هنوز هم منتظر است..

چقدر شیرین است برای رهبری که مسیر را نظاره میکند، راه را میشناسد و بارها به صد زبان و روش به همه گفته، مشاهده کند که عده ای فهمیده اند راه کدام است و جمع شده اند و آمده اند پای کار او.
چقدر با گزارش ها به وجد آمده و خوشحال شده و چقدر لبخند شیرین بر چهره ی مثل ماهش نشسته
چقدر در دلش خدا را شکر کرده و سرشار از حس خوب بوده که صحبت هایش را این گونه آغاز کرده: «بحمدالله امروز خیلی جلسه‌‌ی شیرین و مطلوبی شد. برادران عزیز با بیانات خودشان یک دریچه‌‌ای باز کردند به دنیای زیبایی از وضعیّت مطلوب فرهنگی و همچنین نشانه‌‌های بسیار خوب و امیدوارکننده‌‌ای را دادند از انگیزه‌‌های جوشان و متراکمی که در این نسل جوان ما الحمدلله هست.
آنچه بنده وظیفه دارم انجام بدهم در درجه‌‌ی اوّل شکر خدا است. ما خیلی چشم‌انتظار شماها بودیم در طول چندین سال؛ خب الحمدلله شماها رسیدید و آمدید؛ خدا را شکر.»

سالهای سال منتظر بوده عده ای جمع شوند، از اقلیت خارج شوند، ظرفیت های همدیگر را بشناسند، دشمن را بشناسند، در مقابل دشمن جبهه شوند، فکر کنند و نقشه بکشند، مهندسی کنند، آرایش بگیرند و با تمام توان بر سر دشمن فرود آیند.
به زبان های مختلف تهییج کرده، دلیل آورده، اصطلاح ساخته، ادبیات ابداع کرده، در جلسه خصوصی گفته، در جلسه عمومی گفته، و اکنون که می بینند تلاش هایش نتیجه داده و جوان ها جمع شده اند که برای فرهنگ کاری کنند و برای آن جبهه تشکیل دهند، دلش شاد می شود و میگوید: « ما خیلی چشم انتظار شماها بودیم. در طول چندین سال، خب الحمد لله شما ها رسیدید!»

اما نگران است که این نهال آفت بزند و فاسد شود و مثل خیلی از حرکت های دیگر به پوچی برسد. لذا چندین توصیه کلیدی میکند که رعایت کردن همان ها می توانست بعد از ده سال وضع امروز ما را کاملا دگرگون کند و ایران را در ترازی بسیار عزیز قرار دهد.

هنوز هم رهبری منتظر است. منتظر جوانانی که قیام کنند و مهندسی فرهنگی این کشور را در دست گیرند و ساختار فرهنگ کشور را دگرگون کنند و او را در این نبرد سخت و طاقت فرسا از تنهایی نجات دهند و متاسفانه حزب الله هنوز نفهمیده و بعد از این همه سال هنوز درگیر فرم و ساختار است و به محتوا توجهی ندارد. هنوز در تراز رهبری فرهنگی یک ایران فکر نمیکند و درگیر چارت و تشکیلات و سازمان هاست. هنوز درگیر نفسانیت و درگیری های داخلی است و امت رسول الله یتیم مانده اند…
هنوز هم منتظر است….
🌾

بسیجیان پابرهنه عرصه فرهنگ

وقتی می خواهیم درمورد اصلاح وضعیت فرهنگی کشور صحبت کنیم، معمولا به سرعت موضوع صحبت بر متولیان عرصه فرهنگ در رده های مسئولیتی کشور متمرکز می شود. همان نهادهایی که برای بهبود وضعیت فرهنگی کشور بودجه می گیرند و کارمند و … دارند.
اما واقعیتی که باید به آن توجه، حرکت های خودجوش فرهنگی است، که در کشور صورت می گیرد. در زمان هایی مثل تشییع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس (رحمت الله علیهما)، تشییع آیت الله ناصری (رحمت الله علیه) و سایر مواقعی که اصلا متولیان عرصه فرهنگ هم، پیش بینی چنین استقبال هایی را نمی کردند، این حرکت های خودجوش فرهنگی دیده می شود و به چشم می آید.
در سراسر کشور مجموعه های فرهنگی بسیاری هستند، که با گستره های مختلف و عناوین متعدد، به صورت رسمی یا غیر رسمی مشغول فعالیت هستند. بودجه خود را از کمک های مردمی تهیه می کنند، در ازای فعالیتی که می کنند، حقوقی دریافت نمی کنند و در بسیاری از موارد، از منافع شخصی خود برای پیش رفتن کارها می گذرند.
اما سوال اینست که در برنامه ریزی های فرهنگی، چقدر این مجموعه ها را لحاظ می کنیم؟ چقدر وظیفه خود می دانیم به این پابرهنگان عرصه فرهنگ رسیدگی کنیم؟
اگر تجربه نگاری خوبی در این موضوع صورت گیرد، نکات خوب زیادی در برنامه ریزی فرهنگی به دست می آید، که چگونه این جوانان با کمترین هزینه و کمترین امکانات، بیشترین و بهترین فعالیت ها و اثرگزاری ها را در عرصه فرهنگ دارند!؟ گرچه این واقعیت ها و ظرفیت ها را، مسئولی که در خوی اشرافیت خود غرق شده باشد، درک نخواهد کرد و اگر حاج حسین یکتا تلاش می کند جبهه فرهنگی مردمی راه اندازی کند، به این دلیل است که با این مردم ارتباط نزدیکی داشته و از نزدیک توانمندی ها و ظرفیت های این پابرهنگان عرصه فرهنگ را درک کرده.
جان کلام اینکه، همانگونه که جنگ را اگر با الگوی متداول غربی می خواستیم اداره کنیم، به این موفقیت ها و افتخارات نمی رسیدیم، اگر در عرصه فرهنگ این پابرهنگان کف میدان را نبینیم و از ظرفیت های آنها استفاده نکنیم، نمی توانیم خرمشهر ها را در عرصه فرهنگ فتح کنیم.

گلچین آورده‌های غربی با توجه به معنای مهندسی فرهنگی

در یادداشت قبل ذیل عبارت‌هایی که از آقای ناظمی نقل شده بود، بیان شد که نمی‌توان از فرهنگی که همواره همراه در سیستم‌ها و نظام‌ها و حتی علوم و تکنولوژي‌های طراحی شده هست، در أمان بود.

لذا نمی‌توان به راحتی زیر بار هرآنچه از غرب می‌آید رفت؛ حتی تکنولوژي‌ها و ابزار‌ها. در طراحی یک تکنولوژي،‌ فرهنگی مهندسی شده است که کاملا در مقابل بینش توحیدی و باور ما قرار دارد؛ هر چند در ظاهر و نگاه سطحی احساس شود که این یک تکنیک و یا ابزار است و تاثیری بر روی باور ما ندارد؛ ولی با نگاه‌های عمیق‌تر و حتی مرور تجربه‌های گذشته این تاثیرگذاری یافت می‌شود. امکان گلچین تکنولوژي از روزنه باور توحیدی، وجود ندارد. و شاید بتوان گفت این تلاشی بی‌هوده و بی‌ثمر است.

بلکه باید تکنولوژي، سیستم و نظام مخصوص به فرهنگ مهندسی شده خودمان، طراحی و مهندسی شود. باید مهندسی فرهنگی داشته باشیم،  باید براساس فرهنگ خودمان مهندسی کنیم؛ حتی شاید بتوان گفت فرهنگی که از آن خود ما است، اگرچه مهندسی نشده باشد، اگر براساس همین فرهنگ مهندسی و طراحی صورت بگیرد، باز هم ارزشمند‌تر است از آنچه از غرب می‌آید که براساس یک فرهنگ دیگر طراحی شده است؛ فرهنگی که اگر در ضدیت و جنگ با فرهنگ ما نباشد، بی‌گانه با آن است.

