آیا شئون ولایت تفکیک بردار است؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_104
#جلسه_254

💠آیا شئون ولایت تفکیک بردار است؟

1- آیا این تفکیک امکان پذیر است ؟
2-آیا این تفکیک مطلوب است ؟

پیرامون ین امکان میتوان هم در ساحت ذاتی پرسش کرد هم در ساحت وقوعی و ذیل ساحت وقوعی بحث مطلوبیت را نیز بررسی نمود.

🔘توضیح اینکه
▪️در ساحت #ذاتی آیا ما در امر ولایت با یک امر بسیط رو به رو هستیم یا امری مرکب و قابل انفکاک
یعنی آیا متعلقاتی که برای ولایت بر میشماریم
نظیر اجتماع یا سیاست یا فرهنگ یا فکر
انواعی از ولایات را به وجود می آورد
یا اینکه هر یک از این متعلقات، شئوناتی از ولایت هستند که مندمجا در امر بسیط ولایت وجود دارند و اگر چه قابلیت انفکاک ذهنی دارند و حتی در بیرون هم اثار وجودی متفاوتی را در پی دارند یا نسبت به یک دیگر دارای ترتب هستند
و اثر ولایت سیاسی با ولایت فرهنگی دو تاست و مثلا مقدم است
اما نمیتوان با نگاه استقلالی به هر یک از این شئون آن را امر جداگانه ای تلقی کرد و هر یک را به کسی سپرد؟
در حالیکه به نظر میرسد
اجتماعی یا فرهنگی یا سیاسی یا فکری نه اموری مستقل که بعدی از ابعاد عالم اجتماعی و انسانی هستند و لذا در هر پدیده اجتماعی انسانی همه این ها حضور دارند
از این رو ولایت مندی نسبت به یک پدیده متشخص اجتماعی انسانی نمیتواند صرفا به بعدی از ابعاد آن نظر کند و از کل صرف نظر نماید

▪️چرا که متعلق امر ولایت انسان است ، کل یک انسان
که قرار است آن را رهبری و هدایت نماید
و این تفکیک شدنی نیست

▪️در فضای #وقوعی هم این عدم امکان خود را واضح تر به رخ میکشد

بدین صورت که اگر انسانی را در نظر بگیریم ایا شدنی است که رهبری فکر و خرد او را به کسی بسپریم و رهبری سیاسی اش را و رهبری فرهنگی یا اجتماعی اش را به کسان دیگر

ایا میتوان تصویری را فرض نمود که رهبران متکثر ابعاد متنوع این انسان یا جامعه انسانی در یک هماهنگی کاملا ارگانیک بوده و از اختلاف و تضاد و تناقض مبرا باشند
و اگر این هماهنگی ناشدنی است ایا خود این به تقابل ولایات نمی انجامد؟

▪️مثلا در فرضی که علامه طباطبایی را رهبری فکری بدانیم
و امام خمینی را رهبری سیاسی و شهید صدوقی را مثلا رهبری اجتماعی و ایت الله بهشتی را رهبری فرهنگی

یا آیا میشود سید علی خامنه ای ولایت سیاسی داشته باشد اما در فضای فکری خود تحت ولایت کسی دیگر باشد و از عقلی منفصل مدد بجوید
باز هم این پرسش سریع به ذهن متبادر میشود که در محل اختلاف چگونه بین این ولایات نسبت برقرار میشود؟

▪️بماند که در مقام #مطلوبیت هم شاهدیم همین جنس تفکیک است که فضای فرهنگ و سیاست و فکر را در کشور ما از یک سو به قهقرای بی ربطی و تناقض با یکدیگر و از سوی دیگر به بی تصمیمی و چند تصمیمی و اشفتگی کشانده است.

این اقا مسئول فرهنگ است و شهر را به این سمت میکشد
ان اقا مسئول فکر است و به آن سمت
و دیگری مسئول سیاست است و به جانبی
و هر کس دارد برای خودش تصمیم میگیرد و کار را پیش میبرد

☑️در حالیکه اصلا کارکرد مقوله ولایت به نص روایات امان و نجات از تفرق و تشتت عنوان شده است.

✔️ با این وصف به نظر میرسد این تفکیک باید سخت مورد تردید و تامل قرار بگیرد و در مدار تربیت و طراحی به فضایی فکر کنیم که اشخاص صاحب فرهیختگی ولایت گردند که شامل تمام این شئون هست
و اساسا کسی که در این شئون به تراز پیش افتادگی و امامت نمیرسد طبیعتا نباید در جایگاه امامت قرار بگیرد
بلکه میتواند به سان مشاور یا عالم و کارشناسی مورد استفاده قرار بگیرد .

✔️شاید این همان معنی است که سید علی خامنه ای میگوید رهبری در جمهوری اسلامی رهبری ایدئولوگ هاست
یعنی آن کسی رهبر است که خود ایدئولوگ اسلامی باشد.

درمان دردهایم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#خانواده_محمدیه
#درمان
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_60
#جلسه_253

 

🔰درمان دردهایم🔰

سحر شنبه 28 فرودین ماه 1400 بود که بر اثر مصدومیت و آسیب دیدگی که بر اثر بازی والیبال در روز قبل دچارش شده بودم، درد شدید و غیر قابل وصفی سراغم اومد. و مجبور شدم در بیمارستان بستری بشوم.

این داستان برایم تجربه خاصی بود. اتفاقی که برخی داشته هایم را به رخم کشید. و برخی از لطف های حضرات معصومین علیهم السلام برایم به صورت ویژه ای نمایان شد. داستانی که درمان دردهایم را برایم برجسته کرد.

اولین درمان #ذکر_و_روضه_اباعبدالله علیه السلام بود. دردی که حتی با تزریق سه بار مورفین توی سه ساعت هم آروم نمی شد. آخر با روضه هایی که توی مجالس اباعبدالله یاد گرفته بودم تسکین پیدا کرد و تونست یه مقداری آرومم کنه.
این جا بود که معنای واقعی الا بذکرالله تطمئن القلوب رو حس کردم.

درمان دومی که من رو آروم می کرد این بود که از قدیم تو معارف اسلامی شنیده بودیم که بلا و سختی برای مومن یا سبب ترفیع درجه هست و یا سبب آمرزش گناهان. ما را که به ترفیع درجه کاری نیست. اما ان شا الله آمرزش گناهانم بوده باشه. و این حالت پاک شدن از زنگار های گناه بر قلبم هم یک حس آرامش بخش دیگری بود.

اما درمان سوم، حس داشتان یک #خانواده بزرگ و خوب به نام #خانواده_محمدیه بود. خانواده ای که از ابتدا آسیب دیدگی مواظبم بود. خانواده ای که روز به روز به داشتنش بیشتر افتخار می کنم. خانواده ای که بزرگترین #سرمایه_اجتماعی من است. و سرمایه ای که قرار است خرج #انقلاب_اسلامی و #ولی آن شود. خانواده ای که قرار است یار و یاور انقلاب اسلامی باشد.
و این ها درمان تمام دردهای من هست.
سخن بسیار هست و فرصت کوتاه.
التماس دعا
محمدهادی جوهری

اهميت خودانگاره طلبگي!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_160
#جلسه_253

💠 اهميت خودانگاره طلبگي!

🔹 #معرف_یادداشت: در بحث تفاوت دو كتاب (روح توحيد نفي عبوديت غير خدا) و (مشخصات اسلام) بوديم كه بحث رهبري فرهنگي مطرح شد؛ پيشنهاد استاد فلاح اين است كه يك تيپ تخصصي امروز بايد به بخش مستعد طلبگي پيشنهاد داد و آن هم همين رهبري فرهنگي است؛ براي تبيين اين تيپ تخصصي مقدمه اي بيان فرمودند كه در آن اهميت خودانگاره طلاب از خود، خودانگاره مطلوب و نياز به آن در حيات طلبگي را مطرح فرمودند؛ و جنس طلبگي را رهبري ديني و فصل آن را ولايت دانستند كه افراد طلبه همگي بايد اين هويت نوعيه را همراه داشته باشند و فرد باشند؛ در اين يادداشت به اهميت خودانگاره خواهم پرداخت.

🔺 یکی از مسائلی که از قدیم به آن معتقد بودم و در گفتگوهای طلبگی که در ابتدای طلبگی در مورد سؤالاتی چون کدام کتاب را بخوانیم؟ با کدام استاد درس برداریم؟ با چه کسی هم بحث شویم؟ می گفتم که هر سه این ها مهم هستند، ولی آن چیزی که از همه این ها مهم تر است، خود تو هستی! ابتدا بگو که تو که هستی و چه تصوری از خودت داری بعد برو سراغ این موارد.
🔺 این بحث را در قالب یک مثال همیشه بیان می کردم که در رفتن یک مسیر با ماشین؛ درست است که چه ماشینی باشد و جاده چه کیفیتی داشته باشد و همسفر تو که باشد و … خیلی مهم هستند؛ ولی مهم تر از همه این ها این است که تو راننده هستی؟! برای کسی که رانندگی بلد نیست، پراید و پورشه؛ جاده خاکی و آزاد راه فرقی نمی کند!
🔺 یا یک مثال دیگر اینکه ماشینی که مشکلش طوری است که با هُل روشن می شود؛ غیر از کسانی که باید بیایند کمک که هُل بدهند؛ بنزین هم باید داشته باشد! ماشینی که بنزین ندارد را تا مشهد که هُل نمی دهند!
🔺 لذا اولین مسئله در طلبگی این است که تو چه تصوری از خودت داری و با چه اراده ای و با چه کیفیتی در این مسیر حضور داری؟ همه امورات دیگر معداتی هستند که کمک (تو) هستند برای پیمودن مسیر؛ اگر تو تصورت از خودت و انگاره ای که از خودت داری، یک انگاره ضعیف و تنبل و آشفته و بی هدف باشد، بهترین کتاب و بهترین استاد و بهترین هم بحث هیچ کاری نمی تواند برای تو بکند.
🔺اى نفس لئيم نويسنده‏! اگر تو از بودنت یک حس حضور در مهم ترین میدان مبارزه را داری، اگر انتخابت را مهم ترین جایی می دانی که الان باید باشی، اگر خود را سرباز امام زمان می دانی و سرباز امام زمان یعنی کسی که مسیر ظهور حضرت را هموار می کند، و هموار کردن مسیر ظهور یعنی خدمت به انقلاب اسلامی در مسیر حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی؛ و اگر مهم ترین خدمت به انقلاب در مسیر تمدن سازی را با مسئولیت طلبه بودن می توان انجام داد؛ و اگر طلبه بودن در عصر خمینی کبیر یعنی هم سفت و محکم تراث علمی اسلاف صالح خود را باید بنوشی و هم سفت و محکم درد حل مسائل کلان و مهم انقلاب مظلوم خمینی را باید داشته باشی که مهم ترین آن ها که امام حاضر بارها گفته است پشتیبانی تئوریک از نهضت اسلامی است و اگر … و اگر … و اگر …. پس باید در درون تو آتشفشانی روشن باشد! باید انرژی ای به اندازه تمام بمب های اتم در سینه تو موج بزند! باید گرم باشی و امیدوار و پرتلاش! باید … باید … باید …!

