مسئله های خودمان

دقت نکردن در انتخاب مسئله میتواند نه تنها عمر یک فرد بلکه عمر یک جامعه را به تباهی بکشاند. پرداختن به اینکه ما در چه زیست بومی زندگی میکنیم و مسائل و گره های متناسب با زندگی ما چیست و سپس یافتن پاسخ های مناسب این مسائل می تواند زندگی ما را مترقی کند و جامعه ما را به سعادت برساند. متاسفانه سیطره غرب و تحمیل سبک زندگی غربی بر ملت ها باعث شده است که دائم نامسئله برای ما به جای مسائل بنشینند و دائم در حال حل مسائل دیگران باشیم و موفق هم نشویم. زیرا اولا این مسئله در زیست بوم ما وجود ندارد که پاسخ آن راه حل مشکلات ما باشد، ثانیا پاسخ مسئله دیگران در جامعه ما جواب نمیدهد چون جامعه ما را دچار پارادوکس میکند و این تناقض مشکلات دیگری را نیز برای این جامعه ایجاد میکند.

نقل میکنند که در زمان سلطنت رضا قلدر که داشتند جامعه ایران را به سمت مدرن شدن و اروپایی شدن پیش می بردند، ساختار های جامعه اروپایی که بر اساس نیازهای جوامع آنها طراحی شده بود عینا در ایران ایجاد شد. این ساختارها بر اساس نوع بافت جامعه اروپا و مسائلی که در آنجا با آن درگیر بودند طراحی شده بود و در آن محیط به درستی جواب داده بود. لکن وقتی در ایران آمد مردم ایران حتی نمی دانستند که بسیاری از این سازمان های عریض و طویل به چه دلیل به وجود آمده اند و چه کاری انجام می دهند و چه نیازی را بر طرف میکنند. حتی بعضی از سازمان ها به وجود آمده بودند که واقعا کاری نداشتند و اصلا ارباب رجوعی به آنها مراجعه نمیکرد. به مرور این سازمان ها در جامعه ایران جا باز کردند لکن بازهم چون بر اساس نیاز های واقعی این جامعه طراحی نشده بودند جوابگوی نیاز های اصلی این جامعه نبودند. این معضلی است که تا کنون نیز ادامه پیدا کرده و گریبان ساختارهای اداری ما را گرفته است. زیرا بعد از انقلاب نیز این سازمان ها تغییر چندانی نکردند و همان نسخه پیشین باقی ماند. جالب تر اینکه خود اروپایی ها چندین مرتبه این سازمان ها را ارتقا زده اند و ما هنوز از نسخه های چندین سال قبل تمدن دیگران پیروی میکنیم.
این کپی کردن مسائل و پاسخ ها در مسائل اجتماعی و فرهنگی بسیار بغرنج تر و نتایج آن بسیار سهمگین تری است.

آزاداندیشی، خلق پارادایم و تولید علوم انسانی اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

  • یکی از ثمرات آزاداندیشی و گفت و گو، تولید اندیشه است. و وقتی اندیشه ها در کنار یک دیگر یک محیط فکری و معرفتی را شکل می دهند ، سبب خلق پارادایم و مکتب فکری می شوند. چرا که پارادایم ها و مکاتب فکری از جنس اندیشه می باشند.
  • حال اگر این گفت و گو و آزاداندیشی در محیطی دینی و توحیدی رقم بخورد، خروجی آن تولید اندیشه های دینی و توحیدی است فلذا مکتب فکری و پارادایمی که تولید می شود یک پارادایم مذهبی و دینی می باشد.
  • علوم انسانی اسلامی ، تجربه و تعقل و شهود بشری در بستر و پارادایم دینی می باشد. یعنی زیست اسلامی سبب تولید علوم انسانی می شود.
  • با این توضیحات، می توان این گونه ادعا کرد که اساسا با ایجاد پدیده گفت و گو آزاداندیشی در جامعه، و هدایت آن به سمت محیطی فکری و معرفتی با رویکرد دینی، یک پارادایم اسلامی ایجاد می شود و این پارادایم سبب یک زیست اسلامی شده که نتیجه اش به تولید علوم انسانی اسلامی منجر می شود.
  • فلذا گفت و گو و آزاداندیشی یکی از مسیرهای خلق دانش علوم انسانی اسلامی می باشد.

