اصل ایده :
ایده اصلی ایشان تلاش برای مشارکت مردم در امور فرهنگی است و برای آن دو پیشنهاد مهم را بیان کردند. یکی راه اندازی و به رسمیت شناختن صنف های فرهنگی به مثابه حلقه های میانی فرهنگی. دوم مانع زدایی دولت و ساختار فرهنگی کشور برای حضور آسان تر مردم و صنف ها در عرصه های فرهنگی.
خلاصه ایده :
1-تعریف مردم : اولین مسئله ای که مانع مشارکت مردم و رویکردهای مردمی میشود، تعریف مردم است؛ یعنی آیا منظور از مردم، فقط نیروهای انقلابیِ خارج از حاکمیت هستند یا شامل نیروهای غیرانقلابی و مثلاً افراد بی حجاب هم میشود؟ گاهی تلقّی ما از مردم، نیروهایی از بدنه اجتماعی است که مورد پسند ما هستند و این تلقی، خود یک نوع بازدارندگی در مقابل مشارکت مردم ایجاد میکند.
از طرف دیگر، مشارکت مردمی، نیازمند زیرساختهای فرهنگی و حقوقی است؛ یعنی اگر قرار بر مشارکت مردم در عرصه فرهنگ است، باید حقوق فرهنگی و حق تولید و آفرینشگری فرهنگیِ آحادی که در قدرت حضور ندارند که حقوقی دارند به رسمیت شناخته شود و این نیازمند یک زیرساخت حقوقی است.
2-خلا اصناف فرهنگی در ساختار فرهنگی کشور : صنف اساساً برای تعامل با حاکمیت شکل میگیرد. در حوزهی فرهنگ، سازوکار صنفی وجود ندارد و اصناف خیلی ضعیف، نابسامان و فاقد نظام هستند؛ حاکمیت باید با اعضای صنف تعامل داشته باشد. بنابراین، یکی از زیرساختهای مشارکت مردمی، صنف است که به مردم معنا میدهد.
در حوزه ی فرهنگی نمیتوانیم صنف داشته باشیم؛ چون اساساً حاکمیت نمیخواهد با صنف کار کند
مشارکت مردمی در کشور ما، فاقد زیرساختهای حقوقی و فرهنگی و وجه هویتی است. صنف یک فرم است و اساساً کار فرم صنفی در حوزه ی فرهنگی وجود ندارد و صنف اصلاً به رسمیت شناخته نمیشود، بلکه با آن جنگ و مقابله میشود؛ به همین دلیل، اساساً هم زیرساخت آن صنعت هنر ضعیف میشود، هم زیرساخت ارتباطی آن با حاکمیت تضعیف میشود و هم دگربودگی با حاکمیت پیدا میکند
3-معضلات رویدادهای هویت بخش فرهنگ : آیینها و رویدادها اصلاً به رسمیت شناخته نمیشوند؛ یعنی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، جرئت نمیکند در جشن حافظ شرکت کند. دوم آنکه برای رویدادها حیثیت مستقلی قائل نمیشوند؛ به عنوان مثال، جشنوارهی فیلم فجر که یک آیین هویتبخش و مهمی است، فاقد هر گونه آیین نامه ای بوده و هیچ استقلالی ندارد و هیچ جایی هم ثبت نشده است. این اتفاقات، بدنهی مردمی را تضعیف میکند؛ چون رویداد، یک امر مردمی است و باید آحادی در آنجا حیثیت و هویت پیدا کنند/
4-معضل تعارض منافع در مدیریت فرهنگی : مدیریت فرهنگی، غیر از فعّالان فرهنگی است. یک فعّال فرهنگی نمیتواند جای مدیر فرهنگی بنشیند؛ چون چنین فردی از افرادی خاص طرفداری میکند. مدیر فرهنگی، منافع ملّی و راهبردهای فرهنگی کشور را ملاحظه میکند و قابلیت تعاطف، تلاقی و ارتباط با بدنهای را دارد که همه در آنجا با هم مشغول کار هستند. نمیشود اگر یک فعّال فرهنگی در جایگاه مدیر بنشیند، تعارض منافع پدید میآید و به سمت افراد خاصی گرایش پیدا میکند.
5-اقتصاد فرهنگ و فقدان زیرساختهای مالی مشارکت : اساساً چون فرهنگ را بخشی از فرهیختگی و آداب و مذهب میدانیم، در فرهنگ ما وجه اقتصادی وجود ندارد؛ درحالیکه مذهب هم اقتصاد دارد و اگر اقتصاد فرهنگی وجود نداشته نباشد، مشارکتهای مردمی ایجاد نمیشوند و نمیتوان بدون این مقوله، از افراد انتظار مشارکت داشت زیرساختهای فنی و مادّی فرهنگ کشور برای مشارکت مردمی، مهیّا نیست. البته مقوله اقتصاد فرهنگ، کمی متفاوت است و منظور از آن، گردش اقتصادی است؛ اما مسئله زیرساختها نیز اهمیت دارد.
سوال: راهکار مشارکت دهی نخبگان
باید به مسئله تفکیک خبره و نخبه توجه داشت. فرهنگ ما و بخش تصمیمگیری و سیاستگذاری آن در دست نخبگان قرار دارد و نخبه، لزوماً خبره نبوده و این دو با یکدیگر تفاوت دارند. نخبه، بیشتر یک انسان نظری؛ اما خبره، یک انسان مهارتی و عملی است و برخلاف افراد نخبه، جزو فرهیختگان محسوب نمیشود. اول اینکه باید خبره را همطراز با نخبه قرار دهیم و دوم آنکه منازعات نظری نخبگان نباید ملاک تصمیمگیریهای ما قرار گیرد.