#سلولهای_بهاری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#سلولهای_بهاری

#حامد_خواجه
#یادداشت_59
#جلسه_253

پنج روزی که مشغول به این کتاب بودم؛ تنها کتاب را مطالعه نکردم بلکه با آن زندگی کردم. با راوی خندیدم و شاد شدم، همراهش گریه کردم و اشک ریختم و چه بسیار حسرت ها خوردم و گاهی نفرین کردم و البته دعای خیر هم کردم.

این چنین شخصیت‌ها در ایرانمان زیاد داریم و باید شناخته شوند. در خصوص شخصیت دکتر بهاروند که کتاب تا حدودی توانسته بود آن را برای ما به تصویر بکشد، باید بگویم که ایشان بزرگ مردی از دیار ایران زمین هستند که باید به عنوان یک نمونه از الگو‌های موفق و خدوم به این مرز و بوم به جوانان معرفی شوند. الگویی که بیش از آن که نان استعداد و هوش خود را بخورد، مزد تلاش‌ها و زحمت‌های بی‌وقفه خود، در راه پیشرفت علمی ایران را می‌گیرند. و ایثار و از خودگذشتگی که برای پیشرفت ایران داشتند ستودنی است؛ نمونه بارز آن که در کتاب هم به آن اشاره‌ای شده است؛ هنگامی است که به‌جای آن که هیئت علمی دانشگاه شوند و در کنار آن، هیئت علمی همسرش را هم تامین کند، به موسسه رویان پیوست و در راستای پیشرفت علمی کشور از تمام مزیت‌های هیئت علمی گذشت.
اگر بخواهم از این قبیل کار‌هایی که البته برخواسته از شخصیت راوی بود را بگویم، متن طولانی می‌شود و حوصله و مجال آن هم نیست و بهتر آن است که با مطالعه کتاب به بهترین نحو با این شخصیت آشنا شوید. اما آنچه در این روایت توجه من را به خود جلب کرد، نحوه‌ي شکل‌گیری این شخصیت بود؛ به همان تعبیر کنام که خود راوی در کتاب دارد. که می‌توان با الهام گیری از آن کنامی که این چنین شخصیتی را تربیت کرده است، یک کنام تربیتی طراحی کرد و در طراحی دالان تربیتی از این کتاب می‌توان الهامات فراوانی گرفت.

بعضی از دوستان نقد داشتند به نحوه‌ی مصاحبه‌ای که از ایشان صورت گرفته است؛ چرا که قرار بود تاریخ شفاهی پیشرفت انقلاب اسلامی باشد. و این که تاثیر انقلاب در کدام قسمت از داستان بود؟ این شخصیت اگر در قبل از انقلاب هم می‌بود، خدماتش را ارائه می‌کرد و این چنین پیشرفت‌هایی را برای ایران به ارمغان می‌آورد. شاید تا حدودی بتوان این نقد را به مصاحبه کننده وارد دانست ولی نمی‌توان هم زود قضاوت کرد؛ باتوجه به آنچه مصاحبه کننده در مقدمه می‌گوید که دکتر بهاروند خیلی سخت به سخن می‌آمدند و به راحتی هر حرفی را نمی‌زدند،‌ در خصوص این مورد هم به احتمال زیاد تواضع ایشان مانع از بیان بسیاری از حقایق شده است. به عنوان نمونه آنچه که واضح است و نیاز به گفتن توسط خود راوی نداشت، همین است که ایشان مانند بسیاری از دیگر پژوهشگران به خارج نرفتند و با وجود تمام کم‌بودها و عدم امکانات در ایران ماندند و تمام سختی‌ها را برای خدمت به این انقلاب متحمل شدند؛ چرا که اگر یک اعتقاد دینی در پشت این کار‌ها نبود که به انقلاب خدمت کند، ایشان به راحتی می‌توانستند به خارج از ایران عزیمت کنند و به عنوان دانشمند تابعیت و امکانات بگیرند. و حتی برای پیش‌برد مسائل علمی خود هم با توجه به امکاناتی که در خارج در اختیار ایشان قرار می‌گرفت می‌توانست بسیار جلو‌تر بروند و زود‌تر به مراتب علمی دست پیدا کنند؛ به عنوان نمونه آن آزمایشی را که در ایران نمی‌توانستند انجام دهند به خاطر عدم امکانات و یا با چندین بار تکرار موفق می‌شدند، در سفری که داشتند با امکاناتی که در اختیارشان بود به راحتی با یک‌بار انجام، موفق شدند.
به هر حال به راحتی می‌توانست به بهانه‌ی پیشرفت علمی دل از این انقلاب بکند و به آغوش امکانات برود.

دوست‌نداشتم این کتاب تمام شود، مثل آن است که هم صحبتی با آقای دکتر بهاروند را از دست داده باشی …
🌺

در همان هفته اول این کتاب مطالعه شد و بلافاصله بعد از خوانش، این یادداشت نوشته شد ولی تا امروز فرصت تکمیل و ویرایش آن پیش نیامده بود.

#ظرفیت_های_حوزه

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات-اسلام
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_83
#جلسه_253
#ظرفیت_های_حوزه
#سلولهای-بهاری

❇️ سنگری که ما در آن هستیم، مهم ترین سنگر است. ظرفیت ها و اقتداراتی که حوزه دارد اساسا قابل مقایسه با سایر عرصه ها نیست. شاید لازم است که که یکبار بنشیم و اقتدارات کامل یک طلبه را به درستی توصیف کنیم و ببینیم که یک طلبه چه کارویژه هایی را میتواند رقم بزند و در چه تیپ های شخصیتی میتواند خدمات ارزنده ای را به جامعه عرصه کند.

❇️اگر این نگاه را به درستی به دست آوریم شاید هیچ وقت در این مسیر ارزشمند پایمان نلرزد و تاسف نخوریم که چرا نتوانستم در فلان رشته ی علمی یا فلان زمینه ی عملیاتی به انقلاب اسلامی خدمت کنم.

❇️با این نگاه یقینا میتوانیم از ظرفیت های خودمان به درستی استفاده کنیم و تیپ شخصیتی مناسب خود را نیز به درستی انتخاب کنیم.
حقیر در دوران تحصیل، در زمینه های علوم زیستی، هم علاقه ی زیادی داشتم و استعداد آن را نیز در خود می دیدم. لکن به اسباب مختلفی دست به دست هم داد تا قرعه کار به نام من دیوانه زدند و وارد حوزه شدم. لکن با مطالعه کتاب #سلول_های_بهاری اصلا به این فکر نیفتادم که چرا من به این کار نپرداختم و اصلا لحظه ای آن را با طلبگی ام مقایسه نکردم.
• موفقیت هایی که دکتر #بهاروند در کار خود کسب کرده اند، از خصوصیات و روحیاتی ناشی میشود که هرکدام از ما اگر در کار خود آنها را به کار بندیم قطعا به آن موفقیت ها دست پیدا میکنیم.

• خاطره:
یکی از موسسات فرهنگی-تربیتی که زحمات زیادی در امر تربیت نیرو برای انقلاب اسلامی کشیده بود و خروجی های خوبی هم داشت، چند سال پیش توفیق داشتند که خدمت حضرت آقا برسند و گزارش کار خود را ارائه کنند. حضرت آقا ضمن رضایت از فعالیت های ایشان، فعالیت های آنها را به موسسه رویان تشبیه کرده بودند و خصوصیات خوب و نقاط قوت آنها را به این موسسه تشبیه کرده بودند.
بعد از مطالعه کتاب سلول های بهاری، بعد از چند سال تازه به وجوه تشبیه حضرت آقا بین این دو موسسه پی ببرم.
خلاصه ای از گزارش این جلسه را در ادامه ارسال میکنم.

#ظرفیت_های_حوزه

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات-اسلام
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_83
#جلسه_253
#ظرفیت_های_حوزه
#سلولهای-بهاری

❇️ سنگری که ما در آن هستیم، مهم ترین سنگر است. ظرفیت ها و اقتداراتی که حوزه دارد اساسا قابل مقایسه با سایر عرصه ها نیست. شاید لازم است که که یکبار بنشیم و اقتدارات کامل یک طلبه را به درستی توصیف کنیم و ببینیم که یک طلبه چه کارویژه هایی را میتواند رقم بزند و در چه تیپ های شخصیتی میتواند خدمات ارزنده ای را به جامعه عرصه کند.

❇️اگر این نگاه را به درستی به دست آوریم شاید هیچ وقت در این مسیر ارزشمند پایمان نلرزد و تاسف نخوریم که چرا نتوانستم در فلان رشته ی علمی یا فلان زمینه ی عملیاتی به انقلاب اسلامی خدمت کنم.

❇️با این نگاه یقینا میتوانیم از ظرفیت های خودمان به درستی استفاده کنیم و تیپ شخصیتی مناسب خود را نیز به درستی انتخاب کنیم.
حقیر در دوران تحصیل، در زمینه های علوم زیستی، هم علاقه ی زیادی داشتم و استعداد آن را نیز در خود می دیدم. لکن به اسباب مختلفی دست به دست هم داد تا قرعه کار به نام من دیوانه زدند و وارد حوزه شدم. لکن با مطالعه کتاب #سلول_های_بهاری اصلا به این فکر نیفتادم که چرا من به این کار نپرداختم و اصلا لحظه ای آن را با طلبگی ام مقایسه نکردم.

