نوشته‌ها

لزوم تنها دو مولفه در تعریف کلام انقلابی

در تعریف کلام انقلابی مولفه‌های زیر لازم است:

اولین مولفه در خصوص حشر و نشر این دانش است. مراوده این دانش با اندیشه است. به عبارت دیگر کلام انقلابی مسئولیت پخت و پز اندیشه را برعهده دارد، آن هم اندیشه دینی جامعه. کارهایی از جنس تولید اندیشه، ویرایش و اصلاح، پویایی و روح دمیدن در اندیشه دینی جامعه. و همچنین لازمه کار با اندیشه دینی جامعه، اتصال داشتن با ذهن جامعه است.

تا به اینجا به قسمت کلام پرداخته شده است اما بخش دوم که عبارت است از انقلابی، در واقع مقید کنند جامعه هدف است؛ در واقع این اندیشه‌ای که متکلم به آن می‌پردازد، قرار است پشتیبان کدام حیات باشد؟ در این بخش مشخص می‌شود که این اندیشه قرار است پشتیبان حیات انقلابی باشد. البته حیات انقلابی گستره‌ای به گستردگی عبودیت دارد.

به نظر می‌رسد همین دو مولفه برای تعریف کلام انقلابی که از دو بخش همین عبارت گرفته شده است، برای تعریف این دانش کافی باشد.

گفتگو کلیدی‌ترین ابزار متکلم

گفتگو کلیدی‌ترین عنصر و ابزاری است که در اختیار متکلم است. متکلم ناگزیر از اتصال به ذهن جامعه است. متکلم باید اندیشه‌های دینی مردم را رصد کند تا بتواند پخت و پز اندیشه‌ای برای مردم داشته باشد.
برای این اتصال و رصد اندیشه جامعه متکلم از چه ابزار‌هایی می‌تواند استفاده کند؟ اندیشه مردم چیزی نیست که بتوان با آمار گرفتن به آن رسید.

شاید بتوان با تکیه بر این باور که افعال از اندیشه‌ها و باور‌ها بر می‌خیزند، از روی افعال مردم به اندیشه آن‌ها دسترسی پیدا کرد ولی باز هم نمی‌توان به این روش اعتماد کرد؛ پیدا کردن منشأ واقعی و درست افعال کار ساده‌ای نیست، اینکه کدام اندیشه باعث شده است که مردم به راحتی در دوران کرونا مساجد و نماز جماعت را ترک کنند به راحتی قابل دستیابی نیست.

یکی از ابزار‌هایی که معمولا مطرح می‌شود، گفتگو است. اینکه گفتگوی دینی در سطح جامعه زیاد شود، گفتگوهایی که شاید خیلی به مزاج ما هم خوش نیاید، ولی گفتگوی جامعه است. بروز اندیشه‌های دینی مردم است.

شاید در این روش هم دسترسی درستی به اندیشه مردم پیدا نشود، از این باب که معمولا در گفتگو‌ها خودسانسوری وجود دارد، به علل مختلف که از جمله آن‌ها ترس، تعلقات و … است. البته ما باید در این گفتگو‌ها به سمت الگوی گفتگوی صحیح حرکت کنیم، به سمتی برویم که آزاداندیشی یک فرهنگ غالب در گفتگوها باشد و باید الگوهایی برای گفتگوهای کارآمد طراحی شود ولی نمی‌توان منکر آن شد که روش اصلی دسترسی به اندیشه دینی جامعه، گسترش گفتگو دینی در سطح جامعه است.

احساس نیاز به کلام

برای آن که میزان نیاز و احتیاج به کلام انقلابی را درک کنیم و ضرورت به وجود آمدن آن را بهتر لمس کنیم، کافی است کمی از حوادث اطراف خود را به تماشا بنشینیم؛ آنچه در پیرامون جامعه ما در حال رخ دادن است و پس از آن تحلیل‌هایی که برای این رخداد‌ها در کف جامعه وجود دارد، به خصوص طیف مذهبی و همچنین طیف حزب اللهی و انقلابی، تمام این تحلیل‌ها اماره‌ و نشانه‌هایی است از سطح اندیشه دینی جامعه.

کوچک‌ترین نمونه آن همین سرود سلام فرمانده است؛ با وجود فراگیری آن و خصوصیات انقلابی و دینی آن، با وجود ارتباط عمیقی که با دل کودکان و حتی نوجوانان گرفته است، باز هم هنگامی که قرار است در مسجد جمکران این سرود خوانده شود، فشار‌ می‌آورند که نباید در مسجد موسیقی پخش شود !!
این فشارها اگر پشتیبانی اندیشه‌ای از جانب مردم نداشته باشد، قطعا توانایی موثر واقع شدن را ندارد و از طرفی خلا اندیشه‌ای برای مقابله با این طرز فکر  که پشت اینگونه فشارها است، باعث منفعل عمل شدن است.

