توسعه‌ی زاهدانه در زندگی

#امید_فشندی
#یادداشت_217
#جلسه_369
#مشخصات_اسلام
#بازتقریر

🔰 توسعه‌ی زاهدانه در زندگی

حضرت استاد مطهری در جای دیگری می‌فرماید که منشأ مشکلات و نابرابری اقتصادی در جوامع، “وابستگی اشیاء به انسان‌ها” نیست که بخواهیم آن را با تجویز مالکیت عمومی درمان کنیم؛ بلکه “وابستگی درونی انسان‌ها به اشیا”ست که باید با #زهد درمان شود.

زهد هم به قول حضرت امیر در آیه‌ی ۲۳ سوره حدید خلاصه شده:

لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

نه از آنچه شما را رها کرده رفته مأیوس شوید، نه با آنچه به شما داده شده شاد گردید؛ خداوند هیچ خیال‌‌پریش فخرفرشی را نمی‌پسندد

جالب است که نفرموده “آنچه به دست می‌آورید” یا “آنچه از دست می‌دهید”؛ یعنی نخواسته در مواجهه‌ی انسان با اشیاء و اموال به او فاعلیت بدهد، فرموده “ما فاتکم” و “ما آتاکم”.

پس زهد نه یعنی “نداشتن”، بلکه دائرمدار یأس و فرح است.

با این تقریر، اساسا زهد در بستر توسعه و بسط زندگی معنا می‌یابد، در توسعه است که فوت و إعطاء معنا می‌یابد و میزان زهد انسان به تراز تبادلات مالی(دارایی) او با حیات اجتماعی بستگی دارد.

۱۲ دی ۱۴۰۰

توحید به مثابه اصل و اساس اندیشه اسلامی

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_98
#جلسه_369
#تقریر

توحید به مثابه اصل و اساس اندیشه اسلامی در خود دارای دو سویه ی تنزیهی و تشبیهی است که به عنوان پشتیبان دو بال مبارزه و پیشرفت قلمداد می شوند. شاید سخت ترین کار برای امت حزب الله برقراری توازن بین این دو سویه باشد.
طبیعتا در فضای قبل انقلاب که ما در حال مبارزه با طاغوت و نفی عبودیت غیر خدا بودیم غلبه ی سویه ی تنزیهی در ادبیات انقلابیون به وضوح قابل مشاهده است. اگر چه که در همان فضای مبارزه هم توازن بین تنزیه و تشبیه یک ضرورت بود ولی افات عدم رعایت این توازن خیلی خودش را نشان نمی داد.
اما با پیروزی انقلاب اسلامی و گذشت بیش از یک دهه از استقرار نظام جمهوری اسلام و لزوم بازسازی خرابی های دوران دفاع مقدس و توسعه اقتصادی کشور ، دیگر نمی توانستیم صرفا با همان ادبیات پیش برویم. اینجا بود که انقلابیون سفت و سخت دهه 50 و 60 ناگهان تغییر مسیر داده و از افراط در تنزیه به افراط در تشبیه مبتلا گشتند! البته این تشبیه دیگر خیلی حال و هوای توحیدی هم نداشت…
البته این معما هنوز هم حل نشده و اصلی ترین سوال پیش روی جبهه انقلاب برای دوران پسا مسئولیت و مدیریت پیشرفت کشور این است که جوهره ی پیشرفت توحیدی ما چگونه باید باشد که در آن نه تنها سویه تنزیهی به حاشیه نرفته و نفی عبودیت غیر خدا در اوج باشد بلکه در عین حال پیشرفت ما مصداق حمد حق تعالی و عبودیت مطلقه ی ذات اقدسش باشد؟؟

آثار علوّ همّت و آثار قصر همّت

#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_148
#جلسه_369
#اولوالعزم
#علو_همت
#آثار_علوّ_همت
#آثار_قصر_همّت

🔰آثار علوّ همّت و آثار قصر همّت
پس از ذکر و طرح ضرورت علوّ همّت به آثار بود و نبود آن می پردازیم:

💠آثار علوّ همّت:

🔸حلم و وقار
کسی که عالی همّت است به آستانه شخصیت و فضایل اخلاقی انبیاء علیهم السلام نزدیک است. و از آن رو که:

حضرت نبی ختمی صلي الله عليه و آله فرمودند: كادَ الْحَليمُ أَنْ يَكونَ نَبيّا؛. آدم بردبار به پيامبرى نزديك است.

فلذا حلم و وقار از آثار علوّ همّت در بیان حضرت امیر علیه السلام بر شمرده شده است:

«الحِلمُ والأناةُ تَوأمانِ يُِنتِجُهُما عُلُوُّ الهِمَّةِ؛ بردباري و وقار، دو همزادند كه از بلنديِ همت زاده مي شوند».

🔸کرم و بخشش
نتیجه علوّ همّت کرم و بخشش است:
حضرت امیر علیه السلام: «الكَرَمُ نَتيجَةُ عُلُوُّالهِمَةِ؛ كرم، نتيجه بلنديِ همت است».

🔸زیبایی در کردار
علوّ همّت فرد در آیینه زیبایی کردار او نمایان است:
حضرت امیر علیه السلام: «الفِعلُ الجَميلُ يُنبئُ عَن عُلُوِّ الهِمِّة؛ كردار زيبا، گوياي بلندهمتي است».

🔸غیرت مندی
هر کس به قدر و اندازه همّت اش از امور پست و بی ارزش می رَهد:
حضرت امیر علیه السلام: «علي قَدرِ الهمّةِ تكون الحَمِيَّة؛ غيرت (داشتن از زشتي ها) به اندازه همت است».

🔸 شجاعت
و به همین سان هر کس به قدر و اندازه همّت اش شجاعت از خویش نشان می دهد:
حضرت امیر علیه السلام:«شجاعةُ الرّجلِ علي قدرِ همّتهِ؛ شجاعت مرد به اندازه همت اوست».

🔸عزت و مناعت طبع
و عالی همّتان اند که مناعت خویش را دوری از طمع حفظ میکنند:
امام باقر عليه السلام : «إستَجلِبْ عِزَّاليأس بِبُعد الهمَّة؛ عزتِ طمع نداشتن را با بلندي همت به دست آور».

🔸قدر الهموم
و نهایتا هر کس هر اندازه همّت و دغدغه و دلمشغولی داشته باشد به همان غصه هایش هم همان اندازه خواهند بود!
حضرت امیر علیه السلام:«بقَدرِالهممِ تكون الهُموم؛ اندوه ها به اندازه همت هاست».

💠آثار قصر الهمّة

🔸از بین رفتن فضیلت آدمی
از امام علي عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «مَن صَغُرَت هِمَّتُهُ بَطََلَتْ فَضيلَتُهُ؛ هركه همتش كوچك باشد فضيلتش از بين برود».

🔸دنائت
حضرت امیر علیه السلام دنائت و قصر الهمّة را مساوق یکدیگر مطرح میکنند:
«لاهمّةَ لمَهينٍ؛ آدم پست، همت ندارد».

🔸حسادت
همچنین حضرت حسادت را نیز اثر و پیامد دون همّتی قلمداد میکنند:
«مِن صِغَرالهمّة حَسد الصِّديق علي النِّعمة؛ حسادت بر نعمتِ دوست، از دون همتي است».

🔸حسرت بسیار هنگام مرگ
حضرت امیر علیه السلام: «مَنْ كانَتِ الدُّنيا هِمَّتَه اشْتَدَّتْ حَسْرَتَهُ عِنْدَ فِراقِها؛ كسي كه همتي جز دنيا ندارد، هنگام مردن، غصه او بسيار خواهد بود».
در مقابل توصیه حضرت به این است که همّت خویش را برای آخرتمان قرار دهیم:
«اِجْعَلْ هَمَّكَ وَ جَهْدَكَ لِآخِرَتِك؛ همت و تلاش خود را صرف آخرتت كن».

🔸مشغول شدن به شهوت فرج و بطن:
کسی که دون همّت است تمام فکر و ذکرش این است که چگونه شکم خویش را پر کند؛ فلذا حضرت نبی ختمی صلي الله عليه و آله فرمودند: «مَنْ كانَتْ هِمَّتَهُ أكلْهُ،كانَتْ قِيمتُه مَاأكَلَه؛ هركه همتش [به اندازه تهيه] خوراكش باشد، ارزشش به اندازه همان چيزي است كه مي خورد».

