آزاداندیشی بسیط است نه مرکب (2)

آنچیزی که بنظرم باید برای تعریف آزاد اندیشی در پارادایم اسلامی درنظر گرفت این است که آزادی درطرح دین ختمی جایگاه مهمی دارد. آزادی در این پاردیم ذیل عبودیت معنا پیدا میکند. در طرح قرآن اساسا انسان باید به آزادی برسد به این معنی که یک شانی از انسان کامل است. انسان در سیر نزولی عالم و در داستان هبوط متوجه کثرت میشود. تمام دغدغه هدایت آنست که انسان بدون نفی این منزل در این منزل قرار پیدا نکند و بتواند در یک سیری به سمت وحدت حرکت کند. همه تکاثر ها در این فرهنگ قبر هستند وباید از آن رها شد. ( الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر….این ها به صورت برروی کثرت افتاده اند و این ادامه دارد تا زمانی که مقابر را زیارت کنند. زیارت این قبورفهم گرفتاری و اسارت این کثرت و عدم رها شدگی است…)  طرح دین و قرآن برای این رها شدگی عبودیت است. انسان هر چقدر که عبودیت الله را در جان خود و در زمین اقامه کند به همان اندازه به سمت آزادی حرکت کرده وبه حریت رسیده است. عبودیت طاغوت گرفتارشدن انسان درعالم تکاثر و ساختن عالم کثرت برای کثرت است. و کار شیطان وسوسه و فریب با شعار آزادی است. به این معنی که انسان را وسوسه میکند تا آزاد باشد و میگوید راهش استقلال از خداوند و خودمداری است. به او میگوید تو برای بودن و ساختن و زیستن چه احتیاجی به خدا داری و چرا میگذاری چیزی از بالا تو را مقید و محدود کند. لذا کار شیطان در مقابل این طرح این است که خود آزادی را نفی نکند بلکه صورت دیگری برآن بزند تا ارده ها را از پیوند با الله منصرف کند. امام حسین در همین راستا در مقابل با جبهه باطل میگوید اگر دین ندارید آزاده باشید. این یعنی اینکه امام با زبان کفر آن ها را دعوت به دین میکند چرا که آزادی خارج از دین اساسا تحقق پیدا نخواهد کرد.

آزاد اندیشی هم در این فضا به نظر یک مفهوم بسیط است.علم الیقین با تمام مراتبش است. زمانی که از تکاثر فاصله میگری و مقام قبوریت آن برایت روشن میشود باب علم الیقین برایت گشوده میشود. آزاد اندیشی از دو جز آزادی و اندیشه تشکیل نشده بلکه از همان جهت که به آزادی توجه میکنیم تازه وارد وادی درست اندیشدن شده ایم. آزادی رهایی از قید کثرت است و انسان در این راه صعودی معرفتی از جنس حضور دارد و پس از آن از این صعود حضوری گزارشی خواهد داد. کسانی که فقط گزارش او را می بینند و بیرون از این سلوک قرار دارند اندیشه را چیزی و آزادی را چیزی میپندارند ولی کسانی  که در مسیر این سلوک قراردارند، با دریدن هر حجابی خود را رهاتر و در عین حال با معرفتر و کامل تر میابد.

آزاد اندیشی مساله بسیط در نزد گفتمان انقلاب اسلامی (1)

آزاد اندیشی هم برای ما مساله است و هم مساله نیست.

آزاد اندیشی حداقل در حهان غربی سه دوره را طی کرده است. دور ه اول دوره ای که با ظهور مدرنیته و اساسا شعار مدرنیته است. این جا آزادی رهایی از هژمونی کلیسا است. زمانی که بشر اراده کرده از پارادیام قرون وسطایی خود را خلاص کند، برایش آزادی  مساله میشود. اما وقتی جلوتر میرود و زمانی که مدرنیته  و اومانیزم به معنای سوبژکتیوته دکارتی بسط پیدا میکند باز بشر درخواست آزادی دارد. این بار میخواهد از شر عقل دکارتی و ساینس خلاص شود. جنبش رمانتیسم در غرب و همچنین مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم در پاسخ به این درخواست است. ازادی دغددغه جدی همه فیلسوفان این مکتب است. ولی با گذشت از این دوره هم تفاوت جدی رقم نمیخورد. به عبارت دیگر بعدی ها می بینند همین ها هم نتوانستند بشر را ازهژمونی غرب برهانند و تنها مسکنی برای زخم ها و جراحات جدی این بشر هستند. این جا صدای دیگری بلند شد و رهایی را از کل این هژمونی خواستار شد. تقریبا مکتب انتقادی ها نماینده این دوره هستند.

