تحلیلی از تحذیر رهبری

?تحلیلی از تحذیر رهبری

حضرت آقا چند سخنرانی مهم در این ایام داشته اند که فهم و تحلیل هرکدام میتواند آتشی در وجود انسان بیاندازد که آرام نگیرد. فرمایشات 19 هم دی ماه اما علاوه بر نکات و مطالبات قبلی، یک نکته ی مهم دیگر داشت. یک تنبه سنگین که جان انسان را به لرزه می انداخت:
«توّابین برای انتقام خون مطهّر امام حسین آمدند جنگیدند، کشته شدند، همه‌ی آنها کشته شدند امّا در تاریخ اینها را مدح نمیکنند؛ چرا؟ چون دیر جنبیدند. شما که میخواستید خون خود را در راه امام حسین بدهید، چرا در اوّل محرّم، دوّم محرّم نیامدید که اقلّاً یک کاری صورت بدهید؟ آنجا می‌ایستید تماشا میکنید، امام حسین به شهادت میرسد، بعد دلتان میسوزد، آن وقت می‌آیید در میدان! [نتیجه‌ی] کار را بهنگام انجام ندادن این است. کار را بهنگام باید انجام داد.
نباید غفلت کنیم از وظیفه‌ای که عقل و شرع به عهده‌ی ما گذاشته؛ باید بدون تأخیر وارد میدان بشویم. تأخیر نباید داشته باشیم. آن وقت به تناسب اهمّیّتی که آن کار دارد، خطرات را به جان بخریم. بالاخره در هر حادثه‌ای، هر خطری را نباید انسان به جان بخرد؛ بعضی از حوادث هست که این‌قدر اهمّیّت ندارد که انسان جانش را به خطر بیندازد. به تناسب اهمّیّت حادثه، خطرِ مترتّب بر ورود در میدان را به جان بخریم. مشکل آن وقتی به وجود می‌آید که ما در این وظایف اختلال ایجاد میکنیم: به سرعت احساس تکلیف نمیکنیم، بهنگام وارد نمیشویم، خطر را به جان نمیخریم، ملاحظه میکنیم؛ این [طوری] است.»

این تنبه ناظر به تشخیص وظیفه و اقدام سریع و به موقع و مطالبه اینکه برای انجام وظیفه مثل خانواده های رزمندگان دفاع مقدس هزینه کنید نکته ویژه ی این سخنرانی بود. اگر اینگونه نباشید امام تان خواهند کشت و بعد شما می آیید و جانتان را هم فدا می کنید اما ارزشی ندارد، چون دیر آمدید.

در پایان نیز دو مطالبه را برای بار چندم به صورت ویژه مطرح نمودند:
1.جهاد تبیین
2.کار های بزرگ تحولی

مدتی فکرم درگیر بود که چه شد این مطالبه سنگین توسط ایشان مطرح شد. مطلوبات اصلی همان جهاد تبیین و کار بزرگ تحولی بود که در چندین ماه اخیر بارها توسط ایشان مطرح شده بود. لکن اینبار با این تحذیر که اگر نکنید دیر می شود و دیگر کار از کار میگذرد. چرا ایشان ایچنین مطرح کردند؟ مگر خطر در نزدیکی ما قرار دارد؟

تا اینکه در سخنرانی بعدی فرمودند: «ما امروز یا مواجه با یک پیچِ تاریخیِ مهم هستیم یا در دلِ یک پیچِ تاریخیِ مهم داریم حرکت میکنیم؛ این دوّمی شاید درست‌تر باشد. دنیا دارد تغییر میکند، [آن هم] تغییرات اساسی؛ تغییرات اساسی و بزرگ را نمیشود در ظرف یک هفته و یک ماه و یک سال فهمید؛ اینها بتدریج انجام میگیرد. باید مسلّط باشید ببینید در دنیا چه دارد اتّفاق می‌افتد، در کشور چه اتّفاقی دارد می‌افتد.»
و بعد از آن نیز از در مورد اغتشاشات صحبت میکنند.