اسراف

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_131
#جلسه_368
#تبذیر
#اسراف

🔰اسلام از کار ناپسند و مذموم به کمترین میزان و وخفی ترین شکل آن نهی می کنند و روایات اهل بیت علیهم السلام به این مهم اشاراتی دارد
شاید در عرف متدینین ریختن ته مانده آب کنار جوی آب بر زمین اسراف حساب نشود و این میزان آب کم دربرابر جوی آبی جاری هیچ چیز حساب نشود اما امام صادق علیه اسلام می فرمایند:
مَنْ شَرِبَ مِنْ ماءِ الْفُراتِ وَاَلْقی بَقیةَ الْکوزِ خارِجَ الْماءِ فَقَدْ اَسْرَفَ.

این رفتار و این دستورات می خواهد یک رویه و یک عادتی را درست کند که شیعیان ما باید حواسشان باشد که از کمترین نعمت های الهی باید مراقبت کنند و هدر دادن ولو باقی مانده آب کنار فرات هم جایز نیست که بر زمین ریخته شود

در این باب روایاتی داریم که خداوند در این مواد برکاتی قرار داده که از تصور انسان خارج است مثلا در مورد باقی مانده آب مومن روایات سور مومن را باید دید به عنوان نمونه :امام صادق (علیه السلام)
فِي سُؤْرِ اَلْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِينَ دَاءً

یعنی حضرت حق خواسته با قرار دادن همچین اثرات و برکاتی مومنین را تشویق به استفاده این موارد کند که شاید یکی از دلایل آن دوری از اسراف باشد

در موارد دیگر حضرات معصومین نسبت به طعامی که هنگام خوردن به سفره می ریزد واکثر افراد این خرده غذا ها را دور می اندازند حساسیت های نشان داده اند
که انسان دوباره متوجه می شود ظاهرا اینها می خواهد جلوگیری از اسراف را حتی در خفی ترین شکل موجود کند
یعنی این شیعیان ما از چهار دانه برنجی که از ظرف شما بیرون ریخته می شود بی توجه نگذرید وآن ها را مصرف کنید
بعد روایات را که می بینیم چقدر برای این خرده طعام آثار تکوینی و برکات مادی قرار داده اند.

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ تَتَبَّعَ ما یقَعُ مِنْ مائدَةٍ فَاَکلَهُ ذَهَبَ عَنْهُ الْفَقْرُ وَعَنْ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ اِلَی السّابِعِ.

پیامبر گرامی اسلام فرمود: کسی که جستجو کند و آنچه از سفره افتاده بردارد و بخورد، فقر و تنگدستی از خودش و اولادش تا هفت پشت رخت برمی بندد.

قالَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام: کلُوا ماسَقَطَ مِنَ الْخَوانِ فَاِنَّهُ شِفآءٌ مِنْ کلِّ داءٍ بِاِذْنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لِمَنْ اَرادَ اَنْ یستَشْفِی بِهِ.

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: آنچه را که از سفره افتاده بردارید و بخورید، زیرا آن دوای هر دردیست که خدا بخواهد آنرا الیتام بخشد برای کسی که به نیت شفاء بخورد.

عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه علیه السلام، قالَ: اِنّی اَجِدُ الشَّیئَ الْیسیرَ یقَعُ مِنَ الْخَوانِ فَاُعیدُهُ فَیضْحَک الْخادِمُ.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: من هرگاه چیز کمی هم از سفره می افتد آنرا بر می دارم و این کار باعث تعجب خادم می شود و خادم می خندد.

🔰اسراف خوب
طبق روایات نقل شده و برداشتی که دربالا شد در هیچ امری اسراف پسندیده نیست اما در شریعت اسلام فقط اسراف در یک مورد حسن است و اسلام به این نوع اسراف توصیه کرده است وآن اسراف در صدقه دادن است (به معنای اعم)

کانَ فِی وَصِیةِ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلی علیه السلام: … وَامَّا الصَّدَقَةُ فَجُهْدُک حَتّی تَقُولَ قَدْاَسْرَفْتُ وَلَمْ تُسرِفْ

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام وصیت فرمود: … امّا در دادن صدقه، کوشش کن تا جائیکه گمان بری اسراف کرده ای و حال آنکه اسراف نیست «یعنی در صدقه دادن اسراف معنا ندارد»

از قله ی مواسات تا حضیضِ تبذیر بسم الله

#یادداشت_11

#حسین_کلاتی

#جلسه_368

#مشخصات_اسلام

#اسراف_تبذیر

#ارزش_مواسات از قله ی مواسات تا حضیضِ تبذیر بسم الله
شهید مطهری (ره) در طرحِ بحث خود از زهد (کتابِ اخلاق اسلامی/انتشاراتِ صدرا) چند فلسفه برای زهد بیان می کنند که یکی از آنها مواسات است. ایشان می فرمایند علّت تفاوت سیره اهل بیت در بعدِ اقتصادی و رسیدگی به زندگیِ فردی و مادّی، نیز همین ارزشِ والایِ مواسات است؛ مؤمن وقتی می بیند در جامعه اش برخی دچارِ مشکلات و در رنج اقتصادی و غیر آن هستند اولاً انفاق می کند و از نیازمندان دستگیری می کند و ثانیاً از بابِ هم دردی و همراهی با آنان و تسکین دردهایشان، مثلِ توده مردم زندگی می کنند و این دومی مواسات است که امری فراتر از انفاق است.
مواسات به معنای پایین آوردنِ سطح رفاه شخصی برای هم دردی با آحادِ جامعه، برای مؤمنی که جنبه مرجعیتِ اجتماعی یا سیاسی داشته باشد، بیشتر مورد تأکید است و سخت گیری بیشتری برای ایشان لازم است (به طورِ خاص زهد برای روحانیت و حاکمیت امری ضروری به نظر می رسد) تا جایی که برخی ادله دال بر این هستند که واجب است حاکمِ اسلامی مانندِ فقیرترینِ مردمِ جامعه اش زندگی کند نه حتی مثلِ عمومِ مردم.

بر همین اساس است که در منظومه اندیشه اسلامی، تبذیر و اسراف که موجبِ احساسِ حقارت فقیران و نشان از مستیِ رفاه در طبقه متمکنِ جامعه است، بسیار منفور است و گسترشِ آن در جامعه، علامتِ از هم گسیختگیِ جامعه از نظرِ پیوندهای اجتماعی و حرکت به سمتِ یک اجتماعِ طبقاتی و غیر توحیدی است.

عیارِ توحیدیِ جامعه را میتوان بر این اساس سنجید که آحاد، در زندگیِ شخصی خود و حتی در دائره مباحات، چه مقدار نگرانِ مسئله عدالت و ترکیبِ جامعه هستند؛ مستانه و بی اعتنا مصرف می کنند و زیاده روی می کنند و هدر می دهند، یا رفاهِ خود را تأمین می کنند و در عین حال انفاق هم می کنند و سهمِ فقیران را در نظر می گیرند ویا از اینها بالاتر مثل عمومِ مردم زندگی می کنند و حتی بر خود سخت می گیرند و یادِ فقیران را در تک تکِ لحظاتِ زندگی خود جاری می کنند و از کوچکترین نمایشی که موجبِ آزار ایشان باشد، پرهیز می کنند…

چتر توحيد بر زندگی انسانی

#مشخصات_اسلام
#یادداشت_83
#محمد_امامی
#جلسه_368

🔰

📌چتر توحيد بر زندگی انسانی سایه ای گسترده، و ساحت مصرف را جلوه ای تازه داده است. مصرف در سایه توحيد در ناحیه انسان اراده او را مقید می کند و خواست ها و تمایلات را در حد نیاز انسانی به رسمیت می شناسد. و مصرف بالاتر از نیاز را خدا پنداری انسان می داند.

📌چتر توحيد از ناحیه دیگر برای مصروفات حق قائل شده است، و دست بردن در حق مصروفات را بر خلاف حق و جهت خلق آن ها را تبذیر نامیده است. تبذیر دخالت انسان در تکوین الهی است، و جرمی بالاتر از اسراف دارد چون انسان اراده خود را در تغیر نظام تکوین به کار برده است.

