جریان شناسی شکل گیری نظم نوین جهانی2، افول آمریکا، سردمدار نظام سرمایه داری عصرحاضر

کلان ترین لایه تغییرات قابل رؤیت و قابل روایت، تغیییر و تبدلات تمدنی است. حرکت تمدنی از غرب به شرق، اگر بخواهد درست معنا گردد باید در همین افق دیده شود و الا موجب خطای محاسباتی خواهد شد.

تمدن از یک عقلانیت نرم تغذیه می کند لذا وقتی یک حرکت تمدنی از غرب به شرق شکل می گیرد و نظم نوینی در حال شکل گیری باشد باید بتوان این تغییر عقلانیت را نشان داد.

جریان دیگری در تحلیل شکل گیری نظم نوین جهانی، افول آمریکا آن هم از حیث سرمایه داری عصر حاضر مورد توجه قرار می دهند و این اتفاق را ناشی از شکل گیری یک نظم نوین می دانند. حال آنکه این تغییرات اقتصادی یک حادثه راهبردی است و نباید این حادثه راهبردی را نشان از این تغییر تمدنی دانست.

قلب اغتشاشات اخیر

رهبر انقلاب در دیدار با دانش‌آموزان در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۱ در بخش انتهایی بیاناتشان به «اغتشاشات» پرداختند و در همین سخنرانی بود که از «جنگ ترکیبی دشمن» نام بردند. در همان ابتدا نقش روشن «آمریکا» و همچنین به برنامه‌ریزی‌های برای آشوب و اغتشاشات و میدان‌داری عوامل آمریکا اشاره کردند؛ ایشان قلب فتنه و دشمنی‌ها را شناسایی کردند و به آن اشاره می‌کنند و به مبارزه‌ی با دشمن اصلی دعوت می‌کنند.

در زمان حضرت امیرالمومین صلوات الله علیه هنگامی که خوارج دست به غارت اموال و انفس مسلمین زدند، حضرت امیر دشمن اصلی را معاویه میدانستند و به مبارزه و جهاد بر علیه معاویه که قلب فتنه بود دعوت می‌کردند.

و بهترین راه مبارزه با آمریکا در این دوره،‌ پشرفت همه جانبه ایران اسلامی است؛‌ همان چیزی که باعث رعب و وحشت استکبار جهانی شده است و از روی ترس دست به این جنگ ترکیبی با برنامه‌ریزی‌های سنگین زده است. و در انتهای همین بیانات که در صدر یادداشت اشاره شد، به «تغییر نظام جهانی» و «نقش ایران» اشاره کردند که برای جلوگیری از طولانی شدن یادداشت شما را به آن سخنرانی ارجاع می‌دهم و در نهایت مهم‌ترین پیام ما به جبهه دشمن را مطرح کردند که باید «قدرت مقاومت ملت ایران» باشد؛ باید در پس این جنگ ترکیبی این پیام به دشمن مخابره بشود.

برای مردم باشیم نه برای لایک و کامنت و توئیتی ها

خوشبختانه یا متأسفانه هر روز از مسیری می‌گذرم که چشمم به چهره‌های نورانی شما روشن می‌شود، با آن تسبیح های در دست، کنار خیابان…
هر روز با شرمندگی می‌سوزم و رد میشوم…

و این شده آرزوی تکراری هر روز من که:  ای کاش می‌توانستم برایتان کاری بکنم…

ای #مردم مومن و صبور ایران که با صبرتان دشمن و عاملان منافق و اختلاسگرش را به زانو درآورده اید…

برق چشمان هر کدامتان پر از اخلاص و صداقت و نورانیت است…

مبارکتان باشد که خداوند برای شماست ….
و الله مع الصابرین….

هر چند همه ی ما برای مجازی ها شده ایم و کسی سراغی از شما ساکتان مظلوم نمی‌گیرد …

و نصیحت امام مظلومان را فراموش کرده ایم که فرمود:
فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ یُجْحِفُ بِرِضَی الْخَاصَّةِ، وَإِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ یُغْتَفَرُ مَعَ رِضَی الْعَامَّةِ.

@sahraei313313

فرهنگ اساس است

«ورود در دومین چهلواره‌ی انقلاب اسلامی که با آغاز سده‌ی جدید هجری شمسی همزمان شده است، نگاهی نو، آسیب‌شناسانه و روزآمدساز، به مجموعه‌ئی از زیرساختهای تمدنی را ضروری میسازد. در رأس این مجموعه، مقوله‌ی فرهنگ است. فرهنگ، جهت دهند‌ه‌ی همه‌ی اقدامهای اساسی و زیربنائی جوامع بشری و شتاب‌دهنده یا کُندکننده‌ی آن است.
این رویکرد در مقطع کنونی، عمدتاً ناظر به ارتقاء نگاه و احساس مسئولیت متصدیان فرهنگی و نخبگان و فعالان عرصه‌های گوناگون کشور به مقوله‌ی فرهنگ و پدیدآمدن این باور عمیق است که فرهنگ‌سازی در هریک از اجزاء تمدّنی جامعه، برترین وسیله‌ی پیشرفت و موفقیت آن و بی‌نیازکننده از ابزارهای الزام‌آور و تحکّمی است.
همچنین ناظر به این نکته‌ی حیاتی است که شاکله و آرایش عمومی فرهنگ در همه‌ی بخشهای گسترده‌ی آن، نیازمند نظم و محتوای انقلابی است. این یگانه وسیله‌ی مصون‌سازی فرهنگ عمومی کشور در برابر هجوم فرهنگی و رسانه‌ئی برنامه‌ریزی شده‌ی بیگانگان بدخواه است.» (مقام معظم رهبری ۱۴۰۰/۸/۲۳)