در گزارش کوتاه بالا آنچیزی که مشخص است این است آزادی در جهان غرب همیشه یک نقطه درگیری داشته و در این درگیری معنا پیدا کرده است. اما این درگیری ها از ابتدا در جهان اسلام به این نحو مطرح نبوده است. تعریف آزادی در پاردایم غریب همیشه ناظر به مساله و چالش عصر خودشان بوده است. تقریرنادرست وچه بسا غیر کافی و ناکارآمد مسیحت از دین اراده انسان ها را له کرده و او طالب زندگی جدید با بسط اراده خود است. اما هرگز این تقریر انحرافی در اسلام رخ نداده و هیچگاه جریا ن اجتماعی معترضی در اسلام در مقابل اراده الله شکل نمیگیرد. لذا نباید به دنبال تعاریف از جنس غربی ها در فضای اسلامی باشیم.

توضیح آنکه مساله آزادی در جهان اسلام یک چالش زیستی نیست. اما متفکرین اسلامی در تاملات خودشان با این مساله مواجه شدند. یکی آنجا که بحث قدرت و مالکیت خداوند را مطرح کردند باید رابطه آن را با انسان آزاد تبیین میکردنند. یکی هم در اختیار درحکمت نظری به آن پرداخته اند و همه این طیف بحث ها ذیل بحث جبر و اختیار صورت بندی شده است. اما هیچ گاه این جنس مسائل نظری حکایت از یک زیست چالشی نکرده که طرح این مباحث برای حل این چالش ها باشد.

حق را نمی فهمیم!

آزاداندیشی یعنی حق خواهی!
از آنجایی که معنای متبادر آزادی که در بستر و پارادایم ذهنی مدرنیته معنا می شود، با ذهن و اندیشه ما مأنوس است، فهم این جمله که آزاداندیشی یعنی حق خواهی، برای ما بسیار سخت می شود.
برای حل این مسأله، باید در ابتدا معنی حق را بفهمیم! مسأله اصلی این است که ما معنی حق را نمی فهمیم. حق کلمه است که علی رغم واضج بودن ظاهری معنای آن، کاملا معنای پیچیده ای دارد.
مفهوم «حق» در قرآن كريم به معاني مختلفي به كار رفته است. در قرآن كريم 247 بار واژة «حق» به كار رفته است.
أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ ۗ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ (روم / 8) خلقت آسمان ها و زمین به حق است.
ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ (حج / 62) خداوند حق است و حق درمقابل باطل است.
إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ (روم / 60) وعده خداوند حق است.
فَذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ ۖ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ (یونس / 32) خداوند حق است و حق درمقابل ضلال و گمراهی است.
اینکه حق به چه معناست و چه چیزی از حق می فهمیم، نقش مهمی در فهم این گزاره دارد، که بفهمیم آزاداندیشی یعنی حق خواهی!

آیا آزاداندیشی مساوی حق طلبی و حق خواهی است؟

اینکه آزاداندیشی به غایت حق گرایی باشد قابل تصور و با اندکی تامل قابل تصدیق است. لکن اینکه آزاداندیشی خود حق گرایی باشد تصورش هم مشکل و دیریاب است، تصدیقش به طریق اولی سخت است.
از دوحیث می توان به مسئله نگاه کرد. یک اینکه آزاداندیشی یک تفکر است بدون قیود مزاحم به منظور کشف واقع. در این حالت آزاداندیشی به غایت کشف واقع است.
حیث دیگر این است که اوج آزاداندیشی عبودیت خداوند متعال است و عبودیت خداوند متعال چیزی جز حق خواهی و حق طلبی نیست. لذا اوج آزاداندیشی حق خواهی است و اساسا حق خواهی و گرایش به حق است که انسان را به آزاداندیش وا میدارد. آزاداندیش حق خواه است و نمیتواند غیر آن باشد. حق خواهی و حق طلبی انسان را آزاداندیش میکند.

(نمی دانم چه می نویسم. فعلا دارم هر چه در ذهن دارم را می بارم!)

آزاداندیش نباید بر «فدایی حق» اطلاق شود

آزاداندیشی را از زوایای متعددی می‌تواند بررسی کرد؛ از جمله انسان‌شناسی (به عنوان یک فعل انسانی)، اخلاقی، معرفت شناختی و حتی زیبایی شناسی.

