قاعده ی فریب شیطان

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مصطفی_امیدی
#یادداشت_61
#جلسه_347
#مشخصات_اسلام
قاعده ی فریب شیطان
شخصی توی جهنم گرفتاره شیطان بهش یک کیسه رو پیشنهاد میده که توش دوتا کلید هست یکی از این دو کلید کلید رهایی از جهنم و دربهشت هست و هر روز شیطان میاد و یک کلید بهشت دیگه توی اون کیسه میندازه و اینکه شخص میتونه یکبار برای همیشه این انتخاب رو بکنه یعنی فقط یک فرصت داره
اگر همون روز برداره احتمال رهایی 50% هست و اگر یک روز دیگه تحمل کنه احتمال دو سوم یعنی 66/66% و اگر دو روز جهنم رو تحمل کنه احتمال به 75% می رسه و همینطور این قضیه ادامه داره و هر روز که بیشتر جهنم را تحمل کند احتمال رهایی ابدیش بیشتر است مولف این مثال یادآور می‌شود که شخص اگر بنای تصمیم گیری بر مبنای تءودیسه پاسکال را داشته باشد(قانون الهیاتی پاسکال:احتمال ضعیف وجود آخرتxنفع بینهایت و خوشی ابدی در صورت وجود=لزوم خداباوری) باید تا ابد در جهنم بماند و هر روز منتظر کلید بعدی شیطان باشد
این برهان که برای رد تءو دیسه پاسکال طراحی شده در بحث ما نیز جای دارد آنجا که شخص برای نفع احتمالی از سوی جامعه نفع فعلی خود را فدا می کند.
به نظر بنده وقتی از زاویه حق به مسئله رابطه ی حق و اجتماع ورود کنیم نه از دیدگاه تکلیف قطعا به این نتیجه که شخص موظف است از نفع شخصی خود بگذرد نمی رسیم مثلا به مثال استاد توجه کنید چند نفر در مسیر احداث یک اتوبان خانه دارند اگر قوه ی قهریه حکومت را در نظر نگیریم و ملاک رضایت اشخاص باشد چرا باید شخص خانه ی خود را بفروشد و از حق خود بگذرد با وجود اینکه احتمال می‌دهد مثلا نفر بعدی اینکار را نکند چه لزومی دارد که شخص از منفعت فعلی خودش صرف نظر کند با وجود احتمالی که هست مبنی بر اینکه ممکن است شخص دیگر نفروشد و آن اتوبان ایده آل احتمالی که آن شخص هم از آن نافع می شد ساخته شود
به نظر من مسئله ایثار جز از دریچه تکلیف قابل درک نیست.

قسمتی از خطبه مولا امیرالامومنین در جنگ صفین:

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_123
#جلسه_347

🔰قسمتی از خطبه مولا امیرالامومنین در جنگ صفین:

… من تلك الحقوق حقّ الوالي على الرّعيّة، و حقّ الرّعيّة على الوالي، فريضة فرضها اللَّه سبحانه، لكلّ على كلّ، فجعلها نظاما لألفتهم، و عزّا لدينهم، فليست تصلح الرّعيّة إلّا بصلاح الولاة، و لا يصلح الولاة إلّا باستقامة الرّعيّة. فإذا أدّت الرّعيّة إلى الوالي حقّه، و أدّي الوالي إليها حقّها، عزّ الحقّ بينهم، و قامت مناهج الدّين، و اعتدلت «معالم العدل»، و جرت على أذيالها السّنن؛ فصلح بذلك الزّمان، و طمع في بقاء الدّولة، و يئست مطامع الأعداء…

🔹حق جامعه و حق ولی

اگر به این کلام سراسر نور و دم روحانی حضرت امیر توجه کنیم
نکاتی را درباره حقوق و لی بر امت (ادبیات امت به نظر ادبیات راقی تری باشد)و حقوق امت بر ولی را خوب بیان می کنند

اولین نکته اینکه خداوند حق والی بر مردم وحق مردم بر ولی را فریضه واجبه می داند .
یعنی در اینجا ادبیات از ادبیات حق فراتر رفته و بحث بر سر تکلیف است
واین تکالیف دوطرفه را نظامی برای الفت قلوب مردم با والیان قرار داده
یعنی اگر در جامعه ای رابطه مردم با مسولین مهربانانه و دوستانه نیست
باید بدانیم در این جامعه حقوق والی و مردم رعایت نشده
یا والی ظلمی به مردم کرده یا مردم صبر کمی داشته و حق والی را رعایت نکرده اند
ودر ادامه راه حل این مشکل را هم بیان می کنند
فليست تصلح الرّعيّة إلّا بصلاح الولاة، و لا يصلح الولاة إلّا باستقامة الرّعيّة
مردم با اصلاح والی اصلاح می شوند
و ولاه با استقامت مردم
به نظر این استقامت و صبر استقامت بر اصلاح ولاه باید باشد
(🔺الحمدلله مردم ایران تمام تلاشان را برای اصلاح ولاه به کار برده اند بیشتر از این استقامت دیگه متصور نیست
همانطور که انقلاب های دیگر هم مثل انقلاب ایران تحمل و استقامت نداشته و 40 سالگی خود را ندیدن)