قلمرو تجربه در معرفت دینی

اگر قرار است نظام اندیشه و مکتب فکری در لایه علوم انسانی آمیخته‌ی با تجربه بشود و انضمام به عینیت بشود، لازم است مقوله تجربه و معرفت تجربی به خوبی کنکاش شود و مرز و محدودیت‌های قلمرو آن مشخص شود. در این یادداشت تلاش شده است روی تجربه و معرفت تجربی تاملی شود.

نخستین مسئله و سوالی که در بحث تجربه باید به آن پرداخت، حجیت تجربه است. آیا تجربه متکی بر حس هنگامی به اطمینان عقلایی برسد حجت شرعی است؟ و آیا می‌تواند در معارضه با ادله نقلی برآید و ادله نقلی را تخصیص و یا تقیید بزند؟ و اگر پاسخ مثبت است، آیا تجربه در قلمرو معارف دینی آزادی مطلق دارد و یا اینکه اجازه‌ی ورود به همه‌ی اقسام معارف دینی را ندارد؟

برخی امور هستند که در معارف دینی بر تاثیر آن‌ها تصریح شده است؛ مانند صدقه، صله‌ی رحم و یا دعا که تاثیر این امور به صورت معمول و غالب خارج از محدوده‌ی حس و تجربه مادی است، در این گونه موارد تکلیف تجربه چیست؟ آیا در این گونه موارد تجربه حق ورود ندارد؟ و یا اینکه در حد تردید‌های سائلانه و یا به عنوان یک سنجه برای برداشت‌های دینی می‌تواند دخل و تصرف داشته باشد؟ مثلا به عنوان یک پژوهشگر جایی را که به تجربه دیده است صدقه دفع بلا نکرده است و یا مثلا دعا برآورده نشده است، این تجربه‌ها می‌تواند نشانه‌ای برای اشتباه یا ناقص فهمیدن صدقه و دعا باشد؟ مثلا دعا برای استجابت و یا صدقه برای دفع بلا، شرایطی نیاز دارد و به تجربه فهمیدیم که متوجه این شرایط در متن دینی نبوده ایم و یا حتی این شرایط در متن دینی به ما نرسیده است و ما خود به تجربه این را کشف کردیم؟

آیا ما به تجربه در این حد از کشف دین اجازه ورود می‌دهیم؟

ابزار رصد ذهن جامعه

رصد ذهن جامعه از ارکان کلام است. اگر قرار است کلام از حیات دینی مردم پشتیبانی کند و به باور‌های دینی رسیدگی کند و از آن‌ها پشتیبانی کند، به وضوح روشن است که بررسی باور‌ها آنان و رصد اعتقادات جامعه از واجبات کار کلامی است. کلام بدون این رصد اصلا نمی‌تواند هویت خود را حفظ کند؛ اگر قرار است طعامی فکری و اندیشه‌ای برای جامعه‌ای تولید کند، لازم است که مزاج فکری و اندیشه‌ای آن جامعه را بشناسد و آن را رصد کرده باشد تا بتواند طعامی متناسب پخت و پز کند.

پس رصد ذهن جامعه و دستیابی به اندیشه‌های دینی جامعه از ملزومات کار کلامی است؛ حال سوال و ابهام در این قسمت است که ابزار متکلم برای این رصد چیست؟ متکلم چگونه می‌تواند به ذهن جامعه دسترسی داشته باشد؟ آیا متکلم می‌تواند به آمار‌ها و داده‌هایی که به خاطر تحلیل‌های مختلف، اختلافات وسیعی دارند، اعتماد کند؟ آیا متکلم خود باید مشغول جمع‌آوری آمار شود؟ اصلا با آمارگیری می‌تواند به ذهن جامعه دسترسی پیدا کند؟ آیا متکلم باید از دانش جامعه‌شناسی برخوردار باشد؟

یکی از ابزار‌هایی که برای این منظور برای متکلم بسیار سودمند است «گفتگو» است. البته بهتر است از تعبیر ابزار استفاده نشود و زمینه و عامل نامیده شود. وقتی گفتگو در جامعه رواج پیدا کند و کسی از ابراز اندیشه‌ی درونی خود به خصوص اندیشه دینی خود ابایی نداشته باشد، گفتگو پیرامون اندیشه دینی به یک امر زنده در جامعه تبدیل شود، این متکلم است که از این رواج گفتگو بیشترین بهره را می‌برد و به راحتی و بدون دردسر به ذهن جامعه و اندیشه دینی جامعه دسترسی پیدا می‌کند.