فرهنگ در کلام آیت الله علی اکبر رشاد(1) (مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی)

💠فرهنگ، مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی در کلام آیت الله علی اکبر رشاد (2)💠

♦️ تفاوت دو اصطلاح مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی در کلام رهبری
دو اصطلاح در بیان رهبر انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به کار رفته بود که به لحاظ صورت نزدیک و شبیه به هم هستند اما از جهت محتوا و ساخت عناوین با هم خیلی تفاوت دارند. این تفاوت در ساختار لغوی آنهاست که اولی مضاف و مضاف الیه است و دومی موصوف و صفت. تفاوت دوم در این است که متعلق مهندسی در تعبیر مهندسی فرهنگ مشحص شده و آن خود مقوله فرهنگ است. در مهندسی فرهنگی متعلق فرهنگ بازگذاشته شده و می تواند بسیار گسترده باشد. و احتمالاً شامل همه شئون و امور جامعه، حکومت و کشور باشد. تفاوت سوم بین این دو در این است که در مهندسی فرهنگ، بیشتر به مباحث نظری محتاج هستیم.

♦️تعریف مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی بر اساس تعریف فرهنگ
🔹با توجه به توضیحاتی که در مورد ماهیت فرهنگ گذشت، مهندسی فرهنگ عبارت خواهد بود از: سامان بخشی، اصلاح، جهت دهی و ارتقاء بخشی به این مقوله به صورت آگاهانه و بر اساس تلقی مشخص از فرهنگ.
🔹هرگاه بر مبنای این مبانی فرهنگ و با استخدام از آنها، عرصه های دیگر را آگاهانه جهت بدهیم، اصلاح کنیم، ارتقاء ببخشیم و با معیارهای فرهنگی و در قالب فرهنگی، مدیریت کنیم، به مهندسی فرهنگی نزدیک می شویم و می توانیم بگوییم مهندسی فرهنگی اتفاق افتاده است.

♦️پیش نیازهای مهندسی فرهنگ
مهندسی فرهنگ یک سلسله پیش نیازهایی دارد که:
– اولین قدم آن دستیابی به ماهیت فرهنگ و شناخت دقیق آن است.
– دوم علاوه بر کشف ماهیت؛ باید مبانی ماهوی این فرهنگ را هم بشناسیم
– و سوم باید قواعد حاکم بر فرهنگ را هم کشف کنیم.
این مقوله بس پیچیده به رغم پیچیدگی وکثیرالاضلاع و کثیرالاجزاء بودن به شدت قانونمند است. این قوانین و قواعد است که می توان نام آن را مهندسی و مدیریت گذاشت. چون ماقبل از اینکه قوانین و قواعد را بشناسیم نمی توانیم آنها را آگاهانه به کار بگیریم و مهندسی کنیم. چون مهندسی بیانگر رفتاری آگاهانه است. از جنس مدیریت تصادفی نیست. مدیریت از جنس فعال است. فعل مبتنی بر اراده است.

متعلق ماموریت ( اراده ملی ( قیام جوانان ) یا حل مسئله )

بسم الله الرحمن الرحیم

  • در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، حضرت آقا اراده ملی را جان مایه حقیقی پیشرفت می داند. به تعبیری دیگر سخن کلیدی حضرت آقا در بیانیه قیام جوانان برای ساختن ایران می باشد. این سخن در نهایت به خروجی اراده ملی منجر می شود.
  • اما در این جا یک سوال اساسی به وجود می آید که نسبت اراده ملی و حل مسئله اجتماعی چیست ؟ از طرفی پیشرفت کشور در بیان حضرت آقا در گرو اراده ملی است و اراده ملی نیز در گرو قیام جوانان می باشد. و از سویی دیگر اساسا قیام برای ساخت ایران می باشد و ساخت ایران یعنی حل مسئله ها. نکته دیگری که حائز اهمیت می باشد. تعین و تجسد اراده ملی در جامعه می باشد. جریان اجتماعی اساسا تعین و تجسد اراده ملی می باشد. پس به این ترتیب برای تحقق اراده ملی در عرصه عمل نیازمند ایجاد جریان اجتماعی هستیم. با این حساب چه نسبتی در این میان برقرار است ؟
  • شاید بتوان برای این صحنه سه مدل طراحی کرد:
    • 1-مدل اول این است که غایت و هدف را قیام جوانان و ایجاد اراده ملی گرفته یا به تعبیر دیگر ایجاد یک جریان بالنده اجتماعی . و حل مسئله به مثابه راهبرد برای قیام و ایجاد جریان اجتماعی نقش آفرینی کند.
    • 2-مدل دوم این است که جای غایت و راهبرد عوض شود یعنی حل مسئله ، در جایگاه غایت و هدف قرار گیرد و قیام جوانان و ایجاد اراده ملی و جریان اجتماعی در قامت یک راهبرد به کمک ما بیاید.
    • 3-و اما مدل را می توان این گونه بیان کرد که اساسا هدف و غایت حل مسئله می باشد. و راهبرد آن متعین در قیام جوانان و ایجاد اراده ملی و جریان اجتماعی نباشد. و حرف از راهبرد های دیگری در میان باشد.
  • اما قبل از انتخاب یکی از این مدل ها باید توضیحی در مورد آن ها بیان شود.
    • یکی از دعوای های صحنه ماموریت گرایی پدیده مسئله محوری و یا انسان محوری است. عده ای کار و هدف نهایی حلقه های میانی و گروه های اجتماعی را حل مسئله های اجتماعی می دانند و عده ای دیگر با هدف و کار آن ها را ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی می دانند.
    • مدل سوم ، مدلی افراطی از مسئله محوری می باشد. این مدل غایت خود را حل مسئله می داند و اساسا توجه به مقوله اراده ملی و ایجاد جریان اجتماعی را خیلی مهم نمی داند و به دنبال حل مسئله های اجتماعی می باشد. و نسبت خاصی میان حل مسئله و جریان اجتماعی و اراده ملی نمی داند.
    • اما در دو مدل دیگر ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی اهمیت دارد. اما باید دید که این جریان اجتماعی و اراده ملی در نقش و قامت هدف می باشد و یا راهبرد ؟
      • می شود یک بار این گونه تعریف کرد که اساسا هدف و غایت ، حل مسئله می باشد. و ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی راهبرد می باشد. این عبارت یعنی چه ؟ یعنی آن که از آن جایی که مسئله ها همیشه به طول زمان ، تغییر و تبدل پیدا کرده و نو می شوند و از طرفی حل کردن آن ها بسیار سخت و نیازمند نیرویی عظیم هست. برای حل کردن آن ها مجبور به ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی هستیم تا آن جریان اجتماعی با سوار شدن بر مسئله، آن را حل کند. یعنی حل مسئله اساسا مقید است به ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی. در این مدل ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی اهمیت پیدا می کند چرا که راهی جز آن برای حل مسئله وجود ندارد.
      • اما مدل اول این گونه نیست. در مدل اول دیگر هدف ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی می باشد. و حل مسئله ها در قامت راهبرد ظاهر می شوند یعنی حل مسئله ها فقط یک ابزاری هستند که سبب ایجاد قیام در جامعه شده و در نهایت جریان های اجتماعی را رقم می زنند . البته که در نهایت این جریان اجتماعی به حل مسئله خواهد پرداخت و آن را حل خواهد کرد اما این دیگر از نتایج پدیده می باشد ولی غایت و هدف اصلی در این مدل قیام جوانان و ایجاد جریان اجتماعی بوده است.
  • سوال : اما کدام یک از این مدل ها مطلوب می باشند و اساسا تفاوت میان مدل اول و دوم در چیست ؟ این مسئله را ان شا الله در یادداشت های بعدی به آن خواهیم پرداخت.

فرهنگ در کلام آیت الله علی اکبر رشاد(1) (تعریف فرهنگ)

💠فرهنگ، مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی در کلام آیت الله علی اکبر رشاد (1)💠

♦️سه تعریف از فرهنگ

🔹تعریف اول عبارت است از: فرهنگ، جهان زیست نافیزیکی جمعی انسان است.