🔸بر اساس فرمایشات متعدد حضرت آقا، فرهنگ نه تنها مهم است بلکه اساس است و حل سایر مشکلات کشور در زمینه های اقتصادی و سیاسی و … نیز به کمک فرهنگ امکان پذیر است. ایشان فرهنگ را مهم ترین عامل همه پیشرفت های کشور می دانند و می فرمایند:
«فرهنگ یک ملت است که می‌تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و دارای آبروی جهانی کند» (۱۳۸۳/۰۲/۲۸)

لذا فرهنگ نقش بسیار تعیین کننده ای در رشد و پیشرفت خواهد داشت و لزوم رسیدگی به آن به شدت بالاست و ما را از همه فعالیت های الزامی حاکمیتی برای کنترل مسائل جامعه بی نیاز میکند. در هر مسئله ای که توانسته باشیم فرهنگ آن را در جامعه تثبیت کنیم نیاز به فعالیت های حاکمیتی و استفاده از قدرت به شدت کم خواهد شد، لکن مادامی که نتوانیم غلبه فرهنگی بیابیم ناچار به استفاده از روش های دیگر برای جلوگیری از انحراف اذهان مردم و نفوذ تفکر غربی هستیم.

🔸متاسفانه در سالهای اخیر به سبب کم کاری دولت ها و عدول از گفتمان رهبری و ایجاد مشکلات متعدد اقتصادی برای مردم، حضرت آقا گفتمان مسائل اقتصادی را بالا آورده اند و صحبت در مورد اصل فرهنگ در ادبیات ایشان مقداری کمرنگ شده است در حالی که خودشان نیز از این عدم تمرکز بر فرهنگ ابزار ناراحتی کرده اند. تا جایی حتی برخی نیروهای حزب اللهی فرهنگی احساس کردند که باید بروند سراغ کار اقتصادی. این کم کاری های ما در حالی است که ایشان فرموده اند تنها جایی که حاضرم جانم را در آن فدا کنم فرهنگ است و بارها ما را به کار در زمینه فرهنگ و هدایت اذهان دعوت کرده اند و جهاد تبیین را واجب فوری و قطعی معرفی کرده اند. بگذریم که جنس ورود ایشان به همان مسائل اقتصادی و سیاسی نیز فرهنگی است از جمله همین اقتصاد مقامتی که به آن اشاره شد و یا در قضیه برجام، ایشان حجم اصلی کارشان فرهنگی بود و با تبیین مواضع و با تکرار آن به بیان های مختلف سعی داشتند که ذهن مردم و مسئولین را به سمت مقاومت و مقابله با دشمن و تلاش خستگی ناپذیر برای پیشرفت کشور کوچ دهند. یعنی در اینجا نیز به همان مطلب که فرهنگ اساس است و با آن میشود همه مشکلات دیگر را نیز حل کرد پایبند بودند و هدفشان این بود که با فرهنگ مشکل اقتصادی و سیاسی را حل کنند.

در ابعاد زندگی فردی انسان همه چیز برای شخصیت و تعالی شخصیت انسان است. لکن در ابعاد زندگی اجتماعی انسان همه چیز برای فرهنگ است و فرهنگ هدف است. لذا فرهنگ نه تنها اساس بلکه هدف است.

مژده به مردم ایران

إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتي كُنتُم توعَدونَ.
نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۖ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ.

ای ملت برگزیده ی ایران، ای ملتی که بیش از ۴۰سال روی شعار ربنا الله ایستادید و ربوبیت ادعایی و پوشالی آمریکا را تحقیر کردید و رب پنداران و کدخدا انگاران در رسانه‌ها و حنجره های منافقان داخلی و خارجی در دانشگاه و حوزه نتوانست دلتان را بلرزاند.
مژده باد بر شما که به شکرانه ی استقامت تان نوید نزول و امداد ملائکه در راه مقدستان داده شده و خداوند خصوصا خودش ولایت شما را در دنیا و آخرت برعهده گرفته تا شاهد خلق معجزه ها باشید.

پس نترسید و نلرزید و غم به دلتان راه ندهید و از قائله های خیمه شب بازی شان منفعل نشوید و بر حق تان و دین تان و انقلاب تان استوار باشید که همه ی عالم، از قلبهای مردم جهان گرفته تا دعای ماهی های دریا و دعای ذره ذره مولکول‌های هوا همراه شماست…
ای چهره‌های نورانی شما ریشه در تکوین و هستی عالم دارید و مانند جبهه ی مقابلتان هبائا منثورا نیستید، پس محکم باشید…
ألیس الصبح بقریب….

 

اهمیت گفتمان سازی در عرصه فرهنگ

حضرت آقا فرهنگ را به معنی ذهنیت می دانند و معتقدند براساس ذهنیت های مردم می توانیم فرهنگی که بر فضای فکری آنها حاکم است را، بشناسیم. همچنین ایشان درجای دیگر، نتیجه گفتمان سازی را، همراه کردن ذهن های مردم و ذهنیت سازی برای دیگران می دانند. ایشان معتقدند وقتی شما مسأله ای را گفتمان کردید، آن مسأله مردمی و عمومی می شود و نه تنها شما که به آن مشغول هستید، مورد توجه قرار می گیرید، بلکه دیگران نیز، ولو اینکه آن موضوع را قبول نداشته باشند، ناچار به اجرای آن می شوند؛ چون خواست مردمی پیرامون آن شکل گرفته است.
در غیر اینصورت، بزرگترین کارها را هم اگر انجام بدهیم و گفتمان سازی نکنیم نه تنها مردم دیدگاه مثبتی به ما پیدا می کنند، بلکه گاهی از کارهای ما برداشت های بدی نیز، می کنند.
درواقع کار فرهنگی بر خلاف آنچه به ذهن ما می رسد، اقدامات فرهنگی از هم جدا و گسسته نیست. بلکه برنامه هایی است، که منجر به زمزمه شدن و همه گیر شدن آن موضوع می شود.
این نکات را می توان بر فعالیت های سازندگی گروه های جهادی تطبیق نمود.