سوال: صنف به مثابه حلقه میانی و نقش آن در شورای عالی
ما چیزی بهنام حلقهی میانی، جدای از صنف نداریم. حلقه میانی یعنی صنف و هر کسی تواند جزو حلقه ی میانی محسوب شود؛ به شرط آنکه واجد صلاحیتهای آفرینشگری و کنشگری باشد. مدیران فرهنگی که در بالا قرار دارند و بدنه طبیعی جامعه، حلقه میانی محسوب نمیشوند؛ بنابراین، افراد فعّالتری حلقه ی میانی محسوب میشوند که در حوزه ی فرهنگ به آفرینشگری، تولید محصول یا گفتار فرهنگی و یا ایجاد زاویه دیدهای فرهنگی متفاوت میپردازند و این افراد باید در صنف سازماندهی شده و هویتهای مشخّصی داشته باشند.
در حال حاضر، هیچ یک از صنفهای فرهنگی کشور، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نیستند. وقتی شورای عالی در عرصهی فرهنگ اساساً مبتنی بر دولتمداری تأسیس شده است، این شورا اصلاح نمیشود. صنف باید به رسمیت شناخته شود؛ هرچند ممکن است ده نوع اشتباه هم مرتکب شود.
سوال : معاونت فرهنگی کمیته امداد و ایدههای ایجابی مشارکت مردمی
مردم باید برای ارائه خدمت، به راحتی دسترسی داشته باشند پیدا کنند؛ چون مردم در حال حاضر، پول ندارند، اما میتوانند خدمت و فکر ارائه کرده و حرف بزنند. باید زیرساخت های مشارکت مردم توسعه پیدا کند؛ یعنی پلتفرمی تعریف شود که هر کاری که حتی یک نفر هم میتواند انجام دهد، در آن جای بگیرد و باید به گونه ای باشد که همه مردم باشند و مشارکت نباید آن چیزی باشد که من حاکمیت میخواهم.
کمیته امداد باید راه انداز خیریه ها باشد و خیریه ها باید صاحب باشند، نه اینکه همه کارها به دست کمیته امداد و با برند آن انجام شود. این خود مانع کار خیر است.
سوال: مشارکت مردم در سطح سیاستگذاری
اگر زیرساخت مشارکت مردمی فراهم باشد، مردم کارگزار خود خواهند بود و حاکمیت خود او را به رسمیت خواهد شناخت. اصناف در مجموعه های سیاستگذاری و شورای عالی انقلاب فرهنگی باید دخالت داده شوند. نهایتاً حاکمیت غیر از مردم است. حاکمیت است؛ صنف، صنف است. سیاستگذاری نهایتاً حاکمیت میکند و حاکمیت دو صنف را مداخله میدهد. حاکمیت هم نمایندهی ملّت است؛ ولی نگاه مردم را ندارد، بلکه آن بالا نشسته و میخواهد همه را در راستای منافع ملّی اداره کند. صنف یک جهت خاصی را دنبال میکند؛ اما حاکمیت، کلّ را میبیند و یک نگاه کلّی دارد که آفت این نگاه کلی، این است که میتواند او را از مردم دور کند. چون حاکمیت چیزهای کلّی تری را میبیند، ممکن است گاهی حتّی بدنه های مردمی با او همراهی نکنند.
سوال: پیامدهای بی توجهی حاکمیت به مردم؛ بی تفاوتی، آشوب و مهاجرت
چیزی که خارج از طاقت مردم است، نباید بر آنان تحمیل شود و مردم نباید از اعتراض کردن منع شوند؛ در غیر این صورت، این امور خارج از طاقت، از جای دیگری بیرون میزند و این افراد یا بیتفاوت میشوند و یا دست به مهاجرت میزند و یا تبدیل به نیروهای برانداز میگردد
سوال: حلقه میانی شامل چه کسانی است ؟
صنف خود حلقه ی میانی است؛ اما چون صنف هم به رسمیت شناخته نمیشود، پناه میبریم تحت عنوانی به نام حلقهی میانی و زمانی که حلقهی میانی هم لبه مطالبه و نقد او تیز میشود، حاکمیت به آن نیز برچسب اختلال در نظم عمومی و تبلیغ علیه نظام را میزند.
سوال : در این صورت، آیا با این همه تأکید بر سپردن امور به مردم، دچار آنارشیست نخواهیم شد؟
فایده صنف در همین جا مشخص میشود؛ یعنی مردم در اینجا همان صنف است که حد و حدود امور را تعیین میکند و یک فرد، حداقل باید یک فیلم تولید کند تا عضو کانون کارگردانان ایران شود و زمانی که عضو شد، آن صنف حد میخورد و فرد را کنترل میکند
سوال: مشارکت به مثابه نیاز و میل طبیعی جامعه و انسان
مشارکت مردمی نیاز به ایده ندارد یک امر طبیعی انسانی است. مگر ما برای آشامیدن آب یا میل جنسی، نیاز به ایده داریم مشارکت مردمی نیز در غریزه ی جامعه قرار دارد و اساساً مگر جامعه در مشارکت درمانده است؟ ما باید موانع این کار را برطرف کنیم کار حاکمیت، مانعزدایی است؛ اما در حال حاضر، حاکمیت موانعی را برای مشارکت مردم ایجاد کرده و از آنان دعوت میکند که برای رفع این موانع، با او مشارکت کنند و مردم هم مشارکت نمیکنند.