– در این تعبیر «جهان زیست»، ما ضمن اشاره به حیاتی بودن فرهنگ به عنوان جهان زیست و جهانی که عالمیان در آن زندگی می کنند و درست مثل اکسیژن، حیات آدمی به او وابسته و یا تنیده است، به شمول این مقوله هم اشاره کنیم که فرهنگ را با اقتصاد مقایسه نکنیم. اقتصاد یک زاویه از حیات آدمی را تشکیل می دهد. اما فرهنگ همه زوایای آدمی را پوشانده؛ اقتصاد هم تحت تأثیر فرهنگ است. سیاست و سایر مقولات جامعه نیز همچنین است؛ هرچند بین فرهنگ و همه مقولات تعامل و تأثیر و تأثر وجود دارد.
– در عین حال این جهان زیست، نافیزیکی است. چون وقتی فیزیکی می شود مقوله دیگری می شود. ما در واقع نمی خواهیم بگوییم ورای فیزیک اما می گوییم فرهنگ یک وجه نرم افزاری دارد. از این جهت تعبیر می کنیم به نافیزیکی
– علاوه بر آن، فرهنگ هویت جمعی دارد. یک نفر به تنهایی فرهنگ ندارد. آنگاه فرهنگ تولید می شود و یا به چیزی می توان نام فرهنگ اطلاق کرد که هویت جمعی پیدا کند.
– همچنین فرهنگ یک مقوله انسانی است یعنی این چند کلمه ای که در تعریف آوردم هر کدام با لحاظ یک سری مفاهیم و پشتوانه های فکری است که این تعریف را سامان می دهد. از این رو انسان بلا فرهنگ و فرهنگ بلا انسان بی معنا است. نمی شود گفت فلان موجود انسان است ولی فرهنگ ندارد. اگر فرهنگ ندارد پس از انسان بودنش چیزی کم دارد

🔹تعریف دیگر فرهنگ عبارت است از: ساختار و ریخت بینش و منش تنیده در بستر زمانی مشخص و معین که بدل به طبیعت ثانوی و هویت محقق و مجسم جمعی طیفی از آدمیان شده باشد. این تعریفی است پیچیده و مفصل،

🔹اگر بخواهیم خلاصه‌ترین تعریف را بیان کنیم، می گوییم در حقیقت فرهنگ، انسان‌شناسی انضمامی است. یعنی «انسان» در ظرف شرایط و در ظرف اوضاع و احوال موجود. «انسان» در بستر مناسبات خود، رفتارها، و تعاملات خود با دیگران و محیط است که این به یک معنا تعریف «فرهنگ» است. بنابراین اگر انسان و متعلقاتش مورد مطالعه قرار بگیرد در واقع داریم فرهنگ را مطالعه می کنیم. البته انسان و متعلقاتش موقعی وجود دارد که میان او و جامعه پیوند باشد. لذا فرهنگ یک مقوله بسیار پیچیده، چند بعدی، پرجزء و به شدت درهم تنیده و تحت تأثیر هزاران متغیر شناخته و ناشناخته است.

هیئت برترین ساختار فرهنگ ساز

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت156
#ایده_فرهنگی_مادر
#جستار_های_در_باب_مهندسی_فرهنگ
#هیئت_محفلی_برای_مهندسی_فرهنگ

حضرت آقا در دیدار با مداحان چند نکته و وظیفه درباب مهندسی فرهنگ بیان می کنند و آن را وظیفه این جامعه و محفل هیت می دانند
لین بیانات در سال 98 دقیقا 6 سال بعد از آغاز دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی است که وظیفه ذاتی او مهندسی فرهنگ است
اما چه اتفاقی می افتد که این وظیفه را ایشان به این جمع محول می کند

🔅بحمدالله روح حماسه در کشور ما زنده است. در همه‌ی قضایایی که نیاز به حضور حماسی مردم و حضور پُرشور مردم احساس میشده است، مردم به معنای واقعی کلمه با همان شور و با همان حماسه وارد میدان شده‌‌اند. این شور و معنویّت و احساس باید عمق پیدا کند، بخصوص در جوانها؛ بایستی به معنای یک فرهنگ کامل، ذهنها را قانع کند. این با فرهنگ‌سازی امکان‌پذیر است و این کار، کار شما است، کار جامعه‌ی مدّاح است.

🔅یکی از چیزهایی که در این مجالس ]اهل بیت علیهم‌السلام[ باید حتماً به فضل الهی دنبال بشود، مسئله‌ی سبک زندگی اسلامی است؛ من میخواهم خواهش کنم که برادران عزیز در مطالعات خودشان، در پیگیری‌های خودشان روی مسئله‌ی سبک زندگی ائمّه (علیهم ‌السّلام) و سبک زندگی اسلامی کار کنند؛ شعرای متعهّد و برجسته‌ی ما -که امروز نمونه‌ی کارهایشان را اینجا شنیدید- این را به هنر شعر مزیّن کنند و در مجالس خوانده بشود تا فرهنگ‌سازی بشود. اگر بخواهیم سبک زندگی را به صورت درست در مقابل موج جبهه‌ی دشمن به حالت اسلامی برگردانیم، راهش این است؛ یعنی فرهنگ‌سازی باید بشود. ببینید شما در دعا میگویید: اللَهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد؛(۶) خب محیا یعنی چه؟ محیا یعنی زندگی من را شبیه زندگی آنها قرار بده؛ یعنی سبک زندگی؛ ما این را میخواهیم؛ این را از ما خواسته‌اند که بگوییم و بخواهیم و انجام بدهیم. این مسئله‌ی سبک زندگی باید دنبال بشود.
دشمن متأسّفانه با استفاده‌ی از ضعف و خیانت سران وابسته‌ی نظامهای اسلامی، از جمله‌ در کشور ما در طول سالهای پیش از انقلاب، توانسته سبک زندگی خودش را رایج کند. ما اگر بی‌مبالاتی مشاهده میکنیم، اگر اسراف مشاهده میکنیم، اگر مشکلات گوناگون را در داخل کشور مشاهده میکنیم، این به خاطر دور افتادن از اخلاق اسلامی و از سبک زندگی اسلامی است. اگر بخواهیم سبک زندگی اسلامی را حاکم کنیم، باید فرهنگ‌سازی بشود. فرهنگ‌سازی به این وسیله انجام میگیرد و شما بهترین کسانی هستید که میتوانید در میان مردم فرهنگ‌سازی کنید و به معنای واقعی کلمه جریان را به سمت اسلام برگردانید.۱۳۹۸/۱۱/۲۶

🔆امروز یکی از مشکلات جامعه‌ی ما مسئله‌ی جوانها: مسئله‌ی اشتغال جوانها، ازدواج جوانها. دختران و پسران جوان فراوان، [امّا] ازدواج دشوار و گاهی ناممکن است. خب باید کمک کنند؛ باید افراد در این زمینه‌ها کار کنند، تلاش کنند، باید فرهنگ‌سازی بشود. وقتی با تبلیغات چندجانبه و همه‌جانبه روی فرزندآوریِ کمتر تبلیغ میشود، میرسیم به وضعیّت فعلی که آدمهای وارد، هشدار میدهند نسبت به بیست سال دیگر، سی سال دیگر، از لحاظ پیر شدن کشور، پیر شدن جامعه. جامعه‌ی پیر نمیتواند به آن قلّه‌ها برسد؛ همه‌ی پیشرفتهای ما تا امروز به برکت حضور جوانها بوده. بنده گفته‌ام که پیرها بلاشک نقش ایفا میکنند، امّا موتور، جوانهایند. اگر این جامعه محروم بماند از یک جمعیّت قابلِ جوان، دشمن بر این جامعه مسلّط خواهد شد. خب این فرهنگ‌سازی لازم دارد؛ فرهنگ‌سازی دست شما است. تشکیل خانواده فرهنگ‌سازی میخواهد، ازدواج آسان فرهنگ‌سازی میخواهد، سخت‌گیری نکردن در امر ازدواج فرهنگ‌سازی لازم دارد؛‌ این فرهنگ‌سازی از شما برمی‌آید،‌ این کار شما است. جامعه‌ی مدّاح خیلی کار میتواند انجام بدهد.
۱۳۹۸/۱۱/۲۶

حضرت آقا در بخشی از این دیدار چند نکته را اشاره می کنند و به چند ویژگی هیئت می پردازند:

اهمیت جوانان و مسائل به مربوط به آنها
مسئله مهم جمعیت
که راه حل آن فرهنگ سازی است و این کار کار جامعه مداح است
مسئله سبک زندگی
هدایت چریان جامعه به سمت اسلام

حال باید دید هیئت و طریق اهل بیت علیهم السلام چه ویژگی دارد که بزرگ ترین خواسته های جامعه و سخت ترین کار ها ماموریت او شده

امام على عليه السلام :
بِنا اهتَدَيتُم في الظَّلماءِ ، و تَسَنَّمتُم ذُروَةَ العَلياءِ
به واسطه ما بود كه در تاريكى ها راه راست را يافتيد و بر ستيغ بلندى و سيادت فراز آمديد.

