دسته بندي فطريات به شناختي و گرايشي

يادداشت 4 – دسته بندي فطريات به شناختي و گرايشي

 

#يادداشت

#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا

#توحيد_از_ديدگاه_انسان_شناختي

#عقيل_رضانسب

#يادداشت_4

#جلسه_104

 

❇️ دسته بندي فطريات به شناختي و گرايشي

🔺 فطريات شناختي بايد منظور همان بديهيات باشد، و اگر منظور شبيه چيزي باشد كه افلاطون مي گويد كه ما همه چيز را مي دانيم و فقط يادآوري مي شود، خيلي فضا آماده مي شود تا به سمت ادبيات كانتي كه مقولات فاهمه قائل است سوق داده شود.

اگر اين معنا از فطريات شناختي را بپذيريم آن وقت فطري شناختي يعني نياز به استدلال ندارد كه همان بديهيات است؛ اگر اين را نگوييم دو دسته آيات كه يك دسته مي گويد وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً  و يك دسته آيات ذكر و تذكر است إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ با هم به تنافي بر مي خورند.

اگر اين معنا از فطريات شناختي را نپذيريم حتي اگر مثل كانت به مقولات فاهمه قائل نباشيم، واقعا زيرآب اصل علم (به معناي شناخت عقلي) زده مي شود، زيرا اصلا ديگر شناخت نيست و عقل هم كاري نمي كند بلكه فقط يادآوري است، تازه نفس الامر گزاره ها هم معلوم نيست چطور مي شود.

 

🔺فطريات گرايشي (قلبي) اما اين مشكل را ندارند، و حتي اگر بگوييم ميل انسان به صورت طبيعي در آن گرايش وجود دارد اشكالي پيش نمي آيد، و به نظر مي رسد اينكه مي گوييم فطرت بيشتر اينجا مد نظر باشد؛ (هر چند كه بقيه مراتب يعني حسي و خيالي و عقلي هم بالاخره فطرت گفته مي شود) يعني درون انسان يك سوق و كششي به سمت خدا قرار داده شده،

.

دين همه دين است

يادداشت 3 – دين همه دين است

 

#يادداشت

#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا

#توحيد_از_ديدگاه_انسان‌شناختي

#عقيل_رضانسب

#يادداشت_3

#جلسه_103

 

🌐  دين همه دين است!

🔹 از آيه اي كه حضرت آقا در متن اين قسمت به آن اشاره مي كند، بر مي آيد كه دغدغه ايشان در اين قسمت كه مي گويد توحيد به معناي وحدت قلمرو زندگي انسان است اين است كه بگويد دين دو بخش باور ها و اعمال مبتني بر اين باور ها دارد؛ شخص موحد نبايد به بخشي از دين كه باورها باشد تن بدهد و به بخش ديگر كه اعمال مبتني بر اين باورها باشد تن ندهد؛ يا به بخشي از باورها و اعمال تن بدهد و به بخش ديگري از باورها و اعمال تن ندهد.

🔹اگر مي خواهي موحد باشي بايد به تمام لوازم توحيد پايبند باشي؛ نمي شود كه دين را به صورت گزينشي برخورد كني و هر جايش كه با ذوق و سليقه تو جور در آمد را بگيري و هر جا جور در نيامد را رها كني.

🌸 21أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ اَلْكتٰابِ وَ تَكفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمٰا جَزٰاءُ مَنْ يفْعَلُ ذٰلِك مِنْكمْ إِلاّٰ خِزْي فِي اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا وَ يوْمَ اَلْقِيٰامَةِ يرَدُّونَ إِليٰ أَشَدِّ اَلْعَذٰابِ ﴿البقرة، 85

.

رابطه  عمل و باور

يادداشت 2 – رابطه  عمل و باور

 

#يادداشت

#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا

#توحيد_از_ديدگاه_انسان‌شناختي

#عقيل_رضانسب

#يادداشت_2

#جلسه_102

 

🔹 بخش 1️ دوگانه باور و عمل! (تفاوت باور با اراده)

از آنجا كه به نظر دوگانه اي كه آقا با عنوان انديشه و عمل و ذهن و واقعيت مطرح كرده است بيشتر اشاره به بحث دوگانه باور و عمل دارد و اينكه توحيد يعني بين باور و عمل تو هماهنگي وجود داشته باشد؛ به نظر اين بحث را سوق دادن به سمت اينكه هر فعلي توسط انسان چون انسان فاعل ارادي است پس اراده اي پشت آن است و نمي توان فعل بدون اراده داشته باشيم؛غلط است.

اراده را مخصوصا اگر اينقدر وسيع در نظر بگيريم در واقع حاصل جمعبندي باورها و موانع نفساني و شيطاني اجراي اين باورها، بعلاوه ميزان شدت باور فرد است؛ يعني همه اين ها با هم كنش و واكنش مي كنند و برآيند آن ها در يك نقطه اي مي شود اراده كردن يا نكردن انسان؛ به همين دليل انساني كه به علت ضعف باور (با وجود باور داشتن) تحت تاثير وسوسه نفس اماره و شيطان قرار گرفتن، عملي خلاف باور خودش مرتكب مي شود، در نهايت با اراده خودش انجام مي دهد و اين اراده اين دوگانه اي كه آقا مي گويد را خراب نمي كند. گاهي همان لحظه كه دارد با اراده خودش اين عمل خلاف باورش را مرتكب مي شود هم دارد خودش را سرزنش مي كند! گاهي همان لحظه و گاهي چند گام بعد از آن عمل خلاف باور دست بر مي دارد (توبه)

اساسا اگر عمل خلاف باور ممكن نباشد مجبوريم سر از يكي از اين دو امر در بياوري يا مي گوييم برو باورش را تغيير بده ديگر تمام اعمالش درست مي شود و به عصمت مي رسد؛ (كه اين به وضوح ساده انگارانه است) يا مي گوييم اگر كسي اولين گناه را انجام داد باورش مخدوش مي شود و معلوم است كه باور نداشته است (اين هم به وضوح باطل است، اين همه انسان مسلمان داراي يك سري گناهان!)

اگر اين دومي را بخواهيم سفت و محكم بهش پايبند باشيم بايد بگوييم كه به جز انسان معصوم همه انسان ها مشرك هستند!

 

🔹 بخش 2️: فطرت توحيدي انسان عامل انجام اعمال صالح از كافر!

