آزاد اندیش شدن یک جامعه، وصفی در تراز ایمان آوردن و مؤمن شدن یک جامعه

اگر  حقیقت آزاد اندیشی را به درستی درک کنیم و بفهمیم که آزاداندیشی با ملاحظه ی مراتبی که دارد حق پذیری و حق خواهی و مطالبه ی تحقق حقّ در ساحت عمل و حتی در وادی بروز تمدنی آنرا شامل میشود آنگاه تصدیق خواهیم کرد که آزاد اندیش شدن یک جامعه چیزی در ترازِ مؤمن شدنِ یک جامعه است. یعنی به همین مقدار عمق دارد و به همین مقدار نفوذ لازم دارد.

حال بیاییم فرض کنیم که میخواهیم جامعه ای که هرگز درکی از ایمان ندارد را ایمانی کنیم و هنوز درک درست و تعریف درستی هم از ایمان نداریم…

بنظر شما بهتر است از کجا شروع کنیم؟

از فهم ذهنی و تعریف درست از ایمان؟

یا از درک و شهود قلبی ایمان؟

یا از مشاهده و روبرو شدن با انسانهایی که ایمان در وجودش مجسّم شده؟

یا با دیدن اعمال و رفتارهای انسانهایی که رفتارشان از ایمان سرچشمه میگیرد؟

و یا از رصد و تحلیل فوائد ایمان داری و معرفی آن به مردم؟

قرآن از کجا شروع کرده است؟

الگوی سمینار برگزار کردن و جایزه دادن و مدرک دادن برای توسعه ی ایمان چقدر راهبردی است؟

شاید بتوان از الگوی توسعه ی ایمان در جامعه، الگوی توسعه ی آزاداندیشی را هم فهم کرد..

و همینطور نقش و اهمیتِ داشتن یک تعریف درست از آزاد اندیشی در مسیر توسعه ی آزاد اندیشی را (با استفاده از الگوی توسعه ی ایمان).

پیش به سوی آزاداندیشی ! با چشم بینا و گام استوار !

– آزاداندیشی یک پدیده تاریخی و سابقه دار است یا پدیده ای تاسیسی به شمار می آید ؟
– آزاداندیشی به معنای اباحه تفکر است یا نوع خاصی از تفکر ؟
– آزاداندیشی مقتضی ذات انسان است و با رفع موانع محقق میشود یا اینکه باید اقتضای آن را ایجاد نمود ؟
– آزاداندیشی یک پروژه است مثل حج ، یا یک افزونه دائمی مانند صبر است ؟
– آزاداندیشی یک پدیده تکوینی است یا یک پدیده اعتباری ؟
– مضاد آزاداندیشی، عدم اندیشه است یا اندیشیدن در بند یک ایده ؟
– آیا آزاداندیشی با اعتقاد که به معنای گره است منافات ندارد ؟
اساسا دین با آزادندیشی قابل جمع است ؟
مقدس دانستن یک پدیده، مانع آزاداندیشی درباره او نیست ؟
آزاداندیشی باعث تقدس زدایی نمیشود ؟
– نظریه پردازی علمی همان آزاداندیشی است ؟
– خیال پردازی آزاداندیشی است ؟
– گفته میشود آزاداندیشی با آزادی بیان متفاوت است ! آزاداندیشی بدون بیان آن را مگر میشود کنترل کرد ؟
– برای آزادی اندیشه میشود قاعده گذاشت ؟ این منافی با خود آزاداندیشی نیست ؟
– در وجود انسان مرز اندیشه و احساس خیلی مشخص نیست. چه ضمانتی هست که آزاداندیشی فقط آزاداندیشی باشد و نه آزاداحساسی ؟
– انسان بنا بر هزاران علت به چیزهایی میل روحی دارد، این را میشود نشان داد و جلویش را گرفت ؟
– اگر کرسی آزاداندیشی گذاشتیم و کسی نبود که بیاید آزاداندیشی کند، چه باید کرد ؟
– اگر کرسی آزاداندیشی گذاشتیم و تبدیل به کرسی آزاداحساسی شد چه کنیم ؟
– اگر کرسی آزاداندیشی گذاشتیم و نتیجه مطابق اعتقادات ما نبود چه کنیم ؟
– آیا آزاداندیشی نیاز به کرسی دارد ؟
آیا آزاداندیشی یک امر فطری و شخصی نیست ؟ مگر ما کرسی صبر داریم ؟

تمام سوالات بالا و ده ها سوال دیگر، با تفاوت دقت و زمینه در امر آزاداندیشی مطرح هستند.
برخی از این سوالات از کتابخانه آمده اند و برخی از این سوالات از میدان برگشته اند.
اما یک پرسش اساسی وجود دارد که میتواند بخش عمده ای از ابهامات نظری و حتی حیرت های عملی را رفع نماید.
آزاداندیشی چیست ؟

تعریف آزاداندیشی به شرطی میتواند اقتدار فوق را دارا باشد که دقیقا در نقطه ای بین میدان و کتابخانه بایستد و این دو نوع شهود را به نحو مندمج فراهم کند. تا نه در دام اشتغال با تخیلات بیافتد و نه در دام چرخیدن به دور خود !

تعریف آزاداندیشی در صورتی که حال و هوای فلسفه ارسطویی پیدا کند منتج نیست. کما اینکه حرکت در مسیر آزاداندیشی با حدس و الهام نیز معلوم نیست واقعا حرکت در مسیر آزاداندیشی باشد !
نه میتوان از گام برداشتن منصرف شد و نشست و نگاه کرد
و نه میتوان چشمها را بست و فقط گام های مردد برداشت.
بلکه باید از چشمان بینا برای برداشتن قدم های استوار بهره برد.