حضرت آقا هیئت را اینگونه تعریف می کنند:
هیئت یک واحد اجتماعی است، یک مجموعه‌ی اجتماعی است که بر محور مودّت اهل‌بیت شکل میگیرد؛ محور این اجتماع کوچک یا بزرگ، مودّت اهل‌بیت (علیهم السّلام) و هدایت به سمت اهداف اهل‌بیت است؛ حقیقتِ هیئت این است، ماهیّت هیئت یعنی این. ریشه‌ی این پدیده هم مال زمان خود ائمّه است؛
دیدار 1400
جا دارد که پیرامون هیئت و نقش آن در این فرهنگ سازی بیشتر گفتگو کنیم و تامل کنیم.

در گزینش تکنولوژی هم مفرّی از فرهنگ حاکم بر آن نیست!

آقای مهدی ناظمی عبارتی دارند درباره‌ی مهندسی فرهنگی:

  • «سیستم‌ها و سازمان‌ها، سیاست‌ها و استراتژی‌ها، طرح‌‌ها و برنامه‌ها، علوم و فناوری‌‌ها، خدمات و مصنوعات همه دارای بار فرهنگی اند و ظرفی هستند برای انتقال فرهنگی که براساس آن مهندسی و تولید شده‌اند. ظرف باید متناسب با مظروف طراحی و مهندسی شود»
  • «ارتباط فرهنگ و مهندسی کشورها، نظام‌ها، سازمان‌ها، علوم و فناوری و مصنوعات، نیز از همین دست است. کشور، نظام، سازمان، علم و فناوری و مصنوعی که مبتنی بر فرهنگ ماتریالیسم سکولار مهندسی شده است، نمی‌تواند بار فرهنگ الهی را منتقل نماید. بلکه همان فرهنگ ماتریالیسم سکولار را بازتولید خواهد کرد.»

با توجه به این عبارت‌ها نمی‌توان از فرهنگی که همواره همراه سیستم‌ها و سازمان‌ها، سیاست‌ها و استراتژی‌ها و … و حتی خدمات و مصنوعات است، در امان بود؛ لذا نمی‌توان به راحتی زیر بار هر آنچه از غرب می‌آید رفت، از سازمان‌ها و سیستم‌ها گرفته تا حتی علم و فناوری و تکنولوژی و ابزار!

حتی ابزاری هم اگر در غرب تولید می‌شود، براساس یک فرهنگی است که روح آن حاکم بر طراحی آن ابزار است؛ به عنوان نمونه هنگامی شبکه‌های اجتماعی تصویر محور طراحی می‌شود، یک روح تنوّع طلب پشت آن طراحی است که برای پر کردن فراغت بیشترین تلاش را کرده است، به گونه‌ای که هنگامی که مشغول می‌شود اصلا احساس گذر زمان نکنی و آنقدر غرق در آن بشوی که وقایع اطرافت را متوجه نشوی! بماند آن روح کنترل‌گری که حاکم است بر فضای غرب که نمی‌گذارد هر آنچه هست به تو برسد و بر اساس یک فیلتری با هوش مصنوعی، اجتماع در آن فضا را به‌گونه‌ی دلخواه خود شکل می‌دهد.

لذا قبل از گزینش تکنولوژی‌ها هم حتی باید روی این مسئله تامل کنیم که این گزینش چه بلایی بر سر ما خواهد آورد، ولو اینکه شما گزینش کنید باز هم از فرهنگ همراه و با به عبارت بهتر حاکم بر آن تکنولوژی، در امان نیستید؛ چه برسد به علم، سیستم و نظام‌ها که حکومت فرهنگ در آن‌ها بیشتر و عیان‌تر است.

بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور / مصاحبه شونده: حجت الاسلام علی جعفری / تدوین: محمدهادی جوهری

اصل ایده :

ایده اصلی ایشان تلاش برای مشارکت مردم در امور فرهنگی است و برای آن دو پیشنهاد مهم را بیان کردند. یکی راه اندازی و به رسمیت شناختن صنف های فرهنگی به مثابه حلقه های میانی فرهنگی. دوم مانع زدایی دولت و ساختار فرهنگی کشور برای حضور آسان تر مردم و صنف ها در عرصه های فرهنگی.

 

خلاصه ایده :

1-تعریف مردم : اولین مسئله ای که مانع مشارکت مردم و رویکردهای مردمی میشود، تعریف مردم است؛ یعنی آیا منظور از مردم، فقط نیروهای انقلابیِ خارج از حاکمیت هستند یا شامل نیروهای غیرانقلابی و مثلاً افراد بی حجاب هم میشود؟ گاهی تلقّی ما از مردم، نیروهایی از بدنه اجتماعی است که مورد پسند ما هستند و این تلقی، خود یک نوع بازدارندگی در مقابل مشارکت مردم ایجاد میکند.

از طرف دیگر، مشارکت مردمی، نیازمند زیرساختهای فرهنگی و حقوقی است؛ یعنی اگر قرار بر مشارکت مردم در عرصه فرهنگ است، باید حقوق فرهنگی و حق تولید و آفرینشگری فرهنگیِ آحادی که در قدرت حضور ندارند که حقوقی دارند به رسمیت شناخته شود و این نیازمند یک زیرساخت حقوقی است.

 

2-خلا اصناف فرهنگی در ساختار فرهنگی کشور : صنف اساساً برای تعامل با حاکمیت شکل میگیرد. در حوزهی فرهنگ، سازوکار صنفی وجود ندارد و اصناف خیلی ضعیف، نابسامان و فاقد نظام هستند؛ حاکمیت باید با اعضای صنف تعامل داشته باشد. بنابراین، یکی از زیرساختهای مشارکت مردمی، صنف است که به مردم معنا میدهد.

در حوزه ی فرهنگی نمیتوانیم صنف داشته باشیم؛ چون اساساً حاکمیت نمیخواهد با صنف کار کند

مشارکت مردمی در کشور ما، فاقد زیرساختهای حقوقی و فرهنگی و وجه هویتی است. صنف یک فرم است و اساساً کار فرم صنفی در حوزه ی فرهنگی وجود ندارد و صنف اصلاً به رسمیت شناخته نمیشود، بلکه با آن جنگ و مقابله میشود؛ به همین دلیل، اساساً هم زیرساخت آن صنعت هنر ضعیف میشود، هم زیرساخت ارتباطی آن با حاکمیت تضعیف میشود و هم دگربودگی با حاکمیت پیدا میکند

 

3-معضلات رویدادهای هویت بخش فرهنگ : آیینها و رویدادها اصلاً به رسمیت شناخته نمیشوند؛ یعنی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، جرئت نمیکند در جشن حافظ شرکت کند. دوم آنکه برای رویدادها حیثیت مستقلی قائل نمیشوند؛ به عنوان مثال، جشنوارهی فیلم فجر که یک آیین هویتبخش و مهمی است، فاقد هر گونه آیین نامه ای بوده و هیچ استقلالی ندارد و هیچ جایی هم ثبت نشده است. این اتفاقات، بدنهی مردمی را تضعیف میکند؛ چون رویداد، یک امر مردمی است و باید آحادی در آنجا حیثیت و هویت پیدا کنند/

 

 

4-معضل تعارض منافع در مدیریت فرهنگی : مدیریت فرهنگی، غیر از فعّالان فرهنگی است. یک فعّال فرهنگی نمیتواند جای مدیر فرهنگی بنشیند؛ چون چنین فردی از افرادی خاص طرفداری میکند. مدیر فرهنگی، منافع ملّی و راهبردهای فرهنگی کشور را ملاحظه میکند و قابلیت تعاطف، تلاقی و ارتباط با بدنهای را دارد که همه در آنجا با هم مشغول کار هستند. نمیشود اگر یک فعّال فرهنگی در جایگاه مدیر بنشیند، تعارض منافع پدید میآید و به سمت افراد خاصی گرایش پیدا میکند.