به وضوح مشاهده مي كنيم كه انسان هاي كافر و ضعيف الايمان اعمال صالحي را مرتكب مي شوند و واقعا هم قصدشان دوشيدن انسان ها و سوء استفاده از آن كار خيرشان نيست (بله مواردي اينچنين هم داريم كه قصدشان سوء استفاده باشد) اگر بگوييم كه دوگانه باور و عمل ممكن نيست، يا بايد بگوييم كه محال است از انسان كافر عمل صالحي صادر شود (كه اين اگر نيت را هم جزو عمل بگيريم شايد صحيح باشد ولي داريم يك نگاه ساده تر مي كنيم، مثلا انسان كافري واقعا جان كسي را به نيت انسان دوستي نجات مي دهد يا كمك مالي و غذايي و عاطفي به او مي دهد.) يا بايد اين عمل صالح را از او قبول كنيم، كه در اين صورت اين دوگانه باز ايجاد شده است. [اينكه سرانجام اين عمل نزد خداوند چگونه است بسته به جاهل قاصر يا مقصر بودن او دارد و …]

 

🔹 بخش 3️: رد مشكل ناساگاري تيتر و ذيل متن آقا

اينكه در عنوان متن گفته زندگي و هستي و در متن فقط زندگي را آورده نشان دهنده اين است كه ايشان از زندگي و هستي يك چيز را اراده كرده نه دو چيز را؛ بعد اين زندگي است كه داراي دو ساحت باور و عمل است كه توحيد مي خواهد اين ها را به وحدت برساند و از دوگانگي بياندازد.

اينكه زندگي دوم را به معناي عامي بگيريم كه شامل زندگي و هستي بشود و بعد انديشه و ذهن را معادل هستي و عمل و واقعيت را معادل زندگي بگيريم خيلي خلاف ظاهر است!

آشنايي با جريان سنت گراها

يادداشت 117 – آشنايي با جريان سنت گراها

 

#يادداشت

#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا

#درگيري_شعار_توحيد_با_استكبار

#عقيل_رضانسب

#يادداشت_117

#جلسه_204

 

 

💠 آشنايي با جريان #سنت_گراها

 

☑️ #معرف_يادداشت: در يك پرانتزي امروز جناب #استاد_فلاح به اين بحث پرداختند كه دعواي ما با غرب دعواي سنت و مدرنيته نيست و اساساً نبايد ما وارد اين دوگانه بشويم؛ جرياني كه روي سنت تأكيد مي كند موسوم به #سنت_گراها هستند كه در اين يادداشت به معرفي اين جريان مي پردازيم. اين يادداشت تحليلي نيست و صرفاً نتيجه جستجو و مطالعه اوليه اي است كه در حد آشنايي اوليه با اين جريان بسته شده است.

 

🔺 مكتب سنت‌گرايي، رويكردي در فلسفه معاصر است كه نسبت به مدرنيته و فلسفه جديد در غرب موضعي بشدت انتقادي دارد و خواهان احياي دانش و خرد در معناي قدسي است. باور بنيادين و مركزي در اين مكتب اعتقاد به خرد جاويدان مي‌باشد كه مبني بر حضور يك حقيقت فراطبيعي مشترك، جاويدان و جهاني در بطن سنت‌هاي معتبر ديني مي‌باشد و علم تجربي مدرن را كه رويكردي سكولار به جهان و انسان دارد را نقد مي‌كنند. اين مكتب بر دين‌شناسي تطبيقي در دوره معاصر بسيار اثرگذار بوده‌است. در جهان اسلام، اين مكتب با پيوند با تصوف جاي پايي ميان مردم يافته‌است. همچنين با آيين‌ها و اديان شرق دور پيوند دارد.

مهمترين متفكران اين مكتب در سده بيستم رنه گنون (عبدالواحد يحيي)، آننده كومرسوامي و فريت هيوف شوئون (عيسي نورالدين احمد) بوده‌اند. همچنين، از ديگر متفكران سرشناس اين مكتب تيتوس بوركهارت، مارتين لينگز (ابوبكر سراج‌الدين)، سيد حسين نصر هستند.

📝 (ويكي پديا)

🔺 حول‏ و حوش اوايل قرن بيستم آراي افرادي مانند گنون، كوماراسوامي، شوان و لينگز آغازگر شماري از مباحث پيرامون‏ سنت‏ گرايي در غرب بود. اينان به اين محور مبنايي اعتقاد داشتند كه سنت،حقيقت وحي الهي است كه در ابعاد وجودي انسان در هنر، علوم و صنايع جريان دارد. سنت‏ گرايان معتقدند انسان با جدا شدن‏ از آن مبناي الهي و تسلط و چيرگي بيش از اندازه بر عقل و خرد، از آن حقيقت نخستين و معرفت حقيقي جدا شده است. بنابراين‏ در گردابي سياه گرفتار آمده است؛ تبعات آن نيز همين بلايي است‏ كه مدرنيته بر سر بشر امروزي آورده است. اين مسلك فكري گاه با وحدت متعالي اديان و حكمت جاويدان و حكمت خالده شناسانده‏ مي‏شود و معتقدان به اين مسلك را سنت‏ گرا مي ‏نامند؛ اگرچه نبايد فراموش كرد كه اين شيوه فكري در ابتدا به سهولت پذيرفته نشد؛ آثار گنون سال‏ها در اروپا ممنوع بود و كسي اگر از اين شيوه فكري سخن‏ مي‏گفت به شدت طرد مي‏شد تحصل‏ گرايان، پيرامون پراگماتيسم و تجربي‏باوران از جمله كساني بودند كه با اين نحله به شدت برخورد داشتند.

امروزه جريان سنت ‏گرايي در جهان بالغ بر پنجاه متفكر و نظريه پرداز زنده و مرده دارد.انديشمنداني چون كوماراسوامي، شوان، لينگز، بوركهارت، گنون، اسميت، پاليس، شرارد، نيدلمن، نصر، دوران، كريچلو و…؛ اما در ميان اين نظريه ‏پردازان تنها نام ايراني‏اي كه‏ ديده مي‏شود سيد حسين نصر است.

📝 مقاله: سنت گرايي به روايت خودمان/ داستان سنت و سنت گرايي در ايران  – دين پرست، منوچهر – دانلود مقاله

 ▫️ در ادامه اين مقاله بحث خوبي در مورد سيد حسين نصر كرده است. همچنين توضيح داده كه چه تلاش هايي در راه بسط و توسعه سنت گرايي در ايران انجام شده است؛ اينكه چه آثاري از شوان، گنون، مارتين لينگز در ايران ترجمه شده، به انتشار ويژه‏نامه«سنت‏گرايان»از سوي نشريه«نقد و نظر» كه با صاحب امتيازي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم بوده اشاره كرده، به اينكه #فرهنگستان_هنر چه كارهايي در ترويج سنت گرايي در ايران انجام داده، برخي تلاش هاي آقايان ملكيان، سيد جواد طباطبايي  را در كانتكس سنت گرايي تبيين كرده است.

💠 آشنايي با جريان #سنت_گراها

 

🔺 سنتگرايي، يك جريان روشنفكري ديني است كه در اوايل قرن بيستم در عرصه فكري و اجتماعي غرب ظهور كرد. سنتگرايان نيز، گروهي هستند كه در جريان ظهور و بروز مدرنيته، به تقابل با آن برخاستند و ساحت دنياي غرب را كه در حال تيشه زدن بر پيكر انسان آسماني و خراب نمودن عوالم فراتر از عالم مادي بود، با تندترين نقاديها به پاي ميز محاكمه بردند و از انساني كه جوياي اصل خويش بود، دادخواهي نمودند.