ودر ادامه می فرمایند اگر این اصلاح ها صورت گرفت و حق ها رعایت شده
نتیجه می شود:
عزّ الحقّ بينهم
حق در جامعه تعالی می یابد و عزت می گیرد.
و قامت مناهج الدّين
شریعت اقامه می شود
و اعتدلت «معالم العدل»
شاخصه های عدالت نمایان می شود
و جرت على أذيالها السّنن
وسنن الهی در جامعه جاری می شود
فصلح بذلك الزّمان، و طمع في بقاء الدّولة، و يئست مطامع الأعداء…
و در اين صورت است كه اوضاع روزگار به سامان مى‏رسد، و به بقاى حاكميّت اميد مى‏رود، و دشمنان نااميد مى‏گردند.

تقدم حق جامعه بر فرد

بسم الله الرحمن الرحیم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_49
#جلسه_347

تقدم حق جامعه بر فرد

توهم بررسی این گزاره از منظر هستی شناسی از جانب نگارنده

🌅حق جامعه اگر مقید به حکمت باشد تقدم آن عدالت دارد.

عالَم، نظم هوش‌بر و دلربایی دارد که فرض تزاحم در آن بدور از ادب است.
از اینرو برای چشم ظاهربین که توهم تزاحم دارد حکمت، ملاک تقدم است و فقط چنین تقدمی عدالت است.
جامعه یا فرد اصالت ندارند بلکه هر جایی که مصلحتی اهم باشد حکمت و عدالت با آن است.
حاکمی که به عالَم مصالح و مفاسد راه یابد حکیم می‌شود و فقط حکیم، عادل است. چنین حاکمی تنها، صلاحیت راه‌بری را دارد زیرا هیچ وقت دچار تزاحم نمی‌شود.

حاشیه و نقد

#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_138
#جلسه_347

با تشکر از نگاه زیبا آقا مرتضی.
لکن
اولا صدر و ذیل با هم نمی سازد. وقتی شما قائل به مصلحت اهم می شود، پس مصلحت پایین تری نیز وجود دارد. لذا اساسا مصلحت اهم در پارادایم تزاحم مطرح میشود.

ثانیا واضح است که این تزاحم بدوی است و اگر واقع قضیه در مجموعه نظام هستی ملاحظه شود، ترجیح مصلحت یک طرف بر طرف دیگر در واقع مصلحت طرف مرجوح نیز هست.

ثالثا منظور شهید بزرگوار از ترجیح مصلحت جامعه این نبوده که مطلقا مصلحت جامعه مقدم است. بلکه ایشان با فرمایش شما که مصلحت اهم را ملاک می دانید، همراه است و اگر اینطور نبود اساسا بحث حاکم شرع مطرح نمیشد. لکن کلام در این است که غالبا مصلحت جامعه اهم است و مصلحت فرد را نیز در بر میگیرد لذا حکم اولی این است که جامعه مقدم است.

تعارض حقوق فرد با جامعه

#یادداشت
#یادداشت_87
#مشخصات_اسلام
#جلسه_347
#سعید_خورشیدی
#تعارض_حقوق_فرد_با_جامعه
مرجع #تشخیص_مصلحت

شهید مطهری ذیل مشخصه از مشخصات ایدئولوژیک اسلام میفرماید :
آنجا که میان حقّ جامعه و حق فرد، تعارض و تزاحم افتد، حق جامعه بر حق فرد و حق عام بر حق خاص تقدم می یابد. حاکم شرعی در این موارد تصمیم می گیرد.

اگر قاعده به همین روشنی بر همین تقدم حقوق اجتماع بر حقوق فردی دلالت میکند ، پس حاکم شرع چه میکند ؟
آیا او صرفا مجرای این حکم است و نیاز به امضای فقیه هست برای تقدیم حقوق جامعه بر فرد ؟

مسلما مقصود شهید مطهری این نبوده که فقیه در اصل این که چنین قاعده ای وجود دارد یا نه ، تصمیم میگیرد.
البته ممکن است در آن زمینه هم ورود بکند اما این ورود اولا نیاز به کارهایی قبل از فقاهت دارد و ثانیا اینجا مقصود ایشان تصمیم گیری بعد از پذیرفتن اصل قاعده است.
فقیه اولا باید حقوق فرد و حقوق جامعه را بشناسد و از هم تمییز بدهد.
فقیه در مرتبه بعد باید تشخیص بدهد که آیا واقعا تعارض و تزاحمی در افتاده ؟ یا اینکه در ابتدا اینطور به نظر میرسد و تعارض واقعی شگل نگرفته است.
در مرتبه بعد باید نحوه تقدم و حد و مرز آن را هم معین کند.
این یکی از مواضعی است که نیاز اجتهاد به دارایی ها و دانایی های متعدد را نشان میدهد.