حفاظت شده:

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

قدر الرجل علی قدر همته و همته علی نحو معیشته

بسم الله الرحمن الرحیم
قدر الرجل علی قدر همته و همته علی نحو معیشته
امیر المؤمنین ع در نهج البلاغه می فریمایند: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِه» قدر و اندازه هر کسی به اندازه دغدغه‌ایست که دارد. یعنی اگر انسانی دغدغه‌هایی کوچک دارد اندازه و منزلت وی کوچک است مثلا برای یک بچه شاید بزرگ‌ترین دغدغه و خواستش داشتن یک لباس زیبا یا یک کفش خوب باشد که البته برای یک جوان اندازه این دغدغه بسیار مضحک به نظر می رسد اما جالب این است که همین جوان خودش هم تمام دغدغه اش داشتن یک ماشین یا خانه ایده ال است او به این امر توجه نکرد که تفاوت زیادی با دوران بچگی خود نکرده است فقط نیازش بزرگ‌تر شده است. لذاست که برای کسی که اهل معناست این که تمام دغدغه زندگی کسی داشتن خانه و ماشین باشد بسیار مضحک است. چرا که او فلسفه دنیا را جمع آوری مال نمی‌داند.
معیار انتخاب مسئله عمری
اما سوال دقیق تر این است که بین این همه عالم و دانشمند که پا به عرصه حیات بشر گذاشته اند و خدمتی ارائه کرده اند و رفته اند چه چیزی را به عنوان دغدغه اصلی زندگی یا به قول استاد فلاح کدام مسئله را بعنوان مسئله عمری خویش انتخاب نموده اند. اصلا معیار یا علتی که یک مسئله برای یک انسان چه خود آگاه و چه ناخودآگاه تبدیل به مسئله واقعی زندگی او می شود چیست؟
یکی از بهترین پاسخ هایی که می شود به این سوال داد این است که چون انسان موجودی شعوری است و نمی تواند بدون شعور قدم از قدم بردارد -چه بداند و چه نداند- پس بهترین پاسخ ها را در این باب می توان از عوامل شعورساز پیدا کرد.

العالم بزمانه لا …
قطعا یکی از مهم ترین عوامل مسئله ساز، نیاز یا همان عطش زمانه‌ی آن عالم در آن عصر است که مثلا علامه امینی تمام زندگی اش را وقف اثبات حقانیت ولایت امیر مومنان ع می‌کند.
تفاوت بروجردی و خمینی
آنچه واضح است این است که عطش عصری و مصری تنها عاملی نیست که موجب شود مسئله ای اینقدر بزرگ شود تا تبدیل به مسئله عمری یک عالم و دانشمند شود چرا که در هر عصر و زمانه علماء زیادی زندگی می کردند که دغدغه های متفاوتی داشتند. به نظر می‌رسد اینجا باید پای نحوه زیست و زندگی باز شود چرا که اگر عالمی زندگی منفعلانه نسبت به رویدادهای زمان داشته باشد می شود مثلا آیت الله بروجردی ره که بزرگ‌ترین دغدغه اش حفظ تشیع است که بخاطرش خون دل‌ها خورده شده تا بدست ما برسد و اگر زیست مهاجمی داشته باشد می شود مثل امام خمینی ره که نه تنها می‌خواهد شیعه را حفظ کند برلکه می خواهد تشیع دارای قدرت اثرگذاری زیادی شود تا بتواند آ« را در جای جای کره زمین گسترش دهد.
اما دوباره سوال پیش می آید؛ آنچه موجب شکل گیری این زیست متفاوت می شود چیست؟