📌اما از اسراف و تبذیر بالاتر، خیلاء (مانور تجمل) است، خیلاؤ تفرعن انسانی است، تفرعن فرهنگی انسان است. به رخ کشیدن اراده انسانی بر اراده خداست. و افتخار به گسترش اراده انسان در ناحیه تغییر تکوین است‌. و اوج بروزات جامعه غیر توحیدی است.

رابطه استثمار با اسراف و تبذیر

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_146
#جلسه_368

⭕️رابطه استثمار با اسراف و تبذیر

از نشانه‌های هوشمندی شهید مطهری در نوشتن مشخصات اسلام، این است که بعد از مشخصه مربوط به استثمار به اسراف و تبذیر پرداختند.
اینکه شهید بزرگوار بعد از استثمار، به اسراف و تبذیر و تجمل و مصرف‌زدگی می‌پردازند، به نحوی به ارتباط میان استثمار و اسراف و تبذیر اشاره دارد و با نگاه به این دو مشخصه در کنار هم ناخودآگاه به ذهن خطور می‌کند که استثمار ریشه در اسراف و تبذیر دارد و برای ممانعت از استثمار باید به غناعت روی آورد و مانع از اسراف و تبذیر شد.

این مصرف‌زدگی و تجمل است که باعث استثمار می‌شود؛ در دو طرف استثمار هم این هست. کسی که از دیگران بهره‌کشی می‌کند غرق در اسراف و مصرف‌زدگی و تجمل است و کسانی هم که توان استثمار ندارند ولی اهل اسراف و تجمل هستند و نگاهشان به تجمل مستثمرین هست، برای داشتن زندگی تجملی، تحت ظلم استثمار‌گران واقع می‌شوند و در این بین لازم است فرهنگ غناعت رواج پیدا کند تا مانع استثمار شود.

منشاء اسراف کاری به مثابه ی یک خوی

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_83
#جلسه_368

 

عنوان : منشاء اسراف کاری به مثابه ی یک خوی

اخیرا در یک فیلمی – که دیدنش به جز برای همین غرضی که برای بنده حاصل شد نمی ارزد – برایم از اهمیت فرصت زمان کمی ” تصویر ” ایجاد شد، و قدری توانستم برخی رفتار های افرادی که فرصت برایشان اهمیت دارد را درک کنم، مثلا افرادی از قبیل جناب استاد موسوی که اگر کسی مثلا فیلم راه رفتن ایشان را ببیند فکر میکند فیلمی است که رو دور تند دارد پخش میشود.

ایده ی محوری آن فیلم این بود که جهانی را تصور کرده بود که در آنجا « عُمر » قابل خرید و فروش بود و اساسا به جای پول از عمر استفاده میشد، مثلا اگر کسی میخواست تاکسی سوار شود نرخ تاکسی بود 2 ساعت، و او باید 2 ساعت از عمرش را به راننده پرداخت میکرد و سوار تاکسی میشد.

دستمزد هم در کارخانجات و … عمر بود، و به همین ترتیب همه چیز بر محور همین مساله بود. ثروتمندان کسانی بودند که میلیاردها میلیارد سال عمر ذخیره داشتند.

در این فیلم همچنین اختلاف طبقاتی نیز به تصویر کشیده شده بود، اختلاف طبقاتی ای که بر اساس میزان عمر بوجود آمده بود.

اما داستان فیلم یک نقطه ی عطفی دارد و یک پدیده ی جالبی که همان پدیده برای بنده تصویر ایجاد کرد و میخواهم از آن تصویر برای مفهوم اسراف هم وام بگیرم.

نقطه ی عطف فیلم تقریبا آنجاست که یک نفر از جوانان مناطق فقیر نشین بر اثر حادثه ای پولدار ( عمر دار ) میشود و بدون اینکه کسی از این مساله اطلاع داشته باشد، وارد مناطق ثروتمند میشود. امری که به شدت مورد حساسیت نظامات امنیتی آن جامعه است. طولی نمیکشد که آن شخص شناسایی میشود. اما چگونه؟

آن پدیده ی جالب که البته سهم ناچیزی هم در فیلم دارد این است که دوربین های امنیتی مناطق ثروتمند به راحتی از روی رفتار های انسان ها طبقه ی اقتصادی آن ها را تشخیص میدهند، بر اساس سرعت رفتار انسان ها، یعنی معادله ای حاکم است میان ثروتمندی و سرعت تحرک. به این صورت که اگر کسی به هنگام راه رفتن مثلا دو درجه سرعت داشته باشد و میزان عجله اش در راه رفتن 2 باشد، پیداست که میزان اهمیت زمان برای او متناسب با همین درجه است اما اگر سرعت راه رفتنش 10 باشد معلوم میشود که زمان برای او بسیار ارزشمندتر از شخص قبل است چرا که معمولا فرصتش کمتر از اوست. و این یعنی او متعلق به مناطق فقیر نشین تر است.

سرعت رفتارهای این جوانی که در مناطقی با فرصت زمانی معمولا کم و با مردمی که با عمرِ بدست آمده از کار روزمزد زندگی میکنند، به مراتب متفاوت است با سرعت رفتار ثروتمندانی که عمرشان هنوز ده هزار سال مانده است. یعنی میزان برخورداری از زمان میزان موالات آنها در مصرف عمر و فرصت را نیز تعیین میکند.

و این مساله همان مساله ی اسراف است.

شاید اگر ما بتوانیم آماری داشته باشیم از میزان مثلا دور ریز مواد غذایی خانه ها، یا رستوران ها و اغذیه فروشی های مختلف سطح یک شهر، بتوانیم از روی همین آمار متوجه شویم که سطح دارندگی و یا مثلا درآمد هر خانه یا محله چقدر است. و اساسا تابعی را بر اساس همین مساله طراحی و تعریف کنیم.

لذا این طور به نظر میرسد که راحتی خیال از بقای منابع، که برآمده از دارندگی و عدم احساس فناپذیری آنهاست رفته رفته موجب بی موالاتی در مصرف منابع میشود و همین مساله رفته رفته منجر به ایجاد شدن خوی بی موالاتی و اسراف کاری در انسان میشود.

این مساله قابل پیگیری و امتداد بیش از این است، و میتواند دستیابی به فرمول هایی اجتماعی را نیز در پی داشته باشد.

در همین رابطه فرمایشی از حضرت آقا نیز پیدا کردم در خطبه های نماز جمعه ای در سال 59 که دیدنش خالی از لطف نیست:

« من باید به شما بگویم در تابستان که گفته شده بود ممکن است آب تهران امسال کم بیاید، من یک روز در خطبه‌ی نماز جمعه در آن گرمای سوزنده‌ی تیرماه بود ظاهراً خطاب کردم به مؤمنین نمازگزار گفتم یک قدری در آب صرفه‌جویی کنید. همان روز یا فردای آن روز، یک برادری به من نامه نوشت بدون نام، نوشت تو گفتی در خطبه که ما در آب صرفه‌جویی کنیم ما مردم جنوب شهر و مردم فقیر و مستضعف هر چه شما بگوئید میکنیم؛ اگر بگوئید آب را با قطره‌چکان مصرف بکنید هم گوش میکنیم، اما بروید ببینید آن کسانی را که از همین آبی که شما دستور صرفه‌جوئی‌اش را به ما دادید چگونه باغچه‌ها و چمنهای خودشان را سیراب میکنند. قدری هم به آنها بگوئید نکنند. من در این دو سه روزه احساس کردم و دیدم کمترین کسانی که برای بدست آوردن بنزین اضافی و ذخیره کردن آن برای اتومبیلهایشان تلاش میکنند مردم متوسط و فقیر هستند. البته میدانید که بیشتر مردم متوسط و ضعیف وسیله‌ی موتوری شخصی ندارند. آنها هم که دارند خیلی تلاش نمیکنند و جوش نمیزنند. لذا من خطاب میکنم به آن کسانی که برای تفریحها و گردشها و مسافرتهای بیخودی و راحتی خود و زن و فرزندانشان فقط، مبادرت میکنند به راه‌اندازی خودروهای شخصیشان، به آنها میگویم که این کار را نکنند. »