 

5-اقتصاد فرهنگ و فقدان زیرساختهای مالی مشارکت : اساساً چون فرهنگ را بخشی از فرهیختگی و آداب و مذهب میدانیم، در فرهنگ ما وجه اقتصادی وجود ندارد؛ درحالیکه مذهب هم اقتصاد دارد و اگر اقتصاد فرهنگی وجود نداشته نباشد، مشارکتهای مردمی ایجاد نمیشوند و نمیتوان بدون این مقوله، از افراد انتظار مشارکت داشت زیرساختهای فنی و مادّی فرهنگ کشور برای مشارکت مردمی، مهیّا نیست. البته مقوله اقتصاد فرهنگ، کمی متفاوت است و منظور از آن، گردش اقتصادی است؛ اما مسئله زیرساختها نیز اهمیت دارد.

 

 

سوال: راهکار مشارکت دهی نخبگان

باید به مسئله تفکیک خبره و نخبه توجه داشت. فرهنگ ما و بخش تصمیمگیری و سیاستگذاری آن در دست نخبگان قرار دارد و نخبه، لزوماً خبره نبوده و این دو با یکدیگر تفاوت دارند. نخبه، بیشتر یک انسان نظری؛ اما خبره، یک انسان مهارتی و عملی است و برخلاف افراد نخبه، جزو فرهیختگان محسوب نمیشود. اول اینکه باید خبره را همطراز با نخبه قرار دهیم و دوم آنکه منازعات نظری نخبگان نباید ملاک تصمیمگیریهای ما قرار گیرد.

 

سوال: صنف به مثابه حلقه میانی و نقش آن در شورای عالی

ما چیزی بهنام حلقهی میانی، جدای از صنف نداریم. حلقه میانی یعنی صنف و هر کسی تواند جزو حلقه ی میانی محسوب شود؛ به شرط آنکه واجد صلاحیتهای آفرینشگری و کنشگری باشد. مدیران فرهنگی که در بالا قرار دارند و بدنه طبیعی جامعه، حلقه میانی محسوب نمیشوند؛ بنابراین، افراد فعّالتری حلقه ی میانی محسوب میشوند که در حوزه ی فرهنگ به آفرینشگری، تولید محصول یا گفتار فرهنگی و یا ایجاد زاویه دیدهای فرهنگی متفاوت میپردازند و این افراد باید در صنف سازماندهی شده و هویتهای مشخّصی داشته باشند.

در حال حاضر، هیچ یک از صنفهای فرهنگی کشور، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نیستند. وقتی شورای عالی در عرصهی فرهنگ اساساً مبتنی بر دولتمداری تأسیس شده است، این شورا اصلاح نمیشود. صنف باید به رسمیت شناخته شود؛ هرچند ممکن است ده نوع اشتباه هم مرتکب شود.

 

سوال : معاونت فرهنگی کمیته امداد و ایدههای ایجابی مشارکت مردمی

مردم باید برای ارائه خدمت، به راحتی دسترسی داشته باشند پیدا کنند؛ چون مردم در حال حاضر، پول ندارند، اما میتوانند خدمت و فکر ارائه کرده و حرف بزنند. باید زیرساخت های مشارکت مردم توسعه پیدا کند؛ یعنی پلتفرمی تعریف شود که هر کاری که حتی یک نفر هم میتواند انجام دهد، در آن جای بگیرد و باید به گونه ای باشد که همه مردم باشند و مشارکت نباید آن چیزی باشد که من حاکمیت میخواهم.

کمیته امداد باید راه انداز خیریه ها باشد و خیریه ها باید صاحب باشند، نه اینکه همه کارها به دست کمیته امداد و با برند آن انجام شود. این خود مانع کار خیر است.

 

سوال: مشارکت مردم در سطح سیاستگذاری

اگر زیرساخت مشارکت مردمی فراهم باشد، مردم کارگزار خود خواهند بود و حاکمیت خود او را به رسمیت خواهد شناخت. اصناف در مجموعه های سیاستگذاری و شورای عالی انقلاب فرهنگی باید دخالت داده شوند. نهایتاً حاکمیت غیر از مردم است. حاکمیت است؛ صنف، صنف است. سیاستگذاری نهایتاً حاکمیت میکند و حاکمیت دو صنف را مداخله میدهد. حاکمیت هم نمایندهی ملّت است؛ ولی نگاه مردم را ندارد، بلکه آن بالا نشسته و میخواهد همه را در راستای منافع ملّی اداره کند. صنف یک جهت خاصی را دنبال میکند؛ اما حاکمیت، کلّ را میبیند و یک نگاه کلّی دارد که آفت این نگاه کلی، این است که میتواند او را از مردم دور کند. چون حاکمیت چیزهای کلّی تری را میبیند، ممکن است گاهی حتّی بدنه های مردمی با او همراهی نکنند.

 

سوال: پیامدهای بی توجهی حاکمیت به مردم؛ بی تفاوتی، آشوب و مهاجرت

چیزی که خارج از طاقت مردم است، نباید بر آنان تحمیل شود و مردم نباید از اعتراض کردن منع شوند؛ در غیر این صورت، این امور خارج از طاقت، از جای دیگری بیرون میزند و این افراد یا بیتفاوت میشوند و یا دست به مهاجرت میزند و یا تبدیل به نیروهای برانداز میگردد

 

سوال: حلقه میانی شامل چه کسانی است ؟

صنف خود حلقه ی میانی است؛ اما چون صنف هم به رسمیت شناخته نمیشود، پناه میبریم تحت عنوانی به نام حلقهی میانی و زمانی که حلقهی میانی هم لبه مطالبه و نقد او تیز میشود، حاکمیت به آن نیز برچسب اختلال در نظم عمومی و تبلیغ علیه نظام را میزند.

 

 

سوال : در این صورت، آیا با این همه تأکید بر سپردن امور به مردم، دچار آنارشیست نخواهیم شد؟

فایده صنف در همین جا مشخص میشود؛ یعنی مردم در اینجا همان صنف است که حد و حدود امور را تعیین میکند و یک فرد، حداقل باید یک فیلم تولید کند تا عضو کانون کارگردانان ایران شود و زمانی که عضو شد، آن صنف حد میخورد و فرد را کنترل میکند

 

سوال: مشارکت به مثابه نیاز و میل طبیعی جامعه و انسان

مشارکت مردمی نیاز به ایده ندارد یک امر طبیعی انسانی است. مگر ما برای آشامیدن آب یا میل جنسی، نیاز به ایده داریم مشارکت مردمی نیز در غریزه ی جامعه قرار دارد و اساساً مگر جامعه در مشارکت درمانده است؟ ما باید موانع این کار را برطرف کنیم کار حاکمیت، مانعزدایی است؛ اما در حال حاضر، حاکمیت موانعی را برای مشارکت مردم ایجاد کرده و از آنان دعوت میکند که برای رفع این موانع، با او مشارکت کنند و مردم هم مشارکت نمیکنند.

ایده مادر، مهندسی فرهنگ است نه مهندسی فرهنگی

💠ایده مادر، مهندسی فرهنگ است نه مهندسی فرهنگی💠

♦️در طرح ایده فرهنگی مادر در کلام استاد، چند مفهوم طرح شد. مهندسی فرهنگ، مهندسی فرهنگی، پیوست فرهنگی و معماری فرهنگی
در مرجوح بودن مدل پیوست فرهنگی نسبت به مهندسی فرهنگی، شکی نیست چراکه مدل پیوستی، مدلی منفعلانه و اقتصار به حداقل تجسد فرهنگ در نظامات اجتماعی است. درحالکیه مدل مهندسی فرهنگی، مدلی تهاجمی و فعالانه فرهنگ و تأثیر آن در دیگر نظامات است.
معماری فرهنگی هم لایه عملیاتی و اجرایی است درحالیکه مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی، لایه نظری و ایده پردازی است و پرواضح است که لایه نظری، ریشه ای تر می باشد.