ایمان به هدف، ایمان به مسیر و ایمان به …

اگر کسی بتواند بگوید من بیست سال پیش هم همین ها را گفتم ولی افرادی برای همراهی پیدا نکردم و الان هم همان مسیر را پی می‌گیرم چند نتیجه گیری ساده بهمراه دارد:
اول: اگر این فرد نخبه در طول این 20 سال پروژه هایی با اهداف دیگر پیش نبرده است در واقع از هدف خود دست نکشیده است این یعنی ایمان به هدف.
دوم: اگر الگوی پیشنهادی حل مسئله برای رسیدن به این هدف تغییر نکرده باشد از دو حال خارج نیست یا این فرد یک انسان بسیار دُگم اندیش و خودپسندست چرا که فقط طرح خودش را می بیند یا اینکه این الگوی حل مسئله را تنها راه حل نجات می داند و در طول این 20 سال راه حلی بهتری که از شخص دیگر ارائه شده باشد نرسیده است. این یعنی ایمان به مسیر.
سوم: اگر از نظر فردی هدف مشخص باشد و مسیر رسیدن به آن هدف را هم تعیین کند و این را مسئله عمری خویش بداند نمی تواند به هرکسی برای رسیدن به این هدف اعتماد کند چون صحبت بر سر سرمایه عمر است و این چیزی است که دیگر تکرار نمی شود و بهتر بگویم یک نخبه حق ندارد سرمایه ای که خدای متعال در اختیار او قرار داده را در عصر خود به بازی بگیرد و رسالتش را نیمه تمام رها کند. و این یعنی استاد به یارانش در واقع افراد حلقه اندیشه کلامی ایمان دارد.

آزاداندیشی، بهشت حقیقت

آنچه برای خدا اهمیت دارد حقیقت است و آشکار شدن حقیقت. یعنی تمام پیامبران و اولیاء خدا هدف شان باز کردن مسیر برای فهم و درک حقیقت انجام میگیرد. پس باید تمام کارهای ایشان را راهبردی متناسب با زمان خودشان برای رسیدن بشر به حقیقت تقریر کرد. ایجاد بستر حقیقت‌فهمی و حقیقت‌بینی برای بشر کار پیامبران است. چرا که هیچ حقیقتی روشن تر از توحید در عالم وجود ندارد. این قدر این امر برای پیامبران پر رنگ است که اصلا دنبال فریب نمی رود، اصلا دنبال هوس نمی‌رود، اصلا دنبال همراه کردن مردم به هر نحوی نمی رود. چون او نمی خواهد در ظاهر و عده بر باطل پیروز شود او می‌خواهد در واقع پیروز شود. و این آن کار بسیار دشوار است. با بشری که غرق در دنیاست، غرق در هوس است و زیست دنیایی دارد چطور می شود از حقیقتی ورای این دنیا سخن گفت.
گفتمان سازی در جبهه حق و باطل
به نظرم گفتمان در نظام زندگی توحیدی با گفتمان با نظام فکری غرب متفاوت است. غرب باید از جهل و برساخته‌های آن دنیایی بنا کند، باید نظام اندیشه انسان را در محیط هوسناک محقق کند لذا خیلی رسانه اهیمت پیدا میکند و قوی ترین رسانه ها در غرب رسانه هایی هستند که می‌توانند بر ضمیر ناخودآگاه بشر تاثیر بگذارند اما پیامبران تماما با خودآگاهِ مردم سروکار دارند. نمی خواهند کسی ناخواسته وارد این عرصه شود چرا که اگر این مطلوب بود خود خدا متعال برای این کار از همه ماهرتر بود و به نحوی این کار را انجام می داد که حتی برای هیج فیلسوفی حتی سوالی پیش نیاید. غرب از عنوان دموکراسی دنبال مردم سواری است نه مردم سالاری. حتی بغیر مکتب امام هم بسیاری از علما هم همین تقریر را دارند منتهی کمی مهربان تر