تصمیم‌گیری برای تقدم حق جامعه با حاکم شرع است

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_130
#جلسه_347

⭕️تصمیم‌گیری برای تقدم حق جامعه با حاکم شرع است

اگر در مقام تزاحم و تعارض بین حق عام و حق خاص، آنچه مقدم می‌شود حق جامعه باشد، دیگر معنایی ندارد که تصمیم‌گیری را به حاکم شرعی بسپاریم. وقتی تقدم حق جامعه بر حق فرد، یک قاعده است و عمومیت دارد، دیگر احتیاجی نیست که تصمیم‌گیری در این خصوص را به حاکم شرع واگذار کنیم. لذا از آنجایی که این تصمیم‌گیری واگذار شده است بر حاکم شرع می‌فهمیم که معادله آنگونه که به نظر می‌رسد ساده و یک خطی نیست، بلکه در حل این تعارض پیچیدگی‌هایی وجود دارد که تشخیص تقدم حق جامعه بر حق فرد را کار هر کسی نمی‌داند و حتی خود حاکم شرع هم نمی‌تواند به راحتی تصمیم بگیرد که در هر تعارض مشخصی حق جامعه مقدم است و احتمال رای به خطا هم وجود دارد.

حاکم شرع، جایگاه مهمی است که هر کسی نمی‌تواند در آن جایگاه قرار بگیرد، حال این بماند که ما در دولت و ساختار آن جایگاه روشن و مشخصی برای حاکم شرع نداریم و معمولا در مواردی که دولت نتوانسته است حق جامعه را که همه‌جا مقدم می‌داند، تقدم بخشد، از حکم حاکم شرع برای حل مشکل خود استفاده ابزاری کرده است و به این مسئله که اصل تصمیم‌گیری در خصوص تقدم حق جامعه در این تعارض بر عهده‌ی حاکم شرع است، توجه ندارد. در مقام عمل ما این تصمیم‌گیری برای تقدم حق جامعه بر فرد را به دولت به همان‌معنای state واگذار کرده‌ایم.
🌺

تقدم حقوق جامعه بر حقوق فرد

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_66
#جلسه_347

چند نکته :

1- به نظر میرسد میان دو مفهوم باید تمایز قائل شد تا برخی ابهاماتی که در حلقه نسبت به قانون کلی « تقدم حقوق جامعه بر حقوق فرد » مطرح شد برطرف گردند.

یکی مفهوم خواست جامعه ( و یا در یک تقریر دیگر از موضوع، خواست اکثریت ) و دیگری مفهوم حق جامعه ( یا حق اکثریت ).

ممکن است گاهی اکثریت یا جامعه چیزی را بخواهند که حق شان نباشد مثلا تضییق حقوق بخشی از جامعه را مطالبه کنند، مثلا مطالبه ی جامعه این باشد که «سالمندان باید در خانه ی سالمندان نگهداری شوند» در چنین صورتی روشن است که این جامعه و این اکثریت حق اتخاذ چنین تصمیمی را ندارد تا در تعارض با حق افراد یا حق اقلیت، این خواست رجحان پیدا کند.

همین طور ممکن است حقی داشته باشند که آن حقِ بخصوص الان مورد مطالبه ی آنها نباشد. مثلا فرض کنید حق سلامت معنوی و یا رشد معنوی دارند. ولی به دلایلی چنین چیزی اکنون مورد خواست جامعه نیست. اگر در اینجا حق اقلیت یا حق یک فرد با این حق جامعه تزاحم کند، هرچند که این حق مورد مطالبه ی جامعه نیست ولی بر حق آن فرد یا اقلیت رجحان پیدا میکند.

2- یکی دیگر از تفکیک هایی که میتوان آن را مطرح کرد و آن را دستمایه ی ایجاد سوالاتی و ویرایشاتی قرار داد این است که آیا در این جا سخن از « حق » جمع و فرد است به این معنا که تمامی مراحل تنجز حق طی شده است و اکنون تبدیل به حق شده است؟ یا اینکه سخن از « مصلحت » جمع و فرد است؟ به این بیان که قانون کلی مورد اشاره ی استاد شهید این باشد که : هرجا مصلحت جمع و فرد تعارض کرد، مصلحت جمع اولی است. و سامحتا تعبیر از حق میشود؟

3- در مورد پیچیدگی فضای بعد از تعارض حق فرد و جامعه باید بتوان قدری تفصیل مفهومی ایجاد کرد تا قدری مساله باز شود و به صرف اینکه تعارض پیچیده است و لذا به حاکم شرع سپرده میشود اکتفا نگردد.