✅موفقیت هایی که دکتر #بهاروند در کار خود کسب کرده اند، از خصوصیات و روحیاتی ناشی میشود که هرکدام از ما اگر در کار خود آنها را به کار بندیم قطعا به آن موفقیت ها دست پیدا میکنیم.

🔰🔰خاطره:
یکی از موسسات فرهنگی-تربیتی که زحمات زیادی در امر تربیت نیرو برای انقلاب اسلامی کشیده بود و خروجی های خوبی هم داشت، چند سال پیش توفیق داشتند که خدمت حضرت آقا برسند و گزارش کار خود را ارائه کنند. حضرت آقا ضمن رضایت از فعالیت های ایشان، فعالیت های آنها را به موسسه رویان تشبیه کرده بودند و خصوصیات خوب و نقاط قوت آنها را به این موسسه تشبیه کرده بودند.
بعد از مطالعه کتاب سلول های بهاری، بعد از چند سال تازه به وجوه تشبیه حضرت آقا بین این دو موسسه پی ببرم.
خلاصه ای از گزارش این جلسه را در ادامه ارسال میکنم.

#طلبه_و_نقش_رهبری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#مصطفی_امیدی
#یادداشت_40
#جلسه_253
#طلبه_و_نقش_رهبری
یکی بحث هایی که حضرت استاد درباره ی آن صحبت کردند بحث #نقش_رهبری_جامعه توسط طلاب بود یاد زمان دانشگاه افتادم یادم میاد زمان دانشگاه مخصوصا زمان ما که دانشگاه رفتن به این راحتی الان نبود جو دانشگاه جوری بود که دانشجو رو بعنوان مغز متفکر جامعه و راهبر مردم نشون می داد تا اونجا که حتی خیلی از خانواده ها توی خیلی از مسائل چشمشون به دهن دانشجو شون بود
یادم این نگاه این قدر توی ما رخنه کرده بود که خودمون رو علامه دهر میدونستیم( البته تا قبل اینکه توی طرح ولایت شاخمون رو بشکنن😅)
بعد از طرح و به واسطه طرح هم کم کم راهمون از دانشگاه جدا شد و بعد دانشگاه اومدیم حوزه دنبال آرمان هامون و برای پر شدن و تغذیه کردن، برای اینکه بتونیم اینبار رهبری با فهم واقعی باشیم و نه با تصور فهم
ولی خب اینجا فضا جور دیگه ای بود یاد داستان استاد می‌افتم که درباره دوستشون که توی انگلیس درس 4 ساله رو توی 7 سال خونده بود!!!
حوزه مثل دریا عمل کرد، اونهایی که توی دریا شنا کردن میدونن که وقتی مستقیم توی دریا رفت و برگشت میکنی همیشه لباسات رو اون ور تر پیدا میکنی چرا که امواج دریا خیلی نرم تو رو از مسیرت دور میکنن گرچه که تو فکر میکنی توی مسیر هستی!
از اون موقعی که طلبه شدیم راهی برای نفس کشیدن باقی نموند وقتمون یا صرف پاس کردن این درس و اون درس شد یا صرف کار کردن و شکم زن و بچه رو سیر کردن
یکی از ناراحتی های من هم همینه احساس میکنم توی زمان دانشجویی برای انقلاب مفیدتر بودم تا الان فکر میکنم گرچه به لحاظ علمی و فهم دین شاید رشد کرده باشم ولی دستم خالیه احساس میکنم بزنگاه های حساسی رو از دست دادم که قطعا توی زمان دانشجویی از دست نمی‌دادم
گرچه اون موقع شاید پختگی امروز رو نداشتم ولی مرد عمل بودم و الان همیشه پشت جبهه ام تازه اگر باشم!
#احساس_گناه میکنم از اینکه این همه موقعیت حساس رو میبینم و نمیتونم کاری کنم
واقعا بی خیالی نعمت بزرگیه!!! 😔😔😔

ويژگي‌هاي يك رهبري كه از مردم و در مردم است

#اميد_فشندي
#يادداشت_128
#جلسه_253
#شاخصه‌هاي_اسلام

✅ ويژگي‌هاي يك رهبري كه از مردم و در مردم است

توصيفي كه حضرت آقا از يك رهبري طبيعي ارائه مي‌دهد، فاصله‌ي كمي با آنچه ما از الگوي تخصصي نقش‌آفريني طلبه مي‌گوييم، ندارد.

💠 #رهبر_يعني آن انسان والا و بزرگي كه مي‌تواند در لحظه‌هاي مناسب، خواهش‌هاي طبيعي تاريخ را بفهمد، خواسته‌هاي طبيعي انسان را بداند، دردها را مانند طبيبي بشناسد و براي آنها درمان مناسب را بفهمد و پيشنهاد كند؛ رهبر يعني اين.

💠 #رهبر_يعني آن انسان والايي كه مي‌داند و برطبق بينش و دانش خود عمل مي‌كند؛ آن‌كه مي‌فهمد در هر زماني به چه احتياج هست، در هر لحظه‌اي از لحظات تاريخ چه عملي، عمل صالح است.

💠 #رهبري يك امر قراردادي نيست كه جمعي بنشينند و كسي را به‌عنوان رهبر خود انتخاب كنند. در يك كاروان آن كه صبح زودتر از همه از خواب برمي‌خيزد و ديگران را بيدار مي‌كند، و راه را بهتر از همه مي‌شناسد، از خطرها نمي‌هراسد، جلوتر از همه حركت مي‌كند، يك ميدان از همه پيشي مي‌گيرد، شب ديرتر از همه فرود مي‌آيد، ديرتر از همه مي‌خوابد، غم همه را مي‌خورد، رنج همه را بر دوش تحمّل مي‌كند، راه را مي‌گشايد، خفتگان را بيدار مي‌كند، در راه ماندگان و از راه افتادگان را تشويق مي‌كند، به حركت تحريك مي‌كند، او رهبر است؛ چه بگويند و چه نگويند، چه نام رهبر به روي او بگذارند و چه نگذارند، چه دشمنان تحمّل بكنند يا نكنند. رهبري يك امر طبيعي و قهري است.

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38027

خون دلی که لعل شد

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_58
#جلسه_252

حضرت آقا در نقل خاطرات‌شان در کتاب «خون دلی که لعل شد» دو خط مقاومت و روشنگری را دو خط جریانات قبل از انقلاب معرفی می‌کنند و در ادامه می‌گویند که به خاطر فشار‌های حکومتی در سال‌های ۴۵ و ۴۶ بسیاری از شخصیت‌های نهضت اسلامی خط روشنگری را انتخاب کردند و خط مقاومت و مبارزه را کنار گذاشتند. و می‌گویند که خود ایشان از معدود افرادی بودند که این دو خط را در تمام لحظات نهضت با هم جمع کردند و همزمان در هر دو خط مبارزه و روشنگری فعال بودند.

سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که منظور از این خط مبارزه چیست؟ مخصوصا که با این نحوه بیان ایشان اشاره‌ای است به اینکه ایشان در همین دوران هم طوئمان بودن این دو خط را ترجیح می‌دهند.
و همچنین خود آقا در بيانات در ديدار اعضاى كنگره‌ى حكمت مطهر (۱۳۸۲/۱۲/۱۸) نسبت به شهید مطهری می‌فرمایند : «ايشان با قوّت فكرى و انديشه‌ى قوى و صائب خود وارد ميدان‌هايى شد كه تا آن‌وقت هيچ‌كس در زمينه‌ى مسائل اسلامى وارد اين ميدان‌ها نشده بود؛ و با تفكراتى كه آن روز در كشور رايج شده بود – افكار وارداتىِ ترجمه‌اىِ غربى و شرقى – يا مى‌رفت رايج شود، خود را وارد يك چالش علمىِ عميق و وسيع و تمام نشدنى كرد. ايشان، هم در جبهه‌ى مقابله‌ى با ماركسيست‌ها به يك جهاد بسيار هوشمندانه دست زد، و هم در جبهه‌ى مقابله‌ى با تفكرات غربى و ليبراليست‌ها وارد ميدان شد» با توجه به این بیانات تا حدودی می‌توان گفت منظور از خط مبارزه، مبارزه‌ی فکری و جبهه فکر و اندیشه نیست که اگر بخواهیم در این روز‌ها برای جمع کردن بین این دو خط تصمیمی بگیریم، بتوانیم با جهاد در میدان اندیشه خود را راحت کنیم.

لذا بررسی این سوال که مراد ایشان از خط مبارزه چه بود و اینکه در زمانه ما آن خط مبارزه چیست و چگونه می‌توان آن را پی‌گرفت و در کنار خط روشنگری به آن پایبند بود، سوالی اساسی و مهم است برای طراحی برنامه برای آینده

لا صحنه و لا كتابخانه، بل امر بين الامرين!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_158
#جلسه_252

💠 لا صحنه و لا كتابخانه، بل امر بين الامرين!

🔷 #معرف_یادداشت: بعد از خواندن «كتاب روح توحيد نفي عبوديت غير خدا» سراغ بحث (مشخصات اسلام) از شهيد مطهري رفتيم كه بخشي از كتاب وحي و نبوت است؛ در ابتداي ورود به مشخصات اسلام توجهي در مقايسه اين دو كتاب صورت گرفت و همين عاملي شد براي مباحثات در مورد تفاوت شهيد مطهري با حضرت آقا؛ اين زمينه اي شد كه به متني از رهبري كه به بحث دو خط فعاليّت اسلامي در دوران مبارزه مي پردازند سر زده شود و تلفيق اين دو خط همان رهبري فرهنگي به عنوان تيپ تخصصي اي كه مؤسسه فتوت به طلاب خودش پيشنهاد مي كند، دانسته شد؛ در اين يادداشت به اين بحث پرداخته مي شود.