خلق علوم فرهنگی

دهمین عنصر از عناصر چرخه‌ی پیشرفت فرهنگی، «خلق علوم فرهنگی» است؛ این عنصر نه تنها خودش به خوبی دیده شده است بلکه جایگاه آن نیز بسیار دقیق است؛ درست بعد از کار فرهنگی یا حل مسئله: پیشرفت قرار گرفته است؛ به عبارتی پس از اقدام قرار گرفته است و در واقع اینجا باید اقدام‌پژوهی کرد.

این خیال خامی است که گمان شود علوم انسانی در کتابخانه‌ها تولید شده و می‌شود؛ علوم انسانی واقعی کاملا منضم به عمل و اقدام است؛ این علوم از اقدامات شکل گرفته استخراج می‌شوند.

شما به عنوان یک مومن انقلابی، اقداماتی دارید؛ و یا به عبارت بهتر به عنوان یک مومن انقلابی یک زندگی دارد؛ یک زندگی که در زیست مومنانه و انقلابی رقم خورده است؛ در این زیست مسائل و مشکلاتی داشته‌اید و در این زیست دائما در حال حلّ مسئله بوده‌اید؛ این حل مسئله‌ها‌ای که داشته‌اید باید تجربه‌نگاری شود و از همین‌ها علوم انسانی تولید و استخراج شود؛ علوم انسانی بومی خودمان.

چرخه، نگاهی سیستمی و مهندسی و نامطلوب برای فرهنگ

بسم الله الرحمن الرحیم

  • نگاه چرخه ای اساسا یک نگاه سیستمی و مهندسی می باشد اما مسئله ای که باید در این نوع نگاه بدان توجه کرد این است که تا چه اندازه می توانیم مسائلی مانند فرهنگ که یک ماهیت اعتباری دارند و یک پدیده انسانی هستند را با نگاه های سیستمی و مهندسی مدیریت کرد.
  • یکی از آفات نگاه چرخه ای به مسئله فرهنگ، مکانیکی شدن آن می باشد. به تعبیر دیگر به دلیل غرق شدن در نگاه چرخه ای و مکانیکی، خلط حقیقت و اعتبار رقم می خورد. یعنی پدیده فرهنگ که معتبره انسانی است و لزوما با مبنای حقایق و فضای مهندسی پیش نمی رود را همیشه با نگاه مهندسی و چرخه ای تحلیل کرده و این سبب می شود در جاهایی که چرخه از کار می افتد، برای حل آن معضل، دوباره با نگاه مهندسی به چرخه نگاه کرده و مولفه های چرخه، مانند چرخ دنده های مختلف یک سیستم و ماشین دیده شود.
  • این رویکرد باعث می شود نگاه مکانیکی و مهندسی به فرهنگ ایجاد شود و مولفه های مختلف انسانی در آن لحاظ نشود و دائما برای حل معضل چرخه، باز با نگاه مهندسی، مولفه های مختلف را مانند چرخ دنده های یک سیستم جا به جا و یا اضافه و کم کرده، در صورتی که شاید اصلا معضل نا کارآمدی آن چرخه به سبب نگاه سیستمی و مهندسی به پدیده فرهنگ باشد و این معضل در خود نگاه چرخه ای نهفته است.
  • پدیده فرهنگ به سبب آن که یک برساخت انسانی و اجتماعی است، از مولفه های مختلفی تبعیت می کند و لزوما شاید نتوان آن را با یک سیستم و چرخه منطقی مدیریت کرد چرا که انسان و برساخت های آن، مفاهیم پیچیده و به تعبیری غیر مهندسی ناپذیر هستند. البته که مهندسی ناپذیر بودن فرهنگ به معنای مدیریت ناپذیر بودن آن نیست و شاید بتوان این گونه ادعا کرد که باید طرحی نو برای مدیریت پذیر کردن فرهنگ پیشنهاد داد.

حلقه های مفقوده در چرخه پیشرفت فرهنگی

بر فرض که بپذیریم الگوی صحیح پیشرفت فرهنگی، الگوی چرخه است و نارسایی ها و نواقص این الگو را نادیده بگیریم یا آنها را تدبیر کنیم، اما در همین چرخه ای که ارائه شده، به نظر حلقه های مفقوده ای وجود دارد.

اگر چه عناصری که آورده شده است، عناصری ضروری و مهم است، اما به نظر می رسد عناصر ضروری فرهنگی دیگری لحاظ نشده و یا تصریح روی آن نمی بینیم.

مواردی از جمله نقش و کارکرد و جایگاه هنر، رسانه، روایت و روایتگری، نهادهایی مانند خانواده و مسجد و هیئت، ظرفیت هایی مانند اربعین، راهیان نور، اردوهای جهادی، جبهه مقابل و گفتمان های رقیب و کنش و واکنش ما نسبت به آنها، نقش تراث عمیق اسلامی و هم چنین مکتب امام به طور خاص.

هر چند که برخی از عناصری که نام برده شد، حتما می توان ذیل عناصر دیگر لحاظ کرد، ولی به نظر می آید، برخی از عناصر را باید به صورت جداگانه لحاظ کرد. مثلا چرخه پیشرفت فرهنگی خیلی توده و عموم مردم -یعنی بعد از حلقه های میانی- نشان داده نمی شود.

 

هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیگیرد، چه برسد به گرگ

فضای مجازی که این گونه مجانی و به سهولت در دسترس همه قرار گرفته و در راه رضای خدا خدمات میدهد، یقینا اهداف پشت پرده ای دارد که سود و منافع آن برای صاحبان این بسترها بسیار بیشتر از هزینه ای است که می خواهند از مشتریان بگیرند. انسان باید خیلی ساده اندیش باشد که خیال کند این بستر ها هیچ پشت پرده ای ندارند و دشمن بد کینه ی ما در این فضا هیچ نقشه ای ندارد. هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد چه برسد به این گرگ صفتان بی وجود.