به نظر میرسد چند مساله را که میتوانند موجبات تقیید آن حکم کلی را، و یا بنا بر تقریری موجبات اسقاط حقی را فراهم کنند میتوان چنین برشمرد:

الف. یکی منشا تعارض یا تزاحم است. چه چیزی باعث شده است که این تعارض رخ میدهد. مثلا آیا ممکن است سلسله اشتباهاتی و سلسله تبعیت های از هوای نفس موجب شده باشد که جامعه در موقفی قرار گرفته است که مصلحتش انجام فلان کار باشد؟ اگر چنین باشد، آیا می توان گفت در تعارضی که اکنون بین مصلحت جامعه یا حق جامعه و مصلحت یا حق فرد پدید آمده است، مصلحت جامعه اولویت دارد؟

ب. دیگری میزان اهمیت مصلحت یا حق است. مثلا اگر مصلحت یا حق تفریح جامعه با مصلحت یا حق حیات فرد تعارض کند آیا میتوان گفت حق جامعه اولویت دارد؟ به این صورت که لازم باشد برای احداث یک پارک خوب و بزرگ و ضروری در یک شهر، یکی دو نفر کشته شوند.

پ. دیگری طاقت فرد یا جامعه است. مثلا آیا میتوان افرادی را بنا بر مصلحت جامعه تکلیفی کرد که ایشان طاقت آن را ندارند؟ یعنی اگر جامعه طاقت عدم استیفای یک حق خود را داشته باشد اما فرد طاقت عدم استیفای حق خود را نداشته باشد. آیا باز در اینجا هم میتوان مطرح کرد که حق جامع بر حق فرد مقدم میشود؟

ت. دیگری امکان ایجاد تدریج است. به این بیان که اگر این امکان وجود داشته باشد تا به تدریج حقی را فدای حق دیگر کرد، در کنار این فرض که گذر زمان مستلزم عدم استیفای بخشی از حق طرفین است ( یعنی زمان در حق طرفین سهم دارد ) آیا می توان گفت مطلقا حق جامعه اولویت دارد؟ و نباید تدریج را اعمال نمود؟ و یا اینکه برای آنکه حتی المقدور حق فرد نیز حفظ شود میتوان بخشی از حق جامعه را نیز فدا نمود؟

نسبت_عرفان_اخلاق_فقه

#محمد_امامی
#یادداشت_73
#مشخصات_اسلام
#نسبت_عرفان_اخلاق_فقه
#جلسه_347

🔰نسبت سه افق عرفانی، اخلاقی و فقهی چیست؟ ایا این ها تصویری از یک حقیقت را بناست به ما نشان بدهند؟ یا حقیقت با حضور در یک هر یک از این افق ها رنگ وبوی دیگری پیدا میکند؟

به نظر بنده هر مساله ای که قابلیت طرح در هر یک از این افق را دارد باید بتواند گزاره های خو را براساس همان حقیقت صورت بندی کند. و الا این سه افق به صورت متباین حقیقت را صید می کنند و هیچ گاه بهم دست نمی دهند.

اگر مدعی شدیم که اسلام حق جامعه را بر فرد مقدم می کند تا جامعه نفع ببرد یا اگر حق جامعه را بر فرد مقدم می کنیم تا برای فرد هم منفعتی در پی داشته باشد؛ باید بتوانیم در نظام فقهی خودمان هر کدام از این ادعا ها را ثابت کنیم. والا نه آن که باید پشتیبان باشد پشتیبانی می کند و نه آن که باید نشان دهنده حقایق باشد آینه خوبی خواهد بود.

حق فرد ،حق جامعه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_127
#جلسه_347
#حق_تکلیف

🔰 #حق_فرد – #حق_جامعه

شهید مطهری فرموده اند:
7. تقدّم حقّ جامعه بر حقّ فرد: آنجا كه ميان حقّ جامعه و حقّ فرد تعارض و تزاحم افتد، حقّ جامعه بر حقّ فرد و حقّ عام بر حقّ خاص تقدّم مى‏يابد. حاكم شرعى در اين موارد تصميم مى‏گيرد.

به نظر می رسد قبل از بررسی حکمت و راز این مسئله برخورد فقهی با آن نا صواب باشد.

در یادداشتهای پیشین گفته شد که استراتژی اسلام برای هدایت انسانها به سوی رشد این است که من آنها را توسعه بدهد.

انسان در ابتدا گرفتار من خودمحور خود بنیاد است. منی که منفعت شخصی خودش را محور تعاملاتش قرار میدهد اما اسلام با به رسمیت شناختن من انسان در متن زیست اجتماعی من او را توسعه می بخشد.