هنگامی رویکرد «معرفت شناختی» را در بررسی آزاداندیشی انتخاب می‌کنیم و از زاویه شناخت‌شناسی به آزاداندیشی نگاه می‌کنیم، در این مقام باید در ابزار شناختی مورد استفاده هم تامل شود؛ همانگونه که در تعرف اندیشه گفته شد «حقیقت اندیشه استفاده از دانایی برای رسیدن به دانایی جدید» است و به عبارت دیگر با دارایی‌ها به ربح می‌رسد و دارایی جدید پیدا می‌کند؛ این اندیشه‌ورزی طبیعتا در ساحت عقل است و  ابزار مورد استفاده نیز عقل است؛ به عبارت دیگر اندیشه یک پدیده‌ی عقلانی و عقل‌ورزی است؛ لذا اگر اینجا قرار باشد نسبت‌ با «حق» بررسی شود تا میزان و یا اصل تحقق آزاداندیشی مورد کنکاش قرار گیرد، باید همان پیوند‌هایی که «حق» با عقل برقرار می‌کند بررسی شود؛ نه دیگر ابزار معرفتی و یا حتی غیر معرفتی؛ لذا نسبت حق با «قلب» را مورد بررسی قرار نمی‌گیرد که گفته شود حق‌پسندی، حق‌گرایی، حق‌طلبی، دلدادگی و عشق به حق هم از مراتب و مدارج آزاداندیشی است.

و همچنین هنگامی که نسبت با عقل بررسی می‌شود تنها در حیطه‌ی معرفت و شناخت باید ماند، نه آنکه از «اراده‌ی حق»، یا «فدایی حق» سخن گفت و اوج آزاداندیشی را فدایی حق دانست؛ بلکه باید در همان موقف شناخت باقی ماند و از موقف پذیرش حق و کرنش در برابر حق فراتر نرویم؛ بله به دنبال حق بودن و اراده‌ی حق کردن و فدایی حق بودن ارزشمند است ولی نباید بر آن نام آزاداندیشی گذاشت؛ تعبیر‌های دیگر چون آزاده و حرّ و یا حتی «بنده» می‌توان برای آن اتخاذ کرد ولی اطلاق «آزاداندیش» بر این مرتبه از رابطه‌ی با حق، شاید درست نباشد.

نسبت حقیقت و اندیشه

به نظر می رسد انسان در اندیشه و تفکر به دنبال کشف واقع است و می خواهد بفهمد حقیقت چیست. و اگر به دنبال چیز دیگری غیر از کشف واقع و حقیقت باشد عملا از اندیشه و تفکر خارج شده است و مشغول فعل دیگری ست.
لذا به نظر می رسد که به دنبال حقیقت بودن جز ذات تفکر و برهان است و تفکری که به دنبال کشف حقیقت نباشد اساسا وجود ندارد. این قضیه فارق از این است که در عمل به حقیقت میرسد یا خیر. ممکن است در مقدمات دچار اشتباهاتی شده باشد که نتیجه منجر به کشف واقع نشود. لکن خود فرد در جهل مرکب خویش فکر میکند که واقع را کشف کرده است. مهم این است که فعلش را به منظور کشف حقیقت انجام داده است.
🌹

آیا تنها حق‌گرایی کافی است؟

آیا در تعریف آزاداندیشی، صرفا نسبت آن با «حق» و «حق‌گرایی» مطرح می‌شود؟ اگر در تعریف آزاداندیشی تنها به همین نسبت پرداخته شود و ما صرف همین که کسی حق‌گرا و به دنبال حق و حقیقت باشد، را آزاداندیش بخوانیم و دیگر چیز‌ها را مطرح نکنیم؛ در واقع به صرف نپذیرفتن نسبی‌گرایی، آزاداندیشی رقم خورده است.

با توجه به این که «آزاداندیشی» یک مفهوم تشکیکی است و رقم خوردن آن در هر فرد و یا جامعه‌ای به صورت مشکک است و شاید هم بتوان ادعا کرد که اعلا و ناب و خالص آن اگر غیر ممکن نباشد، در هر جایی به راحتی پدید نمی‌آید؛ و با توجه به تشکیکی بودن این پدیده، کمترین حد از آن هم که در کسی محقق شود، به او آزاداندیش باید گفت؛ لذا اگر صرفا «حق‌گرا» را آزاداندیش بدانیم، در این صورت کافی است که نسبی‌گرا و منکر حقیقت نباشیم؛ و همین کافی است که آزاداندیش باشیم و صفت آزاداندیشی بر ما صدق کند؛

در حالی که اگر قرار است آزاداندیشی که این همه در وصف آن مشکل‌گشایی‌ها گفته شده است، صرف نسبی‌گرا نبودن باشد، حداقل در مجامع علمی و اندیشه‌ای ایران به خصوص حوزوی، نسبی‌گرایی نفی و ترد می‌شود ولی ما حل شدن مسئله‌ها را احساس نمی‌کنیم؛ لذا شاید بهتر باشد در تعریف آزاداندیشی صرف «حق‌گرایی» مدنظر قرار ندهیم.

مأموریت گرایی و وقف راه بودن

#مشخصات_اسلام
#زنده یاد سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_155
#جلسه_384
#ماموریت_گرایی
#وقف_راه
#سایمون_سینک
🔰مأموریت گرایی و وقف راه بودن

مأموریت گرایی به چه معنا هست و به چه معنا نیست؟!