🔺 معمولاً در عويصه هاي فكري و فرهنگي و اجتماعي هر جا دوگانه اي شكل مي گيرد، ايستادن در يك طرف ساده ترين و دم دستي ترين انتخاب است. هميشه كساني توانستند اين عويصه ها را حل كنند كه چيزي به صحنه آوردند كه بتواند آن دوگانه را جمع كند، آن به شكلي كه فوق آن دوگانه و به صورت مهيمن بر آن صحنه باشد.
🔺 يك الگوي مفهومي كه در عويصه اي به نام جبر يا تفويض توسط ائمه خلق شده است، (امر بين الامرين) است؛ اين الگوي مفهومي مي تواند براي خروج از بن بست ها در دوگانه هايي كه هر طرف را بگيري و ديگري را نفي كني خطاست، الگويي نجات بخش است.
🔺 البته بايد فهمي از اين الگو داشت كه آن حالت هيمنه و فوقيت حفظ شود؛ (امر فوق الامرين) و الا گرفتار التقاط خواهيم شد و به فهمي خواهيم رسيد كه هم اين و هم آن؛ طوري كه برخي فهم هاي متكلمان شيعه هم (لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين) را طوري معنا مي كنند كه (هم جبر و هم تفويض) فهميده مي شود. لكن در گام هاي اوليه مخصوصاً در دوگانه هايي كه دو طرف غلط نيستند بلكه ناقصند همين فهم هم غنيمت است.
🔺 رهبري فرهنگي پيشنهادي است كه در دوگانه (زدن به صحنه يا كتابخانه) خلق مي شود؛ توضيح اينكه در فضاي حوزوي كساني كه اين كسوت را براي نقش آفريني خود انتخاب مي كنند، دوگانه اي شكل گرفته كه يك سر آن با پر رنگ كردن دغدغه هاي اجتماعي به نحوي خاص، فلسفه وجودي حوزه را ارائه خدمات حوزوي به جامعه مي داند و اين را آنقدر پر رنگ مي كند كه يا در شكل افراطي آن غوره نشده مي خواهد مويز شود، و يا در شكل معتدل آن بعد از جمع كردن دارايي هايي گوشه عباي خود را از حوزه جمع مي كند و در عرصه خدمتي متناسب حضور پيدا مي كند. يك سر ديگر اين دو گانه خدمات فكري و انديشه و دانشي را رسالت حوزه مي داند و با جمع كردن دارايي هايي كه معمولاً به شكل غير جامع و در يك رشته تخصصي خاصي است در كتابخانه و مدرسه متمركز مي شود و كارش مي شود مطالعه و گفتگو و درس و بحث. و معمولا هم گرفتار انتزاعيات مي شود.
🔺 اين دوگانه تا زماني كه به نفي همديگر كشيده نشدند، مفيد و مؤثر هستند و كسي كه مي خواهد الگويي فوق اين دو ارائه دهد مي تواند از هر دو ظرفيت استفاده كند؛ اما زماني كه به نفي همديگر مي رسند، هم آن زدن به صحنه حالت معتدل خود را از دست مي دهد و منحصر در شكل غوره نشده مويز شدن مي شود و هم آن حالت كتابخانه اي بريده از صحنه مي شود و در انتزاعيات غرق مي شود.
🔺 در چنين شرايطي يك الگو اين است كه سعي كني از هر دو طرف اين معركه كار بكشي، كه دائم در اين نزاع قرمز-آبي غوطه ور خواهي بود، و صحنه با بهره وري پاييني به پيش مي رود؛ كاري كه حس مي كنم انتخاب معتدلين دو طرف بوده است. يك الگوي مفهومي ديگر كه نقطه كارآمد ولي سختي است اين است كه بخواهي شخصيتي تربيت كني كه هم اهل صحنه باشد و هم اهل كتابخانه، منتها هم فوق صحنه باشد و هم فوق كتابخانه؛ به اين صورت كه نه آنچنان گرفتار صحنه باشد كه تبديل به يك كنشگر خُرد شود، و نه آنچنان گرفتار كتابخانه باشد كه تبديل به يك عنصر بركنار!

🔺 رهبري فرهنگي الگويي وسط مي آورد كه كل صحنه و كل كتابخانه در دلش جمع مي شود، منتها به جمع سالم نه مكسر. هم درد او كلان ترين عرصه هاي صحنه است كه با تغيير در آن ها به شكل عمده تحولات رقم مي خورد، و هم درد او كشاندن همه تراث علمي حوزوي پاي كار حل اين عرصه هاي كلان است.
🔺 هم مي خواهد مخاطب را از تبديل شدن به پژوهشگر و مربي در كنج كتابخانه و مدرسه و مشغوليت به مسئله هاي خُرد نجات دهد؛ هم مي خواهد او را از يك كنشگر خُرد كه به صحنه زده تبديل به يك نيروي جامعه ساز كند.
🔺 نقطه سختي است، هم بايد كتابخانه و مدرسه دلت را نبرد، هم بايد صحنه و عمليات دلت را نبرد! هم بايد اهل كتابخانه و مدرسه باشي، هم بايد اهل صحنه و عمليات! هم كل سرمايه كتابخانه و مدرسه را مي خواهي به صحنه عمليات بكشاني، هم كل عمليات ها را از پشتيباني كتابخانه و مدرسه بهره مند! هم بايد سفت و محكم درس بخواند و هم سفت و محكم عمليات كند! دلگندگي خاصي مي خواهد، تلاش كني نقاطي را بيابي كه مادر همه عمليات ها باشند، و تلاش كني همه سرمايه كتابخانه و مدرسه را به پشتيباني آن نقاط اوج ببري. هيچ عمليات خاصي كه تو را غرق خود كند نبايد گرفتارت كند، و هيچ دانش خاصي كه تو را غرق خود كند هم نبايد اسيرت كند! به خاطر يك دلمشغولي بزرگ بايد دائماً از دلبرهاي ميانه راه دل بكني!

در هم آمیختگی میدان و علم

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_82
#جلسه_252
#عل_و_عمل
#سلولهای_بهاری

✨در هم آمیختگی میدان و علم✨

❇️یکی از نکاتی که در زندگی شخصی دکتر #بهاروند به وضوح مشخص بود و یقینا یکی از اضلاع اساسی در دست یابی به موفقیت های ایشان به حساب می آید، این بود که ایشان از ابتدای تحصیل خود در دانشگاه، بُعد علمی و مطالعاتی خود را با بعد میدان و عمل گره زده بود. ایشان از ابتدای تحصیل به مطالعات صرف و تورق کتاب ها بسنده نکرد و تحقیقات میدانی و کار در آزمایشگاه را به جد دنبال نمود.

گره خوردن کار میدانی با کار مطالعاتی سبب شد که ایشان هم در فهم علوم مکتوب در کتاب ها توانایی و تسلط خاصی بیابد و هم با مسائلی گره بخورد و مطالعات علمی خود را به صورت مسئله محور دنبال کند و علم را فقط برای عمل نخواهد. بلکه به کمک علم مشکلات انسان ها و جوامع بشری را حل کند. و هم بتواند همان علوم مکتوب را گسترش و پیشرفت دهد.
لذا هم از لحاظ علمی رشد بی نظیری کرد و هم توانست خدمات بسیار مفیدی را ارائه کند.

🔰به نظر میرسد که در همه ی عرصه ها این الگو، یعنی کار علمی متقن وسط صحنه ی زندگی و میدان عملیات، شاه کلید برداشتن قدم های بزرگ است. کار علمی صرف و به دور از واقع زندگی و مسائل بشیریت به بیراهه می رود و حتی خود آن علم نیز درست فهم نمیشود. از طرفی زدن به دل صحنه علمیات بدون نگاه نافذ علمی و بررسی و حل مسائل به صورت علمی نیز فایده ی چندانی ندارد و به قول معروف بی مایه فطیر است.

سلول های بهاری یا #سلول_های_جهنمی؟!

#يادداشت
#سلول_های_بهاری
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_159
#جلسه_252

💠 سلول های بهاری یا #سلول_های_جهنمی؟!

🔹 قبل التحریر!
🔺 اولاً من کتاب را نخواندم، چون آن هفته ای که قرار بود کتاب خوانده شود بنده در سفر تبلیغی بودم و متأسفانه بعداً هم تا الان وقت نشد. ولی دلیل نمی شود که یادداشت ندهم (؟!) 😎
🔺ثانیاً این یادداشتی که می دهم خیلی نیاز ندارد که حتماً کتاب را خوانده باشم، همین میزان گزارشاتی که از محتوا شده برای این یادداشت کافی است (!!) 🤨
🔺 ثالثاً ببخشید وسط این حس خوبی که دوستان داشتند، اینطور کرگدنی وارد شدم و این عنوان نچسب رو زدم و حس خوب برادران را خراب می کنم؛ واقعاً حس کردم این توجه را هم لازم داریم! 🧐

🔹 حقیقت این است که بحث سلول های بنیادین و به صورت کلان علم ژنتیک در جهان خیلی بحث برانگیز است و از نظر اخلاقی بسیاری از اهل مذاهب و اخلاق مداران جهان احساس خطر جدی در این زمینه دارند
🔺 خطر نیز از این ناحیه است که در توسعه علم ژنتیک به خصوص در شاخه سلول های بنیادین، درست است که استفاده های درمانی هم دارد، اما مهم ترین خطری که در اینجا تهدید می کند امکان همسان سازی انسان و دستکاری در ژنتیک انسان و همچنین تولد انسان هایی در غیر بستر زایش انسانی است.
🔺 این خطر علاوه بر اینکه دستکاری در خلقت الهی است، کودکانی که از این طریق متولد بشوند مشکلات جدی هویتی و شخصیتی خواهند داشت، احساس کپی برداری از یک انسانی که قبلا بوده است یا الان هست خطرات روحی متعددی ممکن است ایجاد کند؛ اختلال روابط خانوادگی، انسان هایی که به هیچ خانواده ای تعلق ندارند، همچنین دستکاری های ژنتیکی در این انسان های شبیه سازی شده ممکن است در جهت منافع دژخیمان عالم انسان هایی با حذف برخی روحیات و توانمندی ها و ایجاد برخی روحیات و توانمندی خاص، مورد سوء استفاده قرار گیرد.
🔺همین باعث شده که ادیان و مذاهب مختلف ممنوعیت ها و تحریم های جدی در بحث سلول های بنیادین ایجاد کنند، در مسیحیت مخالفت های جدی وجود دارد، طوری که کاتولیک ها با هر نوع تحقیق و پژوهش در این زمینه مخالف سرسخت هستند، در یهودیت نیز ممنوعیت های چندین ساله ای توسط رهبران یهود وضع شده؛
🔺 مسئله به طوری است که حتی در سازمان ملل در سال 2001 یک کنوانسیونی علیه همانند سازی زایشی ایجاد کرده و این را تبدیل به قانون کرده است.
🔺اینکه در انقلاب اسلامی و آن هم ذیل عنایت خود رهبر انقلاب و با حمایت های فوق العاده ایشان چنین چیزی رشد کرده و بالیده و الان در تمام استان های ایران نمایندگی دارد و هر روز دارد بند ناف نوزادهای بیشتری را می گیرد و همچنین بسط و توسعه می یابد؛ این سؤال را ایجاد می کند که رهبر انقلاب در مقابل این نگرانی ها نسبت به بسط و توسعه این دانش ها چه موضعی دارند؟ وقتی سلول های بنیادین را به این میزان حمایت می کنیم توسعه پیدا می کند، عملاً زمینه ها را برای بسط این دانش که نگرانی های جهانی نسبت به آن وجود دارد، فراهم کرده ایم.
🔺 چه رسد به اینکه کار به جایی رسیده که چون ذیل عنایت رهبری این کار بالیده است، تبدیل به یک پدیده اخلاقی شده است و نیروهای جهادی و انقلابی در این مسیر سوق داده شده اند؛ و الان هم در تجربه نگاری پیشرفت با افتخار و به صورتی مقدس و جهادی تجربه رقم زدن این دانش روایت می شود، و حتی حوزویانی مثل ما هم با حس تقدیس و عبرت آموزی می رویم امثال این کتاب سلول های بهاری را می خوانیم و هیچ حس منفی ای هم نسبت به این دانش خطرناک برای آینده بشریت نداریم.