با جایگاه بخشیدن به خانواده و رحم اسلام انسان را به توسعه من او با خانواده و ارحامش رهنمون می سازد

با توصیه و دعوت او به اخوت و حقوق برادری من او را به برادر دینی و ایمانی اش توسعه می بخشد.

و نهایتا با انذار دادن او به وجوه عالی انسانیت من او را نسبت به همه مستضعفین اتساع میدهد.

تقدم حق جامعه بر حق فرد نیز از این رویکرد بایستی قرائت گردد که اسلام به دنبال توسعه من فردی خود محور و خود بنیاد است و در پی آنست که انسان به مکانت و مرتبه من علوی ای برساند که نسبت به همه بشریت شمولیت دارد.

این همان تعبیری است که آیت الله شاه آبادی فرمودند قرآن را به انفراد نتوان نگه داری نمود بلکه مستقر قرآن بر روی زمین عرش اخوت می باشد.

و این به یک معنا تعبیر دیگری از کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته می باشد که انسان را دعوت به پذیرش مسئولیت در برابر همگان میکند و پذیرش مسئولیت جز با نگرش من علوی شامل میسور نیست.آنگاه اینچنین خواهد بود که انسانها نه از آن بابت که تقدم حق جامعه بر فرد بدیشان سود میرساند بلکه از آن رو که خودشان را مسئول جامعه می بینند حق جامعه را مقدم می یابند.

فرد فدای دولت؟ ملت؟ امت؟ یا ولایت؟

#امید_فشندی
#یادداشت_204
#جلسه_347
#مشخصات_اسلام

🔰 فرد فدای دولت؟ ملت؟ امت؟ یا ولایت؟
#في_سبیل_الله

یك تصویر از جامعه‌ی آرمانی این است كه جامعه چنان سامان یابد كه آحاد مردم به حقوق اولیه‌ی خویش – حیات و خوراك و پوشاك و مسكن و شغل و امنیت و بهداشت و آموزش و… – برسند و برای رشد و پیشرفت مادی و معنوی، به تزاحم برنخورند.

اما چالش آنجاست كه به اسم خیر جمعی و مصلحت عمومی و حفظ نظامِ دین و دولت و ملت و كشور، منابع و امكانات عمومی به‌صورت متمركز و غیرشفاف در اختیار طبقه‌ی حاكمه قرار گیرد و باوجود اینكه بسیاری از مردم حتی از حقوق اولیه و مصرّح در قانون اساسی محروم هستند، هیچ دست به ساختار و سیستم و روند و رویه‌ها نزنیم و به تغییر جزئی كارگزاران قناعت كنیم و تصمیم‌گیران اصلی را تكان ندهیم.

این یعنی #حق_جمعی نه به‌صورت #عام_شمولی تحقق می‌یابد كه به جیب آحاد مردم تحویل برود، بلكه به‌صورت #عام_مجموعی است كه به نام مردم و به كام اندك‌شماری از ایشان خواهد شد.

حق جمعی و جامعه اگر به خیر تك‌تك مردم تحویل برده نشود، فی‌نفسه اصالتی ندارند و روا نیست كه افراد را فدای حق جمعی – چه دولت و ملت چه دین و ولایت – كنیم.

#فی_سبیل_الله در ادبیات دینی ما اصطلاح پرمعنایی است!
هرچه در راه خدا باشد ارزشمند است و حتی ارزشمندترین حقوق فردی – مثل حق حیات – رواست كه فی سبیل الله فدا شود؛ چرا؟ به‌میزانی كه مقصد این سبیل بی‌نیاز از دارایی‌ها و حقوق مسافرینش باشد، هزینه‌ها و فدایی‌ها همه خرج خود مسافرین می‌شود….

24 آبان 1400

هویت جامعه از نگاه مرحوم علامه طباطبایی

#مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#یادداشت_100
#جلسه_347

مرحوم علامه طباطبایی در بین نظریات مختلف در مورد هویت جامعه، جامعه را دارای #هویت_مستقل و غیر اعتباری و اصیل میدانند
هویتی که #مهیمن بر حیثیت شخصی افراد است و #بوجود_افراد_تحقق دارد و همین سبب میشود افرادِ یک اجتماع در سرنوشتشان از هم مستقل نباشند.

مؤید این مساله در قرآن وعده عذاب یا أجل یا دعوت برای یک قوم است.
در عالم دنیا افراد اجتماع از هم ممتاز نیستند و حکم یک پیکر را دارند.
#وامْتازُوا_الْيَوْمَ برای قیامت است نه این دنیا.

مشترک بودن بلا برای افراد مختلف یک جامعه بدلیل همین هویت واحد جامعه است اگرچه این بلا برای عده ای عذاب و برای عده ای امتحان باشد.
پس بدلیل اینکه اجتماع وحدت دارد، مسیر و خط سیر و تکامل و عمر و حیات و موت دارد پس #اجتماع_حقوق_دارد.