📝 مقاله سنت گرايي نوشته طاهره عطوفي كاشاني. (دانلود مقاله)

▫️ در توضيحي در معرفي مقاله مي نويسند: اين مقاله، حكايت جرياني است كه هم درصدد تشريح نوعي دينشناسي است و هم دغدغه اوجگيري شيوع آثار و عواقب مدرنيته در سراسر جهان را دارد. طرفداران اين مكتب فكري معتقدند كه مدرنيته، برخالف اعتقادش، آدمي را گرفتار توهم و سرابي نموده و باعث پيشرفت افقي انسان در جهان مادي شده است و اين امر، به خاطر ماهيت مدرنيته است.

اين مقاله پس از مقدمه هايي دربارۀ سنتگرايان، به منظور شفاف كردن اين سؤال كه «چرا سنتگرايان، غرب را به نقادي كشانيده اند؟» ميخواهد به مباني نظري اين مكتب فكري، به صورت موشكافانه بپردازد، همچنين، به علم و عقل از ديدگاه آنان نيز اشارهاي خواهد نمود.

▫️ خانم عطوفي كاشاني ظاهراً شاگرد استاد پارسانيا هستند و پايان نامه كارشناسي ارشدشان نيز زير نظر ايشان بوده، موضوع پايان نامه شان نيز در همين زمينه بوده است. «نظريه ي اجتماعي سنت گرايان با تأكيد بر نظريه ي اجتماعي رنه گنون»

 

 🔺سنت گراها معتقد به حكمت خالده هستند؛ اصطلاح حكمت خالده يا فلسفه جاودان را نخستين بار در غرب، آگوستينوس استويخوس براي عنوان كتابش در سال۱۵۴۰انتخاب كرد و سپس اين واژه در نگاشته‌اي از لايب نيتز در سال ۱۷۱۵شهرت يافت و در نهايت، فريتيوف شووان با بهره‌گيري از آثار رنه گنون با معناي ديگري آن را دنبال كرد.سنّت‌گرايان به حكمت خالده و خرد جاويدان معتقدند و اديان بزرگ جهان مانند:اسلام و مسيحيت و يهود؛ آيين‌هاي شرق آسيا همچون بودا، جين، شينتو و تائو را از حقيقت مشتركي برخوردار مي‌دانند.جريان‌هاي مختلف فلسفه اسلامي به ويژه حكمت متعاليه از مصاديق آن به شمار مي‌آيند؛ پيام اصلي اين فلسفه، تمايز ظاهر و باطن اديان و كثرت ظاهري و وحدت باطني آنهاست.

🔻سنّت ‌گرايان بر اين باورند كه اولاً همه اديان بزرگ و ماندگار در جهان، سرچشمه الهي دارند.ثانياً با وجود اختلافات ظاهري از وحدت باطني برخوردارند.ثالثاً حكمت جاودان در همه آنها محقق است.حكمت خالده در پرتو بينش سنّتي، منشأ هزاران دين مختلف را كه طي قرون و اعصار بر جوامع بشري حكم‌فرمايي كرده و موجب پيدايش تمدّن‌هاي سنّتي با قوانين ديني، نهادهاي اجتماعي، هنر و علوم خاص خودشان شده‌اند-تنها در يك حقيقت مطلق و واحد مي‌بيند، حقيقتي كه در اسلام با اصل شهادت به وحدانيت خداوند “لااله الاالله” در اوپانيشاد ها با عنوان “نه اين و نه آن” در تائوئيسم با اصل”حقيقت بي نام”و در انجيل با عنوان “من آنم كه هستم” بيان شده است، البتّه به شرطي كه حقيقت فوق در والاترين معناي خود درك شود. سنّت‌ گرايي به جهت اعتقاد به وحدت متعالي اديان به تبليغ دين حق باور ندارند و دينداران را بر اعتقاد و پاي بندي بر دين خود توصيه مي‌كنند.ادعايي كه به طور كامل با آيات مربوط به ضرورت تبليغ ديني تعارض دارد.بر اين مبنا، سنّت‌ گرايان، آموزه‌هاي اديان را به گوهر و صدف تقسيم مي كنند و پيام هاي مشترك اديان را گوهر تمام اديان مي‌دانند.در آن صورت، فروع دين به اهميت بُعد عرفاني دين نمي‌رسد وخود همين ادعاي وحدت متعالي اديان به كثرت‌ گرايي ديني مي‌انجامد؛ زيرا با تفكيك شريعت ظاهري و حقيقت باطني، راه‌هاي مختلف رسيدن به حقيقت معنا پيدا مي‌كند.

🔺 يكي از لوازم غير قابل انكار نظريه وحدت متعاليه اديان، عبارت از پذيرش پلوراليسم ديني است. البتّه تفاوت مبنايي ميان كثرت گرايي ديني جان هيك با كثرت گرايي ديني سنّت گرايي وجود دارد.سنّت گرايي با رويكرد هستي شناختي و حكمت خالده و با بهره گيري از عرفان و تصوف، تلاش مي‌كند تا كثرت اديان شرقي و غربي را تجليات الهي بداند، در حالي ‌كه جان هيك با رويكرد فلسفه انتقادي و معرفت شناختي كانت، كثرت اديان را دستاوردهاي بشري معرفي مي‌كند.

📝 منبع اين بخش: مقاله سنت گرايي در سايت ويكي فقه .

 

 

سکولاریسم عملی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_2
#جلسه_102

#سکولاریسم_عملی
سقیفه تجلی و تمثل گسست ذهن و واقعیت است. شروعی است برای پی ریزی خطرناک سکولاریسم عملی. ذهن خداگرایان و خدا باوران در عملیاتی تن به واقعیتی غیر خدایی دادند. به عبارت دیگر ذهن جامعه هر چند میدانست و می فهمید که علیٌ حقٌ و الحق مع علیٍّ لکن این باور تجسد و تعیّن عینی نیافت.

سکولاریسم عملی یعنی اینکه انسان در ذهن خود خدایی را قبول داشته باشد اما در حیات خویش نشانی از صبغة الله نباشد. سکولاریسم عملی یعنی اینکه کسی که بر زبان شهادتین را جاری ساخته و تکبیر می گوید اما در عمل مکبّر تمدن غرب است در عمل معظّم پول و ثروت است و … .
سکولاریسم عملی یعنی ما توحید را صرفا برای آرامش ذهنی میخواهیم و نه برای آنکه مغناطیس وجود ما در تمام شئون زندگی مان سوی موحّدانه بدهد.