ممنوعیت اسراف در عین مالکیت

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جلسه_368
#محمد_صحرایی
#ممنوعیت_اسراف_در_عین_مالکیت
#یادداشت_111

شریعت اسلام علارقم معتبر دانستن مالکیت خصوصی حق اسراف و تبذیر را انسان سلب کرده است.
سوال میشود که چگونه است که در عین مالکیت، افراد از برخی تصرفات ممنوع میشوند؟
آیا حقوق دیگری دخیل اند و آیا این تصرفات با مالکیت های دیگری معارضه پیدا میکنند که سبب ممنوعیت در برخی تصرفات میشود؟
شهید مطهری در کتاب نظام اقتصادی اسلام می فرماید ثروت سه گونه است.
1- ثروتی که بصورت طبیعی و مخلوق خداوند است مثل زمین و معادن و…
2- ثروتی که از اضافه شدن ثروت طبیعی و کار انسان ایجاد میشود مثل درخت
3- ثروتی که از اضافه شدن ایندو با سرمایه بوجود می آید مثل ماشین و لوازم کشاورزی

در هر سه نوع این ثروتها مبنا و بنیاد ثروت آنچیزی است که خداوند خلق کرده است. لذا انسان مالکیت علی الاطلاق ندارد تا بتواند آنرا نابود کند یا در راه حرام مصرف کند.
زیرا ثروتها باندازه ای که طبیعت در آن نقش دارد مال عمومی محسوب میشوند و برای کسی که روی آن فرآوری انجام داده تنها حق اولویت در بهره بردن بوجود می آید اما حق ندارد آن مال را نابود کند.
حتی در فرضی که انسان میتوانست بدون استفاده از مواد اولیه شیئی را بوجود آورد باز هم حق اسراف و تبذیر نداشت زیرا او واجب الوجود بالذات نیست، قائم به ذات نیست . بخش زیادی از قدرت او و توانمندی علمی او از ناحیه ی اجتماع به او داده شده است. انسان در قوای روحی و جسمی خود مدیون اجتماع است بنابراین اجتماع در محصول تولیدی او ذی نفع و ذی حق است. به همین دلیل است که شخص حق خودکشی ندارد زیرا او وظایفی و دیونی در مقابل اجتماع دارد که باید از عهده ی آنها بیرون بیاید.

برخورد جدی با مترفین حل کننده تعارض توسعه در زندگی اجتماعی (ایجاد رفاه) با مسئولیت رفع فقر از جامعه

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_286
#جلسه_368

💠 برخورد جدی با مترفین حل کننده تعارض توسعه در زندگی اجتماعی (ایجاد رفاه) با مسئولیت رفع فقر از جامعه

شهید مطهری در بحث مشخصات اسلام از منظر ایدئولوژی یکی از این مشخصات را #توسعه_در_زندگی می دانند و می فرمایند:
«گسترش دادن به زندگی برای رفاه عائله (همسر و فرزندان) مادام كه به تضييع حقی و يا به اسراف و تبذير و يا به ترك‏ يك تكليف و وظيفه منتهی نشود، مجاز بلكه ممدوح و مورد ترغيب است.» مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 245

ظاهراً بین این بحث و بحث مسئولیت رفع فقر از جامعه تعارضی اولیه دیده می شود، یعنی تا زمانی که در جامعه عده ای داریم که حتی نان شب ندارند بخورند، به چه مبرری مجوز توسعه در زندگی داده می شود؟
همین مجوز است که باعث ایجاد فاصله طبقاتی و شکاف عظیم اجتماعی بین فقیر و غنی شده و فقیر هر روز فقیر تر و غنی هر روز توسعه بیشتری در زندگی اش می دهد و غنی تر می شود.

اما به نظر می رسد اینکه توقع داشته باشیم همه افراد جامعه تا زمانی که فقیری در جامعه هست حق توسعه در زندگی شان نداشته باشند، بیشتر شبیه نگاهی کمونیستی است تا اسلامی؛ بالاخره حیات اجتماعی و پذیرفتن نقش های متعدد اجتماعی، بعلاوه پذیرفتن عنصر تلاش و هوش اقتصادی باعث می شود که عده ای در جامعه توانمندی و موقعیت بهتری برای تولید ثروت داشته باشند؛ و اساساً مساوی قرار دادن این افراد با کسانی که یا اهل زحمت و تلاش نیستند، یا استعداد برخی کارهای اقتصادی را ندارند، باعث سرخورده شدن و از تلاش افتادن همین عناصر فعال اجتماع خواهد شد.

بهره مندی بیشتر اقتصادی توسط بخشی از جامعه امری اجتناب ناپذیر است، و اگر از راه های غیر مشروع به دست نیامده باشد، امری مورد تأیید دین اسلام است.
مشکل از جایی شروع می شود که این بهره مندی متفاوت اقتصادی به شکل بیمارگونه ای به ظواهر اجتماعی سرریز کند! یعنی پول دارها در مصرف پول خود حد و حصر نشناسند و تجمل گرایانه در صحنه حیات اجتماعی حاضر شوند و پولداری را تبدیل به یک نمایش و جلوه گری کنند به گونه ای که کل جامعه آرزوی آنچنان زیستنی کند.

فَخَرَجَ عَلىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قٰالَ اَلَّذِينَ يُرِيدُونَ اَلْحَيٰاةَ اَلدُّنْيٰا يٰا لَيْتَ لَنٰا مِثْلَ مٰا أُوتِيَ قٰارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ﴿القصص‏، 79﴾

در واقع در این صورت پدیده ای به نام #اتراف شکل گرفته است و سرمایه داران و کسانی که بهره اقتصادی بیشتری دارند تبدیل به طبقه مترفین شده اند، و مهم ترین کلید به فساد کشیده شدن جامعه شکل گیری همین طبقه مترف است.
اگر مترفین فرصت جولان اجتماعی پیدا کنند و تبدیل به چهره های محبوب جامعه و قبله هایی مورد میل و رغب جامعه شوند، سر تا پای جامعه را فساد خواهد گرفت و اگر این امر پیش برود به هلاکت و تباهی کشیدن یک جامعه را نتیجه می دهد.

وَ إِذٰا أَرَدْنٰا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنٰا مُتْرَفِيهٰا فَفَسَقُوا فِيهٰا فَحَقَّ عَلَيْهَا اَلْقَوْلُ فَدَمَّرْنٰاهٰا تَدْمِيراً ﴿الإسراء، 16﴾

راه حل تعادل بخش بین ایجاد رفاه اجتماعی (توسعه در زندگی) و رفع فقر طوری که به شکاف های طبقاتی وحشتناک منجر نشود، برخورد جدی با پدیده اتراف است؛ در واقع اولین و فوری ترین و مهم ترین وظیفه حکومت اسلامی این است که از شکل گیری طبقه مترفین در جامعه جلوگیری کند، این یعنی بدون هیچ مجامله ای و بدون ترس از فرار سرمایه ها و با اتکا به رزاق بودن حضرت حق جل و اعلی، باید از همان اول با خروج تجمل گرایانه صاحبان ثروت برخورد جدی کرد. این برای سلامت خود آن ها نیز سودمند است و اگر اجازه هر گونه مصرف بی رویه در صحنه اجتماعی را نداشته باشند، امکان سعادت و رستگاری در این وضعیت مستعد انواع لغزش ها برایشان فراهم تر است.

اگر هم پدیده اتراف در هر سطحی شکل گرفت، وظیفه حاکمیت اسلامی و وظیفه نیروهای پای کار و انقلابی (امت حزب الله) و وظیفه عموم مؤمنین این است که از باب امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده و قدم به قدم از مصادیق روشنی که همراهی عمومی با آن ها وجود دارد، ریشه این پدیده منحوس اتراف را بخشکاند که اگر مترفین فرصت جولان پیدا کنند به سرعت به قبله ها و الگوهای جامعه شما تبدیل شده آن وقت است که «یخرجون من دین الله افواجا» رقم خواهد خورد و هر چه هم به این جامعه مُسَکِن های فرهنگی تزریق کنی همان را هم می گیرد و در جهت فساد بیشتر مصرف می کند.