♦️مسأله اصلی این است که خلأ امروز کشور، بیشتر به مهندسی فرهنگ برمیگردد یا مهندسی فرهنگی یا هردو؟
به نظر بنده مهمترین خلأ امروز کشور ما در مهندسی فرهنگ است. چراکه اگر فرهنگ بطور خوب و عمیق واضح و تبیین شود، این فرهنگ مهندسی شده، آنقدر قدرت دارد که بدون هیچ برنامه ریزی ای، تا حد زیادی تمام نظامات اجتماعی را ویرایش می کند.
زیرا اساسا مهندسی عرصه های دیگر به باور و سنت های مردم بستگی دارد و باورها و سنت های مردم، ریشه در فرهنگ آنها دارد. لذا اگر فرهنگ، غنی و قدرتمند باشد، بدون اینکه انسانها نسبت به آنها التفاتی داشته باشند، اندیشه شان تحت تأثیر قرار میگرد و طور دیگری می اندیشند و وقتی طور دیگری می اندیشند، در مهندسی تمام عرصه های اجتماعی ولو اقتصاد و امنیت و سلامت و سیاست و تربیت، طور دیگری مهندسی و برنامه ریزی می کنند.
اینکه امروزه این اتفاق نمی افتد، بخاطر این است که فرهنگ ما مهندسی نشده است. فرهنگ ما ریشه در یک منشأ ندارد بلکه التقاطی از آموزه های اسلام و ایران و غرب است. و هرجا هر کدام اینها بر دیگر آموزه ها فائق آید، صحنه فرهنگ را به نفع خودش تمام می کند و بعد از این، این فرهنگ خود به خود، تمام نظامات اجتماعی را مهندسی می کند.

♦️خلاصه اینکه آن چیزی که بیشتر نیاز به مهندسی دارد، فرهنگ است. مهندسی فرهنگی نظامات اجتماعی، بیشتر امری غیر التفاتی و تعینی است. هرچند که شکی در این نیست که اگر بتوانیم بر پایه فرهنگ مهندسی شده، دیگر نظامات را بطور دقیق و التفاتی مهندسی کنیم، قطعا اتفاقی شگرف و منضبط و با اتمسفر معنایی بالا رقم می خورد و به مراتب تأثیر بیشتری خواهد داشت.

ابهامی در مهندسی فرهنگی

اساسا مهندسی و طراحی وجود ندارد که فرهنگی نباشد؛ در واقع تمام مهندسی‌ها از ابتدا خلقت عالم انسانی، مهندسی فرهنگی بوده است؛ به عبارت دیگر طراحی و مهندسی بدون آنکه یک فرهنگ و اندیشه این طراحی و مهندسی را در مشت خود نگرفته باشد، امکان ندارد؛ آن طراح به هر حال یک فرهنگ و اندیشه و باوری دارد و یک نظام هندسی ارزش‌ها دارد و این‌ها قطعا در مهندسی و طراحی او تاثیر می‌گذارد؛ و البته در بسیاری از موارد ممکن است این تاثیرگذاری و این که طراحی را یک فرهنگ و یا یک نظام فرهنگی مهندسی شده در مشت بگیرد،‌ ناخودآگاه باشد و طراح به این روح حاکم التفات نداشته باشد، ولی این تاثیر گذاری هست.
حتی اگر قائل باشد که من در حال ابزارسازی هستم و چه ربطی به فرهنگ دارد و در طراحی‌های خود اصلا فرهنگ و هیچ ارزشی را مد نظر قرار نمی‌دهم؛ همین که کاری به فرهنگ ندارد هم خود یک فرهنگ و اندیشه است. همین جا هم باز یک باور، یک فرهنگ که شاید بتوان اسم آن را بی‌فرهنگی گذاشت، این مهندسی را در مشت خود گرفته است.

امّا آیا منظور از مهندسی فرهنگی همین است که روح یک فرهنگ حاکم ـ حال یا خودآگاه و یا ناخودآگاه ـ این طرّاحی‌ها را در مشت خود بگیرد و تاثیرات در طراحی داشته باشد؟ و یا نه باید کمی دایره‌ را ضیق‌تر کرد و برای مواقعی تعبیر «مهندسی فرهنگی» را به کار برد که اولا در یک نظام ارزشی، هندسه ارزش‌ها شکل گرفته باشد و بعد از آن یک مهندسی فرهنگ صورت بگیرد، و بعد بر اساس این فرهنگی که مهندسی شده است، به صورت خودآگاه مهندسی فرهنگی بشود؛ به عبارت دیگر این فرهنگی که مهندسی شده است خودآگاه ترجمه و تزریق در طراحی‌ها و مهندسی‌ها بشود؛ حال این طراحی‌ها در هر زمینه و موضوع و در هر وسعت و اندازه‌ای باشد.

معماری فرهنگی

معماری فرهنگی:
بعد از مهندسی فرهنگی لایه دانش اجرایی آن مطرح می شود که در ادبیات فرهنگی به معماری فرهنگ شناخته شده است.اگر بخواهیم مثالی عینی بزنیم اینگونه است که  نقشه مهندسی شده زمین و خود زمین وجود دارد ولی اجرای آن لازم به پاسخگویی چند مطلب است.مثلا بتن این لایه باید به چنین افرادی سپرده شود چرا که نیازمند مقاومت بیشتری در مقابل بار است.مثلا پول تهیه ساخت مسکن با وام مهیا شود یا به صورت جذب سرمایه مردمی صورت بگیرد و از این قبل موضوعات در معماری یک ساختمان مطرح می شود.در معماری فرهنگ هم مسائلی مثل نحوه ورود این فرهنگ مهندسی شده به ساختارها و نحوه تعاملات و غیره مطرح می شود.البته معماری فرهنگ نباید با مهندسی فرهنگی اشتباه شود.در یک عبارت کوتاه اگر عرصه ای مهندسی فرهنگی شده باشد و این طراحی قابل اتکا و چشمگیر باشد تلاشهایی که مطابق طرح مهندسی در آن حوزه صورت می گیرد قابل اطلاق به معماری فرهنگی است.

افق تمدنی انقلابی و ضرورت تنفس طلاب در این افق!

انقلاب اسلامی ایران بدون شک پدیده‌ای تمدنی است، هم به این معنا که در چشم انداز خود با هدف احیای تمدن اسلامی رقم خورده است و همین مسیر را دارد طی می‌کند، و هم به این معنا که یک زندگی تمدنی را از انسان انقلابی طلب می کند، زندگی تمدنی یعنی زیستن در افق کلان‌ترین و مهم‌ترین دردها و دغدغه‌های بشری! زندگی تمدنی یعنی تصمیم بر اینکه حیات طیبه را در تمام ابعاد آن روی زمین پیاده کنیم، زندگی تمدن یعنی شخصیت و هویتی متناسب با این دردهای و دغدغه‌های بزرگ داشتن!

اگر افق تمدنی یعنی این، این همان دغدغه مهم و اساسی انبیاء است که برای «قیام به قسط» آمده بودند، برای «خارج کردن انسان از ظلمات به نور» آمده بودند، و در یک کلام برای «خدایی کردن زندگی انسان در همه ابعاد آن» که همان «حیات طیبه» است آمده بودند؛ و اگر «علماء ورثه انبیاء» هستند، که هستند و یکی از فرزندان انبیاء به نام «امام خمینی ره» قیام کرد و ما را از زیر یوغ ظلم و تاریکی در آورد؛ باید عالمان دین بتوانند ذهن و شخصیت و زندگی در افق تمدنی داشته باشند، تا امکان راهبری و به پیش بردن این جریان نورانی انقلاب در مسیر تمدنی خویش باشند.

متأسفانه فضای زندگی طلبگی در حوزه علمیه طوری شکل گرفته است که طلبه را عادت به قرار داشتن در این افق و ماندن در این افق راقی انقلاب را برای او ایجاد نمی کند و این خسارت بسیار بزرگی است. وقتی که عالمان دینی ما که نماد این هویت و شخصیت تمدنی شیعی انقلابی هستند، عادت به زیستن در چنین افقی ندارند، به سرعت جامعه‌ای که پشت سر این هویت به راه افتاده است، از این افقها محروم و تنزل دردها و عزم ها پیدا می کند. چنین جامعه‌ای در مسیر حرکت خود به سمت اهداف متعالی تمدنی که انقلاب به روی او گشوده است، بسیار کند و زیگزاگی حرکت می کند و این یعنی به واسطه یک ضعف شخصیتی که در فضای حوزوی می کاریم، مسیر حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی و ظهور ولی عصر ارواحنا فداه را با تأخیر و کندی مواجه می کنیم.