#جهنّم_اعمال و #جهنم_اعتقادات
وقتی سخن از جهنم می شود مراتبی را برای جهنم تصوی می کنند؛
جهنم اعمال
جهنم صفات
جهنم اعتقادات

چه بسیارند انسانهایی که عملشان فاسد است اما این عمل تبدیل به صفت رذیله در وجود وی نشده و یا از سر اعتقاد ناصواب وی نبوده است.
اینان همان کسانی اند که اعتقادات و صفات نادرستی نداشتن اما اعمالشان نادرست بود. اما جهنم اعتقادی جهنمی است که کاملا در بنیادی ترین لایه های وجودی خویش فساد را کاشته است. کسی که فطرت توحیدی خویش را کنار گذاشته و فطرت وی منکوس گشته است.

مردم ایران بعد از اسلام در جهنم اعتقادی قرار نگرفتند. شاید ما در جهنم افعالی باشیم یا بعضا گرفتار جهنم صفاتی اما اعتقاد این مردم سراسر اسلامی و سراسر انقلابیست. این سرمایه ایست که رهبران انقلاب از ابتدا تاکنون بدان اعتماد و اتکال کرده اند.

تفاوت باور با اراده

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_2
#جلسه_102

🔹 بخش 1️⃣ دوگانه باور و عمل! (تفاوت باور با اراده)
از آنجا که به نظر دوگانه ای که آقا با عنوان اندیشه و عمل و ذهن و واقعیت مطرح کرده است بیشتر اشاره به بحث دوگانه باور و عمل دارد و اینکه توحید یعنی بین باور و عمل تو هماهنگی وجود داشته باشد؛ به نظر این بحث را سوق دادن به سمت اینکه هر فعلی توسط انسان چون انسان فاعل ارادی است پس اراده ای پشت آن است و نمی توان فعل بدون اراده داشته باشیم؛غلط است.
اراده را مخصوصا اگر اینقدر وسیع در نظر بگیریم در واقع حاصل جمعبندی باورها و موانع نفسانی و شیطانی اجرای این باورها، بعلاوه میزان شدت باور فرد است؛ یعنی همه این ها با هم کنش و واکنش می کنند و برآیند آن ها در یک نقطه ای می شود اراده کردن یا نکردن انسان؛ به همین دلیل انسانی که به علت ضعف باور (با وجود باور داشتن) تحت تاثیر وسوسه نفس اماره و شیطان قرار گرفتن، عملی خلاف باور خودش مرتکب می شود، در نهایت با اراده خودش انجام می دهد و این اراده این دوگانه ای که آقا می گوید را خراب نمی کند. گاهی همان لحظه که دارد با اراده خودش این عمل خلاف باورش را مرتکب می شود هم دارد خودش را سرزنش می کند! گاهی همان لحظه و گاهی چند گام بعد از آن عمل خلاف باور دست بر می دارد (توبه)
اساسا اگر عمل خلاف باور ممکن نباشد مجبوریم سر از یکی از این دو امر در بیاوری یا می گوییم برو باورش را تغییر بده دیگر تمام اعمالش درست می شود و به عصمت می رسد؛ (که این به وضوح ساده انگارانه است) یا می گوییم اگر کسی اولین گناه را انجام داد باورش مخدوش می شود و معلوم است که باور نداشته است (این هم به وضوح باطل است، این همه انسان مسلمان دارای یک سری گناهان!)
اگر این دومی را بخواهیم سفت و محکم بهش پایبند باشیم باید بگوییم که به جز انسان معصوم همه انسان ها مشرک هستند!

🔹 بخش 2️⃣: فطرت توحیدی انسان عامل انجام اعمال صالح از کافر!
به وضوح مشاهده می کنیم که انسان های کافر و ضعیف الایمان اعمال صالحی را مرتکب می شوند و واقعا هم قصدشان دوشیدن انسان ها و سوء استفاده از آن کار خیرشان نیست (بله مواردی اینچنین هم داریم که قصدشان سوء استفاده باشد) اگر بگوییم که دوگانه باور و عمل ممکن نیست، یا باید بگوییم که محال است از انسان کافر عمل صالحی صادر شود (که این اگر نیت را هم جزو عمل بگیریم شاید صحیح باشد ولی داریم یک نگاه ساده تر می کنیم، مثلا انسان کافری واقعا جان کسی را به نیت انسان دوستی نجات می دهد یا کمک مالی و غذایی و عاطفی به او می دهد.) یا باید این عمل صالح را از او قبول کنیم، که در این صورت این دوگانه باز ایجاد شده است. [اینکه سرانجام این عمل نزد خداوند چگونه است بسته به جاهل قاصر یا مقصر بودن او دارد و …]

🔹 بخش 3️⃣: رد مشکل ناساگاری تیتر و ذیل متن آقا
اینکه در عنوان متن گفته زندگی و هستی و در متن فقط زندگی را آورده نشان دهنده این است که ایشان از زندگی و هستی یک چیز را اراده کرده نه دو چیز را؛ بعد این زندگی است که دارای دو ساحت باور و عمل است که توحید می خواهد این ها را به وحدت برساند و از دوگانگی بیاندازد.
اینکه زندگی دوم را به معنای عامی بگیریم که شامل زندگی و هستی بشود و بعد اندیشه و ذهن را معادل هستی و عمل و واقعیت را معادل زندگی بگیریم خیلی خلاف ظاهر است!
.

کارهای ذهن

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان_شناختی
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_2
#جلسه_102
کارهای ذهن مختلف است. در نتیجه تبعیت عمل از ذهن نیز متفاوت خواهد بود. برای ذهن لااقل دو ساحت زیر را میتوان در نظر گرفت:
1️⃣ساحت علم: برخی داشته های ذهن از سخن علم، آگاهی ودانش است. این ساحت از دارایی های ذهن انسان، در طول حیاتش به طرق مختلفی عموما اکتساب میشود. تبعیت عمل از این ساحت ذهن بسیار آزادانه است. یعنی بسیار پیش میاید که انسان علم به چیزی دارد، لکن در کسر و انکسار علم و نفس اماره و وسوسه ی شیاطین انس و جن و …. انسان در مقام عمل خلاف علمش عمل میکند.

2️⃣ساحت اندیشه: ساحت اندیشه، وقتی حاصل میشود که انسان علم خود را به کار گیرد و در صحنه عمل تجریه کسب کند. در این صورت خواه ناخواه یک دسته باورها و اعتقاداتی برای انسان حاصل میشود که از جنس علم نیست. فراتر از علم است. علم فرد هنوز به آنجا نرسیده لکن از عمق وجود باور دارد. یک فضای اتمسفر فکری که حتی تحلیل فرد از علومش را نیز تغییر میدهد. یک امهاتی که فرار از انها برای فرد بسیار سخت است. در این ساحت در اکثر مواقع عمل فرد مطابق ذهنش است و از آن تبعیت میکند. بسیار اندک است که در این ساحت ذهن مطلبی داشته باشد و به فرد اجازه بدهد که در مقام عمل کار دیگری بکند. لکن در این ساحت نیز دوگانگی اندیشه و عمل محال نیست و ممکن است فرد تحت تاثیر عوامل مختلف نظیر خطا ، نسیان و یا قلة علم و آگاهی، در تطبیق اندیشه اش با خارج و واقعیت دچار دوگانگی شود.
#دانش
#اندیشه

ایمان به خدا اولین مرحله سعادت است و آخرين مرحله نیز لقاء پروردگار است.