مأموریت گرایی یعنی
نه در دام محدودیت منابع افتادن
و نه پشت سد موانع گیر کردن
بلکه خود را به هدف و به مسیر پیوند دادن

انسان مأموریت گرا پابند و گرفتار اصر و اغلال نمی ماند. تعلق به منابع و ظرفیتها ندارد.
انسان مأموریت گرا وقف مسیر و راه و هدف است. وقف مسئله ایست که اتخاذ نموده تا آن را حل بکند.
انسان مأموریت گرا #وقف_راه است. #وقف_هدف است. #وقف_مسئله است.
انسان مأموریت گرا چون این چنین است امیر حوادث است و نه ذلیل و اسیر حوادث!
اندیشه مأموریت گرایی پشت چشم انسان مأموریت گرا حاضر می شود و مدام راه را به او می نمایاند چرا که رؤیت هم اندیشه میخواهد.

اما انسانی که دربند و گرفتار موانع است فقط و فقط موانع را می بیند.

انسانی که ذهن و دلش با ظرفیتها و منابع خوش است فقط و فقط در محدوده ظرفیتها و منابع می اندیشد.

و اینها هیچ کدام به مرحله اثرگذاری واقعی نمی رسند.
از همین روست که حضرت امیر علیه السلام در توصیف یاران خویش می فرماید:
«ْ أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْن‏…»

کجا هستند آن یارانی که معطل توشه و مرکب و … نشدند. منتظر امکانات نماندند. کجا هستند آن کسانی پشت موانع گیر نکردند بلکه رکبوا الطریق… سوار راه شدند…

#وقف_راه_باشیم.

حفاظت شده: خصلت آزاداندیشی از کجا می آید؟

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

حفاظت شده: نسبت اندیشه ی صحیح و قید آزادی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

تمایز واضح در تهران

بسم الله الرحمن الرحیم

اخیرا با تعدادی از دوستان در نشست اندیشگاه گام دوم در تهران شرکت کردیم، علیرغم اینکه اکثر دوستان وقت قابل توجهی روی مقالاتشان نگذاشته بودند اما مقالاتشان پذیرفته شده بود و در مدارج مختلفی قرار گرفته بود.

بخشی که بنده شرکت کردم تا ارائه ها را استماع کنم سه ارائه داشت : یکی مقاله ای بود از دو دانشجوی دانشگاه فرهنگیان که دبیر و معاون مدرسه هم بودند، در مورد الزامات تربیت دانش آموزانی آزاد اندیش (احتمالا موضوع این بود، چون خیلی در ارائه شان روشن نشد نهایتا حرفاشن چیست)، یکی ارائه ی محمد اقای حسنزاده بود در مورد اینکه آیا آزاد اندیشی مساله ای مدرن است یا توحیدی؟ و دیگری در مورد بررسی اغواهای ضد انقلابی در کارتون ها با تطبیق بر یک کارتون مشخص.

اگرچه دو مقاله ی دیگر هم به نظر نمیرسید که وقت گذاری خاصی پشتشان بوده باشد، و در عین حالی که زحماتی برایشان کشیده شده بود و ایده هایی موجود بود و بعضا شایسته ی تقدیر هم شاید بود، اما سخن و اندیشه ی خاصی قابل رویت نبود.

مقاله ی اقای حسنزاده اما به پشتوانه ی استظهار به اندیشه ی جناب استاد فلاح و تلاش ها و چکش کاری های انجام گرفته در حلقه اندیشه کلامی، به نظر کاملا متفاوت از سایرین میرسید؛ سخن داشت، دقت عیق داشت، چالش برانگیز بود و مخاطبین را درگیر کرد.

دبیر این بخش در ابتدا گفت به نظر بنده این مقاله ظرفیت این را دارد که کل نشست ما را به چالش بکشد

یکی از حضار هم در انتهای وقت (تنهاهمین ارائه ای که تقریبا به وقت تعیین شده مقید ماند همین ارائه بود) به دبیر این بخش اعتراض کرد و گفت اجازه بدهید این بحث قشنگ باز بشود و گفتگو کنیم.

 

اگر چه این حضور هنوز اصلا در تراز آنچه از حلقه ی کلامی توقع میرود نبود، اما از دل همین حضور ضعیف در یک نشستی که شاید بشود آن را نمایشی محض دانست میشد الهامات فراوانی گرفت، و روشنای آینده ای درخشان را برای حلقه ی کلامی به تصویر کشید.