اگر ذره ای شک در دل کسی باقی مانده بود و از لزوم حفظ این سکو ها صحبت میکرد و این کشته ی جنگ فرهنگی را نمی دید، بعد از آبان 1401 که مسئله جنبه ی امنیتی هم پیدا کرد و نقش وسیع این سکو ها، مخصوصا اینستگرام در این آشوب ها واضح شد و دستشان تا مرفق در خون بی گناهان فرو رفت، دیگر جای هیچ شبه ای نیست. اگر اندکی فکر باشد و نسل جدید تربیت یافته فضای مجازی به خوبی دیده شود عمق آسیب این بستر ها به راحتی درک می شود. آنقدر راحت که دوست دارم بگویم از بدیهیات است. مبلغ دینی ما چقدر باید فریاد بزند که در میان انبوه فریاد های دشمن، بتواند در زمین دشمن صدایش را به گوش آن جوان و نوجوان برساند؟

به سبب رشد خوب سکو های داخلی دیگر بهانه ی کسب و کار مردم نیز وجهی ندارد. به راحتی می توان کسب و کارها را به فضایی که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی باشد و از حکومت و تسلط شیاطین خون ریز عاری باشد هدایت کرد. ممکن است در ابتدای مسیر مشکلاتی باشد لکن باکی نیست . قطعا این مشکلات در مقابل آسیب های فراوان فرهنگی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی سکو های خارجی چیزی نزدیک به صفر است. چه طور در مورد لوازم خانگی و خودور و … که کیفیت آنها به مراتب مهم تر است، دم از حمایت از کالای داخلی میزنید و مسیر ورود کالای خارجی را می بیندید ولی در مسئله ای که به حاکمیت مربوط است و ابعاد وسیعی سیاسی فرهنگی اقتصادی و امنیتی دارد، به راحتی و با توجیهات بسیار ابتدایی کوتاه می آیید و طواغیت را بر مومنین مسلط میکند؟

لزوم انتخاب مردم در این قضیه نیز شعار پوچی است که لیبرال ترین حکومت های عالم نیز به آن پایبند نیستند. مگر وقتی دشمن از مسیری حمله میکند میگوییم باید صبر کنیم که خود مردم انتخاب کنند که از این مسیر بروند یا نه؟ دشمن از هر جا وارد شود باید به سرعت آن مسیر مسدود شود و امنیت مردم تامین شود. در این موارد از کسی نظر سنجی نمیکنند که دوست داری امنیت داشته باشی یا دوست داری دشمن بر تو مسلط شود؟ در اینجا هم همین است. دشمن در فضای مجازی رسما به جنگ ما آمده، بیدارید؟!!

اظهارات نسجنیده طیفی از حزب اللهی ها که با برند انقلابی رای آورده اند و بر مسند مجلس شورای اسلامی ما نشسته اند حقیقتا جای تاسف است. زنده کردن حاکمیت مجازی طاغوت در این زمان که بهترین وقت باید قطع ید اوست، خطایی بس جبران نشدنی است که لعن مومنین و شراکت در خون مظلومین را به دنبال دارد.

نسبت گفتمان پایه و قیام نخبگان

 

اندیشه ی رهبری و انقلابی در هر عرصه، در صورتی که بتواند از مانعِ فهم درست شدن بسلامت بگذرد برای کشیده شدن به صحنه ی عمل با یک مشکل بزرگ دیگر مواجه است و آن هویت نخبگانی پیدا کردن آن اندیشه است.

آن زمینی که بذر اندیشه های ناب انقلاب در آن زمین پرورش می یابند ذهن نخبگان است.

رهبری در مورد اهمیت و نقش نخبگان در تحقق اندیشه هایشان میفرمایند:

گمان نکنید که نهضت آزاداندیشی و حرکت تحول و شجاعت در کارهای گوناگون را، به جای شما که دانشجو هستید یا محقق هستید یا استاد هستید، ممکن است مسئولان دولتی یا بنده بیاییم انجام بدهیم؛ نه، من نقشم این است که بیایم بگویم این کار را خوب است بکنیم. نهضت نرم‏افزاری و جنبش نرم‏افزاری و نهضت تولید علم را ما مطرح کردیم؛ الآن حدود ده سال می‏گذرد و امروز یک غوغایی راه افتاده است. چه کسی این را راه انداخته؟ من که یک‏کلمه بیشتر نگفتم. این کار را شما کردید؛ محقق ما، جوان ما و استاد ما؛ تحول از این قبیل است. وظیفه‏ی نخبگان فکری و فرهنگی جامعه و حوزه و دانشگاه، مدیریت این تحول است.(۱۳۸۵/۰۸/۱۸)

هویت نخبگانی پیدا کردن هم باین معناست که آن اندیشه در وجود نخبگان بخوبی فهم و هضم و تحلیل شود و سپس با ادبیات نخبگانی خاصِّ آن عرصه، باز تولید و در ادامه با روش نخبگان و توسط نخبگان مطالبه و دنبال شود.

از طرفی پیش نیاز هویت نخبگانی پیدا کردن یک فکر، این است که ذهن نخبگان کاملا با آن مسأله درگیر و ذهن آنها را فرابگیرد و در تاروپود اندیشه ی ایشان بالا و پایین شود. و از آنجایی که مدیریت و تغییر ذهنیت ها تنها با ابزار گفتمان سازی ممکن است پس ناگذیر باید آن مسأله بصورت یک گفتمان عمومی در سطح نخبگان تبدیل شود .

