی هستند. نه تنها به لحاظ ذات بلکه در صفت و فعل خود نیز فقیر و مملوک بوده و محتاج عنایات دم به دم حضرت حق می‌باشند. (آیین بندگی و دلدادگی/ یزدانپناه, ص. 250-252) از این نگاه همه موجودات از جمله انسان عبد هستند، إِنْ كُلُّ مَنْ فِي اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ إِلاّ آتِي اَلرَّحْمنِ عَبْداً  (سورة‌مبارکة  مريم‏، آیه  93) ولی حضور آدمی در نشئه مادّی و مشغول شدن قلب و جان او به تدبیر بدن و دیگر تعیّنات و دلبستگی ها، به طور غالب باعث می‌شود تا اغلب انسان‌ها از درک چنین نسبتی غافل شوند، مگر اینکه برای نیل به حقیقت فقری خود و انکشاف این نسبت شریفه، تلاش و حرکت ارادی به سوی درک آن بنمایند، چنین سعی و کوششی، مقوله‌ای به عنوان «بندگی سلوکی» را رقم می‌زند. (آیین بندگی و دلدادگی / یزدانپناه, ص. 269-270) با این توضیحات باید گفت عبادت « پيروى و تسليم و اطاعت مطلق است در برابر يك قدرت واقعى يا پندارى، از روى طوع و رغبت يا از سر كره و اجبار، همراه با حس تقديس و ستايش معنوى يا بدون آن.» (روح توحید, ص. 64) به بیان دیگر وقتی «شخص خود را در مقام مملوکیت نسبت به کسی یا چیزی که برای او ربوبیت قائل است قرار می‌دهند.» (المیزان / علامه‌طباطبایی, ج1 ص. 25)  می‌گوییم او را عبادت کرده است.

بندگی خداوند به خاطر اینکه حقیقی‌ترین حقائق و بالاترین حقیقت این عالم خدا است، و همه حقائق دیگر همه از او جوشیده است، در واقع تسلیم شدن در برابر حق و حقیقت است. به عبارتی اگر روح معنای بندگی مملوکیت است، از آنجا که همه چیز مملوک واقعی خداوند است، بندگی سلوکی چیزی جزء حق گرایی به لحاظ گرایشات عبد، و حق پذیری به لحاظ سیره عملی عبد نخواهد بود.

 

آزاداندیشی زمانی محقق می شود که اندیشه بدون تعصّب، تقلید، ترس و انواع و اصناف تعلّقات(حتی فارغ از دغدغۀ دفاع از مرزهای باورهای جمعی یا فردی) و تنها با انگیزۀ فهم واقع و دریافت حقیقت با مراعات منطق و روش‌های تحقیق صورت می‌گیرد.

جوهره غایی آزاداندیشی حق گرایی و حق طلبی است، که همان جوهره بندگی و عبودیت است؛ لذا اگر اخلاق غایتش شکل گیری یک شخصیت بی تاب برای انجام تکلیف الهی و بنده محض حق شدن است، آزاداندیشی نیز با شکل دهی به یک شخصیت حق گرا و حق طلب در لایه اندیشه، به شدت با حیات اخلاقی معاضدت خواهد کرد.

 

#یادداشت_370

عقیل رضانسب 14020725

 

تلاوت و در نتیجه تزکیه، راهبردی قرآنی در توسعه ی عقلانیت..

کیست مولا آن که آزادت کند * بند رقیت ز پایت برکند
چون به آزادی نبوّت هادی است * مؤمنان را ز أنبیا آزادی است.

مولانا آزادی را ذیل هدایت انبیاء میداند.

با این تفسیر راهبرد محتوایی ما و همینطور محتوای راهبردی ما بسیار باید بومی و متأثر از شریعت باشد.

مثلا از دلالتهای آیات شریفه ای مثل آیات زیر نباید عبور کرد. آیاتی که تزکیه را قبل از تعلیم و آموزش و قبل از هر طرح و نقشه ای برای بشر ذکر میکند و تلاوت آیات را و اینکه بشر در معرض تلاوت آیات الهی قرار داده شوند را مقدم بر تزکیه می آورد.

هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ.