در این یادداشت سعی شده با مطالعه نسبتا کامل هر دو اثر، محتوا و رویکرد هر نویسنده ارائه و با هم مقایسه شود.

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#یادداشت_45
#جلسه_252
#مشخصات_اسلام
#معرف_یادداشت: در این یادداشت سعی شده با مطالعه نسبتا کامل هر دو اثر، محتوا و رویکرد هر نویسنده ارائه و با هم مقایسه شود.

طرح کلی بیشتر تفسیر تربیتی موضوعی قرآن است و لذا خیلی از دارایی های قرآن را داراست. چه از نظر نگاه عملیاتی و تحوّل ساز و چه از نظر عمق اندیشه عرفانی.
تفسیری که به نظر می رسد از عرفان نظری و عملی واقعی که بوی جهاد میدهد تغذیه میکند.
احساس میشود کلام رهبری کلام یک شخص است که عمیقا درد انحراف و ظلم پذیری یک اجتماع را چشیده و دارد برای یک مخاطب عمومی مومن و نه لزوما دانشگاهی طرح عملیاتی می ریزد. گویا همین الان در صحنه جنگ و پشت خاکریز است و فرصت صغری کبری چیدن هم ندارد و میخواهد مخاطب را در راه راست بیاورد.
در این کتاب هدف از تفسیر و معنای هر اصطلاحی مثل ایمان،تقوا،مغفرت،مشیت الهی،مرض قلب قیام علیه شیطان نفس و بیرونی و به جنبش و حرکت در آوردن انسان و مقابله با تنبلی و تسلیم و وادادگی است.
گویا همه ی کتاب تفسیر این آیه شریفه است که أعظکم بواحدة أن تقوموا لله مثنی و فرادی .
محتوا و لحن صرفا اطلاع رسانی و معرفی و علم افزایی نیست بلکه مخاطب را به سمت زندگی درست هل می دهد.
دقیقا مثل تفاوتی که در کتاب چهل حدیث امام خمینی ره نسبت به کتب اخلاقی دیگر مثل معراج السعاده می بینیم.
آنچه در طرح کلی درک میشود چیزی نیست که خاص مخاطب دانشگاهی باشد. همه میتوانند از آن بهره ببرند و از این نظر شباهتی دارد به قران. گویا ایشان روش خود را از قران وام گرفته اند.
در این کتاب دارد برای جامعه مومن به آیات الهی پرده از چهره انقلابی آیات الهی بر داشته میشود و حال آنکه شهید مطهری دارند برای یک جامعه آکادمیک مطلب مینویسند.
شاید دلیل آنچه در کلام برادرمان رضانسب ذکر شد یعنی ارتباط جامعه نخبگانی با آثار شهید مطهری هم همین باشد . یعنی سرّ مطرود بودن آثار رهبری را در همان سرّ مطرود بودن آیات قرآن باید جستجو کرد.
رویکرد علمی شهید مطهری فارق از شخصیت علمی خاص ایشان شاید اقتضای آن زمانه هم بوده است زیرا در آن زمان تنها نوشتاری که دانشگاه و بدنه نخبگانی به آن اقبال داشته باشند می توانست به چشم بیاید و دل جوانان را از چنگال تفکرات ضددینی بیرون بکشد.
کسی که مشخصات اسلام شهید مطهری را بخواند با چهارچوب اسلام آشنا میشود اما کسی که طرح کلی اندیشه اسلامی را بخواند، یک مسلمان انقلابی میشود.
آنچه در اثر شهید مطهری ارائه میشود برای کسانیست که خارج از اسلام میخواهند اسلام را بشناسند یا داخل در دین میخواهند شناخت دسته بندی شده و دقیقتری از اسلام داشته باشند اما آنچه در طرح کلی ارائه میشود خاصیت درون گفتمانی دارد یعنی برای جامعه مومنین دارد بیان میشود و میخواهد مومن را از درکهای سطحی یا غلط برهاند و به نقطه ای که باید باشد برساند
رهبری در این کتاب میخواهند یک جامعه دینی را رهبری کنند.
کتاب روح توحید یک کتاب رهبرانه است و توسط کسی نوشته شده که استعداد و دغدغه رهبری جامعه دینی را دارد و البته درپس آن به فکر رهبری جامعه بیرونی هم هست و برای آن هم طرح دارد.
مثلا توحیدی که در کلام رهبری معنا میشود لحظه به لحظه حیات را به موجوادت افاضه میکند و بلافاصله بعد از این به صف بندی مقابل توحید می پردازد و میفرماید آن دسته از کسانیکه تسلیم نفس و عقائد و نیتهای پوچ میشوند الهشان شیطان است. و سپس به وصف قیومیت و قدرت خداوند می پردازد.
و از میان گریز می زند به نگاه مکاتب مادی و اینکه علت رفتن انها به سمت بی دینی حقیقتا این نیست که وجود خداوند را منکرند بلکه علتش کارآمد ندیدن ادیانی است که تا بحال برای او ارائه شده است.
رهبری و شهید مطهری هر دو درد صحنه را دارند اما رهبری دغدغه رهبری جامعه دینی را دارد و شهید مطهری دغدغه دفاع علمی و دسته بندی شده از دین و ردّ شبهاتی که به دین این افراد وارد میشود.
رهبری مرد رهبری حیات دینی مردم و شهید مطهری مرد تئوری پردازی برای شکل دهی و حفظ اصل حیات دینی است.
آری یک مستعدّ رهبری است که می تواند ظلمات را در یخرجونهم من النور الی الظلمات در آیه الکرسی را بر نظامات تحکّم آمیز و متکبّر و نور را بر گوهرهای فطری بشری تطبیق کند.

در بخشهایی از این کتاب که اشتراکات، خود را نشان میدهد مثلا در بخش بیهوده نیافریده شدن این عالم که مثل کتاب شهید مطهری، حرف از جایگاه هستی شناسی در ایدئولوژی زده میشود، باز رویکرد رهبری ارائه یک گزاره علمی نیست بلکه مقایسه و نسبت سنجی را به آن اضافه میکند و میفرماید مهمترین نقطه یک ایدئولوژی همین نقطه است و حال آنکه در کلام شهید مطهری این گزاره در بخش جهانبینی تنها بعنوان یکی از بخش های جهانبینی دینی در کنار 23 شاخصه دیگر آورده شده.

نتیجه اینکه مقایسه تقابلی بین این دو بزرگوار از جهاتی صحیح نیست زیرا هر کدام مرد میدان خاصی هستند.

تقریری کوتاه از یک مطلب استاد

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_49
#جلسه_252

بسم الله الرحمن الرحیم

تقریری کوتاه از یک مطلب استاد
و طرح برخی ابهامات

جلسه ی قبل استاد در کلاس سه لایه از رهبری را مطرح کردند:

1- رهبری فکری
2- رهبری فرهنگی
3-رهبری اجتماعی

ایشان فرمودند که سالهاست که قضاوتشان این است که آن چه امروز در صحنه ی انقلاب ما و جامعه ی ما حلقه ی مفقوده محسوب میشود، رهبری فرهنگی است.

یعنی رهبری فکری داریم، رهبری اجتماعی هم داریم، ولی رهبری فرهنگی نداریم.

بنده تصویر دقیقی از این سه لایه ندارم. البته بر اثر توضیحاتی که سابقا و جسته گریخته از استاد شنیده ام از رهبری فرهنگی تصوراتی دارم ولی دو لایه ی دیگر را خیلی کم.

لکن از توضیحات دیروز استاد چنین بر می آمد که آن هایی که در میدان اجرا وارد میشوند و .. به نوعی به لایه ی اجتماعی ورود کرده اند و بسیار هم ارزشمند است . و از طرفی هم میفرمودند که ما لایه ی رهبری فرهنگی را اساسا برای پشتیبانی از لایه ی رهبری اجتماعی انتخاب کرده ایم.

#اتصال_به_عرصه_پیشرفت

#امید_فشندی
#یادداشت_127
#جلسه_252
#شاخصه‌های_اسلام

✅ #اتصال_به_عرصه_پیشرفت

حضرت آقا فرموده‌اند كه #پیشرفت هم #راه است و هم #هدف :

ما عرض كردیم كه هدف، پیشرفت است. پیشرفت به معنای تحرك دائمی است. اگر دقت كنیم، پیشرفت، هم راه و مسیر است، هم هدف است. ما می‏گوئیم هدف، پیشرفت است؛ در حالی كه پیشرفت یعنی حركت به جلو. چطور حركت به جلو می‏تواند هدف قرار بگیرد؟ توضیحش این است كه پیشرفت انسان هرگز متوقف نمی‏شود. یعنی خدای متعال انسان را آنچنان آفریده است كه حركت او به جلو در میدان‌های مختلف، هیچ وقت به حد یقف نمی‏رسد. به هر مرحله‏ای كه شما برسید – چه در مراحل مادی و چه معنوی – مطمئناً توقف در آن مرحله، برای انسان علاقه‏مند به پیشرفت، معنا ندارد. بنابراین پیشرفت، هم‏ راه‏ است‏، هم هدف است. باید دائم به حركت ادامه داد و پیش رفت. ملت ایران این استعداد را دارد كه آنقدر پیشرفت كند كه بتواند در جهات گوناگون به عنوان یك الگوئی در دنیا خودش را نشان دهد. (بیانات در جمع مردم اسفراین، 91/07/22)

خب این كاروان پیشرفت ملت ایران، پیشران‌هایی می‌خواهد تا با ترسیم افق و آرمان و معنابخشی و امیدآفرینی، و هم سودهی به دغدغه‌ها و ظرفیت‌های انسانی و چه بسی سیاست‌گذاری‌های كلان علمی، این حركت را راهبری كنند.