اینکه چطور می شود یک طلبه زندگی تمدنی داشته باشد در این مختصر نمی گنجد، ولی آن چیزی که روشن است این است که این مهم به نحو عمده اتفاق نمی‌افتد.

 

حفاظت شده: اجتهادی که مهندسی فرهنگی نمی فهمد

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

ثمرات عطف توجه به فرهنگ

اصل تمرکز بر فرهنگ و تامل بر آن مفید است. هم اهمیت و ضرورت پیشینی دارد و اساسا فرهنگ مقوله مهمی است. و هم آثار و نتایج متعددی دارد.

توجه و تمرکز بر فرهنگ، حتی بدون مطالعه در این باره مفید است، اگر مطالعات تخصصی هم در کنارش حضور داشته باشد، یقینا کارکردش مضاعف می شود.

در این نوشته قدری به ثمرات عطف توجه به فرهنگ می پردازیم.

  • اولا باعث می شود نگاه های بدوی و بسیط اولیه، تفصیلی تر و عمیق تر شود.
  • هم چنین نقاط ابهام و گنگ، مشخص می شود و روشن تر می شود.
  • نظام اولویتی تشکیل می شود.
  • کم کم، ادبیات خلق می شود و توانایی سخن گفتن در این مقوله بالاتر می رود.
  • ابزارها و روش های مطالعه میدانی شناسایی می شود.
  • منابع مورد مداقه قرار می گیرد.
  • ترسیمی از وضع موجود و وضع مطلوب پدید می اید.
  • اتخاذ مبنا نسبت به امکان مهندسی و معماری و تاثیرگذاری بر آن صورت می گیرد.
  • و…

مثلا در ارائه چند روز گذشته حضرت استاد، عناوین متعددی به کار رفته است، که مرور همین عناوین، نشان دهنده ثمرات زیاد تمرکز بر فرهنگ است.

  • بحث از چیستی فرهنگ
  • توجه به اجتماعی بودن فرهنگ
  • تفکیک فرهنگ به معنای عام از فرهنگ به معنای خاص
  • استفاده از واژه مهندسی فرهنگ
  • تمایز بین مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی
  • تفکیک بین نظام ارزشی و فرهنگ

و مباحثی که در ادامه باید پرداخت:

  • نسبت مهندسی فرهنگ با گفتمان جامع
  • نسبت مهندسی فرهنگ، مهندسی فرهنگی با رهبری فرهنگی
  • ویژگی های فقه و فقیه توانمند در عرصه فرهنگ
  • روش شناسی فقه فرهنگی
  • و…

از ناکارآمدی حوزه علمیه تا نابسامانی فرهنگ

بسم الله الرحمن الرحیم

  • نابسامانی وضعیت فرهنگی کشور از عدم وجود گفتمان و فرهنگ واحد در جامعه می باشد. وضعیت فرهنگی جمهوری اسلامی مانند یک آش با هزاران آشپز است و هر کسی با دغدغه شخصی خود یک خرده فرهنگ را انتخاب کرده و به دنبال تحقق آن در جامعه می رود.
  • در مهندسی فرهنگ باید یک نظام واره دقیق و منسجم از خرده فرهنگ مشخص شود و از میان آن ها راهبردی ترین فرهنگ انتخاب شود و آن به عنوان دال مرکزی نظام فرهنگی کشور انتخاب شود و بعد از آن با مهندسی فرهنگی تمام خرده نظام ها و ساختار ها را برای تحقق آن فرهنگ به خط کرد یعنی باید آن فرهنگ مهندسی شده توسط مهندسی فرهنگی به ساحت های مختلف ترجمه شود تا مجموع این پدیده ها در کنار هم آن فرهنگ را در جامعه محقق کنند.
  • بی سر و سامانی در نظام فرهنگی کشور ریشه در عدم انتخاب فرهنگ واحد برای ترجمه آن در ساحت های مختلف اجتماعی است.
  • اما این داستان وظیفه کیست ؟ شاید بتوان این گونه ادعا کرد که این کار، وظیفه حوزه علمیه می باشد چرا که مهندسی فرهنگ یک کار کاملا فقیهانه و اجتهادی می باشد و هیچ جایی جز حوزه موظف به این کار نمی باشد. حوزه علمیه باید نسبت فرهنگ جامعه درد داشته باشد ، حوزه باید ابتدائا نظامات ارزشی را بررسی کرده و آن ها را به فرهنگ تبدیل کند و سپس با مهندسی فرهنگ، آرایش و ساختار آن ها را مشخص کند و در نهایت با کار اجتهادی، به یک یا چند فرهنگ معین و راهبردی دست یابد تا بعد از آن با مهندسی فرهنگی آن ها در ساحت های مختلف جامعه ترجمه کند . این حرکت می تواند در نهایت به تحقق آن فرهنگ ها در جامعه منجر شود.

مدیریت فرهنگی یا حقوقی فرهنگ؟

در دو یادداشت به برخی از مسائل و چالش های فرهنگ در کشور پرداختیم.

♦️چالش دیگر، فهم فرهنگ و مدیریت فرهنگ در یک کشور است.
فرهنگ را نمی تواند غیرفرهنگی اداره کرد. امروزه خود فرهنگ، فرهنگی مهندسی نمی شود. چه رسد به اینکه نظامات دیگر جامعه بخواهد فرهنگی مهندسی شود.

♦️اگر بخواهیم برای فرهنگ دو کلیدواژه اساسی استفاده کنیم، عبارت است از مردم و اندیشه.
از همین دو واژه می فهمیم که فرهنگ یعنی: آزاد اندیشی، گفتگو و مباحثه، اصالت دادن به مردم و نگاه ابزاری نداشتن به آنها، اهمیت ساحت شناخت بر دیگر ساحت های وجودی انسان و جامعه و غیره
این یعنی فرهنگ را با دستور و قانون و ابلاغیه نمی توان اداره کرد. مراد این نیست که در فرهنگ، از قانون و دستور و مجازات استفاده نمی شود. این موارد هست و باید باشد اما اینها روش و اصل اساسی در اداره فرهنگ نیستند بلکه فرهنگ با استدلال و بیان و گفتگو و اقناع و تفاهم و همراهی شکل میگیرد. اساسا اندیشه، قابل اجبار نیست تا بتوان اندیشه مردم را با دستور و قانون، مدیریت کرد.
شاید کسانی که در فرهنگ، روششان دستوری و فرمایشی است، بالکل اندیشه را از مقوله فرهنگ خارج می دانند و فرهنگ را فقط در عادات و رفتارهای مردم خلاصه می کنند. لذاست که اینها فرهنگ را حقوقی و قانونی اداره می کنند نه فکری و فرهنگی.

♦️خروجی این نگاه این است که مسئولین، در مورد یک مسأله مهم اجتماعی مردم صحبت می کنند و تصمیماتی می گیرند اما برای خود مردم تبیینی نمی کنند که علت آن چه بوده؟ قیود و شرایط آن چیست؟ ملاحظات و ابعاد قضیه چیست؟
اصلا تا به حال شده یک مسئولی برای یک اتخاذ تصمیمی، با خود مردم مشورت کند؟ بازخورد بگیرد؟ یا همیشه مسئولین همیشه از مطلع کردن و فهمیده شدن مردم بیشتر میترسند. این یک ویژگی حکومت های طاغوتی است که آگاهی و متفکر شدن مردم برایشان یک مانع و دردسر است. آیا در حکومت الهی هم باید از آگاهی مردم ترسید یا اساسا هدف والای حکومت اسلامی، ارتقای اندیشه و به تبع آن عملکرد مردم است؟
به نظر این نوع افراد اگر می توانستند انتخابات آزاد را از بین ببرند یا تغییر دهند، حتما از این کار مضایقه نمی کردند. حمایت همه جانبه رهبری از انتخابات بوده که این پدیده تا امروز در ایران پابرجاست.