و ما بعد از انقلاب از این جهت کوتاهی کردیم و الان ریشه همه فسادهای اجتماعی در همین نقطه شکل گیری طبقه مترفین نهفته است، خدایا جرئت به خاک مالیدن دماغ مترفین را به انقلاب مظلوم ما عنایت بفرما!

اجمالی بر آثار کار و حرفه بر فرد و اجتماع

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_130
#جلسه_367
#کارگاه_آموزشی

اجمالی بر آثار کار و حرفه بر فرد و اجتماع
امام صادق علیه السلام:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْكَسَل

تنبلی وکسالت رذیله ای است که از آن به خدا پناه می بریم
از آثار و ثمرات کار کردن و حرفه ای داشتن را می توان به چند نکته اشاره کرد

1. کار کردن و شغل داشتن یک نوع فعالیتی است که انسان می تواند استعداد خود را در حرفه های مختلف بسنجد و توانایی و ضعف های خود را ببیند

2.کار ظرفیت های انسان را به انسان نشان می دهد
انسان تا حرکت نکند تا به سوی هدف خود نرود نمی تواند ظرفیت های انسانی خود را که اشرف مخلوقات است ببیند و کشف کند

3. در قدیم ما چیزی به اسم ورزش نداشتیم و از قضا تمام مردم بدن های سالم و قوی داشته اند چرا ؟
چون همه مشغول تلاش و کار بوده اند و این باعث ورزیدگی بدن می شده اما ورزش با این همه گستردگی و انواع فراوان زائده دنیای ماشینی و جدید است که تحرک و پویایی را کمتر کرده لذا کار به معنای تلاش باعث سلامت جسم و روان می شود

4.کار درست و خوب می تواند برای شخص باقیات و صالحات باشد و ماندگار
انسانی که در یک منظقه ای یک سنت خوبی را بنا کند و یا یک کار آفرینی که با ایجاد شغل 50 -60 خانواده را نان می دهد چیزی غیر از کار خیر نیست

5.کار کردن و به یک حرفه ای فکر کردن خیال انسان را کنترل می کند وباعث می شود شیطان کمتر انسان را به خودش مشغول کند

6.تولید علم از را کار زیاد است
علوم تجربی و نظری زایده کار و تلاش زیاد است.

7. تقویت قوه عاقله و رشد فکر
در روایتی امام صادق علیه السلام می فرمایند: ترك التجاره ينقص العقل یعنی تجاره که نوعی کار است و یک حرفه ای است عقل را کم می کند

8.کسب و کار وسیله ای برای کسب آبرو است امام رضا علیه السلام می فرمایند: إِنَّ الَّذِي يَطْلُبُ مِنْ فَضْلٍ يَكُفُّ بِهِ عِيَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّه

9. کار حرفه ای وسیل ای برای مرجعیت در آن فن اگر انسان در حرفه خود به صورت حرفه ای و خلاق ورود کند در بلند مدت تبدیل به مرجعیت در آن حرفه می شود

10.انسان باید از حیث شاهکار بودن شغل با آن ارتباط برقرار کند نه فقط صرف اینکه کار است.

11.کار وسیله ای برای آمرزش گناه
پیامبر اکرم ص می فرمانید: انَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا يُكَفِّرُهَا صَلَاةٌ وَ لَا صَدَقَةٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا يُكَفِّرُهَا قَالَ الْهُمُومُ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَة
یعنی کار باعث امرزش بعضی از گناهان می شود که با نماز و صوقه آمرزیده نمی شود

اینها گوشه ای از اثرات و ثمرات کار و حرفه اشتن بود

فرهنگ رابطه تنگاتنگِ اندیشه دینی با قدرت سیاسی بسم الله

#یادداشت_

10 #حسین_کلاتی

#مشخصات_اسلام

#جلسه_367

#دین_سیاست

# سیاست_فرهنگ رابطه تنگاتنگِ اندیشه دینی با قدرت سیاسی بسم الله
یکی از سوالات اساسی در حوزهِ اندیشه دینی رابطه آن با وضعیتِ جامعه از نظر سیاسی است. در متنی که استاد از رهبری معظم در ریشه های اسلامِ استعماری قرائت فرمودند آمده بود که این نگاه به اسلام و مفاهیم و ارزشهای اسلامی از همان اوائل اسلام در دوران خلفا و خصوصاً از ابتدای حکومت بنی امّیه بود، که نطفه اش بسته شد و ترویج شد و به ذهنیت عمومی بدل شد و البته این چنین نگاهی به اسلام همیشه مورد حمایت مستکبران و خصوصاً استعمار در دنیای معاصر نیز بوده است و بخشی از تئوری پردازی های جدید در تکمیلِ منظومه اسلامِ استعماری، حاصل نفوذ این جریان در حوزه های علمیه بوده است. (ر.ک. کتاب ولایت فقیه. امام خمینی (ره)
این تصویرِ سیاسی از انحرافاتِ فکری امّت اسلامی، این سوال را در ذهن می پروراند که آیا شکل گیری و گسترش اندیشه دینی نیز ناشی از نظامِ سیاسیِ اسلامی و استیلای قرائت صحیح بر اوضاع ممالک اسلامی بوده است یا خیر؟ به نظر می آید جوابِ این سوال نیز مثبت است یعنی اندیشه اسلامیِ ناب نیز حاصل حاکمیتِ اسلام ناب به معنای سیاسی خود است. تصویرِ رهبری معظّم از حرکتِ انسانِ 250 ساله که آن را انسانی تصویر می کنند که مدام به دنبالِ زمینه چینی برای حکومت اسلامی است مؤیّد همین نکته است. هم چنین تحلیلِ حضرت امام در رابطه با تاریخ صدر اسلام و خلفا گواه بر همین امر است :
«بالاترين مصيبتى كه بر اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير- سلام اللَّه عليه- بود؛ و عزاى او از عزاى كربلا بالاتر. مصيبت وارده بر امير المؤمنين و بر اسلام بالاتر است از آن مصيبتى كه بر سيد الشهداء- سلام اللَّه عليه- وارد شد. اعظمِ مصيبتها اين مصيبت است كه نگذاشتند مردم بفهمند اسلام يعنى چه. اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگى مى‏ كند. الآن هم مبهم است. الآن هم نمى ‏دانند مردم كه معنى اسلام چيست، حكومت اسلامى چيست، اسلام چه مى ‏خواسته بكند، چه برنامه ‏اى اسلام داشته است در حكومتش. اين پنج سال حكومت، يا پنج- شش سال حكومت حضرت امير، اين با همه گرفتاريهايى كه بوده است و با همه زحمتهايى كه از براى حضرت امير فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است. و همين [دوره‏] پنج ساله و شش ساله، مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند…» (صحيفه امام، ج‏2، ص: 361)

نتیجه این که هر چند اندیشه انقلابی و ایمان به آن، اصلِ و اساسِ قدرت در اسلامِ انقلابی است امّا فرهنگ و ذهنیت عمومی جامعه اسلامی را تا به امروز حکومت ها ساخته اند. برای حکومتِ اندیشه اسلامی در اذهان عمومی، باید به حاکمیتِ آن اندیشه در ساحت سیاست اندیشید و ریشه های انحرافاتِ فکری و غلبه ی قرائت های استعماری را باید در قدرت سیاسی استعمار و غلبه استثمارگران بر مستضعفین جستجو کرد و البته در این بین دیالکتیکی و رفت و برگشتی دائمی است و اصلاحِ سیاسی و فرهنگی توأمان جلو می آیند که خود مقتضی تأمّلات و شرح و تفصیل های مجزاست.

استثمار؛ اصل کار و افزوده‌های آن

#امید_فشندی
#یادداشت_216
#جلسه_367
#مشخصات_اسلام
#بازتقریر

🔰 استثمار؛ اصل کار و افزوده‌های آن

استثمار بیشتر در فضای بهره‌ها و فرآورده‌های زندگی انسان معنا می‌یابد، اصل حیات و حضور انسان، و افعال و رفتار و گفتار او، فی نفسه یا در كنش با طبیعت، اشیاء و انسان‌های دیگر، یك محصول و فراورده‌ای خواهد داشت افزون بر اصل آن.

