#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_105
#جلسه_344
حق مهمتر است یا تکلیف
غیرت بر حقوق باید بیشتر باشد ، یا غیرت بر تکلیف
محوریت یافتن ادبیات حق برای جامعه مفید تر است یا محوریت یافتن ادبیات تکلیف
این سوال ها پاسخ در خور نمی یابند ، مگر آنکه ابتدا معلوم شود ، دوربین را در کدامین سوی صحنه کار گذاشته ایم ؟
از کدام منظر و در کدام نسبت داریم به این پدیده نگاه میکنیم ؟
به نظر میرسد جواب ها با توجه به منظر ، نسبت و جهت دوربین کاملا مغایر است
اگر من به خودم در نسبت به دیگران نگاه کنم ، طبیعتا تورم ادبیات حق و حقوق ، از من، انسانی خودبین و خود پرست خواهد ساخت
توجه من را به حقوقی که از من ضایع میشود گسترده میکند و از انجایی که در این عالم ، حقوق کمی از انسان توسط سایرین مراعات میشود ، مرا از یک سو به طلبکاری از غیر و از سوی دیگر به نارضایتی و بدبینی میکشاند ،
تشدید این حالت هم در ادامه مرا با تکوین و خدای عالم درگیر خواهد ساخت
کما اینکه در دنیای انسان غربی این درگیری با عالم به اوج خود رسیده است.
لذا به نظر میرسد ازنگاه من به خودم در نسبت با دیگران ، باید مساله تکلیف جدی باشد
تکلیف من چیست ، من در قبال دیگران چه کرده ام ، چه حقی از دیگران به گردن دارم ، از خدا و نبی و امام و مردم تا گیاه و حیوان و دیگران
اما اگر از نگاه من ولی در نسبت دیگران با من این بحث دنبال میشود ، مطلوب است که بحث حقوق و جدیت حقوق در ذهن و جان من رشد کند و طبیعتا بحث تکلیف کمرنگ تر و کمرنگ تر گردد.
اما اگر از زاویه من به دیگران در نسبت با هم نگریسته شود، طبیعی است که بحث حق و تکلیف یک حالت استواء و برابری دارند و در رابطه دیگری با دیگری ، حق و تکلیف هر دو به یک میزان مورد توجه است
و اگر از منظر معلم و مربی جامعه به این پدیده نگریسته شود ، طبیعی است که ادبیات تکلیف انسانی در مراعات حقوق دیگران جلوه بیشتری خواهد یافت.
لذا آنچه باید در جامعه بالا بیاید و گفتمان گردد
هیچ کی از حق و تکلیف به تنهایی نیست
بلکه در یک جامعه ایده آل ، ادبیاتی که ورو زبان و ذهن و قلب جامعه است
ادبیات ، #تکلیف_من و حق_تو است
من از یک سو نگران تکلیف خود و درعین حال نگران تکلیف تو هستم
درست بر عکس در یک جامعه فاسد
ادبیات گسترده ، ادبیات #حق_من و #تکلیف_تو ست .
این ادبیات فاسد است که گسترشش ، طلاق ها و جدایی ها را دامن زده است ، از بین رفتن روابط والدین و فرزندان را موجب شده است ، انسان زیاده خواه بی قرار طلبکار را کثرت بخشیده است ، خط تولیدی از انسان افسرده ناراضی راه بینداخته است ، محیط زیست را به کثافت کشیده است ، جنگ ها و دزدی ها را موجب شده است
چرا
چون حق من است که خوشبخت باشم ، حق من است که حرفم پیش برود ، حق من است که ….
پس من چه ؟
حق تو تا جایی محترم است که مراعات نکردنش حق من را ضایع سازد
لذا زور گفتن به مظلوم ناتوان عین حق من است
استعمار آفریقا حق آمریکاست
کشتن و به بردگی گرفتن مردم دنیا حق من است
القصه ، جهان موجود زاییده گستردن ادبیات #حق_من است
و تمدن نوین اسلامی در گرو گستردن ادبیات #حق_تو
حال سوال این است که انگیزه مراعات #حق_تو چگونه در من شکوفا میشود
با اینکه من بیش از تو حقوق خودم را میشناسم و می یابم و نسبت به آن شوق و تعهد دارم
چگونه میشود که در یک جامعه ای ادبیات #حق_تو میتواند گسترده گردد؟
ان شاء الله در یادداشت بعد.
.