♦️عدم فهم واقعی مردم سالاری دینی، ضربه عمیقی به پیکره امت اسلامی زده و می زند. حتی بسیاری از کسانی که فکر میکنند مردم سالاری را می فهمند، فهمشان از مردم سالاری دینی، دموکراسی غربی است. درحالیکه به فرمایش مرحوم امام، مردم در اندیشه غربی، ابزار و راهبرد است درحالیکه مردم در اندیشه اسلامی، هدف و ارزش است.

فقه موجود مانعی برای مهندسی فرهنگ

نکاتی که استاد در باب مهندسی فرهنگ مطرح کردند، بسیار جذاب و اتفاقا مورد نیاز بود؛ وقتی مهندسی فرهنگ اتفاق نمی افتد، مطلوبیت های پراکنده ای مطرح می شود و چون هیچکدام، پیگیری نمی شود و مطالبه جدی برای تحقق آنها اتفاق نمی افتد، طبیعتا محقق نمی شوند.
آنچه در این موضوع به نظر بنده می رسد، اینست که طلاب و فضلا دانش محقق نمودن مهندسی فرهنگ را ندارند و این مسئله، ریشه در تراث حوزوی دارد، که مهمترین آن فقه است.
در الگوی حل مسئله فقیه، آنچه مسئله اصلی است، اینست که حکم موضوعات مختلف را مشخص کند. هر آنچه از موضوعات به نظر فقیه برسد، یا از او استفتاء شود، یکی از احکام خمسه برای آن تعیین می شود. مثلا فقیه حکم می کند که موضوع «الف» واجب است، موضوع «ب» مستحب» است. موضوع «ج» نیز، مستحب و مثلا موضوع «د» حرام است. اما اینکه اولویت هرکدام از موضوعات چه میزان است، کدام بر دیگری مقدم است، کدام یک از اینها اگر اتفاق بیفتد، زمینه را برای تحقق دیگری فراهم می کند؟ و سوالات دیگری از این قبیل، هیچکدام برای فقیه مطرح نیست و اگر مطرح شود، او پاسخی برای آنها ندارد.
دلیل این مسئله هم، واضح است که چنین سوالی اساسا از فقه مطرح نبوده؛ دلیل بسیاری از خلأهای دیگری که اکنون در دانش های حوزوی مشهود است، عدم کفایت تراث برای پاسخگویی به نیازهای صحنه است. حل این موضوع هم، فقط با ارتقای تراث مقدور است. اینکه کسی بر تراث مسلط شود و برای موضوعاتی که مورد نیاز است، از تراث پاسخ های مناسبی ارائه کند.
مثلا برای تعیین اولویت ها، در روایات موارد متعددی داریم، که حضرت برای شیعیان اولویت ها را مشخص می کنند.
لذا، ارتقای فقه موجود به فقه زندگی مسئله ای است، که بسیار اهمیت دارد و تحقق این موضوع، نتیجه خودش را در موضوعات مختلف نشان می دهد.

چرا توحید ؟ مهندسی الهی فرهنگ ؟ ( علت انتخاب ذائقه توحیدی بعنوان محور مرکزی ایده فرهنگی مادر )

مقدمه
اگر یک مرتبه مفاهیم اسلامی متکثر را از برابر نظر بگذرانیم، متوجه خواهیم شد که رکن رکین تمام موضوعات و پشتیبان و تغذیه کننده همه آنها ، توحید است. میتوان ادعا کرد آنچه که خداوند متعال مقرر نموده تا در تمامی کالبد جامعه بشری در یک لایه، و در تمام وجود فرد فرد انسان ها در لایه دیگر، دمیده شود، اصل کلام اوست. به عبارت دیگر اگر خداوند متعال را در مقام مهندس فرهنگ بشر ببینیم، مشخصا اولویتی که به طور عام تعیین میکند، توحید است و این را میشود در بخش قابل توجهی از آیات، روایات و سیره انبیای الهی یک به یک نشان داد.

سوال
اما آیا میتوان این مهندسی الهی فرهنگ را مستقیما به ساحت میدان تنزل داد و در مقام توصیه ی ایده ای فرهنگی، همان توحید را محور قرار داد ؟
به نظر میرسد همان طور که مورد اتفاق است، توحید در راس نظام ارزش ها هست، اما در مقام مهندسی فرهنگ باید زمان و مکان را مورد ملاحظه قرار داد و لزومی ندارد در اینجا، یعنی در مقام ارائه ایده فرهنگی، باز هم “ذائقه توحیدی” محور باشد. بلکه بجای بررسی آیات و روایات و سیره و مشاهدات هستی شناسانه، باید همه اینها را در یک تعامل جدی با وضعیت جامعه امروز ایران، از جهات گوناگون سیاسی و اقتصادی و فکری و اجتماعی و … قرار داد و سپس نسبت به محور ایده فرهنگی مادر تصمیم گرفت !

جواب :
نکاتی که در اشکال آمده کاملا وارد است. بله، باید تمامی جهات سیاسی و اجتماعی و … را در ضمن مطالعات متداول حوزوی لحاظ کرد و سپس به موضوع منتخب ایده فرهنگی مادر دست پیدا کرد.
اما دقیقا شرایط امروز و اینجاست که ما را از اندیشه های کاربردی و انتخاب های تاکتیکی به اندیشه های بنیادین و انتخاب های استراتژیک سوق میدهد، امروز یک تمدن مادی فدرتمند و پر تبختر دارد سقوط میکند و از سویی، ما به سبب اتفاقات 40 سال گذشه در شرایطی هستیم که کنشگر در این سقوط محسوب میشویم. به نحوی که حتی سکوت ما به معنای مقاومت در برابر این سقوط مقدس تلقی خواهد شد !
این شرایط ما را به عمیقترین لایه های اندیشه راهنمایی میکند و آنجا توحید بی هماورد است.

مهندسی ارزش‌ها یا فقاهت

تبدیل شدن چیزی به ارزش ممکن است ارزش دیگری را از بین ببرد و یا چیزی را ضد ارزش کند.
وقتی امری به ارزش تبدیل می‌شود، این تبدیل به ارزش شدن از لوازمش کم‌ارزش و یا حتی ضد ارزش شدن امری دیگر است. لذا نهاد و یا جریانی که ارزش‌ساز است، مسئولیت خطیری بر عهده دارد و اساسا نباید این مهندسی ارزش‌ها و طراحی هندسه ارزش‌ها به دست هر کسی باشد و نباید اجازه داد هر کسی ارزش‌سازی را به دست بگیرد. همین ارزش‌سازی، بی‌ارزش کردن و یا ضد ارزش کردن امر دیگری را در پی‌دارد.

لذا اگر کسی قرار است هندسه ارزش‌ها را طراحی کند و یا بخواهد ارزش‌سازی کند، این امر بر عهده کسی است که شریعت را مجتهدانه بشناسد و همچنین خیلی از دارایی‌های دیگر هم لازم است، ولی این دارایی (شناخت مجتهدانه شریعت) از اهم درایی‌ها است؛ چرا که خود شریعت ارزش‌هایی را معرفی کرده است و ارزش‌سازی می‌کند و نیاز است که شریعت شناخته شود و فهمیده شود که کدام ارزش نسبت به یک ارزش دیگر نزد شریعت دارای اهمیت بیشتر است. در هندسه ارزش‌هایی که شریعت ارائه می دهد، کدام ارزش قلب است و کدام ارزش نقش پا و کدام ارزش نقش مغز را ایفا می‌کند و کدام ارزش نقش موی سر را دارد. فهمیدن هندسه ارزش‌ها در شریعت کار هر کسی نیست و نیاز به یک کار فقیهانه و مجتهدانه دارد؛ لذا نمی‌توان به همین راحتی ارزش‌سازی‌ها و ارزش‌سوزی‌هایی که در صدا و سیما صورت می‌گیرد کنار آمد؛ جامعه مخاطب و طیف مخاطب این نهاد، آن قدری وسیع هست که افراد دغدغه‌مند نمی‌توانند از کنار آن به راحتی بگذرند.