به ذهن ناقص حقیر رسید که آن چیزی که باعث شده ایشان این تحذیر سنگین را بدهند، همین نکته است که ما در دل یک پیچ تارخی مهم داریم حرکت میکنیم. اگر دیر بجنبیم و جهاد تبیین را سر دست نگیریم و مردم را به حرکت های جهشی انقلابی همراه نکنیم و از طرفی تحولات بزرگ را در کشور رقم نزنیم، کشور از این تغییرات مهم بین المللی عقب می ماند و دیر تا چندین سال نمی شود این فرصت از دست رفته را جبران کرد. مثل زمان امام صادق که عدم همراهی شیعیان با امام زمان شان باعث شد که برپایی حکومت حق که بنا بود در زمان ایشان محقق شود، عقب بیافتد و تا هزار و اندی سال بعد نیز محقق نشود. غفلت ما و دیر جنبیدن ما نیز می تواند این فرصت طلایی برای فراگیر شدن سخن حق در جهان و صدور انقلاب را از دست ما خارج کند و تا چند صد سال بعد این توفیق از بشریت سلب شود.
لذا باید هرچه بیشتر در مورد اینکه چه طور می توانیم جهاد تبیین را محقق کنیم و تحولات بزرگ را رقم بزنیم فکر کنیم و عمل کنیم. والا روزی خواهد رسید که هرچه داریم را فدا میکنیم اما فایده ای ندارد، چون دیر آمده ایم.
.

آنچه که در تعریف آزاداندیشی ندیده ایم؟!

از آنجا که آزاداندیشی، گفتمانی از جنس رقم زدن یک ذائقه است و می توان این گونه تصویر کرد که بعد از محقق شدن این گفتمان، عملا جامعه نخبگانی و به تبع آن، مردم، ذائقه ای پیدا کرده اند که اساسا هر تقابل آرایی که بوی فهمیدن و اندیشیدن و کشف حقیقت میرود برایشان مقدس و قابل پیگیری خواهد بود. در این اتمسفر فرهنگی، هیچگاه نفاق توانایی عرض اندام پیدا نخواهد کرد حتی اگر بنای به دیده شدن از سمت مردم داشته باشد می بایست کاملا در راستای روشن شدن حقیقت گام بردارد و الا از دایره انتخاب مردم حذف خواهد شد.

شکل گیری این اتمسفر فرهنگی به وسیله گفتمان سازی قطعا یک عبادت بزرگ است اما باید این موضوع را نیز مورد توجه قرار داد که وجه سلبی این گفتمان می بایست در تعریف خودش دیده شود لذا به نظر می آید در تعریف آزاداندیشی می بایست نقطه های تضاد روشن شود و به تعبیری تعرف الاشیاء به اضدادها راهبردی در کنار پی بردن به ماهیت شناسی ایجابی آن قلمداد گردد.

یکی از وجوه سلبی که می توان در تعریف آزاداندیشی به آن اشاره کرد، کنار زدن تمام جریان هایی است که اندیشیدن در جامعه را نفی می کند، چه اینکه این جریان ها حامل یک دعوت باشند و یا حتی اقداماتی در حوزه های تربیتی و … تعریف کنند.

آیا فقط در کرسی‌ها آزاداندیشی وجود دارد؟

عده‌ای بر این باور هستند که راه تحقق آزاداندیشی تنها در کرسی‌ها خلاصه می‌شود و بر این باور هستند که ایده‌ی حضرت آقا برای تحقق آزاداندیشی «کرسی‌ها» می‌باشد.

اینجا سوالی که مطرح است، این است که «آیا آزاداندیشی فقط در کرسی‌ها است؟»؛ الان فضایی که توسط شبکه‌های اجتماعی و تاحدی پیامرسان‌ها به طور کلی وب دو پدیدآورده است، شاید بتوان گفت آزاداندیشی بی‌نیاز از کرسی‌ها شده است و دیگر هیچ فضای فکری احساس نمی‌کند که برای به رسمیت شناخته شدن اندیشه‌ورزی‌اش نیازمند دردسر‌های و اداره‌بازی‌های مجوز گرفتن از جانب کمیته کرسی‌ها است؛ بلکه از قضا فضای اندیشیدن در چنین مواردی بیشتر محقق شده است تا  مواردی که در چهارچوب مجوزه‌های کرسی‌ها رخ داده است.

شاید در خیلی از گفتگو‌ها و اتاق‌های کلاب‌هاوس امروزی، بیشتر تبادل فکر و نظر شده است نسبت به کرسی‌هایی. ما اگر واقعا به دنبال توسعه‌ی واقعی آزاداندیشی باشیم، نباید دل به الگوی کرسی‌ها خوش کنیم؛ به خصوص با توجه به فضای مجازی که تحت عنوان وب دو پدید آمده است؛ این باور که با کرسی‌ها می‌توان به توسعه واقعی آزاداندیشی رسید، ساده‌انگاری مسئله است؛ در عین حالی که نشان از ابهام و عدم وضوح مسئله «آزاداندیشی» دارد.