مسئله این است كه این انسان به‌عنوان فاعل كار، چه سهم و بهره و نصیبی در فراورده خواهد داشت؟ آیا صرفا دستمزدی متناسب با امرار معاش خودش؟ یا سهمی اساسی از ارزش مالی محصول هم دارد؟

خب این چالشی است كه امثال ماركس را علیه سرمایه‌داری شورانده است و در نسبت میان #كار_و_سرمایه در پی پاسخ به این سؤال است كه افزوده‌ای كه كار ایجاد می‌كند، نصیب سرمایه[گذار] می‌شود یا كارگر هم بهره‌ای دارد؟

حالا پیشرفت‌های فن‌آورانه آن‌قدری هست كه می‌شود فرآورده‌های پرشمار و باارزشی از انسان گرفت؛ از علایق و عاداتش تا گفتار و رفتار و نیروی بازویش، فرآورده‌هایی كه به ذهن خود آن انسان خطور هم نمی‌كند چه برسد در طلب بهره‌ی خویش باشد!

اگر استثمار را ممنوع و نامشروع می‌دانیم، یعنی نباید بی اطلاع فرد یا جامعه‌ای، فرآورده‌ای از ایشان تولید كنیم، بی آنكه علاوه بر مزد كار، سهم ایشان را از محصول تولیدی پرداخت كنیم.

6 دی 1400

چند نمونه از اقدامات امام خمینی بر خلاف ظواهر مذهبی

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_81
#جلسه_367
#قالب ؟

عنوان : دو سوال و چند نمونه از اقدامات امام خمینی بر خلاف ظواهر مذهبی

پیرامون استثماری بودن یا نبودن پدیده های دینی و یا قرائت های دینی در جلسه ی امروز سخن به میان آمد.

اولا : با توجه به اینکه در جلسه متنی از حضرت آقا قرائت شد که در آن به قرائت های “استعماری” از مفاهیم دینی اشاره شده بود و مستندِ اصل وجود پدیده های ” استثماری ” معنوی قرار گرفت، بحثی قابل طرح است که آیا به لحاظ مفهوم شناسی میان استعماری بودن و استثماری بودن تفاوت هست یا نه ؟ ( که حداقل به لحاظ مفهومی به نظر میرسد هست ) و آیا به صورت تعین خارجی ممکن است از یکدیگر جدا باشند یا نه؟ ( که به نظر میرسد خیر ملازم یکدیگرند. و شاید وجه استناد به این متن برای آن مدعا همین بوده باشد )

این دو پرسش نیازمند بررسی هستند تا با روشن تر شدن این دو مساله و مدقانه تر شدن بررسی های پیرامونی شان، از خلط بحث ها و تشویش ذهنیت ها جلوگیری شود.

ثانیا : فارغ از بحث قبلی، مواردی از تقابل های حضرت امام خمینی (ره) به عنوان یک رهبر دینی ضد استعمار و استثمار با برخی مظاهر دینی قابل ذکر هستند که با بررسی آن ها می توان سرنخ هایی از چگونگی رسوخ استعمار یا استثمار در مظاهر دینی و معنوی را بدست آورد.

چند نمونه ذکر می شود:

1- تحریم جشن های نیمه شعبان در تیرماه سال 57

بخشی از متن بسیار خواندنی پیام ایشان:

« ملت ایران بداند که دست پلید دولت در فعالیت است که مسیر نهضت اصیل و شکل‌‎ ‌گرفته و عمومی ایران را تغییر دهد؛ و یکی از شاهکارها همین دامن زدن به لزوم جشن‌‎ ‌است که در پرتو آن خون پاک ملت اسلام را لوث کند و نهضت عظیم اسلامی را به‌ ‌سستی بکشد یا خدای نخواسته محو کند. ملت ایران بیدار است و راه خود را یافته و با‎ ‌هوشمندی می داند که هر نغمه با هر اسم، او را از مسیر خود که قیام ضد شاهی است‌‎ ‌منحرف کند شیطانی است، اگر چه با اسم قرآن مجید و یا ولی الله اعظم ـ عجل الله فرجه ـ‌‎ ‌باشد. ما روزی را عید می گیریم که بنیان ظلم و ظالم را منهدم کنیم و دست دودمان‌‎ ‌ستمکار پهلوی را از کشور قطع نماییم، و آن روز ان شاءالله تعالی نزدیک است و روز‎ ‌عید اسلامی است و عید ولی عصر ـ عجل الله فرجه.‌
اکنون لازم است در این اعیادی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ملت ما عزا‎ ‌شده است بدون هیچ گونه تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد، در تمام ایران، در‎ ‌مراکز عمومی مثل مساجد بزرگ اجتماعات عظیم بپا کنند و گویندگان شجاع محترم،‌‎ ‌مصایب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند، و هر چه بیشتر کارهای ضد اسلامی‌‎ ‌و قانونی رژیم را افشا کنند، و خوف را که از جنود ابلیس است از دل بیرون کنند، و در‎ ‌ادامۀ نهضت که موافق رضای خداوند تعالی و ولی عصر است کوشش کنند، و این چراغ‌‎ ‌فروزندۀ هدایت را روشن و روشن تر نگه دارند، و با اعتماد به خداوند تعالی مطمئن‌‎ ‌باشند که ملت پیروز است.‌ »

پدیده ی کم فرزندی

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#استثمار
#جلسه_367
#یادداشت_110

در فضای فرهنگی تزریق شده از سوی تمدن غرب، جوامع به سمت کم فرزندی و تک فرزندی و بچه داری در سنین بالا بخاطر ازدواجهای دیرهنگام، حرکت میکنند.
پدیده ی کم فرزندی در کنار شیرینی ذاتی فرزند برای پدر و مادر، والدین را به این سمت میبرد که گویا غلام و کنیز فرزند هستند و کار آنها این است که همه ی توجهشان معطوف فرزندشان باشد و از او تعریف و تمجید نمایند و آنها را انسانهایی منحصربفرد تلقّی کنند .
کم فرزندی وقتی با فرزندآوری در سنین بالا همراه شود بخاطر اینکه والدین در سنین بالا تمام رویایشان فرزندشان خواهد بود و از نظر مکنت مالی شرایط را فراهم کرده اند بیشتر به کودکشان توجه و محبت و رسیدگی کرده و امکانات بیشتری فراهم میکنند.
از طرفی این کودکان از ناحیه ی مصرف گرایی گسترده ای که از طرف فرهنگ و سبک زندگی غرب تزریق میشود در فضای مقایسه ی خود با هم سن و سالها و هم کلاسی هایشان، هر روز مطالبه ی جدیدی از والدین میکنند و به نحوی آنها را تحت فشار قرار میدهند.
این والدین بزودی با پدیده ی ناخوشایندی روبرو خواهند شد. آنها خواهند دید فرزندانشان به افرادی بی دست و پا و از خود راضی و مصرفگرا تبدیل شده اند که توان حفظ هیچکدام از سرمایه هایی که با عمری تلاش در اختیارشان گذاشته اند را نخواهند داشت. سرمایه هایی که والدین برای تأمین آنها از داشتن فرزندان بیشتر امتناع ورزیدند.

این پدیده در کنار سبک زندگی معتاد کننده ی کودکان به تلویزیون و فضای مجازی بسیار فاجعه بارتر است.
در مقاله ای که ازسوی فردی بنام جان تیلور گاتو که 5 دوره برنده جایزه بهترین معلم سال نیویورک است منتشر شده که گفته شده کودکانی که اعتیاد به دیدن تلویزیون دارند غالبا مسئولیت پذیر نیستند و دائما باید به آنها تذکر داد و از آنها مراقبت نمود.
این کودکان نسبت به یکدیگر بدخواه و مغرض هستند و بیشتر اوقات در دلتنگی و بی حوصلگی غرقند.
آنها فاقد هرگونه هدف پایدار و ثابت اند بگونه ای که آنها برای ساختن داستان واقعی زندگی خود، داستان تخیلی زندگی انسانهای تلویزیونی را مصرف میکنند.
این کودکان کمبودهای شخصیتی مشهودی پیدا میکنند بطوریکه گویا دستکاری مصنوعی شده اند.