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان_شناختی
#محمد_حسین_خانی
#یادداشتت_2
#جلسه_102

قال امیر المومنین:
من السعاده التوفیق لصالح الاعمال

و قال الله الحکیم فی کتابه الکریم:
فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا(کهف110)
ایمان به خدا اولین مرحله سعادت است و آخرين مرحله نیز لقاء پروردگار است.
یعنی انسان از اول طریق سعادت تا آخر آن باید عمل صالح انجام بدهی، برای آمدن در صراط الهی ورسیدن به خدا راهی جز عمل صالح نیست.
حضرت آقا ایمان واعتقادی را درست وکاری می داند که ایجاد تکلیف و مسئولیت کند که به اقدام وبه تعبیر قران به عمل صالح ختم شود، یعنی اعتقاد صرف ارزش چندانی ندارد. شهادتین گفتن تو را مسلمان می کند ولی مسلم نمی شوی تسلیم نمی شوی؛ وقتی تسلیم می شوی که این اعتقاد خودت را جامه عمل بپوشانی واین هنگام دمیدن ناقوس جنگ مشخص می شود.
پس ارزش را فهمیدیم که به عمل است نه اعتقاد وحالا درباره رابطه این دو نیز
تناقض و پاردوکسی میان عمل و اعتقاد در انسان مشاهده می شود راه دور هم نرویم فقط کافی است کمی به خودمان توجه کنیم.
کم خلاف اعتقاد و قطع خود عمل کرده ایم؟؟؟
لذا پر واضح است که رابطه مستقیمی بین ذهن وعین و عقیده و عمل نیست.

🔰🔰به چند آیه هم اشاره کنیم.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید؛
چرا سخنی می‌گویید که به آن عمل نمی‌کنید؟!

#قرآن_کریم
۲ صف

بترسید از اینکه سخنی بگویید و به آن عمل نکنید؛بسیار موجب خشم و غضب خدا است.

#قرآن_کریم
صف/۳

ودر آخر هم استاد سخن حضرت سعدی می فرماید :

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست

اگر نسبت به ترک یا فعل عملی از درون علی السویه باشد، هرگز آن را مرتکب نخواهد شد

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان_شناختی
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_2
#جلسه_102
بسم الله الرحمن الرحیم
قطعی است که آدمی اگر نسبت به ترک یا فعل عملی از درون علی السویه باشد، هرگز آن را مرتکب نخواهد شد، ارتکاب هر عمل مبتنی است بر رجحان یافتن جانب فعل آن در پیشگاه نفس انسان و غیر از این شدنی نیست.

اما چگونه این رجحان رخ می دهد؟ آیا به غیر از حیطه ی معارف و نظریات انسان عامل دیگری موثر خواهد افتاد؟ آیا شکل گیری جزمِ ( تصدیق ) نفس چیزی در حیطه ی علوم حصولی انسان است یا در حیطه ی علم حضوری وی؟

اینکه انسان در خود می یابد که بخلاف آگاهی خود عمل میکند، فی الواقع تخطی از علوم حصولی خویش را می یابد، و این به ما نشان می دهد که علوم حصولی در پیشگاه جزم نفس تمام الموضوع نیستند؛ انسان به خوبی می یابد که امیال او، عواطف او، تجارب او، وهم ها و خوف های او، در حرکت نفسش به سمت یکی از طرفین نفی و ایجاب، ترک یا فعل یک عمل موثرند.

مثلا:
انسان به طریق علم حصولی یقین دارد که از جسم بی جان یک انسان کاری ساخته نیست اما به تاثر از اوهام خویش خوف میکند و از گذراندن شب خویش در کنار جسد بی جان پرهیز میکند؛ و یا میداند استعمال سیگار برای او مضر است اما به دلیل لذتی که از بوی آن می برد و آرامش خاطر و تخدیری که بالتجربه پس از استعمال آن پیدا میکند و یا حتی به دلیل عوامل فیزیکی و انس جوارح مادی خود میل به استعمال آن دارد و آن را استعمال میکند.

پس می بینیم که عمل انسان قطعا تابع درون اوست و از آن تخطی نمیکند ، اما درون او را تنها علم حصولی اش تشکیل نمی دهد بلکه عوامل متعددی بر آن اثر میکنند.

حال مجدد به این سوال رجوع می کنیم که آیا ممکن است شخصی در یکی از دو مولفه ی ” اندیشه ” و ” عمل ” دچار شرک شود و در دیگری نه؟ به راحتی می یابیم که با در میان بودن عوامل دیگری از قبیل امیال، عواطف، تجارب و .. به راحتی تخطی عمل از اندیشه شدنی است و البته منحصر در این مساله هم نیست، بلکه عوامل بسیار تاثیر گذار دیگری نیز می توانند کنش کنند عواملی که از قبیل مهندسی جوامع هستند، امور نا محسوس و غیر مدرک برای نوع انسان ها که عمل او را بی انکه بفهمد جهت میدهند، که متن در ذیل محکومیت قدرت ها به آن نیز اشاره کرده است.

امام ره در شرح حدیث جنود عقل و جهلشان چنین مضمونی را میفرمایند : هیچ انسانی کاری را انجام نمیدهد مگر اینکه آن را مصداق کمال می یابد. و خاطی تنها در تشخیص مصادیق به اشتباه افتاده است نه در اصل کمال گزینی.

این بیان نیز تایید تبعیت قطعی عمل از گرایش نفس است.
یعنی امکان ندارد کسی چیزی را نقص بیابد و انجام دهد = یعنی تخطی از یافته ی نفس ممکن نیست
و یعنی آنچه ما در درون خود می یابیم که حکایت می کند از تخطی ما از دانسته های خودمان، چیزی غیر از تخطی عمل است از اذعان نفس.
و در واقع نفس آنچه خلاف دانش خودش است را مصداق کمال « می یابد » و در نتیجه از دانش خویش تخطی می کند.