واقعا برایم ملموس شد که ما با اتکاء به آنچه در نرم افزار حلقه کشت میکنیم میتوانیم حضوری جمعی و ویرایشگر را رقم بزنیم و حرفهای زیادی را به گوش های مهمی برسانیم.
به توفیق الهی انشاالله

حفاظت شده: هنر آزاداندیشی و آزاداندیشی هنری

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

انتخاب لفظ مناسب دریچه ای به سوی کشف زوایای مفهومی

به نظر می رسد دقت در انتخاب واژگان صرفا منحصر در ثمرات لفظی نباشد و به درک مفهوم پدیده نیز کمک کند. مخصوصا که آن واژه معنایی در تمدن غرب یافته باشد و عینیت خارجی را رقم زده باشد که مراد ما نباشد.
در روزگار ما به خاطر اینکه تمامی شعار های فطری توسط غرب سرقت شده و با تقریری متفاوت از مستوای اصلی خود بیان شده اند و تجسد خارجی را نیز در آن تمدن به وجود آورده اند، به راحتی نباید تن به انتخاب واژگانی داد که تقریر غربی را در جامعه ما زنده میکنند و الا دچار اشتراک لفظی میشویم و دائم باید مواظب کژفهمی ها باشیم.
اینکه حضرت امام رضوان علیه محکم جلوی انتخاب واژه دموکراسی می ایستند و جمهوری را انتخاب میکنند به خاطر همین است.
اینکه حضرت آقا در مقابل توسعه ابتدا حیات طیبه و بعد پیشرفت را مطرح میکنند به خاطر همین است که نشان دهند که مراد ما و مقصود ما در اینجا با تمدن غرب متفاوت است و ما چیز دیگری را اراده کرده ایم.
به خصوص اگر واژه ای داشته باشیم که در تراث اسلامی ما سابقه داشته است. چنین واژه ای می تواند به راحتی ما را به تراث شیعی وصل کند و ما و مفهوم این حقیقت را برای ما واضح کند.

در بحث «آزادی» به عنوان یک نیاز فطری بشر، اگر اعتقاد ما این است که آزادی حقیقی همان عبودیت محض الهی است و هرچه عبودیت بیشتر باشد انسان آزاد تر است، این معنا در تراث اسلامی ما به « حریت» بسیار نزدیک میشود. اگر با بررسی هایی به این نتیجه رسیدیم که حریت در فرهنگ ما مساوی همان نیاز فطری است که غربی ها آن را باز تقریر کرده و به اسم آزادی شناخته میشود، میتوانیم حریت را به جای آن بنشانیم. وقتی این جا به جایی لفظی انجام گرفت، در عالم معنا و فهم مفهومی نیز ممکن است هدایت هایی برای ما اتفاق بیافتد و زوایایی جدید را کشف کنیم که قبلا با لفظ آزادی نمی توانستیم آن را ببنیم. لذا انتخاب لفظ اسلامی میتواند فهم ما را گسترش دهد و عمیق تر کند. به خصوص که چنین واژه ای از پشتیبانی تراث اسلامی برخوردار است و میتواند از ظرفیت خود آن تراث برای فهم ها عمیق تر استفاده کرد. چه بسا بسیاری از تلاش ها قبلا در تراث شده باشد و زوایای خفی ای کشف شده باشد و دیگر نیاز به تلاش مجدد ما برای تعریف عمیق این پدیده نباشد.

بیشتر نیازمند «آزاداندیشی» هستیم تا «آزادیِ اندیشه»

در «آزادی اندیشه» گفته می‌شود که اندیشیدن جایز است یا نه؟ بلکه ارتقایی هم می‌توان زد اینکه آیا اندیشیدن مطلوب هم هست ؟ و فراتر از این به وجوب اندیشیدن هم می‌توان فکر کرد؛ به تعبیری آزادی اندیشه که هیچ، بلکه وجوب اندیشیدن.

امّا قبل از آنکه جواز اندیشیدن را صادر کنیم، شاید بهتر باشد در این تامل شود که آیا اساسا امکان ممانعت از اندیشیدن وجود دارد؟ و یا اینکه وقتی سخن از «آزادی اندیشه» می‌شود، سخن از بروزات اجتماعی اندیشه است، والّا اندیشیدن بدون هیچ بروز و ظهوری و یا صرفا بروزات فردی، توانایی ممانعت از آن نیست.

پس شاید بتوان گفت اندیشیدن را نمی‌توان سلب کرد، بلکه کسانی هم که نفع‌شان در نیاندیشیدن دیگران است، از اندیشیدن ممانعت نمی‌کنند، بلکه اندیشیدن را به انحراف می‌کشانند. و به تعبیری ما بیشتر از آنکه به «آزادی اندیشه» نیاز داشته باشیم، به «آزاداندیشی» نیاز داریم. و شاید بتوان گفت صرف داشتن یک جامعه فکور شاید کمالاتی داشته باشد، ولی آنچه که مطلوب است و رشد آفرین، یک جامعه «آزاداندیش» است.