رهبر انقلاب درباره نقش گفتمان سازی بعنوان بسترساز و مقدمه ی قیام نخبگان میفرمایند:

“……در صحبتهای آقای دکتر ستّاری، بر مسئله‌ی علم و اقتصاد دانش‌بنیان و شرکتهای دانش‌بنیان و مانند اینها تکیه شد و تأکید شد -بعضی دوستانِ دیگر هم اشاره کردند- این ناشی از یک گفتمان ده دوازده ساله است. یعنی وقتی که بحث شکستن خطوط مقدّم علمی و نهضت نرم‌افزاری و تولید علم مطرح میشود، دنبال میشود، گفته میشود در دانشگاه‌ها و تبدیل به گفتمان میشود، نتیجه این میشود که بنده گاهی اوقات که اینجا می‌نشینم و مثلاً مجموعه‌ی دانشگاهی -چه دانشجو، چه استاد- می‌آیند، میبینم همان حرفهایی را که ما مثلاً گفتیم، اینها دارند همان حرفها را به عنوان مطالبه بیان میکنند؛ این می‌شود گفتمان، این گفتمان است، این خوب است؛ وقتی این‌جور شد، آن‌وقت این پیشرفتهای علمی پیش می‌آید. ما امروز در مسائل فضایی، در مسائل هسته‌ای، در نانو، در فنّاوری زیستی و دیگر موارد گوناگون، پیشرفتهای زیادی داریم، پیشرفتهای مهمّی داریم؛ این پیشرفتها ناشی از همین گفتمان‌سازی است. وقتی گفتمان‌سازی شد، آن‌وقت همه به این فکر خواهند افتاد، یعنی در همه یک انگیزه‌ای به وجود می‌آید؛ کأنّه یک جادّه‌ی وسیع و یک بزرگ‌راهی به وجود می‌آید که همه میل میکنند از این بزرگراه حرکت کنند (۱۳۹۵/۰۶/۰۳)

 

 

 

جریان شناسی شکل گیری نظم نوین جهانی1، آمریکا قدرت اول تمدن غرب

امروزه سطح های متعددی از تحلیل شکل گیری نظم نوین جهانی مطرح می شود که میتوان بین این تحلیل از پایگاه های فکری مختلف دسته بندی کرد، یکی از این پایگاه های فکری رصد آمریکا نه در نقطه شیطان بزرگ بلکه به عنوان ابرقدرتمند دنیای امروز و نوک پیکان مدرنیته، این پایگاه فکری نقطه های قدرتمندی آمریکا را از آنجا که کاهش یافته شاهدی بر شکل گیری نظم جدید می داند:

آقای محمد پورغلامی از نویسندگان دفتر رهبری در طی یادداشتی مطرح می کند:

«توماس فریدمن» تحلیل‌گر ارشد «نیویورک تایمز» درباره‌ی کاهش قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا به‌صراحت می‌نویسد:

«ما دیگر حتی به اندازه‌ی یک بند انگشت توان مداخله‌ی نظامی در بحران‌هایی مانند سوریه نداریم. البته می‌توانیم پول و سلاح بدهیم اما مداخله‌ی مستقیم نه. از این جهت کشورهایی مانند ترکیه باید به تنهایی اما با حمایت ما عمل کنند. آمریکا وارد دوره‌ای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون «بیت اللحم پنسیلوانیا» برای ما مهم‌تر از بیت اللحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری می‌پردازند و بیش از هر دوره‌ای می پرسند که نیروهای ما در فلان منطقه‌ی جهان چه می‌کنند؟… ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خودمان را روی آن انداختیم. همه‌ی ترکش‌های جنگ به ما اصابت کرد. دیگر هیچ کشوری از ما نمی‌خواهد همان نقش را در سوریه ایفا کنیم. ما از ترکیه خواهیم خواست در حل این بحران ما را کمک کند.»(1)

 

(1):  روزنامه کیهان، شماره ۲۰۸۰۴ به تاریخ ۲/۴/۹۳

حضور حقیقی مردم، ایده مادر فرهنگی

💠 حضور حقیقی مردم، ایده مادر فرهنگی 💠

🔻ایده مادر هم در کل نظام جامعه باید باشد و هم در یک ساحت جامعه مثل فرهنگ.
🔹 ایده مادر کل نظام جامعه، یقظه و قیام لله برای برپایی کلمه الله و حق بر روی زمین است که حضرت امام به خوبی آن را در روح مردم ایران دمید. اما اینکه ایده مادر در عرصه فرهنگ چیست، باید تأمل کرد؟ این ایده چیست؟ جوان گرایی؟ علم و دانش گرایی؟ جهاد و تلاش گرایی؟ فکر و اندیشه گرایی؟ تجربه گرایی، دفاع و مقاومت گرایی؟ حمله گرایی؟ ایمان گرایی؟ عمل گرایی؟
🔹 آن چیزی که به نظر می رسد ایده مادر است و به معنای واقعی مادر بقیه امور است، مردم گرایی است. یعنی مردم سالاری. مردم سالاری اگر به معنای درستش محقق شود، تمام مطلوبیت ها حاصل می شود. هم فکر و اندیشه بدست می آید بطوری که بدون آن چیزی به مراتب ضعیف تر بود و هم علم و دانش. هم از نیرو و قوت جوانان برخوردار خواهیم شد و هم از تجربه بزرگان.

🔻با وجود مردم و حضور آنان است که ایمانشان از هر قدرتی، قوی تر است و اساسا بهترین دفاع و مقاومت خواهد بود. و بلکه بالاتر، با حضور مردم و اندیشه آنان است که می توان پیش دستانه به سراغ هدایت همه مردم بشر رفت. این یعنی یک حرکت تهاجمی نه تدافعی.
🔹 اساسا با ایده مردم سالاری است که راهبردهای کلان و اقدامات بعدی قابل تحصیل است.
🔹 با ایده مردم سالاری است که این انقلاب به بن بست و انسداد نخواهد رسید.
🔹 با ایده مردم سالاری است که مردم، روز به روز به انسانیت خود نزدیک و نزدیک تر می شوند. چراکه انسانیت چیزی جز انتخاب حق در برابر باطل نیست و مردم سالاری یعنی خود مردم انتخاب کنند. نه اینکه دیگران برای آنان انتخاب کنند.