آگاهی از جریان‌های پیشرفت كشور (مانند سلول‌های بنیادی) و سپس اتصال زنده و سازنده با آنها، از لوازم این راهبری است:

در زمینه‌ی مسائلی كه ارتباط مستقیمی با دین ندارد، مثل علوم طبیعی و مانند آن كه مستقیماً ارتباطی با زیربنای فكری دینی ندارد، جهت‌گیری اینها را هم حوزه بایستی معین كند؛ یعنی جهت‌گیری حركت علمی را حوزه‌ها باید معین كنند، چون این كارِ دین است؛ دین است كه به علم جهت می‌دهد. علم می‌تواند در خدمت بشر باشد، می‌تواند علیه بشر باشد؛ می‌تواند در خدمت عدالت باشد، می‌تواند در خدمت ظالمین و مستكبرانِ طواغیتِ عالم باشد؛ كمااینكه الان هست. این جهت دادن به علم هم به عهده‌ی حوزه است. (بیانات در دیدار طلاب حوزه‌های علمیه – ۱۳۹۸/۰۲/۱۸)

مقايسه شهيد مطهري و امام خامنه اي!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_157
#جلسه_251

💠 مقايسه شهيد مطهري و امام خامنه اي!
❇️ بهره مندي بيشتر شهيد مطهري از جامعيت علمي و فراهم كردن امكان مقبوليت بيشتر حوزوي؛

☑️ #معرف_یادداشت: بعد از خواندن «كتاب روح توحيد نفي عبوديت غير خدا» سراغ بحث (مشخصات اسلام) از شهيد مطهري رفتيم كه بخشي از كتاب وحي و نبوت است؛ در ابتداي ورود به مشخصات اسلام توجهي در مقايسه اين دو كتاب صورت گرفت و همين عاملي شد براي مباحثات در مورد تفاوت شهيد مطهري با حضرت آقا؛ با توجه به اينكه مباحثاتي كه دوستان داشتند بيشتر به سمت وجوه برتري آقا بر شهيد مطهري رفت، در اين يادداشت به سمت عكس اين جهت نكته اي تقديم مي شود.

🔺 يكي از تفاوت هايي كه بين كتاب روح توحيد و مشخصات اسلام در #يادداشت_155 نوشته بودم اين بود كه جامعيت بيشتري نسبت به روح توحيد دارد و هم چنين تفاوت ديگر پر رنگ بودن رويكرد دانشي در كار شهيد مطهري است؛ حقيقت اين است كه هيچ تأليف دانشي قبل از انقلاب از سيد علي خامنه اي نداريم، و در نقطه عكس آثار دانشي زيادي از شهيد مطهري قبل از انقلاب منتشر شده است و حتي آثاري كه ايشان با دغدغه هاي اجتماعي هم نوشته اند، سويه و جهت دانشي دارد و نوشته هايي است كه از مملو از سرمايه هاي دانشي ما در طول اعصار گذشته است.
🔺 اين ريشه در اين دارد كه اساساً شهيد مطهري هم تحصيلات و هم تحقيقات حوزوي خيلي بيشتري نسبت به حضرت آقا داشته، از اين گذشته ايشان علاوه بر دانش منقول وقت خوبي در دانش معقول در خدمت امام خميني و بعد هم علامه طباطبايي داشتند، چيزي كه در بخش فلسفه اش كه رهبري به اين تمحض نبودند و در بخش عرفانش هم كه ايشان اصلا تحصيلاتي نداشتند.
🔺 شايد گفته شود كه سيد علي خامنه اي چون خميني مشهد بودند، از اوان جواني درگير فضاي مبارزه شدند و مدام در حال كارهاي اجتماعي هستند كه عواقبي چون زندان و تبعيد براي ايشان به همراه دارد؛ ولي شهيد مطهري در دانشگاه تهران هستند و اين يعني در متن جامعه علمي بودن؛ اين سخن هر چند سخن حقي است لكن باز هم اصل اين مسئله را كه جامعيت علمي شهيد مطهري و حوزويت ايشان بيشتر است را خدشه دار نمي كند؛ و همين دارايي هاي دانشي بود كه امكان حضور مقبول و مؤثر شهيد مطهري در فضاي آكادميك را پديد مي آورد.
🔺 حتي آثاري كه امروزه از رهبري منتشر مي شود، به جز يكي دو مورد كه از درس خارج فقه ايشان استخراج شده است، هيچ كدام سويه و جهت دانشي ندارد و بيشتر در فضاي انديشه اي و يا راهبري اجتماعي تعريف مي شود؛ شايد گفته شود كه ايشان رئيس جمهور و بعد هم رهبر شدند و فرصتي براي اين كارها نداشته اند، لكن با وجود حق بودن اين مطلب، در اصل اينكه آن جامعيت علمي وجود ندارد خدشه اي وارد نمي كند.
🔺 اين نبود جامعيت علمي و نداشتن آثار تأليفي حوزوي يا با مقبوليت حوزوي باعث شده است كه ايشان حتي بعد از رهبري هم نتوانند يك جريان علمي مؤثري در متن حوزه راه بيندازند و راهبري كنند؛ طوري كه حوزه را كه توقع اصلي خود ايشان از او پشتيباني تئوريك از حادثه اي به نام انقلاب اسلامي است، به پشتيباني تئوريك از انقلابي كه خودشان رهبرش هستند بكشانند. شايد گفته شود امام با آن جامعيت هم نتوانست، ولي اين قياس مع الفارق است چون امام پديد آورنده انقلاب بود و حوادث مقطع انقلاب و دوراني كه ايشان رهبر است كه مهم ترينش جنگ است، مانع از يك فضاي آسوده اي براي اين كار مي شده است؛ ولي رهبري با فرصت سي و خورده اي ساله و اوضاع تثبيت شده نظام اسلامي، و با آن ديد تمدني كه بايد براي تك تك ابعاد حيات اجتماعي نرم افزارهاي اسلامي توليد و اجرا شود كه دارند؛ خيلي امكان بيشتري براي راه اندازي يك جريان حوزوي براي پشتيباني تئوريك از انقلاب اسلامي را داشتند؛ كه به نظر مهم ترين عامل همين بروزات دانشي نداشتن ايشان بود كه مانع ايجاد يك مقبوليت حوزوي وسيع براي راه اندازي اين جريان مي شده است.
🔺 حقيقت اين است كه تنها كسي كه بعد از امام مي توانست با جامعيت علمي و با غورهاي دانشي كه داشت، بر فضاي دانشي حوزه تسلط پيدا كند و بتواند رهبري حوزه ها را به دست بگيرد، شهيد مطهري بود؛ و الا شاگردان ديگر امام نيز در اين قد و اندازه ظاهر نشده بودند؛ و با از دست دادن شهيد مطهري اين وزنه راهبردي و استراتژيك كه مي توانست آينده تمدن اسلامي را تحت تأثير خود قرار دهد، از دست رفت و بعد از او كسي نتوانست اين خلأ را پر كند.
.

💠 مقايسه شهيد مطهري و امام خامنه اي!
❇️ بهره مندي بيشتر شهيد مطهري از جامعيت علمي و فراهم كردن امكان مقبوليت بيشتر حوزوي؛

🔺 اگر شهيد مطهري و تلاش هاي او در تقرير روزآمد از انديشه اسلامي در عرصه هاي گوناگون نبود، معلوم نبود كه آن جوان هايي كه با قيام امام به صحنه آمده بودند بتوانند يك جريان مستمر اسلامي را تا امروزه امتداد بدهند؛ چيزي كه يك جريان اصيل اسلامي را در فضاي حزب اللهي نگه داشت و به پيش آورد و امكان رهبري و ارتقاي اين جريان را به سيد علي خامنه اي داد، آثار متنوع و جذاب و دقيق و فني شهيد مطهري بوده است؛ و الا در آن فضاي شبهه آلود اوايل انقلاب و به خصوص بعد از جنگ سرمايه اي براي حفظ جوانان انقلابي در دست نبود؛ و سر آن همه تأكيد امام و بعد آقا بر آثار شهيد مطهري را نيز بايد در همين نكته ببينيم.
🔺 اگر شهيد مطهري نبود و مسئله حجاب، نظام حقوقي زن در اسلام، عدل الهي، جامعه و تاريخ، آزادي معنوي، امدادهاي غيبي در زندگي بشر، نبرد حق و باطل، مسئله شناخت، نقدي بر ماركسيسم، خدمات متقابل اسلام و ايران، فلسفه تاريخ، جاذبه و دافعه علي، حماسه حسيني، اخلاق جنسي، مسئله ربا و بانك، نظام اقتصادي اسلامي، اسلام و نيازهاي زمان، فلسفه اخلاق، تعليم و تربيت در اسلام، انسان كامل، نهضت هاي اسلامي در صد سال اخير، آينده انقلاب اسلامي، قيام و انقلاب مهدي، احياي تفكر اسلامي و … را نمي نوشت؛ چه كسي بود كه در هر يك از اين عناوين كه جريان مقابلي داشت و عزم كرده بود كه از اين زاويه به انقلاب ضربه بزند، انقلاب مظلوم خميني را ياري مي كرد؟!
🔺 آيا همين امروز هم بدون داشتن و اتكا به مجموعه عظيمي كه شهيد مطهري پديد آورده و باعث امتداد هر يك از اين ها در فضاي علمي كشور شده است و محققان متعددي به بركت ورودهاي شهيد مطهري بعداً وارد اين فضا شدند؛ با طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن، روح توحيد نفي عبوديت غير خدا، انسان 250 ساله، دو امام مجاهد، همرزمان حسين، پيشواي صادق، غنا و موسيقي، صلح امام حسن و … مي توان انقلاب را به پيش برد؟! نمي خواهم اين آثار ارزشمند و گرانبها كه اكثرا در حوزه تغيير نگاه به جايگاه توحيد و ولايت در انديشه اسلامي است، را كم بها جلوه بدهم؛ منتها با اين آثار هم نمي شود رهبر حوزه ها شد و هم نمي شود رهبر جريان فكري اسلامي در فضاي دانشي شد! و اين چيزي بود كه شهيد مطهري داشت.
🔺 اگر امروز رهبري اميدوار به توليد علوم انساني اسلامي هستند، اين اميد با امتدادي مسيري است كه شهيد مطهري شروع كرده است و نبايد طوري سخن گفته شود كه ارزش سرمايه بزرگي كه نه تنها تا اينجاي انقلاب توانستيم به او تكيه كنيم و جلو بياييم بلكه براي ادامه مسير نيز به روشنگري هاي او نياز داريم، كم جلوه كند. بله حرف شهيد مطهري حرف نهايي نيست ولي مسير شهيد مطهري مسير صحيحي است كه بايد امتداد پيدا كند تا بتوانيم ادعاي يك حيات تمدني را به يدك بكشيم و ان شاء الله در مسير هدف غايي انقلاب كه تمدن اسلامي است حركت كنيم.
.