گزارشی از تجربه حضور در همایش ملی بیانیه گام دوم؛ فکرورزی و آزاداندیشی

روز یکشنبه 23 بهمن 1401 به همراه استاد فلاح و جمعی از دوستان موسسه در همایش ملی بیانیه گام دوم؛ فکرورزی و آزادندیشی شرکت کردیم. اگر بخواهم همایش را به صورت کلی توضیح دهم، باید بگویم یک همایش تقریبا بی هدف، بدون دایه و دلسوز، که معلوم نیست قدم بعدی دارد، یا ندارد و برای چه اصلا دارد برگزار می شود؛ قرار است این همایش دردی را دوا کند؟ خلاصه، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

در این همایش بنده مقاله خود را که در موضوع آزاداندیشی نگاشته بودم، ارائه کردم. چقدر در آن تقریبا یک ساعتی که مقاله خود را ارائه می کردم و با داوران گفتگو می کردم، احساس های عجیبی داشتم … بگذریم …

واقعا در آن همایش به این جمله استاد فلاح رسیدم که مانع اصلی در راه آزاداندیشی «خلأ تئوریک» است. باید برای فهم دقیق آزاد اندیشی و تبیین صحیح آن برای دیگران تلاش کنیم.

مقاله بنده که کاملا از فرمایشات استاد فلاح بود و فقط کمی صورت دهی به آن کرده بودم؛ اما به کرّات داوران اذعان می کردند که ایده ای که در دل مقاله است، بسیار ناب و زیباست.

جمع بندی بنده از این همایش این بود که وضعیت کلی جبهه همین است. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آقا یکی از فعال ترین مراکز ملی است که فعالیت می کند. اندیشگاه بیانیه گام دوم که از 8 اندیشکده تشکیل شده است هم … بگذریم …

واقعا وضعیت صحنه و اوضاع جبهه به شدت نا امید کننده است.

باید تلاش کنیم . باید چشمه خلق سخن شویم . باید دست به یکدیگر دهیم به مهر، فتوت را کنیم آباد، تا بتوانیم ان شاء الله تغیییر اساسی در صحنه رقم بزنیم …

نسبت «حریت» و «آزادی»

به نظر میرسد نسبت آزاداندیشی با حریت باید به طور خاص مورد بررسی قرار گیرد. ظاهرا حریت در تراث اسلامی مقابل آزادی در فرهنگ غربی است. همانگونه که پیشرفت یا تعالی را در مقابل توسعه قرار داده ایم.
وقتی آزادی و آزاداندیشی را سر دست می گیریم، مجبوریم دوباره توضیح بدهیم که منظورمان از آزادی کدام است و چه فرقی با آزادی غربی دارد و آزادی واقعی عین عبودیت خداست. لکن وقتی حریت را مطرح میکنیم انگار همه ی این ظرایف را در دل خود دارد و انحراف کمتر میشود.

«حریت» یکی از مفاهیم مهم عرفانی ست که به عنوان یک کمال و فضیلت انسانی شناخته می شود و در مراتب عالی بندگی و سلوک معنوی حاصل خواهد شد. این خصلت برخلاف مفهوم آزادی در اصطلاح علوم سیاسی و اجتماعی از طریق عبودیت و بندگی خالصانه حق و بریدن از بندگی غیرحق حاصل می شود.
حریت با حقیقت خواهی و تسلیم شدن در برابر حقو نفی باطل گره خورده است.

لذا با مطرح کردن «حریت» بلافاصله از دو انحراف جلو گیری می شود و دو نکته ی اصلی را تاکید می کند:
۱. حریت حقیقی در عبودیت خدا و نفی عبودیت غیر خداست
۲. حریت مساوی ست با تسلیم حق شدن و رها شدن از قید اسارت ها

تخیل و آزاد اندیشی

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا آزاد اندیشی تاب مواجهه با تخیلات را ندارد؟
آزاد اندیشی در یک تقریر مساوی است با مواجهه ای سلیم النفسانه با هر آنچه که بتواند نوری به سوی حقیقت روشن کند.

حال اگر آورده ای برآمده از تخیل بتواند راهی به سوی حقیقت باز کند، پذیرش آن، گشودن آغوش به سوی آن، همراهی کردن با آن نمی تواند از مصادیق ازاد اندیشی باشد؟ یعنی در واقع تخیل بتواند بخشی از فرآیند آزاد اندیشی قرار بگیرد.

به عنوان یک مثال نازل شاید بتوان استفاده از تمثیل را در واقع به کار بستن تخیل در فرآیند اندیشیدن دانست.