یا اساسا دوگانگی حقیقی میان علم و عمل و یا ایمان و عمل امکان پذیر است

▫️بسم الله الرحمن الرحیم
مساله ای که در این جلسه برای بنده بیش از مسائل دیگر پررنگ شد، مساله ای بود که استاد عزیز هم یکی دوبار در طی جلسه مطرح کردند و آن هم این بود که آیا اساسا دوگانگی حقیقی میان علم و عمل و یا ایمان و عمل امکان پذیر است یا خیر؟
خب پاسخ اولیه بر اساس مشهودات، ساده است و آن هم اینکه بله، چه بسا انسان به چیزی عالم بوده و بدان عامل نباشد. و یا اینکه عملی را مرتکب شده بدون آنکه پشتوانه های علمی آن را دارا باشد. اما اگر بخواهیمک کمی با نگاه انسان شناسی فلسفی بیشتر روی این مقوله فکر کنیم، مساله کمی پیچیده تر بنظر میرسد. اگر به «اتحاد علم و عالم و معلوم» فلسفه صدرایی و به نظریه «اتحاد عمل و عامل و معمول» پایبند باشیم، چگونه قضاوتی میبایست در مورد حد وسط(؟) این دو یعنی عالم و عامل داشته باشیم؟ چگونه این گسست در یک نفس انسانی معنا پیدا میکند؟ عالم که با علمش اتحاد وجودی پیدا میکند(یعنی علم برایش حضوری میشود)، همین عالم وقتی عامل میشود و نتیجه اش این است که با عملش اتحاد وجودی پیدا کند،چگونه یک نفس میتواند متحد با دو حیث و یا معنای از وجود(؟) شود؟ نسبت این بحث با مباحث مربوط به عقل نظری و عقل عملی چیست؟ خلق اراده در انسان چه فرآیندی دارد؟ نسبت اراده با ایمان وباور چیست؟ علم چگونه از ساحت و عالم عقل به ساحت قلب که پایین تر از عالم عقل و از عالم مثال است منتقل میشود؟ آیا پاسخ همه این سوالات را میتوان از بحث های علم النفس فلسفه اسلامی برداشت کرد؟
تمت.

پ.ن: متاسفانه نگارنده حداقل دوسالی است که از فضای مطالعات فلسفه اسلامی فاصله گرفته و مسلط به آن نیست. اگر متن از این جهت اشکالاتی داشت خوشحال میشوم تذکر دهید.
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#مهدی_خداپرست
#یادداشت_2
#جلسه_102

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_2
#جلسه_102

#سوال
وحدت قلمرو در زندگی انسان طاغوتی ممکن است؟ یعنی اندیشه و عمل یک فرد، هر دو هماهنگ و ناشی از بعد سفلی او باشد؟ یا وحدت فقط منحصر در جبهه حق است و باطل هماهنگی پذیر نیست؟

شاید بحث هماهنگی ذهن و عین در متن ناظر به مباحث چپ های قبل از انقلاب باشد ولی می توان پای این بحث را به مواجهه با علوم انسانی غربی هم کشاند.
آیا غرب توانسته وحدت قلمرو را در زندگی انسان رقم بزند؟ آیا -ولو در ساحت نظریه پردازی- غرب می تواند چنین چالشی را حل کند؟
ظاهر صحنه این است که آنها با مطرح کردن انسان لذت طلب حریص مادی و کشاندن چنین انسانی در تمام علوم انسانی، و تبیین حداکثری رفتار این انسان در تمامی ساحت های زندگی توانسته اند چنین هماهنگی ای را رقم بزنند.
آنها بعد از مطرح کردن حرص حداکثری و تمام نشدنی مادی انسان و بعد از نهادینه کردن سبعیت در رفتار انسان، مفاهیمی نظیر رقابت کامل و آزادی را مطرح می کنند تا بتوانند هماهنگی را از لایه های مبانی تا لایه های رفتاری رقم بزنند.
ادعای ما این است که آنها به هیچ عنوان نمی توانند چنین وحدتی را رقم بزنند. چون وحدت تنها در حق امکان پذیر است و باطل وحدت پذیر نیست.
در طرف مقابل ماییم که مبانی دقیق و عمیق را نتوانسته ایم تا سر صحنه بیاوریم. اگرچه فقه، قرار است لایه های رفتار را بسازد، اما با نفهمیدن درست مبانی (توحید) فقه را هم از معنا تهی کرده ایم و به ظاهر آن تمسک می جوییم.
این فهم از توحید در ساحت انسان شناسی خیلی راهگشاست. «توحید به معنای یکپارچگی و وحدت قلمرو زندگی انسان است» تا همین جا ما خیلی از راه را می توانیم تنها با توحید بپیماییم. رفتار انسان موحد، در مدار اندیشه توحیدی وی است. اینجا باید از همه معانی قبلی و بعدی توحید بهره جست و توحید در ساحت عمل را معنا کرد.
#نظریه_رفتار_انسان_موحد

طبقه بندی تجویز توصیف

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت6
#جلسه_102

#توصیف#تجویز
در منظومه اسلامی ما هم توصیف داریم و هم تجویز

🔷توصیف های که تجویز هم دارند:
بعضی از ایات و روایت توصیفی هستند که یک تجویزی را در پی دارند مثلا در قرآن وقتی ویژگی متقین را بیان می کند در ضمن توصیف تشویق و تجویز آگاهانه به این صفات هم می دهد.

🔸الذین ینفقون فى السراء والضراء،
🔸والکاظمین الغیظ
🔸والعافین عن الناس
🔸والذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم

🔷توصیف صرف

بعضی از توصیف ها فقط توصیف هستند مثل ایات و روایتی که بهشت و جهنم را توصیف می کنند:

🔸درَجَاتٌ مُتَفَاضِلاَتٌ، وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ. لاَ یَنْقَطِعُ نَعِيمُهَا، وَ لاَ یَظْعَنُ مُقِيمُهَا، وَ لاَ یَهْرَمُ خَالِدُهَا، وَ لاَ یَبْأَسُ سَاكِنهَا.

🔸لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُكْرَةً وَ عَشِیًّا

و…

🔷تجویز های که ازدلشان توصیف بیرون می آید:

علل الشرایع و فلسفه احکام تقریبا این دسته را پشتیبانی می کند یعنی شما یک حکم دارید والان از چرایی و فلسفه آن سوال دارید مثلا احکام قبله را می دانید ولی با توجه به فلسفه آن از دل این تجویز هزاران توصیف استخراج می کنید یا مثال حج که چرا باید سالیانه تمام مسلمانان که یک سری از شرایط را دارند به مکه بروند و آن اعمال را بجا بیاورند و غیره
تقریبا شبیه متنی که اقای انصاری از پیام قطعنامه و برداشت های اجتماعی که حضرت امام از حج داشتند.

🔷تجویز صرف
در شریعت بعضی از تجویز ها هستند که فقط تجویز هستند وچون از ناحیه شارع هست باید تعبد داشه باشیم و آن را قبول کنیم مثل اینکه نماز صبح را باید دو رکعت خواند باید جهر خواند و …

#طبقه_بندی_تجویز_توصیف

معناي يكپارچگي و وحدت قلمرو زندگي و هستي انسان

يادداشت 1
يك‌شنبه 8 تير 99

به معناي يكپارچگي و وحدت قلمرو زندگي و هستي انسان

مي‌تواند اشاره به اين مهم باشد كه توحيد در آغاز مي‌بايست در ساحات وجودي خود انسان برقرار شود و ساحت عقل و بينش انديشه با گرايش و اقدام و عمل، هم‌ساز و هم‌سو باشد و هر دو بر گرد يك كانون بچرخند.