مخاطب گفتمان پایه

گفتمان آن ذهنیت فراگیری است که زمزمه و واگویه می‌شود و منجر به مطالبه‌هایی متناسب با این گفتمان می‌شود و این ذهنیت و خواسته به یک پدیده‌ی اجتماعی تبدیل شود؛ با توجه به این تعریف مخاطب گفتمان جامعه هستند و این جامعه هستند که این گفتمان باید در بین ایشان برقرار شود. و به خاطر اقتدارات زیادی که گفتمان دارد، گفتمان‌سازی بهترین مسلک هدایت جامعه است و برای اراده‌ی فراگیر مردمی چاره‌ای جز گفتمان‌سازی نیست.

در گفتمان پایه، هر چند مخاطب جامعه و عموم مردم قرار داده شده است، لکن جامعه هدف نخبگان هستند. در واقع با گفتمان‌سازی عمومی یک جامعه هدف خاص‌تر هدف گرفته شده است؛ با گفتمان پایه قرار است در جامعه‌ی نخبگانی اصلاح و شاید تحول صورت گیرد و اگر هم از راه فراگیر و عمومی کردن گفتمان پایه حتی بین مردم هم پیش می‌رویم، برای این جامعه هدف؛ یعنی جامعه نخبگانی است.

گفتمان پایه هرچند شخصیت جامعه را می‌سازد ولی بیش از مردم و در درجه‌ی اول اهداف گفتمان پایه، «ذهن نخبگان» است؛ این ذهن نخبگان است که هدف قرار گرفته است تا در مسیر‌های متناسب با حیات اسلامی حرکت کنند.

اهمیت بررسی آزاداندیشی در حوزه

آزاداندیشی مسله ای است که با خلقت آدم متولد شده و تا مرگ همراه انسان است . موضوعی که هرکس به اندازه ظرف وجود خود از آن بهره برده و هر ناکسی از او به نفع منافع خود مصادره کرده
فطری بودن اندیشیدن و آزادی بر کسی پوشیده نیست اما چگونگی و حدود آن همیشه مورد بحث و مناقشه بوده
ما در این مقاله سعی داریم فقط به بعد تاریخی این امر در سال 81 تا 1400 بررسی کنیم و در این بررسی به نقش حوزه علمیه و کارنامه آن می پردازیم که با اعلام آمادگی درسال 81 این وظیفه را برعهده گرفتند و سعی در احیا آن داشتند بررسی حوزه از جهتی اهمیت دوچندانی دارد
یک اینکه حوزه همیشه در هویت علمی خود بحث و تضارب آرا در عین احترام داشته پس بهترین بستر برای پرداختن به این موضوع است و از جهتی دیگر ارتباط حوزه و روحانیت با جامعه و مردم است و اینکه روحانیت همیشه گوش شنوای مردم بوده و مردم نیز مخاطب حوزه

از این رو اگر ما به دقت کارنامه و تجربه این مهم را در حوزه بررسی کنیم می توانیم تا حد خوبی جایگاه آزاداندیشی را در جامعه و اذان نخبگان پیدا کنیم

ایده مادر، یک نوع رهبری و رویکرد اداره است

💠 ایده مادر، یک نوع رهبری و رویکرد اداره است💠

🔻ایده مادر چیست؟ و نسبت آن با جایگاه رهبری و عاقله فرهنگ و بقیه عناصر چرخه پیشرفت فرهنگی چیست؟

🔹 آیا ایده مادر چیزی غیر از اهداف رهبری و عاقله فرهنگ است؟
🔹 آیا ایده مادر، یک اصل و باید زیربنایی است؟ مثل مهندسی فرهنگ، مهندسی فرهنگی؟
🔹 ایده مادر، یک رویکرد در نوع مدیریت و رهبری و ساختار آن است؟ مثل رویکرد مردم سالاری یا رویکرد جوان گرایی یا رویکرد دانش گرایی یا رویکرد جهاد گرایی؟
🔹 و یا اینکه ایده مادر، یک راهبرد برای تحقق اهداف عاقله فرهنگ است؟ و لذا شاید ایده مادر برای امروز ایران با ایده مادر سال های آینده و گذشته متفاوت باشد؟
🔹 و یا اینکه ایده مادر، امری عینی و عملیاتی تر است؟ یعنی محوری ترین اقدام در حال حاضر؟

🔻برای فهم دقیق اصطلاح ایده مادر در کلام استاد فلاح، نیازمند سخن بیشتر از استاد هستیم.

🔹 اما تا به اینجا آن چیزی که نزدیک به ذهن می رسد، این است که ایده مادر، همان هدف نیست. همچنین اصل و باید عام و زیربنایی هم نیست. ایده مادر، با راهبرد هم سازگاری خوبی دارد اما به نظر می رسد، فراتر از یک راهبرد کلان است. و همچنین فراتر از این است که محور عملیاتی و اقدام باشد. هرچند راهبرد کلان بودن هم امری کم اهمیت نیست.
🔹 ما هم هدف و اصول عامی داریم که ضرورت دار ترین امر هستند. و همچنین برای رسیدن به این اصول کلی و اهدافمان باید راهبرد و سیاست گذاری های کلان داشته باشیم و برای آنها برنامه و عملیات طراحی کنیم.
🔹 اما غیر از اینها، به نظر می رسد چیزی وجود دارد که بدون آن نمی توانیم به اهداف و آرمانها نائل شویم. و آن رویکرد رهبری و اداره جامعه است. اینکه حقیقتا قرار است چه کسی حاکم حقیقی باشند؟ اینکه حقیقتا حکومت و اداره جامعه برای کیست و چیست؟ به نظر می رسد ایده مادر، یک رویکرد در نوع رهبری و اداره جامعه است.
ادامه دارد…

خلاصه ی مقاله ی تحلیل معنای «توحید اجتماعی» از رهگذر تبیین مؤلفه های آن در قرآن با تأکید بر اندیشه های آیت الله خامنه ای

توحید اجتماعی حاصل فهم و رویکرد و خوانش  اجتماعی از توحید است..