حیثیت ولایت و اولویت نبی بر مردم در آیه ی شریفه ی #اولی_بالمومنین_من_انفسهم هم به حیث مصالحی است که در حقوق اجتماعی افراد لحاظ میشود نه به حیث منافع فردی خودشان.

نقش قواعد در فضاهای پیچیده

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_265
#جلسه_347

💠 نقش قواعد در فضاهای پیچیده

وقتی گفته می شود «قاعده این است که در تزاحم حق فرد و جامعه حق جامعه مقدم است.» این نکته به ذهن خطور می کند که در موارد مصداقی پیچیدگی های بیشتری از این قاعده وجود دارد و واقعاً نیاز به بررسی سر صحنه و موردی هست.

این سخن درست است اما نباید از نقش ارزشمند قواعد برای انتظام بخشیدن به حیات انسانی غفلت کرد، وقتی قبل از ورود در کثرات و جزئیات یا با استفاده از لایه های بنیادین و سرریز شدن آن به لایه ایدئولوژی و یا با انتزاع از کف صحنه بایدها یک قاعده کلی استخراج می شود، این قاعده نقش مهمی به سامان دادن آن عرصه دارد. این قاعده بالای سر همه استنباط های ما قرار می گیرد و برداشت های ما از همه منابع را رنگ خواهد زد، در تعارضاتی که در هنگام ظهورگیری از منابع مختلف ایجاد می شود نجات بخش ما خواهد بود، و در نهایت هم اگر نتوانستیم به استنباط احرازی برسیم، در هنگام تعیین یک عمل برای بلاتکلیف نماندن، قاعده اصل عملی را جهت دهی ویژه می کند.
از یک برش دیگر قاعده حتی در هنگام امتثال نیز راهگشا خواهد بود، در موارد شک قاعده تکلیف را معین می کند، مثلاً در مواردی که شک بین مقدم داشتن حق فرد و حق جامعه ایجاد می شود، قاعده می آید و ما را از این شک خارج می کند و تقدم حق جامعه را ثبیت می کند.

ضمن اینکه در ما نحن فیه یعنی «قاعده تقدم حق جامعه بر فرد عند التزاحم» استاد شهید مطهری یک تبصره را اضافه کرده اند که ما را از وارد کردن این قاعده با وجود پیچیدگی های مصادیق آن نمی ترساند، آن هم این است که ایشان می فرمایند: «حاكم شرعی در اين موارد تصميم می‏گيرد.» [1] این یعنی وارد کردن یک عنصر پایان دهنده به نزاع در موارد پیچیده عملیاتی شدن این قاعده را تسهیل می کند.

[1] مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 242

مساله ی تضاد حقوق فرد و جامعه مساله ی جامعه ی اسلامی نیست.

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#یادداشت_101
#جلسه_347

مساله ی تضاد حقوق فرد و جامعه مساله ی جامعه ی اسلامی نیست.
این مساله اساسا مساله ی غرب است و به میزانی که تفکر و بینش غربی در گوشت و خون جامعه ی ما دمیده شده باشد مساله ی جامعه ی ما هم خواهد بود.
خواستگاه این مساله جدا دیدن حقوق جامعه از حقوق افراد و یا اعتباری دیدن جامعه است.
در اندیشه ی دینی علارقم قول به هویت مستقل جامعه، این هویت را مهیمن بر وجود و هویت افراد دانسته میشود.
یعنی این وجود مستقل چیزی جدای از وجود افراد نیست. بوجود افراد وجود دارد و وجود تک تک افراد جدا نیست.

وقتی اینگونه شد از آنجا که در ساحت وجود تعارض راه ندارد هیچگاه نمی شود که مصلحتی در حیث شخصی با مصلحتی در حیث اجتماعی با هم تعارض کنند.
تعارضاتی هم که ممکن است توسط عده ای ترسیم شود اصلا تعارض نیست و ریشه اش یا در نفهمیدن مصلحتهای حقیقی تر است و یا در مصلحت دانستن آن چیزی که مصلحت نیست.
و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
و عسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا

نسبت اصالت حق فرد یا فرد جامعه با مقوله تقدم حق جامعه بر حق فرد چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مجتبی_امیری
#جلسه_347
#فرد_جامعه
#یاداشت_5

✅نسبت اصالت حق فرد یا فرد جامعه با مقوله تقدم حق جامعه بر حق فرد چیست؟

🍀براساس برخی ادله قرآنی و شواهد روایی و تاریخی میتوان همانگونه که ظاهرا علامه مصباح(ره)قائل هستند اصالت را به فرد بدهیم با این توضیح که افراد هستند که منجر به هویت جمعی و اجتماعی میشوند

🍀اما سوال بعد این است که اگر ما مبنا را اصالت فرد بدانیم آیا مغایرتی دارد که در مقام عمل به جهاتی دیگر و عناوین ثانویه تقدم را به جامعه دهیم؟به نظر میاید از جهت مباحث اصولی و علمی این دو تعارضی نداشته باشند

🌿لذا میتوان در این اینکه قائل به اصالت فرد نسبت به جامعه به عنوان اولیه باشیم در مقام عمل به عنوان ثانویه قائل به تقدم حق جامعه بر حق فرد شویم!