آزاداندیشی ،کارخانه گفتمان سازی

یکی از بهترین راه‌ها برای ایجاد فضای آزاداندیشی، گفتمان‌سازی است. یعنی بالا آوردن گفتمانِ آزاداندیشی در بین مردم. از طرفی بهترین بستر برای گفتمان‌سازی استفاده از فضای آزاداندیشانه است.
لذا گفتمان‌سازی آزداندیشی با معونه‌های زیادی روبروست و صبر، زمان و تحمل سختی‌های زیادی رامی طلبد اما زمانی که آزاداندیشی به صورت یک رویه و فرهنگ درآمد آن وقت مفاد دیگر گفتمان‌سازی به راحتی هرچه تمام‌تر همه گیر می شود.
این یعنی بدنه نخبگان انقلاب اگر ترجیح بدهند بجای اینکه روی گفتمان‌های متفاوت وقت و انرژی بگذارند و این پراکندگی گفتمانی را رقم بزنند، همگی تمام ظرفیت‌ها را روی بالا آمدن گفتمانِ آزاداندیشی متمرکز کنند – درست است زودبازده نیست، درست است پیر آدم در میآید، درست است خیلی حرفه ای نیستند – اما آن زمانی که آزاداندیشی تبدیل به گفتمان و بعد فرهنگ عمومی بشود آن وقت راه برای پدیده گفتمان سازی بسیار هموار می شود.
دعوای بعدی ما روی نظام گفتمانی و اولویت گفتمان‌هاست. و این یعنی زمین بازی را خودمان طراحی کرده ایم و مجبور نیستیم در این جنگ اراده ها فقط مدافع باشیم. آن وقت است که می توانیم مدام حمله و پیش روی کنیم.

آزاداندیشی، باطل السحر تمدن غرب

اگر حدیث فوق العاده راهبردی «جنود عقل وجهل» را مبنای تحلیل صحنه مبارزاتی دنیا قرار دهیم یک معیار و محک فوق العاده تعیین کننده برای جبهه‌بندی دنیا پیدا می‌کنیم. {هر آنچه که باعث بالارفتن جهل می‌شود به نفع جبهه باطل است و هرآنچه باعث بالا آمدن عقل شود به جبهه حق کمک کرده است.} تا جایی که امیر المومنین در نهج البلاغه یکی از مهم ترین علت های ارسال رسل توسط خداوند متعال را را لیثیروا لهم دفائن العقول معرفی میکند.
این آرایش جنگی به ما این نکته را می گوید که جبهه باطل اگر مشغول طراحی و ساخت سازه ای تمدنی بزند، استخوان‌بندی و زیربنای این تمدن چیزی نیست جز «جهل انسان ها». جبهه باطل تمام تلاش خود را میکند تا همه انسان ها را در جهل نگه دارد و از جهل بنای یک تمدن جاهلانه را بنا میکند تا همه غرق در زندگی روزمره و جاهلانه شوند.
راهبرد جبهه حق
اگر ما این تحلیل الهیاتی از جبهه‌بندی حق و باطل بپذیریم آن وقت راهبردهای تمام معصومین علیهم السلام از حاکمیت امام علی و امام حسن تا قیام امام حسین و از کرسی های علمی امام صادق تا ولایتعهدی امام رضا همه و همه را راهبردهایی برای بالا آمدن عقل انسان می دانیم. اساسا دیگر آزاد اندیشی را یک طرح راهبردی متعلق به زمان و مکان خاص نمی فهمیم بلکه این شاهراه دعوت همه انبیاء و اولیاء است. چرا که آزاداندیشی و حق خواهی تنها بستر برای جاری شدن توحید در تمام شئون دنیاست.

#آزاداندیشی