 

مولفه های توحید اجتماعی عبارت اند از:

      1. پذیرش ربوبیت الهی:  به این معنا که همه ی موجودات عالم دارای یک آفریننده و تدبیر کننده ی مشترک و قدرت عظیم هستند که همه در قبضه ی قدرت اویند و مثل یک روح پاک و لطیف همه را در بر دارد. این مولفه خودش زیرمولفه هایی دارد که عبارتند از:

 

      • هدفداری عالم و مسئولیت زایی نسبت به جامعه و عالم هستی..: زیرا همه ی عالم و از جمله جامعه توحیدی و انسان ها دارای یک هدف و یک مسیر واحد هستند و مسیر آغاز، انجام و نقشه ی راهش مشخص است و آن بازگشت به الله است و قدم به قدم بسوی او برمیگردد. این پرتو از توحید و این مسیر بازگشت عمومی به الله پای انبوهی از مسئولیتهای فردی و اجتماعی را در زندگی  انسان بعنوان خلیفه ی خداوند در زمین باز میکند.

توحید متعالی یعنی یکتابینی، یکتاگویی، یکتامنشی است که شامل همه ی ساحتهای فردی و اجتماعی میشود.

 

      • پذیرش حاکمیت مطلق الهی در همه ی ابعاد جامعه…:
        • پذیرش حاکمیت و ربوبیت مطلق الهی تنها به قلب و زبان نیست بلکه در ساحت اجتماعی و عینی بروز و مقوماتی دارد …

 

      • جهتگیری همه ی اعمال بسوی خداوند..: همه ی اعمال با نام و یاد خداوند و با نیت تقرب به خداوند انجام میشوند و با توکل بر خداوند تنها بر قدرت و استعدادهای فردی تکیه نمیشود

 

      • جهتگیری همه ی عواطف بسوی خداوند…: مثلا محوریت محبتهایی که در تعاملات اجتماعی شکل میگیرد خداوند و اولیای الهی و جهت الهی داشتن خواهد بود.در حوزه ی ترس های انسان، نفسها مهذب میشوند و آرامش می یابند و از غیر خداوند نمی ترسند زیرا ترس معلول علم و علم به چیزی است که نسبت به آن ترس وجود دارد.

 

      • قوام یابی و جهت گیری سایر عناصر دین از جمله اصول و فروع
        • وقتی هویت اجتماعی توحید آشکار شود همه ی اعمال و مناسک دینی هویت دینی پیدا خواهند کرد. مثلا در نماز اینکه عبارات جمعی بکار میرود دلالت بر اشاره و تاکید بر هویت جمعی دارد.
        • در روزه اینکه جایگزین بسیاری از کفارات مالی و صدقات واجب و مستحبی است و خلأهای مالی و اختلافات طبقاتی را پوشش میدهد یک حیثیت اجتماعی است.
        • جهاد یعنی از بین بردن هر معبود خدانما و حکومت غیرالهی و فدا کردن جان در راه تحقق عینی حاکمیت الله و قوانین الهی .
        • تولّی و تبرّی حکمی اچتماعی است که کاملا ناظر به مشخص کردن صف بندی ها و جبهه ها و تفکیک دوست از دشمن بصورت شفافا و علنی در تمام عرصه های حیات دینی است.
        • خمس و زکات هم اموری هستند که کاملا ناظر به رفع تبعیضهای اجتماعی و اختلاف طبقاتی هستند.

 

 

2- نفی عبودیت غیر خدا:

إله در شعار توحید یعنی هر موجودی که انسان اختیار و عنان زندگی و امورش را به او سپرده باشد و از او اطاعت بی چون و چرا کند. بنابراین نفی عبودیت غیر خدا شامل مولفه های زیر میشود:

 

1- نفی حکومت طاغوتها و لزوم تشکیل نظام الهی است. زیرا تن دادن به نظام های شیطانی و طاغوتی پرستش آنها محسوب میشود.

 

2- نفی هر گونه انحصارطلبی و امتیاز خواهی: بنابر توحید اجتماعی همه، بندگان خدا هستند و صف بندی و امتیاز خواهی جناحی که مبتنی بر هوای نفس و خودبرتر بینی باشد وجود ندارد. توحید حتی امتیاز خواهی و ویژه خواری که ریشه در دسته بندی های مذهبی داشته باشد را هم رد میکند.

 

3- نفی همه ی تئوری های غیر الهی در نظام خانوادگی،اقتصادی، روابط اجتماعی،سیاسی و …

تمام تئوری های اداره ی زندگی اگر ریشه در وحی الهی نداشته باشند جز گمراهی ثمره ای نخواهند داشت.

 

با توجه به مطالب بیان شده انسان موحد به توحید اجتماعی بعنوان خلیفه ی الهی، بر اساس حاکمیت و ربوبیت مطلق الهی، همه ی ابعاد فردی و اجتماعی زندگی و عواطف و اعمالش بسوی  الله است . در این منظومه هر نوع امتیازخواهی و انحصارطلبی و حکومت طاغوتی مردود است و همه ی نظامها تحت ولایت و حکومت الهی قرار میگیرند

 

گام های پیشرفت امام 2

در دو نوشته قبل از دو زوایه اداره انقلاب را بعد از سال 57 تصویر کردیم، از جهتی ظرفیت بالای انقلاب اسلامی این امکان را به مردم می داد که اراده خود را این بار در ساخت کشور سامان بخشی کنند در نتیجه حرکت های جدید مانند جهاد سازندگی ، کمیته امداد، نهضت سواد  آموزی از بطن شور و حرارت انقلاب برخواست از سو دیگر حضرت اما با تعریف رسالت های سیاسی جدید مانند قانون اساسی، انتخابات جمهوری اسلامی نگذاشت از این حرارت و شور انقلاب در نقطه ای متمرکز بهره برد.