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#اميد_فشندي
#يادداشت_1
#جلسه_101

توحید از دیدگاه انسان‌شناختی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_1
#جلسه_101

بحار الأنوار : في حديثِ المِعراجِ : يا أحمدُ ، اجعَلْ هَمَّكَ هَمّا واحِدا ، فاجعَلْ لِسانَكَ لِسانا واحِدا ، و اجعَلْ بَدَنَكَ حَيّا ، لا تَغفُلْ عنّي ، من يَغفلْ عنّي لا اُبالِي بأيِّ وادٍ هَلَكَ .حديث
بحار الأنوار : در حديث معراج آمده است : اى احمد! اهتمامت را يكى كن و زبانت را يك زبان ساز و بدنت را زنده بدار و از من غافل مباش، هر كه از من غافل باشد، اهمّيتى ندهم كه در كدام وادى هلاك شود.

ربّ واحد مستلزم، هویتی متوحّد و موحّدانه است. انسانی که ارباب متفرق برای خود اختیار کرده اگر چه بر زبان قل هو الله احد هم زمزمه کند اگر چه بر زبان تهلیل بگوید و تکبیر زمزمه کند اما در ساحات مختلف زندگی اش ارباب متفرق باشند که برای حیات فردی و اجتماعی و تمدنی و تاریخی وی تصمیم بگیرند این حیات یک حیات مؤمنانه نخواهد بود.
ربّ واحد از آنجا که ربّ است و پروردگار و مربی انسان است برای انسان زیست جهانی متوحّد می پسندد نه آنکه آدمی زندگی اش سراسر تشتت و تفرق باشد.

توحید کلمه لازم بیّن کلمه توحید است.
زندگی توحیدی زندگی ای است که مالامال از همبستگی و هم بودگی و همگنی و همگونی و توحّد است. زندگی توحیدی زندگی ای است که تمام ساحات و شئون حیات بشری پاره های یک وجود هستند. زندگی توحیدی زیستی است که انسان را به وحدت میرساند انسانی که به وحدت نرسیده دریچه خویشتن خویش بر خود نخواهد گشود.

گسستگی پاره های وجودی حیات انسان به واسطه حکمرانی ارباب متفرق بر آن استراتژی پایه نظام سلطه و دستگاه استکبار
ابلیس از روز اول آفرینش سعی در گسسته ساختن پاره های وجودی حیات و زیست انسان داشته است. پروژه ابلیس و ولیده وی یعنی نظام سلطه و دستگاه استکبار غرقه ساختن انسان در کثرات است. تلاش وی برای این است که ارباب متفرق را بر حیات انسانی حاکم ساخته و زندگی بشریت را محفوف به کثرات کند، کثراتی که اضطراب آفرینند.
حیات در گروه متوحّدانه زیستن و موحّدانه زیستن است. ابلیس با معماری یک زیست پاره پاره ما را در ورطه اماته می اندازد. چیزی که ما در آن هستیم حیات نیست. موت و اماته است.

در این میان به حیات امروز بشر که نگاه میکنیم هر ساحتی با تعریفی تقلیل یافته و تحریف شده و تخفیف داده شده حیات بشریت را به شکلی تعریف کرده به گونه ای که انسان امروز متحیّر است که چرا نظم و نظامات خرد و کلان جهانی انسانیت من را به رسمیت نشناخته و با من همچو حیوانی متمدن برخورد می سازند. حقوق بشر می نویسند اما حقوق حیوان متمدن اراده می کنند. کرامت و منزلت انسانی را می سُرایند اما در عمل کرامت و منزلت انسانی را زیر سیاستهای کثیف استکباری و استعماری و فاشیستی خود خرد می کنند.

بشریت تشنه است. تشنه آرامش…

بشریت چشم انتظار است. چشم انتظار حیات و زیستی دیگر…

چشم جهانی نگران توست……….المستغاث بک یابن الحسن

يك‌شنبه 8 تير 99

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_1
#جلسه_101

حضرت اقا در کتابچه ژرفای نماز ذیل تفسیر تسبیحات اربعه می فرمایند:
دانستن این چهار خصوصیت (سبحان الله،الحمد لله،لا اله الا الله،الله اکبر) برای شکل گرفتن یک تلقی درست وکامل از توحید تاثیر عمیقی دارد.
وهر کدام ازیک حیثی بدنه توحید را توصیف می کنند.

سپس حضرت اقا دوگانه #ذهن و #عین را مطرح می کنند ومی فرمایند تکرار این اذکار فقط معرفت ذهنی انسان وآگاهی او را افزایش نمی دهد ؛بلکه دانستن و تکرار صفات الهی باید حرکت ومسئولیتی پدید آورد و تکلیفی رافراخور آن حقیقت که بدان معرفت یافته را برعهده بگیرد.
به بیان دیگر این ذکر باید یک دغدغه کار اجتماعی ، خدمت رسانی ،و اقامه دین را منجر شود.
یعنی هرچه تو این اذکار را بگویی وبیشتر توجه کنی مسئولیت اجتماعی سخت تری داری .
ذهنیتی که کاملا ناظر به عینیت و اقدام است
جالب تر اینجاست که حضرت آقا در ادامه معرفتی را صحیح می دانند که در صحنه منجر به عمل بشود.
با این اوصاف می توانیم:
مومنین را براساس خط کش عمل و اقدام طبقه بندی کنیم همچنین جوامع را جدای از دین حاکم بر آن طبق مولفه های اسلامی و ارزش های اسلامی نمره داد و فهمید کدام جامعه در حقیقت اسلامی است وکدام جامعه ادای اسلامی شدن را در می آورد البته ارش ها تشکیکی است مثلا ظلم ستیزی ومبارزه با استعمار اولویتی بالاتر از بانک داری و نظام اقتصاد اسلامی دارد (در مثال مناقشه نیست).

#ژرفای_نماز

آشفتگی ذهنی

#یادداشت / #پرسش
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسانشناختی
#حمزه_وطنفدا
#یادداشت_1
#جلسه_101

🔸آشفتگی ذهنی

❓مولف فضایی را تصویر میکند که عمل انسانی از ذهن انسانی فاصله میگیرد
یعنی یا عمل توحیدی است و فعل مشرکانه یا بالعکس
آیا از نظر فلسفی چنین چیزی ممکن است ، آیا میشود عملی جز از آبشخور یک برداشت و یک ذهنیت به تحقق برسد آیا ذهن مشرکانه میتواند عملی توحیدی یا ذهنی توحیدی عملی مشرکانه پدید آورد ؟
اگر ذهن مسیری برود و عین مسیری عملا حرکت عینی دارد با چه پشتوانه ای پیش میرود؟

به نظر ، این دوگانگی نمی‌تواند بین ذهن و عین باشد
بلکه دوگانگی در خود ذهن دارد اتفاق می افتد
یعنی با آشفتگی ذهنی ، با آشفتگی گفتمانی در فضای ذهن فرد یا جامعه رو به روییم.
یعنی جهتی از ذهن به سویی و جهتی به سوی دیگر است
چیزی شبیه کش مکش های غریزه و فطرت، نفس اماره و لوامه،

ذهن اوست که اسیر دو قطب شده است و حالا این کشاکش و آشفتگی ذهنی آشفتگی عملی و عینی را باعث میشود .