📛استمرار و تقویت مسیر کم فرزندی و مصرف گرا و فرزندانی معتاد به فضای مجازی و دور از زندگی و بازی های واقعی منجر خواهد شد که در آینده ای نزدیک به جامعه ای بی دست و پا و از خود راضی و اهل تفرقه و اختلاف تبدیل شویم که آماده ی بردگی و استثمار و واگذاری منابع و ذخایر و سرمایه هایش است و چنین جامعه ای بزرگترین طعمه برای نظام سلطه است.

⛔️به تازگی شعار “فرزندآوری جنایت علیه بشریت” در حال گفتمان سازی است که حوزویان و نخبگان باید با همه ی قوا برای مقابله با آن بیندیشند و عمل کنند.

وظیفه فقه در برابر استثمار

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_145
#جلسه_367

⭕️وظیفه فقه در برابر استثمار

وقتی با معنای استثمار روبه‌رو می‌شویم، ذهن به سوی برده‌داری و مباحث عبد و أمه کشیده می‌شود که این روز‌ها تقریبا این مباحث از فقه بیرون انداخته شده است.
بهتر بود به جای خارج کردن این مباحث، که اصل خود خارج کردن این قبیل مباحث هم کمی مشکوک است، ارتقا می‌یافت و از بردگی و برده‌داری نوین صحبت به میان می‌آمد. به خصوص در طراحی‌های کلانی که قرار است فقه برای زندگی داشته باشد. اگر در بابی از برده‌داری نوین و استثمار نو سخن به میان آمده بود، به هنگام حکم‌دادن‌های فقه، ملاحظات این باب هم مد نظر فقیه قرار می‌گرفت؛ به عنوان مثال شاید به راحتی اجازه‌ی هرگونه تبلیغی داده نمی‌شد و یا به کار گرفتن زنان در هر موقعیتی و …

همانگونه استثمار و بهره‌کشی در نظام‌های اجتماعی و سیاسی مختلف، انحاء متفاوتی داشته است، مباحث برده‌داری فقه هم که برای مبارزه با این استثمار به وجود آمده است و روح آن در سراسر فقه جاری بود، باید به انحاء مختلف در فقه وجود داشته باشد.
در این زمانه که نظام طاغوتی به نحو پنهانی به استثمار تمام جهان مشغول است، لازم است که مباحث برده‌داری نو در فقه مطرح شود و روح آن در سرتاسر فقه جریان یابد. و این نقطه‌ی کلیدی اسلام است که می‌تواند تمام جهانیان را از طریق آن به دین اسلام دعوت کرد؛ البته لازم است که همانند صدر اسلام، این استثمار نوین، و برده‌داری نوین واضح و آشکار شود و مردم به ستوه آیند و به عبارت دیگر متوجه بردگی‌مان برای نظام سلطه بشویم، تا آن‌گاه پذیرش دینی که به مبارزه با این استثمار آمده است، راحت باشد و فوج فوج بر پیروان این دین افزوده شود.

بازتقریر

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_82
#جلسه_367
#بازتقریر

عنوان : بازتقریر و کمی تحلیل از دو نکته ی متفاوت اما هم جهت در دو جلسه ی اخیر

جناب استاد در دو جلسه ی اخیر مساله ی مشترکی را به بهانه ی بحث یا حادثه ای متذکر شده اند:
در جلسه ی دیروز، در ضمن ارائه ای پیرامون فعالیت هایشان در سفر اخیر تبریز نکته ای را فرمودند و در جلسه ی امروز به بهانه ی صلوات ناهماهنگ و شلی که فرستاده شد.

ایشان در صحبت دیروز چنین مضمونی را فرمودند که : « من در این سفر و در بسیاری فعالیت های اینچنینی وقتی حاضر میشوم احساس تنهایی میکنم و میدانم که هر کاری را اگر بخواهم قبول کنم تنها خواهم ماند، تا یک مرکز آموزشی تربیت نیرو نباشد که دائما نیروهای لازم برای ارائه ی این خدمات به صحنه را تربیت کند این مساله به درستی حل نخواهد شد. صحنه هم نیازمند است و هم پذیراست و هم مطالبه دارد اما ما قادر به پاسخگویی نیستیم چرا که مقدورات پشتیبانی فراهم نشده است. »

ایشان ضمنا فتوت را کانون برطرف سازی این نیاز عنوان میکردند و با اشاره به اشتراک نظرشان با استاد موسوی در اینکه امروز کانونی ترین اقدام به بار نشاندن فتوت است، توقع برآورده کردن این مساله را تلویحا متوجه مخاطبینشان در جلسه میدانستند.

در جلسه ی امروز هم وقتی صلوات ضعیفی فرستاده شد، ایشان دعوت کردند به فرستادن صلواتی بلند و هماهنگ، و وقتی این کار انجام شد از حضار اقرار گرفتند که قبول دارید افزوده ها و دستاوردهای متفاوتی از صلوات قبل داشت؟ و جمع اقرار کرد؛ ایشان از این مساله بهره گرفتند و چنین مضمونی را فرموند : « ببینید وقتی همه ی اعضای یک جمع کارهایشان را درست و هماهنگ انجام میدهند نتیجه اش همین گونه خواهد بود، و اگر در یک جمع هر یک از اعضا و در گوشه ای به اندازه ای به نوبه ی خودش کوتاهی کند، خروجی اش میشود یک نارسایی بزرگ و از دست رفتن یک سری افزوده هایی که میتوانستند در درسترس باشند و از دست نروند»

از همین دو فقره صحبت، باب مباحثه روی حداقل بخشی از ماموریت برادران فتوتی و بخشی از رویکردهای بالفعل و روزمره ی ایشان باز میشود.

هرچند برداشت بنده چنین بود که این دو صحبت با دغدغه ای واحد مطرح شدند اما در عین حال به نظر میرسد سرفصل هر کدام از این دو صحبت ناظر به لایه ی متفاوتی از دیگری است و باید به صورت مجزا مورد بررسی و مداقه قرار گیرد. چه آنکه اساسا با نگاهی به صحنه ی فتوت این مساله نیز واضح است که هنوز نوع بدنه ی برادران در مرحله های رشدی هستند و با برآورده سازی مستقیم برخی نیازها اختلاف مرحله وجود دارد. لذا فعالیت های هماهنگ اعضای جمع فعلا صرفا می تواند سوگیری فرآیندهای رشدی را جدی تر کند و هنوز تا ایجاد یک پایگاه پشتیبانی فاصله زیاد است.

هرچند البته انجام برخی فعالیت ها و ماموریت های پشتیبانانه نیز نا معقول نیست.

ضمنا به نظر میرسد تحلیل مساله ی اول علیرغم اختلاف فازی که با فاز بالفعل جمع دارد، اما با جهت گیری ای که به عنوان غایت جمع یا حداقل بخشی از غایت جمع ایجاد میکند منجر به ایجاد بستر تحلیل های دقیق تر در مساله ی دوم هم بشود.

نهایتا به صورت کلی و به عنوان جمع بندی این یادداشت کاملا اولیه می توان چنین گفت که :

اولا فوری ترین نیاز در میان مسائل مطرح شده پدید آوردن این خصلت در فعالیت های جمع است : عاری بودن از کوتاهی

ثانیا نیاز دوم پدید آمدن هماهنگی میان این فعالیت هاست یعنی نباید بازوهای مختلف و فعالیت های مختلف “تا اطلاع ثانوی حداقل بلحاظ سطح پیشرفت” دچار ناهمگونی و کاریکاتوری بودن باشند . مثلا جدی بودن حکمت، فقه، اصول، اندیشه ی کلامی و فعالیت های کاری مختلف، همگی باید همزمان پیگیری شود. هم باید هیات فعال باشد، هم باید درس ها فعال و خوب باشند، و هم هر برنامه ی تعریف شده ی دیگری، که اینها نیازمند هماهنگی هستند.

و البته هنوز هماهنگی های بسیار بیشتری نیز قابل هدف گیری و ذکر هستند.

و ثالثا باید جهت گیری ها رفته رفته واضح تر و اشراب شده تر بشوند.