 

امام چگونه با ساختارهای که میراث سال ها استعمار کشور بود مواجه کرد و چگونه توانست از این ساختارها برای پیش برد انقلاب بهره ببرد؟ ساختارهای استعماری با آدم های طاغوتی چنان تفرعنی بر حیات انسان ایرانی پیدا کرده بودند که علاوه بر افکار عمومی اراده های عمومی را نیز به تسخیر خود کشیدند. ساختارهای که بنا نبود مشکلی را ازجامعه ایرانی حل کند بلکه بنا بود در وابستگی به قاهریت اراده خارجی اهداف همان اراده را نیز محقق کنند.

قد اول امام بعد از خروج از شاه در مواجه با ساختار زدودن و ریشه کن کردن هرگونه اراده طاغوتی از نظام کشور بود. امام در سخنرانی های متعدد خطاب به مسولین کشور مطالبه اخراج فاسقین و منافقین و فضله های طاغوت گذشته را دارند. و اساسا تا این چنین اراده انسانی حاکم بر جامعه باشد مسیر اصلاحی را نمی بیننند.

 

مهم ترین خصیصه این اراده طاغوتی گردن کشی و  حالت استکباری بود که عیال خود داشت، و نه درد مردم را می فهمید و نه به سراغ درد های آنان می رفت و هیچ گره ای با مردم نخورده نبود و فاقد هر گونه پشتوانه مردمی شده بود. به همین خاطر امام در ابتدای انقلاب دست و پای شیطان بزرگ را  برید. و اراده کانونی ساختارهای کشور را در خدمت انقلاب گرفت.

گام های پیشرفت در نگاه امام

اهداف سیاسی انقلاب به زعم اندیشمندان آن  دوره شاید 40 سال دیگر باید نهضت استمرار می داشت تا تحقق پیدا کند اما یک سال ونیم آخر نهضت که بعد ها امام آن را فعل الهی دانست هم توانست نظام شاهنشاهی را برچیند و هم فرار شاه از کشور را رقم زد. سقوط نظام شاهنشاهی یعنی فروپاشگی نظم جامعه ای که عادت کرده بود براساس فره ایزدی زندگی کند و یعنی ویرانی ذهنیت شاه سایه خداست. اما فرار شاه نیز به همان اندازه مهم بود چون نماد انخلاع کشور از در مهم ترین رکن قدرت از اراده طاغوتی بود.

 

در نگاشته قبل از اراده مردم برای شکل دهی حرکت انقلاب گفتیم در مقابل این اراده امام نیز سعی داشت همان برافروختگی و همان بازیابی هویت انقلابی مردم را حفظ کند؛ و آن نیز  دوباره تعریف یک هدف سیاسی برای انقلاب بود. که در چند محور پیگیری کرد.

 

  1. رای به جمهوری اسلامی: تجلی اراده عجین شدن اراده الهی با اراده مردم بودی که این بار به دور از تمام اغلال های طاغوتی و در بستری  که توحید رنگی عینی تری در حیات آن ها به خود  گرفته است محقق شد. مردم با رای به جمهوری اسلامی نظم مطلوب جامعه خویش را برگزیدند و به معنای بالاتر امضای بر حاکمیت خود کردند.
  2. رای به قانون اساسی: پیگیری مداوم امام برای شتاب بخشی به روند نهایی شدن قانون اساسی  تمام اراده سیاسی مردم را در یک نقطه متمرکز کرد و از طرفی فضای انقلابی را زنده نگه داشت و علاوه بر تجلی دیگر از قیام لله  هویت ایرانی و اسلامی را دوباره رنگ جدیدی بخشید. رای به قانون اساسی یعنی حرکتی به گستردگی انقلاب و گام دوم توحیدی ملت ایران که این بار در طول تاریخ به دنبال چارچوب بخشی الهی به جامعه خود بودند.

 

مسئله هایی در باب شناخت هویت و چیستی شبکه های اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

  • شبکه های اجتماعی بخش مهمی از فضای مجازی می باشند. این بخش مهم در فضای مجازی با ادعای گفت و گوی آزاد شروع به کار کرد اما به مرور این ادعای دیالوگ به یک مونولوگ ساختاری و پنهان تبدیل شد. اساسا ایده ی گفت و گوی آزاد برای حاکم شدن گفتمان غالب، نظری برخاسته از فکر پست مدرن و ضد مدرنیته بوده است. اما مدرنیته مثل همیشه توانست از تهدیدهای موجود برای خود فرصت بسازد و از تهدیدها در جهت مقاوم سازی خویش در برابر بحران های اجتماعی استفاده کند.
  • برای شناخت دقیق هویت و چیستی شبکه های اجتماعی باید نسبت آن با برخی از مسائل مشخص شود چرا که مجموعه ای از مسائل مختلف باعث ایجاد شبکه های اجتماعی و تبدیل آن به پدیده فعلی شده اند. برای این فهم باید به سوال های زیر پاسخ داد :
    • 1-بررسی بعد الهیاتی و فلسفی شبکه های اجتماعی
    • 2-بررسی نسبت نظام سرمایه داری و کاپیتالیسم با شبکه های اجتماعی ( نقش کارتل های اقتصادی در شبکه های اجتماعی )
    • 3-بررسی نسبت آزادی بیان و آزادی رسانه ها با شبکه های اجتماعی ( نقش مفهوم لیبرالیسم و آزادی در ماهیت و هویت شبکه های اجتماعی )
    • 4-تاریخچه شبکه های اجتماعی
    • 5-بررسی علل و عوامل رشد شبکه های اجتماعی در دنیا و ایران