🌿واعجبا! برای خودم پذیرش سخته! یاداشت نویسی مجبوری ما را به این کشفیات رسونده😇

تقدم حق دیگران بر حق خود اخلاقی است یا فقهی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_55
#جلسه_347
تقدم حق دیگران بر حق خود اخلاقی است یا فقهی است؟صرفا ارزش است یا یک عامل برای عمل کردن است؟نه تنها در حق ،جامعه بر فرد ترجیح دارد در تکلیف هم همینطور است در تفاوت بین واجب کفایی و واجب عینی ..معمولا از فرد مبتدی پرسیده شود بین این دو واجب کدام ارزش بیشتری دارد؟ رتبه اول را به واجب عینی می دهد در حالیکه طبق فرموده شهید ثانی از فقهای عالی رتبه واجب کفایی را برتر از واجب عینی می داند و علت را اینگونه در کتاب شریف “منیه المرید” توضیح می دهد چون واجب کفایی واجبی است که با گردن گرفتن گروهی یا فردی این تکلیف از گردنشان ساقط می شود،ولی با عمل به واجب عینی فقط تکلیف را از ذمه خود بری نموده ایم و این یعنی نگاه ایدئولوژی اسلام به اعمال افراد در جامعه است و نشان دهنده اجتماعی بودن دین اسلام می باشد.

تقدم حق دیگران بر حق خود اخلاقی است یا فقهی؟

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_مرتضی_باروتی
#يادداشت_55
#جلسه_347
تقدم حق دیگران بر حق خود اخلاقی است یا فقهی است؟صرفا ارزش است یا یک عامل برای عمل کردن است؟نه تنها در حق ،جامعه بر فرد ترجیح دارد در تکلیف هم همینطور است در تفاوت بین واجب کفایی و واجب عینی ..معمولا از فرد مبتدی پرسیده شود بین این دو واجب کدام ارزش بیشتری دارد؟ رتبه اول را به واجب عینی می دهد در حالیکه طبق فرموده شهید ثانی از فقهای عالی رتبه واجب کفایی را برتر از واجب عینی می داند و علت را اینگونه در کتاب شریف “منیه المرید” توضیح می دهد چون واجب کفایی واجبی است که با گردن گرفتن گروهی یا فردی این تکلیف از گردنشان ساقط می شود،ولی با عمل به واجب عینی فقط تکلیف را از ذمه خود بری نموده ایم و این یعنی نگاه ایدئولوژی اسلام به اعمال افراد در جامعه است و نشان دهنده اجتماعی بودن دین اسلام می باشد.

تزاحم بین حق فرد و حق جامعه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_67
#جلسه_347

شهید مطهری می فرمایند در تزاحم بین حق فرد و حق جامعه، قاعده تقدم حق جامعه بر حق فرد است؛ اما در ادامه می فرمایند اینجا یکی از مواردی است که حاکم شرع پایش به میان کشیده می‌شود.
حال، سوالی که مطرح می شود، اینست که اصلا رابطه قانون با ولی چیست؟ به عبارتی دیگر، برای جامعه در دولت اسلامی، قوانینی وضع می شود و بر اساس آن، تصمیم گیری و احیانا مطالبه گری می شود.
اما نقش حاکم شرع در اینجا چیست؟ در چه مواردی حاکم شرع می تواند یا باید ورود کرده و تصمیم دیگری بگیرد؟ وقتی این سوال را در کنار التزام کامل رهبری به قوانین موجود قرار می دهیم، مسئله پیچیده تر می شود.
بسیار دیده ایم که با ورود رهبری برخی مسائل خرد و کلان به راحتی می تواند جمع شود و به نظر ما هم، خوب و لازم است؛ اما معظم له خود و دیگران را، ملزم به رعایت قانون می دانند.
صرف این هم که بگوییم در مواردی پیچیدگی بیشتری دارد، تصمیم با حاکم شرع است هم، به نظر هنوز پختگی لازم را نداشته و باید خیلی بیش از اینها بررسی شود و پیچیدگی های آن در نظر گرفته شود.

تقریر روایات از امر مشورت:

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_123
#جلسه_347
#مشورت

تقریر روایات از امر مشورت:

الامام علي «ع»: إنّما حضّ على المشاورة، لانّ رأي المشير صرف، و رأي المستشير مشوب بالهوى‏

حضرت می فرمایند فردی که مباشر مشورت است چون خود می خواهد اقدام کند شاید این میل و علاقه اش به کار مانع این شود که تمام جوانب و ابعاد کار را برسی کند چون انسان وقتی به امری علاقه مند شد بدی ها و سختی های آن کار را نمی بیند .