استثمار پنهان

#یادداشت_82
#محمد_امامی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_367
#استثمار_پنهان

📌تصویر های رسانه ای دنیای محدودی را به ما نشان می دهند،پدیده را فریز می کنند و به ما لب حقیقت را نمی رسانند. پدیده پیچیده انسانی و اجتماعی را به ساده سازی می کند،بیش از آن که موجب کنش اندیشه ها شود احساسات را بر می انگیزد.

📌تصویر ما از جامعه استثمار زده،جوان لاغر سیاه پوست آفریقایی با حداقل پوشش است که بیل به دست ثروت های جامعه خود را تقدیم کربات زده های غربی می کند..
تصویر ما از استثمار پادشاهی است که با با حمایت خدم و حشم در خیابان درحال کالسکه سواری است.

🔺تصویر ها پوششی برای کشف حقیقت شده اند، و و درک درستی از استثمار شدن خودمان و استثمار شدن جامعه مان نداريم. جامعه ای که کارگر سهمی در سود ندارد بلکه کار خود را می فروشد، کار گری که باید خود و کار خود را بفروشد تا حق الزحمه معین شده را بگیرد.
جامعه ای که تنها از سرمایه انباشت شده بتوان سود خالص گرفت و از تمامی قرض ها بهره گرفته می شود،هنوز استثمار زده است.

🔺آیندگان تصویر کلان دنیای امروز را بردگی تطور یافته می دانند که مردم یا اجیر دولت ها هستند یا سرمایه پرستان.

امروز حوزه فردای جامعه است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_153
#جلسه_367
#قالب؟

✨امروز حوزه فردای جامعه است؟

🔸این جمله ی جناب استاد خیلی جای تفکر و تامل دارد که آیا واقعا امروز حوزه فردای جامعه است؟
یعنی هر انفعالی در حوزه شکل بگیرد در آینده باید منتظر باشیم که جامعه از آن نقطه منفعل شود و ضربه بخورد و یا اینکه هر فعالیتی از حوزه حاصل شود باید منتظر رشد جامعه و فعل او در آن زمینه بود؟
هیچ نقطه ی تاثیرگذاری در جامعه وجود ندارد که بتواند نقص حوزه را جبران کند و یا فعالیت حوزه را خنثی کند که درنتیجه این گزاره نقض شود؟
حوزه امروز چه اندازه در جامعه ایران تاثیر گذار است؟ بنا بر بعضی گزارشات به نظر میرسد که الان روحانیون و حوزویان بیشتر تحت تاثیر جامعه هستند تا جامعه تحت تاثیر آنها.

🔰حوزه دارایی هایی دارد که در اختیار هیچ جای دیگری نیست. دارایی های حوزه از منبع قدرت و عزت لایزال الهی سرچشمه میگیرد. مبانی حوزه از توحید سرچشمه میگیرد. لذا اگر حوزه قدر دارایی های خود را بداند و به میدان بیاید هیچ همآوردی ندارد و می تواند بزرگترین تغییرات در زندگی بشر را رقم بزند. به شرطی که حوزه بما هو حوزه باشد و با دارایی های حوزوی خود به میدان بیاید. دقیقا مثل فعالیتی که جمع کوچکی از دل حوزه بعد از 15 خرداد سال 42 شروع کردند و 15 سال بعد نتایج آن را کاملا لمس کردند.
چون خدا میتواند پس حوزه توحیدی هم میتواند.
لذا گره کار اینجاست که حوزویان دارایی هایشان را نمیشناسند و بدون شخصیت اصیل و مکتبی خود دنبال تاثیر گذاری اجتماعی هستند.

♻️در برنامه ریزی های اجتماعی باید از حوزه شروع کنیم و انبعاث حوزویان را در گام اول اصلاحات اجتماعی قرار دهیم. اگر حوزه بیدار شود و کاری را به جان بخرد،‌ آن کار را در عمق جان همه ی مردم ایران تا دور ترین روستاها، مینشاند. مشکل اینجاست که ذهن نخبگان اجتماعی ما از حوزه فاصله گرفته و در برنامه ریزی های اجتماعی نیز حوزه را گام اول نمی دانند و در بهترین حالت آن را در طراز دیگر اقشار لحاظ میکنند.

🔹یکی از عزیزانی که در جبهه حزب الله مشغول برنامه ریزی است، طرح امامت میانی و ایجاد شبکه ای از فعالین که بتوانند رهبری یک محله یا منطقه را برعهده بگیرند و مشکلات آن را حل کنند،‌دنبال میکنند. طرح بسیار خوبی است لکن مشکل ایشان این است که محور امامت میانی را روحانیت قرار نداده و معتقد است که هرکسی که در میدان فعال باشد می تواند امامت کند غافل از اینکه این راهبرد دست او را از دارایی های حوزه کوتاه میکند و او را به نتیجه ی مطلوب نمی رساند.

استثمار جبهه انقلاب به نام کار جهادی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#ازنظرایدئولوژی
#استثمار
#سیدمرتضی_شرافت
#جلسه_367
#یادداشت_75
#تطبیق

🔰استثمار جبهه انقلاب به نام کار جهادی

الفاظ و واژه ها در انتقال معنا اهمیت زیادی دارند. این واژه ها هستند که بر تفکر و امکان ثبت و انتقال علوم موثرند. و انسان با استعمال همین واژگان است که می تواند مرادش را بیان کند. اما گاهی واژه ای منقول می شود. یعنی از معنای اصلی خود خارج می شود و به معنای جدیدی به کار می رود. این تغییر معنایی منشاهای متفاوتی می تواند داشته باشد. مثلا اگر واژه ای در زمانه خاصی بسیار استعمال شده باشد، و پس از آن از رونق بیفتد، ممکن است از استعمالات تاثیر بپذیرد و حتی معنای اولیه واژه عوض شود.

استثمار هم واژه ای است که در برهه‌ای از ادبیات انقلاب، آن قدر به کار رفته که از معنای اولیه اش فاصله گرفته. شده است واژه ای هم ردیف استعمار، که به نظام سلطه و استکبار مربوط است. حالا ما از استثمار، چیزی نزدیک به استعمار نظام سلطه و بهره کشی آنها و بره داری هایشان می فهمیم.

اما اگر بخواهیم دقیق شویم، استثمار را باید به همان معنایی که شهید مطهری در «مشخصات اسلام» به کار برده اند، استعمال کنیم. استثمار به معنای بهره کشی بلاعوض است.
اگر چه نظام طاغوتی و غیر الهی و ولایت شیطان، اساسش بر استثمار است و باطنش استثماری است، اما نباید استثمار را تنها در نظام های طاغوتی منحصر کرد.
آن چه نیاز امروز جبهه انقلاب است -علاوه بر فهم عمق فسادانگیزی تمدن غرب- واکاوی مشکلات خودش است.
آیا استثمار در درون جبهه انقلاب و در درون نظام ولایی امکان دارد؟ اگر امکان بهره کشی بلاعوض در جبهه انقلاب وجود دارد، آیا به صورت عینی چنین وضعی وجود دارد؟

در ادبیات دینی و انقلابی، کلیدواژه های خوبی هست که راه را برای استثمار باز می کند. مثلا این که کار باید جهادی باشد. یا کار فی سبیل الله باشد. یا کار فقط برای خدا باشد.
چنین گزاره هایی اگرچه بسیار مقدس هستند، اما این تقدس تا زمانی است که از طرف مکلف چنین اعتقادی وجود داشته باشد. وقتی فردی نسبت به دیگری، توقع عمل این چنینی داشته باشد، این هم نوعی استثمار است. به خصوص اگر آن فرد متوقع، مسئولیت اجرایی داشته باشد.
وقتی با نیروهای جهادی و فرهنگی و انقلابی صحبت می کنیم، دلشان پر است از مسئولینی که از بیت المال حقوق می گیرند و از نیروهای انقلابی توقع کار جهادی دارند. خاصه اگر آن مسئول، ارادت خاصی هم به انقلاب نداشته باشد.

این جنس رفتار استثماری که در حوزه فرهنگ به وفور مشاهده می شود، یا به خاطر ناپختگی و کم فهمی و سادگی سازمانی ماست، که می توان آن را استثمار پنهان دانست. و یا به خاطر حیله گری و عدم تعهد به انقلاب و بهره های شخصی است، که استثمار آشکار است و متاسفانه هست!