سوره مبارکه الجمعة آیه ۲

َقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۴

آیاتی که تلاوت آیات را مقدم بر تزکیه و تزکیه را مقدم بر تعلیم کتاب و حکمت میداند.

گویا خانه های دل و عقل برای بارور شدن نیاز به تزکیه ای دارند که تنها با تلاوت آیات الهی ممکن است.

البته در دعای حضرت ابراهیم علیه السلام در حق أمتشان تزکیه بعد از تعلیم کتاب و حکمت آورده شده که مرحوم علامه در المیزان این تأخیر را بدلیل تأخّر مرتبتی تزکیه از تعلیم میداند در حالیکه در عمل تزکیه مقدم است بر تعلیم و یا اینکه مراد حضرت تزکیه ی مقدِّمی و أولی نیست بلکه مراد تزکیه ی پسینی است که نتیجه ی تعلیم و تزکیه است.

رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ

 

تاملی بر گفتمان نهضت آزاداندیشی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت179
#آزاداندیشی
#تاملی_بر_گفتمانسازی_آزاداندیشی

 

تاملی بر سوق ملی در آزاداندیشی

1. اینکه ما در آزادانیشی می خواهیم به قیام جوانان برسیم یعنی اینگونه فرض کرده ایم که لزوما نتیجه آزاداندیشی قیام است؟
درصورتی که قطعا اینگونه نیست برای اینکه شما بخواهی از آزاداندیشی قیام برداشت کنی نیاز به یک سری از رسیدگی ها و جهت دهی ها دارد شاید بتوان گفت باید آزاداندیشی را حد زد تا به این نتیجه رسید و این با اصل آزاداندیشی در تضاد است

2. درباب اقتضائات جامعه و سبقه علم آزادندیشی نکته دقیق و مهمی است و بحث مهمتر اینست که باید از تجربه جریان مدعی استفاده کرد اگر جبهه ما توانایی رسانه ای و مدیریت این حرکت را ندارد و این عملیات را شروع کند در کوتاه ترین زمان تبدیل به آنتی تز خود می شود و یعنی سوختن آیده و به باد دادن توانایی این کلیدواژه.

3.اقتضائات خود اندیشه

برای شروع آزاداندیشی آیا باید از خود آزاداندیشی شد یا گفتمان های مقدماتی دیگری هم دارد مثلا برای اینکه آزاداندیشی تبدیل به گفتمان پلورالیسمی نشود باید از گفتمان های خرد دیگه شروع کرد تا بتوان در نهایت به این گفتمانسازی رسید

تأملی در معنای “راهبرد محتوایی آزاداندیشی”

واژه ی “راهبرد محتوایی” خیلی مأنوس نیست و باید در افق اندیشه کاربر این واژه به دنبال معنای دقیق آن بگردیم. اما حدس هایی می شود زد که در ادامه به این موارد می پردازم.

به معنای سهل گیرانه، اتخاذ راهبرد یعنی مشخص کردن مطلوبیت ها و اهداف کلان که در موضوع مشخص مد نظر است. البته در بعضی موارد اولویت را هم در همین اندیشه راهبردی مشخص می کنند.

اندیشه راهبردی که باعث شده تا اصل بحث آزاداندیشی مورد توجه قرار گیرد، ایده ی فرهنگی مادر است که خلاصه ای از طرح گفتمانسازی موسسه فتوت به حساب می آید.

اما همین بحث آزاداندیشی، محتوای اندیشه ای دارد که پرداختن به آن نیازمند درک صحیح از مخاطب، محتوای متناسب با او و همچنین کنشگران و داعیان دیگر این بحث است.

یک انتخاب راهبردی: پرداختن نظری به موضوع آزاداندیشی اسلامی

شناخت ماهیت آزاداندیشی اسلامی و امتدادها و خویشاوندان آن، مسئله ای بود که در این زمینه، دانش های اسلامی عمیقا خلاء تئوریک داشتند و همین زمینه باعث انفعال عمیق جبهه در گفتمانسازی آزاداندیشی و حتی مطرح کردن شعار آن می شد.

این راهبردی بود که در تحقق عینی آزاداندیشی مورد توجه قرار گرفت. اما اینکه راهبرد محتوایی چه باشد، هنوز مورد سؤال است.