البته تفسیر دیگر این امر دوری از خود پسندی است اینکه کسی عل خود را کامل وفوق عقول بداند و مشورت را دون از شان خود بداند در این باره نیز جملات قصاری از امیرالامونین علیه السلام هست که می فرمایند:

من استغنى بعقله زل‏

قد خاطر من استغنى برأيه‏

لا مظاهرة أوثق من المشاورة

العاقل من اتّهم رأيه، و لم يثق بكلّ ما تسوّل له نفسه‏

كفى بالمرء جهلا، أن يرضى عن نفسه‏

در باب اهمیت مشورت روایات زیاد است
وهرکدام هم یک دلیلی برای این امر اقامه می کنند و از طرفی دشمن مشورت را خود رای می دانند

زمانه یک حقیقت است

#یادداشت
#حمزه_وطن_فدا
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_107
#جلسه_346

🔹 گرایش چهارم 2

زمانه یک حقیقت است
همان طور که دنیا ، همان طور که اخرت ، همان طور که زندگی
نمیشود گفت چون زندگی در ظرف دنیا و آخرت است پس ذکر دنیا گرایی و اخرت گرایی ما را بی نیاز از توجه ویژه به زندگی گرایی میکند
زندگی اگر چه در ظرف دنیا و اخرت است اما هویتی مستقل دارد که باید آن را مستقلا به حساب آورد
زمانه نیز اگر چه در نسبتی وثیق با دنیا و زندگی و نسبتی به نظر دورتر با اخرت تفسیر میشود ولی نسبت ها ، هویت مستقل او را مخدوش نمیکند.

برای تفسیر درست انسان باید زمانه گرا بود
دنیا گرایی انسان
اخرت گرایی انسان
زندگی گرایی انسان
همه و همه مواد و قابلیت هایی میشوند که در بستر عنصر زمانه به صورت و فعلیت میرسند.

وقتی پشت چشم و تحلیل ما، زمانه چون گرایشی اصیل مورد توجه نیست ، هر چه قدر از حقایق بگوییم ، هنوز انسان تفسیر نشده است
توصیف ها مبهم و توصیه ها پوک است

نه انکه غلط است
مبهم است و پوک
اما دیر یا زود این ابهام ، سر از انحراف و اغلاط در می آورد

چرا
چون ، زمانه بُعدی از حقیقت است
و وقتی ملحوظ نباشد معدوم نمیگردد ، بلکه ناخودآگاه به ارتکازی از مشهورات یا وهمیات و خیالات ، صورتی متناسب زمانه خواهد گرفت.

همانطور که اگر حقیقتی چون دنیا ، اخرت یا زندگی مورد توجه و لحاظ خودآگاه ما قرار نگیرد ، واقعیت تغییری نمیکند و انکار یا عدم لحاظ هر یک از این حقایق ، در طراحی و تحلیل، در توصیف و تجویز امورات انسانی ، دیری نمی پاید که برق سیلی اش صورت طرح و تحلیل و وصف و تجویز ما را میخراشد.

زمانه را در مقام اندیشیدن به انسان باید جدی بگیریم ، مثل دنیا ، مثل اخرت ، مثل زندگی

حقوق انسانی، حدود و مسئولیت‌ها

#امید_فشندی
#یادداشت_203
#جلسه_346
#مشخصات_اسلام

🔰 حقوق انسانی، حدود و مسئولیت‌ها

دولت‌ها غالبا به نام «منافع و مصالح ملت» حاكمیت خود را إعمال می‌كنند و سازمان‌های جهانی – از جمله سازمان ملل – نیز با اعلامیه‌ی حقوق بشر و دفاع از حقوق اولیه‌ی انسان، دخالت خود در امور كشورها را مشروع می‌شمارند.

گرچه می‌توان فهرستی از #عناوین حقوق بشری كه مورد اجماع جهانی باشد ارائه داد، اما چالش اصلی در مصادیق آن‌هاست.

یك مسئله این است كه یك دولت، در راستای رسالت انسانی یا الهی خود برای دفاع از حقوق انسان‌ها – مثل توحید – تا كجا می‌تواند منافع و مصالح و حقوق اولیه‌ی ملت خود را به خطر بیاندازد؟

دیگر اینكه در صورت نقض حقوق عمومی یا شخصی از سوی شخصی، چه‌قدر مجاز هستیم كه او را از حقوق اولیه‌اش محروم كنیم؟
مثلا حكم او اعدام است، اما آیا نسبت به او مجاز به هتك حیثیت یا محدودیت در خوراك و پوشاك هم هستیم؟

23 آبان 1400