رواج گفتگو‌های دینی در بین مردم ارتقای ویژه‌ای به کلام خواهد زد که به راحتی این رشد در کلام پدید نخواهد آمد و شاید بتوان گفت از وظایف یک متکلم این است که به این رواج دامن بزند و بستر‌های آن را فراهم کند.

✨قید «انقلابی» در «کلام انقلابی»

بسم الله الرحمن الرحیم

در جلسه کلاس در مورد قید « انقلابی» در « کلام انقلابی» مباحثه ای درگرفت. بعض رفقا معتقد بودن که انقلابی به معنای سیاسی است و کلام انقلابی کلامی است که منحصر در مسائل اسلام سیاسی، یعنی حکومت و سیاست است و به سایر مسائل اسلامی کاری ندارد.

لکن ذکر دو نکته لازم است:
?اولا:
قید سیاسی در ترکیب «اسلام سیاسی» قید توضیحی است نه احترازی. قید «سیاسی» بعض مسائل اسلام را خارج نمیکند بلکه رویکردی خاص در نگاه به اسلام را معرفی می کند. لذا اسلام سیاسی یک بخش خاص از اسلام نیست بلکه قرائتی خاص از کل اسلام است. بنابر این وقتی گفته می شود « اسلام سیاسی» منظور این نیست که مسائل سیاسی اسلام را بررسی کن و باقی مسائل را فرو گذار. بلکه منظور این است که به کل اسلام با عینک سیاسی نگاه کن.

?ثانیا
قید انقلابی در ترکیب « کلام انقلابی» اشاره به آن دارد که میخواهیم به مسئله های ذهنی مومنین در جامعه انقلابی امروز پاسخ دهیم. یعنی رسیدگی به ذهن مومنینی که انقلاب کرده و اکنون در جامعه انقلابی مشغول زندگی و ساختن دنیا و آخرت خود هستند. به عبارت دیگر کلام انقلابی به اندیشه دینی مردم انقلابی رسیدگی میکند و در واقع مسائل انقلاب را پاسخ میگوید. مسائل این اندیشه انقلابی به هیچ وجه منحصر در حیطه ی خاصی از زندگی انسان و یا حیطه خاصی از اسلام باقی نمی ماند. همانطور که اسلام دین همه جانبه است،‌ اندیشه انقلابی نیز همه جانبه است و همه ساحت های حیات انسانی را شامل میشود.

گذر مسیر اصلاح از اندیشه

برای اصلاح به غیر از اندیشه به سراغ چه‌چیزی می‌توان رفت؟ اگر فکر و اندیشه درست نشود، آیا امکان دارد در رفتار و کردار تغییر ایجاد شود؟ آیا می‌توانیم بدون آنکه از اندیشه شروع کنیم، اصلاحی را رقم بزنیم؟ شاید بتوان با فعال کردن احساسات و عواطف چند صباحی طی مسیر کرد، امّا تا هنگامی که یک اندیشه پشتیبان احساس و عواطف نباشد، توان اصلاح با دوام را ندارد. وقتی یک اندیشه اصلاح شد، بر خلاف عواطف و احساس نیاز نیست مدام در آن دمیده شود، بلکه با تذکر‌هایی آن اندیشه زنده نگه‌داشته می‌شود و حتی بعضا نیازی به تذکر هم نیست.

حتی برای اصلاح سبک‌زندگی هم نیاز به اصلاح اندیشه است، نمی‌توان بدون اصلاح اندیشه تغییری در سبک‌زندگی ایجاد کرد.

وجه ممیز کلام انقلابی از اصطلاحات بدیل

اغلب اصطلاحات بدیل کلام ناظر به فضای دانشی است و در تعریف‌های آن‌ها هم نگاه به بعد دانشی کلام است، بر خلاف کلام انقلابی که در لایه اندیشه‌ای است و اساسا به خاطر نارسایی اندیشه‌‌ای پدید آمده است. یک عطش اندیشه‌ای در جامعه احساس شده است که ناظر به آن کلام انقلابی تعریف می‌شود.
اصطلاحات بدیل کلام معمولا در این همان افق دانشی کلام مرسوم بسته شده‌اند. در فضای دانشی کلام مرسوم به دنبال این هستند که همان توصیفات عالم را یا به عمل نزدیک کند یا انتظام ببخشد و یا خوانش‌نو از آن ارائه کند و یا در نهایت نسبت توصیفات عالم را با مسائل جدید روشن کند. ولی وجه ممیز جدی کلام انقلابی در این است که کلام انقلابی در افق اندیشه بسته شده است.