اینکه چینش محتوا چه باشد، مرکز ثقل محتوای بحث آزاداندیشی چه باشد و اینکه چه میزان هر سرفصلی در تأمین هدف ما از مطرح کردن آزاداندیشی کمک می کند، سؤالاتی که باید در راهبرد محتوایی به آن پرداخته شود.

دو طیف در جامعه هستند که مخالف آزاداندیشی و از موانع آن به حساب می آیند: 1.متحجرین. 2.غرب زده ها.

به برکت انقلاب اسلامی، جریان تحجر که ریشه در حوزه های علمیه دارد، رو به انزوا و ضعف و زوال گذاشته است. اما غرب زده ها که شیفتگان تمدن غرب هستند، پیشرفت به سبک مدرنیته را پذیرفته و از سربازان علوم انسانی غربی هستند، اساسا پارادایم علمی غیرمادی را نفی می کنند و توان تفکر در اینباره را از دست داده اند.

با آزاداندیشی می توان با زدن ریشه های سست مکاتب مادی، از آن ها عبور کرد و البته در این درگیری، یک بار دیگر به آموزه های اسلامی بازگشت و خلیط را از آن زدود.

لذا راهبرد محتوایی ما در بحث آزاداندیشی می شود:

تمرکز بر درگیری با علوم انسانی غربی و نفی آن برای ایجاد پوشش گفتمانی برای تولید و رشد امتدادات علوم اسلامی.

????در تکمیل «مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی»

به نظرم می رسد علاوه بر 19 مختصه ی موجود در متن برادر کرانی که به خوبی آورده شده اند، باید برخی مختصات آزاداندیشی که در ابتدای جلسات اندیشه ی آزاداندیشی به آنها پرداخته ایم نیز از منظر اثری که با طرح بحث آزاداندیشی در جامعه ایجاد میشود، در این قسمت آورده شوند.

مثلا اینکه آزاداندیشی نقطه دعوای ما با جریان اصلاح طلب است و درگیری سیاسی ایجاد میکند. یا اینکه نقطه دعوا با جریان امانیستی است و درگیری تمدنی ایجاد میکند.

یا اینکه آزاداندیشی خواست رهبری است و در صورت اقدام برای طرح بحث و گفتمان سازی آن، حمایت های رهبری به عنوان رهبر اعتقادی و حقوقی جامعه پشت این حرکت قرار می گیرد و توان آن را دو چندان میکند. از طرفی حمایت طیفی از مریدان ایشان را نیز به دنبال دارد.

و یا اینکه آزاداندیشی مثل عدالت وعده ی انقلاب اسلامی است و با مطرح شدن آن در جامعه انبوهی از مطالبات نهفته جامعه و نستالوژی های ذهنی آن زنده میشود و ممکن است تجربه های تلخ و شیرین گذشته را در اذهان زنده کند و….

و یا اینکه آزاداندیشی با تولید علم ارتباط وثیقی دارد و از طرفی بحث تولید علم چندین سال است در ذهن تعداد معتنابه از جامعه پر رنگ است.

و یا اینکه…..
همین طور سایر مختصاتی که برای خود آزاداندیشی مطرح کرده ایم، لازم است با لحاظ دیگری در مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی نیز بیاید و در تولید مفاد گفتمانی به آن ها توجه ویژه شود.

چرا آزاداندیشی مهم است؟

توصیه به آزاداندیشی توصیه به تفکر فعال و حقیقی یک جامعه است و این دعوت، دعوت به رهایی از اسارت ها و تامین نیازهای واقعی انسان.
آزاداندیشی از ضروریات مردم سالاری است.
اگر برای حرکت حقیقی یک جامعه مردم سالاری مهم است، آزاداندیشی هم مهم است. و اگر مردم سالاری راه حل و پاسخ مشکلات است، توصیه به آزاداندیشی گام مهمی برای حل مشکلات است.
به علاوه امروزه، با توجه به تسلط و هژمونی همه جانبه غرب بر جهان کنونی، (تسلط دانشی، اندیشه ای، رفتاری، عاطفی، ابزاری، فرهنگی، حاکمیتی، حقوقی، رسانه ای و…) آزاداندیشی، گام رهایی از این تقلید اجباری بی سابقه است.