قدرت اختیار

#یادداشت / در جواب #محسن_همت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان_شناختی
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_3
#جلسه_101

❗️ادعا
ادعایی که #محسن_همت مطرح میکند این است که ما با موقعیت هایی در انسان مواجهیم که به واسطه قدرت اختیار حتی بدون معرفت از طرق دیگری نظیر انجام رفتار به سوی چیزی میل پیدا میکند .

⭕️ جواب
آیا به شکل فلسفی انسان میتواند بدون معرفت اقدام کند. بدون شناخت بپسندد؟

حتی در آن حالتی که میرود اربعین و میپسندد به هر جهت معرفت جدیدی برای او حاصل میشود

آنکس که به ظاهر خلاف معرفت عمل میکند ، ما چون در افکار و شخصیت او نیستیم حس میکنیم خلاف معرفت عمل کرد ، چه بسا معرفت مکنونی است که رو می آید و معرفت سطحی است که عقب میرود
یعنی معرفتی جا به جا میشود ولی ما با معرفت قبلی او را میسنجیم.

او کمال را می شناسد، در مصداق اشتباه کرده یا اصلا مصداق را پیدا نکرده حالا یک آن در ساحت حضرت ابی عبدالله علیه السلام قرار میگیرد و آن گمشده را پیدا میکند، چه حصولی چه حضوری چه اکتسابی چه وهبی ولی به هر جهت معرفت دارد سر صحنه کار میکند.

اندیشه و عمل دو جهان مستقل از هم نیستند

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان_شناختی
#سعید_خورشیدی
#یادداشت_1
#جلسه_101
اندیشه و عمل دو جهان مستقل از هم نیستند ، اگر چه از دو جنس اند اما فضای مشترکی دارند ، موطن ثابت و واحدی دارند، هر دو بخشی از حیات انسان اند .
به همین خاطر ممکن نیست هر یک بدون لحاظ دیگری به جهتی سیر کند و مشکلی برای انسان ایجاد نشود . قطعا این دو میل به همراهی و یکی شدن دارند . تصورش هم محال است ، کسی که در عالم ذهن رو به قبله بایستد و در واقعیت رو به طاغوت و بتواند در عین آرامش به حیات خودش ادامه دهد یا بالعکس ، در ذهن رو به طاغوت باشد و در واقعیت رو به قبله. چنین انسان هایی اذیت میشوند و روی آرامش نمیبینند، این اثر طبیعی و غریزی این حالت است نه عقاب خداوند ! این حالت تعارض همان درد است ، درد جسمانی علامت مشکل یا بیماری جسمانی استو چنین درد روحانی ( تعارض و دوگانگی و نا آرامی ) نشان از بیماری روحی شرک!
حال اگر داخل ولایت الهی آمد و ذهن و عینش را بر جهت قبله استوار کرد، به همان مقداری که در ساختن این توحید، موفق باشد ، آرام میگیرد، میجنگد ولی آرام است، فریاد میزند ولی آرام است ، میدود ولی آرام است .
انزل السکینه فی قلوب المومنین لتزدادو ایمانا مع ایمانهم
اگر هم هر دو ساحت حیات را بخواهد بر یک جهت واحد که خدایی نباشد، استوار کند هرگز نخواهد توانست، چون به هر سو رو کند چیزی را میبیند ، خویشاوندی و ووحدتی هم بین این همه کثرات فهم نمیکند ، پس هرچه بیشتر بگردد بیشتر در تعارضات فرو میرود و دیگر هرگز روی آرامش نمیبیند. لبخند میزند اما ناآرام است ، مهربان است اما ناآرام است ، ظاهرا طمانینه دارد اما ناآرام است.
انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین

همه دعواها از توحید است!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان_شناختی
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_1
#جلسه_101
همه دعواها از توحید است!
همه چیز از توحید است. اگر توحید حل شود همه چیز حل میشود و اگر حل نشده باقی بماند هیچ چیز درست نمیشود.
یکی از دعواهای همیشگی ما با شیعیان است. شیعیانی که خداوند را به طور کامل قبول دارند. ائمه و همه مقدسات را قبول دارند. حتی فراتر از قبول داشتن، در ساحت فردی نیز بهترین اعمال را دارند. لکن ملتفت آن نیستند که باید خدا را در همه ی عرصه ها وارد کنند. به ساحت اجتماع که میرسد، گویی فقط راه حق و ولی الهی را قبول دارند لکن اصلا متلفت به جایگاه ایشان و اوامرشان نیستند و در عمل هیچ کنشی ندارند. این شخص در واقع در توحیدش خلل است. اینجاست که میگوییم فقط کسانی که ولایت مدارند موحد حقیقی اند.
رسول الله(ص) میفرمایند: «قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ أَطَاعَتْ إِمَاماً جَائِراً لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ أَطَاعَتْ إِمَاماً هَادِياً مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً.»

#بسیجی خودش را برای اسلام میخواهد. خودش را فدا میکند تا اسلام در همه ی ساحت های آن پیاده شود. هرچند که در اعمال فردی اش مرتکب اشتباه و معصیت شود لکن #مومن_سنتی اسلام را برای خودش میخواهد. تا جایی پایبند است که به او آسیبی نرسد. تا جایی پای کار است که کسی اذیتش نکند و دعوا راه نیفتد. دعوا که شروع شد با پیشانی پینه بسته از سجده های طولانی کناری می ایستد و تماشا میکند.
آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه

توحید از دیدگاه انسان شناختی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان_شناختی
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_1
#جلسه_101

بسم الله الرحمن الرحیم
چنین به نظر میرسد که مصنف ابتداءا در حال بیان یک الزام عملی نیست، بلکه در حال بیان یک حقیقت است؛ به این معنا که او نمی گوید انسان « باید » قلمرو زندگی اش را وحدت « ببخشد »، بلکه میگوید قلمرو زندگی انسان وحدت «دارد».
و توصیفش از به هم ریختگیِ این وحدت، ناظر به زمانی است که یکی از اجزای این مرکبِ واحد، « محکوم ِ» قطب و قدرتی ضد خدایی بشود و از جهت « طبیعی » خویش منحرف شود. که در صورت چنین اتفاقی ( بر اثر محکوم یک قدرت ضد خدایی واقع شدن ) دچار شرک در « عبودیت » بشود.
در یک کلام یعنی توحید به ما میگوید انسان به گونه ای « سرشته » شده است که در قلمرو زندگی خویش وحدتی خدا گرا و خدا پسند دارد، مگر آنکه تحت قدرتی غیر خدایی به جهتی دیگر « وا داشته » شود.

و این گزاره ای توصیفی است که البته نتیجه ای از جنس باید و نباید هم به دنبال دارد: نباید تحت قدرتی که خدایی نیست وارد شد ( نفی عبودیت غیر خدا برای حفظ وحدت خداگرای قلمرو زندگی که سرشت انسان بر آن بوده است).