کلام انقلابی در تلاش است مباحث را به ساحت اندیشه بکشاند. متکلم در کلام انقلابی نمی‌تواند بی‌قید نسبت به جامعه باشد، به هر حال او در حال پخت و پز یک طعام معرفتی و اندیشه‌ای برای جامعه است و باید تغذیه جامعه از این اندیشه را مدنظر داشته باشد و بدون در نظر گرفتن ذائقه و سلیقه جامعه نمی‌توان برای آن طعام فراهم کند.

پیرامون کلام انقلابی ( 4 – روش هایی با معیار عقاید زیرساختی )

شخصی را فرض کنید که از سردرد رنج میبرد. او برای درمان خود به چند نفر مراجعه میکند و از هر کدام توصیه ای متفاوت میشنود.

نفر اول به او ماساژ سر را پیشنهاد میکند.

دیگری قرصی را تجویز میکند.

یکی دیگر میگوید چشمانت را ببند و به رنگ سبز فکر کن

آن دیگری خرمابه او میدهد.

ممکن است کسی هم چند سوزن به سر او فرو کند !

فارغ از درستی هر روش و عمق و وسعت درمان در نتیجه آن، همه اینها را میتوان درمان نامید و همه آن افراد طبیب هستند.

به طور کلی زمانی که غایت در یک دانش پرررنگ میشود و مرزهای دانش را میسازد، استفاده از روش های گوناگون سبب بیرون زدن از دایره دانش نخواهد بود.

6 یا 7 نظریه اصلی و ده ها نظریه فرعی در باب مشاوره و روان درمانی مطرح شده است. اما امروز شاغلان این فن، روش التقاط را برترین روش میدانند.

قبلا گفته شد که موضوع دانش کلام، عقیده است. البته این دانش که غایت تنطیم عقاید را انتخاب کرده ، خودش در بستری از عقاید پیشین است که بنا میشود.

از این مقدمه میتوان نتیجه گرفت که اگرچه از جهتی، در کلام، عقیده به عنوان غایت، نقش محوری دارد و طبیعت این صحنه آن است که هر روشی را به استخدام خود در بیاورد، لکن از جهت اینکه بستر وجود علم کلام نیز خود عقاید هستند، عقیده نقش تنظیم گری در انتخاب روش های مورد اتخاذ علم کلام نیز دارد.

به عبارت دیگر میتوان گفت بین کلام و عقیده ی زیرساختی او، تقریبا یک دور معرفتی برقرار میشود.

به عنوان مثال عقیده به توحید موجب میشود تا علمی برای فهم، ترویج، اصلاح و ارتقای این اندیشه ایجاد شود، غایت این علم که همانا عقیده راستین به توحید بود، موجب ارتقای آن عقیده اولیه به توحید میشود و این عقیده ارتقا یافته دوباره در علم کلام مبنا میشود و به همین ترتیب چرخه ادامه پیدا میکند.

طبیعت کلام این است که از هر روشی برای غایت خود بهره ببرد و اگر فیلتری در مسیر روش ها قرار داده میشود، از جانب اندیشه و عقیده زیرساختی کلام خواهد بود.

✨عقیده

«قرآن مکی در تمام سیزده سال از یک موضوع سخن میگفت، منتها با شیوه های گوناگون. قرآن مکی می خواست اولین و بزرگترین و اساسی ترین قضیه یعنی قضیه عقیده را در چارچوب قاعده بنیادی آن یعنی الوهیت و عبودیت و پیوند های آن دو معالجه کند.»
معالم الطریق

سید قطب معتقد است که ورود اسلام به جامعه جاهلی و اندیشه اصلاحی اسلام بر اساس اصلاح عقیده بوده است و با اصلاح عقاید جامعه تمامی اصلاحات بعدی را نیز رقم زده است. اصلاح عقیده را نیز از زیر بنایی ترین و اساسی ترین عقیده یعنی توحید آغاز کرده است.
به علاوه اینکه سید قطب مسئله عقیده را با اوصاف « اولین» «بزرگترین» و «اساسی ترین» قضیه یاد میکند و این نشان از اهمیت «عقیده» در نظر این متفکر بزرگ جهان اسلام دارد.

این مطالب را صرفا به عنوان مویدی برای اهمیت عقیده در تفکر اصلاحی اسلام و اهمیت کار کلامی آوردم.