آسیب ضعف در توصیف

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_57
#جلسه_251

⭕️ آسیب ضعف در توصیف

وقتی شهید مطهری را ضعیف توصیف می‌کنیم، ضرر آن را به آن شهید بزرگوار نزده‌ایم، بلکه به خود ضربه زده‌ایم. مسئله صرف درست و غلط توصیف کردن نیست، صد البته که درست توصیف کردن مهم است، لکن سخن روی ضعیف توصیف کردن است. وقتی توان توصیف خوب نداشته باشیم، سطح پایین توصیف می‌کنیم، این سطح پایین توصیف کردن بسیار آسیب‌زا است؛ از جمله مهمترین آسیب‌ آن، بی‌بهره‌گی و یا کم بهره بردن از شهید مطهری است. وقتی ضرورت کار‌های آن بزرگوار را درک نکنیم . وقتی توان تحلیل قوی نداشته باشیم در واقع خودمان کوچک می‌مانیم و توانمان کم می‌شود و نمی توانیم از ایشان و اندیشه‌های ایشان استفاده کنیم.

و این فقط در خصوص شهیدمطهری نیست، وقتی توان توصیف نداشته باشیم، نسبت به تمامیِ بزرگان و اندیشمندان این گونه هستیم و آنقدر کوچک می‌مانیم که ظرفیت استفاده از بزرگان نداریم. و به راحتی در این تلاطم‌های فکری و آشفتگی اندیشه‌ای که وجود دارد با کوچک‌ترین حرکت به هر سمتی کشیده می‌شویم؛ چرا که به خاطر ضعف در توصیف، نتوانسته‌ایم با اندیشه‌های این بزرگان که نظاموارهایی منسجم هستند ارتباط بگیریم. اگر هم ارتباط گرفته‌ایم، ارتباطی خوبی و قوی گرفته نشده است.

مطهری انقلابی، خامنه ای دانشی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_46
#جلسه_251

🔶مطهری انقلابی، خامنه ای دانشی

#⃣ #ظلم_به_انقلاب و #ظلم_به_خود مان با عدم توجه به #ماهیت_انقلاب و #انقلابی_گری و #ماهیت_دانش و #لایه_های_دانش در #شناخت_شخصیت_اندیشمندان مثل #شهید_مطهری و #آیت‌الله_خامنه‌ای #⃣

🔸در مقایسه بین آثار و شخصیت شهید مطهری و مقام معظم رهبری، مطالبی گفته می شود. برخی از این مطالب در نگاه اولیه شاید صحیح به نظر برسند اما خالی از اشکال نیستند و هر چه بیشتر مداقه می کنیم، ضعف این تحلیل ها بیشتر نمایان می شود.
➖از جمله این که شهید مطهری دانشی است و آقا اصلا مباحث دانشی ندارد.
➖یا این که آیت الله خامنه ای انقلابی بوده و هست و حال این که شهید مطهری اصلا انقلابی نبوده و حتی سابقه زندان هم ندارد.

🔸به نظر نقطه ضعف این تحلیل ها و آنچه باعث می شود جایگاه و شخصیت این بزرگان درست درک نشود، را باید در جای دیگری جستجو کرد.
آن است که باعث می شود به این بزرگان ظلم شود. به انقلاب ظلم شود. به دانش ظلم شود و حتی به خودمان هم ظلم شود. چون دیگر نمی توانیم آن طور که باید از آثار و اندیشه های علمایمان بهره ببریم.
ریشه این ضعف ها بر می گردد به تعریف ما از «دانش» و تعریف ما از «انقلابی گری» است.

📝 اما دانش
این که فردی اثر منتشر شده دانشی نداشته باشد، با این که شخصیت او دانشی نباشد، و یا مطالب دانشی در آثار چاپ شده اش یافت نشود بسیار متفاوت است. همین سخنرانی هایی که پیش از انقلاب از رهبری در دست هست و خود دوستان به آنها اشاره کردند، پر است از مطلب دانشی.
اگر نگاه به دانش، صحیح باشد، و پژوهش به معنای خلق محتوایش، ذیل دانش تعریف شود، خیلی از آثار گفته شده دانشی است. ولی اگر تنها مطالبی که چارچوب شکلی مقاله و یا رئوس ثمانیه را رعایت می کنند دانشی است، در واقع تلاشمان این است خودمان را آثار بسیاری از محتواهای ایجاد شده در جریان انقلاب محروم کنیم.

البته که در شناخت جایگاه آثار دانشی باید به لایه های دانش توجه داشت و معمول آثار شهید مطهری به لایه های بنیادین جهت دار، نزدیک تر است و آثار رهبری به لایه های کاربردی.
اما هیچ گاه نمی توان گفت لایه های امتدادی دانش، جزء دانش محسوب نمی شوند!

📝 و اما انقلاب
به نظر می رسد تصور دوستان از انقلاب هنوز تحت تاثیر ادبیات رایج علوم سیاسی مانده است.
یعنی آن حرکتی که پرشتاب و توفنده و همراه با اندکی خشونت و غیر قابل کنترل باشد، انقلابی است و اگر حرکتی دقیق و حساب شده و همراه با تعقل و اندیشه بود، دیگر انقلابی نیست.
انقلابی در ادبیات اسلامی ما قدری متفاوت است و اگر آن معنا را در نظر بگیریم، قطعا شهید مطهری از انقلابی ترین انقلابیون محسوب می شوند. منظورم همان معنایی است که با انقلابی بودن حاکم یک جامعه قابل جمع است و تعبیر نظام انقلابی، پارادوکسیکال به نظر نمی رسد.

📝و لذا دانش انقلابی
بر این اساس می توان یک رویکرد در مورد دانش داشت و آن هم دانش انقلابی. کما این که در رابطه با اسلام معتقدیم عمیق ترین و راقی ترین تقریر، یعنی قرائت صحیح اسلام، همین اسلام انقلابی است.
اگر دانش انقلابی را پذیرفتیم، آن وقت هم شهید مطهری انقلابی است و هم آیت الله خامنه ای دانشی.

مطهری انقلابی، خامنه ای دانشی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_46
#جلسه_251

🔶مطهری انقلابی، خامنه ای دانشی

#⃣ #ظلم_به_انقلاب و #ظلم_به_خود مان با عدم توجه به #ماهیت_انقلاب و #انقلابی_گری و #ماهیت_دانش و #لایه_های_دانش در #شناخت_شخصیت_اندیشمندان مثل #شهید_مطهری و #آیت‌الله_خامنه‌ای #⃣

🔸در مقایسه بین آثار و شخصیت شهید مطهری و مقام معظم رهبری، مطالبی گفته می شود. برخی از این مطالب در نگاه اولیه شاید صحیح به نظر برسند اما خالی از اشکال نیستند و هر چه بیشتر مداقه می کنیم، ضعف این تحلیل ها بیشتر نمایان می شود.
➖از جمله این که شهید مطهری دانشی است و آقا اصلا مباحث دانشی ندارد.
➖یا این که آیت الله خامنه ای انقلابی بوده و هست و حال این که شهید مطهری اصلا انقلابی نبوده و حتی سابقه زندان هم ندارد.

🔸به نظر نقطه ضعف این تحلیل ها و آنچه باعث می شود جایگاه و شخصیت این بزرگان درست درک نشود، را باید در جای دیگری جستجو کرد.
آن است که باعث می شود به این بزرگان ظلم شود. به انقلاب ظلم شود. به دانش ظلم شود و حتی به خودمان هم ظلم شود. چون دیگر نمی توانیم آن طور که باید از آثار و اندیشه های علمایمان بهره ببریم.
ریشه این ضعف ها بر می گردد به تعریف ما از «دانش» و تعریف ما از «انقلابی گری» است.

📝 اما دانش
این که فردی اثر منتشر شده دانشی نداشته باشد، با این که شخصیت او دانشی نباشد، و یا مطالب دانشی در آثار چاپ شده اش یافت نشود بسیار متفاوت است. همین سخنرانی هایی که پیش از انقلاب از رهبری در دست هست و خود دوستان به آنها اشاره کردند، پر است از مطلب دانشی.
اگر نگاه به دانش، صحیح باشد، و پژوهش به معنای خلق محتوایش، ذیل دانش تعریف شود، خیلی از آثار گفته شده دانشی است. ولی اگر تنها مطالبی که چارچوب شکلی مقاله و یا رئوس ثمانیه را رعایت می کنند دانشی است، در واقع تلاشمان این است خودمان را آثار بسیاری از محتواهای ایجاد شده در جریان انقلاب محروم کنیم.

البته که در شناخت جایگاه آثار دانشی باید به لایه های دانش توجه داشت و معمول آثار شهید مطهری به لایه های بنیادین جهت دار، نزدیک تر است و آثار رهبری به لایه های کاربردی.
اما هیچ گاه نمی توان گفت لایه های امتدادی دانش، جزء دانش محسوب نمی شوند!