تأملی در باب آزادی7 (حکم شناسی2)

💠تأملی در باب آزادی7 (حکم شناسی2)💠

🔻 دوم: آزادی انسان در عمل و رفتار
انسان از لحاظ آزادی در عمل گرچه از نظر فلسفی و تکوینی، ذاتا مختار و آزاد است ولی از نظر تشریعی و قانون اجتماعی، مطلقا آزادی عمل ندارد.
خداوند انسان را در این دنیا در عمل و رفتارش، آزاد و مختار آفرید تا او را بیازماید و او با اختیار خودش به کمال برسد. بخاطر همین در عرصه بینش به او هم قوه وهم و خیال داده و هم قوه عقل؛ در عرصه گرایش نیز هم به او گرایش های عمیق و معنوی داده و هم گرایش سطحی و مادی و در عرصه رفتار نیز به او اختیار داده که بر اساس هر کدام از عقل یا وهم و گرایش مادی یا معنوی عمل کند.

🔸بر این اساس جامعه باید طوری باشد که کسی مجبور به عملی نشود. حتی انسان حق ندارد حرف باطل را بالکل از بین ببرد. بخاطر همین است که خداوند انسان را مقهور حق نکرده است تا اختیار برای او معنادار باشد. بنابراین انسان تا زمانی آزاد است که بستر آزاداندشی و آزادی عمل را از جامعه از بین نبرد.
امروزه مردم فکر می کنند، جامعه امروز غربی، جامعه ای دارای آزادی است درحالیکه جامعه غربی مصداق بارز از بین بردن آزادی انسان است. سبک زندگی و فرهنگ مادی و شهوانی غرب، کاری با انسان کرده است که او نه در اندیشه آزادی کامل دارد و نه در عمل.

🔸البته شاید شبهه ای در ذهن ایجاد شود که با توجه به اجتماعی بودن انسان، اساسا عملی نیست که تأثیر اجتماعی نداشته باشد. در این صورت حکومت اسلامی باید از هر نوع اشتباه و گناهی جلوگیری کند و این عملا به دیکتاتوری و اجبار بر عملی خواهد انجامید.
پاسخ آن این است که گرچه هر عملی، یک عمل اجتماعی است و اثر اجتماعی دارد ولی هر تأثیری موجب رفع اختیار و آزادی انسانها نمی شود. و خداوند همانطور که انسان را مجبور نیافرید، مختار هم نیافرید. بلکه بین الأمرین آفریده است.
بنابراین بسیاری از اعمالی که در نگاه اسلامی، غیراخلاقی و غیرقانونی است، حکومت حق ندارد مردم را بر انجام دادن آنها مجبور کند. مگر اینکه عملی به قدری تأثیر سوء اجتماعی داشته باشد، که فضا آلوده شود و حق و حقانیت از سطح جامعه مغفول شود؛ بطوری که انسانها نتوانند آزادانه به حق برسند. به همین خاطر حکومت اسلامی باید از گناهان علنی ای که موجب قبح شکنی می شود و میدان را برای مستکبران و از بین برندگان آزادی باز می کند، جلوگیری کند.

🔸البته اینکه چه عملی، اثر سوء شدید اجتماعی دارد و چه عملی، این مقدار اثر سوء ندارد، تشخیص این مرز در بسیاری از جزئیات از عهده انسانها خارج است. زیرا این تشخیص دقیق نیازمند احاطه کامل بر انسانها و اثرات اجتماعی افعال هستیم که این احاطه از توانایی انسان خارج است. به همین خاطر است که خداوند به انسان لطف کرده و برای او شریعت فرستاده تا او با استفاده از این شریعت، بتواند این مرزها را تشخیص دهد.
بنابراین این نتیجه حاصل می شود که جامعه انسانی برای وصول به آزادی حقیقی، نیازمند شریعت است درحالیکه در نگاه غربی، دین و شریعت منافی آزادی تلقی می شود.
البته اینکه در این زمان، شریعت چگونه کشف و استنباط شود، بحث دیگری است که در این مجال نمی گنجد و در فلسفه فقه باید به آن پرداخت.

#سید_ابراهیم_رضوی
#آزاداندیشی
#یادداشت 96

تأملی در باب آزادی6 (حکم شناسی1)

💠تأملی در باب آزادی6 (حکم شناسی1)💠

✅ حکم شناسی آزادی
تمام انسانها بر اساس نوع نگاه هستی شناختی و ارزش شناختی ای که دارند، احکام، باید و نبایدها و حقوقی را جعل می کنند. در ادامه به احکام و حقوق در دو حوزه اندیشه و عمل می پردازیم:

🔻اول: آزادی انسان در اندیشه
گرچه با نگاه فلسفی، دخالت و اجبار دیگران در اندیشه و تفکر امری محال است. اما نوع تربیت خانواده و مدرسه و فرهنگ جامعه در کیفیت و مقدار شکوفایی آزاداندیشی در انسان موثر است.
🔸نوع تربیت خانواده و مدرسه و فرهنگ جامعه، می تواند کاری کند که انسانها اهل فکر و تفکر نباشند. و یا اگر فکر کنند، در زمینه های خاصی فکر کنند. نوع شهرسازی و معماری می تواند زمینه تفکر در آفاق و جهان خلقت را از بین ببرد. همچنین تکثر، شلوغی و پراطلاعات شدن ذهن انسانهای امروزه، اجازه تفکر در بعضی از مراتب جهان خلقت را به آنها نمی دهد. علاوه بر اینکه پر کردن جامعه از صحنه های مادی و شهوانی، موجب می شود قوه شهوت و غضب بطوری در انسان فعال شود که قوه عقل، حرفش شنیده نشود. یعنی قوه عقل میدان بازی ندارد تا نتیجه را در انسان رقم بزند.
بسیاری از اندیشمندان غربی که نگاه ماشینی و مکانیکی و نهایتا کامپیوتری به انسان دارند، انسان را صرفا حیوان پیشرفته و هوشمند می دانند نه عاقل و متفکر. بخاطر همین است که انسان مدرن امروزی نسبت به انسان گذشته، پر اطلاعات تر و باهوش تر شده است اما عاقل تر و فهمیده تر نشده است.

🔸در نگاه توحیدی، آن چیزی که بیشترین مانع آزاداندیشی انسان است، سبک زندگی و فرهنگ مادی است که انسانها را در بند قوای شهوانی و غضبی می کند و نمی گذارد انسان، قوه عاقله اش فعال شود، از آن استفاده کند و آزادانه بیاندیشد. در نگاه توحیدی، تحقق جامعه توحیدی برای آماده کردن بستر آزاداندیشی واقعی، امری ضروری است. اساسا یکی از مهمترین اهداف تربیت در نگاه توحیدی، آماده کردن بستر آزاداندیشی و آزادی عمل است چراکه استعدادهای انسان در این بستر به بهترین شکل قابلیت شکوفایی خواهد داشت.

#سید_ابراهیم_رضوی
#آزاداندیشی
#یادداشت 95

تأملی در باب آزادی5 (ارزش شناسی)

💠تأملی در باب آزادی5 (ارزش شناسی)💠

✅ ارزش شناسی آزادی
در یادداشت های گذشته، به معنای آزادی و اینکه آیا انسان آزاد هست یا خیر، پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که از لحاظ هستی شناختی، انسان آزاد مطلق نیست ولی
تا حدی آزادی دارد. حال در این یادداشت می خواهیم به این بپردازیم که آیا خود آزادی یک مطلوب و ارزش است؟ و اگر ارزش هست، با دیگر ارزش ها چه نسبتی دارد؟

در ابتدای بحث هستی شناسی آزادی که بطور اجمالی به انسان شناسی پراختیم، بیان کردیم که بالاترین و مهمترین خصوصیت و خواسته انسان، کمال خواهی انسان است که برخاسته از حب ذات اوست. به همین خاطر کمال خواهی، ارزش ذاتی دارد و همه ارزشهای دیگر، بخاطر رساندن انسان به کمال، ارزشمند می شوند. لذا دیگر ارزش ها، ارزش غیری دارند.
اولین نتیجه ای که با این نگاه، می توان به آن رسید این است که آزادی اساسا در ذیل بندگی معنا می شود. و دیگر دوگانه آزادی و ایمان به وجود نمی آید. زیرا انسان ذاتا کمال خواه است و چون کمال مطلق، مصداقی جز خداوند ندارد، درنتیجه انسان ذاتا خدا خواه است. و آزادی که مطلوب و خواسته انسان است، در تعارض با خواسته اساسی اش یعنی کمال خواهی و خداخواهی قرار نمی گیرد بلکه در ذیل و طول آن و در خدمت آن قرار می گیرد. این یعنی خود انسان، آزادی به معنای رهایی مطلق از قیود حتی خداوند را نمی خواهد زیرا این آزادی او را به کمال نمی رساند. بلکه انسان، آزادی از قیود غیرخدا را می خواهد. این یعنی آزادی از هوا و هوس و شیطان و استکبار و تعصب و جهل. نه آزادی از عقلانیت و اخلاق و خداوند و دین و دستورات او.
اگر امروزه انسان، دین و اخلاق را با آزادی خویش در تزاحم می بیند، بخاطر عدم فهم دقیق کمال و مصداق آن است و الا آزادی کاملا با مفاد دین و اخلاق، همراه و متلازم است. و اساسا دستورات دین است که آزادی کامل را برای انسان رقم می زند. اما در نگاه غربی که اومانیسم (اصالت نفسانیت انسان) را ارزش ذاتی می دانند، آزادی نیز بر این اساس معنا می شود. و طبیعتا این آزادی با اصول اخلاقی و دینی در تعارض قرار می گیرد.
به نظر جوهره تفاوت آزادی اومانیستی با آزادی توحیدی در همین نکته است.

#سید_ابراهیم_رضوی
#آزاداندیشی
#یادداشت 94