📝 و اما انقلاب
به نظر می رسد تصور دوستان از انقلاب هنوز تحت تاثیر ادبیات رایج علوم سیاسی مانده است.
یعنی آن حرکتی که پرشتاب و توفنده و همراه با اندکی خشونت و غیر قابل کنترل باشد، انقلابی است و اگر حرکتی دقیق و حساب شده و همراه با تعقل و اندیشه بود، دیگر انقلابی نیست.
انقلابی در ادبیات اسلامی ما قدری متفاوت است و اگر آن معنا را در نظر بگیریم، قطعا شهید مطهری از انقلابی ترین انقلابیون محسوب می شوند. منظورم همان معنایی است که با انقلابی بودن حاکم یک جامعه قابل جمع است و تعبیر نظام انقلابی، پارادوکسیکال به نظر نمی رسد.

📝و لذا دانش انقلابی
بر این اساس می توان یک رویکرد در مورد دانش داشت و آن هم دانش انقلابی. کما این که در رابطه با اسلام معتقدیم عمیق ترین و راقی ترین تقریر، یعنی قرائت صحیح اسلام، همین اسلام انقلابی است.
اگر دانش انقلابی را پذیرفتیم، آن وقت هم شهید مطهری انقلابی است و هم آیت الله خامنه ای دانشی.

پیرو آنچه استاد در جلسه ی اخیر فرمودند، و رنجی که از پیش میبریم

بسم الله الرحمن الرحیم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_48
#جلسه_251

معرفی یادداشت: پیرو آنچه استاد در جلسه ی اخیر فرمودند، و رنجی که از پیش میبریم

 

امروز جلسه ی حلقه ی اندیشه ی کلامی بار دیگر چاه شده بود.
البته نه یک چاه بد، یک چاه شاید خوب.

امروز باز محمدرضا فلاح شیروانی یا همان « جناب استاد » همیشگی و مرسوم، به سخن آمده بود.

از ظرفیتهایی که از دید ایشان در دسترس ما بود و بدستمان نرسیده بودند میگفت، از ظرفیت های این جمع، از ظرفیت های این سازه، از مظلومیت های انقلاب و کوتاهی های اصحابش، از عذر هایی که برای ما پیش می آید و استاد میگویند نمیدانند آیا می توان نام شان را بهانه گذاشت یا نه. از « بیایید برویم » ها از « می توانید » ها و ….

از اینکه شاید کسی به جای نیم ساعت یادداشت نوشتن نیم ساعت خوابیدن را انتخاب میکند …

از اینکه اگر خوب درس نخوانیم، و اگر این کارها را نکنیم، “فردا” را از دست خواهیم داد و نبض حوادث همان طور که امام از ما خواسته بود در دستان ما نخواهد بود .

از اینکه سبک زندگی مان ما را قفل کرده است و…

استاد اما می گفت من واقعا باور نمی کنم که شما متوجه نباشید چه کارهایی کاملا شدنی هستند. من رزومه های جمع را که میبینم، سن شماها را که می بینم و … باور نمی کنم که باور نداشته باشید. و …

امروز جلسه ی حلقه ی اندیشه ی کلامی بار دیگر چاه شده بود. از آن چاه ها که در آن درد دل می کنند.
و استاد سخن می گفت. و ما می شنیدیم.

شاید در پسا پرده ی همه ی حرفهای استاد و آن جمله ی آخر سید شرافت که : “دوست داریم همه باشند ولی حتی اگر با چهار پنج نفر هم که شده یک حلقه ی پایه تشکیل میدهیم”، یک سوال تکراری نهفته بود، سوالی که در اردوی خاوه سوال اساسی استاد بود از جمع : « چرا » اضلاع این نرم افزار را انجام نمی دهید؟ میشود توضیح دهید؟

و این سوال اساسی همان آخرین ندایی است که در چاه می پیچد و طنین می اندازد.

بی ادبی به کسی نباشد، حالم این است:
این سناریوی تکراری برایم مثل پُتک می ماند!

استاد می آیند، دعوتی میکنند، تاکیداتی میکنند، انگیزه هایی میدهند، افق هایی ترسیم میکنند، ابراز توقعاتی میکنند

و بعد

آغاز سناریو
1-عقل ها و عزم ها و انگیزه هایمان تکانی میخورند
2-خون درون رگ های ما می جوشد، تصمیم میگیریم کللی بترکانیم و برویم و این افق ها را فتح کنیم
3-چند روزی میگذرد، میبینیم از ترکاندن خبری نیست و هرچه فکر میکنیم واقعا نمیفهمیم چرا
4-خونمان دیگر نمی جوشد ولی گاهی یادمان هست که روزی خونمان میجوشید
5-کم کم یادمان میرود
6-و دوباره استاد می آیند، تاکیداتی میکنند، انگیزه هایی میدهند، افق هایی ترسیم میکنند، ابراز توقعاتی میکنند، ولی این بار همه مان یادمان هست که این اتفاق قبلا هم افتاده بود. و کمی از جانمان شاید کم شده است.
7-بازگشت به ابتدای سناریو 🥊 🥊

این چه تکراری است؟

به رفقا که نگاه میکنم نمی توانم هیچ کدامشان را دست کم بگیرم و نمی توانم بگویم این کاستی بخاطر کم گذاشتن رفقاست، خیلی هایشان خیلی گردن کلفت اند!

به استاد که نگاه میکنم، فقط از صبر و سعه ی صدر و حوصله و متانت و بزرگواریشان خجالت میکشم که این همه با صبر و حوصله با همه چیزمان کنار می آیند و فقط گاهی با صد لفافه چیزی میگویند.

من در افق محو میشوم، و به حیرت میرسم از این وضعیت!

کار جوش نخورده، ولی تقصیر کسی هم نیست! و یک سناریوی تکراری که آدم را آب میکند و از خودش خجالت میکشد.

حال مسئول صوت هیاتی را دارم که : وسط شور سینه زنی چون برق رفته است صدا ندارند! ولی چون چراغ ها خاموش بوده نمیفهمند که برق رفته است. و حالا مداح و میاندار و سینه زن به من نگاه میکنند!
( البته قطعا بیش از هر کسی این حال را سید شرافت دارد )

اما من شاید از ته همان چاه، یک بار دیگر و مثل آن روز در خاوه، به خودم نگاه میکنم، به استاد نگاه میکنم، یادداشت هایم از تمام صحبت های استاد از گذشته تا به امروز را مرور میکنم، مباحثه هایم را با رفقا، قضاوت هایم را راجع به هدف استاد، راجع به دغدغه های استاد، طراحی های استاد، راجع به فتوت و … راجع به کارهایی که استاد میکنند و کارهایی که نمی کنند و … همه را مرور میکنم.

و اولین چیزی که میبینم این است : آن چه را که استاد می بیند من (ما) نمی بینم ( نمی بینیم )

خیلی چیزها روشن نیستند.

خیلی از چیزهایی که شاید استاد باورشان نمی کنند، واقعیت دارند، یا حداقل ما این طور فکر میکنیم که واقعیت دارند

من نمی دانم استاد از سن و رزومه ی چه کسی آن برداشت ها را می کنند ولی سن و رزومه ی خیلی از ماها حداقل به خودمان چنین چیزهایی را نشان نمیدهد.
و خیلی چیز های دیگر را هم…

من وقتی به جمع بسیار عزیزمان نگاه میکنم میبینم:

یک حقیقت روشن در دل حلقه ی اندیشه ی کلامی ما این است که ذهنیت های ما از کاری که در دلش هستیم، بسیار بیش از آن چیزی که به نظر میرسد اجمالی هستند. و حتی همین اجمال ها هم مشترک نیستند. ما فقط در عناوین مشترکیم و نه در معنونات.

چه رسد به اینکه بخواهیم جمعی باشیم که ابعاد مختلف اقدامات مختلف این بستر را درک کنیم و متناسب با آن ها بصورت جمعی تلاش و هم افزایی کنیم.

نمیدانم آیا برای گردانندگان حلقه این چیزی که میگویم واضح و مشهود است یا نه ولی ما در قبال وظایفمان در حلقه ی اندیشه ی کلامی عمدتا با یک سری تاکید بر یک سری عناوین (صرفا عناوین) مواجهیم و با یک سری افق های بلندی که گاه بیان میشوند و حتی تعبدا یا غیر تعبدا قبول هم میشوند ولی سنخیت آن چه انجام میدهیم با آنچه دنبال رسیدن به آنیم “روشن” نیست.

نمی گویم همه، چون میدانم برخی این طور نیستند. ولی خیلی از ماها هر چه باشد انتخابمان همین جاست. پاسوز همین جاییم.

حرفم این نیست که بخاطر این چیزی که می گویم ترمز کار کشیده شود و باز هم صبر کنید تا من و فلانی و بهمانی برسیم و …
چرا که البته که ما نمی خواهیم که ترمز دستی جمع و اراده اش، و استاد و برنامه اش باشیم.
بلکه برعکس در این مورد نظرم این است که هر طور شده دستی به هم‌ برسانیم و رونق بخش این حلقه باشیم. و کارش را بیش از این لنگ‌نکنیم.

اما میگویم خلا به نظر بنده اینجاست: نبود « ذهنیت های پر مولفه ی مشترک »

هر کاری که میکنید، برای این مساله هم فکری بکنید

یا اگروقت نمی کنید و یا اصلا صلاح را در این نمیدانید که خودتان متکفل اش باشید، بدهید خودمان فکری برایش بکنیم. اگر امهات آنچه لازم داریم در اختیارمان قرار بدهید از عهده اش بر می آِییم.

البته نه برای آنان‌که میخواهند فقط بشنوند بلکه برای آنان که برای عمل کردن، عملا لنگ دانستن اند.

در خاوه هم گفتم : بسیاری از کارها هست که به استاد پیشنهاد می شوند ولی ایشان نمی پذیرند، در حالی که ای بسا اگر به ما پیشنهاد میشد به عنوان بزرگترین وظیفه ی انقلابی و دینی ای که میتوانیم در معرضش باشیم میپذیرفتیم و پروژه ی عمر خودمان میکردیم.

اما کاری هست که همین استاد که همه ی ما قبولشان داریم بارها به جمع ما پیشنهاد میکنند اما جمع ما گویی آن طور که باید و شاید تن نمیدهد.

چه چیزی در این کار دیده میشود که آن را برای استاد ارزشمند کرده است؟ اضلاع مختلفش را با جزئیاتش ارزشمند کرده است؟ آن چیزها، آن مایه های ارزشمندی، دیده نمیشوند!!